۱۴۰۳ مهر ۶, جمعه

 

«نئوفرقان‌ها» در دل حاکمیت؛ «فرقانی‌ها هرگز نمی‌میرند»

شهرقم

منبع تصویر،GETTYIMAGES

  • نویسنده,مسعود آذر
  • شغل,بی‌بی‌سی

انتخابات ریاست جمهوری ایران که پایان یافت و نتیجه آرا مشخص شد، عده‌ای از سیاسیون گفتند «ترمز تندروها کشیده شد»،«نفس راحتی کشیدیم» و «دست آنها از تصاحب ریاست قوه مجریه کوتاه شد.»

فعالان سیاسی و طرفداران تغییر وضع موجود در زمان انتخابات می‌گفتند سعید جلیلی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری و همفکرانش «نگاه آخرالزمانی» به مسایل سیاسی و دینی دارند و خطر بازتولید و بازگشت تفکر گروه «فرقان» را گوشزد می‌کردند.

در سال‌های اخیر و به خصوص پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال گذشته، رسانه‌های اصلاح‌طلب، میانه‌روها و حتی اصولگرایان، از ظهور گروه تندرویی خبر می‌دهند که با قرائت‌های خاصی که از اسلام دارند برای خارج کردن مخالفان از صحنه سیاسی به هر روشی متوسل می‌شوند و محدودیتی برای خودشان قائل نیستند و آنها را «نئوفرقان» خطاب می‌کنند. فعالان سیاسی و رسانه‌ای گاهی شفاف و بی‌پرده، عملکرد اعضای گروه جبهه پایداری را مصداق «نئوفرقان» می‌دانند و گاهی بدون نام بردن از شخص و گروهی، با ایما و اشاره صحبت می‌کنند.

به نوشته سایت اصولگرای مشرق نیوز، پس از انتخابات مجلس گروهی با اتکا به «منافع قبیله‌ای و فرقه‌ای» دست به «ترور شخصیت‌های سیاسی» می‌زنند و به دنبال «عبور از دستورات ولایت فقیه» هستند.

اصطلاح «نئوفرقان» باعث شده است که باردیگر نام گروه «فرقان» در رسانه‌ها شنیده شود و افکار و اندیشه‌های آنها مورد ارزیابی قرار گیرد.

در سال‌های اولیه استقرار جمهوری اسلامی نام این گروه به دلیل ترور شخصیت‌های برجسته انقلاب اسلامی بسیار شنیده می‌شد. آنها برای رسیدن به اهداف‌شان متوسل به خشونت کلامی، ترور فیزیکی و ترور شخصیتی مخالفان می‌شدند.

مرتضی مطهری، محمد مفتح و مهدی عراقی از جمله افراد شاخص انقلاب اسلامی بودند که با فاصله زمانی کمی به دست اعضای گروه فرقان کشته شدند.

اعترافات تلویزیونی اعضای گروه فرقان

منبع تصویر،MASGREGHNEWS

توضیح تصویر،یکی از نخستین اعترافاتی که در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد مربوط به اعضای گروه فرقان بود

انقلاب ۵۷ و گروه فرقان

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
اسطوره تختی
اسطوره تختی

در مجموعه چهار قسمتی «اسطوره تختی» از زندگی شخصی، ورزشی و اجتماعی غلامرضا تختی می‌شنویم.

پادکست

پایان پادکست

درباره پیدایش گروه فرقان کتاب‌ها و مقالات متعددی نوشته شده است. رسانه‌های ایران گروه فرقان را یک نمونه منحصربه فرد در تاریخ معاصر ایران می‌دانند که با هدف «آرمان‌خواهی و مطالبه‌گری» شکل گرفت اما به عملیات مسلحانه رو آورد.

سایت مشرق نیوز در اردیبهشت‌ماه سال ۱۴۰۲ گروه فرقان را به پروانه‌ای تشبیه کرد که از پیله بیرون آمد و تبدیل به پروانه زیبایی شد اما «سمی و کشنده» بود.

این سایت اصولگرا بازگشت گروه فرقان را «خطر جدی» برای نظام دانسته و بدون اشاره به نام و گروه مشخص نوشت: «این روزها نئوفرقانی‌ها دوباره از اعماق تاریخ سر برآورده و به شکلی عجیب قدم جا پای اکبر گودرزی گذاشته‌اند. عبور از خط انقلاب برای آنها به حدی طبیعی است که تشکیلات دانشجویی وابسته به آنها حتی برای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی حاضر نیست بیانیه صادر کند.»

