۱۳۹۵ مرداد ۱۴, پنجشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (دهم)

ایارانوطانی
بکسر همزه و فتح یا و راء مهمله و الف و فتح الف و ضم نون و سکون واو و فتح طاء مهمله و الف و کسر نون و یا لغت یونانی است
ماهیت آن
مالیقی نوشته که دیسقوریدوس در رابعه کفته که بعضی مردم آن را ارسطاریون نامند نباتی است شاخهای آن طولانی بقدر یک ذرع و اندک زیاده بر ان و برکهای آن از هم دور شبیه ببرک بلوط و از ان کوچکتر و باریک و اطراف آن مشرف و طعم آن اندک شیرین و بیخ آن اندک طولانی و باریک
افعال و خواص آن
غرغره بطبیخ برک آن با شراب جهت دفع قروح خبیثۀ بیخ دندان و آشامیدن بیخ کوبیدۀ
و برک آن با شراب و بدستور ضماد آن جهت ضرر هوام و آشامیدن برک آن مقدار یک مثقال ناشتا با نیم مثقال کندر و پنجاه و دو مثقال و نیم شراب کهنه کرم کرده چهار روز متوالی جهت یرقان و ضماد آن با بوره جهت تسکین اورام بلغمیه و اورام حاره و تنقیۀ قروح وسخه و خوردن کره سوم از شاخ نبات آن با برکهای حوالی آن همچنان پیوسته بر زمین جهت حمی غب و بدستور کره چهارم آن با برک های حوالی آن جهت حمی ربع نافع کفته اند
ص: 33
////////////
Verbena supine
symbol question.svg

Verbena supine
08/18/2011 Habitus Verbena supine RioJabalon CampodeCalatrava.jpg
Habit of supine Verbena, on the banks of river Jabalón .
United :
class :
order :
family :
genre :
Verbena supine
L.
Supine vervain (Verbena cringing, or Verbena gray) is a grass native perennial of southeasternEurope .
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f7/Verbena_supina_Flor_2011-9-07_RioJabalon_CampodeCalatrava.jpg/220px-Verbena_supina_Flor_2011-9-07_RioJabalon_CampodeCalatrava.jpg
The tiny flower Verbena supine.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b3/Verbena_supina_Flores_2011-8-19_RioJabalon_CampodeCalatrava.jpg/220px-Verbena_supina_Flores_2011-8-19_RioJabalon_CampodeCalatrava.jpg
View of the plant
Index 
 [ocultar
·         1Description
·         2Distribution and habitat
·         3Taxonomy
·         4See also
·         5References
·         6Bibliography
·         7External links
Description [ edit ]
Annual, estrigulosas. Stems up to 50 cm, decumbent or ascending, branched. Leaves up to 40 x 25 mm, petiolate, ovate, (1-) 2-3-pinnatisect. Espigas dense, stretching up to 10 cm in the fruiting, usually solitary, with short peduncle. Bracts 1 to 1.5 mm, linear, shorter than the calyx. Calyx 1.5 to 2 mm, 1/5 c divided up very short, tubuloso, estriguloso, loosely glanduloso, persistent lobes. Corolla 3 to 4.5 (-6.5) mm, longer than the calyx with lobes patents little uneven, pale lilac or violet. nutlets of 1.8 to 2.5 mm, with muricate back with a longitudinal rib. It blooms from May to September.
Distribution and habitat [ edit ]
It grows spontaneously usually breeds in wet area, on the edges of rivers. It is a small creeping plant.
Something deep soils wet or sandy. Relatively frequent. The entire territory of the Iberian Peninsula . general distribution. C and S Europe, N and E Africa, Asia, Macaronesia (Canary Islands).
Taxonomy [ edit ]
Supine vervain was described by Linnaeus and published in Species Plantarum 1: 21. 1753.
Synonymy
·         Deserti heliotropium Vatke
·         Verbena procumbens Forssk.
·         Verbena radicans Moench
·         Verbena supine var. arbuscula Kereszty
·         Verbena supine f. dalmatica Kereszty
·         Verbena supine f. deserta Kereszty
·         Verbena supine var. erecta (Moldenke) Munir
·         Verbena supine f. erecta Moldenke
·         Verbena supine f. petiolulata H.Lindb.
See also [ edit ]
·         Annex: Chronology of botany
·         History of Botany
References [ edit ]
1.     Volver arriba "Verbena supine" . Tropicos.org. Missouri Botanical Garden . Retrieved July 20, 2015.
2.     Volver arriba "supine Verbena" . The Plant List . Retrieved July 20, 2015.
References [ edit ]
·         University of Extremadura. hypertextual lessons of Botany. Accessed March 1, 2008. URL available:http://www.unex.es/polen/LHB/asteridae/verbenac.htm
·         Gausachs i Calvet R. Les herbes remeieres. Of popular culture to Pharmac. An ethnobotanical approximation. Vol.1. Barcelona: Rafael Dalmau, editor, 2007.p. 326, 327.
·         E. Lavnert Guide medicinal and edible plants in Spain and Europe. Barcelona: Ediciones Omega SA, 1982.p.154
·         Polunin O. Field Guide flowers Europe. Barcelona: Ediciones Omega SA, 1991.p. 396, 397
·         Polunin O, Smythies BE Field Guide Spain flowers. Barcelona: Ediciones Omega SA, 1981.p. 326, 327.
·         General Council of official colleges of pharmacists. medicinal plants and herbal medicine II. 2001.p. 204, 205.
·         Bolòs O, J Vigo, Masalles R, Ninot J. Flora. Manual Catalan Countries. Barcelona: Pòrtic, 2005.p. 758.
·         Barnes J, Anderson L, Phillipson J. Medicinal plants. Barcelona: Pharma Editor, 2004.p. 502.503.
·         Guide medicinal plants. Plant health. Tomo 6. Madrid: Ediciones Rueda, 2003.p. 411.
·         Ticli B. Herbal health. Barcelona: Editorial de Vecchi, 1997.p. 125.
·         Berdonces i Serra. Great Encyclopedia of Medicinal Plants. Barcelona: Ediciones Tikal.p. 947, 948.
