ابراهیم صفایی (زاده ۳۰ آبان ۱۲۹۲ - درگذشته ۱۳۸۶) نویسنده، روزنامهنگار و تاریخنگار پیشین ایرانی است.[۱]
زندگی[ویرایش]
او در مدرسهٔ آمریکایی ملایر و همدان درس خواند. در سال ۱۳۱۵ در اهواز، روزنامهٔ خوزستان را نشر داد، سپس در تهران هفتهنامهٔ عسس را. آثاری در زمینهٔ شعر و بررسیهای تاریخی نگاشت. همچنین به بررسیهای ادبی پرداخت. او داستانی با عنوان «قصهٔ کنار دریا» در سال ۱۳۳۷ نیز نوشتهاست. از آثار او «نهضت ادبی ایران در عصر قاجار (۱۳۳۳)» مشهور است و همچنین تاریخ ملایر.
صفایی پس از گذراندن دورهٔ تحصیلات در رشته حقوق و ادبیات و تصدی پارهای از مشاغل اداری، قضایی و فرهنگی به کار پژوهش در تاریخ پرداخت. او در ۱۳۴۷ خورشیدی به تأسیس «انجمن تاریخ» همت گماشت و نشریهٔ «پژوهش انجمن» را تا خرداد ۱۳۵۷ بهطور فصلی انتشار داد. در ۱۳۴۹ به عضویت «کنگره تاریخ» و در سال بعد به عضویت «کنگره تاریخ و فرهنگ ایران» و در ۱۳۵۱ به عضویت «انجمن تاریخ فرهنگستان» درآمد.[۲]
ترانه سرایی[ویرایش]
ابراهیم صفایی شعر آهنگ معروف سیمین بری با آهنگسازی جمشید شیبانی را نیز سروده است.[۳]
جستارهای وابسته[ویرایش]توپ سفید
منابع[ویرایش]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ابراهیم صفایی در ویکیگفتاورد موجود است.
↑ میرعابدینی، حسن (پاییز ۱۳۸۶ ناشر=چشمه). «صفایی، ابراهیم». فرهنگ داستاننویسان ایران، از آغاز تا امروز. تهران. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۳۶۲۳. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
↑ صفایی، ابراهیم (خرداد ۱۳۶۳). رهبران مشروطه - چاپ سوم. انتشارات جاویدان. OCLC 919790074.
↑ https://shadshow.ir/index.php/2017-12-12-04-47-03/889-ehsan-nooshe-simin-bari
ردهها: اهالی ملایر
تاریخنگاران اهل ایران
روزنامهنگاران مرد اهل ایران
زادگان ۱۲۹۲
زادگان ۱۳۳۱ (قمری)
زادگان ۱۹۱۳ (میلادی)
نویسندگان مرد اهل ایران
درگذشتگان ۱۳۸۶
این صفحه آخرینبار در ۴ مارس ۲۰۲۱ ساعت ۱۶:۳۹ ویرایش شدهاست.
آقای ابراهیم صفایی به منظور شناساندن بیش تر نهضت مشروطه، به تدوین شرح حال مؤثّرترین افرادی که در آن سهم داشته اند، همّت گماشته است. وی در زمینه مشروطه، کتاب های بسیاری نوشته و در اختیار محقّقان و عموم قرار داده است. برخی آثار صفایی، به طور کامل جنبه سندی و برخی دیگر صبغه تاریخی تحلیلی دارند. در این مقاله، پس از معرّفی مختصر آثار منتشره شده وی، کتاب رهبران مشروطه که یکی از مهم ترین کتاب های او است، بررسی می شود. برخی از نکاتی که درباره این کتاب ذکر می شود، به دیگر تألیفات وی نیز قابل تسرّی است.
از آن جا که آثار این نویسنده، خطّ خاصّی در تاریخ نگاری مشروطه به شمار می رود، تحقیق حاضر می تواند یکی از جریان های تاریخ نگاری این برهه زمانی مهم را به پژوهشگران تاریخ معاصر ارائه کند، و نیز گامی هرچند کوچک در جهت شفّاف سازی منابع تاریخی بردارد.
أ. آثار منتشره صفایی
1. نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت خارجه، واحد نشر اسناد، اوّل، 1370ش: از آن جاکه نویسنده، سرآغاز نهضت مشروطه را قتل ناصرالدین شاه می داند، اسناد مربوط به علل پیدایی و گسترش این حرکت را از آن تاریخ تا صدور فرمان مشروطه، گشایش مجلس شورای ملّی و مرگ مظفرالدین شاه ذکر می کند.
2. رهبران مشروطه، دوره اوّل، انتشارات جاویدان، دوم، 1362ش: انتشار این کتاب، ابتدا به صورت جزوه های ماهیانه بوده و بعد مؤسّسه انتشارات جاویدان، آن را به کتاب تبدیل کرده است. این کتاب، مشتمل بر 24 زندگینامه از رهبران نهضت مشروطه است که حیات و اندیشه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... آن ها بر پایه اسنادی که نویسنده ارائه می دهد، تحلیل و تبیین می شوند.
3. پنجاه نامه تاریخی، چاپ حیدری، اوّل، مرداد 2535 شاهنشاهی: این کتاب، هشتمین اثر تاریخی مؤلّف است که بر پایه اسناد انتشار یافته، و پنجاه سند تاریخی را ارائه می دهد و هیچ گونه تحلیلی در آن ها از جانب نویسنده ارائه نشده است. این أمر چنان که نویسنده ذکر کرده فقط به جهت آشنایی و تنویر افکار عموم و محقّقان، صورت پذیرفته و هدف اصلی، مشاهده و مطالعه اسناد، سپس داوری درباره گذشتگان و تاریخ سازان این سرزمین است.
4. اسناد سیاسی دوران قاجاریه، چاپخانه حیدری، اوّل، اسفند 2535 شاهنشاهی: کتاب مذکور، مشتمل بر 150 سند مهم و اصیل سیاسی است. این کتاب به ترتیب موضوع اسناد، فصل بندی شده است بدین صورت که متن سند کامل نقل، و هر یک از اسناد در چند سطر کوتاه بدون تفسیر و تأویل از ناحیه نویسنده معرّفی می شود. اسناد مذکور، بخشی از تاریخ دوران قاجاریه، و احیانا اشتباهات و اغراض تاریخ نویسان را آشکار می سازند.
5. اسناد نویافته، چاپ شرق، مشخصات دیگر کتاب آورده نشده است: این کتاب، پنجمین کتاب حاوی مدارک سیاسی و تاریخی، مشتمل بر 50 سند درباره موضوعات گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی است. نویسنده درباره کتاب می نویسد:
در این اسناد، با بسیاری از نکته ها و رازهای مهمّ سیاسی مربوط به مسائل گوناگون از جمله نخستین شورش تبریز در زمان قاجاریه و مناسبات ایران با همسایگانش در آن زمان و چگونگی سازمان های کشوری و لشکری و راه جویی های روس و انگلیس در عرصه سیاست و اقتصاد ایران و نکته های تازه از آغاز نهضت مشروطه آشنا می شویم. به بینش و کوشش وطن خواهانه و تلاش های صمیمانه، ولی کم اثر برخی از زمامداران و شخصیت های آن زمان و نیز به آزمندی و کوته نظری و ناآگاهی و خطاکاری برخی دیگر از رجال و کشورمداران آن عصر راه می جوییم. راه و روش زندگی و اثر و خط و شیوه نگارش گروهی از ناموران آن روزگار را محسوسا در می یابیم. به راز انحطاط و بی سازمانی دوره مظفّرالدین شاه پی می بریم. از تاریخ اجتماعی و آداب و رسوم ملّی و مذهبی و تشریفات رسمی و اداری ایران سده پیشین دانستنی های سودمندی به دست می آوریم. به جز این ها برای درک پیشرفت ها و تحوّل های چشمگیر ایران نو که از نیم قرن پیش آغاز شده و برای آگاهی بیش تر از دگرگونی هایی که در افکار، آداب، عادات و رسوم اجتماعی مردم پدید آمده، وسیله سنجشی به دست نسل جوان می دهیم (ص 3).
