بابونه← بابونج . [ ن َ
] (اِ) معرب بابونه ٔ فارسی است . قرّاص . قحوان . اقحوان . (منتهی الارب ). بابونک
. بابونق . (دزی ج 1 ص 47). نورالاقحوان . (بحر الجواهر). اربیان . کافوری . رَبل
. مقارجه . رجل الدّجاجه . حبق البقر. (منتهی الارب ). تفاح الارض . خامامیلن .گلش
سفید و زرد میباشد. (نزهةالقلوب ). سبزه ایست که کافوری نیز گویند، بتازی اقحوان خوانند.
شکوفه (این معنی در سایر فرهنگ ها ضبط نشده است ). (شرفنامه ٔ منیری ، ذیل بابونه
). رجوع به دزی ج 1 ص 47 و رجوع به بابونه شود. گیاهی است معروف که آنرا اقحوان گویند
و بابونج معرب آنست . بوئیدن آن خواب آورد. اگر آب آنرا بگیرند و بر دو خصیه و ذکر
بمالند قوت تمامی در مجامعت دهد و اگر در خانه بگسترند جمیع گزندگان بگریزند، و آنرا
بعربی تفاح الارض خوانند. (برهان ، ذیل کلمه ٔ بابونه ).گیاهی است معروف که آنرا بعربی
اقحوان خوانند، بوئیدن آن خواب آورد، اگر آب آنرا بگیرند و بر دو خصیه و ذکر بمالند
قوت تمامی در مجامعت دهد و اگر در خانه بگسترند جمیع گزندگان بگریزند، و بابونه ٔ گاو
با کاف فارسی به الف کشیده به واو زده گلی است بیرونش سفید و اندرونش زرد می باشد و
بعربی حبق البقر و احداق المرض خوانند. (آنندراج ، ذیل کلمه ٔ بابونه ). رجوع به قاموس
الاعلام ترکی ج 2 و شعوری ج 1 ص 189 شود. بوزن وارونه گیاهی است معروف و بابونج معرب
آنست و آنرا بعربی اقحوان خوانند. بابونه ٔ گاوی گلی است بیرونش سفید و اندرونش زرد.
(انجمن آرای ناصری ، ذیل بابونه ).
بابونج که بابونق و بابونک نیز گفته می
شود و بیونانی اوتیتمن خوانند و نزد ما معروف به «البیون » است گیاهی است که به روی
دیوارها و منازل روید و گل آن بیشتر زرد و گاهی ارغوانی و سفید است و زودتر از تمام
گیاهان خشک شود و بهتر است که در ماه آذار چیده شود. گرم و خشک و محلل و تلطیف کننده
است و در گشودن بینی و برطرف ساختن سردرد و اقسام تب ها و تب لرز و چشم درد خوردن و
مالیدن و بخور دادن مخصوصاً با سرکه مفید است . و مقوی باه و کبد میباشد و سنگ ریزه
ها را مطلقاً می شکند و مدر فضولات و پاک کننده ٔ کثافات سینه است و بثورات را از بین
برد و جوشیده ٔ آن رنج و خستگی ها و صلابات و نزولات و درد رحم و مقعد را زایل کند
و دود آن سموم را سودمندبود و هوام را براند، روغن آن برای کری و جراحات و درد کمر
و عرق النسا و درد مفاصل و نقرس و جرب مفید است و در معالجه ٔ اشخاص محروری بهتر آنست
که جو بآن اضافه کنند و با روغن زیتون کهنه اشخاص سردمزاج را تقویت میکند و بهترین
راه نگهداری آن این است که بصورت قرص درآورند، و برای گلو مضر است و مصلح آن عسل است
و شربت را سه مثقال و بدل آن قیصوم و مرنجاسب میباشد. (تذکره ٔ داود انطاکی ص 71).
بفارسی بابونه گویند.در جمیع اجزاء مثل اقحوان است مگر در گل که کوچک تر از اقحوان
است . در دوم گرم و در آخر اول خشک و لطیف و محلل بی جذب و مفتح و مدر بول و حیض و
عرق و شیر و مقوی دماغ و اعصاب و باه و با تریاقیه و جهت تب بلغمی و سوداوی و مرکبه
و تنقیه ٔ سینه و درد سر و نزلات وامراض دماغی و تحلیل بقایای رمد و ریاح گوش و درد
جگر و احشا و مقعد و رحم و احتباس حیض و عسر بول و عسر ولادت و اخراج سنگ مثانه و تسکین
دردها و ورم جگر وربو و یرقان و اعیا و عفونت سودا و بلغم و قولنج ایلاوس شرباً و ضماداً
نافع و طلای او ملین اورام صلبه ونشستن در طبیخ او و به دستور نطول آن در اکثر علل
مفید و مضر حلق و مصلح او عسل و شربت و انار و خائیدن او جهت قلاع و ذرورا و جهت غرب
منفجر بغایت نافع و قدر شربتش تا سه مثقال و بدلش قیصوم و برنجاسف و اقحوان و بیخ او
گرم و خشکتر و در افعال قوی تر از گل او و یک مثقال او با شراب العسل بسیار محرک باه
است و روغن بابونه که بدستور روغن گلسرخ ترتیب دهند گرم و محلل اورام بارده و مخفف
و طلاء او جهت رفع لرزتب بلغمی و سوداوی و ادرار عروق و رفع اعیا و تسدید مسام که از
سرما باشد و تمدد و تحلیل ریاح اعضا و گرانی سامعه و درد کمر و مفاصل و نقرس نافع است
و گویند بخور بابونج باعث گریزانیدن هوام میشود. بپارسی بابونه گویند. گرم و خشکست
در اول ، محلل بلاجذب و مفتح بود و تلطف ماده کند و ورم صلب را نرم گرداند و تب بلغمی
و سوداوی را سودمند آید و سنگ گرده و مثانه بریزاند و حیض و بول براند و بچه بیندازد
و اعصاب و دماغ را قوت دهد و چون به آب سرکه جوشانیده در آخر رمد چشم را به بخار آن
دارند از اخلاط ردیه پاک سازد و مضر است به حلق و مصلحش عسل است و شربتی ازو پنج مثقال
تا سه مثقال . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به پارسی بابونه گویند و بهترین آن بود که گل
وی زرد بود و بزرگ و طبیعت وی گرم و خشک است در اول و منفعت وی آنست که مفتح و ملطف
بود و محللی بی جذب بود و ورمهای صلب نرم گرداند و جهت صرع سرد نافع بود و همه ٔ تبها
را خاصه که از عفونت سودا و بلغم بود و ورمهاء احشاء و اگر بجوشانند و در آب آن بنشینند
سنگ گرده بریزاند و حیض و بول براند و بچه بیندازد و اگر بیاشامند بول و حیض براند
و بچه در وقت بیرون آمدن سهل بیرون آید و بدن را پاک گرداند تنقیه ٔ تام و اگر بر جرب
تر ضماد کنند ببرد و قوه ٔ اعصاب و دماغ بدهد و بر ورم جگر ضماد کردن نافع بود و بخار
وی در آخر نزلها بغایت سود دهد و اگر بآب و سرکه بزند و در آخر رمد سر بر بخار آن دارند
چشم را پاک گرداند و درد زایل کند اگر ادمان کند اگر چشم بآب بابونه تنها بشویند درد
ساکن کند اما اسحاق بن حنین گوید: مضر است بحلق و مصلح آن عسل است و بدل آن در تقویت
دماغ و زایل کردن صداع سرد برنجاسف است . ناظم الاطبا آرد: گیاه معطری که گل آنرا در
طب استعمال میکنند و برگ تازه ٔ آن یکی از سبزیهای قرمه سبزی میباشد و نیز در آشها
و پلاوها این برگ را داخل مینمایند ویک قسم از آن بابونه ٔ گاوچشم باشد بتازی اقحوان
گویند. (ناظم الاطباء، ذیل بابونه ). نباتی است پربرگ ، گلش سفید است و گل وحشی آن
کم پر است . نباتی است طبی و در زمینهای شن زار ایران میروید . (فرهنگ روستائی ص
229 ذیل کلمه ٔ بابونه ، از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ، ذیل بابونه گاو).
/////////////////
بفتح باء موحده و الف و ضم باء موحده و سکون واو و فتح
نون و جیم بفارسی بابونه و در مغرب بابونق نامند
ماهیت آن
کیاهی است شاخهای آن سبز و نازک و باریک متشعب و بقدر
ذرعی و زیاده بر ان و برک آن ریزه و باریک اندک طولانی و وسط کل آن زرد و اطراف آن
برکهای ریزۀ سفید و از کل اقحوان ریزه تر و بهترین آن کل ریزۀ بسیار خوشبوی آنست و
عند الاطلاق مراد کل آنست
طبیعت آن
در دوم کرم و در اول خشک
افعال و خواص کل آن
ملطف و محلل بی جذب و مفتح و مقوی دماغ و اعصاب و باه و
با قوت تریاقیه و مدر عرق و شیر و بول و حیض و جهت امراض دماغی و درد سر و نزلات و
تحلیل بقایای رمد و تحلیل ریاح کوش و ربو و یرقان و تسکین اعیلو درد سینه و جکر و
احشا و مقعده و رحم و تحلیل و تلیین اورام آنها و بیضه و سائر اعضا و تفتیت حصاه
مثانه و اخراج مشیمه و دفع عفونت سودا و بلغم و حمیات عفونی و قولنج و ایلاوس و
عسر البول و عسر ولادت و جرب رطب و احتباس حیض شربا و ضماد او طلاء نافع و بدن را
از اخلاط ردیه پاک کرداند و بدستور جلوس در طبیخ آن و بطول آن در اکثر علل مذکوره
و بخور پختۀ آن با سرکه جهت رفع نزلات در انتها و درد چشم با مداومت آن مفید اما
باید که بعد از تنقیۀ ماده باشد و خائیدن آن جهت قلاع دهان
ص: 3
و ذرور آن جهت غرب منفجر بغایت نافع و شستن چشم به آب
مطبوخ آن بتنهائی جهت درد چشم و بخور آن در آتش جهت کریزانیدن هوام مؤثر مقدار
شربت آن تا سه مثقال بدل آن قیصوم و بر نجاسف و اقحوان مضر حلق مصلح آن عسل و شربت
انار و بیخ آن کرم و تر و خشک تر و در افعال قویتر از کل آن و یک مثقال با شراب و
عسل بسیار محرک باه است و روغن آن که کل آن را در روغن کنجد چهار وزن آن اندازند و
در آفتاب کذارند و هفتۀ یک مرتبه تجدید نمایند تا سه دفعه و یا آنکه در آب جوش
دهند تا روغن بماند و آب آن بسوزد و احتیاط نمایند که روغن نسوزد و اکر در قدری
مضاعف طبخ دهند تا قوت آن تمام در آب آید و اکر خشک باشد نصف وزن تازۀ آن بکیرند
پس مالیده و صاف کرده در روغن کنجد چهار وزن آن داخل نمایند و طبخ دهند بهتر است
طبیعت آن
کرم در دوم و خشک در اول بلکه در خشکی معتدل
افعال و
خواص آن
محلل اورام بارده و مرکبه و مجفف رطوبات و تدهین بدان جهت
دفع لرز حمیات بلغمی و سوداوی و ادرار عرق و اعیا و تسدید مسام که از سرما باشد و
تمدد و تحلیل ریاح محتبس در اعضا و درد کمر و مفاصل و نقرس و قطور آن در کوش جهت
ثقل سامعه نافع
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
بابونه آلمانی (نام علمی: Matricaria chamomilla)،[۳] گیاهی است یکساله، معطر و به ارتفاع ۲۰ تا ۴۰ سانتیمتر که بصورت
خودرو در مزارع و کنار جادهها میروید. ساقه آن دارای انشعاباتی است و برگهای آن
بریدگیهای باریک و دراز با ظاهر برگچه مانند دارد. قسمت مورد استفاده این گیاه، کاپیتولهای آن است
که در فاصله ماههای اردیبهشت تا مهر ماه، آن
را از ساقه جدا میکنند.
