▪ بهرام مقدادی مترجم و منتقد ادبی،متولد ۱۳۱۹
▪ اخذ كارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی ازدانشسرای عالی تهران ۱۳۴۱
▪ عزیمت به آمریكا برای ادامه تحصیل
▪ اخذ كارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی ازدانشگاه كلمبیا ۱۹۶۶
▪ دریافت دكترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه كلمبیا با عنوان پایان نامه اشارات اسطوره ای در شعر رابرت گریوز۱۹۶۹
▪ تدریس در دانشگاه تهران
▪ استاد پایه ۲۱ دانشگاه تهران
▪ راهنمایی ده ها پایان نامه كارشناسی ارشد از سال ۱۳۴۸
▪ استاد نمونه كشور در سال ۱۳۸۰
▪ چاپ ده ها مقاله در نشریات ادبی داخلی و خارجی
● برخی از آثار او عبارتند از:
▪ فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی (از افلاطون تا عصر حاضر۱۳۷۸ انتشارات فكر روز)
▪ كیمیای سخن: پانزده گفتار درباره ادبیات ایران و جهان [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات هاشمی
▪ هدایت و سپهری [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات هاشمی
▪ پی گفتاری بر نمایشنامه مكبث همراه با متن انگلیسی [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات آگاه
▪ تحلیل و گزیده شعر سهراب سپهری [تألیف] ۱۳۷۷ انتشارات پایا
▪ دفتر یادداشت های روزانه فرانتس كافكا (ترجمه) ۱۳۷۴ انتشارات بزرگمهر
▪ تاریخ ادبیات ادوارد براون از صفویه تا عصر حاضر (ترجمه) ۱۳۷۵ انتشارات مروارید
▪ شناختی از كافكا [تألیف] ۱۳۶۹ نشر گفتار
▪ شرق بهشت نوشته جان اشتاین بك (ترجمه) در سه جلد ۱۳۶۲ انتشارات بامداد
▪ اسكندر نوشته تاون سن ۱۳۶۰ انتشارات مازیار
▪ خاكستر و باد: گزینه سروده های آی.ای هاوسمن (ترجمه) ۱۳۸۳ انتشارات مروارید
▪ نمایشنامه جشن تولد نوشته هارولد پینتر ۱۳۴۹ انتشارات جوانه
▪ بیسمارك نوشته تاون سن (ترجمه) ۱۳۶۰ انتشارات مازیار
«پیش از آن كه به بحث درباره جایگاه ادبیات ایران در جهان بپردازیم، باید ادبیات جهان را به دو نیمكره تقسیم بندی كنیم و پس از آن، درباره ادبیات ایران سخن بگوییم.
طبق تئوری و نظریه ای كه طرح كرده و بر آن معتقدم، ادبیات جهان به دو نیمكره شرقی و غربی تقسیم می شود. البته این تقسیم بندی بر مبنای جغرافیا نیست،در نیمكره شرقی، سلیقه ادبی نویسندگان و خوانندگان، افلاطونی است، در حالی كه بر نیمكره غربی، سلیقه ارسطویی حاكم است.
كشورهایی كه سلیقه ادبی افلاطونی دارند، در ادبیات به دنبال محتوا می گردند و اساساً در نیمكره شرقی، ادبیات باید متعهد باشد و درس اخلاق بدهد.ایران جزو نیمكره شرقی این تقسیم بندی است ...
در نیمكره غربی كه سلیقه ادبی ارسطویی دارند، پرداختن به صناعات و شیوه های ادبی، حرف اصلی را می زند.یعنی می گویند مهم نیست، چه بگوییم، بلكه مهم آن است كه چگونه بگوییم.رمان نویسی ایرانی اقبالی به نوع ادبیات ارسطویی ندارد، چرا كه افلاطونی اندیشیدن در بطن جامعه ما حضور جدی دارد. راهكار جهانی شدن ادبیات ایران حركت به سوی ارسطویی شدن است و علت ناشناخته ماندن آن، رویكرد افلاطونی و تعهدگرایی ادبیات ماست.اما برای رسیدن به ادبیاتی كه اقبال جهانی داشته باشد، باید ابتدا افلاطون را به خوبی بشناسیم و بعد به سمت ادبیات ارسطویی برویم.» این جملات را مدت ها پیش دكتر «بهرام مقدادی» مترجم، منتقد ادبی و استاد دانشگاه تهران در حاشیه همایش هنر و جهانی شدن، بیان كرده و به خوبی در گرایش های نظری و بسیط خود در حوزه نقد ادبی را به نمایش گذاشته بود.بهرام مقدادی در مقام استاد و مدرس دانشگاه نیز این نگاه نظری و منتقد را تعمیم بخشیده و با همین خصیصه در میان استادان زبان و ادبیات انگلیسی،وجوه متمایز یافته است.
