زندگینامه حکیم سنایی غزنوی(به قلم استادنذیر احمد)
خانهشعرا-سزندگینامه حکیم سنایی غزنوی(به قلم استادنذیر احمد)
شعرا-س / شعرا-غ / شعرای قرن پنجم / شعرای قرن ششم / عرفا-س / عرفا-غ / عرفای قرن پنجم / عرفای قرن ششم
حکیم سنایى در طراز اول گویندگان فارسى محسوب مىشود- و او همواره مورد توجه علاقهمندان قرار گرفته و پیش شاعران و ادیبان احترام فراوان داشته است- سنایى نخستین شاعرى است که افکار تصوف و عرفان را با ذوق شعرى آمیخته و در قالب نظم درآورده است.
نام و کنیت و لقب سنایى چنانکه بیشتر تذکرهنویسان و مورخان آورده و او خود در آثار خویش بدان اشاره نموده، ابو المجد مجدود سنایى است- در مقدمه گوید[۱]:
«من که مجدود بن آدم سنایى ام، در مجد و سناى این کلمات نگاه کردم»- و در حدیقه نیز چنین آورده است[۲]:
هرکه او گشته طالب مجد است شفى او ز لفظ بو المجد است
زآنکه جد را به تن شدم بنیت کرد مجدود ماضیم کنیت
شعرا را به لفظ مقصودم زین قبل نام گشت مجدودم
و همچنین در ابیات زیر اشاره به نام خود[۳] مىکند:
کى نام کهن گردد مجدود سنایى را نونو چو بیاراید در وصف تو دیوانها
مجدود بدین حال تو نزدیکترى زآنکه پیریت به نَهمار فرستاد خزان را
هرچند صلتهاى تو اى قبله سنت مجدود سنایى را با مجد و سنا کرد
مجدود شد و یافت سنا نزد تو بىشک از جود تو و جاه تو مجدود سنایى
بر اسب امید آمده مجدود سنایى در زیر پى از بهر کف راهگذارى
از بعضى ابیات چنین برمىآید که لقب او سنایى بوده و همین[۴] اسم را تخلص قرار داده است، مانند این[۵] بیت:
لقب گر سنایى به معنى ظلالم چو جوهر به ظاهر به باطن نفورم
پسر شهابى به سنایى چنین خطاب مىکند[۶]
زیباست ترا لقب سنایى کز قدر و سنا بر آسمانى
این نام و کنیت که سنایى در موارد بسیار از آثار خویش تصریح نموده، مورد تأیید دو کس از معاصران وى، محمد بن على الرفا[۷] و سوزنى[۸] شاعر شهیر بوده است، لیکن عوفى[۹] نام او را مجد الدین آدم السنائى و حاجى خلیفه[۱۰] محمد بن آدم و حمد اللّه مستوفى[۱۱] محمد ضبط نموده است. اما آقاى مدرس[۱۲] رضوى و برخى از محققان[۱۳] آن را اشتباه قرار دادهاند- در دیوان سنایى ابیاتى دیده مىشود که در آن اشاره به نام دیگرى براى شاعر هست- در آنها گوینده خود را حسن خوانده است مانند این بیت[۱۴]:
ز آنکه نیکو کند از همنامى خدمت خواجه حسن بنده حسن
و به همین سبب آقایان سعید نفیسى[۱۵] و فروزانفر معتقد شدهاند که نام حکیم اصلا حسن بوده است و بعدها مجدود نامیده شده- آقاى فروزانفر در سخن و سخنوران[۱۶] مىنویسد:
«لیکن تا حدى مسلم است که وى در عصر خود نیز به مجدود بن آدم معروف بوده و در هیچ جا جز قصائد خود به نام حسن خوانده نشده- و ازاینرو اگر نسبت این قصائد به وى صحیح باشد، باید گفت که نام اصلى او حسن بوده، بعد به مجدود چنانکه ظاهر بیت حدیقه است، ملقب و معروف گردیده است».
آقاى مدرس رضوى این را اشتباه شمرده و توضیح داده است که بیتهایى که منشأ این اشتباه است، ظاهر در مقصود[۱۷] نیست- لیکن مظاهر مصفا[۱۸] اختلافى دارد و گوید:
«اگر انتساب آنها به سنایى مسلم باشد، چرا ظاهر در مقصود نیست، به صراحت نام خود را حسن گفته است، باید گفت: شاید حسن و مجدود هر دو نام بوده و مجدود معروف شده».
آقاى خلیلى[۱۹] گفته کسانى که نامش را حسن مىنویسند، چندان مورد توجه قرار نمى دهد:
«و اینکه بعضى حدس زدهاند که نام سنایى حسن بوده، این قول چندان واثق به نظر نمىآید، زیرا اولا خود سنایى تماما خود را به نام مجدود خوانده است، ثانیا هیچ یک از معاصرین او و مورخین ما بعدش او را بنام حسن یاد نکردهاند، ثالثا در لوح تربت او لفظ مجدود نوشته شده».
در پشت نسخهاى از کلیات سنایى که در کتابخانه ملى هست، او را ابو الحسن على بن آدم سنایى نوشتهاند- آقاى منزوى[۲۰] حدس زده است که این نسخه میان سالهاى ۵۱۲ و ۵۲۵ رونویس شده است، زیرا سنایى را با جمله «ادام اللّه تأییده» و بهرام شاه را که به سال ۵۱۲ به تخت نشست، با جمله «خلد اللّه ملکه» دعا مىکند- ازینرو نام و کنیت که در این مندرج است، به نظر آقاى منزوى درستتر از دیگران است.
پدر و خانواده: پدر حکیم سنایى به گفته تذکرهنویسان و مورخان آدم نام داشت، و قرارى که از ابیات سنایى برمىآید، پدرش از خانواده محترم بوده است، چنانکه سنایى گوید:
پدرى دارم از نژاد کرام از بزرگى که هست آدم نام
پدر سنایى تا اوایل سلطنت مسعود بن ابراهیم (۴۹۲- ۵۰۹) در قید حیات بود، و سنایى در کارنامه بلخ از ثقه الملک طاهر[۲۱] بن على وزیر (۵۰۰- ۵۱۰) درخواست کرده که او را مشمول انعام و احسان خویش سازد:
نیست زین به وسیلتى برِ تو اهل قرآن دبیر و چاکرِ تو
در ابیات زیر اشاره به پاکیزگى نژاد و شرافت خانوادگى مىکند و مى گوید:
کمآزار و بىرنج و پاکیزه عرضم که پاک است الحمد للّه نژادم
من ثناگوى توام، زیرا نژادم نیست بد خود نکو گوى ترا هرگز نبوده بدنژاد
از بعضى بیتهاى سنایى برمىآید که پدرش علاوه بر آنکه از بزرگواران عصر بوده، به شمار علما و دانشمندان آمده است. در قصیده دیگرى او را در صف گویندگان و سخنسرایان جا داده است، چنانکه مى گوید:
خاصه از جود تو دارد پدرم طوقى از منّت اندر گردن
همه مهر تو نگارد به روان همه مدح تو سراید به سخن
رضى الدین على لالا که از جمله مشایخ بزرگ صوفیه بوده، پدرش شیخ سعید با حکیم سنایى پسرعم بوده است[۲۲].
تولد و زادگاه: در مجمل فصیحى[۲۳] تاریخ تولد سنایى سال ۴۷۳ ذکر شده است. و ظاهرا این تاریخ درست بهنظر مىآید زیرا به ظن قوى سال درگذشت او ۵۴۵ هجرى مىباشد و از نامهاى[۲۴] برمىآید که عمر او در نزدیکى هفتاد رسیده بوده، گویا از روى این تاریخ در موقع درگذشت عمر او هفتاد و دو سال بود. در تذکره ید بیضا و روز روشن تولد سنایى به سال ۴۳۷ ضبط شده است[۲۵]. ممکن است مأخذ این قول همان مجمل باشد که جاى عدد هفت و سه عوض شده باشد. اما ابن یوسف شیرازى تاریخ تولدش را ۴۶۴ قرار مى دهد و مى نویسد[۲۶]:
نگارنده تاریخ بالا را از این بیت سنایى:
عمر دادم به جملگى بر باد بر من آمد ز شصت، صد بیداد
که در اوایل باب غفلت (پنجم «حدیقه») … مىباشد، استفاده نموده، چرا که مىدانیم سنایى به سال ۵۲۴ مشغول به نظم حدیقه بوده، و بنا بر تصریح در این بیت در این هنگام شصت سال داشته ۴۶۴- ۶۰- ۵۲۴ بنابراین به سال ۴۶۳ متولد گردیده است.
زادگاه سنایى غزنین بوده و خوشبختانه در این مورد هیچ اختلافى نیست، چنانکه خود او مکرر به مولد خود اشاره کرده است- در حدیقه[۲۷] گوید:
گرچه مولد مرا به غزنین بود نظم شعرم چو نقش ماچین بود
خاک غزنین چو من نزاد حکیم آتشى بادخوار و آب ندیم
در جاى دیگر مىگوید[۲۸]:
شادمان باش از من و از خود که اندر نظم و نثر نه از خراسان چو تویى زادهست، نه از غزنین چو من
سفرهاى سنایى: به گفته آقاى مدرس رضوى،[۲۹] سنایى از آغاز جوانى از غزنین بیرون شده و سالیان دراز در بیشتر از شهرهاى خراسان، خاصه شهرهاى بلخ و سرخس و هرات و نیشاپور به سر برده است. نخستین مسافرت او از غزنین بهسوى بلخ بوده، و در این سفر رنجها و زحمتها کشیده، چنانکه در کارنامه بلخ مى گوید:
تا به بلخ آمدم به غرّه و سلخ عیش من بود چون مصحّف بلخ
مثنوى کارنامه در همین شهر به نظم آورده شد. و حکیم سنایى مدتها درآنجا بسر برد. و در همان ایام راه کعبه پیش گرفت. و باز به همانجا بازگشته و با عده بسیاراز افاضل بلخ دوستى داشته و از انعام و اکرام ایشان مىزیسته است. اما این حال ظاهرا طولى نکشید. پس از مدتى بعضى از معاندان، از جمله کسان خواجه اسعد هروى که در قصیدهاى سنایى به نکوهش او پرداخته، به آزارش پرداختند، تا ناچار به ترک آن دیار گفت و به سرخس رفت. اقامت وى در سرخس طولانى بوده و شاید از همانجا به هرات و مرو و نیشابور و خوارزم سفر کرده و به همانجا بازگشته باشد. ظاهرا بنا بر دوستى و محبت و اخلاص و توجه محمد بن منصور سرخسى قاضى القضاه خراسان[۳۰] است که اقامت سنایى در این شهر به اینقدر طول کشیده است.