محتویات
نام لاتین بابونه camomille از کلمات
یونانی khamai و malon به معنی گلهای کوچک با بوی سیب گرفته
شده است. درمیان انواع گوناگون بابونه نوع بابونه رومی شهرت بیشتری دارد. نام علمی
این گیاه Chamaemelum nobile است.
بابونه گیاهی است دائمی و کوچک، به ارتفاع تقریباً ۳۰ سانتیمتر، دارای بویی معطر
که در چمن زارها و زمینهای شنی میروید. ساقه آن به رنگ سبز مایل به سفید، برگهای
آن کوچک متناوب و دارای بریدگیهای باریک، نامنظم و پوشیده از کرک است. گلهای آن
مجتمع در یک طبق که به طور منفرد در انتهای ساقه گل دهنده در تابستان ظاهر میشود.
در هر طبق، گلهای سفید در اطراف و گلهای زرد در قسمت وسط قرار دارند.
چای بابونه علاوه بر دارا بودن خواص درمانی فراوان، از دیرباز به خاطر
عطر و بوی خوش آن مورد توجه بسیاری بوده است و دارای خواص بسیاری نیز می باشد. یکی
از مهمترین خواص این چای تقویت سیستم ایمنی بدن است.این چای عفونتهای ناشی از
سرماخوردگی را از بین میبرد.همچنین برای رفع گرفتگیهای عضلانی و نیز گرفتگیهای
قاعدگی در زنان مفید است.[۴]
ترکیبات شیمیایی[ویرایش]
کاپیتولهای این گیاه دارای اسانس هستند. این اسانس در حالت تازه
دارای رنگ آبی تیرهاست که مربوط به وجود مادهای به نامآزولن میباشد
و تدریجاً با تأثیر هوا و نور رنگ آن سبز و قهوهای میشود. این اسانس دارای سزکوئی ترپنهای b و g و همچنینماتریکارین (Matricarine) میباشد.
موارد مصرف در زیبایی[ویرایش]
استفاده از بابونه در زیبایی به اندازه قدمت به کارگیری آن در عطاریها
سابقه دارد. خواص آن به خصوص برای پوستهای شکننده و حساس در مقابل تغییرات جوی
مفید است. امروزه در صنعت لوازم آرایش آن را به تنهایی یا همراه با گیاهان دیگری
از قبیل اکلیل کوهی، خلنگ و بنفشه به کار
میگیرند. دم کرده ساده بابونه در استعمال خارجی روی پوست صورت
برای حفاظت از پوست بهترین تاثیرها را دارد. شامپوی همراه با بابونه اندکی رنگ مو را روشن
میگرداند. بابونه در کنار زیزفون و نعناع در برخی
از کشورها بیشترین مصرف را در صنعت داروسازی دارد.
محل رویش[ویرایش]
بابونه از گیاهان بومی منطقه مدیترانه بوده ولی منشاء آن را در آسیای
صغیر گزارش کردهاند. این گیاه امروزه پراکندگی وسیعی در اروپا، آسیای غربی،
آفریقای شمالی آمریکای شمالی و جنوبی و استرالیا پیدا کرده است. در ایران نیز گونههای
مختلف جنس ماتریکاریکا در نقاط مختلف کشور رشد میکنند. (گیاهان دارویی معطر- منبع
گیاهان دارویی، پژوهشکده جهاد دانشگاهی).. این گیاه در آذربایجان، لرستان، فارسقیروکارزین غربی اندیمشک) و خوزستان (ایذه،
هفت گل، شوشتر، رامهرمز و بهبهان) اطراف تهران و دماوند و همچنن
در جنگل فندقلو ویلکیج نمین میروید.
بعضی از گونههای دیگر بابونه در نواحی مختلف اروپا میروید.
نگارخانه[ویرایش]
گلهای بابونه
گلهای بابونه
تصویرگری
پیوند به بیرون[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- پرش به بالا↑ الگو:PLANTS
- پرش به بالا↑ "Matricaria
recutita". سیستم
اطلاعاتی جامع تاکسونومیک. Retrieved 15 June 2008.
- پرش به بالا↑ http://journal.fums.ac.ir/files/site1/user_files_ed8dee/akbari-A-10-26-34-db0982f.pdf
- پرش به بالا↑ "خواص درمانی بابونه". آشپزباشی.
- زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ تهران،
۱۳۷۱، جلد سوم.
- کتاب ۱۰۰ گیاه ۱۰۰۰ استفاده، نوشته ایوروشه، ترجمه مرضیه آزاد،
چاپ اول، بهار ۱۳۶۹، انتشارات ناهید
- سایت پارسی طب
/////////////////
البابونج الألماني (باللاتينية: Matricaria chamomilla) ويعرف
اختصارًا بالبابونج نوع نباتي عشبي حولي من جنس البابونج. النبات ذو رائحة عطرية زكية وهو ذو فائدة
طبية كبيرة.
محتويات
يتراوح طوله ما بين 5-15 سم، وسوقه رقيقة
دقيقة سريعة النمو ومتفرعة بدون انتظام ويندر أن تكون منتصبة، مغطاة بزغب قليل.والأوراق متبادلة
غير معنقة طويلة كأوراق النجيليات ريشية ثنائية
أوثلاثية التشقق، والتشقق عميق وتنمو من القاعدة وتتواجد في النصف العلوي من
النبات وهي رقيقة يصل عرض الواحدة منها إلى حوالي 5 ملم، والزهرة ثنائية الجنس
والأزهار عديدة متراصة ولونها أصفر يصل قطرها إلى حوالي 5ملم لها غدد قليلة
أنبوبية على الخارج تشبه الجرس أو القبة من أعلى، والأزهار الشعاعية تتراوح ما بين
12-20 وهي أنثوية. وطرف التويج بيضاوي له ثلاثة أسنان، وهو عن القمة أبيض والأفرع
الميسمية منحنية إلى الوراء ولها أطراف شبيهة بالفرشة ومن الجدير بالذكر أن النبات
يزهر بعد 6-8 أسابيع من إنباته.
الموئل والانتشار[عدل]
عرف البابونج منذ القدم. ينمو نبات البابونج في البيئات ذات التربة
الخصبة مثل بعض الروضات والمنحدرات المائية من الجبال، وفي الحقول وعلى أطراف
الأودية.
الأجزاء المستعمل طبيا[عدل]
الزهور والزيوت. وتستعمل الأوراق للأكل.
المركب الفعال[عدل]
تحتوي أزهار البابونج على زيت طيار تصل
نسبته إلى 1.5% من الأزهار الجافة ويستخرج الزيت باستخدام طريقة التقطير بالبخار
وزيت البابونج سائل لزج ثقيل القوام لونه أزرق يتجمد بالتبريد في درجة الصفر
المئوي وله رائحة البابونج المعروفة وأهم محتويات الزيت الطيار الفابايسابولو (alpha bisabolol) وبايسابول أوكاسيد A (Bisabolol oxide A) وبايسابولول
اوكاسيد B (Bisabolol oxide B) وبايسابولون
اوكاسيد A (Bisabolone oxeide A) وبيتا
ترانس فارنسين (Beta - trans - Farnesene) وكمازولين (Chamaxulene) ويتميز هذا المركب بلونه الأزرق وهو الذي يضفي لونه على زيت البابوبنج
وسباثولينول (Spathulenol) كما
تحتوي الأزهار على فلافونيرات أهمها فلافون جلاكيزويد
(Flavone glycosides)، واجلايكون ايجتين
(Aglycones apigenin)، وليوتيولين
(Luteoline) وكريزوريول (Crysoeriol)، وفلانونول جلايكوزيد (Flavonol glycosidec) وكويرستين
(Quercetin) وايزو رهامتين (iserhamntin) وروتين (Rutin). كما تحتوي الأزهار على هيدروكسي كومارين
(Hydroxycoumarins) وأهم مركباتها امبيليفيرون (Umbeliferone) وهيرنيارين (Herniarin) وكذلك مواد هلامية بنسبة 10%. والمادة الفعالة الموجودة من بين هذه
المحتويات للزيت هي مادة الازولين وهي التي تكسب البابونج تأثيره الشافي، ومن
خواصها أنها، كزيت الزيتون الذي يحتوي على حوامض دهنية غير مشبعة، كثيرة الالفة
الكيميائية، سريعة الاندماج بالمواد الأخرى لتركيب مواد نافعة منها. ولكي يجري
التفريق بين مادة الأزولين الموجودة في البابونج وبين الأزولين الموجود في
النباتات الأخرى، فقد أطلق على أزولين البابونج اسم شام أزولين. وهو أزرق اللون
ويخرج من البابونج إذا ما صنع الشاي منه أو إذا ما جرى تعريض أزهاره لبخار الماء
في المختبرات. المادة الفعالة في نبات البابونج الأزولين AZULENE
وهو مركب عضوي هيدروكربوني، واسم الأزولين مشتق من كلمة أزول
الأسبانية وتعني زرقاء، والأزولين مادة زرقاء داكنة صلبة وبلورية، تستخدم في كثير
من مستحضرات التجميل وهو من ايزومير النفثالين. الصيغة الكيميائية: C10H8 الكتـلة الجزيئية: 128.17 g mol -1 درجة
الانصهار: 99-100 درجة مئوية درجة الغليان : 242 درجة مئوية
فوائدها[عدل]
لهذه النبتة فوائد كثيرة ومن أهم فوائد شربها كالشاي (تنبيه لا ينصح
بغلي البابوبج ولكن يتم وضعها في الماء الساخن ثم شربها - كالشاي المُكيّس):
1- مهدئ
للأعصاب. 2- مضاد للضغوط اليومية. 3- يساعد على النوم والاسترخاء.
