همین تعریف واژه عربی کُتلَة که در ذیل آمده می تواند وجه تسمیه کتلت فارسی بدون هرگونه ارتباط با واژه کتلت=cutlet فرنگان را که علمای فارسی گمان برده اند نمایان سازد. خدای را شکر که نمردیم و دانستیم. م. و. د.
کتلة. [ ک ُ ل َ ] (ع اِ). گِرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد آمدن، متراکم شدن، جوش آتشفشاني، بندآوردن، انسداد، جعبه قرقره، اتحاد دو يا چند دسته بمنظور خاصي، بلوک، کنده، مانع و رادع، قطعه، بستن، مسدود کردن، مانع شدن از، بازداشتن، قالب کردن، توده، قلنبه، تکه بزرگ، کلوخه، گره، تکه، درشت، مجموع، آدم تنه لش، دربست، يکجا، قلنبه کردن، توده کردن، بزرگ شدن، انبوه، جرم، تکه فلز، تخته سنگ، ورقه، باريکه، لوحه، غليظ، ليز، چسبناک، لزج، تکه تکه کردن، با اره تراشيدن، سقف را با تخته پوشاندن، باريکه باريکه شدن.
https://www.vajehyab.com/?q=%DA%A9%D8%AA%D9%84%D8%A9&d=en https://www.bing.com/ck/a?!&&p=8405ecd80ad64797JmltdHM9MTY3NDY5MTIwMCZpZ3VpZD0wYjA4YjhmOS1mZjRlLTZlMzAtMDFmZi1hYTVhZmVlZDZmM2EmaW5zaWQ9NTIwOA&ptn=3&hsh=3&fclid=0b08b8f9-ff4e-6e30-01ff-aa5afeed6f3a&u=a1aHR0cHM6Ly9lbi53aWtpcGVkaWEub3JnL3dpa2kvQ3V0bGV0&ntb=1
https://www.parsi.wiki/fa/wiki/356404/%da%a9%d8%aa%d9%84%d8%a9