شند
بفتح شین و سکون نون و دال مهمله دیسقوریدوس اسمیلوس نامیده و
بهندی ست بفتح سین مهمله و تاء مثناه فوقانیۀ مشدده کویند
ماهیت آن
از طیوب معموله است خصوص اهل مصر و بهتر از انجا جای دیکر نمی
سازند و کویند دخان ضرو است و دستور صنعت آن آنست که حصی لبان را نیم کوفته هر قدر
که خواهند در دیک سفالی کنند و دیک دیکر طولانی بر سر آن نصب نمایند و اطراف آن را
بکل حکمت بکیرند و در زیر آن آتش بسیار ملایم کنند تا در ظرف بالا صعود نماید و
بچسپد و اکر بجهت زیادتی عطریت ظرف بالائی را بعود و صندل بیالایند خوب است و اکر
بجای دیک بالای کاغذی را بشکل کلۀ قند پیچیده بر سر آن نصب کنند به نحوی که اصلا
بخار بیرون نرود نیز خوب است و بهترین آن سفید خوشبوی آنست که بوی دود از ان نیاید
طبیعت آن
در سوم کرم و در دوم خشک
افعال و خواص آن
مقوی دل و مدر فضلات و مفتت حصاه و دافع اخلاط لزجۀ سینه و با
زعفران مفرح و جهت سرفه و ضعف عصب و خفقان و با انیسون جهت قولنج مجرب دانسته اند
و طلای آن جهت التیام قروح و دافع آثار و حمول آن جهت بواسیر و تقویت رحم مفید و
مجفف و مصدع محرور و مخشن سینه و مصلح آن روغن کنجد مقدار شربت آن چهار قیراط است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
شند. [ ش َ ](اِ)...
|| دیسقوریدس بنقل انطاکی ، آن را دخان
الضرو خوانده است و سایر نویسندگان مفردات آن راکمکام نامیده اند و بدین نام معروف
گشته . از طیب های مورد اهتمام مصریان است و کسی چون ایشان نتواند آن را بسازد. و بهترین
آن سفید بی دود و احتراق باشد. (از تذکره ضریر
انطاکی ص 224). دیسقوریدوس اسمیلوس نامیده و طیوب معموله است خصوص اهل مصر و گویند
دخان الضرو است . (مخزن الادویه ).
&&&&&&&
شواء
بفتح شین و واو و الف ممدوده لغت عربی است بفارسی کباب و
بریانی کویند
ماهیت آن
کوشت بریان
کرده است بهر نحو که بریان نموده باشند بر آتش بواسطه یا
بیواسطه در روغن یا بیروغن و از بالا روغن بر ان زده باشند
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
استشمام رائحۀ آن در حین بریان نمودن مقوی قلب ناقهین و
مرتاضین و بدستور خوردن آن سریع الهضم جید الکیموس و مقوی اعضای رئیسه و باه و
اکثر آن ثقیل و دیرهضم و نفاخ
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
شواء. [ ش ِ / ش ُ ] (ع اِ) بریانی .
(منتهی الارب ) (دهار) (زمخشری ) (بحر الجواهر).بریانی و القطعة منه شواءة. (مهذب الاسماء).
گوشت و جز آن که در معرض حرارت آتش قرار دهند تا پخته و قابل خوردن شده باشد و قطعه
ای از آن شواءة است . (از اقرب الموارد). گوشت که در تنور آویزند تا برشته شود. (یادداشت
مولف ). شَوی ̍
اللحم َ شَیّاً؛ ای جعله شِواءً، فهو شاو و اللحم مَشْوی ّ. (از اقرب
الموارد).
&&&&&&&
شواصرا
لغت یونانی است بفتح شین و واو و الف و فتح صاد و راء هر دو
مهمله و الف مشک الجن است و کویند در بلاد شبانکارۀ فارس مشک چوبان نامند و در
تنکابن مشک داش
ماهیت آن
رازی کفته از انواع بلنجاسف است که برنجاسف نیز نامند و
دیسقوریدوس کفته بیونانی بطوس نامند و آن کیاهی است که هر سال تازه بتازه می روید
بقدر مسماری مفروش بر روی زمین و شاخهای آن بسیار و برک آن شبیه ببرک دشتی و تخم
آن بر سر شاخهای آن و هیمۀ آن از شاخ و برک و تخم بسیار خوش بو است و لهذا مردم در
ثیاب خود می کذارند منبت آن بیشتر وادیها است و مترجم کتاب ابو ریحان در صیدنۀ خود
کفته که در بلاد دیلم نباتی بدین نام که آن را مشک الجن نامند دیدم خاکستری رنک
مائل بزرقت شبیه باشنۀ بی ساق و بی کل و منحصر بر اوراق بسیار متراکم منبسط بر روی
زمین که از زمین بلند نمی کردد و بیخ آن سیاه بقدر مسماری و منبت آن سنک لاخها و
کوهستانهای عظیم و از تازۀ آن تا چند ماه بوی مشک تازه می آید
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفرح و مقوی ارواح و قوی و مدر حیض و با شراب جهت عسر النفس
محتاج بانتصاب و در حقنه جهت عرق النسا و اوجاع مفاصل داخل می نمایند برای آنکه
مسهل اخلاط لزجه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
شواصرا. [ ش َ ص َ ] (اِ) مسک الجن* است
و او را در تنکابن مشک واش نامند و ابوریحان بیان نمود که در بلاد دیلم به این اسم
گیاهی دیده ام و آن نباتی است خاکستری رنگ منحصر در اوراق ریزه متراکم و از روی زمین جدا نمی شود بی گل و بی ساق
و بیخش سیاه و بقدر مسماری و منبتش سنگلاخهای کوههای عظیم و از تازه او تا چند ماه بوی مشک خالص می آید و خاصیت سنبل
الطیب دارد. (از مخزن الادویه ). به لغت سریانی نوعی از برنجاسف است و آن را به عربی
مسک الجن خوانند و برنجاسف گیاهی است که آن را بوی مادران گویند. (برهان ) (آنندراج
). مسک الجن . امبروسیا. ارطاماسیا. مشک الجن . گویند در بلاد شبانکاره فارس مشک چوپان نامند و در تنکابن مشک واش .(مخزن
الادویه ). نوعی از بومادران . (ناظم الاطباء).
* مسک الجن . [ م ِ کُل ْ ج ِن ن ] (ع
اِ مرکب ) نام گیاهی است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شامل شواصر و جعده صغیر است . (فهرست مخزن الادویه ). شواصرا. امبروسیا.
ارطاماسیا ۞ .
//////////
شواصرا:
یسمی مسک الجن و هذا أحد أنواع البلتجاسف.
دیسقوریدوس فی الثالثۀ:
بطوس هو من النبات المستأنف کونه فی کل
سنۀ و هو شبیه فی قدره بالتمنش و هو کله أصفر مفترش النبات علی الأرض و له
أغصان کثیرة و بزره ینبت فی جمیع کل واحد
من الأغصان و له ورق شبیه بورق الدشتی و جمیعه طیب الرائحۀ جدّا و لذلک یجعل
فی الثیاب و أکثر نباته فی الأدویۀ التی
إنما تحمل من ماء الأمطار فی الغدران، و إذا شرب بالشراب سکن عسر النفس الذي یحتاج
معه إلی الانتصاب و أهل قیادوقیا یسمون
هذا النبات أمیروسیا و من الناس من یسمیه أرطاماسیا.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه
////////////////
قس أثينة عنقودية در عربی:
أثينة عنقودية (باللاتينية: Chenopodium botrys) نبات حولي عطري من
فصيلة السرمقيات زغب بالكامل. وهو نبات شائع في لبنان
التسمية[عدل]
botrys من اليونانية وهي تعني عنقود، وذلك نظراً لترتيب أزهارة.
الوصف[عدل]
ساقه طحلاء، قليلة الفروع. أوراقه السفلى
بيضية أو مستطيلة، العليا منقوصة. ازهراره بسنمات إبطية. فروعه الزهرية وكؤوسه غدية،
زغبة. كأسيات غير مزورقة. بزوره ملساء، أفقية شبه كروية يعيش في الأراضي الرملية[1].
وهو شافي للجروح والصدر
مراجع[عدل]
^ موسوعة النباتات الطبية، حايك، ميشال،
1996، ص5
//////////////
Dysphania botrys
From Wikipedia, the
free encyclopedia
|
This article includes a list of references, related reading or external links, but its sources
remain unclear because it lacks inline citations. Please help to improve this article by introducing more precise
citations. (March 2013) (Learn how and when to remove this
template message)
|
Dysphania botrys
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
D. botrys
|
Chenopodium botrys L.
|
Dysphania botrys (syn. Chenopodium botrys), the Jerusalem oak goosefoot,[1]sticky goosefoot[2] or feathered geranium, is
a flowering plant in the genusDysphania (the glandular goosefoots). It
is native to the Mediterranean region.
Jerusalem oak goosefoot was formerly
classed in the genus Ambrosia, with the binomial name Ambrosia
mexicana. It is naturalised in the United States and Mexico, the old
species synonym deriving from the latter.
The plant has a strong scent, reminiscent
of stock cubes, and can be used as a flavouring in cooking. It is cultivated as
a hardy annual by gardeners.
1. Jump up^ "Dysphania botrys". Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 16
January 2016.
2. Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical
Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on
2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
&&&&&&&
شوحط
بفتح شین و سکون واو و فتح حا و سکون
طاء مهملتین لغت عربی است
ماهیت آن
مجهول است بغدادی کفته درختی است بزرک
شاخهای آن صلب و بی کره و راست و برک آن شبیه ببرک بید و از چوب آن کمان کران کمان
می سازند و بعضی کفته اند که نوعی از نبع است و بعضی آن را و شریان را یک دانسته
اند و کویند آنچه در قلۀ کوه می شود نبع است آنچه در پائین آن شوحط و باختلاف
منابت نام آن مختلف می کردد و صاحب اختیارات خوشۀ از ان کفته و بعضی کفته نوع خبیث
و زبون مازریون است و این قول اقرب بصواب است
طبیعت آن
کرم و خشک و جمیع اجزای آن با قوت
قابضه
افعال و خواص آن
جهت اسهال مفید و جلوس در سایۀ آن
ممنوع است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
شوحط. [ ش َ ح َ ] (ع اِ) نوعی
از درخت های کوهی که از چوب آن کمان سازند. آنچه از درخت نبع که در زمین پست روید.
(از منتهی الارب ). درختی است که از آن چوبهای محکم سازند و یا آنکه نوعی از نبع است
و یا آنکه بمعنی شریان است که اسم آن بنا به محلی که میروید مختلف است ، آنکه در قله کوه روید نبع است و آنکه در جای نشیب روید شریان
است و آنکه در پستی کوه روید شوحط خوانند. (از اقرب الموارد).درخت که از آن کمان کنند.
(مهذب الاسماء). اسم عربی درختی است بزرگ و شاخهای او صلب و بی گره و برگش شبیه به
برگ بید و از چوب او کمان میسازند. در کلمه
«طخش » ابن البیطار گوید: برخی گویند طخش شوحط است ، لیکن کلمه شوحط را در ردیف الفبائی کتاب مفردات نیاورده است
. (یادداشت مولف ). نبع. شریان (درخت معروف ). درخت راش . قسمی از درختان کوهی که از
آن کمان کردندی . (یادداشت مولف ). و رجوع به شریان* و نبع و راش شود.
* شریان . [ ش ِرْ / ش َرْ ] ۞ (ع اِ)
|| درختی که از وی کمان سازند. (منتهی الارب ) (از
مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). آنچه از درخت نبع در پایان کوه روید آن را شریان خوانند.
(منتهی الارب ). درخت راش است . نبع*. شوحط. قسمی از عضاة است . (یادداشت مولف ). درختی
است . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). شجرالقسی . (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به
مترادفات کلمه شود.
* نبع. [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن
آب چاه و چشمه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بیرون آمدن آب
از چشمه . (از اقرب الموارد). نُبوع . (منتهی الارب ). نَبَعان . (معجم متن اللغة).
جوشیدن آب از چشمه . (فرهنگ خطی ) :
ور ره نبعش بود بسته چه غم
کو همی جوشد ز خانه دم به دم
.
مولوی .
|| ترشح کردن عرق . || ظاهر شدن
امری از کسی . (معجم متن اللغة). || (اِ) نوعی از درخت که از وی کمان سازند و از شاخ
آن تیر. نبعة چوبی و پاره ای از آن . و آن در بین کوه روید و آنچه از آن در پائین کوه
روید آن را شریان خوانند و آنچه در زمین پست روید آن را شوحط خوانند، و منه المثل
: لو اقتدح بالنبع لا وری ناراً؛ یعنی اگر از نبع آتش افروزد آتش ملتهب و شعله انگیز
گردد. این مثل در جودت رای آرند بدان جهت که نبع آتش ندهد. (منتهی الارب ) (آنندراج
). درخت کمان . (دستور اللغة). آنچه از آن در بن کوه روید شریان است و آنچه در حضیض
روید شوحط است . (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). راش* . قزل گز. چلر. راج . آلاش
. || قرعوا النبع بالنبع؛ اذا تلاقوا.(اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || فلان صلیب
النبع؛ شدید، و یقال : مارایت اصلب نبعة منه ؛ مارایت اشد منه . (اقرب الموارد). رجوع
به نبعة شود.
