۱۴۰۳ اردیبهشت ۱, شنبه

 وتری . [ و َ ت َ ] (ص. نسبی) منسوب به وتر به معنی پی.  وتر دار، پُر وتر.  پی ای.

-|| پی. هر عصب که از بیرون عضله رسته است. (یادداشت دهخدا). اجسامی است شبیه به عصب در سپیدی و نرمی که بر اطراف عضله روید. (از بحرالجواهر). بند سپیدی که در منتهای عضله واقع شده و بدان عضله با استخوانهای بدن ملصق گشته و به آنها می پیوندد.

انگلیسی: tendinous