پالک جوهی
بفتح باء عجمی و الف و فتح لام و سکون کاف و ضم جیم و سکون
واو و کسر ها و یا
ماهیت آن
نباتی است هندی تا بقدر یک قامت و پراکنده و برک آن نازک نرم
و اندک طولانی و فی الجمله کریه الرائحه
طبیعت آن
کرم و تر و منسوب بمشتری است
افعال و خواص آن
طلای آب برک تازۀ آن جهت بهق و کلف و احیانا زخم می نماید
بسبب تندی که دارد و ضماد و پوست بیخ آن با صندل سفید و زاج محرق و فلفل و کات هندی
سفید که با کلاب و آب لیمون نیکو
سحق نموده بر قوبای سرخ بمالند بعد خاریدن آن موضع در چند
مرتبه مؤثر و نیز ضماد پوست بیخ تازۀ آن با قرنفل و کالی زبری از هریک توله سیر یکدانه
همه را با آب بسیار نرم بسایند و مبالغه در سائیدن آن نمایند و بر قوبا خوب بمالند
تا چند روز متوالی زائل کردد و چون بیخ آن را با پوست و ریشه در سایه خشک نمایند و
بر سنک صلایه کنند بدون آب و در هشت تولۀ آن ده عدد هیل بوا با پوست و دانه نیز با
آن صلایه نمایند و با آب سرسته اقراص ساخته در سایه خشک نمایند و عند الحاجت بقدر مطلوب
به آب سوده برقوبا بمالند در چند مرتبه زائل کرداند مجرب است و نیز چون بکیرند از پوست
بیخ پالک جوهی و هلیلۀ سیاه از هریک پا و آثار و زاج سفید بریان شش دام و از مازون
سبز و کات هندی از هریک چهار دام همه را نرم سوده و با آب لیموی کاغذی دوازده پاس سحق
بلیغ نمایند پس اقراص ساخته در آفتاب خشک کنند و عند الحاجت بقدر مطلوب با آب یا کلاب
رقیق سوده موضع قوبا را بپارچۀ خشنی مالیده نیک بمالند در چند مرتبه بعون اللّه تعالی
زائل کردد مکرر بتجربه رسیده نوع دیکر برک درخت سیج که نوعی از زقوم است بر آتش کرم
نمایند که نرم کردد و ملائم شود و بدست فشارند که آب از ان برآید پوست بیخ پالک جوهی
را در ان آب سائیده قرص ساخته خشک نموده نکاهدارند و عند الحاجت بدستور آب برک مذکور
را کرفته در ان سائیده قوبا را از پارچۀ خشنی مالیده ضماد نمایند مجرب است
ص: 388
/////////////
Rhinacanthus nasutus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Rhinacanthus nasutus
|
|
R. nasutus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
R. nasutus
|
Rhinacanthus
nasutus,
commonly known as: snake jasmine, (Hindi: कबुतर का फुल kabutar ka phul, पालक जूही; Marathi: गजकर्णी gajkarni; Sanskrit: यूथिकापर्णी yuthikaparni; Tamil: நாகமல்லீ,Nagamalli; Telugu: నాగమల్లె Nagamalle; Tagalog:tagak-tagak)[1][2]
Native
to India, this useful plant is a slender, erect, branched, somewhat hairy shrub
1–2 m in height. The leaves are oblong, 4–10 cm in length, and narrowed
and pointed at both ends. The inflorescence is a spreading, leafy, hairy
panicle with the flowers usually in clusters. The calyx is green, hairy, and
about 5 mm long. The corolla-tube is greenish, slender, cylindric, and
about 2 cm long. The flowers is 2-lipped; the upper lip is white, erect,
oblong or lancelike, 2-toothed at the apex, and about 3 mm in both length
and width; and the lower lip is broadly obovate, 1.1-1.3 cm in both
measurements, 3-lobed, and white, with a few, minute, brownish dots near the base.
The fruit (capsule) is club-shaped and contains 4 seeds.[3]
R.
nasutus has been used to treat numerous diseases such as eczema, herpes,pulmonary tuberculosis, hepatitis, diabetes, hypertension, and different types of
skin diseases.[4]
It is useful in treating snake bites.[5]
It is useful in treating snake bites.[5]
Rhinacanthus
nasutus is known for its antioxidant property, Research
has shown that it has high potential to treat a number of neurodegenerative diseases -dementia, stroke, Huntington’s disease, Parkinson’s disease and Alzeheimer's disease.[6][7][8][9]
Rhinacanthus nasutus serves as a potential agent for controlling Aedes aegyptiand Culex quinquefasciatus. [10]
Extracts of R.nasutus showed antifungal , antibacterial, antiviral,anticancer,antiinflammatory, antidiabetic and antiproliferativeactivities.[11][12][13][14][15][16][17]
Rhinacanthus nasutus serves as a potential agent for controlling Aedes aegyptiand Culex quinquefasciatus. [10]
Extracts of R.nasutus showed antifungal , antibacterial, antiviral,anticancer,antiinflammatory, antidiabetic and antiproliferativeactivities.[11][12][13][14][15][16][17]
1.
Jump up^ D K Ved, Suma
Tagadur Sureshchandra, Vijay Barve, Vijay Srinivas, Sathya Sangeetha, K.
Ravikumar, Kartikeyan R., Vaibhav Kulkarni, Ajith S. Kumar , S.N. Venugopal, B.
S. Somashekhar, M.V. Sumanth, Sugandhi Rani, Surekha K.V. and Nikhil Desale.
2002-2014. (envis.frlht.org / frlhtenvis.nic.in). FRLHT's ENVIS Centre on
Medicinal Plants, Bangalore.
6.
Jump up^ James M.
Brimson. "Molecules - Free
Full-Text - Rhinacanthus nasutus Protects Cultured Neuronal Cells against
Hypoxia Induced Cell Death". MDPI.
7.
Jump up^ Brimson, James;
T. Tencomnao (26 July 2011). "Rhinacanthus nasutus Protects Cultured
Neuronal Cells against Hypoxia Induced Cell Death". Molecules 16 (8):
6322–38. doi:10.3390/molecules16086322. PMID 21792150.
8.
Jump up^ Brimson, James;
Brimson. S; Brimson. C; Rakkhitawatthana. V; Tencomnao. T (23 April
2012). "Rhinacanthus
nasutus Extracts Prevent Glutamate and Amyloid-β Neurotoxicity in HT-22 Mouse
Hippocampal Cells: Possible Active Compounds Include Lupeol, Stigmasterol and
β-Sitosterol". International Journal of molecular
sciences 13 (4): 5074–5097. doi:10.3390/ijms13045074.
9.
Jump up^ Brimson, James;
Tewin Tencomnao (2013). "Medicinal herbs and
antioxidants: potential of Rhinacanthus nasutus for disease treatment?". Phytochemistry
Reviews 13: 643–651. doi:10.1007/s11101-013-9324-2.
12.
