اين مكاتيب، به دوستان و بزرگان عصر عين القضات نوشته شده‌اند و هيچ‌يك در شمار مكاتيب عادى نيستند. تقريباً نيمى از مكتوبات به يكى از وزارى سلطان محمود، به نام كامل الدّوله نوشته شده‌اند. نامه‌هايى كه عين القضات براى كامل‌الدوله نوشته، بدون استثنا، همه، در اصول تصوّف و رموز و دقايق عرفان به رشته تحرير درآمده است و در حقيقت مكاتيب مزبور، يك دوره‌ى كامل از اصول تصوّف است كه به روشن‌ترين وجهى بيان گرديده است.

ساختار

اين نامه‌ها، در سه جلد و شامل 159 نامه است كه تعداد اين نامه‌ها هر چند تا 159 ضبط گرديده، امّا با توجه به قول عين القضات در تمهيدات، مى‌توان تعداد آنها را بسى بيشتر از آنچه موجود است، دانست.

جزء اوّل مكتوبات، شصت و چهار نامه را در بر مى‌گيرد و نثر مكتوبات بسيار ساده و بى‌پيرايه و دور از صناعات بديعى و لغات مهجور و سست است و عين القضات با بهره‌مندى از اقتباس، تلميح، تضمين و درج آيات قرآن و احاديث، نامه‌هاى خويش را زينت بخشيده است. بهره‌مندى او از آيات و احاديث در مكتوبات، نشان‌گر تسلّط و احاطه اين عارف جوان، بر قرآن و سخنان بزرگان و تأثير اين سخنان بر مريدان خويش بوده است. با دقّت در ساختار كتاب معلوم مى‌شود كه موضوعاتى را كه عين القضات در مكاتيب به آنها اشاره دارد، بيشتر مسائل مربوط به فلسفه، عرفان، تفسير آيات قرآن و شرح احاديث مى‌باشد.

گزارش محتوا

از نظر ارتباط موضوعى نامه‌ها، آنها را مى‌توان بر دو بخش تقسيم نمود: بخش نخست كه نامه‌هاى 1 تا 27 را در بر مى‌گيرد، از نظر محتوا درباره‌ى اركان نماز نگاشته شده است و بخش دوم كه نامه‌هاى شماره 28 تا 64 مى‌باشد، موضوع آن‌ها كاملاً مجزا از قسمت اول است كه براى نمونه نامه‌هاى 59، 60 و 61 در تفسير يك آيه از قرآن كريم است و جزء دوم مكتوبات و جزء سوم آن كه از نامه شصت و پنجم آغاز مى‌گردد و به نامه 159 پايان مى‌يابد، موضوعات مختلف فلسفى، عرفانى، اجتماعى، تاريخى و فرهنگى را در بر مى‌گيرد.

تنوع موضوع نامه‌ها، از اين جهت است كه مبناى نوشته‌هاى متصوّفه روى ذوق و حال است و به همين علّت، نامه‌ها، سرشار از حقايق و رموز بى‌شمارى از مراحل سلوك و عرفان هستند. گاهى موضوع نامه‌ها صرفاً جنبه عرفانى دارد و عين القضات با بيانى شيرين و لطيف، مسائل عرفانى را براى راهنمايى مريدان خويش بيان مى‌كند. گاه بخشى از مسائل عرفانى يا دينى يا فلسفى را در نامه‌اى خلاصه مى‌كرد و با بيانى شيوا، شرحى جامع و مفصّل براى مريدان خود مى‌نوشت. گاه ضمن بيان اين مطلب، به تحليل و تفسير اصطلاحات صوفيه نيز مى‌پردازد. پاره‌اى اوقات، به شرح مسائل مذهبى عنايت مى‌نمايد و از مسائلى چون نماز و روزه و حجّ سخن به ميان مى‌آورد؛ مثلاً مكتوبى در تفسير «الله اكبر» نوشته است و دو نامه بعد از اين مكتوب را در دنباله همين موضوع و به‌عنوان مكمل آن مرقوم نموده است. وى، زمانى هم به تفسير عرفانى آيات قرآنى و احاديث و اخبار مى‌پردازد.

