کمیل بن زیاد می گوید: حضرت علی علیه السلام روزی مرا فراخوانده، به سوی قبرستان کوفه برد. هنگامی که به صحرا رسیدیم، آن حضرت آه پر دردی کشید و فرمود:

«یا کمَیلُ بْنَ زیادٍ انَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اوعِیةٌ فَخَیرُها اوْعاها» دلها و روح انسانها همچون ظرف هستند بهترین قلبها، آن است که با ظرفیت تر (دریا دل) باشد.

به عنوان مثال، افراد در استفاده باران متفاوتند:

یکی به اندازه دریاچه ای از آب باران استفاده می کند؛ زیرا ظرفیتش وسیع است. دیگری به اندازه یک استکان؛ چون بیش از این ظرفیت ندارد و چه بسا فرد دیگر، اصلًا استفاده ای نبرد؛ چون ظرف خود را وارونه قرار داده است. در این مثال، روشن است که اشکال و تبعیضی از ناحیه فیض خدا نیست، بلکه از ناحیه ظرفیتها و قابلیتهای انسانهاست؛ سپس حضرت امیر علیه السلام خطاب به کمیل فرمودند: «فَاحْفَظْعَنّی مااقُولُ لَک: النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبَّانِی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیل نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»

کمیل! آنچه برایت می گویم، به خاطر بسپار و نسبت به آن محافظت کن. مردم به سه دسته اند: [مواظب باش ببین که از کدام گروه به شمار می آیی!]

1- گروه اوّل، علما و دانشمندان الهی هستند که مربّی مردمند [دانشمندانی که هم خود راه حقیقت را طی می کنند و هم دیگران را رهنمون هستند].

2- کسانی که خود، فاقد دانشند، ولی در سایه نور دانش دانشمندان حرکت می کنند و در پی تحصیل علم هستند.

3- انسان های احمقی که نه خود راه را می دانند و نه از رهروان، راه را می پرسند. آدمهای احمق بی سر و پایی که نه خود عالمند و نه بر علم عالم تکیه می زنند!

حضرت علیه السلام با بیان چهار ویژگی، ماهیت گروه سوّم را روشن می سازد:

الف- اتْباعُ کلِّ ناعِقٍ: به دنبال هر صدایی حرکت می کنند و پای هر پرچمی سینه می زنند و هدف خاصّی ندارند.

ب- یمیلُونَ مَعَ کلِّ ریحٍ: آنان نان را به نرخ روز می خورند، و مانند آفتاب گردان به هر طرفی که باد بوزد، همانند کسانی که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در زیر پرچم آن حضرت جنگیدند و در دوران امامت حضرت علی علیه السلام به سراغ معاویه رفته، برای او شمشیر زدند! و اگر عمرشان کفاف می کرد، حتماً در سایه پرچم یزید به سر می بردند؛ چه این که در آن روز، باد بدان سو می وزید!

ج- لَمْ یسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ: آنان از نور علم بهره ای نبرده اند تا با آن راه را بیابند.

د- وَلَمْ یلْجَؤُوا الی رُکنٍ وَثِیقٍ: آنها نه تنها فاقد علم و دانشند، بلکه به ستون محکم علم دانشمندان هم تکیه نزده اند.[1]

گروه سوّم- که انسانهای کم ظرفیت و خطرناکی هستند-، مصداق «وَالَّذی خَبُثَ» شناخته شده اند؛ ولی گروه اوّل و دوّم مصداق «بلد طیب».

پی نوشت

[1] نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 147.