Jump up^ "Antimicrobial
activity and stability of rhinacanthins-rich Rhinacanthus nasutus extract". Phytomedicine 17:
323–327.doi:10.1016/j.phymed.2009.08.014.
13.
Jump up^ Tewtrakul S, et
al. (2009). "Effects of rhinacanthins from Rhinacanthus nasutus on nitric
oxide, prostaglandin E2 and tumor necrosis factor-alpha releases using RAW264.7
macrophage cells". nih.gov 16: 581–5. doi:10.1016/j.phymed.2008.12.022.PMID 19303271.
14.
Jump up^ "Induction of
Apoptosis by Rhinacanthone Isolated from Rhinacanthus nasutus Roots in Human Cervical Carcinoma
Cells".jst.go.jp.
16.
Jump up^ "Antiproliferative
Activity of Rhinacanthus nasutus (L.) KURZ Extracts and the Active Moiety,
Rhinacanthin C". jst.go.jp.
17.
Jump up^ "Two New
Lignans with Activity against Influenza Virus from the Medicinal Plant
Rhinacanthus nasutus". Journal of Natural Products 60:
635–637. doi:10.1021/np960613i.
&&&&&&&
بالنگ . [ ل َ ] (اِ) به فارسی اترج* را
گویند. (فهرست مخزن الادویه ). نوعی از ترنج باشد که بسیار شیرین و نازک شود و از آن
مربا سازند. (برهان قاطع) (آنندراج ). جنسی است از ترنج بزرگ . (شرفنامه ٔ منیری
). قسمی از مرکبات کشیده اندام که از پوست گوشت آلود آن مربای بالنگ کنند. (یادداشت
مؤلف ). نوعی از ترنج بود که بغایت نازک و شیرین شده از آن مربا پزند.نوع ترنج و شیرین
تر از آن . (ناظم الاطباء). قسمی از مرکبات که شکل درازی دارد و پوست سفید داخلیش کلفت
است و از آن مربی میسازند. (فرهنگ نظام ) :
به شیخ و سیب مفتی و ریواس محتسب
بالنگ شد کلو و ترنجش مشیر گشت .
بسحاق اطعمه (از جهانگیری ).
گر مرکب پرورش در سرکه یافت
همچو بالنگ عسل پرورد نیست .
بسحاق اطعمه .
|| جنسی از خیار که آنرا بادرنگ خوانند.
(از آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع). خیار پاییزه و آن غیر از خیارتره است
. (لغت محلی شوشتر). نوعی از خیار که بادرنگ گویند. (ناظم الاطباء). قسمی از میوه که
نام آن خیار و نام دیگرش بادرنگ است . اکنون هم در بعضی از بلاد ایران خیار را بالنگ
گویند. (از فرهنگ نظام ).
- خیار بالنگ ؛ (ناظم الاطباء). خیار سبز
معمولی مقابل خیار شنگ (یاشمش ) یعنی خیار چنبر. (یادداشت مؤلف ).
*اترج . [ اُ رُج ج ] (معرب ، اِ) ج ِ اُتْرُجَّه
(معرب از فارسی ترنج ). مَتک . (زمخشری ). زرین درخت* . (ریاض الأدویه ). باتو**.
اُترُنجه . تُرنج . (زمخشری ). و فی شرح الفصیح للمرزوقی : الأترج فارسی معرب . (المزهر).
تفاح مائی*** . (برهان ). بعض لغت نامه نویسان اترج را بالنگ گفته اند و ظاهراً این
درست نباشد. من میوه ٔ آنرا به عراق عرب دیدم شکل آن مایل بشلجمی و ظاهر پوست آن بملاست
نزدیک یعنی نکنده های آن تقریباً نامرئی و در غایت خوشبوئی و چون یکی از بهترین عطرها
و عطر آن نه از نوع عطر سایر مرکبات است .
* زرین درخت . [ زَرْ ری / دَ دِ رَ ] (اِ
مرکب ) گویند درخت اترج است و بعضی گویند درختی است که آن در ولایت کازرون بسیار است
و برگ آن به برگ زیتون می ماند و گل آن مانند قرص آئینه زرین است یعنی آفتاب . (برهان
) (آنندراج ). درخت اترج بمعنی ترنج ... (غیاث اللغات ). درخت نارنج .(ناظم الاطباء).
در بیماری نساء (عرق النساء) نافع است و آب برگ آن با می پخته مدر بول و طمث باشد و
خون بسته در مثانه را بیرون کند و در گزیدگی هوام سود دارد. (از ادویه ٔ مفرده ٔ قانون
ابوعلی سینا، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گوید او را در خراسان گل عاشقان نامند و نبات
او از یک شبر زیاده و برگش عریض و گلش زردو شاخهای او بزرگ و دراز چون نزد او غنا سرود
نمایند، گلش می ریزد... و بعضی گویند اسم آزاد درخت است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع
به اختیارات بدیعی ، ترجمه ٔ صیدنه و الفاظ الادویه شود.
** باتو. (اِ) بمعنی باتس باشد که ترنج است
. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (دمشقی ). اترج . (دمشقی ). اترنج . (دمشقی
) (الفاظالادویه ). || حب السلاطین . (برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند.
(آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (شعوری ). رجوع به کرچک هندی شود. بهندی جمال گور
گویند. (الفاظالادویه ).
*** تفاح ماهی . [ ت ُف ْ فا ح ِ ] (ترکیب اضافی
، اِ مرکب ) نارنج یا لیمو. (ناظم الاطباء). ابن ماسویه گوید تفاح مائی را بعضی از
اعراب اترج گویند و دوس گوید تفاح مائی نوعی است از ترنج در هر چهار فصل سال پر بار
باشد و ترنج او «؟» به هیئت دراز باشد و اطراف او متساوی نباشد و رنگ او زرد باشد و
خوشبوی بود و دانه ٔ او به دانه ٔ امرود مشابهت دارد. (از ترجمه ٔ صیدنه ). منسوب به
شهر ماه نه به ماء. لیموترش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترجمه ٔ ضریر انطاکی
و ترجمه ٔ ابن البیطار چ لکلرک شود.
////////////
بالنکو
بفتح باء موحده و الف و فتح لام و سکون نون و ضم کاف فارسی
و سکون واو
ماهیت آن
نوعی است از ریحان در بو شبیه بآن و سبز مائل بسفیدی و برک
آن بی کنکره و تشریف و تخم آن از تخم ریحان بالیده تر و بلندتر و در افعال قریب بتخم
شاهسفرم
طبیعت آن
کرم و تر در آخر اول
افعال و خواص آن
مقوی قلب و جهت خفقان و رفع توحش و اسهال معوی و دموی که از
امعا باشد با کلاب مجرب و بجهت مغص و زحیر مفید مقدار شربت آن تا دو مثقال بدل آن ریحان
است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
اترج- بالنگ
اشاره
گیاه بالنگ در کتب طب سنتی با نام «اترج
کبیر» آمده است. میوه آن را به فارسی «بالنگ» گویند و از نظر گیاهشناسی واریتهای
از بادرنگ است. به فرانسویCedrat
و درخت آن راCedratier
و به زبان انگلیسیCitron tree نامند. گیاهی است یا به عبارت روشنتر درختچهای است
از خانواده نارنجRutaceae
نام علمی آنCitrus medica L .var macrocarpa Risso . میباشد.
