ادبیات کلاسیک فارسی با تاریخی بیش از هزار سال و غنای بی­ مانندش، دارای سبک های شعری خاصی است که در طول قرن­ها، شاعران فارسی گوی آفریده­ های ادبی خود را در چارچوب این سبک­ها خلق کرده­ اند. از جمله­ی این سبک­ها می­توان به سبک خراسانی، عراقی، آذربایجانی ، هندی و غیره اشاره کرد که ما در اینجا با سبک آذربایجانی در ادبیات فارسی می پردازیم و ملاک خود را نوشته ها، تحقیقات ادیبان فارس، فارس شناسان و دواوین شاعران می دانیم . سبک شعری از نظر ادبی، معنا و مفهوم خاص خود را دارد.

   ملک الشعرhی بهار در کتاب سه جلدی خود بنام "سبک شناسی"، سبک را وابسته به طرز تفکر نویسنده یا گوینده تعریف کرده است. تذکره نویسان نیز در طول تاریخ به "طرز " و طریقه"ی این گونه شاعران و تفاوت آنان از دیگران پی برده و با شیوه و طرز بیان آنان اشاره­ ها کرده­ اند. دهخدا نیز در لغت نامه­ی خود سبک را شامل دو موضوع: فکر یا معنی، صورت یا شکل دانسته است.

   ذبیح الله صفا نیز در تاریخ ادبیات خود این گونه شاعران را از ارکان شعر فارسی دانسته و روی آنان تاکید کرده است. از این شاعران، می­توان نظامی، خاقانی و دیگر شاعران آذربایجان را نام برده است که در عین عدم صداقت در بررسی­های ادبی خود، به ارزش­های علمی تاکید نکرده است. [1]

   بی­تردید سبک شناسی شاخه ای از علوم انسانیاست که با تکیه بر آن می ­توان به جهان بینی و جهان نگری شاعر پی برد. زاویه­ ی دید شاعر، بینش اورا نسبت به زندگی، فکر و بیان اورا در این مسائل نشان می­دهد. بنا بر تحقیقات و بررسی­ های ادیبان، سبک ادبی آذربایجانی ، یکی از غنی­ترین و زیباترین سبک­های شعری فارسی را تشکیل می­دهد که همه­ ی شاعران مطرح در این سبک، برخاسته از سرزمین آذربایجان و یا ترک زبان بوده­ اند. هدف از نگارش این بخش، توجه به طرز بیان، خلاقیت و یگانگی موجود در آثار شاعران آذربایجانی است که در عین پردازش آثار خود به زبان فارسی، از فرهنگ و ادب خود بر آن افزوده و به زبان فارسی هدیه داده ­اند. از ادیبان فارسی زبان که به این طرز بیان شاعران آذربایجان دقت لازم را داشته و بدان اذعان کرده اند می توان به سعید نفیسی، وحید دستگردی، دکتر شمیسا، دکتر یعقوب آژند و از مستشرقین به یان ریپکا اشاره کرد. البته ده­ها ادیب و محقق آذربایجانی در این زمینه به پژوهش­های علمی پرباری دست یازیده و به نتایج بسیار خوبی رسیده اند. در ابتدای بحث، به نقل قولی از یان ریپکا – ایران شناس چکسلواکی در اثر" ادبیات فارسی در زمان سلجوقیان" می­پردازیم. ایشان با صراحت کامل فصل دوم اثر خود را به "سبک آذربایجانی" اختصاص داده و اذعان کرده اند که "ماورای قفقاز و مجاور آ آذربایجان از جمله مناطق جالبی است که گروهی از شعرای متشابه را که دارای خصوصیات ویژه هستند در دامن خود پروراند. ولی این جنبه از ادبیات ایران(= بهتر است بگوئیم فارسی – زیرا وقتی سخن از ادبیات ایران به میان می­آید باید ادبیات همه­ ی ملت­های ساکن در ایران از جمله ترکان، ترکمنان، کردها، بلوچ ها و ... نیز مد نظر باشند) در تاریخ ادبیات آن به قدر کافی مورد بحث قرار نگرفته است"[2]

