از خاندان مستوفیان سبزوار و از اعقاب سربداران بود.[۱] هم‌عصر سلطان حسین بایقرا و علی‌شیر نوایی بود و اشعاری در مدح آن دو سرود، اما بیشتر اشعارش در منقبت ائمهٔ شیعه است.[۲] شعر زیر در مدح علی بن موسی‌الرضا از اوست:[۳]

علّام علم دین علی بن موسی‌الرضاخضر سکندر آئین و شاه فلک جناب

با وجود ثروت و مکنت، زندگی درویشانه اختیار کرد و تا آخر عمر مجرد باقی ماند. نسبت به زنان بی‌میل بود و این شعر از اوست:[۴]

وصلِ زن هر چند باشد پیشِ مردِ کامجویروح و راحت را کفیل و عیش و عشرت را ضمان
لیک با او شمعِ صحبت درنمی‌گیرد از آنکمن سخن از آسمان می‌گویم او از ریسمان

اوحد مستوفی دیوانی مشتمل بر قصاید و غزلیات از خود بر جای گذاشت[۵] که امروزه جز دو بیت و یک قصیده اثری از آن در دست نیست. به نوشتهٔ دولتشاه سمرقندی، اوحد سبزواری کتابخانه‌ای با بیش از هزار کتاب داشت و بسیاری را خود حاشیه‌نویسی کرده بود.[۶]

به عقیدهٔ شکوفه قبادی، مصحح منظومهٔ عاشقانهٔ جمال و جلال، اوحدی مستوفی ممدوح محمد نزل‌آبادی، سرایندهٔ مثنوی، بوده‌است.[۶]

منابع[ویرایش]

  1.  گراوند، مجتبی؛ نظری، داریوش؛ فرستاده، راضیه. «مقاله بررسی وضعیت اقتصادی شیعیان در شهرهای خراسان دوره تیموری». پژوهش نامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی۸ (۱).
  2.  «اوحد سبزواری، فخرالدین (سبزوار ۷۸۷–۸۶۸ق)»ویکیجو؛ دانشنامه آزاد پارسی. دریافت‌شده در ۱۱ فروردین ۱۴۰۰.
  3.  عابدین‌پورجوشقانی، وحید؛ سمائی‌دستجردی، معصومه (۱۳۹۶). «درون‌مایه‌های شیعی در هنر عصر تیموری با تأکید بر خط و خوش-نویسی». پژوهش‌های تاریخی ایران و اسلام (۲۱): ۱۶۳–۱۸۴.
  4.  مهدی یساولی (۲۳ مرداد ۱۳۹۶). «اجاق سرد ایران». ش. ۱۱۹۷. روزنامه شهروند.
  5.  «اوحد سبزواری»موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۱۱ فروردین ۱۴۰۰.
  6. ↑ پرش به بالا به:۶٫۰ ۶٫۱ پورجوادی، نصرالله (۱۳۸۳). «نقد و بررسی: مثنوی جمال و جلال و سراینده آن». آینه میراث (۲۴): ۸۱–۹۱.