این درختچه دارای میوههای درشتی است که
گاهی به وزن یک کیلوگرم نیز میرسد.
نوع دیگری از بالنگ را به فارسی «بادرنگ»
مینامند و در کتب طب سنتی با نامهای «بادرنج»، «بادزنج» و «اترج صغیر» آمده است. در
لاتین آن را «چیتروس مدیکه» خوانند، یعنی «بادرنگ مادی» [هرمزدنامه . به فرانسویCedrat و به انگلیسیCitron گویند. نام علمی
آنCitrus medica L . و مترادف آن راC .medic var Medica Proper نیز مینامند. به هندی آن را «ترنج» مینامند.
مشخصات
بالنگ درختچهای است به شکل غیر منظم،
برگهای آن با کمی اختلاف شبیه سایر انواع مرکبات ولی میوه آن بکلی متفاوت و نوع کبیر
آن در ابعاد یک خربزه کوچک است. شکل آن دراز از طرف متصل به شاخه کمی پهن و از طرف
دیگر به نوک
معارف گیاهی، ج2، ص: 4
باریکی ختم میشود. پوست آن به رنگ زرد
طلایی خیلی ضخیم، موجدار، و دارای برآمدگیهایی مانند تاول درشت است، قسمت عمده میوه
را پوست زرد و گوشت سفید داخل پوست فراگرفته و تقریبا جایی برای پولپ ترش غیر خوراکی
وسط آن باقی نگذارده است. گل آن سفید میباشد.
درختچه بالنگ آب و هوای گرم و کمی مرطوب
را دوست دارد و معمولا ازدیاد آن از طریق قلمه است. قلمه را در اوایل بهار به فواصل
4 متر از هر طرف در محل اصلی میکارند. درختچه را حتی الامکان در ارتفاع 5/ 1 متر نگه
میدارند که به هر حال از باد و سرمای غیر منتظره زمستانی منطقه صدمه نبیند. در برخی
مناطق معمول است در پناه درخت زیتون میکارند و در زمستان برای حفاظت از سرمازدگی پای
درختچه را خاک میدهند. این درختچه در شمال ایران تک و توک و در جنوب ایران بیشتر پرورش
داده میشود. در بعضی از مناطق از طریق خوابانیدن تکثیر میشود.
میوه بالنگ
1- گل درخت بالنگ
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در پوست بالنگ
روغن فرّاری وجود دارد که شامل لیمونن 6]، دیپنتن 7] و سیترال 8] است.
معارف گیاهی، ج2، ص: 5
در برگهای رقم پولپ ترش آن کومارین 9]،
ایزوپیم پینلین 10] و سیتروپتن 11] مشخص شده است.
خواص- کاربرد
بالنگ دارای پوست زردرنگ طلایی با بوی
معطر بخصوص نوع کوچک آن که پوستش صاف است، معطرتر است. قسمت گوشتی سفید متصل به پوست
خارجی آن ضخیم و کمی شیرین و قسمت پولپ وسط آن که در میان پردههای ضخیم طولانی واقع
است، دارای الیاف و غلافهای پر از مایعی است که در بعضی انواع شیرین و در برخی ترش
میباشد. تخمهای آن که در قسمت پولپ آن واقع است کمی دراز و در غلاف سفیدی واقع و مغز
تخم، سفید و طعم آن کمی تلخ است.
از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی پوست
زرد آن کمی گرم و خشک است و شحم آن یا به عبارت دیگر قسمت گوشت سفید داخلی متصل به
پوست زرد آن در ارقامی که این قسمت شیرین است از نظر طبیعت سرد و تر و در ارقامی که
این قسمت کمی ترش است سرد و خشک میباشد و تخم آن سرد و خشک و برگ و شکوفه آن گرم و
خشک است. از نظر خواص معتقدند که پوست زرد آن برای تقویت قلب و دماغ و کبد سرد و معده
و احشای داخل شکم مفید است و برای تحلیل بادها و نفخ و کمک به هضم غذا مؤثر میباشد،
بخصوص مربای آن با عسل. البته در خوردن مربای آن اسراف نباید بشود زیرا هضم آن مشکل
میشود. دمکرده پوست زرد خشکشده آن مسکن قی صفراوی و جویدن آن خوشبوکننده دهان است.
اگر پوست و گوشت سفید خشکشده آن را در لابلای لباسها بگذارند مانع بید زدن میشود
و اگر پوست یک عدد اترج را در شراب بیندازند خیلی سریع آن را ترش و تبدیل به سرکه مینماید
و برای کبد و دماغ گرممزاجان مضر است و از این نظر باید با عسل و بنفشه و با گوشت
سفید ترش آن خورده شود. مقدار خوراک خشک آن تا 20 گرم و از مربای پوست زرد تا 25 گرم
است.
روغن پوست زرد بالنگ: پوست زرد 6 عدد بالنگ
را گرفته در یک کیلوگرم روغن کنجد بیندازند و در آفتاب گذارند و هر سه شبانهروز پوستهای
بالنگ را عوض
معارف گیاهی، ج2، ص: 6
کرده و پوست جدید در روغن میاندازند تا
5- 4 بار، به این ترتیب روغن بالنگ به دست میآید.
روغن بالنگ از نظر طبیعت گرم و خشک است
و مالیدن آن برای رفع بیحسی، فلجی، لقوه، رعشه و درد مفاصل، سیاتیک، امراض سرد عصبانی
و درد کلیه، مثانه و خوشبویی عرق نافع است. روغن شکوفه آن نیز همین اثر را دارد و روغن
برگ آن قویتر است.
خوردن قسمت گوشت سفید متصل به پوست زرد
خارجی آن خیلی ثقیل است و دیر هضم میشود و مصرف آن باید به صورت مربا با شکر و یا
با عسل باشد.
آب قسمت مغز ترش مزه بالنگ اگر با غذا
خورده شود برای مالیخولیای حاصل از سودا نافع است و چون ترشی آن برای اشخاص سوداوی
مضر است باید با شکر و قند شیرین شود و سپس خورده شود.
ضماد پخته تمامی میوه بالنگ در سرکه برای
درد مفاصل و نقرس و ورمهای مختلفه نافع است.
در هند از ریشه بالنگ به عنوان ضد کرم
و ضد یبوست مزاج استفاده میشود و ضمنا معتقدند که برای سنگ مثانه نیز مفید است و از
شکوفه و جوانههای آن به عنوان محرک و قابض و از میوه رسیده آن چون عامل مقوی معده
و نیرودهنده و از آب فشرده پولپ آن به عنوان خنک کننده و قابض استفاده میکنند.
