۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

 

 

رکن‌الدین خورشاه



رکن‌الدین خورشاه، هشتمین امام اسماعیلیان نزاری و آخرین خداوند الموت بود.

فهرست مندرجات

۱ - زندگی رکن الدین خورشاه
۲ - متهم بودن خورشاه به مرگ پدرش
۳ - همزمانی دوران زندگی خورشاه با فتوحات مغولان
       
۳.۱ - ورود هلاکو به ایران
       
۳.۲ - مذاکره خورشاه با هلاکو
       
۳.۳ - حمله هلاکو به قلعه‌های نزاریان
       
۳.۴ - تسلیم شدن خورشاه
              
۳.۴.۱ - نقل رشیدالدین فضل‌الله از تسلیم خورشاه
       
۳.۵ - حکومت خورشاه و تسلیم او
       
۳.۶ - تسلیم شدن قلعه‌ها
       
۳.۷ - تخریب قلعه‌ها
       
۳.۸ - سفر خورشاه به مغولستان
       
۳.۹ - کشتار خورشاه و یارانش
       
۳.۱۰ - ایستادگی قلعه گردکوه
۴ - فهرست منابع
۵ - پانویس
۶ - منابع

 

۱ - زندگی رکن الدین خورشاه

[ویرایش]



او که بزرگ‌‌ترین پسر علاءالدین محمد سوم بود، در حدود سال ۶۲۷ زاده شد و در کودکی‌اش، علاءالدین محمد او را به جانشینی خود برگزید.
رکن‌الدین خورشاه پس از کشته شدن پدرش در شوال ۶۵۳، به امامت و ریاست دعوت و دولت نزاریان رسید.

[۱]

[۲]

 

۲ - متهم بودن خورشاه به مرگ پدرش

[ویرایش]



در برخی منابع، رکن‌الدین خورشاه را به توطئه در مرگ پدرش متهم کرده‌اند

[۳]

[۴]

[۵]

 

۳ - همزمانی دوران زندگی خورشاه با فتوحات مغولان

[ویرایش]



دورۀ پرحادثۀ رکن‌الدین خورشاه که یک سال طول کشید، هم‌زمان با فتوحات مغولان در ایران بود

[۶]

[۷]

 

۳.۱ - ورود هلاکو به ایران


هلاکو در ربیع‌ الاول ۶۵۴ وارد ایران شد و در همان زمان، مغولان شهر تون را که در دست نزاریان بود، تصرف و ویران کردند

[۸]

[۹]

 

۳.۲ - مذاکره خورشاه با هلاکو


رکن‌الدین خورشاه پس از رسیدن هولاکو به خراسان، برای سازش با وی وارد مذاکره شد، اما هلاکو خواهان تسلیم رکن‌الدین و واگذاری تمام قلاع او بود.
رکن‌الدین خورشاه همچنان انجام دادن این درخواستها را به تعویق می‌افکند و به دنبال راه چاره می‌گشت.
به نظر می‌رسد که او به مصالحه با مغولان تمایل داشت، به گونه‌ای که بتواند قلاع عمدۀ نزاریان، مانند الموت و لَمَسَر و گردکوه، را حفظ کند.
در چنین اوضاعی، رکن‌الدین خورشاه چندین هیئت به ریاست وزیرش، شمس‌الدین گیلکی، و سپس برادرانش، شهنشاه و ایرانشاه، و دیگر بزرگان نزاری نزد هولاکو فرستاد، ایلچیان مغول که از جانب هولاکو پیام می‌آوردند، همچنان خواستار تسلیم خورشاه و دستور او برای تخریب قلاع اسماعیلی بودند

[۱۰]

 

۳.۳ - حمله هلاکو به قلعه‌های نزاریان


در نیمۀ شعبان ۶۵۴، هولاکو از اردوگاه خود در بسطام، شروع به حملۀ گسترده‌ای به قلاع نزاریان در رودبار کرد و هم‌زمان همۀ سپاهیان مغول در ایران را در الموت جمع کرد.
هولاکو مصمم بود قلعۀ میمون‌دز را، که خورشاه در آن سکونت داشت، تسخیر کند

[۱۱]


در ۱۸ شوال ۶۵۴، هولاکو بر بلندیهای روبه‌روی قلعۀ میمون‌دز اردو زد و پس از شکست آخرین دور مذاکرات، جنگ درگرفت.