4- مضادة عفن. 5- طاردة
للغازات. 6- يفيد في تشنجات المعدة والجهاز الهضمي. 7- يفيد في حالات الالتهاب الرئوي وبحة الصوت.
8- يقوي الكبد. 9- يساعد في تفتيت حصى الكلى. 10- يعتبر من
أحسن مسكنات
الآلام. 11- يساهم في علاج الإسهال. 12- تستخدم
بعض أجزائه في الصابون؛ لكونه يساعد على نظافةالجلد واكتسابه
رونقاً وحيوية. 13- تستخدم بكثرة في مواد التجميل لكونها مساعدة قوية في نعومة
البشرة.
استخداماته واستعمالاته الطبية[عدل]
- تستعمل الأزهار كمنشطة ومقوية، في جرعات متوسطة، لكنها تكون
مقيئة إذا اعطيت في جرعات كبيرة وبخاصة إذا أخذت على هيئة منقوع دافئ، أما
الزيت فله خواص منشطة أيضا ومانعة لتقلص العضلات غير الإرادية.
- يستخدم كعلاج للانتفاخ.
- يضاف للحبوب المسهلة لمنع أثرها القابض.
- يستعمل كفاتح للشهية وذلك بأكل أوراقه طازجه، كما يضاف لمشروب
الشاي لإعاطئه نكهة عطرية جيده أو يصنع منه مشروب ساخن يطلق عليه البابونج،
ولكن عند إضافة كميات كبيرة منه لمشروب الشاي فإنها تكسبه مذاقا مراً.
- من الخصائص الفريدة للبابونج أن له مفعولا مقاوما للأحلام
المفزعة والكوابيس بالإضافة إلى أنه مهدئ عام للجسم والنفس لذلك فهو مفيد في
حالات الأرق والاكتئاب والخوف والأزمات النفسية.
- يستعمل مسحوق الأزهار لمعالجة الالتهابات الجلدية والقروح
والجروح في الفم.
- يستعمل مغلي الأزهار للاستنشاق في حالة التهاب المسالك الهوائية
ومستحلب الأزهار يستعمل لغسل العيون المصابة بالرمد.
- له تأثير مطهر حيث انه قادر على قتل فطر الكانديدا والبكتيريا
العنقودية
- يزيل المغص من المعدة والأمعاء والمرارة ويرفع التشنجات المعدية
وعلاوة على ذلك فإنه يخفف آلام العادة الشهرية.
- يساعد على شفاء الجروح الغير ملتئمة وخاصة الأماكن من الجسم التي
تعسر معالجة الجراح فيها كالقسم الأسفل من الساق، فتستخدم هنا كمادات
البابونج أو المراهم المركبة منه، فتندمل في وقت قصير.
- يحسن البابونج جهاز المناعة ويعمل على زيادة عدد كريات الدم
البيضاء.
- مفيد في حالات الإسهال والمغص المعدي والمعوي والمرارة، وطرد
الغازات المتولدة في الأمعاء.
- ومن الجدير بالذكر أنه عند عمل شاي البابونج فإنه لا يغلى مع
الماء إنما يصب فوقه الماء المغلي ثم يصفى ويشرب وهذه الطريقة هي الأفضل لأخذ
أكبر كمية من مادة الأزولين التي لها التأثير الشافي في معظم الأمراض التي
يعالجها البابونج، ولا يجب أن يشرب كمية كبيرة من شاي البابونج لأن هذا يؤدي
إلى عكس المفعول، فيشعر الشخص بثقل في الرأس وصداع عن تحريك الرأس، ويعتليه
الألم وتعتريه الدوخة والأعصاب، وحدة المزاج والأرق، أي انه ينتابه تلك
العوارض التي وصف البابونج بعلاجها
- يقول ابن البيطار في كتابه الجامع
لمفردات الأدوية والأغذية: "البابونج
ينفع من الإعياء، أكثر من كل دواء، ويسكن الوجع ويرخي في الأعضاء المتمددة
ويلين الأشياء الصلبة إذا لم تكن صلابتها كثيرة ويخلخل الأشياء الكثيفة ويذهب
الحميات التي تكون من ورم الأحشاء."
محاذير استعماله[عدل]
- يجب أن لا يستعمل من قبل الناس الذين يعانون الحساسية.
- كما أنه لا يحضر ولا يخزن بآنية الحديد ولا يجمع بينه وبين أدوية
تحتوي على الحديد، لأنه يحتوي على مادة التانين وإذا جمع مع الحديد يولد مادة
سامة.
- لا يستخدم أكثر من 14 يوم 3 مرات يوميا، لأنه مهدئ قوي وقد يصيب
المستخدم بالغثيان.
أوقات شرب البابونج[عدل]
ينصح بشرب البابونج مرة في النهار؛ لتهدئة الأعصاب طوال اليوم، ومرة في الليل للمساعدة
على النوم بعمق. يوجد منه الآن أكياس جاهزة توضع في الماء الحار والقليل من السكر،
يفضل العسل أو السكر
البني.
طريقة تحضير شاي البابونج[عدل]
من أجل الإستفادة من مركبات البابونج المميزة ومنع تطاير الزيوت
الفعالة، ينصح بعدم غلي البابونج مع الماء، وإنما إضافة ملعقة كبيرة من البابونج
لكوب من الماء المغلي، ثم تركه 10-20 دقيقة في الماء قبل استخدامه للشرب أو كمطهر
لأي منطقة في الجسم.
المصادر[عدل]
- ^ قاعدة
البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.البابونج الألماني (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 20 كانون الثاني 2012.
///////////
به پشتو مروری:
مروری (په لاتين: Matricaria recutita) د یو کلن
زينتي نباتاتونو څخه یو شفا بخښونکي بوټي دی چی په شمالي آمريکا، آسيا، اروپا او آسټراليا کی شنه کېږي.
توصيف[سمول]
د مروری نبات د ستوریانو د کورنۍ څخه دی چی اوږدوالي یی ۵۰ سانتيمترو
ته رسېدلای سی، پانې یی نری دی. نوموړي بوټي ژېړ نهنج او سپين گلپوښ لري. مروری د
یونیو څخه تر اغسطس پورې گل کوي. د مروری بوتي په ځانگړي ډول اسانسونه لري. هر
پوټي ۱ – ۳ ٪ د اسانسونو توکو محتوي درلودلای سی. د اسانسونو توکې په ځانگړي ډول
په طب کی د
التهاب عضلې شخی د علاج لپاره کارېږي. نوموړي توکې د هېړپس سیمپلکس پر ضد آغېره هم
لري.
////////////
به کردی سورانی بەیبوون :
بەیبوون (بە ئینگلیسی:chamomile)، گوڵە بابونە، گیایەکە لە
تیرەی "تێکەڵاوەکان" Composées،
پەلەکانی سەوز و گوڵەکانی زەردن، لە مانگی خاکەلێوە و بانەمەڕدا شین دەبێ و دەپشکوێ.
نزیکەی 30 سم بەرز ئەبێ و 20 رۆژ دەژی. گیایەک کە گوڵێکی تاسمانی و چەرموو ئەکا و بۆن
خۆشە (بۆنی سێو دەدا)، رۆنێکی بۆن خۆشی لێ ئەگرن کە بۆ دەرمان ئەشێ، نزیکەی 20 گرەم
لە گوڵەکەی لە 1 لیتر ئاودا دەم ئەکەن و ئەیخۆنەوە کە بۆ زۆر نەخۆشی وەک کار نەکردنی
ریخۆڵەکان و بۆ ئەو ژنانەی لە کاتی خۆیدا ناکەوەنە بێ نوێژییەوە زۆر بەکەڵکە.
///////////
به آذری:
///////////////
به ترکی پاپاتیا:
Papatya, papatyagiller (Asteraceae) familyasında sınıflandırılan Anthemis, Matricaria, Bellis,Leucanthemum ve Tripleurospermum gibi farklı cinslerden bitki türlerine verilen ortak ad.
////////////
Matricaria chamomilla
From Wikipedia, the free encyclopedia
Matricaria chamomilla
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. chamomilla
|
Matricaria
chamomilla (synonym: Matricaria recutita),
commonly known aschamomile (also spelled camomile), Italian
camomilla, German chamomile,[3]Hungarian chamomile (kamilla), wild
chamomile or scented mayweed,[4][5] is an annual plant of the composite
family Asteraceae. M. chamomilla is
the most popular source of the herbal product chamomile, although other species
are also used as chamomile.[3]
Contents
The
word chamomile comes from the Greek χαμαίμηλον (chamaimēlon)
meaning "earth-apple",[6] which is derived
from χαμαί (chamai) meaning "on the ground"[7]and μήλον (mēlon)
meaning "apple".[8] It is so called
because of the apple-like scent of the plant.
Chamomile
blue refers to chamazulene, the purified, deep-blue
essential oil derived using steam distillation, rather than the plant
itself.
M.
chamomilla has
a branched, erect and smooth stem, which grows to a height
of 15–60 cm (6–23.5 in). The long and narrow leaves are bipinnate or
tripinnate.
Flowers of M. chamomilla:
A. Yellow disc florets
B. White ray florets
A. Yellow disc florets
B. White ray florets
The flowers are borne in paniculate flower heads (capitula). The
white ray florets are furnished with a ligule, while the disc florets
are yellow. The hollow receptacleis swollen and lacks scales. This property
distinguishes German chamomile fromcorn chamomile (Anthemis
arvensis), which has a receptacle with scales. The flowers bloom in early
to midsummer, and have a strong, aromatic smell.
M.
chamomilla can
be found near populated areas all over Europe and temperate Asia, and it has been widely
introduced in temperate North America and Australia. It often grows near
roads, around landfills, and in cultivated
fields as a weed, because the seeds require open soil to survive.