   آنچه در این اثر حائز اهمیت است بر خلاف تلاش های مذبوحانه ی برخی از شوونیست ها، اطلاق نام آذربایجان بر اکثر شهرهای آن سوی ارس است که با صراحت کامل نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، و دیگر شاعران آن سوی ارس را شاعران آذربایجانی نام می برد. این امر در حالی است که برخی از ادیبان فارسی، معتقدند نام این سرزمین را آذربایجان ننامند واصرار دارند  نام جعلی و فرعی تر" آران" را به کار برند. برای این که به حاشیه رانده نشویم توجه علاقمندان به این بحث را به کتاب دیگری جلب می­کنیم.[3]

   آنچه سبک آذربایجانی را از دیگر آثار فارسی متفاوت و متمایز می سازد از نظر ادیبان و پژوهشگران متعدد و متفاوت است ، اما این خصوصیات را در آثار تمامی شاعران این خطه: قطران تبریزی، ابوالعلا گنجوی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، فلکی شروانی، مجیرالدین بیلقانی، اثیرالدین اخستکی، ظهیرالدین فاریابی، اوحدی مراغه ای، مولانا فضولی، صائب تبریزی و ده ها شاعر و سخن سرای بزرگ آذربایجان که به فارسی نیز آثاری دارند مشاهده می کنند. قطران تبریزی از جمله شاعرانی است که نخستین بار شعر فارسی گفت و هرچند که آنرا به نیکی نمی دانست. وی متوفی 465هجری یا 1072 میلادی است که در تبریز متولد و در آنجا زندگی کرده و  دیوانش از ویژگی های سبک آذربایجانی سرشار است.ابوالعلا گنجوی(متوفی 554 ه/1159 م) استاد بزرگ شاعران منطقه بوده و بنای سبک آذربایجانی را مستحکم ساخته و شعر تغزلی را لفافه ای برای بیان کمبودهای جامعه ساخته است. تلفیق معارف با شعر و ارتقای سطح شعر از ویژگی های سبک آذربایجانی را مدیون این شاعر بزرگ هستیم.

   دکتر سیروس شمیسا نیز در عین اشاره ی صریح به سبک آذربایجانی، از نظر یررسی مشخصات این سبک صراحت لازم را ندارد و راه به خطا می­رود. ایشان در فصل سوم کتاب "سبک شناسی شعر" [4]ضمن پرداخت به این موضوع، علل تغییر سبک خراسانی را مورد بررسی قرار می دهد. همانگونه که می دانیم ملک الشعرای بهار نیز در جلد دوم "سبک شناسی" [5] در بررسی شعر قرن ششم، به پیدایش دولت سلجوقی اشاره کرده و دکتر شمیسا نیز در همین قرن، حمله و تعریض به شاهنامه ها و اخبار ملوک عجم و رسوم ایرانی را امری رایج می شماد . حتی در دیوان شاعران بزرگ ایرانی مانند عنصری، فرخی و امیر معزی نشان می دهد که مستقیما داستانهای شاهنامه را دروغ، و کار فردوسی را فریب و نیرنگ می شمارند.[6]

   دکتر شمیسا معتقد است: "سلجوقیان در آغاز کار به شعر و شاعری التفاتی نداشتند. از این رو قصیده که وسیله­ی مدح بود عقب نشست و غزل که وسیله­ ی بیان عواطف و احساسات بود رواج یافت". ایشان ادامه می­ دهد: البته سلجوقیان اندک اندک با تمدن ایرانی آشنا شدند و به سبک ایشان دربارهای باشکوهی ترتیب دادند و به کمک وزرای ایرانی خود به تدریج به اوضاع سابق برگشتند و از این رو دوباره قصیده و مدح رونقی یافت. (همان، ص99). همو در ادامه، در نقض سخن خود می­نویسد:" نظامی عروضی جایی هم به شعر دوستی سلجوقیان اشاره دارد که آل سلجوق همه، شعردوست بودند اما در شعر دوستی هیچکس همپای طغانشاه ابن آلپ ارسلان نبود و در محاورت و معاشرت او همه با شعرا بود و ندیمان او، همه شعرا بودند".[7] به گفته­ی دکتر شمیسا در قرن ششم، سه مکتب شعری در ایران دایر بود: سبک خراسانی، سبک آذربایجانی و سبک عراقی

