۱۳۹۵ مرداد ۱۴, پنجشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (نهم) 4

اوسبید. [ س  / ا س  ] (ا) دوایی است که آنرا نیلوفر هندی* گویند گرم و خشک و محلل بادها و نفخ ها و بفتح اول و کسر ثالث هم بنظرآمده است . (آنندراج )(برهان ). نیلوفر هندی که قسمی از نیلوفر آبی باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذکره  ضریر انطاکی شود.
* نیلوفر. [ ف  ] (ا) ۞ نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی ۞ گیاهی است از تیره  نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره  آلاله ها است . این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می روید. برگهایش قلبی شکل و مسطح است . درازای دمبرگ طویل است و برگها در سطح آب شناورند. این گیاه را غالباً به عنوان یک گیاه زینتی در استخرها و حوضچه ها می کارند. ساقه  خزنده  این گیاه که در کف برکه ها و حوضچه ها می خزد به عنوان قابض در تداوی به کار می رود. از دانه های آن نیز جهت جلوگیری از ازدیاد قوه باه استفاده می شود ۞ .
نیلوفربزرگ : گونه ای نیلوفر آبی است که در برکه ها و حوضچه های نواحی گرم می روید. برگهای این گونه نیلوفر آبی دارای پهنه  وسیع و جالب توجهی هستند به طوری که قطر پهنه  برگهایش تا دو متر هم می رسد. لبه  برگهایش که مانند دایره  وسیعی بر سطح آب قرار می گیرند به طرف بالابرگشته است همین برگشتگی لبه  برگهای این گیاه به طرف بالا با توجه به وسعت پهنه  برگها حالت یک قایق کوچک مدوری را به برگهای این گیاه داده است به طوری که می تواند وزن طفلی را که بر روی آن قرار گیرد تحمل کند. گلهایش نیز نسبةً بزرگ و داری گلبرگهای فراوانی هستند. رنگ گلبرگهای محیط گل سفید است و هرچه بیشتر به طرف مرکز گل متوجه شویم رنگ گلبرگها متمایل به قرمز می شود. میوه اش کروی شکل و خاردار است و دانه هایش محتوی نشاسته  فراوان و خوراکی است ازین جهت این گیاه را ذرت آبی ۞ نیز گویند.
نیلوفر سفید: یکی دیگر از گونه های نیلوفر آبی است که گلهای سفید دارد ۞ .
نیلوفر هندی ۞ : گیاهی است از تیره  نیلوفرهای آبی که گلهایی شبیه نیلوفر آبی معمولی دارد. برگها و گلهایش بر خلاف نیلوفر معمولی از سطح آب در حدود یک متر بالاتر قرار می گیرد. دوگونه ازاین گیاه شناخته شده است یک گونه  آن که دارای گلهای زردرنگ است و خاص مناطق گرم آمریکای جنوبی است . گونه  دیگر دارای گلهای سفید یا قرمز است و در مناطق گرم آسیا و اروپا می روید. دانه هایش ذخائر غذائی فراوان دارند و به باقلای مصری و الفول المصری موسومند.
نیلوفر باغی ۞ : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که بیشتر به نام لبلاب موسوم است . این گیاه خودرو است و به سرعت تکثیر می یابد گلهایی به رنگ سفید یا گلی دارد و در اکثر نقاط ایران در مزارع و باغچه ها می روید و نموش هم سریع است .این گیاه اگر در زمینی بروید که نزدیکش گیاهی یا تکیه گاهی نباشد روی زمین می خزد، اما همین که به تکیه گاه یا گیاه دیگری رسید دور آن می پیچد و از آن بالا می رود. از برگهایش به عنوان سبزی آش استفاده می کنند، خوراک خوبی نیز برای دامها محسوب می شود. اما این گیاه زیان زیادی به مزارع خصوصاً مزارع غلات و کتان و شاهدانه می رساند چون از رشد آنها جلوگیری می کند. ریشه کن ساختن آن نیز دشوار است زیرا ریشه های نازکش در اعماق زمین فرومی رود و از هر تکه  کوچک یک پیچک تازه می روید. نامهای دیگر این گیاه حشیشه  مهبوله و لوایه و پیچک باغی و لبلاب و لبلاب صغیر و علیق و مداد و طربوش الغراب و قهقهه و لبینة و عصب صغیر و بور طخیله است .
نیلوفر پیچ هندی ۞ : گونه ای نیلوفر یا پیچک است که دارای ساقه های خزنده و برگهائی پوشیده از کرک و گلهائی به رنگهای زیبای ارغوانی یا بنفش یا سفیداست که به صورت خوشه مجتمع می باشند. منشاء اصلی این گیاه امریکای مرکزی است اما در شمال افریقا و فرانسه نیز کشت می شود. ریشه های متورم این گیاه دارای 40 درصد مواد نشاسته ای و 20 درصد قندهای مختلف و 4 درصد مواد پروتیدی است ، از این جهت مورد تغذیه قرار می گیرد و مانند سیب زمینی از آن استفاده می شود. در جنوب ایران به ویژه بلوچستان گونه هائی از این گیاه می روید که در زبان محلی آن را گجر لاهوری می نامند. نامهای دیگر این گیاه حب النیل و عجب و قرطم هندی و حسن الساعه وحب العجب و دمةالعشاق و مرچایی و زیرکی و عجب گیاه و چهارمرجه است .
نیلوفر صحرائی ۞ : یکی از گونه های نیلوفر باغی است که پایا است و ساقه  بالارونده و پیچنده دارد و گلهایش سفیدرنگ است . بزرگی گلها بین 3 تا 4 سانتی متر است و در اکثر مزارع و بیابانها به حالت وحشی می روید. نامهای دیگرش : سکرجا و لبلاب کبیر و پیچک صحرائی و اقسیان و حبل المساکین و عشاق الشجر و عصب و بدسغان و بدشغان و بداسغان و بدشگان وبدسکان و کف الکلب و راحةالکلب است .
نیلوفر فرنگی :انواع نیلوفر که در عهد ناصرالدین شاه از اروپا به ایران آوردند. (فرهنگ فارسی معین ). نیلوفر در تداول امروزی قسمی پیچک است . گل آن چون شیپوری است به رنگ آبی سخت مطبوع یا سرخ کم رنگ و لطیف ، در نهایت صفا و طراوت که صبح زود باز شود و چند ساعت پس از زدن آفتاب بپژمرد. گل ازرق . آفتاب پرست . گل کبود. (یادداشت مولف ).
نیلوفر از اسپرغم هاست . (ذخیره  خوارزمشاهی ). نیلوفر اسم فارسی است و کرنب الماء عبارت از اوست ، بیخش مانند زردک و ساقش نرم و طولش به قدر عمق آبها، برگش به سطح آب و ثمرش به قدر سیبی شبیه به قبه  خشخاش و در آن تخمهای عریض سیاه و بالزوجت و گلش بیرون آب و اکثر او کبود و بعضی سرخ و آن هندی است و بعضی مایل به زردی و تیرگی و بعضی گویند که بری او نیز می باشد. (از تحفه  حکیم مومن ). گلی است معروف که با آفتاب از آب سر برمی آورد و باز با آفتاب فرومی رود. (از برهان ). نبات او در مرغزارها و آب ها ایستاده بود و بعضی در آب پنهان باشد و باقی نبات او بر روی آب بود و گل او سفید بود شبیه به شکوفه  سوسن و میان گل او زعفرانی بود. (از ترجمه  صیدنه  بیرونی ). آن را نینوفر نیز گویند، فارسی است ، و آن در آب ایستاده روید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کلمه ای اعجمی است و گفته اند که مرکب از دو جزء است : «نیل » که بدان رنگرزی کنند و «فر» که به معنی پر و جناح است ، فکانه قیل : مجنح بنیل ، لان الورقة کانها مصبوغة بالجناحین . (از اقرب الموارد). نیلوفر دو قسم باشد آفتابی و ماهتابی ، آفتابی سرخ باشد به وقت طلوع آفتاب شکفته می شود و به هندی آن را کول گویند. دیگر ماهتابی و آن دو نوع است یکی سفید محض و دیگر سفید مایل به کبودی . این هر دو نوع به وقت شام شکفته می شود و در ادویه  یونانیان همین را به کار برند. و خان آرزو در چراغ هدایت نوشته که نیلوفر سوای گل معروف است که درآب روید، گلی است دیگر که بیاره  آن بر درخت دیگر پیچد و آن نیلی باشد. (از غیاث اللغات ). و رجوع به انجمن آرا و فرهنگ رشیدی شود :
کبت نادان بوی نیلوفر بیافت
خوشش آمد سوی نیلوفر شتافت
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گه رفتن فراز آمد نجست .
رودکی .
///////////
اوسبید
بضم همزه و سکون واو و فتح سین مهمله و کسر باء موحده و سکون یای مثناه تحتانیه و دال مهمله لغت فارسی است
ماهیت آن
نیلوفر هندی است
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل ریاح و مواد بارده مقدار شربت آن یک درم و بیخ آن سرد و خشک و در فعل و طبع مانند لفاح جهت صداع و بواسیر نافع مضر مثانه مصلح آن عسل مقدار شربت آن نیم درهم بدل آن بیخ لفاح است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
اوسبید (اوسید): Usbid
نوعی نیلوفر هندی است. به قول ابن ماسرجویه مزاجی گرم و خشك دارد.
قانون در طب، برگردان شرفکندی
///////////
لاله مردابی یا لاله تالابی یا لوتوس (نام علمی: 'Nelumbo nucifera') یا لوتوس هندی (به انگلیسی: Indian Lotus) نام یکی از گونه‌های سرده ثعله‌باقلا است. یکی از اشتباهات رایج یکی دانستن این گیاه و نیلوفر آبی مصری یا همان نیلوفر آبی است که با توجه کردن به مرکز گل می‌توان به تفاوت این دو گیاه پی برد.

آغاز دوره گل‌دهی لاله آبی اواخر خرداد تا اوایل تیر و پایان دوره گل دهی اواخر تابستان است. لاله مردابی از گیاهان شناوری محسوب می‌شود که ریشه آن در داخل آب قرار داشته و ساقه و برگ‌ها و گل در خارج از آب ولی در تماس با آن یعنی به شکل شناور در سطح آب مشاهده می‌شود.

لاله مردابی گل ملی کشور هند و ویتنام است.[۱][۲]

پانویس[ویرایش]
پرش به بالا ↑ «ASEAN National Flowers» (انگلیسی). ASEAN. بازبینی‌شده در ۱ آوریل ۲۰۱۲.
پرش به بالا ↑ «National Flower of India» (انگلیسی). iloveindia. بازبینی‌شده در ۲ آوریل ۲۰۱۲.
/////////////
نیلومبو جوزی أو اللوتس المقدس أو اللوتس الهندی (الاسم العلمی:Nelumbo nucifera) ویسمى أیضا ب اللوتس الأفریقی (بالإنجلیزیة: Indian Lotus) أو (بالإنجلیزیة: Sacred Lotus) هو نوع من النباتات یتبع جنس النیلومبو من الفصیلة النیلومبیة [1][2]. نبات مائی معمر ذو جذور ریزومیة. الأوراق قرصیة كاملة الاستدارة، یتوسطها ساق قوی طولها من 30 -100، فتصبح طافیة فوق سطح الماء. الأزهار كبیرة بیضاء أو وردیة یصل قطرها من 30 سم وتظهر فی اواخر الربیع والصیف والثمار كثیرة الثقوب.
یتكاثر النبات بالبذور والریزومات. واحتلت الزهرة دورا هاما فی حیاة المصریین القدماء فكان یقدمونها للضیوف للتحیة، ونقشوها على معابدهم وقدموها قربانا على مذابح الآلة.
یتمیز نبات اللوتس الطویل ذو الجذور المجوفة بلونه البنی ونسیجه المقرمش الصلب.وهو ینمو فی المستنقعات وله اوراق خضراء كبیرة تستعمل لمعالجة مرض ذات الرئة,وتطفو زهرته البیضاء التاجیة الشكل على وجه الماء. وتكثر زراعته فی الصین.[3]
محتویات  [أظهر]
الأنواع والاستخدامات لجذور اللوتس[عدل]
یفضل تناول اللوتس مطهواً على طریقة التقلیة السریعة فی الخضر الجذریة الأخرى مثل القرطب أو الاعشاب البحریة مثل الاراٌمی والهیجیكی ,أو یسلق على طریقة (النیشیمی) مع الشیتاكی والفجل الأبیض أو داخل صلصة التتبیل.كما تتوافر اللوتس بشكل جذور مجففة أو مسحوق أو بذور.
فوائده[عدل]
تساعد اللوتس على اذابه الدهون والمخاط من الرئتین والشعب الهوائیة والحلق والجیوب الانفیة خاصة الدهون المتكونة من استهلاك منتجات الالبان أو البیض.كما یساعد شای جذور اللوتس على تهدئة احتقان الرئة وازالة ای مشكلات فی الجیوب الانفیة ,كما یخفف أیضا من السعال المزمن. وتساعد اللصقة الطبیة المصنوعة من جذور اللوتس على تفتیت وازالة المخاط المترسب فی الجهاز التنفسی.
السعرات الحراریة[عدل]
السعرات الحراریة الموجودة فی 100 غ من الكوزو = 347 سعرة حراریة.