6. برگ های تاریخ، چاپ حیدری، مرداد 2535 شاهنشاهی: کتاب مذکور ششمین کتاب اسناد سیاسی، مشتمل بر تعدادی از اسناد و گزارش های دوران وزارت و صدارت سپهسالار است. این اسناد، هم معرّف شخصیت و هم نشان دهنده طرز تفکر و تمایلات سیاسی و شیوه کشورداری او است. همچنین نکته های جالبی از روابط سیاسی ایران با روس، انگلیس، عثمانی و افغانستان در بردارد. به ادّعای مؤلّف، این اسناد تا آن زمان انتشار نیافته و برای نخستین بار به وسیله او منتشر شد.
7. اسناد برگزیده دوران قاجاریه، چاپ حیدری، اول، مرداد 2535 شاهنشاهی: کتاب مذکور، هفتمین کتاب از مجموعه اسناد سیاسی صفایی، و در بر دارنده نامه ها، اسناد مهم و جالب از سپهسالار، ظلّ السلطان و دبیرالملک است. در این نامه ها، خدمات و گاهی خیانت افراد مذکور بررسی و ارائه می شود.
8. گزارش های سیاسی علاءالملک، چاپ پارت، دوم، 1362ش: کتاب، حاوی پانزده گزارش است که قسمت اعظم آن ها مربوط به مناسبات سیاسی و اوضاع داخلی و خارجی ایران با همسایگان، به ویژه روس بوده و برخی نیز مربوط به مناسبات بین ایران و انگلیس هستند؛ بنابراین، این کتاب حاوی اسناد و گزارش هایی که با نهضت مشروطه مرتبط باشند، نیست؛ بلکه بیش تر روابط و جغرافیای ایران در این اسناد بررسی و شناسایی شده است.
9. خاطره های تاریخی، چاپخانه سکه، اوّل، 1368ش: مشتمل بر تعداد فراوانی خاطره است که به طور عمده به دوران پهلوی مربوط می شود. برخی از آن خاطره ها درباره با رجال سیاسی دوران مشروطه است؛ البتّه خاطره ها (به نوشته مؤلّف) بیش تر بر پایه مشاهده های نویسنده بوده و با بهره گیری از حافظه خویش، آن ها را تنظیم کرده است.
10. نخست وزیران، ج 1، انجمن تاریخ، بقیه مشخّصات کتاب درج نشده است: مشتمل بر 12 زندگینامه از نخست وزیران پهلوی است. در ابتدا، این زندگینامه ها، به صورت جزوه های پراکنده چاپ شدند؛ امّا بعد به صورت کتابی جداگانه منتشر شد. مباحث مطرح شده در کتاب، مبتنی بر اسناد و مدارک است.
11. ده نفر پیشتاز، هیچ یک از مشخّصات کتاب درج نشده است: کتاب مذکور مشتمل بر زندگینامه ده نفر از رهبران نهضت مشروطه امین الدوله، مشیرالدوله، ظهیرالدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمّد طباطبایی، سعدالدوله، حاج آقا نورالله اصفهانی، صنیع الدوله، سرداراسعد بختیاری و سپهدار تنکابنی) است.
این کتاب، پس از انتشار کتاب رهبران مشروطه تألیف شده است. علّت آن هم بنابر آن چه مؤلّف در مقدّمه کتاب ذکر کرده پیشنهاد یکی از دوستان تاریخ نگار وی بوده است که برای سهولت در مراجعه و مطالعه جوانان درباره تاریخ پیدایی نظام حکومت پارلمانی در ایران، بهتر است تالیفی فراهم آورده شود و بنیانگذاران و پیشتازان واقعی نهضت مشروطه را که در ایجاد رژیم نو سهم اساسی داشته اند، معرّفی کنند تا جوانان ضمن شناخت این شخصیت ها با تاریخ پیدایی و پیشرفت نهضت مشروطه آشنا شوند. صفایی می نویسد:
سخنان آن دوست مرا بر آن داشت که به تنظیم بیوگرافی ده نفر از شخصیت هایی که در پیدایش فکر و ایجاد نهضت مشروطه و یا پیشرفت این نهضت که شاید بیش تر و تأثیر افزون تر داشته اند، بپردازم و این تألیف را فراهم آورده به نام «ده نفر پیشتاز» تقدیم دوستداران تاریخ نمایم (ص5).
12. چهل خاطره از چهل سال، انتشارات علمی، اوّل، 1373ش: کتاب مذکور، سومین کتاب خاطره ای نویسنده است. پیش از آن، کتاب های خاطره های تاریخی و پنجاه خاطره از پنجاه سال منتشر شده بود. خاطره های این کتاب، به دوره های گوناگون تاریخ مربوط می شود که مؤلّف آن ها را نقل کرده است.
برخی دیگر از تألیفات صفایی به دلیل در دسترسی نبودن آن ها، صرفا عناوین آن ها ذکر می شود:
13. اسناد مشروطه؛ 14. مدارک تاریخی؛ 15. نامه های تاریخی؛ 16. یکصد سند تاریخی؛ 17. دودمان عمید؛ 18. نهضت ادبی ایران در عصر قاجار؛ 19. آیینه خاطرات؛ 20. مرقعات؛ 21. یادداشت های سفر همدان؛ 22. دوره مجلّه انجمن تاریخ؛ 23. مرزهای ناآرام؛ 24. آیینه تاریخ؛ 25. تاریخچه هنرستان دختران و پسران؛ 26. تاریخچه هنرستان موسیقی ملّی؛ 27. تاریخچه هنرستان عالی موسیقی؛ 28. سفرنامه طوالش؛ 29. ترجمه اپرای «اُرفه» و «اُریدس»؛ 30. آشفتگی در دربار مظفّرالدین شاه؛ 31. پژوهشی در شناخت ریشه دودمان طباطبایی؛ 32. سوگنامه؛ 33. دوره دو ساله هفته نامه «عسس».
همان طور که از فهرست تألیفات صفایی مشخّص می شود، وی آثار فراوانی دارد؛ امّا میان آثار متعدّد او، چند اثر وی از جمله آن ها، کتاب رهبران مشروطه دارای موقعیت و جلوه ویژه ای است؛ به همین دلیل و نیز از آن جا که این کتاب یکی از منابع مورد استناد در مراکز گوناگون علمی و پژوهشی است، ضرورت دارد معرّفی و ارزیابی شود.
ب. ساختار کتاب رهبران مشروطه
کتاب مذکور، دوره یا جلد اوّل از مجموعه رهبران مشروطه و مشتمل بر 24 زندگینامه از کسانی است که از نظر نویسنده، از رهبران و سردمداران انقلاب مشروطه بوده اند. این کتاب در 775 صفحه تهیه و تدوین شده است. افرادی که زندگینامه آن ها بررسی و تحقیق و تحلیل شده، در ابتدای کتاب فهرست وار چنین آورده شده است: سید جمال الدین افغانی، میرزا ملکم خان، امین الدوله، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، ظهیرالدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمّد طباطبایی، صمصام السلطنه بختیاری، سرداراسعد، سپهدار تنکابنی، سید جمال الدین واعظ اصفهانی، ملک المتکلّمین، صنیع الدوله، ستّارخان، باقرخان، وثوق الدوله، میرزا حسن خان مشیرالدوله، مستوفی الممالک، یپرم خان ارمنی، شیخ الرئیس قاجار، احتشام السلطنه علامیر ممتازالدوله، معاضدالسلطنه پیرنیا، قوام السلطنه و مؤتمن الملک.
