اناغالس . [ ا ل ِ ] (معرب ، اِ) معرب از یونانی ، گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا
قرمز میباشد. اناگیر. حشیشةالعلق . (فرهنگ فارسی معین ). آذان الفار. (تذکره ضریر انطاکی ص 63). گیاهیست برگش شبیه بمرزنجوش
و مایل باستداره و شاخهای او منبسط بر روی زمین و مربعو ثمرش مثل غلافی و دانه های
او بقدر خشخاش و بسیار تند و تلخ و گل قسم ماده لاجوردی و قسم نر بغایت سرخ میباشد.
(از تحفه حکیم مومن ) . و رجوع به همین کتاب
و فرهنگ گیاهی ص 58 و واژه نامه گیاهی ص
22 و آذان الفار* در همین لغت نامه شود.
* آذان الفار. [ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است برّی و بستانی . بستانی آن در کنار آبها و بیشه ها وسایه ها روید، برگش مایل بتدویر و شبیه بگوش موش و گیاهش بی ساق و بی گل و بر روی زمین پهن شود و شاخه های آن سه پهلوست و چون مالند بوی خیار از وی آید. و برّی آن سه قسم است ، قسمی را شاخه های بسیار باریک که از یک اصل روید و شاخه های اسفل سرخ و مجوّف است و برگها باریکتر و درازتر از نوع بستانی و مایل بسیاهی ، و وسط و پشت برگها محدب و اطراف برگها تند و زوج بر شاخه ها رسته و هر ساقی مشتمل بر شاخه های ریزه و گلش لاجوردی و بعضی را گلش زرد و بیخش بقدر انگشتی و پرشعبه وفرق میان این قسم و اسقولوفندریون آن است که این رابرگ نرم و دراز و ریزه و اسقولوفندریون بخلاف اوست . و قسم دیگر را منابت رهگزارها است و شاخه های او بر روی زمین پهن شود و برگش مایل بتدویر و بی گل و بسیار شبیه بنوع بستانی از آن ریزه تر و باحرافت است و گویند بی گل نیست ولکن از غایت ریزگی و چسبیدن او بشاخه هاچندان مرئی نمی شود و قسم سوم را برگ مایل بتدویر و خارناک و مزغب و شاخش شیردار و مفروش بر روی زمین . وابن تلمیذ در مغنی میفرماید که اقسام آذان الفار غیرمرزنجوش است و همچنین از سایر کتب نیز این معنی ظاهر می شود چه مرزنجوش متصف بصفات دیگر و ازجمله ریاحین است و با عطریت و برگش شبیه بگوش موش و مایل بتدویر نیست و گل او سفید مایل بسرخی است و تخمش شبیه بتخم ریحان و شفاف میباشد و تشویش قول صاحب اختیارات نهایت ظهور دارد. (تحفه ).
* آذان الفار. [ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است برّی و بستانی . بستانی آن در کنار آبها و بیشه ها وسایه ها روید، برگش مایل بتدویر و شبیه بگوش موش و گیاهش بی ساق و بی گل و بر روی زمین پهن شود و شاخه های آن سه پهلوست و چون مالند بوی خیار از وی آید. و برّی آن سه قسم است ، قسمی را شاخه های بسیار باریک که از یک اصل روید و شاخه های اسفل سرخ و مجوّف است و برگها باریکتر و درازتر از نوع بستانی و مایل بسیاهی ، و وسط و پشت برگها محدب و اطراف برگها تند و زوج بر شاخه ها رسته و هر ساقی مشتمل بر شاخه های ریزه و گلش لاجوردی و بعضی را گلش زرد و بیخش بقدر انگشتی و پرشعبه وفرق میان این قسم و اسقولوفندریون آن است که این رابرگ نرم و دراز و ریزه و اسقولوفندریون بخلاف اوست . و قسم دیگر را منابت رهگزارها است و شاخه های او بر روی زمین پهن شود و برگش مایل بتدویر و بی گل و بسیار شبیه بنوع بستانی از آن ریزه تر و باحرافت است و گویند بی گل نیست ولکن از غایت ریزگی و چسبیدن او بشاخه هاچندان مرئی نمی شود و قسم سوم را برگ مایل بتدویر و خارناک و مزغب و شاخش شیردار و مفروش بر روی زمین . وابن تلمیذ در مغنی میفرماید که اقسام آذان الفار غیرمرزنجوش است و همچنین از سایر کتب نیز این معنی ظاهر می شود چه مرزنجوش متصف بصفات دیگر و ازجمله ریاحین است و با عطریت و برگش شبیه بگوش موش و مایل بتدویر نیست و گل او سفید مایل بسرخی است و تخمش شبیه بتخم ریحان و شفاف میباشد و تشویش قول صاحب اختیارات نهایت ظهور دارد. (تحفه ).
///////////
اناغالیس. اناغالس
و اکبر گویند و آن اذان الفارست و گفته شود
مرزنجوش
مروقوش گویند بپارسی مرزنکوش گویند و بعربی
اذان الفار و در الف گفته شد و طبیخ وی استسقا را نافع بود و پنج درم از وی شری بلغمی
را سود دارد و عسر البول و مغص را نافع بود و اسحق گوید مضر بود بمثانه و مصلح وی تخم
خرفه بود و بدل آن افسنین رومی بود و گویند دو وزن آن خرماجوز بود و گویند بدل آن ورق
یاسمین بود و گویند نیم وزن آن فلفل بود
صاحب تحفه مینویسد: معرب از مرزنکوش فارسی
و غیر اذان الفار است چه اصلا برگ آن شبیه بگوش موش نیست و از جمله ریاحین خوشبو است
برگش طولانی و کمعرض رنگش سفید مایل بسرخی و تخمش مانند تخم ریحان و شفاف است
ابو ریحان در صیدنه مینویسد: مرزنگوش
را بتازی عنقز و بعضی سمسق گفتهاند و آن را بیونانی سمسحون و به لاتینی بیرساء نامند
لاتینORIGANUM MAJORANA فرانسهMARJOLAINE انگلیسیSWEET MAJORAM
اختیارات بدیعی
///////////////
آناغالیس قرمز (نام علمی: Anagallis
arvensis) نام یک گونه از سرده آناغالیس است.
نگارخانه[ویرایش]
Anagallis-arvensis-Horashim2014-Zachi-Evenor01.jpg
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Anagallis
arvensis»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶).
//////////////
الأناغالس [1] الحقلي (الاسم العلمي: Anagallis
arvensis)، هو نوع نبات ينتمي إلى جنس الأناغالس من الفصيلة المرسينية (باللاتينية:
Myrsinaceae). كان يوضع سابقا ضمن الفصيلة الربيعية (باللاتينية:
Primulaceae).
أسماء أخرى[عدل]
حشيشة العلق، قاتل العلق، حشيشة الحلمة، الزريقاء (الأنثى
منه)، الأحمر (الذكر)، أناكـِر (نبطية)، آذان الفار النبطي، لـُبيـْنـة، قـنفـدة، صابون
غيط، عيـن الجمل (في مصر) أو أم اللبن. وتسمى في المغرب: شحمة الفلوس.
البيئة والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام ومصر والمغرب العربي وتركيا وجنوب القوقاز
وكل مناطق أوروبا من اليونان والبلقان إلى إسبانيا والبرتغال وشمالاً من إيرلندا وبريطانيا
إلى فنلندا وروسيا.[2]
مراجع[عدل]
^ موقع الوراق. المفردة رقم 167 بجامع ابن البيطار. تاريخ
الولوج 14 أيار 2013.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار
الأناغالس الحقلي (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 14 أيار 2013.
///////////////
به عبری ماغدامیت:
מַרְגָּנִית הַשָׂדֶה
(שם מדעי: Anagallis arvensis) היא צמח חד שנתי ממשפחת הרקפתיים.[1] בישראל נקראת מרגנית השדה גם
"עין התכלת" על שם גוון הכחול-תכלת של עלי הכותרת של הפרח. באנגלית היא נקראת
Scarlet pimpernel וגם Poor man's
weatherglas.
//////////////
به پنجابی بلی بوتی:
بلی بوٹی موہری ٹبر دی اک ونڈ اے۔ ایہ اک
نکی تے ہر ورے ہون والی بوٹی اے۔ایہ یورپ، اتلے افریقہ تے لیندے ایشیا دی واسی اے پر
ہن ایہ ساری دنیا وچ ملدی اے۔ بلی بوٹی دا ماڑا تنا ہوندا اے جیہڑا زمین تے پھیلیا
ہوندا اے۔ ایہ 50 سینٹی میٹر (20انچ) تک لمی ہوندی اے۔ ایہدے تے کھٹے یا نیلے پھل کھڑے
ریندے نیں۔
///////////////
به پشتو اناگالیس اروېنسیس :
اناگالیس اروېنسیس یا Scarlet Pimpernel (په لاتين: Anagallis arvensis) یو زهرلرونکي او درملي بوټي
دي چې په اروپا کې شنه کېږي.