·         comprehensive dictionary of medicinal plants. Madrid: RBA Integral, 2002.p. 601.
·         University of Barcelona. Virtual Herbari Western Mediterrani. Data d'accès d'5 April 2008. Available at URL: http://herbarivirtual.uib.es/cat-ub/especie/4826.html
·         Married Ponce, Damián Fernández López and C. Flora of Jaen. Imprentavila 2006, pg. 238.
External links [ edit ]
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/df/Wikispecies-logo.svg/15px-Wikispecies-logo.svg.png Wikispecies has an article on supine Verbena .
·         https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/15px-Commons-logo.svg.png Wikimedia Commons has media supine Verbena .
·         Verbena
·         Flora of Europe
·         Medicinal plants
·         Plants described in 1753
·         Plants described by Linnaeus
&&&&&&&&
ایثولیس
بکسر همزه و سکون یای مثناه تحتانیه و ضم ثای مثلثه و سکون واو و کسر لام و سکون یای مثناه تحتانیه و سین مهمله لغت یونانی است
ماهیت آن
مالیقی نوشته که دیسقوریدوس در رابعه کفته نباتی است برک آن شبیه ببرک قلومس بازغب بسیار و از اطراف بیخ آن برآمده و ساق آن مربع خشن و غلیظ و شبیه بساق نباتی که آن را مالیطانا نامند یا ساق نباتی که آن را ارقیطون کویند و با آن کیاه بسیاری می روید و ثمر آن بقدر کرسنه در هر غلافی دو دانه می باشد و عروق بسیار از یک بیخ آن می روید طویل و سطبر و چون خشک شود سیاه و صلب می کردد مانند شاخ و منبت آن بلاد امسلیسا و در کوهی که آن را ایذی نامند
افعال و خواص آن
آشامیدن طبیخ عروق آن جهت نفث الدم صدر و خشونت حلق و سینه و شوصه و عرق النسا نافع و بدستور لعوق آن با عسل که ترتیب نمایند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
ایدمامیر
بکسر همزه و سکون یای مثناه تحتانیه و دال مهمله و فتح میم و الف و کسر میم و سکون یای مثناه تحتانیه و راء مهمله لغت یونانی است
ماهیت آن
چیزی است شبیه بپشم و مائل بسبزی و پر شاخ و بر شاخهای درخت جنکلی منکون می کردد و در تنکابن داخج* نامند
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
جهت اسهال محرب و ذرور محرق و غیر محرق آن جهت نزف الدم جراحات کهنه و غیر کهنه و محرق آن جهت قروح بغایت موثر مقدار شربت آن از دو مثقال تا سه مثقال
ص: 3
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
* داخج . [ خ ِ ] (اِ) چیزی شبیه به پشم و مایل بسبزی و پرشاخ که بر شاخه  درخت جنگلی متکون میشود و بزبان تنکابنی این نام دارد. (انجمن آرا) (آنندراج ). سبزی و پشمها که در جنگل ها بشاخه ها و سنگها سبز میشود. خزه .
&&&&&&&
ایدیغون
بکسر همزه و سکون یای مثناه تحتانیه و کسر دال مهمله و سکون یای مثناه تحتانیه و ضم غین معجمه و سکون واو و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
چیزی است شبیه بصمغ که بر صدفهای بنفش جمع می کردد و خشک می شود و صباغان آن را جمع می نمایند و استعمال می کنند و سرمه رنک می باشد
طبیعت آن
سرد
افعال و خواص آن
محلل و طلای آن جهت اورام حاره و تنقیۀ قروح خفیفۀ چشم نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
ایذا اریذا
بفتح اول و سکون یای مثناه تحتانیه و فتح ذال معجمه و الف و فتح همزه و کسر راء مهمله و سکون یای مثناه تحتانیه و فتح ذال معجمه و الف لغت یونانی است
ماهیت آن
نباتی است برک آن شبیه ببرک آس بری و از بیخ و برک آن چیزی طولانی شبیه بخیوط تاک انکور رسته و شکوفۀ آن بر سر آن خیوط می باشد و طعم آن بسیار قابض
طبیعت آن
در دوم سرد و در سوم خشک
افعال و خواص آن
قاطع نزف الدم و اسهال و قروح امعا و حابس حیض و آشامیدن دو مثقال آن و ضماد برک تازه و یا خشک آن و بیخ آن سردتر و قابض نر و قاطع نزف الدم همه اعضا در همه وقت مقدار شربت آن تا دو مثقال است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
ایریفارون
بکسر همزه و سکون یای مثناه تحتانیه و کسر راء مهمله و سکون یای مثناه تحتانیه و فتح فا و الف و ضم راء مهمله و سکون واو و نون و در بعضی نسخ بحذف واو و بهر دو زای معجمه دیده شده لغت یونانی است بمعنی الشیخ فی الربیع و اهل اندلس آن را شریا می نامند برای اجتماع کل آن و بسیاری و انبوهی
ص: 3
ماهیت آن
نباتی است ساق آن بقدر ذرعی مائل
سرخی و برک آن شبیه ببرک ترۀ تیزک و بسیار کوچک تر از ان و کل آن مائل ببنفشی و انبوه و در بو شبیه بشیب و در وسط آن چیزی بباریکی موی رسته راست غیر منحنی و در بهار سفید می کردد و منبت آن خراب ها و شوره زارها
طبیعت آن
بسیار سرد و با اندک تحلیل
افعال و خواص آن
ضماد آن بتنهائی یا بامیپختج جهت ورم معده و خصیه و با کندر جهت جراحت عصب و سائر اعضاء نافع و تره های میان کل آن نیز بدستور و چون تازۀ آن را بخورند فی الحال خناق آورد و در فعل مانند فطر و مداوای این نیز مداوای آن است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
ایرسا. (اِ) نام بیخ سوسن آسمانگون ، چون گل آن زرد و سفید و کبود میباشد بنابرآن ایرسا نامیده اند چه شبیه بقوس قزح است . (برهان ). سوسن آسمانگون و به حقیقت نام قوس قزح است و به مجاز سوسن را گویند بعلاقه ٔ الوان مختلفه . (از رشیدی ). رجوع به ذخیره ٔ خوارزمشاهی و اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و الفاظالادویه و تذکره ٔ ضریر انطاکی شود. || بیونانی قوس و قزح را گویند. (برهان ). قوس قزح . (غیاث اللغات ). بیونانی «ایریس » («اشتینگاس »، «لکلرک 1 ص 177»، از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ایرس . (دزی ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