مشرق نیوز در ادامه نوشت: «خطی که نئوفرقانی‌ها و فرزندان راستین اکبر گودرزی این روزها طی می‌کنند همان جریانی است که به‌جای دست به اسلحه بردن و ترور فیزیکی هفتگی، دست به کلیک برده و به ترور شخصیتی و آبروی آن‌ها دست می‌زند؛ بی‌آنکه سندی درخور برای آن ارائه دهد.»

مرور وقایع سال‌های گذشته نشان می‌دهد که با وجود بسته شدن پرونده گروه فرقان، همچنان از دل جمهوری اسلامی گروه‌های تندرو یا «خودسر» در عرصه سیاسی ظهور کردند که با وجود تفاوت در خاستگاه فکری، در روش‌ها به گروه فرقان شباهت‌هایی داشتند. یکی از این گروه‌ها معروف به «گروه فشار یا حزب‌الله» است که افکار بنیادگرایانه دارد، هوادار حکومت ایران است و چهره‌های مطرح آن از بسیج و سپاه پاسداران و نهادهای حکومتی بیرون آمده‌اند.

این گروه‌ها در دوران سازندگی و دوم خرداد مشهور شدند. اعضا و هواداران گروه حزب‌الله سوار بر موتورسیکلت با پرچم و نمادهای مذهبی روی سیاست‌های فرهنگی و سیاسی کشور تاثیرگذار بودند و دست به ترورهای شخصیتی مخالفان می‌زدند.

سعید حجاریان، از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان دوران دوم خرداد، که در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ در روی پلکان ساختمان شورای شهر تهران هدف سوءقصد قرار گرفت، پس از پانزده سال از ماجرا در مصاحبه‌ای گفت: «سعید عسگر (ضارب)در ترور من کاره‌ای نبود، او فقط ماشه بود.»

آقای حجاریان در این مصاحبه گفته بود: «ترور من دقیقا به‌دلیل پیگیری‌های من در پرونده گروه‌های 'خودسر' در موضوع قتل‌های زنجیره‌ای (سال ۱۳۷۷) بود.»

اکبر گودرزی

منبع تصویر،FARS

توضیح تصویر،مدیر وقت حوزه علمیه لباس روحانی برتن اکبر گودرزی، موسس گروه فرقان کرد تا شاید با پوشیدن این لباس او را کنترل کنند اما او لباس روحانیت را درآورد

اکبر گودرزی؛ «چوپان‌زاده آزاده»

درباره گروه فرقان باید از «اکبر گودرزی» با اسم مستعار «عباس» شروع کرد، کسی که پایه‌گذار این گروه بود. زندگی‌نامه، افکار و اندیشه‌های او راهگشا و کلید شناخت گروه فرقان است.

در کتاب «جریان‌های مذهبی سیاسی ایران از سال ۲۰ تا ۵۷» نوشته رسول جعفریان آمده است که اکبر گودرزی در روستایی نزدیک به شهرستان الیگودرز در سال ۱۳۳۵ متولد شد. (در شناسنامه ۱۳۳۸ قید شده است) از آنجایی که پدرش چوپان بود فرقانی‌ها از او به عنوان «چوپان‎‌زاده آزاده» یاد می‌کردند و در سال ۱۳۵۱ یا ۱۳۵۲ شروع به خواندن دروس حوزه علمیه کرد. او ابتدا در شهر خوانسار و بعد در قم و تهران تحصیل در علوم دینی را ادامه داد.

علی‌اکبر ناطق‌نوری که از نزدیک اعضای این گروه را در زندان ملاقات کرده، در خاطراتش می‌نویسد: «اکبر گودرزی جوانی ۲۲-۲۱ ساله بود. او زمانی می‌خواست طلبه مدرسه مجتهدی شود. آقای مجتهدی (مدیر حوزه) می‌گوید: وقتی گودرزی آمد طلبه شود چون خیلی چهره زشتی داشت دیدم نورانی‌ات ندارد و گفتم تو به درد طلبگی نمی‌خوری».

از قول دوستان و طلبه‌های نزدیک به او نقل شده است که او ساعت‌ها در حجره تنها می‌ماند و تفسیر آیات و احادیث می‌نوشت. مدیران آن زمان حوزه علمیه تصور می‌کردند که با پوشاندن لباس روحانیت و گذاشتن عمامه‌ برسر اکبر گودرزی، می‌توانند او را کنترل کنند اما چنین چیزی رخ نداد.

