۱۳۹۵ بهمن ۲۰, چهارشنبه

رزین از راتینج

صمغ
بفتح صاد و سکون میم و غین معجمه و بفتح میم نیز آمده لغت عربی است بیونانی فوقمینون و بسریانی قاموز و برومی دینون و بفارسی اردو بشیرازی ازدو و بهندی کوند نامند
ماهیت آن
رطوبتی است که از تنۀ بعضی اشجار تراوش می کند و منجمد و خشک می کردد و صمغ هر نباتی در طی ذکر آن مذکور شد و می شود و مراد از مطلق آن صمغ عربی است که از درخت ام غیلان که مغیلان نیز نامند حاصل می کردد و بهترین آن زرد مائل بسفیدی صاف شفاف براق آنست که چون در آب اندازند و زمانی بماند منتفخ نکردد و تمام آن کداخته شود و چیزی از ان نماند و کداختۀ آن صاف و چسپنده باشد و چون قطعۀ از ان را در دهان بکذارند بدندان و کام بچسپد و منتفخ نشود بلکه کداخته کردد
طبیعت آن
در کرمی معتدل و در دوم خشک و جالینوس کرم دانسته
افعال و خواص آن
مغری و ملین صدر و قابض و مقوی معده و امعا و حافظ استخوان و مانع ریختن مواد بسینه و رافع حدت و نکابت ادویۀ حاده و اسهال صفراوی و جهت درد سینه و سرفه و قرحۀ رئه و خشونت حلق و قصبۀ رئه و سینه و تصفیۀ صوت و منع انصباب مواد نزلی بسینه و معین بر اخراج نفث چون قدری از ان را در دهان کذاشته آب کداختۀ آن را اندک اندک بمکند و فرو برند و یا در حبوب و یا در ادویۀ مناسبه داخل کنند و از دو مثقال تا سه مثقال آن جهت اسهال و سحج امعا مجرب و بریان آن با روغن کل سرخ قاطع سیلان خون جمیع اعضا است هوای رحم و بواسیر و حابس اسهال مداومت آن روزی یک مثقال که سوده با یک اوقیه روغن کاو تازه تا سه روز یا هفت روز بنوشند قاطع نفث الدم و نزف الدم صدر و ریه و سائر اعضای داخلی سوای رحم و بواسیر مجوب و بدستور با شیر بز تازه دوشیده و طلای آن با سفیدۀ تخم مرغ جهت سوختکی آتش و قطور آن با کلاب جهت رمد و سلاق و جرب بغایت مفید مضر سفل مصلح آن کثیرا و کویند کلاب و صندل بدل آن صمغ بادام و حب الآس است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
صمغ. [ ص َ ] (ع اِ) چیزی است لزج که از بعض اشجار حاصل شود. به هندی گوند گویند. به فارسی ژَد نامند. (غیاث اللغات ). شلم درخت . (منتهی الارب ). در ترجمه  صیدنه آرد: لیث گوید هرچه از درخت ترشح کند و منجمد شود، عرب او را صمغ گوید و به هندوی جیر گویند. ارجانی گوید: صمغ عربی سرد است در یک درجه و خشک است در دو درجه و قابض است شکم را و ریش روده را و سرفه را سود دارد. (ترجمه  صیدنه  ابوریحان ). ماده  لزج که بر ساق و شاخ درخت طراود و چون گرهی برنگ سفید و یا زرد و یا سرخ و یا سیاه بنددو صمغ عربی از قَرَظ است که آنرا سَلَم گویند. مولف تحفه آرد: صمغ رطوبت منجمده  نباتات است که از آن تراوش کرده خشک شود و صمغ هر نبات با او مذکور است ومراد از مطلق او صمغ عربی است که از درخت مغیلان حاصل میشود و بهترین او زرد مایل به سفیدی و سفید صاف براق است ، در گرمی معتدل و در دوم خشک و به اعتقاد جالینوس جمیع صموغ گرم است و قابض و مقوی معده و امعاءو مانع ریختن مواد به سینه و رافع حدت ادویه و جهت اسهال و سرفه