* راش . (اِ) توده و انبار غله پاک شده را گویند مرادف جاش . (آنندراج ) (انجمن
آرای ناصری ) (از فرهنگ رشیدی ). توده و انبار غله .(غیاث اللغات ). توده و انبار غله پاک شده و از کاه برآورده را گویند. (برهان ) (از
ناظم الاطباء). انبارغله . چاش نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 7). انبار غله که آن را جاش
هم گویند. (از فرهنگ سروری ) (فرهنگ خطی ). || درختی است که در جنگلهای ایران موجودمیباشد،
چوب آن برای ساختمان منازل دهاقین استعمال میشود. این درخت از 650 تا 2000 گزی در جنگلهای
مرطوب آستارا، دیلمان ، کلارستان ، نور، کجور دیده میشود. (یادداشت مولف ). زان ، بشجیر،
عیش السیاح ، شجرة النَبَع، نبع، شریان ، شَوحَط، چِهَلَر، راج ، آلاش . (یادداشت مولف
). درخت راش از تیره فاقاسیا ۞ و از جنس فاقوس ۞ میباشد یک گونه آن فاقوس سیلواتیکا ۞ در جنگلهای کرانه دریای مازندران نام برده شده است ، این درخت را
در گیلان ، رامسر، کجور و کلارستق ، راش ، در آستارا، قزل گز ۞ در درفک و طوالش ، الوش ۞ و آلاش ۞ ، در نور، چلر ۞ ، در مازندران ، مرس ، ۞ و در گرگانرود، قزل آغاج ۞ می خوانند. درخت راش در جلگه
تقریباً نایاب است . ولی در بلندی های کوهستانها فراوان میباشد. در گیلان و مازندران
در ارتفاع بیش از دو هزار متر از سطح دریا جنگلهای خالص آن یافت میشود. راش درختی است
سایه پسند و از اینرو دارای شاخ و برگ فراوان میباشد. نهال جوان آن از سرمای سخت زود
گزند می بیند و بویژه سرمای بهاره برگهای آن را نابود میسازد،گرمای زیاد نیز برای آن
زیانبخش است . در نقاط سرد خوب جست نمی دهد ولی در جاهای گرم تا اندازه ای بهتر جست
میدهد. توان گفت که درخت راش دارای ریشه های سطحی است و برای جنگلهای خاکهای کم ژرفا
و آهکی شایسته میباشد. در جنگلهای انبوه از شصت تا هشتاد سالگی ولی درفضای باز از
40 تا 50 سالگی بار میدهد. در خاکهای خوب هر 5 یا 6 سال یکبار و در آب و هوای ناسزگار
هر 15 سال یکبار میوه فراوان میدهد. میوه اش
5 تا 7 درصدروغن دارد. قد آن خیلی بزرگ میشود و به 35 متر و قطر یک متر و نیم میرسد.
عمر آن 200 تا 250 سال میباشد. چوب آن برای ساختن در و پنجره و تراورس راه آهن و میز
و صندلی و مبل و صندوق و غیره بکار میرود و مصرف آن بیش از دیگر چوبها است . از سلولز
آن پارچه های ابریشمی لطیف و خوب میسازند. زغال و هیزم آن نیز پسندیده است . (از جنگل
شناسی ساعی ج 1 ص 164). و نیز رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 صفحات 118، 125، 121،
128 شود.
/////////////
/////////
درخت راش
نام هاى دیگر: چلر - چلهر- مرس - راج- قزل آغاج- قزل گز- آلاش- آلوش-
الاش- زان- نبع - شجرة النبع- بشجیر- شوحط- شریان: Hetre -Fayard -Beech
مشخصات: درختى است از خانواده Fagaceae جنسFagus که داراى گونه هاى مختلفى
است. بسیار بلند و تنه اصلى آن استوانه اى
راست که بلندى حدود آن تا سى و پنج متر مى رسد. پوست تنه آن به رنگ فیلى یا خاکسترى
مایل به سبز نازک، لیز و صاف است، تاج آن تخم مرغى پرشاخه و برگهاى آن ساده و بیضى
با دندان ههاى ریز و در کنار برگها مژه و تارهاى کوچک سفید براق وجود دارد.
جوانه هاى راش دراز و نوک تیز است. میوه آن مثلثى و به شکل چهار وجهى
و نوک تیز است. ریشه درخت راش خیلى وسیع و گسترده و در قسمت بالاى خاک مستقر است. گلهاى
آن نر و ماده است که گلهاى نر به صورت شاتون قرمز و ارغوانى و آویزان و گلهاى ماده
دو به دو و در داخل محفظه اى قرار گرفته اند و در نتیجه دو عدد دانه در هر میوه تشکیل
می شود. گلها از اوایل بهار ظاهر شده و معمولا در پاییز مى رسند و خشبى مى شوند. این
درخت در ارتفاعات شمالى البرز از آستارا، دیلمان و طوالش تا کلاردشت، نور، کجور و گرگان
دیده می شود. در جنگلهاى نور تا 2200 متر ارتفاع از سطح دریا ولى در بعضى دره ها مانند
دره نکا نیز تا دامنه هاى کم ارتفاع و میان بند و گاهى در جلگه نیز مى روید. این درختان
در جنگلهاى پلنگ چال نوشهر در ارتفاع 80 متر از سطح دریا نیز دیده مى شوند. درخت راش
اروپایى در جنگلهاى معتدله اروپا و آسیا مى روید. طبیعت آن: گرم و خشک است.
چوب درخت راش
خواص درمانى:
1- اگر مقدارى از گرد ذغال آن مصرف شود بادشکن و ضد نفخ است، براى مقابله
با سوءهاضمه هاى ناشى از نفخ و جلوگیرى از اسهال مفید است، در موارد التهاب و ورم معده
و روده و در مواقعى که مدفوع بوى تعفن مى گیرد مصرف آن نافع است، به عنوان تریاق و
ضد سم در مسمومیت هاى فسفرى و قلیایى مصرف می شود.
2 - از گرد ذغال آن براى پانسمان زخمهاى متعفن و چرکین استفاده مى شود.
پوست درخت راش
خواص درمانى:
1- سى گرم تازه و یا پانزده گرم
خشک آن را در یک لیوان آب بجوشانید و آب صاف کرده آن را بنوشید، قابض و تب بر و اشتهاآور
است.
2 - اگر 20 تا 30 گرم گرد آن را با آب بخورید. مسهل و قى آور است، براى
درمان روماتیسم و نقرس و استسقا و بیماریهاى پوستى صعب العلاج مؤثر است.
اسرار گیاهان دارویى، ص: 520
/////////////
راش
راش نام فارسی:
نام عربی: «زان»، «نَبَعْ»، «شجرۀالنبع»، «بشجیر»، «شوحَطْ» و «شریان» نام انگلیسی:
نام محلی: در گیلان، کلارستاق، کجور «راش»، در نور «چلَرْ و چلْهَرْ»، در مازندران
«مِرْس»، در منجیل و عمارلو «راجْ»، در گرگان رود «قزل آغاج»، در آستارا «قزلگز» و
در طوالش «آلاش»، «آلوش» و «اَلاش» نام برده میشود. در برخی مدارک برای درختان راشی
که در ارتفاعات بالای جنگل میروید، «نَبَعْ» و آنچه که در میانبند م نام فرانسوی:
درخت Hêtre و به زبان محلی غیرعلمی Foyard و میوه Faîne نام علمی: نام علمی گونهای که
در جنگلهای ایران میروید: Fagus orientalis Lipsky.
نام در کتب طب سنّتی: «زان»، «نَبَعْ»، «شجرۀالنبع»، «بشجیر»، «شوحَطْ» و «شریان» مترادف:
F.Hohenackeriana Palib. ,F.sylvatica var macrophylla Hohen.
و ... خانواده: Fagaceae جنس: Fagus
مشخصات و ویژگی ها
گونهای از راش که راش
اروپایی گفته میشود، نام علمی آن F.sylvatica L. است که در جنگلهای
اروپا انتشار دارد و بهطوریکه در اسامی فوق مشاهده میشود، گیاهشناسان راش ایران
را واریتهای از راش اروپایی میدانند. راش درختی است بسیار بلند، تنه اصلی آن استوانهای
راست و بلندی آن تا 35 متر میرسد. پوست تنۀ آن به رنگ فیلی یا خاکستری مایل به سبز
نازک، لیز و صاف است. تاج آن تخممرغی پرشاخه و برگهای آن ساده بیضی با دندانههای
ریز و در کنار برگها دارای مژه و تارهای کوچک سفید برّاق است. جوانههای راش دراز
و نوکتیز است. میوۀ آن مثلثی و به شکل چهار وجهی و نوکتیز است. ریشۀ درخت راش خیلی
وسیع و گسترده و در قسمت بالای خاک مستقر است. گلهای آن نر و ماده. گلهای نر بهصورت
شاتون قرمز و ارغوانی و آویزان و گلهای ماده دوبهدو در داخل محفظهای قرار گرفتهاند
که درنتیجه دو عدد دانه در هر میوه تشکیل میشود. گلهای از اوایل بهار ظاهر میشوند
و معمولاً در پاییز میرسد و خشبی میشود.
/////////////
&&&&&&&
شوکران
بفتح شین و سکون واو و فتح کاف و راء مهمله و الف و نون لغت
عربی است و بغدادی کفته یونانی است و ابن بیطار کفته که بعجمی اندلس حفوظه نامند و
بیونانی قونیون و سقونیون و باریقون و طفنیقون و منقوسیون و بفرنکی شبکنه و بفارسی
بیخ تفت نامند
ماهیت آن
دیسقوریدوس در رابعه کفته بیخ نباتی است با لزوجت و ساق آن
پرکره شبیه بشاخ رازیانه و سطبرتر از ان و شعبهای شاخهای آن چتردار و برک آن شبیه
ببرک قثا و بزرک تر از ان و ثقیل الرایحه و در بالای آن شعبه و اکلیلی و در ان کل
سفید شبیه بکل شبت و تخم آن مثل نانخواه و مائل بسفیدی و روفس کفته برک آن مانند
برک یبروج و بسیار زرد و بیخ آن باریک و بی ثمر و تخم آن برنک نانخواه و بزرکتر از
ان و بی طعم و بی بو و لعاب دار و بعضی کفته اند بیخ نباتی است که آن را دو سر و
دورت و دورس نیز نامند و بعضی کفته اند بزر البنج رومی است که آن را دورس کویند و
بهتر و مستعمل آن آنست که در کوه تفت از یزد روید و آن را دورس تفتی کویند و صاحب
اختیارات کفته آن را شوکران نامند و بعضی کفته اند بیخ نباتی است که بهندی موتهه
نامند
طبیعت آن
در چهارم سرد و در سوم خشک
افعال و خواص آن
مخدر و مسکر و منوم مقدار شربت آن نیم دانک بدل آن بزر البنج و
دو درم آن قتال بقوت سمیت بارده بزوال عقل و اختلاط فکر و ذهن و کلام و سدر و ظلمت
و غشاوه بصر که چیزی را نبیند و فواق و برودت باطن و اطراف در آخر تشنج و خناق از
تنکی که در قبضۀ رئه و حنجره پیدا کند پس موت و مداوای آن مبادرت بقی و اسهال بطن
تا که نقا حاصل کردد پس آشامیدن اشیای نافعۀ تریاقیه مانند طلای صرف که نوعی از
شراب است پس اندک مهلت داده بعد از ان شیر الاغ و افسنتین با فلفل و جند بیدستر و
سداب با طلا بنوشند و با قردمانا و میعه و فلفل با تخم انجره با طلا و یا روغن غار
انجدان و حلتیت و روغن حار مناسبی و باقی تدابیر آن مانند تدبیر افیون خورده است و
چون خوشۀ آن را پیش از آنکه تخم آن خشک شود بکیرند و بکوبند و عصارۀ آن را کرفته
در آفتاب خشک نمایند نفع بسیار دارد و از ان جمله آنکه ادویۀ مسکنه اوجاع چشم است
و ضماد آن جهت تسکین اوجاع حاره و نمله و جمره و حمره و ضماد برک و تخم آن بر
پستان شیردار قاطع شیر آن و مانع آویخته شدن آن و بر پستان دختران مانع کبر آن و
بدستور بر خصیۀ پسران و بر خصیه و کش ران جوانان مانع احتلام و محلل ورم آن و بر
قضیب مضعف باه و مانع بزرک شدن آن و بر عانه و هر عضوی که خواهند مو نروید مانع آن
و بر شکم حابس اسهال و نزف الدم و بدستور طلای آن بر پیشانی حابس رعاف و حکیم میر
محمد مؤمن نوشته که چون بیخ آن را با بزر البنج از هریک پنج درم کوبیده با یک صد و
پنجاه مثقال آب و یک صد و پنجاه عدد مویز بزرک دانه بآتش ملایم طبخ دهند تا آب به
سوزد پس مویزها را از ادویه جدا کرده نکاه دارند و از یک عدد تا سه عدد آن را
بخورند مسکر قوی و امساک منی آورد و زیاده از سه عدد منوم توبست و نوشته که من این
را مویز عمرو نام کرده ام
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
شوکران . [ ش َ / شُو ک َ ] ۞ (اِ) گیاهی است دوایی که خوردن
بیخ آن جنون آورد و بعضی گویند بیخی است کوهی و آن را دورس گویند و در تفت که از ولایت
یزد است میشود و آن را دورس تفتی میگویند و شوکران تخم آن است و آن را به عربی طَحْماء
خوانند. (برهان ). بیخ تفت . (انجمن آرا) (آنندراج ). تخمی است که به تخم گوز ماند.
مسیح گوید: او تخم خشخاش سیاه بود که از عصاره
او افیون حاصل شود. برگ شوکران به برگ یبروح شبیه بود الا آنکه اندکی از آن
بزرگتر بود و بوی او ضعیف بود و مزه او اندک
باشد و از او لعابی پدید آید و از جمله سموم
نباتی است . (از ترجمه صیدنه بیرونی ). به یونانی قوشیون و منقونیون و بازریقون
و اطفیسقون گویند و گویند تخم بیخ رومی است ، ساق آن مانند ساق روزیانه است و گل وی
سفید بود و تخم وی مانند انیسون رومی بود اما سفید بود و ورق آن مانند ورق یبروح زردی
بغایت بود و بیخ آن باریک بود و تخم آن مانند نانخواه بود به شکل نه به طعم . به پارس
دوراس و دوراس تفتی گویند. (از اختیارات بدیعی ). ساقش مانند بادیان است و برگش مانند
خیار و تخمش مانند انیسون و گل سفید دارد و کشنده است . (نزهةالقلوب ). شیکران . سیکران
. دورس تفتی . تودریون . بیخ کوهی . بیخ تفتی . صَرْو. تفت بیخ . تفت . باریقون . جقوطه
. قونیون . (یادداشت مولف ). گیاهی است علفی و دوساله از تیره چتریان به ارتفاع 0/8 تا 1/5متر که بحد وفور در
اماکن سایه دار و در کنار رودخانه های نقاط مختلف میروید. ساقه اش راست و بدون کرک
است و بر روی ساقه و دمبرگ لکه هایی برنگ قهوه یی قرمز دیده میشود. برگهایش متناوب
و بزرگ و شفاف و دارای بریدگیهای بسیار است ولی وضع متناوب برگها بتدریج که به انتهای
ساقه میرسد بهم خورده به صورت متقابل درمی آید. رنگ برگها در سطح فوقانی پهنک ، سبز
شفاف و در سطح تحتانی سبز کم رنگ است . گلهایش کوچک و سفیدرنگند. درشوکران پنج آلکالوئید
یافت میشود. میوه شوکران در استعمال داخلی
دارای اثر آرام کننده و ضدتشنج است . این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپا و افریقا
بفراوانی میروید و در تمام نقاط ایران نیز (مخصوصاً خراسان وفارس ) بوفور دیده میشود.
