شیح البحری
و آن را شیح یهودی و سمک یهودی و اهل مغرب نیل نامند
ماهیت آن
حیوانی است بحری و در دریای مغرب کثیر الوجود شبیه بسنک پشت
بحری و لیکن صدفیت این بدان مرتبه نیست بلکه پوست صلبی است و مو و بینی آن شبیه
بکوساله و کویند روز شنبه از مکان خود حرکت نمی کند و ازین جهت آن را سمک الیهودی
نامند و آن را نمی خورند
افعال و خواص آن
خوردن دل آن جهت داء الثعلب و بهق و پوشیدن پوست آن و تعلیق آن
مانع تولد نقرس و رافع آنست و بخور اجزای آن با استخوان جهت رفع تپهای بلغمی و
کشتن پشه مجرب دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
- شیح البحری ؛ و آنرا شیح یهودی و سمک
یهودی و اهل مغرب نیل نامند. حیوانی است بحری و در دریای مغرب کثیرالوجود، شبیه به
سنگ پشت بحری ولیکن صدفی است و پوست آن صلب است و سر بینی آن شبیه بگوساله و گویند
روز شنبه از جای خود حرکت نمیکند از این جهت او را سمک الیهودی خوانند. (فهرست مخزن
الادویه ). و اما ظاهراً صحیح شیخ البحر است . رجوع به ماده شیخ البحر شود.
- شیخ البحر. [ ش َ خُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سمک الیهود. شیخ الیهودی
. دجونح . بل مرین . فوقی . (یادداشت مولف ). حیوانیست دریائی . و نیز رجوع به ترکیب
شیح البحری ذیل شیح و تحفه حکیم مومن شود.
&&&&&&&
شیرخشت
بکسر شین و سکون یاء مثناه تحتانیه و راء مهمله و کسر خا و
سکون شین معجمتین و تاء مثناه فوقانیه بفارسی شیرخشک نامند
ماهیت آن
کفته اند طل یعنی شبنمی است که در بلاد خراسان و هرات و بعضی
بلاد فرنک نیز بر درختی که آن را بزبان دهات نواح خراسان کشیرو و در درختی دیکر که
کبیرو نامند می نشیند و آن درخت بقدر دو سه قامت بلند می شود و چوب آن خالدار زرد
و سفید و اندک ثقیل الوزن است و از ان عصا می سازند و کمیاب و قیمتی است جهت آنکه
چوب آن اکثر کج واج می باشد و تحقیق آنست که آن از قبیل صمغ است که از کرههای آن
درخت برمیآید و منعقد می کردد و از قبیل طل یعنی شبنم نیست و اسم آن نیز دلالت
بران می کند جهت آنکه کفته اند که و خشت بلغت اهل آن نواح بمعنی صمغ است و بعد
اضافت و ترکیب کشیر و یا کبیر و بدان و حذف کاف از اول کشیرو و کبیرو و اسقاط واو
از اول و خشت و آخر کشیرو یا کبیر و برای تحفیف شیرخشت و بیرخشت کردید و نیز آن را
بفارسی شیرخشک می نامند یعنی لبن منجمد و مجفف پس لبن که بفارسی شیر نامند غیر طل
است که شبنم باشد و بهترین آن حبهای بزرک سفید شیرین خالص آنست که چون در دهان
کذارند زود کداخته کردد کام و زبان را بسیار شیرین و سرد کرداند و با جلا و تقطیعی
باشد و شیرینی طعم آن شیرینی خاص است و رای شیرینی شکر و عسل و مغشوش و مصنوع از
آرد جو و شکر را این صفت نیست و نصاری درین اوقات از بلاد ایتالیان بسیار می آورند
و می کویند در انجا بسیار بهم می رسد و از قبیل شبنم است و از آنچه بر شاخهای
اشجار و سنکها پاکیزه افتاده و یا در چادری و یا غیر آن باحتیاط اخذ نموده اند
سفید خالص می باشد و آنچه بر زمین ریخته مخلوط بخاک و مائل بتیرکی است و این نوع
مطلقا دهان را خوب سرد نمی کرداند و زود در آب کداخته نمی کردد مانند شیر خشت
خراسانی اما در قوت اسهال قریب بدان است و کویند در بلاد صوبۀ بهار و پتنه و
بهاکلپور و نواح آن از علفی که آن را بهندی کترا می نامند چیزی شبیه بشیرخشت بعمل
می آید بدین قسم که چون علفها را بریدند ضابطه است که بیخ آن را آتش می زنند بعد
از ان از بیخ آنها رطوبتی جوشیده برمی آید و مانند دانۀ نقلی سفید بسته می کردد و
آن دانه نقل در جمیع اوصاف مانند شیرخشت است و آن را بزبان مردم انجا هرلالو و به
فرنکی مانه نامند و حکیم میر محمد عبد الحمید نوشته که من خود تجربه نمودم مانند
شیرخشت است
طبیعت آن
در آخر اول کرم و برطوبت و یبوست معتدل
افعال و خواص آن
جالی و ملین طبع و مسهل صفرا و اخلاط سوخته و مرکبه و رقیقه و
مقوی جکر و معده و احشا و مسکن حرارت و لهیب معده و قلب و جکر و ورم آن و جهت سرفه
و خشونت سینه و حلق و تپهای حادث از مواد رقیقه نیکو مسهلی است و اسهال آن برفق
بدون کرب و اذیت و اضطراب و احداث حرارت حتی که اطفال و پیران ضعفا را موافق است و
اکر نزله و سرفه نباشد با کلاب بهتر است و عمل آن بیشتر و الا بادویه مناسبۀ دیکر
و با ماء الشعیر بهترین مسهل است از برای صاحبان تپ حار حاد و محرور المزاجان و
امراض حارۀ حاده که دو نیم آثار ماء الشعیر که قریب بیک رطل است و یا زیاده مقدار
پنج شش توله تا هشت توله شیر خشت را حل نموده صاف کرده روغن بادام مقدار دو درم
بران چکانیده کرم کرده بنوشند و هرکاه تشنه شوند و یا قصور در اسهال نماید عرق
رازیانه و یا قدری ماء العشیر نیمکرم کرده بنوشند المضار مولد ریاح و قراقر در
معده و ترقیق منی و باعث سرعت انزال است بسبب جلایی که دارد مصلح آن روغن بادام و
رازیانه مقدار شربت آن تا بیست و پنج مثقال بدل آن بوزن آن ترنجبین و در جمیع
افعال سوای تقویت باه و ضرر صاحبان قولنج مانند ترنجبین است و شیخ الرئیس در بعضی
مقالات قانون کفته که شیرخشت با وجود آنکه مسهل اخلاط رقیقه است مضر صاحبان قولنج
است و ضماد آن ملین و جالی بشره و با شیر جهت طراوت کونه مؤثر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
شیرخشت . [ خ ِ ] (اِ مرکب ) شیره ای که
از بعضی اشجار تراوش می کند و مسهل آرام و نیکوییست در اطفال . (ناظم الاطباء) (از
غیاث ). نباتیست طبی ، از گیاهی که در کوه البرز و خراسان فراوان است به دست آید، نام
طل است که بر سیه چوب افتد، و معرب آن شیرخشک است . (یادداشت مولف ). اسم صمغ بعضی
از اشجار بلاد هرات است وبهترین نوع آن سفید و شیرین و حبه های بزرگ است و استعمال
دارویی دارد و برای تقویت باه و جگر و معده و دفع سرفه و تبهایی که از موارد رقیقه
باشد نافع است و مسهل اخلاط رقیقه است ولی برای صاحبان قولنج مضر است . (از تحفه حکیم مومن ). این «من » را در هرات از درختچه کاروانکش در ایران از درختچه دیگری به نام شیرخشت گیرند. (یادداشت مولف ). شبنمی
است که بر نوعی از درخت نشیند و آنرا گرفته در دواها بکار برند و مایل به شیرینی است
، و بعضی گفته اند صمغی است که از درخت مخصوص گیرند، و حق آن است که در کوهستان هرات
درختی است که آنرا کشیرو خوانند، و هم درختی است که آنرا کبیرو خوانند صمغی که از درخت
کشیرو حاصل آید، پس از حذف کاف تازی و واو آنرا شیرخشت خوانند و آنچه از درخت کبیرو
گیرند بعد از حذف کاف و واو از لفظ کبیرو آنرا بیرخشت نامند و عوام «ر» را به «د» بدل
نموده بیدخشت گویند. و در بعضی کتب طبیه آمده که خوشت به معنی مطلق صمغ بود پس شیرخشت
به معنی صمغ شیرمانند بود بواسطه سفیدی آن
، و گفته اند خشت مرادف است با خشک و موید آن است که تازیان این دوا را لبن الجامد
خوانند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ماده ای است که از ترکیب قندهای مختلف درست
شده و درنتیجه خراش وارد بر پوست برخی گیاهان
از قبیل کاروان کش به دست می آید. از لحاظ ترکیب شیمیایی جزء من ها محسوب می شود و
درتداوی به جهت لینت یا به جای مسهل بکار می رود و چون طعمی مطبوع و شیرین دارد مورد
توجه است . بهترین نوع آن شیرخشت خراسان و هرات است . در دیگر نقاط ایران نیز از گیاه
گپ شیر، شیرخشت به دست می آورند به همین جهت آنرا به نام شیرخشت نیز نامیده اند. شیرخشک
. شیرخاشاک . (از فرهنگ فارسی معین ) : از او [ شهر هری ] کرباس و شیرخشت و دوشاب خیزد.