۳.۴ - تسلیم شدن خورشاه


سرانجام رکن‌الدین خورشاه به تشویق برخی از بزرگان، در ۲۹ شوال ۶۵۴ به همراه وزیرش، مؤیدالدین، و جمعی از بزرگان نزاری و نیز خواجه نصیرالدین طوسی که ظاهرآ یکی از مشوقان اصلی وی بود، تسلیم شد

[۱۲]

[۱۳]

[۱۴]

 

۳.۴.۱ - نقل رشیدالدین فضل‌الله از تسلیم خورشاه


رشیدالدین فضل‌اللّه 

[۱۵]

 نیز همین تاریخ را تأیید کرده، اما در قسمت تاریخ هولاکوخان، 

[۱۶]

 این حادثه را در یک روز بعد، یعنی اول ذیقعده ۶۵۴ ذکر نموده است.

۳.۵ - حکومت خورشاه و تسلیم او


رکن‌الدین خورشاه یک سال حکومت کرد و تسلیم او پایان حیات دولت اسماعیلیان نزاری در ایران بود.
هرچند رکن‌الدین خورشاه تسلیم شد، اما فداییان اسماعیلی در برابر هجوم سپاهیان مغول سه روز مقاومت کردند و سرانجام همگی از پای درآمدند

[۱۷]

 

۳.۶ - تسلیم شدن قلعه‌ها


هولاکو نخست خورشاه را به نیکی پذیرفت و او را با تمامی افراد خانواده و یارانش تحت محافظت و مراقبت قرار داد.
رکن‌الدین خورشاه به همۀ فرماندهان قلاع نزاری دستور داد که مراکز دفاعی و قلعه‌ها را به مغولان تسلیم کنند و بدین طریق، حدود چهل قلعه در رودبار به دست مغولان افتاد، که پس از آن‌که محافظان آن‌ها را اسیر کردند، قلعه‌ها را ویران ساختند.
در رودبار، فرماندهان قلعه‌های الموت و لَمَسَر اطاعت نکردند و تسلیم نشدند؛ شاید به ظن آن‌که امامشان از روی تقیه چنین دستوری صادر کرده باشد.
بالاخره الموت در پایان ذیقعدۀ ۶۵۴ تسلیم شد، ولی لمسر یک سال دیگر در مقابل مغولان ایستادگی کرد

[۱۸]

[۱۹]

 

۳.۷ - تخریب قلعه‌ها


مغولان قلعۀ الموت را تخریب کردند و کتابخانۀ مشهور آن را آتش زدند، اما قبل از آن، هولاکو به جوینی که همراهش بود، اجازه داد تا از کتابخانۀ الموت بازدید نماید و آنچه را مناسب تشخیص می‌دهد حفظ کند.
به گفتۀ جوینی، 

[۲۰]

[۲۱]

 او توانست قرآنها و تعدادی کتاب نفیس، از جمله بعضی تواریخ اسماعیلی دورۀ الموت و نیز آلات و ادوات علمی و نجومی را از سوختن نجات دهد.
جوینی توصیف دقیق و باارزشی از قلعۀ الموت در آخرین روزهای اقتدار نزاریان باقی ‌گذاشته است.

۳.۸ - سفر خورشاه به مغولستان


مادامی که خورشاه برای مغولان سودمند بود، با وی با احترام رفتار می‌شد، اما پس از تسلیم شدن اکثر قلعه‌های نزاریِ ایران، حضور خورشاه در اردوگاه مغولان برایشان سودی نداشت.
از این‌رو هنگامی که امام نزاری درخواست کرد تا به دربار خان بزرگ مغول، منگوقاآن، فرستاده شود، هولاکو بلافاصله درخواست او را پذیرفت.
در اول ربیع‌الاول ۶۵۵، خورشاه سفر سرنوشت‌ساز خود را به مغولستان، همراه برخی از یارانش و با محافظت سربازان مغول، آغاز کرد.