ستاينه[سمول]
اناگالیس اروېنسیس د یو کلن درملي بوټي
دي چې د Primulaceae په کورنۍ او د Anagallis
په چېنس پورې اړه لري.ساقه یی د څلورگوټې شکل، بیضوی پاڼې او سور گلان
لري. دا بوټي یو شمېر طبیعی توکې لکه گلیکوزیډونه، آنزیمونه، ساپونينونه او ټانينونه
لري. ريښه یی زهرلرونکي ساپونين Cyklamin
لري. ټول بوټې پرته له تخمو ريښو نه په طب کې د اسهال، سارو (وړجن) ژوبلو،
مزمنو دردونو، اینې او بډوډو د علاج لپاره ورڅخه کار اخيستل کېږي.
سرچينې[سمول]
Angis Revue červen-srpen 2015 str. 16
Botanika Wendys
///////////
به آذری طرلا آناغالیسی:
////////////
به ترکی آناغالیس آرونسیس:
Anagallis arvensis, çuha çiçeğigiller familyasının Anagallis cinsinin bir türü. Farekulağı veya sıçankulağıolarak
bilinir. Anagallis arvensis türünü oluşturan bir yıllık
bitkilere verilen addır.
Anavatanı olan Akdeniz
ve çevresinde ayrıca Asya, Avrupa ve Kuzey Amerika'da bulunur. Sıcak bölgelerde
aşırı nemli ve havasız toprakları sever. Kuru otsu yerler, yol kenarları,
tarlalar ve işlenmemiş topraklarda yetişir.
Çiçekleri
kırmızı-turuncu ve yaklaşık 3–4 mm'dir. Çiçeklerini çoğunlukla güneşli
havalarda açar. Sapsız yaprakları 15–40 mm uzunluğunda olup tüysüzdür.
50 cm'ye kadar uzayabilen fakat güçsüz kökleri vardır.
Şifalı bitki olarak da
idrar söktürücü, kabız verici, su toplama, gut, sarılık, nefes darlığı, sara
hastalığı ve böbrek taşı hastalıklarına karşı kullanılabilir.
///////////
Anagallis arvensis
From Wikipedia, the free encyclopedia
Scarlet pimpernel
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. arvensis
|
Scarlet
pimpernel (Anagallis
arvensis; also known as red pimpernel, red chickweed, poorman's
barometer, poor man's weather-glass,[1] shepherd's
weather glass or shepherd's clock) is a low-growing annual plant. The native range of the
species is Europe and Western Asia and North Africa.[2] The species has
been distributed widely by humans, either deliberately as an ornamental flower
or accidentally.[3] A. arvensis is
now naturalised almost worldwide, with a range that encompasses the Americas, Central and East Asia, the Indian Subcontinent, Malesia, the Pacific Islands, Australasia and Southern Africa.[4][5][6]
Traditionally
included in the family Primulaceae, the genus Anagallis was
placed in the family Myrsinaceae[7] until that family
in turn was included in Primulaceae in the APG III system.
This
common European plant is generally
considered a weed and is an indicator
of light soils, though it grows opportunistically in clayey soils as well. The
origin of the name pimpernel comes from pympernele [1400–50];
late Middle English, derived from Middle French pimprenelle, Old French
piprenelle; Vulgar Latin *piperīnella= Latin piper pepper + -īn- -ine + -ella
diminutive suffix.
Contents
When
found as a summer annual, the Scarlet Pimpernel has a low-growing creeping
habit, but as a winter annual, it forms a half-rosette with an upright
stem. It has weak sprawling stems with square
cross-section growing to about 5–30 centimetres (2–12 in) long. They bear
bright green, soft, ovate sessile leaves inopposite pairs. The orange,
red or blue, radially symmetric flowers, about 10–15 millimetres
(0.4–0.6 in) in diameter, are produced singly in the leaf axils from
spring to autumn. The petal margins are
somewhat crenate and have smallglandular hairs. The stamens have lollipop hairs
and therefore attract a variety ofpollinators, especially flies, but the flowers are
also capable of autopollination. The dehiscent capsule fruits ripen from August
to October in the northern hemisphere. The weight of the
fruiting body bends the stem, and the seeds are transported by the wind or
rain. Blue-flowered plants (A. arvensis Forma azurea)
are common in some areas, such as theMediterranean region, and should not be confused
with the related Blue pimpernel, Anagallis foemina, sometimes ssp. foemina.
In 2007, a molecular phylogenetic study showed
that Anagallis foemina is more closely related toAnagallis monelli than to Anagallis
arvensis, and should be treated as a separate species.[8] The taxonomy has
however not yet been resolved and various authorities propose either the
subspecies Anagallis arvensis subsp. foemina (Mill.) Schinz
& Thell, or the species Lysimachia foemina (Mill.) U.Manns
& Anderb.[9] The plant has a
diploid chromosome count of 2n=40.[10]
Scarlet
pimpernel flowers open only when the sun shines, and even close in overcast conditions.[1] This habit leads to
names such as "shepherd's weather glass". It has recently started to
occur along the verges of salted roads, creating a broad red band along the
roadside.[11]
The
Scarlet Pimpernel has a wide variety of flower colours. The petals of the
type arvensis are bright red to minium-coloured; carnea is deep peach, lilacina is lilac; pallida is
white; and azurea is blue. The blue form can be difficult to
distinguish from A. foemina, but the petal margins are diagnostic:
whereas foemina has clearly irregular petal margins with only
5 to 15 glandular hairs, A. arvensis f. azurea has
50 to 70 hairs on only slightly irregular margins.
A. arvensis f. azureatogether
with a colour variant closer to f.carnea.
A. arvensis f. azurea.
The glandular hairs on the petal margins, at least 50 in this example, are clearly
visible in the enlarged photo.
A. arvensis f. azurea.
Anagallis
arvensis is
generally unwelcome as a cosmopolitaninvasive species; it is harmfully toxic
in several respects and accordingly undesirable in pastures. Perhaps fortunately,
the plant isacrid and bitter, and grazing livestock
generally avoid eating it except in conditions of overgrazing or grazing of
unsatisfying stubble. Experimental feeding of
the plant material to various animals, such as horses and dogs, caused gastroenteritis.[12] Sufficiently high
doses proved fatal.[13] Less specifically
the herb has been reported as being toxic to poultry and rabbits, and the seed
to birds.[12]
Understandably, Anagallis
arvensis is less often used in folk medicine worldwide, than where it
has long been familiar in its countries of origin. In various countries
however, the plant material has been applied externally to slow-healing ulcers and wounds. It also
has been applied as an expectorant and as a remedy
for pruritis, rheumatism, haemorrhoids, rabies, leprosy, and snake-bite. Anagallis has
been used in treatment ofphthisis of non-specified
types, and of kidney-related conditions such as dropsy and chronic nephritis. It was used as anantidepressant in ancient Greece, and to treat
various mental
disorders in
European folk medicine, leading to the German name Gauchheil (Gauch meaning
"fool" or "cuckoo", and heil meaning
"heal"). Generally however, documented evidence for clinical efficacy
is lacking. Anagallis arvensis also is known in homeopathy as Anagallis
Arvensis Herba, and used against various rashes and nervous complaints.[12]
Anagallis
arvensis is
insecticidal, or at least is repellent to some insects, possibly by virtue of
its pungent essential
oilwhich
has a characteristic smell. Taken by mouth, experimental doses of the liquid in
humans caused twenty-four hours of intense nausea, headache and bodily pain.
Some people also experience dermatitis from contact with the leaf. Reports from
Australia state that when grain crops have been infested by the weed, chaff that contains much
of the material becomes unpalatable to stock as fodder. When grazing in
pasture, livestock usually leave the plant alone, but when they do nonetheless
eat significant quantities, they suffer diuretic and narcotic effects
sufficiently intense to justify regarding the plant as poisonous.[13] Reportedly an
Indian practice of expelling leeches from dog nostrils can lead to fatal
results if the animal swallows the fluid.[12]
The
herb and its seed contain saponins, which could explain why
fresh material is strongly haemolytic.[14] Among other
possible glycosides,[13] the root yields
the triterpenoid glycoside cyclamin[12] which is highly
toxic and occurs in Cyclamenspecies,[15] also a member of
the subfamily Myrsinoideae, and arguably also in
the Primulaceae.[16]
Scarlet
pimpernel (anicham in Tamil) is one of the two flowers mentioned in
the Tirukkural.[citation needed]
Jump up^ "Descriptions and articles about the
Scarlet Pimpernel (Anagallis arvensis) - Encyclopedia of Life". Encyclopedia of
Life.
