بادزهر.[ زَ ] (ا
مرکب ) بمعنی فادزهر است که عوام پازهر گویند و بعربی حجرالتیس خوانند. (برهان ). پازهر
که بتازی حجرالتیس نامند. (ناظم الاطباء). معرب پادزهر باشد. فادزهر. مسوس . (نشوءاللغة
ص 94). لفظ پارسی است و معنای آن مقاومت کننده
با سمیاتست . نیروی روح را حفظ کند. و هرچند این لفظ برای هر داروئی که دافع
زیان اقسام زهرهاست بطریق عام وضع شده ولی بطور خاص برای سنگ مار استعمال میشود. و
آن سنگی است که در مار یافت میشود. کذا فی المنهاج .شیخ گوید: اطلاق نام پادزهر بر
مفرداتی که از طبیعت پدید آیند اولی است و اطلاق نام تریاک بر مصنوعات شایسته تر است
تا گفته شود. پادزهر تریاق طبیعی و تریاق پادزهر صناعی است و بهتر آنست که چیزهای نباتی
طبیعی را بنام تریاک و معدنیات را بنام پادزهر بخوانند. وبرخی هم پندارند میان آنها
تفاوت بسیاری نیست ، در بحر الجواهر چنین است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به
پادزهر و فادزهر در لغت نامه و ترجمه صیدنه ابوریحان شود. ابوریحان در الجماهر ذیل عنوان «فی
ذکر حجرالبادزهر» آرد: آنچه بدین نام معروف است برحسب گفته متقدمان سنگی است معدنی ، هرچند صفات و علامات آنرا
جدا نساخته اند ولی حق اینست که پادزهر بر همه
گوهرها برتری دارد چه گوهرهای دیگر مایه
لهو و لعب و مایه زینت و تفاخرند و
هیچ سودی به بهبود امراض ندارند ولی پادزهر بدن و نفس را از امراض حفظ میکند و آنرا
از زیان ها رهائی می بخشد... محمدبن زکریا گفته است آنچه از صفات آن مشاهده کردم سستی
[ رخو ] است مانند شَب ّ یمانی است [ نوعی زاک ] که ورقه ورقه شود و توبرتو است و من
از شرف خاصیت آن در شگفت شدم . ابوعلی بن مندویه گوید: پادزهر برنگ زرد است که بسفیدی
و سبزی زند و نصر و حمزه اصل معدن آنرا باقصی هند و اوایل چین دانسته اند. و صاحب کتاب
النخب آرد: معدن آن در کوه زرند نزدیک کرمان است و حمزه و نصر آنرا بر پنج گونه تقسیم
کرده اند: سپید و سبز و زرد و خاکی [ اغبر ] و خالدار [ منکت ] و نصر خالدار آنرا برگزیده
و آشامیدن آنرا برای شخص مسموم بمقدار دوازده شعیره تعیین کرده است . صاحب النخب گوید
رنگهای دیگر نیز بر آن افزوده از قبیل سبز سلقی و زرد و نوعی که بسفیدی و سرخی زند
و نوعی دیگر میان تهی است و در میان آن چیزی است که آنرا مخاط شیطان و غزل سعائی نامند
و در آتش نمیسوزد. ابوالحسن طبری ترنجی گوید قسمی از آن چنانست که گوئی از شمع و آهک
وخاک ترکیب شده است و از هر یک از مواد مزبور درخشندگی آن پدید آید و هرگاه آنرا با
عروق صُفر بر صلایه بسایند برنگ قرمزی چون خون تازه درآید و این گونه را هرگاه بر گزیدگی
بمالند بسیار سودمند افتد. از طوس سنگهایی بدلی شبیه پادزهر بطور آشکار صادر میشود
و از آن دسته کارد میتراشند ولی سودی ندارد.