در ادامه، ناشر کتاب (انتشارات جاویدان) مقدّمه ای در وصف کتاب ذکر کرده، که در بخشی از آن آمده است:
رهبران مشروطه، شاید درست ترین پژوهشی باشد که درباره نهضت مشروطیت ایران نوشته شده. نویسنده توانا و محقّق دانشمند، آقای ابراهیم صفایی با انتشار این اثر، راه نوینی در تاریخ نویسی ایران گشوده و خالی از تعصّب و غرض، سال ها به پژوهش تاریخی پرداخته و پیشوایان این نهضت ملّی را آن چنان که بوده اند، معرّفی نموده، خوبی ها و بدی ها و خدمت ها و خیانت ها و فداکاری ها و غرض های قائدان نهضت را آشکار نموده و این چهره ها را با تمام زیبایی ها و زشتی هایشان به مردم نشان داده اند، و در ضمن این بیوگرافی ها، سیر نهضت مشروطه را با همه انعطاف ها و انحراف ها و اغراضی که در آن دخالت داشته، بازگو نموده و علل انعطاف و انحراف را روشن ساخته و حقایق جالب و حیرت انگیز تاریخ را که دیگر مورّخان با تعصّب و یا محافظه کاری و مصلحت جویی در پرده استتار نگه داشته اند، بعد از نیم قرن با قلمی شیوا و سبکی آموزنده و انتقادی، در دسترس علاقه مندان تاریخ و جویندگان حقایق تاریخی، قرار داده و ألحق خدمتی جاویدان به تاریخ ایران انجام داده اند ...؛
البتّه اگر خواننده، منصفانه به مطالب کتاب مراجعه کند، خواهد دید که این اغراق ها در ستایش و وصف کتاب مذکور، با واقعیت تطبیق ندارد؛ سپس، ناشر، گزارش کوتاهی از فعّالیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی مؤلّف را آورده است که گزیده ای از آن ذکر می شود:
در سال 1292 خورشیدی تولّد یافته و تحصیلات خود را در رشته حقوق و ادبیات و تصدّی پاره ای از مشاغل اداری و قضایی و فرهنگی و سپس به کار پژوهش در تاریخ پرداخته است.(1) انجمن تاریخ را تأسیس و نشریه پژوهش انجمن را تا خرداد 1357 ه.ق منتشر کرد. عضو کنگره تاریخ و فرهنگ ایران و انجمن تاریخی فرهنگستان بوده است. کتاب های زیادی در زمینه اسناد سیاسی و تاریخی منتشر نموده است و بیش تر تألیفات صفایی در شمار منابع و مآخذ تحقیقی درآمده و مورد استفاده پژوهشگران قرار گرفته.
در ادامه، مقدّمه ای از مؤلّف آورده شده است که در 15 بند، علل و عوامل مهم و مؤثّر فکری تاریخی تحقّق انقلاب مشروطه ذکر شده است. این عوامل به صورت خلاصه عباتند از:
1. نابسامانی اوضاع اجتماعی ایران در اواخر عهد ناصرالدین شاه و به ستوه آمدن مردم از جور حکّام و مأموران متجاوز دولت؛
2. برقراری رژیم مشروطه و تدوین قانون اساسی در عثمانی؛
3. نشر نوشته های بیدارکننده روزنامه هایی مانند روزنامه اختر (چاپ استانبول)، روزنامه حبل المتین (چاپ کلکته)، روزنامه های پرورش و ثریا و حکمت (چاپ مصر) و روزنامه قانون (چاپ لندن)؛
4. ضعف، سستی و عدم لیاقت مظفّرالدین شاه و سبک سری ها، طمع ورزی ها و غارتگری های درباریان و اطرافیان فاسد و ناشایسته وی و تسلیم در برابر قدرت روسیه و گسترش نفوذ آن کشور در ایران؛
5. عزل اتابک و درهم شکستن نفوذ و ثبات حکومت مرکزی، جدال میان طرفداران اتابک و عین الدوله و بی تدبیری و سختگیری عین الدوله؛
6. قیام گروهی از روحانیان ضدّ دولت و دربار و جنبش فراماسون به دستور محافل ماسونیک لندن و پاریس؛
تبلیغ فراماسونری و اطّلاع مردم از اسرار آن و پیوستن گروهی از روحانیان و رجال به این جمیعت، عامل دیگری برای زمینه سازی در ایجاد نهضت مشروطه بود. هدف اصلی گردانندگان جمعیت های متشکّله سیاسی مانند «فراموشخانه یا جامع آدمیت» و انجمن هایی از این قبیل، تحقیر آداب و رسوم ملّی و بی ارج ساختن معتقدات مذهبی به منظور آمادگی مردم برای تغییر رژیم حکومتی بوده است. مؤلّف، در این خصوص می نویسد:
در حقیقت، تبلیغ از فرنگ و جوامع اروپایی و خودباختگی افراد فرنگ رفته در برابر فرهنگ غرب به مرور زمان اقبال عمومی را در برداشته است که این امر در زمینه نهضت مشروطه بی تأثیر نبوده است (ص 45).
صفایی در مباحث خود که به سیّد جمال الدین اسدآبادی می پردازد (و البتّه او را نیز فراماسون می داند) به روشنگری های او اشاره می کند که زمینه ساز قیام مردم در مشروطه بوده است. سیّد با سخنرانی های عمومی و مسافرت های طولانی به نقاط گوناگون کشورهای اسلامی و با انتشار روزنامه، تشکیل انجمن ها و انتقادهای بی پروا ضدّ استبداد شاه، زمینه شورش مردم را ضدّ حاکمان مهیّا کرد. صفایی در این زمینه می نویسد:
سیّد، انجمن اتّحاداسلامی را تشکیل داد و میرزاآقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و میرزاحسین خان خبیرالملک وارد این انجمن شدند و فعّالیت های آنان علیه شاه و حکومت ایران جدّی تر شد. روزنامه اختر استانبول که میرزاآقاخان و شیخ احمد جزو نویسندگان آن بودند، در هر شماره، انتقادات زننده و بی پروا، توأم با هتّاکی و فحّاشی درج می کرد و به تهران و سایر شهرهای ایران می فرستادند و مردم را به قیام علیه شاه دعوت می کرد. در همین اوقات که هنوز داستان قیام مردم ایران بر علیه قرارداد انحصار توتون و تنباکو در سراسر جهان شایع بود، سیّد موقع را مغتنم داشته، شروع به نوشتن نامه هایی به علمای نجف، کربلا، سامرا و تهران کرده و صراحتا آن ها را تشویق می کرد که علیه شاه قیام کنند و مردم را از اطاعت او منع نمایند (ص 22).
7. شکست روسیه تزاری از ژاپن و کاسته شدن حیثیّت و اعتبار سیاسی آن دولت و اعلان حکومت مشروطه در آن جا؛
8. فعّالیت اقلیت های نوظهور مذهبی به ویژه بابیان و ازلیان برای شکستن نفوذ روحانیان شیعه؛
9. مساعدت دولت عثمانی با مشروطه خواهان به منظور تضعیف قدرت دولت ایران و دست اندازی به مناطق مرزی مورد اختلاف؛
10. مداخله آشکار دولت انگلیس برای کمک به استقرار مشروطه جهت کاستن قدرت پادشاهان قاجار، جلوگیری از نفوذ روزافزون روس ها و تلاش برای به دست آوردن سیاست مقدّم و قاطع در ایران؛
11. شوق و هیجان گروهی از مردان و جوانان وطن خواه و پرشور و تشنه کامان عدالت و آزادی که با اساس حکومت های قانونی و حقوق اجتماعی مردم اروپا آشنایی داشتند (فرنگ برگشته ها)؛
صفایی، ضمن بررسی زندگینامه رهبران مشروطه، به این نکته اشاره می کند افرادی که با اروپا آشنا بوده، مدّت ها در آن جا به سر بردند، در زمینه سازی نهضت مشروطه نقش مؤثّری داشته اند. از جمله افرادی که در این زمینه نقش بسزایی داشت، میرزاملکم خان ارمنی بود. او می نویسد:
ملکم، حاصل مطالعات خود را در نظم اجتماعی اروپا، به صورت رساله ای به اسم کتابچه غیبی نوشت و آن چه برای پیشرفت و تقویت مملکت از نظر سازمان کشوری و لشکری و وضع قوانین لازم بود، تحریر کرد و آن رساله را به عنوان پیشنهاد برای اصلاح و ترقّی کشور به وسیله مشیرالدوله به شاه تقدیم نمود. این امر مورد توجّه شاه قرار گرفت؛ ولی رجال و درباریان با معاذیر گوناگون و عدم تطبیق آن طرح ها با اوضاع و احوال ایران، شاه را منصرف کردند؛ امّا ملکم از تعقیب فکر خود، باز نایستاده، برای آشنا کردن مردم به تمدّن و نظامات جدید و برانگیختن افکار، با کمک پدرش به تأسیس جمعیت فراماسون به نام فراموش خانه یا جامع آدمیت پرداخت (ص 43).