//////////////
ایرسا
بکسر همزه و سکون یا و راء مهمله و فتح سین مهمله و الف بلغت یونانی بمعنی قوس قزح است جهت مشابهت رنک کل آن بدان و برومی ابریمون و بسریانی عقارا سوسانی نامند و بفارسی مشهور ببیخ بنفشه است
ماهیت آن
بیخ سوسن آسمانکونی یعنی کبود بری و جبلی است و بعضی کفته اند که سوسن بوی دلبوس است که سوسن زرد باشد و ایرسابیخ سوسن جبلی است و آن خوش بو و پهن و دراز بقدر انکشتی و زیاده بران و پر کره و پوست آن کبود و سرخ و رنکارنک و مغز آن مائل بزردی و سرخی و بعضی بسیار سفید می باشد از وسط کیاه آن ساقی برمیآید و بر سر آن کلی و برک های آن سه عدد و برکشته و رنک آن مرکب از سفیدی و زردی و بنفشی و بر ان نقطهای متوازی و اندک خوش بو و برک های کیاه آن سطبر و بلند و بیخ آن سخت بهترین آن ماقدونی صلب سطبر متلزز الاجزا مائل بسرخی کره دار خوشبوی آن است که بسیار بلند نباشد و زبان را اندک بکزد و بوی آن در وقت کوبیدن قوی باشد و بقوت عطسه آورد و باید که در اواخر بهار از زمین برآورند و بریسمان کتانی پیچیده و یا قلاده ساخته در سایه خشک نمایند که عفونتی در ان راه نیابد و سست متخلخل الاجزا و رخو و بلند و باریک نباشد و سفید آنکه رومی است ضعیف العمل تر از ان است و کهنه و کرم خورده و سوراخ دار نباشد
ص: 3
طبیعت آن
در اواخر دوم کرم و در خشکی کمتر از ان و کهنۀ آن کرم تر و خشک تر از تازۀ آن
افعال و خواص آن
ملطف و مسخن و مفتح و منضج و جالی و منقی و مسهل ماء اصفر و مرۀ سودا و بلغم غلیظ و کفته اند قوت اسهال کهنۀ آن زیاده است و آشامیدن سه مثقال تا هفت درهم با ماء العسل اسهال کیموس غلیظ بلغمی و مرۀ صفرا نماید
امراض الراس
و غیره ضماد آن با سرکه و روغن کل بر سر جهت صداع کهنه و بدستور مطبوخ آن و خواب آورد و ضماد کل آن جهت سکته و تشنج امتلائی و خدر و بدستور آشامیدن آن و نیز آشامیدن بیخ و برک آن از برای خدر و طبیخ بیخ آن جهت اختلاج و خدر و رعشه و رعده و سکته و فالج و استرخا و فزع صبیان در خواب و نسیان و زیادتی قوت حفظ و بدستور خوردن جرم آن و با شراب ریحانی جهت تشنج امتلائی و تعطیس بجرم آن جهت جلب دموع و رطوبات زائده از چشم و سعوط برک آن سه روز متوالی جهت شقیقه و قطور طبیخ بیخ آن با سرکه در کوش جهت قطع نزلات بارده و دوی آن و مضمضه بآن جهت درد دندان بارد امتلائی و ضمور لهاه و مضغ جرم آن جهت بدبوی خمر و آشامیدن مطبوخ آن و یا جرم آن با می پختج جهت درد سینه و شش و ضیق النفس و ربو و سرفه و عسر النفس و ذات الرئه و خناق بلعمی و دفع فضول غلیظۀ محتبسۀ عسره الدفع و درد جکر و سپرز بارد و استسقا و یرقان و تفتیح افواه بواسیر و عرق النسا و اعیا و مغص و جهت امساک منی و کثرت احتلام و جریان مذی بدون جماع و آشامیدن مطبوخ و بدستور جرم آن دو درم با شراب جهت امراض رحم و انشقاق و تفتیح سدۀ آن و احتباس طمث و فسخ و هتک عضل و با سرکه جهت کزیدن هوام و ادویۀ سمیه و ورم و سدۀ سپرز و لرز و نافض حمیات و ضماد پختۀ آن جهت درد رحم و صلابت و انضمام فم آن هنکامی که بند شده باشد بسبب غلظت جرم خود و جهت تلیین اورام صلبه و مزمنه و خنازیر و بثور لبنیه و قروح و سخه و بدستور تکمید بدان
ص: 37
و با سرکه جهت سپرز و استسقا و کزیدن هوام و تحلیل اورام و قطع رطوبات هائله از قروح لبنیه و تحلیل آنها و رفع کلف و نمش و بهق سفید و بدستور با دو چندان خربق سفید جهت کلف و نمش و بهق و با عسل جهت زخمهای غائره و ذرور آن جهت رویانیدن کوشت بر استخوان و التیام زخمهای غائره و بدبوئی زخمی که ناصور شده باشد و جلوس در طبیخ آن جهت صلابت رحم و مقعده و امراض بارده و حقنه بدان جهت عرق النسا و بدبوی بواسیر و قروح غائرۀ باطنه و بردن لحم زائد بواصیر و فوزجۀ آن با عسل جهت اخراج جنین و حمول آن جهت دیدان و تدهین بروغن آن جهت نشنج امتلائی و کشودن افواه عروق بواسیر و رفع اعیا و آشامیدن آن با سرکه یا شراب جهت تشنج امتلائی و هتک عضل و رفع سمیت فطر و بنج و کشنیز جبلی مجنن و بود و نافض حمیات و یک اوقیۀ آن مسهل قوی و غرغرۀ آن با ماء العسل جهت خشونت قصبۀ رئه و قطور آن در کوش با سرکه جهت رفع دوی و منع نزلات مزمنه و بتنهائی در بینی جهت رفع بدبوئی منخرین و چون در زیت بجوشانند تا نضج یابد و در کوش بچکانند کری کهنه را زائل کرداند و حقنه بدان جهت عرق النسا و امراض رحم مفید بدل دهن آن دهن الفار و صاحب اختیارات کفته که تخم آن از منومات مجربه است و اکر بیخ آن را قدری بر دندانی که درد کند بکذارند آن را بیندازد اما باید که بدندان دیکر نرسد که آن را فاسد کند مقدار شربت ایرسا تا دو مثقال بدل آن در اسهال ماء اصفر ثلث آن ماذریون با بیست مثقال شیر شتر و کویند مضر شش است مصلح آن عسل و جوارش و حب و دبید و دهن و قرص و لعوق آن در قرابادین ذکر یافت
ص: 38
مخزن الادویه عقیلی خراسانی

////////////

 Orris root

From Wikipedia, the free encyclopedia
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f2/Sousbinne_souw%C3%A9.jpg/220px-Sousbinne_souw%C3%A9.jpg
Dried orris roots
Orris root (rhizoma iridis) is a term used for the roots Iris germanica and Iris pallida.