(حدود العالم ).
گر مزاج تو بود سخت و درشت
بامدادی چند می خور شیرخشت .
یوسفی طبیب (از انجمن آرا).
- امثال :
شیرخشت می گیرند ؛ ابرهای سفید بریده بریده
در هوا پیدا شده است . (امثال و حکم دهخدا).
- شیرخشت شهری ؛ شیرخشتی است که از گیاه
گپ شیر گرفته می شودو مرغوبیت شیرخشت هراتی را ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- شیرخشت هراتی ؛ شیرخشتی است که از گیاه
کاروان کش بدست آید وبهترین نوع شیرخشت است . (فرهنگ فارسی معین ).
- شیرخشتی مزاج ؛ نظرباز. (از امثال و
حکم دهخدا).
- || آنکه با همه کس تواند زیست . (امثال
و حکم دهخدا).
- طبع شیرخشتی داشتن ؛ با همه کس زیستن
توانستن . (امثال وحکم دهخدا).
- || در تداول عامه ، متمایل به جنس نرینه
بودن مرد.
- مثل شیرخشت ؛ بدنی سرد بعد از بریدن
تب . (امثال و حکم دهخدا).
|| نام درختی ۞ که در ایران من شیرخشت از آن
گیرند. گونه ای از گپ شیر است که در مناطق خشک کوهستانی جنگلهای مرتفع شمالی ایران
یافت می شود. در قوشخانه و هزاربند در ارتفاع 2400 گزی دیده شده است و آنرا گپ شیر،
گوژدون چو، سیاه چوب ، ارقی ، ایرقی ، چالقه ، بجا، کرچوب ، خرپنو، وجل ، شویر، آره
جورد، زبان گنجشک ، ون و اراغی نیز گویند.(یادداشت مولف ). سه گونه آن در جنگلهای شمال و ارسباران یافت می شود و فارسی
زبانان شیرخشت و ترک زبانان ارقی ۞ یا ایرقی ۞ می نامند، در کتول کرچوب ۞ ، در پل زنگوله خرپنو ۞ ، در آمل و کجور وجل ۞ و در ارسباران چالقه ۞ خوانده می شود. (جنگل شناسی ساعی
ج 1 ص 278). || قسمی از نان . (از ناظم الاطباء).
///////////
شیر خشک
بپارسی شیرخشت گویند طبیعت وی گرم بود
باعتدال و فعل وی اقوی بود از ترنجبین و بهترین آن بود که شفاف بود مانند صمغ عربی
و از سیه چوب حاصل شود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: صمغ درختی
است بنام کشیر که چوب آن صلب و سخت است و از آن عصا بسازند و در بلاد خراسان و مرو
است و بعضی جاهای دیگر میروید خشت بلغت اهل آن نواحی بمعنی صمغ است و نام آن صمغ کشیر
خشت بود و با حذف کاف شیرخشت شده است
لاتینMANNA فرانسهMANNE انگلیسیMANNA
اختیارات بدیعی، ص: 264
///////////
... ترانگبین بریانسون (Briançon) كه بلون نام برده از درخت كاج (Pinus larix) در جنوب
فرانسه به دست میآید. 1 گارسیا دا اورتا (Garcia Da Orta)2 چندین گونه ترانگبین را
باز نموده كه یكی از آنها به نام شیرخشت xirquest یا xircast "به معنی
شیر درختی به نام خشت quest
زیرا xir
[بخوانید šir]
در زبان فارسی شیر است، پس شیرخشت ژالهای
است كه از این درختان میچكد، یا صمغی است كه از آنها تراوش میكند" از سرزمین
ازبكان به هرمز میآید.3 "پرتغالیها این واژه را تحریف
كرده و به صورت siracost درآوردهاند.
" گونه دیگر ترانگبین را tiriam-jabim
یا trumgibim (tär-ängubīn
فارسی) مینامد. "میگویند این ماده لابلای خارها و به صورت تکه های كوچك و
به رنگی سرخ فام یافت میشود. گویند آن را
با زدن چوب به خارها به دست میآورند، و خشك شده
آن بزرگتر از تخم گشنیز است و رنگش، همانطور كه گفتم، بین قرمز و شنگرفی
است. عوام آن را میوه میدانند،
هرچند از دید من صمغ یا رزین است. "به باور آنها از ترانگبین ما خوشگوارتر و سودمند تر است و در
ایران و هرمز بسیار کار گیرند." "گونه
دیگر آن در تکه های بزرگ و همراه با برگ است. این گونه مانند ترانگبین كالابریا است و نرخش گرانتر
است و از راه بخارا (Boçora)، از شهرهای نامی ایران صادر میشود. گونه دیگر را گاه میتوان در گوآ (Goa) یافت که شربت
آن در مشک عرضه میشود و مانند انگبین
سفید شكركزده است. آن را از هرمز
برایم فرستادند، چرا كه در كشور ما زود خراب میشود هرچند در بطریهای شیشهای
محفوظ میماند. من چیز دیگری درباره این دارو نمیدانم". جان فرایر4
از ژالهای خوشگوار یاد میكند كه در شب تبدیل به ترانگبین میشود كه سفید و دانهدانه
است و از ترانگبین كالابریایی چیزی كم ندارد. به گفته وات5، shirkhist نام تودههای
سفیدرنگدانهدانهای است كه در ایران روی بوته
Cotoneaster
nummularia یافت می شود؛ ترنجبین سفید از خارشتر (A. maurorum, Alhagi camelorum)
كه در ایران میروید به دست میآید و گونه ایی قند خاص بنام ملزیتوز (melezitose) و قند نیشكر
در آن است. شیرخشت را بیشتر از هرات میآورند
و از *atraphaxis
spinosa (polygonaceae/ تیره ریواسیان) نیز به دست میآید.1
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
شیرخِشت یا (به فارسی: شیرخشک) [۱] جنسی
از گیاهان چوبدار از خانواده گل سرخ است. گیاه شیرخشت بومی بومگاه دیرینشمالگانی[۲]
(مناطق معتدل آسیا، اروپا و آفریقای شمالی) است و تمرکز انواع آن در کوههای جنوب غربی
چین و هیمالیا قرار دارد. شیرخشت گیاهی است پایا به ارتفاع ۳ تا ۸ متر. پوست آن خاکستری
مایل به سیاه و گل صورتی در حاشیه سرخ رنگ دارد. شفت آن مدور و گویچهای شکل است.
از این گیاه برای ازبین بردن زردی در نوزادان
استفاده میشود. عصاره تام Cotoneaster discolor Pojark برای این منظور مورد استفاده قرار میگیرد[۳]
شیرخشت به عنوان یک ملین خوب، تببر و
ماده خنککننده در طب سنتی ایران مورد استفاده قرار میگیرد. ابنسینا در کتاب قانون
در مورد شیرخشت چنین گفته است: «شیرخشت یا شیرخشک شبنمی است که در هرات بر درخت بید
و گون کتیرا مینشیند. دارای مزاج معتدل است. دارای اثر مسهلی و دیگر خواص مشابه ترنجبین،
ولی از آن قویتر است و خاصیت زداینده دارد.» [۴]
منابع[ویرایش]
Wikipedia contributors,
"Cotoneaster," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Cotoneaster&oldid=189314398
(accessed March 6, 2008).
پرش به بالا ↑ http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=214900
پرش به بالا ↑ Palaearctic
پرش به بالا ↑ بررسی تاثیر عصاره تام شیرخشت
بر زردی نوزادان (اثر بر میزان بیلی روبین خون) فصلنامه گیاهان دارویی
پرش به بالا ↑ tebyan.net
//////////////
قس عربی:
القطنية أو السفرجلية (باللاتينية: Cotoneaster) جنس نباتي من الفصيلة
الوردية، يوجد منه ما بين 70-300 (حسب نظام التصنيف) نوع معظمها من الشجيرات أو الأشجار
الصغيرة.[1].
من أنواعها في الوطن العربي[عدل]
القطنية الأطلسية (باللاتينية: Cotoneaster
atlanticus)
في المغرب العربي وفرنسا
القطنية الدرهمية (باللاتينية: Cotoneaster
nummularius)
في بلاد الشام وسيناء والمغرب العربي وقبرص وتركيا والقوقاز
القطنية الزرية (باللاتينية: Cotoneaster
orbicularis)
في سيناء
القطنية متفرعة الأزهار (باللاتينية: Cotoneaster
racemiflorus)
في المغرب العربي والقوقاز
من أنواعها الأخرى[عدل]
القطنية الباردة (باللاتينية: Cotoneaster
frigidus)
المراجع[عدل]
^ المرفق العالمي لمعلومات التنوع الحيوي.القطنية
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج 9 آب 2011.
/////////////
قس آذری:
Dovşanalması
(lat. Cotoneaster)[1] - gülçiçəyikimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.[2]
//////////
قس ازبکی:
Irgʻay (Cotoneaster)
— raʼnodoshlar oilasiga mansub butalar turkumi. Yevropa, Osiyo va Afrikada 100
dan or-tiq turi bor. Oʻzbekistonda 6 turi maʼlum. Gullari oq, mayda, 5—20 tadan
shingilsimon toʻplangan. Mevasi ikki danakchali. Choʻl, adirlar va togʻlarda
toshloq yon bagʻirlarida oʻsadi. Ayrim turlari (mas, S. melanocarpa) manzarali
oʻsimlik sifatida ekiladi. [1].