در کتب برای امتحان اصل و بدل آن مطالبی آورده اند که نمیتوان از لحاظ تشخیص بدانها
استناد جست ... و هم بیرونی ذیل عنوان (فی ذکر اخبار البادزهر) آرد: مخاط شیطان و هر
آنچه را در درون نوع میان تهی پادزهر هست بیرون می آورند و از غزل «رشته » آن شستکه
ها درست میکنند که سلاطین ساسانی آنها را آذرشست مینامیدند و اکنون کلمه «شست » را بر نوع معمولی آن که در آتش نمیسوزد اطلاق
کنند. استاد هرمز سردار جنگ کرمان بسال 390 هَ . ق .از ناحیه زرند و کوبونات شستکه سپیدی بدست آورد که هرگاه روی آن چرکین میشد آنرا
در آتش میافکندند تا چرک آن زایل و شسته شود.آنگاه درباره خواص شستکه گفتگو میکند و گوید که درآتش نمیسوزد
و برای گزیدن زنبور و دیگر گزندگان سودمند افتد و در پایان ، حکایت نیرنگسازی را یاد
میکند که بر آن شد وشمگیر را با پادزهری ساختگی بفریبد ولی او دریافت و گفت : اگر این
دافع زهر باشد نخست بتو زهر مینوشانم تا بدان زهر را از خویش دفع کنی و آنگاه بتو پاداش
و جایزه می بخشم . مرد حقیقت را بازگفت و پوزش خواست و گفت این پادزهر ساختگی را با
خویش بدار زیانی بتو نمیرساند ولی هرگاه دشمنان بدانند ترا پادزهری است از دادن زهر
بتو نومید میشوند و ترا سود بخشد. وشمگیر این خیرخواهی را بپذیرفت و از کیفر دادن وی
درگذشت . رجوع به الجماهر بیرونی صص 200 - 202 شود.و صاحب صبح الاعشی آرد: پادزهر سنگ
سبک نرمی است و اصل تکوین آن در حیوانی معروف به ایّل است که در مرزهای چین بسر میبرد.
و آن حیوان در آن سرزمین مارها را میخورد و مار غذای عادی او باشد و در نتیجه این سنگ
در وجود آن پدید می آید و درباره اینکه سنگ
در چه جای بدن حیوان بوجود می آید اختلافست ، برخی گویند سنگ ازاشکهایی که هنگام خوردن
مارها از دیدگان آن فرومیریزد، در گوشه های چشم حیوان تکوین میگردد و رفته رفته بزرگ
میشود و پس از چندی فرومیافتد و برخی گویند سنگ در دل حیوان تکوین میشود و از اینرو
آنرا شکار کنند و سنگ را از دل آن برآورند و دسته ای گفته اند سنگ در زهره حیوان تکوین شود... آنگاه انواع سنگ را از قول ارسطو
نقل میکند و گوید: بزرگترین آن از یک تا سه مثقال است و بهترین آن خالص زرد سبک و نرم
است و نشانه خالص بودن آن اینست که مانند لولو
دارای طبقه های نازک توبرتو باشد و بر روی آن نقطه های کم رنگ سیاه دیده شود و ساییده آن سپید و مزه
آن تلخ باشد. سپس بخواص و منافع آن میپردازد و گوید: ساییده شدن آن با اجسام
خشن رنگ و دیگر صفات آنرا تغییر میدهد چنانکه شناخته نمیشود. رجوع به صبح الاعشی ج
2 ص 111 شود.
- بادزهر کیاش ؛ حجرالتیس
. رجوع به حجرالتیس و الجماهر ص 203 و پادزهر در همین لغت نامه شود.
|| مهره مار که حجرالحیه باشد.
(برهان ). مهره مار. (ناظم الاطباء).
/////////////
تریاق . [ ت َ / ت
رْ ] (معرب ، ا) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف ، که چند ادویه را کوفته و بیخته
در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد. (غیاث اللغات ). ماخوذ
از یونانی ، معجونی مرکب از داروهای چند که وقتی آنرا دوای مخصوص همه اقسام سموم حیوانی و لاغ افعی می دانستند و هر بیست
نخود آن دارای یک گندم تریاک است . (از ناظم الاطباء). از راه لفظ، اطبا گویا او را
تفسیری نکرده اند اما معنی او، از روی تفهیم در روزگار ما آن است که هر دارویی که مضرات
زهرها را دفع کنداو را تریاق تعریف کنند. (از ترجمه صیدنه ). مرکبی است معروف که تریاق فاروق قسم اعلای
آن است و هر دو کلمه (تریاق و تریاک ) یونانی معرب و بمعنی مطلق فادزهر شهرت دارد...
(آنندراج ). معجونی مرکب از داروهای مسکن و مخدر که به عنوان ضددردها و سموم بکار میرفته
و در ترکیبش عصاره های گیاهان خانواده شقایق
و خشخاش بکار میرفته است ، تریاق فاروق ، تریاق کبیر. (از فرهنگ فارسی معین ). پادزهر.
فادزهر. پازهر :
می دشمن مست و دوست
هشیار است
اندک تریاق و بیش
زهر مار است .
(منسوب به بوعلی سینا).
