فصل یکصد و یکم
همینجا، پیش از نهان
شدن کشتی انگلیسی از نظر،
بنویسم،
لندن خاسته بود
و نام از مرحوم ساموئل
اندربی، بازرگان
لندنی، نفر اصلی[1] نامی خاندان
وال شکرد، اندربی
و پسران داشت؛ خاندانی که بعقیده
این بی
چیز وال شکرد، از نظر اهمیت واقعی تاریخی چندان
کمی از جمع[2] دو
خاندان سلطنتی تیودور
و بوربون نداشت. پُرشُمار اسناد ماهی[3] که
دارم روشن
نمی کند این خاندان بزرگ وال شکرد چه مدت پیش از 1775 میلادی وجود
داشته، اما در آن سال (1775) نخستین
کشتی های انگلیسی را آراست که
برای اولین بار به شکار منظم
عنبر وال پرداختند، گرچه چند بیسته
جلوتر (از سال 1726) تَهَمتَن کافین
ها و میسی[4] های جزایر نانتوکت
و واینیارد
با ناوگان
های بزرگ به شکار لویاتان می پرداختند، البته فقط در شمال
و جنوب اقیانوس اطلس: نه جای دیگر. باید در اینجا به
روشنی بِنِویسَم
که نانتوکتی ها در میان نوع
بشر نخستین کسانی بودند که پولاد سَنان صیقلی
بر پیکر سترگ لویاتان نشاندند؛ و این که به مدت نیم سده تنها کسان در کل عالم
بودند که آکَج نِشانَش
کردند.
در سال [5]1778،
کشتی بزرگی
بنام آملیا[6]،
که خاص
هدف آراسته شده
و در تصدی اِنحصاری توانمند خاندان
اندربی قرار داشت بی
باکانه دماغه
هورن را دور زد
و در میان همه ملل نخستین کشتی بود که در دریای
بزرگ جنوبی، وال قارب،
از
هر نوع، به آب انداخت. این سفر استادانه
و فرخنده
بود و وقتی با انبار پُر
از گِران
اسپرم به مُرسی
خویش باز گشت، خیلی زود کشتی های دیگر، اعم از انگیلسی و امریکائی از این سرمشق
پیروی کردند و بدین ترتیب عَظیم میادین
صید عنبر وال اقیانوس آرام گشوده
شد. اما این خاندان خستگی ناپذیر
بدین شِگَرف شاهکار قانع نبود باری
دِگَر به جُنب
و جوش افتاد؛
ساموئل و همه پسرانش – چند تاش را فقط مادَرِشان دانَد[7]-
و تحت حمایت مُستقیم؛
و به گمانم تا حدوی به
هَزینه آنها، دولت
بریتانیا وادار
به گسیل ناوچه
بادبانی رَتلر
به سفر
اکتشافی صید وال در دریای جنوب شُد. رتلر به فرماندهی ناخدائی
از نیروی دریائی سلطنتی بریتانیا شِگَرف
سفری[8]
کرد و خدماتی[9]
انجام داد؛ چقدرش
معلوم
نیست.
اما این
همه داستان نیست.
در سال 1819 همان خاندان کشتی وال شکرد اکتشافی خودش
را آراست تا برای گشتی
آزمایشی[10]
به دوردست آب
های ژاپن رود. آن کشتی - که بحق سایرن
نامیده شده بود- سفر آزمایشی بسیار خوبی
کرد و بدین نحو بود که برای اولین بار همگان از میدان عظیم صید وال ژاپن آگاه
شدند. فرماندهی سایرن
در این نامی سفر با ناخدا کافین نانتوکتی بود.
بنابراین همه افتخارات نصیب اندربی می شود که
بگمانم خاندانَش تا امروز وجود دارد؛ هرچند بی گمان ساموئل اصلی
باید مدتها پیش بهر رِحلت به دریای عظیمِ جنوبیِ سرای دیگر، طناب
لنگر خویش گشوده[11]
باشد.