Chamomile
Matricariae flos: Dried M.
chamomilla flower as commonly used in herbal tea
German chamomile (Matricaria recutita)
essential oil in clear glass vial
German
chamomile is used in herbal medicine for a sore stomach, irritable bowel syndrome, and as a gentle sleep
aid.[9] It is also used as
a mild laxative and is anti-inflammatory[10] and bactericidal.[11] It can be taken as
an herbal
tea,
two teaspoons of dried flower per cup of tea,
which should be steeped for 10 to 15 minutes while covered to avoid evaporation
of the volatile oils. The marc should be pressed
because of the formation of a new active principle inside the cells, which can
then be released by rupturing the cell walls, though this substance
only forms very close to boiling point. For a sore stomach, some recommend
taking a cup every morning without food for two to three months.[12]
One
of the active ingredients of its essential oil is the terpene bisabolol.[13] Other active
ingredients include farnesene, chamazulene, flavonoids(including apigenin, quercetin, patuletin and luteolin) andcoumarin.[13]
Dried
chamomile has a reputation (among herbalists) for being incorrectly prepared
because it is dried at a temperature above the boiling point of the volatile
components of the plant.[citation needed]
A
2006 review of the medical literature reported a number of beneficial effects
for chamomile in in vitro and animal tests, but added more
human clinical trials are needed before any firm conclusions can be drawn.
Research with animals suggests antispasmodic, anxiolytic, anti-inflammatory and some antimutagenicand cholesterol-lowering
effects for chamomile.[14]
Chamomile,
a relative of ragweed, can cause allergy
symptoms and can cross-react with ragweed pollen in individuals with ragweed
allergies. It also contains coumarin, so care should be taken
to avoid potential drug interactions, e.g. with blood thinners.
While
extremely rare, very large doses of chamomile may cause nausea and vomiting.
Even more rarely, rashes may occur.[15] A type-IV allergic
reaction with severe anaphylaxis has been reported
in a 38-year-old man who drank chamomile tea.[16]
Soil
type: German chamomile will tolerate many soils, but prefers a sandy,
well-drained soil with a pH of 7.0-7.5 and full sun.
Cultivation:
In gardens, plants should be spaced 15–30 cm (6–12 in) apart.
Chamomile does not require large amounts of fertilizer, but depending on soil
tests, small amounts of nitrogen, phosphorus, and potassium should be applied
before planting.[17]
The
amounts of major nutrients that German chamomile needs for growing and
reproduction are:
1.
Jump up^ "Matricaria
chamomilla". Natural Resources
Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 15
June 2008.
3.
^ Jump up to:a b "German
Chamomile". University of Maryland Medical Center.
2011. Retrieved 14 December 2012.
4.
Jump up^ Fitter R, Fitter A,
Blamey M. 1989. The wild flowers of Britain and Northern Europe.
Collins
10.
Jump up^ Bhaskaran, N;
Shukla, S; Srivastava, JK; Gupta, S (December 2010). "Chamomile: an
anti-inflammatory agent inhibits inducible nitric oxide synthase expression by
blocking RelA/p65 activity". Int J Mol Med 26 (6):
935–40.
11.
Jump up^ Tayel, AA;
El-Tras, WF (2009). "Possibility of fighting food borne bacteria by
egyptian folk medicinal herbs and spices extracts". J Egypt Public
Health Assoc 84 (1-2): 21–32.
13.
^ Jump up to:a b McKay DL,
Blumberg JB (2006). "A review of the bioactivity and potential health
benefits of chamomile tea (Matricaria recutita L". Phytother
Res 20 (7): 519–530.doi:10.1002/ptr.1900. PMID 16628544.
14.
Jump up^ Mckay, Diane L.;
Blumberg, JB (July 2006). "A review of the bioactivity and potential
health benefits of chamomile tea (Matricaria recutita L.)". Phytother
Res. 20 (7): 519–30.doi:10.1002/ptr.1900. PMID 16628544.
16.
Jump up^ Andres, C; Chen,
WC; Ollert, M; et al. (2009). "Anaphylactic reaction to camomile
tea". Allergol Int 58: 135–136. doi:10.2332/allergolint.c-08-63.
·
Graedon, Joe; Theresa
Graedon (2001). The People's Pharmacy Guide to Home and Herbal Remedies.
St. Martin's Griffin. p. 283. ISBN 978-0-312-26764-3.
·
Reader's Digest
Association (1999). The Healing Power of Vitamins, Minerals, and Herbs.
Reader's Digest. p. 259.ISBN 978-0-7621-0132-0.
·
Wang, Mei; Avula,
Bharathi; Wang, Yan-Hong (1 June 2014). "An integrated approach utilising
chemometrics and GC/MS for classification of chamomile flowers, essential oils
and commercial products". Food Chemistry 152:
391–398. doi:10.1016/j.foodchem.2013.11.118.
&&&&&&&
بادآورد. [ وَ ] (اِ مرکب ) بمعنی بادآورد
است که بوته ٔ خار شوکةالبیضاء باشد. (برهان ). نام بوته ٔ خاریست سفید و دراز بقدر
یک ذرع در نهایت خفت و سبکی که بیشتر در زمین ریگ بوم و دامن کوهها روییده و خارش انبوه
شود و گل آن بنفش و سرخ و سفید هم میباشد و تخمش بخسک میماند و بعربی شوکةالبیضاء خوانند.
(برهان : بادآور). و رجوع به غیاث و آنندراج و جهانگیری شود. گیاهی است که بتازی شوکةالبیضاء
خوانند، بواسطه ٔ سبکی آنرا بادآورد گویند. (فرهنگ سروری ). خاریست که بوته ٔ آن در
زمین ریگ و دامن کوهها بیشتر بود و ساقش بسطبری انگشت و قد آن بمقدار یک گز بود، اول
که برگ بیرون آورد چون گیاهی باشد و در آخر خار گردد و خارش انبوه و دراز و سفید باشد
و گل او بنفش و سرخ و سفید. منجیک گوید :
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان .
(از فرهنگ رشیدی ).
گیاهی است داروئی از تیره ٔ سینانتره و
از جنس کنگر و خاردار و قمه ٔ آن سفید و بتازی شوکةالبیضاء و بادآور نیز گویند. (ناظم
الاطباء). مانند خسک است و خارش از خسک درازتر است . (نزهةالقلوب ). سفیدخار. سپیدخار.
اسفیدخار. اسپیدخار. خِنگ بید. کنگر سفید. اشترگیاه . سَزَد. جاورد. گوالفت . حباورد.
رأس القنفذ. اقنثالوقی . اقنتالوقی . اقنیتون . خسک . شوک الدواب . خارخسک . حسک
. شویکه . شوکة. خرشف . حکه . شوکةالمبارکه .رأس الشیخ . باذآور. رجوع به ذخیره ٔ
خوارزمشاهی و قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 237 و الفاظ الادویه و تحفه ٔ حکیم مؤمن
شود. (فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ، ذیل ). و رجوع به اشترغاز شود. مؤلف اختیارات بدیعی
آرد:بادآورد را شوکةالبیضاء گویند و نبات وی در زمین ریگ ، دامن کوهها بیشتر روید و
ساق وی بستبری انگشت بودو قد آن مقدار یک گز باشد و کمتر باشد و بیشتر در روی زمین
پهن باشد، رنگ وی بسپیدی زند و گل وی بنفش وسفید رنگ بود و سرخ و سفید نیز بود و تخم
وی مانند تخم خسک دانه بود و نبات وی خارناک بود خارهای دراز وسفید و بهترین وی آنست
که ورق وی سفید بود و تازه وطبیعت آن گرم و خشک در درجه ٔ اول و گویند سرد است در اول
و بیخ وی سرد و خشک است و منفعت وی آنست که مسهل بلغم لزج بود و در وی قوه ٔ محلل و
مفتح هست خاصه تخم وی و نافع بود جهت اورام بلغمی و نفث دم و تبهاءبلغمی کهن و ضعف
درد دندان چون بطیخ آن مضمضه کنند و گزندگی جانوران و عقرب چون بر وی ضماد کنند نافع
بود و دیسوقوریدوس گوید: بیخ وی چون بجوشانند جهت نفث دم و درد معده و اسهال کهن نافع
بود و بول براند و بر اورام بلغمی ضماد کنند نافع بود و اگر تخم وی بیاشامند کزاز را
نافع بود و گزندگی جانوران ، و اگر دأالثعلب به بیخ آن حک کنند بغایت سودمند بود و
مجرب وشربتی از وی یک درم و نیم بود اما مضر بود بشش و مصلح وی افسنتین بود و شیخ الرئیس
گوید بدل وی در تبهای بلغمی شاه ترج بود، روستائیان شیراز آنرا بدرود خوانند. (اختیارات
بدیعی ).
ابوریحان بیرونی آرد: او را بلغت رومی لوفیلقی
خوانند و بسریانی ساناحور گویند و بعربی شکاعی گویند و بپارسی بادآورد و این نوع دلیل
کند بر اینکه این دارو بوزن سبک بود و شاخهای بادآورد بیکدیگر نزدیک باشد. و رای گوید:
شکاعا را در بادیه دیدم و او ازانواع ترهائیست که بیخ او در تابستان خشک نشود. و جان
گوید: بعضی از اطبا بادآورد را نوعی دیگر اعتقاد کرده اند و رای ، شکاعی ، و رازی گوید:
بادآورد خاریست که بخسک مشابهت دارد و رنگ او سفید باشد و خار او کمتر باشد از خارخسک
، و ابوالمعاذ و ابوالخیر گویند: بادآورد خاریست که رنگ او سفید است و بتازی او را
شکاع گویند و در سیستان او را جولاه کش گویند و ترنگبین بر وی فرودآید، و جان گوید:
گمان من آنست که ابومعاذ درین که گوید ترنگبین بر شکاعی فرودآید صادق نیست زیرا که
ترنگبین بر خاری فرودآید که او را بلغت عرب حاج گویند و میان حاج و شکاعی مباینت است
و بعضی از اطبا گویند: بادآورد بیونانی تعریفی کرده اند که معنی اوبپارسی خارسفید است
و منبت او در کوهها و غارها باشد و خار او بخارخسک مشابهت دارد جز آنکه رنگ خسک سفید
نیست و خار بادآورد کمتر باشد از خارخسک و برگ او ببرگ حماما ماند، جز آنکه برگ بادآورد
تنک تر باشد و برگ او را مویکها باشد چنانکه بر برگ خس الحمار و ساق او باندازه ٔ دکر
(کذا) ببالد و ساق او میان تهی باشدو سطبری او بمقدار انگشت بود بر طرف او و خاری باشددراز
چنانکه بر معصفر دشتی و شکوفه های او بنفشجی باشد. بعضی گفته اند این صفات نباتیست
که بعربی او را هیشر گویند صفت او گرمست در اول خشک است در سوم سودمند بود مر تبهای
کهنه را و معده را تقویت کند و سده هابگشاید و خون آمدن از معده دفع کند و بطیخ او
مضمضه کردن درد دندان را سودمند بود و چون بخایند و بر موضع لسع عقرب طلا کنند نافع
بود و بدل او در دفع تبهای بلغمی کهنه شاهتره بود. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی
نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). و رجوع به بحر الجواهر و مفردات ابن البیطار و تذکره
ٔ داود ضریر انطاکی شود.