شوکران سقراط. شوکران یونانی . دورس . طَحْماء. شیکران . صَرْو. بالدران . قونیون
.بیوک بالدیران . شوکران آتنی . درست . بسبس بری . شوکیران . در بعضی کتب بیخ تفت را
مرادف با شوکران یا ریشه شوکران ذکر کرده اند،
در حالی که تفت گیاه دیگری است و ارتباطی با شوکران ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- شوکران آبی ؛ گونه ای شوکران که علفی
و پایاست و ارتفاعش تا 1/3 متر میرسد و در مردابها و نواحی آبگیر مناطق شمالی نیمکره
میروید. ریزوم آن متورم و بیضوی و حجیم است و چون عرضاً قطع شود شیره نامطبوعی برنگ مایل به زرد از آن خارج میشود. از
اختصاصات این گیاه آن است که اولاً برخلاف شوکران کبیر ساقه اش فاقد لک است و ثانیاً
پایه اشعه چتر اصلی آن بدون گریبانه است . بوی آن شبیه کرفس
و طعمش شبیه جعفری است . گلهایش کوچک و سفیدرنگند. ساقه زیرزمینی این گیاه سمی و خطرناک است . مسمومیت حاصل
از عصاره گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان
تولید میکند که منجربه مرگ میشود. جقوطه . فیروزا. صوبالدیرانی . قاتل البقر. شیکران
آبی . شیکران مائی . شوکران مائی . (فرهنگ فارسی معین ).
- شوکران صغیر؛ گونه ای از شوکران که ارتفاعش
از شوکران آبی کمتر است و ریشه اش دوکی شکل و ساقه اش شفاف وبی کرک و دارای خطوط قابل
تشخیص است . بعلاوه گاهی بر روی آن خطوط یا لکه هایی برنگ مایل به قرمز دیده میشود.
برگهایش نرم برنگ سبز تیره و گلهایش سفیدرنگ است . برای این گیاه اثر دارویی شناخته
نشده و نیز برخلاف شوکران کبیر فاقد مواد سمی است ، اگرچه دارای مقادیر بسیار کمی کونی
سین می باشد. کزبرةالثعلب . کرفس الکلاب . جعفری زهری . شوکران بستانی . شوکران باغی
. بقدونس کاذب . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مخزن الادویه ، درمانشناسی ج 2، کارآموزی
داروسازی ص 202 و گیاه شناسی گل گلاب ص 226 شود.
////////////
بیخ تفتی . [ خ ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ،
اِ مرکب ) بفارسی اسم شوکران است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مومن ). رجوع به ماده قبل شود.
//////////
شوکران گیاهی از زیرتیره چتریها (نام
علمی Apioideae) از جنس شوکرانها
(نام علمی Conium)
میباشد. در قدیم به شوکران، دوراس تفتی، بیخ کوهی و تفت بیخ هم گفته میشد. بهویژه
در جنوب ایران به آن دوراس تفتی گفته میشد که منسوب به شهر تفت یزد است.
شوکران گیاهی علفی و دوساله با ساقی صاف
و بدون کرک است. گلهای آن سفیدرنگ و برگهایش دارای بریدگیهای زیاد است. بیخ شوکران
و عصاره برگ و ساقه آن سمی بوده و جنونآور است. (ر.ک. به خاصیت سمی در پایین). بوی
آن ضعیف و مزهاش اندک است. از نظر ظاهری با رازیانه همانندی دارد.
از گونههای آن شوکران آبی و شوکران صغیر
است.
خاصیت سمی[ویرایش]
تمامی اجزاء این گیاه سمی هستند. ماده
سمی آن Coniin و از خانواده آلکالوئیدها
است. پزشکان ایرانی و یونانی از این ماده در قدیم استفادههای داروئی بسیار میبردند.
حتی کمتر از ۱۰۰ میلیگرم از این سم نیز برای یک انسان بالغ کشنده است. گیاه «نرسیده»
و جوان سمیتر از گیاه «رسیده» و بالغ است. تأثیر سم مستقیماً بروی سیستم اعصاب بوده
و پس از عوارضی چون حالت تهوع و لکنت زبان از طریق از کار افتادن سیستم تنفسی عامل
مرگ میشود.[۱]
شوکران در قدیم برای کشتن محکومین به اعدام
مصرف میشده است. نوشیدن جام شوکران توسط سقراط قدیمیترین مورد ثبت شده در این رابطه
است. در یونان باستان، مجازات اعدام بوسیله خوراندن شوکران به طور معمول در مورد اشخاص
ذی الحقوق، یعنی کسانی که واجد حقوق مدنی و اجتماعی بودند، به کار گرفته میشد، چراکه
مقرر گردیده بود که اعدام این افراد در کمترین زمان ممکن و با کمترین میزان رنج و درد
و عذاب صورت بپذیرد. به همین منظور، وقتی شوکران به فرد محکوم به مرگ خورانده میشد،
بدن وی به تدریج کرخت و بیحس میگردید و این بیحسی از پا آغاز میشد و چون به قلب
میرسید موجب هلاکت فرد میگشت.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ https://en.wikipedia.org/wiki/Coniine
(ر.ک. به سایت همین گیاه در زبانهای دیگر.
بخصوص انگلیسی en:Conium
و آلمانی de:Gefleckter Schierling)
بر پایه دادههای از: لغتنامه دهخدا،
سرواژه شوکران.
برابرهای علمی بر پایه: عطری، مرتضی، واژهنامه
علوم زیستی، دوجلدی، همدان: اداره انتشارات دانشگاه بوعلیسینا، ۱۳۸۴.
اصول حکومت آتن، ارسطو، ترجمه و تحشیه:
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، با مقدمه: دکتر غلامحسین صدیقی، شرکت سهامی کتابهای
جیبی، چاپ سوم، ۱۳۷۰، حواشی صفحه: ۱۹۱ [با تغییراتی در نثر و جملهبندی]
/////////////
قس شوکران در عربی:
الشوكران (بالإنجليزية: Conium) هو جنس نباتي عشبي
من النباتات مغطاة البذور ذات الحولين عالية السمية من الفصيلة الخيمية (Apiaceae). يستخلص منه سم الشوكران
وهو مركب شبه قلوي.
من أنواعه[عدل]
الشوكران الأبقع (باللاتينية: C. maculatum) وهو نبات موطنه أوروبا
و منطقة حوض البحر الأبيض المتوسط.
الشوكران الإفريقي (باللاتينية: C. chaerophylloides) وموطنه جنوب أفريقيا.
///////////
قس شوکران در عربی:
الشوكران (بالإنجليزية: Conium) هو جنس نباتي عشبي
من النباتات مغطاة البذور ذات الحولين عالية السمية من الفصيلة الخيمية (Apiaceae). يستخلص منه سم الشوكران
وهو مركب شبه قلوي.
من أنواعه[عدل]
الشوكران الأبقع (باللاتينية: C. maculatum) وهو نبات موطنه أوروبا
و منطقة حوض البحر الأبيض المتوسط.
الشوكران الإفريقي (باللاتينية: C. chaerophylloides) وموطنه جنوب أفريقيا.
/////////////
قس بادیان در آذری:
Badyan
(lat. Conium)[1] - kərəvüzkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2[
/////////
قس بوغوشمیم! در عبری:
רוֹשׁ (שם מדעי: Conium) הוא סוג צמח רב-שנתי בעל פרחים רעיל ממשפחת הסוככיים, שבו שני מינים: רוש עקוד (Conium maculatum),
המצוי באירופה ובאגן הים התיכון, ו-Conium
chaerophylloides, המצוי בדרום אפריקה. עונת הפריחה שלו היא בחודשים אפריל עד יוני.
מקובל כי ברוש עקוד, המוכר באנגלית בשם "Mother Die",
נעשה שימוש ביוון העתיקה בהוצאה להורג (למשל במקרה של סוקרטס) באמצעות שיקוי שהופק ממנו. הרעלה חזקה מדכאת את מערכת הנשימה וגורמת למוות.
הרוש נזכר בתנ"ך פעמים מספר, למשל בספר דברים: "שֹׁרֶשׁ פֹּרֶה רֹאשׁ וְלַעֲנָה"
(דברים כ"ט, יז). משמעות המילה ראש בעברית היא ארס או רעל.
/////////////
Conium
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Conium
|
|
Conium maculatum
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
Conium (/koʊˈnaɪ.əm/ or /ˈkoʊniəm/) is a genus of flowering plants in the
carrot family Apiaceae which consists of four species accepted by The Plant List.[1][2]One species, C. maculatum, also called
hemlock, which is highly poisonous, is native to temperate regions of Europe,
North Africa and Western Asia, while the other three are from southern Africa.[1]
2.
Jump up^ "No good reasons appear to have
been advanced for maintaining the southern African representatives of this
genus as a separate species (C. chaerophylloides), and
accordingly it is here reduced to synonymy.""Flora Zambesiaca volume:4 part:0 (1978) Umbelliferae by M. L.
Gonçalves". eFloras.
Kew.
&&&&&&&
شوندر
بفتح شین و واو و سکون نون و فتح دال و را در آخر هر دو مهمله
و بضم اول و دوم نیز آمده
ماهیت آن
بغدادی کفته معرب از چغندر فارسی است و ان نوع از لغت است و
بمصر آن را لفت طلیطلی و قومی سلجم احمر نامند و آن شبیه بشلجم است در نبات و صورت
و لیکن برک آن خشن و مشرف نیست بلکه اقرب بسلق است و برک آن را نمی خورند چنانکه
برک شلغم را می خورند بلکه بیخ آن را می خورند و طعم آن با حلاوت و تلخی کمی است و
انطاکی کفته فرقی میان آن و زردک و شلغم نیست مکر آنکه برک آن مشرف نیست بیخ آن
مائل باستداره و طول و بسیار سرخ و شیرین مائل بتلخی و تیزی است و صاحب تحفه نوشته
قسمی از شلغم بری ماکول است و بهترین آن سرخ خالص کوچک تازۀ آنست
طبیعت آن
بارد رطب در دوم و کرم و تر در آخر اول نیز کفته اند رطوبت آن
زیاده از حرارت
افعال و خواص آن
رافع ریاح و عفونت و مسخن و جاذب دم از عروق بظاهر جلد و مهیج
باه بغدادی کفته بنا بر آنکه بارد رطب است که اظهر است مضر باه است و مضر مبرودین
و صاحبان معدۀ بارد و بطئ الهضم و مورث نفخ و قراقر مصلح آن سرکه و خردل و پختن آن
مهرا و مردم بلدان با شیر آن را یا با ماست ترتیب می دهند و بطئ الهضم می کردد و
لیکن لذیذ می باشد و تخم آن بسیار نافع است در ادویۀ قتاله و اکر بیشتر از سم
بخورند سم چندان ضرر نمی کند و فعل آن را باطل می سازد بالمره و لهذا از ادویۀ
تریاق فاروق است و جزوی از اجزای آن بخلاف تخم بستانی آنکه ضعیف است و طبیخ آن جهت
ابرده نافع جلوس و نطول بدان و در سائر افعال قویتر از سایر اقسام شلجم و در شلجم
مذکور شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
شوندر. [ ش َ وَ دَ ] (معرب ، اِ) معرب
چغندر و در مصر آن را لفت و بعضی شلجم احمر نامند و آن شبیه به شلجم است در نبات و
صورت ولکن برگ آن خشن تر وغیرماکول برخلاف برگ شلجم که آن را میخورند و طعم آن با حلاوت
و تلخی کمی است . انطاکی گفته فرقی میان آن و زردک و شلغم نیست ، بیخ آن مایل به استداره
و طول و بسیار سرخ و شیرین مایل به تلخی و تیزی است . (از فهرست مخزن الادویه ). صوطر.
(داود ضریر انطاکی ص 224).چغندر و زردک و گزر. (ناظم الاطباء). اما گزر و زردک غیر
چغندر است و هر دو با شلجم (شلغم ) فرق دارند.
////////////
چغندر. [ چ ُ غ ُ دَ / دُ ] (اِ) حویجی
باشد که در آشها داخل کنند. (برهان ). معروف است و در آشها کنند. (انجمن آرا) (آنندراج
). سبزه ای است خوردنی مثل ترب که شلغم نیز گویند. (شرفنامه منیری ). بهندی ، کنگلو. (از شرفنامه منیری ). گیاهی که ریشه آن کلفت و لحمی است و بتازی «سلق » نامند و پخته آن ازاغذیه
لذیذ و شیرین است و برگ چغندر و خود آن را در آشها و بورانی ها داخل میکنند
و نیز چغندر را در تغذیه حیوانات بکار میبرند
و از نوعی از آن قند و الکل میسازند. (ناظم الاطباء). سبزیی است خوردنی با ریشه بزرگ . (فرهنگ نظام ). گیاهی دوساله که در سال اول
برگهای گسترده دارد و ریشه آن اندوخته قندی میسازد و در سال دوم ساقه گلدار آن تشکیل یافته اندوخته رابمصرف میرساند.
ساکارز در برگهای بزرگ چغندر در هنگام روز در برابر نور ساخته میشود و شب به ریشه رفته
در آنجا ذخیره میشود و طبقات متوالی ریشه ضخیم میگردد. رنگ ریشه های چغندر ممکن است
زرد یا سفید یا سرخ تیره باشد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 274). نام گیاهی که بیخ و ریشه آن که در زیر زمین رشد میکند انواع گوناگون ریز
و درشت و کم شیرینی و پرشیرینی دارد و نوع معروف آن چغندر قند است که در کارخانه ها
بمصرف تهیه قند میرسد و تفاله یا ملاس این
نوع چغندر را در تغذیه حیوانات مصرف میکنند
یا بجای کود در تقویت بعضی زراعتها بکار میبرند و نوع دیگرش چغندر معمولی است که از
پخته آن روستائیان و بعضی اهالی شهرستانها
تغذیه میکنند و خام آن را نیز بمصرف تغذیه
حیوانات علفخوار میرسانند. چقندر. چندر. لبلاب . سِلق .. چکندر. شلغم . شوندر.