Jump up^ http://keys.lucidcentral.org/keys/v3/UQCentenary/key/UQ_Centenary/Media/Html/anagallisarvensis.htm
Jump up^ Mari Källersjö;
Gullevi Bergqvist; Arne A. Anderberg (2000). "Generic realignment in
primuloid families of the Ericales s.l.: a phylogenetic analysis based on DNA
sequences from three chloroplast genes and morphology". American
Journal of Botany(American Journal of Botany, Vol. 87, No. 9) 87 (9):
1325–1341. doi:10.2307/2656725. JSTOR 2656725.PMID 10991903. (full pdf.text)
Jump up^ Manns, Ulrika;
Anderberg, Arne A. (2007). "Relationships of Anagallis
foemina and Anagallis arvensis (Myrsinaceae): New insights
inferred from DNA sequence data". Molecular Phylogenetics and
Evolution 45 (3): 971–980.doi:10.1016/j.mpev.2007.07.022. PMID 17869544.
Jump up^ The Plant List
(2013). Version 1.1. Published on the Internet; http://www.theplantlist.org/ (accessed January
2016)
Jump up^ Oberdorfer,
Erich; Schwabe, Angelika (2001). Pflanzensoziologische
Exkursionsflora : für Deutschand und angrenzende Gebiete (8 ed.).
Stuttgart: E. Ulmer. ISBN 3800131315.
Jump up^ Dörr, Erhard;
Lippert, Wolfgang (2004). Flora des Allgäus und seiner Umgebung. Eching:
IHW-Verl. ISBN 3930167611.
^ Jump up to:a b c d e f Watt, John
Mitchell; Breyer-Brandwijk, Maria Gerdina: The Medicinal and Poisonous Plants
of Southern and Eastern Africa 2nd ed Pub. E & S Livingstone 1962
^ Jump up to:a b c Harold C. Long
(1917). Plants Poisonous to Live
Stock.
CUP Archive. pp. 49–. GGKEY:ZF2C4UTG0H9.
Jump up^ Podolak I, Galanty
A, Sobolewska D. Saponins as cytotoxic agents: a review. Phytochemistry
Reviews. 2010;9(3):425-474. doi:10.1007/s11101-010-9183-z [1]
Jump up^ van Wyk,
Ben-Erik; van Heerden, Fanie; van Oudtshoorn, Bosch (2002). Poisonous
Plants of South Africa. Pretoria: Briza.ISBN 978-1875093304.
Jump up^ SHARMA
(2011). PLANT TAXONOMY 2E. Tata McGraw-Hill
Education. pp. 371–. ISBN 978-1-259-08137-8.
Ulrika Manns; Arne A.
Anderberg (2005). "Molecular Phylogeny of Anagallis (Myrsinaceae) Based on
ITS, trnL-F, and ndhF Sequence Data". International Journal of Plant
Sciences 166 (6): 1019–1028. doi:10.1086/449318.
&&&&&&&&
اناغورس . [ ا رُ ] (اِ) اناغوروس . (دزی
ج 1 ص 39). بلغت رومی اناغالس است . (تحفه
حکیم مومن ). خروب الخنزیر. ام کلب . و ثمره آنرا حب الکلی و خرنوب الکلاب نامند. (یادداشت مولف
). و رجوع به اناغالس و فرهنگ گیاهی ص 59 و حب الکلی* در همین لغت نامه و فرهنگ گیاهی
ص 59 شود.
* حب الکلی . [ ح ب ْ بُل ْ ک ُ لا ] (ع اِ
مرکب ) صلوان . اُم ّکلب . خرنوب الخنزیر. اناغورس . ثمره اناغورس یعنی میوه خرنوب الخنزیر. صاحب تحفه گوید: بار نبات اناغورس
است و آن مذکورشد و این شبیه است به گرده کوچکی
از باقلی بزرگتر و مایل به طول و در وسط او خطوط و رنگ او ممتزج از الوان مختلفه است
و قوتش تا سه سال باقی و در آخر دوّم گرم و در اوّل خشک و مقیی قوی بلغم و مدرّ حیض و مخرج جنین و مخدّر و مسکر
و مفتت حصاة و جالی آثار وبا شراب جهت صداع مزمن (هرچند به بخور) و تعلیق هفت عدد او
را بر ران چپ جهت عسر ولادت مجرّب دانسته اند و بدستور خوردن هفت عدد و بخور هفت عدد
او را و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک درهم و مکرب و مصلحش روغنها و صمغ عربی و مصطکی
و زیاده از دو درهم او کشنده است . و داود ضریر انطاکی گوید: تقدم وصف اصله الاناغورس
- و هو حب کالترمس لکنه الی طول فی وسطه خطوط و اجوده الماخوذ فی السنبلة و قوّته تبقی
ثلاث سنین . و هوحار فی الثانیة یابس فی الاولی یفتت الحصی و یخرج البلغم و الدّم المتخلف
فی النفاس شرباً و یجلو الاثار طلاءً و ینفع الصداع مطلقاً ولو بخوراً و اذا علق منه
سبعة علی الفخذ الایسر و اکلت سبعة و بخر سبعة اسقط المشیمة و الجنین ، مجرّب . و هو
یکرب و یقی ء و تصلحه الادهان و شربته الی درهمین . و رجوع به اناغورس شود.
/////////////
اناغورس
بفتح همزه و نون و الف و ضم غین معجمه و سکون واو و کسر
راء مهمله و سین مهمله در آخر لغت رومی است و در مصر معروف بخرنوب الخنزیر است و
ثمر آن را حب الکلی نامند برای مشابهت آن بکرده
ص: 323
ماهیت آن
کیاهی است شبیه در برک و شاخ بپنجنکشت و بزرک می شود تا
آنکه بقرب شجر می رسد و کل آن شبیه بکل کلم و بوی آن ثقیل و ثمر آن مختلف اللون و
هنکام رسیدن ثمر آن تابستان وقت رسیدن انکور است
طبیعت
تمامی اجزای آن کرم و خشک و منبت آن بیشتر شام و انطاکیه
افعال و خواص آن
ضماد برک تازۀ آنکه حدت آن کمتر از سائر اجزای آنست جهت
تحلیل ورمهای رخو نافع و چون خشک کردد قوت آن قویتر و تقطیع تجفیف آن زیاده می
کردد و همچنین ریشهای بیخ آن و اما تخم آن ملین و مقئ و چون آب برک آن را مقدار یک
درم تا یک مثقال با شراب بیاشامند صداع را نافع و اخرج مشیمه و جنین و ادرار طمث
نماید و کویند تعلیق آن بزنان آبستن هنکام ولادت جهت تسهیل و سرعت آن مفید اما
باید که بعد از ولادت
١٧٢بزودی بازنمایند و چون ثمر آن را بخورند
قئ شدید آورد و طلای عصارۀ بیخ آن محلل و منضج اورام است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
قرهتاج (نام علمی: Anagyris foetida)
گونهای از سرده قرهتاج است که در غرب ایران، ناحیه مدیترانهای، آسیای جنوبغربی
تا سوریه و عراق میروید.[۱]
این درخت در ایران در استان کرمانشاه (بین
اسلامآباد غرب و گیلانغرب، بین شالان و دالاهو، سراب اسکندر نزدیک ریجاب، کاسهگران،
بین ازگله و جوانرود) میروید.[۱]
محتویات [نمایش]
ویژگیها[ویرایش]
شاخهها و میوه درخت قرهتاج
درختچهای است به ارتفاع ۱-۳ متر با بویی
بد، شاخههای ضخیم (کلفت)، واگرا، با پوست خاکستریرنگ. شاخهچههای جوان آن کرکهای
فشرده و سرانجام بدون کرک دارند. دمبرگها طولی بین ۱۰-۱۵ سانتیمتر دارند. برگچهها
طول ۳۰ و عرض ۱۸ میلیمتر (گاهی بزرگتر) دارند. برگچهها به شکل مستطیلی-سرنیزهای
تا بیضوی باریک، نسبتا نوککند، نوکدار (سر دار)، سبز کمرنگ، روی سطح بالایی بدون
کرک و در سطح زیرین کرک مخملی دارند و تقریبا هماندازه هستند. گوشوارههای گل پیوستهاند
و تا ۱۰ گل دارند و دمگل حدود ۱۰ میلیمتر، نازک و با کرکهای فشرده است. جام گل به
طول ۲۰-۲۵ میلیمتر و زرد مایل به سبز است.[۲]
پیوند به بیرون[ویرایش]
اطلاعات
مرتبط در ویکیگونه: Anagyris
foetida
در
ویکیانبار پروندههایی درباره قرهتاج موجود است.