Contents
  [show
Ingredients[edit]
The chief ingredient of Orris root is oil of Orris (0.1-0.2%) a yellow-white mass which contains myristic acid. Oil of Orris can also be found as Orris Butter.
Other ingredients include, fat, resin, starch, mucilage, bitter extractive and a glucoside called 'Iridin' or 'Irisin'.[1]
Uses[edit]
Once important in western herbal medicine, it is now used mainly as a fixative and base note in perfumery, the most widely used fixative for potpourri. Orris is also an ingredient in many brands of gin.
Fabienne Pavia, in her book L'univers des Parfums (1995, ed. Solar), states that in the manufacturing of perfumes using orris, the scent of the iris root differs from that of the flower. After preparation the scent is reminiscent of the smell ofviolets.
Preparation[edit]
After an initial drying period, which can take five years or more depending on the use, the root is ground. For potpourri, this powder is used without further processing. For other uses, it is dissolved in water and then distilled. It becomes a highly scented, yellow-brown crystalline form.[2] One ton of iris root produces two kilos of essential oil, also referred to as 'orris root butter' or 'butter of iris', making it a highly prized substance. Its fragrance has been described as tenaciously flowery, heavy and woody (paraphrasing Pavia, Dutch translation, page 40). It is similar to violets.[2]
In perfume[edit]
Typical iris perfumes (where orris prevails over the other components) are: "Orris Noir" by the London-based perfume house Ormonde Jayne Perfumery,[3] "Infusion d'iris" (Prada*); "Iris Silver Mist" (Serge Lutens*); "Tumulte" (Christian Lacroix*); "Aqua di Parma"* and "Iris nobile" (Aqua di Parma*); "Irisia"(Creed*); "Y" (Yves Saint Laurent*) and "Vol de nuit" (Guerlain*). "Orris Noir" contains regular orris root oil, not the oil of Iris nigricans, which is an endangered species.
In cuisine[edit]
Orris root is often included as one of the many ingredients of Ras el hanout, a blend of herbs and spices used across the Middle East and North Africa, primarily associated with Moroccan cuisine.
Orris root has been used in tinctures to flavour syrups; its taste is said to be indistinguishable from raspberry.[4]
References[edit]
1.     Jump up^ Margaret Grieve A Modern Herbal, Volume 2 (1971), p. 435, at Google Books
3.     Jump up^ "Orris Noir Perfume Collection". Ormonde Jayne. Retrieved 2013-10-18.
4.     Jump up^ Chase, Alvin Wood (1888). "Saloon Department: Syrups". Dr. Chase's recipes: or, Information for everybody (23 ed.). R. A. Beal. p. 44.
[hide]
·         v
·         t
·         e
Iris subgenera
·         Iris
·         Limniris
·         Xiphium
·         Nepalensis
·         Scorpiris
·         Hermodactyloides
Common names
·         Bamboo iris
·         Blood iris
·         Blue flag
·         Chinenses irises
·         Crested iris
·         Dutch iris
·         Dwarf Lake iris
·         English iris
·         German iris
·         Hungarian iris
·         Japanese iris
·         Junos
·         Louisiana iris
·         Pacific Coast irises
·         Rocky Mountain irises
·         Russian iris
·         Siberian irises
·         Slender blue flag
·         Spanish iris
·         Stool iris
·         Sweet iris
·         White cemetery iris
·         Yellow iris
Breeding and research
·         Edgar Anderson
·         A. J. Bliss
·         William Rickatson Dykes
·         Michael Foster
·         George Gessert
·         Iris flower data set
·         Sydney B. Mitchell
·         Cedric Morris
·         Ethel Anson Peckham
·         Lowell Fitz Randolph
·         J. Marion Shull
·         Emily Stevens
·         Grace Sturtevant
·         John Caspar Wister
·         George Yeld
Products
·         Irone
·         Orris oil
·         Orris root
Gardens and festivals
·         Allgates Iris Bowl
·         Banshu Yamasaki Iris Garden
·         Giardino dell'Iris
·         Greeneville Iris Festival
·         Itako Ayame Matsuri
·         Keizer Iris Festival
·         Kamo Iris Garden
·         Presby Memorial Iris Gardens
·         Swan Lake/Iris Gardens
Organizations
Iris in art and culture
&&&&&&&&
ایمارانوطالی