غالب مكاتيب، در مورد مسائلى مربوط به هم نوشته شده است، به‌طورى كه نویسنده، در چند نامه، يك موضوع را با حفظ تسلسل فكرى بيان كرده است و البته برخى از نامه‌ها هم حكم رسالات مفصّل مستقل دارند؛ به‌طور مثال نامه‌اى در اثبات اين نكته كلامى: «كل جسم حادث»، در هفت بخش نوشته شده است.

هفتمين بخش، نتيجه بحث‌هايى است كه در شش بخش قبل مطرح شده بود. اين مطلب نشان مى‌دهد كه عين القضات غالب مكاتيب خود را در حقيقت به قصد تحرير مسائلى مى‌نوشت تا آنجا كه برخى از اين مكاتيب شايد نامه‌هاى متعارف نباشد و بتوان گفت كه پاره‌اى از يادداشت‌هاى روزانه بود كه عنوان مكتوب گرفتند.

مكاتيب صوفيه هميشه حاوى نكات و مسائلى مربوط به سلوك و احوال خلق و اصول عرفان و تصوّف بوده و نامه‌هايى كه صوفيه به هم مى‌نوشته‌اند، اغلب متضمّن سؤال و جواب و تقاضاى حل مشكلى از مشكلات سالك بوده است. بايد گفت كه مكاتيب هيچ‌يك از عرفا، از لحاظ شامل بودن احوال طريقت و سلوك و از لحاظ چاشنى ذوق به پاى نامه‌هاى عين القضات نمى‌رسد.

از نامه‌هايى كه عين القضات براى مريدان خود نوشته مى‌توان فهميد كه مجالس وى و طريقه ارشاد او همان است كه در نامه‌هايش منعكس شده، زيرا اين نامه‌ها براى مريدان وى، وسيله‌اى بوده است كه پس از اخذ تعليم و كسب فيض از محضر مرشد، به وسيله آنها بتوانند از نَفس پير خود مدد گرفته و به افكار و آراى پيشواى خود آگاهى يابند. عين القضات، از فلسفى بودن و پختگى مطالب عرفانى نامه‌ها باخبر بوده و پيوسته در مكاتيب خود مريدان را يادآور مى‌شده كه در نوشته‌هايش خوب تأمّل كنند و نامه‌هاى مبهم را همراه خود به خانقاه بياورند تا شرح و توضيح لازم را حضوراً براى آنها بيان نمايد. وى، مريدان را با آوردن تعبيرات «اى دوست» و «اى عزيز»، به طريق محاوره مخاطب ساخته و به شيوه سؤال و جواب دقايق و رموز را با روشن‌گرى و قدرت هر چه تمام‌تر بيان كرده است.

عين القضات، براى مريدان خود معلّم اخلاق و پير طريقت بود و برعكس وعاظ زمان خود و معلّمين اخلاق كه فقط در فروع دين و جزئيّات امور اخلاقى غرق بودند، به اصول اخلاقى توجّه داشت. مريدانش را به هدف اصلى زندگى توجّه مى‌داد و اين مسئله را گاه به اختصار و زمانى به تفصيل در مكتوباتش ذكر مى‌كرد. در اين نامه‌ها، جنبه‌ى اخلاقى بيشتر از هر مفهومى جلب نظر مى‌كند. وى، در پايان نامه‌ها، به‌قدر ميسور نكات اخلاقى دقيقى را يادآور مى‌شود و لزوم انجام آن‌ها را تأكيد مى‌نمايد. هميشه به آخرت و سعادت ابدى انديشيدن، جهان را ناچيز انگاشتن، ترك تعلّق، يارى و معونت هم‌نوعان، اصلاح اخلاق‌هاى ناستوده، تحريض به نماز و دعا و مناجات، صدقه و دعاى خير به همه بندگان خداى تعالى، از جمله مفاهيمى است كه در اين مورد به كار گرفته شده است. در هر مكتوب، ضمن نصيحت كلّى به ترك دنيا براى آخرت، دل‌بستگى به دنيا را ناپسند مى‌داند و آنها را از فريب و ناپايدارى دنيا برحذر مى‌دارد و توجه مريدان را به اصلاح برخى اخلاق ناپسند و افكار بيهوده جلب مى‌كند. وى معتقد بود كه اصلاح بشر بدون يارى حقّ ممكن نيست.

