۱۴۰۱ بهمن ۵, چهارشنبه

تمدن!

رویای آمریکایی مردی از هند؛ چطور اولین کلوپ استریپ‌تیز مردانه آمریکا به قتل و خودکشی منجر شد

  • نویسنده, مریل سباستین
  • شغل, بی‌بی‌سی
مونتاژی از تصاویر بازیگران، عکس کمیل دانجیانی در جلو

منبع تصویر، HULU

توضیح تصویر،

کمیل نانجیانی نقش استیو بنرجی را در سریال شبکه هولو، «به چیپندیل خوش آمدید»، بازی می‌کند

صحنه مردانی عضلانی و پاپیون‌زده که شورت‌های نازک و باریک به پا دارند و زنان را در باشگاه‌های مملو از دود سرگرم می‌کنند، چیزی نیست که معمولاً کسی با يک مهاجر هندی-آمریکایی به یاد داشته باشد. 

اما در سال ۱۹۷۹ در لس آنجلس، استیو بنرجی متولد مومبای رؤیای آمریکایی متعارف را برای آدمی اهل جنوب آسیا واژگونه کرد و خودش یک باشگاه برای مردان برهنه با نام چیپندیل پایه‌گذاری کرد. 

بقیه ماجرا تاریخ است: بنرجی از این کسب و کار زنجیره‌ای که بسیار موفق از آب درآمد، ثروت انبوهی کسب کرد. به این‌ها، سکس، مواد مخدر و قتل را هم اضافه کنید و داستان بنرجی مضمون افسانه‌های هیجان‌انگيز می‌شود. 

در هند، بنرجی و کارهای‌اش بسیار ناشناخته‌اند. در آمریکا، برند چيپندیل گویا شهرت بنیان‌گذار جنجالی‌اش را هم به محاق رانده است. این وضع دارد تغییر می‌کند. 

حدود سی سال پس از مرگش، یک پادکست و یک سریال تلویزیونی – از جمله سریال درام اخیر شبکه هولو با عنوان «به چيپندیل خوش آمدید» با بازی کمیل نانجیانی – داستان بنرجی را مرور می‌کنند. 

اسکات مک‌دانلد یکی از نویسندگان کتاب «رقص مرگبار: قتل‌های چيپندیل» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد می‌گوید: «خيلی‌ها فکر می‌کنند پايه‌گذار چيپنديل آدمی شیفته مهمانی رفتن و دنبال کردن زنان، مواد مخدر و باده‌نوشی سنگین بوده است. استیو یک آدم سنجش‌گر و خويشتن‌دار بود که هدفی روشن داشت: یک برند جهانی بسازد که با دیسنی، پلی‌بوی يا پولو رقابت کند.»

تصویری از چند مرد برهنه در ساحل

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

تا زمان پدید آمدن چیپندیل، برهنه شدن مردان معمولاً در بارهای مردان همجنس‌گرا دیده می‌شد

ناتالی مهلمان پرتزلا مورخی که پادکست‌اش با عنوان «به تخیلات‌تان خوش آمدید» باعث زنده کردن علاقه به ميراث چيپندیل‌ها شده است، می‌گوید: «او بخشی منحصر به فرد از داستان است». بنرجی، مردی عينکی، سبزه‌رو و چهارشانه درست نقطه مقابل تخیل «مرد سفیدپوست، بلوند کالیفرنیایی» است که زنجیره باشگاه‌های او عرضه می‌کرد. 

اگر اين سریال را دارید تماشا می‌کنيد، بقيه این مطلب ممکن است ماجراهای آن را لو بدهد. 

بنرجی که اهل خانواده‌ای نقاش بود در سن بیست و چند سالگی در اواخر دهه ۱۹۶۰ هند را به مقصد کانادا ترک گفت. دیری نپایید که سر از کالیفرنیا در آورد و در آن‌جا در لس آنجلس صاحب يک پمپ بنزین شد. 

اما بنرجی رؤیاهای بزرگ‌تری داشت. پرتزلا می‌گوید که وقتی مردم می‌رفتند باک خودروهای لوکس‌شان را پر کنند می‌گفت: «من می‌خواهم این خودرو را برانم.» 

در دهه ۱۹۷۰، بنرجی پس‌اندازش را صرف خرید یک بار قدیمی در لس آنجلس کرد. نام‌اش را «تقدیر ۲» (Destiny II) گذاشت و هر کاری توانست انجام داد که مردم را به آن‌جا بکشاند – بازی نرد، نمايش شعبده‌بازی و کشتی‌‌گیری در میان گل برای زنان. 