صوطر :
سراپای بعضی و بعضی کیاکن
چو اندر مغاک چغندر چغندر.
عمعق .
چارارکان مختلف در دیگ آش سرکه هست
رو پیاز و مس چغندر دنبه سیم و گوشت زر.
بسحاق اطعمه .
- امثال :
جائی که گوشت نیست چغندر پهلوان است .
جائی که گوشت نیست چغندر سالار است .
چغندر گوشت نشود دشمن دوست نشود .
زیره بکرمان میبرد چغندر به هرات .
فلان است نه برگ چغندر .
و رجوع به چغندر پخته و چغندر قند و چقندر
و چگندر و چندر و لبو شود.
///////////
...4. کلم شلغمی: به فرانسویChou navet گفته میشود در این
گیاه قسمت قابل مصرف ریشه متورم آن است که در ابعاد شبیه شلغم میباشد نام علمی آنBrassica oleracea
napus میباشد. ریشه این گیاه وقتی که پخته شود درعینحال طعم شلغم و کلم را توأما
دارا میباشد و دو نوع است. نوع اول ریشه آن به رنگ سفید است که همان کلم شلغمی یاChou navet است که مصرف خوراک
انسان دارد. نوع دوم دارای ریشه برنگ زرد مایل به قرمز است که آن را به فرانسویnavet de suede وRutabaga به انگلیسی نیزRutabaga یاYellow turnip یاSwedish turnip و به عربی (شلجم
احمر) و در کتب طب سنتی (شوندر) گفته میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 226
/////////////
اعراب نوعی هویج برّی و نوعی هویج بستانی میشناختند. هویج برّی را nehšel یا nehsel،6
كه اطلاعات مربوط به آن را دیوسكوریدس در دسترس آنان گذاشت،7 می گفتند و
نوع بستانی آن را jezer ]جزر [، sefanariya (در گویش مغربی، zorudiya) و sabāhīa ]صباحیه
(؟)[ مینامیدند. 8 واژههای عربی dauku یا dūqū، بر
گرفته از
یونانی، نام خاص تخم هویج خودروست. 9
ژوره10 بر این رفته كه ایرانیان
باستان هویج را میشناختند. به هر روی با
گواهی نه چندان پذیرفتنی: Daucus
maximus ]پنیرواش[ كه در باختر ایران میروید تنها گونهای خودروست. این واقعیت
گیاهشناختی اثبات نمیكند كه ایرانیان باستان با Daucus carota بستانی آشنا
بودهاند. از وجود نامی ایرانی برای این گونه چیزی نمی دانیم. تازه در دوره اسلامی
بود كه ایرانیان درباره آن اطلاعاتی به دست آوردند؛ و بعد آن را با نام عربی jazar ]جَزَر[ یا jezer ]جِزِر[ شناختند كه به هر حال احتمال دارد خود این نامها بر گرفته از گزر gazar (gezer)
فارسی بوده باشند. در دارونامه ابومنصور، كه گویا از منابع عربی گرتهبرداری كرده،
هویج زیرنام عربیش آمده است. 1 همچنین از گونهای
خودرو به نام šašqāqul ]
ششقاقل/ شقاقل[ نام میبرد كه به نظر ابومنصور همان Eryngium campestre است. پس چه بسا اعراب هویج را در سده دهم به ایران برده
باشند. نامهای فارسی هویج، فزون برگزر، (gezer) gazar،
زردک، zardak 2 و šawandar ]شوندر/ چغندر[ است
كه دومی برای نامیدن ’’چغندرِ لبو‘‘ و ’’هویج‘‘ به كار میرود.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
///////////
قس شمندر در عربی:
الشمندر أو الشوندر أو البنجر أو الباربة
نوع نباتي جذري درني يتبع القبيلة السرمقاوية (أو الرمرامية) من الفصيلة القطيفية.
يقسم الشمندر لنوعين أولهما بنجر السكر،
والثاني يستخدم كمسلوق أو في المخللات. النبات ثنائي الحول ويكون أحياناً معمراً. أما
اللون الأحمر في الشمندر فناتج عن مادة البتايين التي توازن الحموضة (p h) في المعدة وتسهل عملية
الهضم.
مكوناته[عدل]
يحتوى على 90% من وزنه ماء، 5% ألياف،
2% رماد، والباقى سكاكر و مواد معدنية كالكبريت، البوتاسيوم،الكالسيوم، الفسفور، الحديد،
و النحاس. كما يحتوى الشمندر على الكثير من السكر (سكروز، غلوكوز، فركتوز)، البروتين،
الألياف، الأحماض العضوية وعلى الأحماض الأمينية، إضافةً إلى الفيتامينات والأملاح
المعدنية.[1]
فوائده[عدل]
للشمندر فوائد جمة، إذ يستعمل في علاج
فقر الدم، فضلا عن أنه مصدر لحمض الفوليك، والفيتامينات b2، c، a
إضافة إلى أنه غني بالبوتاسيوم والمغنيزيوم ومدر للبول.
إن البيتايين betaine الموجود في الشمندر
يعمل مع مغذيات أخرى للحدّ من الهوموسيتيين homocysteine الذي يمكن أن يكون
مضرّ للأوعية الدموية وبالتالي يساهم في تقليل إحتمال الإصابة بأمراض القلب، السكتة
الدماغية وأمراض الأوعية الدموية.
استخداماته[عدل]
من المستحسن عدم تناوله مع الأطعمة الأخرى
لأنه صعب الهضم بعض الشئ. وهناك نوع من المشهيات يصنع من البنجر المسلوق واللبن والبقدونس.
المعلومات الغذائية[عدل]
يحتوي كل 100غ من الشمندر، بحسب وزارة
الزراعة الأميركية على المعلومات الغذائية التالية:
السعرات الحرارية: 43
الدهون: 0.17
الكاربوهيدرات: 9.56
الألياف: 2.8
السكر: 6.76
البروتينات: 1.61
وصفات من الشمندر[عدل]
هناك عدة وصفات تحضّر من الشمندر منها
سلطة الشمندر، الشمندر باللبن، متبل الشمندر، خبز بالشمندر وغيرها..[2][3]
مصادر[عدل]
المعلومات الغذائية عن الشمندر
http://www.umm.edu/altmed/articles/betaine-000287.htm
الغذاء لا الدواء، للدكتور صبرى القبانى،
طبعة 1965م.
أنظر أيضاً[عدل]
وصفات-طبخ/الأطباق/سلطة
الشمندر السكري
البنجر (الشمندر) وقاية وعلاج وطعم ونكهة
مراجع[عدل]
^ الشمندر صحيفة الغد 2/7/2011
^ [1]
^ http://www.fatafeat.com/main.php?action=viewrecipe&id=1973&searchq=
[بحاجة لمصدر]
وصلات خارجية[عدل]
الشمندر في الغد الأردنية 2/7/2011
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة شاهد في كومنز صور وملفات
عن: شمندر
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 585884 GBIF: 5383920
PlantList: kew-2675613 Tropicos:
7200163 ITIS: 20681 ncbi: 161934 السجل
الدولي للأنواع البحرية: 426023 IPNO: 164505-1 GRIN: [
https://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=300073
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=300073]
FNA: 200006793 FOC: 200006793 PLANTS: BEVU2
AFPD: 26735
تصنيفات: خضار جذريةخضراوات ورقيةطب بديلقطيفيةنباتات
الإقليم القطبي القديمنباتات طبيةنباتات طبية في أوروبانباتات طبية في آسيانباتات وصفت
في 1753
////////////
قس عادی چغندر در آذری:
Adi
çuğundur (lat. Beta vulgaris )[1] - çuğundur cinsinə aid bitki növü.[2]
//////////
قس دیوِهی (مالدیوی):
ރަންގުމޫ (ސައިންޓިފިކް ނަން: Beta vulgaris)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: beetroot)އަކީ އަޑިއަށް ނުވަތަ ބިމުގެ ތެރެއަށް ގޮނޑިލައިގެން ހެދޭ ތަރުކާރީގެ ބާވަތެކެވެ. މިހާރު ދިވެހިންގެ ތެރޭގައި ރަންގުމޫ މަޝްހޫރު ވެފައި އޮންނަނީ ބީޓް ރޫޓް ގެ ނަމުންނެވެ. ރަންގުމޫ ގަސް ބޮޑުވަނީ އާންމު ގޮތެއްގައި 2-1 މީޓަރުގެ އުސްމިނަށެވެ. ހިތުގެ ބައްޓަމަން ހުންނަ ރަންގުމޫ ފަތުގެ ފުޅާމިނުގައި 20-2
ސެންޓި މީޓަރުވަރު ހުރެއެވެ. ރަންގުމޫ ގަހުގައި އަޅަނީ ވަރަށް ކުދި މަލެވެ. މިމަލުގެ ވަށަމިނުގައި ހުންނާނީ 5-3 މިލިމީޓަރު ވަރެވެ.
ރަންގުމޫ ގެ ތަފާތު ވައްތަރުތައް ހުރެއެވެ. ބައެއް ވައްތަރުގެ ރަންގުމޫ ގަހުގެ ފަތް ވެސް ކައިއުޅެއެވެ. އާންމު ގޮތެއްގައި ރަންގުމޫ ބޭނުންކޮށް އުޅެނީ ކައްކައިގެން ކެއުމަށެވެ. އަދި ބައެއް ފަަހަރު ކެއްކުމަށްފަހު އެއިން ތަފާތު ސަލަޑް ތައް ހެދުމުގައި ބޭނުންކުރެެއެވެ.
////////////
قس بیت گولا در باسای اندونزی:
Bit
gula (Beta vulgaris) adalah sebuah tanaman berbunga dalam familia
Chenopodiaceae[1], yang aslinya berasal dari daerah pesisir barat dan selatan
Eropa, dari Swedia selatan dan Kepulauan Britania ke selatan Laut Mediterania.
Tanaman ini penting karena varitasnya yang dikembangkan, fodder beet, bit dan
bit gula yang menghasilkan gula.
//////////
قس سِلِه؟ در عبری:
סלק מצוי (שם מדעי: Beta vulgaris),
הקרוי לרוב סלק, הוא צמח דו שנתי השייך למשפחת הסלקיים (Chenopodiaceae),
והצמח היחיד מסוג סלק הצומח בישראל.
///////////
قس سلق در کردی:
Silk
an silq (bi latînî, Beta vulgaris) riwekeke pelçgir e. Ji pelçên silkê sarme
çêdibin. Fêkiyê silkê wek kertolan di bin erdê de girdibe û ew di hilberîna
şêkir de tê bikaranîn.
///////////
قس پَنکَر؟ در ترکی استانبولی:
Pancar (Beta vulgaris), bir çiçekli bitkiler ailesinden olan Amaranthaceae (ıspanakgiller) içinde
bulunan Betacinsinin en bilinen türüdür. Güney İsveç ve Britanya Adaları'ndan
başlayarak Avrupa'nın batı ve oradan
da tüm Akdeniz kıyılarınca
uzanan bir bölgeye has olan pancar, yumru kökleri ve yaprakları ve şeker pancarı gibi
çeşitleriyle, ekonomik olarak önemli bir bitkidir.
Türkiye'nin bazı yörelerinde pazı (yaban pancarı) bitkisi de
pancar olarak bilinir. Doğu Karadeniz bölgesinin birçok yerinde de kara lahana, "pancar" olarak
adlandırılır. İç Anadolu bölgesinde oldukça fazla yetişir
///////////
Beta vulgaris
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Beta vulgaris
|
|
Beta vulgaris subsp. vulgaris
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
B. vulgaris
|
·
Beta cicla L.
·
Beta crispa Tratt.
·
Beta esculenta Salisb. (nom.
illeg.)
·
Beta sulcata Gasp.
·
Beta vulgaris subsp. esculentaCout.
|
Beta vulgaris (beet) is a plant which is included in Betoideae subfamily in the Amaranthaceae family. It is the
economically most important crop of the large order Caryophyllales.[2] It has several cultivar groups,
the sugar beet, of greatest importance to produce table sugar; the root vegetable known as
the beetroot or garden beet; the leaf vegetables chard and spinach beet; and mangelwurzel, which is a fodder crop. Three subspecies are typically recognised. All
cultivars fall into the subspecies Beta vulgaris subsp. vulgaris.
The wild ancestor of the cultivated beets is the sea beet (Beta vulgaris subsp. maritima).
