ضبع عرجا
بفتح ضاد و ضم باء موحده و عین مهمله و فتح عین و سکون راء مهملتین و فتح جیم و الف لغت عربی است و حل و جفا و نیز کویند و کنیت آن ام عامره است و بیونانی قسمیهور و بسریانی بدنا و بفارسی کفتار و بهندی چرکه و بجو و بدکهنی ترس نامند
ماهیت آن
حیوانی است بزرک مانند کرک و نر و ماده می باشد و در رفتار و دویدن لنکی می کند و در وجه تسمیه و لنکی آن کفته اند که چون رطوبت جانب ایمن آن از ایسر آن زیاده است لهذا می لنکد و کویند بسبب آنست که جانب چپ آن کوتاه تر از راست آنست خصوصا مادۀ آن کویند بسبب حیله خود را چنان می نماید تا بمردم و حیوانات دیکر ایذا رساند چون پیر کردد اعارج شود و آن را متصف باعرج و مونث آن را بعرجا نموده اند و آن حائض مانند ارنب می شود و نیز مانند ارنب یک سال نر آن قوی القوه و یک سال مادۀ آن می باشد و عوام می کویند یک سال ماده و یک سال نر می باشد و در وقت نری سفاد می نماید و در هنکام مادکی میزاید و ضعیف القلب و کثیر الجماع و حریص بران می باشد و بسیار از حنظل می ترسد اکر شخصی در دست بکیرد از ان می کریزد و نیز از خواص آنست که اکر سک در بلندی ایستاده باشد و سایۀ آن در شب ماهتاب بر زمین افتد و کفتار در زیر آن برود که سایۀ هر دو درهم مستغرق باشد سک خود را از بالا اندازد و کفتار او را بدرد و در روز بسبب کرمی هوا بسیار کم زور می باشد و شب قوی و کوشت آن حرام است نزد امامیه و ابو حنیفه و نزد مالک مکروه و نزد شافعی حلال
طبیعت آن
در آخر دوم تا اول سوم کرم و در اول دوم خشک
افعال و خواص ان
آبزن طبیخ آن یعنی جلوس در ان که زندۀ آن را دست و پا بسته در دیکی بزرک دهن کشاده اندازند که در ان آب جوشان باشد که شبت و نخود و روغنهای مناسب نیز در ان باشد و سر آن را بپوشند تا مهرا شود پس صاف نموده در ظرفی بزرک که علیل تواند در ان نشیند کنند و علیل در ان نشیند اما باید که آن مقدار کرم باشد که برداشت آن را داشته باشد تا آن زمان که رو بسردی آورد جهت اوجاع مفاصل و تمدد و کزاز و استرخا و عرق النسا و نقرس و ریاح غلیظه مفید و در قرابادین آبزنات آن مذکور شد و بدستور تدهین بدهن آنکه در آب با ادهان مناسبه طبخ دهند جهت امراض مذکوره مفید و خوردن کوشت آن جهت رفع برودت معده و حمیات بلغمیه و سوداویه و زردی رنک رخسار و اوجاع بارده و خوردن خون آن رافع جنون و خوردن نیم درم از چرک کوش آن مورث جنون و زهرۀ آن نیم درم مسهل اخلاط ثلثه و مضر رئه مصلح آن عسل و اکتحال آن بتنهائی جهت حدت بصر و جلای غشاوه و بیاض آن و طلای آن بعد از کندن موی زائد پلک چشم مانع روئیدن آن و با هموزن آن روغن اقحوان که در ظرف مس سه روز بکذارند پس طلا نمایند بر بیاض عین و نزول آب در ان هر ماه دو روز زائل سازد و مجرب و هرچند این روغن کهنه شود بهتر است و جکر سوختۀ سائیدۀ آن نرم اکتحالا جهت روشنائی چشم و زهرۀ آن نزول ماء در چشم را نافع و تقویت چشم نماید و طلای زهرۀ آن با پیه شیر جهت جلای بشره و ازالۀ کلف و آب خوردن در پوست آن دافع ترس سک دیوانۀ کزیده است از آب و چون از پوست آن پیمانه سازند و حبوب را بآن بپیمایند مانع فساد آنها و فساد زرع است و جلوس بر پوستین آن مورث ابنه و رافع نقرس و ریاح غلیظه و مفاصل و حمول محرق پوست تهیکاه و حوالی آن با زیت جهت رفع ابنه و بدستور مالیدن آن بر مقعده و حوالی آن را چون بسایند و بر حوالی مقعده بمالند نیز همین اثر دارد و از مادۀ آن بالعکس و مورث ابنه است و بستن پوست ضبع ماده بر شکم زن حامله مانع اسقاط آن و طلای مغز ساق آن با زیت الانفاق جهت نقرس عظیم النفع و نکاه داشتن دندان آن با خود مانع فریاد سک دیوانه بدارندۀ آن و خصیۀ نمک سود آن بقدر یک مثقال با آب کرم جهت درد جکر نافع
مخزن
الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ضبع.