   او، در معرفی سبک آذربایجانی می­ نویسد: "نمایندگان این سبک، خاقانی، نظامی، مجیر و فلکی هستند. سبک آذربایجانی هر چند سبک مستقلی است اما می­توان بنیاد زبانی آن را همان زبان خراسانی دانست، اما از نظر فکر و مختصات ادبی بیشتر به سبک عراقی نزدیک است".

   او، در ادامه­ی سخن خود می ­نویسد: "سبک آذربایجانی هم فقط در همین قرن (قرن ششم) است و به سرعت از میان می­رود (همان، ص108). در حالی که می­دانیم این سبک تا زمان صائب تبریزی نه تنها در جا نزده بلکه تحولات خوبی هم داشته و تکامل یافته است. دکتر شمیسا که ار صفحه 142 به بعد به بررسی سبک آذربایجانی پرداخته است می­ نویسد: "سبک آذربایجانی، سبک شاعران حوزه­ ی شمال غربی ایران یعنی منطقه­ ی اران و آذربایجان است. رئیس این حوزه­ی ادبی ابوالعلا گنجوی بود و شاعران معروف آن عبارتند از مجیرالدین بیلقانی، فلکی شروانی، خاقانی و نظامی گنجوی(ص142).ایشان در بررسی مختصات این سبک به چند نمونه اشاره دارندکه از آن جمله: فاضل نمایی، اشاره به علوم مختلف، اشاره به رسوم مسیحیت، اشاره به فولکلور، عقاید عامیانه، طب و نجوم؛ همچنین تبدیل لحن حماسی به مفاخره که در نتیجه ی آن، شاعران تنها خود را قبول دارند و دیگران را هجو می­ کنند"(ص143).

   متاسفانه دکتر شمیسا در این بررسی دقت لازم را به خرج نداده و دچار تناقضات فراوان شده است او، به مرحوم دشتی هم اشاره کرده و از اینکه خاقانی را پایه گذار سبک هندی دانسته راه به خطا رفته است. او معتقد است تمثیل، بارزترین مختصه ­ی سبک هندی است(ص152)، در حالیکه این مختصه را می­توان بوضوح از شعر قطران تا صائب تبریزی ردیابی کرد.دکتر شمیسا باز تکرار می کند که مکتب آذربایجانی در قرن ششم پدید آمد و در همین قرن هم از میان رفت و هر چند که در طول زمان عده ی کثیری از قصائد خاقانی و مثنوی های نظامی تقلید کردند اما هیچکدام نتوانستند در این سبک تشخصی یابند(ص170). ما، دلیل این امر را در غیر آذربایجانی بودن این شاعران تقلیدپیشه می­ دانیم و گرنه صدها تن از شاعران ترک و آذربایجانی همین شیوه را در پیش گرفتند و تا 6 قرن دیگر این سبک و شیوه را تکامل و تکوین دادند. ولی متاسفانه ادیبان فارس دقت لازم را در این باب به کار نبرده­اند. وی، در بررسی مختصات شعر قرن ششم و سبک آذربایجانی به چند مورد اشاره می­کند که از آن جمله:

وفور لغات و اصطلاحات عربی

وفور ترکیبات نو(بویژه ترکیبات برگرفته از ترکی)

فقدان برخی از لغات کهن خراسانی(به دلیل اینکه بسیاری از شاعرات سبک آذربایجانی اصلا فارسی بلد نبودند که نمونه­اش قطران تبریزی است)

- کاسته شدن روشنی و سادگی و روانی زبان و حرکت به سوی دشواری

- ورود لغات بیشمار ترکی

و از نظر فکری، ایشان معتقدند که این سبک چند مشخصه را نیز دارد که از آن جمله:

