۱۴۰۳ شهریور ۲۹, پنجشنبه

 

فصل یکصد و پنجم

هنگُفتی وال کاهِش پَذیرَد؟- وال را هَلاکی هست؟

 

 

  بنابراین، از آنجا که این لویاتان تَقَلّا کنان از سرچشمه های اَعصار به ما رسیده، می توان به دُرُستی پُرسید آیا در طویل دوره نسل های خود، کوچک تراز جُثِّه اولیه اجداد[1] خویش نشده.

  اما پس از بررسی دَستگیرِمان شود نه تنها وال های امروزی در سُتُرگی سَرآمَدِ آنهایند که بقایای فسیل شان در تشکیلات دوران سوم زمین شناسی (مشتمل بر یک دوره زمین‌شناسی متمایز پیشا انسان) یافت می‌شود بلکه در میان وال های همان دوران، آنها که به تشکیلات مُتِأخِر تعلق دارند از نظر اندازه از پیشینیان خود کَلان ترند.

  از میان همه وال‌های پیشا آدم که تاکنون از زیر خاک درآورده اند، آن که بمراتب از همه بزرگ ‌تر است وال آلابامایی است که در فصل پیش یاد کردیم و طول اسکلتش  کمتر از هفتاد قدم بود.  در حالی که پیش از این دیده‌ایم متر نواری طول اسکلت وال بزرگ امروزی را هفتاد و دو قدم نشان می‌دهد. و از والگیران متخصص شنیده‌ام، عنبروال‌هایی گرفته اند که هنگام صید  نزدیک به صد قدم طول داشته ‌اند.

  اما با این که وال های کنونی نسبت به وال های تمام دوره های زمین شناسی پیشین بزرگتر شده اند؛  نمی شَوَد از دوران آدم تا اِمروز آب رفته باشند؟

  گر بنا بر تصدیق گزارش های آقایانی چون پِلینی[2] و جَمیع طبیعت شناسان قدیم بود، باید بی گُمان چنین نتیجه می گِرِفتیم.  زیرا پلینی از وال هایی گویدمان که زنده جثه شان چندین جریب اِشغال می کرد و آلدرو وَندِس[3] از وال هایی به طول هشتصد قدم- طول انبارهای طناب بافی[4] و تونل تیمز!  و حتی در روزگار بَنکس و سولاندِر، طبیعت شناسان ناخدا کوک، عضو دانمارکی[5] فرهنگستان علوم را می یابیم که از نوعی وال ایسلندی (ریدان-سیسکور یا شِکَم چُروک) به طول یکصد و بیست یارد، یعنی سیصد و شصت قدم نویسَد.  طبیعت شناس فرانسوی، لاسِه پِد در مُفصَّل تاریخ قاطوسان خود، در همان صفحات آغازین کتاب (ص. 3) طول هو نَهَنگ را  یکصد متر، سیصد و بیست و هشت قدم، نویسد.  و این اثر همین اواخِر، در 1825 م. منتشر شده.

  اما هیچ وال شِکرد این افسانه ها  باور کُنَد؟  خیر.  وال امروزی به همان بزرگی نیاکانش در دوره پلینی است.  و گر روزی آنجا رَوَم که پلینی ست، منی که وال شکرد تر از اویَم به جُرأت همینَش گویَم.  زیرا نمی توانم دریابَم چگونه ست که مومیائی های مصری که هزاران سال پیش از زادن پلینی به خاک سِپُرده شده اند، در تابوت‌های خود از یک کنتاکیایی امروزین در جوراب‌هایش کوچکترند؛ و در حالی که گاوها و سایر حیوانات منقور برکُهَن ‌ترین الواح مصر و نینوا، که در اندازه های متناسب ترسیم شده‌اند، به همان وضوح ثابت می‌کنند که گاوهای والا نِژادِ، پرواری ارزِشمَندِ اسمیت فیلد نه تنها با پروار ترین گاو های فرعون[6] بَرابری می کنند، بلکه بمراتب بزرگ تر از آنهایَند؛ و با همه این ها، نمی پذیرم که در میان همه جانوران، تنها وال کوچک شده باشد.