[ ض َ ب ُ / ض َ ] (ع اِ) ۞ کفتار. عرجاء. قشاع .عیلم . عیلان . عیلام
. حفصة. گورکن . گورشکاف . مرده خوار.جعار. ام ّجعار. ام عامر. اُم ّطریق . اُم غَنتَل
. جانوری است که آن را کفتار گویند و بهندی هندار نامند، و بسکون باء نیز آمده است
. (غیاث ). ج ، اضبع، ضباع ، ضُبع، ضُبُع، مضبعة، ضبُعات . (منتهی الارب ) :
سبُع
نه ای که تجنّب کنی ز یار و دیار
ضبع
نه ای که تنفر کنی ز مرد و نفر.
قاآنی
.
ضَبع
عَرْجاء؛ کفتار یا کفتار لنگ . پیر کفتار. و عرجاءنیز از صفات کفتار است بدان جهت که
لنگ لنگان رود. مَن امسک بیده حنظلة فرت منه الضباع و من امسک اسنانها معه لم تُنبح
علیه الکلاب و جلدها ان شدّ علی بطن حامل لم یسقط و ان جُلّد به مکیال و کیل به البذر
امن الزرع من آفاته و الاکتحال بمرارته یحد النّظر. گویند: سیل جارّ الضبع؛ یعنی بیرون
می کند کفتار را از خانه وی . و دُلجة الضبع؛
نیمه شب ، زیرا که کفتار تا نصف شب می گردد. (منتهی الارب ). حیوانیست مانند گرگ و
چون براه رود لنگ نماید و ازبهر این ضبعة عرجا نام وی کرده اند، و بپارسی کفتار گویند.
گوشت وی گرم و خشک بوددر دوم مانند گوشت سگ ، و چون آدمی در دست وی حنظل بود کفتاران
از او بگریزند و چون گدا آن را با خود دارد و بسگ گذار کند سگ بانگ نزند. و چون مُوَسْوِسان
خون وی بخورند سودمند بود. چون زهره وی بگدازند
با همچندان روغن اقحوان و در ظرف مسین کنند و سه روز رها کنند بعد از آن طلا کنند بر
چشمی که دانه داشته در هر ماهی دو بار سفیدی زایل کند و دانه ببرد و هرچند که این روغن
کهن گردد نیکوتر بود و چون زهره وی با پیه
شیر طلا کنند کلف زائل کند و لون را صافی گرداند.چون زهره وی تنها در چشم کشند تیزی چشم زیاده کند و اگر طبخ
وی که با شبت و نخود آب پخته کنند سودمند بود جهت درد مفاصل ، و در آن نشستن بغایت
نافع بود، پوست وی بر شکم زنان حامله بندند بچه نگاه دارد و نیندازند، اگر از جلد وی
کیلی سازند و بدان کیل تخم جهت زرع کردن بپیمایند آن زرع از همه آفتها ایمن باشد، اگر آن پوست در قدحی گیرند و در
آن آب کنند و بکسی دهند که آن را سگ دیوانه گزیده باشد بیاشامد هیچ زحمت به وی نرسد.