در چین از جوشانده ریشه و پوست بالنگ به
عنوان ضد سرفه، نرمکننده سینه و رفع ناراحتی لومباگو[12] استفاده میکنند [هو].
در هند و چین بالنگ را قطعهقطعه کرده
و در الکل خیس میکنند و به عنوان ضد آسم میخورند.
تخم بالنگ کرمکش و ضد تب است [پتلو*].
در تخم آن یک ماده سیانوژنتیک 13] وجود دارد [برکیل*].
دمکرده سرشاخههای تازه سبز و جوان آن
را در شبهجزیره مالایا به عنوان اشتهاآور و ضد کرم و معالجه شکمدرد میخورند [برکیل
و هانیف**].
معارف گیاهی، ج2، ص: 7
///////////
نوع ترش yu (Citrus grandis / بادرنگ یا
اترج) را hu kan نامیده اند1 كه از گویا پیشنامی
كنائی باشد و یك معنای آن ’’شیرین مثل قوم هو‘‘ است. این درخت بومی خود چین است.
همچنین:
. (5) اترج، utruj ، در فارسی ترنج،
turunj (Citrus medica). بر گرفته از mātulunga در سنسکریـــت
(ص 301 کتاب پیش رو)، نــــیز mātulanga ، -lānga و -linga .
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
(ساینو-ایرانیکا)
///////////
بالَنگ (بالنگو،
بالنجو) Citrus medica cedrata میوهای
خوراکی از تیرهٔ مرکبات (Rutaceae) است. از
آن در مرباسازی استفاده میشود.
خواص[ویرایش]
رفع خونریزی لثه، تقویت کبد، خنک کننده و آرام بخش، رفع یبوست معده. همراه با گلاب برای اسهال خونی و نیز
اسهالهای رودهای سودمند است.
بالنگ در کتب طب سنتی با نام«اترج کبیر» آمدهاست. میوه آنرا به فارسی
بالنگ گویند و از نظر گیاه شناسی زیرگونه
ای از بادرنگ است. این درختچه دارای میوههایی است که گاهی به وزن یک کیلو گرم نیز
میرسد. نوع دیگری از بالنگ را به فارسی «بادرنگ» مینامند و در کتب طب سنتی با
نامهای بادرنج، باذرنج و اترج صغیر آمدهاست.
بالنگ درختچهای است به شکل غیر منظم، برگ آن با کمی اختلاف شبیه سایر
مرکبات ولی میوه آن به کلی متفاوت و نوع کبیر آن در ابعاد یک خربزه کوچک است. شکل
آن دراز از یک طرف متصل به شاخه کمی پهن و از طرف دیگر به نوک بارکی ختم میشود.
پوست آن به رنگ زرد طلایی خیلی ضخیم، موج دار و دارای برآمدگیهایی مانند تاول
درشت است. قسمت عمده میوه را با پوست زرد و گوشت سفید داخل
پوست را گرفته و تقریباً جای برای گوشت ترش غیر خوراکی وسط آن باقی نگذاردهاست.
گل آن سفید میباشد. بالنگ دارای پوست زرد رنگ طلایی، با بوی معطر، به خصوص نوع
کوچک آن که پوستش صاف است، معطرتر است. قسمت گوشتی سفید متصل به پوست خارجی آن
ضخیم و کمی شیرین و قسمت گوشت وسط آن که در میان پردههای ضخیم طولانی واقع شدهاست،
دارای الیاف و غلافهای پر از مایعی است که در بعضی انواع شیرین و در برخی ترش میباشد.
تخمهای آن که در قسمت گوشتی آن واقع است کمی دراز و در غلاف سفیدی واقع و مغز،
سفید و کمی تلخ است. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی پوست زرد آن کمی گرم و
خشک است و شحم آن یا به عبارت دیگر قسمت گوشت سفید داخلی متصل به پوست زرد آن در
ارقامی که این قسمت شیرین است از نظر طبیعت سرد و تر و خشک و برگ و شکوفه آن گرم
وخشک است. از نظر خواص معتقدند که پوست زرد آن برا ی تقویت قلب و دماغ و کبد، سرد
و معده احشای داخل شکم مفید است و برای تحلیل بادها و نفخ و کمک به هضم غذا مؤثر
میباشد. بخصوص مربای آن با عسل؛ البته با خوردن مربای آن اسراف نباید شود زیرا
هضم آن مشکل میشود. دم کرده پوست زرد خشک شده آن مسکن قی صفراوی و جویدن آن خوشبو
کننده دهان است. اگر پوست و گوشت سفید خشک شده آن را درلابه لای لباسها بگذارند
مانع بید زدن میشوند.[نیازمند منبع]
منابع[ویرایش]
- کتب طب سنتی
////////////
أترج، تـُرُنج، كباد، تفاح
ماهي أو متك (الاسم العلمي: Citrus medica) نوع نباتي من مجموعة الحمضيات ينتمي للفصيلة السذابية.
محتويات
يعتقد أن موطن الأترج الأصلي جنوب شرق آسيا، ثم انتقلت زراعته إلى منطقة البحر الأبيض المتوسط. وهو ينمو بكثرة في المناطق الحارة قرب المياه وهو
أقل الحمضيات تحملاً للبرودة.
للأترج أسماء عديدة فيسمى في اللغة الفصحى أترج
وأُتْرجة وأُتْرنجة ومُتْكْ، ويعرف في بلاد الشام باسم كُبّاد (بالضم) أو كَبّاد (بالفتح) وترُنج، وكذا
في الإمارات ولكن الغالبية تسميها (شِخاخ) أو(إِشْخاخ)، وفي مصر والعراق (أُترج) كما يسمى تفاح العجم وتفاح ماهي و(ليمون
اليهود) لأنهم كانوا يحملونه في أعيادهم، وفي اليونانية (ناليتيوس) أي ترياق
السموم.
ورد ذكر الأترج في سفر اللاويين من التوراة: "تأخذون لأنفسكم ثمر الأترج بهجة". وقيل أن بعض
الملوك الأكاسرة سجنوا بعض الأطباء، وأمروا ألا يقدم لهم من الأكل إلا الخبز وأدام واحد، فاختاروا الأترج وسئلوا عن
ذلك فقالوا "لانه في العاجل ريحان ومنظره مفرح، وقشره طيب الرائحة ولحمه
فاكهة وحماضه إدام وحبه ترياق وفيه دهن". يقول العالم إسحاق بن سليمان
المعروف ((باالفلسطينية)) في كتابه الأغذية والأدوية : "أما الأترج
فمركب من قوى أربع : أحدها في قشره، والثانية في لحمه، والثالثة في لبه
والرابعة في حبه الذي هو بذره. فأما قشره فمن منافعه أنه إذا جعل في الثياب منع
السوس، ورائحته تُصلح فساد الهواء والوباء، يُطِّيب النكهة إذا أمسكه في الفم
ويُحلل الرياح."