//////////
قس پشتو:
///////////
قس تاجیک:
Ирғай
(Cotoneaster), ҷинси бутта ва дарахт аз настараниҳо. Баландиаш дар шароити
Тоҷикистон аз 20 см то 3 м; барги кӯтоҳдумчаи соддаи байзашакли эллипсӣ, гули
майдаи сафед ё гулобӣ, меваи сурхи арғувонӣ ё сиёҳ дорад. Қариб 100 намуди
Ирғай дар Аврупо, кӯҳсори ноҳияҳои Баҳри Миёназамин, Осиёи Пеш, Миёна ва
Марказӣ, Чин, Ҳимолой ва Шарқи Дур паҳн шудааст. Дар Тоҷикистон 15 намуди
худрӯи Ирғай Cotoneaster zeravschanicus, Cotoneaster hissaricus, Cotoneaster
suavis маълум буда, асосан дар нишебиҳои сангу регзор, шахсор, буттаву арчазор,
шибляку фаркзор ва мавзеъҳои баландкӯҳ ва ғайраҳо мерӯяд. Ирғай хусусияти хуби
ороишӣ дорад.
///////////
قس ترکی استانبولی:
Dağ
muşmulası, gülgiller (Rosaceae) familyasından Cotoneaster cinsini oluşturan
bitkilerin ortak adı.
Çoğunluğu
kışın yaprağını döken, bazıları herdem yeşil ender olarak ta ağaççık halini
alan bitkilerdir. Çiçeklerin çoğu bir arada veya teker teker bulunur. Renkleri
beyaz ve pembemsidir. Olgun meyveler parlak kırmızı, portakal rengi veya
sarıdır.
Kuzey
yarıkürenin ılıman kuşağında çok sayıda türü vardır. Bütün kış süresince
üzerinde kalan kırmızı meyveleri ve çiçeklerinden dolayı park ve bahçelerde süs
bitkisi olarak yetiştirilir.
//////////
Cotoneaster
From Wikipedia, the free encyclopedia
Cotoneaster
|
|
Cotoneaster frigidus foliage and fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Subtribe:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See text
|
Cotoneaster /kəˈtoʊniːˈæstər/[2] is a genus of flowering plants in the rose
family, Rosaceae, native to the Palaearctic region (temperate
Asia, Europe, north Africa), with a strong concentration of diversity in the
genus in the mountains of southwestern China and the Himalayas.[3] They are related
to hawthorns (Crataegus), firethorns (Pyracantha), photinias (Photinia)
and rowans (Sorbus).
Depending
on the species definition used, between 70 and 300 different species of Cotoneaster are
described, with many apomictic microspecies
treated as species by some authors,
but only as varieties by others.[3][4]
The
majority of species are shrubs from 0.5–5 m
(1.6–16.4 ft) tall, varying from ground-hugging prostrate plants to erect
shrubs; a few, notably C. frigidus, are small trees up to 15 m
(49 ft) tall and 75 cm (30 in) trunk diameter. The prostrate
species are mostly alpine plants growing at high altitudes (e.g. C.
integrifolius, which grows at 3,000–4,000 m (9,800–13,100 ft) in
the Himalayas), while the larger species occur in scrub and woodland gaps at
lower altitudes.
Contents
[show]
The
shoots are dimorphic, with long shoots (10–40 cm (3.9–15.7 in) long)
producing structural branch growth, and short shoots (0.5–5 cm
(0.20–1.97 in) long) bearing the flowers; this pattern often developing a
'herringbone' form of branching. The leaves are arranged
alternately, 0.5–15 cm (0.20–5.91 in) long, ovate to lanceolate,
entire; both evergreen and deciduous species occur.
The flowers are produced in
late spring through early summer, solitary or in corymbs of up to 100
together. The flower is either fully open or has its five petals half open
5–10 mm (0.20–0.39 in) diameter. They may be any shade from white
through creamy white to light pink to dark pink to almost red, 10-20 stamens
and up to five styles. The fruit is a small pome 5–12 mm
(0.20–0.47 in) diameter, pink or bright red, orange or even maroon or
black when mature, containing one to three (rarely up to five) seeds.[4][5] Fruit on some
species stays on until the following year.
//////////
همچنین:
المُران الرمادي (باللاتينية: Fraxinus ornus) نوع نباتي ينتمي إلى
جنس المُران من الفصيلة الزيتونية.
البيئة والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام وتركيا والقوقاز والبلقان
وجنوب ووسط أوروبا وصولاً إلى إيطاليا وإسبانيا.[1]
المراجع[عدل]
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية
للنباتات.خريطة انتشار المُران الرمادي (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 10 أيلول
2011.
////////////
قس آذری:
///////////
قس ترکی استانبولی:
Çiçekli
dişbudak (Fraxinus ornus), zeytingiller (Oleaceae) familyasından 8-10 m ye
kadar boylanabilen küçük bir dişbudak türü.
//////////
Fraxinus ornus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Manna ash
South European flowering ash |
|
Foliage and flowers
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
F. ornus
|
Distribution map
|
Fraxinus
ornus (manna
ash[1] or South
European flowering ash) is a species of Fraxinus native to
southern Europe and
southwestern Asia, from Spain and Italy north to Austria, Poland and the Czech Republic, and east through
the Balkans, Turkey, and western Syria to Lebanon and Armenia.[2][3][4]
Contents
[show]
Fraxinus
ornus is
a medium-sized deciduous tree growing to
15–25 m (49–82 ft) tall with a trunk up to 1 m diameter. The bark is dark grey,
remaining smooth even on old trees.
The leaves are in opposite
pairs, pinnate, 20–30 cm (7.9–12 in) long, with 5 to 9 leaflets; the
leaflets are broad ovoid, 5–10 mm (0.2–0.4 in) long and 2–4 cm
(0.8–2 in) broad, with a finely serrated and wavy margin, and short but
distinct petiolules 5–15 mm (0.20–0.59 in)
long; the autumn colour is variable, yellow to purplish.
The flowers are produced in
dense panicles 10–20 cm
(3.9–7.9 in) long after the new leaves appear in late spring, each flower
with four slender creamy white petals 5–6 mm (0.20–0.24 in) long;
they are pollinated by insects.
The fruit is a slender samara 1.5–2.5 cm
(0.59–0.98 in) long, the seed 2 mm (0.08 in) broad and the wing
4–5 mm (0.2–0.2 in) broad, green ripening brown.[2][5][6]
Fraxinus
ornus is
frequently grown as an ornamental tree in Europe north of
its native range, grown for its decorative flowers (the species is also
sometimes called "flowering ash"). Some cultivated specimens
are grafted on rootstocks
of Fraxinus excelsior, with an often very
conspicuous change in the bark at the graft line to the fissured bark of the
rootstock species.[5]
A sugary extract from the
sap is extracted by making a cut in the bark;[2] this was compared
in late medieval times (attested by c.1400[7]) with the biblical manna, giving rise to the
English name of the tree, and some of the vernacular names from its native area
("fresno del Maná" in Spanish, "frassino da manna" in
Italian). In fact, the sugar mannose and the sugar
alcohol mannitol both derive their
name from the extract.
1.
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of
Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved 2014-10-17.
2.
^ Jump up to:a b c Rushforth, K.
(1999). Trees of Britain and Europe. Collins ISBN 0-00-220013-9.
5.
^ Jump up to:a b Mitchell, A. F.
(1974). A Field Guide to the Trees of Britain and Northern Europe.
Collins ISBN 0-00-212035-6
6.
Jump up^ Mitchell, A. F.
(1982). The Trees of Britain and Northern Europe. Collins ISBN 0-00-219037-0
Wikisource has the text of a 1911 Encyclopædia Britannica article
about manna, a product of the manna ash.
|
·
Fraxinus ornus - information,
genetic conservation units and related resources. European Forest Genetic
Resources Programme (EUFORGEN)
//////////
همچنین:
شیرخشت با نام علمی Cotoneaster
مصرف
شیرخشت بر اثر خاصیت فراوان، بهویژه برای
کودکان بسیار موثر است. به عنوان صفراآور، مسکن سرفه و نرم کننده سینه مورد استفاده
قرار میگیرد. همچنین در فرمول بعضی شربتها وارد میشود. مقدار مصرف برای بزرگسالان
60 گرم، برای کودکان زیر سه سال 5-15 گرم و برای کودکان 3تا 5 ساله 10-20 گرم است که
معمولا آن را در شیر گرم یا آب گرم حل کرده و مصرف میکنند (5).
ماده شیرخشت
ماده شیرخشت، مادهای سفید رنگ کمی مایل
به زرد و شیرین است که در زبان فارسی شیر خشت، شیرخشک و شیر خاشاک، در زبان فرانسوی
Manne
purgative
و در زبان انگلیسی Purgative نامیده میشود. ماده شیرخشت دارای انواع مختلفی است
که از چندین نوع گیاه همچون خود شیرخشت، کاروانکش و غیره گرفته میشود که از نظر خواص
مسهلی و سایر خواص کم و بیش شبیه هستند.
خواص و کاربرد
انواع شیرخشت از نظر طبیعت کمی خنک و از
نظر رطوبت و یبوست معتدل است. نوع مرغوب آن که بیشتر از ایتالیا وارد میشود خالص و
تمیز و دارای شیرینی خاصی است که با شیرینی شکر متفاوت است و پس از چند لحظه که در
دهان گذارده شود کمی سرد میشود. انواع دیگر آن که در بازار عرضه میشود به خلوص اولی
نیست؛ طعم آن شیرین است، ولی زبان را خیلی کم سرد میکند. با این حال از نظر خواص مسهلی
در همان ردیف است. شیرخشتهایی که از گیاه کاروانکش و یا از گیاه شیرخشت گرفته میشود
نیز از نظر خواص مسهلی و دارویی و طبیعت با سایرین در یک ردیف قرار میگیرند.