بکسر همزه و سکون یا و فتح میم و الف و فتح راء مهمله و الف و ضم نون و سکون واو و فتح طاء مهمله و الف و کسر لام و یا لغت یونانی است بمعنی عشبۀ مکرمه و در مصر زیتونیه نامند جهت مشابهت برک آن با برک زیتون در ضخامت و صاحب تحفه نوشته که ظاهر ازرین کیاه باشد و نه چنین است و در حرف الزا ان شاء اللّه تعالی ماهیت زرین کیاه مذکور خواهد شد
ماهیت آن
نباتی است زیاده بذرعی و شاخهای آن پرکره و ساق آن باریک و برک آن از هم متفرق و از برک بلوط باریکتر و کوچکتر و شرفه دار و طعم آن شیرین و بیخ آن باریک و دراز و کل آن زرد و چون بر صحنۀ مس این کیاه را طرح کنند ظاهر آن را برنک نقره کرداند بغیر غوص در جرم آن
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و خشک و معتدل نیز کفته اند
افعال و خواص آن
مجفف و مفتح آشامیدن دو مثقال از بیخ و برک آن با شراب جهت نهش هوام و بدستور ضماد آن و آشامیدن دو مثقال آن با نه قیراط کندر و نه اوقیۀ شراب کهنه چهار روز متوالی جهت یرقان و طحال و استسقا و تفتیت حصاه و غرغره بطبیخ آن با شراب جهت قروح و بثور زبان و منع انبساط قروح دهان و تسکین اوجاع آنها و لهاه و ضماد برک آن جهت تسکین اورام حاره و خراجات و قروح و بخور آن مسقط جنین و کفته اند آشامیدن کره اسفل آن از جهت تپ یومی و کره دوم آن جهت تب نوبۀ بلغمی و کره سوم آن جهت تپ غب و چهارم جهت ربع مجرب و تعلیق نبات آن را اهل روم و فرنک موجب اکرام و اعزاز دانسته اند مقدار شربت آن از یک مثقال تا دو مثقال مضر ثفل مصلح آن کثیرا است
ص: 39
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
ایل . [ اَی ْ ی َ / اُی ْ ی َ ] (ع اِ) گاو کوهی باشد. (اقرب الموارد). گویند چون بیمار شود بینی خود را بر سوراخ مار نهد و بنفس مار را به جانب خود کشد چنانکه مغناطیس آهن را، چون مار را بخورد شفا یابد و به عربی بقرالوحش خوانند. و بعضی گویند ایل گوسفند کوهی است و خون او علاج کسی است که زهر بوی داده باشند. (برهان ). بز کوهی . گوزن . ج ، ایائل . (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). گوزن و بز کوهی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هوالذکر من الاوعال ، فارسیه ، گوزن و ویرا گاوگوزن نیز گویند. ج ، ایایل . و قرنه مصمت بخلاف سائر الحیوانات فانها مجوفه . (از بحر الجواهر). مارخوار.
///////////////
ایل
بکسر همزه و فتح یای مثناه تحتانیۀ مشدده و لام و بضم همزه نیز آمده لغت عربی است آن را ایل جهت آن کویند که پناهکاه خود را در مغارهای کوه سازد و بفارسی کوزن و کاو کوهی و بهندی باره سینکها بفتح بای موحده و الف و فتح را و ها و کسر سین مهمله و سکون یای مثناه تحتانیه و خفای نون و فتح کاف فارسی و ها و الف و باره بلغت ایشان دوازده سینکه بمعنی
شاخ است جهت آنکه شاخ آن اکثر منشعب بدوازده شعبه مانند شاخۀ درخت می باشد و بسیار صلب مصمت شبیه بدندان در جرم بلکه از ان صلب تر بخلاف شاخ حیوانات دیکر
ماهیت آن
حیوانی است جبلی و غیر جبلی جبلی آن سه نوع است یکی آنکه در دامنهای کوهها که درختان بسیار باشد می باشد و این را وعل نامند و بترکی جوبر و جثۀ این از آهو بزرک تر و در زمستان موی آن مائل بسیاهی و در کرما سرخ می کردد و بی دنباله است و نوع دوم آنکه در کوههای کرم سیر می باشد از وعل بزرکتر و این دنباله دار است و یحمور نامند و نوع سوم آنکه در کوههای سردسیر می باشد و بزرک جثه و این را بقرجبلی نامند و غیر جبلی آن زردرنک و قوی هیکل و در بیشهای کرم سیر می باشد و این را بقر الوحش و بفارسی کوزن نامند و بهترین انواع این است و همۀ آنها هر سال در هنکام پایز شاخ می اندازند و شاخ دیکر قویتر و پرشعبه تر از ان برمیآورند و کویند که طویل العمر می باشد و بعد از هر صد سال مثانۀ دیکر در ان بهم می رسد و لهذا بعدد هر مثانه عمر آن را معلوم می نمایند حکیم میر محمد مؤمن در تحفه نوشته که والد حقیر از جد فقیر نقل نموده که او صاحب هفت مثانه را دیده بود و نوشته که کویند مراره ندارد ونچنین است بلکه مرارۀ آن بسیار کوچک است و چون پر شد از صفرا برودی خالی می شود و بر کبد آن چسپیده می باشد و لهذا کم ظاهر می کردد و کفته اند چون تیر بر ان زنند و بیکان در ان نشیند برنیابد و چون مشکطرا مشیع بخورد برآید
ص: 30
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم
افعال و خواص آن
کوشت اقسام آن مولد سودا و سریع الهضم و مدر بول و مقوی باه مبرودین و کوشت آنچه در هوای کرم بعد از دوانیدن بسیار ذبح نموده باشند بتخصیص که آن حیوان تشنه باشد بسیار کرم و با سمیت است پس باید که در زمستان بعد از آنکه آب بسیار بآن خورانیده باشند صید نمایند و یا آنکه بعد از صید بآن آب بخورانند و نکذارند که اضطراب بسیار نماید و بعد صید فی الفور ذبح نکنند بلکه بکذارند تا زمانی طویل پس ذبح نمایند و بعد ذبح بسیار نکذارند که بماند که بزودی متعفن می کردد پس طبخ نمایند با آب و اندک شبت تا خوب مهرا شود و با روغن و چیزهای چرب تر تناول نمایند و بعد از ان اشربۀ ملینۀ شکم مانند شربت انجیر و ماء العسل و فانیذ بیاشامند و چون شاخ آن را مانند هیزم بسوزانند و مقدار یک مثقال آن را با کثیرا بوزن آن بیاشامند جهت قطع نفث الدم و اسهال مزمن و