از یکى از نامه هاى سنایى چنان برمىآید که سنایى به سرخس یا به نیشاپور در کاروانسراى منزل گرفته بود. در آن کاروانسرا یک دزدى اتفاق مىافتد. در این موقع زحمت بسیارى براى حکیم فراهم مىآید، چنانکه در مدت یک ماه و نیمى که گفتگوى دزدى در بین بوده است، سنایى مشرف به این مىشود که خود را بکشد. عاقبت حکیم تاب آن ناملایمات را نیاورده سرخس یا نیشاپور را ترک مىکند. صرّاف نامهاى در این خصوص به سنایى نوشته. سنایى جوابى تند و تیز به صرّاف مىنویسد و ضمنا مکتوبى هم دوستانه و هم متوقعانه به خدمت عمر خیام مىنویسد و مىگوید هرچند به معنى از تو بزرگترم، در این موقع به معاونت تو محتاجم. آخر کلام تو در آن شهر مقبول و نافذ است.
به آن صرّاف ملعون بگو، من اهل این نیستم که هزار دینارش را بدزدم. نامه مذکور این نکته را روشن مىسازد که در هر حال ریاست معنوى خیام بر آن شهر مسلم بوده است[۳۱].
از مطالعه در قصیدهاى که در اشتیاق کعبه سروده است، چنین برمىآید که سنایى با زن و فرزند و خانواده خود در خراسان به سر مىبرده، و پدر و مادر او هنگام عزیمت وى به مکه، در قید حیات بودهاند، و در آن اوان افکار عرفانى و انقطاع از جهان در او قوّت گرفته، چنانکه[۳۲] مىگوید:
از پدر وز مادر و فرزند و زن یاد آوریم ز آرزوى آن جگربندان جگر بریان شویم
چون رخ پیرى ببینیم، از پدر یاد آوریم همچو یعقوب پسر گمگشته با احزان شویم
رو که هر تیرى که از میدان حکم آمد به ما هدیه جان سازیم و آنگه سوى آن پیمان شویم
چون بدو باقى شدیم، از بود خود فانى شویم چون بدو دانا شویم، آنگه ز خود نادان شویم
یادگارهاى پرارزش این سفر که در زندگانى سنایى اثر فراوان کرده، تغییر حال و مجذوبیت اوست[۳۳] که مخصوصا بر اثر معاشرت با دستهاى از رجال بزرگوار در بلخ و سرخس و مرو حاصل گردید، و آثار این معاشرتها و ارتباطها در اشعار و نامههاى بازمانده او مشهود است. برخى از نویسندگان او را پیرو شیخ ابو یوسف یعقوب همدانى که از کبار مشایخ تصوف است، و مدتها در خراسان سکونت داشته، دانستهاند. گویا سنایى در دوره اقامت خراسان به خدمت شیخ ابو یوسف همدانى[۳۴] رسیده و از مصاحبت و مجالست او برخوردار بوده است.
پس از چندین سال دورى از غزنین سلسله حبّ وطن در جنبش آمده او را به غزنین[۳۵] باز کشید. اما سنایى خانهاى نداشت و چنانکه خود مىگوید یکى از بزرگان خواجه عمید احمد بن مسعود تیشه خانهاى به وى بخشید. و از این پس تا پایان زندگانى خویش آن عارف و گوینده شهیر به گوشهگیرى و عزلت گذراند. و با آنکه بهرام شاه غزنوى آماده پذیرفتن او بود، وى گوشه تنهایى را بر شکوه سلطنت ترجیح داد، و در همین دوره است که به نظم حدیقه الحقیقه توفیق یافته و همینجا فوت شده.
درگذشت سنایى: در تاریخ وفات سنایى در میان تذکرهنویسان و محققان اختلاف[۳۶] بسیار رو داده است، چنانکه در تذکرها و جنگها و تاریخها و غیر آنها به اعداد ۵۲۰[۳۷]، ۵۲۵[۳۸]، ۵۲۶[۳۹]، ۵۲۹[۴۰]، ۵۳۰[۴۱]، ۵۳۵[۴۲]، ۵۴۵[۴۳]، ۵۴۶[۴۴]، ۵۷۶[۴۵]، ۵۹۰[۴۶] ذکر کردهاند.
آقاى محمد قزوینى مرحوم در حواشى چهار مقاله سال ۵۴۵ را در وفات سنایى درست دانسته، لیکن در حاشیه تفسیر ابو الفتوح رازى قول تقى کاشى صاحب خلاصه الاشعار را که اختیار ایشان در چهار مقاله بوده، خطا وسال ۵۲۵ که رفا در مقدمه خود بر حدیقه ذکر کرده، اختیار کردند، و در این باب شرحى نگاشته، اختلافات و دلایل تأیید این تاریخ را هم تذکره دادهاند که در ذیل اختصارا آورده مى شود:
«تاریخ وفات سنایى على الاصح چنانکه یکى از معاصرین او محمد بن على الرفاء نامى در دیباچه[۴۷] حدیقه صریحا و واضحا نگاشته، بعد از نماز شام روز یکشنبه یازدهم ماه شعبان سنه پانصد و بیست و پنج هجرى بوده است … ولى دو سه اشکال ظاهرى بر این تاریخ وارد مىآید که پس از تأمل رفع آنها در کمال سهولت است. اولا آنکه برحسب حساب یازدهم ماه شعبان سال ۵۲۵ یکشنبه نبوده، بل پنجشنبه بوده است. و جواب این اشکال آن است که محتمل است قویا که «یازدهم» در دیباچه مطبوع حدیقه تصحیف «پانزدهم» بوده، چه برحسب حساب پانزدهم شعبان ۵۲۵ دوشنبه بوده. اشکال دوم بر تاریخ مزبور این است که در یکى از نسخ خطى هندى طریق التحقیق منسوب به سنایى … تاریخ اتمام آن مثنوى … در خود اشعار سنه ۵۲۸ به دست داده شده … و جواب این اشکال آنکه هیچ شک نیست که تصریح یکى از معاصرین سنایى یعنى جامع دیباچه حدیقه به سال و ماه و روز و هفته و بلکه به ساعت وفات سنایى (چون نماز شام بگزارد) قطعا مقدم است بر بیتى در یکى از نسخ بسیار جدید طریق التحقیق، زیرا که اولا صحت انتساب طریق التحقیق به سنایى … باید قبل از همه چیز اثبات گردد، و ثانیا آنکه محتمل است بیت مزبور الحاقى باشد … چه در نسخه
دیگر طریق التحقیق … اصلا و ابدا بیت مزبور … به هیچ وجه اثرى و نشانى از آن موجود نه … اشکال سوم که بر تاریخ ۵۲۵ براى وفات سنایى وارد مىآید این است که على المشهور وفات معزى به تیر سنجر خطأ در سنه ۵۴۲ بوده است، و سنایى را در حق معزى مراثى مشهوره است … پس وفات سنایى باید مؤخر از تاریخ وفات معزى باشد، و بنابراین قول مشهور … در تاریخ وفات سنایى یعنى ۵۴۵ اقرب بهوقوع خواهد بود. و جواب این اشکال این است، اصل تاریخ ۵۴۲ براى تاریخ معزى بکلى غلط مشهور و به کلى بىاساس و غیر مطابق با واقع است … تاریخ وفات او … قطعا و بدون هیچ شک و شبهه در حدود ۵۱۸- ۵۲۰ بوده است نه مؤخر از آن به هیچ وجه من الوجوه».
آقاى مدرس رضوى در مقدمه دیوان سنایى[۴۸] در صحت قول محمد پسر رفاء تردید کرده و آن را از درجه اعتبار ساقط دانسته است، این است اختصارا قول او:
اگر سال مرگ وى محققا در سال ۵۲۵ باشد، به این عبارت که در مقدمه رفاء است «که اینک مدت چهل سال است تا قناعت توشه من بوده است و فقر پیشه من» سازگار نخواهد بود، چه لازم مىآید که وى پیش از سال ۴۸۵ یعنى در زمان سلطان ابراهیم و چند سال پیش از پایان سلطنت وى دست از مدحسرایى برداشته، به فقر و قناعت متوجه شده باشد. در صورتى که قصایدى که از او در مدح باقى است، خلاف آن را ثابت مىدارد. به علاوه مدت چهل سال که در مقدمه ذکر شده با سى سال مدتى که در این شعر حدیقه مىباشد:
گرچه در غفلت اندرین سى سال دفتر من سیاه کرده خیال
مخالف است. اشکال دیگر آنکه رفاء در پایان مقدمه گوید: «سنایى درحالىکه در تب بود، آن را املا کرد و سید ابو الفتح فضل اللّه بن طاهر الحسینى آن را بنوشت از بامداد روز یکشنبه یازدهم ماه شعبان سال بر پانصد و بیست و پنج از هجرت … و خالى کرد.» معلوم نیست محمد بن على رفاء قسمتى را که گوید سنایى املا کرد، کدام قسمت است …
در اصل مقدمه وى خللى است که معاصر بودن با سنایى … و بلکه اساس شهادت وى را متزلزل و اعتماد بدان را سلب مىکند. اشکال مهم دیگر آن این است که سنایى در آخر حدیقه تاریخ اتمام آن را چنین گوید:
شد تمام این کتاب در مه دى که در آذر فکندم آن را پى
پانصد و بیست و پنج رفته ز عام پانصد و سى و چار گشته تمام
اگرچه در روایت بیت تاریخ اختلاف است و نسخههاى حدیقه باهم موافق نیست … و لیکن نسخههاى قدیمى که اعتماد را شاید، مطابق این روایت است و با اشکالاتى که در مقدمه رفاء و تاریخ ۵۲۵ است … این اشکال و اشکال بیت تاریخ پانصد و بیست و هشت مثنوى طریق التحقیق نیز بر آن افزوده مىشود، و نمىتوان از تمام آنها چشم پوشید و اظهار شک و تردید در همه کرد و بیست و هشت را محرف کلمه دیگر دانست.
نظر بر اینکه در تاریخ ۵۲۵ اشکال چندى است که صرفنظر از آنها نتوان کرد و از طرفى هم زندگانى حکیم تا سال ۵۴۵ … محقق نیست، پس قول نزدیک به صواب سال ۵۳۵ است. و این سنه را ماده تاریخ شاعرى تأیید مىکند که گفته است:
عقل تاریخ نقل او گفته «طوطى اوج جنت والا»
اگرچه آقاى مظاهر مصفا در مقدمه دیوان سنایى[۴۹] در صحت استدلال مدرس رضوى شکى دارد، اما محض رعایت احتیاط بیشتر از اظهارنظر قطعى خوددارى کرده، مىنویسد:
«تنها مىتوان گفت مرگ سنایى زودتر از ۵۲۰ اتفاق نیفتاده، زیرا امیر معزى متوفى به سال ۵۱۸- ۵۲۰ را چند بار مرثیت گفته، و تا ۵۲۵ بطور قطع و یقین در قید حیات بوده، زیرا تاریخ اتمام حدیقه بنا به نقل تذکرهنویسان سال ۵۲۵ است و در پایان کتاب نیز از ۵۲۵ تا ۵۳۵ بنا به اختلاف نسخهها قید شده و زودتر از این تاریخ نیست».