12. تلاش های بی باکانه افراد سودجو و جاه طلب که آلت فعل سیاست های خارجی بودند، برای رسیدن به مقام و منافع شخصی؛
13. انتقامجویی و خصومت برخی از مالکان بزرگ و سران بختیاری با حکومت قاجاریه؛
14. اختلاف پنهانی مظفّرالدین شاه و ظلّ السلطان و نیز رقابت ظلّ السلطان و سالارالدوله با محمّدعلی شاه و تحریکات دامنه دار آنان برای رسیدن به سلطنت؛
15. فقر اقتصادی و فشار قحطی ها و ناامنی های عصیان خیز که بر دوش اکثریت مردم سنگینی می کرد.
صفایی پس از بیان عوامل مهمّ شکل گیری مشروطه، معتقد است: اگر بخواهیم علل پیشرفت یا علل رکود و ناکامی نهضت مشروطه را بدانیم، باید نخست، رهبران و مدّعیان رهبری این نهضت را بشناسیم و به تفکّر سیاسی و اغراض و اهداف شخصی اجتماعی آنان آگاه شده، به میزان فداکاری و خلوص یا دورویی و غرض ورزی هر یک پی ببریم.
او با ابراز تأسّف از این که افراد مؤثّر در انقلاب مشروطه - چنان که باید - شناخته نشده اند، انگیزه خود را از معرّفی رهبران انقلاب مشروطه، همین مطلب می داند. نویسنده، معتقد است که بیش تر تاریخ نویسان مشروطه، وقایع را از برون پرده نگریسته و در مقام مصلحت شخصی یا ملاحظات سیاسی، پیروزمندان را به مقام قهرمانی رسانیده و شکست یافتگان را با بدترین صفات یاد کرده اند؛ بنابراین، صفایی از نظر خود می کوشد تا این نقاط ابهام را شفّاف و روشن سازد و حقایق را آن چنان که باید و شاید بشناساند.
در پایان مقدّمه، یادآور می شود که چون پایه این تحوّل اجتماعی و انقلاب از زمان قتل ناصرالدین شاه گذاشته شد و چون قتل شاه به دستور سید جمال الدین اسد آبادی بوده است، نخستین زندگینامه رهبران مشروطه را با شرح حال سیّدجمال آغاز می کند.
پس از مقدّمه، زندگینامه رهبران و فعّالان مشروطه به صورت جداگانه، بررسی و تحلیل، و مطالب هر یک از آن ها، بدین گونه مرتّب شده است که ابتدا زندگینامه مختصر و کوتاهی طرح شده؛ سپس فعّالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فرد مورد بحث، در زمان انقلاب مشروطه و قبل از آن مورد بررسی قرار گرفته است و در ادامه، آثار و سطح تحصیلات و عقاید مذهبی و سیاسی و در پایان، گزیده ای از سخنرانی ها و مباحثی که درباره انقلاب مشروطه و مسائل سیاسی اجتماعی و مذهبی داشته اند، آورده شده است.
قسمت پایانی کتاب، مشتمل بر مستندها و مآخذ کتاب و فهرست اعلام (نام های افراد و اماکن) و در نهایت فهرست برخی از آثار مؤلّف است.
ج. ارزیابی رویکردها و دیدگاه ها
1. رویکرد تاریخ نگاری درباری
اگر نوشته تاریخی، دارای یک روش صحیح علمی و منطقی و واقع گرایانه باشد، به همان اندازه برای خوانندگان، قابل اعتماد خواهد بود؛ امّا اگر با الهام و استمداد از روش نادرست، غیر منطقی و واقعیت گریز پدید آمده باشد، رویگردانی، بی میلی و بی اعتمادی خوانندگان را به آن سبب خواهد شد.
یکی از جریان های تاریخ نگاری، تاریخ نگاری درباری است که اهداف و روش مخصوص در تدوین تاریخ دارد. جهت روشن شدن معنا و مفهوم تاریخ نگاری درباری در این جا مناسب است به برخی از مؤلّفه ها و ویژگی های آن اشاره شود.
1. مورّخان درباری، به جای پرداختن به حادثه های تاریخی، بیوگرافی سلاطین و حکّام را موضوع تاریخ قرار داده و با آن معیار، حوادث تاریخی را تنظیم می کنند؛ در حالی که حوادث اصلی تاریخ، میان مردم و در کوهپایه ها، جلگه ها، مسجدها، مدرسه ها، بازارها و کارخانه ها و مزرعه ها به وقوع پیوسته و جریان دارند؛ به همین دلیل، در تاریخ های درباری، در زمینه هایی مانند حوادث فرهنگی، مسائل بازرگانی، مالی، اوضاع اقتصادی، اشکال تولید و ... کم ترین اطّلاع و اشاره را می توان به دست آورد که به صورت طفیلی و غیرمستقیم آورده شده است. آنان قلم های خود را بیش تر، وقف گزارش و نگارش مسائلی از قبیل طغیان فلان امیر و مکحول شدن دیگری، جلال و شکوه دربار و مسافرت های تفریحی و شکار شاه، زاییدن فلان السلطنة و زاده شدن فلان شاهزاده و لقب و نشان گرفتن فلان نوکر می کنند.(2)
2. اغلب مورّخین درباری، با دربارها روابط دوستانه داشته و هماهنگ با منافع و مصالح آنان تاریخ می نوشته اند؛ به همین دلیل است که تعدادی از کتاب های تاریخی، همراه با جعل و تحریف و تزویر نوشته شده اند و یا دست کم یک سویه نگارش یافته اند؛ یعنی فقط به بازگویی و گزارش نیکی و محاسن موجود پرداخته و از گزارش زشتی ها و مظالم دستگاه های حکومتی چشم پوشیده اند. ... تاریخ نگاری درباری، کهن ترین جریان تاریخ نگاری در جهان اسلام و ایران می باشد؛ به گونه ای که می توان گفت در همه سده ها از این نوشته های تاریخی به وفور می توان یافت. در ایران عصر حاضر نیز شیوه تاریخ نگاری درباری، به صورت یک جریان حساب شده و تحت برنامه، کاملاً مصداق خارجی داشته است و بنابر امکانات نوین و موقعیت های زمانی و مکانی ویژه، حتّی بسیار پیچیده تر و مرموزتر از گذشته بوده است.(3)
3. فرهنگ درباری معاصر ایران، آمیزه ای از سه فرهنگ جداگانه «سنّتی، وارداتی و درباری» بوده است. این سه عنصر اساسی، یگانه عناصر تشکیل دهنده فرهنگ درباری معاصر ایران هستند و با تجزیه، تحلیل و شناخت این ها است که می توان تاریخ نگاری درباری و مورّخ درباری را شناخت.(4)
همان طور که از آثار و تألیفات صفایی و نیز داوری برخی محقّقان تاریخ معاصر به دست می آید، روش وی در تاریخ نگاری، درباری است. صفایی، از یک سو معتقد است که پایه نهضت مشروطه با قتل ناصرالدین شاه گذاشته شده (ص 6) و از سوی دیگر از ناصرالدین شاه با عنوان شاه شهید یاد می کند (ص 29)؛ در نتیجه اوّلاً ارادت خویش را به سلاطین و پادشاهان ابراز می دارد و ثانیا نگاه منفی خود را به مشروطه پوشیده نمی دارد و برای این که این نکته را به منصه ظهور رساند، در آغاز و قبل از بررسی زندگینامه رهبران مشروطه، کتاب مذکور به تمثال ناصرالدین شاه مزیّن شده است.