و قرحه  ریه و درد سینه و از دو مثقال تا سه مثقال او جهت سحج مجرب و برشته کرده  او با روغن گل قاطع سیلان خون جمیع اعضاست سوای رحم و بواسیر ومداومت او روزی با یک وقیه روغن گاو تا یک هفته قاطع سیلان خون است و طلای او با سفیده  تخم مرغ جهت سوختگی آتش و قطور او با گلاب جهت رمد و سلاق و جرب بغایت مفید و مضر سفل و مصلحش کتیراست . (تحفه  حکیم مومن ). شِلِم یا شِلم . (برهان قاطع). اَنگُم :
تن سخت کو نازنینی کند
چو صمغی بود کانگبینی کند.
نظامی .
/////////////
رزین . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ صمغ. سقز. انگم . (فرهنگ فارسی معین ). آقای دکتر جنیدی گوید: رزین ها مواد سفت و شکننده ای می باشند که در الکل محلول و در آب نامحلول هستند و اغلب با خود مقدار کمی اسانس همراه دارند و در صورتی که مقدار اسانس زیاد باشد بطوری که رزین را در خود حل کند و مایع باشد بنام اولئورزین ۞ نامیده میشود. برخی از رزین هاخود بخود از گیاه و بعضی در اثر شکاف هایی که بدرخت وارد می آورند خارج شده جریان می یابد. رزینها بخصوص از اسیدهای مشتق از کربورهای ترپنیک تشکیل شده اند. ازرزین ها رزین ساندراک و رزین گایاک را به عنوان مثال می توان ذکر کرد. (از کارآموزی داروسازی ص 217). || روکش چرخ بعضی از وسایل نقلیه ٔ موتوری (دوچرخه ، اتومبیل و غیره ). لاستیک . (فرهنگ فارسی معین ).
////////////
صموغ‌
جالینوس گوید مجموع صمغها گرم و خشک بود لیکن بعضی فاضل‌تر بود و صمغ بشیرازی ازدو خوانند و بپارسی زو گویند
صمغ عربی‌
بهترین صمغها بود و نیکوترین آنکه صافی و بی‌چوب بود و سفید باشد و چون در آب نهند زود گداخته شود و طبیعت آن معتدل بود و گویند گرم بود و گویند سرد و خشک بود و در وی قبضی بود و جغافی بود باعتدال سرفه گرم را نافع بود و آواز صافی کند و قوت معده بدهد و اسهال صفراوی را نافع بود و مقدار مأخوذ از وی دو مثقال بود و خشونت حلق و قصبه شش را نافع بود و حدت ادویه بشکند و اسحق گوید مضر بود به سفل و مصلح وی کثیرا بود و بدل آن صمغ بادام و حب آلاس و گویند مصلح آن شراب صندل و گلاب بود
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: صمغ لغت عربیست و بیونانی فوقمینون و بسریانی قاموز و برومی دینون و بفارسی ارد و بشیرازی ازدو و بهندی کوند نامند و صمغ عربی از درخت ام‌غیلان که مغیلان نیز نامند حاصل می‌گردد
لاتین‌GUMMI ARABICUM فرانسه‌GOMME ARABIQUE انگلیسی‌ACACIA GUM -ARABIC GUM
صمغ اللوز
بهترین آن بود که سفید بود و از درخت جوان گیرند و طبیعت وی مایل بسردی بود و تر بود صمغ بادام شیرین درد حلق و سرفه و تب دق را نافع بود و فربهی آورد و صمغ بادام تلخ قابض و مسخن بود و چون بیاشامند نفث دم را نافع بود و اگر با سرکه بیامیزند بر قوبا که بر ظاهر پوست پیدا شود بمالند زایل کند و چون با شراب ممزوج کنند و بیاشامند سرفه کهن را نافع بود و سنگ گرده بریزاند و گویند صمغ بادام مضر بود به سپرز و مصلح آن قند و خشخاش بود و بدل آن صمغ عربی و کثیرا بود
صمغ الاجاص‌