در این قول از جهاتى تضاد واقع شده. در صورتى که سنایى تا ۵۲۵ بهطور قطع و یقین در قید حیات بوده، جمله اول که مرگش زودتر از ۵۲۰ اتفاق نیفتاده، معنیى ندارد.
آقاى خلیلى از یک طرف حدس زده که سنایى در سالهاى پیش از ۵۳۰ وفات نکرده است، و بر قول تذکرهنویسانى که تاریخ فوتش را ۵۲۵ دانستهاند، دو سه اشکال وارد مىکند- اما از طرف[۵۰] دیگر مىگوید:
«اگر سنایى تا سال ۵۴۵ در قید حیات مى بود، چگونه از او راجع به واقعات شکست خوردن بهرام شاه در کرمان و تختنشینى سیف الدوله در غزنى … و جنگى که فىمابین او و بهرام شاه رخ داد و دوباره فتح درخشان بهرام شاه و کشتن سیف الدوله غورى که اینهمه در ۵۴۵ اتفاق افتاد، آثارى باقى نمانده است، و حال آنکه بهرام شاه ممدوح سنایى بوده و به حدى حکیم احترام داشته که حکیم بهترین آثار قلمى خود یعنى حدیقه الحقیقه را بنام او تألیف کرده است».
اگرچه آقاى مجتبى مینوى در صحت استدلال آقاى قزوینى که چون محمد بن على بن الرفاء تاریخ فوت سنایى را روز یکشنبه یازدهم شعبان ۵۲۵ گفته، صواب همین است، شبهتى دارد و بر قول او اشکالى وارد مىکند، اما او هیچ مطلبى تازه[۵۱] نگفته:
«از روى جداول تقویم … واضح مىشود که در سال ۵۲۵ روز یازدهم شعبان یکشنبه نبوده بلکه چهارشنبه یا پنجشنبه بوده … پس شهادت محمد بن على الرفاء باطل و مردود است، مگر اینکه بهجاى ۵۲۵ سال ۵۳۵ یا ۵۴۵ گذاشته شود که برحسب جداول … در سال ۵۳۵ یازدهم شعبان به روز شنبه و در سال ۵۴۵ یازدهم شعبان به یکشنبه مىافتد. و چون سال ۵۴۵ را دیگران هم براى سال وفات سنایى ذکر کردهاند، این امر با مرثیه گفتن او درباره معزى نیز موافق مىآید. على العجاله همین قول را باید قبول کرد تا خلاف آن ثابت شود».
این هر دو اشکال عینا همان است که آقاى محمد قزوینى تذکر داده و آنها را رفع نموده است. آقاى مزبور «یازدهم» را تصحیف «پانزدهم» قرار داده و نوشته است که اصل تاریخ ۵۴۲ براى تاریخ وفات معزى بکلى غلط مشهور و بکلى بىاساس و غیر مطابق با واقع است، زیرا که مرگش بدون هیچ شک و شبهه در حدود ۵۱۸- ۵۲۰ بوده است نه مؤخر از آن به هیچ وجه من الوجوه.
در این ضمن نکتهاى باید در نظر داشت که در موقعى که ابو العلا گنجوى پنجاه و پنجساله بود، سنایى و عمادى فوت[۵۲] شده بودند، چنانکه گنجوى گوید:
چو رفت جان عمادى به من گذاشت عماد چو شد روان سنایى به من گذاشت سنا
تبارک اللّه پنجاه و پنج بشمردم به شست باشد پشتم چو شست گشته دو تا
بنا بر تحقیق خانى کاف ولادت ابو العلا میان سالهاى ۴۸۵ و ۴۹۵ روى داده و ازاینرو ۵۵ سال عمرش میان سالهاى ۵۴۰ و ۵۵۰ بوده باشد، پس فوت سنایى حتما پیش از سال ۵۵۰ روى داده باشد.
آثار حکیم سنایى[۵۳]: دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعى که به کوشش و تصحیح آقاى مدرس رضوى به سال ۱۳۲۰ شمسى بهچاپ رسیده، شامل ۱۳۳۴۶ بیت است، و نسخه دیوان که طبع آن به تصحیح آقاى مظاهر مصفا به سال ۱۳۳۶ شمسى انجام گرفته، شامل ۱۳۴۷۳[۵۴] بیت است. از مقدمهاى که سنایى بر دیوان خود نگاشته و به تصحیح آقاى مدرس رضوى دو بار بهچاپ رسیده و از نامه سنایى که به نام احمد بن مسعود نوشته شده، برمىآید که سنایى آن دیوان را به اشارت همین احمد بن مسعود گرد آورد. اما مدرس رضوى در مقدمه حدیقه یکبار[۵۵] چنین مىنویسد:
«پس از بازگشت حکیم از خراسان به غزنه خواجه عمید احمد بن مسعود تیشه که یکى از دوستان مخلص وى بود، حکیم را به جمع اشعار متفرق و نظم حدیقه ترغیب و تحریص کرد و حکیم بىسامانى و نداشتن خانه را بهانه قرار داد، و آن دوست خانهاى براى حکیم ساخته و پرداخت و اسباب راحتى او را مهیا کرد، تا سنایى به نظم کتاب حدیقه مشغول گردد و اشعار متفرق و پریشان خود را جمعآورى نماید … سنایى پس از نظم کتاب حدیقه و انتشار اشعار آن با مخالفت شدید … مواجه گشت».
پس از یک ورق در همین مقدمه اینطور مى نویسد[۵۶]:
«چون در زمان خود حکیم این کتاب مرتب نشده و هرکس که قسمتى از اشعار آن را به دست آورده براى خویش نسخه ترتیب داده، از این جهت در زیاده و نقصان و تقدیم و تأخیر مطالب و پس و پیش ابیات نسخهها با یکدیگر بسیار مختلف و متفاوت است».
و در مقدمه دیوان که نه سال پیش به سال ۱۳۲۰ بهچاپ رسانیده، دو دفعه[۵۷] تدوین اشعار را تذکر داده و نام احمد بن مسعود را برده. اما از ذکر حدیقه صرفنظر نموده است:
«دوستى از دوستانش به نام احمد بن مسعود تیشه … او را بر جمع اشعار و آثارش که تا آنوقت متفرق و پریشان بوده، ترغیب و تحریص مى نماید».
«خواجه عمید احمد بن مسعود تیشه شاعر را به جمع اشعار متفرق و پریشانش واداشته است».
به نظرم اختلاف دو قول مدرس رضوى بنا بر اختلاف نسخههاى مقدمه سنایى باشد. در متن[۵۸] مقدمه که با دیوان چاپ شده این جمله آمده است:
«بر یک عتبه جمع کردم و تشبیبى بر این نسق تحریر کردم و ترتیبى بر این نهاد بنهادم و بپرداخته این دیوان را بر این تشبیب و ترتیب بر قضیت اشارت آن صواب الخ».
نسخه بدل براى لفظ «دیوان» در پاورقى نیامده. لیکن در متن[۵۹] مقدمه که با حدیقه چاپ شده آن جمله به اینطور مندرج است:
«بر یک عتبه جمع کردم و تشبیبى بر این نسق تحریر کردم و ترتیبى بر این نهاد بنهادم و بپرداختم این «کتاب» را بر این تشبیب و ترتیب بر قضیت اشارت آن صواب الخ».
و در پاورقى نسخه بدل براى کتاب «دیوان» آمده است.
عنوان یکى از نامه هاى سنایى که بنام خواجه احمد بن مسعود نوشته اینطور آمده است:
«این نامه به خواجه احمد مسعود نویسد که التماس نموده بود از خواجه حکیم سنایى رحمه اللّه علیه که دیوان خود را مرتب گردان. (کتاب حاضر ص ۶۲).و در آخر نامه این جمله یافته مى شود:
«آنچه اشارت فرموده خادم جان را به امتثال آن فرمان بهجاى رسید و آن دیوان را از دلق دیوان در قفاى بقا آورد و از فناى فنا شدن برهانید، (ص ۶۸). از این توضیح روشن مىشود که سنایى دیوان اشعار را به گفته خواجه احمد مسعود جمع نمود، نه حدیقه الحقیقه را.
غیر از دیوان، سنایى را کتابهاى دیگریست بدین قرار اما درباره بعضى از آنها هنوز شکى و تردیدکى باقى است:
۲- حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه که آن را به نامهاى «الهىنامه[۶۰]» و «فخرىنامه»[۶۱] نیز خواندهاند، مهمترین مثنوى سنایى است در بحر خفیف مخبون مقصور نوشته شده. مشهور است که این مثنوى را دههزار بیت است، و خود حکیم در دو جاى از این کتاب عدد ابیات را صریحا دههزار تعیین کرده، لیکن بنا بر قول عبد اللطیف عباسى باید عدد ابیات حدیقه دوازده[۶۲] هزار باشد. همچنین به حدس مدرس رضوى[۶۳] منظور بیتهایى که در آنها عدد ابیات حدیقه دههزار تعیین شده، عدد تقریبى ابیات یا عدد ابیات نسخهاى است که به بغداد فرستاده مىباشد و بعد از آن بر اشعار حدیقه ابیات دیگرى افزوده و آن را تا به دوازده هزار بیت رسانیده است. اما عدد ابیات نسخه چاپى مدرس رضوى که از نسخ معتبر جمعآورى شده تقریبا به یازده هزار و پانصد بیت[۶۴] بالغ مى شود.
بنا بر قول مشهور حدیقه در سال ۵۲۴ شروع شده و در ۵۲۵ به پایان رسیده است. اما در نسخههاى این کتاب این تاریخ به اختلاف ضبط شده. از آن جمله در یک نسخه قدیمى ۵۳۴ آمده، و آقاى مدرس همان نسخه را متن قرار داده است.
چون کتاب حدیقه به پایان رسید، حاسدین غزنین بر سنایى اعتراض کردند، و او ناگزیر کتاب خود را به امام الاجل برهان الدین ابو الحسن ملقب به بریانگر به بغداد فرستاد و به کوشش او از دشمنى و مخالفت علما آسوده گردید[۶۵].
۳- سیر العباد الى المعاد[۶۶]: مثنوى است بر وزن حدیقه که سنایى آن را در سرخس سروده و به مدح و ستایش سیف الدین[۶۷] محمد بن منصور قاضى سرخس تمام کرده است. عدد ابیات این مثنوى را آقاى فروزانفر[۶۸] در حدود پانصد بیت نوشته. ولى نسخه چاپى که به تصحیح آقاى نفیسى به سال ۱۳۱۶ طبع شده، نزدیک ۷۷۵[۶۹] بیت است. و آقاى مدرس نسخه کاملى در کتابخانه مشهد دیده که شاید دو برابر نسخه چاپى شود[۷۰].