تصاویر و اطلاعاتی درباره قرهتاج
پانویس[ویرایش]
↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ولیالله مظفریان،
درختان و درختچههای ایران، صفحه ۴۹۰.
پرش به بالا ↑ ولیالله مظفریان، درختان
و درختچههای ایران، صفحه ۴۸۹.
منابع[ویرایش]
مظفریان، ولیالله. درختان و درختچههای
ایران. تهران: فرهنگ معاصر، چاپ سوم ۱۳۸۹. شابک ۹۶۴-۸۶۳۷-۰۳-۲.
///////////
خروب الخنزير[1] أو الأركوض المنتن أو الجرود
أو الينبوت[2] (باللاتينية: Anagyris foetida) أو (بالإنجليزية: Bean Clover)
نوع نباتي شجري سام يتبع جنس الأركوض من الفصيلة البقولية.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنها بلاد الشام وسيناء والمغرب العربي
وكل مناطق حوض البحر الأبيض المتوسط.[3]
الوصف النباتي[عدل]
النبات شجيري معمر نفضي. ارتفاعه من متر
إلى مترين. الأوراق مركبة ثلاثية الوريقات، الوريقات لاطئة.[4]
مصادر[عدل]
^ العودات، محمد. 2010. النباتات السامة
في سورية. موقع هيئة الطاقة الذرية في سورية. [1]. تاريخ الولوج 8 تشرين الأول
2010.
^ أسماء الأعشاب العلمية [2]. تاريخ الولوج
8 تشرين الأول 2010.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة
انتشار الفصة البحرية (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 22 نيسان 2012.
^ العودات، محمد، وخطيب سلقيني، أمين، وتيدمان،
جيمس، 2005. الأنواع النباتية الرئيسية المستوطنة في منظقة خناصر (سورية) (جبلي الحص
وشبيث). إيكاردا وهيئة الطاقة الذرية في سورية. ص 72.
///////////////
به عبری:
צחנן
מבאיש
צחנן מבאיש (שם
מדעי: Anagyris foetida)
הוא שיח נשיר קיץ ממשפחת הקטניות הנפוץ בארצות אגן
הים התיכון ומערב האזור האירנו-טורני. כל חלקי השיח, חוץ
מהפרי, מדיפים ריח בלתי נעים, ומכאן שמו העברי.
השיח בעל מספר גזעים, נופו כדורי וגובהו 1–2
מטר. העלה תלתני, אורך העלעל 2-3 סנטימטרים, צידו
התחתון מכוסה שיערות כסופות וצידו העליון חלק וקירח. הפרחים יושבים על האנפים
בקבוצות של 2–8, אורכם 2-2.5 סנטימטר, נטויים לרוב כלפי מטה. מבנה הפרח ייחודי.
הוא בנוי כפרח פרפרני, אך המשוטים והסירה
ארוכים בהרבה מהמפרש. גם כן, שלא כמו רוב פרחי הפרפרניים, כל זירי האבקנים מפורדים. צבע הפרח
צהוב ירקרק, עם כתם כהה במרכז המפרש. הפרי הוא תרמיל ארוך שאינו נפתח,
משונץ בין הזרעים. הזרע גדול וצבעו סגול.
צחנן מבאיש - תרמילים
וזרעים
////////////
Anagyris foetida
From Wikipedia, the free encyclopedia.
stink wood
|
|
A.
foetida
|
|
Anagyris
neapolitana
Ten. Anagyris latifolia PMA Broussonet former CL von Willdenow |
|
common names
|
|
stink
wood
|
Anagyris
foetida L. , 1753 is a plant of the family of the Fabaceae (or
Leguminosae) [1] commonly
called stink wood for its unpleasant odor. It is the
only species known of the genus Anagyris [1] .
Index
Leaves and flowers Anagyris foetida
The leaves consist of three
leaflets (trifoliate), and are also a source of ' smell unpleasant (but not
quite fetid as stated in the name). The stench wood has the distinction of
losing its leaves during the dry Mediterranean summer.
The flowers appear in early
spring (February-March) and have the characteristic irregular shape of the
legume flowers, but with reduced banner. They are yellow with a greenish
tinge.
The
stench wood is one of the very few European species (perhaps the only) to
be pollinated by birds of the genera Sylvia and Phylloscopus ( ornitogama pollination ) [2] [3] .
All
parts of the plant, but especially the seeds, are poisonous , for the presence
of alkaloids , in particular the
'anagirina and cytisine .
Anagyris
foetida is
spontaneous in the Mediterranean basin , from the islands Canaries to the Middle
East ,Southern
Europe and North
Africa included. In Italy it is present
throughout Italy pensinsulare, the major islands and Liguria [4] .
The
genus is closely allied to Anagyris Thermopsis and is inserted in
the same tribe of the family ofLeguminosae
or Fabaceae ,
specifically the tribe of Termopsidee .
According
to most authors Anagyris foetida is the only accepted species
of this genus. Other species are synonyms or subspecies, or can be
attributed to the genre Thermopsis.
Some
authors recognize as distinct species Anagyris latifolia, common
in the Canary
Islands . A
recent monograph devoted to Termopsidee the Agricultural Research Service of
the US Department of Agriculture (USDA) [5] contains the words:
"We are not yet sure whether there are one or two species in Anagyris".
^ (EN) A.
Ortega-Olivencia, T. Rodriguez-Riano, FJValtuena, J.Lopez, JADevesa, First confirmation of a
native bird-pollinated plant in Europe , in Oikos, Vol.110,
nº 3, 2005, pp. 578-590.
^ (EN) Thermopsideae ( PDF ), of the
United States Department of Agriculture (USDA). Retrieved April 16, 2015.
&&&&&&&&&
انبج . [ ام ْ ب ] (ع اِ) معرب از انبه فارسی . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج
). مانجه . (یادداشت مولف ) . ج ، انبجات . رجوع به انبه و انبجات شود.
انبه . [ ام ْ ب /ب ِ ] (از سانسکریت ،
اِ) میوه ایست معروف در هندوستان . (برهان قاطع). میوه ایست مشهور که آنرا آنب گویند.
(غیاث اللغات ) (از آنندراج ). درختی از دسته
بلادریان جزو تیره سماقیان که در حدود
سی گونه از این گیاه در آسیای جنوبی (در مناطق استوایی ) مخصوصاً هندوستان شناخته شده
. (فرهنگ فارسی معین ). لغت هندی است و آنب نیز نامند و بتورانی نغزک [ گویند ]، درخت
آن بسیار عظیم و بزرگتر از درخت گردکان [ است ]، باختلاف اراضی و اهویه بعد از سه چهار
سال از نشانیدن تخم آن و تا هشت و نه سال بثمر می آید و هنگام بهار... وقت رسیدن ثمر
آن ، نیز باختلاف بلدان هنگام بودن آفتاب در برج جوزا و سرطان است و تا پنجاه و شصت
سال ثمر میدهد و ثمر آن در اوایل ، سال بسال بهتر می شود و در اواخر، بالعکس ، و برگ
آن طولانی شبیه ببرگ ساذج هندی و از آن بزرگتر و در رائحه نیزشبیه بتمر [ است ] و ثمر
آن در ابتدا بسیار عفص میباشد و آهسته آهسته ترش می گردد و پس شروع مینماید بشیرینی
و شیرین می گردد و در بعضی اماکن اشجار تمام سال ثمر می دهد ولیکن بشیرینی و خوبی آنچه
در فصل و موسم آن میشود نمیرسد... در بزرگی و کوچکی و شکل و طعم و رائحه و شادابی و
بیریشگی و ریشه داری و لحمی و کم آبی باختلاف اقسام آن هیچ میوه نمیرسد [ چنانکه ]
در بزرگی از نیم آثار تا دو آثار که یک من تبریزی است تخمیناً در بنگاله دیده شده و
از بعضی درختها یک آثار و سه پا و نیم آثار که یک چهار یک من تبریزی است تخمیناً و
در کوچکی برابر هلیله کابلی . (از مخزن الادویه
، ذیل انبج ). ثمر درختیست هندی بقدر درخت گردکان و ثمربعضی مثل بادام سبز و از اول
تکون تا رسیدن سبز است و بعد از رسیدن زرد میشود و بعضی را ثمر مثل سیب [ است ] و نارس
او با عفوصه و اندک ترشی ، و چون برسد سرخ و ترش و شیرین گردد و در انتها زرد شود و
شیرین وهر دو قسم او خوشبو میباشد. (از تحفه
حکیم مومن ، ذیل انبج ). در بلوچستان ایران در حدود سراوان ، قصرقند، چاه بهار
و قسمت ساحلی عمان بطور خودرو هست و تربیت اهلی آن در آن امکنه آسان است . در میناب
و نیک شهر نیز کاشته شده است . (از یادداشت مولف ). از درختان میوه گرمسیری است که در هندوستان و مصر فراوان میباشد.