- اشاره به علوم مختلف مثل نجوم، طب، تفسی و فقه

- اشاره به ضرب المثل های عربی(بگو ترکی)

- اشاره به مسائل کلامی مانند نزاع معتزله و اشعریان

- مخالفت با فلسفه ی یونانی

- مخالفت با تاریخ پیش از اسلان و شاهان عجم و طعن به شاهنامه ها

- شکایت از زمانه

- شکایت از ترکان و ترکتازی­ها (متاسفانه دکتر شمیسا در این باره راه را گم کرده است. ایشان شعر و داستان معروف - پیرزنی را ستمی در گرفت - دست زد و دامن سنجر گرفت... را دلیلی بر مخالفت نظامی گنجوی با ترکان دانسته ­اند، در حالیکه هر کلاس دیده ی اکابری می­داند که در این داستان، نظامی نشان می­دهد که عدالت شیوه ی ترکان است و اگر سلطان سنجر ظلمی را مرتکب شود از شیوه­ ی ترکان بیرون رفته است. این گونه برخوردهای سطحی از طرف ادیبان فارس، حتی نه تنها سطحی نمی ­توان گفت، بلکه گاهی کاملا حساب شده و نیرنگ بازی است).

 

   اما از شاعرانی که آثار خود را در سبک آذرباجانی آفریده اند و از بنیانگزاران سبک ادبی در ادبیات فارسی هستند:

   خاقانی متولد 515ه/1121م و متوفی 595ه/1199م از نخستین شاعرانی است که ارائه ی ماده تاریخ بر اساس تقویم هجری و مسیحی را برای نخستین بار وارد شعر فارسی کرده است. در شعر او وطن پرستی به مفهوم ایران پرستی وجود ندارد، بلکه او حهان وطنی را بر جای وطن پرستی نهاده است. در دیوان او، حتی نامی از ایرا برده نمی­ شود و آرمان های ملی او در تبریز نهفته است. او، شروان را بر جای مادر نشانده و تبریز را به عنوان پدر می ­پسندد و چون از مادر رنجیده خاطر گشته از آغوش مادر به آغوش پدر پناه می­آورد و در تبریز سکنی گزیده و در آنجا آرام می گیرد. استعداد و نبوغ بی پایان او سبک آذربایجانی را قوام بخشیده و از غنای فرهنگی سرزمینش بهره گرفته و توصیف زیبایی­های وطنش – بامدادان و شامگاهان – مدح سرزمین مادری اوست. انسانگرائی، آرمان­های عالی انساندوستی در اشعار او بوفور ترنم یافته و در راه آزادی و شرف انسان­ها بارها به زندان افتاده است و حبسیات او برای نخستین بار در شعر فارسی بر زبان می آید.مادر او مسیحی بوده ولذا اسلام و مسیحیت در کنار هم تعریف و توصیف می­شوند و مورد دیگری از خصوصیات سبک آذربایجانی بدین ترتیب رقم می­ خورد.

   نظامی گنجوی یکی دیگر از ارکان اصلی شعر فارسی، برخاسته از آذربایجان در کنار آثار ترکی خود، آثاری به زبان فارسی نیز سروده و با خلاقیت بی بدیل خود سبک آذربایجانی را قوام می­بخشد. رمانتیسم نظامی با سمبولیزم عرفانی در هم آمیخته و با الهام از فرهنگ غنی سرزمین مادریش و با پیوند با فرهنگ و زبان زیبای ترکی – همچنین وام دهی­ های فراوانش از زبان ترکی به زبان فارسی در قالب ضرب المثل­ها، اصطلاحات و داستان­های فولکلوریک در منظومه های بی مانندش، سبک آذربایجانی را عالمگیر کرده است. به طوری که اکثر پژوهندگان آثارش را به حیرت واداشته و لاجرم به فرهنگ غنی بومی وی پی برده اند.