سیلان رحم رطوبی و دموی خصوصا با ادویۀ معینه بر ان و دفع یرقان و وجع مثانه و قرحۀ امعا و قولنج صعب و سپرز مفید و چون پارچه پارچه نموده در کوزۀ کلی مطین نموده سر آن را محکم کرده در تنور و یا در تون حمام کذارند تا آنکه سوخته سفید کردد پس مانند اقاقیا شسته اکتحال بدان نمایند جهت امراض عین و سیلان فضول از ان و تنقیۀ قروح آن و سبل و غشاوه و حکه و جرب و غیر مغسول آن را چون با سرکه طلا نمایند بر بهق و برص و در آفتاب نشینند تا عرق شود مفید و با روغن کاو جهت شقاق دست و پا و آشامیدن آن نیم درهم جهت طحال و سنون آن جهت تقویت و جلای دندان و طلای آن جهت قلاع دندان بزرکان و کودکان بغایت موثر و بر عانه و پستان ادرار حیض نماید و مضمضۀ آن با سرکه جهت تسکین وجع ضرس و بخور آن جهت طرد هوام و تعلیق آن بر زن آبستن باعث سهولت وضع حمل بغیر الم و اذیت و غیر محرق آن را چون با دو سه دانۀ فلفل بسایند و اندکی بخورند و قدری بر ان طلا نمایند جهت درد پهلو و تمریخ پیه آن جهت تشنخ و خوردن یک مثقال خون برشتۀ آن بی روغن جهت قطع اسهال مزمن و قرحۀ امعا و آشامیدن خام آن یا برشتۀ آن مقدار دو مثقال جهت دفع سم السهام یعنی طفسیقون مفید و مالیدن مغز ساق آن و پیه شکنبۀ آن جهت تحلیل ریاح و انضاج صلابات و ازالۀ اعیای بارد السبب و مفلوج بعد از استفراغ نافع و بدل آن درین عمل زردۀ تخم نیم برشت
ص: 31
دو چند آن و طلای دنبالۀ سوختۀ آن بتمامه و همچنین طلای پوست و کوشت و استخوان آن با شراب بر ذکر و کنج ران و عانه جهت تحریک باه و نعوظ و همچنین چون بر هر حیوانی دیکر بمالند و دمعه یعنی چرکی که در جوف کودال کوشۀ چشم آن جمع می شود و عوام آن را تریاک کاو کوهی نامند در دفع سموم حیوانی قویتر از تریاق فاروق است و چون بطفل بعد از ولادت قبل از آنکه شیر باو دهند مقدار یک حبه از ان چرک در شیر حل نموده در کامش بچکانند ما دام الحیوه آن طفل از کزیدن هوام ایمن باشد و چون مار آن طفل را ببیند سست شود و از حرکت باز ماند مجرب است و بغدادی کفته که این اصلی ندارد و قضیب مجفف مسحوق آن با شراب و امثال آن در معاجین و حبوب در تهیج باه و انعاظ نائب مناب سقنقور دانسته اند و یک مثقال آن تریاق کزیدن افعی و مفتت حصاه و تعلیق قضیب و خصیه و پوست و شاخ آن هریک بتنهائی جهت منع کزیدن مار و عقرب و زنبور و سائر هوام مجرب و چون قضیب آن را بر بازو بندند نزدیک حامل آن مار نیاید و پنیر مایۀ آن مقوی باه و حمول آن سه روز بعد از طهر مانع آبستنی است و سم آن را چون بخور نمایند زلو را بکشد دفعه و مجرب و کفته اند مردم آن قاتل است لهذا باید در وقت ذبح بلافاصله دم آن را ببرند و از خاصیت آن آنست که بینی خود را بر سوراخ مار می نهد و بقوت نفس خود مار را بخود می کشد و بتعجیل بیرون می آورد مانند آهن ربا آهن را و شروع بخوردن آن می نماید از دنبالۀ آن و چون تمام آن را بخورد حدتی و سوزشی در چشم آن پیدا می کردد و آبی از ان جاری می شود و در کودالی که در کوشۀ چشم آنست مجتمع می کردد و بمرور ایام منجمد و بسته می شود و آن دمعۀ آن تریاق است که ذکر یافت و نیز چون مار را بخورد و کرمی و سمیت در خود یابد سرطان را کرفته می خورد بجهت دفع آن و مادۀ آن بعد از وضع حمل بچه دان خود را می خورد لهذا پوست آن علت نفاس را مفید است و چون کوزن کسی را بشاخ خود مجروح سازد زخم آن کم معالجه پذیر است و از خوردن ذنب الایل عارض می کردد کرب شدید و غشی و هم و سم قاتل است علاج آن آشامیدن کثیرا با روغن کاو و عسل نیم کرم و قئ کردن پس آشامیدن نیل زهره دو دانک تا نیم درم با شراب و خوردن مغز پسته و فندق
ص: 32
امراض الراس
چون آبنوس را با آب برک بار تنک سوده نشوق نمایند و قدری بر پیشانی طلا کنند رعاف باز دارد العین اکتحال محکوک آن جهت رفع شب کوری و ذرور آن جهت بیاض رقیق و غشاوه و قرحه و بثور عین و دمعۀ دموی و جرب عین و حکه و رمد یابس و حفظ صحت چشم و رویانیدن مژکان مفید و بالجمله شدید النفع است از برای اکثر امراض عین القروح و الجروح و نزف الدم ذرور نشارۀ آن جهت حبس خون زخمهای تازه نافع و حکم خشک بند دارد و باعث التحام آنست بقوت قبض و نشفی که دارد حرق النار چون بر عضوی که سوخته باشد روغن کل یا سفیدی تخم مرغ بمالند و بران آن را بپاشند سودمند بود و محرق مغسول نشارۀ ان لطیفتر و جهت قروح مزمنه و جرب و در جمیع افعال مذکوره سریع الاثر است الخنازیر طلای مسحوق آن و همچنین مطبوخ آن در شراب محلل خنازیر است و کویند بالخاصیه اطفای خون جاری می کند و بتنهائی جهت تجفیف قروح خبیثه و رویانیدن کوشت صالح و منع جوششهای پر آب و آبله کردن اعضا مجرب است مقدار شربت آن تا سه درهم مضر معده مصلح آن صمغ عربی و عسل بدل آن چوب کنار است طریق احراق و غسل آن در قرابادین ذکر یافت و آشامیدن سفوف ثمر خشک آنکه تخم آن را دور نموده باشند با آب جهت حبس اسهال و سیلان رحم و ودی و مذی و منی مرد و زن نافع
باب دوم در بیان ادویه که حرف اول آنها باء موحده است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
گاو کوهی (ایل، مارخوار،گاو گوزن) (نام علمی: Taurotragus) نام یک سرده از زیرخانواده گاویان است.