صاحب جامع گوید که صاحب مفرده آورده است که پوست پیرامون خاصره وی چون بسوزند و با زیت سحق کنند و مخنّث بر خود
مالد آن صفت از وی زائل شود. صاحب جامعاللذات گوید که اگر موی که پیرامون دُبر وی بود
و خصیه آنچه نر بود بدین نوع که گفته شد استعمال
کنند همین عمل کند و اگر از ضبع ماده بود بگیرند و بکوبند و سحق کنند بزیت و طلا کنند
بر دبر مردی که آن زحمت نداشته باشد پیدا شود و این از خواص است . و گویند کفتار بغّاء
جمله حیوانات بود ازبهر آنکه هر حیوانی بر
وی بگذرد البته بر پشت وی جهد. و در خواص حیوانات آورده اند که وی سالی نر و سالی ماده
باشد و سبب آن باشد که در شیب ذنب وی خطی باشد که به اندام نری و مادگی رسیده باشد
و پشت شکافته گردد و وی موافق خرگوش بود و مخالف دیگر حیوانات و از عجایب خواص وی آن
است که اگر سگ بر بالا استاده باشد در شب مهتاب و سایه سگ بر زمین افتاده باشد کفتار در شیب سایه سگ رود چنانکه سایه در سایه مستغرق باشد سگ از بالا
خود را بشیب اندازد و کفتار وی را بدرد. اگر زهره وی در چشم کشند که موی زیاده داشته باشد وقتی که
برکنده باشند کحل کنند دیگر نروید. و در شب هیچ حیوانی باوی برنیاید و این مولف گوید
از نتاج خوک و گرگ است چون بر آدمی ظفر یافت رها کند. (اختیارات بدیعی ). ضبع عرجا؛
بفارسی کفتار نامند و وصف او به عرجا از جهت کوتاهی دست چپ اوست و او بسیار ضعیف القلب
و کثیرالجماع و خایف می باشد. گوشت او در آخر دوم گرم و در اول آن خشک و چون زنده او را دست و پا بسته و در آب گرم و روغنها و شبت
مهرا پخته در آن بنشینند جهت مفاصل و نقرس و امثال آن بغایت مفید است ، و حمول جلد
تهی گاه او که سوخته باشند جهت رفع خارشک موثر و نشستن بر روی جلد او مورث خارشک و
رافع نقرس است و شرب خون او رافع جنون و آب خوردن در پوست او مانع وحشت از آبست کسی
را که سگ دیوانه گزیده باشد. چون از آن کیل ساخته حبوبات را با آن پیمانه کنند موجب
منع فساد حبوبات و رفع فساد زرع آن است . و نگاه داشتن دندان اومانع فریاد سگ است نسبت
به دارنده آن . و زهره او با مثل او روغن اقحوان سه روز در ظرف مس گذاشته
در هر ماه دو بار طلا کنند جهت رفع بیاض چشم و نزول آب مجرب دانسته اند، و جالینوس
گوید نیم درهم آن مسهل اخلاطدماغی است و مضر مراره و مصلحش عسل و طلای او بعد ازکندن
موی مانع رویانیدن آن و گویند مجرب است و زهره او با پیه شیر جهت کلف و موی سوخته او جهت قطع نزف الدم و خصیه نمک سود او بقدر یک مثقال با آب گرم جهت درد جگر
نافع است . (تحفه حکیم مومن ). گوشت آن حرام
است نزد امامیه و ابوحنیفه و نزد مالک مکروه و نزد شافعی حلال . || تنگ سال . (مهذب
الاسماء). سال قحط. (منتخب اللغات ). سال قحط، و منه الحدیث : اکلتنا الضبع ۞ یا رسول اﷲ؛ ای السنة المجدبة. (منتهی الارب
).
////////////
کَفتار
به هریک از جانوران عضو خانواده کفتاران گفته میشود. تنها چهار گونه کفتار وجود دارد
که از گوشتخواران خشکیزی و بومی آفریقا و آسیا است.*[۱]
هر
چند شکل این حیوان شبیه سگها است، اما کفتارها در فروراسته گربهسانان از راسته گوشتخواران
قرار میگیرند. کفتارهای خالدار به شکل گروهی زندگی میکنند و از لاشخورهای حرفهای
هستند. کفتارها از باقیمانده لاشه مردارهایی که توسط حیوانات دیگر شکار شده تغذیه
میکنند. آنها به طور عادی در طول شب فعالیت و در طول روز در لانههایشان استراحت میکنند.*[۲]
محتویات [نمایش]
زیستگاه[ویرایش]
به
استثنای گونه کفتار راهراه که زیستگاه آن قاره های آسیا و آفریقاست، سه گونه دیگر
یعنی کفتار خالدار، کفتار قهوهای و کفتار گرگ خاکی فقط در آفریقای جنوب صحرا زندگی
میکنند.