بهترین صمغ آن بود که از درخت کهن گیرند و در وی گرمی و خشکی بود و گویند گرم و تر بود درد شش و سینه را نافع
اختیارات بدیعی، ص: 270
بود و چون با شراب بیاشامند سنگ گرده و مثانه بریزاند و چون با سرکه بیامیزند و بر قوبا کودکان بمالند زایل کند و جراحتها را باصلاح آورد و چون در چشم کشند روشنائی زیادت کند و چون در سرکه حل کنند و بر بثرها طلا کنند سودمند بود و اسحق گوید مضر بود به سپرز و مصلح وی قند بود
صمغ السماق‌
چون در دندان گیرند درد ساکن کند و جراحتها را نافع بود و اگر شافات کند روشنائی چشم زیادت کند
صمغ المحروث‌

حلتیث بود و گفته شد

صمغ الدامیثا
نیکوترین آن بود که صافی باشد و مایل بسرخی باشد و در غایت تیزی و تلخی باشد و مؤلف گوید آن را بشیرازی اووک خوانند و از حدود شبانکاره خیزد و در هیچ جای دیگر نبود ملطف بود جهت بادهای غلیظ که در معده و امعا بود و بلغمی که در معده بود لطیف گرداند و بگدازاند و در قوت گویند مانند حلتیث بود و مؤلف گوید جهت درد دندان استعمال کردن مقدار نیم درم نافع بود و اگر سبب آن از باد بود بسیار مفید بود
صمغ السداب‌
گرم بود در سیوم و خشک بود در دویم و بادها بشکند و ورمهای صلب بگدازاند و ریش چشم را نافع بود چون بران افشانند و خنازیر که در حلق و شیب بغل بود بگدازاند چون دنکی از وی سعوط کنند و بدل آن دو وزن آن حلتیث بود
صمغ الخطمی‌
سرد و تر بود و تشنگی را ساکن گرداند و شکم ببندد و نافع بود جهت مره صفرا

صمغ الجوز الرومی‌

کهربا است و گفته شود

صمغ الطرثوث‌
اشق است و گفته شد
صمغ الکثمری‌
گویند نیکوترین صمغ آمرود آن بود که از درخت کهن گیرند و طبیعت آن گرم و تر بود درد شش و ریشهای آن را سودمند بود و مقدار مستعمل از وی دو مثقال بود و گویند مضر بود به سپرز و مصلح وی گل ارمنی بود
صمغ البطم‌
علک البطم است بپارسی نباست گویند و بشیرازی کندر طبیعت آن گرم بود محلل و ملطف بود و در خواص و منفعت نزدیک بود به مصطکی
اختیارات بدیعی، ص: 271
صمغ السرو
گرم و خشک بود و در قوت مانند صمغ سداب بود و صمغ صنوبر و چون بدان سعوط کنند رطوبات دماغ را پاک گرداند و چون بر ریشهای سر افشانند با گلنار زایل کند مجموع ریشها را همین تأثیر کند
صمغ الصنوبر
راتینج است و گفته شد
صمغ الحرشف‌
کنگر زرد خوانند و بشیرازی کنگری و آن تراب القی بود و در کنگر زرد گفته شود
صمغ الزیتون‌
اسطرک بود و گفته شد و صمغ بری وی از ادویه قتاله بود و چون در چشم کشند شبکوری و تاریکی چشم زایل کند و بول و حیض براند و چون بر دندان کرم خورده نهند درد ساکن گرداند و جرب ریش‌شده را سودمند بود و بچه بیندازد و بدل آن عصاره طراثیث بود و گویند بدل آن شونیز بود
صمغ البلاط
صاحب منهاج گوید بیونانی کیثوفلا خوانند و معنی آن بفارسی از سنگ ساخته بود و آن چیزی است که از رخام و سنگ می‌سازند و صاحب منهاج گوید معدنی بود و مرکب بود از صبر و مر و خون‌سیاوشان و علک و انزروت و صمغ عربی هریک جز وی اصل المرجان و زاج هریک نیم جزو کوفته و بیخته با آب صمغ عربی بسرشند و بر دیواری که گچ سفید کرده باشند بزنند تا خشک شود و هرچند کهن‌تر گردد بهتر بود و وی مجفف باشد جراحتها را نافع بود و منع خون وریم بکند و ریشهای تر باصلاح آورد
/////////////
اَنگُم[۱] یا رزین (به انگلیسی: Resin) شیره درختان است که اغلب در فَصل بهار از شاخه‌ها و تنه درختان خارج می‌شود.