مقدادی متولد ۱۳۱۹ است.پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشسرای عالی تهران رفته و در رشته زبان وادبیات انگلیسی لیسانس گرفته است.شوق آموختن، بهرام مقدادی را ترغیب به ادامه تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی می كند و با این میل است كه به دانشگاه كلمبیا در آمریكا راه می یابد و مدارج تحصیلی اش را تا كسب مدرك دكترا در این رشته پی می گیرد.عنوان پایان نامه مقطع دكترای مقدادی «اشارات اسطوره ای در شعر رابرت گریوز» Mythological Allusions in the Poetry of Robert Graves) )بوده است.
انتخاب این عنوان برای پایان نامه دكترا به خوبی روشنگر مسیر پیش روی او در حوزه ادبیات و گرایش ها و سلایق ادبی او نیز هست. او بعد از پایان تحصیلات و بعد از مدتی به ایران باز می گردد و تدریس در دانشگاه را آغاز می كند. مقدادی در كنار تدریس، پژوهش و تحقیق و تألیف در حوزه علایق ادبی اش را به جد دنبال كرده و به نقد ادبی و ابعاد نظری آن پرداخته است.
علاوه بر ده ها مقاله تحقیقاتی كه در طول این سالها از مقدادی انتشار یافته، او در زمینه تألیف و ترجمه كتبی در حوزه ادبیات و نقد ادبی نیز فعال بوده است.همچنین از چند فرصت مطالعاتی در University of Washington با موضوع شعر معاصر آمریكا و انگلیس و درUniversity of Toronto Canada و University of Pennsylvania با موضوع تحقیق درباره نظریه های جدید نقد ادبی استفاده كرده است.
بهرام مقدادی نمایشنامه ای از هارولد پینتر را با عنوان جشن تولد در سال ۴۹ منتشر كرد .این نخستین اثرترجمه انتشار یافته از مقدادی بود.اما نخستین اثر تألیفی او به بحثی نظری پیرامون كافكا اختصاص داشت.
«شناختی از كافكا» سال۱۳۶۹ منتشر شد.مقدادی در این كتاب یكی از پیچیده ترین و پرابهام ترین نویسندگان معاصر، یعنی كافكا را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
او كتاب «شناخت كافكا» را در هفت فصل نوشته و در فصل اول این كتاب، زندگینامه «فرانتس كافكا» و مسائل خانوادگی اش را كه در شناخت و درك آثار او مؤثر است، مورد بررسی قرار داده است.
در فصل دوم، داستانهایی كه كافكا در سال ۱۹۱۲ نوشته؛ یعنی «مسخ» و «داوری آمریكا»، فصل سوم داستان هایی كه این نویسنده در سال ۱۹۱۴ نوشته؛ یعنی «محاكمه» و «گروه محكومین»، فصل چهارم داستان های مجموعه «پزشك دهكده» كه در سال ۱۹۱۶ نوشته شده، فصل پنجم داستان های «گراكوس شكارچی» و «دیوار بزرگ چین» و فصل ششم داستانهای مربوط به سال ۱۹۲۲؛ یعنی «هنرمند گرسنگی» و فصل آخر داستان «لانه» كه در سال ۱۹۲۳ نوشته شده، مورد بررسی قرار گرفته است.بهرام مقدادی درباره ادبیات داستانی كافكا نظریات قابل توجهی دارد.او دراین باره می گوید:«كافكا در «محاكمه» در تصویری كه از «یوزف.ك» و محاكمه او به ما نشان می دهد، ما را متوجه نوعی از ادبیات می كند كه به آن می گویم، «ادبیات چند معنایی»، چرا كه اگر فكر كنیم برای نمونه، این رمان نمادی است از محاكمه یك جامعه، جامعه ای كه قوانینی نانوشته آن را پیش می برد، یك نوع تأویل است؛ تأویلی كه ما را دچار شك می كند.این كه آیا كافكا خواسته است بگوید واقعاً به این دلیل «یوزف.ك» محاكمه می شود كه جامعه، او را هم شكل دیگران نمی بیند؟ یعنی مانند سوسیس های یكسانی نیست كه این كارخانه تولید می كند؟ و یا از جنبه روانشناختی، ناخود آگاه جمعی هست كه ما داریم با آن خود را محاكمه می كنیم و احاطه ای هم به آن نداریم؟ شاید هم یك فرایند متافیزیكی است؟ و یا در رمان«قصر» كافكا، قصر(Das Schloos) به دو معنا می آید، یكی قصر و دیگری كلید. شما برای آنكه به قصر برسید باید قفل هایی را باز كنید و از كانال هایی بگذرید و در هر دو رمان، هر جزء داستان جزء دیگر را نقض می كند و موجب می شود آن كلی را كه بر اثر تحمیل كرده ایم، از هم فرو بپاشد. برای نمونه گاهی گمان می كنیم، دادگاه در رمان«محاكمه»، مظهر یك نیروی ماوراء الطبیعی است كه فرد بر آن تسلطی ندارد و گاهی هم می اندیشیم دادگاه، مظهر غرایزی است كه شخص اسیر آنهاست.بنابراین، توازن میان ماهیت چند معنایی بودن این متون و فرایند توهمی كه در ذهن خواننده ایجاد می كند، ضمن اینكه با هم متناقضند، امكان دارد به یك معنای واحد و در برگیرنده(Gestolt) راه یابد و این وظیفه خواننده است كه میان توهمی كه متن برانگیخته و توهم خود، توازن ایجاد كند.این فرایند پر ابهام و پیچیده موجب می شود جای خالی در روایت وجود داشته باشد كه خواننده با تفكر و اندیشه آن را پر كند.»(۱) بهرام مقدادی دفتر یادداشت های روزانه و رمان آمریكا اثر كافكا را نیز به فارسی برگردانده است.
