هرچیزی کوه یخ است
در یکی از پستهای پیشین خود گفتم که اساس تفکر ایرانی در این است که ما درک کنیم که عالم هستی در آنچه ما با حواس خود ادراک میکنیم و به آن گیتی
میگوییم نیست. این عالم و هرچه در آن است وجه دیگری دارد که ما از راه حواس _ دیدن ، شنیدن، چشیدن، بوئیدن، لمس کردن_ ادراک نمی کنیم، بلکه از راه دیگری و به مدد قوه دیگری آن را میپذیریم یا بدان ایمان می اورم. به این وجه غیر محسوس هم اصطلاحا « مینو» گفته میشود.
من گاهی مینو و گیتی را دو عالم خوانده ام ولی تازگی متوجه شده ام که این اشتباه است و باعث میشود که ما گمان کنیم که منظور از گیتی و مینو دنیا و آخرت است، چیزی که به آن کونین هم میگویند. ولی گیتی و مینو کونین ، یعنی دنیا و آخرت، نیست. گیتی و مینو دو عالم نیستند. بلکه دو روی یک سکه اند.یعنی هر چیزی در عالم هستی دارای دو وجه است، یکی محسوس و دیگری غیرمحسوس، یکی ظاهر و دیگری باطن. در فلسفه ایرانی برای گیتی فعل «آمد- شدن» را به کار میبرند و برای مینو فعل «بودن» را. پس در واقع هر چیزی را میتوان به کوه یخ تشبیه کرد که نوک آن از آب بیرون است و دیده میشود ولی بدنه اصلی آن درون دریاست و دیده نمیشود.