   فلکی شروانی متولد 501 ه/1107 م و متوفی 551ه / 1154م با مهارت در صرف و نحو عربی، خطاطی، ریاضی، هیات و نجوم که باعث انتخاب فلکی نیز شده است اورا با سبک آذربایجانی عجین ساخته و در مبارزه با دربار بارها به زندان افتاده و اشعار حبسیه ی وی معروف گشته است. او، مبارز راستینی بوده است که در اشعارش تعصب دینی و حکومتی به چشم نمی خورد و پند حاکمان که در نوع خود نشانگر جسارت و بی باکی شاعر است دیده می شود. مدح زیبایی های طبیعت و واقع گرائی های بی مانندش از او شاعری ساخته است که در سبک آذربایجانی جای می­گیرد.

   مجیرالدین بیلقانی متوفی 594ه /1197م، شاعری مبارزه طلب بوده و سادگی و سلاست شعرش به همراه آهنگ بیان و زبانش او را در میان شاعران سبک آذربایجانی قرار می دهد. مادر او. نیز مسیحی بوده و لذا تعصب مذهبی در شعر او وجود ندارد، بلکه از نوعی همدلی با ادیان نیز برخوردار می­باشد. اما استفاده از فرهنگ بومی اورا از اساسی­ترین شاعران سبک آذربایجانی می­سازد.

   اثیرالدین اخستکی متوفی 577ه /1183 م از متعلقین به سبک آذربایجانی به شمار آمده است که در آذربایجان در خدمت ایلده­گزها وارد شد وای به جای مدم شاهان، به نصیحت و پند آنان همت گماشت. قالب و محتوای عالی اشعار او، همچنین کاربرد شیوه ی علمی و بیان حوادث اجتماعی و سیاسی که از خصوصیات سبک آذربایجانی است او را از شاعران مناطق پارسی گوی دیگر متمایز می­سازد.

   ظهیرالدین فاریابی متولد 551ه/1156م به گواه ادیبان فارسی پژوه از نسل ترکان بوده و در دیوانش از الفاظ بی­شمار ترکی استفاده کرده است. ریشه و اصل و نسب ترکی او را در کاربری بیشتر واژگان ترکی دانسته­اند. از دیگر سوی، بسیاری از خصوصیات سبک آذربایجانی در اشعار او ملحوظ گشته است.

   اوحدی مراغه­ ای، مولانا فضولی، صائب تبریزی و دیگران نیز از متعلقان با سبک آذربایجانی هستند که در زمان خود به سبک آذربایجانی روحی تازه دمیده و آنرا پربار و بارور ساخته­ اند. اما شاعرانی که در بالا از آنان نام برده شد دارای وجه مشترکی هستند و آن معاصر بودن آنان است که خود معنا و مفهوم خاص خود را دارد. سبک آذربایجانی را در این مقطع تاریخی دانستن، بسیاری از گره های تاریخ ادبیات آذرباین و موقعیت زبان ترکی را می­گشاید.

با این مختصر، بد نیست به ویژگی­ های سبک آذربایجانی بپردازیم که این ویژگی­ها از طرف بسیاری از ادیبان فارس و فارسی پژوهان مورد تائید قرار گرفته است. اینک به برخی از این ویژگی­ها می­پردازیم:

1)                 یان ریپکا معتقد است شعر این منطقه– آذربایجان– نشانگر فرهنگ وسیع آن است. طرز بیان، واژگان و دستور زبان آنان ویژگی­هایی است که در سایر شعرای ایران دیده نمی­شود. ایشان اضافه می­کنند: همه تحولات شعری این سبک از یک اصل و ریشه مایه گرفته است و پس از آن، تحت تاثیر شرایط محلی و خاصه ویژگی­های مناطق غیر ایرانی و غیر فارسی که زبان آنان بیگانه بوده، قرار گرفته است.[8] شروع سبک آذربایجانی با قطران بوده و توسط دیگر شاعران آذربایجانی مانند: نظامی، خاقانی و ... مرحله تکوین و تکامل را پشت سر نهاده است