نویسنده، مرگ ناصرالدین شاه را غافل گیرانه وصف، و بیان می کند که این حادثه، عموم مردم ایران و جامعه روحانیان شیعه را سخت متأثّر کرد؛ این در حالی است که در گزارش از اعدام و ترور افرادی نظیر سیدعبدالله بهبهانی و شیخ فضل الله نوری، به قتل و مرگ و واژگانی از این قبیل تعبیر می کند. او در ستایش از ناصرالدین شاه می نویسد:
ناصرالدین شاه را اکثر سیاسیون خارجی به هوش و تجدّدخواهی و کاردانی ستوده اند. رواج بسیاری از مظاهر جدید تمدّن در ایران، مرهون زحمات ناصرالدین شاه است. مقدورات کم و محظورات زیادی داشت؛ با این حال خدماتی هم کرد و مکرّر به صدد تنظیم قوانین مترقّی و دنیاپسند برآمد؛ ولی اطرافیان، او را به لطایف الحلیل مانع می شدند (ص 24).
نویسنده، در جای دیگر، قاتل ناصرالدین شاه را فردی جنایتکار معرّفی کرده است:
توطئه قتل ناصرالدین شاه در آغاز جشن پنجاهمین سال پادشاهی اش، به تحریک سلطان عبدالمجید ثانی؛ پادشاه ستمگر دولت عثمانی و به دستور سید جمال الدین افغانی و به دست عنصر جنایتکار، میرزا رضا اجرا شد (ص57).
صفایی، مظفّرالدین شاه قاجار را موافق و خشنود از تأسیس مشروطه در ایران می داند:
چند روز بعد در عمارت کاخ گلستان، مجلس سلامی برپا شد و شاه ناتوان و مریض را روی صندلی به مجلس آوردند. نظام الملک، لایحه شاه را که به منزله اعطای آزادی و حقّ انتخابات و تشکیل محاکم دادگستری و حمایت از حکومت مشروطه بود، قرائت کرد. شاه در تمام مدّت اشک شوق در چشم داشت و از اعطای حقوق قانونی به مردم بسیار خشنود بود (ص 127)،
و در جای دیگر به دختر ناصرالدین شاه، در جایگاه ملکه ایران نسبت پرهیزکاری داده، ارادت خود را به خاندان شاه و سلطنت ابراز می کند:
ملکه ایران، دختر ناصرالدین شاه، در وجاهت و تقوا کم نظیر بود (ص 165).
نویسنده در جای جای کتاب، بر محور سلطنت، به ثبت رویدادها و حوادث تاریخی می پردازد؛ به طور نمونه در مورد سپهدار تنکابنی می نویسد:
محمّد ولی خان سپهدار، فرزند حبیب الله خان ساعدالدوله تنکابنی است که در سال جلوس ناصرالدین شاه متولّد شد (ص287).
برای شاهد دیگری بر درباری بودن تاریخ نگاری صفایی می توان به تدوین برخی از کتاب های و تألیفات او در قالب پروژه های تحقیقاتی که طرف قرارداد آن ها، نهادها و سازمان های درباری بوده است، اشاره کرد. یکی از قراردهایی که عوامل فرهنگی دربار پهلوی با ابراهیم صفایی بسته اند، بدین قرار است:
عنوان طرح: بررسی اسناد تاریخی؛
مجری: صفایی، ابراهیم؛
محلّ اجرای طرح: با همکاری وزارت فرهنگ و هنر؛
رشته تخصصی: تاریخ؛
خلاصه طرح: گردآوری و مطالعه اسناد سیاسی و تاریخی مربوط به قرن نوزدهم و قرن بیستم ایران و پژوهش روی اسناد مربوطه و تعیین خصوصیات گوناگون هر یک از اسناد و تطبیق مفاد آن اسناد با واقعیت های تاریخی و تنظیم توضیحات و حواشی روشنگر به اسناد مزبور و سپس تنظیم اسناد به صورت کتاب و چاپ و نشر آن اسناد به منظور فراهم آوردن زمینه تحقیقات برای یک تاریخ مستند و مورد اعتماد؛
تاریخ شروع طرح: مردادماه 2534 شاهنشاهی؛
منبع تأمین اعتبار: صندوق توسعه پژوهش های علمی کشور؛
اعتبار: 000/750 هزار ریال.(5)
شواهد دیگری نیز وجود دارد که برای جلوگیری از طولانی شدن مباحث، از ذکر آن ها خودداری می شود.
2. ضعف در مستندهای مباحث
نخستین نکته که در بررسی سندشناسانه کتاب مذکور، اهمیّت فراوانی دارد، این است که در موارد بسیاری، مستند و مدرک مطالب، ارائه نشده است. گرچه نویسنده در انتهای کتاب، بیش از 116 منبع را آورده که از آن ها در تدوین مطالب و مباحث کتاب استفاده کرده است و «تحقیق از اشخاص مطّلع و بی غرض نیز گاهی رازگشای پاره ای از مبهمات تاریخی ایشان بوده است» (ص 738)، این مطلب نمی تواند خواننده را از میزان اتقان و صحّت تک تک مطالب تاریخی آگاه کند.
از سوی دیگر، موضوع کتاب های تاریخی، بررسی حوادث تاریخی است که میان جامعه خاصّ انسانی اتّفاق می افتد و تأثیر ویژه در شؤون گوناگون زندگی مردم بر جای می گذارد. روی این اصل، توده مردم، در جایگاه مباشران وقوع حوادث تاریخی، بیش ترین و درست ترین اطّلاعات را درباره حوادث دارند؛ با این حال، مورّخان درباری در تهیه گزارش و تدوین تاریخ، به این منابع و اطلاعات مردمی تکیه نمی کنند و تمام مطالب یا بخش اعظم آن را از مراکز رسمی و دولتی می گیرند. در این خصوص، با مراجعه به متن کتاب رهبران مشروطه به نظر می رسد در مواردی که ارجاعات مطالب مشخّص است، مؤلّف، به صورت مکرّر، مطالب ارائه شده را از فلان السلطنه و فلان الدوله نقل کرده است؛ البتّه در مواردی نیز از منابعی چون تاریخ بیداری ایرانیان، نوشته ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ مشروطه ایران، نوشته احمد کسروی و حیات یحیی از یحیی دولت آبادی استفاده کرده است. اگرچه منابع مذکور و منابعی از این دست، به صورت منابع دست اوّل در مجامع علمی کشور مطرح شده و مؤلّفان آن ها نیز خود در صحنه انقلاب مشروطه بوده اند، باید توجّه داشت که این کتاب ها را جناح غالب مشروطه، یعنی مشروطه خواهان سکولار و شبه سکولار نگاشته اند و مطالب آن ها نمی تواند درباره جناح مغلوب مشروطه، حجیّت داشته باشد؛ در نتیجه نمی توان در مطالب تاریخی، به مباحث و مطالب آن ها تکیه کرد.
نکته آخر این که مؤلّف، در پایان کتاب مدّعی است افزون بر مآخذ اشاره شده، از «اشخاص مطّلع و بی غرض» نیز به صورت شفاهی، بهره برده است؛ امّا مشخّص نمی کند که افراد مورد مراجعه او، چه کسانی بوده اند و این در حالی است که در تدوین تاریخ، باید تمام مستندها و مدارک، ذکر و برای خواننده مشخّص شود.