گونه‌ها[ویرایش]
فهرست گونه‌ها.[۱]

گاو کوهی بزرگ (جان ادوارد گری, ۱۸۴۷) – گاو کوهی بزرگ
گاو کوهی معمولی (پیتر سایمون پالاس, ۱۷۶۶) – گاو کوهی معمولی

تصویر گاو کوهی بزرگ.


تصویر گاو کوهی معمولی.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Taurotragus, Mammal Species of the World
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Taurotragus»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۹ سپتامبر ۲۰۱۴).
//////////////
به آذری:
Maralöküzlər (lat. Taurotragus) — Boşbuynuzlular fəsiləsinin öküzlər yarıməsiləsinə aid cins.
/////////////
Taurotragus
From Wikipedia, the free encyclopedia
Eland
Temporal range: 20–0 Ma
O
S
D
C
P
T
J
K
N
Early Pleistocene - Recent
Taurotragus oryx (captive).jpg
Kingdom:
Phylum:
Class:
Order:
Family:
Subfamily:
Genus:
Taurotragus
Wagner, 1855
Species
·         Common eland (Taurotragus oryx(Pallas, 1766)
·         Giant eland (Taurotragus derbianus(Gray, 1847)
Taurotragus is a genus of large antelopes of the African savanna, commonly known as elands. It contains two species: the common eland T. oryx and the giant eland T. derbianus.
Contents
  [show
Taxonomy[edit]
Phylogenetic relationships of the mountain nyala from combined analysis of all molecular data (Willows-Munro et.al. 2005)
Taurotragus is a genus of large African antelopes, placed under the subfamilyBovinae and family Bovidae. The genus authority is the German zoologist Johann Andreas Wagner, who first mentioned it in the journalDie Säugthiere in Abbildungen nach der Natur, mit Beschreibungen in 1855.[1] The name is composed of two Greekwords: Taurus or Tauros, meaning a bull or bullock;[2][3] and Tragos, meaning a male goat, in reference to the tuft of hair that grows in the eland's ear which resembles a goat's beard.[4]
The genus consists of two species:[1]
·         Common eland (Taurotragus oryx(Pallas, 1766) : Three subspecies of common eland are recognized, though their validity has been in dispute.[5][6]
·         T. o. livingstonii (Sclater, 1864) (Livingstone's eland): Found in the Central Zambezian miombo woodlands. It has a brown pelt with up to 12 stripes.
·         T. o. oryx (Pallas, 1766) (Cape eland): Found in south and southwest Africa. The coat is tawny, and adults lose their stripes.
·         T. o. pattersonianus (Lydekker, 1906) (East African eland or Patterson's eland): Found in east Africa. Its coat can have up to 12 stripes.
·        Giant eland (Taurotragus derbianus(Gray, 1847) : The largest antelope in the world. It has two subspecies:[7]
·         T. d. derbianus J. E. Gray, 1847 – western giant eland, found in western Africa, particularly Senegal to Mali. Its coat isrufous, and can have up to 15 stripes.
·         T. d. gigas Heuglin, 1863 – eastern giant eland, found in central to eastern Africa, particularly Cameroon to South Sudan. Its coat is sandy, and can have up to 12 stripes.
Taurotragus is sometimes considered part of the genus Tragelaphus on the basis of molecular phylogenetics. Together with the bongo, giant eland and common eland are the only antelopes in the tribe Tragelaphini (consisting of Taurotragusand Tragelaphus) to be given a generic name other than Tragelaphus.[8] Although some authors, like Theodor Haltenorth, regarded the giant eland as conspecific with the common eland, they are generally considered two distinct species.[9]
Genetics and evolution[edit]
The eland have 31 male chromosomes and 32 female chromosomes. In a 2008 phylogenomic study of spiral-horned antelopes, chromosomal similarities were observed between cattle (Bos taurus) and eight species of spiral-horned antelopes, namely: nyala (Tragelaphus angasii), lesser kudu (T. imberbis), bongo (T. eurycerus), bushbuck (T. scriptus),greater kudu (T. strepsiceros), sitatunga (T. spekei), giant eland and common eland. It was found that chromosomes involved in centric fusions in these species used a complete set of cattle painting probes generated by laser microdissection. The study confirmed the presence of the chromosome translocation known as Robertsonian translocation(1;29), a widespread evolutionary marker common to all known tragelaphid species.[10]
An accidental mating between a male giant eland and a female kudu produced a male offspring, but it was azoospermic. Analysis showed that it completely lacked germ cells, which produce gametes. Still, the hybrid had a strong male scent and exhibited male behaviour. Chromosomal examination showed that chromosomes 1, 3, 5, 9, and 11 differed from the parental karyotypes. Notable mixed inherited traits were pointed ears as the eland's, but a bit widened like kudu's. The tail was half the length of that of an eland, with a terminal tuft of hair as in kudu.[11] Female elands can also act as surrogatesfor bongos.[8]
The bovid ancestors of the eland evolved approximately 20 million years ago in Africafossils are found throughout Africa and France but the best record appears in sub-Saharan Africa. The first members of the tribe Tragelaphini appear 6 million years in the past during the late Miocene. An extinct ancestor of the common eland (Taurotragus arkelli) appears in the Pleistocene in northern Tanzania and the first T. oryx fossil appears in the Holocene in Algeria.[8] Previous genetic studies of African savanna ungulates revealed the presence of a long-standing Pleistocene refugium in eastern and southern Africa, which also includes the giant eland. The common eland and giant eland have been estimated to have diverged about 1.6 million years ago.[12]
Differences between species[edit]
Eland
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/31/Taurotragus_oryx_-_young_bull_-_Etosha_2015.jpg/250px-Taurotragus_oryx_-_young_bull_-_Etosha_2015.jpg
Common eland
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f8/Western_Derby_Eland_%28Taurotragus_derbianus_derbianus%29_3_crop.jpg/200px-Western_Derby_Eland_%28Taurotragus_derbianus_derbianus%29_3_crop.jpg
Giant eland
Both the species of eland are large spiral-horned antelopes. Though the giant eland broadly overlaps in size with the common eland, the former is somewhat larger on average than the latter. In fact, the giant eland is the largest species of antelope in the world.[13][14][15][16] Eland are sexually dimorphic, as the females are smaller than males. The two eland species are nearly similar in height, ranging from 130–180 cm (51–71 in).[17] In both species, males typically weigh 400 to 1,000 kg (880 to 2,200 lb) while females weigh 300 to 600 kg (660 to 1,320 lb).[17][18]
The coat of the common eland is tan for females, and darker with a bluish tinge for males.[19] The giant eland is reddish-brown to chestnut. The coat of the common eland varies geographically; the eland in southern Africa lack the distinctive markings (torso stripes, markings on legs, dark garters and a spinal crest) present in those from the northern half of the continent. Similarly, the giant eland displays 8 to 12 well-defined vertical white torso stripes. In both species the coat of the males darken with age. According to zoologist Jakob Bro-Jørgensen, the colour of the male's coat can reflect the levels ofandrogen, a male hormone, which is highest during rutting.[20]
References[edit]
1.   Jump up to:a b Wilson, D.E.; Reeder, D.M., eds. (2005). Mammal Species of the World: A Taxonomic and Geographic Reference (3rd ed.). Johns Hopkins University Press. p. 696. ISBN 978-0-8018-8221-0.OCLC 62265494.