شیرخشت ملین بوده و مسهل صفرا و اخلاط
سوخته است؛ برای تقویت کبد، معده و مواد داخل شکم مفید است؛ حرارت معده، قلب و کبد
را تسکین میدهد و برای سرفه، خشونت سینه و حلق داروی خوبی است؛ تحریک، اضطراب و حرارت
و یبوست ایجاد نمیکند و حتی برای اطفال و سالمندان مناسب است (6).
شیرخشت دارای انواع مختلفی است که از چندین
نوع گیاه گرفته میشود که از نظر خواص مسهلی و سایر خواص کم و بیش شبیه هم هستند. نام
علمی گیاهان، مشخصات و محل رویش معروفترین آنها به شرح زیر است:
در کتب مختلف با نامهای «شیرخشت»، «گپ
شیر»، «گوژدون چو»، «سیاه چوب» و «دوشان آلماسی» آمده است. گیاهی است از خانواده Rosaceae و جنس Cotoneaster. وجه تسمیه این گیاه
بدین شرح است: Cotoneum
در لغت به معنای به و aster به معنای شباهت است. به علت شباهتی که برگهای این گیاه
با برگ درخت به دارد، به این نام موسوم شده است. تمام گونههای این گیاه شیر خشت نمیدهد
و از برخی گونههای آن شیرخشت میگیرند.
اثر عصاره شیرخشت در بهبود زردی
نتایج تحقیقات پژوهشگران نشان داده است
استفاده از عصاره گیاه دارویی شیرخشت بر بهبود نوزادان مبتلا به زردی اثر مطلوبی دارد.
نتایج مطالعه بالینی که روی 200 نوزاد
مبتلا به زردی در یکی از بیمارستانهای شهر تهران انجام شد، نشان داد استفاده از قطره
خوراکی عصاره گیاه دارویی شیرخشت به همراه نوردرمانی تا حد زیادی در درمان این نوزادان
مؤثر است. به طوری که سه روز پس از کاربرد این روش درمانی، 88 درصد نوزادان مذکور بهبود
یافتند. براساس این گزارش، پنج روز پس از استفاده عصاره گیاه دارویی شیرخشت به همراه
نور درمانی 99درصد نوزادان مورد مطالعه بهبود یافتند. این در حالی بود که با کاربرد
روشهای معمول، تنها 75 درصد نوزادان مبتلا به زردی درمان شدند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد کاربرد قطره
خوراکی شیرخشت به همراه نوردرمانی برخلاف روشهای شایع درمانی، منجر به عوارضی نظیر
تعویض خون یا تجویز داروهای دیگر نمیشود. همچنین در گروههای سنی، وزنی و جنسی مختلف
نوزادان استفاده از قطره شیرخشت تاثیر متفاوتی نداشت(6).
درخت یا درختچه نیمه همیشه سبز به بلندی
و گستردگی 6 متر است. دارای شاخههای کمانی شکل و برگهای سبز تیره بوده و گلهای سفید
یا صورتی رنگ آن در تابستان ظاهر شده و بهدنبال آن میوههای کروی شفاف قرمز، نارنجی
یا زرد رنگ تولید میگردند. این درخت که جنسی از گیاهان چوبدار و از خانواده گل سرخ
است، نیاز به مکان آفتابی و خاک نسبتا غنی و مرطوب با زهکش خوب نیاز دارد و حداقل
دمای قابل تحمل آن 15- درجه سانتیگراد است.
شیر خشت (Cotoneaster Manna)
شیرخشت عبارتست از قطعاتی کروی یا بیشکل،
تقریبا به اندازه یک نخود با طعمی بسیار شیرین و خنک که در ابتدای خروج از گیاه سفید
رنگ است، ولی در مجاورت هوا سفت و سخت شده و به رنگ سفید مایل به خاکستری درمیآید.
در دهان به خوبی حل میشود و روی زبان ایجاد برودتی مطبوع مینماید. این قند در بازار
دارویی ایران تحت نام شیرخشت شهری و شیرخشت هراتی عرضه میشود.
منابع مختلف در گذشته گیاهان مولد شیرخشت
را تحت عنوان زبان گنجشک Fraxinus ornus، کاروانکشی Atraphaxis spinosa، گز Tamarix gallica، شیرخشت Cotoneastar ovatus، شیرخشت C.kostschyi و حشرات مولد آن
را Eriococcus mannifera
وCoccus manniparus
ذکر کردهاند. امروزه مشخص شده است که گیاه مولد شیرخشت با نام فارسی
شیرخشت و نام علمی Cotoneastar numularia Fisch* و C.numularioides از تیره گلسرخیان Rosaceae است.
گیاه مولد شیرخشت به شکل درختچه است و
در ارتفاعات مختلف در کلاک کرج، کوشک بالا، دره چالوس، لرستان، اراک، خراسان، کرمانشاه
و کردستان بهویژه در شیبهای جنوبی بهصورت پراکنده وجود دارد. برگهای این گیاه به
طول 25-10 میلیمتر و عرض 9-22 میلیمتر است که سطح رویی آنها ابتدا کرکدار و بعد
تقریبا بدون کرک میشود، ولی سطح زیرین برگها خاکستری مایل به سفید و کرکدار است.
تولید این ماده پر ارزش در مناطق مورد بهرهبرداری بهوسیله نوعی حشره پوستخوار کوچک
از راسته سخت بالپوشان Coleptera
وتیره پوستخواران Scolytide با نام علمی scolytus rugolosus Mull. انجام میگیرد.
بررسیهای مقدماتی نشان میدهد این حشره
بدون تردید از دیرباز در ایران وجود داشته است، ولیکن اولین بار در سال 1340ه.ش. توسط
مهندس فرحبخش گزارش شده است. حشره کامل، سوسک کوچکی است به طول 6/2-4/1 میلیمتر به
رنگ سیاه یا قهوهای تیره با حاشیه قرمز در بالپوشها. تخم این حشره بسیار ریز، بیضی
شکل و به رنگ سفید شیری است. لاروها بدون پا و به شکل خمیده بوده و رنگ آنها سفید
است. لاروها وقتی کاملا رشد کرده باشند در حدود 3-2 میلیمتر هستند. شفیره نیز به رنگ
سفید دیده میشود.
این حشره فقط چوبخوار بوده و یکی از آفات
مهم درختان ودرختچههای دانهدار و هستهدار و بعضی از درختان زینتی خانواده گلسرخیان
در اکثر نقاط ایران محسوب میشود. حشره مولد شیرخشت زمستان را به صورت لارو کامل در
زیر پوستکها و داخل دالانهای تعبیه شده سپری نموده و در اوایل بهار، پس از سپری شدن
سرمای زمستان لارو تبدیل به شفیره میشود. اواسط اردیبهشت حشرات کامل پس از طی دوران
شفیرگی پوست شاخهها و تنه را سوراخ کرده و خارج میشوند.
روی تنه و سرشاخه درختان شیرخشت از سوراخهای
ایجاد شده یا محل تغذیه آنها صمغ یا شیره گیاهی به صورت فتیلهها و رشتههای باریک
و گاهی به هم پیچیده خارج میشود که پس از قرار گرفتن در مجاورت هوا و سفت شدن به علت
خاصیت درمانی شناخته شده آن با کاردک جمعآوری و بلافاصله در داخل کیسه آرد که به گردن
بهرهبردار آویخته است ریخته شده و به فروش میرسد. این ماده در حدود ماههای تیر و
مرداد یا حداکثر اوایل شهریوردر صبح زود یا ساعات خنک روز جمعآوری میشود، چون خنکی
هوا امر برداشت آنها را تسهیل میکند. برداشت محصول از درختچهها بهصورت فعلی اقتصادی
نیست، زیرا تولید هر بوته یا درختچه بسیار کم و نحوه جمعآوری بسیار مشکل است. میزان
محصول هر درختچه شیرخشت به طور متوسط بین140تا180گرم است. بهرغم پراکندگی درختچههای
مولد شیرخشت، بهرهبرداری از این محصول در حال حاضر علاوه بر استان خراسان (شیرخشت
هراتی) در منطقه البرز مرکزی (شیرخشت شهری) نیز انجام میشود. به دلیل کم بودن تولید
سالانه و نیاز به مصارف سنتی آن در داخل کشور زمینه صدور آن به خارج از کشور تقریبا
از بین رفته است. مهمترین موارد مصرف آن در طب سنتی به عنوان یک ماده خنک، ملین، مقوی
و تب بر است و اخیرا نیز به نام داروی ضد سرطان معرفی شده است. تولید این ماده و توسعه
این پروژه اقتصادی کم است؛ لذا پیشنهاد میشود توسعه این گونه افزایش یابد. گفتنی است
نهالستان طرق مشهد مقدس این کار را شروع کرده است.
////////////
شیرخشت
fraxinusornus cutonester: نام علمی
نام محلی:شیر خشت
محل رویش در استان:مراتع خاش
شیرخشت جنسی از گیاهان چوبدار از خانواده گل سرخ است.
مناطق معتدل آسیا، اروپا و آفریقاي )
(Palaearctic) گیاه شیرخشت بومی
منطقه دیرینهقطبی
شمالی) است و تمرکز انواع آن در کوههاي
جنوب غربی چین و هیمالیا قرار دارد.