اللوتس

انظر أیضاً[عدل]
النیلومبو
نیلومبو أصفر (الاسم العلمی:Nelumbo lutea)
نیلومبو خماسی البتلات (الاسم العلمی:Nelumbo pentapetala)
نیلومبو هندی (الاسم العلمی:Nelumbo indica)
نیلومبو نیلومبی (الاسم العلمی:Nelumbo nelumbo)
نیلومبو ریدی (الاسم العلمی:Nelumbo rheedii)
نیلومبو مستعرض (الاسم العلمی:Nelumbo transversa)
نباتات تعرف بإسم لوتس أو لوطس
قائمة نباتات مصر القدیمة
زنبق الماء المصری الأبیض
بشنین أزرق
اللوتس المقدس
لوتس (نبات)
مراجع[عدل]
^ موقع زیبكودزو (بالإنكلیزیة) Zipcodezoo نیلومبو جوزی تاریخ الولوج 01 أغسطس 2013
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكلیزیة) The Plant List نیلومبو جوزی تاریخ الولوج 01 أغسطس 2013
Long-living lotus: germination from 200 year old seeds
طعام المایكروبیوتك الموسع لمرین نور وكمال مزوق(بتصرف).
////////////
به دیوهی (مالدیوی)
ނެލަންބޯ ނުސިފޭރާ
ވިކިޕީޑިއާ އިން
ނެލަންބޯ ނުސިފޭރާ ނުވަތަ ނޫ ލޮޓަސް އަކީ އިންޑިޔާގެ ޤައުމީ މަލެވެ.
//////////////
به اردو کنول:
کنول تالابوں جھیلوں اور ندی نالوں میں پایا جانے والا سدا بہار پودا اور اسکا پھول ہے۔ کنول افغانستان سے لے کر ویتنام تک پھیلے ہوے علاقے میں پایا جاتا ہے۔ مغربی یورپ میں اسے ماہر فطرت جوزف بینکس 1787ء میں لے گیا۔
اس پودے کی جڑیں تو مٹی کے اندر ہوتی ہیں جب کہ پتے پانی کی سطح پر تیرتے رہتے ہیں۔ پھول کی ڈنٹھل پانی کی سطح سے کافی انچ اوپر اور مضبوط ہوتی ہے۔ ایک پودا 3 میٹر کے علاقے میں پھیل سکتا ہے۔ اس کے پتے کا قطر 60 سنٹی میٹر اور اسکے پھول کا 20 سنٹی میٹر ہو سکتا ہے۔
یہ پھول کئی رنگوں میں پایا جاتا ہے۔ بالکل سفید پیلا ہلکہ گلابی یا ملا جلا رنگ۔
/////////////
به پنجابی کنول:
کنول پھلوالے بوٹیاں دے پدمنی ٹبر دی اک ونڈ اے۔ ایہ اک سدابہار پانی بوٹا اے جیہڑا ٹراپیکی ایشیاء دا واسی اے. دنیا دیاں کئی تھانواں تے پھلواریاں وچ اگایا جاریا اے۔ ایہ ھندستان دا سرکاری پھل اے۔
وکھالہ[لکھو]
کنول پانی دا بوٹا اے۔ ایہدی جڑ اسفنج ورگی ہوندی اے تے چھپڑ یا تلآ وچ پانی دے تھلے مٹی دے اندر ہوندی اے۔ پانی دی پدھر تے پتے تردے نیں۔ پتیاں دا گھیر 60 سینٹی میٹر تک ہوندا اے۔ پھل 20 سینٹی میٹر تک گھیر دا ہوسکدا اے۔ کنول گلابی چٹے تے کریم رنگ دے پھل آلا بوٹا اے۔ اے چھپڑاں تے پانی چ اگدا اے تے ایدے پتے پانی تے تردے ریندے نیں۔ ایدا تنا کنڈیاں نال پریا ہوندا اے۔
ایہ پاکستان توں لے کے ویتنام تک ہوندا اے۔ مسجداں، مندراں، تے گردواریاں دے گنبد کنول دے پھل ورگے ہوندے نیں اس لئی اینوں مزہبی طور تے اہم سمجھیا جاندا اے۔
///////////
به آذری:
Fındıqcalı şanagüllə
Vikipediya, açıq ensiklopediya
?Fındıqcalı şanagüllə
Aləmi:
Şöbə:
Sinif:
Sıra:
Fəsilə:
Cins:
Növ:
Fındıqcalı şanagüllə
Elmi adı
Nelumbo nucifera Grossh.
Fındıqcalı şanagüllə və ya Hind lotusu(lat. Nelumbo nucifera)[1] — şanagüllə cinsinə aid bitki növü.[2]
Qönçə
Sinonimləri[redaktə | əsas redaktə]
·         Nymphaea nelumbo L., 1753.
·         Nelumbium indicum Poir., 1797.
·         Nelumbium javanicum Poir., 1797.
·         Nelumbium speciosum Willd., 1799.
·         Nelumbium asiaticum Rich., 1811.
·         Nelumbium speciosum var. caspicum Fisch. ex DC., 1821.
·         Nelumbium album Bercht. & J. Presl, 1823.
·         Nelumbium tamara Sweet, 1826.
·         Nelumbium rheedii C. Presl, 1835.
·         Nelumbium tranversum C. Presl, 1835.
·         Nelumbium turbinatumBlanco, 1837.
·         Nelumbium discolor Steud., 1841.
·         Nelumbium marginatumSteud., 1841.
·         Tamara alba Roxb. exSteud., 1841.
·         Tamara rubra Roxb. exSteud., 1841.
·         Nelumbium speciosa var. alba F.M. Bailey, 1885,
·         Nelumbium komaroviiGrossh., 1940.
·         Nelumbium nucifera var. microrhizomata Nakai.
Mənbə[redaktə | əsas redaktə]
1.    Jump up Nurəddin Əliyev. Azərbaycanın dərman bitkiləri və fitoterapiya. Bakı, Elm, 1998.
2.    Jump up Elşad Qurbanov. Ali bitkilərin sistematikası, Bakı, 2009.
 Bitki ilə əlaqədar bu məqalə qaralama halındadır. Məqaləni redaktə edərək Vikipediyanı zənginləşdirin. Etdiyiniz redaktələri mənbə və istinadlarla əsaslandırmağı unutmayın.
///////////////
به ترکی هینت لوتوسو:
Hint lotusu (Nelumbo nucifera), Nelumbonaceae familyasına bağlı bir su bitkisi türü. Hint lotusu, günümüzVietnam'ından Afganistan'a kadar uzanan geniş bir alanda hem süs hem de besin amacıyla yetiştirilmektedir. Hindistan ve Vietnam'ın ulusal çiçeğidir. Antik Mısır'da, bu bitki türü bilinmiyordu, daha sonraları Pers akınları zamanında bu ülkeye sokulmuştu. Eski Mısırlılar mavi nilüfer, ya da diğer adlarıyla "mavi lotus" ve "kutsal lotus" çiçeği olan Nymphaea caerulea'ya kutsal çiçek olarak inanıyorlardı.
///////////
Nelumbo nucifera
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Lotus Flower" redirects here. For the Woody Shaw album, see Lotus Flower (Woody Shaw album). For the Radiohead song, see Lotus Flower (song). For the religious symbol, see Padma (attribute).
Nelumbo nucifera
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
N. nucifera
Nelumbo nucifera
Gaertn.
·         Nelumbium speciosum Willd.
·         Nymphaea nelumbo
·         Nymphaea stellata
Nelumbo nucifera, also known as Indian lotussacred lotusbean of India, or simply lotus, is one of two species of aquatic plant in the family Nelumbonaceae. The Linnaean binomial Nelumbo nucifera (Gaertn.) is the currently recognized name for this species, which has been classified under the former names,Nelumbium speciosum (Willd.) and Nymphaea nelumbo, among others. (These names are obsolete synonyms and should be avoided in current works.) This plant is an aquatic perennial. Under favorable circumstances its seeds may remain viable for many years, with the oldest recorded lotus germination being from that of seeds 1,300 years old recovered from a dry lakebed in northeastern China.[1]
Native to Tropical Asia and QueenslandAustralia,[2][3] it is commonly cultivated inwater gardens. It is also the national flower of IndiaBangladesh and Vietnam.
Contents
  [show
Classification[edit]
See also: Nelumbo
While all modern plant taxonomy systems agree that this species belongs in the genus Nelumbo, the systems disagree as to which family Nelumbo should be placed in, or whether the genus should belong in its own unique family and order.
The lotus is often confused with the water lilies (Nymphaea, in particularNymphaea caerulea, sometimes called the "blue lotus"). In fact, several older systems, such as Bentham and Hooker (which is widely used in the Indian subcontinent) call the lotus Nymphaea nelumbo or Nymphaea stellata. This is, however, evolutionarily incorrect. Far from being in the same family, Nymphaeaand Nelumbo are members of different orders (Nymphaeales and Protealesrespectively). Adding to the confusion, some sources have used the scientific name Nymphaea stellata for another species called Blue Lotus or nil mānel inSinhala,[citation needed] which is the national flower of both Sri Lanka and Bangladesh.
Botany[edit]
The roots of lotus are planted in the soil of the pond or river bottom, while the leaves float on top of the water surface or are held well above it. The flowers are usually found on thick stems rising several centimeters above the leaves. The plant normally grows up to a height of about 150 cm and a horizontal spread of up to 3 meters, but some unverified reports place the height as high as over 5 meters. The leaves may be as large as 60 cm in diameter, while the showy flowers can be up to 20 cm in diameter.
Researchers report that the lotus has the remarkable ability to regulate the temperature of its flowers to within a narrow range just as humans and other warmblooded animals do.[4] Dr. Roger S. Seymour and Dr. Paul Schultze-Motel, physiologists at the University of Adelaide in Australia, found that lotus flowers blooming in the Adelaide Botanic Gardensmaintained a temperature of 30–35 °C (86–95 °F), even when the air temperature dropped to 10 °C (50 °F). They suspect the flowers may be doing this to attract coldblooded insect pollinators. The study, published in the journal Nature, is the latest discovery in the field of thermoregulation, heat-producing, plants. Two other species known to be able to regulate their temperature include Symplocarpus foetidus and Philodendron selloum.
An individual lotus can live for over a thousand years and has the rare ability to revive into activity after stasis. In 1994, a seed from a sacred lotus, dated at roughly 1,300 years old ± 270 years, was successfully germinated.[5][6]
As mentioned earlier, the traditional Sacred Lotus is only distantly related to Nymphaea caerulea, but possesses similar chemistry. Both Nymphaea caerulea and Nelumbo nucifera contain the alkaloids nuciferine and aporphine.
The genome of the sacred lotus was sequenced in May 2013.[7][8][9]
Uses[edit]
Lotus root, cooked, no salt
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
278 kJ (66 kcal)
16.02 g
0.50 g
3.1 g
0.07 g
1.58 g
(11%)
0.127 mg
(1%)
0.01 mg
(2%)
0.3 mg
(6%)
0.302 mg
(17%)
0.218 mg
(2%)
8 μg
(5%)
25.4 mg
(33%)
27.4 mg
(3%)
26 mg
(7%)
0.9 mg
(6%)
22 mg
(10%)
0.22 mg
(11%)
78 mg
(8%)
363 mg
(3%)
45 mg
(3%)
0.33 mg
Other constituents
Water
81.42 g

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.Source: USDA Nutrient Database
The distinctive dried seed heads, which resemble the spouts of watering cans, are widely sold throughout the world for decorative purposes and for dried flower arranging.
Boiled, sliced lotus roots used in various Asian cuisines
The flowers, seeds, young leaves, and "roots" (rhizomes) are all edible. In Asia, the petals are sometimes used for garnish, while the large leaves are used as a wrap for food, not frequently eaten (for example, as a wrapper for zongzi). In Korea, the leaves and petals are used as atisaneYeonkkotcha (연꽃차) is made with dried petals of white lotus and yeonipcha (연잎차) is made with the leaves. Young lotus stems are used as a salad ingredient inVietnamese cuisine. The rhizome (called ǒu () in pinyin Chinesengau in Cantonese, Nelum Ala (නෙළුම් අල) in Sinhala thambou in Manipurikamal kakri in Hindirenkon (レンコン蓮根) in Japanese, and yeongeun (연근) inKorean) is used as a vegetable in soups, deep-fried, stir-fried, and braised dishes and the roots are also used in traditional Asian herbal medicine. Petals, leaves, and rhizome can also all be eaten raw, but there is a risk of parasite transmission (e.g., Fasciolopsis buski): it is therefore recommended that they be cooked before eating.
Lotus rhizomes
Lotus rootlets are often pickled withrice vinegar, sugar, chili and/or garlic. It has a crunchy texture with sweet-tangy flavours. In Asian cuisine, it is popular with salad,prawnssesame oil and/or corianderleaves. Lotus roots have been found to be rich in dietary fiber,vitamin Cpotassiumthiaminriboflavinvitamin B6phosphoruscopper, andmanganese, while very low in saturated fat.[citation needed]
The stamens can be dried and made into a fragrant herbal tea called liánhuā cha (蓮花) in Chinese, or (particularly inVietnam) used to impart a scent to tea leaves. This Vietnamese lotus tea is called trà senchè sen, or chè ướp sen. Thelotus seeds or nuts (called liánzĭ蓮子; or xiān liánzĭ鲜莲子, in Chinese) are quite versatile, and can be eaten raw or dried and popped like popcornphool makhana. They can also be boiled until soft and made into a paste, or boiled with driedlongans and rock sugar to make a tong sui (sweet soup). Combined with sugar, lotus seed paste becomes one of the most common ingredients used in pastries such as mooncakesdaifuku, and rice flour pudding.[10]
In South Indian states, the lotus stem is sliced, marinated with salt to dry, and the dried slices are fried and used as a side dish. In Kerala (in Malayalam "താമര") and Tamil Nadu, this end product is called " Thamara Vathal". In Sri Lanka, finely sliced lotus rhizome cooked with coconut milk and spices is a popular curry known as Nelum Ala Vyanjanaya (නෙළුම් අල ව්‍යංජනය). In Vietnam, the bitter tasting germs of the lotus seeds are also made into a tisane (trà tim sen).
Lotus thread is used to weave a special robe for the Buddha. Inle lake,Myanmar.
A unique fabric from the lotus plant fibers is produced only at Inle lakeUnion of Myanmar and is used for weaving special robes for Buddha images called kya thingahn (lotus robe).
Cultural significance[edit]
Main article: Padma (attribute)
Hindu goddess Lakshmi holding and standing on a lotus.
Vishnu holding the lotus, also sitting on it and wearing a lotus-bud crown.
Nelumbo nucifera is the species of lotus sacred to both Hindus and Buddhists.[11]
Hindus revere it with the divinities Vishnuand Lakshmi often portrayed on a pink lotus in iconography. In the representation of Vishnu as Padmanabha (Lotus navel), a lotus issues from his navel with Brahma on it. Goddess Sarasvati is portrayed on a white-colored lotus.
Often used as an example of divine beauty, Vishnu is often described as the 'Lotus-Eyed One'. Its unfolding petals suggest the expansion of the soul. The growth of its pure beauty from the mud of its origin holds a benign spiritual promise. In Hindu iconography, other deities, like Ganga and Ganesha are often depicted with lotus flowers as their seats.
The lotus plant is cited extensively within Puranic and Vedic literature, for example:
One who performs his duty without attachment, surrendering the results unto the Supreme Lord, is unaffected by sinful action, as the lotus is untouched by water.
— Bhagavad Gita 5.10:
In Chinese culture Confucian scholar Zhou Dunyi wrote:
I love the lotus because while growing from mud, it is unstained.
Chinese予独爱莲之出淤泥而不染。[12]
Many deities of Asian religions are depicted as seated on a lotus flower. In Buddhist symbolism, the lotus represents purity of the body, speech, and mind as if floating above the muddy waters of attachment and desire. According to legend[citation needed]Gautama Buddha was born with the ability to walk, and lotus flowers bloomed everywhere he stepped. In Christianity, the St. Thomas Crossfeatures a lotus underneath a cross.
In the classical written and oral literature of many Asian cultures the lotus is present in figurative form, representing elegance, beauty, perfection, purity and grace, being often used in poems and songs as an allegory for ideal feminine attributes. In Sanskrit the word lotus (padma पद्म) has many synonyms. Since the lotus thrives in water, ja (denoting birth) is added to synonyms of water to derive some synonyms for the lotus, like ambuja (ambu= water + ja=born of), neeraj(neera=water + ja= born of), pankajpankajakamalkamalakunalaaravindarvindnalin,nalini and saroja[13] and names derived from the lotus, like padmavati (possessing lotuses) or padmini (full of lotuses).[14] These names and derived versions are often used to name girls, and to a lesser extent boys, in India, Nepal and Sri Lanka, as well as in many other countries influenced by Indic culture, like ThailandCambodiaIndonesia and Laos.
Drawing in turn on these beliefs, the international Bahá'í community adopted this symbolism in the design of the Lotus Temple in New Delhi, India.
Chemical composition[edit]
The flavonol miquelianin (Quercetin 3-O-glucuronide), as well as the alkaloids (+)-1(R)-coclaurine and (−)-1(S)-norcoclaurine, can be found in the leaves of N. nucifera.[15] The plant also contains nuciferine and aporphine.
Gallery[edit]
·        
Lotus field

·        
Bud of Nelumbo nucifera

·        
Lotus fruit at Mendut monastery, Indonesia

·        
Bud of Nelumbo nucifera

·        
Lotus bud at Mendut monastery, Indonesia

·        
Blooming Nelumbo nucifera

·        
Lotus flower at Mendut monastery, Indonesia
See also[edit]
·         Lotus
·         Lotus seed
·         Lotus Position
·         Lotus-eaters
·         The Lotos-Eaters
·         Nelumbo
·         Palmette
·         Tulsi
References[edit]
1.     Jump up^ Shen-Miller, J.; Schopf, J. W.; Harbottle, G.; Cao, R.-j.; Ouyang, S.; Zhou, K.-s.; Southon, J. R.; Liu, G.-h. (2002). "Long-living lotus: Germination and soil -irradiation of centuries-old fruits, and cultivation, growth, and phenotypic abnormalities of offspring". American Journal of Botany 89(2): 236–47. doi:10.3732/ajb.89.2.236.PMID 21669732.
2.     Jump up^ Perry, F. (1972) Flowers of the World. Bonanza Books, pp. 192–193. ISBN 060001634X.
3.     Jump up^ Serventy, V; Raymond, R. (1980) Lakes & Rivers of Australia. Summit Books, pp. 102–103
4.     Jump up^ Yoon, Carol Kaesuk (1996-10-01). "Heat of Lotus Attracts Insects And Scientists". New York Times. Retrieved2012-11-14.
5.     Jump up^ Shen-Miller; Mudgett, M. B.; William Schopf, J.; Clarke, S.; Berger, R.; et al. (1995). "Exceptional seed longevity and robust growth: Ancient sacred lotus from China". American Journal of Botany 82 (11): 1367–1380.doi:10.2307/2445863JSTOR 2445863.
6.     Jump up^ Shen-Miller, J. (2002). "Long-living lotus: germination and soil gamma-irradiation of centuries-old fruits, and cultivation, growth, and phenotypic abnormalities of offspring".American Journal of Botany 89 (2): 236–247.doi:10.3732/ajb.89.2.236PMID 21669732. Sacred lotus (Nelumbo nucifera) has been cultivated as a crop in Asia for thousands of years. An ~1300-yr-old lotus fruit, recovered from an originally cultivated but now dry lakebed in northeastern China, is the oldest germinated and directly 14C-dated fruit known. In 1996, we traveled to the dry lake at Xipaozi Village, China, the source of the old viable fruits.
7.     Jump up^ Ming, Ray; VanBuren, Robert; Liu, Yanling; Yang, Mei; Han, Yuepeng; et al. (2013). "Genome of the long-living sacred lotus (Nelumbo nucifera Gaertn.)". Genome Biology14 (5): R41. doi:10.1186/gb-2013-14-5-r41.
8.     Jump up^ "Sacred Lotus Genome Sequence Enlightens Scientists". Science Daily. 10 May 2013. Retrieved13 May 2013.
9.     Jump up^ Wolpert, Stuart (10 May 2013). "Scientists sequence genome of 'sacred lotus,' which likely holds anti-aging secrets". UCLA Newsroom. Retrieved 13 May 2013.
10.  Jump up^ Dharmananda, Subhuti. "itmonline". itmonline. Retrieved 2012-11-14.
11.  Jump up^ "Nelumbo nucifera (sacred lotus)". Kew. Retrieved26 July 2015.
12.  Jump up^ "周敦颐:《爱莲说》". Book.qq.com. Retrieved2012-11-14.
13.  Jump up^ Indian baby names. pitarau.com
14.  Jump up^ Sanskrit-based names. behindthename.com
15.  Jump up^ Kashiwada, Y.; Aoshima, A.; Ikeshiro, Y.; Chen, Y. P.; Furukawa, H.; Itoigawa, M.; Fujioka, T.; Mihashi, K.; Cosentino, L. M.; Morris-Natschke, S. L.; Lee, K. H. (2005). "Anti-HIV benzylisoquinoline alkaloids and flavonoids from the leaves of Nelumbo nucifera, and structure–activity correlations with related alkaloids". Bioorganic & Medicinal Chemistry 13 (2): 443–448.doi:10.1016/j.bmc.2004.10.020PMID 15598565.
&&&&&&&&
اوفیموبداس اوقیمونداس لسیعة.
لسیعة. [ ل  ع  ] (ع ا) گیاهی است . (منتهی الارب ). به لغت مغربی اوقیمونداس است . (تحفه  حکیم مومن ) (فهرست مخزن الادویه ).
//////////////
اوفیموبداس
بضم همزه و سکون واو و کسر فا و سکون یای مثناه تحتانیه و ضم میم و سکون واو و فتح باء موحده و ذال معجمه و الف و سین مهمله لغت یونانی است بمعنی شبیه ببادروج و در مغرب معروف بلسیعه و بعضی اخیون نیز و کاه فیلاطاریون نامند
ماهیت آن
نباتی است شبیه ببادروج و شاخهای آن بقدر شبری و مزغب و مائل بتیرکی و تخم آن شبیه بشونیز و سیاه و در غلافی مانند غلاف بزر البنج مستعمل بیخ آن است
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص
آن
ملطف و مجفف بیلذع یکدرهم تا دو درهم آن با شراب جهت نهش افعی و هوام و یکدرهم آن با مرصاف و فلفل جهت عرق النسا مجرب دانسته اند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
السیلینة الفرنسیة[1] (باللاتینیة: Silene gallica) نوع نباتی یتبع جنس السیلینة من الفصیلة القرنفلیة.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنها بلاد الشام ووادی النیل والمغرب العربی وحوض البحر الأبیض المتوسط ومعظم مناطق أوروبا.[2]
مرادفات للاسم العلمی[عدل]
(باللاتینیة: Silene giraldii)
(باللاتینیة: Silene linophila)
(باللاتینیة: Silene transtagana)
(باللاتینیة: Cucubalus sylvestris)
(باللاتینیة: Silene agrestina)
(باللاتینیة: Silene anglica)
(باللاتینیة: Silene bohemica)
(باللاتینیة: Silene cerastoides)
(باللاتینیة: Silene coarctata)
(باللاتینیة: Silene lusitanica)
(باللاتینیة: Silene modesta)
(باللاتینیة: Silene parvula)
(باللاتینیة: Silene quinquevulnera)
(باللاتینیة: Silene rigidula)
(باللاتینیة: Silene rosella)
(باللاتینیة: gallica L. var. gallica)
المصادر[عدل]
^ أغروفوك. السیلینة. تاریخ الولوج 25 شباط 2012.
^ قاعدة البیانات الأوروبیة-المتوسطیة للنباتات.خریطة انتشار السیلینة الفرنسیة (بالإنكلیزیة). تاریخ الولوج 14 شباط 2013.
////////////
Silene gallica
From Wikipedia, the free encyclopedia
Silene gallica
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
S. gallica
Silene gallica
L.
Silene gallica is a species of flowering plant in the pink family known by several common names, including common catchfly,[1] small-flowered catchfly,[2] andwindmill pink. It is native to Eurasia and North Africa, but it can be found throughout much of the temperate world as a common roadside weed. It is an annual herb growing up to 40 or 45 centimeters tall, its branching stem coated in long, curling hairs and shorter, glandular hairs. The lance-shaped leaves are up to 3.5 centimeters long low on the plant, and smaller on the upper parts. Flowers occur in a terminal inflorescence at the top of the stem, and some appear in the leaf axils. Each flower has a tubular calyx of fused sepals lined with ten green or purple-red veins. It is coated in long hairs. It is open at the tip, revealing five white, pink or bicolored petals, each with a small appendage at the base.
References[edit]
1.     Jump up^ "Silene gallica"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database.USDA. Retrieved 14 November 2015.
2.     Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
Wikimedia Commons has media related to Silene gallica.
External links[edit]
·         Jepson Manual Treatment
·         USDA Plants Profile
·         Flora of North America
·         GRIN Species Profile
·         Photo gallery

