حدود و جغرافیا[ویرایش]

بیشتر مؤلفان اسلامی، ابرشهر را همان نیشابور دانسته‌اند، ولی بلاذری و طبری، آن را مرکز نیشابور ذکر کرده‌اند؛ و عده‌ای دیگر، ابرشهر را کوره‌ای (ولایتی) از کوره‌های خراسان دانسته‌اند. به گفته حمزه اصفهانی، نیشابور شهری از شهرهای کوره ابرشهر بوده، و به نوشته یعقوبی، این کوره مشتمل بر نیشابور و طوس و بیهق بوده‌است. به هر حال، نام ابرشهر به عنوان سرزمین، از نیشابور، قدیم‌تر است. ابرشهر در پایان دوره اشکانی و آغاز فرمانروایی ساسانیان، منطقه‌ای شناخته شده بود. طبری، هنگام بحث دربارهٔ جنگ‌های اردشیر، از این شهر همراه با سیستان، گرگان، مرو، بلخ و خوارزم یاد کرده‌است. سِبِئوس، مورخ ارمنی سده ۷میلادی، ابرشهر را در خراسان و نزدیک نیشابور، نوشته است که نشان می‌دهد ابرشهر و نیشابور، در این زمان، دو محل جدا از یکدیگر بوده‌اند و احتمال می‌رود بعدها، و شاید در دوره ساسانی، این دو منطقه مجاور به صورت واحدی درآمده باشند و شهر نیشابور، چنان‌که حمزه اصفهانی نوشته است، مرکز ابرشهر شده باشد.[۶]

نام‌شناخت[ویرایش]

«ابرشهر» (آوانویس پهلَوی به لاتینی: aparōk šatr یا apar šatr)[۷] در منابع مختلف، این نام به صورت‌های اَبَرشَهر، آبِرْشهر، اَبْرَشهر، بَرْشَهر، اَپَرْاَشْخَرْهْ، اَپْرْشهر، اپرنک‌شهر و … ضبط شده‌است. در سکه‌های ساسانی به صورت مخفف اپر (pr') و در سکه‌های عربی-ساسانی به شکل اپرش (prs') و اپرشس (prss') ضبط شده‌است. ابن فقیه و مقدسی، از ابرشهر با عنوان ایرانشهر یاد کرده‌اند و لسترنج، ایرانشهر را این نام را عنوان دولتی، رسمی یا افتخاری این شهر دانسته است.[۸] حضور و فعالیت عشایر «اپرنی» از اقوام داهه –بنیان‌گذاران حکومت اشکانی- در این ناحیه، باعث شده تا ابرشهر، مأخوذ از نام ایشان و در اصل «اپرنک شهر» دانسته شود.[۹] اپرنی‌ها از پارتیان، یعنی بنیان‌گذاران سلسله اشکانی بودند. عشیره اپرنی، تیره‌ای از سه قبلیه اصلی بود که اتحادیه عشایر «داهه» را به وجود آورده بودند.[۱۰] برخی، اپرنی یا اپرنگ را مهم‌ترین این سه قبیله، ابرشهر را به اپرنگ، منسوب می‌دانند.[۱۱] اهمیت و موقعیت منطقه ابرشهر در سرزمین پارت، که در دوران اشکانی پررونق بود، بر این نظر که اپرنک شهر، صورت فعلی ابرشهر است می‌افزاید.[۱۲] نظریه دیگر دربارهٔ نام ابرشهر، با در نظر گرفتن «اَبَر» به معنی بالا، بالای و بَر به دست می‌آید. در این معنی، ابرشهر، «شهر بالا» معنی می‌شود.[۱۳] اصطلاح اپر/ابرشهر، شاید از نامی کهن، ریشه گرفته باشد که به مفهوم شهر بالای هخامنشیان، یا شهربانی بالای سلوکیان است.[۱۴] ابرشهر به عنوان سرزمین علیا (=بالا)، در ارتباط با کمش (یا قومس؛ دامغان فعلی) به مثابه سرزمین سفلی (پایین) تلقی می‌شود.[۹]

آپارنی نیز یکی از نام‌های قدیمی شهر نیشابور بوده‌است و بر روی برخی از سکه‌ها این نام ضرب شده‌است. برخی آن را به معنی ابرشهر گرفته‌اند و برخی آن را جایگاه زیست «اقوامِ اَپرِن» دانسته و این نام را به آن نسبت داده‌اند.[۱۵]