از جمله دستورات اخلاقى كه در نامه‌ها به مريدان داده است، يكى خدمت كردن به مردان الهى است، تشويق به انجام نماز، دعا در روز جمعه براى احوال قلبى و معنوى و يك روز در هفته روزه داشتن و در پايان اغلب مكاتيب، به احسان و صدقه و نيكى به مردم سفارش مى‌كند. هنگام بحث از علم معامله و اخلاق و سلوك، مطالب را به اختصار برگزار مى‌كند و سالك را به كتاب‌های «قوت القلوب» ابوطالب مكّى و «احياء العلوم» امام محمّد غزالى حواله مى‌كند. نثر مكتوبات بسيار ساده و بى‌تكلّف است و ذوق سرشار نویسنده، آن را از هر قيدى رهايى داده است و در واقع، نثرى است به زبان امروز؛ حتى در برخى موارد، ساده‌تر. نویسنده، تمام سعيش بر بيان حقايق بوده و به عالم الفاظ توجهى نداشته است. بسيارى از نامه‌ها، با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده‌اند. برخى از نامه‌ها، با «و السّلام» پايان پذيرفته‌اند و در برخى از آنها، بعد از «و السّلام»، جمله «و الحمد لله ربّ العالمين» نيز ذكر شده است و در بعضى ديگر از آنها بعد از جمله «و الحمد لله ربّ العالمين»، بر پيامبر و خاندانش درود فرستاده شده است. آيات و احاديث و اشعار فارسى و عربى فراوان، به‌صورت تمثيل يا استشهاد و يا به‌عنوان موضوع اصلى در آن به كار رفته و اين خود، نمايان‌گر احاطه نویسنده بر مفاهيم قرآنى و احاديث و تبحّر وى در علوم ادبى مى‌باشد و البته عين القضات، براى اين نامه‌ها و نفوذ و تأثير آنها ارزش بسيارى قائل بوده است.

در خلال نثر، از آيات و احاديث، به‌صورت‌هاى گوناگون استفاده شده است. غالباً ً چند آيه يا حديث را در كنار هم به كار برده است. گاهى نيز جملات عربى به اول و آخر آيات اضافه كرده و در كنار آن، از ادبيّات عرب هم به ميزان بسيار بهره گرفته است؛ گاه، به‌صورت تك‌واژه‌ها و گاه، به‌صورت تركيبات عربى. هم‌چنين جملات دعایى نيز اغلب به عربى ذكر شده‌اند؛ به همين سبب، فراوان، با نثر ملمع روبه‌رو هستيم. پاره‌اى لغات نادر و كم‌ياب كه امروزه كمتر به كار مى‌روند و براى فهم آنها بايد به فرهنگ‌ها و لغت‌نامه مراجعه كرد، مورد استفاده واقع شده است. بخش اعظم اين لغات، عربى هستند، البته بايد يادآورى كرد كه اين اصطلاحات و لغات و تركيبات، اغلب، در مصطلحات و محاورات مردم آن روز معمول و جارى بوده است و اين امر، از فصاحت و بلاغت نامه‌ها چيزى كم و يا فهم آن را مشكل نكرده است.