2)                 فرم- فرم شعری مطرح در این زمان و سبک، بیشتر قصیده و در مرحله ی دوم رمان­های حماسی ملهم از داستان های فولکلوریک آذربایجان است. اوج قصیده در ادبیات فارسی را در اشعار خاقانی و قطران شاهدیم و سپس مثنوی را در رمان­های زیبای نظامی می بینیم. غزل و دیگر فرم­های شعری محصول قرن­های بعدی است. حتی مثنوی ترکی در تداوم این راه فراز و نشیبهای بیشتری یافته و اوج خود رسیده است و از مثنوی فارسی – با آنکه مثنوی ریشه­ای فارسی دارد – فاصله گرفته است که در جای خود بدان می­پردازیم. استفاده از طرز بیان آشیق­ها در مثنوی و داستانسرائی نظامی بسیار شاخص و زیباست که در بخش خود بدان می­پردازیم.

3)                 دست کشیدن از کهنه گرائی و استفاده از تکنیک پیچیده­تر را اکثر ادیبان اشاره کرده­اند. یان ریپکا نشانه­ی عمده­ی این شیوه را استفاده از فولکلور محلی دانسته است. تردیدی نیست که شعر نمی­تواند همواره بر یک پایه­ی ساده استوار باشد و عامه­ی بی­سواد را مد نظر قرار دهد بلکه باید نشانگر علم و موقعیت شاعر نیز باشد که این امر از یک سو می­تواند باعث پیچیدگی شعر و از سوی دیگر تنوع شعر باشد.

4)                 روح مبارزه در این سبک – اکثر شاعران آذربایجان در این مقطع زمانی و پیوند یافته با این سبک ادبی، شاعرانی هستند که زندان کشیده­اند هرچند که در اوایل حتی جزو شاعرام مداح بوده اند. خاقانی شروانی بارها به زندان افتاده و در نهایت با استفاده از ترفند زایرت مکه رفتن از شروان فرار کرده و دیگر به آنجا بازنگشته است. فلکی شروانی، بیلقانی و دیگران نیز زندان ها کشیده اند و حبسیات آنان معروف در ادب فارسی است. حتی دیگران شاعرانی که به زندان نیفتاده اند از مبارزه با حاکمان و آزار و اذیت های دربار بدور نبوده اند. نظامی گنجوی از منتقدان اصلی حکومت­ها بوده و با شجاعت بی مانندی در عین تقدیم آثارش با حاکمان به نصیحت و پند آنان دل سپرده است و حرف او را به گوش می­گرفته­اند. مدح و ستایش شاهان و تمجید آنان هرگز در آثار شاعران آذربایجانی وجود ندارد و اگر هم موجود باشد توخالی نیست بلکه تعلیم و نصیحت شاهان اصل اساسی این گونه اشعار به شمار می­آید.

5)                 از ویژگی­های بارز سبک آذربایجانی در شعر فارسی وابستگی عمیق شاعران به آذربایجان و عدم ایران دوستی آنان بوده است. آنان در خیلی از موارد ضد ایرانی­اند. خاقانی جزو این شاعران است. نظامی، لیلی و مجنون عرب را لباس آذربایجانی می­پوشاند، اسکندر مقدونی را کشان – کشان به آذربایجان می آورد و در برابر نوشابه – دختر آذربایجانی به زانو می­نشاند. بهرام گور ساسانی در اثر نظامی، نه یک شاه و شازاده ی ایرانی، بلکه یک پناهنده ی ایرانی به آذربایجان تصویر می­شود. بازتابی از ایران پرستی فردوسی و یا دیگر شاعران فارس را نمی­توان در اشعار هیچ یک از شاعران سبک آذربایجانی یافت. بلکه به جای آن عشق به سرزمین مادری بوفور می­توان در آثار شاعران آذربایجان یافت.