اما هنوز جُستاری دیگر بجا مانده؛ همان که اغلب مُحَرِّکَش نانتوکتی های نادَریاب تَرَند.  خواه از آنرو که دیده بان های سر دکل کشتی های وال شکرد که اینک حتی به تنگه‌ برینگ و دورافتاده‌ ترین کشوها و قَفَسه‌های سِرّی گیتی نُفوذ می کنند تقریبا همه چیز دان شده اند؛ خواه بخاطر هزاران زوبین و نیزه ای که در سواحل همه قاره ها انداخته اند، پُرسِش این است که آیا لویاتان می تواند صیدی چنین گسترده و نابودی چنین سنگدلانه را مدتی مدید تاب آرد؟  آیا نباید سرانجام از آب‌ها بر اُفتد و آخرین وال، مانند آخرین انسان، سبیل نهائی را دود کرده با واپسین پُک ناپدید ‌شود؟

  گر گَله های وال کوهان دار را با رمه های گاومیش کوهان دار امریکایی قیاس کنیم که تا همین چهل سال پیش ده ها هزار رأس از آنها در مَرغزار های ایلینوی و میزوری  به وفور پراکنده بوده آهنین یال های خود می اَفراختند و با تُندَرین سیمای خود تهدیدی در محل کلان شهرهای کنار رودخانه بودند، همانجا که امروزه فَرهیخته  سِمسار هر بوصه زمین را یک دُلارِتان فروشد؛ بنظر می رسد چنین قیاس برهانی فریبنده در اثبات این معنا در اختیار گذارد که امروزه نَخجیر وال را گریزی از اِنقِراض سریع نیست.

  اما باید از جمیع جهات به این موضوع نِگَریست.  گرچه کوتاه زمانی پیش از این – نه در حد عمری دِراز - شمار گاومیش های ایلینوی از آمارِ مردم در لندن امروزی بیشتر بود، و با اینکه امروزه حتی  یک شاخ یا سُم  آنها در کل آن منطقه بِجا نمانده؛ و گرچه اَسبابِ این شگرف اِنهِدام مردم نیزه بوده؛ با این حال، ماهیت بَس متفاوت صید وال قطعا مانع چنین نَنگین فرجام  لویاتان شود.  چهل مرد، چهل و هشت ماه  سوار بر یک کشتی صید عنبر وال گر توانند در فرجام کار روغن چهل وال به وطن برند به گمان خود عملکرد بسیار خوبی داشته خدای را سپاس گویند.  در حالی که در روزگارِ کهن شکارچیان و تله‌گذاران کانادایی و سرخپوست، وقتی که غرب دور (آنجا که در غروب هاش خورشید همچنان می دمد) هنوز سرزمینی وحشی و دَست نخورده بود، همان تعداد مرد با پای افزار چرم گوزن، در همان تعداد ماه و  درحالی که بجای کشتی سوار بر اسب بودند، نه چهل، که چهل هزار و بیشتر گاومیش می کُشتند؛ واقعیتی که می توان در صورت نیاز آماری توضیح داد.

همچنین، گر نیک بنگریم، این که به عنوان مثال در سالیان پیش (مثلاً نیمه دوم سده گذشته) بیشتر از امروز به  دسته های کوچک لویاتان‌ برمی خوردید و در نتیجه سفرها نه بدین دور و درازی و در عین حال بسیار پر سود تر بود، هیچ برهانی در اثبات انِقِراض تَدریجی عنبر وال نَنُمایَد.  زیرا همانطور که در جای دیگر توضیح داده ام، امروزه آن وال ها، تحت تاثیر برخی مُلاحظاتِ ایمنی در کاروان های عظیم در دریا شنا می کنند، در نتیجه آن پراکنده وال های منفرد، جُفت ها، دسته ها و گَله های گذشته های نزدیک اینک در پراکنده ارتش های عظیم  اما بسیار دور از یکدیگر فراهم آمده اند.  همین است و بس.  این پندار هم که چون وال های موسوم به والانه دار دیگر بدان میدان ها که در گذشته فراوان بودند نمی رَوَند، این گونه هم رو به زوال است، همان قدر نادرست بنظر می رسد.  زیرا صرفأ از رأس به دماغه[i] رانده شَوَند؛ و مطمئن باشید، گر ساحلی دیگر از فواره ها شان زندگی نگیرد، همین چندی پیش کرانه ای دورتر، از این منظره ناشناخته یکه خورده.

  گذشته از این، درباره این لویاتان های اخیر الذکر باید گفت دو دِژ استوار دارند که برابر تمامی خطرهای بشر جاودان رسوخ ناپذیر خواهند ماند.  و همانطور که سَرد سوئیسی ها برابر تاخت و تاز به دره ها شان  به کوه های خود بازگشته اند، وال های والانه دار نیز هم توانند پی تعقیب در گرم دشت ها و بیشه های دریاهای میانی، سر آخر به دژها ی قطبی خویش روی کرده با شیرجه زیر دور ترین موانع  و دیوارهای زجاجی آنجا، میان یخ پوش میدان ها و تخته های یخ بالا آیند و در جادو حلقه دسامبر دائمی، به هرگونه تعقیب بشر بی اعتنایی کنند.