۴- طریقه التحقیق: که بر وزن حدیقه نظم شده و شماره ابیات آن در حدود ۸۹۶[۷۱] تا ۹۴۸[۷۲] بیت، و تاریخ اتمامش ۵۲۸ هجرى است. این کتاب یکبار در تهران بهچاپ سنگى و بار دیگر به سال ۱۳۱۸ در شیراز بهطبع[۷۳] رسید. اما صحیحترین متن آن به همت و کوشش دکتر بو اوتاس خاورشناس سویدى بهچاپ رسیده، دکتر مزبور مانند مرحوم پروفیسور احمد آتش احتمال مىدهد که مثنوى مذکور از آثار احمد بن حسن به محمد نخجوانى است. آقاى محمد قزوینى را در صحت انتساب[۷۴] این مثنوى به سنایى، شک و تردیدى است.
۵- کارنامه بلخ: مثنوى است بر وزن حدیقه در حدود پانصد[۷۵] بیت که ظاهرا نخستین مثنوى سنایى است و هنگام توقف در شهر بلخ ظاهرا در عهد سلطنت مسعود بن ابراهیم به نظم آمده. آقاى[۷۶] دکتر صفا تاریخ نظم را پیش از سال ۵۰۸ و مظاهر مصفا[۷۷] سال ۴۹۴- ۴۹۵ نوشته است. این کتاب به تصحیح آقاى مدرس رضوى به سال ۱۳۳۴ بهچاپ رسیده.
۶- عشقنامه: منظومهاى است هم به وزن حدیقه و شماره ابیاتش در حدود نهصد[۷۸] بیت باشد.
۷- عقلنامه: بر وزن حدیقه سروده شده. اما در عدد ابیات این مثنوى اختلافى است. آقایان مدرس[۷۹] رضوى و مظاهر مصفا[۸۰] دویست بیت، آقاى خلیلى یکجا در حدود[۸۱] ششصد و شش بیت و جاى دیگر در حدود پانصد و پنجاه بیت و آقاى نفیسى[۸۲] ۵۳۳ بیت نوشتهاند. به ظن قوى این منظومه از سنایى نیست.
۸- تحریمه القلم: این مثنوى که مجموعا یکصد و دو بیت و مشتمل بر لغزى است در وصف قلم، و نسخه اصل که در کتابخانه اسلامبول محفوظ است در هشتم ماه شعبان ۶۸۳ هجرى کتابت شده است، و نسخه عکسى آن در کتابخانه ملى (تهران) وجود دارد.
آقاى مجتبى مینوى در فرهنگ ایران زمین (۵: ۱ ص ۹) بر این دیباچه نوشته است[۸۳].
۹- تجربه العلم: به قول آقاى دکتر صفا این منظومه را با پنج منظومه دیگر که عبارتند از سیر العباد، و کارنامه، طریق التحقیق، و عشقنامه، و عقلنامه، «سته[۸۴] سنایى» مىگویند. اما آقاى مدرس رضوى بهجاى تجربه القلم مثنوى بهرام و بهروز را شامل «سته سنایى» مىکند[۸۵]. منظومه بهرام و بهروز کتابى است شامل ۸۳۲ بیت[۸۶] به گفته آقاى نفیسى در تعلیقات لباب الالباب[۸۷] این مثنوى قطعا از او نیست. و قسمتى از بهرام و بهروز یا باغ ارم از کمال الدین شیرعلى هروى است از شاعران قرن نهم معاصر سلطان حسین بایقرا و على شیرنوایى و جامى، که نخست حالى تخلص مىکرده و پس از آن بنایى تخلص کرده است. و این منظومه با دو کتاب دیگر در تاشقند در ۱۳۳۶ چاپ سنگى طبع شده است.
۱۰- غریبنامه: بنا بر گفته امین احمد رازى در هفت اقلیم (ورق ۴۸۷ ب) این
کتاب بنام خواجه احمد نوشته شده. و این خواجه یکى از نیکان شهر بلغار بوده، اما در غزنین ساکن مىبود. در فهرست مدرسه سپهسالار (۲: ۴۹۴) و در مقدمه حدیقه (چاپ کلکته ص ۹) این کتاب در آثار سنایى به شمار آورده شده. اما آقاى مدرس رضوى (مقدمه دیوان سنایى ص ما) به نقل از مقدمه حدیقه نام این کتاب را قریبنامه نوشته است.
هدایت در ریاض العارفین[۸۸] کتابى بنام زاد السالکین به حکیم سنایى نسبت داده است[۸۹]. آقاى نفیسى فقط مثنویات ششگانه را آثار سنایى شمرده، و این قول مورد تأیید صاحب عرفات عاشقین که قریب به سى[۹۰] هزار بیت گرد آورده، قرار گرفته است.
در میان آثار منثور حکیم سنایى فقط چند رساله در دست است.
۱- رساله اعتراض: آقاى مجتبى مینوى در یادداشتهاى خود بر نسخه چهار مقاله خویش نوشته است[۹۱].
«قدیمترین اشاره به خیام در رسالهاى است که سنایى در اعتراض بر خیام نوشته و نسخهاى از آن در استانبول است.»
از این توضیح چنین برمىآید که این رساله از آن نامه که سنایى در آن واقعه دزدى را تذکر داده و از خیام یارى جسته است، مقدمتر است.
ناگفته نگذریم که آقاى محمد عباسى در رباعیات عمر خیام سه بار این رساله را چنین ذکر کرده است:
«فىالجمله از فرهنگ رشیدى تألیف عبد الغفور الحسینى المدنى التتوى باید نام برد که ذکر نامه حکیم سنایى خطاب به عمر خیام در آن آمده و فقرهاى از آن ذیل لغت هزینه به استشهاد نقل شده است. (دیباچه، ص ۱۳- ۱۴)
«آقاى مجتبى مینوى نوشتهاند … و نسخهاى از آن در استانبول است، (در فرهنگ رشیدى در ذیل لغت «هزینه» به فقرهاى از این نامه استشهاد شده است). (ضمایم و تعلیقات ص ۲۱۹).
«این نامه در این معنى از هرى باز به نیشاپور فرستاد (چنانکه متذکر شدیم ذکر این نامه، و مستخرجهاى از آن به استشهاد در فرهنگ رشیدى ذیل لغت «هزینه» آمده است)، (ایضا، ص ۲۲۲).
از این قولها برمى آید که مراد از رسالهاى که سنایى در اعتراض بر عمر خیام نوشته و بنا بر گفته آقاى مجتبى مینوى نسخهاى از آن در استانبول است، همین نامهاى است که سنایى به یکى از بازرگانان که تهمت دزدى بر شاگرد سنایى برده، نوشته است، اما این اشتباه است زیرا که: اولا این نامه با عمر خیام هیچ علاقه ندارد.
ثانیا حتى نامهاى که بنام عمر خیام نوشته شده است در اعتراض نیست و در آن واژه «هزینه» هم نیامده است.
ثالثا این لغت «هزینه» در فرهنگ رشیدى از نامه بازرگان اخذ شده،به عبارت اخرى فرهنگ رشیدى مطالبى تازه نگفته که از آن قول عباسى مورد تأیید قرار بگیرد.
رابعا چنان گمان مىرود که خود مؤلف فرهنگ رشیدى این مطلب را از فرهنگ جهانگیرى نقل کرده و در این کتاب آخر (۱: ۴۳۰) صراحت شده است که هزینه دو معنى دارد: اول «خرج» بود، حکیم سنایى در جواب کتابت تاجرى که گمان دزدى به شاگرد حکیم برده مرقوم ساخت که درخت همتى الخ- از این قول روشن است که نامهاى که در آن کلمه هزینه آمده با رسالهاى که در اعتراض بر خیام نوشته شده، هیچ علاقه ندارد.
خامسا قول آقاى مجتبى مینوى واضح و روشن است. در یادداشتى که در آن رساله در اعتراض مذکور است، ذکرى از نامهاى نیست و همچنین در ضمن نامه ذکرى از رساله بالا نشده. بنابراین روشن است که آقاى مینوى رساله اعتراض را از نامهاى به نام بازرگانى جدا مىداند.
۲- رساله مقدمه نثرى: مقدمهاى که در بعضى نسخههاى حدیقه الحقیقه پس از مقدمه محمد بن على الرفا و در بعضى نسخههاى دیوان نوشته شده است، مسلما ریخته قلم و نتیجه قریحه سنایى مىباشد. اما مقدمه دیگر حدیقه که به گفته محمد بن على الرفا خود سنایى آن مقدمه را پیش از مرگ املا کرد و ابو الفتح فضل اللّه بن طاهر الحسینى نوشت، چنانکه از عبارات آن واضح و لایح است، مسلما از سنایى نیست و از آن خود پسر على الرفاست. این مقدمه با حدیقه چاپ بمبئى و حدیقه چاپ مدرس رضوى به طبع رسیده است، و در نسخه آخر پس از مقدمه رفا مقدمه سنایى نیز چاپ شده است.
اما آقاى مظاهر مصفا بر این قول اشکالى وارد کرده است[۹۲]:
مقدمهاى که آقاى مدرس[۹۳] رضوى در انتساب آن به سنایى تردید ندارندهمان مقدمهاى است که محمد پسر على الرفا انشاء آن به سنایى نسبت داده و گفته است، پیش از مرگ در حالت تب املا کرد، و همان است که در آغاز حدیقه بعد از مقدمه رفا هم به وسیله آقاى مدرس رضوى طبع شده است و با اندک اختلافى در بعضى از عبارتها در آغاز دیوان سنایى نیز آمده است. حال اگر مقدمه حدیقه طبع هند غیر از این باشد از آن اطلاعى ندارم.»
لیکن این ایراد معنىیى ندارد، زیرا آقاى مدرس رضوى در مقدمه دیوان (ص ید- یه) در این مورد صریحا گفتگو کرده- و نقص قول پسر على الرفا را بروز داده است[۹۴].
۳- بعضى رساله هاى کوچکى که اقتباسهاى مختصرى از آنها در خلاصه الاشعار تقى کاشى درج است.
۴- نامههاى سنایى که شماره آنها که تاکنون اطلاعى داریم، هفده است. و سنایى آنها را به یاران و دوستان و وزراء و صدور غزنین و بهرام شاه غزنوى نوشته است. از این نامهها فقط پنج نسخه را سراغ داریم، و متن کتاب حاضر اساسا از روى همین پنج نسخه تهیه شده است. مشخصات و ممیزات هر نسخه بهقرار زیر است.
نسخه نخستین از مجموعه نامههاى سنایى شامل کلیاتى است که در کتابخانه دیوان هند لندن بهعنوان اشعار سنایى زیر شماره ۹۲۷ مضبوط است و این نسخه بر اغلب آثار منثور و منظوم حاوى است و بهترتیب نو تهیه شده و اقلا سه نسخه از این ترتیب در دست است. این نسخه شامل مندرجات زیر است که پس از نقل مقدمه سنایى که همراه دیوان چاپ مدرس و چاپ مظاهر مصفا و حدیقه الحقیقه چاپ مدرس منتشر شده، از طرف مرتب دستنویس توضیح داده شده:قسم اول در نامهها و جوابها که وى نوشته است.
قسم دوم در توحید رب العالمین جل جلاله.