محمد عطریانفر، از اعضای حزب کارگزاران سازندگی که در زندان اکبر گودرزی را از نزدیک دیده بود، می‌گوید «حجم زیادی تفسیر و ترجمه قرآن وجود دارد که ظاهرا حاصل کار اوست. آن هم در زمان کوتاهی که باید موشکافی شود که چطور فردی، در فرصت کوتاهی توانسته این حجم از "رطب و یا‌بس" (کنایه از دو گونه سخن بی معنی و خوب) را به‌هم ببافد.»

بر اساس کتاب رسول جعفریان، اکبر گودرزی با وجود بیست و چندسال سن، برای ۲۰ جزء قرآن، حدود ۲۰ جلد کتاب تفسیر و برای کتاب صحیفه سجادیه نیز دوجلد کتاب نوشته بود و کتاب پرحجمی نیز با عنوان «توحید و ابعاد گوناگون آن» منتشر کرده بود. بخش زیادی از مطالب نشریات و جزوه‌های داخلی گروه فرقان نیز از طرف اکبر گودرزی نوشته می‌شد.

اکبر گودرزی پیش از انقلاب ۱۳۵۸، وارد حوزه سیاست شد و اعلامیه و بیانیه‌هایی صادر کرد اما به جز این اعلامیه‌ها، فعالیت دیگری نداشت و در اسناد ساواک اشاره‌ای به فعالیت‌های او شده است.

اکبر گودرزی در سال ۱۳۵۶ کلاس‌های تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه در مناطق مختلف تهران (نازی‌آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه) بر پا کرد و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب می‌کرد.

او در مجموع توانسته بود صد تا ۱۲۰ نفر را دور خودش جمع کند که از این تعداد حدود ۴۰ نفرشان در تهران بودند و به گفته محمد عطریانفر، افرادی که کارهای عملیاتی و ترور را انجام می‌دادند کمتر از ۲۰ نفر بودند.

عباس عسگری (مهمترین فرد پس از اکبر گودرزی)، کمال یاسینی، علی حاتمی، سعید مرآت، علیرضا شاه بابابیگ، حمید نیکنام، محمدعلی بصیری، وفا قاضی زاده و حسن اقرلو از جمله چهره‌های شاخص این گروه بودند.

اکبر گودرزی در ۱۸ دی‌ماه ۱۳۵۸ در میدان انقلاب، پشت ساختمان جهاد سازندگی (خیابان جمال‌زاده، کوچه اخوان، شماره ۲۳) دستگیر شد و سایر اعضای گروه نیز توسط خود او به سرعت شناسایی شدند.

در خردادماه سال ۱۳۵۹ اکبر گودرزی و همدستانش که در ترورها نقش داشتند تیرباران شدند یا در زندان خودکشی کردند.

روزنامه اطلاعات گروه فرقان

منبع تصویر،ETTELAAT

توضیح تصویر،محمدولی قرنی، نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش، مرتضی مطهری و محمد مفتح از چهره‌های شاخص جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ از سوی گروه فرقان ترور شدند

افکار و اندیشه‌های «شهید ششم»

گروه فرقان ابتدا به عنوان گروه «کهفی» شناخته می‌شدند. اکبر گودرزی از سال ۱۳۵۰ «در جهت راهیابی آزادنه به قرآن و متون اصلی» مطالعاتش را شروع کرد و در سال ۱۳۵۶ افکار و نوشته‌های او شکل نهایی گرفت و چارچوبی برای خط مشی گروه فرقان شد.

در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ علاوه بر کتاب‌های اکبر گودرزی، نشریه‌ای به نام فرقان و بعد از انقلاب مجله‌ای به نام «ذکر» بازگو کننده اندیشه گروه فرقان بود.

به طور خلاصه پخش اعلامیه، چاپ کتاب، جذب نیرو، حمله به بانک‌ها و ترور شخصیت‌ها، تشکیل خانه‌های تیمی و نفوذ در نهادهای انقلابی از جمله کارها و اهداف این گروه بود.

گروه فرقان از اساس به روحانیت و حاکمیت این قشر اعتقادی نداشت و حاکمیت روحانیت و «دخالت بی‌رویه روحانیت» در حکومت و زندگی مردم را یک «فاجعه عظیم» می‌دانست و اعضایش به این جهت با رهبر جمهوری اسلامی ایران زاویه پیدا کردند و تمرکزشان معطوف به مبارزه با حکومت شد.