رزین اصطلاحی است که برای بسپارهای طبیعی و مصنوعی به کار می‌رود. منابع طبیعی رزین‌ها، حیوانات، گیاهان و مواد معدنی می‌باشند. این بسپارها به سادگی شکل پذیر بوده لیکن دوام کمی دارند. رزین‌های رایج عبارتند از روزین، آسفالت، قیر، کهربا، سندروس، لیگنپین و لاک شیشه‌ای. رزین‌های طبیعی اصلاح شده شامل سلولز و پروتئین می‌باشند.

صمغ‌های دارویی ترکیبات هیدروکلوئیدی گیاهی هستند که بی شکل و نیمه شفاف بوده و به وسیله خراش دادن گیاهان عالی بوجود می‌آیند بعضی از هیدرو کلوئیدهای مفید نیز در جنین دانه یا قسمتهای دیگر گیاه به حالت پکتین وجود دارند که Agar و  Alginو Carageenan مثالهایی از این نوع می‌باشند

منابع[ویرایش]
پرش به بالا واژهٔ مصوب فرهنگستان زبان و ادب پارسی، دفتر نخست تا چهارم
          در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ انگم موجود است.
داده‌های کتابخانه‌ای      
NDL: 00575139
///////////
قس الصمغ، الرَاتينَج، الراتنج، القلفونة در عربی:
الصمغ أو الرَاتينَج [1]أو الراتنج (أو القلفونة) هو إفراز عضوي يحوي المواد الهيدروكربونية من النبات، ولا سيما الأشجار الصنوبرية. التي تكون قيمتها كبيرة في السوق لمكوناتها الكيميائية واستخداماتها، مثل الورنيش والصمغ، و بوصفها مصدرا هاما للمواد الخام و للتركيب العضوي، والبخور والعطور. الراتنج الأحفوري هو مصدر الكهرمان. ويدخل الراتنج أيضاً في مواد طلاء الأظافر.

ويستخدم هذا المصطلح أيضا للمواد المركبة من خصائص مماثلة. والراتنجات لها تاريخ طويل جدا، وقد ذكرها كل من ثيوفراستوس وبليني الأكبر الرومانيي واليوناني القدماء، خاصة الأشكال المعروفة باسم اللبان والمر. حيث كانت تحظى بتقدير كبير من المواد المستخدمة لأغراض كثيرة، وخاصة العطور والبخور في الشعائر الدينية.

محتويات  [أظهر]
أنواع الراتنج[عدل]
هناك ثلاثة أنواع رئيسة من هذه المادة، فالصمغ الراتنجي يتم إنتاجه بتقطير المادة الراتنجية التي يتمّ جمعها من الأشجار الحيّة، ويتم الحصول على خام المادة الراتنجية بإحداث شق طولي فيها فيتدفق منها الراتنج، والنوع الثاني هو الراتنج الخشبي الذي يُستخرج من جذوع الشجر المتبقي بعد القطع باستعمال المذيبات، أما النوع الثالث فهو الراتنج الكبريتي، ويسمى أيضًا زيت الصنوبر الراتنجي، وهو مُنْتَج ثانوي يتخلّف عن صناعة لب الخشب.[2]

الاستعمال[عدل]
يستعمل راتنج القلفونة في العديد من الأغراض الصناعية، وأكثر ما يشيع استخدامه مع كربونات الصوديوم في تغطية الورق بمادة غروية لمنع امتصاص الورق للرطوبة، كما يستعمل في تحضير الدهانات، والورانيش، والمواد اللاصقة، والمواد المانعة للتسرب في أغراض العزل، فضلاً عن أحبار الطباعة.