کفتار
راه راه
.[نیازمند
منبع]
تغذیه[ویرایش]
به
استثنای کفتارهای بومی جنوب و مشرق آفریقا، همه گونههای کفتار لاشخور و شکارچی هستند.
این حیوان در مقایسه با جثه کوچکش از آروارههایی بسیار قوی برخوردار بوده و سیستم
هضم آن بسیار قوی است. سیستم هضم این حیوان دارای مایعات اسیدی مختلفی است که به آن
این امکان را میدهد که تمام شکار خود (از جمله پوست، دندان، شاخ، استخوانها، حتی
سمها) را بخورد و هضم کند. از آنجایی که این حیوان لاشه مردار میخورد سیستم گوارش
آن بسیار با باکتریها سازگار است[نیازمند منبع]
کفتار
خالدار، (Crocuta crocuta)، در بیشتر نقاط آفریقا وجود دارد.
خنده[ویرایش]
خنده
کفتار برای سالها معمایی رمزآلود بودهاست و آثار کلاسیک فراوانی از این خندههای ترسناک
به عنوان سمبل جادو و شیطان استفاده کردهاند. قهقهه و خنده کفتارها، نوعی ارتباط صوتی
میان آنها است و پیامهای مهمی از این طریق میان کفتارها رد و بدل میشود.[نیازمند
منبع]
منابع[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی درباره کفتار
موجود است.
^
ویکیپدیای انگلیسی، نسخه ۳ نوامبر ۲۰۰۶.
^
دانشنامه رشد.
//////////
قس
ضجع در عربی:
الضبع
(الجمع ضِبَاع) هو أي حيوان ينتمي لفصيلة الضَبُعِيّات، من الثدييات التي تلد وترضع
صغارها، وهو حيوان مفترس، يخرج للبحث عن طعامه ليلاً منفرداً أو ضمن مجموعة، وهو من
الحيوانات التي تعتاش على أكل الجيف وبقايا صيد وفرائس الحيوانات الأخرى، لذا يُعدّ
من الحيوانات القمّامة إلا إنه يصيد بمهارة. يتميز بقوة فكيه الهائلة، فتمكنه من سحق
العظام بأنيابه، وقيل أن الضبع يصطاد معظم فرائسه بنفسه رغم ما يعرف عنه من أنه آكل
للجيف.
محتويات [أظهر]
أنواع
الضباع[عدل]
هناك
عدة أنواع من الضباع ومنها:
ضبع
مخططة (بالإنجليزية: Striped
Hyena).
ضبع
مخططة
ضبع
رقطاء (بالإنجليزية: Spotted
Hyena).
ضبع
رقطاء
ضبع
غثراء (بالإنجليزية: Brown Hyena).
ضبع
غثراء
عسبار
(بالإنجليزية: Aardwolf).
عسبار
المظهر
والتكوين[عدل]
و
هو من المملكة الحيوانية، من شعبة الحبليات شعيبة (تحت شعبة) الفقاريات، من طائفة الثدييات،
رتبة اللواحم الأرضية، من العائلة الضبعية، والعشيرة الضبعية. ويتميز الضبع بجسم ممتلئ
ورأس كبير وعنق غليظ وخطم قوي، وقائميه الأماميين أعلى من ساقيه الخلفيتين، ولذلك جسمه
يتخذ شكلاً مائلاً. والظهر محدب والأقدام ذات أربعة أصابع، والأذن مستعرضة فوق القاعدة
ومدببة الطرف يكسوها شعر خفيف، والعيون منحرفة الوضع وذات بريق مخيف. والضبع حيوان
كريه ذو أثر سيئ في النفوس وهو في الحقيقة مظلوم في ذلك ولكن يرجع ذلك إلى العنق الغليظ
الثابت والذنب المكسو بخصل من شعر قوي خشن. والفراء المكون من شعر طويل خشن أيضاً ولون
الشعر الداكن وكل هذه الصفات الظاهرية تطبعه بطابع يبعث البغض له، ويثير الريبة فيه
والاشمئزاز منه. والضباع حيوانات ليلية ذات أصوات مزعجة تشيع الضحك البشع، وهي أكولة
نهمة وتنبعث منها رائحة كريهة، ومشيتها عرجاء تقريباً ليس فيها ما يعجب. ولهذه الحيوانات
غدد لعابية كبيرة، وعلى اللسان نتوءات قرنية والمريء متسع كما أن لها غدداً على منطقة
الشرج. والأنياب في الضباع غليظة قوية وكذلك الأضراس الأمامية، لتصلح لطحن العظام.