او در عین حال، انتقادهای تند و تیزی نیز نسبت به برخی از پیشكسوتان ادبیات داستانی ایران دارد.از آن جمله است نقد و نظر او درباره جمال زاده.مقدادی می گوید: « در آثار جمال زاده نباید به دنبال سمبل، نماد و صناعات ادبی باشیم.نوشته های او یك نوع ژورنالیسم است و به درد پاورقی نویسی می خورد. جمال زاده از پیروان ساده گرایی در نگارش ادبیات داستانی است و داستان های او بیشتر گزارشگری واقعیت در جامعه و دنیای اطراف اوست.در آثار جمال زاده نباید به دنبال سمبلیسم و نماد باشیم.جمالزاده در داستان های كوتاه و بلند خود توجهی به صناعات ادبی نمی كند. او بر خلاف آنچه كه در سال ۱۹۱۴ در ادبیات غرب به وقوع پیوسته، عمل كرده است. اكثر نویسندگان از زبان عامیانه مردم استفاده كرده اند و این در آثار جمالزاده نیز قابل توجه است، اما نكته اصلی این است كه او از صناعات ادبی و نماد هیچ استفاده نكرده و آثاراو ابهام لازم در آثار ادبی مدرن را ندارد.» البته مقدادی به این نكته تأكید دارد كه« این نیز یادمان باشد كه جمال زاده پیشرو داستان نویسی در ایران است».
مقدادی همچنین معتقد است: « هنر و ادبیات گزارشگری نیست، رمان نویس باید آن چه را می بیند كه همان واقعیت است را با خیال و درون خود بیامیزد و با تركیب خیال و واقعیت، ادبیات راستین را خلق كند .این سنتز در آثار بسیاری دیده نمی شود»بهرام مقدادی درباره نحوه نگرش به ادبیات داستانی و تغییرات این نگرش در تاریخ معاصر ما دیدگاه های مهمی دارد.او می گوید: «در ایران و به طور كلی شرق، تفكر افلاطونی غالب است.حتی در میان روشنفكران آن هم این جریان دیده می شود.گروهی معتقدند كه اثر باید مفید باشد و درس و پند بدهد و گروه دیگری كه به نوعی پیرو گرایشات كمونیستی بودند، می گفتند كه باید در خدمت طبقه كارگری و پرولتاریا باشد.اما در غرب(نیمكره غربی) تفكر ارسطویی وجود دارد و اعتقاد به تربیت ذهن خواننده در جهت دریافتی فرا داستانی «Metfiction» از اثر نویسنده ای است كه جای خالی و ابهام را در اثر برای او گذاشته است.این تفاوت در طرز نگاه دو نیمكره، سبب ساز تعیین ارزش های ادبی شده است. برای نمونه نمایشنامه«مرد مریخی» اثر« اوجین اونیل» (Evgeneonel) را با نمایشنامه «در اعماق» ماكسیم گوركی مقایسه كنید.گوركی تلاش آدم هایی را در یك زیر زمین نشان می دهد كه امیدوارند «لوكا» یعنی لنین و «ساتین» یعنی استالین بیایند.بعد از پایان جنگ جهانی دوم اونیل هم مانند روشنفكران دیگر غربی به شوروی كمونیست سفر می كند ولی می بیند جامعه آنها آرمانی نیست و مرد یخی را می نویسد كه در واقع اقتباسی است از «در اعماق» گوركی، در حالی كه اونیل اصلاً خوشبین نیست و با اشاره هایی كه به تورات و انجیل دارد، منتقد این وضعیت است.این تفاوت نگاه، ریشه در همان تفاوت سلیقه در دو نیمكره دارد.خب، من در این وضعیت رسالت خودم را بازنمایی آثار كافكا می دیدم.
