طب
صناعتی است که بدان صناعت صحت در بن انسان نگاه دارند و چون زایل شود باز آرند، و
بیارایند او را بدرازی موی و پاکی روی و خوشی روی و گشادگی. اما طبیب باید که رقیق الخُلق، حکیم النفس و جَیِّد الحدس
باشد، و حدس حرکتی باشد که نفس را بُوَد در آراء صایبه اَعنی که سرعت
انتقالی بود از معلوم بمجهول، و هر طبیب که شرف نفس انسان نشناسد رقیق الخُلق نَبُوَد، و تا منطق نداند حکیم النفس نبود، و تا مُویّد نبود به تأئید
جَیِّد الحدس
نَبُوَد و هر که جَیِّد الحدس
نَبُوَد به معرفت علت نرسد، زیرا که دلیل از نبض می باید گرفت، و نبض حرکت انقباض
و انبساط است و سکونی که میان این دو حرکت افتد؛ و میان اطبا خلاف است. گروهی گفته اند که حرکت انقباض را بحس نشاید
اندر یافتن، اما افضل المتأخرین، حجته الحق الحسین بن عبدالله بن سینا در کتاب
قانون می گوید: حرکت انقباض را در توان یافتن بدشواری اندر تنهای کم گوشت. و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع
شود بِسِه نوع: دو طرفین او او و یکی اعتدال او، تا تأئید الهی باستصواب او همراه
نبود فکرت مُصیب نتواند
بود و تفسره را نیز
همچون الوان و رسوب او نگاه داشتن، و از هر لونی بر حالتی دلیل گرفتن نَه کاری
خُرد است. این همه دلائل بتأئید الهی و
هدایت پادشاهی مُفتَقِرَند و
این معنی است که ما او را بعبارت حدس یاد کرده ایم. و تا طبیب منطق نداند و جِنس و نوع نشناسد
در میان فصل و خاصه و عَرَض فرق
نتواند کرد، و علت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مُصیب نتواند بود، و ما اینجا
مثلی بزنیم تا معلوم شود که چنین است که همی گوئیم. مَرَض جنس آمد
و تب و صُداع و زُکام و سرسام
و حصبه و یرقان
نوع، و هر یک بفصلی از یکدیگر جدا شوند، و از این هریکی باز جنس شوند، مثلا تب جنس
است و حُمّی یوم و غب و شطر الغب و ربع انواع؛ و هر یکی بفصلی ذاتی از یکدیگر جدا
شوند چنانکه حُمّی
یوم جدا شود از دیگر تبها بدانکه درازترین مدت او یک شبانه روز بود و درو تکسر
و گرانی و کاهلی و درد نباشد، و تب
مطبقه جدا شود از دیگر تب ها بدانکه چون بگیرد تا چند روز بازنشود، و تب غبّ
جدا شود از دیگر تبها بدانکه یکروز سخت تر آید و درنگش کمتر باشد و یک روز آهسته
تر و درنگش درازتر بود، و تب
رُبع جدا شود از دیگر تبها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید و سوم نیاید و
چهارم بیاید؛ و این هر یکی باز جنس شوند و ایشانرا انواع پدید آید. چون طبیب منطق داند و حاذق باشد و بداند که
کدام تب است؟ و مادّت آن تب چیست؟ مرکب است یا مفرد؟ زود بمعالجت مشغول شود، و اگر
در شناختن علت درماند بخدای عَزّ و جَلّ بازگردد و از او اِستِعانَت خواهد و اگر
در علاج فرو ماند هم بخدای باز گردد و از او مدد خواهد که بازگشت همه بدوست. [=انا لله و انا الیه راجعون که کثیری از مردم، از عارف و عامی،
کاربردش را مختص مراسم عزا و ختم و ترحیم و پُرسه، جهت تسکین آلام و تسلیت مصیبت
زدگان و داغ دیدگان شمارند. زین
قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت...
دریغ!]