This Caryophyllales article is a stub. You can help Wikipedia byexpanding it.
·         Silene
·         Plants described in 1753
·         Caryophyllales stubs
/////////////
سیلن، مگس گیر (نام علمی: Silene) نام یک سرده از تیره میخکیان است.

منابع[ویرایش]
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Silene»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۱ فوریه ۲۰۱۴).
////////////
السیلینة[1] أو السیلین[2] أو اللصیق[3] (باللاتینیة: Silene) جنس نباتی یتبع الفصیلة القرنفلیة. تضم حوالی 300 نوع یوجد عدد كبیر منها فی مناطق الوطن العربی وحوض البحر الأبیض المتوسط.

محتویات  [أظهر]
من أنواع السیلینة الأصیلة فی الوطن العربی[عدل]
السیلینة الإسكندرانیة (باللاتینیة: Silene alexandrina) فی بلاد الشام ومصر وقبرص وكریت
سیلینة الإسماعیلیة (باللاتینیة: Silene ismailitica) فی بلاد الشام ومصر
سیلینة الأطلس المتوسط (باللاتینیة: Silene mesatlantica) فی المغرب العربی
السیلینة إسویرتیة الأوراق (باللاتینیة: Silene swertiifolia) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة الإیطالیة (باللاتینیة: Silene italica) فی بلاد الشام وتركیا ومعظم أوروبا
السیلینة ألبانیة (باللاتینیة: Silene behen) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وبعض مناطق جنوب أوروبا
السیلینة البرقاویة (باللاتینیة: Silene cyrenaica) فی المغرب العربی
السیلینة البوریة (باللاتینیة: Silene boryi) فی المغرب العربی وإسبانیا والبرتغال
السیلینة ثلاثیة الأسنان (باللاتینیة: Silene tridentata) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وإسبانیا
السیلینة ثنائیة التفرع (باللاتینیة: Silene dichotoma) فی بلاد الشام والبلقان وشرق أوروبا وإیطالیا
السیلینة الجنبیة (باللاتینیة: Silene fruticosa) فی مصر والمغرب العربی وقبرص والیونان
السیلینة حادة الأسنان (باللاتینیة: Silene oxyodonta) فی بلاد الشام
السیلینة الحسونیة (باللاتینیة: Silene hussonii) فی بلاد الشام ووادی النیل
السیلینة الحمراء (باللاتینیة: Silene rubella) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وبعض مناطق جنوب أوروبا
السیلینة خضراء الأزهار (باللاتینیة: Silene viridiflora) فی بلاد الشام وجنوب أوروبا
السیلینة الخطیة (باللاتینیة: Silene linearis) فی بلاد الشام وسیناء ومصر
السیلینة الدمشقیة (باللاتینیة: Silene damascena) فی بلاد الشام
السیلینة الرمادیة (باللاتینیة: Silene grisea) فی بلاد الشام
السیلینة الرملیة (باللاتینیة: Silene arenarioides) فی المغرب العربی
السیلینة الرویتریة (باللاتینیة: Silene reuteriana) فی بلاد الشام
سیلینة رینوارت (باللاتینیة: Silene reinwardtii) فی بلاد الشام
السیلینة الزغبیة (باللاتینیة: Silene villosa) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی
السیلینة الساحلیة (باللاتینیة: Silene littorea) فی المغرب العربی وأیبیریا
السیلینة السعیدة (باللاتینیة: Silene laeta) فی المغرب العربی وغرب حوض المتوسط ودخیلة فی بلاد الشام
السیلینة السمینة (باللاتینیة: Silene crassipes) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة سنیة البتلات (باللاتینیة: Silene odontopetala) فی بلاد الشام ومصر وتركیا
السیلینة السینائیة (باللاتینیة: Silene oreosinaica) فی مصر
السیلینة الشائعة (باللاتینیة: Silene vulgaris) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وتركیا وكل أوروبا
السیلینة شاحبة الأوراق (باللاتینیة: Silene chlorifolia) فی بلاد الشام وتركیا والبلقان
السیلینة الشارهة للحدید (باللاتینیة: Silene siderophila) فی بلاد الشام
السیلینة الشبكیة (باللاتینیة: Silene capitellata) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة شعریة الأسنان (باللاتینیة: Silene chaetodonta) فی بلاد الشام وتركیا
سیلینة شلومبرجیه (باللاتینیة: Silene schlumbergeri) فی بلاد الشام
السیلینة صائدة الذباب (باللاتینیة: Silene muscipula) فی بلاد الشام والمغرب العربی وجنوب أوروبا
السیلینة صغیرة البتلات (باللاتینیة: Silene micropetala) فی المغرب العربی وأیبیریا
السیلینة الصفدیة (باللاتینیة: Silene sefidiana) فی بلاد الشام
السیلینة ضیقة العناقید (باللاتینیة: Silene stenobotrys) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة طویلة البتلات (باللاتینیة: Silene longipetala) فی المغرب العربی وأیبیریا
السیلینة عدیمة البتلات (باللاتینیة: Silene apetala) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وتركیا وجنوب أوروبا
السیلینة العربیة (باللاتینیة: Silene arabica) فی الجزیرة العربیة وبلاد الشام
السیلینة عریضة الأوراق (باللاتینیة: Silene latifolia) فی بلاد الشام والمغرب العربی ومعظم مناطق أوروبا
السیلینة العشتاروتیة (باللاتینیة: Silene astartes) فی بلاد الشام
السیلینة العصاریة (باللاتینیة: Silene succulenta) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی والیونان وكورسیكا وصقلیة
السیلینة الغامقة (باللاتینیة: Silene fuscata) فی المشرق العربی والمغرب العربی وجنوب أوروبا
السیلینة الفراشیة (باللاتینیة: Silene papillosa) فی بلاد الشام وقبرص وتركیا والیونان
السیلینة فرناسیة الأوراق (باللاتینیة: Silene pharnaceifolia) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة الفرنسیة (باللاتینیة: Silene gallica) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وتركیا ومعظم مناطق أوروبا
السیلینة الفلسطینیة (باللاتینیة: Silene palaestina) فی بلاد الشام
السیلینة الفیفیانیة (باللاتینیة: Silene vivianii) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی
السیلینة القرنفلیة (باللاتینیة: Silene caryophylloides) فی بلاد الشام وتركیا وأوكرانیا
السیلینة كبیرة الأسنان (باللاتینیة: Silene macrodonta) فی بلاد الشام وقبرص والیونان وتركیا
السیلینة الكریتیة (باللاتینیة: Silene cretica) فی بلاد الشام والیونان وتركیا والبلقان وإیطالیا
سیلینة كوتشی (باللاتینیة: Silene kotschyi) فی بلاد الشام والیونان وتركیا
السیلینة الكورنثیة (باللاتینیة: Silene corinthiaca) فی بلاد الشام والیونان وتركیا
السیلینة اللبنانیة (باللاتینیة: Silene libanotica) فی بلاد الشام
السیلینة اللیدیانیة (باللاتینیة: Silene lydia) فی بلاد الشام وتركیا والبلقان
السیلینة اللیلیة (باللاتینیة: Silene nocturna) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وتركیا وجنوب أوروبا
السیلینة المارشالیة (باللاتینیة: Silene marschallii) فی بلاد الشام والیونان وتركیا وأرمینیا
السیلینة مجوفة الوردة (باللاتینیة: Silene coelirosa) فی المغرب العربی وغرب حوض المتوسط ودخیلة فی بلاد الشام والبلقان
السیلینة المخروطانیة (باللاتینیة: Silene conoidea) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وحوض المتوسط
السیلینة مخروطیة الأزهار (باللاتینیة: Silene coniflora) فی بلاد الشام ومصر وتركیا
السیلینة المخططة (باللاتینیة: Silene striata) فی بلاد الشام
السیلینة مرصوصة الأزهار (باللاتینیة: Silene confertiflora) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة المرقطة (باللاتینیة: Silene physalodes) فی بلاد الشام
السیلینة المرمریة (باللاتینیة: Silene marmarica) فی المغرب العربی
السیلینة مستدیرة الطرف (باللاتینیة: Silene obtusifolia) فی المغرب العربی وإسبانیا
السیلینة المسطحة (باللاتینیة: Silene supina) فی بلاد الشام وتركیا وشرق أوروبا
السیلینة المصریة (باللاتینیة: Silene aegyptiaca) فی بلاد الشام ومصر وقبرص وتركیا
السیلینة المضغوطة (باللاتینیة: Silene compacta) فی بلاد الشام وتركیا والیونان ومقدونیا وحوض البحر الأسود
السیلینة المعقدة (باللاتینیة: Silene intricata) فی بلاد الشام وتركیا
السیلینة المفصلیة (باللاتینیة: Silene articulata) فی المغرب العربی
السیلینة المكملیة (باللاتینیة: Silene makmeliana) فی بلاد الشام
السیلینة المكناسیة (باللاتینیة: Silene mekinensis) فی المغرب العربی
السیلینة الملونة (باللاتینیة: Silene colorata) فی بلاد الشام ومصر والمغرب العربی وحوض المتوسط
السیلینة المهملة (باللاتینیة: Silene neglecta) فی المغرب العربی وجنوب أوروبا
السیلینة الموریة (باللاتینیة: Silene maurorum) فی المغرب العربی
السیلینة الناعمة (باللاتینیة: Silene sedoides) فی بلاد الشام والمغرب العربی وتركیا وجنوب أوروبا
السیلینة النیسیة (باللاتینیة: Silene niceensis) فی المغرب العربی وتركیا وجنوب أوروبا
السیلینة الیافاویة (باللاتینیة: Silene telavivensis) فی بلاد الشام
السیلینة ؟؟؟ (باللاتینیة: Silene mentagensis) فی المغرب العربی
من أنواع السیلینة المتوسطیة غیر الموجودة فی الوطن العربی[عدل]
السیلینة الأراراتیة (باللاتینیة: Silene araratica) فی تركیا
السیلینة الأناضولیة (باللاتینیة: Silene anatolica) فی تركیا
السیلینة القنفذیة (باللاتینیة: Silene echinata) فی إیطالیا
السیلینة الكتانیة (باللاتینیة: Silene linicola) فی كرواتیا وإیطالیا وفرنسا
السیلینة طویلة الأهداب (باللاتینیة: Silene longicilia) فی البرتغال
السیلینة المرادیة (باللاتینیة: Silene muradica) فی تركیا
السیلینة المرفوعة (باللاتینیة: Silene exaltata) فی البلقان
السیلینة المنجلیة (باللاتینیة: Silene falcata) فی تركیا
السیلینة الهامشیة (باللاتینیة: Silene marginata) فی البلقان
السیلینة المموجة (باللاتینیة: Silene nutans) فی معظم أنحاء أوروبا
السیلینة المنتنة (باللاتینیة: Silene foetida) فی أیبیریا
من أنواع السیلینة فی الولایات المتحدة[عدل]
السیلینة البیضویة (باللاتینیة: Silene ovata)
السیلینة الفرجینیة (باللاتینیة: Silene virginica)
السیلینة المفتوحة (باللاتینیة: Silene aperta)
المصادر[عدل]
^ أغروفوك. السیلینة. تاریخ الولوج 25 شباط 2012.
^ الموسوعة العربیة. نباتات أعالی الجبال. تاریخ الولوج 22 تشرین الأول 2011.
^ الطبیعة فی تبوك. النباتات البریة فی تبوك تاریخ الولوج 25 شباط 2012.
///////////
به عبری:
צִפָּרְנִית (שם מדעי: Silene, שם נפוץ באנגלית: Campion. נכתב גם ציפורנית, צפורנית) הוא סוג צמח פורח ממשפחת הציפורניים.
////////////
Silene
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Silene (disambiguation).
Silene
Silene latifolia (white campion)
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Silene
L.
Species
About 300 species, see text.
Wikimedia Commons has media related to Silene.
Silene is a genus of flowering plants in the family Caryophyllaceae. Containing approximately 700 species, it is the largest genus in the family.[1] Common names include campion (which is shared with the related genus Lychnis) and catchfly. Many Silene species are widely distributed, particularly in the northern hemisphere.[1]
Contents
  [show
Etymology[edit]
Silene is the feminine form of Silenus, a Greek woodland deity.[2]
Uses[edit]
Silene undulata (syn. S. capensis) is known as undlela ziimhlophe ("white paths") by the Xhosa of South Africa. A Xhosa diviner identifies and collects the plant from the wild. The roots are ground, mixed with water, and beaten to a froth, which is consumed by novice diviners during the full moon to influence their dreams. They also take it to prepare for various rituals. The root has such a strong, musky essence that the diviners who consume it exude the scent in their sweat.[3]
Scientific history[edit]
Silene was originally described by Linnaeus, and members of this genus have been the subject of research by preeminent plant ecologists, evolutionary biologists, and geneticists, including Charles DarwinGregor MendelCarl CorrensHerbert G. Baker, and Janis Antonovics. Many Silene species continue to be widely used study systems, particularly in the fields of ecology and evolutionary biology.[4] The genus has been used as a model for understanding the genetics of sex determination for over a century. Silene species commonly contain a mixture of hermaphroditic and female (or male-sterile) individuals (gynodioecy), and early studies by Correns showed that male sterility could be maternally inherited,[5][6] an example of what is now known as cytoplasmic male sterility. Two independent groups of species in Silene have evolved separate male and female sexes (dioecy) with chromosomal sex determination that is analogous to the system found in humans and other mammals.[7][8] Silene flowers are frequently visited by flies, such as Rhingia campestris.[9] Silene species have also been used to study speciation, host-pathogen interactions, biological species invasions, adaptation to heavy-metal-contaminated soils, metapopulation genetics, and organelle genome evolution.[4] Notably, some members of the genus Silene hold the distinction of harboring the largest mitochondrial genomes ever identified.[10]
Selected species[edit]
If the related genera LychnisMelandrium, and Viscaria are included in Silene, it contains about 700 species.[1] Divisions of the genus into subgenera or sections before 2003 do not seem to be well-supported by molecular evidence.[1]
Species include:
·         Silene acaulis (moss campion)
·         Silene alexandri (Kamalo Gulch catchfly)
·         Silene antirrhina (sleepy catchfly)
·         Silene aperta (naked catchfly)
·         Silene armeria (Sweet William catchfly)
·         Silene bernardina (Palmer's catchfly)
·         Silene biafrae
·         Silene bridgesii (Bridges' catchfly)
·         Silene caliacrae
·         Silene campanulata (Red Mountain catchfly)
·         Silene capensis (large-flowered catchfly, gunpowder plant, wild tobacco[11])
·         Silene caroliniana (wild pink)
·         Silene caucasica
·         Silene colorata
·         Silene conica (sand catchfly)
·         Silene conoidea (weed silene)
·         Silene coronaria (rose campion)
·         Silene dichotoma (forked catchfly)
·         Silene diclinis
·         Silene dioica (red campion)
·         Silene douglasii (Douglas' catchfly)
·         Silene fernandezii
·         Silene fraudatrix (North Cyprus catchfly)
·         Silene gallica (small-flowered catchfly)
·         Silene gazulensis
·         Silene grayi (Gray's catchfly)
·         Silene hawaiiensis (Hawaii catchfly)
·         Silene hicesiae
·         Silene hookeri (Hooker's silene)
·         Silene horvati (Horvats's catchfly)[12]
·         Silene invisa (red fir catchfly)
Silene gallica var. quinquevulnera
·         Silene italica (Italian catchfly)
·         Silene laciniata
·         Silene laevigata (Troödos catchfly)
·         Silene lanceolata (Kauai catchfly)
·         Silene latifolia (white campion)
·         Silene lemmonii (Lemmon's catchfly)
·         Silene linicola (flaxfield catchfly)
·         Silene maritima syn. Silene uniflora (sea campion)
·         Silene marmorensis (Marble Mountain catchfly)
·         Silene menziesii (Menzies' campion)
·         Silene multinervia (manynerve catchfly)
·         Silene noctiflora (night-flowering catchfly)
·         Silene nuda (western fringed catchfly)
·         Silene nutans (Nottingham catchfly)
·         Silene occidentalis (western catchfly)
·         Silene oregana (Oregon silene)
·         Silene otites (Spanish catchfly)
·         Silene ovata (ovate-leaved catchfly)[13]
·         Silene paeoniensis (Paeonian catchfly)[14]
·         Silene parishii (Parish's catchfly)
·         Silene parryi
·         Silene perlmanii (cliff-face catchfly)
·         Silene polypetala (eastern fringed catchfly)
·         Silene prilepensis (Prilep catchfly)[12]
·         Silene regia (royal catchfly, showy catchfly)
·         Silene rotundifolia (roundleaf catchfly)
·         Silene rupestris (rock campion)
·         Silene salmonacea (Klamath Mountain catchfly)
·         Silene sargentii (Sargent's catchfly)
·         Silene schafta (autumn catchfly)
·         Silene scouleri (simple campion)
·         Silene seelyi
·         Silene sennenii
·         Silene serpentinicola (serpentine Indian pink)
·         Silene sorensenis (Sorensen's catchfly)
·         Silene spaldingii (Spalding's silene)
·         Silene stellata (starry campion)
·         Silene stenophylla (narrow-leafed campion)
·         Silene suecica
·         Silene suksdorfii (Suksdorf's silene)
·         Silene taimyrensis (Taymyr catchfly)
·         Silene tomentosa
·         Silene undulata
·         Silene uniflora (sea campion)
·         Silene vallesia
·         Silene verecunda (San Francisco campion)
·         Silene villosa
·         Silene virginica (fire pink)
·         Silene viscaria (sticky catchfly)
·         Silene viscariopsis (Mariovo catchfly)[15]
·         Silene viscosa (white sticky catchfly)
·         Silene vulgaris (bladder campion)
·         Silene wahlbergella (northern catchfly)
References[edit]
2.    Jump up^ Quattrocchi, U. CRC World Dictionary of Plant Names. 1999. 4: 2482. ISBN 0-8493-2678-8
3.    Jump up^ Hirst, M. (2005). Dreams and medicines: The perspective of Xhosa diviners and novices in the Eastern Cape, South Africa.Indo-Pacific Journal of Phenomenology 5(2) 1-22.
4.    Jump up to:a b Bernasconi et al. 2009. Silene as a model system in ecology and evolution. Heredity. 103:5-14. PMID 19367316
5.    Jump up^ Correns C. 1906. Die vererbung der Geshlechstsformen bei den gynodiocischen Pflanzen. Ber. Dtsch Bot. Ges. 24: 459–474.
6.    Jump up^ Correns C. 1908. Die rolle der mannlichen Keimzellen bei der Geschlechtsbestimmung der gynodioecishen Pflanzen. Ber. Dtsch Bot. Ges. 26A: 626–701.
7.    Jump up^ Evolution of Sex Chromosomes: The Case of the White Campion. PLoS Biol 3(1): e28. doi:10.1371/journal.pbio.0030028
8.    Jump up^ Mrackova M. et al. 2008. Independent origin of sex chromosomes in two species of the genus Silene. 179(2): 1129–1133. PMID 18558658
9.    Jump up^ Van Der Kooi, C. J.; Pen, I.; Staal, M.; Stavenga, D. G.; Elzenga, J. T. M. (2015). "Competition for pollinators and intra-communal spectral dissimilarity of flowers" (PDF). Plant Biology. doi:10.1111/plb.12328.
10. Jump up^ Sloan DB et al. 2012. Rapid Evolution of Multichromosomal Genomes in Flowering Plant Mitochondria with Exceptionally High Mutation Rates. PLoS Biol. 10: e1001241. doi:10.1371/journal.pbio.1001241
11. Jump up^ Silene undulata Aiton. SANBI Red List of South African Plants.
12. Jump up to:a b Country Study for Biodiversity of the Republic of Macedonia (First National Report). Skopje: Ministry of Environment and Physical Planning. 2003. ISBN 9989-110-15-8.
13. Jump up^ United States Department of Agriculture (2011). "Silene ovata Pursh". USDA Plants Website. Retrieved 2011-11-18.
14. Jump up^ Royal Botanic Garden Edinburgh (2001). "Silene paeoniensis". Flora Europaea Website. Retrieved 2010-08-27.
Further reading[edit]
External links[edit]
Wikispecies has information related to: Silene
·         Silene
&&&&&&&&