3. رهبران مشروطه از منظر صفایی
13. جاه طلبی و داشتن اغراض شخصی
نویسنده در موارد متعدّد، رهبران مشروطه را جاه طلب دانسته، فعّالیت های سیاسی آنان را در جهت رسیدن به خواسته های شخصی خودشان بیان می کند؛ البتّه درباره برخی از آنان، تندروی، و در مورد بعضی دیگر، با احتیاط حرکت می کند؛ به طور نمونه، نخستین زندگینامه که بدان پرداخته، مربوط به سیّد جمال الدین اسدآبادی است که از همان آغاز، در پی آن است ثابت کند ناصرالدین شاه به دستور مستقیم سیّد و به وسیله میرزا رضا کرمانی کشته شد. همچنین در ایرانی بودن سیّد خدشه کرده و ادلّه گوناگونی می آورد که وی ایرانی نیست.(6) او در بیان ویژگی های سیّد جمال می نویسد:
دارای هوش سرشار و صراحت بیان بوده و در ضمن به شدّت جاه طلب و اسیر ارضای غریزه جاه طلبی بوده که سودای امارت و صدارت بر سر داشته و برای نیل به این هدف، به هر دری می زده و داعیه اتّحاد اسلام، راهی برای وصول به هدف های سیاسی بوده است ... مثل بسیاری از سیاست پیشگان، زیاد به صداقت پایبند نبود (ص 13).
در جای دیگر، به وی نسبت دو رویی می دهد و او را دارای رابطه محرمانه با رقیبان (ص 13) می داند. همچنین سیّد را به دوره گردی تشبیه می کند که به دنبال جاه و مقام است (ص 15) و او را اهل رشوه (ص 18) و داشتن معشوقه (ص19) می شمرد.
در نتیجه گیری مباحث، وی را چنین وصف می کند:
سیّد در عین حال که در گفتار و مقالات پرشور و عمیق خود، همه جا بر ضدّ بیدادگری و استبداد و استعمار مبارزه کرده و واقعا افکار مردم را تا اندازه ای در افغانستان، مصر و ایران بیدار نموده؛ ولی همه جا خود در پناه حمایت بیدادگران درآمده و از آنان منتفع شده و زبان به ستایش آنان گشوده و در همان حال، به اقتضای توقّع زیاد و جاه طلبی و شتاب زدگی بسیار، بر علیه آن ها برخاسته و به صاحب قدرت دیگر پیوسته است (ص 33).
درباره میرزا ملکم خان (ناظم الدوله) که در بیوگرافی دوم بدان پرداخته است، در آغاز وی را مؤسّس فراماسونری در ایران معرّفی می کند که از طریق تغییر در اندیشه و افکار افراد جامعه، به مبارزه با سلطنت برخاسته بود تا از این طریق بتواند نیات خویش را به موقع اجرا گذارد.
نویسنده، اصل وجود فراماسونری را از باب اصلاح جامعه ایران، مفید دانسته، پیوستن عالمان و روحانیان را به آن سازمان به فال نیک می گیرد و می نویسد:
تبلیغات فراموش خانه، محرمانه صورت می گرفت؛ ولی کم کم مردم مطّلع، از اسرار آن خبردار شدند و گروهی از روحانیان و رجال نیز در آن جمعیت پیوستند و ملکم با روحانیون در حالی که اصلاح طلب بودند، محرمانه تماس ها گرفته و آنان را به هدف خود آشنا می کرد و جمعی هم با او همراه شده و مسلک فراماسونی را به ارث در خاندان خود نهادند (ص 4).
پس از وصف ناقص از فعّالیت فراماسونری ملکم، در جای دیگر چنین می نویسد:
پس از تبعید به ترکیه، به آیین مسیحی درآمد و با دختری ارمنی به نام هانریت ازدواج کرد و کلاه پوستی ایرانی را از سر برداشته، فینه کوتاه قرمز عثمانی بر سر نهاد (ص 48).
صفایی، ملکم را فردی «کلاه بردار، دیپلمات متلوّن و سودجو» (ص 54)، «جاه طلب، فردی شیاد» (ص 55)، و «رشوه خوار» (ص59) معرّفی کرده و «رفرماتور» (ص 61)، «رهبان لندن و دلال رشوه خواری» (ص 62) را از القاب وی بیان می کند.
نویسنده، پس از آن که تملّق ملکم را ذکر می کند، در ادامه می نویسد:
امّا پس از سلب اعتبارات، بدون آن که به تقصیرها و شیّادی های خود بیندیشد و یا حقّ نعمت متمادی شاه را ملحوظ دارد، به مناسبت خانه نشینی، سوز قلبش بیش تر و زبان شکایتش گویاتر گردیده، از خرابی و بی نظمی ایران فریاد می زد (ص 55).
می توان نتیجه گیری نویسنده را درباره ملکم، عبارات ذیل دانست:
مسلمانی و حتّی ایران دوستی او ظاهری و فقط برای موفّقیت در نیل به مقامات سیاسی بوده و در جلب منفعت، حریص و پول، چشم او را می بسته و حیثیت خود و دولت خود را در برابر پول فراموش می کرده؛ مردی خودخواه و حق ناشناس بوده است (ص 60).
سپهدار تنکابنی را فردی سودجو که «برای حفظ مقام و ثروت و موقعیت خود مشروطه خواه شد» (ص 295) و «جاه طلب، عصبانی، مغرور» (ص 311) معرّفی می کند، و داوری اش درباره وثوق الدوله چنین است که:
خطای بزرگی که وثوق الدوله و یارانش عمدا مرتکب شدند و باعث بدنامی آنان شد، این بود که مبلغی پیشکش یا رشوه از انگلیسی ها قبول کردند؛ وثوق الدوله دویست و بیست هزار تومان، نصرت الدوله و صارم الدوله هر کدام یکصد و هفتاد هزار تومان (ص 447).
نویسنده از مرحوم سیّد عبدالله بهبهانی، با عناوین «شاه عبدالله» (ص 184) و به مناسبت سیاه چهرگی «شاه سیاه» (ص 185) یاد می کند. همچنین او را «جاه طلب و اهل رشوه» (ص 179 و 194) می شناساند و در صفحه 202 می نویسد:
او دارای نفوذ کلام بود؛ ولی گفتارش با کلمات خارج از نزاکت همراه بود. به شدّت قدرت طلب بود. مقام علمی و پایه زهد او ضعیف بود. مناسبات شخصی را در مسائل عمومی و دعاوی دخالت می داد. اطرافیانش از نفوذ وی، سوء استفاده های بسیار کردند (ص 202).
او در جای دیگر می نویسد:
ارباب جمشید نماینده زرتشتیان، با کمک سیّد عبدالله، به وکالت زرتشتیان برگزیده شد و مبالغی به بهبهانی و حواشی او تقدیم نمود (ص 213).
صفایی، ابتدا افراد را می ستاید؛ ولی سپس به نقاط ضعف و گاهی تخریب آن ها می پردازد؛ برای مثال در مورد امین الدوله، این داوری را دارد که او جلو طمع ورزی حاکمان و درباریان قاجار را گرفت و این امر، ناراحتی اطرافیان شاه و کسانی را که منافعشان به مخاطره می افتاد پدید آورد؛ امّا در ادامه می نویسد:
امین الدوله به واسطه ... محافظه کاری و نداشتن تدبیر کافی نتوانست به مشکلات فائق آید (ص 85).
نویسنده، میرزانصرالله خان مشیرالدوله را چنین معرّفی می کند:
مشیرالدوله صدراعظم زمان مشروطه، مردی زیرک، رازدار، سلیم النفس، مطیع با پشتکار و نوکرمآب بوده و تحصیلات مختصری داشته و تا حدی تجدّدخواه بوده است؛ هم به دوستی و امانت معروف شده و هم در مدّت نسبتا کوتاهی از تهیدستی و ماهی 15 قران حقوق، صاحب کرورها ثروت گردید. بدیهی است چنین سرمایه ای فقط از راه حقوق و صرفه جویی به دست نیامده و اقتصاد نائین هم قادر به چنین معجزه ای نبوده؛ بلکه از طریق «مداخل» فراهم شده است. یکی از طرق استفاده مشروع مشیرالدوله در وزارت خارجه، گرفتن مدال و فرمان برای کارگزاران و مأموران سیاسی ایران بود و با دادن این مدال ها، پول هایی به او می دادند (ص 130).
در آغاز زندگینامه سید محمّد طباطبایی، وی را اهل تقوا و از رهبران صمیمی مشروطه معرّفی می کند (ص 207)؛ اما در صفحه 229 می نویسد:
به شدّت عصبانی و دچار تلوّن و تندخویی و زودباوری بود و در امور اجتماعی و سیاسی مآل اندیش و عاقبت بین نبود و صرفا تابع احساسات و هدف های سیاسی خود می شد.