میوه آن خیلی لذیذ است . در ایران نیز در صفحات
جنوب یافت میشود و از میوه نارس آن ترشی میسازند.
(جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 288). انبج . (منتهی الارب ).هند. آنب . انْب . آم .
(فرهنگ فارسی معین ). عنب . عنبا. (یادداشت مولف ). و رجوع به انبج و انبجات شود.
- ترشی انبه ؛ انبه پرورده در سرکه و تمر و پاره ای ادویه که از هندوستان
می آورند. (ناظم الاطباء).
///////////
انبج
بفتح همزه و سکون نون و فتح با و سکون جیم معرب انبه لغت
هندی است و آلب نیز نامند و بتورانی نغزک
ماهیت آن
ثمر هندی است درخت آن بسیار عظیم و بزرکتر از درخت کردکان
و باختلاف اراضی و اهویه بعد از سه چهار سال از نشانیدن تخم آن و تا هشت و نه سال
بثمر می آید و هنکام بهاران که بهندی مول نامند اول بهار و وقت رسیدن ثمر ان نیز
باختلاف بلدان هنکام بودن آفتاب در برج جوزا و سرطان است و تا پنجاه و شصت سال ثمر
می دهد و ثمر ان در اوائل سال بسال بهتر می شود و در اواخر بالعکس و برک آن طولانی
شبیه ببرک ساذج هندی و از ان بزرکتر و در رائحه نیز شبیه بثمر ان و ثمر آن در
ابتدا بسیار عفص می باشد و آهسته آهسته ترش می کردد و پس شروع می نماید بشیر بنی و
شیرین می کردد و در بعض اماکن بعضی اشجار تمام سال ثمر می دهد و لیکن بشیرینی و
خوبی آنچه در فصل و موسم آن می شود نمی رسد و همچنین در بعض بلاد قریب بخط استوا
دوازده ماه ثمر می دهد و همیشه ثمر آن بر درخت می باشد مانند جزیرۀ سیلان و بندر
تلچری چیناپتن و حوالی آنها و اکثر میوه های دیکر که در ان اماکن بهم می رسد نیز
بدستور و لیکن غیر موسمی آن مانند موسمی نیست در بزرکی و کوچکی و شکل و طعم و
رائحه و شادابی و بیریشکی و ریشه داری و لحمی و کم آبی باختلاف اقسام آن هیچ میوه
نمی رسد چنانچه در بزرکی از نیم آثار تا دو آثار که یکمن تبریزی است تخمینا در
بنکاله دیده شده و از بعضی درختها یک آثار و سه پاو و نیم آثار اکثر که یک چهار
یکمن تبریزی است تخمینا و در کوچکی برابر هلیلۀ کابلی ببزرکی می شود و در شکل بعضی
طولانی و سر آن اندک کج و بعضی اندک مفرطح و بعضی مدور اندک طولانی و بعضی فی
الجمله شبیه بکردۀ حیوان و بعضی بسیار خوش رائحه و خوش طعم و رائحۀ آن شبیه بعنبر
و بعضی رائحۀ آن شبیه بکافور و بعضی پرریشه و بد طعم و بعضی را رائحه شبیه بشبت و
نانخواه و برازیانه و غیر اینها از طعوم و روایح و بعضی مختلف الاجزا در قوام و
طعم و در بعضی یتوع کمی همین در محل اتصال ثمر آن بشاخ درخت و در بعضی یتوع بسیاری
حتی در زیر پوست آن نیز می باشد و بهترین آن بسیار شیرین شاداب مستوی القوام بی
ریشه خوشبوی قلیل الیتوع آنست و آنچه برخلاف این اوصاف باشد همکی یا بعضی بد و مضر
و بهترین اطوار خوردن آن آنست که رسیدۀ آبدار آن را بدست بمالند تا نرم کردد و سر
آن را ببرند تا یتوعتی که در ان است دور شود و بمکند تا تمام آب صافی آن خورده شود
و ریشه آن خورده نشود زیرا که ریشۀ آن ثقیل و نفاخ و قابض شکم است و آب آن ملین و
یتوع آن چون بر زبان و لبها برسد باعث سوزش و جراحت می کردد و بی ریشۀ آبدار آن را
که اندک سخت باشد سر آن را بریده که یتوعیت آن دور شود و هر دو طرف آهسته آن را
بریده تناول نمایند که این نیز بهترین طور است و حیف است که انبۀ بیریشۀ قسمی اعلی
را که در بنکاله بعضی جاها مثل مالده و اطراف مرشدآباد که در چونه کهالی و باکه و
دیکر جاها و در عظیم آباد پرکنۀ ملکی می شود نرم کرده بمکند برای مکیدن انبۀ شیرین
خشبو که آب رقیق داشته باشد و اکر ریشه دار هم باشد مضایقه ندارد و قسمی انبه در
بنکاله می شود که در بلاد دیکر نیست که آن را کچموا می نامند سبز خام آن شیرین می
شود و بعضی از اقسام این در رسیدکی شیرین و خوش می شود و بعضی در پختکی بد طعم می
کردد و در بعضی بلاد دیکر نیز انبه می شود مانند سواحل بلاد یمن و عمان و سودان و
سمیل و میاناب که مشهور بمنیا است و از توابع لار است و بعض اماکن دیکر نیز قلیلی
بهم می رسد اما نه بوفور و خوش طعمی هندود کهن و بنکاله است
ص: 32
طبیعت آن
آنچه خام است سرد در دوم و خشک در اول و مولد بلغم و سودا
و شیرین رسیدۀ آن کرم و خشک در دوم و مولد خون غلیظ سوداوی هرچند کم آب تر و غلیظ
القوام تر باشد سوداویت آن زیاده
افعال و خواص و منافع آن
مقوی قوی و ارواح و اعضای رئیسه و آلات تنفس و مری و معده
و امعا و کرده بمناسبت شکل و مقوی مثانه و باه و نیکو کنندۀ رنک رخسار و بوی دهان
و دافع خفقان و سرفه و ضیق النفس و درد سربارد و بواسیر و اسهال بواسیری و ذرب و
قولنج و عطش و اعیا و ضعف و کسالت و سستی بدن و بدن را فربه کرداند و ادرار بول
آورد و طبیعت را قبض نکذارد بلکه ملین دارد مضر محرورین خصوص در خلای معده و مصلح
آن آشامیدن سکنجبین و خوردن جامون رسیدۀ شاداب یا شربت آنکه میوۀ هندی است و آب
دوغ و آب سرد و قسم لحمی کم آب آن ثقیل و دیرهضم و نفاخ و ریشه دار آن از ان بدتر
و قابض و مورث امراض سوداوی و حکه و جرب و دمامیل و غیرها و مصلح نفخ آن اهل هند
زنجبیل کفته اند و نمک که بالای آن قدری بخورند آزموده و زنجبیل در نمک پرورده
بهتر و مضعف جکر و مصلح آن مویز و شاید درین امر شربت زرشک یا سکنجبین یا شربت
جامون بهتر باشد و مضر لثه و عمور و دندان و مرقق منی است و کفته اند جهت فربهی و
تقویت باه شیر تازۀ دوشیدۀ خام و یا قدری جوش داده معین فعل آنست و خام ترش آن
مسکن صفرا و منبه اشتهای طعام و بلغمی و سوداوی مزاجان را مضر و مولد سودا و یتوع
آن حار و مقرح اعضا و رائحۀ آن شبیه برائحۀ حبه الخضرای خام نارس که بفارسی نبشه و
رسیدۀ آن را بن نامند و مصلح آن مالیدن روغن است به عضوی که بدان رسیده باشد و کل
آن و مغز هستۀ آن بسیار بارد و یابس و حابس اسهال و مجفف و ممسک منی خصوص که اندک
بریان نموده بادویۀ مناسبه بقدر حاجت بیاشامند و چون نارس بسیار کوچک آن را که از
شکوفۀ تازه بهم رسیده باشد خشک نموده هر روز یکدرهم آن را با چهار درهم شکر بخورند
درور منی و سرعت انزال را دفع نماید و کویند حافظ سیاهی مو است و مضمضه به آبی که
برک و کل آن را در ان سائیده باشند مقوی دندان و لثه و مستحکم کنندۀ آنها است
راستیاک بچوب آن رافع بوی دهان و ذرور خاکستر چوب آن جهت نزف الدم و بدستور ذرور و
برک آن و دخان برک خشک آن جهت دفع ریاح کرده و بدستور دخان پوست انبۀ خشک کرده
نافع با تکرار عمل که بعد از ان بر ان عضو هوای سرد نرسد و نیز کرفتن دود آن در
حلق جهت زخم آن و اکر برک درخت آن را که خود از درخت ریخته باشد مالیده در سر
غلیان مانند تنباکو بکشند زخم حلقوم را که منفذ آن و بینی و تارک سر هر سه یک شده
باشد در مدت چهل یوم باصلاح می آورد و چون برک تر و تازۀ آن را از درخت چیده بیخ
ساقۀ آن را فشرده رطوبتی که از ان بو اید بر دانه که در پلک چشم برمیآید بمالند
زائل کرداند بی درد و وجع و چون نه عدد ساقۀ بیخ برک آن را با نه عدد فلفل سیاه با
آب نرم سوده حبوب بسته فرو برند اسهال و قئ عارض هیضه را که بند نکردد بند نماید و
طلای آب برکهای نازک آن و همچنین تدهین موی سر زنان بروغنی که در ان پوست انبۀ خام