کشتی که نام از او داشت، بسیار سریع و از هر
لحاظ باشکوه
و شایای
این افتخار بود. یکبار نیمه شب جائی در ساحل پاتاگونیا
سوارش شده در پیشخانه
اش خوب فلیپی
خوردم. دیدار
خوبی داشتیم و جملگی- هرآنکه در کشتی بود- از بهترین
ها. با کوته زندگانی
و خوش فَنایی. و آن شِگَرف
دیداری که داشتم – مدتها، مدت های مدید پس از آنکه آخاب پیر با استخوانی پاشنه
خویش تخته
هاش سود-
عالی ضیافت اَشرافی انگلیسی
آن کشتی بِیادَم
آید؛ و کشیشم فراموش کُنَد و ابلیسم سلام،
گر از خاطِرَش
بَرَم.
فلیپ؟ گفتم فلیپ؟ آری گفتم و به
میزان ساعتی ده گالن بالا
انداختیم؛ و وقتی زوبعه آمد (زیرا ساحل پاتاگونیا زوبعه
خیز است) و همه – مهمانان و هَرآنکه در کشتی بود- به پیچیدن بادبان های بالائی فراخوانده شدند و سَرِمان چنان سنگین شده بود که ناچار
بودیم آن طناب
های حاشیه بادبان را باد پیچ پرتاب یکدیگر به بالا کنیم و چنان بی خود که دامن نیم تنه های خود را در بادبان
ها پیچیدیم طوری که از بادبانها آویزان شده و در زوزه کش تُندباد محکم در پیچیده بادبان ماندیم، عِبرتی برای آگاهی همه ملوانان مَست. با
این حال دَکَل ها به دریا
نیُفتاد؛ و زودی به تَقَلّا پائین شدیم، چنان هشیار که بناچار دوباره جام های فلیپ
بگردش
آوردیم، هرچند شرزه رشحات شوری که از روزَن پیش کابین کشتی به داخل می ریخت، در ذائقه ام زیاده رقیق و شور کرده بود.
گوشت
گاو خوب بود – سفت اما سخت خوشمزه. گفتند
گوشت نَرگاو است؛ دیگران گفتند اُشتُر گوشت است؛ هرچند بر من روش نیست، چه بود. سنبوسه هم داشتند؛ کوچک اما سِفت و به
شکلی متقارن مستدیر؛ سنبوسه هایی به سِفتی
سنگ.
تا بدان پایه که بنظرم آمد پس از فرو دادن احساس می کنید در معده می
گردند. و گر بیش از حد به جلو خم می شدید
این خطر بود که چون توپ
بیلیارد از دهانتان بیرون افتند. از سوی دیگر، ناخوردنی نانِشان- کاری
نمی شد کرد؛ وانگهی، ضد اسکوربوت[12]بود؛ خلاصه، نانشان حاوی تنها خوراک تازه ای بود که داشتند. به هر حال پیش کابین چندان روشن نبود و خیلی
راحت می شد حین خوردن چنان نان، با
چند قدم وارد کنجی تاریک شد. اما، با نِگاهی به بُزُرگی دیگ های آشپز، از جمله، شکمِ[13] خودش، می گویم در کل، از سینه
تا پاشنه و از تارُک دکل تا سُکّان، کشتی دِل چَسبی بود، با خوراک خوب و فراوان؛ فلیپ عالی و
گیرا؛ هَمکارانی ممتاز و از پاشنه چَکمه تا نوار کلاه، عالی.
اما می
دانید چرا ساموئل
اندربی و برخی از دیگر کشتی های وال شکرد
انگلیسی که من شناسم – هرچند نه همه آنها- چنین کشتی های نامی و مهمان نواز بودند که در آنها آن گوشت و نان و ساغَر و خَنده رَوان است؛ و به این زودی ها از اکل و شَرب و خنده خسته نَشَوَند؟
گویَمِتان. عِشرت وافر کشتی های وال شِکَرد انگلیسی مبحثی است دَرخور تَحقیق تاریخی. ضمن این که هروقت تحقیق تاریخی وال ضَروری بِنَظر رسیده به هیچ روی فرونَگذارده ام.