///////////
اونوما
بضم همزه و سکون واو و ضم نون و سکون واو و فتح میم و الف لغت یونانی است بمعنی مسقط الاجنه
ماهیت آن
ص: 3
نوعی از ابو خلسا* است که هوجویه نامند برک آن دراز و باریک و نرم تر از برک هوجویه و بی کل و بی ساق و بی ثمر و مائل بسیاهی و در اکثر بلاد می روید در هنکام ربیع در مواضع خشنه و بیخ آن باریک و ضعیف طولانی اندک سرخ برنک خون
طبیعت آن
بغایت کرم
افعال و خواص آن
بسیار تند و تلخ و با سمیت و خوردن آن خطرناک و طلای آن محلل مواد غلیظه و کویند ثمن درهم از برک آن جهت عسر ولادت و ربع درهم آن جهت اخراج اجنۀ زنده و مرده مفید و تعلیق آن بدستور
*ابو خلسا.  انجوساست و خس الحمار و عاقر شمعا و شجرة الدم و رجل الحمامه و حمیرا و سوقلیوس و شفقاسی و کحلا و کحیلا و بربانی و حالوما و بلفظ دیگر بالقس و کاهوخر نیز خوانند و این جمله شنجار است و بپارسی شنکار و هوجویه نیز گویند و بهترینش آن بود که ورق آن سیاه‌رنگ بود و بیخ آن سطبر بود و ورق آن بسیار بود و طبیعت آن گرم و خشک است در اول و در دوم منفعت وی آن است که چون با سرکه بر بهق طلا کنند زایل کند و سپرز را نافع بود و جگر را پاک کند و چون با سرکه بود خواه خوردن و خواه ضماد کردن بر نقرس نافع بود و چون با پیه بز بر خنازیر نهند تحلیل یابد و ریشها را نافع بود و مرهم وی سوختگی را و شقاق مقعد را نافع بود و چون ورق وی را بریان کنند و با شراب بیاشامند شکم را ببندد و چون بخایند و بر گزندگان اندازند در دم بمیرند و بیخ او را زنان بر خویشتن برگیرند بچه بیندازند و ورم صلب که در رحم بود تحلیل دهد و بخود برگرفتن و در آب آن نشستن حیض را براند بقوت و مقدار استعمال از وی دو درم بود و بسیار مستعمل کردن صداع آورد و مصلح وی روغن بنفشه با کدو است.
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: ابو خلسا اسم یونانیست و بعربی حناء الغول و خس الحمار و اروسه و رجل الحمار و شنجار که معرب شنکار باشد و شیفارو بسریانی عاقر شمعا و حالوما و کحلا و کحیلا هریک بعربی نوعی از ابو خلسا است و هرقلو و هرقلوی و هقیلوسن نیز گویند و بفارسی هوجویه و بهندی رتن جوت گویند.
بانگلیسی-MELILOT -BUGLOSS
اختیارات بدیعی، ص: 17
///////////////
Onosma echioides
Onosma echioides
Onosma echioides subsp. Dalmatica, Monte Grisa, Trieste
family :
Borage Family (Boraginaceae)
genus :
Lotwurzen (Onosma)
Art :
Onosma echioides
Onosma echioides
Onosma echioides is a plant type from the kind of Lotwurzen (Onosma) in the family of theBoraginaceae (Boraginaceae).
Table of Contents 
 [Verbergen
·         1Description
·         2occurrence
·         3References
·         4Weblink
Description [ Edit | Source Edit ]
Onosma echioides is a more or less carpet-forming, perennial plant that some flower-bearing stemsforms. This reach stature heights of 10 to 30 cm, are erect, unbranched or sparsely branched and hairy fine and with star-shaped long bristles. The rays of the bristles are bent backwards. The lowerleaves are 20 to 60 mm long and 1 to 7 mm wide, linear or linear-elongated and sparsely to densely hairy with star-shaped bristles. The bristles are 1 to 1.5 mm long, white, dyed gray or yellow and with 0.3 to 0.4 mm long beams.
The flower stems are 0 to 2 mm long. The bracts are shorter or the same length as the calyx . This is the heyday about 10 mm long, increases in the fruit up to 15 mm and is filled with simple and some star-shaped bristles. The crown is 18 to 25 mm long, pale yellow hairs and fine. It is about twice as long as the cup, cylindrical at the top and narrows towards the base.
The fruits are about 2 to 5 mm long, smooth, shiny nutlets .
Occurrence [ Edit | Source Edit ]
The species occurs in Italy , in Sicily and in the western part of the Balkan Peninsula before.
Literature [ Edit | Source Edit ]
·         TG Tutin et al. (Ed.): Flora Europaea, Volume 3: Diapensiaceae to Myoporaceae. Cambridge University Press, 1972. ISBN 978-0-521-08489-5 .
Weblink [ Edit | Source Edit ]
·          Commons: Onosma echioides - album with pictures, videos and audio files
·         Lotwurzen
·         Onosma
/////////
اتنوفارماکولوژی گیاه دارویی هواچوبه .Onosma dichroanthum Boiss در طب سنتی منطقه کوهستانی کیاسر
 چکیده:
منطقه کوهستانی کیاسر (1800 متر) واقع در استان مازندران به عنوان یکی از ذخیره گاههای ژنتیکی گونه های دارویی با خواص منحصر به فرد در استان مازندران محسوب می گردد که گیاه دارویی هواچوبه با نام علمی Onosma dichroanthum Boiss. یکی از گونه های ارزشمند و دارویی این منطقه می باشد که در طب سنتی مردم بومی این منطقه اهمیت فراوانی دارد. عملیات صحرایی در منطقه و مشاوره با درمانگران محلی به منظور اخذ مهمترین اطلاعات اتنوفارماکولوژی و مهمترین عملکرد دارویی آن انجام گرفت و نتایج نشان داد که در طب سنتی منطقه از ترکیب عصاره ریشه گیاه هواچوبه در روغن حیوانی به عنوان یک ضدالتهاب و مرهم به جهت ضدعفونی و بستن زخم های ناشی از سوختگی ها استفاده می شود علاوه بر آن از سایر گونه های این جنس نیز در منطقه جهت درمان بیماری هایی نظیر تنگی نفس، تورم لوزه، زخم معده، رماتیسم، بیماری های قلبی عروقی و کلیوی، بواسیر و گرفتگی صدا و سینه نیز استفاده می گردد همچنین از رنگ قرمز حاصل از ریشه های هوا چوبه علاوه بر خاصیت درمانی به عنوان ماده رنگی در صنعت نساجی و غذایی نیز بکار می رود. لذا با توجه به کثرت ترکیبات ثانوی فنلی و فلاونوئیدی در ریشه های این گیاه و از طرفی استفاده های فراوان و دارویی آن به عنوان یک ضدالتهاب و ضدعفونی کننده قوی در درمان التهابات و عفونت های ناشی از سوختگی پیشنهاد می گردد که در بررسی های آتی ضمن استخراج ترکیبات دارویی به بررسی نحوه عملکرد عصاره ریشه گیاه در درمان Invitro، Invivo پرداخت.
http://fa.seminars.sid.ir/ViewPaper.aspx?ID=16541
&&&&&&&
 اونومالی اورمالی . (یونانی ، ا) دهن العسل و آن روغنی است که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و آنرا عسل داود نیز خوانند. گرم و تر است درچهارم . (تذکرة ضریر انطاکی ) (هفت قلزم ) (از آنندراج ) (برهان ). یک قسم ماده  سقزی مایع و شیرین است که از تنه  بعضی اشجار تراوش میکند. (از ناظم الاطباء).
////////////
اونومالی/امالی [اُورمالی، عسل داود] (Eleemali : Honey wine or mead) (اونومالی: به یونانی شراب و عسل هموزن با هم جوشیده   اورمالی: دهن عسلی = عسل داود. تحفه حكیم. ص 38)
روغنی است بسیار گرم و پرمایه چون عسل و از عسل غلیظ تر . در اصل شیره ای است كه از ساقه درختی كه در تدمر می روید به دست می آورند و از آن شیره روغن می گیرند و آن را با روغن گُل آن درخت مخلوط می كنند و آن را اُورمالی و روغن عسل هم می نامند.
گزینش:
هرچه صاف تر و پرمایه تر و كهنه تر باشد بهتر است.
مزاج:
گرم و تر است و گرمی آن از تری بیشتر باشد.
زخم و قرحه:
هم ضماد و هم مالیدن آن گری چركین را سودمند آید.
مفاصل:
درد مفاصل را برطرف می كند.
اندامان سر:
سستی زای و خواب آور است.
چشم:
در چشم كشند تاریكی چشم را از بین می برد.
اندامان دفعی:
مقدار سه اوقیه عسل داود مخلوط با نه اوقیه آب، مراره و خلط های خام را بیرون ریزد . تنبلی و سستی می آورد لیكن نباید از آن بیم داشت، زیرا در هر حال بی گزند و سودمند است، لیكن كسی كه آن را به قصد اسهال میخورد چنانكه شنیده ام نباید تا فرجام كار به خواب رود.
قانون در طب، برگردان شرفکندی
/////////////
اورمالی‌.  اومالی نیز گویند و بیونانی معنی آن دهن العسل است و عسل داود نیز گویند و آن روغنی باشد که از ساق درختی حاصل شود مانند عسل بشیرینی و سطبری و بهترین وی آن باشد که کهن و بسته باشد و طبیعت آن گرم و تر است سودمند بود جهت جرب‌تر چون طلا کنند و درد مفاصل را نیز سود دارد چون در چشم کشند تاریکی را نافع بود و اگر بیست درم با چهاریکی آب بیاشامند اخلاط خام براند اما خوردن آن سبات و استرخا آورد و باید آن‌کسی‌که خورده باشد تا عمل نکند نخوابد.
اختیارات بدیعی
////////////
اورمالی و اومالی
بضم همزه و سکون واو و راء مهمله و فتح میم و الف و کسر لام و یا آخر حروف لغت یونانی است و آن را دهن عسلی و عسل داؤد نیز کویند
ماهیت آن
روغنی غلیظ و با اندک شیرینی است که از ساق درختی حاصل می کردد و هرچند کهنه تر کردد بهتر می شود
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
جهت جرب رطب و دره مفاصل و تاریکی چشم نافع شربا و اکتحالا و بیست درهم آن با آب مسهل قوی بلغم خام و مورث سبات و سستی بدن و ما دام که عمل آن تمام نشود بخواب نباید رفت.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
می‌انگبین یا شهدآب یا شراب عسل، (به انگلیسی: Mead) (اونومالی: به یونانی شراب و عسل هموزن با هم جوشیده اورمالی: دهن عسلی = عسل داود. تحفه حكیم. ص 38) گونه‌ای نوشیدنی الکلی است که از تخمیر محلولی از آب و عسل درست می‌شود.