به نوشته کتاب «جریان‌های مذهبی سیاسی ایران از سال ۲۰ تا ۵۷» نخستین عاملی که گروه فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزش‌های راستین تشیع سرخ علوی بود» وآنها می‌خواستند «اسلام علی را از اسارت آخوندیسم» نجات دهند.

در اعترافات عباس عسگری، نفر دوم گروه فرقان گفته شده است که «از صفویه به بعد روحانیت همواره در کنار رژیم فاسد حاکم، برگرده مردم سوار بوده و به تحمیق آنها پرداخته است و اکثریت روحانیت... در مقابل ظلم و فساد و بدعت‌های رژیم سکوت می‌کرده‌اند.»

اعضای گروه فرقان در حالی که مخالف سرسخت روحانیون بودند به علی شریعتی، سخنران معروف حسینیه ارشاد اعتقاد عمیقی داشتند و تحت تاثیر اندیشه‌های او بودند و در جلسات شریعتی شرکت می‌کردند.

اکبر گودرزی معتقد بود که گروه فرقان ادامه دهنده راه شریعتی است و «فرقان جریانی است که با بهره‌گیری از برداشت‌های درست مومنین به خداوند در طول تاریخ و به خصوص شهید شریعتی» شکل گرفته است.

گروه فرقان علی شریعتی را پس از «شهید اول، شهید ثانی، شهید ثالث و شهید مجید شریف واقفی (از رهبران سازمان مجاهدین خلق)» به عنوان «شهید پنجم» می‌دانستند. پس از کشته شدن اکبر گودرزی، اعضا و طرفداران گروه فرقان پیشوند «شهید» را به موسس این گروه نیز اعطا کردند و او را «شهید ششم» نامیدند.

مرتضی الویری که در سال ۱۳۵۸ از اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران بوده و از نزدیک با این گروه و اکبر گودرزی آشنا بوده، معتقد است که گروه فرقان خودشان را «چند فاز از علی شریعتی جلوتر می دیدند و به او به عنوان یک مرشد نگاه نمی‌کردند و در عین حال خودشان را صاحب تفکر و سبک می‌دانستند.»

مرتضی الویری درباره شخصیت اکبر گودرزی گفته بود: «گوش به حرف کسی نمی‌داد و معتقد بود که تمام حقایق در ذهن او جمع شده و دیگران دچار انحراف شده‌اند. برای همین هم در آغاز فرقانی‌ها بسیار پابرجا و محکم از خوشان دفاع می‌کردند.»

عبدالمجید معادیخواه، قاضی دادگاه انقلاب که بعدها وزیر ارشاد شد، قاضی دادگاه تعدادی از اعضای گروه فرقان بود. آقای معادیخواه معتقد بود که به جز اکبر گودرزی که فردی «عقده‌ای بود»، بدنه گروه فرقان از جوانانی تشکیل شده بود که «مولفه اساسی آنها عشق مفرط به دکتر شریعتی و ضدیت با آخوندها بود.»

گروه فرقان براساس تفاسیری که از آیات قرآن داشتند ابتدا محمدولی قره‌نی، نخستین ریاست ستاد مشترک ارتش در جمهوری اسلامی ایران و بعد مرتضی مطهری، محمد مفتح و مهدی عراقی و فرزندش حسام عراقی و شماری از مقام‌های مطرح جمهوری اسلامی را کشتند و در عین حال کسانی مانند اکبر هاشمی‌ رفسنجانی نیز از سوء قصد این گروه جان سالم به در بردند.

پس از دستگیری و تیرباران اعضای اصلی گروه فرقان، گفته می‌شود شماری از آنها «توبه کردند» و حتی پنج نفرشان در جبهه‌های جنگ ایران و عراق کشته شدند. به گفته محمد عطریانفر یکی از اعضای گروه فرقان از مقامات ارشد قوهٔ قضاییه و تعدادی از آن‌ها نیروهای حفاظت زندان اوین شدند (تیرماه ۱۳۸۶).

در مجموع پرونده رهبران گروه فرقان در مدت چندماه جمع شد و پس از سال‌های ۱۳۶۰ کمتر خبری از آنها منتشر شد. در جریان انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در ۲۷ خردادماه ۱۳۸۴ وزیر کشور وقت ایران چند انفجار در ایران را به «گروه خوارج فرقان» نسبت داد. پس از آن، دیگر اخباری از این گروه منتشر نشده است.