/////////////
بادزهر
بفتح با و الف و سکون دال مهمله و زای معجمه و ها و راء مهمله اسم فارسی
جنس تریاق است و بعربی حجر السم نامند و کاه بارابفا بدل می کنند و فادزهر می کویند
که معرب بادزهر باشد و کاه دال را می اندازند و با زهر می کویند و وجه سمیۀ آن کفته
اند باز زهر است که یک زا را انداخته با زهر باشد نامیدند و در قرابادین کبیر بتفصیل
ذکر یافت و آن حیوانی و معدنی می باشد و هریک را انواع بسیار است اما حیوانی پس آن
سنکی است که در شیردان و یا روده و یا زهرۀ بعضی حیوانات مانند بز کوهی و کاو کوهی
و میمون و قنفذ یافت می شود و شنیده شده که نزدیک زهرۀ آن تکون می یابد و چون مطلق
ذکر شود مراد حجر التیس است که بهترین انواع آن است خصوصا که از بز کوهی که در کوهسار
شبانکارۀ فارس باشد و آن باشکال مختلفه می باشد طولانی و هیکلی و مدور و پهن جهت آنکه
بر هرچه منعقد کردد بشکل همان می کردد مثل آنچه بر چوب مخلصه و یا تخم آن منعقد شده
باشد طولانی و هیکلی می باشد و این هر دو بسیار خوب است و اکر بر چیزی دیکر مانند استۀ
خرما یا تمر و با پشم بسته شده باشد بشکل آنها می باشد و آن چوب و یا تخم مختلفه را
مغز فادزهر می نامند و پهن آن اکثر پشمی است یعنی پشم در جوف آن می باشد و آن پشم اکر
کم است چون در آب اندازند ته نشین می کردد و اکر بسیار است بر روی آب می ایستد
ص: 370
و آنچه در اماکن دیکر غیر شبانکاره و نواح آن بهم می رسد بسیار ضعیف و
کم خاصیت است مانند کوهستان هند و دکهن و غیرها جهت آنکه در کوهستان شبانکاره کیاه
مخلصه بسیار می باشد که با قوت تریاقیت است و خوراک آن حیوان اکثر آن است و در جاهای
دیکر نیست و مقدار بادزهر در بزرکی و کوچکی مختلف می باشد و تا چهار مثقال دیده شده
و رنک آن بیشتر سبز زیتونی تیره و یا صاف براق و جرم آن تو بر تو یعنی پرده بالای پرده
مانند پیاز می باشد و کویند که در حین کرمی که از خوف آن حیوان برمی آورند نرم می باشد
و برسیدن هوای خارجی صلب می کردد بمجرد براوردن در دهان می اندازند و بتقلب زبان آن
را بهر شکلی که می خواهند می سازند و لهذا بعد برآوردن از دهان و انعقاد براق و املس
می باشد و شاید وجه براقیت و املسیت آن محض همین نباشد زیرا که پردهای زیرین آن نیز
املس و براق است و بدانکه آن را جعل نیز می کنند از صبر و کندر و چند دوای دیکر درهم
کرده بشکل بادزهر می سازند و فرق آن است که چون سوزنی را کرم کنند و در ان فرو برند
اکر سر سوزن زرد شود و دود زردی از ان مشاهده کردد اصلی است و اکر سیاه جعلی است و
کویند امتحان خوبی آن آنست که چون با خاکستر سفید خشک بر کف دست بمالند خاکستر سبز
پستۀ کردد و چون قدری سائیده در شیر اندازند شیر را منجمد کرداند و سائیدۀ آن سرخ مائل
بسیاهی باشد و سرخ و زرد و سبز آن متوسط است و اصل آن است که کسانی که مکرر آن را دیده
اند از دیدن جوهر و قماش و رنک آن درمی یابند که اصلی است یا مجعول و مصنوع و علامت
حیوانی که در جوف آن تکون یافته آنست که اکثر لاغر و با قوت و خوشحال می باشد و از
میان امثال خود دور و تنها می کردد
ص: 371
طبیعت آن
در آخر دوم کرم و در اول سوم خشک
افعال و خواص و منافع آن
موافق جمیع امزجه و دافع اکثر سموم حاره و باردۀ حیوانیه و نباتیه و معدنیه
است جهت آنکه اثر آن چنانچه ذکر نموده اند نه بطبیعت و مزاج فقط است بلکه بخاصیت و
صورت نوعیه است و مقوی جمیع قوی و ارواح و حواس و اعضای رئیسه و حرارت غریزیه و باه
و مفرح و منشط و مزیل غم است شربا و طلای آن با آب کشنیز تازه جهت اورام حاره و با
کلاب جهت طاعون و اورام بارده و با شراب جهت کزیدن مار افعی و عقرب و جانوران سمی و
هوام و تسکین وجع آنها در ساعت و باید که قدری نیز بخورند با کلاب و آب رازیانه نیز
بدستور و بتنهائی جهت کزیدن هوام و ذرور آن بر موضع جراحت هوام و غیر آن جذب سم می