&&&&&&&
شونیز
بضم شین و سکون واو و کسر نون و سکون یای مثناه تحتانیه و زای
معجمه لغت فارسی است و شونوز و سیاهدانه نیز و بعربی حبه السوداء و بیونانی سنو و دیسقوریدوس
شنون کفته و بهندی کلونجی نامند بفتح کاف و ضم لام و سکون واو و خفای نون و کسر
جیم و یای آخر حروف بهترین آن تازه فربه دانه تندبوی آنست
ماهیت آن
تخم نباتی است شبیه برازیانه و از ان درازتر و باریک تر و کل
آن زرد مائل بسفیدی و بنفش نیز می شود و برک آن شبیه ببرک زبان در قفا و تخم آن در
غلافی بزرکتر از غلاف بزر البنج و تخم آن قریب بمقدار انیسون و سیاه تندبو و مغز
آن سفید و قوت آن تا هفت سال باقی می ماند
طبیعت آن
در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مسخن و مجفف رطوبات و منضج و مقطع اخلاط و جالی و مدر شیر و بول
و حیض و مسقط جنین زنده و مرده و مشیمه و تریاق سموم بارده شربا و بخور او حمولا
با دهن سوسن اعضاء الصدر و الغذاء و النفض و غیرها جهت سرفۀ بارده و درد سینه و
انتصاب نفس و قئ الده و غثیان و استسقا و یرقان و سپرز و قولنج ریحی شربا و ضمادا
نافع و مداومت خوردن آن هر صباح مدر بول و حیض و شیر و با روغن جهت سرخ کردن
رخساره و تصفیۀ بشره و با سرکه جهت اخراج اقسام کرم معده شربا و ضمادا و یک مثقال
تا دو درم آن تا سه درم به آب نیمکرم جهت سک دیوانه کزیده و رتیلا و با سکنجبین
جهت تپ ربع و تپ بلغمی کهنه و به آب و عسل جهت نفس الانتصاب و تفتیت سنک کرده و
مثانه و تپهای مزمنه و با نطرون جهت عسر البول و سوختۀ آن جهت بواسیر خصوصا که با
رب مورد بنوشند بیعدیل و بوئیدن خام آن و یا در سرکه خیسانیدۀ آن یک شب در صره
بسته و بدستور سعوط در سرکه خسیانیدۀ آن یک شب و صبح سائیده جهت درد سربارد مزمن و
تفتیح سدۀ خیشوم و زکام و نزله و لقوه بغایت نافع و بیعدیل و چون هفت عدد دانۀ آن
را در شیر زنان بخیسانند یک ساعت و بسایند و در بینی کسی که یرقان داشته و چشمهای
او زرد شده باشد قطور نمایند بغایت نافع و زائل سازد بسبب قوت تفتیحی که دارد و
سعوط مسحوق آن با دهن ایرسا جهت ابتدای نزول آب در چشم نافع و بدستور باکتحال
استعمال آن جهت نزول در ابتدا و کماد کرم کردۀ آن بر سر جهت زکام و بر سائر اعضا
جهت تحلیل ریاح سریع الاثر و مضمضۀ مطبوخ آن با سرکه بتنهائی و یا با چوب صنوبر
جهت درد دندان بارد و ضماد آن در پیش سر جهت منع و سد تتالی نزلات مزمنه و رفع درد
سربارد و تفتیح سدۀ خیاشیم و با سرکۀ خمر و با انکوری جهت ثآلیل و رفع خال و تقشر
جلد و درد مفاصل و بهق و برص و سعفه و قوبا و با بول اطفال جهت تحلیل اورام صلبه و
ثآلیل و خال مجرب و با آب حنظل تر که بر اطراف ناف طلا کنند جهت اخراج حب القرع
قوی الاثر و با آب شیح جهت اخراج حیات بقوت تمام و سائیدۀ آن با خون افعی و یا خون
خفاش و با خون خطاف جهت وضح بغایت مؤثر و با عسل و روغن جهت درد رحم و وجع آن در
حین نفاس و با روغن کل سرخ جهت انواع جرب و ضماد سوختۀ آن با موم کداخته و روغن
سوسن و یا حنا و مانند آن هر دو بر سر صاحب قرع که بفارسی کل نامند مفید و مانع
ریختن موی آن و رویانندۀ آنست بشرط مداومت و ضماد اندک بریان کوبیدۀ آن با کلاب
جهت زخمهای سوداوی ساق پا مجرب و با بول صبیان جهت قروح شهدیه سر و سائر قروح
باردۀ رطبه و قطور بودادۀ کوبیدۀ جوش دادۀ آن با روغن زیتون و صاف کرده بقدر سه
چهار قطره در بینی جهت رفع زکام که با عطسه بسیار باشد مجرب و با روغن حبه الخضرا
در کوش جهت تفتیح سده و رفع ریاح و درد آن نافع و دخان آن کریزانندۀ هوام و اکثار
شرب شونیز مورث خناق محرورین و سدر مصلح آن در سرکه خیسانیدن آن مضر کرده مصلح آن
کثیرا مقدار شربت آن تا دو درم در مبرودین و در محرورین تا نیم درم و بدل آن
انیسون و نصف وزن آن تخم شبت و روغن آن با روغن زیتون و کندر جهت اعادۀ باه
مایوسین شربا و طلاء مجرب دانسته اند و روغن آنکه بقرع معکوس کرفته باشند طلاء بر
اعضای تناسل و کمر جهت آوردن نعوظ بیعدیل و رافع دردهای بارده و سستی اعصاب و سدۀ
آن و بدستور آشامیدن آن باشیای مناسبه جهت امور مذکوره سریع الاثر و قرشی کفته
نبات آن را چون در غدیر اندازند ماهیان آن بالای آب آیند و کویند نوعی از ان خناق
و غثیان آورد تدبیر آن قئ کردن و آشامیدن شیر و سائر تدابیر کندش خورده است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
شونیز. (اِ) سیاه دانه را گویند و به عربی
حبةالسودا خوانند و آن تخمی باشد که بر روی خمیر نان پاشند. (برهان ). مرادف شنیز و
شونیز معرب آن . (رشیدی ). سیه دانه . (دهار). حبةالسوداء. (قاموس ). تخمی است سیاه
که به هندی کلونجی گویند. (غیاث اللغات ). سیاه دانه . حبةالسودا و آن تخمی است که
بر روی نان پاشند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). لغتی در شنیز.(منتهی الارب ). سیاه
تخمه . نان خواه . شنیز. سویداء. بوغنج . شونوز. شینیز. شهنیز. حبةالمبارکة. و بنا
بر قول دینوری اصل کلمه فارسی است . (یادداشت مولف ). بزغنج . (نزهةالقلوب ). شنبیذ.
شویز. شونانا. کالنجی . قالیز. سیاهدانه . (از ترجمه صیدنه بیرونی
). شنیز است وحب السوداء گویند و به پارسی شونیز و شنیز گویند. (از اختیارات بدیعی
). شونز. شنز. شینیز. سنیز. معرب آن شونیز. شونیز یا سیاه دانه از تیره آلاله ها و شماره گلبرگهای آن از پنج تا هشت است و دانه های سیاه
رنگ آن در برگه های وسط گل قرار گرفته و بوی مخصوصی دارد.(حاشیه برهان چ معین از گل گلاب ص 200) :
بگاه خشم او گوهر شود همرنگ شونیزا
چنو خشنود باشد من کنم ز انقاس قرمیزا.
بهرامی سرخسی .
رجوع به شینیز و تذکره داود ضریر انطاکی ص 225 و گیاه شناسی گل گلاب ص
200 و ذخیره خوارزمشاهی شود.
- شینیز. (اِ) به معنی شونیز است که سیاه
دانه باشد و آن تخمی است که به روی خمیر نان پاشند و به عربی حبةالسوداء خوانند. (برهان
). سیاهدانه . (ناظم الاطباء). شونیز است . (اختیارات بدیعی ). به گفته دینوری فارسی است . شهنیز. شونوز. سیاه تخمه . حبةالسوداء.
سیاه دانه ۞ . (یادداشت مولف ). رجوع به شونیز
و دیگر مترادفات شود.
////////////
شونیز
شنیز بود و حبة السودا نیز گویند و بپارسی
سیاهدانه خوانند و بهترین آن باشد که فربه باشد طبیعت آن گرم و خشک بود در سئوم و
قطع بلغم بکند جلا بدهد و محلل ریاح و نفخ بود و ورمهای کهن شده و ورمهای صلب چون بکوبند
و با بول کودکان که هنوز بالغ نشده باشند ضماد کنند بگدازاند و چون با سرکه و صنوبر
بپزند و بدان مضمضه کنند درد دندان را ساکن کند و چون بکوبند و به آب تر کنند و بر
ناف ضماد کنند کرمهای دراز بکشد و بیرون آورد و اگر به آب حنظل تر بسرشند یا جوشانیده
بر ناف طلا کنند حب القرع بیرون آورد محکم و اگر به آب درمنه بسرشند و بر ناف طلا کنند
مجموع کرمها بیرون آورد و چون بریان کرده سحق کنند و بر صره ببندند و دایم ببویند زکام
سرد را نافع بود و اگر سحق کرده با روغن حبة الخضرا بیامیزند و سه قطره در گوش چکانند
نافع بود جهت سردی و بادی که در گوش بود و اگر بریان کرده بکوبند و در زیت خویسانند
و از آن زیت سه قطره در بینی چکانند زکامی که از او عطسه بسیار آید سود دهد و اگر بسوزانند
و با روغن سوسن یا حنا که موم در آن گداخته باشند بیامیزند و بر سر کل مالند موی برویاند
و روغن وی چون سعوط کنند فالج و لقوه را نافع بود و چون کوفته و بیخته به آب گرم بیاشامند
گزندگی سگ دیوانه را نافع بود و چون سحق کرده با سکنجبین بیاشامند تب ربع را بغایت
مفید بود و اگر با سرکه بر بهق و برص طلا کنند سودمند بود و اگر با عسل و روغن گاو
بسرشند نافع بود جهت درد رحم و گرده و دردی که نفاسا را بود در زمان امساک خون نفاس
بکند و درد را ساکن گرداند و چون سحق کنند با بول و بر ریشهای سر نهند و بدان ادمان
کنند ریش را پاک گرداند و موی برویاند و چون در کحلها کنند در ابتدای نزول آب در چشم
کشند یا بدان سعوط کنند منع آن بکند و قطع ثالیل و خیلان و بهق و برص و جرب ریش شده
بکند و بر پیشانی طلا کردن درد سر که از سردی بود را سودمند بود و سده مصفات بگشاید
و چند یک شب در سرکه خویسانند و بامداد سحق کنند و بدان سعوط کنند درد سر کهنه و لقوه
زایل کند و اگر ادمان خوردن وی بکنند چون روز بول و حیض و شیر براند و چون با نطرون
بیاشامند گزندگی رتیلا را سودمند بود و چون در خانه دود کنند گزندگان بگریزند و بخاصیت
تب بلغمی و سوداوی را زایل کند و حب القرع بکشد از بیرون طلا کردن و چون روغن وی سعوط
کنند فالج و کزاز و قطع سردی و تری بکند که اگر جمع شود موجب افلاج بود و چون سحق کنند
با خون افعی یا خون پرستوک و طلا کنند بر سفیدی چشم لون را بگرداند و چون بریان کنند
بآتشی آهسته و بکوبند و به گلاب بسرشند و طلا کنند بر ریشی که بر ساق پیدا شود بعد
از آنکه آن را بسرکه شسته باشند زایل کند و چون ضماد کنند درد مفاصل را سودمند بود
و چون بخورند خون حیض براند و بچه زنده و مرده بیرون آورد و مشیمه بیندازد و شریف گوید
چون هفت دانه از وی به شیر زنان بجوشانند یک ساعت و سعوط کنند بر بینی کسی که یرقان
داشته باشد و چشمهایش زرده شده باشد بغایت نافع باشد بشدت تقیح و گویند مضر بود به
گرده و مصلح آن کثیرا بود و بدل وی صمغ زیتون و گویند بسیار خوردن از وی کشنده بود
و گویند نوعی از وی هست که خناق و غثیان آورد و اولی آن بود که قی کند و شیر بیاشامد
و مداوای وی چون مداوای کسی کنند که کندش خورده باشد
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: شونیز بضم
شین لغت فارسی است و شونوز و سیاهدانه نیز و بعربی حبة السودا و بیونانی سنو و دیسقوریدوس
شنون گفته و بهندی کلونجی (بفتح کاف) نامند
لاتینNIGELLA SATIVA فرانسهPOIVRETT COMMUNE
-NIGELLE DES JARDINS
انگلیسیFENNELFLOWER
اختیارات بدیعی
/////////////
سیاهدانه، یا «شونیز» (انگلیسی: Nigella Sativa) گیاهی یکساله و گلدار
و بومی جنوب غربی آسیا است.
در ایران این گیاه بهویژه در اراک و اصفهان
به فراوانی میروید.[۱] از دانه این گیاه به عنوان دارو استفاده میشود.
سیاهدانه از راسته گلهای ساعت (Ranunculales) و تیره آلالگان (Ranunculaceae) است. دانهاش دارای
اثر قاعدهآور، ضد کرم، ضد باکتری، مسهل و زیادکننده ترشحات شیر است.[۱]
سیاهدانه مزهای تلخ و ادویهای دارد
با کمی تهمزه توت فرنگی. از سیاهدانه در در مصارف دارویی استفاده میشود.
دانههای گیاه سیاهدانه.
محتویات [نمایش]
نامهای دیگر[ویرایش]
سیاهدانه، سیاه تخمه، سرنیچ سیاه، سنوخ
سیاه، کمون اسود، شونیز، شونوز و کمون هندی[۲]
خواص دارویی[ویرایش]
سیاه دانه و روغن آن موثرترین و مفیدترین
چیزی است که برای تقریباً هر بیماری، آلرژی یا حساسیت و حتی بیماریهای جدی مانند نفس
تنگی (asthma)، دیابت، اختلالات
در سیستم دفاعی بدن، زردی یا (Hepatit)، ایدز (AIDS) و حتی سرطان دارو میباشد[نیازمند منبع].
این دانه بومی جنوب غربی آسیاست و از قدیم
به عنوان ضد انگل، ضد باکتری و مسهل استفاده میکردند.
مصرف سیاهدانه برای زنان شیرده مفید است
زیرا باعث افزایش ترشح شیر میشود.
تحقیقات نشان داده است مواد معدنی و ویتامینهای
موجود در سیاهدانه در درمان دیابت، سل، بیماریهای قلبی و عروقی، کمخونی و میگرن
مفید است.
اسیدهای چرب ضروری فراوان موجود در سیاهدانه
آن را به نوعی مواد غذایی ضد سرطان تبدیل کرده که در حفظ سلامت پوست و مو نیز مفید
است.
سیاهدانه آهن و پتاسیم فراوانی دارد و
علاوه بر تقویت سیستم ایمنی بدن، باعث رفع مسمومیت خونی و یبوست میشود.
مصرف روغن سیاهدانه در برنامه غذایی در
کاهش قند خون، تعادل فشارخون، بهبود آرتروز و التهاب لثه مؤثر است و کلیه و مجاری ادرار
را تصفیه میکند.
سیاهدانه دارای خواص بسیار زیادی از جمله
در درمان سرطانها، درمان زخم معده، نابودی سموم در کبد و نیز تنظیم سیستم گوارش بدن
دارد.
در ادیان گوناگون[ویرایش]
در آیین زرتشتی[ویرایش]
سیاهدانه در فرهنگ زرتشتی از بهترین داروهاست
و همیشه بدست ایرانیان بکارمیرفته است. سیاهدانه برای افزایش نیروی ایمنی جان و تن
سودمند است.[نیازمند منبع]
در آیین اسلام[ویرایش]
پیامبر اسلام محمد مصطفی در مورد سیاه
دانه گفته است: (به عربی: ما من داء إلا فی الحبة السوداء منه شفاء إلا السام)[۳]
«هیچ بیماری نیست مگر شفای آن در سیاهدانه
است جز مرگ»
درمان بیماریها با سیاه دانه[ویرایش]
سرگیجه و درد گوش[ویرایش]
یک قاشق مرباخوری عسل را با چند قطره روغن
سیاه دانه مخلوط کرده و هر صبح ناشتا، میل کنید. این کار را حداقل تا ۱۱ روز ادامه
دهید.