قسم سیوم در نعت پیغمبر محمد مصطفى صلوات اللّه و سلامه.
قسم چهارم اندر موعظه و زهد و حکمت.
قسم پنجم در مدحیات و مراثى.
قسم ششم در غزلیات.
قسم هفتم فى المقطعات و المراثى و الهزلیات.
قسم هشتم در رباعیات.
قسم نهم در مراتب حال انسانى که آن را کنوز الرموز خوانند و سیر العباد الى المعاد نیز خوانند.
قسم دهم در کارنامه بلخ که به بلخ نوشته بود و سنایىآباد فى الزهد و الموعظه و السلوک و العشق.
نسخه کلیات سنایى که در کتابخانه دانشگاه عثمانیه حیدرآباد محفوظ است کاملا بدین نسخه مطابقت دارد. اما از اول افتادگى دارد و مقدمه سنایى از بین رفته است و فقط شش سطر و اند باز مانده و آن شامل فهرست مندرجات آن نسخه (قسم پنجم الى آخره) است. اما خاتمه هر دو کاملا توافق دارد. نسخه دیگر در کتابخانه حبیب گنج[۹۵] وجود دارد. اما قسم اولش که مشتمل بر ۳۳ صحیفه بود، از بین رفته است.
نسخه دیوان هند تحت مطالعه دکتر ایته قرار گرفته بود. اما او درباره مزایاى آناز اشتباهات مواجه شده است. مثلا یکجا[۹۶] مىنویسد:
مکاتیب سنایى، مقدمهمصحح، ص: ۲۶
tpecxe gnimochtrof ton era smsiq etarapes eseht flesti noitcelloc eht nI »«. htnet dna, htnin, tsrif eht
و حال آنکه همه آنها موجود است، فقط عناوین غیر از قسم سیوم[۹۷] از طرف کاتب رونویس نشده. یا مثلا درباره مقدمه مىنگارد[۹۸]:
ilA nib dammahuM fo taht yltnerappa si hcihw ecaferp esorp A »«. ecaferp eht fo eno lausu si gninnigeb eht sa affaR- la
این قول درست نیست، زیرا که این مقدمه غیر از مقدمه سنایى چیز دیگرى نیست به این تفاوت که در ابتداى این مقدمه همان قول عربى است که در مقدمه پسر رفا آمده است و آن در مقدمهاى که با دیوان سنایى و حدیقه الحقیقه چاپ شده، وجود ندارد. همین مقدمه شامل نسخه حبیب گنج بود. اما الآن از بین رفته و فقط صحیفه اول بازمانده و آنهم از مقوله عربى شروع شده است.
دکتر ایته راجع به تاریخ کتابت نسخه دیوان هند غلط کرده است[۹۹]:
تمت الکتاب الحدائق فى الحقائق:
nettirw si seires siht fo dne eht tA »si rebmun dnoces eht( dna 1000. H. A rafaS fo ht 17 eht detad si dna«. )gnissim
اصل عبارت به قرار[۱۰۰] زیر است:
«تمت الکتاب الحدائق فى الحقائق من کلام الشیخ الرئیس الحکیم خاتم الشعراء فرید العصر وحید الدهر سلطان البیان حجه الایمان شیخ الطریقه الحقیقه ابو المجد مجدود بن آدم السنائى الغزنوى رحمه اللّه فى یوم الخمیس السابع عشر من شهر صفر ختم بالخیر و الظفر سنه سته و الف».
فى الحقیقه «سته» «سنه» خوانده شد، پس حتما این قرأت از پایه اعتبار ساقط است، تاریخ کتابت آن ۱۷ صفر سال ۱۰۰۶ هجرى است.
اوراق ۴۱۱، برش ۱۷* ۲۳۶ سانتىمتر، ۱۹ سطر در هر صفحه.
این نسخه از این حیث کامل است که از هیچ جا افتادگى ندارد، و اوراقش هم پیش و پس نشده است، و شامل پانزده نامه است، اما بسیار مغلوط رونویس شده.
دستنویس دیگرى در کتابخانه دانشگاه عثمانیه حیدرآباد (هند) شامل کلیات[۱۰۱] سنایى به شماره قلمى ۱۳۹۷ باشد، و از اینطور واضح است که نامههاى سنایى مانند آثار منظوم و منثورش چند بار تدوین و جمعآورى شده. این جزء مجموعه نامهها که از اول و آخر افتادگى دارد به خط نستعلیق جلى رونویس شده است و شامل ۲۶ برگ، و در هر صفحه ۱۹ سطر مىباشد، به برش ۲۳۸* ۱۴، ۱۸۶* ۸۷ سانتىمتر. نام کاتب و سال کتابت ندارد، اما از کاغذ و جوهر و خط ظاهر است که در اوائل قرن یازدهم رونویس شده.
این نسخه شامل پانزده نامه است. اما نامه پانزدهم از آخر چند سطر افتادگى دارد. و این مجموعه شامل دیباچهاى بوده، لیکن از این دیباچه اثرى پیدا نیست، اما پیش از نامه اول هشت سطر باز مانده است که شامل قسم پنجم تا قسم دهم فهرست مطالب است و در این جزء نیز جایهاى عنوان سفید گذاشته شده است.
نسخه سیومین در کتابخانه حبیب گنج علیگره[۱۰۲] به شماره ۲۱/ ۱۴۵ مضبوط است و در نسخه کلیات سنایى شامل نیست، این مجموعه که از چند جا افتادگى دارد به خط نسخ خفى و روشن رونویس شده و شامل ۲۷ برگ و در هر صفحه ۱۹ سطر دارد، به برش ۱۴۸* ۸، ۱۰* ۴۷، سانتىمتر نام کاتب و سال کتابت ندارد،
اما از کاغذ و جوهر و خط مىتوان حدس زد که در قرن دهم استنساح شده است. اما خیلى مغلوط است و ظاهرا کاتب قدرى بىسواد یا کمسواد بوده.
این مجموعه شامل جزوى[۱۰۳] از دیباچه کلیات و چهارده نامه است. نامه[۱۰۴] اول کاملا افتاده، و چند سطر اول از نامه دوم نیز افتادگى دارد، و همچنین در آخر نامه[۱۰۵]
سیزدهم و اول نامه چهاردهم چند سطر افتادگى دارد. اما در اول و آخر نسخه هیچ ورق نیفتاده.
این هر سه نسخه نه فقط در تقدیم و تأخیر نامهها بلکه از هر حیث کاملا مطابقت دارد، حتى در اغلب جایها غلطهاى هر سه یکى است، بنابراین بطور قطع و یقین مىتوان حدس زد که اصل این هر سه نسخه یکى بوده است و آنهم از طرف کاتب مغلوط رونویس شده بود.
نسخه چهارمین خدمت آقاى سرور[۱۰۶] گویا چندى پیش در کابل بود. آقاى گویا در مجله آریانا به شماره اول بیشتر مطالب آن را به چاپ رسانیده، و این نسخه را چنین معرفى[۱۰۷] نموده است:
«از حسن اتفاق چندى قبل مجموعهاى از آثار و سخنان عارف بزرگوار حکیم ابو المجد مجدود بن آدم السنائى الغزنوى به دستم افتاد. این مجموعه محتوى یک اثر مهم و قیمتدار حکیم غزنوى یعنى نامههاییست که براى یاران همدم و دوستان همقلم و همقدم خویش در خلال اوقات نوشته و خوشبختانه از دستبرد
زمان محفوظ مانده. این نامهها به عقیده من تاکنون به دست کسى بهصورت مجموعى نیفتاده. این هم یکى از اتفاقات خوشى است که تمام آثارش در وطن عزیز و گرامى او رفتهرفته تکمیل مىشود. تا جایى که بنده اطلاع دارم دو سه نامه از این نامهها تاکنون طبع و انتشار یافته. این نامهها چون از لحاظ تاریخ و ادب قیمت شایانى دارد، خواستم در این مجله که حافظ شئون تاریخى ماست براى بار اول نشر شود. چون نسخه ثانى در دست نیست تنها به همان نسخه اصلى اکتفا و اتکا نمودم. ناگفته نگذریم که این مجموعه قلمى تاریخ کتابت ندارد، ولى معلوم مىشود که از روى یک نسخه بسیار قدیم نقل شده و کاتب با آنکه بسیار خوشخط بوده در املا و صحت نقل چندان اعتناى نداشته و بعضى کلمات
را بسیار غلط و دست و پاشکسته نوشته، بنا بر آن هر نامه را چندین مرتبه با دقت تمام خوانده، کلمات و جملات محرف و سر و پاشکسته آن را بعد از غور و دقت تمام تا اندازهاى اصلاح و تصحیح و عقدههاى لا ینحل را تا اندازهاى حل و آسان نمودیم. امید است در آینده علاقهمندان علم و ادب اگر نسخه بهتر و صحیحترى از این نامهها به دست آورند، این نامهها را بهصورت بهتر و صحیحترى به طبع رسانده و یکى از قدیمترین نمونههاى نثر درى را که از آن زمان که مىتوان عصر «فصاحت و بلاغتش» نامید، به یادگار مانده، تجدید و احیا نمایند. و در آغاز نامهها دیباچهاى نوشته شده که ما عینا دیباچه را نقل و بعد از آن نامهها به ترتیبى که در کتاب آمده طبع و نشر مىنماییم».
نگارنده را از جمله «این نامهها به عقیده من تاکنون به دست کسى بهصورت مجموعى نیفتاده» خیلى عجب آید، زیرا در ابتداى نامه هفتم بنام خیام خود آقاى سرور گویا چنین مىنویسد[۱۰۸]:
«اول کسى که از این نامه تاریخى متذکر گردیده حضرت علامه سید سلیمان ندوى است که در کتاب بنام خیام نوشتهاند، این مطلب را ذکر نموده، چنانچه در صفحه ۱۴۹ کتاب خیام که بنام من یادگار فرستادهاند، به خط خود بعضى اضافات در حواشى آن کردهاند، مىنویسند: رشیدى تبریزى در کتاب ده فصل از معاصرین حکیم عمر خیام این بزرگان را نام برده است …، بعد از نوشته رشیدى تبریزى علامه ندوى علاوه مىکند: مراسله و مکاتبه حکیم سنایى و عمر خیام ثابت است، چنانچه در مجموعه مراسلات سنایى که متعلق به کتابخانه حبیب گنج است، یک مکتوب بنام خیام موجود است …، متأسفانه که این مجموعه کتابخانه حبیب گنج در دست نگارنده نیست، تا این نامه به آن مقابله کرده اغلاط آن را تصحیح و نسخه بدل را در پاورقى مىآوردیم.»
