چیزی است که از شراب یا ثفل و دردی آن و غیره میگیرند، و آن
بسیار مست کننده است . (از اقرب الموارد). مایع مسکری که از تقطیر
انگور و یا کشمش و یا خرمای تخمیر شده به دست آرند و آن راعرق انگور
و عرق خرما و تاهور نیز نامند. (ناظم الاطباء). ماده ٔ مسکر تند و قوی و
سفید رنگ (برنگ آب ) که از انگور و مویز و کشمش و چیزهای دیگر گیرند و
آن قسمی الکل از درجه ٔ کم است و شبیه به وتکای روسی میباشد. و
با فعل «خوردن » صرف شود. (یادداشتهای مؤلف ). محلول الکلی که از
تقطیر شرابهای انگور، کشمش ، سیب ، گلابی یا خرمای تخمیر شده حاصل
شود. و میزان الکلش بین 50 تا 70 درصد میباشد. گاهی عرق را هم با افزودن آب در الکل اتیلیک 96
درجه به دست می آورند. و معمولا" افزودن آب تا حدی است که درجه ٔ
الکل مطلوب درصد قسمت حاصل شود. معمولا" در پزشکی بمنظور تداوی ،
مقداری مواد مقوی و مشهی به عرق اضافه میکنند و تحت نام لیکورهای
مختلف تجویز مینمایند. (فرهنگ فارسی معین ). نام این مشروب الکلی
نخستین بار در تاریخ ایران بمناسبت مرگ امیرتیمور بنظر رسیده است .
در ذیلی که لطف اﷲ عبداﷲبن عبدالرشید معروف به «حافظ ابرو» بر تاریخ
ظفرنامه ٔ شامی نگاشته به این واقعه و این مشروب اشاره میکند. و
عین عبارت او چنین است : «در دوازدهم رجب المرجب سنه ٔ سبع و
ثمانمائة به بلده ٔ اترار فرود آمد. درین مابین رغبت به عرق نمود.
حاضر گردانیدند. جوهری که عین آتش بود در صورت آب ، و از غایت لطافت
چون هوا مدرک بصر نمیشد، و از کمال رقت با خاک کثیف نمی آمیخت .و
ساقی چون نرگس ساغر زرین بر دست سیمین نهاده بوده ، و اقداح
مالامال چون قمر در منازل خویش روان کرده ، و بندگی «صاحبقرانی » دو
شبانه روز دیگر بر این عرق مشغول شد که قطعاً التفات به هیچ غذائی
نفرمود. روز دیگر مزاج مبارک اندک تغییری پیدا کرد. گفتند ورا مگرخمار
است . بجهت تداوی ، بحکم «واخری تداویت منهابها»یک دو جرعه دیگر نوش
کرد. و بسبب خنکی ظاهر آن تسکین حرارتی تصور کردند. و چون در معده
گرم شد حرارت زیادت و تتمه ٔ آن مقدمه ٔ نامرادی گشت ، و سپهر بی
مهر از پس نوش نیش کین آورد، و دهر بی وفا سرور به شیون و سور به
ماتم بدل گردانید. ۞
و همین سرگذشت را ابن عربشاه در عجائب المقدور چنین آورده است : «و
جعل تیمور یواصل التسیار حتی وصل کورة تدعی اترار و لما کان بظاهره
من البرد آمنا، أرادأن یجعل له ما یرد الا بردة عنه باطناً. فأمر
أن یستقطر له من عرق الخمر المعمول فیها الادویة الحارة و الاقاویة و
البهارات النافعة... فجعل یتناول من ذلک العرق و یتفوق أفاویقه من
غیرفرق . فأثر ذلک العرق من أمعائه و کبده فترنح بنیان جسمه ...
فطلب الاطباءو عرض علیهم هذا الداء فعالجوه فی ذلک البرد، بأن
وضعوا علی بطنه و جنبیه الجمد. فانقطع ثلاث لیال و عکم أحمال
الانتقال الی دارالخری و النکال ». ۞ (از سعدی تا جامی ، ادوارد براون ، حاشیه ٔ ص 232).
خوندمیر در تاریخ حبیب السیر نیز به واقعه ٔ مذکور چنین اشاره میکند:
«... و هر شب مجلس همایون از فروغ باده ٔ حمرا و شعاع صاغر صهبا صفت
روشنی پذیرفت . در آن اثناء رغبت عرق فرمود، جوهری آوردند به رنگ
مانند آب و به صفت آتش وش و به صورت بلور مذاب . دو شبانه روز دیگر
صاحبقران والاگهر چنان به عرق مشغول نمود که اصلا" میل طعام
نفرمود. بنابرآن مزاج همایون متغیر شده عشرت اندیشه در آن تغییر را
حمل بر خمار کردند، و یک دو جام دیگر به صورت دادند، و لحظه ای حرارت
تسکین یافته ، چون مدبر طبیعت در آن شراب اثرکرد تب اشتداد پذیرفت
و در روز چهارشنبه عاشر شعبان سنه ٔ سبع و ثمانمائة مرضی صعب روی
نمود...» ۞ . تاهو؛ عرق شراب . (برهان قاطع). و رجوع به تاهو شود.
- عرق دوآتشه ؛ نوع قوی تر عرق ، از لحاظ درجه ٔ الکل . رجوع به عرق شود.