عين القضات، در ضمن كلام خود در نامه‌ها، اغلب، از اشعار فارسى و عربى به اقتضاى مطلب، به‌عنوان شاهد و تمثيل و براى تكميل معنى از خود ذكر مى‌كند. غالب اين اشعار، به‌صورت رباعى است؛ رباعيات دل‌نشينى كه همه با لحن و انديشه عرفانى سروده شده‌اند و دقايق و رموز عرفانى به زيباترين وجه در آنها بيان گرديده است. وى، به ندرت، به شعر شاعران و اساتيد قديم، به‌عنوان شاهد مثال با ذكر نام شاعر و سراينده اشاره كرده است؛ با اين حال از همين شواهد مى‌توان پى برد كه عين القضات، از بين شعراى فارسى‌گوى و تازى‌گوى به چه كسانى نظر داشته است. در حدود 520 بيت شعر فارسى و 190 بيت شعر عربى در اين نامه‌ها به چشم مى‌خورد.

نكته قابل توجّه اينكه بعد از دقّت نظر و ارزيابى نامه‌ها، به مواردى دست مى‌يابيم كه روشن‌گر سير تاريخ انديشه مردم اين سرزمين است كه در نامه‌هاى او تجلّى پيدا كرده است. به‌طور كلى، موضوعات مهمّى كه از نظر ديد تاريخى و اجتماعى در اين مكتوبات مى‌تواند حائز اهميّت باشد، چنين است:

1. سفارش به دورى از ظلم و ستم و توجّه به تهى‌دستان و مظلومان جامعه: «اى برادر عزيز! ايّدك الله بتوفيق طاعته، چندان‌كه توانى ظلم مكن و با ظالمان يكى مباش و «اَلا لعنةالله على الظالمين» را فراموش مكن و تا مى‌توانى راحتى به درويشان رسان»؛

2. پند و اندرز به كارگزاران: «اى عزيز! بدان كه در دنيا تو را كامل الدّوله مى‌خوانند، به اميد آنكه در ملكوت نيز فردا تو را همين لقب باشد»؛

3. دورى كردن از سلاطين جور: «چه گويى؟ اين سلطان محمود، نه چون تو مخلوق است «من نطفة قذر» و با اين همه عاجزى، اگر كسى آرزو كند كه از خواص او بود، در ساعت به آرزوى خود خواهد رسيد؟ هيهات! اكنون چه گويى؟ از خواص سلطان محمود بودن بدين دشخوارى بود، از خواص سلطان ازل بودن آسان كارى بود؟ حاشا! تو را از دين مردان چه خبر؟»؛

4. دورى از تعصّب خشك: «و در عالم كم كسى يابى كه علم لذاته مطلوب او بود و نيز كم كسى يابى كه از تقليد و تعصّب مذهبى نادانسته دور بود»؛

5. بيزارى از عالمان ريايى: «در روزگار گذشته، خلفاى اسلام، علماى دين را طلب كردندى و ايشان مى‌گريختند، اكنون از بهر صد دينار ادرار و پنجاه دينار حرام، شب و روز با پادشاهان فاسق مى‌نشينند»؛

6. نگرانى از روند فكرى جامعه؛

7. تأثير تصوّف و عرفان در جامعه؛

8. تفسير عرفانى سوره‌هاى قرآن؛

9. توجه به بحث‌هاى فلسفى در جامعه و ديد فلسفى عين القضات؛

10. ريشه‌ى اختلاف مكاتب و مذاهب در جامعه؛

11. دورى از نفاق و دورويى و سفارش به اخلاص؛

12. توجّه به لهجه‌هاى محلّى.

البته بايد اضافه نمود كه همه خصوصيّات نام برده شده، تنها به اين ويژگى‌ها محدود نمى‌شود و اگر با ديد وسيع‌ترى به نامه‌ها بنگريم مى‌توانيم بهره‌مندى بيشترى از آن‌ها بيابيم.

وضعيت كتاب

كتاب، توسط علينقى منزوى و عفيف عسيران تصحيح شده است.

پاورقى‌ها، به ذكر اختلاف نسخ و بيان آدرس آيات قرآنى و ترجمه پاره‌اى از آيات و عبارات عربى و... اختصاص يافته است.

وابسته‌ها