وقال ديسقوريدس: أنه إذا شُرب بشراب كانت له قوة تضاد قوة الأدوية
القتّآلة. وأما لحم الأترج الذي بلا قشرة فبارد رطب، وبرده أقوى من رطوبته، وفي
جسمه كثافة وغلظ وهو لبرده صـار فيه قوة مبردة لحرارة المعدة، ولغلظه وكثافتـه
صـار بطيء الانهضام والانحدار. أما ماء الأترج فرقيق سائل ليس فيه شيء من الغذاء
لأن رطوبته ليس فيها من الجسمانية شيء أصلاً. ويقول ابن سينا في الأترج:
"لحمه (لبه) ملطف لحرارة المعدة نافع لأصحاب المرة الصفراء".
وقال الأطباء العرب فيه الكثير حيث قسموه إلى أربعة أصناف:
قشر ولب وحمض وبذر ولكل منها منافع وخواص وقالوا إن من منافع قشره أنه إذا جفف
وسحق ثم جعل بين الملابس أو الفراش منع السوس ورائحته تطيب رائحة الهواء والوباء،
ويطيب النكهة إذا امسكها في الفم، ويحلل الرياح، وإذا أضيف إلى الطعام أعان على
الهضم. وعصارة القشرة الطازجة تنفع من نهش الأفاعي شرباً، كما ينفع القشر ضماداً
على الجروح وإذا احرق قشره بعد جفافه فإن رماده طلاء جيد للبهاق. أما لبه فملطف للمعدة، وحماضه قابض وكاسر للصفراء، ومسكن للخفقان
الحار، يفيد اليرقان شرباً، يقطع القيء، ومشه للأكل، يحبس البطن ينفع الإسهال
والصفراوي، ينفع طلاءه من الكلف، مقوٍ معدي ويسكن العطش. أما بذره فينفع من السموم
القاتلة إذا شرب منه وزن مثقالين مقشراً بماء فاتر، ملين للطبيعة مطيب للنكهة.
وقالت طائفة من الحكماء "جمع الأترج أنواعا من المحاسن والإحسان فقشره
مشموم، وشحمه فاكهة وحماضه ادام وبذره دهان.
«قوة الأترج تلطف وتقطع وتبرد وتطفئ حرارة الكبد
وتقوي المعدة وتزيد في شهوة الطعام وتقمع حدة المرة الصفراء وتزيل الغم العارض
منها، وحب الأترج ينفع من لدغ العقارب»
يستخدم الأترج في الطب الحديث كفاتح للشهية
ومهضم ومنبه للجهاز الهضمي ومطهر ومضاد للفيروسات وقاتل للبكتريا ومخفض للحمى،
ويستخدم كمضاد للبرد والأنفلونزا والحمى ولعدوى الصدر والحنجرة بالميكروبات. وهو
يقوي جهاز المناعة، كما يساعد في موازنة ضغط الدم.
لا تصنع من الأترج مأكولات ولكن يمكن إعداد مربى
الأترج من قشرة الثمرة، وهو من المربيات الفاخرة وتشتهر حلب بتحضيره.
وأكثر الناس يأكلون الأترج مخلوطاً بعسل النحل
ليكتسب بذلك عذوبة وطيب طعم ويسرع انحداره وانهضامه.
ثمار ثلاثة أصناف من الأترج (الأول إلى اليمين
هو الذي يصنع منه المربى)
ورد ذكره في الطب النبوي، حيث يروي أنس عن أبي موسى الأشعري أن رسول الإسلام قال: " مثل المؤمن الذي يقرأ
القرآن كمثل الأترجة، طعمها طيب، وريحها طيب "[3][4] ما ذكر عنه في
السنة النبوية :
عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِي
يَقْرَأُ الْقُرْآنَ كَمَثَلِ الأُتْرُجَّةِ؛ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَطَعْمُهَا
طَيِّبٌ, وَمَثَلُ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ الْقُرْآنَ؛ كَمَثَلِ
التَّمْرَةِ لَا رِيحَ لَهَا وَطَعْمُهَا حُلْوٌ, وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ الَّذِي
يَقْرَأُ الْقُرْآنَ مَثَلُ الرَّيْحَانَةِ؛ رِيحُهَا طَيِّبٌ وَطَعْمُهَا مُرٌّ,
وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ الْقُرْآنَ كَمَثَلِ الْحَنْظَلَةِ
لَيْسَ لَهَا رِيحٌ وَطَعْمُهَا مُرٌّ)
.صحيح البخاري، برقم: (5427)، واللفظ له، وصحيح مسلم، برقم: (797).
قال الإمام ابن حجر العسقلاني: قيل الحكمة من تخصيص الأترجة بالتمثيل دون
غيرها من الفاكهة التي تجمع طيب الطعم والريح كالتفاحة لأنه يتداوى بقشرها وهو
مفرح بالخاصيَّة، ويستخرج من حبِّها الدهن وله منافع.
قال: وغلاف حبه أبيض
فيناسب قلب المؤمن، وفيه أيضاً من المزايا، كبرُ حجمه وحسن منظره وتَفْريح لونه
ولين ملمسه وفي أكله مع الالتذاذ ؛ طيب النكهة، ودباغ معدة، وجودة هضم، وله منافع
أخرى.
وقال العلامة المباركفوري : وجه التشبيه بالأترجة لأنها أفضل ما يوجد
من الثمار في سائر البلدان وأجدى لأسباب كثيرة جامعة للصفات المطلوبة منها والخواص
الموجودة فيها فمن ذلك كبر جرمها، وحسن منظرها، وطيب مطعمها، ولين ملمسها، تأخذ
بالأبصار صبغةً ولوناً، فاقع لونها، تسر الناظرين، تتوق إليها النفس قبل التناول،
تفيد آكلها بعد الالتذاذ، وتشترك الحواس الأربع فيها البصر والذوق والشم واللمس.
وقال العلامة العظيم أبادي : الأترجة جامعة لطيب الطعم والرائحة وحسن
اللون ومنافع كثيرة، والمقصود بضرب المثل بها بيان لشأن المؤمن وارتفاع عمله.
وقال ابن القيم : وحقيق بشيء هذه منافعه أن يُشبَّه به
خلاصة الوجود وهو المؤمن الذي يقرأ القرآن، وكان بعض السلف يحب النظر إليه لمـا في
منظره من التفريح.
وقيل في قوله (طعمُها طيِّبٌ وريحُها طيبٌ) خصَّ
صفة الإيمان بالطعم وصفة التلاوة بالرائحة؛ لأنّ الطّعم أثبت وأدوم من الرائحة..
شجرة من الحمضيات يصل ارتفاعها إلى خمسة أمتار،
ناعمة الأغصان والأوراق، أزهارها بيضاء وثمرتها تشبه الليمونة إلا أنها أكبر بكثير ذات
لون أصفر (يميل إلى البرتقالي عند النضج). للثمرة رائحة مميزة زكية ماؤها حامض.