بتنهائی و یا با بعضی ادویۀ مناسبۀ دیکر انداخته در آفتاب پرورده باشند جهت دراری
و سیاهی مو و منع اسقاط آن نافع و آب افشردۀ ثمر خام آنکه امرس نامند و چنی و
امچور و اموت و حلوا و خوشاب و شراب و افشرج و عرق آب آن و قرص هستۀ آن و قلیۀ خام
و مربای آن در قرابادین ذکر یافت و اهل هند و بنکاله انبۀ خام را در زیر آتش کرده
پخته پس برآورده پوست آن را جدا کرده نرم می مالند و صاف کرده قدری قند سیاه که
بهندی کر نامند داخل کرده در ظرفی کرده نکاه می دارند هنکامی که باد سموم و یا
هوای سمی و یا هوای ردی و یا وبائی بکسی رسد بزودی قدری از ان باو می خورانند و بر
تمام بدن او می مالند بزودی بعون الهی شفا می یابد.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
به
گفته ابن بیطار، انبه (در عربی، anbā) تنها در هند و چین یافت میشود. 2 این
گیاه همان Mangifera indica (از تیره سماقیان) است، بومی هند و ملکه
میوههای هندی است که سد ها رقم آن یافت میشود. نام سنسکریت آن آمره، āmra است و چینیها
آن را به صورت آوانگاشتِ an-lo ، *am-la(ra) میشناسند. امبه پارسی و انبه عربی از همین واژه آمده. در دوره تانگ
در فرغانه کشت میشد. 3 واژه مالایاییِ manga (همچون mango انگلیسی) برپایه واژه تامیلیِ mangas ساخته شده و پایه آوانگاشت چینیِ mun قرار گرفته است. نخستین
بار در سالنامه سویی4 خاستگاه درختِ an-lo چن ـ لا (Čen-la) (کامبوج)شمرده شده و برگهای آن به برگ عناب (Zizyphus
vulgaris) و میوه آن را به آلو (Prunus
triflora) مانند کرده است.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
انبه (نام علمی: Mangifera
indica) نام یک گونه از سرده انبهایان
است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Mangifera indica»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه
آزاد (بازیابی در ۲۰ مه ۲۰۱۶).
/////////////
المانجو الشائع أو المانجو الهندية (الاسم
العلمي: Mangifera indica)
وهي أحد أنواع المانجو من فصيلة البطمية. تنتشر بشكل كبير في الهند.
مراجع[عدل]
^ مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — كارولوس لينيوس — عنوان:
Species Plantarum : Exhibentes plantas rite cognitas ad genera
relatas — الحجم: 1 — تاريخ النشر:
1753 — الصفحة: 200 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: 358219
///////////
به عبری منگو:
מנגו (שם מדעי: Mangifera indica) הוא
מין של עץ טרופי, שאזור הגידול הטבעי שלו הוא באזורים הטרופיים של הודו וסין. העץ כולל
כ-35 זנים, והוא המין המוכר והנסחר ביותר בסוג מגניפרה.
עץ המנגו זקוק לסביבת
גידול חמה ולהשקיה קבועה. עץ המנגו יתפתח היטב במבחר סוגי קרקע, מועשרת ברקבובית ומנוקזת
היטב. קרקעות שהן עשירות ועמוקות יגדילו את היבול. רוב פרחי המנגו מתפקדים כזכר ומייצרים
אבקנים שנאספים על ידי זבובים, צרעות ודבורים וחלקם דו-מיניים ומהם נוצרים הפירות.
גובה העץ יכול להגיע ל-35-40 מטרים, וקוטרו ל-10 מטרים.
בהתאם לזן פרי המנגו
יכול להיות בגדלים שונים, צבעו משתנה בין צהוב, כתום ואדום וטעמו נע בין מתוק לחמוץ.
במרכז הפרי גלעין אליפטי גדול המחודד בקצוותיו.
/////////
به آذری: هیندیستانی مغنیفراسی
Hindistan maqniferası (lat. Mangifera indica) - püstəkimilər fəsiləsinin maqnifera cinsinə aid bitki növü.
////////////
Mangifera indica
From Wikipedia, the free encyclopedia
Mango
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. indica
|
Mangifera
indica,
commonly known as mango, is a species of flowering plant in the sumac and poison ivy family Anacardiaceae. It is found in the wild
inBangladesh, India and Pakistan where it is
indigenous and cultivated varietieshave been introduced to
other warm regions of the world. It is a large fruit-tree, capable of a growing
to a height and crown width of about 100 feet and trunk circumference of more
than twelve feet.[2]
The
species appears to have been domesticated in India at around 2000 BC.[3]The species was brought
to East
Asia around
400-500 BCE from India; next, in the 15th century to the Philippines; and then, in the 16th
century to Africa andBrazil by the Portuguese.[4] The species was
described for science by Linnaeus in 1753.[5]
Creole mangos from Oaxaca, México
Mango
is the National
fruit of India, Pakistan and the Philippines. The Mango tree is the
national tree of Bangladesh.[6] It finds mention in
the songs of 4th century CE Sanskrit poet Kalidasa. Prior to that, it is
believed to have been tasted byAlexander (4th century BCE) and Chinese
pilgrim Hieun
Tsang (7th
century CE). Later in 16th century Mughal Emperor, Akbar planted 100,000
mango trees inDarbhanga, Bihar at a place now
known as Lakhi Bagh.[7]
Contents
Mango, in moist Brazilian tropics
M. indica flowers in Sri
Lanka
Mangiferin (a
pharmacologically active hydroxylated xanthone C-glycoside) is
extracted from mango at high concentrations from the young leaves (172 g/kg),
bark (107 g/kg), and from old leaves (94 g/kg).[8] Allergenic urushiols are present in the
fruit peel and can trigger contact dermatitis in sensitised
individuals. This reaction is more likely to occur in people who have been
exposed to other plants from the Anacardiaceae family, such
as poison
oak and poison ivy, which are widespread in
the United States.[9]
In ayurveda, it is used in a
Rasayana formula (q.v.), clearing digestion and acidity due to pitta (heat),
sometimes with other mild sours and shatavari (Asparagus racemosus) and
guduchi (Tinospora cordifolia). In this oriental system of traditional medicines, varied medicinal
properties are attributed to different parts of the mango tree, both as food
and medicine. It is anti-diuretic, anti-diarrheal, anti-emetic and cardiac
herb.[10]
The
tree is more known for its fruit rather than for its lumber. However, mango
trees can be converted to lumber once their fruit bearing lifespan has
finished. The wood is susceptible to damage from fungi and insects.[11] The wood is used
for musical instruments such as ukuleles,[11] plywood and
low-cost furniture.[12]The wood is also known to
produce phenolic
substances that
can cause contact dermatitis.[13]
In Theravada Buddhism, mango is said to have
used as the tree for achieved enlightenment, or Bodhi by twenty third Lord Buddha called "Sikhi
- සිඛි". The plant is known as අඹ (Ambha) in Sinhala.
