نامه اعتراضی رخشان بنی اعتماد
هنرمندی که درد مردم را
نبیند و نگوید هنرمند نیست!
میان مردم و حکومت دره ای عمیق بوجود آمده است. این دره عمیق حداقل طی 30 سال بوجود آمده است. هنرمندان نیز از هر صنف و هنری بخشی از مردم ایران هستند. این دره با قتل زنجیره ای، با گرفتن و به زندان افکندن، محروم از کار و فعالیت کردن، ممنوع الخروج کردن و دیگر محرومیت ها و محدودیت ها پر نخواهد شد. اگر می شد، ساواک شاهنشاهی دره آن دوران را پر می کرد. نخستین گام برای پر کردن این دره برداشتن موانع از سر راه فعالیت های صنفی است. اعم از هنری و یا کارگری و کارمندی. در این صورت است گفتگو و یافتن راه حل ها جانشین تظاهرات و اعتراضات خیابانی و صف بندی های خیابانی می شود. از اینجا به بعد است که مکتبی و غیر مکتبی درکنار هم برای حقوق صنفی خود قرار میگیرند و نیازی نیست که حکومت مکتبی را در برابر غیرمکتبی قرار بدهد و به تضادی دامن بزند که سرانجام گریبان حکومت را بگیرد، چنان که گرفته است. به دست اندرکاران سانسور و ارشاد باید توصیه کرد، لیست ممنوع القلم ها، لیست توقیف مطبوعات، لیست ممنوع الخروج ها و ممنوع الکارهای دوران شاه را مرور کنند و دلائلی که برای آن ممنوعیت ها و محرومیت ها اعلام کردند را بخوانند. آن محرومیت ها و ممنوعیت ها به نتیجه نرسید و به یقین تقلید آن در جمهوری اسلامی نیز به نتیجه نمی رسد. این همان نکته ایست که رخشان بنی اعتماد در نامه اعتراضی خود که دراین روزها منتشر شده بیان کرده و می نویسد:
«هنرمندِ بیاعتنا به شرایط جامعه، هنرمند نیست. هنرمند، مزدور و رعیت اربابانِ پادگانی نیست که سر به امربری خم کند. ممنوعالکار کردن هنرمندان سینما و تئاتر، اعلامشده و نشده، برای ارعاب همهی اهالی فرهنگ و هنر است تا چشم بر اتفاقات پیرامون ببندند. گرو گرفتنِ حق مسلم کار و بیان، به ازای سکوت و انفعال در برابر فشار و تنگنا و رنجی که در این دوران بر مردمان تحمیل شده، رسم دولتمردی نیست