//////////
باد آورد
بفتح باء موحده و الف و سکون دال مهمله و مد همزه و فتح
واو و را و دال مهملتین لغت فارسی است و کنکر سفید نیز نامند و بعربی شوکه البیضاء
و برومی لوفینیقی و بسریانی ساناحور و مؤلّف جامع تمیمی آن را عصفر بری می داند و
بهندی کویند که جواسا است
ص: 3
ماهیت آن
نباتی است خاردار بقدر دو ذرع و ساق آن بقدر انکشت ابهام
و بزرک تر از ان و مثلث و سفید و مزغب و خاردار و ثمر آن مانند قبه و خاردار هر
خاری بقدر سوزنی و در جوف قبۀ آن چیزی مانند پشم و کل آن بنفش و تخم آن شبیه بقرطم
و مدور و بعضی شکاعی را باد آورد می دانند و می کویند شکاعی اسم عربی آن است و باد
آورد اسم فارسی و تحقیق آن است که دو جنس قریب بهم اند نه عین و ان شاء اللّه
تعالی ماهیت شکاعی در حرف الشین خواهد آمد و فرق معلوم خواهد شد و منبت آن کوه ها
و بیشها و تحقیق آن است که ساق باد آورد باریک سفید مدور تا بقدر یک شبر و اندکی
زیاده بر ان و در بیخ ساق آن اندک زغبی و کل آن سفید و اطراف آن سه خار نرم نازک
بقدر سوزنی و متصل میان شاخهای آن و ثمر آن بشکل تکمه اندک طولانی و در جوف آن
چیزی شبیه به پرز و پشم سفید رنک و چون کیاه آن خشک کردد باد آن را برکند و
پراکنده نماید و لهذا آن را باد آورد نامند منبت آن دامنهای کوه و ریکزارها
طبیعت آن
کرم و خشک در اول و منسوب بمشتری و کویند در اول سرد و
اظهر حرارت است و لیکن برک و تخم آن با قوت بارده و بیخ آن قویتر از تخم آن و تخم
آن از برک آن
افعال و خواص آن
برک آن مسهل بلغم غلیظ و سودا و مقوی معده و مفتح سدد و
مدر بول و حیض و مفتت حصاه و محلل و با قوت قابضه و مقاوم سموم و مضمضه بطبیخ آن
جهت نفث الدم سینه و اسهال معدی مزمن و درد معده و تقویت آن و عسر البول و کزیدن
هوام و تپهائی که بسبب ضعف معده باشد و تپهای کهنۀ بلغمی و سوداوی و استسقا و
یرقان از یکدرهم تا یک درهم و نیم و مضمضه بطبیخ آن بهتر از طبیخ برک آن است جهت
درد دندان ضماد آن جهت تحلیل اورام رخوۀ بلغمیه و خاریدن داء الثعلب بساق تازۀ آن
زائل کنندۀ آن و مجرب و آب آن جهت رفع تشنکی و التهاب و چون بخایند و بر لذع عقرب
و نهش مار کذارند بسیار نافع و از خاصیت آن آنست که چون در خانه بیاویزند هوام
بکریزند و نزدیکی آن نکنند و تخم آن جهت کزاز خصوصا کزاز اطفال و تشنج و سرفه و
تحلیل ریاح و درد ورک و کمر مفید مضر رئه مصلح آن افسنتین بدل آن شاهتره مقدار
شربت ان از تخم آن تا دو مثقال
ص: 3
و از آب آن سه مثقال
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
بادآورد
شوکة البیضا گویند و نبات وی در کوهها
و زمینهای ریکبوم روید و ساق وی به ستبری انگشت نر بود و زیادهتر و قد آن مقدار یک
گز باشد و کوتاهتر نیز باشد و رنگ وی بسفیدی زند و گل وی بنفشرنگ بود و تخم وی مانند
خسکدانه بود خارناک بود و بهترین آنست که ورق وی سفید بود تازه و طبیعت وی گرم و خشک
است در اول و سرد است در اول و بیخ وی سرد و خشک است و مسهل بلغم لزج بود و در وی قوت
مفتح و محلل هست خاصه تخم وی و نافع بود جهت اورام بلغمی و تشنج و نفث دم و تبهای بلغمی
کهن و ضعف معده و درد دندان چون به طبیخ آن مضمضه کنند گزندگی جانوران و عقرب چون بر
وی ضماد کنند نافع بود و گویند چون بیخ وی بجوشانند جهت نفث دم و درد معده و اسهال
کهن نافع بود و بول براند و بر اورام بلغمی ضماد کنند نافع بود و چون تخم وی بیاشامند
کزاز را نافع بود و بیخ وی خشک کرده داء الثعلب را سود دارد و مجرب است شربتی از وی
یک درم و نیم بود اما مضر بود به شش و مصلح وی افسنتین بود و شیخ الرئیس گوید بدل وی
در تبهای بلغمی شاهترج بود
______________________________
صاحب مخزن الادویه مینویسد: بادآورد لغت
فارسی است و کنکر سفید نیز نامند و بعربی شوکة البیضا و برومی لوفینینیقی و بسریانی
ساناحور و مؤلف جامع تمیمی آن را عصفر بری میداند و بهندی گویند جواسا است
لاتینCARDANUS BENSDICTUS فرانسهCHARDON BENIT انگلیسیBLESSEA
اختیارات بدیعی، ص: 52
///////////////
بادآوَرْد، گیاهی از تیره مرکبان خاردار
است.
فهرست مندرجات
۱ - وجه تسمیه گیاه بادآورد
۲ - نامهای دیگر گیاه بادآورد و علت نامگذاری
۳ - عدم قطعیت دانشمندان در مورد هویت گیاه
بادآورد
۴ - خواص دارویی گیاه بادآورد
۵ - فهرست منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع
وجه تسمیه گیاه بادآورد[ویرایش]
واژه بادآورد (معرب آن باذاوَرد یا بادَوَرْدْ)
فارسی و به معنی «بادآورده» است، و دلیل این نامگذاری، همچنان که برخی از مؤلفان
[۱] و فرهنگ نویسان [۲] نیز ذکر کردهاند، سبکی بوته آن بوده «که چون خشک گردد باد
آن را برکَنَد و پراکنده نماید». [۳]ازینرو، گفته داود انطاکی [۴] که این واژه «فارسیٌ
نَبَطیٌ معناهُ الشَوکة البیضاء» یا نظر ابن بِکْلارِش المُستعینی فی الطّب ، [۵] که
«بادَوَرد» معرّب «بادِوَرد» فارسی به معنی «بادِ گل سرخ» است، درست نیست.
نامهای دیگر گیاه بادآورد و علت نامگذاری[ویرایش]
چنانکه از منقولات ابن بیطار [۶] برمی آید،
گیاه بادآورد همان اقنثالوقی دیسقوریدوس، به معنی «خارسفید»، است که مؤلفان یا مترجمان
قدیم آن را در عربی به «الشَوْکَة البیضاء»، به همان معنی، ترجمه کردهاند. [۷]
[۸]این نامگذاری یونانی و ترجمه آن به دلیل سفیدنمایی ساقهها و برگهای کُرکْدار بوته
این گیاه بوده است.در گویشهای فارسی و عربی این گیاه را به نامهای دیگری نیز خواندهاند،
مانند «نقد»، «عُصْفُر بَرّی»، «مرجون»، «عس» در عربی [۹] و «جُولاه کَش» در گویش سیستانی.
[۱۰]
عدم قطعیت دانشمندان در مورد هویت گیاه
بادآورد[ویرایش]
مؤلفان قدیم بادآورد را به اختلاف (مثلاً
در مورد گُلهای مرکّب مدوّر، درازای ساقهها و برخی از خواص درمانی آن) وصف کردهاند.
این اختلاف ناشی از خَلط دو یا چند گیاه
از همان تیره مرکّبان یا جز آنها بوده که کمابیش مشابهتهایی از حیث ظاهر یا خواص دارویی
داشته اند؛ مثلاً مؤلف ناشناخته تحفة الاحباب [۱۱] و عبد الرزّاق جزائری در کشف الرموز
[۱۲] آن را مرادف «عُصْفُر» (کاجیره) و بسیاری آن را معادل «شُکاعی» عربی، [۱۳]
[۱۴] و برخی [۱۵] آن را معادل «فَراسیون» دانستهاند، در حالی که عصفر (= قُرطُم =
کاجیره) معادل L.
Carthamus tinctorius،
شُکاعی (= اَقَسون) معادل Onopordon acanthium
یا Bon.
O.
arabicum
(محتملاً)، و فراسیون معادل L.
Marrubium vulgare است.(برخی از مؤلفان، مانند ابوریحان بیرونی و ابن میمون و عقیلی خراسانی،
تفاوت میان بادآورد و شکاعی را تصریح کردهاند).به هرحال، به سبب نارسایی وصفهای قدیم
یا اختلاط چند گیاه، دانشمندان غربی نتوانسته بودند هویت قطعی بادآورد را تعیین کنند؛
لذا گیاهان گوناگونی از تیرة مرکّبانِ خاردار (از جنس Cirsium و Onopordon و Echinops و جز اینها)
پیشنهاد شده است .
L.
Schlimmer, Terminologie
medico-pharmaceutique et anthropologique francaise-persane, typeset repr.
, Tehran
۱۹۷۰.
، ص ۱۱۰. و ظاهراً به اقتباس
از او، محمد معین و دایرة المعارف فارسی، ذیل «بادآورد»، [۱۶] نام علمی آن را، به صورت
نادرست، Cardus benedictus
(در واقع، Cnicus Gaertn.
benedictus
= «الشوکة المُبارکة») ذکر کردهاند. [۱۷]سرانجام دایماک و همکاران [۱۸] پس از بررسی
بادآوردهایی که از ایران به بازارهای هند صادر میشده، آنها را با تحقیق عقیلی خراسانی
[۱۹] منطبق یافته و هویت واقعی آنها را Volutarella
divaricata تشخیص دادهاند.