تحتوي قشور ثمرة الاترج على زيت طيار والمكون
الرئيسي ليمونين والذي يشكل نسبة 90٪ من محتويات الزيت وتحتوي القشور على
فلافونيدات وكومارينز وتربينات ثلاثية وفيتامين C
وكاروتين ومواد بكتينية.
في الأترج منافع كثيرة، مركب من أربعة أشياء:
قشر، ولحم، وحمض، وبذر، ولكل واحد منها مزاج يخصه. وقال ابن البيطار:
«قوة الأترج تلطف وتقطع وتبرد وتطفئ حرارة الكبد
وتقوي المعدة وتزيد في شهوة الطعام وتقمع حدة المرة الصفراء وتزيل الغم العارض
منها، ويسكن العطش ويقطع الإسهال وحماضه نافع من الخفقان وحب الاترج ينفع من لدغ
العقارب.»
أنه إذا جعل في الثياب منع السوس، ورائحته تصلح
فساد الهواء والوباء، ويطيب النكهة إذا أمسكه في الفم، ويحلل الرياح ،وإذا جعل في
الطعام كالأبازير، أعان على الهضم
«وعصارة قشره تنفع من نهش الأفاعي شرباً، وقشره
ضماداً، وحراقة قشره طلاء جيد للبرص.»
فملطف لحرارة المعدة، نافع لأصحاب المرة
الصفراء، قامع للبخارات الحارة.
«خاصية حبه النفع من السموم القاتلة إذا شرب منه
وزن مثقال مقشراً بماء فاتر وطلاء مطبوخ، وإن دق ووضع على موضع اللسعة، نفع، وهو
ملين للطبيعة، مطيب للنكهة، وأكثر هذا الفعل موجود في قشره»
- ^ مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 2
— كارولوس لينيوس — الحجم: 1 — تاريخ النشر: 1753 —
الصفحة: 782 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: 358803
- ^ "معرف Citrus medica
في موسوعة الحياة". eol.org.
اطلع عليه بتاريخ 8 أغسطس 2016.
- ^ البخاري (5111، 7121)
- ^ مسلم (797).
{{كومنز|Citrus_fruits#Citrons|تحرير
أترج
- أشجار زينة
- أشجار
- حمضيات
- زيوت عطرية
- سذابية
- فواكه تنشأ في آسيا
- نباتات الهند
- نباتات زينة في آسيا
- نباتات شرق آسيا
- نباتات طبية
- نباتات طبية في آسيا
- نباتات نيبال
- نباتات وصفت في 1753
////////////
به عبری اِترُگ:
אתרוג (שם מדעי: Citrus
medica) הוא מין של עץ ירוק-עד מסוג פרי הדר ושמו של פרי העץ. מקור האתרוג הוא דרום-מזרח אסיה, ומקור שמו הוא ככל הנראה במילה הפרסית תֻרֻנְג'.
האתרוג הוא אחד מחמשת מיני ההדרים המקוריים בטבע
(לצד הפומלו, הקי ליים, המנדרינה וה-Citrus halimii). כל שאר מיני ההדרים, התפתחו או פותחו על ידי הכלאה טבעית או מלאכותית, של מינים שונים מהסוג.
///////////
به ترکی آقاج کاوُنو:
Ağaç kavunu (Citrus medica), sedef
otugiller (Rutaceae)
familyasından meyvesi yenen bir bitki türü. Kalın ve sert kabuğu ile bilinir. Genelde
bir süre saklandıktan sonra ya da hamur işlerinin içine katılarak tüketilir.
Bazı kültürlerde meyve çayı yapımında kullanılır. Ağaç kavunlarının en çok
yetiştiği yerler Akdeniz çevresi, Hindistan'ın bazı bölgeleri ve Güney ile Orta
Amerika'dır.
Ağaç kavunu yavaş
büyüyen bir ağaçtır. 3 yaşına geldiğinde meyve vermeye başlar. Meyvesinin boyu
eninden büyük genelde 12-15 cm arasındadır. Kabuğu kalın, sert ve kokuludur.
Dış kabuğu üzerinde pürüz ve çıkıntılar bulunur.
Turunçgiller ile ilgili bu madde bir taslaktır. Madde içeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
|
Meyveler ile ilgili bu madde bir taslaktır. Madde içeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
|
////////////
Citron
From Wikipedia, the free encyclopedia
Citron
Citrus medica |
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. medica
|
The citron is
a large fragrant citrus fruit with a thick
rind, botanically classified asCitrus medica by both
the Swingle and Tanaka botanical name systems. It is one of the four
original citrus fruits (the others being pomelo, mandarin and papeda), from which most other citrus types
developed through natural hybrid speciation or artificial hybridization.[1]
Contents
The
fruit's English name "citron" derives ultimately from Latin, citrus,
which is also the origin of the genus name.
A
source of confusion is that citron or similar words in French, Lithuanian,Hungarian, Finnish, Latvian, the West Slavic languages, and all Germanic languages but English
are false
friends,
as they refer to the lemon. Indeed, into the 16th
century, the English name citron included the lemon and perhaps the lime as
well.[2]
In Persian languages, it is called Turunj,
as against "Naraj" (bitter orange); both names borrowed by Arabic and introduced into
Spain and Portugal after their occupation by the Muslims in AD 711, whence it
became the source of the name, 'orange.' In Syria it is called Kabbad;[3] in Japanese it is called Bushukan (maybe
referring only to the fingered varieties).[4]
A citron halved and depulped, cooked in sugar
While
the lemon or orange are peeled to
consume their pulpy and juicy segments, the citron's pulp is
dry, containing a small quantity of insipid juice, if any. The main content of
a citron fruit is the thick white rind, which adheres to the segments and
cannot be separated from them easily. The citron gets halved and depulped, then
its rind is cooked in sugar, diced, and used as a confection.
citron torte
Today
the citron is used for the fragrance or zest of its flavedo, but the most important
part is still the inner rind (known as pith or albedo), which is a fairly important article
in international trade and is widely
employed in the food industry as succade,[5] as it is known when
it is candied in sugar.
The
dozens of varieties of citron are collectively known as Lebu in Bangladesh, where it is the primary citrus fruit.
In
Iran, the citron's thick white rind is used to make jam; in Pakistan the fruit is used
to make jam but is also pickled; in South Indian cuisine, the citron is widely
used in pickles and preserves. In the United States, citron is an important
ingredient in holiday fruit cakes. In Korea, citron is used to make an herbal
tea called yujacha, which supposedly helps
to suppress coughing, relieve hangovers, and is effective in curing
indigestion.[6]
From ancient through medieval times, the citron
was used mainly for medical purposes: to combat seasickness,pulmonary troubles, intestinal ailments, scurvy and other
disorders. The essential
oil of
the flavedo (the outermost,
pigmented layer of rind) was also regarded as an antibiotic. Citron juice with wine was considered an
effective antidote topoison, as Theophrastus reported. In the
Ayurvedic system of medicine, the juice is still used for treating conditions
like nausea, vomiting, and excessive thirst.
