سامی در قاموس الاعلام ترکی وضع این ناحیه را در حدود صد سال پیش چنین وصف میکند: ختن امروز تابع دولت چین و از شهرهای مشهور ترکستان شرقی است . این ناحیه که در 300 کیلومتری جنوب شرقی یارکند و بر کنار چپ ختن دریا منشعب از نهر تاریم قرار دارد به ارتفاع 1370 متر از سطح دریا میباشد. عرض شمالی آن سی و هفت درجه و هفت دقیقه و پنجاه ثانیه و طول شرقی آن هفتاد وهفت درجه و چهل و هفت دقیقه است . اهالی آن مسلمان وترک و بحدود چهل هزار نفر میباشند. مردم این ناحیه در بافندگی دست داشته و تجارت ابریشم و پنبه ٔ آنجا رونق بسزا دارد. از مشخصات ختن وجود آهوان صاحب مشک در بیابانهای اطراف آنجاست و صدرو این ماده از قدیم از این ناحیه موجب شهرت ختن در اکناف دنیای قدیم شده است . در کوههای اطراف ختن طلا و آهن و معدن زغال و سنگهای گرانبها وجود دارد و چون شهر ختن بر مسیر راه تجاری قدیم چین و ایران واقع است بسابق شهرت بسزایی در امور تجارتی داشته است . اهالی آن در زمان قدیم بحدود صدهزار نفر بوده اند و چندین بار بضد دول غاصب و ظالم چین قیام کرده و بر اثر این قیامها خرابیهای بسیار دیده اند و بزمانی نیز حکومت خانی تشکیل داده ولی در 1290 م . جزو حکومت ترکستان مشرقی که بزعامت اتالق غازی یعقوب بک تشکیل شده بود درآمده ولی متعاقب آن با کاشغر باز بزیر سلطه ٔ حکومت چین قرار گرفته اند. اطراف آن بوسیله ختن دریا و قره قاش که منشعب از ختن دریاست مشروب میشود و بر اثر آن این ناحیه بسیار سرسبز است . محصولات کشاورزی ختن گندم و برنج و امثال آن میباشد. درختان توت فراوان در اطراف ختن موجب زیادی کرم ابریشم و فراوانی و رونق ابریشم در این ناحیه شده است . در ادبیات فارسی ختن از جهت مشک خیزی و داشتن شاهدان و خوبرویان خود اهمیت بسزا داشته و مورد توجه بوده است رجوع بشرفنامه ٔ منیری در این ماده شود.
۱۴۰۰ فروردین ۲۹, یکشنبه
زبان ختنی : ختن
از دیرباز واجد زبان خاصی بوده و این زبان در ادب فارسی نیز تا
حدی تأثیر داشته است از این لحاظ مقاله ٔ دکتر معین در مقدمه ٔ برهان
قاطع صفحه ٔ 15 را ذیلاً نقل
میکنیم تا مطلب روشن شود و ضمناً وضع جغرافیایی آن ناحیه نیز مشخص تر
گردد: در نقاط دوردست ترکستان که یکی از ایالات چین بشمار میرود و
سین کیانگ خوانده میشود واحه ای قرار دارد که شمال آنرا صحراو جنوبش
را کوههای بلند فرا گرفته است . و آن شهر ختن است که دو رود «یشم
سیاه » و «یشم سفید» از آن میگذرد. این خطه در نظر مردم چین سرزمین
سنگ یشم است زبان مردم ختن در این ایام یکی از انواع زبان ترکی
است که در نواحی بسیار بسط دارد و لیکن علمای انسان شناسی در شمایل و
خصایص نژادی ساکنان سراسر آن ناحیه هرچه دقیقتر مطالعه کرده بر آن
عقیده بیشتر راسخ شده اند که اصل سکنه ٔ این مرز و بوم ترک و یا
تبتی نیستند بلکه ایرانی و از نژادی اند که آنرا در اصطلاح طبقه بندی
انسان شناسی «مردم کوهستان آلپ » مینامند و خالص ترین افراد این نژاد
در میان اقوامی مانند «وخی » یا «وخان »دیده میشود که حتی امروز هم
به یکی از لهجه های ایرانی سخن میگویند و آنرا با زبان از میان رفته
ٔ ختن شباهتی است . از زبان قدیم ختنی هیچ اثری در دست نبوده لکن
پنجاه سال پیش نسخه های خطی از این ناحیه ٔ ترکستان چین
بهندوستان و اروپا رسید در این نوشته ها زبان ختنی «هوتنی » و مملکت
ختن «هوتن » خوانده شده بود. مسلمانان در قرن دهم میلادی به ختن
راه یافتند و در آن عهد کشور ختن سرحد میان تبت و چین بود و امیری
که نویسندگان عرب او را «عظیم الترک و التبت » نامیده اند برآن
سرزمین حکمروایی داشت . قاقرخان یوسف که 423 هَ . ق . 1032
م . وفات یافت کشور ختن را فتح کرد پیش از تصرف ختن بدست مسلمانان
مردم دین بودائی داشتند. اهل ختن به دو زبان از زبانهای هندوستان
آشنا بودند یکی زبان هندی قدیم یا سانسکریت ، دیگر «پراکریت » که
زبان شمال غربی هندوستان و ناحیه ٔ پیشاور بود و یکی از فروع متأخر
سانسکریت بشمار میرود. یکی از خطهایی که در هندوستان رواج و کمال
یافته بود و اکنون «براه می » نام دارد برای نوشتن ختنی بکار میرفت .
این خط از چپ به راست نوشته میشد و هر علامت و نشانی نماینده ٔ یک
هجا بود ولی برای آنکه خط مذکور را با زبان ایرانی سرزمین ختن وفق
دهند ترکیب حروف بوضعی دیگر لازم آمد، یکی از آنها بکار بردن حرف
«ی » بود برای بیان تلفظ حرف «ز» که در ختنی مانند دیگر زبانهای
ایرانی بسیار است و در سانسکریت هیچ وجود ندارد و به این طریق
«بازو» را «بای سو» مینوشتند. زبان ختنی را امتیازاتی مخصوص میباشد و
در نوشتن آن حروف علة که کاملاً در جزو کلمات نوشته میشود و این
بخلاف دیگر السنه از قبیل سغدی و پهلوی و فارسی است که در نوشتن
آنها هیچ حرف صدادار بکار نمیرود و یا فقط قلیلی که بوضع ناقص است
استعمال میشود. کتب خطی اوستایی موجود که از قرن چهارم میلادی بجا
مانده بعد از این مدارک و اسناد مؤلفات ختنی نوشته شده است و نظری
اجمالی بلغات این زبان ، اصل ایرانی بودن آنها را کاملاً نمایان
میسازد. برای فهمیدن آنها باید بتغییرات املایی که بر اثر نقل کلمه
از الفبایی به الفبای دیگر پیش می آید و همچنین بتغییرات تلفظ لغات
بصیر بود لیکن کدام آشنا بیکی از زبانهای ایرانی میتوان یافت که
نتواند لغات «براتر» برادر «پتر» پدر «دو» دو «دویسته » دویست «پنژه »
پنج «تسهور» چهار «وسه » ده «هوداته » هفتاد «سته » صد «تسته » شده
«دیته » دیده «ژته » زده ، «زاته » زاده «آزاته » آزاده ، «نامه » نام ،
«خن » خنده ، «بسته » بسته «بو» بوی رافوراً نشناسد؟ کلماتی مانند «ای
سو» (من ) و «آت » بیایید، در زبان فارسی نظیر ندارد و لیکن شبیه آنها
درسایر السنه ٔ ایرانی یافت میشود مثلاً در زبان کردی من «از» و
بیایید «هات » میباشد. در لهجه های مختلف زبانهای ایرانی گاهی حرف
«د» بحرف «ز» بدل میشود. (این دو حرف خود از تلفظی شبیه به «گ »
مشتق شده اند) و در این خصوص ختنی «زان » به معنی «دان » فارسی و
نیز «زرگونه » طلایی رنگ و «زیر» طلا و کلمه ٔ ایرانی قدیم «درون یه »
که آنهم بمعنای طلاست ، یافت میشود. زبان فارسی خود از کلمات
زبانهای محلی لغات بسیاری از قبیل «فرزانه » و «زمستان » و «زانو» و
«زر» گرفته است . در زبان ختنی کلماتی از زبان ایرانی قدیم دیده
میشود که در دوره ٔ میانه ٔ فارسی نیز بکار میرفته است ولیکن در فارسی
دوره ٔ اسلامی از آنها اثری نیست مانند: کلمه ٔ ختنی «هی با» به
معنی سپاه در زبان فارسی میانه «هین » و «همانه » به معنی تابستان
در فارسی میانه «همین » و «بی سه » به معنی خانه ، در فارسی میانه
«ویس ». در بعضی از موارد ختنی را با زبان سغدی و زبان استی وابستگی
ورابطه بیشتری است :
نه آتش است سده ، بلکه آتش آتش تست
که یک زمانه بتازی ختا یکی به ختن .
بگامی سپرد از خطا (= ختا) تا ختن
بیک تک دوید از بخارا بوخش .
وزآن پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و ختن .
مادرش گشته سمر همچو صبوره بجهان
از طراز اندر شام و ختن و تا حد چین .
و
اقلیم چهارم آغاز و از زمین چین و تبت و قتا [ = ختا ] و ختن و
شهرهای که بمیان آنست و بر کوه های کشمیر و بلور و دخان و بدخشان
بگذرد سوی کابل و غور و هری و بلخ و طخارستان و مرو. (التفهیم بیرونی
). روم تا بافریقیه و صعید مصر تا بکرانه ٔ حبشه و انطاکیه و کشمیر و
ختن و طرسوس و مکّه و طالقان . (التفهیم بیرونی ).
گروهی ماهرویان را بخدمت برهمن خواند
نگاری از چگل خواند نگاری از ختن خواند.