پس چون آقاى سرور گویا از نسخه مجموعه مراسلات سنایى که در کتابخانه حبیب گنج مضبوط است، اطلاعى داشت، شرف اولیت دریافت نسخه مجموعه که بر خود بسته است، باطل شد. ناگفته نگذریم که آقاى سرور گویا بیشتر جا نامهها را نتوانست خواند، بنابراین میان نامهها جاهاى سفید گذاشته شده است، مخصوصا از نامه نهم که بنام سرهنگ خطیبى فقط شش سطر خوانده شد و در پاورقى این عبارت افزوده شده است:
«این نامه بسیار ناقص و غلط از طرف کاتب استنساخ شده که به کلى عبارات و الفاظ محرف و مطلب از بین رفته تا جایى که خوانده و دانسته شد، همان قسمت را در اینجا آوردیم و از باقى صرفنظر کردیم.
نسخه پنجمین شامل نسخه کلیات سنایى در کتابخانه آکسفورد مىباشد (به شماره ۵۳۷، فهرست مخطوطات فارسى کتابخانه بادلى ص ۴۶۸). اجزاء نثر که در اول این نسخه شامل است، عبارت است از مقدمه حدیقه پسر على الرفا (هفت صحیفه، و هنوز سطر نهم از صفحه هشتم تمام نشده که نامه پنجم کتاب حاضر) شروع شده. پس از ورق اول یک ورق افتاده است، و هرچه از این مقدمه در اینجا نقل شده از همه نسخ خیلى تفاوت دارد. از نقص این نسخه پیداست که نسخهاى که از روى آن نسخه حاضر رونویس شده، ناقص و ناکامل بوده است. پس از این جزء متعاقبا نامهاى بنام قوام الدین وزیر شروع شده که از اول چند سطر ندارد و پس از آن نامه چهاردهم و نامه پانزدهم و نامه نهم على الترتیب آمده است.
این نسخه از نسخ دیگر از بعضى جهات خیلى متفاوت است و بهعلاوه در اکثر جا از اخبار پیغمبر و آیات قرآنى صرفنظر و جایها سفید گذاشته شده. خطش نستعلیق خوبى است، نه برگ هر صفحه ۲۰ سطر دارد.
بهعلاوه این پنج مجموعه نامههاى سنایى، بعضى از این نامهها در مجله ارمغان (چهار نامه به سه دفعه) و مجله یغما (دو نامه به یک دفعه) و دیوان سنایى چاپ مدرس رضوى (سه نامه بهعلاوه نامه بنام بهرام غزنوى که در دیباچه استنساخ شده) و پس از آن دیوان چاپ مظاهر مصفا (همان سه نامه) و کتاب حکیم سنایى تألیف خلیلى (یک نامه بهعلاوه نامه بهرام شاه) و تعلیقات چهار مقاله به کوشش دکتر محمد معین (یک نامه منتشره در مجله یغما) بهچاپ رسیده است.
در کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره یکى از جنگهاى[۱۰۹] فارسى به شماره ۶۴: ۲۱۴ (ضمیمه لثن) شامل چهار نامه بهقرار زیر است:
۱- سطرى چند از نامه دوم کتاب حاضر، عینا همان جزوى که در جنگ کتابخانه بانکىپور شامل است.
۲- نامهاى بنام بهرام شاه غزنوى.
۳- دو نامه بنام قوام الدین وزیر. و این دو نامه از روى کلیات سنایى که در سال ۶۸۰ هجرى رونویس شده، استنساخ گردیده و ازاینرو داراى اهمیت بسیار است.جنگ حاضر در سال ۱۲۶۵ مرتب گردیده.
در کتابخانه حبیب گنج علیگره یکى از مجموعهها نثر و نظم به شماره ۵۰: ۱۶۷، به برش ۲۳۵* ۱۱، ۲۰* ۸ سانتىمتر، شامل نامه هایى از نویسندگان زیر است.
نصیراى همدانى، میر شریف آملى، خواجه عبد اللّه مروارید، مولانا اصح، میرزا فصیحى، مومناى فیروزآبادى به میر ابو الحسن، مؤمنا به نواب میرزا محمد معین آصف، مؤمنا به مولانا على نقى، شیخ ابو القاسم، حکیم خاقانى، ملا عرفى، نواب خان خانان، مولانا نوعى، میرزا ملک مشرقى، میر زین العابدین به یکى، میر علىشیر، حکیم الهى سنایى، خان احمد پادشاه گیلان، مولانا نوعى، خان خانان به ملا عرفى. مولانا غیاث الحسینى که نامه خویش در آخر شامل نموده، گردآورنده و کاتب این جنگ است. اما تاریخ کتابت درج نیست.
این نامه سنایى منحصر به فرد است. اما روش و سبک این نامه با نامههاى دیگر خیلى مشابهت دارد. ازاینرو ظن بنده همین است که نویسنده این نامه حکیم سنایى بوده است. معلوم نیست که حکیم این نامه را به که نوشته است.
در کتابخانه معروف بانکىپور پتنه (استان بهار) یکى از بیاضها به شماره ۱۹۹۵، شامل سطرى چند است از نامه دوم تحت عنوان: حکیم سنایى به یکى ازدوستان نوشته. مطالب ابن بیاض به توسط دوست دانشمندم آقاى سید حسن استاد زبان فارسى رونویس شده و در دسترس نگارنده گذارده شده است.
در نفحات الانس جامى جزء آخر از نامه دومین که بنام قوام الدین وزیر نوشته شده، آمده است و در بحیره فزونى استرآبادى و چند کتاب دیگر ذکر مراسلات بین سنایى و قوام الدین شده.
نگارنده متن نامه هاى سنایى را با مقابله نسخههاى چاپى و خطى براى چاپ حاضر کرده است، تفصیل نامههاى چاپى و خطى بهقرار زیر است:
نامه اول، در نسخههاى دیوان هند و عثمانیه و مجله آریانا شامل است. اما در آخر الذکر اشتباها دیباچه قرار داده شده است.
نامه دوم، در نسخههاى دیوان هند و عثمانیه و مجله آریانا شامل است. اما در نسخه دیوان هند و آریانا این را دو بخش کرده و هر دو را دو نامه جداگانه شمردهاند.
چند سطر آخر در نسخه حبیب گنج آمده و در بیاضهاى علیگره و بانکىپور نیز منتخب نامه نقل شده است.
نامه سوم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج و مجله آریانا شامل است. اما در آریانا چند سطر سفید گذاشته شده است.
نامه چهارم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج و مجله آریانا شامل است. اما در آریانا چند جا سطر سفید گذاشته شده است.
نامه پنجم، در نسخه هاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج و بیاض دانشگاه شامل است و در مجلههاى آریانا و ارمغان[۱۱۰]، دیوان سنایى چاپ[۱۱۱] مدرس رضوى و پس از آن دیوان سنایى چاپ مظاهر[۱۱۲] مصفا چاپ شده است.
نامه ششم، در نسخه هاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است.
نامه هفتم، در نسخه هاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است.
نامه هشتم، در نسخه هاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است، و در
مجله آریانا و مجله یغما[۱۱۳] (و از روى آن در چهار مقاله[۱۱۴] چاپ دکتر معین) چاپ شده است.
نامه نهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است و در مجلههاى یغما[۱۱۵] و آریانا و ارمغان و دیوان سنایى (چاپ مدرس[۱۱۶] رضوى و از روى آن در دیوان چاپ مظاهر[۱۱۷] مصفا) نشر شده.
نامه دهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است.
نامه یازدهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج شامل است و در مجله آریانا چند سطر چاپ شده است.
نامه دوازدهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند شامل است، و نسخه حبیب گنج از آخر افتادگى دارد. و در مجله آریانا جزوى از این نامه چاپ شده است.
نامه سیزدهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند شامل است، و در مجله آریانا و مجله ارمغان و کتاب سنایى تألیف خلیلى[۱۱۸] نشر شده است.
نامه چهاردهم، در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و بیاض دانشگاه شامل است، و در نسخه حبیب گنج تقریبا نیمه دوم موجود است. و در مجله آریانا و مجله ارمغان[۱۱۹] و دیوان چاپ مدرس[۱۲۰] رضوى و از روى آن در دیوان چاپ مظاهر[۱۲۱] مصفا، چاپ شده است.
نامه پانزدهم، در نسخه عثمانیه شامل است، اما یک صفحه از آخر افتاده است، و در نسخههاى دیوان هند و حبیب گنج و آکسفورد کاملا مضبوط است.
نامه شانزدهم، در دیوان سنایى چاپ مدرس رضوى، و کتاب حکیم سنایى چاپ شده و در منتخب التواریخ بدایونى و بعضى نسخههاى حدیقه نیز آمده است و در بیاض دانشگاه نیز نقل شده.
چگونگى تهیه این نسخه: نسخههاى نامههاى سنایى بسیار مختلف مىباشد، و این اختلاف گاهى به حدى مىرسد که موجب حیرت خواننده مىشود. چون نسخههاى این رساله مانند اغلب کتابهاى خطى فارسى از تغییر و تبدیل مصون نمانده و متأسفانه هیچیک از این نسخهها که در دست نگارنده است، نسخه قدیمى و معتبرى نیست، بنابراین هیچیک را نسخه اساس قرار نمىتوان داد. بنده تا اندازه سعى نمودهام که نسخه بهتر و معتبر در متن گذارم و اختلافهاى نسخ و نسخههاى بدل در پاورقى نویسم، اما بعضى کلمات تا حدى غلط و دست و پاشکسته نوشته شده است که با وصف کوشش فراوانى آن واژهها روشن نشده و بنده امیدوارم که در آتیه چون نسخه بهتر و صحیحتر به دست آید، این نامهها صحیحتر بهچاپ رسد.
در این نامهها آیات قرآنى و احادیث نبوى و اقوال و ضرب الامثال و اشعار عربى بیشتر به کار برده شده و چون نسخههاى معتبرى به دست نداریم، عبارات عربى خیلى مغلوط نوشته شده است. بنابراین بنده سعى نموده که اینها را از روى قرآن و کتب احادیث و دیوانهاى شاعران و کتب امثال و غیر آن مقابله و تصحیح بکنم. و همینطور فقرات و محاورات فارسى که در این نامهها آورده شده است، از روى دیوان و حدیقه و آثار دیگر سنایى نیز مقابله و تصحیح شده و نسخههاى بدل در پاورقى گذاشته شده است.
معلوم است که نامههاى سنایى چندین بار تدوین یافته و ترتیب معتبرى همان است که در نسخههاى دانشگاه عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج رعایت شده، و یک کمى با نسخهاى که خدمت آقاى سرور گویا بود، مطابقت دارد، در تقدیم و تأخیر نامههاى کتاب حاضر رعایت همان سه نسخه شده و هیچ جا عدول نشده است. اگرچه بهتر همین بود که نامه سومین که بنام خواجه قوام الدین نوشته شده و در نسخههاى عثمانیه و دیوان هند و حبیب گنج دورافتاده، به دنباله دو نامه دیگرى که بنام همین خواجه یافته مىشود، چاپ بشود، اما دلم نخواست که اینقدر عدول هم بشود.