بسته به سنت هر محل، طرز تهیه آن تفاوت‌هایی دارد و گاه به آن طعم ادویه، رازک یا میوه هم می‌افزایند. افزودن رازک به می‌انگبین به آن مزه‌ای شبیه به آبجو می‌دهد. درصد الکل می‌انگبین از حدود ۸ درصد تا ۱۸ درصد است و انواع آن عبارتند از ساده و گازدار.

می‌انگبین از روزگار باستان در بخش‌هایی از آسیا، آفریقا و اروپا تهیه می‌شد. کهن‌ترین توصیف این نوشیدنی را می‌توان در ریگ‌ودا یافت. در شاهنامه (جلد یکم ص. ۱۹) از می‌انگبین یاد شده‌است: خداوند جوی و می انگبین / همان چشمه شیر و ماء معین.

برابر انگلیسی می‌انگبین یعنی Mead با واژه اوستایی madu (گونه‌ای شراب) هم‌ریشه است.[۱]

منابع[ویرایش]
Wikipedia contributors, "Mead," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed December 22, 2010).

پرش به بالا ↑ Indo-European etymology : Query result
////////////
به عبری:
תמד הוא משקה אלכוהולי העשוי מדבש, מים ושמרים. יש המוסיפים לתמד תבלינים כגון ציפורן, קינמון או אגוז מוסקט ולעתים רחוקות יש המוסיפים קמומיל, אורגנו או לבנדר.

התמד מכונה לעיתיים "יין דבש", ומשמש לצד היין המתובל כמשקה מסורתי המוגש בחגים נוצריים (בעיקר בחג המולד ובסילבסטר).
به ترکی بال شرابی:
Bal şarabı, balın fermante edilmesi ile elde edilen alkollü bir içkidir.

Mitolojisi[değiştir | kaynağı değiştir]
Mitolojide bilinen ilk alkollü içki olan bal şarabı "Tanrıların İçkisi" olarak tanımlanır. Bal şarabının ilk işaretlerine MÖ 2. binyıla ait mağara resimlerinde rastlanmaktadır. Vikingler, Galyalılar, Eski Yunanlar bu içkiyi yoğun bir şekilde tüketmişlerdir. Asteriks filmlerinde ve kitaplarındaki iksir malzemelerinden biri de bal şarabıdır.

İçimi ile huzur veren, antioksidan, rahatlatıcı ve afrodizyak etkisi ile bilinmektedir. 18. yüzyıla kadar oldukça yoğun tüketilmiştir. Üzüm şarabının yaygınlaşması ile 18. Yüzyıl sonlarına doğru yerini bu içkiye bırakmıştır.

Bal Ayı kelimesi bal şarabından gelmektedir.