در سال ۱۹۷۹، پل اسنایدر، مبلغ باشگاه شبانه به بنرجی پیشنهاد کرد که برای نمایشی که مخاطبانش زن هستند، رقصنده‌های برهنه مرد را بیاورد – چنین صحنه‌ای معمولا فقط در باشگاه‌های مردان همجنس‌گرا دیده می‌شد. 

تا این تاریخ، اسم بار را به چیپندیل تغییر داده بودند تا منتقل‌کننده تجربه‌ای خاص‌تر باشد. 

این برنامه‌های رقص برهنه در سر تا سر غرب لس آنجلس تبلیغ شدند – پرتزلا در پادکست‌اش می‌گوید در هر جایی که زنان جمع می‌شدند، از سالن مانیکور ناخن تا دستشویی‌های زنانه، این تبلیغ‌ها بود. 

چیپندیل‌ها کار و بارشان بلافاصله رونق گرفت و دیری نپایید که جمعیت عظیمی از زنان را هر شب به خود جلب می‌کرد.

موفقیت چیپندیل‌ها باعث شد زنان بیرون کلاب‌ها برای تماشای اجراها صف بکشند

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

موفقیت چیپندیل‌ها باعث شد زنان بیرون کلاب‌ها برای تماشای اجراها صف بکشند

رقصندگان با الهام از خرگوش‌های پلی‌بوی هیو هفنر، دستبند به دست و قلاده به گردن، شلوارهای تنگ سیاهی به پا می‌کردند. 

پرتزلا می‌گوید، برای آمریکای دهه ۱۹۸۰، «اين تکان‌دهنده بود». ولی به گفته این مورخ، بعد از انقلاب جنسی دهه ۱۹۷۰، چیپندیل‌های بنرجی هم وقتی از راه رسیدند که تواناسازی زنان و رهایی جنسی را می‌شد کالایی کرد. 

باربارا لیگتی، یک مبلغ باشگاه در سریال مستند اِی‌ اند‌ ای با عنوان «اسرار قتل‌های چيپندیل» می‌گوید: «می‌توانستند انفجاری داشته باشد و تبرئه هم بشوند. می‌توانستند همدیگر را ببیند، چند جامی نوشیدنی بخورند، ماتحت کسی را نیشگون بگیرند، یک بیست دلاری لای شورت باریک مردی خوش بر و رو بگذارند». 

بنرجی می‌خواست یک «ديسنی‌لند برای بزرگسالان» بسازند که برندی آن‌قدر بزرگ باشد که رقیب قهرمانان‌اش – هفنر و والت دیسنی – باشد. 

او در اوایل دهه ۸۰، با نیک دنوییا، کارگردان و طراح رقص برنده جایزه امی ملاقات کرد. این کارگردان او را متقاعد کرد که این نمایش احتیاج به ارتقاء دارد. رقاصان و تولیدکنندگان چیپندیل اعتبار تبدیل کردن نمایش به یک تولید تعاملی و تئاتری را با استفاده از کاراکترها و خطی داستانی به دنوییا می‌دهند.

نیک دنوییا، راست، روال اجرای رقاصان چیپندیل را دگرگون کرد

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

نیک دنوییا، راست، روال اجرای رقاصان چیپندیل را دگرگون کرد

دنوییا کمک کرد چیپندیل‌ها را به شهر نیویورک ببرند و تولید آن را در سراسر آمریکا از طریق یک تور موفق گسترش داد. 

اما دیری نپایید که میان این دو نفر یعنی طراح رقص کاریزماتیکی که چهره‌ این برند شد – و در رسانه‌ها از او به عنوان «آقای چيپنديل» یاد می‌شد – و بنرجی که در پس‌زمینه بود و عملیات را از لس آنجلس اداره می‌کرد اختلاف افتاد. 

با بالا گرفتن تنش، دنوییا و بنرجی همکاری‌شان را منحل کردند و این طراح رقص تصمیم گرفت شرکت خودش را به نام (US Male) راه بیندازد. 

در این سریال مستند یکی از تولیدکنندگان سابق همکار در چیپندیل که به دنوییا در کار تازه‌اش کمک می‌کرد گفت که این امر بنرجی را «به ستوه آورد». 

خیلی از کسانی که بنرجی را می‌شناختند او را آدمی «پر سوء ظن» توصیف می‌کردند که موفقیت برای‌اش یک بازی مجموع-صفر بود. پرتزلا می‌گوید: «احساس می‌کرد اگر بقیه موفق شوند، ضرورتاً موفقيت او را از دستش می‌گیرند.» 

