مُفَرَّحِ یاقوت. (ا. مر.). شرابی که با آن اندکی از گرد ساییده شده ٔ انواع گوهرهای گرانبها، مانند یاقوت، مروارید، بسد، عقیق و امثال آنها می آمیختند و معتقد بودند که چنین شرابی نشاط بیشتری می بخشد: علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن که این مفرح یاقوت در خزانه ٔ توست. حافظ. || شادی بخش یاکند: باده ای آمیخته با سوده ی یاقوت. یاکند. یاقوت. (آنندراج ). سنگ قیمتی، این لفظ را تازیان تازیکانیده [یعنی معرب ساخته] یاقوت گفته اند. (ناظم الاطباء).