قبل از فروپاشی شوروی اجازه شناخت كافكا داده نمی شد.ولی دیدیم كه از بطن شوروی كسی مانند «پاسترناك» دكتر ژیواگو را می نویسد كه در غرب به دلیل نوشتن او درباره جنگ سرد، مورد استقبال زیادی قرار می گیرد.و این نگاه به آثار شوروی آن زمان از طریق كمونیست ها به ایران هم وارد شده بود و حتی همان موقع وقتی من در دانشگاه ملی( قبل از انقلاب) تحقیقی را از دانشجویان می خواستم، بیشتر آنها تمایل داشتند برای نمونه به آثار جك لندن بپردازند.در صورتی كه در غرب در مورد جك لندن صحبتی نمی شد.علت چنین علاقه ای هم به این دلیل بود كه در شوروی كمونیست، «پاشنه آهنین» جك لندن را انتقادی به وضعیت آمریكا می دانستند در واقع در آن زمان همسایه شمالی ما به نوعی ارزش های ادبی ما را تعیین می كرد.»(۲)
بهرام مقدادی در كنار توجه به آثار ادبی معاصر،دربرخی از آثار ادبیات كلاسیك را نیز جست وجو كرده و دیدگاه های ویژه ای دراین باره یافته است.از آن جمله است نگاه او به خیام شاعر بزرگ ایران.او درباره اصالت رباعیات خیام می گوید :«از زندگینامه و اندیشه های خیام هیچ اطلاعی در دست نیست، زیرا بعد از خیام حمله مغول ها به ایران اتفاق افتاد و نسخه اصیلی وجود ندارد كه اشعار او را بتوان تشخیص داد.نخستین شعری كه به خیام نسبت می دهند مربوط به صد سال بعد از مرگش بوده است كه در «مرصاد العباد» آمده است و دویست سال بعد یكی دو رباعی در «مونس الاحرار» و از آن به بعد بویژه در دوره قاجاریه و صفویه هركسی می می خورده و شعری می گفته، از ترس مؤاخذه شدن آن شعر را به خیام نسبت داده است.»
مقدادی درباره شعر خیام معتقد است: « به نظر من رباعیات خیام مانند توده برفی است كه از بالا به پایین می غلتد و بزرگ و بزرگتر می شود.این وضعیت موجب شده هر كسی تعبیری از او ارائه بدهد. یكی می گوید او عارف و صوفی است و دیگری اصلاً خیام شاعر را نمی شناسد.اما اگر بخواهیم به ســیاق همان شـعرهایی كه در مرصــاد العباد و مونــس الاحرار آمده خیام را قضاوت كنیم و شعرهایی را كه در این فضا نیستند جدا كنیم، آنگاه در می یابیم كه خیام شخصیتی بوده كه می خواسته از جهان لذت ببرد و همیشه مأیوس بوده كه چرا نمی تواند.»(۳) نگاه منتقد مقدادی به عرصه های عمومی ادبیات و حاشیه آن نیز كشیده شده است.او درباره نقد ادبی دراین دوران می گوید: «امروزه همه نشست های نقد ادبی كه برگزار می شود، رفاقتی است، بنابراین چون این منتقدان به زبان های خارجی مسلط نیستند، كمتر با مترجمان رفیق شده و رفاقتی برای آنها نشست برگزار می كنند.امروزه همه كارها، به دوست بازی و رفیق بازی ارتباط پیدا كرده است.یعنی هر شخصی كاری را كه انجام می دهد، اول به منافع خود و در ادامه به منافع دوست خود می اندیشد، نه به تعالی و پیشبرد ادبیات و بخصوص ترجمه...»
خاكستر و باد، گزینه سروده های آی .ای. هاوسمن شاعر انگلیسی نیز از دیگر ترجمه های بهرام مقدادی به همراه فرزاد بوبانی است كه در سال انتشارش در نمایشگاه كتاب،خواهان بسیار داشت و به سرعت نیز چاپ اول آن به پایان رسید.
از دیگر آثار تألیفی مهم مقدادی باید به كتاب «فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی» اشاره كرد.این فرهنگ كه مجموعه ای از اصطلاحات نقد ادبی از عصر افلاطون تا روزگار ماست، شامل ۱۶۴ اصطلاح اساسی نقد ادبی است؛ هر چند برخی از مدخل ها به اشخاص، سبك ها و مكتب ها مرتبط است، با این وصف، «فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی»، نخستین كتاب دراین باره است كه به صورت تخصصی در حوزه نقد ادبی در ایران چاپ و منتشر شده است.بهرام مقدادی در ترجمه اثر مهم ادوارد براون درباره تاریخ ادبیات ایران نیز حضور جدی داشته و جلد چهارم این مجموعه را او ترجمه كرده است. «تاریخ ادبی ایران» یا «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون در چهار جلد منتشر شده است.
جلد چهارم این مجموعه «از صفویه تا عصر حاضر» است و شامل مطالبی درباره سلسله های صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار و چگونگی اعتقادات آنهاو نیز چگونگی سیر ادبیات و فلسفه و بویژه تشیع به انضمام شرح حال شاعران دوره بازگشت ادبی و تاریخ مطبوعات ایران.این كتاب با ترجمه وزین ودقیق مقدادی از جمله منابع مهم تاریخ ادبیات معاصر ایران به حساب می آید. بهرام مقدادی بی شك از منتقدان و مترجمان اثرگذار این دوران است. نگاه دقیق و جست وجوگر او در عرصه نقد ادبی و نیز دقت نظر در انتخاب متن و واژه گزینی های مناسب در ترجمه، از او الگوی مناسبی برای نسل تازه و نوجوی عرصه نقد و ترجمه ادبی ساخته است.