مدارک نام‌شناختی[ویرایش]

نام اپرشهر به عنوان محل ضرابخانه، حک شده بر روی سکه فرهاد دوم اشکانی (حکومت ۱۲۸–۱۳۸ ق. م)، از قدیمی‌ترین مدارک مربوط به آن است.[۱۶] ابرشهر، در طی دوران اشکانی، رونقی فراوان یافت، چنان‌که در پایان عهد اشکانیان و آغاز روزگار ساسانیان، منطقه‌ای شناخته شده بود. طبری، ابرشهر را در کنار مرو، بلخ، گرگان، سیستان و خوارزم، جزو متصرفات اردشیر بابکان –بنیان‌گذار سلسله ساسانیان- آورده[۱۷] و در کتیبه شاپور در کعبه زرتشت، نام ابرشهر، نیز در حدود مرزهای ایرانشهر و از باج‌گذاران ساسانی ذکر شده. ابرشهر، در این زمان، یکی از استان‌های وسیع مملکت محسوب می‌شده‌است[۱۸] و نام آن، از این زمان به بعد بر روی سکه‌های «پیروز»، «قباد»، «بهرام چوبین» و «خسرو اول» نقش بست[۱۹] و در کتب مختلف، همچون جغرافیای مؤسس خورناتسی (سدهٔ پنجم میلادی) و تاریخ سبئوس ارمنی سدهٔ هفتم میلادی) وارد شد. در سده‌های نخستین اسلامی، ابرشهر در کنار نیشابور به عنوان نام حضور دارد، تا این که به تدریج از سده‌های چهارم و پنجم هجری، نیشابور یکسر به جای ابرشهر می‌نشیند و در منابع این دوران به بعد، جز به ندرت، نام ابرشهر، برای این ناحیه و شهر به کار نمی‌رود.[۲۰]

ابرشهر و مزدیسنا[ویرایش]

ابرشهر در متون پهلوی مربوط به آیین مزدیسنا (دین زرتشت اسپنتمان) همچون بندهش و گزیده‌های زادسپرم؛ با دستان پور سام، دریاچه سوور (یا سوبر و سوگر) و آذربرزین مهر، پیوند دارد که دارای پیشینه اسطوره‌ای و ارزش آیینی می‌باشند. در بخش بیستم بندهش، در هنگام یادکرد «دَستان» (پور سام؛ از نوادگان فریدون)، گفته می‌شود که کدخدایی ابرشهر را او، شکوه بخشید. ابرشهر را چنین گوید که «آبرنگ شهر» است[۲۱] سروش و اردیبهشت در حق این شهر آفرین کرد، بدین روی؛ اسب‌داری، زیناوندی، ستبرکمانی، پاکیزگی و آرامش و خنیاگری و بلندآوزگی بر این شهر بیشتر است.[۲۲] در بخش نهم بندهش نیز از دریاچه «سوبر» (یا سوور) سخن گفته می‌شود که به ابرشهربوم (سرزمین ابرشهر) بر سر کوه توس (بینالود) است.[۲۳] در بخش سوم گزیده‌های زادسپرم، همراه با اشاره به اهمیت و شهرت و پاکیزگی این دریاچه، بر قرارگیری آذربرزین مهر در نزدیک آن، اشاره شده‌است.[۲۴] دربرداشتن آذر برزین مهر و سوور، نشانگر جایگاه معنوی بالای ابرشهر در دین زرتشتی و آیین مزدیسناست. آذر برزین مهر که در کوه ریوند در این ناحیه قرار داشت، آتش خاص پارتیان بود و در دوره اینان و اشکانیان که خود را وقف این آتش مقدس کردند، از احترام ویژه‌ای برخوردار بود.[۲۵] در دانشنامه مزدیسنا دربارهٔ ناحیه ریوند بوم ابرشهر آمده است: ریوند، یکی از محلات قدیم ابرشهر (نیشابور) است که به واسطه آتشکده معروف آذر برزین مهر، زیارتگاه مشهور ایران قدیم بوده‌است.[۲۶]

رویدادهای تاریخی[ویرایش]

قلمرو ایران‌زمین در دوران ساسانیان؛ ابرشهر (نیشابور)، یکی از ایالت‌های اصلی ایران در این دوره، بوده است