23. نسبت فراماسونری و انحراف مذهبی
مؤلّف در معرّفی رهبران مشروطه، برخی از آنان را تابع و طرفدار اندیشه ماسونیک و گروهی را دارای افکار و اندیشه مسلک های انحرافی دیگر بیان می کند. در آغاز کتاب، سیّد جمال الدین اسدآبادی را عضو انجمن و جمعیت فراماسون معرّفی می کند و در مورد میرزاملکم می نویسد:
در سال 1276 به کمک پدرش، جمعیت فراماسون به نام فراموش خانه یا جامع آدمیت را تأسیس نمود (ص 44).
در جای دیگر می نویسد:
تبلیغات فراموش خانه، محرمانه صورت می گرفت؛ ولی کم کم مردم مطّلع، از اسرار آن خبردار شدند و گروهی از روحانیان و رجال نیز به آن جمعیت پیوستند و ملکم با روحانیونی که اصلاح طلب بودند، محرمانه تماس ها گرفته و آنان را به هدف خود آشنا می کرد و جمعی هم با او همراه شدند و مسلک فراماسونی را به ارث در خاندان خود نهادند؛ از جمله آن ها روحانی صاحب نفوذ، سیّد صادق طباطبایی است (ص 45).
اگرچه در مورد ملکم، داشتن افکار و اندیشه فراماسونی تردیدی نیست، نویسنده درباره این که برخی از عالمان و روحانیان به وسیله وی در سلک فراماسون درآمده و آن مسلک را برگزیده و بعد مبلّغ آن شده باشند، سند و مدرکی ارائه نمی دهد.
نظرش در خصوص مرحوم نجم آبادی این است:
میرزا سیّد محمد طباطبایی، چندی به توصیه پدر، خدمت شیخ هادی نجم آبادی تلمّذ نموده و از منش و آزادگی و تعلیمات اخلاقی شیخ بهره مند شده است. شیخ هادی، عقاید فراماسونی داشت و در حادثه قتل ناصرالدین شاه، تنها کسی بود که از نیت سوء میرزا رضا باخبر بود (ص 207).
او درباره سیّدمحمّد طباطیایی می نویسد:
طباطبایی، مجتهدی روشنفکر و آزاده بود و از تعلیمات ماسونیک به وسیله پدرش و به وسیله شیخ هادی و سیدجمال افغانی آشنا شده، یک نوع حریت فکری در او ایجاد شده و طرفدار شکست قدرت های استبدادی و استقرار حکومت ملّی بود (ص 218).
در خصوص ملک المتکلّمین، در ابتدا وی را با محافل بابی مرتبط دانسته، می نویسد:
ملک، در مراجعت به اصفهان به وسیله میرزااسدالله خان نائینی (منشی قنسولگری روسی که از سران بابی بود) با این فرقه آشنا شد (ص 340).
در جای دیگر، او را دارای عقاید فراماسونری معرّفی می کند:
عقاید ماسونی و آزاد فکری شیخ هادی نیز در وی اثر کرد و در راه تأسیس مدارس جدید به تبلیغات منبری پرداخت (ص 342).
در ادامه او را منتقد دولت، مرتبط با ازلی ها و فردی سودجو معرّفی می کند:
باری ملک در منابر و مساجد تهران انتقاد از دولت را آغاز کرد و علاوه بر ارتباط با آزادی خواهان با ازلی های تهران که در پیشرفت هدف مشروطه کوشا بودند نیز مناسباتی به هم رساند و سخت به تحصیل آب و ملک همّت گماشت (ص 345).
سستی اعتقاد مذهبی وی از گفتارش لائم و آشکار است (ص 352).
نتیجه گیری صفایی از شخصیت او چنین است:
با همه تکفیرها، نمی توان قطعا درباره او چنین حکمی کرد و هیچ یک از آثارش صراحت و دلالت بر ازلی بودن او ندارد؛ امّا سستی اعتقاد مذهبی وی از گفتارش لائم و آشکار است (ص 356).
درباره سیّد جمال واعظ اصفهانی نیز نظرش این است که:
به علّت دوستی با چند نفر بابی و ازلی به بابی گیری متّهم شد (ص319).
او مستوفی الممالک را چنین معرّفی می کند:
مستوفی به سلسله نعمت اللهی معتقد و درویش دوست بود؛ لکن به پاره ای از خرافات نیز اعتقاد داشت (ص 500).
درباره شیخ رئیس نیز می نویسد:
به آشامیدن شراب، راغب بود و گاهی حکیمانه ساغری می زد و خود را در ارتکاب این فسق، بنا به تجویز طبیب معذور می دانست (ص 588).
33. نسبت عدم اعتقاد به مشروطه
از نسبت های دیگری که نویسنده به رهبران مشروطه می دهد، عدم اعتقاد آنان به نظام مشروطه است. وی برخی را مجری سیاست های غربی و استعماری می داند. ترس از جان را درباره موضعگیری مشروطه خواهی برخی دیگر دخیل می داند و در مورد گروه سومی، عقیده دارد که آنان معنا و مفهوم مشروطه را نمی دانستند. به بخشی از مباحث مطرح شده در متن کتاب، اشاره می شود.
درباره ملکم خان می نویسد:
مسلمانی و حتّی ایران دوستی او ظاهری و فقط برای موفّقیت در نیل به مقامات سیاسی بوده و ملکم در جلب منفعت حریص بوده و پول چشم او را می بسته و حیثیت خود و دولت را در برابر پول فراموش می کرده (ص 60).
امین الدوله را (پس از این که فردی صدیق و دارای فضیلت اخلاقی معرّفی می کند که قصد خدمت به مملکت را داشته) طرفدار سیاست دولت انگلیس می داند:
او به سیاست انگلیسی ها تمایل داشت و دوستی آن دولت را برای ایران مفید می دانست و همین فکر و اندیشه او را طرفدار و مجری سیاست انگلیسی ها معرّفی کرده بود (ص 94).
درباره سرداراسعد می نویسد:
سردار در اروپا، رهبری قیام اصفهان را به عهده گرفت. به لندن رفت با واسطگی ادوارد براون به اتّفاق ممتازالدوله با مستر چارلز، معاون وزارت خارجه انگلیس ملاقات نموده، از نقشه انگلیس ها آگاه شد و قول و قرارهای لازمه داد و به حمایت آنان، برای قیام مشروطه خواهی اطمینان یافت و سپس به پاریس بازگشته، خود را از طریق خوزستان به ایران رسانید. ... دو قنسول انگلیس و روس مقیم اصفهان در دلیجان و در قم با سرداراسعد ملاقات کردند و به قول کتاب آبی، او را از حرکت به تهران منع نمودند؛ ولی سردار نپذیرفت. باید اعتراف کرد که این منع ها و اخطارهای دو سفارت برای فریب دادن شاه بوده و جنبه جنگ زرگری داشته یا از اساس دروغ بوده است؛ زیرا سرداراسعد و سپهدار، مطابق نقشه پیش بینی شده حرکت کرده بودند (ص 262264).
صفایی، صمصام الدوله را جاهل به حقیقت مشروطه دانسته، می نویسد:
صمصام، مردی ساده دل و وطن خواه بود. نسبت به مشروطه تعصّب داشت؛ امّا او مشروطه را فقط در نبودن محمّدعلی شاه می دانست؛ به همین دلیل در حکومت خود مثل یک ایلخانی رفتار می کرد، نه مثل یک رئیس الوزرای مشروطه (ص 252).
صفایی، برخی دیگر از رهبران مشروطه را به سبب ترس از جان و بیم از ترور، طرفدار مشروطه معرّفی می کند. او درباره پیامد قتل امین السلطان می نویسد:
از حادثه قتل اتابک، همه رجال مستبد ترسیدند. بیش تر این مردان برای حفظ جان خود و بیم از ترور احتمالی، انجمنی به ریاست جلال الدوله پسر ظلّ السلطان به نام انجمن امرا تشکیل دادند و سخت طرفدار مشروطه شدند (ص 293).