▪ اخذ كارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی ازدانشسرای عالی تهران ۱۳۴۱
▪ عزیمت به آمریكا برای ادامه تحصیل
▪ اخذ كارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی ازدانشگاه كلمبیا ۱۹۶۶
▪ دریافت دكترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه كلمبیا با عنوان پایان نامه اشارات اسطوره ای در شعر رابرت گریوز۱۹۶۹
▪ تدریس در دانشگاه تهران
▪ استاد پایه ۲۱ دانشگاه تهران
▪ راهنمایی ده ها پایان نامه كارشناسی ارشد از سال ۱۳۴۸
▪ استاد نمونه كشور در سال ۱۳۸۰
▪ چاپ ده ها مقاله در نشریات ادبی داخلی و خارجی
● برخی از آثار او عبارتند از:
▪ فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی (از افلاطون تا عصر حاضر۱۳۷۸ انتشارات فكر روز)
▪ كیمیای سخن: پانزده گفتار درباره ادبیات ایران و جهان [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات هاشمی
▪ هدایت و سپهری [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات هاشمی
▪ پی گفتاری بر نمایشنامه مكبث همراه با متن انگلیسی [تألیف] ۱۳۷۸ انتشارات آگاه
▪ تحلیل و گزیده شعر سهراب سپهری [تألیف] ۱۳۷۷ انتشارات پایا
▪ دفتر یادداشت های روزانه فرانتس كافكا (ترجمه) ۱۳۷۴ انتشارات بزرگمهر
▪ تاریخ ادبیات ادوارد براون از صفویه تا عصر حاضر (ترجمه) ۱۳۷۵ انتشارات مروارید
▪ شناختی از كافكا [تألیف] ۱۳۶۹ نشر گفتار
▪ شرق بهشت نوشته جان اشتاین بك (ترجمه) در سه جلد ۱۳۶۲ انتشارات بامداد
▪ اسكندر نوشته تاون سن ۱۳۶۰ انتشارات مازیار
▪ خاكستر و باد: گزینه سروده های آی.ای هاوسمن (ترجمه) ۱۳۸۳ انتشارات مروارید
▪ نمایشنامه جشن تولد نوشته هارولد پینتر ۱۳۴۹ انتشارات جوانه
▪ بیسمارك نوشته تاون سن (ترجمه) ۱۳۶۰ انتشارات مازیار
«پیش از آن كه به بحث درباره جایگاه ادبیات ایران در جهان بپردازیم، باید ادبیات جهان را به دو نیمكره تقسیم بندی كنیم و پس از آن، درباره ادبیات ایران سخن بگوییم.
طبق تئوری و نظریه ای كه طرح كرده و بر آن معتقدم، ادبیات جهان به دو نیمكره شرقی و غربی تقسیم می شود. البته این تقسیم بندی بر مبنای جغرافیا نیست،در نیمكره شرقی، سلیقه ادبی نویسندگان و خوانندگان، افلاطونی است، در حالی كه بر نیمكره غربی، سلیقه ارسطویی حاكم است.
كشورهایی كه سلیقه ادبی افلاطونی دارند، در ادبیات به دنبال محتوا می گردند و اساساً در نیمكره شرقی، ادبیات باید متعهد باشد و درس اخلاق بدهد.ایران جزو نیمكره شرقی این تقسیم بندی است ...
در نیمكره غربی كه سلیقه ادبی ارسطویی دارند، پرداختن به صناعات و شیوه های ادبی، حرف اصلی را می زند.یعنی می گویند مهم نیست، چه بگوییم، بلكه مهم آن است كه چگونه بگوییم.رمان نویسی ایرانی اقبالی به نوع ادبیات ارسطویی ندارد، چرا كه افلاطونی اندیشیدن در بطن جامعه ما حضور جدی دارد. راهكار جهانی شدن ادبیات ایران حركت به سوی ارسطویی شدن است و علت ناشناخته ماندن آن، رویكرد افلاطونی و تعهدگرایی ادبیات ماست.اما برای رسیدن به ادبیاتی كه اقبال جهانی داشته باشد، باید ابتدا افلاطون را به خوبی بشناسیم و بعد به سمت ادبیات ارسطویی برویم.» این جملات را مدت ها پیش دكتر «بهرام مقدادی» مترجم، منتقد ادبی و استاد دانشگاه تهران در حاشیه همایش هنر و جهانی شدن، بیان كرده و به خوبی در گرایش های نظری و بسیط خود در حوزه نقد ادبی را به نمایش گذاشته بود.بهرام مقدادی در مقام استاد و مدرس دانشگاه نیز این نگاه نظری و منتقد را تعمیم بخشیده و با همین خصیصه در میان استادان زبان و ادبیات انگلیسی،وجوه متمایز یافته است.
مقدادی متولد ۱۳۱۹ است.پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشسرای عالی تهران رفته و در رشته زبان وادبیات انگلیسی لیسانس گرفته است.شوق آموختن، بهرام مقدادی را ترغیب به ادامه تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی می كند و با این میل است كه به دانشگاه كلمبیا در آمریكا راه می یابد و مدارج تحصیلی اش را تا كسب مدرك دكترا در این رشته پی می گیرد.عنوان پایان نامه مقطع دكترای مقدادی «اشارات اسطوره ای در شعر رابرت گریوز» Mythological Allusions in the Poetry of Robert Graves) )بوده است.