شیرخشت گیاهی است پایا به ارتفاع 3 تا
8 متر. پوست آن خاکستري مایل به سیاه و گل صورتی
در حاشیه سرخ رنگ دارد. شفت آن مدور و
گویچهاي شکل است.
Rockspray و به انگلیسی Cotoneaster و به فرانسوي « شیرخشت
» گیاه شیرخشت، به فارسی
گفته می شود .
این درخت بومی مناطق مدیترانه اي و خاور
نزدیک است و در ایتالیا و سیسیل فراوان می باشد و
شیرخشت مرغوبی به نام شیر خشت سیسیل در
تجارت بین المللی عرضه می شود و عملاً 90
درصد شیرخشت که در بازار بین المللی عرضه
می شود احتمالاً از این منبع است. این درخت در
بعضی باغهاي ایران نیز کاشته می شود. گلهاي
خوشه اي سفید زیبایی دارد. مشخصات و خواص
و کاربرد درخت زبان گنجشک گل در بخش خاص
در این کتاب آمده است. بنابراین در اینجا
در مورد این گیاه توضیح مختصري داده می
شود و بیشتر روي شیرخشت حاصل از آن تأکید می
شود.
خواص کاربردي ودارویی
شیرخشت به طور کلی به سه صورت در بازار
عرضه می شود. نوع اول را اشکی گویند و به
گفته می شود. به صورت قطعات متبلور، سوراخ
دار و اشکی Manne en larmes
فرانسوي
شکل به قطر یک انگشت است. این قسم شیرخشت
خالصتر از سایر اقسام است. رنگ آن سفید با
طعم شیرین و خیلی کم تهوع آور است. این
نوع شیرخشت در بازار بین المللی به شیر خشت
Manne en سیسیلی معروف است.
نوع دوم شیرخشت تخته اي یا تکه اي است که به فرانسوي
گفته می شود. به صورت قطعات کوچک نرم و
یک تکه است. رنگ آن زرد تیرة چرك، sorte
غیرخالص و طعم آن شیرین است ولی خیلی نامطبوع
تر از نوع اول و اغلب تهوع آور است. نوع
گفته می شود که ناخالص ترین نوع manne grasse La سوم شیرخشت چرب که
به فرانسوي
شیر خشت است که در جریان فاسد شدن می باشد
و طبعاً ارزانتر و کم خاصیت تر از سایر اقسام
است.
انواع شیرخشت از نظر طبیعت کمی گرم و از
نظر رطوبت و یبوست معتدل است. نوع مرغوب آن
که بیشتر از ایتالیا وارد می شود خالص
و تمیز و داراي شیرینی خاصی است که با شیرینی شکر
متفاوت است و پس از چند لحظه که در دهان
گذارده شود کمی سرد می شود . انواع دیگر آن
که در بازار عرضه می شود به خلوص اولی
نیست، طعم آن شیرین است ولی زبان را خیلی کم
سرد می کند ولی از نظر خواص مسهلی در همان
ردیف است. شیرخشتهایی که از گیاه کاروان
کش و یا از گیاه شیرخشت گرفته می شود نیز
از نظر خواص مسهلی و دارویی و طبیعت با سایرین
در یک ردیف هستند.شیرخشت ملین است و مسهل
صفرا و اخلاط سوخته می باشد و براي
تقویت کبد، معده و احشائ داخل شکم مفید
است. حرارت معده، قلب و کبد را تسکین می دهد
و براي سرفه، خشونت سینه و حلق داروي خوبی
است و تحریک ، اضطراب و حرارت و یبوست
ایجاد نمی کند، حتی براي اطفال و پیران
مناسب است.
sistanbaluchestan.frw.org.ir/Portals/17/شیرخشت.pdf
////////////
شير خشت
ماده اي سفيد رنگ كمي مايل به زرد و شيرين.
يكي ديگر از منها مي باشد. به فارسي «شيرخشت» ، «شيرخشك» و «شير خاشاك» مي گويند. به
فرانسوي Manne
purgative
و به انگليسي Purgative manna نامند. شيرخشت داراي انواع مختلفي است كه از چندين نوع
گياه گرفته مي شود كه از نظر خواص مسهلي و ساير خواص كم و بيش شبيه هستند. نام علمي گياهان و مشخصات و محل
رويش معروفترين آنها به شرح زير مي باشد:
1. «كاروان كش» و «تارم كش» . از گونه
هاي مختلف اين گياه در خراسان و در افغانستان شير خشت به دست مي آيد. گياهي است از
خانوادة Polygonaceae جنس Atraphaxis داراي گونه هاي مختلفي
است از جمله:
الف، Atraphaxis angustifolia
Jaub & Spach،
درختچه اي است بي خار و كوچك، بلندي آن كمتر از 25 سانتي متر و عملاً گسترده روي زمين
است. در منجيل و لوشان مي رويد.
ب، Atraphaxis Aucheri Jaub
& Spach
، درختچة كوچكي است كه در مناطق خشك جنوبي گيلان در منجيل و رودبار ديده
مي شود.
پ، Atraphaxis Billardieri Jaub
& Spach var. Billardieri Cullen، درختچه كوچكي است كه در آذربايجان و اراك ديده مي شود.
ت، Atraphaxis spinosa L و مترادفهاي آن A.afghnica DC ، A.Fischeri J.&
Sp. A. Candida Boiss. & Hausskn
و ... مي باشد. درختچه اي است كه در مناطق خشك و نيم خشك كشور انتشار
دارد. در راميان گرگان، دره هراز، كرج ، آذربايجان ، كرمانشاه ، همدان، اراك ، بختياري،
بيابانهاي مركزي، انارك، جندق قم، حبله رود، شاهرود، نيشابور و قوچان ديده مي شود.
در افغانستان نيز مي رويد. انشعابات آن گره دار، خارمانند وتيز است. پوست ساقة آن سفيد
و كم و بيش شكاف خورده مي باشد.
2. گياه شيرخشت، به فارسي «شيرخشتـ» و
به فرانسوي Cotoneaster
و به انگليسي Rockspray
گفته مي شود . اين گياه داراي گونه هاي مختلفي است و در مناطق مختلف
ايران با نامهاي محلي مختلفي شناخته مي شود از جمله در منجيل و قوشخانه «رازقي و ايرقي»
، در ارسباران «چالقه، چالگو و چالقي» در كتول «كرچوب»، در پل زنگوله و سياه بيشه
«خرپنو و وجرد»، در آمل و كجور «وجل» ، شيرين سو قزوين (شوير و آره جوره»، در رودبار
«بجا» ، در مريوان «ارغوان»، در عمارلو «وشور و راشگر» ، در دره كرج «شيرخشت» و در
آذربايجان غربي «داغ هيواسي و دارگيزيك» و در سردشت «بوق» مي باشد.
در كتب مختلف با نامهاي «شيرخشت» ، «گپ شير»،
گوژدون چو»، «سياه چوب» و «دوشان آلماسي» آمده است.
گياهي است از خانوادة Rosaceae جنس Cotoneaster و وجه تسميه اين
گياه اين است كه Cotoneum
در لغت به معناي به و aster به معناي شباهت است و به علت شباهتي كه برگهاي اين گياه
با برگ درخت به دارد به اين نام موسوم شده است . تمام گونه هاي اين گياه شير خشت نمي
دهد و از برخي گونه هاي آن شيرخشت مي گيرند.اسامي علمي گونه هاي معروف آن عبارت اند
از :
الف) Cotoneaster nummularia F.
& M
. درختچه اي است كه در دره كرج تا ارتفاعات هزاربند، در دامنه هاي البرز، در امامزاده
داود، در جنگلهاي زربين، دره چالوس و از رودبار انتشار دارد. ميوة آن ارغواني رنگ و
تخم مرغي است و به ابعاد 8-7 ميلي متر است. از اين گونه شير خشت گرفته مي شود.
ب) Cotoneaster horizontalis
Dencne درختچة كوتاه و گسترده روي زمين زينتي است. بومي چين است و برگهاي آن براق،
شاخه ها خوابيده روي زمين، ميوه ها سرخ رنگ و در باغچه ها براي تزيين كاشته مي شود.
اين گونه در سالهاي قبل از 1320 به ايران وارد شده و در باغچه ها و گل كاري ها كاشته
مي شود.
پ) Cotoneaster discolor Pojark اين درختچه در شاهوار كوه گرگان، رودبار، خراسان،
دامنه هاي كوه بينالود و تربت جام انتشار دارد.
ت) Cotoneaster hissarica
Pojark
. اين درختچه در افغانستان، پاكستان و شمال ايران انتشار دارد. در ايران در جنگل گلستان بين مينودشت و بجنورد و دره چالوس، در حسن
آباد دشت نظيز و در بانة كردستان ديده مي شود.
ث) Cotoneaster multiflorus Bge اين درختچه در جنگلهاي
خزر در طالش و در افغانستان ديده مي شود و در بين پيرانشهر و سردشت در ارتفاع 1400
متر مي رويد.
ج) Cotoneaster luristanica
Klotz درختچه اي است كه در كردستان، اطراف همدان، نهاوند ، اراك ، دو رود، بيشه در
لرستان و بختياري تا تل خسروا انتشار دارد.
چ) Cotoneaster Kotschyi Klotz كه در تركيه و ايران
انتشار دارد. در ايران در ارتفاعات الموت و در كرمان در جبال بارز بين بم و جيرفت و
در كوه نصر و در اطراف دماوند ديده مي شود. به آب زياد احتياج ندارد و فقط در فصل گرما،
بايد آبياري شود.