با پیدا شدن سر و کله باشگاه‌های رقص برهنه رقيب، بنرجی ری کولون – دوستی که حالا آدمکش شده بود – را استخدام کرد تا کار رقبا را خراب کند. 

در سال ۱۹۸۷، کولون به دستور بنرجی همدستی را به خدمت گرفت که دنوییا را در دفترش با گلوله به قتل رساند. 

دوستان و همکاران بنرجی به او ظن دست داشتن در این جنایت را داشتند ولی سال‌ها طول کشید تا بازرسان اف‌بی‌ای بتوانند ارتباط او را با ماجرا پیدا کنند. 

بروس ناهین وکیل بنرجی گفت: «اين قتل هیچ اثری بر این برند نداشت.»

یک مرد نیمه برهنه  تور دستجمعی چیپندیل‌ها بر روی صحنه

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

تور دستجمعی چیپندیل‌ها برنامه‌های‌شان را به آمریکای شمالی و اروپا برد

چیپندیل‌ها رشد کردند و به استرالیا و اروپا سفر کردند. 

در سال ۱۹۹۱، بنرجی که هنوز همراه تور چیپندیل‌ها در بریتانیا بود از کولون خواست که اعضای یک تور رقیب را که یکی از رقصندگان سابق باشگاه او به راه انداخته بود از میان بردارد. 

بنا به شواهد اف‌بی‌آی،‌ برنامه این بود که سیانورهایی که کولون به همدستی به نام «توت‌فرنگی» داده بود به آن‌ها تزریق شود. 

اما توت‌فرنگی که هراس برش داشته بود، کولون را به اف‌بی‌آی گزارش کرد. 

کولون دستگیر شد و متهم به توطئه و قتل آدم‌ها از طریق اجیر کردن شد. به گفته اف‌بی‌آی، ۴۶ گرم سیانور در جریان حمله‌ای به خانه کولون کشف شد. 

کولون تا ماه‌ها پس از دستگیری‌اش به بنرجی وفادار ماند و ادعای بی‌گناهی کرد. مک‌دانلد می‌گوید: «بعد از این‌که استیو از پرداخت پول به یک وکیل امتناع کرد، ری بالاخره از استیو برید.» 

در سال ۱۹۹۳، اف‌بی‌آی بالاخره شواهد کافی را با استفاده از صحبت‌های ضبط‌شده محرمانه از کولون، جمع‌آوری کرد. بنرجی به خاطر تقلب، توطئه و اجیر کردن افراد برای قتل و اتهامات دیگر دستگیر شد. او خود را بی‌گناه دانست. 

تصویری که هنرمندی از استیو بنرجی کشیده است

منبع تصویر، GOPAL SHOONYA/BBC

توضیح تصویر،

تصویری که هنرمندی از استیو بنرجی کشیده است

بعد از چند ماه به طول انجامیدن محاکمه، بنرجی به معامله‌ای تن داد – ۲۶ سال زندان و واگذاری مالکیت چیپندیل‌ها به دولت آمریکا. 

پرتزلا می‌گوید وکلای بنرجی تلاش بسیاری کردند که مانع از مصادره این تشکیلات شوند ولی راه به جایی نبردند. در اکتبر سال ۱۹۹۴، يک روز پیش از اعلام حکم،‌ بنرجی در سلول زندان‌اش خودکشی کرد. 

آنیوران چاترجی که تور پیاده‌روی تاریخ ریشه‌ای آسیای جنوبی را در برکلی مدیریت می‌کند می‌گوید: «هندی‌های آمريکاییِ بسیار اندکی داستان او را می‌دانند». زندگی بنرجی «نسخه آينه‌ای سرگرم‌کننده داستان تجارت هندی‌های دهه ۱۹۹۰ کالیفرنیا» بود و با هر کلیشه‌ای در مورد این جامعه در تضاد بود. 

پرتزلا در تحقیق‌اش به این نتیجه رسیده است که بنرجی سخت تلاش می‌کرد تا در جامعه ادغام شود و یک تاجر واقعی کالیفرنیایی شود اما در حافظه مصاحبه‌شوندگان او، لهجه هندی او توی ذوق می‌زد: «روشن است که بقیه مردم همیشه او را بسیار خارجی و بسیار هندی می‌دیدند. حتی در مرگ‌اش، اولین کاری که مردم موقع اظهار نظر درباره او می‌کردند، تقلید لهجه او بود.»