روماتیسم[ویرایش]
یک فنجان روغن سیاه دانه را گرم کنید.
سپس قبل از خواب آن را در محل درد بمالید و خوب ماساژ دهید. بعد محل مورد نظر را با
یک تکه پارچه پشمی باندپیچی نموده و استراحت کنید.
اسهال[ویرایش]
یک قاشق غذاخوری سیاه دانه آسیاب شده را
با نصف استکان عصاره تره تیزک (شاهی) مخلوط کرده و پس از صرف غذا در سه وعده میل نمایید.
ناراحتیهای کبدی[ویرایش]
مقداری از پودر سیاه دانه را با گیاه صبر
زرد (آلوئه ورا) و عسل مخلوط کرده و هر صبح ناشتا، به مدت هفت روز یک قاشق مرباخوری
از آن را میل کنید. همچنین میتوانید روغن سیاه دانه را که در حال جوش است، با غنچه
برگهای بید (برگهای کوچک) مخلوط کرده و پیش از خواب یک قاشق مرباخوری از آن را به
مدت یک هفته میل کنید.
سردرد و میگرن[ویرایش]
نصف قاشق سیاه دانه آسیاب شده را با نصف
قاشق انیسون (دانههایی شبیه رازیانه دارد) و سه تکه میخک کوبیده شده، مخلوط کنید و
با یک لیوان شیر بجوشانید (بهتر است کمی عسل خالص نیز اضافه کنید). یک فنجان از این
معجون دارویی را میتوانید در هنگام شروع سردرد و میگرن بنوشید. در ضمن با روغن سیاه
دانه، گیجگاه و شقیقه خود را چرب کنید.
درد و ناراحتیهای کلیوی[ویرایش]
یک استکان سیاه دانه را در یک لیتر آب
بجوشانید و با عسل شیرین کنید و به مدت یک هفته، صبح ناشتا آن را میل نمایید. همچنین
میتوانید یک قاشق غذاخوری سیاه دانه آسیاب شده را با نصف لیوان روغن زیتون مخلوط کرده
و به صورت ضماد (یعنی مانند پماد روی یک تکه پارچه تمیز) در آن قسمت از کلیه که احساس
درد میکنید بگذارید. این عمل را روزانه یک بار و به مدت پنج روزادامه دهید. هر روز
مقداری جعفری را در یک لیوان آب بجوشانید و هفت قطره روغن سیاه دانه را به آن افزوده
و صبح و شب یک فنجان میل کنید. این کار را به مدت پنج روز ادامه دهید.
بیاختیاری ادرار[ویرایش]
پوسته تخم مرغ را پس از شستن کامل، با
حرارت مقداری تفت دهید و با مقداری سیاه دانه مخلوط کرده و بکوبید تا کاملاً نرم شود.
یک قاشق چایخوری از این مخلوط را در یک لیوان شیر ریخته و آن را به هم بزنید و صبح
و شب، به مدت یک هفته میل کنید.
دل پیچه و دردهای رودهای[ویرایش]
به مقدار مساوی زیره و نعنا و انیسون را
بجوشانید و هفت قطره روغن سیاه دانه به آن اضافه کنید. سپس با عسل خالص آن را شیرین
کرده و در موقع دل پیچه و دل درد آن را بنوشید.
تب[ویرایش]
اگر مقداری سیاه دانه را بکوبید و با کمی
سکنجبین میل نمایید، تب را برطرف میکند.[۴]
منابع[ویرایش]
سایت بیتوته، خواص سیاه دانه
Jade Bloom ,HEALTH,
HEALING, & HAPPINESS
LifeGrains ,Black Cumin
Seed Oil
مجله پزشکی دکتر سلام، همه چیز درمورد
خواص و مضرات سیاه دانه
پانویس[ویرایش]
↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ [۱]
پرش به بالا ↑ عصر ایران، جنسینگ ایرانی را
بشناسید
پرش به بالا ↑ کتاب صحیح بخاری، باب حبة السوداء
پرش به بالا ↑ سایت بیتوته، خواص سیاه دانه
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Nigella sativa»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۱ آوریل ۲۰۰۷).
///////////////
قس حب البرکه در عربی:
الشونيز المزروع، حبة البركة، الحبة السوداء
أو الكمون الأسود (الاسم العلمي: Nigella sativa) نوع نباتي ينتمي إلى جنس الشونيز من الفصيلة
الحوذانية. تنتج ثماره البذور المعروفة بحبة البركة.
تعرف بأسماء أخرى منها: القزحة، الشونيز،
شونياز، بالكالونجي الأسود، الكراوية السوداء.
محتويات [أظهر]
الوصف النباتي[عدل]
عشبة حولية تعلو 30 سم، لها ساق منتصبة
متفرعة وأوراق دقيقة عميقة الفصوص وأزهار زرقاء إلى رمادية وقرون وبذور مسننة، موطنها
الجزيرة العربية والمشرق العربي والمغرب العربي وإيران والهند وباكستان، تزرع في كثير
من أنحاء آسيا ومنطقة حوض البحر الأبيض المتوسط.
الاستعمالات الطبية[عدل]
تعتبر بذورها طاردة للأرياح ومنشطة ومدرة
للبول. عجينة من البذور تشفي الجروح القاطعة ولدغات العقرب والأكزيما. والبذور مطهرة
ومضادة للديدان المعوية ولاسيّما لدى الأطفال ومدرة للطمث ومفيدة في الربو ومقوية لجهاز
المناعة. وتوضع البذور بين طيات الملابس المخزونة كطاردة للعثة. حبة البركة مفيدة في
أمراض البروستاتا والقولون ومنشطة للأعصاب والجنس أو لعلاج السكري. والجزء المستخدم
من هذا النبات هو بذورها السوداء حيث تجمع البذور عندما تنضج. تحتوي البذور على
40% من الزيت الثابت، واحد من الصابونينات (الميلانتين) وحوالي 1.4% من الزيت الطيّار.
يحتوي زيت حبة البركة على العديد من الحموض
الدهنية الأساسيّة. تحتوي حبة البركة على مادة Nigellone وهي أحد مضادات الأكسدة
الطبيعية وكذلك الجلوتاثيون. تحتوي بذور حبة البركة على حمض الأرغينين.
وقد عثر على الحبة السوداء في قبر توت
عنخ آمون، وقد أورد دستورديرس الطبيب الاغريقي (طبيب يوناني شهير عاش في القرن الأول
الميلادي)، أن بذور الحبة السوداء تؤخذ لعلاج الصداع والنزلة الانفية وألم الأسنان
والديدان المعدية، كما تؤخذ بكميات كبيرة كمدر للبول وللحض على الحيض وزيادة درّ الحليب.
ورد في الحديث عن رسول الله محمد صلى الله
عليه وسلم أنه قال: إن هذه الحبة السوداء شفاء من كل داء إلا السام، قلت: وما السام؟
قال الموت "[1].
على غرار كثير من أعشاب التوابل الطهيّة،
تفيد بذور الحلبة السوداء الجهاز الهضمي وتلطف ألم المعدة وتشنجاتها وتخفف الريح وانتفاخ
البطن والمغص. كما أن البذور مطهرة.
وكانت حبة البركة تستعمل منذ القدم في
تتبيل الفطائر لتكسبها الطعم الشهي، كما تخلط مع العسل الأسود والسمسم بعد سحقها حلاوة
تؤخذ على الريق كمقوية ومنبهة وطاردة للبلغم ولمقاومة شدة البرد في الشتاء القارص وزيادة
المناعة ضد نوبات البرد والربو.
وقال عنها ابن سينا صاحب القانون :
" والشونيز (حبة البركة) حريف مقطع للبلغم جلاء ويحلل الريح والنفخ وتنقيته بالغة
ويوضع مع الخل على البثور اللبنية ويحل الأورام البلغمية والصلبة ومع الخل على القروح
البلغمية والجرب المتقرح، وينفع من الزكام وخصوصآ مسحوقآ ومجعولآ في صرة كتان، يطلى
على جبهة من به صداع. وإذا نقع في الخل ليلة ثم سحق واعطي للمريض يستنشقه نفع من الأوجاع
المزمنة في الرأس. لقتل الديدان ولو طلاء على السرة، ويدر الطمث إذا استعمل أيامآ ويسقى
بالعسل والماء الحار للحصاة في المثانة والكلى ". [2]
حبة البركة
الخصائص الطبية[عدل]
الحبة السوداء والملاريا: عرضت نتائج دراستان
نشرتها المجلة الأمريكية للسموم والعاقير الطبية والمجلة الماليزية للعلوم الطبية لهذا
العام 2007 نتائج دراستان قام بها باحث يمني من جامعة ذمار اليمنية الدكتور (عبدالإله
حسين أحمد الأضرعي) والبرفيسور (زين العابدين بن أبو حسن) من الجامعة الوطنية الماليزية
عن فعالية الحبة السوداء ضد طفيل الملاريا حيث أظهرت النتائج المخبرية التي أجريت على
الفئران فعالية قوية للحبة السوداء في إخماد المرض وعلاجة والوقاية منه والذي يوعد
بأنها تحتوي على مواد فعالة قد يتم استخلاصها لتمثل قفزة جديدة ضد مرض الملاريا(1,2).
الحبة السوداء والجراثيم: قام الدكتور
(مرسي) من جامعة القاهرة بإجراء دراسة نشرت في مجلة Acta Microbiol Pol عام 2000 للتعرف
على تأثيرات الحبة السوداء على الجراثيم..فقام بدراسة 16 نوعًا من الجراثيم سلبية لصبغة
غرام، و6 أنواع من الجراثيم الإيجابية لصبغة غرام. فقد أظهر استجابة بعض أنواع الجراثيم
لخلاصة الحبة السوداء(3). الحبة السوداء.. والفطور: ومن باكستان، من جامعة آغاخان،
ظهرت دراسة نشرت في شهر فبراير 2003 في مجلة Phytother Res فقد عولجت الفئران
التي أحدثت عندها إصابة بفطور المبيضات البيض Candida Albicans بخلاصة الحبة السوداء.
وتبين للباحثين حدوث تثبيط شديد لنمو فطور المبيضات البيض. ويقول الدكتور خان في ختام
بحثه: إن نتائج هذه الدراسة تقول بفعالية زيت الحبة السوداء في علاج الفطور(4).
الحبة السوداء وقاية من تخرب الكبد: من
المعلوم أن زيت الحبة السوداء يملك تأثيرات وقائية للكبد تحميه من بعض أنواع التسممات
الكبدية. ومن المعروف أيضًا أن الحبة السوداء نفسها تستخدم في الطب الشعبي في علاج
أمراض الكبد. ولهذا قام الدكتور (الغامدي) من جامعة الملك فيصل في الدمام بإجراء دراسة
على الفئران لمعرفة تأثير محلول مائي من الحبة السوداء في وقاية الكبد من مادة سامة
تدعى رباعي كلور الكربون (Carbon tetrachloride). وقد نشرت هذه الدراسة في مجلة (Am J Clin Med) في شهر مايو 2003م.
وتبين أن إعطاء محلول الحبة السوداء قد أدى إلى الإقلال من التأثيرات السمية لرابع
كلور الكربون على الكبد. فقد كان مسـتوى إنزيمات الكبد أقل عند الفئران التي أعطيت
الحبة السوداء، كما كان تأثير المادة السامة على أنسجة الكبد أقل وضوحًا(5). وفي دراسة
أخرى نشرت في مجلة (Phytother Res) في شهر سبتمبر 2003 أكد الباحثون أن الفئران التي أعطيت زيت الحبة
السوداء كانت أقل عرضة للإصابة بتخريب الكبد عند إعطائه المواد السامة مثل رابع كلور
الكربون(6).
الحبة السوداء في الوقاية من سرطان الكبد:
وفي دراسة نشرت في عدد أكتوبر 2003 في مجلة (J Carcinog) قام الباحثون من جامعة
(Kelaniya) في سريلانكا بإجراء
دراسة على 60 فأرًا أحدث عندهم سرطان الكبد بواسطة مادة تدعى (diethylnitrosamine). وأعطي مجموعة من
هذه الفئران مزيجًا من الحبة السوداء وأعشاب أخرى، وتابع الباحثون هذه الفئران لمدة
عشرة أسابيع. وبعدها قاموا بفحص النسيج الكبدي عند الفئران، فوجدوا أن شدة التأثيرات
السرطانية كانت أقل بكثير عند الفئران التي عولجت بهذا المزيج المذكور، والذي يشتمل
على الحبة السوداء. واستنتج الباحثون أن هذه المواد يمكن أن تسهم في وقاية الكبد من
التأثيرات المسرطنة(7).
الحبة السوداء وقاية من سرطان القولون:
هل يمكن للحبة السوداء أن تقي من سرطان القولون؟ سؤال طرحه باحثون من جامعة طنطا بمصر،
ونشر بحثهم في مجلة Nutr Cancer
في شهر فبراير 2003م. فقد أجرى الباحثون دراسة على 45 فأرًا، وأعطوا
مادة كيميائية تسبب سرطان القولون. وأعطي ثلاثون فأرًا زيت الحبة السوداء عن طريق الفم.
وبعد 14 أسبوعًا من بداية التجربة، لاحظ الباحثون عدم وجود أية تغيرات سرطانية في القولون
أو الكبد أو الكلى عند الفئران التي أعطيت زيت الحبة السوداء، مما يوحي بأن زيت الحبة
السوداء الطيار له القدرة على منع حدوث سرطان القولون(8).
الحبة السوداء وسرطان الثدي: وفي دراسة
خرجت من جامعة (جاكسون ميسيسيبي) في الولايات المتحدة ونشرت في مجلة Bio Med Sci Instrum عام 2003، وجد الباحثون
أن استعمال خلاصة الحبة السوداء كانت فعالة في تثبيط خلايا سرطان الثدي، مما يفتح الأبواب
إلى المزيد من الدراسات في هذا المجال(9).