6)                 تک مذهبی نبودن شاعران سبک آذربایجانی نیز از ویژگی­های این طرز و طریق شمرده می­شود. در کنار اسلام، می­توان نشانه­های شمنیزم ترکی، زردشتی گری، مسیحیت و آزادی همه­ی دین­ها را دید. به طوری که یان ریپکا معتقد است این سبک با این ویژگی هایش نمی توانست در جای دیگری جز آذربایجان به وجود آید.[9]

7)                 بازتاب غنای فرهنگ بومی اصلی است که بیشتر ادیبان پژوهشگر در این ساحه بدان اذعان کرده­اند. تصویر زیبایی­های بومی و در نتیجه توصیفی بودن این اشعار نقطه­ی آغاز اشعار این سبک است که در ادامه­ی آن باید منتظر ورود صدها واژه­ی ترکی، صدها ضرب­المثل ترکی و هزارن اصطلاح محلی نیر بود. دیوان قطران، نظامی، خاقانی و دیگر شاعران این دوره­ی آذربایجان مملو از این گونه آثار می­باشد.

8)                 انسانگرائی ناب و لطیف و آرمان­های عالی انسانی را از دیگر مشخصات سبک آذربایجانی شمرده­اند. بی­تردید می­توان عالی ترین روحیات انساندوستی را در سمبولیسم عرفانی نظامی مشاهده کرد. رمانتیزم حماسی، سمبولیزم عرفانی، دفاع از حقوق مردم و انتقاد از سیستم حکومتی، اشعار این شاعران را در طول قرن های متمادی از اهمیت وافری برخوردار کرده است. ارزش زن در آثار این شاعران در حدی است که به هیچ عنوانی در آثار شاعران فارسی نیافته­ایم. موقعیت زنان در آثار داستانی نظامی و احترامی که وی به زنان قائل است، یا حتی احترامی که شاعر به همسر خود که ابتدا کنیز بوده و سپس همسرش گشته است در کل ادبیات فارسی بی­همتاست. احترام خاقانی به مادرش در ادبیات فارسی بی مانند است، زن در اشعار مجیر بیلقانی دارای احترامی بی­مانند در شعر فارسی است و کلا در اشعار این شاعران، زن به عنوان انسانی ارزشمند و مولد احترام­آمیز است و از قدسین بی­مانندی برخوردار است. توجه به طبقات پائین جامعه، دفاع از حقوق مردم در برابر حاکمان از دیگر خصوصیات بارز سبک آذربایجانی است. به طوری که بسیاری از ادیبان پژوهشگر این سبک، حمایت از طبقات و اقشار مردم را از مشخصات سبک آذربایجانی دانسته اند. مجموعه­ی این مشخصات باعث گشته بسیاری از پژوهندگان آثار این شاعران، شیوه­ی روان کاوانه ای آن را نیز مد نظر داشته باشند و به این ترتیب در برخورد با این آثار با دقت و وسواس خاصی بدان­ها می­پردازند. فراوانی تمثیلات و یا استفاده از سمبولیسم هر تازه واردئی را اجازه نمی­دهد. شخصیت پردازی­های زیبا و علمی نیز از دیگر خصوصیات این شیوه­ی بدیع می­باشد. فرهاد زحمتکش به صورت سیمایی نجیب و دوست داشتنی به تصویر درمی­آید و اورا در برابر خسرو عیاش و تن پرور با احتارام بیشتری مورد بررسی قرار می­گیرد.

9)                 شخصیت­ها متفاوت از واقعیت تاریخیشان پردازش می­شوند. بهرام گور فارس ، در حالی که از شاهان و شاهزادگان ساسانی است در آثار نظامی آذربایجانی بسیار متفاوت از بهرام گوری است که در شاهنامه­ی فردوسی ترسیم گشته است. دیگر چهره­های تاریخی نیز با نظر شاعران آذربایجان چهره­ای متفاوت از سیمای تاریخیشان می­یابند.

10)             ترک زبان بودن همه­ی این شاعرانی که در سبک آذربایجانی به خلاقیت پرداخته اند. به ترک زبان بودن این شاعران می­توان از طریق دیوان خود آنان پی برد، زیرا به صراحت به این امر اشاره­ها کرده­اند. یان ریپکا نیز به ترک زبانی این شاعران اذعان کرده است.[10]هر محقق با انصافی با مختصر دقتی می تواند در بیان و طرز افاده­ی این شاعران به ترک زبانی آنان واقف شود. کثرت ضرب­المثل­هایی که در فارسی وجود نداشته و از طریق آنان وارد ادبیات فارسی شده از آن جمله موارد می­باشد. ضمنا بسیاری از اصطلاحات بکار رفته در دیوان این بزرگان برای هر فارس زبانی نامانوس بوده است و هنوز امروز هم این تازگی را دارد. 