انتخاب این عنوان برای پایان نامه دكترا به خوبی روشنگر مسیر پیش روی او در حوزه ادبیات و گرایش ها و سلایق ادبی او نیز هست. او بعد از پایان تحصیلات و بعد از مدتی به ایران باز می گردد و تدریس در دانشگاه را آغاز می كند. مقدادی در كنار تدریس، پژوهش و تحقیق و تألیف در حوزه علایق ادبی اش را به جد دنبال كرده و به نقد ادبی و ابعاد نظری آن پرداخته است.
علاوه بر ده ها مقاله تحقیقاتی كه در طول این سالها از مقدادی انتشار یافته، او در زمینه تألیف و ترجمه كتبی در حوزه ادبیات و نقد ادبی نیز فعال بوده است.همچنین از چند فرصت مطالعاتی در University of Washington با موضوع شعر معاصر آمریكا و انگلیس و درUniversity of Toronto Canada و University of Pennsylvania با موضوع تحقیق درباره نظریه های جدید نقد ادبی استفاده كرده است.
بهرام مقدادی نمایشنامه ای از هارولد پینتر را با عنوان جشن تولد در سال ۴۹ منتشر كرد .این نخستین اثرترجمه انتشار یافته از مقدادی بود.اما نخستین اثر تألیفی او به بحثی نظری پیرامون كافكا اختصاص داشت.
«شناختی از كافكا» سال۱۳۶۹ منتشر شد.مقدادی در این كتاب یكی از پیچیده ترین و پرابهام ترین نویسندگان معاصر، یعنی كافكا را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
او كتاب «شناخت كافكا» را در هفت فصل نوشته و در فصل اول این كتاب، زندگینامه «فرانتس كافكا» و مسائل خانوادگی اش را كه در شناخت و درك آثار او مؤثر است، مورد بررسی قرار داده است.
در فصل دوم، داستانهایی كه كافكا در سال ۱۹۱۲ نوشته؛ یعنی «مسخ» و «داوری آمریكا»، فصل سوم داستان هایی كه این نویسنده در سال ۱۹۱۴ نوشته؛ یعنی «محاكمه» و «گروه محكومین»، فصل چهارم داستان های مجموعه «پزشك دهكده» كه در سال ۱۹۱۶ نوشته شده، فصل پنجم داستان های «گراكوس شكارچی» و «دیوار بزرگ چین» و فصل ششم داستانهای مربوط به سال ۱۹۲۲؛ یعنی «هنرمند گرسنگی» و فصل آخر داستان «لانه» كه در سال ۱۹۲۳ نوشته شده، مورد بررسی قرار گرفته است.بهرام مقدادی درباره ادبیات داستانی كافكا نظریات قابل توجهی دارد.او دراین باره می گوید:«كافكا در «محاكمه» در تصویری كه از «یوزف.ك» و محاكمه او به ما نشان می دهد، ما را متوجه نوعی از ادبیات می كند كه به آن می گویم، «ادبیات چند معنایی»، چرا كه اگر فكر كنیم برای نمونه، این رمان نمادی است از محاكمه یك جامعه، جامعه ای كه قوانینی نانوشته آن را پیش می برد، یك نوع تأویل است؛ تأویلی كه ما را دچار شك می كند.این كه آیا كافكا خواسته است بگوید واقعاً به این دلیل «یوزف.ك» محاكمه می شود كه جامعه، او را هم شكل دیگران نمی بیند؟ یعنی مانند سوسیس های یكسانی نیست كه این كارخانه تولید می كند؟ و یا از جنبه روانشناختی، ناخود آگاه جمعی هست كه ما داریم با آن خود را محاكمه می كنیم و احاطه ای هم به آن نداریم؟ شاید هم یك فرایند متافیزیكی است؟ و یا در رمان«قصر» كافكا، قصر(Das Schloos) به دو معنا می آید، یكی قصر و دیگری كلید. شما برای آنكه به قصر برسید باید قفل هایی را باز كنید و از كانال هایی بگذرید و در هر دو رمان، هر جزء داستان جزء دیگر را نقض می كند و موجب می شود آن كلی را كه بر اثر تحمیل كرده ایم، از هم فرو بپاشد. برای نمونه گاهی گمان می كنیم، دادگاه در رمان«محاكمه»، مظهر یك نیروی ماوراء الطبیعی است كه فرد بر آن تسلطی ندارد و گاهی هم می اندیشیم دادگاه، مظهر غرایزی است كه شخص اسیر آنهاست.بنابراین، توازن میان ماهیت چند معنایی بودن این متون و فرایند توهمی كه در ذهن خواننده ایجاد می كند، ضمن اینكه با هم متناقضند، امكان دارد به یك معنای واحد و در برگیرنده(Gestolt) راه یابد و این وظیفه خواننده است كه میان توهمی كه متن برانگیخته و توهم خود، توازن ایجاد كند.این فرایند پر ابهام و پیچیده موجب می شود جای خالی در روایت وجود داشته باشد كه خواننده با تفكر و اندیشه آن را پر كند.»(۱) بهرام مقدادی دفتر یادداشت های روزانه و رمان آمریكا اثر كافكا را نیز به فارسی برگردانده است.