3. گياه ديگري كه از آن شيرخشت مرغوب تجارتي
گرفته مي شود، درختي است كوچك كه به فارسي «زبان گنجشك گل» و به فرانسوي Frene a fleur و به انگليسي Flowering ash و Monna ash
گفته مي شود. اين درخت از خانوادة Oleaceae و نام علمي آن Fraxinus ornus L.
(non Pal)
و مترادف آن F.rotundifolia Lam. مي باشد. اين درخت
را به هندي «شيرخشت» مي نامند.
اين درخت بومي مناطق مديترانه اي و خاور
نزديك است و در ايتاليا و سيسيل فراوان مي باشد و شيرخشت مرغوبي به نام شير خشت سيسيل
در تجارت بين المللي عرضه مي شود و عملاً 90 درصد شيرخشت كه در بازار بين المللي عرضه
مي شود احتمالاً از اين منبع است. اين درخت در بعضي باغهاي ايران نيز كاشته مي شود.
گلهاي خوشه اي سفيد زيبايي دارد. مشخصات و خواص و كاربرد درخت زبان گنجشك گل در بخش
خاص در اين كتاب آمده است. بنابراين در اينجا در مورد اين گياه توضيح مختصري داده مي
شود و بيشتر روي شيرخشت حاصل از آن تأكيد مي شود.
مشخصات
درخت زبان گنجشك گل كه به بلندي 6-5 متر است،
بهره برداري از شيرخشت آن يا به عبارت كلي من معمولا از سال هشتم و نهم شروع مي شود.
به طور طبيعي در اثر نيش حشره اي به نام Cicata orni كه در منطقه وجود دارد مقدار كمي شيرخشت از درخت خارج
مي شود ولي در اثر شكافي كه به تنة درخت ايجاد مي شود، شير خشت به مقدار زياد تجارتي
از آن خارج مي شود. ترتيب كار اين استكه در ماههاي تير و مرداد يك شكاف عرضي تا عمق
چوب بر روي پوست قسمت پايين درخت ايجاد مي كنند. و هر روز شكاف ديگري با فاصلة چند
سانتي متر بالاي شكاف اول ايجاد مي كنند. و هر روز شكاف ديگري با فاصلة چند سانتي متر
بالاي شكاف اول ايجاد مي كنند و من كه از آن خارج مي شود را جمع آوري مي نمايند. اين
عمل را در طول ماههاي گرم تابستان انجام مي دهند. شيرخشت به دست آمده از زبان گنجشگ
گل از نظر خواص درماني تقريباً مشابه به ساير شيرخشتهاي محصول دو نوع گياه قبلي است
ولي طعم آن كه در ابتدا شيرين است تدريجا كمي تلخ مي شود. به هر حال از نظر تركيبات
شيميايي شبيه ساير شيرخشتها مي باشد و داراي ساكاروز و مانيت و دكستروز است و دختلاف
كمي كه انواع شيرخشتها با هم دارند به علت
تفاوت تركيب و مقدار مواد بالا در شيرخشت مي باشد. به طور كلي همة شيرخشتها در خاصيت
مسهلي مشترك هستند. بايد توجه شودكه زبان گنجشك گل در شرايط اقليمي رويشگاه طبيعي خود
به قدر كافي شيرخشت مي دهد ولي در خارج از آن شرايط اگر كاشته شود، البته مي رويد و
رشد مي كند ولي از نظر استخراج من ممكن است قابل توجه نباشد، نظير زبان گنجشكهاي گل
كه در باغهاي ايران مي رويند.
تركيبات شيميايي
در شيرخشتها به طور كلي قندهايي مانند
گلوكوز ، ساكاروز و ضمناً مادة شيرين ديگري به نام مانيت به فرمول خام ، مقدار جزيي مادة چرب و ... وجود دارد. مادة مانيت
قسمت عمدة ساختمان شيميايي منها را تشكيل مي دهد (55-40 درصد). در شيرخشت زبان گنجشك
گل اين ماده را فراكسين نامند كه در حقيقت گلوكوزيدي است كه در پوست تنه و ساقة زبان
گنجشك گل يافت مي شود. مادة عامل مسهلي شيرخشت همين مانيت يا فراكسين است كه خاصيت
مسهلي به شيرخشت زبان گنجشك گل نيز مي دهد. در گزارش ديگري آمده است كه مادة فراكسين در پوست درخت وجود دارد و از
پوست داخل شيرخشت مي شود.
مانيت جسمي است سفيد، بي بو با طعمي شيرين
و مطبوع و محلول در آب و براي تهية آن در مقياس كم روش ساده اي معمول است به اين ترتيب
كه شيرخشت خالص اشكي خوب رابا الكل 33 درجه در حمام ماريه حرارت مي دهند ومحلول رادر
حالت جوش صاف مي نمايند و بعد مي گذارند سرد
شود و مانيت حاصل شود. بعد مانيت را خشك نموده ونرم مي كوبند. نيروي مسهلي مانيت مانند
شيرخشت است، با اين تفاوت كه طعم تهوع آور شير خشت را ندارند.
شيرخشت به طور كلي به سه صورت در بازار
عرضه مي شود. نوع اول را اشكي گويند و به فرانسوي Manne en larmes گفته مي شود. به
صورت قطعات متبلور، سوراخ دار و اشكي شكل به قطر يك انگشت است. اين قسم شيرخشت خالصتر
از ساير اقسام است. رنگ آن سفيد با طعم شيرين و خيلي كم تهوع آور است. اين نوع شيرخشت
در بازار بين المللي به شير خشت سيسيلي معروف است. نوع دوم شيرخشت تخته اي يا تكه اي
است كه به فرانسوي Manne en sorte گفته مي شود. به صورت قطعات كوچك نرم و يك تكه است.
رنگ آن زرد تيرة چرك، غيرخالص و طعم آن شيرين است ولي خيلي نامطبوع تر از نوع اول و
اغلب تهوع آور است. نوع سوم شيرخشت چرب كه به فرانسوي manne grasse La گفته مي شود كه ناخالص
ترين نوع شير خشت است كه در جريان فاسد شدن مي باشد و طبعاً ارزانتر و كم خاصيت تر
از ساير اقسام است. در صنايع داروسازي از تقطير مانتيت با ملح آمونياك ماده اي به نام
ماني تين به فرمول به دست مي آيد كه يك مايع
چرب سمي است . به علاوه در زبان گنجشك گل مقداري مادة ديگر به نام مانيتول وجود دارد
كه مادة سفيد متبلور و شيريني است و از الكلها به فرمول مي باشد.
خواص – كاربرد
انواع شيرخشت از نظر طبيعت كمي گرم و از
نظر رطوبت و يبوست معتدل است. نوع مرغوب آن كه بيشتر از ايتاليا وارد مي شود خالص و
تميز و داراي شيريني خاصي است كه با شيريني شكر متفاوت است و پس از چند لحظه كه در
دهان گذارده شود كمي سرد مي شود . انواع ديگر آن كه در بازار عرضه مي شود به خلوص اولي
نيست، طعم آن شيرين است ولي زبان را خيلي كم سرد مي كند ولي از نظر خواص مسهلي در همان
رديف است. شيرخشتهايي كه از گياه كاروان كش و يا از گياه شيرخشت گرفته مي شود نيز از
نظر خواص مسهلي و دارويي و طبيعت با سايرين در يك رديف هستند.
شيرخشت ملين است و مسهل صفرا و اخلاط سوخته
مي باشد و براي تقويت كبد، معده و احشائ داخل شكم مفيد است. حرارت معده، قلب و كبد
را تسكين مي دهد و براي سرفه، خشونت سينه و حلق داروي خوبي است و تحريك ، اضطراب و
حرارت و يبوست ايجاد نمي كند، حتي براي اطفال و پيران مناسب است.
http://www.attarishafa.com/fa/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%B4%D8%AA.html?¤cy=rls
&&&&&&&
شیرسته
بکسر شین معجمه و سکون یاء مثناه تحتانیه و کسر راء مهمله و
سکون سین مهمله و فتح تاء مثناه فوقانیه و ها
ماهیت آن
بلغت کیلانی اسم سرکۀ شیرین مصنوع است و در اکثر منافع مانند
خمر است و مضرتی که در سرکه می باشد ندارد در اکثر مواضع و دستور صنعت آن آنست که
خردل سرخ با تخم شلغم بری که شبیه بتخم شلغم بستانی و مائل بسیاهی است با سرکۀ تند
می سایند تا مانند خمیر کردد و بعد از ان ده مثقال آن را با دویست مثقال آب انکور
بسیار صاف و پنجاه مثقال سرکۀ کهنه مخلوط نموده تا دو هفته هر روز مکرر برهم می
زنند تا مانع جوشیدن آن کردد پس استعمال می نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
سرکه شیرین . [ س ِ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) اسم شیرسته است . (تحفه حکیم مومن ). رجوع به شیرسته شود.