هلندیان، زیلَندیان و دانمارکیان، در وال گیری سَلَف انگلیسیان بودند و بسی واژگان هنوز باقی در صید وال برگرفته از آنان است؛ نه
تنها این، بلکه غنی رُسوم دیرینِ مُرتَبط با اکل و شرب فراوان نیز.
زیرا معمولأ کشتی تجاری انگلیسی در خورد و خوراک خدمه خُشک دست است؛ اما نه وال شکرد کشتی شان. از همینرو، در کشتی
وال شکرد انگلیسی این امر ضیافت نه عادی و طبیعی، بل خاص و عَرَضی است؛ و به همین علت، باید نوعی خاستگاه خاص داشته باشد، که همینجا اشاره
کنم و بیشتر توضیح
دَهَم.
طی تحقیقات خود در لویاتانی تواریخ به کُهَن کتابی هلندی[14] بَرخوردَم که از روی کپکی بوی وال گیریش دانِستَم باید در باره وال شکردان باشد. عنوان کتاب "دان کوپمن" بود و از
همینرو با این نتیجه رسیدم که باید بی بَها خاطرات چلیک سازی آمستردامی در صید وال باشد، زیرا هر کشتی والگیری
باید بشکه ساز خود را بِبَرَد. آنچه این عقیدَم تقویت کرد این بود که دیدم اثر " فیتز سواک هَمِر"[15] نامی است. اما
دوستم دکتر اِسنادهِد،[16]مردی بس دانشمند، استاد زبان های هُلَندی سُفلی[17] و آلمانی علیا[18] در کالج بابا نوئل و سنت
پات، که کار را بهر ترجمه به او سپرده و بابت زَحمَتَش یک قوطی شمع
اسپرماتِچی دادم – همین دکتر اِسنادهد، به محض مشاهده کتاب اِطمینانم داد معنای "دان کوپمن"[19] نه چلیک ساز، که "بازرگان" است.
خلاصه، این کهن کتاب عالمانه به زبان هلندی به تجارت هلند می پرداخت؛ و در میان دیگر مباحِث، حاوی شرح بسیار جالبی از صید وال در تجارت آن کشور بود. و در فصلی با عنوان "پیه"، یا "روغن" بود که سیاهه ای طولانی و مُفَصَّل از توشه پَستو ها و انبارهای 180 کشتی وال
شِکَردِ هلندی یافتم، که از آن
سیاهه، بدان صورت که دکتر اسنادهد ترجمه کرده، اقلام زیر را نَقل می کنم:
گوشت گاو 400.000پوند.
گوشت خوک فریسلندی 60.000 پوند.
ماهی
خشک 150.000پوند.
نان
نرم
72.000 پوند.
کره 2.800 فِرکین.
پنیر
هلندی و پنیرگوسفندی تِسِل20.000 پوند.
پنیر (احتمالأ از نوع پَست) 144.000
پوند
خواندن اکثر جداول آماری به نحوی تَشنگی آور خُشک اند؛ هر چند نه مورد حاضر که خواننده را غرق در پایپ ها، بُشگه ها، کوارت ها و گیل های کامل ازمشروب مرغوب و خوراک خوب کُنَد.
آنوقت سه روز را صرف تلاش مُجِدانه هضم آن همه آبجو، گوشت و نان کردم و طی این مدت به شکل عرضی بسی افکار عمیق به
فِکرَم رسید که مُستعد استفاده های شُهودی و
افلاطونی بود؛ و، افزون
براین، جدول های تکمیلی خود را در مورد محتمل مقدار ماهی خشک و مانند آن
را، که هر زوبین انداز هلند سفلایی[20] در وال گیری گرینلند و اسپیتزبرگن[21] قدیم مصرف می کرد برای خود تَنظیم
کردم.