او در عین حال، انتقادهای تند و تیزی نیز نسبت به برخی از پیشكسوتان ادبیات داستانی ایران دارد.از آن جمله است نقد و نظر او درباره جمال زاده.مقدادی می گوید: « در آثار جمال زاده نباید به دنبال سمبل، نماد و صناعات ادبی باشیم.نوشته های او یك نوع ژورنالیسم است و به درد پاورقی نویسی می خورد. جمال زاده از پیروان ساده گرایی در نگارش ادبیات داستانی است و داستان های او بیشتر گزارشگری واقعیت در جامعه و دنیای اطراف اوست.در آثار جمال زاده نباید به دنبال سمبلیسم و نماد باشیم.جمالزاده در داستان های كوتاه و بلند خود توجهی به صناعات ادبی نمی كند. او بر خلاف آنچه كه در سال ۱۹۱۴ در ادبیات غرب به وقوع پیوسته، عمل كرده است. اكثر نویسندگان از زبان عامیانه مردم استفاده كرده اند و این در آثار جمالزاده نیز قابل توجه است، اما نكته اصلی این است كه او از صناعات ادبی و نماد هیچ استفاده نكرده و آثاراو ابهام لازم در آثار ادبی مدرن را ندارد.» البته مقدادی به این نكته تأكید دارد كه« این نیز یادمان باشد كه جمال زاده پیشرو داستان نویسی در ایران است».
مقدادی همچنین معتقد است: « هنر و ادبیات گزارشگری نیست، رمان نویس باید آن چه را می بیند كه همان واقعیت است را با خیال و درون خود بیامیزد و با تركیب خیال و واقعیت، ادبیات راستین را خلق كند .این سنتز در آثار بسیاری دیده نمی شود»بهرام مقدادی درباره نحوه نگرش به ادبیات داستانی و تغییرات این نگرش در تاریخ معاصر ما دیدگاه های مهمی دارد.او می گوید: «در ایران و به طور كلی شرق، تفكر افلاطونی غالب است.حتی در میان روشنفكران آن هم این جریان دیده می شود.گروهی معتقدند كه اثر باید مفید باشد و درس و پند بدهد و گروه دیگری كه به نوعی پیرو گرایشات كمونیستی بودند، می گفتند كه باید در خدمت طبقه كارگری و پرولتاریا باشد.اما در غرب(نیمكره غربی) تفكر ارسطویی وجود دارد و اعتقاد به تربیت ذهن خواننده در جهت دریافتی فرا داستانی «Metfiction» از اثر نویسنده ای است كه جای خالی و ابهام را در اثر برای او گذاشته است.این تفاوت در طرز نگاه دو نیمكره، سبب ساز تعیین ارزش های ادبی شده است. برای نمونه نمایشنامه«مرد مریخی» اثر« اوجین اونیل» (Evgeneonel) را با نمایشنامه «در اعماق» ماكسیم گوركی مقایسه كنید.گوركی تلاش آدم هایی را در یك زیر زمین نشان می دهد كه امیدوارند «لوكا» یعنی لنین و «ساتین» یعنی استالین بیایند.بعد از پایان جنگ جهانی دوم اونیل هم مانند روشنفكران دیگر غربی به شوروی كمونیست سفر می كند ولی می بیند جامعه آنها آرمانی نیست و مرد یخی را می نویسد كه در واقع اقتباسی است از «در اعماق» گوركی، در حالی كه اونیل اصلاً خوشبین نیست و با اشاره هایی كه به تورات و انجیل دارد، منتقد این وضعیت است.این تفاوت نگاه، ریشه در همان تفاوت سلیقه در دو نیمكره دارد.خب، من در این وضعیت رسالت خودم را بازنمایی آثار كافكا می دیدم.