خواص دارویی گیاه بادآورد[ویرایش]
خواص دارویی و فواید درمانی سنتی بادآورد
بنا بر شرح عقیلی خراسانی [۲۰] که جامع عمده آگاهیهای گردآمده در طی قرون درباره بادآورد
است، [۲۱] به تفکیک اجزای این گیاه اجمالاً چنین است: مزاج سراسر گیاه گرم و خشک در
درجه اوّل؛ ریشه آن سودمند برای درمان خون آمدن از سینه، اسهال معدی کهنه، درد معده،
عسرالبول، گزش حشرات موذی، تبهای ناشی از ضعف معده، تبهای مزمن بلغمی و سوداوی، استسقا،
یرقان؛ مضمضه ریشه پُخته آن برای تسکین دندان درد، ضماد آن برای تحلیل آماسهای سُست
بلغمی، آویختن آن در خانه برای گریزاندن حشرات موذی؛ مالیدن ساقه آن بر پوست خارش داء
الثعلب را رفع میکند؛ برگ آن مُسهل بلغم غلیظ و سودا، مقوّی معده، مُفتّح سُدّه ها،
مدرِّ بول و حیض، خُردکننده سنگ کلیه و مثانه، پادزهر؛ مضمضه پخته آن مسکّن دندان درد؛
خوردن تخم آن سودمند برای درمان کزاز (بویژه در کودکان)، تشنج، سرفه، درد کمر و تهیگاه؛
آب بادآورد برای رفع عطش و التهاب؛ ضمادِ جویده تمام گیاه برجای نیش کژدم و مار زهر
را جذب میکند؛ بَدَل آن شاهتره (بویژه برای درمان تب).
فهرست منابع[ویرایش]
(۱) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة
و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
(۲) ابن میمون، شرح اسماء العقّار، چاپ
ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
(۳) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب
الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۴) داود بن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب،
قاهره ۱۳۰۸.
(۵) تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب،
مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و کلن، پاریس ۱۹۳۴.
(۶) دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین
مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۷) محمد قاسم بن حاجی محمد سروری، مجمع
الفرس، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۴۱ ش.
(۸) محمد حسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی
مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴.
(۹) ادوارد غالب، الموسوعة فی علوم الطبیعة،
بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۱۰) احمد قهرمان، فلورایران، ج ۵، تهران
۱۳۶۳ ش.
(۱۱) محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران
۱۳۶۳ ش.
(۱۲) William
Dymock, C J H Warden, and David Hooper, Pharmacographia Indica , London ۱۸۹۰-۱۸۹۳;.
(۱۳) J L Schlimmer, Terminologie medico-pharmaceutique et anthropologique
francaise-persane, typeset repr, Tehran ۱۹۷۰
پانویس[ویرایش]
۱. ↑
محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، چاپ عباس زریاب،
تهران ۱۳۷۰ ش.
۲. ↑
محمد قاسم بن حاجی محمد سروری، مجمع الفرس، ج۱، ص۱۲۹، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران
۱۳۳۸ـ۱۳۴۱ ش.
۳. ↑
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، ج۱، ص۱۹۴.
۴. ↑
داود بن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب، ج۱، ص۵۸، قاهره ۱۳۰۸.
۵. ↑
تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، ج۱، ص۳۱،ش ۶۶، مع ترجمة بالفرنساویة و حل
مشکلاته لرنو و کلن، پاریس ۱۹۳۴.
۶. ↑
ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۷۵ـ۷۶، بولاق ۱۲۹۱.
۷. ↑
دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش.
۸. ↑
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، ج۱، ص۱۹۴.
۹. ↑
ابن میمون، شرح اسماء العقّار، ج۱، ص۸، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
۱۰. ↑
محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، ج۱، ص۹۱، چاپ عباس زریاب، تهران
۱۳۷۰ ش.
۱۱. ↑
تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و
کلن، ج۱، ص۷، پاریس ۱۹۳۴.
۱۲. ↑
تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، ج۱، ص۳۱، ش ۶۶، مع ترجمة بالفرنساویة و حل
مشکلاته لرنو و کلن، پاریس ۱۹۳۴.
۱۳. ↑
ابن میمون، شرح اسماء العقّار، ج۱، ص۸، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره ۱۹۴۰.
۱۴. ↑
محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، ج۱، ص۹۱، چاپ عباس زریاب، تهران
۱۳۷۰ ش.
۱۵. ↑
ادوارد غالب، الموسوعة فی علوم الطبیعة، ج۲، ص۲۳۱، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
۱۶. ↑
محمد معین، فرهنگ فارسی، ذیل «بادآورد»، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۷. ↑
احمد قهرمان، فلورایران، ج ۵، لوحة ۵۳۵،تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۸. ↑
William Dymock, C J H Warden, and David Hooper,
Pharmacographia Indica , London ۱۸۹۰-۱۸۹۳ ج ۲، ص ۳۰۶ـ۳۰۷
۱۹. ↑
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، ج۱، ص۱۹۴.
۲۰. ↑
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، ج۱، ص۱۹۴.
۲۱. ↑
تحفة الاحباب فی ماهیة النبات و الاعشاب، مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و
کلن، پاریس ۱۹۳۴.
منبع[ویرایش]
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف
اسلامی، برگرفته از مقاله «بادآورد»، شماره۱۰۴.
ردههای این صفحه : گیاه شناسی | طب سنتی
////////////
Volutarella divaricata
Wikipedia Encyclopedia
Volutarella divaricata
|
|
(unranked)
|
|
(unranked)
|
|
V. divaricata
|
|
Volutarella divaricata
Benth. & Hook.f., |
Volutarella
divaricata is a species of flowering
plant in
the Asteraceae . This species
is Benth. & Hook.f. Scientists first described. [1]
Posts Related to They Chrysanthemum ( Asteraceae ) is still primitive . You can help
Wikipedia by expanding content to all be more complete.
|
////////////
بادآورد(خار مقدس)
بادآورد، خار مقدس
Cnicus benedictus
کنگر سفید نیز نامند؛ به عربی شوکه البیضاء و به هندی جواسا نیز
گویند. نباتی است خاردار به قدر دو زرع و ساق آن به قدر انگشت ابهام(انگشت شصت) و
بزرگتر از آن و مثلث و سفید و مزغب(پُرزدار) و خاردار و ثمر آن مانند قبه و
خاردار، هر خاری به قدر سوزنی و در جوف(درون) قبۀ آن چیزی مانند پشم و گل آن بنفش
و تخم آن شبیه به قرطم و مدور و بعضی شکاعی را بادآورد می دانند.
طبیعت آن گرم و خشک در اول و منسوب به مشتری و گویند در اول سرد و اظهر حرارت است و لیکن برگ و تخم آن با قوّت بارده و بیخ آن قویتر از تخم آن و تخم آن از برگ آن
برگ این دارو به عنوان مسهل بلغم غلیظ و سودا به کار رفته و باعث تقویت معده می شود. و از خواص دیگر آن باز کنندگی مجاری و مدر بودن و خرد کردن سنگ های بدن و با نیروی قابض خود حل کننده و در مقابل سموم مقاوم می باشد. غرغره پخته آن جهت تسکین درد دندان به کار می رود
طبیعت آن گرم و خشک در اول و منسوب به مشتری و گویند در اول سرد و اظهر حرارت است و لیکن برگ و تخم آن با قوّت بارده و بیخ آن قویتر از تخم آن و تخم آن از برگ آن
برگ این دارو به عنوان مسهل بلغم غلیظ و سودا به کار رفته و باعث تقویت معده می شود. و از خواص دیگر آن باز کنندگی مجاری و مدر بودن و خرد کردن سنگ های بدن و با نیروی قابض خود حل کننده و در مقابل سموم مقاوم می باشد. غرغره پخته آن جهت تسکین درد دندان به کار می رود
ریشۀ بادآورد در موارد خون ریزی های سینه و اسهال مزمن معده و هم چنین
درد معده و عسرالبول و گزیدگی حشرات موذی و تبهای حاصله از ضعف معده و تب
های کهنه بلغمی و سوداوی و استسقاء و یرقان دارویی معالج است. تخم این گیاه را
برای معالجه کزاز و تشنج و سرفه و بادشکن و دردهای کمر و مفاصل استعمال می نمایند.
این دارو برای ریه مضر است و مصلح آن افسنتین می باشد
مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
//////////////
اشترخار
اشاره
گیاهی است تیغدار از انواع شوکهها، در
برخی مناطق آن را «خارشتر» نیز مینامند زیرا از علوفه شتران است. در کتب طب سنتی با
نامهای «اشترغار» و «شوکة المبارکه» و ریشه آن را «زنجبیل العجم» و «زنجبیل الفارس»
آمده است. چون شبیه گیاه «بادآورد» است در برخی کتب آن را به نام «بادآورد» ذکر میکنند.
به فرانسویChardon benit
و به انگلیسیBlessed thistle گفته میشود. گیاهی است خاردار از خانوادهCompositae تیره فرعیTubuliflorae نام علمی آنCnicus benedictus L . است.
مشخصات
اشترخار گیاهی است علفی، یکساله که ارتفاع
آن 80- 30 سانتیمتر و ساقه آن راست و به شکل منشور چندوجهی زاویهدار و پوشیده از
کرک پشمی است. برگهای آن درشت، دندانهدار با دندانههای نامنظم که منتهی به خارهای
کوتاه و تیز میشوند، متناوب دارای رگبرگ سفید، پهنه برگ پوشیده از کرک سفید بهطوری
که رنگ برگ سفید به نظر میرسد. برگها بدون دمبرگ به ساقه چسبیدهاند. گلها به شکل
گروهی از گلهای کوچک زرد که اطراف آنها را کرکهای ابریشمی فراگرفته در انتهای ساقه
در وسط برگها در ماههای اواخر بهار و اوایل تابستان ظاهر میشوند. میوه آن حنایی و
مخطط است. تمام اعضای این گیاه تلخ و کمی تند و بدبو میباشد ولی پس از
معارف گیاهی، متنج7، ص: 354
خشک شدن بوی نامطبوع آن تا حدود زیادی
مرتفع میشود. ریشه گیاه شبیه ریشه گیاه مولد انغوزه یا انجدان است و تلخ و تند میباشد.
در مصارف طب سنتی معمولا از برگها و شاخهها و ساقه برگدار آن استفاده میشود ولی از
ریشه آن نیز در موارد زیادی به عنوان دارو استفاده مینمایند و چون تند است آن را زنجبیل
العجم مینامند.
تکثیر این گیاه از طریق کاشت بذر آن در
ماههای اسفند و اوایل بهار البته بسته به شرایط اقلیمی محل کاشت، صورت میگیرد. فاصله
مناسب بین بوتهها 30* 30 سانتیمتر است. برای مصارف دارویی شاخه و برگهای گیاه را
قبل از دوران ظهور گلها در تابستان برداشت میکنند در این موقع در ساقه و برگ گیاه
شیره قرمزرنگ نافذی جریان دارد که اگر روی پوست بدن بریزد ممکن است خراش و التهاب ایجاد
کند و گاهی منجر به زخم میشود لذا باید این کار با دستکش انجام گیرد.