در وَهله اول، مقدار کره، پنیر هلندی و پنیرگوسفندی تِسِل مصرفی، حیرت
انگیز نَمایَد. هرچند این را
به سِرِشتِشان نِسبَت می دهم که طبعأ چرب است و با ماهیت پیشه شان روغنی تر هم می شود، بویژه در نتیجه تعقیب شکار خود در آن فِسُرده دریاهای قطبی، در همان سواحل سرزمین اسکیمو ها، جائی که مهربان بومیانش به سلامتی یکدیگر لبالب جام های روغن وال زنند.
مقدار آبجو هم بسیار زیاد، 10.800 بشکه است. به هرجهت آن وال گیری های قطبی در تابستان های کوتاه آن اقلیم عملی است، طوری که کل سفر آن وال شِکَردان هلندی، با احتساب کوتاه سفر رفت و برگشت به دریای اسپیتزبرگن چندان فراتَر از از سه ماه نمی رفت، و با برآورد 30 نفر در هر یک از 180 کشتی آنان، در کل به رقم5.400 دریانورد می
رسیم؛ بنابراین به عقیده من فوق العاده آبجوی هر نفر
برای دوازده هفته، جدا از سهم عادلانه 550 انکری جین او، دقییقأ دو بشکه آبجو می شد.
حال این که آیا این زوبین
اندازان جین و آبجو خور که می توان تصور
کرد تا چه پایه مست بودند مردانی مناسب ایستادن در کله قارب و هدف گیری
دقیق گریزان وال ها بودند، قدری نا محتمل بنظر می رسد.
با این همه وال را نشانه می رفتند و می زدند. اما از یاد نبرید محل شکار در شمالی ترین دریا
ها بود، جائی که آبجو خوب به مزاج می سازد، در منطقه استوا، و در وال گیری جنوبی ما آبجو
مستعد خواب
آلود کردن زوبین انداز در سر دکل، و مست در قارب است؛ و ممکن است خسارات بزرگ برای نانتوکت و
نیو بدفورد داشته
باشد.
اما ادامه
نَدَهَم؛ به اندازه کافی گفتیم تا نشان دهیم وال شکردان قدیم هلندی در دو سه
سده پیش اِسراف کار بودند و وال شکردان انگلیسی چنین سرمشق عالی را نادیده نگرفته اند.
زیرا، به گفته آنان، گر در تُهی کشتی دریا گردید، وقتی نتانید چیزی بهتر از جهان ستانید، دست کم شام
خوبی خورید و همین تُنگ تُهی کُنَد.
[1] - ساموئل اندربی:
این پاراگراف و دو پاراگراف بعدی به دو
ساموئل اندربی متفاوت اشاره دارد. ساموئل اندربی دوم «اصلی» (متولد 1719) شرکت صید
نهنگ را در سال 1775 تأسیس کرد و در سال 1797 درگذشت. پسرش ساموئل سوم، زاده
1755(که اندربی پسر نیز خوانده شده) شرکت را به ارث برد و در سال 1829 درگذشت. طبق
گفته منسفیلد و وینسنت (807)، این قسمت در مورد دستاوردهای اندربی برگرفته از
تاریخ طبیعی نهنگ عنبر توماس بیل است. همچنین نک. «فقط مادرشان می داند» در زیر.
[2] - جمع خاندان های سلطنتی:
اسماعیل شأن مجموع
دو خانواده سلطنتی انگلیس و فرانسه را در نظر دارد. سلسله تیودور با مرگ
ملکه الیزابت اول در سال 1603 به پایان رسید، اما بوربن ها تا سرنگونی لویی
شانزدهم در سال 1792 و پس از آن در قرن نوزدهم چند بار به طور متناوب قدرت را در
دست داشتند.
[3] - منابع ماهی: لفظ
مطایبه آمیز ملویل برای اسناد و مدارک
شکار وال از زبان اسماعیل.