&&&&&&&
شیطرج
بکسر شین و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح طاء مشاله و راء هر
دو مهمله و جیم معرب چیترک هندی است و بهندی چیته نیز نامند و اکثر بدین نام معروف
است و کویند معرب شیتره فارسی است و بعربی مسواک الراعی و خینوس و فاغوس و خامشه
نیز نامند و بیونانی لیبدیون ببای موحده بعد از یای مثناه تحتانیه و لیفدیون بفا
بجای بای موحده و ببربری عصاب و بفارسی بیخ برنده نامند
ماهیت آن
رازی کفته دو نوع می باشد هندی و شامی هندی آن باریک و شامی آن
غلیظ شبیه بعودفوه و رنک آن مائل بسیاهی و دیسقوریدوس کفته نباتی است معروف و در
شیر و آب و نمک معمول است استعمال آن و جالینوس در عاشره از میامر خود ازدی
مقراطیس نقل کرده که کیاهی است که در مقابر و دیوارهای کهنه و مواضعی که کشت و کار
نمی شود می روید و همیشه تازه می باشد و سرخ رنک و برک آن شبیه ببرک حرف و بلندی
شاخهای آن تا بیک ذرع و در تابستان برک آن خشک می کردد و باریک شده بران می باشد
تا آنکه سردی هوای زمستان بدان رسد آن زمان می ریزد و شاخهای آن باریک می کردد و
متصل بیخ آن برکی می ماند و در تابستان از شاخهای آن کل سفید ریزه برکی ظاهر می
شود دو تخم آن از تخم خشخاش بسیار ریزه تر که خوب دیده نمی شود و مستعمل بیخ آنست
و در سابعه از ادویۀ مفرده کفته قوت و طعم و رائحۀ آن شبیه بحرف است و بهترین آن
بقول صاحب منهاج تازۀ هندی یا بحری آنست و بعضی کفته اند بهترین آن فارسی آنست
بجهت آنکه چون بر عضوی طلا نمایند در یک لحظه آبله می کند بخلاف هندی آن یعنی حدت
فارسی زیاده از هندی است و قوت آن تا پنج سال باقی می ماند و کفته اند علامت خوبی
و تازکی آن آنست که چون بیضۀ مرغ را در کوبیدۀ آن یک روز پنهان کنند پوست آن سرخ
کردد و آنچه در بنکاله دیده شد نبات آن ببلندی یک ذرع تا بیک ذرع و نیم و شاخهای آن
باریک و کره دار و بر هر کرهی چند عدد برک شبیه ببرک عنب الثعلب و از ان اندک
بلندتر و بعد از ریختن برک آن در همان مواضع یعنی بر کرههای آن چند عدد کل سفید
ریزه برک کوچک فی الجمله شبیه بکل یاسمین اما از ان کوچکتر می روید و دو نوع می
باشد یکی رنک شاخ آن سیاه مائل بسرخی و کل آن سیاه و این کمیاب است و دیکری سفید
مائل بسبزی و بعضی مائل بسرخی و کل آن سفید و این بسیار و نبات آن همیشه می باشد و
خودرو است منبت آن کنار آبها و جاهای نمناک و در ربیع کل می دهد و در اواخر آن برک
برمیآورد
طبیعت آن
در آخر سوم
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جالی و محرق و منعظ و مقرح جلد و مفتح و مسهل اخلاط لزجه و صاف
کنندۀ آواز و دافع بلغم مفاصل و اوجاع آنها و ریاح و سموم و سپرز و هاضم و مهیج
باه و مسقط جنین و طریق استعمال آن بیشتر آنست که با شیر و یا سرکه و یا در آب و
نمک خیسانیده استعمال نمایند و ضماد آن با سرکه جهت برص و بهق سفید و جرب و قوبا و
تقشر جلد مفید برای آنکه سیاه کنندۀ جلد بدن و نافذ و جالی است و اولا آبله می کند
پس متقرح ساخته مواد آن را دفع می نماید و باصلاح می آورد و وجع مفاصل را نیز مفید
است و درد را ساکن می کرداند و ضماد برک آن مقرح جلد و با بیخ راسن جهت سپرز و عرق
النساء و جرب متقرح که ربع ساعت تا نیم ساعت بران بکذارند مقدار شربت آن یکدرهم
مضر رئه مصلح آن صمغ عربی و مصطکی بدل آن در علل سپرز مرجان و در غیر آن فوه و
زرنباد است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
شیطرج . [ طَ رَ ] (اِ) دارویی است هندی
و بسیار تیز و تند. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره برغست ها که علفی و نسبتاً زیباست . ارتفاعش بین
30 سانتی متر الی 1/2 متر می باشد. این گیاه دارای ساقه های منشعب و شاخه های زاویه
دار است که به حالت خودرو در برخی نقاط اروپا و ایران و آسیای صغیر و شمال افریقا می
روید. برگهای قاعده آن بیضوی و بزرگ ولی سایر
برگها نوک تیز و باریک و کوچکند. بر روی شاخه های متعدد آن گلهای گلی یا بنفش رنگ ظاهر
می شوند. حشیشةالاسنان . (فرهنگ فارسی معین ). به هندی چتر را گویند.برگ آن به برگ
سپندان ماننده است و درازی قصبه او تا یک گز
باشد و آن دو نوع است : پارسی و هندوی . (از تذکره صیدنه ابوریحان
بیرونی ). رجوع به تحفه حکیم مومن و اختیارات
بدیعی و ذخیره خوارزمشاهی شود
- شیتره . [ ش َ ت َ رَ / رِ ] (اِ) دوایی است که آنرا بیونانی سرخیوس
و لبذیون خوانند، و معرب آن شیطرج است و به عربی مسواک الراعی خوانند. (برهان ). شیترک
. شاهتره . شیطرج . رجوع به شاهتره و شیطرج شود.
- شیطرة. [ ش َ طَ رَ ] (معرب ، اِ) شاه تره . (ناظم الاطباء). رجوع
به شاه تره شود.
- شاهتره . [ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] ۞ (اِ مرکب ) شیتره . شیطرج . شاهترج
.نام سبزه ای است که بغایت سبز و خرم بود و در طعم اوتلخی باشد و در دواها بکار برند
خصوصاً جرب را نافعاست . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان قاطع). معرب آن شاهترج . (منتهی
الارب ). معرب آن شیطرج . (انجمن آرا) (آنندراج ). ۞ بقلة الملک . (برهان قاطع). گیاهی
است از تیره نزدیک به کوکناریان دارای گلهای
نامنظم و برگهای بریده است که چون با دست نرم کنند بوی دود میدهد. (گیاه شناسی گل گلاب
ص 212).
////////////////
شیطرج
وی را عصاب بزبان بربری و بیونانی لیبدیون
و آن انواع بود و بهترین آن صاحب منهاج گوید هندی بود یا بحری و مؤلف گوید که امتحان
کرده شد بهتر از پارسی نیست که در حال آبله میزند و در اطلیه بکار بردن هندی آبله
نمیزند پس محقق شد که حدت پارسی بیشتر از هندی و این نوع نیکوتر بود بدو درجه یکی
آنکه تازه بود و دوم آنکه مقشر بود فی الجمله طبیعت آن گرم و خشک است در آخر درجه دویم
و جالینوس گوید گرم بود در چهارم و شیخ الرئیس گوید بر بهق سفید و برص و جرب مقشر با
سرکه طلا کردن نافع بود و چون بیاشامند درد مفاصل را نافع بود بر سپرز نهادن مفید بود
و بر جرب ریش شده مالیدن مفید بود و چون از خود بیاویزند درد دندان را ساکن گرداند
و مؤلف گوید اگر کسی را دندان درد کند شیطرج را در کف دست مخالف گیرد و بر شیب روی
نهد درد آن ساکن کند و جهت قوبا با سرکه کهن طلا کردن نافع بود و ابن مؤلف گوید برگ
شیطرج مانند برگ سپندان بود و درازی نبات یک گز باشد و بیشتر در تابستان پدید آید و
برگ وی فرونریزد تا آن زمان که سرما بوی بزند و تخم وی در غایت خردی بود و شربتی از
شیطرج یک مثقال بود و گویند مضر بود به شش و مصلح آن مصطلی بود و بدل وی فوه و گویند
بدل آن بیخ کبر بود
صاحب مخزن الادویه مینویسد: شیطرج بکسر
شین و سکون یا و فتح طا معرب چیترک هندی است و بهندی چیته نیز نامند و اکثر بدین نام
معروف است و گویند معرب شیتره فارسی است و بعربی مسواک الراعی و خینوس و قاغوس و خامشه
نیز نامند و بیونانی لیبیدیون و لیفدیون و به بربری عصاب و بفارسی بیخ برنده نامند
اختیارات بدیعی
//////////////
شیطرج، مسواک الراعی، موچه
Lepidium latifolium
گویند معرب شیتره فارسی است و به عربی
مسواکالراعی و فاغوس و خامشه و به فارسی بیخ برنده نامند؛ رازی گفته دو نوع میباشد
هندی و شامی و مستعمل بیخ آن است و قوت آن تا پنج سال باقی میماند.
طبیعت آن در آخر سوم گرم و خشک است.
خواص عمومی آن به عنوان پاک کننده و سوزاننده
و چرک انداز پوست، باز کننده و مصلح اخلاط لزج بدن و صاف کننده آواز و سینه و دافع
بلغم، مفاصل و دردهای آنها و نفخ و سموم طحال بوده و هاضم و مهیح قوا و سقط کننده جنین
است. طریق استعمال آن بیشتر در ترکیب با شیر یا سرکه و یا در آب و نمک خیساندن است.