قدیم‌ترین رویدادی که از ابرشهر، ثبت شده‌است، مربوط به سده ۳ میلادی و عهد اردشیر بابکان (۲۲۶–۲۴۱م) است. اردشیر پس از دستیابی به قدرت، مناطق و شهرهای مختلف ایران، از جمله ابرشهر را تحت سلطه خویش درآورد.[۲۷] بر اساس متن پارتی کتیبه شاپور در کعبه زرتشت – که در ۲۶۲م نوشته شده‌است- سلطه اردشیر بر ابرشهر تا دوره حکومت پسرش، شاپور اول (۲۴۱–۲۷۲م) نیز ادامه یافته، و قبل از اردشیر ظاهراً توسط حکام محلی اداره می‌شده‌است.[۲۸] در سده ۵ م، قباد ساسانی (سلطنت: ۴۸۸–۴۹۸م)، پس از فرار از زندانِ بردارش جاماسب، و پیش از روی آوردن به هپتالان، در میان راه به ابرشهر وارد شد و با دختر یکی از بزرگان شهر ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، خسرو انوشیروان بود. بهرام چوبین، هنگام شورش خود، در ابرشهر به نام خود سکه زد. در سال ۶۵۱ میلادی/۳۰قمری، ماهویه (ماهوی سوری) پس از رد تقاضای پناهندگی یزدگرد، و در نتیجه کشته شدن او در مرو، از بیم خونخواهی مردم به ابرشهر گریخت و در این شهر درگذشت. گشایش به دست سپاهیان عرب، نیز در همین سال، صورت گرفت. پس از این تاریخ، ساکنان این شهر دو بار – نخست در ۳۳ق/۶۵۳م و بار دیگر در ۳۶ ق- سر به شورش برداشتند.[۲۹] با قدرت گرفتن بنی‌امیه، ابرشهر در ۴۵ق/۶۶۵م به صورت یکی از مناطق چهارگانه خراسان درآمد. در ۹۰ق/۷۰۹م، مردم ابرشهر و هرات در سرکوبی نیزَکِ طرخان، به کمک قُتیبه بن مسلم باهلی شتافتند. از همین دوره، سکه مسین که در ابرشهر ضرب شده، به دست آمده است. در اوایل سده ۲ قمری/۸م؛ بهافرید، پسر ماه فروردین، مؤسسه فرقه بهافریدیه از فرقه‌های زردشتی در یکی از بخش‌های ابرشهر ظهور کرد. در ۱۲۹ ق، شیبان بن مُسلمه به همراه ۳۰ هزار نفر از خوارج، بر ابرشهر دست یافت. آخرین رویدادی که از ابرشهر در منابع ثبت شده‌است مربوط به ۲۱۵ قمری و اقامت عبدالله بن طاهر در ابرشهر برای جنگ با خوارج است.[۶]

پانوشت‌ها[ویرایش]