وفي تكوين أسنان الضباع ما يمكنها من أكل بقايا الغذاء التي تتخلف عن حيوانات أخرى
كالعظام وغيرها، وكذلك لها من قوة عضلات الفكين ما يجعلها أقوى فكاك الحيوانات طراً.
الموطن[عدل]
يعيش
في أفريقيا وبراري منطقة الوطن العربي وتركيا والهند, صوته يسمى عواء وعوائه قبيح مزعج.
أساليب
المعيشة والصيد[عدل]
وأحب
الأماكن إلى الضباع الأراضي الزراعية المكشوفة القريبة من المناطق الصخرية، وهي حيوانات
ليلية لا تخرج من جحورها إلا بعد المغرب ولا تبارحها نهاراً إلا مرغمة وتحت ستار الظلام،
تخرج أفراداً وجماعات صغيرة يسمع عويلها وهي تتجول طلباً للصيد أو سعياً وراء الجيف
وأصوات الضباع المخططة ليست بشعة بالقدر الذي يصوره الناس ولو أنها كريهة لا يسيغها
السمع، ولكن عويل الضباع الرقط بشع مخيف حقيقة، إذ هو عبارة عن ضحك مبحوح يبعث على
الرعب.
و
هو من اللواحم الأرضية الأكولة والنهمة المهمة في عملية الاتزان البيئي، فقد وهبه الله
سبحانه وتعالى من الصلاحيات ما يجعله من الكانسات للجيف، ومنظفات البيئة من العظام
والجلود الجافة وهي البقايا التي لا تقدر عليها اللواحم والسباع الأخرى، ورقبته القصيرة
وسيقانه الطويلة وظهره المحدب وسعيه طوال الليل ولمسافات طويلة وعدم خوفه من السباع
الأخرى والكلاب تجعله ينظف أكبر مساحة ممكنة من تلك البقايا التي يسبب بقاؤها في البيئة
احتباساً لمكوناتها
الثقافة
الشعبية[عدل]
"
الضباع : المرقطة والبنية اللون تعيش في سهول أفريقيا وذات الخطوط في شمالي أفريقيا
وذئب الأرض كما تسمى توجد في أفريقيا الجنوبية.... " و هذا الحيوان ظلمه الإنسان
على مر العصور والأزمان، فقد ذكرت معظم المخطوطات والكتب أن للضبع شخصية مكروهة وله
أثر سيئ في النفوس، ولكن أهمية الضبع كبيرة لا سيما في تنظيف البيئة.
قال
عنه كمال الدين الدميري (742 ـ 808هـ) في كتابه (حياة الحيوان الكبرى)، الضبع معروفة،
ولا تقل ضبعة لأن الذكر ضبعان والجمع ضباعين مثل سرحان وسراحين، والأنثى ضبعانة والجمع
ضبعات وضباع وهذا الجمع للذكر والأنثى، ومن أسماء الضبع : جيل, وجعار, وحفصة، ومن كناها
: أم خنور، وأم طريق، وأم عامر، وأم القبور، وأم نوفل, والذكر أبو عامر، وأبو كلدة،
وأبو الهنبر.
والضبع
توصف بالعرج، وليست بعرجاء وإنما يتخيل ذلك للناظر، وسبب هذا التخيل لدونة في مفاصلها
وزيادة رطوبة في الجانب الأيمن عن الأيسر منها.
وعن
صفات الضبع قال: وهي مولعة ينبش القبور لكثرة شهوتها للحوم بني آدم، ومتى رأت إنساناً
نائماً حفرت تحت رأسه وأخذت بحلقه فتقتله وتشرب دمه. وهي فاسقة، لا يمر بها حيوان من
نوعها إلا علاها وتضرب العرب بها المثل في الفساد، فإنها إذا وقعت في الغنم عاثت، ولم
تكتف بما يكتفي به الذئب، فإذا اجتمع الذئب والضبع في الغنم سلمت لأن كل واحد منهما
يمنع صاحبه والعرب تقول في دعائهم: اللهم ضبعاً وذئباً، أي: أجمعهما في الغنم لتسلم
ومنه قول الشاعر:
تفرقت
غنمي يوماً فقلت لها *** يا رب سلط عليها الذئب والضبعا
وقيل
للأصمعي: هذا دعاء لها أم عليها؟ فقال: دعاء لها.