The
juice of the citron has a high Vitamin C content and used
medicinally as an anthelmintic, appetizer, tonic, in
cough, rheumatism, vomiting, flatulence, haemorrhoids, skin diseases and weak
eyesight.[7]
There
is an increasing market for the citron for the soluble fiber (pectin) found in its
thick albedo.[8]
The
citron is also used by Jews (the word for it in Hebrew is etrog) for a religious ritual during the Feast of Tabernacles; therefore, is
considered to be a Jewish symbol which is found on various Hebrew antiques and
archaeological findings.[9]Citrons used for ritual
purposes cannot be grown by grafting branches.
A
variety of citron native to China has sections that
separate into finger-like parts and is used as an offering in Buddhist temples.
For
many centuries, citron's fragrant essential oil has been used in perfumery, the
same oil that was used medicinally for its antibiotic properties. Its major
constituent is limonene.[10]
The
citron fruit is usually ovate or oblong,
narrowing towards the stylar end. However, the
citron's fruit shape is highly variable, due to the large quantity ofalbedo, which forms
independently according to the fruits' position on the tree, twig orientation,
and many other factors. The rind is leathery, furrowed, and adherent. The inner
portion is thick, white and hard; the outer is uniformly thin and very
fragrant. The pulp is usually acidic, but also can be sweet, and even pulpless
varieties are found.
Most
citron varieties contain a large number of monoembryonic seeds. They are
white, with dark innercoats and red-purplish chalazal spots for the acidic
varieties, and colorless for the sweet ones. Some citron varieties are also
distinct, having persistent styles, that do not fall off
after fecundation. Those are usually promoted for etrog use.
Some
citrons have medium-sized oil bubbles at the outer surface, medially distant to
each other. Some varieties are ribbed and faintly warted on the outer surface.
There is also a fingered citron variety called Buddha's hand.
The
color varies from green, when unripe, to a yellow-orange when overripe. The
citron does not fall off the tree and can reach 8–10 pounds (4–5 kg) if
not picked before fully mature.[11] However, they
should be picked before the winter, as the branches might bend or break to the
ground, and may cause numerous fungal diseases for the tree.
A pure citron, of any kind, has a large
portion of albedo, which is important for
the production of Succade.
Citrus
medica is
a slow-growing shrub or small tree that
reaches a height of about 8 to 15 ft (2 to 5 m). It has irregular
straggling branches and stiff twigs and longspines at the leaf axils. The evergreen leaves
are green and lemon-scented with slightly serrate edges, ovate-lanceolate or
ovate elliptic 2.5 to 7.0 inches long.Petioles are usually
wingless or with minor wings. The clustered flowers of the acidic varieties are
purplish tinted from outside, but the sweet ones are white-yellowish.
Acidic-pulp varieties
|
Pulpless varieties
|
Related articles
|
The
citron tree is very vigorous with almost no dormancy, blooming several times a
year, and is therefore fragile and extremely sensitive to frost.[12]
The acidic varieties include
the Florentine and Diamante citron from Italy, theGreek citron and the Balady citron from Israel.[13] The sweet varieties
include theCorsican and Moroccan citrons. Between the pulpless
are also some fingeredvarieties and the Yemenite citron.
There
are also a number of citron hybrids; for example, ponderosa lemon, the lumia and rhobs el Arsa are known citron
hybrids, some are claiming that even the Florentine citron is not pure citron,
but a citron hybrid.
Despite
the variation among the cultivars, authorities agree the citron is an old and
original species. There is molecular evidence that all other cultivated citrus
species arose by hybridization among four ancestral types, which are
the citron, pomelo, mandarin and some papedas. The citron is believed to be the purest
of them all, since it is usually fertilized by self-pollination, and is therefore
generally considered to be a male parent of any citrus hybrid rather than a
female one.[14][15][16][17][18][19]
Today,
authorities agree that all citrus species are native to Southeast Asiawhere they are found wild
and in an uncultivated form. The story of how they spread to the Mediterranean has been reported
by Francesco Calabrese,[20]Henri Chapot,[21] Samuel Tolkowsky,[22] Elizabetta
Nicolisi,[23] and others.[24][25][26][27]
The
citron could also be native to India where it borders
on Burma, in valleys at the foot
of the Himalayas, and in the Indian Western Ghats.[28][29] It is thought that
by the time of Theophrastus, the citron was mostly cultivated in the Persian Gulf on its way to theMediterranean basin, where it was cultivated
during the later centuries in different areas as described by Erich Isaac.[30]Many mention the role
of Alexander the Great and his armies as
they attacked Persia and what is
today Pakistan, as being responsible
for the spread of the citron westward, reaching the European countries such
as Macedonia andItaly.[31][32][33][34][35][36][37][38]
Leviticus
mentions the "fruit of the tree hadar" as being required for ritual
use during the Feast of Tabernacles (Lev. 23:40). According to
Rabbinical tradition, the "fruit of the tree hadar" refers to the
citron, which the Israelites brought toIsrael from their exile
in Egypt, where the Egyptologist and archaeologist Victor Loret claimed to have
identified it depicted on the walls of the botanical garden at the Karnak Temple, which dates back to the
time of Thutmosis
III,
approximately 3,000 years ago.[39]
The
citron has been cultivated since ancient times, predating the cultivation of
other citrus species.[40]
Illustration of fingered citron with the leaves and
thorns that are common to all varieties of citron.
In the east and south there are special
plants... i.e. in Media and Persia there are many types of fruit, between them
there is a fruit called Median or Persian Apple. The tree has a leaf similar to
and almost identical with that of the andrachn (Arbutus andrachne L.), but has thorns like those of
the apios (the wild pear, Pyrus
amygdaliformis Vill.) or the firethorn, Cotoneaster
pyracanthaSpach.), except that they are white, smooth, sharp and strong.
The
fruit is not eaten, but is very fragrant, as is also the leaf of the tree; and
the fruit is put among clothes, it keeps them from
beingmoth-eaten. It is also useful
when one has drunk deadly poison, for when it is administered in wine; it upsets the stomach and brings up the
poison. It is also useful to improve the breath, for if one boils the
inner part of the fruit in a dish or squeezes it into the mouth in some other
medium, it makes the breath more pleasant.
The
seed is removed from the fruit and sown in the spring in carefully tilled
beds, and it is watered every fourth or fifth day. As soon the plant is strong
it is transplanted, also in the spring, to
a soft, well watered site, where the soil is not very fine, for it prefers such
places.
And
it bears its fruit at all seasons, for when some have
gathered, the flower of the others is on the tree and is ripening others. Of
theflowers I have said[42] those that have a
sort of distaff [meaning thepistil] projecting from the
middle are fertile, while those that do not have this are sterile. It is also
sown, like date
palms,
in pots punctured with holes.