قبل از فروپاشی شوروی اجازه شناخت كافكا داده نمی شد.ولی دیدیم كه از بطن شوروی كسی مانند «پاسترناك» دكتر ژیواگو را می نویسد كه در غرب به دلیل نوشتن او درباره جنگ سرد، مورد استقبال زیادی قرار می گیرد.و این نگاه به آثار شوروی آن زمان از طریق كمونیست ها به ایران هم وارد شده بود و حتی همان موقع وقتی من در دانشگاه ملی( قبل از انقلاب) تحقیقی را از دانشجویان می خواستم، بیشتر آنها تمایل داشتند برای نمونه به آثار جك لندن بپردازند.در صورتی كه در غرب در مورد جك لندن صحبتی نمی شد.علت چنین علاقه ای هم به این دلیل بود كه در شوروی كمونیست، «پاشنه آهنین» جك لندن را انتقادی به وضعیت آمریكا می دانستند در واقع در آن زمان همسایه شمالی ما به نوعی ارزش های ادبی ما را تعیین می كرد.»(۲)
بهرام مقدادی در كنار توجه به آثار ادبی معاصر،دربرخی از آثار ادبیات كلاسیك را نیز جست وجو كرده و دیدگاه های ویژه ای دراین باره یافته است.از آن جمله است نگاه او به خیام شاعر بزرگ ایران.او درباره اصالت رباعیات خیام می گوید :«از زندگینامه و اندیشه های خیام هیچ اطلاعی در دست نیست، زیرا بعد از خیام حمله مغول ها به ایران اتفاق افتاد و نسخه اصیلی وجود ندارد كه اشعار او را بتوان تشخیص داد.نخستین شعری كه به خیام نسبت می دهند مربوط به صد سال بعد از مرگش بوده است كه در «مرصاد العباد» آمده است و دویست سال بعد یكی دو رباعی در «مونس الاحرار» و از آن به بعد بویژه در دوره قاجاریه و صفویه هركسی می می خورده و شعری می گفته، از ترس مؤاخذه شدن آن شعر را به خیام نسبت داده است.»
مقدادی درباره شعر خیام معتقد است: « به نظر من رباعیات خیام مانند توده برفی است كه از بالا به پایین می غلتد و بزرگ و بزرگتر می شود.این وضعیت موجب شده هر كسی تعبیری از او ارائه بدهد. یكی می گوید او عارف و صوفی است و دیگری اصلاً خیام شاعر را نمی شناسد.اما اگر بخواهیم به ســیاق همان شـعرهایی كه در مرصــاد العباد و مونــس الاحرار آمده خیام را قضاوت كنیم و شعرهایی را كه در این فضا نیستند جدا كنیم، آنگاه در می یابیم كه خیام شخصیتی بوده كه می خواسته از جهان لذت ببرد و همیشه مأیوس بوده كه چرا نمی تواند.»(۳) نگاه منتقد مقدادی به عرصه های عمومی ادبیات و حاشیه آن نیز كشیده شده است.او درباره نقد ادبی دراین دوران می گوید: «امروزه همه نشست های نقد ادبی كه برگزار می شود، رفاقتی است، بنابراین چون این منتقدان به زبان های خارجی مسلط نیستند، كمتر با مترجمان رفیق شده و رفاقتی برای آنها نشست برگزار می كنند.امروزه همه كارها، به دوست بازی و رفیق بازی ارتباط پیدا كرده است.یعنی هر شخصی كاری را كه انجام می دهد، اول به منافع خود و در ادامه به منافع دوست خود می اندیشد، نه به تعالی و پیشبرد ادبیات و بخصوص ترجمه...»
خاكستر و باد، گزینه سروده های آی .ای. هاوسمن شاعر انگلیسی نیز از دیگر ترجمه های بهرام مقدادی به همراه فرزاد بوبانی است كه در سال انتشارش در نمایشگاه كتاب،خواهان بسیار داشت و به سرعت نیز چاپ اول آن به پایان رسید.
از دیگر آثار تألیفی مهم مقدادی باید به كتاب «فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی» اشاره كرد.این فرهنگ كه مجموعه ای از اصطلاحات نقد ادبی از عصر افلاطون تا روزگار ماست، شامل ۱۶۴ اصطلاح اساسی نقد ادبی است؛ هر چند برخی از مدخل ها به اشخاص، سبك ها و مكتب ها مرتبط است، با این وصف، «فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی»، نخستین كتاب دراین باره است كه به صورت تخصصی در حوزه نقد ادبی در ایران چاپ و منتشر شده است.بهرام مقدادی در ترجمه اثر مهم ادوارد براون درباره تاریخ ادبیات ایران نیز حضور جدی داشته و جلد چهارم این مجموعه را او ترجمه كرده است. «تاریخ ادبی ایران» یا «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون در چهار جلد منتشر شده است.
جلد چهارم این مجموعه «از صفویه تا عصر حاضر» است و شامل مطالبی درباره سلسله های صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار و چگونگی اعتقادات آنهاو نیز چگونگی سیر ادبیات و فلسفه و بویژه تشیع به انضمام شرح حال شاعران دوره بازگشت ادبی و تاریخ مطبوعات ایران.این كتاب با ترجمه وزین ودقیق مقدادی از جمله منابع مهم تاریخ ادبیات معاصر ایران به حساب می آید. بهرام مقدادی بی شك از منتقدان و مترجمان اثرگذار این دوران است. نگاه دقیق و جست وجوگر او در عرصه نقد ادبی و نیز دقت نظر در انتخاب متن و واژه گزینی های مناسب در ترجمه، از او الگوی مناسبی برای نسل تازه و نوجوی عرصه نقد و ترجمه ادبی ساخته است.
پی نوشت ها:
۱ ، ۲ و۳: گفت و گو با دكتر بهرام مقدادی،پایگاه ماندگار، محمود امیری نیا
۱ ، ۲ و۳: گفت و گو با دكتر بهرام مقدادی،پایگاه ماندگار، محمود امیری نیا
منبع : روزنامه ایران