  اما از آنجا که احتمالا در ازاء هر کاشالو پنجاه وال والانه دار زنند برخی فیلسوفان سینه گاه به این نتیجه رسیده اند که همین نابودی ایجابی تا همین جا گروه های آنها را به شدت کاهش داده.   اما با این که از مدتی پیش، تنها آمریکاییان در ساحل شمال غربی، سالانه دست کم 13.000 رأس از این وال ها را کشته اند، با این حال ملاحظاتی هم هست که حتی همین وضعیت به عنوان استدلالی مخالف گزاره  فوق را برهانی کم اعتبار یا بکلی بی اعتبار می کند.

  گرچه کمی ناباوری نسبت به پر جمعیتی مخلوقات عظیم تر عالم طبیعی است، با این همه، گارسیا دا اورتا، مورخ گوایی را چه گوئیم آنجا که نقل می کند شاه سیام در یک شکار  4.000 فیل گرفت؛ و در آن مناطق فیل ها به همان اندازه پرشمار اند که  رمه های گاو در اقلیم های معتدل.  و بنظر می رسد دلیلی برای تردید در این نباشد که گر همین فیل ها که هزاران سال است بدست سمیرامیس، پور، هانیبال و تمامی شاهان بعدی مشرق زمین صید شده اند – هنوز به تعداد زیاد به زندگی ادامه می دهند وال به مراتب بیشتر از همه صید ها توانست جان بدر برد، زیرا چرا خوری بهر گشت دارد که بزرگیش درست دو برابر مجموع آسیا، دو امریکا، اروپا و آفریقا، هلند نو و جمیع جزایر دریاهای جهان است.

  افزون بر این: باید در نظر گیریم با توجه به دیر زیستی ادعائی وال ها و  اینکه احتمالا به سن یک سده و بیشتر رسند، در هر برهه ناگزیر چند نسل متمایز وال های بزرگسال معاصر یکدیگر باشند.  معنای این سخن، با این فرض که تمامی گورستان ها و آرامستان ها و مقبره های خانوادگی عالم  زنده بدن های تمامی مردان و زنان و کودکانی را که هفتاد و پنج سال پیش می زیستند پس داده و این بی شمار جماعت را به جمعیت انسانی امروز عالم می افزودند، خیلی زود آشکار می شود.

  از همین رو، با توجه به جمیع این جهات گونه وال را فنا ناپذیر دانیم هرچند در فردیت خویش فانی باشد.  وال پیش از این که قاره ها آب شکافند در دریاها آشنا می کرد؛ زمانی فراز مواقع باغ تویلری، قلعه وینزور و ارگ کرملین.  در طوفان نوح، کشتی ش  خوار می شمرد؛ و گر دوباره عالم، همچون هلند، بهر کشتن موشها، پر سیل شود، باز هم و جاوید ال جان به در خواهد برد و بر تارک بلندترین سیل استوایی کف آلود فواره سرپیچی خود به آسمان زند.  

 


[1] - جثه اجدادنش: ویلیام اسکوربی در گزارش مناطق قطب شمال خود و چارلز ویلکس در روایت سفر اکتشافی ایالات متحده هر دو به این پرداخته بودند که آیا اندازه و تعداد وال ها در طول زمان کاهش یافته است. (نِک. منسفیلد و وینسنت، ص. 811).

 

[2] - پلینی.  پلینی مِهین، عالِم تاریخ طبیعی رومی که در فصول 32 و 56 نام برده شده.

[3]  آلدرو وندِس: اولیس آلدرو وندس  طبیعت شناس و پزشک ایتالیایی قرن شانزدهم، که نامش در فصل 32 هم آمده.

[4] - Rope Walks and Thames Tunnels of Whales: اظهار تعجب تمثیلی اسماعیل درباره اندازه وال، از نمونه هایی آشنا بهره می گیرد.  در بنادر دریایی، طناب را در انبار مانندهایی پست و طویل موسوم به روپ-والک که طولشان  به 1000 قدم یا بیشتر می رسید، می بافتند.  تونل لندن که در سال 1843 افتتاح شد و شش سال بعد ملویل از آن دیدن کرد، تونلی بود به طول 1200 قدم با طاقی بلند که بین واپینگ و رُدِرِیت، زیر رودخانه تیمز ساخته شد. همچنین آخاب در فصل 108 آنرا الگوی سینه "مرد کامل" خود می سازد.

 

[5] - اونو فون ترویل، مَطران اوپسالا، سوئد، نویسنده نامه‌هایی درباره ایسلند (1780) است که در «مُنتَخَبات» یاد شده، اما دانمارکی نبود.

[6] - گاوهای فربه فرعون: در مورد «کاین» (گاوهای) فرعون نِک. سِفر پیدایش، 41. ملویل در سال 1849 از بازار گاو اسمیتفیلد لندن دیدن کرد. (روزنامه سفر لندن 15).

 


[i] -  بیان جغرافیایی اصطلاح "از این ستون تا آن ستون فرج است."، در اشاره به رفتن از مخمصه ای به گرفتاری دیگر.