۱۴۰۳ مهر ۶, جمعه

 

News Feed posts

ریاضیات: دریچه ای به مینو
تاریخ فلسفه یونان را غیر از آنچه در دوره دانشجویی خوانده ام دو سه ترم هم تدریس کرده ام ، اما هیچ وقت به فیثاغورس و فلسفه او توجهی نکرده بودم. تا همین یکی دو ماه اخیر که در باره اش هم کتاب خواندم و هم مطالبی نوشتم که بعداً چاپ خواهم کرد. فیثاغورس قبل از اینکه به ایتالیا بیاید و «انجمن برادری» خود را در کروتون تأسیس کند مدتها در مصر و بابل یا ایران نزد حکمای مصری و مغان ایرانی تحصیل کرده بود. کسی نمی داند که او از مصریان و ایرانیان چه آموخته بود، و کسی هم نمی داند که او به شاگردانش که «فیلسوف » (=دوستار حکمت) خوانده می‌شدند چه می آموخت. انجمن او سری بود، درست مثل انجمنهای مهری. دانشجویان حق نداشتند در باره آموخته های خود چیزی با دیگران بگویند یا بنویسند. گفته اند که فیثاغورس به دو چیز تاکید میکرد: موسیقی و ریاضیات. موسیقی را فهمیده بودم چرا. موسیقی دریچه ایست ( به قول بچه های امروزی «پنجره ایست») به ساحت مینوی، یعنی عالم عقلی و معقولات، جایی که فیلسوف باید در آن سیر کند. اصلاً کار فیلسوف رفتن از محسوس به معقول است. رفتن از کثافت ماده به لطافت عقل و روح. ریاضیات را نمی دانستم، تا این که امروز ناگهان متوجه شدم که ریاضیات هم در حقیقت همین کار را میکند. ما در ریاضیات با تکاثف ماده و مادیات سر و کار نداریم. اعداد و اشکال هندسی و معادلات جبری همه در عالم معقولات است، همه جنبه مینوی دارند. پس فیثاغورس و بعد از وی افلاطون وقتی در انجمن فیثاغوری یا آکادمی خود به فیلسوفان میگفتند اول باید ریاضیات وموسیقی بیاموزند به همین دلیل بود. میخواستند آنها را وارد ساحت مینوی کنند. اگر فیثاغورس زنده بود و از او می‌پرسیدند چرا علوم جدید ، بخصوص فیزیک مدرن، اینقدر پیشرفت کرده اند؟ بدون شک می‌گفت به خاطر این که ( علاوه بر تجربه) از ریاضیات استفاده کرده اند. و اگر افلاطون زنده بود و از او می پرسیدند چرا مدارس جدید و دانشگاه ها به مراتب موفق تر از مکتب خانه های قدیم و حوزه های درمانده هستند می‌گفت: چون آنها به دانش آموزان و دانش جویان ریاضیات و موسیقی می آموزند، در حالی که در مکتب خانه ها و حوزه های به اصطلاح « علمیه» به طالبان میگویند موسیقی حرام است و ریاضیات را هم جزو علوم دینی نمی دانند.

Shahram Rahimian
ممنون. تنها در یک مقاله به زبان آلمانی خواندم که فیثاغورس نه تنها حکمتش را که هندسه اش را هم از بابلی ها آموخته بود. حتا سنتوری های سه ضلعی سردرهای تمدن یونان و ایونی تقلیدی از معماری هندسی بابلی ها بوده گویا و درک هستی با فهم ریاضیات همینطور. در این مقاله فلسفه دکارت و لایبنیتس و حتا کانت، هر سه ریاضی دان، را کمی غلوآمیز ارزیابی کرده بود و فرگه و راسل و ویتگنشتاین، هر سه ریاضی دان و هندسه دان، را هم برای ایجاد ارتباط بین حکمت و ریاضیات و هندسه سرزنش کرده بود. به هر حال هرگاه هایدگر از فلسفه پیش سقراطی سخن می گوید، و این حکمت را می ستاید، منظورش حکمت فیثاغورس است.