نامه شانزدهم همراه بعضى نسخههاى حدیقه سنایى و در منتخب التواریخ بدیوانى جلد اول استنساخ شده و آقاى مدرس رضوى آن را تصحیح نموده و با چند نسخهها مقابله کرده در دیباچه دیوان سنایى و آقاى خلیلى در کتاب حکیم سنایى چاپ کردهاند. چون در صحت انتساب آن نامه بنام بهرام شاه غزنوى شبهتى نیست، بنده با مقابله سه نسخه دیگرى آن نامه را در نامههاى سنایى شامل کردهام.
نامه هفدهم در یکى از جنگهاى کتابخانه حبیب گنج شامل است و چون سبک و روش این نامه با نامههاى دیگرى مشابهت دارد، این در آخر کتاب علاوه کرده شده است.
در خاتمه مراتب سپاسگزارى خود را نسبت به استادان محترم و دوستان گرامى که در این کار بنده را تشویق کرده و هیچگاه از راهنمایى دریغ نفرموده و به اولیاى کتابخانهها که نسخه هاى گرانبهاى خود را در تحت تصرف نگارنده گذاردهاند، اظهار مىدارم، مخصوصا به جناب آقاى کرنل بشیر حسین زیدى رئیس سابق دانشگاه اسلامى علیگره که خیلى تعلق خاطر به این کار مىداشتند، و آقاى الحاج عبید الرحمن خان شروانى که نسخه کتابخانه خود را به کمال میل به بنده سپردند و آقاى امتیاز على خان عرشى و پروفیسور ضیاء احمد که در تصحیح متن کتاب حاضر کمال مساعدت را مبذول داشتهاند و آقایان جمال شریف و مشتاق حسین که در فراهم آوردن مواد این کتاب بنده را خیلى کمک کردند و آقاى سید وحید اشرف که فهرستهاى این کتاب درست کردهاند، مراتب امتنان و تشکر را ابراز مىنمایم.
نذیر احمد استاد و رئیس قسمت فارسى دانشگاه اسلامى علیگره
تحریرا فى علیگره ۱۹۶۰
تجدیدنظر ۱۹۶۱، ۱۹۶۲[۱۲۲]
مکاتیب سنایى //ابو المجد مجدود بن آدم سنایى
[۱] ( ۱) حدیقه( چاپ مدرس رضوى) ص ۳۲- در بعضى نسخهها« بن آدم» ندارد، و در مقدمه شامل نسخه دانشگاه عثمانیه« ابو المجد مجدود بن آدم سنایى» است- اما نگاه کنید به تعلیقات.
[۲] ( ۲) ص ۷۱۷٫
[۳] ( ۳) دیوان، چاپ مظاهر مصفا، ص ۲، ۹، ۷۳، ۳۱۵، ۳۲۵٫
[۴] ( ۱) اما آقاى خلیلى از ابیات زیر استدلال کرده است که لقب او حکیم بود:
خاک غزنین چو من نزاد حکیم آتشى باد خوار و آب ندیم
از همه شاعران به اصل و به فرع من حکیمم به قول صاحب شرع
( حکیم سنایى ص ۸)
[۵] ( ۲) ص ۲۰۵٫
[۶] ( ۳) دیوان سنایى، ص ۷۲۲٫
[۷] ( ۴) این نام به اختلاف محمد بن على رفام، محمد بن على الرجا آمده- اما محمد بن على الرفا درستتر است.
حدیقه، ص ۲۳ متن و حاشیه.
[۸] ( ۵) مقدمه دیوان سنایى، مدرس رضوى ص« ج».
[۹] ( ۶) لباب الالباب، ج ۳، ص ۲۵۲٫
[۱۰] ( ۷) کشف الظنون، چاپ ترکیه، ج ۱، ص ۱۶۱٫
[۱۱] ( ۸) تاریخ گزیده، ص ۷۸۴٫
[۱۲] ( ۹) مقدمه دیوان، ص« ج».
[۱۳] ( ۱۰) مانند دکتر صفا در تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲ ص ۵۵۲٫
[۱۴] ( ۱۱) دیوان، ص ۲۸۶٫
[۱۵] ( ۱) مقدمه سیر العباد.
[۱۶] ( ۲) ص ۲۶۷٫
[۱۷] ( ۳) مقدمه دیوان سنایى، ص« ج».
[۱۸] ( ۴) مقدمه دیوان سنایى، ص ۱۶، حاشیه نمره ۱٫
[۱۹] ( ۵) کتاب حکیم سنایى، ص ۶، ۷٫
[۲۰] ( ۶) فهرست کتب اهدایى دانشگاه تهران، ج ۲، ص ۵۵، ۵۶٫
[۲۱] ( ۱) وزیر سلطان مسعود و برادرزاده ابو نصر مشکان صاحب دیوان رسائل سلطان محمود و ممدوح شعراى عصر مانند مسعود سعد سلمان و ابو الفرج رونى و مختارى و سنایى بوده است. نگاه کنید به تعلیقات چهار مقاله( دکتر معین) ص ۱۲۴- ۱۲۶ و مقدمه دیوان سنایى( مدرس رضوى) ص« مد»-« مه».
[۲۲] ( ۱) نگاه کنید به نفحات الانس جامى، ص ۶۹۳٫
[۲۳] ( ۲) مقدمه دیوان سنایى( مصفا) ص ۱۸٫
[۲۴] ( ۳) ایضا ص ۱۹- اما این خالى از اشتباه نیست، زیرا که در یکى از نامه هاى خود، سنایى عمر خود را در نزدیکى هفتاد قرار داده( نامه ۱۷ کتاب حاضر.)
[۲۵] ( ۴) ید بیضا ورق ۱۱۱ و مقدمه دیوان سنایى( چاپ مدرس رضوى) ص« د».
[۲۶] ( ۵) فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار، ج ۲، ص ۴۹۳، ح ۱٫
[۲۷] ( ۳) ص ۷۷٫
[۲۸] ( ۴) دیوان،( چاپ مصفا)، ص ۲۷۷٫
[۲۹] ( ۵) مقدمه دیوان، ص« ه».
[۳۰] ( ۱) براى آگاهى بیشتر نگاه کنید به مقدمه دیوان سنایى، مدرس رضوى، ص« نو».
[۳۱] ( ۲) نگاه کنید به مجله یغما، سال سوم، شماره پنجم، ص ۲۱ به بعد و تعلیقات چهار مقاله( دکتر معین) ص ۲۹۶- ۲۹۷٫
[۳۲] ( ۳) دیوان سنایى، چاپ مصفا، ص ۲۲۷، و تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، ص ۵۵۵- ۵۵۶٫
[۳۳] ( ۱) نگاه کنید به تعلیقات.
[۳۴] ( ۲) براى آگاهى بیشتر نگاه کنید به مقدمه دیوان، مدرس، ص« نط».
[۳۵] ( ۳) آقاى دکتر صفا به حواله مدرس رضوى تاریخ بازگشت را در حدود ۵۱۸ نوشته است. ولى آقاى مدرس بطور قطع نوشته، تا این ایام حکیم سنایى در سرخس بوده و بعد از این تاریخ خراسان را ترک گفته است.
[۳۶] ( ۴) شاید بنا بر همین اختلاف است که بعضى تذکرهنویسان از ذکر سال وفات سنایى صرفنظر کردهاند، مانند خان آرزو مؤلف مجمع النفائس، على ابراهیم خان خلیل مؤلف صحف ابراهیم و خلاصه الکلام و احمد على سندیلوى مؤلف مخزن الغرائب.
[۳۷] ( ۵) تذکره حسبنى.
[۳۸] ( ۶) مقدمه پسر رفا، نفحات الانس، هفت اقلیم، کشف الظنون، حبیب السیر، مجالس المؤمنین، سفینه الاولیا، ید بیضا، ریاض الشعراء، خلاصه الافکار، و غیر آنها.
[۳۹] ( ۷) مقدمه بعضى از نسخههاى دیوان، مجالس العشاق.
[۴۰] ( ۸) جنگى خطى شامل وفیات و واقعات سال ۵۲۹٫
[۴۱] ( ۹) بعضى تذکرهها.
[۴۲] ( ۱۰) قطعه وفات سنایى، مقدمه انگلیسى بر حدیقه.
[۴۳] ( ۱۱) خلاصه الاشعار، آتشکده، ریاض العارفین، سخن و سخنوران، تاریخ ادبیات ایران( شفق).
[۴۴] ( ۱۲) ریاض العارفین به حواله کتاب حکیم سنایى ص ۶۸، و شعر العجم، ج ۱، ص ۲۱۹٫
[۴۵] ( ۱۳) تذکره دولتشاه.
[۴۶] ( ۱۴) عرفات العاشقین، مجمع الفصحاء.
[۴۷] ( ۱۵) از نسخه کهن سال کابل بهوضوح مىپیوندد که دیباچه حدیقه خود از سنایى مىباشد و محمد بن على الرفا آن را بنام خود ساخته است، و بنابراین قول او از اعتبار ساقط است.
[۴۸] ( ۱) ص« ید- یه».
[۴۹] ( ۱) ص ۲۲٫
[۵۰] ( ۲) کتاب حکیم سنایى، ص ۷۰٫
[۵۱] ( ۱) چهار مقاله، ص ۶۱۶، فرهنگ ایرانزمین، ۵: ۱، ص ۹٫
[۵۲] ( ۲) ضمیمه اورینتل کالج میگزین، نوامبر ۱۹۴۸٫
[۵۳] ( ۱) نامه ۱۷ کتاب حاضر.
[۵۴] ( ۲) از مقابله و مقایسه مندرجات نسخ چاپى و نسخ کتابخانههاى دیوان هند( لندن) و دانشگاه عثمانیه( حیدرآباد) کاملا روشن مىشود که در نسخههاى اخیره خیلى مطالب تازهاى هست که شامل دیوان چاپى نیست و بنده درباره آن مقالهاى نوشتهام.
[۵۵] ( ۳) ص کط.
[۵۶] ( ۴) ص« لب».
[۵۷] ( ۱) ص« ط» و« مط».
[۵۸] ( ۲) ص ۱۶٫
[۵۹] ( ۳) ص ۵۶٫
[۶۰] ( ۱) مولاناى روم همین نام را مىنویسد و عبد اللطیف عباسى هم تأیید مىکند و نیز نگاه کنید به لطائف اشرفى ص ۱۶٫
[۶۱] ( ۲) به مناسبت لقب بهرام شاه غزنوى که فخر الدوله بوده. پسر على الرفا همین نام را نوشته است. بعضى اجزاء کلیات سنایى بنام کتاب الحدائق فى الحقائق خوانده شده است. نگاه کنید به نسخههاى دیوان هند و عثمانیه و حبیب گنج.
[۶۲] ( ۳) براى تفصیل نگاه کنید به مقدمه حدیقه، چاپ مدرس رضوى، ص« الخ- لد».
[۶۳] ( ۴) ایضا ص« له».
[۶۴] ( ۵) به گفته آقاى نفیسى( تعلیقات لباب الالباب، ص ۷۲۰) سنایى خود هزار بیت از آن برگزیده و نسخه کوچکى ترتیب داده که گویا خود لطیفه عرفان نام نهاده است، ولى آقاى مدرس رضوى این قول را باطل قرار داده است. مقدمه حدیقه، ص« لو».