Author Pablo Antonio Cuadra, created a narrative of
the Mango in Nicaragua; "the mango that arrived in Nicaragua from distant
Hindustan.",[14] a single sapling
that was placed on a ship in Hindustan and planted in a
garden in Granada.Nicaragua is known for its
many mangos.
Rivas, Nicaragua is known as
"La Ciudad de Los Mangos", which translates to the "City of
Mangoes".[15]
Jump up^ Sauer, Jonathan
D. (1993). Historical geography of crop plants : a select roster.
Boca Raton u.a.: CRC Press. p. 17.ISBN 0849389011.
Jump up^ Gepts, P.
(n.d.). "PLB143: Crop of the
Day: Mango, Mangifera indica". The evolution of
crop plants. Dept. of Plant Sciences, Sect. of Crop & Ecosystem
Sciences, University of California, Davis. Retrieved October
8, 2009.
Jump up^ GRIN (May 5,
1997). "Mangifera indica information from ARS/GRIN". Taxonomy for
Plants. National Germplasm Resources Laboratory, Beltsville, Maryland: USDA, ARS, National Genetic
Resources Program. Retrieved October 8, 2009.
Jump up^ Barreto J.C.;
Trevisan M.T.S.; Hull W.E.; Erben G.; De Brito E.S.; Pfundstein B.; Würtele G.;
Spiegelhalder B.; Owen R.W. (2008). "Characterization and quantitation of
polyphenolic compounds in bark, kernel, leaves, and peel of mango (Mangifera
indica L.)". Journal of Agricultural and Food Chemistry 56 (14):
5599–5610. doi:10.1021/jf800738r. PMID 18558692.
Jump up^ Urushiol CASRN:
53237-59-5 TOXNET
(Toxicology Data Network) NLM (NIH). Retrieved 22 January 2014.
Jump up^ Tu, series
editor, Anthony T. (1983). Handbook of natural toxins. New York: Dekker.
p. 425. ISBN 0824718933.
Jump up^ Cuadra, Pablo
Antonio (2007). Seven Trees against the Dying Light. United States:
Northwestern University Press. p. 41.ISBN 978-0-8101-2474-5.
Jump up^ Rounsefel, Erica
(2008). Adventure Guide Nicaragua. Edison, NJ: Hunter Publishing, Inc.
p. 205. ISBN 978-158843-632-0.
Litz, Richard E. (ed.
2009). The Mango: Botany, Production and Uses (2nd edition).
CABI. ISBN 978-1-84593-489-7
Crop of the Day: Mango, Mangifera indica has a list of
helpful resources about this species.
Other topics
|
||
&&&&&&&
انتله . [ ا ت ِ ل ِ / ا ت ُ ل ] (اِ) جدوار و آنرا انتله سودا* نیز گویند. (ناظم الاطباء). جدوار اندلسی**
است بلغت آنجا، اسم بیخیست صلب و قسمی از او سیاه و کثیر الفروع و بزرگ بقدر بیخ کولان
و فروع او شبیه بریشه بنطافلن و مغزش سرخ و
طعمش مثل طعم دانه شفتالو و برگش مایل بسرخی و شبیه ببرگ عنب الثعلب و انبوه ، و قسمی
سفید و برگش مثل برگ سنا مایل بزردی وخشونت و طعمش شیرین و رایحه برگ او اندک تند و با عطریت ، و منبت انتله بلاد
اندلس و چین است سفید او درآخر دوم گرم و خشک و در رفع سم هوام ضعیفتر از قسم سیاه
و مستعمل او برگ اوست و بغدادی گوید: که در حوالی او گیاهی میروید که چون گوسفند بخورد
میمیرد... واز خوردن انتله رفع سمیت او میشود و به لغت آنجا گیاه مزبور را اطواره گویند.
(از تحفه حکیم مومن ).
- انتله بیضاء ؛ گیاهی است که در اسپانیا آنرا فیهق گویند.
(از لکلرک )
- انتله سوداء ؛ به
لغت سریانی جدوار باشد که آنرا ماه فرفین گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم
). جدوار اندلسی . (از لکلرک ).
* جدوار اندلسی . [ ج دْ رِ ا د ل ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )انتله
یا انتلة السوداء است که بهندی آن را نریسی نامند. (از اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن
الادویه ). و رجوع به انتله و انتلةالسوداء در همین لغت نامه شود.
////////////////
انتله
بفتح همزه و سکون نون و ضم تای مثناه فوقانیه و فتح لام و
ها لغت عجمی اندلمی است و آن را جدوار اندلسی و بهندی نربسی نامند
ماهیت آن
دو صنف است یکی سیاه و بیخ آن کثیر الفروع و بزرک بمقدار
بیخ کولان و فروع
آن شبیه بریشۀ بنطافلن و طعم آن تلخ مانند دانۀ شفتالو و
برک آن انبوه مائل بسرخی شبیه بعنب الثعلب و کویند شبیه به برک پرسیاوشان است و
صنف دوم سفید و عامۀ اندلس این و افیهق نامند و برک آن مانند برک سنا و مائل بزردی
و با خشونت و طعم آن شیرین و بوی آن اندک تند و با عطریت منبت آن اندلس و چین و
کوهستان تبت و بعضی کوههای هند و مورنک و لاسه که متصل بکوهستان خطا است و غیرها
طبیعت سفید آن
در دوم کرم و خشک و سیاه آن در سوم
افعال و خواص آن
سفید آن در دفع سم هوام ضعیف تر از قسم سیاه و محلل نفخ و
رفع کنندۀ ریاح و مسکن اوجاع باطنی بارد و جهت لسع هوام نافع مقدار شربت آن تا دو
مثقال و بیخ آن کشندۀ حیوانات سوای انسان و محرک باه و صنف سیاه آن در تریاقیت
قائم مقام تریاق فاروق خصوصا در اوجاع بطن و اوجاع ارحام نافع و مجرب حتی آنکه
بعضی کوسفندان کیاههای سمی را که در حولی آن و بآن در یکجا می روید چنانچه کفته
اند بسبب شیرینی طعم چون بخورند و از ان احساس سمیت نمایند بزودی بسوی کیاه انتله
میل می نمایند و آن را می خورند و نجات می یابند از سمیت آن و مبهی و مسخن معده و
جکر و محلل مواد بلغمی و پختۀ آن در شراب قاطع بواسیر و حمول آن مقوی رحم و محلل
ورم آن و ضماد آن محلل اورام سائر اعضا و تدهین بروغن آن موجب درازی مو بغایت
مقدار شربت آن یک قیراط و زیاده از ان مورث خناق و کرب و تجفیف رطوبات و مصلح آن
روغن کنجد و شیرینی است
ص: 32
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
جدوار. بپارسی جدوار خوانند و به مغولی ماء فرفین و بهندی
نربشی و آن بیخی بود مشابه به سعد هندی اما بوزن ثقیلتر بود و صلبتر از وی و بهترین
وی آنست که چون بسایند رنگش بنفشجی بود و آنچه هندی بود اکثر بسیاهی گراید و در زمین
هند کوهی بود که آن را فراجل خوانند کوهی عظیم در این طرف اهل هند میباشد و آن طرف
میگویند از حساب ختاست این بیخ آنجا میروید و آن را نربشی از بهر این خوانند که زهری
است که آن را بس میخوانند و این بیخ پادزهری است و هر دو در یک موضع میرویند و این
بیخ چون در پهلوی وی میروید زهربش باطل میشود و اهل آن موضع آن بس میخورند زیان
نمیدارد و اگر این بس جایی دیگر میروید که مجاور این بیخ جدوار نیست نیم دانگ آن
کشنده است و بش را بعربی بیش میخوانند و ابن مؤلف میگوید ماء فرنین چهار نوع است
سفید و سیاه و بنفشجی و زرد و ختائیان بنفش را بوبی خوانند و زرد را کربی گویند و اهل
هندبش را هلهل و هلاهل گویند و بدترین مجموع زهرهاست تا بحدی که تریاق فاروق با سمیت
آن مقاومت نمیتواند کرد و در شهر ملتان شخصی نیم مثقال بیش بخورد فی الحال لبهای وی
اماسیدن گرفت و چشمهایش از جای برخاست و بیخود شد نیم مثقال جدوار صلایت کردند و با
یک کاسه شیر بوی دادند بعد از یک ساعت قی کردن آغاز نمود بانواع رنگها چنانچه حاضران
از بوی آن مصروع میشدند باز بیخود افتاد دیگربار نیم مثقال جدوار صلایه کردند بشراب
انگوری و بوی بدادند باز قی کردن آغاز کرد و بسیار قی کرد بعد از آن خواب بر وی غلبه