Ayrıca bakınız[değiştir | kaynağı değiştir]
Baalche, Maya bal İçkisi
Stub icon     İçecek ile ilgili bu madde bir taslaktır. Madde içeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
//////////////
Mead
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the alcoholic beverage. For other uses, see Mead (disambiguation).
Swedish elderflower flavored mead enjoyed on midsummer's eve.
Mead (/ˈmiːd/; archaic and dialectal "medd"; from Old English "medu",[1]) is analcoholic beverage created by fermenting honey with water, sometimes with various fruitsspicesgrains, or hops.[2][3][4] The alcoholic content ranges from about 8% ABV[5] to more than 20%. The defining characteristic of mead is that the majority of the beverage's fermentable sugar is derived from honey.[6] It may be still, carbonated, or naturally sparkling; dry, semi-sweet, or sweet.[7]
Mead was produced in ancient history throughout Europe, Africa and Asia.[8][9][10][11][12]
Mead has played an important role in the beliefs and mythology of some peoples. One such example is the Mead of Poetry, a mead of Norse mythology crafted from the blood of the wise being Kvasir which turns the drinker into a poet or scholar.
The terms "mead" and "honey-wine" often are used synonymously.[13][14] Some cultures, though, differentiate honey-wine from mead. For example, Hungarians hold that while mead is made of honey, water and beer-yeast (barm), honey-wine is watered honey fermented by recrement of grapes or other fruits.[15]
Contents
  [show
History[edit]
In Asia, pottery vessels containing chemical signatures of a mixture of honey, rice and other fruits along with organic compounds of fermentation dating from 6500-7000 BC were found in Northern China.[16] In Europe, it is first attested in residual samples found in the characteristic ceramics of the Bell Beaker Culture (c. 2800 – 1800 BC).[17]
The earliest surviving description of mead is in the hymns of the Rigveda,[18] one of the sacred books of the historical Vedic religion and (later) Hinduism dated around 1700–1100 BC. During the Golden Age of Ancient Greece, mead was said to be the preferred drink.[19] Aristotle (384–322 BC) discussed mead in his Meteorologica and elsewhere, while Pliny the Elder (AD 23–79) called mead militites in his Naturalis Historia and differentiated wine sweetened with honey or "honey-wine" from mead.[20] The Hispanic-Roman naturalist Columella gave a recipe for mead in De re rustica, about AD 60.
Take rainwater kept for several years, and mix a sextarius[21] of this water with a [Roman] pound[22] of honey. For a weaker mead, mix a sextarius of water with nine ounces[23] of honey. The whole is exposed to the sun for 40 days, and then left on a shelf near the fire. If you have no rain water, then boil spring water.[24]
There is a poem attributed to the Brythonic-speaking bard Taliesin, who lived around AD 550, called the Kanu y med or "Song of Mead."[25] The legendary drinking, feasting and boasting of warriors in the mead hall is echoed in the mead hallDin Eidyn (modern day Edinburgh) as depicted in the poem Y Gododdin, attributed to the poet Aneirin who would have been a contemporary of Taliesin. In the Old English epic poem Beowulf, the Danish warriors drank mead. In both Insular Celtic and Germanic cultures mead was the primary heroic drink in poetry.
Later, taxation and regulations governing the ingredients of alcoholic beverages led to commercial mead becoming a more obscure beverage until recently.[26] Some monasteries kept up the old traditions of mead-making as a by-product ofbeekeeping, especially in areas where grapes could not be grown, a well-known example being at Lindisfarne, where mead continues to be made to this day, albeit not in the monastery itself.
Etymology[edit]
The English word mead derives from the Old English meodu,[1] from Proto-Germanic meduz, from Proto-Indo-European*médʰu (honey, fermented honey drink). Slavic med / miod , which means both "honey" and "mead", (Russian, Czech, Slovak, Serbian, Ukrainian, Bulgarian, Croatian: med vs. medovina, Polish 'miód' pronounce [mju:t] - honey, mead) andBaltic medus "honey"/midus "mead", also derive from the same Proto-Indo-European root (cf. Welsh medd, Old Irish mid,Latin mel, Italian miele, Romanian miere, Sanskrit madhuSogdian [an Old Iranian language]: muðAvestan [another Old Iranian language]: maðuClassical Persian: مُل mul, Classical and New Persianمی mey).[27]
Distribution[edit]
Bottles of industrially manufactured Lithuanian mead (midus)
Mead was also popular in Eastern Europe and in the Baltic states. In the Polishlanguage mead is called miód pitny ([ˈmiut ˈpitnɨ]), meaning "drinkable honey". InRussian it is called Medovukha Медовуха, which means the same thing as in Polish. Since the 19th century, in Russia, mead has remained popular in the drinks medovukha and sbiten long after its decline in the West. Sbiten is often mentioned in the works of 19th-century Russian writers, including Gogol,Dostoevsky and Tolstoy. In Serbia and Montenegromedovina has been considered a healthy elixir and mentioned often in folk literature.
In Finland, a sweet mead called sima (cognate with the root of zymurgy) is still an essential seasonal fermented product connected with the Finnish Vappu (May Day) festival. It is usually spiced by adding both the pulp and rind of a lemon. During secondary fermentationraisins are added to control the amount of sugars and to act as an indicator of readiness for consumption; they will rise to the top of the bottle when the drink is ready. However, the sugar used in modern practice is typically brown sugar, not honey.[28]
Ethiopian mead (Tej)
Ethiopian mead is called tej (ጠጅ[ˈtʼədʒ]) and is usually home-made. It is flavored with the powdered leaves and bark of gesho, a hop-like bittering agent which is a species of buckthorn. A sweeter, less-alcoholic version called berz, aged for a shorter time, is also made. The traditional vessel for drinking tej is a rounded vase-shaped container called a berele.
Mead known as iQhilika is traditionally prepared by the Xhosa of South Africa.
In the USA, mead is enjoying a resurgence, starting with small home meaderiesand now with a number of small commercial meaderies.[29] As mead becomes more widely available, it is seeing increased attention and exposure from the news media.[30][31]
Fermentation process[edit]
Mead
The yeast used in mead making is often identical to that used in wine making. Many home mead makers choose to use wine yeasts (particularly those used in the preparation of white wines) to make their meads.[32] The problem with this is that the honey-based mead does not have a sufficient quantity of nutrients to produce a wholesome mead.[33] To circumvent the nutrient issue, both commercial and homebrew mead makers add specific quantities of diammonium phosphate, vitamin B1, vitamin B12, vitamin B3, biotin, and other key minerals.[34]These are often added based on a staggered addition schedule in order to achieve a high-quality readily-drinkable mead.[35] In some cases, the mead prepared with a staggered nutrient addition can be consumed the moment it is bottled as opposed to waiting over one year for it to age.[36]
By measuring the specific gravity of the mead once before fermentation and throughout the fermentation process by means of a hydrometer or refractometer, mead makers can determine the proportion of alcohol by volume that will appear in the final product. This also serves another purpose. By measuring specific gravity throughout fermentation, a mead maker can quickly troubleshoot a "stuck" batch, the word "stuck" being used to describe a fermentation process that has halted prematurely.[37]
Meads will often ferment well at the same temperatures in which wine is fermented.
After primary fermentation slows down significantly — usually when specific gravity reaches 1.010 — the mead is then racked into a second container. This is known as secondary fermentation. Some larger commercial fermenters are designed to allow both primary and secondary fermentation to happen inside of the same vessel. Racking is done for two reasons: it lets the mead sit away from the remains of the yeast cells (lees) that have died during the fermentation process. Second, this lets the mead have time to clear. If the mead maker wishes to backsweeten the product or prevent it from oxidizing, potassium metabisulfite and potassium sorbate are added. After the mead clears, it is bottled and distributed.
Varieties[edit]
Czech Medovina
Mead can have a wide range of flavors depending on the source of the honey, additives (also known as "adjuncts" or "gruit") including fruit and spices, the yeast employed duringfermentation and the aging procedure.[38] Some producers have marketed white wine sweetened and flavored with honey after fermentation as mead, sometimes spelling it "meade."[38] This is closer in style to a Hypocras. Blended varieties of mead may be known by the style represented; for instance, a mead made with cinnamon and apples may be referred to as either a cinnamon cyser or an apple metheglin.
A mead that also contains spices (such as clovescinnamon or nutmeg), or herbs (such as meadowsweethops, or even lavender or chamomile), is called a metheglin/mᵻˈθɛɡlɪn/.[39][40]
A mead that contains fruit (such as raspberryblackberry or strawberry) is called amelomel,[41] which was also used as a means of food preservation, keeping summer produce for the winter. A mead that is fermented with grape juice is called a pyment.[41]
Mulled mead is a popular drink at Christmas time, where mead is flavored with spices (and sometimes various fruits) and warmed, traditionally by having a hot poker plunged into it.[citation needed]
Some meads retain some measure of the sweetness of the original honey, and some may even be considered as dessert wines. Drier meads are also available, and some producers offer sparkling meads.
There are faux-meads, which are actually wines with honey added after fermentation as a sweetener and flavoring.[42]
Historically, meads were fermented with wild yeasts and bacteria (as noted in the recipe quoted above) residing on the skins of the fruit or within the honey itself. Wild yeasts can produce inconsistent results. Yeast companies have isolated strains of yeast which produce consistently appealing products. Brewers, winemakers and mead makers commonly use them for fermentation, including yeast strains identified specifically for mead fermentation. These are strains that have been selected because of their characteristic of preserving delicate honey flavors and aromas.
Mead can also be distilled to a brandy or liqueur strength. A version called "honey jack" can be made by partly freezing a quantity of mead and straining the ice out of the liquid (a process known as freeze distillation), in the same way thatapplejack is made from cider.
Mead variants[edit]
homebrewed melomel mead
An American rich dry black hopped mead made from black currants and wildflower honey
Off dry American botanical (Metheglin) mead with juniper, lavender, and marjoram infusions
Bottles of "medica" (r.meditsa) - a mead made inMeđimurje County, northernCroatia
Trójniak — a Polish mead, made using two units of water for each unit of honey
·         Acerglyn: A mead made with honey and maple syrup.
·         Balche: A native Mexican version of mead.
·         Bilbemel: A mead made with blueberries, blueberry juice, or sometimes used for a varietal mead that uses blueberry blossom honey.
·         Black mead: A name sometimes given to the blend of honey and blackcurrants.
·         Bochet: A mead where the honey is caramelized or burned separately before adding the water. Yields toffee, caramel, chocolate and toasted marshmallow flavors.
·         Bochetomel: A Bochet style mead that also contains fruit such as elderberries, black raspberries and blackberries.
·         Braggot: Also called bracket or brackett. Originally brewed with honey and hops, later with honey and malt—with or without hops added. Welsh origin (bragawd).
·         Capsicumel: A mead flavored with chile peppers, the peppers may be hot or mild.
·         Chouchenn: A kind of mead made in Brittany.
·         Cyser: A blend of honey and apple juice fermented together; see also cider.
·         Czwórniak (TSG): A Polish mead, made using three units of water for each unit of honey.
·         Dandaghare: A mead from Nepal, combines honey with Himalayan herbs and spices. It has been produced since 1972 in the city of Pokhara.
·         Dwójniak (TSG): A Polish mead, made using equal amounts of water and honey.
·         Great mead: Any mead that is intended to be aged several years. The designation is meant to distinguish this type of mead from "short mead" (see below).
·         Gverc or MedovinaCroatian mead prepared in Samobor and many other places. The word "gverc" or "gvirc' is from the German "Gewürze" and refers to various spices added to mead.
·         Hydromel: Name derived from the Greek ὑδρόμελι hydromeli, i.e. literally "water-honey" (see also μελίκρατον melikraton and ὑδρόμηλον hydromelon). It is also the French name for mead hydromel. (See also and compare with theCatalan hidromel and aiguamelGalician aiguamelPortuguese hidromel,Italian idromele and Spanish hidromiel and aguamiel). It is also used as a name for a light or low-alcohol mead.
·         MedicaSlovenianCroatian, variety of mead.
·         MedovinaCzechCroatianSerbianMontenegrinBulgarianBosnian andSlovak for mead. Commercially available in the Czech Republic, Slovakia and presumably other Central and Eastern-European countries.
·         Medovukha: Eastern Slavic variant (honey-based fermented drink).[43]
·         Melomel: Melomel is made from honey and any fruit. Depending on the fruit base used, certain melomels may also be known by more specific names (see cyser, pyment, and morat for examples). Possibly from the Greek μηλόμελιmelomeli, literally "apple-honey" or "treefruit-honey" (see also μελίμηλονmelimelon).
·         Metheglin: Metheglin is traditional mead with herbs or spices added. Some of the most common metheglins are gingerteaorange peel, nutmegcoriander, cinnamon, cloves or vanilla. Its name indicates that many metheglins were originally employed as folk medicines. The Welsh word for mead is medd, and the word "metheglin" derives from meddyglyn, a compound of meddyg, "healing" + llyn, "liquor".
·         MidusLithuanian for mead, made of natural bee honey and berry juice. Infused with carnation blossoms, acorns, poplar buds, juniper berries and other herbs, it is often made as a mead distillate or mead nectar, some of the varieties having as much as 75% of alcohol.[citation needed]
·         Mõdu: An Estonian traditional fermented drink with a taste of honey and an alcohol content of 4.0% [44]
·         Morat: Morat blends honey and mulberries.
·         Mulsum: Mulsum is not a true mead, but is unfermented honey blended with a high-alcohol wine.
·         Myod: Traditional Russian mead, historically available in three major varieties:
·         aged mead ("мёд ставленный"): a mixture of honey and water or berry juices, subject to a very slow (12–50 years) anaerobic fermentation in airtight vessels in a process similar to the traditional balsamic vinegar, creating a rich, complex and high-priced product.
·         drinking mead ("мёд питный"): a kind of honey wine made from diluted honey by traditional fermentation.
·         boiled mead ("мёд варёный"): a drink closer to beer, brewed from boiled wort of diluted honey and herbs, very similar to modern medovukha.
·         Omphacomel: A mead recipe that blends honey with verjuice; could therefore be considered a variety of pyment (q.v.). From the Greek ὀμφακόμελι omphakomeli, literally "unripe-grape-honey".
·         Oxymel: Another historical mead recipe, blending honey with wine vinegar. From the Greek ὀξύμελι oxymeli, literally "vinegar-honey" (also ὀξυμελίκρατον oxymelikraton).
·         PitarrillaMayan drink made from a fermented mixture of wild honey, balché-tree bark and fresh water.[citation needed]
·         Pyment: Pyment blends honey and red or white grapes. Pyment made with white grape juice is sometimes called "white mead".
·         Półtorak (TSG): A Polish great mead, made using two units of honey for each unit of water.
·         Red mead: A form of mead made with redcurrants.
·         Rhodomel: Rhodomel is made from honey, rose hips, rose petals or rose attar, and water. From the Greek ῥοδόμελι rhodomeli, literally "rose-honey".
·         Rubamel: A specific type of Melomel made with raspberries.
·         Sack mead: This refers to mead that is made with more honey than is typically used. The finished product contains a higher-than-average ethanol concentration (meads at or above 14% ABV are generally considered to be of sackstrength) and often retains a high specific gravity and elevated levels of sweetness, although dry sack meads (which have no residual sweetness) can be produced. According to one theory, the name derives from the fortified dessert winesherry (which is sometimes sweetened after fermentation) that, in England, once bore the nickname "sack").[45]Another theory is that the term is a phonetic reduction of "sake" the name of a Japanese beverage that was introduced to the West by Spanish and Portuguese traders.[46]
·         Short mead: Also called "quick mead". A type of mead recipe that is meant to age quickly, for immediate consumption. Because of the techniques used in its creation, short mead shares some qualities found in cider (or even light ale): primarily that it is effervescent, and often has a cidery taste.[citation needed] It can also be champagne-like.
·         Show mead: A term which has come to mean "plain" mead: that which has honey and water as a base, with no fruits, spices or extra flavorings. Since honey alone often does not provide enough nourishment for the yeast to carry on its life cycle, a mead that is devoid of fruit, etc. will sometimes require a special yeast nutrient and other enzymes to produce an acceptable finished product. In most competitions, including all those that subscribe to the BJCP style guidelines, as well as the International Mead Fest, the term "traditional mead" refers to this variety (because mead is historically a variable product, these guidelines are a recent expedient, designed to provide a common language for competition judging; style guidelines per se do not apply to commercial or historical examples of this or any other type of mead).[citation needed]
·         Sima: a quick-fermented low-alcoholic Finnish variety, seasoned with lemon and associated with the festival of vappu.
·         Tej/Mes: Tej/Mes is an Ethiopian and Eritrean mead, fermented with wild yeasts and the addition of gesho. Recipes vary from family to family.
·         Tella/Suwa: Tella is an Ethiopian and Eritrean style of beer; with the inclusion of honey some recipes are similar tobraggot.
·         Trójniak (TSG): A Polish mead, made using two units of water for each unit of honey.
·         White mead: A mead that is colored white with herbs, fruit or, sometimes, egg whites.
Festivals[edit]
This section requires expansion.(December 2011)
·         Mazer Cup International Mead Competition and Tasting Event -- Sponsored by Gotmead.com, this event is held every year in March in BoulderColorado. It is the largest mead event in the world, with over 300 home meads and over 200 commercial meads in competition. There is a Friday tasting event with the gold medal winning commercial meads from the previous year, plus feature meads from around the world.[47]
·         Real Ale Festival in Chicago, Illinois, includes categories for mead as well as cider and perry.[48]
·         Woodbridge International Mead Festival - Sponsored by local residents, it claims to be the only mead festival east of the Mississippi. While few types of mead are available, all are homemade and go through a rigorous judging process.
·         Orcas Island Cider and Mead Festival - Sponsored by the Northwest Cider Association - Held each year on the second Saturday in May on Orcas Island in Washington State, includes cider and mead producers along the West Coast of the United States and Canada.[49]
In literature[edit]
See also: Mead of poetry
Mead is featured in many Germanic myths and folktales such as Beowulf, as well as in other popular works that draw on these myths. Notable examples include books by TolkienGeorge R. R. MartinT. H. White, and Neil Gaiman. It is often featured in books using a historical Germanic setting and in writings about the Viking age. Mead is mentioned many times in Neil Gaiman's 2001 novel, American Gods; it is referred to as the drink of the gods. In the Inheritance Cycle series byChristopher Paolini, the protagonist, Eragon, often drinks mead at feasts. It is also referenced in The Kingkiller Chroniclenovel series by Patrick Rothfuss. The protagonist Kvothe is known to drink metheglin. The non-existent "Greysdale Mead" is also drunk, although it is merely water.
See also[edit]
·         Wine portal
·         Beer portal
·         History of alcoholic beverages
·         Kilju
·         Sima
·         Mead hall
·         Kombucha
References[edit]
1.     Jump up to:a b "mead". The Oxford Universal Dictionary on Historical Principles (3rd ed.). Oxford University Press. 1944. p. 1222.
3.     Jump up^ Beer is produced by the fermentation of grain, but grain can be used in mead provided it is strained off immediately. As long as the primary substance fermented is still honey, the drink is still mead.Fitch, Edward (1990). Rites of Odin. St. Paul, Minnesota: Llewellyn Worldwide. p. 290. ISBN 9780875422244.
4.     Jump up^ Hops are better known as the bitter ingredient of beer. However, they have also been used in mead both ancient and in modern times. The Legend of Frithiof mentions hops: Mohnike, G.C.F. (September 1828 – January 1829). "Tegner's Legend of Frithiof".The Foreign Quarterly Review. London: Treuttel and Würtz, Treuttel, Jun and Richter. III. He next ... bids ... Halfdan recollect ... that to produce mead hops must be mingled with the honey; That this formula is still in use is shown by the recipe for "Real Monastery Mead" in Molokhovets, Elena (1998). Classic Russian Cooking. Joyce Stetson (trans.). Indiana University Press. p. 474. ISBN 0-253-21210-3.
5.     Jump up^ Lichine, Alexis. Alexis Lichine’s New Encyclopedia of Wines & Spirits (New York: Alfred A. Knopf, 1987), 328.
6.     Jump up^ Gayre, Robert (1986). Brewing Mead. Brewers Publications. p. 158. ISBN 0-937381-00-4. ...Therefore to our synopsis: Mead is the general name for all drinks made of honey.
7.     Jump up^ Rose, Anthony H. (1977). Alcoholic Beverages. Michigan: Academic Press. p. 413.
8.     Jump up^ Maguelonne Toussaint-Samat (Anthea Bell, tr.) The History of Food, 2nd ed. 2009:30.
9.     Jump up^ Hornsey, Ian (2003). A History of Beer and Brewing. Royal Society of Chemistry. p. 7. ISBN 0-85404-630-5. ...mead was known in Europe long before wine, although archaeological evidence of it is rather ambiguous. This is principally because the confirmed presence of beeswax or certain types of pollen ... is only indicative of the presence of honey (which could have been used for sweetening some other drink) - not necessarily of the production of mead.
12.  Jump up^ Lévi-Strauss, J. and D. Weightman, tr. From Honey to Ashes, London:Cape 1973 (Du miel aux cendres, Paris 1960)
13.  Jump up^ Morse, Roger (1992). Making Mead (Honey Wine). Wicwas Press. ISBN 978-1878075048.
14.  Jump up^ Schramm, Ken (2003). The Compleat Meadmaker: Home Production of Honey Wine From Your First Batch to Award-winning Fruit and Herb Variations. Brewers Publications. ISBN 978-0-937381-80-9.
15.  Jump up^ History of beer in Hungary - difference between mead and honey-wine (in Hungarian)
16.  Jump up^ McGovern, P. E.; Zhang, J; Tang, J; Zhang, Z; Hall, G. R.; Moreau, R. A.; Nuñez, A; Butrym, E. D.; et al. (December 6, 2004)."Fermented beverages of pre- and proto-historic China". Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America. 101 (51): 17593–8. doi:10.1073/pnas.0407921102PMC 539767 PMID 15590771.
19.  Jump up^ Kerenyi, Karl (1976). Dionysus: Archetypal Image of Indestructible Life. Princeton University Press. p. 35. ISBN 0-691-09863-8.
20.  Jump up^ Pliny the Elder. Natural History XIV. XII:85 etc.
21.  Jump up^ about half a liter
22.  Jump up^ about 1/3 kg
23.  Jump up^ about 1/4 kg
24.  Jump up^ Columella, AD 60 De re rustica
25.  Jump up^ Llyfr Taliesin XIX
26.  Jump up^ Buhner, Stephen Harrod (1998). Sacred and Herbal Healing Beers: The Secrets of Ancient Fermentation. Siris Books. ISBN 0-937381-66-7.
29.  Jump up^ Gittleson, Kim (2013-10-02). "The drink of kings makes a comeback"BBC News Online. Retrieved 2013-10-03.
30.  Jump up^ Bender, Andrew. "Top 10 Food Trends". Forbes.
32.  Jump up^ "Making Mead: the Art and the Science" (PDF). Beer Judge Certification Program. Retrieved 18 February 2015.
33.  Jump up^ "Nutrients and Mead". Northern Brewer. 6 September 2011. Retrieved 18 February 2015.
34.  Jump up^ "What Are Yeast Nutrients And How Are They Used?". "Brew Your Own" Magazine. December 2007. Retrieved 18 February2015.
35.  Jump up^ Colby, Chris (26 June 2013). "Staggered Nutrient Additions in Mead Making". Beer and Wine Journal. Retrieved 18 February2015.
36.  Jump up^ Stock, Curt. "Other Fruit Melomels — for Experienced Dummies" (PDF). Beer Judge Certification Program. p. 2. Retrieved18 February 2015.
37.  Jump up^ Schramm, Ken (2003). The Compleat Meadmaker. Brewers Publications. pp. 31, 37. ISBN 978-0-937381-80-9.
38.  Jump up to:a b Eoghan Odinsson, Northern Lorep. 160
39.  Jump up^ Tayleur, W.H.T.; Michael Spink (1973). The Penguin Book of Home Brewing and Wine-Making. Penguin. p. 292. ISBN 0-14-046190-6.
40.  Jump up^ Aylett, Mary (1953). Country Wines, Odhams Press. p. 79
41.  Jump up to:a b Tayleur, p. 291.
43.  Jump up^ "Russian Honey Drink"EnglishRussia.com. Accessed May 2010.
44.  Jump up^ "Mead"Saku Brewery. Retrieved 2015-02-17.
45.  Jump up^ Sack in the Oxford Companion to Wine
47.  Jump up^ .The Mazer Cup International official website
48.  Jump up^ Real Ale Festival official website
Further reading[edit]
Find more about
Mead
at Wikipedia's sister projects
Definitions from Wiktionary
Media from Commons
·         Schramm, Ken (2003). The Compleat Meadmaker. Brewers Publications.ISBN 0-937381-82-9.
·         Kerenyi, Karl (1976). Dionysus: Archetypal Image of Indestructible Life.Princeton University Press. ISBN 0-691-09863-8.
·         Digby, Kenelm; Jane Stevenson; Peter Davidson (1997). The Closet of the Eminently Learned Sir Kenelme Digbie Kt Opened 1669. Prospect Books.ISBN 0-907325-76-9.
·         Gayre, Robert; Papazian, Charlie (1986). Brewing Mead: Wassail! In Mazers of Mead. Brewers Publications. ISBN 0-937381-00-4.
&&&&&&&
اونیا. (سریانی ، ا) زعرور* باشد و آن را در خراسان علف شیران و به عربی تفاح البری خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). || بفتح اول به معنی ازگیل . (ناظم الاطباء).
*
 زعرور. [ ز / زُ ] (ع ا) به لغت اهل مغرب میوه ای است صحرایی شبیه به سیب ، لیکن از سیب بسیار کوچکتر است و آن را در خراسان علف شیران و علف خرس گویند و به عربی تفاح البری و درخت آن راشجرة - الدب خوانند. (برهان ). میوه ای است که به فارسی آن را الج گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام میوه ای است و بعضی گویند نوعی از کنار است . (از رشیدی )(غیاث اللغات ). بار درختی کوهی که به فارسی زالزالک گویند. (ناظم الاطباء). گوجه  وحشی . زالزالک . (فرهنگ فارسی معین ). درختی است معروف ... ج ، زعایر. (از اقرب الموارد) فارسی معرب است . (از المعرب جوالیقی ص 173). اندر خراسان آلچه گویند. (ذخیره  خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دلانه : کوژ. ردف . نمتک . گیل سرخ . آلج . ازدف . آلولج . آژدف . مثلث العجم . نلک . آلوچه  کوهی . شجرةالدب . تفاح البری . علف خرس . ازگیل . ذوالثلاثة حبات . ذوالثلاثة نویات . اقسیاقنش . جبریول . آنج .علف شیران . اونیا. طریقوقون . مسبیلس . طریققن . (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). درخت زعرور در کوه می باشد و چون بچه  آن بباغ بنشانند و به آلویدان پیوند کنند، نیکو آید. و زعرور هم سرخ بود و هم سیاه . (از فلاحت نامه ، یادداشت ایضاً).درختی است خارناک و میوه دار چون آلبالوئی خرد بامزه  خوش ترش و در میان ، چند هسته دارد و برگهای سفید دارد. (از لاروس ، یادداشت ایضاً) : آبی و امرود و آلچه که به تازی زعرور گویند طبع را خشک کند. (ذخیره  خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). و در زعرور، قوتی است که مجاری بول را پاک کند و سنگ را بریزاند. (ذخیره  خوارزمشاهی ، ایضاً). و بیشه  عظیم (کام فیروز) همه درختان بلوط و زعرور و بید. (فارسنامه  ابن البلخی ص 211). و همچنین درخت سنجد و زعرور، چه درخت مثمر و میوه دار درخت امرود و زردآلو است . (تاریخ قم ص 110). رجوع به ترجمه  صیدنه ، تحفه  حکیم مومن ، ضریر انطاکی ، دزی ج 1 ص 592، لکلرک ج 2 ص 211، الفاظ الادویه ، اختیارات بدیعی ، زعرور بستانی و زعرور جبلی شود.
///////////////
اونیا
بضم همزه و سکون واو و فتح نون و یای مثناه تحتانیه و الف لغت یونانی است
ماهیت آن
عصارۀ نباتی است منبت آن بوادی عرب قریب بمصر برک آن شبیه ببرک تره تیزک و پر سوراخ که کویا کرم زده است و کم آب و ریزنده از هم و برک کل آن زرد و بزرک و عصارۀ آن شبیه بعصارۀ مامیثا
ص: 37
طبیعت آن
کرم و تند
افعال و خواص آن
جهت ظلمت بصر و تنقیۀ آن و دمعه و سلاق بغایت نافع دانسته اند و اختلاف در ماهیت آن نموده اند بعضی کفته اند رطوبتی است که از نبات مذکور می چکد و عصارۀ آن نیست و عصاره بودن آن اصح است و بعضی کفته اند عصارۀ مامیثا است و بعضی عصارۀ خالیدوس اسود است و بعضی عصارۀ خشخاش اسود و بعضی عصارۀ اناعالس انثی یا عصارۀ بیخ و کیاه خشخاش اسود کفته اند و بعضی کفته اند سنکریزها است که در صعید مصر بهم می رسد شبیه برنک مس و می کزد زبان را چون بچشند و این قول بعید است و بالجمله از ادویۀ مجهوله الماهیه است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
اونیا:
 دیسقوریدوس فی الثانیة: من الناس من قال إنه عصارة المامیثا، و منهم من قال إنه عصارة جالیدوس الأسود، و منهم من قال إنه عصارة الخشخاش الذی یقال له فاراطیطس، و منهم من قال إنه خلط من عصیر الصنف من النبات النی یقال له إنقاعا الذی لون زهره لون اللازورد و عصیر نبات البنج و عصیر نبات الخشخاش، و منهم من قال: إنه عصارة نبات یکون بالبلاد التی یقال لها طروعلود و طبقی یقال له أونیا، و قد یقال أنه یکون هذا النبات أیضاً ببلاد الغرب التی تلی مصر، و هذا النبات شبیه الورق بورق الجرجیر و ورقه کثیر الثقب کان السوس أکلته قلیل الماء هش و له زهر شبیه بلون الزعفران و أوراق الزهر کبار، و لذلک ظن قوم أنه صنف من أصناف شقائق النعمان و قد یکون منه عصارة لذاعة یقع فی أخلاط أدویة العین، و فی الأدویة المنقیة التی تصلح للعین و تجلو ظلمة البصر، و من الناس من زعم أنه رطوبة تسقط من هذا النبات و یأخذها الناس فیغسلون منها ما یلتزق بها من التراب أو الحجارة و یجمعون هذه الرطوبة فیعملون منها أقراصاً نافعة مما تنفع منه العصارة، و من الناس من زعم أنه حجر یکون بالصعید لونه لون النحاس صغیر یلذع اللسان و یحذوه و یقبضه.
الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، ابن البیطار
&&&&&&
اونومالی← اورمالی . (یونانی ، ا) دهن العسل و آن روغنی است که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و آنرا عسل داود نیز خوانند. گرم و تر است درچهارم . (تذکرة ضریر انطاکی ) (هفت قلزم ) (از آنندراج ) (برهان ). یک قسم ماده  سقزی مایع و شیرین است که از تنه  بعضی اشجار تراوش میکند. (از ناظم الاطباء).
////////////
اورمالی و اومالی
بضم همزه و سکون واو و راء مهمله و فتح میم و الف و کسر لام و یا آخر حروف لغت یونانی است و آن را دهن عسلی و عسل داؤد نیز کویند
ماهیت آن
روغنی غلیظ و با اندک شیرینی است که از ساق درختی حاصل می کردد و هرچند کهنه تر کردد بهتر می شود
طبیعت آن
کرم و تر
افعال و خواص آن
جهت جرب رطب و دره مفاصل و تاریکی چشم نافع شربا و اکتحالا و بیست درهم آن با آب مسهل قوی بلغم خام و مورث سبات و سستی بدن و ما دام که عمل آن تمام نشود بخواب نباید رفت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
اهال
بفتح همزه و ها و الف و لام
ماهیت آن
از جملۀ اغذیه است و آن مرق کوشت و بقول مطبوخه است که صاف کرده می آشامند و کاه ترشی در آن حین طبخ داخل نیز می نمایند
ص: 38
افعال و خواص آن
تابع نوع بقول و امثال آن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
اهلیلج . [ ا لی ل  / ل  ] (معرب ، ا) ماخوذ از هلیله*  فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). معرب هلیله . (غیاث اللغات ). هلیله . (از منتهی الارب ). رجوع به هلیله شود.
* هلیله . [ ه لی ل  / ل  ] (ا) اهلیلج . هلیلج . از درختان نواحی حاره است که میوه اش مصرف طبی دارد و آن چند نوع است : هلیله  بزرگ که کابلی گویند، هلیله  زرد و بلیله . درخت آن کوچک چون سیب و به و آلو و برگ آن کوچکتر و دراز چون برگ بید. (یادداشتهای مولف ). و آن را اقسام است : هلیله  زرد، هلیله  سیاه و هلیله  کابلی . (آنندراج ). آزاددرخت . زهره  زمین . (یادداشتهای مولف ) : اندر میان رامیان و جالند، پنج روز راه است و همه  راه درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که به همه  جهان ببرند. (حدود العالم ).
سی ودو دُرّم که سست کرد زمانه
سخت کجا گردد از هلیله  کابل ؟
ناصرخسرو.