   سبک آذربایجانی، مختص شاعران ترک زبان و آذربایجانی الاصلی است که در این مقطع تاریخی بنابر شرایط تاریخی، آثار خود را علاوه بر زبان مادریشان به زبان فارسی هم سروده­اند و برخی حتی تمامی آثارشان را به فارسی آفریده اند.

 

 منبع : م. کریمی، تاریخ ادبیات آذربایجان، دوره 12 جلدی، ج 3، صص 72 - 83.

منابع:

1 . شيرين بياني، تاريخ آل‌جلاير، دانشگاه تهران، 1345.

2 . هامر پورگشتال، تاريخ امپراتوري عثماني، ترجمة ميرزا زكي علي آبادي، تهران، انتشارات زرين، 1367.

3 . حسيني قزويني، لب‌التواريخ، به كوشش جلال‌الدين تهراني، تهران، مؤسسة خاور، 1314.

..

 

4 . خواندمير، حبيب‌السير، به كوشش دكتر دبير سياقي، تهران، خيام، 1362.

5 . دولتشاه سمرقندي، تذكره الشعراء به كوشش ادوارد براون، ليدن، 1900.

6 . فاروق سومر، قره‌قويونلوها، ترجمه ي وهاب ولي، تهران، 1369.

7 . نقش تركان آناتولي در تشكيل و توسعه ي دولت صفوي، ترجمه ي احسان نراقي، تهران، نشر گستره، 1371.

8 . ابوبكر تهراني، ديار بكريه، به كوشش فاروق سومر، تهران، 1356.

9 . خواجه رشيدالدين فضل الله همداني، جامع‌التواريخ، به كوشش بهمن كريمي، تهران، اقبال، 1338.

10 . عبدالعلي كارنگ، آثار تاريخي آذربايجان، تهران، 1351.

11 . مير خواند، روضه‌الصفا، تهران، 1339.

12 . فؤاد كؤپرولو، حيات مجموعه سي، مختلف نمره لر، آنكار، 1926 ـ 1929.

13 . فؤاد كؤپرولو، آنادولو سلجوقلاري تاريخي، آنكارا، 1943.

14 . نهاد سامي بانارلي، تورك ادبياتي تاريخي، 2 جيلد، استانبول، 2004.

15 . مجدود منصور اوغلو، دهاني و منظومه لري، استانبول، 1335.

16 . دكتر جواد هيأت، آذربايجان ادبياتينابير باخيش، تهران، 1376.

17 . اين بطوطه، سياحت نامه ترجمه سي، استانبول، 1335.

18 . فؤاد كؤپرولو، تورك ديلي و ادبيياتي حاققيندا آراشديرمالار، استانبول، 1934.

19 . دكتر حسين آيان، شيخ اوغلو و خورشيد نامه، ترجمه ي م.كريمي، زنجان، 1373.

20 . اسماعيل حسن زاده، تركمانان قره قويونلو و آغ قويونلو در ايران، تهران، 1379.

21 . فاروق سومر، قره قويونلولار استانبول، 1992.

22 . خواندمير، حبيب السير، 2 جلد، تهران، 1364.

 



1)ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد 2، ص 798.

1) پروفسور یان ریپکا، ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان، ترجمه: دکتر یعقوب آژند، تهران، 1364، ص62.

2)م.کریمی، روشنفکران آذربایجان، تهران، 1386، ص300 به بعد.

م.کریمی، زبان ترکی و هویت ایرانی، زنجان، 1377.

1)دکتر سیروس شمیسا، سبک شناسی شعر، تهران، 1382، ص142.

2)ملک الشعرای بهار، سبک شناسی، تهران، 1382، س65.

1) شمیسا، همان، ص98.

2)همان، ص101.

1) همان، ص62.

1)همان، ص64.

1)همان، ص75.