قصة
مجير أم عامر:
روى
العالم الشيخ أبو بكر البيهقي في آخر شعب الإيمان، عن أبي عبيدة أنه سأل يونس ابن حبيب
عن المثل المشهور (كمجير أم عامر)، وأم عامر (هي الضبع ويقال لها نوش الخسيسة) فقال:
كان من حديثه أن قوماً خرجوا إلى الصيد في يوم حار فبينما هم كذلك إذ عرضت لهم (أم
عامر) وهي الضبع فطردوها فاتبعتهم حتى ألجأوها إلى خباء أعرابي فقال: ما شأنكم؟ قالوا:
صيدنا. وطريدتنا. قال: كلا والذي نفسي بيده لا تصلون إليها ما ثبت قائم سيفي بيدي
(لأنها استجارت به). قال: فرجعوا وتركوه، فقام إلى لقحة (ناقة) فحلبها وقرب إليها ذلك،
وقرب إليها ماء فأقبلت مرة تلغ من هذا ومرة تلغ من هذا حتى عاشت واستراحت فبينما الأعرابي
نائم في جوف بيته، إذ وثبت عليه، فبقرت بطنه، وشربت دمه، وأكلت حشوته, وتركته فجاء
ابن عم له فوجده على تلك الصورة فالتفت إلى موضع الضبع فلم يرها فقال: صاحبتي والله:
وأخذ سيفه وكنانته واتبعها فلم يزل حتى أدركها فقتلها وأنشأ يقول:
ومن
يصنع المعروف في غير أهله **** يـلاقي مـا لا قى مجير أم عامر
أدام
لـها حين استجـارت بقربه **** قـراها مـن البان اللقاح الغزائر
وأشبعهــا
حتى إذا ما تملأت **** فرته بأنياب لهــا وأظافر
فقل
لذوي المعروف هذا جزاء من **** غداً يصنع المعروف مع غير شاكر
ورغم
هذا الدور المهم يظلمه الناس دائماً ويقارنون بينه والسبع في المقولة الشعبية (سبع
ـ أي: رابح) ـ لا ضبع (أي خسران)!!.الضبع حيوان مفترس كما ذكر ان اكل لحم الضبع حلال
في الاسلام وحسب رأي الرئاسة العامة للبحوث العلمية والإفتاء بالسعودية فإن لحمه لحم
صيد، حيث إنه لم يعد الضبع من السباع المحرم أكل لحمها، حيث إن الإسلام حرم لحم السباع.
بعض المدن الافريقية تستقدم الضباع ليلا لكي تاكل منها ما تشاء لان ظنهم انه يبعد الارواح
السيئة و ليضمنة عدم دخولها احاطو مدينتهم بسور [5]
المراجع[عدل]
^ تعديل قيمة خاصية معرف موسوعة الحياة (P830)
في ويكي بيانات"معرف Hyaenidae في موسوعة الحياة". eol.org.
اطلع عليه بتاريخ 13 فبراير 2017.