ضماد آن با سرکه برای معالجه برص و جوش های خشک
بهق سفید و جرب و پوسته شدن پوست مفید است. شیطرج سیاه کننده پوست بدن و نافذ
و پاک کننده است زیرا در وحله اول پوست را به صورت آبله در آورده سپس به آب می اندازند
و آن را دفع می نماید. این ضماد برای درد مفاصل نیز مسکن خوبی است. ضماد برگ آن پوست
را باز می کند و با ریشۀ راس برای درد طحال و سیاتیک و جرب چرکی مفید است که آن را
به مدت ربع تا نیم ساعت بر موضع می گذارند. مقدار مصرف خوراکی آن یک درهم است و برای
ریه مضر می باشد که مصلح آن صمغ عربی و مصطکی است
افعال و خواص دیگر آن:
جلادهنده و سوزاننده و نعوظ آور و مقرح[1] جلد و
مفتح و مسهل اخلاط لزجه و صاف کننده آواز و دافع بلغم مفاصل و امراض آنها و بادها و
سموم و طحال و هاضم و برانگیزاننده باه و مسقط جنین و طریق استعمال آن بیشتر آنست که
با شیر و یا سرکه و با در آب نمک خیسانیده استعمال نمایند و ضماد آن با سرکه جهت برص
و بهق سفید و جرب و قوبا و باز شدن پوست مفید برای آنکه سیاه کننده جلد بدن و نافذ
و جلادهنده است و اولاً آبله می کند و پس مقرح ساخته مواد آن را دفع می نماید و به
اصلاح می آورد و درد مفاصل را نیز مفید است و درد را ساکن میگرداند و ضماد برگ آن
مقرح جلد و با بیخ راسن جهت سپرز و عرق النساء و جرب متقرح که ربع ساعت تا نیم ساعت
بر آن بگذارند.
[1] دارویی که رطوبتها بین اجزای جلد را
به تحلیل برد و مواد ردیه را جذب کند و سبب قرحه شود.
منبع
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین
عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید واژگان
درد مفاصل جوش هاضم شیطرج
////////////
الرشاد عريض الأوراق (باللاتينية: Lepidium latifolium) نوع نباتي ينتمي إلى
جنس الرشاد من الفصيلة الصليبية.[1]
البيئة والانتشار[عدل]
ينتشر هذا النوع في مصر والمغرب العربي
ومعظم مناطق أوروبا وبعض مناطق القوقاز[2] وبلاد الشام، وانتشر أيضا في أمريكا الشمالية
والهند.[3]
مصادر[عدل]
^ موقع لائحة النباتات الرشاد عريض الأوراق
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج 21 شباط 2014.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية
للنباتات. خريطة انتشار الرشاد عريض الأوراق (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 21 شباط
2014.
^ المرفق العالمي لمعلومات التنوع الحيوي. الرشاد عريض الأوراق
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج 21 شباط 2014.
////////////
قس آذری:
Enliyarpaq bozalaq (lat. Lepidium
latifolium)[1] - bozalaq cinsinə aid bitki növü.[2[
///////////
قس ازبکی:
BAQA JOʻXORISI, to rol (Lepidium latifolium
L.) — krestguldoshlarga mansub koʻp yillik oʻt. Poyasi tik usadi (40 —100 sm),
suyet shoxlanadi. Barglari yaxlit, choʻzinchoq, arra tishli. Gullari oq, shoda
toʻpgulga yigʻilgan. Mevasi qoʻzoqcha (1,5 – 2 mm). Ildizi oʻq ildiz. Maydan
avg .gacha gullaydi va mevalaydi, iyun va sentabrda urut-laydi. Urugʻidan va
bachkisidan koʻpayadi. Urugʻlari 15 — 25° da unadi. Oʻrta Osiyo, Rossiyaning
Yevropa qismi, Kavkaz, Gʻarbiy Sibirda koʻp tarqalgan. Xalq tabobatida dorivor
oʻsimlik sifatida ishlatiladi. Oʻzbekistonda gʻallazor, bedapoya,
paxtazorlarda, ariq boʻylari, partov yerlar, bogʻ va dalalarda begona oʻt
sifatida uchraydi. Ekin qator oralariga ishlov berish, oʻtoq qilish bilan
yoʻqotiladi (yana q. Tunbosh).
///////////
Lepidium latifolium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lepidium latifolium
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
L. latifolium
|
Lepidium
latifolium, known by several common names including broadleaved
pepperweed, pepperwort, or peppergrass,[1] dittander, dittany,
and tall whitetop,[1] is a perennial plant that is a member of
the mustard
and cabbage family.
This
plant is native to southern Europe, Mediterranean countries and Asia as far east as
the Himalayas. It is an introduced species in North America, where it grows
throughout the United
States and Mexico, and Australia. It may have been
introduced to the United States when its seed got into a shipment of sugar beet seeds.[2]
L.
latifolium normally
grows to between 30 centimeters and 1 meter, but may grow as tall as 2 meters.
The plants have numerous woody stems, alternating waxy leaves and clusters of
small, white flowers. It produces small (1.6 millimeter) fruits which each
contain two reddish seeds. It has an extensive root network, known to reach 9
feet in depth and constitute 40% of the total biomass of the plant.[2]
Dried
stems of L. latifolium are sometimes used in flower
arrangements.
The
plant is most invasive in wetland habitat,
including riparian
zone;
from there it easily spreads to other ecosystems, such as sagebrush.[2] It is perceived as
a threat to salt
marshes in
southern New
Hampshire, United States, recently prompting
the Department of
Environmental Services and the U.S. Fish and Wildlife Service to look for it in
the Hampton–Seabrook Estuary, where it is
thought to have spread. The agencies are recruiting volunteers to help look for
and properly remove it from this area.[3] It is also a pest
in the Monte Vista and Alamosa National Wildlife Refuges in Colorado and Malheur National Wildlife Refuge in Oregon, and many other sites.[2]
The
leaves, shoots, and fruits of this plant are all edible.
In
Ladakh in the Himalayas, the spring leaves are prized as a vegetable. The
peppery edge or bitterness is removed by first boiling the young shoots and
leaves, and then soaking in water for two days. Cooked like spinach, it makes a
nutritious vegetable.[4]
3.
Jump up^ "NH looking for
volunteers to stop invasive plant". Associated Press. 2008-06-16.
Retrieved 2008-06-17.
4.
Jump up^ Evaluation of
Nutritional and Antioxidant Status of Lepidium latifolium Linn.: A Novel
Phytofood from Ladakh. Taur, Karandeep et al. 2013.
www.plosone.org/article/info%3Adoi/10.1371/journal.pone.0069112
&&&&&&&
شیرزق
اسم نبطی شیر خفاش است و کویند مراد از ان بول و سرکین اوست و
در خفاش مذکور شد شیروغ نیز همان است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
شیرزق . [ زَ ] (فارسی یا نَبَطی ، اِ)
مدفوع و ادرار خفّاش (شبکور). بمقدار زیاد در امکنه ای که این حیوان (خفاش ) میزید
وجود دارد (شیزرق نیز آمده است ). (از دزی ج 1 ص 810) ۞ . رجوع به شیزرق شود.
- شیرزج . [ زَ ] (اِ مرکب ) شیر خفاش . (ناظم الاطباء). شیری که
از پستان خفاش برآید. شیر شبکور. شیر مرغ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پاورقی شیرزق
شود.
////////
&&&&&&&
شیلم
بفتح شین و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح لام و میم لغت عربی
است و زوان نیز نامند و بفارسی کندم دیوانه
ماهیت آن
دانه ایست از جو باریکتر و کوچکتر و با تلخی و مائل بسرخی و
نبات آن شبیه بنبات کندم و در کندم زار می روید و در اصفهان کاکلک و بشیرازی مشکک
کویند و بهترین آن فربه آنست که کهنه و فاسد نباشد
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک خشکی آن زیاده از کرمی
افعال و خواص آن
مخدر و موجب سدر و مفسد آواز و نانی که شیلم داشته باشد مسکر و
منوم و باعث سدر و ضماد آن جاذب خار و پیکان و منقی مواد و سرشته کوبیدۀ آن با
شراب جهت وجع ورک و با سرکۀ پخته با زیت سرشته جهت قوبا و سعفه و جرب متقرح و با
سفیدی تخم مرغ محلل صلابات و با عسل جهت نقرس و با بزر کتان و سرکین کبوتر منفجر و
سوراخ کنندۀ دمامیل و جراحات و اورام و با کندم جهت قوبا و ریشها ذرور او با کوکرد
جهت بهق طلاء مفید و چون در شراب اندازند بغایت سکر و خواب کران آورد بدل آن
حندقوقی مصلح مضار آن روغن و شیر و قئ کردن و ربوب هامضه آشامیدن و روغن آن لطیف
تر از روغن کندم و طلای آن بر صدغین خواب معتدل آورد و قوبا را نافع است چون بر ان
بمالند بهتر از روغن کندم و طریق اخذ روغن آن نیز مانند روغن کندم است و در
قرابادین مذکور شد.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
3. ریشهشناسی گارسیا تا حدی درست است. واژه فارسی šīr-xešt [شیر خشت] است به معنی "شیرِ بز." [؟]* širixišd ، sirxešd ، širaxušg یا širaxuž ارمنی هم از همین واژه است (نک: E. Seidel, Mechithar,
p. 210).
* خشت
از خوشت، مطلق صمغ را گویند. لغتنامه دهخدا.
1. نک: Flückiger and Hanbury, op. cit., p. 415. به گفته شلیمر (Terminologie,
p. 357)، این ترانگبین
از هرات، خراسان، و بخش لارـ شهرستانك میآید.
* http://www.pfaf.org/USER/Plant.aspx?LatinName=Atraphaxis+spinosa