۱۴۰۱ شهریور ۱, سه‌شنبه

قرون وسطایی نمایان و دعوی بی معنی ایشان
پیش از انقلاب ۵۷ ما با انتقادهایی که در غرب در حق جامعه مدرن میشد و مشکلات و مسایلی که به خصوص جامعه مصرفی از یک سو و تکنولوزی و اتمی شدن کشور و آلودگی محیط زیست از سوی دیگر پدید آورده بود آشنا شده بودیم و گوش به کسانی سپرده بودیم که میگفتند در جامعه قرون وسطائی و فرهنگ سنتی ارزشهائی نهفته است که میتوان با کمک انها به جنگ دیوهای مدرنیته رفت و از شر مصائب ناشی از مصرف زدگی و فساد اخلاقی و نابود کردن طبیعت و محیط زیست خلاص شد. ما هم باور کردیم." جوانی است و جاهلی دیگه".
انقلاب که شد ناگهان اشخاصی محترم که متعلق به قرون وسطا بودند ولی نه از مشکلات جامعه جدید خبر داشتند و نه از ارزشهای سودمند قرون وسطا، نقاب قرون وسطا بر چهره زدند و قدم پیش گذاشتند و گفتند ماییم کسانی که شما در به در به دنبالشان میگشتید و آن ارزشهای اخلاقی مانند پاکدستی، صداقت، مهربانی و شفقت به خلق، انسانیت و درستی و راستی و میهن دوستی خلاصه آنچه خوبان همه دارند در ماست.
دعوی ایشان را خلایق باور کردند و تسلیم ایشان شدند و شد آنچه نمی بایست بشود. الان سالهاست که مُشتِ آن قرون وسطایی نمایان باز شده و معلوم شده که به قول حافظ "دردم از یار است و درمان نیز هم." مسایل مدرنیته را هم اگر حل شدنی باشد به دست مدرنیته می توان حل کرد. قرون وسطایی‌ نمایان با وجود اینکه می دانند که مشتشان باز شده است همچنان در ادعای خود پای می‌ فشارند و گویند ما چیزهایی می دانیم که شما نمی دانید و از دستمان کارهایی برمی آید که همه از انجام آن عاجزید.
در اواخر دهه ۶۰ که با یکی از انقلابیون دهه ۵۰ گفتگو می کردم به او گفتم معلوم شد که قرون وسطا نمی تواند جامعه جدید را اداره کند. پاسخ داد: " نه، این قرون وسطا نمی تواند. قرون وسطایی هست که می تواند."
به قول بچه های کوچه: شما چه فکر می کنید؟