[4] - Maceys: از خانواده های صیاد
نهنگ. در فصل 32 از سیمئون میسی به عنوان "هم غذای" اسماعیل یاد شده.
[5] - در سال 1788:
ملویل با وام گیری از تاریخ طبیعی نهنگ عنبر توماس بیل برای این فصل، تاریخ «1788»
بیل را به اشتباه «1778» بازنویسی کرد و این خطا در هر دو نسخه آمریکایی و
بریتانیایی تداوم یافت. ملویل در نسخهای از بیل، قسمتی را که تاریخ صحیح در آن
آمده، مشخص کرده و همین نشانه آگاهی او از
صحت آن است. از آنجا که هیچ استدلالی وجود ندارد که نشان دهد، به هر دلیلی، ملویل
عمداً تاریخ را به «1778» تغییر داده، و از آنجا که تمام تاریخهای دیگر این فصل
بازنویسی دقیق تاریخهای بیل است ویراستاران محقق از دهه 1950 آن را به «1788»
تغییر دادند. همینطور ملویل الکترونیک لایبرری: MEL
[6] - آملیا: کشتی
امیلیا، کشتی شرکت اندربی که مجوز صید وال در آب های تحت کنترل شرکت هند شرقی بدان
اعطاء شد.
[7] - اصلاح روایت: ساموئل و همه پسرانش - چند نفر، فقط مادرشان می داند
- // مری باکستون اندربی،
همسر بنیانگذار شرکت وال شکرد ساموئل اندربی دوم، سه پسر به دنیا آورد - چارلز،
ساموئل سوم (که ساموئل پسر هم نامیده شده) و جورج. - همه آنها در سال 1829 تجارت
خانوادگی، ساموئل اندربی و پسران را به ارث بردند. از آنجایی که این پسران و چارلز
پسر ساموئل، پسر، تا زمان زوال شرکت در سال 1854 فعال باقی ماندند، بی گمان /گفته
عاری از نزاکت ملویل (شوخی معمولی که ظاهراً در پاکدامنی خانم اندربی چون و چرا می
کند)، بدست ویراستاری حذف شده؛ احتمالاً برای جلوگیری از توهین به خانواده ای که
هنوز برجسته بود.
[8] - شگرف سفری کرد:
اطلاعات ملویل بر گرفته از بیل/ Beale است، که چیزی
از دستاوردهای Rattler نگفته. بیشتر آملیا (مذکور در بالا) بود که سفری
"شگرف" (بسیارخوب) انجام داده بود. به نظر می رسد ملویل نام کشتی را به
خاطر بازی با کلمات تغییر داده. کشتی سایرن/Syren (که ناخدایش، جیمز کولنت،
یکی دیگر از منابع وال گیری ملویل، بود و
اسماعیل در فصل 55 او را به دلیل انتشار یکی از «تصاویر غول آسای نهنگها»
نکوهش کرد) از Rattler موفق تر بود.
[9] - برخی خدمات: به
گفته پارکر، باز تابی است احتمالی از گفته اتللو در پرده پنجم، صحنه دوم، صفحه 339
Othello 5.2.339، " برخی خدمات دولتی کرده ام."
[10] - سفر دریایی
تجربی/tasting cruise: این عبارت غیرعادی
مستقیماً از توصیف بیل از «سفر تجربی» کشتی وال شِکَردِ بریتانیایی سایرن به اقیانوس آرام گرفته شده؛ اسماعیل آن را
«سفرتجربی» خوانده و ملویل آن را «سفر تشخیصی/tasting cruise » آوررده. ویراستاران شبکه NN «tasting» را غلط تایپی «testing» گرفته و آن را در نسخه
خود به «testing» اصلاح کرده اند. ملویل الکترونیک لایبرری هیچ
تغییری در متن نمی دهد اما متذکر وجود مشکل می شود.