This
tree, as has been remarked, grows in Media and Persia.
Citron
was also described by Pliny the Elder, who called it nata Assyria malus.
The following is from his book Natural History:
There is another tree also with the same
name of "citrus," and bears a fruit that is held by some persons in
particular dislike for its smell and remarkable bitterness; while, on the other
hand, there are some who esteem it very highly. This tree is used as an
ornament to houses; it requires, however, no further description.[43]
The
citron tree, called the Assyrian, and by some the Median apple, is an antidote
against poisons. The leaf is similar to that of the arbute, except that it has
small prickles running across it. As to the fruit, it is never eaten, but it is
remarkable for its extremely powerful smell, which is the case, also, with the
leaves; indeed, the odour is so strong, that it will penetrate clothes, when
they are once impregnated with it, and hence it is very useful in repelling the
attacks of noxious insects.
The
tree bears fruit at all seasons of the year; while some is falling off, other
fruit is ripening, and other, again, just bursting into birth. Various nations
have attempted to naturalize this tree among them, for the sake of its medical
properties, by planting it in pots of clay, with holes drilled in them, for the
purpose of introducing the air to the roots; and I would here remark, once for
all, that it is as well to remember that the best plan is to pack all slips of
trees that have to be carried to any distance, as close together as they can
possibly be placed.
It
has been found, however, that this tree will grow nowhere except in Media or
Persia. It is this fruit, the pips of which, as we have already mentioned,
the Parthian grandees employ in
seasoning their ragouts, as being peculiarly
conducive to the sweetening of the breath. We find no other tree very highly
commended that is produced in Media.[44]
Citrons,
either the pulp of them or the pips, are taken in wine as an antidote to
poisons. A decoction of citrons, or the juice extracted from them, is used as a
gargle to impart sweetness to the breath. The pips of this fruit are
recommended for pregnant women to chew when affected with qualmishness. Citrons are good, also,
for a weak stomach, but it is not easy to eat them except with vinegar.[45]
·
1.
Jump up^ Klein, J.
(2014). "Citron Cultivation,
Production and Uses in the Mediterranean Region". In Z. Yaniv; N.
Dudai. Medicinal and Aromatic Plants of the Middle-East. 2.
Springer Netherlands. pp. 199–214. doi:10.1007/978-94-017-9276-9_10.
10.
Jump up^ Inouye, S.;
Takizawa, T.; Yamaguchi, H. (2001). "Antibacterial
activity of essential oils and their major constituents against respiratory
tract pathogens by gaseous contact". Journal of
Antimicrobial Chemotherapy. 47 (5): 565–573.doi:10.1093/jac/47.5.565. PMID 11328766.
·
The Search for the
Authentic Citron: Historic and Genetic Analysis; HortScienc 40(7):1963–1968.
2005
13.
Jump up^ Meena, Ajay
Kumar; Kandale, Ajit; Rao,M.M.; Panda, P.; Reddy, Govind (2011). "A review on
citron-pharmacognosy, phytochemistry and medicinal uses" (PDF). The Journal of
Pharmacy. 2 (1): 14–20.
14.
Jump up^ "Citrus phylogeny
and genetic origin of important species as investigated by molecular
markers". springerlink.com.
15.
Jump up^ Assessing genetic
diversity and population structure in a citrus germplasm collection utilizing
simple sequence repeat markers (SSRs) by: Noelle A. Barkley, Mikeal L. Roose,
Robert R. Krueger and Claire T. Federici
16.
Jump up^ Phylogenetic
relationships in the "true citrus fruit trees" revealed by PCR-RFLP
analysis of cpDNA. 2004
17.
Jump up^ The Search for the
Authentic Citron: Historic and Genetic Analysis; HortScienc 40(7):1963–1968.
2005
18.
Jump up^ Chromosome Numbers in the Subfamily
Aurantioideae with Special Reference to the Genus Citrus; C. A. Krug. Botanical
Gazette, Vol. 104, No. 4 (Jun., 1943), pp. 602–611
19.
Jump up^ The relationships among
lemons, limes and citron: a chromosomal comparison. by R. Carvalhoa, W.S.
Soares Filhob, A.C. Brasileiro-Vidala, M. Guerraa.
20.
Jump up^ Calabrese, La
favolosa storia degli agrumi. L'EPOS, 1998, Palerno Italy. English translation in
Citrus: the genus citrus
21.
Jump up^ Capot, "The
citrus plant", p.6-13. in: Citrus. Ciba-Geigy Agrochemicals
Tech. Monogr.4. Ciba-Geigy Ltd., 1975, Basle, Switzerland.
22.
Jump up^ Tolkowsky, Hesperides.
A history of the culture and use of citrus fruits, p.371. John Bale, Sons
and Curnow, 1938, London, England.
27.
Jump up^ The Search for the
Authentic Citron: Historic and Genetic Analysis; HortScienc 40(7):1963–1968.
2005
29.
Jump up^ COUNTRY REPORT TO THE FAO
INTERNATIONAL TECHNICAL CONFERENCE ON PLANT GENETIC RESOURCES (Leipzig, 1996);
Prepared by: Nepal Agricultural Research Council; Kathmandu, June 1995; CHAPTER
2.2
30.
Jump up^ Isaac, "The Citron
in the Mediterranean: a study in religious influences", Economic Geography, Vol. 35 No. 1. (Jan.
1959) pp. 71–78
40.
Jump up^ "THE INTRODUCTION OF
CULTIVATED CITRUS TO EUROPE VIA NORTHERN AFRICA AND THE IBERIAN PENINSULA". ebscohost.com.
41.
Jump up^ Historia
plantarum 4.4.2-3 (exc. Athenaeus Deipnosophistae 3.83.d-f);
cf. Vergil Georgics 2.126-135; Pliny Naturalis
historia12.15,16.
43.
Jump up^ http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999.02.0137%3Abook%3D13%3Achapter%3D31
44.
Jump up^ "Pliny the Elder,
The Natural History, BOOK XII. THE NATURAL HISTORY OF TREES, CHAP. 7. (3.)—HOW
THE CITRON IS PLANTED.". tufts.edu.
45.
Jump up^ "Pliny the Elder,
The Natural History, BOOK XXIII. THE REMEDIES DERIVED FROM THE CULTIVATED
TREES., CHAP. 56.—CITRONS: FIVE OBSERVATIONS UPON THEM.". tufts.edu.
·
The Encyclopædia
Britannica: "a" Dictionary of Arts, Sciences, Literature … edited by
Hugh Chisholm
·
Evyatar Marienberg and
David Carpenter, The Stealing of the ‘Apple
of Eve’ from the 13th century Synagogue of Winchester, Henri III Fine Rolls
Project, Fine of the Month: December 2011
·
Citron
|
|
Non-hybrid citrons
|
|
Drinks
|
|
Products
|
|
Related topics
|
|