مراجع[عدل]
^ قاموس المورد الحديث لمنير البعلبكي ود.رمزي البعلبكي دار العلم للملايين لبنان طبعة 2013 ص 986
^ صناعات الدهانات، الكيمياء العربي
طالع أيضاً[عدل]
راتنج بنزوين.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: راتنج
ضبط استنادي   
NDL: 00575139
تصنيفات: بزل الشجرة راتنجات صناعة الورق منتجات حرجية غير خشبية
//////////
قس کیتیرگه، تیکیرگه، کیکیگگه و قطران (طبی) در آذری:
کیتیرگه، تیکیرگه، کیکیگگه، تیتیرجک غالباً یاز فصلینده آغاجلارین دال-بوداق لاریندان چیخان شیره‌دیر. کیتیرگه‌لر کیمیایی ترکیبینه گؤره کربونلو و هیدروژنلی اولورلار آما اوکسیژن و اَزوتو قبول ائتمییرلر. کیتیرگه‌دن کاغاذلارین یاپیشدیریلماسی و پیلاستیک صنعتلرینده یوموشالتماق اۆچون ایشلنیلیر.
Qətran (təbii) - bir çox bitkilərdə normal və ya pataloji proseslər nəticəsində əmələ gələn ayrılmalar olub, havada donur. O, əsasən qızdırıldıqda əriyən, alovla qaynayan, suda həll olunmayan amorf şəkilli kütlə halında olur. Qətranların çox hissəsi spirt və efirdə asanlıqla həll olur və müxtəlif rəngsiz və iysiz maddəyə çevrilir. Qətranalar kimyəvi tərkibinə görə karbonlu və hidrogenli olur, amma oksigen və azotu qəbul etmir. Qətran turşusu və trepenlər formal olaraq eyni kimyəvi əsasdan ibarətdir. Trepenlər və trepenoidlərə tez-tez yağ turşusu ilə birləşmə şəklində tropik regionlarda iynəli ağaclarda rast gəlinir. Sənaye üçün lazımlı trepen və qətran vericiləri kimi böcəklərdir. Burada qətranın miqdarı 2-10% təşkil edir. Daha sonra ən çox qətran ağacların köklərində olur. Bu qətranlar ya ağacı kəsməklə, ya ağac və ya kökünün ekstraksiyası ilə, ya da sellülozanın hazırlanması zamanı əmələ gələn əlavə maddə kimi əldə olunur. Bu yolla alınmış təbii qətran su buxarı ilə destilisya olunmaqla terpenlərdən təmizlənir. Qətranın yağ turşusundan ayrılması da destillisiya üsulu ilə aparılır. Qətran və yağ turşusunun alınması alkaik ayırma üsulu ilə məhdudlaşır. Qaynatmada yaranan məhlulun buxarlandırılması zamanı onlar natrium sabunu kimi suyun üstünə çıxır, oradan qaşıqlanaraq götürülür, təmizlənir və qətran və yağ turşusuna ayrılır. Təbii qətrandan kağızların yapışdırlması, plastik kütlə sənayesində yumşaldıcı kimi istifadə olunur.
//////////
قس رزین در باسای اندونزی:
Resin adalah eksudat (getah) yang dikeluarkan oleh banyak jenis tetumbuhan, terutama oleh jenis-jenis pohon runjung (konifer). Getah ini biasanya membeku, lambat atau segera, dan membentuk massa yang keras dan, sedikit banyak, transparan. Resin dipakai orang terutama sebagai bahan pernisperekat, pelapis makanan (agar mengilat), bahan campuran dupa dan parfum, serta sebagai sumber bahan mentah bagi bahan-bahan organik olahan. Resin telah digunakan orang sejak zaman purba, sebagaimana yang dicatat oleh Theophrastus dari Yunani dan Plinius dari Romawi kuna.[1]
//////////
قس شَغَف در عبری:
שרף הוא חומר נוזלי היוצא מן העץ, הנוצר מהטרפן המחומצן של השמנים הנדיפים בצמחים. השרף אינו מסיס במים אך מסיס בכוהלואתר.
//////////
قس اسمولا در ازبکی:
Smola (rus.) — yuqori molekulali organik birikma. Amorflilik, isitilganda astasekin yumshashi, eritilganda yopishqoq xrlga kelishi, organik erituvchilarda eriganda parda hosil qilishi va suvda erimasligi koʻpchilik S.larning tavsifli xossalaridandir. S. tabiiy va sintetik S.ga boʻlinadi. Kanifol, dammara, kopal, sandarak, kahrabo va bitumlar tabiiy S.ga kiradi. Ilgari tabiiy S. lok, yelim, qogʻoz, grammofon plastinkalari va boshqa i.ch.da keng qoʻllangan. Hozirgi zamonaviy sanoatda tabiiy S. oʻrnini istiqbollisintetik S. egallamoqda. Fenolformaldegid, polivinilxlorid, karbolid, melaminformaldegid, poliamid va boshqa S. sintetik S.ga taalluqlidir. Sintetik S. plastmassa, lok, yelim, sintetik tola, plyonka, elektr izolyasiya materiallari, organik shisha va boshqa olishda ishlatiladi.