الحبة السوداء ومرض السكر: وفي دراسة حديثة
نشرت في مجلة (tohoku J Exp Med) في شهر ديسمبر 2003م قام الباحثون من جامعة (يوزنكويل) في تركيا بإجراء
دراسة على خمسين فأرًا أحدث عندهم مرض السكر وذلك بإعطائهم مادة تدعى (streptozotocin) داخل البريتوان في
البطن. وقسمت الفئران بعدها إلى مجموعتين: الأولى أعطيت زيت الحبة السوداء الطيار داخل
بريتوان البطن يوميٌّا ولمدة ثلاثين يومًا، في حين أعطيت المجموعة الثانية محلولاً
ملحيٌّا خاليًا من زيت الحبة السوداء. ووجد الباحثون أن إعطاء زيت الحبة السوداء للفئران
المصابة بمرض السكر قد أدى إلى خفض في سكر الدم عندها، وزيادة مستوى الأنسولين في الدم،
كما أدى إلى تكاثر وتنشط في خلايا بيتا (في البنكرياس) والمسؤولة عن إفراز الأنسولين،
مما يوحي بأن الحبة السوداء يمكن أن تساعد في علاج مرض السكر(10). وفي دراسة أخرى من
اليابان نشرت في شهر ديسمبر 2002 في مجلة Res Vet Sci وجد الباحثون أن لزيت الحبة السوداء تأثيرًا منشطًا
لإفراز الأنسولين عند الفئران التي أحدث عندها مرض السكر، وقد أدى استعمال زيت الحبة
السوداء عند هذه الفئران إلى خفض سكر الدم عندها(11). أما الدكتور محمد الدخاخني فقد
نشر بحثًا في مجلة Planta Med في عام 2002 واقترح فيه أن تأثير زيت الحبة السوداء
الخافض لسكر الدم ربما لا يكون عن طريق زيادة أنسولين الدم، بل ربما يكون عن طريق تأثير
خارج عن البنكرياس، ولكن الأمر بحاجة إلى مزيد من الدراسات العلمية(12). ومن جامعة
(يوزنكو) في تركيا ظهرت دراسة نشرت في عام 2001 وأجريت هذه المرة على الأرانب النيوزيلندية،
فقد قسمت الأرانب إلى مجموعتين، أحدث عندها مرض السكر، عولجت الأولى بإعطاء خلاصة الحبة
السوداء عن طريق الفم يوميٌّا ولمدة شهرين بعد إحداث مرض السكر. وجد الباحثون حدوث
انخفاض في سكر الدم عند التي عولجت بخلاصة الحبة السوداء، كما ازداد لديها العوامل
المضادة للأكسدة، والتي يمكن أن تقلل من حدوث تصلب الشرايين(13).
الحبة السوداء والأمراض التحسسية: وفي
دراسة أخرى من جامعة (charite)
في برلين (ألمانيا) قام الباحثون بإجراء دراسة على 152 مريضًا مصابًا بأمراض تحسسية
(التهاب الأنف التحسسي، الربو القصبي، الأكزيما التحسسية) وقد نشرت الدراسة في مجلة
(tohoku
J Exp Med)
في عدد ديسمبر 2003 وعولج هؤلاء المرضى بكبسولات تحتوي على زيت الحبة السوداء بجرعة
تراوحت بين 40ـ80 ملغ/ كغ باليوم. وقد طلب من المرضى أن يسجلوا وفق معايير قياسية خاصة
شدة الأعراض عندهم خلال التجربة. وأجريت معايرة عدة فحوص مخبرية مثل (IgE) تعداد الكريات البيض
الحمضية، مستوى الكورتيزول، الكولسترول المفيد والكولسترول الضار. وقد أكدت نتائج الدراسة
تحسن الأعراض عند كل المرضى المصابين بالربو القصبي أو التهاب الأنف التحسسي أو الأكزيما
التحسسية، وقد انخفض مستوى الدهون الثلاثية (ترغليسريد) بشكل طفيف، في حين زاد مستوى
الكولسترول المفيد بشكل واضح، ولم يحدث أي تأثير يذكر على مستوى الكورتيزول أو كريات
البيض اللمفاوية. واستنتج الباحثون الألمان أن زيت الحبة السوداء فعال ـ كعلاج إضافي
ـ في علاج الأمراض التحسسية(14).
الحبة السوداء والربو القصبي: منذ سنين
ومستحضرات الحبة السوداء تستخدم في علاج السعال والربو القصبي، فهل من دليل علمي حديث؟
لقد قام باحثون من جامعة الملك سعود بالرياض بدراسة تأثير الثيموكينون (وهو المركب
الأساسي الموجود في زيت الحبة السوداء) على قطع من رغامى (Trachea) الخنزير الوحشي Guinea Pig. وأظهرت نتائج الدراسة
أن الثيموكينون يرخي من عضلات الرغامى، أي أنه يوسع الرغامى والقصبات، وهذا ما يساعد
في علاج الربو القصبي(15).
الحبة السوداء في علاج الإسهال والربو:
من المعروف أن الحبة السوداء تستخدم في علاج الإسهال والربو القصبي منذ مدة طويلة.
وقد قام الدكتور (جيلاني) بدراسة تأثير خلاصة الحبة السوداء في المختبر لمعرفة فعلها
الموسع للقصبات والمرخي للعضلات Spasmolytic. وأكدت الدراسة أن لزيت الحبة السوداء تأثيرًا
مرخيًا للعضلات وموسعًا للقصبات، بآلية حصر الكالسيوم، مما يعطي قاعدة تفسر التأثير
المعروف للحبة السوداء في الطب الشعبي(16).
الحبة السوداء والمعدة: وللحبة السوداء
دور وقائي لغشاء المعدة، فقد قام باحثون من جامعة القاهرة بإحداث أذيات في غشاء المعدة
عند الفئران، ثم عولجت هذه الفئران بزيت الحبة السوداء أو بالثيموكينون (المادة الفعالة
في الحبة السوداء)، وكان تأثيرهما واضحًا في وقاية غشاء المعدة من التأثيرات المخرشة
والأذيات الضارة للمعدة(17). ومن جامعة الإسكندرية ظهر بحث قام به الخبير العالمي الكبير
في مجال الحبة السوداء الدكتور محمد الدخاخني. حيث قام ببحث تأثير الحبة السوداء الواقي
لغشاء المعدة من التخريشات التي يسببها الكحول عند الفئران. فتبين أن زيت الحبة السوداء
قد مارس تأثيرًا واقيًا فعالاً ضد التأثير المخرش للمعدة الذي يحدثه الكحول(18).
الحبة السوداء واعتلال الكلية: أجرى باحثون
من جامعة الأزهر دراسة حول تأثير الثيموكينون على اعتلال الكلية، والذي أحدث عند الفئران
بواسطة مادة تدعى Doxorubicin. فتبين أن الثيموكينون (المادة الفعالة في الحبة السوداء) قد أدى إلى
تثبيط طرح البروتين والألبومين في البول، وأن له فعلاً مضادٌّا للأكسدة يثبط التأثيرات
السلبية التي حدثت في الكلية. وهذا ما يوحي بأن الثيموكينون يمكن أن يكون له دور في
الوقاية من الاعتلال الكلوي(19).
الحبة السوداء وقاية للقلب والشرايين:
من المعروف أن ارتفاع مادة تدعى (هوموسيستين) في الدم تزيد من فرص حدوث مرض شرايين
القلب وشرايين الدماغ والأطراف. وقد وجد العلماء أن إعطاء الفيتامينات (حمض الفوليك،
فيتامين ب6، فيتامين ب12) قد أدى إلى خفض مستوى الهوموسيستين في الدم. ومن هنا، قام
باحثون في جامعة الملك سعود بالمملكة العربية السعودية بإجراء دراسة لمعرفة تأثير الحبة
السوداء على مستوى هوموسيستين الدم. وقد نشرت الدراسة في مجلة Int J Cardiol في شهر يناير
2004م(20). وقد أعطى الباحثون مجموعة من الفئران مادة (ثيموكينون) (100 ملغ/ كغ)، وهي
المادة الفعالة الأساسية في الحبة السوداء لمدة ثلاثين دقيقة، ولمدة أسبوع. ووجد الباحثون
أن إعطاء مادة ثيموكينون قد أدى إلى حماية كبيرة ضد حدوث ارتفاع الهوموسيستين (عندما
تعطى للفئران مادة ترفع مستوى الهوموسيستين). ومع ارتفاع الهوموسيستين يحدث ارتفاع
واضح في مستوى الدهون الثلاثية والكولسترول وحالة من الأكسدة الضارة للجسم. وقد تبين
للباحثين أن إعطاء خلاصة الحبة السوداء قد أدى إلى إحباط تلك التأثيرات الضارة التي
ترافق ارتفاع الهوموسيستين. مما يعني أن زيت الحبــة السـوداء يمكن أن يقي القلب والشرايين
من التأثيرات الضارة لارتفاع الهوموسيستين وما يرافقه من ارتفاع في دهـون الدم. ولا
شك أن الأمر بحاجة إلى المزيد من الدراسات في هذا المجال.
الحبة السوداء مضاد للأكسدة: وفي دراسة
نشرت في مجلة J Vet Med Clin Med
في شهر يونيو 2003، قام الباحثون بإجراء دراسة لمعرفة تأثيرات الحبة
السوداء كمضاد للأكسدة عند الفئران التي أعطيت رابع كلوريد الكربون Carbon
Tetrachloride.
وأجريت الدراسة على 60 فأرًا، وأعطي عدد من الفئران زيت الحبة السوداء عبر البريتوان
في البطن. واستمرت الدراسة لمدة 45 يومًا، ووجد الباحثون أن زيت الحبة السوداء ينقص
من معدل تأكسد الدهون Lipid Peroxidation، كما ازداد النشاط المضاد للأكسدة. ومن المعلوم أن مضادات الأكسدة
تساعد في وقاية الجسم من تأثير الجذور الحرة التي تساهم في إحداث تخرب في العديد من
الأنسجة، وفي عدد من الأمراض مثل تصلب الشرايين والسرطان والخرف وغيرها(21). كما أكدت
دراسة أخرى نشرت في مجلة Drug Chem Toxicol في شهر مايو 2003 وجود التأثير المضاد للأكسدة في زيت
الحبة السوداء(22).
الحبة السوداء والكولسترول: قام باحثون
من جامعة الملك الحسن الثاني في الدار البيضاء بالمغرب ـ بإجراء دراسة تأثير زيت الحبة
السوداء على مستوى الكولسترول وسكر الدم عند الفئران. حيث أعطيت الفئران 1 ملغ/ كغ
من زيت الحبة السوداء الثابت لمدة 12 أسبوعًا. وفي نهاية الدراسة انخفض الكولسترول
بنسبة 15%، والدهون الثلاثية (تريغليسريد) بنسبة 22%، وسكر الدم بمقدار 16.5%، وارتفع
خضاب الدم بمقدار 17.5%. وهذا ما يوحي بأن زيت الحبة السوداء يمكن أن يكون فعالاً في
خفض كولسترول الدم وسكر الدم عند الإنسان، لكن الأمر بحاجة إلى المزيد من الدراسات
عند الإنسان قبل ثبوته(23). وفي بحث قام الدكتور (محمد الدخاخني) بنشره في مجلة ألمانية
في شهر سبتمبر عام 2000 أظهر البحث أن لزيت الحبة السوداء تأثيرًا خافضًا لكولسترول
الدم والكولسترول الضار والدهون الثلاثية عند الفئران(24).
الحبة السوداء وارتفاع ضغط الدم: ومن الدار
البيضاء في المغرب خرج بحث نشر في مجلة Therapi عام 2000 قام فيه الباحثون بدراسة تأثير خلاصة الحبة
السوداء (0.6 مل/ كغ يوميٌّا) المدر للبول والخافض لضغط الدم. فقد انخفض معدل ضغط الدم
الوسطي بمقدار 22% عند الفئران التي عولجت بخلاصة الحبة السوداء، في حين انخفض بنسبة
18% عند الفئران التي عولجت بالأدلات (وهو دواء معروف بتأثيره الخافض لضغط الدم). وازداد
إفراز البول عند الفئران المعالجة بالحبة السوداء(25).
الحبة السوداء والروماتيزم: طرح باحثون
من جامعة آغا خان في باكستان في بحث نشر في شهر سبتمبر 2003 في مجلة Phytother ـ طرحوا سؤالاً:
كيف يمكن للحبة السوداء أن تلعب دورًا في تخفيف الالتهاب في المفاصل عند المصابين بالروماتيزم.
والمعروف للأطباء أن هناك مادة تنتجها الخلايا البالعة في الجسم Macrophages، وتدعى أكسيد النتريك
Nitric
Oxide وتلعب دورًا وسيطًا في العملية الالتهابية. ولقد وجد الباحثون أن خلاصة الحبة
السوداء تقوم بتثبيط إنتاج أكسيد النتريك. وربما يفسر ذلك تأثير الحبة السوداء في تخفيف
التهابات المفاصل(26). ومن جامعة الملك فيصل بالدمام، أظهر الدكتور (الغامدي) في بحث
نشر في مجلة J. Ethno Pharmacol
عام 2001 أن للحبة السوداء تأثيرًا مسكنًا ومضادٌّا للالتهابات المفصلية،
مما يفسح المجال أمام المزيد من الدراسات للتعرف على الآلية التي تقوم بها الحبة السوداء
بهذا التأثير(27).
الحبة السوداء وسيولة الدم: قام باحثون
في جامعة الملك فيصل بالدمام في المملكة العربية السعودية بدراسة تأثير زيت الحبة السوداء
على عوامل التخثر عند الفئران التي غذيت من دقيق يحتوي على زيت الحبة السوداء، وقارنوا
ذلك بفئران غذيت بدقيق صرف. وكانت النتيجة أن ظهرت بعض التغيرات العابرة في عوامل التخثر،
فقد حدث ارتفاع في الفيبرينوجين، وتطاول عابر في زمن البروثرومبين، مما يوحي بأن استعمال
زيت الحبة السوداء يمكن أن يؤدي إلى حدوث تغيرات عابرة في عوامل التخثر عند الفئران،
ويحتاج الأمر إلى دراسة هذه التأثيرات عند الإنسان(28)
وبعد.. فهذا غيض من فيض الدراسات الحديثة
التي تثبت أن ما جاء به النبي ـ عليه الصلاة والسلام- هو حق مبين. و "ما ينطق
عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى".
المراجع[عدل]
^ الراوي: عائشة المحدث: الألباني - المصدر:
صحيح ابن ماجه - الصفحة أو الرقم: 2797
^ فوائد حبة البركة
د. حسان شمسي باشا.استشاري أمراض القلب.