  1.  H. Gaube (ژوئیه ۱۳, ۲۰۱۱). «Abaršahr». Encylopaedia Iranica.
  2.  علی‌اکبر دهخدا (۱۳۷۷)، لغت‌نامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص. ج۱، ص۳۰۸، ۹۷۸
  3.  دانشنامه ایران، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۴، ص. ص۱۱۰
  4.  خسرو قلی‌زاده، فرهنگ اساطیر ایرانی برپایه متون پهلوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ص. ص۲۸۰،۶۰
  5.  آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی، تهران: صدای معاصر، ص. ص۱۴۳،۹۸
  6. ↑ پرش به بالا به:۶٫۰ ۶٫۱ دانشنامه ایران، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۴، ص. ص۱۱۱
  7.  بهرام فره‌وشی (۱۳۸۸)، فرهنگ پارسی به پهلوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص. ص۱۹
  8.  دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ص. ج۲، ص۵۵۴-۵۵۵
  9. ↑ پرش به بالا به:۹٫۰ ۹٫۱ یوزف مارکوارت (۱۳۷۳)، ایرانشهر در جغرافیای موسس خورناتسی، ترجمهٔ میریم میراحمدی، تهران: انتشارات اطلاعات، ص. ۱۵۰
  10.  عبدالحسین زرین‌کوب (۱۳۷۴)، روزگاران ایران، تهران: انتشارات سخن، ص. ص۱۳۷
  11.  غلامحسین مصاحب (۱۳۷۴)، دائرةالمعارف فارسی، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، ص. مدخل داهه
  12.  بهزاد نعمتی (سال اول، پاییز و زمستان 1377)، «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»،خراسان‌پژوهی (شماره ۲)، ص. ص۱۹۳ تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  13.  غیاث‌الدین محمد رامپوری (بی‌تا)، غیاث‌الغات، تهران: کانون معرفت، ص. مدخل «اَبَر»تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  14.  ریچارد فرای (۱۳۶۸)، میراث باستانی ایران، ترجمهٔ مسعود رجب نیا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص. ص۲۹۰»
  15.  عباسعلی مدیح، نیشابور و استراتژی توسعه (جلد اول)، نیشابور، انتشارات شهر فیروزه نیشابور، ۱۳۸۵، شابک ‎۹۶۴−۹۶۸۱۵−۰−۷
  16.  ملکه ملکزاده بیانی (۱۳۷۰)، تاریخ سکه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص. ج۲، ص۵۸
  17.  دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ص. ص۵۵۵
  18.  و.گ. لوکونین (۱۳۶۵)، تمدن ساسانی، ترجمهٔ عنایت‌الله رضا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص. ص۶۵،۷۹»
  19.  پژوهش دانشگاه کمبریج (۱۳۶۸)، تاریخ ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، ص. ج۳، ص۴۴۴» از پارامتر ناشناخته |نویسندگان همکار= صرف‌نظر شد (کمک)
  20.  بهزاد نعمتی (سال اول، پاییز و زمستان 1377)، «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»،خراسان‌پژوهی (شماره ۲)، ص. ص۱۹۳-۱۹۴ تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  21.  فرنبغ دادگی (۱۳۹۰)، بندهش، ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، ص. ص۱۵۱
  22.  فرهنگ اساطیر ایرانی؛ بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی‌زاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۲، ص. ص۶۰
  23.  فرنبغ دادگی (۱۳۹۰)، بندهش، ترجمهٔ گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، ص. ص۷۷
  24.  گزیده‌های زادسپرم، ترجمه راشد محصل، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،۱۳۶۶، ص. ص۱۱
  25.  مری بویس (۱۳۸۹)، زردشتیان؛ باورها و آداب دینی آن‌ها، ترجمهٔ عسکر بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ص. ص۱۱۷
  26.  جهانگیر اوشیدری (۱۳۹۴)، دانشنامهٔ مزدیسنا، تهران: نشر مرکز، ص. ص۷۰
  27.  دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ص. ج۲، ص۵۵۵
  28.  و.گ. لوکونین (۱۳۶۵)، تمدن ساسانی، ترجمهٔ عنایت‌الله رضا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص. ص۲۰۴،۹۹، ۱۰۰»
  29.  دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۸، ص. ج۲، ص۵۵۶

فهرست منابع[ویرایش]

  • «دانشنامه ایران»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: ۱۳۸۴.
  • «دانشنامه مزدیسنا»، جهانگیری اوشیدری، نشر مرکز، تهران: ۱۳۹۴.
  • «دائرةالمعارف فارسی»، غلامحسین مصاحب، رضای اقصی و دیگران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، تهران: ۱۳۷۴.
  • «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: ۱۳۶۸.
  • «روزگاران ایران»، عبدالحسین زرین‌کوب، انتشارات سخن، تهران: ۱۳۷۴.
  • «زردشتیان؛ باورها و آداب دینی آن‌ها»، مری بویس، ترجمه عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس، تهران: ۱۳۸۹.
  • «غیاث الغات»، تألیف غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کانون معرفت، تهران: بی‌تا.
  • «فرهنگ اساطیر ایرانی؛ بر پایه متون پهلوی»، خسرو قلی‌زاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۲.
  • «فرهنگ پارسی به پهلوی»، تألیف بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۸.
  • «گزیده‌های زادسپرم»، ترجمه راشد محصّل، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶.
  • «لغت‌نامه»، تألیف علی‌اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، ج۱.
  • «میراث باستانی ایران»، ر.ن. فرای، ترجمه مسعود رجب‌نیا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: ۱۳۶۸.
  • «نام‌شناخت؛ ابرشهر، نیشابور»، بهزاد نعمتی، خراسان‌پژوهی، سال اول، پاییز و زمستان ۱۳۷۷، ش ۲.