کرد چون در خواب رفت عرق بسیار کرد چون بیدار شد غذا طلب کرد و از آن زهر قاتل خلاص
یافت خواص این دارو بسیار بود اول پازهر بیش بود که ذکر کرده شد دیگر در سجستان که
از زمین گرمسیر باشد مار قاتل میباشد شخصی را مار گزید مقدار نیم مثقال جدوار با
شراب سائیدند و بخورد وی دادند از زهر آن مار خلاص یافت بفرمان خدای تعالی و عقرب گزیده
را مقدار دو دانگ با شراب بدهند نافع است و در مفردات ابن بیطار و در منهاج البیان
ابن جرانه آوردهاند هو التریاق السموم باثرها حتی البیس و الافعی و از منافع دیگر
وی آنست که مجموع دردها را بنشاند اگر بر اعضاء ظاهر باشد بسرکه یا گلاب یا به آب طلا
کنند درد بنشاند و اگر باطن باشد مقدار دانگی یا دو دانگ بسایند و بقدری شراب یا به
آب گرم یا به جلاب بحسب مزاج بدهند درد بنشاند چون درد قولنج و درد گرده و درد معده
و سنگ مثانه و عسر البول با شیره تخم خیارین بدهند سود دارد و نیز مجموع اورام بلغمی
و صفراوی و سودایی در ابتدا و انتها طلا کنند در ابتدا ماده بازگرداند و در انتها تحلیل
کند و اگر محتاج نضج باشد نضج بدهد خصوصا اورام مغابن چون زیر بغل و بن ران بسرکه بسایند
و طلا کنند ورم را تحلیل دهد و اگر کسی را خیارک بود بگشاید هیچ زحمتی بوی نرسد دیگر
در ایام مرض بر هرکس که طلا کنند خلاص یابد باذن الله تعالی دیگر دل را قوت دهد و در
ابتدای زحمت خنازیر طلا کنند بغایت مفید بود و بر ریشهای پلید کهنه قدری بکوبند و بر
آن پاشند گوشت مرده بخورد و جراحت باصلاح آورد دیگر کسی را که دل ضعیف باشد و خفقان
داشته باشد هر روز نیم درم به جلاب یا بشراب بدهند دل را قوت دهد و در تفریح نظیر ندارد
و در ایام بیماری و تعفن چنانچه تریاق فاروق ذکر کردهاند که چون تناول کنند منع عفونت
بکند و تقویت دل بدهد و دفع ضرر وبا بکند این داروی مفرد همان خاصیت دارد بلکه زیاده
بجهت آنکه قوت تریاقیه در وی هست و چندان گرم نیست دیگر مولانا اصیل الدین که از شاگردان
مولانا نجم الدین محمود الیاس شیرازی علیه الرحمه بود مردی فاضل بود و در اکثر علوم
ماهر و کلیات شیخ الرئیس را در شرح نوشته میفرمود که هر خاصیتی که در تریاق فاروق
هست درین داروی مفرد هست و همو فرمود که مرا درد معده بلغمی بود و هر معالجه که کردم
مفید نیفتاد چند عدد از این جدوار بروزگار صلایه میکردم و بجلاب گرم میخوردم آن زحمت
زایل شد و شخصی را سده جگر داشت که به استسقا خواست انجامیدن چند روز این دارو با سکنجبین
بخورد سده گشاد و رنگ وی که بغایت زرد شده بود باز برنگ اصل خود آمد دیگر شخصی قرحه
مثانه داشت و چهار روز بول وی گرفته بود از این بسائیدند و بر مثانه وی طلا کردند و
قدری در احلیل وی چکانیدند همان ساعت بول وی بگشاد و ریم بیرون آمدن گرفت و شفا یافت
باذن الله تعالی دیگر در زحمت بواسیر این دارو بدان موضع طلا کنند درد ساکن گرداند
و ورم را تحلیل دهد دیگر آنکه دشخواری زادن را نظیر ندارد بسایند قدری و بجلاب گرم
بخورد وی دهند و قدری دیگر به پشم پاره بخود برگیرد در حال وضع حمل کند دیگر صرع صبیان
را بشیر مادر مقدار نیم دانگ یا دانگی بخورد وی دهند نافع بود و ابن مؤلف گوید این
خاصیت در وی هست و این ضعیف را تجربه افتاده و مجرب بوده که طفلی را چهاره شبانهروز
ام الصبیان بود که یک زمان از آن خالی نبود این دارو بشیر مادر سوده بوی دادند همان
روز شفا یافت بامر الله تعالی دیگر خداوند تب ربع را سود دهد هر روز مقدار دو دانگ
با جلاب گرم بدهند هر روز پیاپی نافع بود اما تنقیه بدن باید کرد دیگر آنکه درد دندان
را نافع بود مقدار عدسی از این دارو در بن دندان کنند یا بر دندان طلا کنند در حال
درد ساکن کند دیگر درد چشم که بلغمی باشد در میان چشم کنند درد بنشاند و اگر صفراوی
باشد بر پشت چشم طلا کنند درد بنشاند و آماس و فرق میان بلغمی و صفرایی آنست که بلغمی
را درد ساکنتر باشد و صفرایی را درد و سوزش و چکیدن آب بیشتر بود و در تقویت باه اثری
عظیم دارد مقدار نیم درم یا نیم مثقال با شراب بخورد نعوظی تمام آورد و حکمای هند میگویند
که مردم لاغر را فربه کند و میگویند که اگر بر بهق سفید و برص طلا کنند سودمند بود
و حکمای هند آوردهاند که درین دارو صد و بیست منفعت است و کسی را که خناق گرفته باشد
بر حلق طلا کنند بغایت نافع بود و بتجربه معلوم شده و ابن مؤلف گوید شخصی را که سوء
القنیه طاری شد و باستسقا خواست کرد چند روز از این جدوار سوده بدو دادیم حقتعالی
صحت بخشید و صاحب منهاج گوید طبیعت وی گرم و خشک بود در سئوم و هم صاحب تقویم گوید
قرحه امعا آورد و مصلح وی شیر حلیب که آهن تافته در آن انداخته باشند بود و صاحب منهاج
گوید بدل وی در تریاق سه وزن آن زرنباد بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: جدوار بفتح
جیم معرب زدوار عجمی است و بعربی انتله و بیونانی ساطریوس و بمغربی ماء فرفین و ماء
فروین و بهندی نربسی نامند زیرا نر بکسر نون و سکون را بلغت ایشان بمعنی دافع و خالصکننده
و بس بکسر با بمعنی زهر است
لاتینAMOMUM ZEDOARIA فرانسهZEDOAIRE RONDE انگلیسیZEDOARY
اختیارات بدیعی، ص: 94
////////////
Aconitum anthora
From Wikipedia, the free encyclopedia
Yellow Monkshood
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. anthora
|
Aconitum
anthora,
variously known as anthora, yellow monkshood, or healing
wolfsbane, is a yellow flowering plant species of the genus Aconitum in the familyRanunculaceae.
Its
native range is widespread, but mainly in European mountains, such as theAlps and the Carpathians, and the northern parts of Asia. Like
all Aconitumspecies, it has great variability, due to isolation
and hybridisation. Because of this polymorphism, A.
anthora is included in the Aconitum vulparia group.
It flowers from July to September.
Historically,
its root, which is tuberous, was reputed to be a
good antidote, and a counter-poison to
poisons from 'thora'[1] or Aconitum pardalianches, whence its naming anthora or
"against thora". This plant is extremely toxic to livestock and
humans. Even small doses can be deadly.
The
root contains a large amount of volatile salt and essential oil, while the foliage and
stems contain diterpenoid alkaloids. It has been used
externally againstrheumatism and deep pain, but
it can irritate the skin.[citation needed] Internally, it has
been used for weak pulse, vegetable poisons
(shoot), feverish colds,pneumonia, croup, heart conditions,
and cardiac
arrest.[citation needed]
Aconitum pseudanthora Blocki ex Pacz.
Aconitum eulophum Rchb.
Aconitum jacquinii Rchb.
Aconitum nemorosum M.Bieb.
Jump up^ Greater Thora
(Panthers-Bane) Herb, Greater Thora (Panthers-Bane) Use, Greater Thora (Panthers-Bane)
Supplement
This article incorporates text from a
publication now in the public domain: Chambers, Ephraim, ed. (1728). "article name needed". Cyclopædia, or an
Universal Dictionary of Arts and Sciences (first ed.). James
and John Knapton, et al.