این گیاه بومی جنوب اروپاست، بخصوص در
حاشیه مدیترانه در باغهای زیتون انتشار دارد. در ایران در اغلب مناطق میروید. در آذربایجان
در تبریز، ماکو، سلماس و در گرگان، مازندران در آمل، در گیلان در رستمآباد، در اطراف
تهران، شهرستانک، دماوند، بین آبگرم و علیآباد، هشتگرد، سرخهحصار، بین تهران و آبعلی،
بین تهران و کرج، در قزوین، کرج، در کرمانشاه در قصرشیرین در همدان، در لرستان در شهبازان،
بیشه، بختیاری، کشور در خوزستان در راه بهبهان به آغاجاری و در اطراف اهواز در کاشمر
توسط گیاهشناسان شناسایی شده است.
ترکیبات شیمیایی
طعم تلخ گیاه مربوط به وجود مادهای به
نام کنیسین 446] است که خاصیت تببر را به گیاه میدهد. کنیسین مادهای است خنثی که
به شکل سوزنهای سفیدی متبلور میشود.
در آب گرم بیشتر از آب سرد حل میشود و
در الکل بخوبی محلول است، طعم آن فوق العاده تلخ میباشد. علاوه بر کنیسین در گیاه
کمی اسانس، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، صمغ، لعاب، کمی تانن و انواع قندها به مقدار جزیی
وجود دارد. در دانههای این گیاه در حدود 25 درصد روغن قابل استخراج وجود دارد.
معارف گیاهی، متنج7، ص: 355
خواص- کاربرد
چون برگهای این گیاه تلخ است در برخی از
کشورها برای تهیه آبجو از برگهای این گیاه به جای رازک استفاده میکنند. در استعمال
خارج از پخته برگهای آن برای رفع چرک و التیام زخم استفاده میشود. در استعمال داخلی
چون مدّر است در موارد سردردهای یکطرفه و تپش قلب مصرف میشود از دمکرده 50- 20 گرم
گیاه در 1000 گرم آب جوش چند فنجان در روز میخورند. این دارو خلطآور است.
از نظر طبیعت گیاه اشترخار طبق نظر حکمای
طب سنتی خیلی گرم و خشک است و عدهای آن را بهطور متوسط گرم و خشک میدانند. به صورت
دمکرده یا جوشانده یا از طریق تقطیر عرق گیاه بخصوص عرق ریشه، آن را مصرف میکنند.
این دارو بازکننده گرفتگی و انسداد و گرمکننده
معده و اشتهاآور است به هضم غذا کمک میکند، ادرار را افزایش میدهد و برای یرقان و
اسهال صفراوی و رفع بیاشتهایی دوره نقاهت و بیماریها بسیار مؤثر است. پرورده ریشه
آن در سرکه برای بیماریهای فوق بسیار مفید است. مقدار خوراک از سرکه آن تا 25 گرم
و از عرق اشترخار تا 100 گرم است مالیدن کوبیده شاخه و برگها و ریشه آنکه در سرکه پرورده
شده باشد، برای تسکین دردها مفید است. اشترخار مضر دماغ و کلیه است و قیآور میباشد
و بوی آن تا مدتی میماند. برای رفع این عوارض باید از شربت غوره یا شربت ریواس استفاده
کرد. عرق اشترخار برای کبد و کلیه و طحال مفید است و به عنوان ضد سم و ضد سرطان نیز
طرف توجه میباشد.
تهیه سرکه اشترخار: گیاه اشترخار و ریشه
آن را گرفته پس از تمیز کردن کاملا خرد مینمایند و در سرکه انگوری میریزند و ظرف
آن را 40 روز در آفتاب میگذارند پس از آن آماده مصرف است.
سکنجبین عسلی اشترخار: 1 کیلوگرم عسل سفید
معطّر را با حدود 5/ 2 لیتر آب مخلوط کرده، میجوشانند و کف آن را میگیرند و نیم کیلوگرم
سرکه خارشتر که روش تهیه آن فوقا ذکر شد، در آن ریخته و مجموع را با آتش ملایم میجوشانند
تا قوام آید و سپس آن را سرد کرده در شیشه میریزند مقدار خوراک از این سکنجبین هربار
تا 40 گرم است و برای رفع سردی معده، رحم، سفتی طحال، تبهای سرد بلغمی و تب ریوی نافع
است و قاعدهآور، ضد نفخ و
معارف گیاهی، متنج7، ص: 356
ضد سم میباشد.
روش تهیه عرق اشترخار:
1. گیاه اشترخار را با ریشه تمیز و خرد
کرده در آب بریزند و پس از 12 ساعت با روش تقطیر عرق آن را بگیرند.
2. گیاه اشترخار و ریشه آن را خرد کرده،
در سرکه پرورده نموده و سپس آن را از طریق تقطیر عرقگیری مینمایند. این عرق خیلی
مفیدتر از عرق با روش اول است.
چند گیاه دیگر در بلوچستان و کویر مرکزی
ایران میرویند که آنها نیز خاردار و کوچک و از علوفه شتر میباشند و به آنها نیز شترخار
میگویند. این گیاهان از خانواده اسفندZygophyllaceae میباشد و در زیر بهطور مختصر سه گونه که دارای خواص
دارویی هستند، ذکر میشود.
1. گونه.Fagonia cretica L . گیاهی است چند ساله
با شاخههای سبز خوابیده و خارهای کوچک. برگهای آن دارای 3 برگچه خطی کمی دراز و نوکتیز
است و برگچه وسطی کمی درازتر میباشد. گلهای آن ارغوانی است.
این گیاه در هند، افغانستان، عربستان،
ایران و در مناطق مدیترانه انتشار دارد. در ایران در مکران و بلوچستان نزدیکی گه دیده
میشود. در زیارت با نامهای محلی «دوهولاک»، «کارکاوگ» و «کاراکوک» شناخته میشود.
2. گونه خاردارFagonia arabica L . و مترادف آنF .cretica var
arabica T .Anders . گیاهی است چند ساله خاردار، با ساقههای چوبی، سفت و افراشته. این
گیاه در ایران در راه بین هامون و هلمند و در بلوچستان میروید. در بلوچستان با نامهای
محلی «کارکاوا»، «کاندیرو» و «داماترو» شناخته میشود. در هند و عربستان نیز انتشار
دارد.
3..Fagonia bruguieri DC . این گیاه در اطراف
یزد جاده یزد، اصفهان و حسینآباد دیده میشود. گیاهی است چندساله با ساقههای چوبی،
کوتاه و خاردار.
خارهای آن درازتر از گونههای قبلی است.
برگهای پایین آن دارای 3 برگچه و سایر برگها دارای 1 برگچه هستند. گلهای آن به رنگ
قرمز روشن است.
خواص- کاربرد
گیاهان فوق الذکر از نظر خواص دارویی شبیه
هستند، عموما تلخ، قابض، تونیک
معارف گیاهی، متنج7، ص: 357
و تببر میباشند. خوردن آنها از نظر پیشگیری
آبله مفید است. برای استسقا نافع است و در موارد اختلالات ناشی از مسمومیتها اثر مفید
دارد. برگها و سرشاخههای جوان و سبز آن خنککننده است G .I .M .P[ .
معارف گیاهی، متنج7، ص: 358
///////////////
گیاه بوقناق و عرق بوقناق
عرق بوقناق معجزه گیاهی
تهیه عرق بوقناق از گیاه بوقناق ومعجزه برای درمان دیابت
تذکر : عرق بوقناق و بقیه عرقیات گیاهی دینی دار مجوز بهداشت و بسته
بندی طبی میباشد در خرید عرق بوقناق دینی توجه کنید.کیفیت بطریهای عرق بوقناق دینی
وبرچسب آن کاملا متمایز از تقلبی است
گیاه بوقناق و گیاه زول دو گیاه خاردار که به آن در فارسی باباخارزن،
چرخه، به زبان آذری بوقناق در کتب سنتی شکاعی و شوکة البیضا نامبرده میشود. از این گیاه در طب سنتی
معمولا از ریشه و میوه آن استفاده آن استفاده میشود. در قاعده میوه آن مانند کنگر
فرنگی مقداری اینولین وجود دارد و به همین دلیل این گیاه را کنگر فرنگی وحشی میگویند.
عرق بوقناق از نظر طبیعت در طب سنتی گرم و خشک است و عدهای نیز آن را سرد گفتهاند
و خوردن آن خشککننده رطوبتها و ضد سم است. در آذربایجان در موارد تبهای نو به
از جوشانده ۲۰-۳۰ گرم ساقه و ریشه تازه آن گیاه در ۵۰۰ گرم آب استفاده میکنند.
عرق بوقناق تاثیر مستقیم بر فعالیتهای آنزیمی کبد داشته و برای پاکسازی کبد از
سموم و باز کردن مجاری کبدی مفید است و بر غدد فوق کیه اثر مفید و موثر دارد و در
همکاری با کبد مفید برای افزایش انسولین و فعال کردن لوزالمعده و کاهش قند خون و
درمان دیابت اثر شگفت آوری دارد. برای دستگاه گوارش، درمان کولیت وفعال کردن کبد و
تولید صفرا و ریختن آن در اثنی عشر روده و تجزیه و تحلیل چربیها بسیار موثر و
مفید است. عرق این گیاه پوست و عروق پوستی را باز و پوست را شفاف میسازد. جوش
صورت را به علت فعال کردن و پاکسازی کبد و تصفیه خون از بین می برد. برای نفخ
معده و روده بسیار موثر است. اثرات فارماکولوژیک و دارو درمانی این گیاه که در
عصاره و عرق آن متمرکز است توسط اینجانب در سال ۱۳۷۵ پس از یک سلسله تحقیقات و
آزمایشهای بالینی بر افراد دیابتی کشف گردید که در خلال این پژوهشها متوجه شدم
برخلاف پژوهش های بالینی طب نوین که فقط برکاهش قند خون افراد تاکید دارد، این
گیاه و عرق آن ( بوقناق و زول) بر فعال کردن و پاکسازی کبد و غدد فوق کلیه اثر
داشته و موجب تحریک و ترشح انسولین از لوزالمعده میگردد. در مدت ۱۷ سال و تحقیقات
بالینی به عطاریها و همکاران پزشک طب سنتی توصیه نمودم تا این عرق را برای افراد
دیابتی مورد استفاده قرار دهند که نتایج درخشان آن امروزه فراگیر شدهاست.