که دانست کاین تلخ و ناخوش هلیله
حرارت براند ز ترکیب انسان .
ناصرخسرو.

تو را مقامر صورت کجا دهد انصاف
تو را هلیله  زرین کجا برد صفرا؟
خاقانی .

چه نیکو داستانی زد هنرمند
هلیله با هلیله ، قند با قند.
نظامی .

از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت .
مولوی .

هلیله کاو به زفتی خون دل رفت
شود خرمای تر، چون با عسل خفت .
امیرخسرو.
|| قسمی خرما در جیرفت . (یادداشت مولف ).
////////////
اهلیلج
بکسر همزه و سکون ها و کسر لام و سکون یا و فتح لام و جیم معرب هلیلۀ فارسی است بهندی هروهره نامند
ماهیت
ان
ثمر درخت هندی است درخت آن عظیم و برک آن باریک طولانی و ثمر آن خوشه دار و کفته اند که آن انواع است کابلی که زرد و بزرک بالیده است و زرد که متوسط است و چینی سبز رنک که از ان کوچکتر است و سیاه هندی که بقدر مویز است و از ان کوچکتر را که بقدر جوی است در هند هلیله جوی و از ان کوچکتر که بقدر زیره است هلیله زیره نامند و کویند هریک ثمر درختی است علی حده شبیه بهم و آنچه بتحقیق پیوسته همه ثمر یک درخت است که از ابتدای ظهور شکوفه تا انتهای کمال بالیدکی و نضج هر مرتبه را نامی کذاشته اند و نوعی علی حده دانسته مثلا شکوفه خشک آن را که مانند زیره است هلیله زیره و از ان بزرکتر که بقدر جو است هلیله جوی و از ان بزرکتر که سیاه بمقدار مویز سیاه است مویزک و هلیلۀ زنکی و هلیلۀ هندی و هلیلۀ اسود نامند و اینها همه هسته ندارند و از ان بزرکتر نیمرس سبز مائل بزردی را هلیلۀ چینی و از ان رسیده تر زرد را اهلیلج اصفر و بکمال رسیده زرد مائل بسرخی املس را هلیلج کابلی کویند و منبت آن اکثر بلاد هند و دکهن و کجرات و بنارس و بنکاله است و اما آنچه در کجرات می شود بهتر از همه و بعد از ان بنارس و پس بیربهوم که در بنکاله است و بیریشه و بالیده و بزرک و با قوت می باشد و باقی جاها ریشه دار و کوچک و ضعیف العمل و کابلی جهت آن نامند که از راه خشکی از ان سمت ببلاد توران و خراسان و ایران می برند نه آنکه در کابل بهم می رسد و همچنین از هر سمتی که ببلدی می برند مانند بصره و غیره بصری نامند و اما چینی جهت آن کویند که در قدیم الایام آنچه را از سواحل دریای هند ببلاد ایران و روم و عرب و غیرها می برده اند همه را چینی می نامیده اند مانند دارچینی که در سیلان و نواح آن بهم می رسد و هلیله و زنجبیل که در کجرات و نواح آن علی هذا القیاس
ص: 39
و بالجمله طبیعت مجموع آن
در اول سرد و در دوم خشک کفته اند و خشکی کابلی از سائر انواع کمتر است باعتبار کمال رسیدکی آن
افعال و خواص و منافع آن
در طب الایمه منقول است از محمد بن سنان از علی بن موسی الرضا علیه التحیه و الثنا که کفتند شنیدم از موسی بن جعفر علیهما السلام که تحقیق شکایت کردند نزد اوشان از مرض پس آمدند اطباء و توصیف کردند برای آن حضرت علم عجائب ادویه و پس فرمودند آن حضرت عم این یذهب بکم الاهلیلج یعنی چرا از نظر شما می رود و دور می روید و اقتصار نمی کنید برسیدن این ادویه که اهلیلج و رازیانج و شکر است در ابتدای کرما سه ماه متوالی در هر ماهی سه روز متوالی و هنکام آمدن زمستان همان قسم و بکردانید بجای رازیانج مصطکی در زمستان به درستی که مریض نمی شوید مکر بمرض موت و مجموع آن جهت تقویت معده و دماغ و ذهن و حفظ و حواس و تفتیح سدد و صداع و مالیخولیا و تصفیۀ ارواح و وسواس سوداوی و خفقان
و غثیان و منع صعود بخارات بدماغ و اطفای نائرۀ سودا که از احتراق صفرا باشد و تصفیۀ رنک رخسار و استسقا و بواسیر ریحی و خونی و حمیات مرکبه در اواسط و اواخر نافع و مسهل رقیق بلغم و صفرا بعصر و بعضی در حمیات مطلقا منع کرده اند استعمال هلیلجات را و این قول مسلم و کلی نیست در همه حال بلکه در ابتدا قبل از نضج و ترقیق ماده و بحران مجوز نیست جهت آنکه لطیف و رقیق ماده را بعصر دفع می کند و باقی را غلیظ متحجر می کرداند و بدستور در حقنه ها نیز و این نیز پسندیده و کلی نیست و علت منع عصر آنست و انضمام و تسدید مسام و عروق اعضا و ابقای مواد غلیظه در انها و در حقنه اثر دواد رافضیه است نه مسام که باعث انضمام و انسداد آنها کردد و معمول است که آن را با ادویۀ ملینه و مفتحه و جاذبه ترکیب می کنند و صرف هلیله را استعمال نمی نمایند در حقنه ها و در شرح اسباب در معالجۀ سرسام صفراوی در حقنه هلیله داخل است و در متن آن در دوار و کفته اند که چون با بنفشه و خیارشنبر و همچنین ملینات دیکر ترکیب نمایند باید که ملاحظه نمایند که قوت یکی مصادم و مضعف و مبطل قوت دیکری نیاید و مانع تاثیر آن نکردد و لیکن اولی عدم استعمال آن است در حقنه ها خصوصا جرم و مطبوخ آنکه در حقنه ها اصلا آن را نباید جوش نمود بلکه نقوع آن را استعمال نمایند نزد شدت حاجت و نیز باید که هلیلجات را بسیار نرم نکوبند بلکه مرضوض و جریش باشد یعنی نیمکوفته پس بروغن بادام شیرین چرب کرده استعمال نمایند تا آنکه باطل نکردد فعل آنها و مغص آنها کم کردد بسبب روغن و سنون دانۀ آن جهت تقویت لثه و خون رفتن از بن دندان و رویانیدن کوشت آن مفید و عمل نقوع اهلیلجات خصوص کابلی در اسهال زیاده از مطبوخ و سفوف آنست جهت آنکه صمغیت آن که حامل قوت اسهال آن است در آب می آید و جرم حابس آن می ماند بخلاف مطبوخ که در ان نیز قدری از جرم آن می باشد و در سفوف تمامی آن و همچنین ریوند و نیز منقوع و مطبوخ آنها بهتر از خوردن جرم آنها است زیرا که محدث قولنج اند بسبب دفع نمودن رقیق اخلاط و باقی ماندن غلیظ آنها مضر ثفل و حابس مصلح آن عتاب و سپستان و مصلح قبض که لازم عصر آنها است روغن بادام و یا کاو تازه و قند و ترنجبین و یا شکر مقدار شربت از جرم آنها تا پنج درهم و در مطبوخات و نقوعات از هفت درم تا ده درم بدل آنها در غیر اسهال پوست انار و کویند عفص است و عصارۀ خشک هلیلۀ کابلی و زرد قوی الفعل و اندک آن عمل بسیار می نماید و در قرابادین در اهلیلج ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
هلیله سیاه،[پانویس ۱] اهلیج، هلج یا هاری تاکی، درچین جزو گیاهان مقدس به شمار می‌رود.

محتویات  [نمایش]
خواص دارویی[ویرایش]
هلیله سیاه خون را صاف میکند ، باعث تقویت چشم می شود ، برطرف کننده موی سپید است و تنبلی روده را برطرف میکند .

ترکیب‌های شیمیایی[ویرایش]
تانن یکی از ترکیبات هلیله‌ها است. در یک بررسی دیگر که در خصوص هلیله کابلی صورت گرفته وجود ۳۰ درصد ماده قابضی که اثرش را از کبولینیک اسید[پانویس ۲] می‌گیرد، محرز شده است. بعلاوه در هلیله کابلی ۲۰ درصد تانیک اسید[پانویس ۳]، گالیک اسید و رزین وجود دارد.

واژه‌نامه[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Myrobalan
پرش به بالا ↑ Chebulinic acid
پرش به بالا ↑ Tannic acid
پانویس[ویرایش]
نگارخانه[ویرایش]
Harra (Terminalia chebula) trunk at 23 Mile, Duars, WB
WB W IMG 59023.jpg

Harra (Terminalia chebula) hanging fruit at 23 Mile, Duars, WB W IMG 5902.jpg

Harra (Terminalia chebula) fallen fruit at 23 Mile, Duars, WB W IMG 5900.jpg
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
کتاب‌ها
ترگل شعبانخانی. پزشکی مکمل و درمانهای موازی. شابک ۹۶۴-۷۳۴۴-۲۸-۷.
میرحیدر، حسین. معارف گیاهی. ج. ۶. چاپ اول. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳. ۶۴۷.
////////////
هليلج كابلي (الاسم العلمي:Terminalia chebula) هو نوع نباتي يتبع جنس الهليلج من الفصيلة القمبريطية.
وتسمى أيضاً باللألوب أو اللوز الهندي أو تمر العبيد وهي شجرة نفضية يصل طولها إلى 30 متر وجذع قد يصل عرضه إلى متر. يوجد في ثمارها حمض الإهليلج.
وصلات خارجية[عدل]
http://web.archive.org/20071022094445/www.geocities.com/midplants/a18
http://www.ibtesama.com/vb/showthread-t_23287.html
http://cobarty.jeeran.com/archive/2007/8/294312.html

انظر أيضاً[عدل]
هليلج*
* هليلج أو الإهليلج (الاسم العلمي:Terminalia) هو جنس نباتي يتبع الفصيلة القمبريطية من رتبة الآسيات.
من أنواعه[عدل]
هليلج كابلي (الاسم العلمي: Terminalia chebula)
هليلج هندي (الاسم العلمي: Terminalia catappa)
هليلج ابن سينا (الاسم العلمي: Terminalia avicennioides)
هليلج ايشلري (الاسم العلمي: Terminalia eichleri)
هليلج أبيض (الاسم العلمي: Terminalia albida)
هليلج أجرد (الاسم العلمي: Terminalia glabrescens)
هليلج أجعد مجنح (الاسم العلمي: Terminalia crispialata)
هليلج أخضر (الاسم العلمي: Terminalia virens)
هليلج أسود العروق (الاسم العلمي: Terminalia nigrovenulosa)
هليلج أمازوني (الاسم العلمي: Terminalia amazonia)
هليلج برازيلي (الاسم العلمي: Terminalia brasiliensis)
هليلج برييري (الاسم العلمي: Terminalia perrieri)
هليلج بوسيداني (الاسم العلمي: Terminalia bucioides)
هليلج بوفيني (الاسم العلمي: Terminalia boivinii)
هليلج بيضاوي (الاسم العلمي: Terminalia oblonga)
هليلج ثنائي التفرع (الاسم العلمي: Terminalia dichotoma)
هليلج جنوبي (الاسم العلمي: Terminalia australis)
هليلج رائع (الاسم العلمي: Terminalia superba)
هليلج رباعي الأسدية (الاسم العلمي: Terminalia tetrandra)
هليلج ريتزي (الاسم العلمي: Terminalia reitzii)
هليلج فالفيردي (الاسم العلمي: Terminalia valverdeae)
هليلج فرانشتي (الاسم العلمي: Terminalia franchetii)
هليلج فضي (الاسم العلمي: Terminalia argentea)
هليلج قصير التويج (الاسم العلمي: Terminalia brachystemma)
هليلج كثير الثمر (الاسم العلمي: Terminalia myriocarpa)
هليلج كثير الزهر (الاسم العلمي: Terminalia polyantha)
هليلج لامع (الاسم العلمي: Terminalia lucida)
هليلج لين (الاسم العلمي: Terminalia mollis)
هليلج مأكول (الاسم العلمي: Terminalia edulis)
هليلج مستدق (الاسم العلمي: Terminalia acuminata)
هليلج مولنتي (الاسم العلمي: Terminalia molinetii)
هليلج مينيزي (الاسم العلمي: Terminalia menezesii)
هليلج ميوليري (الاسم العلمي: Terminalia muelleri)
هليلج ياباكانا (الاسم العلمي: Terminalia yapacana)
أنظر أيضاً[عدل]
الهجليج
مراجع[عدل]
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: هليلج
معرفات الأصنوفة      
موسوعة الحياة: 60799 GBIF: 3189387 Tropicos: 40011263 ITIS: 27761 ncbi: 39992 Fossilworks: 54718 IPNO: 7215-1 GRIN: ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomygenus.aspx?id=11944 FOC: 132477 PLANTS: TERMI AFPD: 195368
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
تصنيفات: نباتات طبيةهليلجقمبريطيةأجناس نباتية
//////////////
به دیوهی (مالدیوی):
އަރޮޅި(ސައިންޓިފިކް ނަން: Terminalia chebula)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Black Myrobalan) އަކީ އޮށް ބޭހުގެ ބާވަތެކެވެ. މިއީ އެތެރޭގައި ހަރު އޮށެއް އޮވެފައި އޭގެ އެތެރޭގައި ކަނަމަދެއް ކަހަލަ މަދެއް އޮންނަ، ބޭރުގައި ބޯތޮއްޓެއްވާ އެއްޗެކެވެ. މީގެ ދެތިން ބާވަތެއް ހުރެއެވެ. އަރޮޅި ރޯކޮށް ހުއްޓައި ބިދެގެން އަސާރައިގެ ތެރެއަށް އަޅައިގެން ބޭނުން ކުރެއެވެ. އަދި މީގެ އިތުރުން ހަކުރާއި އެކު ފެނު ކައްކައިގެން އެއިން ސަރުބަތު ތައްޔާރު ކުރެއެވެ.