[11] - بند لنگر خویش گشود/Slipped his cable: در این جا به
معنای درگذشت/رحلت است و " slip cable" به معنای باز کردن طناب لنگر برای گریز سریع.
[12] - ضد اسکوربوت: آنچه از
اسکوربوت، بیماری زاده کمبود ویتامین C، پیشگیری می کند. خود نان
مانع اسکوربوت نمی شود، اما اسماعیل به
شوخی می گوید نان آلوده به شِپِشه یا شَفیره، «خوراک تازه» است.
[13] Live parchment boilers.، زنده دیگ پوستی.
کنایه از بزرگی شکم آشپز.
[14] - Ancient Dutch volume کهن کتاب هلندی: به گفته منسفیلد و وینسنت (ص. 807)،
قسمت زیر هَجو کتاب
فضل فروشانه ویلیام اسکورزبی در مورد
مناطق قطب شمال است.
[15] - Fitz Swackhammer: چنین نام خانوادگی در هلندی غیرممکن است، اما
به طرز طنز آمیزی توصیفگر کاری است که چلیک ساز با چکش خود کُنَد.
[16] - Dr. Snodhead: به گفته وینسنت، «اسنودهد» نام تمسخرآمیز دیگری
برای اسکورزبی است. نِک. زورگاندا در فصل شصت و پنجم، وال بعنوان خوراک، و
بحث پیه بُری از تنه وال. نِک. کهن کتاب هلندی در بالا.
[17] - Low Dutch and High German: هلندی سُفلی و آلمانی علیا: در اینجا ملویل با خلط
زبانشاسی رایج بازی می کند. در زبان
انگلیسی کرارأ «"Dutch"/هلندی» هم برای “Deutsch”
(به معنای زبان آلمانی) و هم برای «
Dutch»،
زبان هلندی، بکار می رفت و می رود. Plattdeutsch (آلمانی "سفلی") گویش است؛ در حالی که زبان استاندارد
آلمانی Hochdeutsch
(آلمانی علیا) است. ملویل و خانواده پس از
ورشکستگی پدرش در سال 1830 در مَنهَتَن به آلبانی نقل مکان کردند و هرمان در میان بستگان
مادرش ماریا گانسوورت که همگی هلندی تبار بودند و به زبان هلندی، یا گونه ای محلی
از آن موسوم به لَگ دوئیتس/ "lag duits"(هلندی عامیانه)
صحبت میکردند، وارد اوان مردی شد و پای موعظه هایی که به زبان هلندی ایراد می شد می
نِشَست. نِک:
Bryant, Herman Melville: A Half Known Life, ج. ا،، فصل 6. نیز. نِک. "آلمانی سفلی" در زیر.
[18] - هلندی سفلی: هلندی، در برابر آلمانی علیا/والا (همچنین به نام هلندی علیا که در قدیم آلمانی نامیده می شد).
[19] -Dan Coopman.
[20] - Low Dutch: هلند سفلایی: در اینجا به ظاهر زائد است، زیرا هلندی
دقیقا به معنای اهل سرزمین های پست، موطن هلندی ها است. اما این نام رایج بود. تا پایان قرن نوزدهم، «هلندی بالا» ( برگرفته از
“Deutsch”
به معنای آلمانی بود و انگلیسیان آلمانی را در اشاره به زبان و مردم آلمان که در ارتفاعات
بالاتر آلمان زندگی میکردند کار می گرفتند، در حالی که مردمان ژرمن در سواحل پست،
از جمله فلاندر و هلند به عنوان «هلندی سفلایی» شناخته می شدند. همچنین نک. "هلندی
سفی و آلمانی علیا" در بالا .
[21] - وال گیری گرینلند و اسپیتزبرگن: از آغاز قرن هفدهم،
چندین کشور هو نَهَنگ و نهنگ کله کمانی را در آب های بسیار شمالی بین اروپا
و گرینلند شکار می کردند. اسپیتزبرگن جزیره است نروژی در اقیانوس شمالگان.