[۶۵] ( ۶) نگاه کنید به تعلیقات کتاب حاضر ص ۲۳۶٫
[۶۶] ( ۱) این را کنز الرموز و کنوز الرموز هم مىخوانند، مقدمه دیوان به قلم مدرس رضوى ص ما و نسخه عثمانیه ورق ۱٫
[۶۷] ( ۲) نگاه کنید به حواشى راحه الصدور، ص ۴۷۴٫
[۶۸] ( ۳) سخن و سخنوران، ج ۱، ص ۲۷۲٫
[۶۹] ( ۴) فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار، ج ۲، ص ۴۹۴٫ ح ۳، لیکن هدایت در مجمع الفصحاء، ج ۱، ص ۲۶۲- ۲۷۴ تمام آن را درج نموده. اما برحسب شماره دقیق آنجا فقط هفتصد( ۷۰۰) بیت است. و در تعلیقات لباب الالباب،( ص ۷۲۰) و مقدمه دیوان، مصفا، ص ۳۳۰، نزدیک هزار بیت، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، ص ۵۶۲ متجاوز از هفتصد بیت، مقدمه دیوان( مدرس) بیش از ۷۷۰ بیت، ص« لح».
[۷۰] ( ۵) مقدمه دیوان، مدرس رضوى، ص« لج» مقدمه دیوان، مصفا، ص ۳۴ حاشیه.
[۷۱] ( ۶) مقدمه دیوان، مدرس رضوى، ص« لح».
[۷۲] ( ۷) طبق تحقیق دکتر بو اوتاس.
[۷۳] ( ۸) تعلیقات لباب الالباب و تاریخ ادبیات در ایران.
[۷۴] ( ۹) تعلیقات چهار مقاله، ص ۱۳۵، آقاى خلیلى تعداد ابیات ۸۶۰ بالغ قرار دهد.( حکیم سنایى، ص ۹۶).
[۷۵] ( ۱۰) مدرس رضوى، ۴۹۷ بیت، و خلیلى سیصد و شصت بیت بالغ نوشته است.
[۷۶] ( ۱۱) تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، ص ۵۶۳٫
[۷۷] ( ۱۲) ص ۳۳٫
[۷۸] ( ۱) تعلیقات لباب الالباب،( ص ۷۲۰)، ۱۰۰۶ بیت، خلیلى( کتاب حکیم سنایى ص ۹۵)، ۵۸۵ بیت بالغ.
[۷۹] ( ۲) مقدمه دیوان، ص« ط».
[۸۰] ( ۳) مقدمه دیوان، ص ۳۴٫
[۸۱] ( ۴) کتاب حکیم سنایى، ص ۹۳، ۹۴٫
[۸۲] ( ۵) تعلیقات لباب الالباب، ص ۷۲۰، در نسخههاى دیوان هند و عثمانیه و حبیب گنج این مثنوى بنام سنایىآباد و حدیقه الحقیقه خوانده شده است. و این غلط است زیرا که به گفته پسر رفا حدیقه الحقیقه بنام سنایىآباد هم معروف بود.
[۸۳] ( ۶) تعلیقات فیه ما فیه، ص ۳۰۳ و تعلیقات چهار مقاله، چاپ دکتر معین، ص ۶۱۶٫
[۸۴] ( ۷) تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، ص ۵۶۳٫
[۸۵] ( ۸) مقدمه دیوان ص« م» عبد اللطیف عباسى و خلیلى و صاحب فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار( ج ۲ ص ۴۹۴) این مثنوى را به سنایى نسبت دادند.
[۸۶] ( ۹) خلیلى: چهارصد بیت بالغ.
[۸۷] ( ۱۰) ص ۷۲۰٫
[۸۸] ( ۱) روضه دوم ص ۱۹۶، مدرس رضوى به حواله واله داغستانى این کتاب را به سنایى نسبت کرده( مقدمه ص ما)- اما بنا بر تحقیق آقاى تربیت( در مقاله مجله مهر) زاد السالکین همان طریق التحقیق سنایى مى باشد.
( فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار ج، ۲ ص ۴۹۴).
[۸۹] ( ۲) در تذکره روز روشن کتابى بنام رموز الانبیاء و کنوز الاولیا به سنایى نسبت داده شده، و آقاى مدرس رضوى نوشته که مسلما این همان کتاب سیر العباد است که در بعضى از نسخهها بنام کنز الرموز ذکر شده است( مقدمه دیوان). ولى این اشتباه است، زیرا جامى در نفحات الانس نوشته: وى را قصیده رائیهاى است … که آن را رموز الانبیاء و کنوز الاولیا نام نهاده و بسى معارف و لطائف و دقائق در آن درج کرده است.
بیت اولش این است:
طلب اى عاشقان خوشرفتار طرب اى نیکوان شیرینکار
،( ص ۱۹۷)، و همین است قول سید اشرف جهانگیر سمنانى در لطائف اشرفى، ج ۲، ص ۳۶۳٫
[۹۰] ( ۳) کلیات حکیم سنایى را قائل این مقال مکرر به قلم شکسته نبشته … قریب به سى هزار بیت جمع نموده شده است مبنى بر شش مثنوى همه در یک بحر، و نیز نگاه کنید به لطائف اشرفى، جلد ۲، ص ۳۶۳٫
[۹۱] ( ۴) تعلیقات چهار مقاله، ص ۲۹۶٫
[۹۲] ( ۱) مقدمه دیوان سنایى، ص ۳۵٫
[۹۳] ( ۲) مقدمه دیوان سنایى، ص« م».
[۹۴] ( ۳) ابن یوسف شیرازى در فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار، ج ۲، ص ۴۹۵، مىنویسد: که تمام این دیباچه انشاى سنایى نیست … نگارنده بر این است که از آغاز دیباچه تا اینجا که گوید« روزى من که محمد على الرفا … انشاى سنایى است.
[۹۵] ( ۱) این نسخه در سال ۱۰۱۲ هجرى در آگره رونویس شده. بنده مزایاى آن را طى مقاله جداگانه توضیح دادهام.
[۹۶] ( ۲) فهرست مخطوطات فارسى، ص ۵۷۸٫
[۹۷] ( ۲) ورق ۳۴ ب.
[۹۸] ( ۳) ص ۵۷۸٫
[۹۹] ( ۴) ایضا.
[۱۰۰] ( ۵) ورق ۲۴۳، ب در پایان قسم هشتم.
[۱۰۱] ( ۱) مجموعه برگهاى این دستنویس ۴۱۹ باشد. اما این نسخه چند جا برگش پیش و پس افتاده و نیز جایهاى سفید گذاشته شده است و بنابراین مىتوان حدس زد که نسخهاى که از روى آن دستنویس حاضر رونویس شده، ناقص بوده است.
[۱۰۲] ( ۲) اکنون این کتابخانه جزء کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره مىباشد.
[۱۰۳] ( ۱) پس از ورق ۱ ب افتادگى دارد.
[۱۰۴] ( ۲) پس از ورق ۳ ب افتادگى دارد.
[۱۰۵] ( ۳) میان نامههاى ۱۳، ۱۴ افتادگى دارد.
[۱۰۶] ( ۴) آقاى سرور گویا به بنده نوشته بود که اکنون آن نسخه خدمت آقاى مؤید ثابتى سناتور تهران مىباشد. اما اخیرا نامهاى که از طرف وزارت امور خارجه واصل گردیده اظهار مىدارد که جناب آقاى مؤید ثابتى اعلام مىدارند کتابنامههاى سنایى نزد ایشان نیست و کتابى که ایشان تألیف نموده و هنوز هم بهچاپ نرسیده است، مربوط است به اسناد و نامههاى تاریخى از قرن پنجم هجرى تا اوائل دوره صفویه. ولى حتى این کتاب نیز محتوى نامههاى سنایى نمىباشد( نامه به شماره ۱۵۰۷/ ۸/ ۱۲۵۵۸ تاریخ ۵/ ۵/ ۳۸).
[۱۰۷] ( ۵) ص ۴۷٫
[۱۰۸] ( ۱) ص ۳۰
[۱۰۹] ( ۱) بیاض ذى قیمت که در ماه فوریه سال ۱۹۶۰ میلادى براى کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره از آقاى احترام الدین شاغل جیپورى خریده شد، در آغاز قرن هشتم هجرى در تبریز گردآورى شده، در سه برگ از این بیاض جدولى هست شامل فهرست مطالب آن بدینگونه:
ابواب تألیف ابو منصور عبد الملک بن اسماعیل الثعالبى، وصایاى شیخ شهاب الدین سهروردى، رساله مناجات و کلمات شیخ عبد اللّه انصارى، رساله سنایى در جواب بازرگان در سرخس، مکتوب سنایى نزد قوام الدین نامى، مکتوب ذو النون مصرى و غیر آنها. افسوس که این هر دو نامه حکیم سنایى با بعضى مندرجات این نسخه افتاده است.
[۱۱۰] ( ۱) سال هیجدهم شماره ۹، ۱۰ تحت عنوان دو نامه نامى منقول از یک سفینه کهن سال( صفحه ۶۴۷- ۶۴۸).
[۱۱۱] ( ۲) صفحه ۱۰۹- ۱۱۱، از نسخه بسیار قدیمى کتابخانه ملى ملک گرفته شده است، و این نسخه با نسخه بالا کاملا مطابقت دارد.
[۱۱۲] ( ۳) صفحه ۸۴۶- ۸۴۸، اما از روى دیوان چاپ مدرس نقل شده.
[۱۱۳] ( ۱) سال سوم شماره ۵، ص ۲۰۹- ۲۱۰، به توسط آقاى مجتبى مینوى از روى نسخهاى که در کتابخانه استانبول مضبوط است، نشر شده است.
[۱۱۴] ( ۲) ص ۲۹۷- ۳۰۰٫
[۱۱۵] ( ۳) ص ۲۱۰- ۲۱۱، از روى همان نسخه کتابخانه استانبول.
[۱۱۶] ( ۴) ص ۱۱۴- ۱۱۵٫
[۱۱۷] ( ۵) ص ۸۳۶- ۸۳۷٫
[۱۱۸] ( ۶) ص ۱۱۵- ۱۱۶، از روى نسخهاى منتشره در ارمغان.
[۱۱۹] ( ۷) سال ۱۸، شماره ۹- ۱۰، ص ۶۴۸- ۶۵۰٫
[۱۲۰] ( ۸) ص ۱۱۱- ۱۱۳، این هر دو نسخه چنان مطابقت دارد که معلوم مىشود که از روى یک نسخه نقل شده است.
[۱۲۱] ( ۹) ص ۸۴۸- ۸۴۹٫
[۱۲۲] ابو المجد مجدود بن آدم سنایى، مکاتیب سنایى، ۱جلد، انتشارات دانشگاه علیگره – هند، چاپ: اول، ۱۹۶۲ م.