۳.۹ - کشتار خورشاه و یارانش


در راه، چون به پای گردکوه در نزدیکی دامغان رسیدند، خورشاه بار دیگر بیهوده کوشید تا محافظان آن قلعه بسیار مستحکم را وادار به تسلیم کند، هرچند ممکن است که پنهانی به آن‌ها گفته بوده باشد که چنین نکنند.
ظاهرآ، خان مغول از پذیرفتن رکن‌الدین خورشاه در قراقروم، به بهانۀ آن‌که هنوز قلعه‌های لمسر و گردکوه را تسلیم نکرده بوده است، امتناع ورزید.
در سفر بازگشت، در محلی در کنار کوه‌های خانقای در شمال غربی مغولستان، محافظان مغول، رکن‌الدین خورشاه و یاران او را از دم تیغ گذراندند.
تا آن زمان، مغولان تمامی نزاریان اسیر را به قتل رسانده بودند

[۲۲]

 

۳.۱۰ - ایستادگی قلعه گردکوه


گردکوه به عنوان آخرین پایگاه نزاریان در ایران، سیزده سال پس از سقوط الموت، همچنان در برابر محاصره کنندگان مغول پایداری کرد.
محافظان گردکوه، عاقبت در ۲۹ ربیع‌الآخر ۶۶۹، یعنی هفده سال پس از نخستین یورش پیشتازان مغول به آن قلعه، تسلیم شدند و به دست مغولان که پیرامون قلعه سکونت‌گاههای دائمی ساخته بودند، به قتل رسیدند

[۲۳]

 

۴ - فهرست منابع

[ویرایش]



(
۱) منهاج‌الدین عثمان‌ بن سراج جوزجانی، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
(
۲) جوینی، حافظ ابرو، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
(
۳) حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده.
(
۴) رشیدالدین فضل‌اللّه، ۱۳۵۶، جامع ‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
(
۵) رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع ‌التواریخ، چاپ عبدالکریم علی‌اوغلی علی‌زاده، باکو ۱۹۵۷.

۵ - پانویس

[ویرایش]


 

 

۱.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۵۳، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۲.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۵۹، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۳.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۵۹، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۴.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۱، ص۲۷۵، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۵.

↑ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۲۷.

۶.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۵۹ـ۲۶۷، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۷.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۱، ص۱۸۱ـ۱۸۸، جامع ‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.

۸.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۱۰۲ـ۱۰۳، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۹.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع ‌التواریخ، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، چاپ عبدالکریم علی‌اوغلی علی‌زاده، باکو ۱۹۵۷.

۱۰.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۱۰۸ـ۱۱۱، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۱.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۱۱۱ـ۱۱۴، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۲.

↑ جوینی، ج۳، ص۱۳۳، حافظ ابرو، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۳.

↑ جوینی، ج۳، ص۲۶۷، حافظ ابرو، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۴.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۱، ص۱۵۳، جامع ‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.

۱۵.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۱، ص۱۹۰، جامع ‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.

۱۶.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع ‌التواریخ، ج۱، ص۳۵، چاپ عبدالکریم علی‌اوغلی علی‌زاده، باکو ۱۹۵۷.

۱۷.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۱۳۴ـ۱۳۵، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۸.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۶۸ـ۲۶۹، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۱۹.

↑ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۱، ص۱۵۴، جامع ‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.

۲۰.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۱۸۶ـ۱۸۷، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۲۱.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۶۸ـ۲۷۴، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۲۲.

↑ جوینی، حافظ ابرو، ج۳، ص۲۷۷ـ۲۷۸، عبداللّه ‌بن لطف‌اللّه بهدادینی، مجمع التواریخ السلطانیه، قسمت خلفاء علویه مغرب و مصر و نزاریان و رفیقان، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.

۲۳.

↑ منهاج‌الدین عثمان‌ بن سراج جوزجانی، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۸۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.




۶ - منابع

[ویرایش]


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «‌رکن‌الدین خورشاه»، شماره۵۹۶۸.    


رده‌های این صفحهاسماعیلیه | امامان اسماعیله | فرق و مذاهب | مقالات دانشنامه جهان اسلام