تذکر:برخی افراد تولید کننده عرقیات از ترکیبی سه
گانه از عرق برگ گردو، گزنه و شنبلیله برای مبتلایان به دیابت استفاده
میکنند که این ترکیب برای افراد گرم مزاج چندان مناسب و مطلوب نیست و موجب گرمی و
حرارت طبع کبد و غلظت ادرار و فشار بر کلیه می شود. اما عرق بوقناق و عرق زول به
عنوان عرق دارویی ، طبیعتی معتدل دارد که منشاء اثر مفید و موثرتری میباشد. در
تجویز گیاهان دارویی و عرقیات گیاهی توجه دقیق به سبک زندگی و رژیمهای غذایی، و
مزاج افراد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تجزیه تحلیلها توسط پزشکان و پاسخ عرق
بوقناق را میتوانید در صفحات دیگر ما دنبال کنید
///////////////
اسفند رومی (نام علمی: Fagonia) نام یک سرده از تیره قیچیان
است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Fagonia»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ
آزاد (بازیابی در ۶ مه ۲۰۱۶).
///////////
الشكاعة أو الجنبة أو الطليحة (باللاتينية:
Fagonia) جنس نباتي يتبع الفصيلة
القديسية من صف ثنائيات الفلقة. يضم هذا الجنس حوالي 18 نوعًا من الشجيرات و الحشائش
تنتشر في الوطن العربي و إفريقيا و أمريكا.
من أنواعها في الوطن العربي[عدل]
شكاعة أوليفييه (باللاتينية: Fagonia olivieri)
شكاعة بروغييري (باللاتينية: Fagonia bruguieri)
الشكاعة الصمغية (باللاتينية: Fagonia glutinosa)
الشكاعة طويلة الأشواك (باللاتينية: Fagonia longispina)
الشكاعة العربية (باللاتينية: Fagonia arabica)
الشكاعة عريضة الأوراق (باللاتينية: Fagonia latifolia)
الشكاعة الكريتية (باللاتينية: Fagonia cretica)
الشكاعة المشرقية (باللاتينية: Fagonia orientalis)
الشكاعة الناعمة (باللاتينية: Fagonia mollis)
////////////
Fagonia
From Wikipedia, the free encyclopedia
Fagonia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See text
|
Fagonia is a genus of
wild, flowering
plants in
the caltrop family, Zygophyllaceae, having roughly 34,
distinct species. Species occurring in the US are commonly referred to as fagonbushes.
Fagonia ssp. distribution includes parts of Africa, theMediterranean Basin, the Mid-East, India,
and parts of the Americas. Fagonia species have
been used ethnobotanically by traditional practitioners under Ayurvedic and
other healing regimes for many maladies. Species occur in deserts, dry washes,
ditches and on rocky outcrops, including at altitude. The literature cites
various species having anti-febril, antiseptic, anti-cancer, anti-ischemic
stroke, anti-diabetic, anti-venom, etc., properties.
Fagonia laevis is a perennial herb
of the United
States desert
southwest. It hasopposite
leaves,
trifoliate with spinescent stipules, a pink corolla and smooth fruits.
Under cultivation, F. indica has been found to have a long taproot and to its
growth slowing where temperatures dipped below 65 F.
Commercial
Fagonia products available on the web should be viewed with caution by reason
of there being little to no authentication as to species contained therein, based
on DNA analysis. It may be that all Fagonia species contain like, medicinal
compounds but that has yet (2015) to be established. 2014 research carried out
by a leading university in Pakistan found that all, six, Pakistani Fagonia
species, both the verified and unverified ones (Beier, 2005), were represented
in commercial Fagonia products in the Islamabad marketplace. Plant systematists
caution that species other than Fagonia, as well as other, unrelated material,
can be present in commercial preparations.
Numerous,
scientific papers cite "Fagonia cretica" as the species studied.
However, due to the re-ordering of Fagonia species by Beier in 2005,
researchers have found that they have actually been studying another Fagonia
species, instead, most commonly, Fagonia indica.
1.
Jump up^ "Genus: Fagonia L.". Germplasm
Resources Information Network. United States Department of Agriculture.
2004-06-18. Retrieved 2010-10-12.
2.
Jump up^ "GRIN Species
Records of Fagonia". Germplasm
Resources Information Network. United States Department of Agriculture.
Retrieved 2010-10-12.
3.
"A revision of the desert shrub Fagonia (Zygophyllaceae)", Bjorn-Axel
Beier, 2005
Mediterranean
Species:
////////////
خار مقدس (نام علمی: Cnicus benedictus) یکی از گیاهان تیرهٔ گلستارهایها
(Asteraceae)، راستهٔ گل مینا (Asterales) است که در نواحی مدیترانهای
و از جمله ایران میروید.
خار مقدس در ایران از جمله در بلندیهای
بالای ۲۵۰۰ متر در استان کهگیلویه و بویراحمد میروید.
رویش[ویرایش]
گیاهی یک ساله است که بلندای آن تا ۶۰ سانتیمتر
میرسد. دارای برگهای پرزدار بوده که عموماً طولی نزدیک به ۳۰ سانتیمتر و عرض ۸ سانتیمتر
دارند. گلهای آن زردرنگ میباشد.
منابع[ویرایش]
/////////
القنطريون المبارك واسمه العلمي (باللاتينية:
Centaurea benedicta)
نوع نباتي ينتمي إلى جنس القنطريون من الفصيلة النجمية.[1]
من أسمائه: بلوطي، قنطريون مبارك، شوك مبارك،
مويه.
الموئل والانتشار[عدل]
موطنه بلاد الشام والمغرب العربي وكثير
من مناطق أوروبا.[2]
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
(باللاتينية: Cnicus
benedictus L.)
(باللاتينية: Carbenia
benedicta (L.) Arcang.)
(باللاتينية: Benedicta
officinalis Bernh.)
(باللاتينية: Calcitrapa
benedicta (L.) Sweet)
(باللاتينية: Calcitrapa
lanuginosa Lam.)
(باللاتينية: Carbeni
benedicta (L.) Arcang.)
(باللاتينية: Carbeni
benedicta (L.) Adans.)
(باللاتينية: Cardosanctus
officinalis Bubani)
(باللاتينية: Carduus
benedictus Auct. ex Steud.)
(باللاتينية: Carduus
benedictus (L.) Garsault)
(باللاتينية: Centaurea
centriflora Friv. ex Gugler)
(باللاتينية: Centaurea
pseudobenedicta (Asch.) E.H.L.Krause)
(باللاتينية: Cirsium
horridum (Adams) Petr.)
(باللاتينية: Cnicus
benedictus L.)
(باللاتينية: Cnicus
benedictus var. benedictus)
(باللاتينية: Cnicus
benedictus var. microcephalus (K.Koch) Boiss.)
(باللاتينية: Cnicus
kotschyi Sch.Bip.)
(باللاتينية: Cnicus
microcephalus Boiss.)
(باللاتينية: Cnicus
pseudo-benedictus hort.dorpat. ex Asch.)
(باللاتينية: Cnicus
bulgaricus Panov)
(باللاتينية: Epitrachys
microcephala K.Koch)
المصادر[عدل]
^ موقع لائحة النباتات.القنطريون المبارك
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج 15 أيلول 2014.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.
خريطة انتشار القنطريون المبارك (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 15 أيلول 2014.
//////////
به آذری:
Adi
lopatikan (lat. Cnicus benedictus)[1] - lopatikan cinsinə aid bitki növü.[2]
////////////
به ترکی شوکت بوستان:
Şevketibostan (Osmanlıca
شوكتِ بوستان) ya da bostanotu, şevketotu, mübarekdikeni, akkız (Cnicus benedictus),
papatyagiller familyasından, Batıda Portekiz'in kuzeyinden Fransa'nın güneyine,
Doğuda İran'ın doğusuna kadar Akdeniz Havzasında yetişen ve yemeği yapılan, 60
cm boyunda bir yıllık dikenli bir bitki. Topraküstü[1] kesimleri körpeyken
kesilip toplanan bitki, iyice soyulup dikenlerinden arındıldıktan sonra sebze
olarak tüketilmek üzere Ege ve Akdeniz bölgesindeki pazarlarda satılmaktadır.
///////////
Cnicus
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (May 2010) (Learn how and when to remove this template message)
|
Cnicus benedictus
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. benedictus
|
Cnicus benedictus
L. |
|
·
Cnicus microcephalus Boiss.
·
Cnicus pseudo-benedictusAsch.
·
Epitrachys microcephalaK.Koch
|
Cnicus
benedictus (St. Benedict's thistle, blessed
thistle, holy thistle orspotted thistle), is
a thistle-like plant in the
family Asteraceae, native to theMediterranean region, from Portugal north to
southern France and east to Iran. It is known in other
parts of the world, including parts of North America, as anintroduced species and often a noxious weed. It is the sole species
in themonotypic genus Cnicus.
Largely reclassified to Cirsium, Carduus, Centaurea
Contents
It
is an annual
plant growing
to 60 cm tall, with leathery, hairy leaves up to 30 cm
long and 8 cm broad, with small spines on the margins. The flowers are yellow,
produced in a dense flowerhead (capitulum)
3–4 cm diameter, surrounded by numerous spiny basal bracts.
The
related genus Notobasis is included
in Cnicus by some botanists; it differs in slender, much
spinier leaves, and purple flowers.
It
has sometimes been used as a galactogogue to promote lactation.[2] The crude extracts
contain about 0.2% cnicin. It is also a component
in some bittersformulas.[3]
The
roots of the blessed thistle is used by Algerian locals to heal burns and
wounds. When root powder mixture was added to rat wounds during a study, the
powder proved more effective in healing the wounds than in natural time.[4]
In
Shakespeare's comedy Much Ado About Nothing, this thistle, in
tincture form, is recommended for a cold.
These
thistles are not considered edible, unlike Cirsium, Arctium and Onopordumspecies; the leaves are
considered unpalatable if not bitter.
19th century illustration
2.
Jump up^ Newman,
Jack. "Herbs for
Increasing Milk Supply". Canadian Breastfeeding Foundation.
Retrieved 2010-05-16.
3.
Jump up^ Sahan, Yasemin;
Dulger, Dilek. "Antioxidant properties and their bioaccessibility of
Blessed Thistle under different processed treatments". The FASEB
Journal 27 (April 2013): 1065.23.
4.
Jump up^ http://www.internationalscholarsjournals.org/download.php?id=709965688172364197.pdf&type=application/pdf&file=Anatomical%2C+phytochemical+and+pharmacological+studies+of+roots+of+Cnicus+benedictus+L..pdf
studies
of roots of Cnicus benedictus L.