^
مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة — وصلة : ITIS TSN
— تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2013 — عنوان : Integrated Taxonomic Information System — تاريخ النشر: 2006
^
مذكور في : Class Mammalia
Linnaeus, 1758
— النص الكامل متوفر في: http://www.mapress.com/zootaxa/2011/f/zt03148p060.pdf — المؤلف: دون ويلسون و DeeAnn M. Reede — عنوان : Class Mammalia Linnaeus, 1758
— الصفحة: 56–60 — نشر في: Animal Biodiversity: An Outline of Higher-level
Classification and Survey of Taxonomic Richness
^
مذكور في : أنواع الثدييات في العالم — وصلة : معرف أنواع الثدييات في العالم — تاريخ الاطلاع: 19 سبتمبر 2015 — المؤلف: دون ويلسون — عنوان : Mammal Species of the World — تاريخ النشر: 2005
^
http://www.alifta.net/Fatawa/fatawaChapters.aspx?languagename=ar&View=Page&PageID=6826&PageNo=1&BookID=5
وصلات
خارجية[عدل]
مشاريع
شقيقة توجد في ويكي أنواع معلومات أكثر حول: ضبع
الضبع:
ملخص الحياة البرية من اتحاد الحية الفطرية الأفريقي
صفحات
الضباع من موقع روبن ويرز
أيقونة
بوابةبوابة علم الحيوان أيقونة بوابةبوابة ثدييات
مشاريع
شقيقة في كومنز صور وملفات عن: ضبع
◄ ع ن ت
أنواع
آكلات اللحوم
ضبط
استنادي
NDL:
00562779
تصنيفات:
حيوانات أفريقيا الضخمة ثدييات ثدييات أفريقيا ثدييات آسيا حيوانات أوراسيا الضخمة
ضبعيات قمامات لواحم
///////////////
قس
هاینا در باسای اندونزی:
Hiena
adalah karnivora asli Afrika, Arab, Asia dan subbenua India, anggota dari
famili Hyaenidae. Pada famili tersebut terdapat empat spesies, yaitu Crocuta
(dubuk), Hyaena, Parahyaena dan Proteles.
//////////
قس عبری:
צבועיים (שם מדעי: Hyaenidae) הם משפחה מתת-סדרת דמויי חתול שבסדרת הטורפים.
قس فیسی در سواحلی:
Fisi
Kumpakaka Wikipedia, ensaiklopidia huru.
//////////
قس کِفتار در کردی:
Keftar an
kefter an kemtiyar an ëftar jî heftyar, carinan jê re gornebaş jî dibêjin
(Hyaenidae), famîleyekî guhandarên goştxweran. Li Kurdistanê li deşt û çiyayên
nizm dijîn; li çolên Erebistanê, Afrîka û Asyayê jî dihên dîtin. Di kulên kûr
nav kevran û bin kevran dijîn.
////////////
قس کفتال در مازرونی:
کفتال اتا حیوون هسّه که سگ ره مونّه ئو بامشیمونائون رج
دله دره. کفتال اتا مردال لاشخور هسّه. این جانوِر شوپه دیگر حیوونای بمونست اشکار
بخردن په دره و روزا خاسِنه. ونه دستگاه هاضمه خَِله قوی هسّه و جانورایِ تمامِِ اجزایِ
بدن رِه هضم کنّه. ایهان حیوونا اتا ریک دسّوری ونگ جا همدیگر جا ارتباط برقرار کنّنه.
/////////////
قس سرتلونلر
Sirtlonlar (Hyaenidae) — yirtqichlar turkumiga mansub sut emizuvchilar oilasi.
Tashqi koʻrinishi buriga oʻxshaydi. Gavdasining uz.
55—165 sm. Oldingi oyoklari orqadagisiga
nisbatan uzunroq. Oyoqlari 4 barmokli (yer boʻrisi oldingi oyoklari 5
barmokli), boʻyni yoʻgʻon, boshi katta, tishlari yirik. Dumi pahmoq, kalta
(uz. 20—22 sm). Koʻpchiligining boʻyni ustida va qisman yagʻrinida uzun yungi
(yoli) boʻladi. Qoʻngʻir yoki kulrangtusli yungi yoʻl-yoʻl yoki xoldor. Anal teri
bezlari oʻtkir hidli sekret ajratib chiqaradi. 3 urugʻi; yoʻlyoʻl S, xoldor S, yer boʻrilari) va
4 turi bor. Afrika, Old va Oʻrta Osiyo,
Jan.
Gʻarbiy Osiyoda tarkalgan. Oʻzbekiston jan.da (Surxondaryo viloyati) yoʻl-yoʻl sirtlon 20-a.
oʻrtalarigacha uchragan.
S. yarim choʻl va choʻlda yashaydi,
kechasi ov qiladi. Yakka yoki juftjuft boʻlib yuradi. Yiliga 1 marta 2—4,
baʼzan 6 tadan bolalaydi. Hayvonlar murdasi bilan oziqlanadi; guruh boʻlib
birmuncha yirik tuyoqli hayvonlar (antilopalar),
baʼzan uy hayvonlariga ham hujum qiladi. 1 turi
va 1 kenja turi Xalqaro Qizil kitobga kiritilgan.