ލޯ އަދިރިވުމުން ހިމާޔަތްކޮށްދީ ބައެއް ކަހަލަ ކެންސަރު އާއި ގުޅިގެން އުފެދޭ ޓިއުމަރުތައް ބޮޑުވުން ލަސްކޮށްދިނުމުގައި އަރޮޅި މުހިއްމު ރޯލެއް ކުޅޭކަމަށް ޙަކީމީ ބޭސްވެރިން ބުނެއެވެ. މީގެ އިތުރުން ހަށިގަނޑުގައި އުފެދޭ ވިހަތައް ސާފުކޮށް ދިނުމުގައި މުހިއްމު ރޯލެއް އަރޮޅި އަދާކުރާ ކަމަށް ވެއެވެ. މީގެ އިތުރުން ފިނިވުމުގެ ސަބަބުން ކުރިމަތިވާ ކެއްސުން ފަދަ ބަލިތަކަށް ފަރުވާ ކުރުމަށް ވެސް އަރޮޅި ބޭނުންކޯށް އުޅެއެވެ.
///////////
به پشتو هریره:
هريړه (په لاتين:Terminalia chebula په انگرېزي: Black Myrobalan يا Chebulic Myrobalan; په چينايي: 诃子 he zi; په سنسيکريت: haritaki; په تېبېتي: A-ru-ra) د Terminalia د ونې يوه نه لاس ته راغلې يو درمل دی، چې په سوېلي آسيا کې په هند او نيپال کې او په سوېل لوېديځه آسيا کې په چين او په سوېل کې سريلانکا، مالېزيا او وېتنام کې موندل کېږي.[1][2]
It is a deciduous tree growing to 30 m tall, with a trunk up to 1 m diameter. The leaves are alternate to subopposite in arrangement, oval, 7–18 cm long and 4.5–10 cm broad with a 1–3 cm petiole. The fruit is drupe-like, 2-4.5 cm long and 1.2-2.5 cm broad, blackish, with five longitudinal ridges.[1]
There are many varieties such as:[1]
Terminalia chebula var. chebula. Leaves and shoots hairless, or only hairy when very young.
Terminalia chebula var. tomentella (Kurz) C.B.Clarke. Leaves and shoots silvery to orange hairy.
سرچينې
↑ Jump up to: 1.0 1.1 1.2 Flora of China: Terminalia chebula
Jump up ↑ Germplasm Resources Information Network: Terminalia chebula
باندنۍ تړنې
Haritaki In Ayurveda
///////////
به آذری:
Terminaliya xebula (lat. Terminalia chebula)[1] — terminaliya cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
Terminalia chebula
From Wikipedia, the free encyclopedia
Terminalia chebula
A leafless T. chebula tree
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
T. chebula
Terminalia chebula
Retz.
·         Buceras chebula (Retz.) Lyons
·         Combretum argyrophyllum K.Schum.
·         Myrobalanus chebula (Retz.) Gaertn.
·         Myrobalanus gangetica (Roxb.) Kostel.
·         Myrobalanus tomentella Kuntze
·         Terminalia acuta Walp.
·         Terminalia argyrophylla King & Prain
·         Terminalia gangetica Roxb.
·         Terminalia parviflora Thwaites
·         Terminalia reticulata Roth
·         Terminalia tomentella Kurz
·         Terminalia zeylanica Van Heurck & Müll. Arg.
Terminalia chebula, commonly known as yellow- or chebulic myrobalan, is a species of Terminalia, native to South Asia from India and Nepal east to southwest China (Yunnan), and south to Sri LankaMalaysia, and Vietnam.[2][3] Terminalia Chebula is known as Haritaki in Sanskrit, and Hindi. Its English name is Chebulic Myrobalan, the Gujarathi name is Harade, the Tamil name is Kadukkai, other Hindi names are Harad or Harade (हरड़), the Kannada name is Alale, the Arabian name is Haleelaz, the Telugu name is Karakkaya, the Farsi name is Haleel, the Tibetan name is A-ru-ra, the Gujarat name is Himmej, the Chinese name is 诃子 or he zi, and the Assamese name is Xilikha.[4]
Contents
  [show
Taxonomy[edit]
Swedish naturalist Anders Jahan Retzius described the species.
Many varieties are known, such as:[2]
·         T. c. var. chebula - leaves and shoots hairless, or only hairy when very young
·         T. c. var. tomentella - leaves and shoots silvery to orange hairy
Description[edit]
T. chebula is a medium to large deciduous tree growing to 30 m (98 ft) tall, with a trunk up to 1 m (3 ft 3 in) in diameter. The leaves are alternate to subopposite in arrangement, oval, 7–8 cm (2.8–3.1 in) long and 4.5–10 cm (1.8–3.9 in) broad with a 1–3 cm (0.39–1.18 in) petiole.[2] They have an acute tip, cordate at the base, margins entire, glabrous above with a yellowish pubescence below.[citation needed] The fruit is drupe-like, 2–4.5 cm (0.79–1.77 in) long and 1.2–2.5 cm (0.47–0.98 in) broad, blackish, with five longitudinal ridges.[2] The dull white to yellow flowers are monoecious, and have a strong, unpleasant odour. They are borne in terminal spikes or short panicles. The fruits are smooth ellipsoid to ovoid drupes, yellow to orange-brown in colour, with a single angled stone.
Distribution and habitat[edit]
T. chebula Is found throughout South East Asia - India, Sri Lanka, Bhutan, Nepal, Bangladesh, Myanmar, Cambodia, Laos, Vietnam, Indonesia, Malaysia, Pakistan, Sri Lanka, Thailand. In China: Native in W Yunnan; cultivated in Fujian, Guangdong, Guangxi (Nanning), and Taiwan (Nantou).
In India it is found in the Sub Himalayan tracks from Ravi eastwards to West Bengal and Assam, ascending up to the altitude of 1 500 m in the Himalayas. This tree is wild in forests of Northern India, central provinces and Bengal, common in Madras, Mysore and in the southern part of the Bombay presidency. [5]
Habitat: Dry slopes up to 900 m (3000 ft) in elevation.[6]
Cultivation and uses[edit]
T. chebula
This tree yields smallish, ribbed and nut-like fruits which are picked when still green and then pickled, boiled with a little added sugar in their own syrup or used in preserves. The seed of the fruit, which has an elliptical shape, is an abrasive seed enveloped by a fleshy and firm pulp. It is regarded as a universal panacea inAyurveda and in the traditional Tibetan medicine. The fruit also provides material for tanning leather and dyeing wool,silk and cotton.
Seven types of fruit are recognized (i.e. vijaya, rohini, putana, amrita, abhaya, jivanti, and chetaki), based on the region where the fruit is harvested, as well as the colour and shape of the fruit. Generally speaking, the vijaya variety is preferred, which is traditionally grown in the Vindhya Range of west-central India, and has a roundish as opposed to a more angular shape.[6]
Chemical composition[edit]
A number of glycosides have been isolated from haritaki, including the triterpenesarjunglucoside Iarjungenin, and the chebulosides I and II. Other constituents include a coumarin conjugated with gallic acids called chebulin, as well as other phenolic compounds including ellagic acid2,4-chebulyl-β-D-glucopyranosechebulinic acidgallic acidethyl gallate,punicalaginterflavin Aterchebinluteolin, and tannic acid.[6][7] Chebulic acid is a phenolic acid compound isolated from the ripe fruits.[8][9] Luteic acid can be isolated from the bark.[10]
T. chebula also contains terflavin B, a type of tannin, while chebulinic acid is found in the fruits.[11]
Gallery[edit]
·        
Trunk of T. chebula

·        
Fruit of T. chebula



·        
A fallen fruit
References[edit]
1.     Jump up^ "The Plant List: A Working List of All Plant Species". Retrieved 7 August 2015.
2.     Jump up to:a b c d Flora of China: Terminalia chebula
3.     Jump up^ Germplasm Resources Information Network: Terminalia chebula
7.     Jump up^ Saleem, A.; Husheem, M.; Härkönen, P.; Pihlaja, K. (2002). "Inhibition of cancer cell growth by crude extract and the phenolics of Terminalia chebula retz. Fruit". Journal of Ethnopharmacology. 81 (3): 327–336. doi:10.1016/S0378-8741(02)00099-5.PMID 12127233.
8.     Jump up^ Lee, H. S.; Jung, S. H.; Yun, B. S.; Lee, K. W. (2006). "Isolation of chebulic acid from Terminalia chebula Retz. And its antioxidant effect in isolated rat hepatocytes". Archives of Toxicology. 81 (3): 211–218. doi:10.1007/s00204-006-0139-4.PMID 16932919.
9.     Jump up^ Lee, H. S.; Koo, Y. C.; Suh, H. J.; Kim, K. Y.; Lee, K. W. (2010). "Preventive effects of chebulic acid isolated from Terminalia chebula on advanced glycation endproduct-induced endothelial cell dysfunction". Journal of Ethnopharmacology. 131 (3): 567–574. doi:10.1016/j.jep.2010.07.039PMID 20659546.
10.  Jump up^ Nierenstein, M.; Potter, J. (1945). "The distribution of myrobalanitannin". The Biochemical Journal. 39 (5): 390–392.doi:10.1042/bj0390390PMC 1258254 PMID 16747927.
11.  Jump up^ Han, Quanbin; Song, Jingzheng; Qiao, Chunfeng; Wong, Lina; Xu, Hongxi (2006). "Preparative isolation of hydrolysable tannins chebulagic acid and chebulinic acid from Terminalia chebula by high-speed counter-current chromatography" (PDF). J. Sep. Sci. 29: 1653–1657. doi:10.1002/jssc.200600089.
citation Lee H 2006 was published in 2007. (PubMed)
External links[edit]
Wikimedia Commons has media related to Terminalia chebula.
·         Caldecott, Todd (2006). Ayurveda: The Divine Science of Life. Elsevier/Mosby.ISBN 0-7234-3410-7. Contains a detailed monograph on Terminalia chebula(Haritaki; Abhaya) as well as a discussion of health benefits and usage in clinical practice. Available online at http://www.toddcaldecott.com/index.php/herbs/learning-herbs/361-haritaki
·         Detailed content on Terminalia chebula, (Haritaki) medical research, uses, benefits, history, and global distribution.http://www.haritaki.org
Wikispecies has information related to: Terminalia chebula
[hide]
·         v
·         t
·         e
Sources of tannins
·         Areca catechu seed 
·         arecatannins

·         Broad bean 
·         Vicia faba

·         Grape 
·         Vitis vinifera

·         Mimosa bark
·         Acacia mollissima

·         Myrtan or black marlock 
·         Eucalyptus redunca

·         Quebracho wood
·         Chestnut wood
·         Dhawa 
·         Anogeissus latifolia

·         Myrobalan fruit 
·         Terminalia chebula

·         Oak bark
·         Oakwood
·         Valonia oak 
·         Quercus macrolepis

·         Sumac 
·         Tanner's sumach leaves - Rhus coriaria or Chinese gall on Rhus chinensis

·         Tara pod 
·         Caesalpinia spinosa
Other sources by organ
·         General : Tanbark
·         Acacias (most notably Acacia pycnantha and Acacia decurrens)
·         Alder
·         Alnus sp

·         Avaram 
·         Senna auriculata

·         Babul 
·         Acacia nilotica

·         Birch 
·         Betula sp

·         Button mangrove 
·         Conocarpus erectus

·         Hemlock 
·         Tsuga sp

·         Larch
·         Larix sp

·         Mangrove
·         Pine 
·         Pinus sp

·         Spruce 
·         Picea sp

·         Urunday
·         Myracrodruon urundeuva

·         Willow 
·         Salix caprea
·         Badan 
·         Bergenia crassifolia

·         Gambier 
·         Uncaria gambir

·         Redoul
·         Coriaria myrtifolia
·         Canaigre 
·         Rumex hymenosepalus

·         Garouille 
·         Quercus coccifera

·         Sea lavender 
·         Limonium sp
·         Cutch 
·         Senegalia catechu
·         Divi-divi pod 
·         Caesalpinia coriaria

·         Sant pod 
·         Acacia nilotica

·         Teri pod
·         Caesalpinia digyna
·         Gall oak 
·         Quercus lusitanica
·         Quercus infectoria
Whole plant
·         Prosopis sp. bark and wood 
·         Prosopis humilis
·         Prosopis nigra

·         Tanoak
·         Notholithocarpus

·         Tizra heartwood and root 
·         Rhus pentaphylla
Undetermined organ
·         Anadenanthera colubrina (vilca)
·         Terminalia (plant)
·         Flora of Nepal
·         Plants used in Ayurveda
·         Flora of India
·         Indian spices
&&&&&&&&

//////////////
اهلیلج کابلی
بهترین آن زرد مائل بسرخی بالیده پر مغز کم ریشه خسته کوچک آن است که کهنه فاسد نباشد و اقوی انواع اهلیلجات است
طبیعت آن
بعضی در برودت معتدل و در اول خشک و بعضی کرم باعتدال می دانند
افعال و خواص آن
مسهل بلغم و سودا و صفرا مخلوط باخلاط و مدر بول و جهت صداع و نسیان و تقویت جمیع حواس خصوصا حفظ و دوار صفراوی با شکر سفوفا و دوار و سدر بلغمی تنقیه بآن نمودن و مالیخولیا و اصلاح حال دماغ و صرع و لقوه بتنهائی و با سه وزن آن عسل یا شکر سرشته هر روز مقدار یک جوزی و از برای صرع سوداوی با ادویۀ دیکر مانند بسفایج و اسطوخودوس و حجر ارمنی و حجر لاجورد و افتیمون مطبوخا و یا معجونا با سه وزن آن عسل و کویند چون صاحب لقوه یک عدد هلیله کابلی استه بیرون کرده را در دهان کیرد و بخاید تا تمام شود و آب آن را فرو برد و همچنین چون در جانب مائل کذارند یک عدد هلیلۀ کابلی را نفع بخشد آن را و کویند چون یک سال هر روز یک عدد آن را تناول نمایند موی سفید نشود خصوص پروردۀ آن و بعضی این خاصیت را مخصوص بهلیلۀ هندی دانسته اند و بالخاصیه جهت رفع ضرر آبها و بسیار خوردن آب نافع و قدر شربت از جرم آن تا سه مثقال و در مطبوخ تا هشت مثقال و بدل آن هلیلۀ زرد است و بعضی
سیاه کفته اند و سائر خواص زرد را دارد و مربای آنکه زیاده از یک سال بر ان نکذشته باشد مقوی معده و دماغ و مفتح سدۀ بلغمی و مقوی حواس و جکر است و دانۀ آن مدر بول و ذرور محرق آن جهت قطع خون بواسیر و نزف الدم اعضا و تقویت دندان و لثه مجرب مضر دماغ مصلح آن عسل است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
اهلیلج کابلی‌.  بهترین وی آنست که فربه بود اگر در آب اندازند فرود رود و طبیعت آن سرد و خشک است گویند گرم است باعتدال عقل و حفظ بیفزاید و دردسر و استسقا و تب کهن زایل کند و اگر بریان کنند شکم ببندد و بریان ناکرده مسهل بلغم و سودا بود و قولنج را نافع بود و شربتی از وی منقوع از دو درم تا پنج درم بدرستی که مسهل صفرا بود اما بخاصیت مسهل خلطهای غلیظ بود چون بلغم و سودا و خفقان را نافع بود اما مضر بود سیر و مصلح آن عسل بود و مربای آن مقوی معده بود و هضم طعام بکند و عمل معده محکم دارد و بواسیر را نافع بود و سدّه بلغم بگشاید و بیخ دندانها را قوت دهد اگر هر سال یک هلیله سیاه بخورند سیاهی موی نگاهدارد
فرانسه‌MIROBALANS DE CABOUL انگلیسی‌CHEBULF MYROBALANS
اختیارات بدیعی
///////////
////////////
/ https://en.wikipedia.org/wiki/Terminalia_chebula
&&&&&&
اهلیلج اصفر
بهترین این نیز بالیدۀ زرد استه کوچک آنست که کهنه نباشد
طبیعت آن
در آخر اول سرد و در دوم خشک
افعال و خواص آن
قریب باهلیج کابلی است که ذکر یافت مقوی دماغ و جهت دوار و سدر نافع آشامیدن و اسهال بدن برای صرع صفراوی و آشامیدن منقوع آن در آب رمانین معصور با شحم نیز جهت آنکه مسهل صفرا است و چون آن را در روغن کاو تازه بریان نمایند پس برآورده از روغن پاک کرده نیمکوفته نیم مثقال از ان و ربع مثقال پوست صلب نارجیل سوخته ممزوج نموده با آب نیم کرم بیاشامند سه روز متوالی جهت زحیر و اسهال بواسیری و بواسیر مجرب و ذرور آن جهت دمعه و تجفیف رطوبات و حدت بصر نافع خصوصا که در خمیر کرفته بسوزانند و بدستور قطور آب خیسانیدۀ آن همین اثر دارد و سنون دانۀ آن نیز مانند دانۀ اهلیج کابلی است مضر ثفل مصلح آن عناب و سپستان چنانچه اولا ذکر یافت مقدار شربت از جرم آن تا پنج درهم و در مطبوخ و منقوع از هفت درهم تا ده درهم
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
اهلیلج اسود
که اهلیج هندی نامند و قبل ذکر یافت بهترین آن سیاه صلب بی دانه سنکین فاسد نشدۀ آنست
طبیعت آن
در وسط اول سرد و در دوم خشک
افعال و خواص آن
مقوی حواس و ذهن و حفظ دماغ و مصفی خون از سودا و ارواح از کدورات و نافع از برای مالیخولیا و وسواس سوداوی و چون بکیرند از ان پنج درهم و از حجر ارمنی مغسول یکدرهم و از سقمونیا انطاکی مشوی ربع درهمی حب ساخته با ماء الجبن فرو برند جهت مالیخولیا نافع و مضغ نمودن و فرو بردن آب آن جهت لقوه و همچنین نکاهداشتن آن در دهان جانب شق علیل و جهت جلب رطوبت معده و تقویت احشا و درد سپرز و بواسیر و جذام و بودادۀ آن جهت حبس اسهال و نکاهداشتن آن در دهان باعث سیاهی موی و تقویت آن و تقویت لثه بغایت مؤثر کویند مضر جکر مصلح آن عسل مقدار شربت از جرم آن تا دو مثقال و در مطبوخ تا هفت مثقال بدل آن هلیلۀ کابلی و در قبض نصف وزن آن عفص و خمس آن تخم مورد است.
ص: 32
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
The development of Terminalia chebula Retz. (Combretaceae) in clinical research
Reviewed by Rumiza Abd Rashid
&&&&&&&&
اهلیلج چینی
کفته اند از صنف کابلی است زرد مائل بسبزی و سیاهی و کوچک مائل بتدویر کم کوشت و دانه بزرک
افعال و خواص و منافع آن
بسیار ضعیف العمل و الفعل است به حدی که با وجود سائر اهلیلجات آن را استعمال نباید نمود و هلیله جوی و هلیلۀ زیره تر از ان ضعیف تر و طریقۀ احراق و تشویه و مربا و اطریفلات و جوارشات و حبوب و دهن کلکلانج و رب و سفوفات و اشربه و عرق و فیروزنوش و قرص و کلکلانجات و ماء الحیوه و ماء الفواکه اهلیلجی و مطبوخات و معاجین و مفرحات و معاجین نجاح و نقوعات اهلیلج در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی