قاضی منهاجالسراج که خود شخصاً در جنگ با مغولها شرکت داشتهاست، از قول یکی از بزرگان خراسان، وحیدالدین پوشنچی، داستان ملاقات او را با چنگیزخان نقل کردهاست. روزی چنگیزخان به قاضی وحیدالدین میگوید از من به دلیل کینهجویی از محمد اُغری، نام بلندی در تاریخ خواهد ماند. اُغری به زبان مغولی یعنی دزد.
قاضی منهاج السراج مینویسد:
اگر خان مرا به جان امان دهد، یک کلمه عرضه
دارم. فرمود که تو را امان دادم. گفتم نام جایی باقی مانَد که خلق باشد.
چون بندگان خان جملهٔ خلایق را بکُشند، نام چگونه باقی ماند و این حکایت که
گوید؟ چون من این کلمه تمام کردم تیروکمان که در دست داشت بینداخت و به
غایت در غضب شد و روی از طرف من بگردانید و پشت به طرف من کرد. چون آثار
غضب در ناصیهٔ نامبارک او مشاهده کردم، دست از جان بشستم و امید از حیات
منتقطع گردانیدم و با خود یقین کردم که هنگام رحلت آمد و از دنیا به زخم
تیغ این ملعون خواهم رفت.[۷]