الهيئة العالمية للإعجاز العلمي في القرآن والسنة - مكة المكرمة.
.1 Abdulelah HAA &
Zainal-Abidin BAH. In vivo anti-malarial tests of Nigella sativa (black seed)
different extracts. American Journal of Pharmacology and Toxicology 2007 2 (2):
46-50,. 28.
2.Abdulelah HAA &
Zainal-Abidin BAH. Curative and prophylactic anti-malarial activities of
Nigella sativa (black seed) in mice. The Malaysian Journal of Medical Sciences
2007 14: 209
3.Morsi NM. Antimicrobial
effect of crude extracts of Nigella sativa on multiple antibiotics-resistant
bacteria. Acta Microbiol Pol. 2000;49(1):63-74.
4.Khan MA, Ashfaq MK, Zuberi
HS, Mahmood MS, Gilani AH. The in vivo antifungal activity of the aqueous
extract from Nigella sativa seeds. Phytother Res. 2003 Feb;17(2):183-6
5.Al-Ghamdi MS Protective
effect of Nigella sativa seeds against carbon tetrachloride-induced liver
damage. Am J Chin Med. 2003;31(5):721-8
6. Turkdogan MK, Ozbek H,
Yener Z, Tuncer I, Uygan I, Ceylan E. The role of Urtica dioica and Nigella
sativa in the prevention of carbon tetrachloride-induced hepatotoxicity in
rats. Phytother Res. 2003 Sep;17(8):942-6.
7. Iddamaldeniya SS,
Wickramasinghe N, Thabrew I, Ratnatunge N, Thammitiyagodage MG. Protection
against diethylnitrosoamine-induced hepatocarcinogenesis by an indigenous
medicine comprised of Nigella sativa, Hemidesmus indicus and Smilax glabra: a
preliminary study. J Carcinog. 2003 Oct 18;2(1):6
8. Salim EI, Fukushima S
Chemopreventive potential of volatile oil from black cumin (Nigella sativa L.)
seeds against rat colon carcinogenesis. Nutr Cancer. 2003;45(2):195-202.
9. Farah IO, Begum RA. Effect
of Nigella sativa (N. sativa L.) and oxidative stress on the survival pattern
of MCF-7 breast cancer cells. Biomed Sci Instrum. 2003;39:359-64
10. Kanter M, Meral I, Yener Z,
Ozbek H, Demir H. Partial regeneration/proliferation of the beta-cells in the
islets of Langerhans by Nigella sativa L. in streptozotocin-induced diabetic
rats. Tohoku J Exp Med. 2003 Dec;201(4):213-9.
11. Fararh KM, Atoji Y, Shimizu
Y, Takewaki T. Isulinotropic properties of Nigella sativa oil in Streptozotocin
plus Nicotinamide diabetic hamster. Res Vet Sci. 2002 Dec;73(3):279-82.
12. El-Dakhakhny M, Mady N,
Lembert N, Ammon HP. The hypoglycemic effect of Nigella sativa oil is mediated
by extrapancreatic actions. Planta Med. 2002 May;68(5):465-6.
13. Meral I, Yener Z, Kahraman
T, Mert N. Effect of Nigella sativa on glucose concentration, lipid
peroxidation, anti-oxidant defence system and liver damage in
experimentally-induced diabetic rabbits. J Vet Med A Physiol Pathol Clin Med.
2001 Dec;48(10):593-9.
14. Kalus U, Pruss A, Bystron
J, Jurecka M, Smekalova A, Lichius JJ, Kiesewetter H. Effect of Nigella sativa
(black seed) on subjective feeling in patients with allergic diseases.
Phytother Res. 2003 Dec;17(10):1209-14.
15. Al-Majed AA, Daba MH, Asiri
YA, Al-Shabanah OA, Mostafa AA, El-Kashef HA. Thymoquinone-induced relaxation
of guinea-pig isolated trachea. Res Commun Mol Pathol Pharmacol.
2001;110(5-6):333-45.
16. Gilani AH, Aziz N, Khurram
IM, Chaudhary KS, Iqbal A. Bronchodilator, spasmolytic and calcium antagonist
activities of Nigella sativa seeds (Kalonji): a traditional herbal product with
multiple medicinal uses. J Pak Med Assoc. 2001 Mar;51(3):115-20.
17. El-Abhar HS, Abdallah DM,
Saleh S. Gastroprotective activity of Nigella sativa oil and its constituent,
thymoquinone, against gastric mucosal injury induced by ischaemia/reperfusion
in rats. J Ethnopharmacol. 2003 Feb;84(2-3):251-8.
18. El-Dakhakhny M, Barakat M,
El-Halim MA, Aly SM. Effects of Nigella sativa oil on gastric secretion and
ethanol induced ulcer in rats. Ethnopharmacol. 2000 Sep;72(1-2):299-304.
19. Badary OA, Abdel-Naim AB,
Abdel-Wahab MH, Hamada FM. The influence of thymoquinone on doxorubicin-induced
hyperlipidemic nephropathy in rats. Toxicology. 2000 Mar 7;143(3):219-26.
20. El-Saleh SC, Al-Sagair OA,
Al-Khalaf MI. Thymoquinone and Nigella sativa oil protection against
methionine-induced hyperhomocysteinemia in rats.. Int J Cardiol. 2004
Jan;93(1):19-23.
21. Kanter M, Meral I, Dede S,
Gunduz H, Cemek M, Ozbek H, Uygan I. Effects of Nigella sativa L. and Urtica
dioica L. on lipid peroxidation, antioxidant enzyme systems and some liver
enzymes in CCl4-treated rats.. J Vet Med A Physiol Pathol Clin Med. 2003
Jun;50(5):264-8.
22. Badary OA, Taha RA, Gamal
el-Din AM, Abdel-Wahab MH Thymoquinone is a potent superoxide anion scavenger.
Drug Chem Toxicol. 2003 May;26(2):87-98.
23. Zaoui A, Cherrah Y, Alaoui
K, Mahassine N, Amarouch H, Hassar M. Effects of Nigella sativa fixed oil on
blood homeostasis in rat. J Ethnopharmacol. 2002 Jan;79(1):23-6.
24. el-Dakhakhny M, Mady NI,
Halim MA. Nigella sativa L. oil protects against induced hepatotoxicity and
improves serum lipid profile in rats. Arzneimittelforschung. 2000
Sep;50(9):832-6.
25. Zaoui A, Cherrah Y, Lacaille-Dubois
MA, Settaf A, Amarouch H, Hassar M. Diuretic and hypotensive effects of Nigella
sativa in the spontaneously hypertensive rat. Therapie. 2000
May-Jun;55(3):379-82.
26. Mahmood MS, Gilani AH,
Khwaja A, Rashid A, Ashfaq MK. The in vitro effect of aqueous extract of
Nigella sativa seeds on nitric oxide production.. Phytother Res. 2003
Sep;17(8):921-4.
27. Al-Ghamdi MS. The
anti-inflammatory, analgesic and antipyretic activity of Nigella sativa. J
Ethnopharmacol. 2001 Jun;76(1):45-8.
28.Al-Jishi SA, Abuo Hozaifa
B. Effect of Nigella sativa on blood hemostatic function in rats.
Ethnopharmacol. 2003 Mar;85(1):7-14.
مصادر[عدل]
وصلات خارجية[عدل]
العلاج بحبة البركة
حبة البركة لعلاج السكر فوائد زيت حبة
البركة
//////////////
قس اِکین قَرَه چورک اُتو در آذری:
Əkin
qaraçörəkotu (lat. Nigella sativa)[1] — qaymaqçiçəyikimilər fəsiləsinin qaraçörəkotu
cinsinə aid bitki növü.[2[
Qara
zirə gülü
Bitkinin
botaniki adı – Nigella Sativadır. Azərbaycan dilində ənənəvi olaraq onu qara
zirə adlandırırlar. Bitki Aralıq dənizi regionunda, Afrikanın şimalında,
Asiyada və Ərəbistan yarımadasında bitir. Gözəl ətirli xassəyə malik, görünüşünə
görə küncütə bənzəyən, amma qara rəngi ilə ondan fərqlənən zirə xalq arasında
müxtəlif adlarla məşhur dur.
//////////
قس دیوهی (مالدیوی):
ކަޅުދިރި(ސައިންޓިފިކް ނަން: Nigella sativa)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Black cumin)އަކީ ދިރިޔާ ދަވިއްގަނދުއަށްވުރެ ކުދި ކަޅުކުލައިގެ ފުއްތަކެކެވެ. މިއީ އާވިޒާތުގެ ރަހައެއްދޭ އެއްޗެކެވެ. މި ބޭހަށްވެސް ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ. ދިވެހިބޭހުގައި މި ހިމަނައިފައިވަނީ މިނާބޭހުގެ ބާވަތެއްގެ ގޮތުގައެވެ. ކަޅުދިރި ގަސް އަކީ
30-20 ސެންޓިމީޓަރުގެ އުސްމިނަށް ހެދޭ ގަހެކެވެ. މިގަސް އެންމެ ފުރަތަމަ ހައްދާފައިވަނީ ދެކުނު އޭޝިޔާގެ ގައުމު ތަކުގައެވެ. ބައެއް ހިސާބު ތަކުގައި ބޭސްވެރިކަމުގައި ބޭނުންކުރުމުގެ އިތުރުން ހަވާދުގެ ބާވަތެއްގެ ގޮތުގައި ވެސް ކަޅުދިރި ބޭނުންކޮށް އުޅެއެވެ. ކަޅުދިރިއިން ތެޔޮ ހަދައިގެން ވެސް ބޭނުންކުރެއެވެ. ކަޅުދިރީގެ ފައިދާ އާއި އޭގެ ބައިތަކާއި ބެހޭ ދިރާސާތައް ޢިލްމީ ގޮތުން ހަދަމުން މިހާރު ވެސް އެބަގެންދެއެވެ.
/////////////
قس جینتان حتام د باسای اندونزی:
Jintan
hitam atau Habbatussauda (Nigella sativa Linn.) adalah rempah-rempah yang dapat
digunakan sebagai tanaman obat [1]. Rempah ini berbentuk butiran biji berwarna
hitam yang telah dikenal ribuan tahun yang lalu dan digunakan secara luas oleh masyarakat
India, Pakistan, dan Timur Tengah untuk mengobati berbagai macam penyakit.
Jenis tanaman ini telah disebut-sebut sebagai tanaman obat dalam perkembangan
awal agama Islam.
///////////
قس تابوتی و کَچوخ در عبری:
קצח תרבותי (שם מדעי: Nigella sativa)נקרא גם קצח הגינה, הוא צמח חד-שנתי עשבוני במשפחת הנוריתיים שמקורו בדרום-מערב אסיה.
///////////////
قس جینتِن ایرن در باسای جاوی:
Jinten
ireng (nigella sativa) iku salah siji spèsiès saka genus Nigella kang nduwéni
14 spèsiès.[1] Tanduran iki kagolong family ranunculaceae.[1] 14 spèsiès
kasebut antawisipun : Nigella Arvensis, Nigella Ciliaris, Nigella Damascena,
Nigella Hispanica, Nigella Integrifolia, Nigella Nigellastrum, Nigella
Orientalis, lan Nigella Sativa.[1[
Jinten
ireng (nigella sativa) tanduran kang anduwèni manfaat kanggo obat [2]. Jinten
ireng didadèkaké obat herbal saka tau 2000-3000taun sadurungé Masehi lan
kacatet ning literatur kuna bab pengobatan biyèn, kayata Ibnu Sina (980-1037
M), lan Al-Biruni (973-1048 M),Al-Antiki, Ibnu Qayyim, Al-Baghdadi[3].
Dioscoredes (ahli pangobatan Yunani Kuno) ning abad kapisan Masehi uga
migunakaké jinten ireng kanggo obat watuk[3[.
//////////
قس رِشرِشک در کردی:
Reşreşk
an hebreş (Nigella sativa), cureyek e hêşînahî ye ku ji famîleya giyaziviran
(ranunculaceae) kulîlka dawetê) tê hesibandin.
//////////
قی کلونجی در پنجابی:
کلونجی ہوا پھل ٹبر دا اک نکے ناپ دا بوٹا اے۔ ایہدے بی نوں دوائی لئی ورتیا جاندا اے۔ ایہدا اصل دیس لیندا دکھنی ایشیاء اے۔
/////////////
قس تاجیکی:
Сиёҳдона,
ё Калинҷӣ, ё Сейдана, ё Седана, ё Кашниҷи римӣ
(рус. Чёрный тмин, лот. Nigēlla satīva) — Донаест аз арзани калонтари
сиёҳ, ки бештар ба рӯи нон мепошанд. Ин растаниро тақрибан дар саросари ҷаҳон
парвариш ва мекоранд.
//////////
قس کلونجی در اردو:
کلونجی (علمی نام: Nigella Sativa) ایک سالانہ پودا ہے جس کی کاشت جنوب مغربی ایشیا،
مشرق وسطی اور بلقان ميں ہوتی ہے۔ یہ پودا دنيا میں مصالحے اور دواکے طور پر استعمال ہوتاہے۔
//////////
Nigella sativa
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Nigella sativa
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
N. sativa
|
·
Nigella cretica Mill.
|
Nigella sativa
Nigella sativa (black-caraway,[2] also known as nigella or kalonji), often called black
cumin,[3][4] is an annual flowering
plant in the family Ranunculaceae, native to south and southwest Asia.
Nigella sativa grows to 20–30 cm (7.9–11.8 in) tall, with finely divided,
linear (but not thread-like) leaves. The flowers are delicate, and usually colored pale blue and white, with five to
ten petals.
The black caraway fruit is a large and inflated capsule composed of three to seven united follicles, each containing
numerous seeds which are used as spice, sometimes as a replacement for black cumin (Bunium bulbocastanum).
2. احتمالاً بر گرفته از ’’زرد‘‘. گویند mūrāmūn فارسی نام نوعی هویج
خودرو ]گزر دشتی[ است. هویج را درتركی عثمانی
هووج، hawuj مینامند .
3. John Fryer, New Account
of East India and Persia, Vol. II, p. 310 (Hakluyt Soc., 1912).
4. درباره نامهای تبتی هویج، نک
یادداشتهای من در: T‛oung Pao, 1916, pp. 503-505.
5. Schlimmer, Terminologie,
p. 176.
6. S. Karžinski, Vegetation
of Turkistan (in Russian), p. 51.