///////////
قس جوگن در پنجابی:
جوگن توں مراد بوٹیاں خاص طور تے پائن رکھ توں خارج ہون آلا ہائیڈروکاربن اے۔ انو زیادا تر چپکن آلے کیمیائی مادے( وارنش، ربڑ، گوند) بنان لئی استعمال کیتا جاندا اے۔
///////////
قس رچین در ترکی استانبولی:
Reçine, katı ya da yarı akışkan, billurlaştırılması güç, suda çözünmeyen, organik çözücülerde çözünen, ısıtılınca yumuşayan ve eriyen madde.
Reçineler, bitkilerde bir yağ içerisinde erimiş halde veya zamklarla birlikte bulunurlar. Çamgiller, baklagiller, maydanozgiller gibi familyalarda reçine taşıyan bitkiler çoktur. Bu bitkilerde yağ ve zamklarla birlikte bulunan reçineler salgı kanallarında toplanır. Bitkilerde salgı kanalları tabii olarak bulunduğu gibi, patolojik bir olay veya her yaralanma neticesinde meydana gelir. Reçinesi, hücrelerinde veya salgı tüylerinde toplanan bitkiler de vardır.
///////////
Resin
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Resin (disambiguation).
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c4/Cedar_of_Lebanon_cone.JPG/220px-Cedar_of_Lebanon_cone.JPG
Cedar of Lebanon cone showing flecks of resin as used in the mummification of Egyptian Pharaohs.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6e/Resin_with_insect_%28aka%29.jpg/220px-Resin_with_insect_%28aka%29.jpg
Insect trapped in resin
In polymer chemistry and materials scienceresin is a "solid or highly viscous substance" of plant or synthetic origin that is typically convertible into polymers.[1] They are often mixtures of organic compounds, principally terpenes. Many plants, particularly woody plants, produce resin in response to injury. The resin acts as a bandage protecting the plant from invading insects and pathogens.[2]
History and etymology[edit]
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/9/97/Resin_on_Almond_tree.jpg/220px-Resin_on_Almond_tree.jpg
Resin dripping from an almond tree
Plant resins have a very long history that was documented in ancient Greece by Theophrastus, in ancient Rome by Pliny the Elder, and especially in the resins known as frankincense and myrrh, prized in ancient Egypt.[9] These were highly prized substances, and required as incense in some religious rites.
The word resin comes from French resine, from Latin resina "resin", which either derives from or is a cognate of the Greek ῥητίνη rhētinē "resin of the pine", of unknown earlier origin, though probably non-Indo-European.[10][11]
The word "resin" has been applied in the modern world to nearly any component of a liquid that will set into a hard lacquer or enamel-like finish. An example is nail polish. Certain "casting resins" and synthetic resins (such as epoxy resin) have also been given the name "resin."
Some resins when soft are known as 'oleoresins', and when containing benzoic acid or cinnamic acid they are called balsams. Oleoresins are naturally occurring mixtures of an oil and a resin; they can be extracted from various plants. Other resinous products in their natural condition are a mix with gum or mucilaginous substances and known as gum resins. Several natural resins are used as ingredients in perfumes, e.g., balsams of Peru and tolu, elemi, styrax, and certain turpentines.[5]