////////////
قس هائینا در پنجابی:
ہائینا دد پلانے تے ماس کھانے شکاری جانوراں دا اک ٹبر اے جیدے 4 سنگی نیں۔
///////////
قس تاتاری:
Сыртлан
(лат. Hyaenidae) — Сыртлансыманнар гаиләсе, ерткычлар отрядына керүче хайван.
Характерлы билгеләре: таза һәм очланган йөз белән кыска һәм таза баш; арткы
аягы алдагысыннан кыска булганлыктан сырты өскә калкып тора.Очлыклары дүрт
бармаклы (Protelesтан кала), тырнаклары гел чыгып йөри; бармакка басып йөриләр.
Койрык: озын, каты, пумала йон муенда һәм арка буенча ял барлыкка китерә.
////////////
قس اصیل سرتلانلر:
Asıl sırtlanlar (Hyaeninae), sırtlangiller (Hyaenidae) familyasının bir alt familyası.
Büyükçe sayılabilecek karasal etobur memelidirler.
////////////
قس لگڑبھگا در اردو:
لگڑبھگا ایک گوشت
خور پستانیہ جانور ہے۔ اس کے پائے جانے والے علاقوں میں افریقا اور
ایشیا کے کچھ علاقے شامل ہیں جہاں اس کی درج ذیل
چار اقسام پائی جاتی ہیں۔
////////////
قس سرتلان در اویغوری: Sirtlan
///////////
قس کِفتار در زازاکی:
Keftar (be
İngılızki: hyena) yew heywanê gemo.
////////
Hyena
From Wikipedia, the
free encyclopedia
This article is
about the family of animals. For other uses, see Hyena (disambiguation).
Hyenas
Temporal range: 26–0 Ma
Early Miocene-recent
|
|
All extant species of hyenas in
descending order of size: spotted hyena, brown hyena, striped hyena and aardwolf.
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Suborder:
|
|
Family:
|
Hyaenidae
Gray, 1821 |
·
Protelidae Flower, 1869
|
Hyenas or hyaenas (from Greek ὕαινα hýaina[1]) are any feliform carnivoran mammals
of the family Hyaenidae /haɪˈɛnᵻdiː/.
With only four extant species, it is the fifth-smallest biological
family in the Carnivora, and one of the smallest in the class Mammalia.[2] Despite
their low diversity, hyenas are unique and vital components of most African ecosystems.[3]
Although phylogenetically they
are closer to felines and viverrids,
hyenas are behaviourally and morphologically similar to canines in several aspects; both hyenas and canines are
non-arboreal, cursorial hunters
that catch prey with their teeth rather than claws. Both eat food quickly and
may store it, and their calloused feet with large, blunt, nonretractable nails
are adapted for running and making sharp turns. However, the hyenas' grooming,
scent marking, defecating habits, mating, and parental behaviour are consistent
with the behaviour of other feliforms.[4]
Spotted hyenas may
kill as many as 95% of the animals they eat,[5] while striped hyenas are
largely scavengers.[6] Generally,
hyenas are known to drive off larger predators, like lions, from their kills,
despite having a reputation in popular culture for being cowardly.[6] Hyenas
are primarily nocturnal animals, but sometimes venture from their lairs in the
early-morning hours. With the exception of the highly social spotted hyena,
hyenas are generally not gregarious animals, though they may live in family groups
and congregate at kills.[7]
Hyenas first arose in Eurasia during the Miocene period
from viverrid-like ancestors, and diversified into two distinct types: lightly
built dog-like hyenas and robust bone-crushing hyenas. Although the dog-like hyenas
thrived 15 million years ago (with one taxon having
colonised North America), they became extinct after a change in climate along
with the arrival of canids into Eurasia. Of the dog-like hyena lineage, only
the insectivorous aardwolf survived, while the bone-crushing hyenas
(including the extant spotted, brown and
striped hyenas) became the undisputed top scavengers of Eurasia and Africa.[8]
Hyenas feature prominently in the folklore
and mythology of human cultures with which they are sympatric.
Hyenas are commonly viewed as frightening and worthy of contempt, and are
associated with witchcraft, because their body parts are used as ingredients in traditional medicine. In some cultures, hyenas
are thought to influence people’s spirits, rob graves, and steal livestock and
children.[9]
https://en.wikipedia.org/wiki/Hyena