2.   Jump up^ "Taurus". Encyclopaedia Britannica. Merriam-Webster. Retrieved 29 July 2012.
3.   Jump up^ Harper, Douglas. "Taurus". Online Etymology Dictionary. Retrieved 29 July 2012.
4.   Jump up^ "Tragos". Online Etymology Dictionary. Retrieved 29 July 2012.
5.   Jump up^ Grubb, P. (2005). "Order Artiodactyla". In Wilson, D.E.; Reeder, D.M. Mammal Species of the World: A Taxonomic and Geographic Reference (3rd ed.). Johns Hopkins University Press. p. 696–7. ISBN 978-0-8018-8221-0.OCLC 62265494.
6.   Jump up^ Skinner, JD; Chimimba, CT (2005). "Ruminantia". The Mammals of the Southern African Subregion (3rd ed.). Cambridge: Cambridge University Press. pp. 637–9.ISBN 0-521-84418-5.
7.   Jump up^ Hildyard, A (2001). "Eland". In Anne Hildyard. Endangered wildlife and plants of the world. Marshall Cavendish. pp. 501–503. ISBN 0-7614-7198-7.
8.   Jump up to:a b c Pappas, L. A.; Anderson, Elaine; Marnelli, Lui; Hayssen, Virginia (2002). "Taurotragus oryx" (PDF)Mammalian Species. American Society of Mammalogists.689: 1–5. doi:10.1644/1545-1410(2002)689<0001:to>2.0.CO;2.
9.   Jump up^ Grubb, P. (2005). "Order Artiodactyla". In Wilson, D.E.; Reeder, D.M. Mammal Species of the World: A Taxonomic and Geographic Reference (3rd ed.). Johns Hopkins University Press. p. 696. ISBN 978-0-8018-8221-0.OCLC 62265494.
10.Jump up^ Rubes, J; Kubickova, S; Pagacova, E; Cernohorska, H; Di Berardino, D; Antoninova, M; Vahala, J; Robinson, TJ (2008). "Phylogenomic study of spiral-horned antelope by cross-species chromosome painting".Chromosome Research: an International Journal on the Molecular, Supramolecular and Evolutionary Aspects of Chromosome Biology. 16 (7): 935–947. doi:10.1007/s10577-008-1250-6PMID 18704723.
11.Jump up^ Jorge, W; Butler, S; Benirschke, K (1976). "Studies on a male eland X kudu hybrid". Journal of reproduction and fertility. 46 (1): 13–16. doi:10.1530/jrf.0.0460013.PMID 944778.
12.Jump up^ Lorenzen, Eline D.; Masembe, Charles; Arctander, Peter; Siegismund, Hans R. (2010). "A long-standing Pleistocene refugium in southern Africa and a mosaic of refugia in East Africa: insights from mtDNA and the common eland antelope". Journal of Biogeography.37 (3): 571–581. doi:10.1111/j.1365-2699.2009.02207.x.
13.Jump up^ "Ecology". Czech University of Life Sciences. Giant eland conservation. Retrieved 29 July2012.
14.Jump up^ Prothero, Donald R.; Schoch, Robert M. (2002). "Hollow horns".Horns, tusks, and flippers : the evolution of hoofed mammals. Johns Hopkins University Press. p. 91. ISBN 0-8018-7135-2.
15.Jump up^ Lill, Dawid van (2004). Van Lill's South African miscellany. Zebra Press. p. 4. ISBN 1-86872-921-4.
16.Jump up^ Carwardine, Mark (2008). "Artiodactyl". Animal Records. Sterling. p. 8. ISBN 1-4027-5623-2.
17.Jump up to:a b Atlan, B. "Taurotragus derbianus". University of Michigan Museum of Zoology. Animal Diversity Web. Retrieved 29 July2012.
18.Jump up^ Kingdon, J (1997). The Kingdon Field Guide to African Mammals.Princeton University PressISBN 0-691-11692-X.
19.Jump up^ Estes, RD (1999). "Bushbuck Tribe". The Safari Companion: A Guide to Watching African Mammals, Including Hoofed Mammals, Carnivores, and Primates. Chelsea Green Publishing. pp. 154ISBN 0-9583223-3-3.
20.Jump up^ "Biological characteristics".Czech University of Life Sciences. Giant eland conservation. Retrieved29 July 2012.
[show]
·         v
·         t
·         e
Extant Artiodactyla species
·        Bovines
·        Mammal genera