در خصوص مشیرالدوله اعتقاد دارد:
مشیرالدوله به مشروطه واقعی یعنی حکومت ملّی معتقد نبود (ص 131).
43. نسبت پیمان شکنی
مطلب مهم دیگری که در کتاب مذکور قابل بررسی است، نسبت دادن پیمان شکنی به برخی رهبران مشروطه است. اگرچه این مطلب را کوتاه و مختصر ارائه کرده، به دست می آید که از نظر وی، پیمان شکنی امری فراگیر و تا حدودی مورد ابتلای رهبران مشروطه بوده است. او می نویسد:
پس از قتل اتابک، همه رجال مستبد، ترسیدند. بیش تر این مردان، برای حفظ جان خود و بیم از ترور احتمالی، انجمنی به ریاست جلال الدوله پسر ظلّ السلطان، به نام انجمن امرا تشکیل دادند و سخت طرفدار مشروطه شدند و نامه ای به شاه نوشتند که 62 امضا داشت. نویسندگان نامه، صورت سوگندی هم در پشت قرآن برای وفادارای به مشروطه نوشتند و امضا کردند؛ ولی بیش تر سوگندیان پیمان شکستند و بر عهد خود استوار نماندند. سپهدار هم یکی از همان پیمان شکن ها بود.
پس از نقل مطالب مذکور، چنین نتیجه می گیرد:
متأسّفانه این خوی پیمان شکنی و نقض قول و قرار و بی اعتنایی به تعهّدات اخلاقی و وجدانی که از آغاز مشروطه به این طرف رواج یافته، یک نوع بی اعتمادی در اجتماع ما به وجود آورده (ص 293).
نویسنده برای این مطلب، مدرک ارائه نداده است.
53. نسبت ندامت از گذشته
مؤلّف، برخی رهبران مشروطه را از عملکرد گذشته خود و از این که عمر خویش را در رهبری مشروطه سپری کرده و برای آن زحمات طاقت فرسایی متحمّل شده اند، پشیمان معرفّی می کند؛ امّا این مطلب را روشن نکرده که آیا از اساس انقلاب مشروطه پشیمان و نادم شده اند یا به سبب انحراف هایی که در روند انقلاب و نظام ایجاد شد.
در خصوص سید محمّد طباطبایی پس از آن که وی را انقلابی و دارای افکار اصلاحی می داند، می نویسد:
بعد از سقوط حکومت استبدادی و برقراری مشروطه و افتتاح مجلس دوم، او وظیفه مسلکی و شرعی خود را انجام شده می دانست؛ ولی چندی نگذشت که خودش هم از مجلسی که به وجود آمده بود، پشیمان گردیده و کم کم متوجّه شد که آن همه خسارت مالی و اتلاف نفوس، به نتیجه ای که باید، منتهی نگردید (ص 216).
چند صفحه بعد دوباره می نویسد:
در اواخر عمر، از مجاهدات خود در راه مشروطه چندان دلخوش نبود و خودش گفته بود: سرکه ریختیم شراب شد (ص 219).
جمع بندی و نتیجه گیری
نسبت هایی را که صفایی به رهبران مشروطه داده، در موارد بسیاری ممکن است با واقعیّت منطبق باشد. چه کسی می تواند در مورد داشتن اغراض شخصی، فراماسون و وابسته بودن میرزا ملکم تردید کند؟ مسلّما افرادی چون سردار اسعد و وثوق الدوله، وابسته به انگلیس و به دنبال منافع شخصی بودند. انحراف مسلک ملک المتکلّمین و سیّد جمال واعظ اصفهانی یقینی است. دلسردی و پشیمانی طباطبایی از مشروطه، جای تردید ندارد؛ امّا به نظر می رسد روح حاکم بر مطالب کتاب رهبران مشروطه خواننده را ناخودآگاه به بدبینی به اصل قیام ضدّ استبدادی مردم و مشروطه اصیلی که مورد نظر و خواست عالمان و توده مردم بود، می کشاند. صفایی باید انگیزه ها و اصالت های مذهبی و ملّی قیام مشروطه را با انحراف هایی که به تدریج به وسیله بیگانگان، غرب گرایان و جریان التقاطی در بدنه نهضت نفوذ کرد، تفکیک می کرد. همچنان که همه مخالفان مشروطه، دارای یک انگیزه نبودند و شیخ فضل الله نوری را نمی توان با مستبدّان در یک جناح قرار داد، همچنین موافقان و طرفداران مشروطیت نیز گرایش ها و مقاصد گوناگونی با یک دیگر داشتند.
صفایی، مشروطه خواهی عالمان ثلاثه نجف (آخوند خراسانی، ملاّ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین تهرانی)(7) را با نقل یک جمله از مرحوم سید محمدکاظم یزدی، که مدرک و مستند آن را ذکر نکرده است، مورد سؤال قرار می دهد:
سیدکاظم، با مشروطه ایران موافقت نکرد و در هنگامه اختلاف مجلس و دربار، وقتی مرحومان آخوند ملاّکاظم خراسانی و ملاّعبدالله مازندرانی و حاج حسین تهرانی تلگراف خود را برای حمایت مجلس و تضعیف شیخ نوری تهیه کردند، تلگراف را نزد سید کاظم بردند که او هم امضا کند؛ او از امضا خودداری کرده و گفته بود: آخوندخراسانی عالم است؛ ولی دین ندارد. حاج میرزاحسین دین دارد؛ ولی علم ندارد. مازندرانی نه دین دارد و نه علم و من از چنین کسانی پیروی نمی کنم (ص 543).
به نظر می رسد با توجّه به این رویکرد صفایی، انکار یا دست کم تردید در این ادّعا که «رهبران مشروطه، شاید درست ترین پژوهشی باشد که درباره نهضت مشروطیت ایران نوشته شده»،(8) چندان بی وجه نباشد.
1.با این که تحصیلات وی در حقوق و ادبیات بوده، فعالیت پژوهشی اش در خصوص تاریخ است.
2. ابوالفضل شکوری: جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر، ص 117و118.
3. همان، ص 83.
4. همان.
5. همان، ص 102و103.
6. این ادلّه عباتند از: «أ. جرجی زیدان، مورّخ عرب که معاصر سیّد بوده، در جلد دوم مشاهیرالشرق، ص 5764، افغانی بودن سیّد را از قول خودش تصریح می کند؛ ب. شیخ محمد عبده دوست و همکار سید در مقدمه رساله عربی خود به نام ردٌ علی الدهریون که ترجمه از رساله نیچریه سیّد می باشد، افغانی بودن او را از قول خود او تأیید نموده است؛ ج. طبق نوشته جرجی زیدان و به حکایت عکس های موجود خود سید، وضع ظاهر و قیافه و لباس او به افغان ها شباهت داشته و حتّی لهجه و نوشتجات فارسی وی بیش تر مایه و سبک افغانی داشته و در بسیاری از مکتوب ها، سیّد، در امضا، خود را سید جمال الدین الحسینی الافغانی معرّفی کرده است؛ د. مجلّه ثریّا چاپ مصر و پلیس پاریس در گزارش خود به وزارت خارجه، او را افغانی الاصل دانسته اند؛ ه. در روزنامه الاهرام، چاپ مصر، مورّخ 24 حمل 1312، سید را به افغانستان منسوب داشته است و سید در تهران تلویحا از نسبت اسدآبادی بودن تبرّا جسته و گفته است: شنیده ام اسدآباد در نزدیکی همدان است که اهالی آن بسیار جاهل و عامی اند.» (ص 12). به هر حال سید، ایرانی باشد یا افغانی نمی تواند تأثیری در اهمیّت مبارزه های او در زمینه سازی برای انقلاب مشروطه ایران داشته باشد.
7. صفایی، این سه تن را از رهبران مشروطه به شمار نیاورده و از این جهت، ضعف دیگری بر کتاب وارد است.
8. مقدّمه ناشر کتاب.