گروه فرقان

منبع تصویر،GETTYIMAGES

توضیح تصویر،به نوشته سایت اصولگرای مشرق نیوز، پس از انتخابات مجلس گروهی با اتکا به «منافع قبیله‌ای و فرقه‌ای» دست به «ترور شخصیت‌های سیاسی» می‌زنند و به دنبال «عبور از دستورات ولایت فقیه» هستند

بازتولید اندیشه گروه فرقان

فعالیت گروه فرقان از منظری، عمری کوتاه داشت اما به دلیل ترور چهره‌های مهمی مانند مرتضی مطهری، تاثیرگذاری اعضای آن در وقایع پس از انقلاب اسلامی بسیار عمیق بود و به نوعی زمینه‌ساز برخورد خشونت‌آمیز حکومت با سایر مخالفان نیز شد.

بیشتر نوشته‌هایی که در هفته‌های گذشته درباره شکل‌گیری و بازگشت گروه فرقان نوشته شده، حکایت از این دارد که قرائت‌های افراطی از دین می‌تواند در هر برهه‌ای همچون آتش زیرخاکستر دوباره شعله‌ور شود و به صحنه اجتماعی برگردد و به شکلی تازه ظهور و بروز کند.

به گفته تحلیلگران، برخلاف گروه فرقان که اعضایش در اوایل عمر جمهوری اسلامی مناصب مهمی در حکومت نداشتند ، تندروها پس از گذشت این سال‌ها در مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و دستگاه اجرایی به مقام و منصبی رسیده‌اند و بر روی سیاست‌های کلان کشور نفوذ دارند و اقدامات آنها هشدار گروه‌های اصولگرا را هم باعث شده است.

ناصر ایمانی، تحلیلگر و چهره‌ سیاسی اصولگرا در ۱۱ شهریورماه امسال مسئولیت کنترل تندروها را متوجه اصولگرایان دانست و گفت: «الان مواجه به جریان انحراف فکری هستیم که نباید اجازه داد این جریان رشد پیدا کند.»

علی یونسی، وزیر پیشین اطلاعات در سال ۱۳۹۰ هشدار داده بود که «همیشه گروه‌های تروریستی جدید احتمال شکل‌گیری‌شان وجود دارد. این گروه‌های جدید حتی ممکن است در دل حاکمیت و درون جریان‌های سیاسی جدید به وجود بیاید.»

آقای یونسی گفته بود «گروهی که آقای (علی) رازینی (دادستان پیشین انقلاب تهران) را ترور کرد، گروه جدیدی بود که از نهادهای انقلابی بیرون آمده بود.»

علی رازینی در دی‌ماه ۱۳۷۷ از سوءقصد «گروه مهدویت» جان سالم به‌در برد. به نوشته روزنامه جام جم، اعضای این گروه ۲۶ نفر بودند و دور فردی به نام محمد حسینی میلانی جمع شده بودند. آقای میلانی یک روحانی بود که در منطقه جنوب تهران (دولت‌آباد) فعالیت می‌کرد و و ادعای ارتباط با «امام زمان» داشت و خودش را «سید خراسانی» معرفی می‌کرد.

در۲۲ اسفندماه ۱۴۰۲ در حالی که مرحله اول انتخابات دوازدههمین دوره مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده بود و نتیجه آرا خبر از تشکیل یک مجلس اصولگرای دیگر داشت، سایت اصولگرای مشرق، در یادداشتی به تحلیل رفتار برندگان و بازندگان انتخابات مجلس پرداخت و از «امکان بازآفرینی فرقانیسم» و «پروبال گرفتن» این گروه در ایران خبر داد.

مشرق بدون نام بردن از گروه و افراد خاصی نوشت: «ترور شخصیتی و تهمت زدن به رقبا، چرک‌آمیز کردن فضای سیاسی کشور و دست بردن به شیوه‌های ناجوانمردانه برای حذف رقیب ازجمله اقداماتی بود که تنها منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فرقانی‌ها از آن استفاده کرده بودند و بعد از آن به محاق تاریخ رفته بودند.»

این یادداشت بازگشت فرقانی‌ها را زنگ خطری جدی برای آینده انقلاب اسلامی ایران معرفی کرد: «نئوفرقانی‌های جدید با پیچیده‌ترین روش‌های سیاسی در تلاش هستند تا رقیب را ترور شخصیتی کرده و از صحنه بیرون کنند، فرقانیسم جدید این بار با عبور از دستورات ولایت‌فقیه و ایجاد شکاف‌های عمیق و بالا بردن کینه‌های قدیمی مسیر خود را هموار کرده است، فرقانی‌ها هرگز نمی‌میرند».