نماید و بترشح دفع می کند و باعث التیام آن می کردد و کویند چون شخص را زهر خورانیده
باشند و همان لحظه فادزهر آزموده را در دهان نکاهدارد نفع تمام بخشد و اکر چند عدد
فادزهر موصوف را در کاسۀ چینی بکذارند و بالای آن شیر کاو بدوشند و بعد از زمانی که
شیر قدری قوت و کیفیت بادزهر را کسب نموده باشد بنوشند نفع عظیم می بخشد مقدار شربت
آن از یک قیراط تا دو قیراط و در بعضی امزجۀ باردۀ رطبه و یا با بعضی مصلحات تا سه
قیراط تجویز نموده اند و زیاده از ان کشنده مضر محرورین و مورث التهاب و اسهال دموی
و احتراق خون مصلح آن اشیاء مبرده بدل آن بوزن آن حجر الایل و اکر نباشد بادزهر معدنی
نوع اعلی و یا زمرد صافی شفاف کهنه و یا زبرجد است و کیفیت ظهور و اطلاع بر ان در ولایت
فارس و جودت و رداءت و دستور خوردن آن در اول فصل بهار و غیر آن و حبوب و مفرح بادزهری
در قرابادین کبیر بتفصیل ذکر یافت و می کویند در ولایت کول کنده و تلنکانه که از حدود
ملک دکهن است از رودۀ گاو کوهی و گاومیش جنکلی نیز برمی آید وافر و بسیار و سبز زرد
رنک و کوچک و بزرک تا بیست مثقال و لیکن بی رونق و بی جلا می باشد و بسیار ضعیف العمل
و کم قوت و نیز کفته اند که در جزائر بحر هند و چین نوعی از فادزهر میمونی بهم می رسد
که از رودۀ میمون برمیآورند و رنک آن نیز بزردی مائل است و هیکلی شکل و باریک دراز
ص: 372
و بشکل دل مرغ نیز و پادشاهان آن همت بقیمت اغلا می خرند و در خزائن خود
نکاه میدارند و برای آن خواص و منافع بسیاری نقل می کنند و بکمان خود مانند بادزهر
بزی شبانکاره می دانند.
بادزهر قنفذی
از جملۀ ادویۀ جدیده است که اهل فرنک بتازکی اطلاع بر ان یافته اند
ماهیت آن
چیزی است صلب مدور اندک طولانی قریب بشکل جوزبوا و برنک آن و کوچک و بزرک
بمقدار جوز بزرک اندک طولانی که در زهرۀ بعضی از قنفذهای جبلی در بعضی از جزائر ملک
فرنک متکون می کردد و کویند که آن جزیرۀ بناویه است که جاوه نیز نامند و علامت تکون
آن آنست که آن حیوان روز به روز ضعیف و لاغر می شود و از میان قنفذها برآمده جدا تنها
می کردد و آخر هلاک می شود و چون مطلع کشتند شکم آن را شکافته برمیآورند
طبیعت آن
کرم و خشک در سوم و منسوب بمشتری است
افعال و خواص آن
آنچه شنیده و مشاهده شده آنست که جهت امراض باردۀ رطبه و دفع بعضی سموم
و سوء هضم و تخمه و هیضه و اوجاع کرده و مثانه و تقویت بعضی قوی نافع است و طریق استعمال
آن آنست که در ظرفی مقداریست مثقال تا چهل مثقال آب شیرین خالص صافی می کنند و لمحه
آن سنک را بآهستکی در میان آن می کذارند تا آب تلخ کردد پس برآورده آن آب را بیک دفعه
یا دو دفعه بمریض می خورانند و آن سنک را خشک نموده نکاه می دارند و این هرچند زودتر
آب را تلخ نماید بهتر و قوی الاثرتر است و بتدریج و کثرت استعمال جرم آن اندک اندک
بتحلیل می رود و می کذارد در آب و آب را دیرتر تلخ می کرداند و خواص هم کم می شود چنانچه
در سنه یکهزار و یک صد و نود قدسی برادر عالیقدر نواب مبارز الملک معین الدوله خان
خانان سید محمد رضا خان بهادر مظفر جنک در کلکته از عمدۀ تاجر ارمنی چهار عدد همین
را که دو عدد خرد و کلان و دو عدد برابر جوز در تار طلا کرفته بودند و بچهار هزار روپیه
خرید نموده آورده بودند از ان جمله یکی از انها که بفقیر داده بودند چند جا در هیضه
و بعد وضع حمل بعضی نسوان را بسبب برودت تغیر حالت شده بود امتحان شده فائدۀ بسیار
بخشید باقی خواص مسمی که مسطور نموده
ص: 373
بادزهر معدنی
آن را بعربی حجر السم و بفارسی بادزهر کانی و زهر مهره نامند و در بعضی
لغات معروف بحجر قیطاس است
ماهیت آن
حجری معدنی است و معادن آن مملکت خطا و جبال چین و هند و اجمیرود کهن
و تبت و قندهار و باختر و خراسان و کرمان و توران و خلیص است که از نواح مدینۀ طیبه
است و بهترین آن خطائی پس قندهاری پس خراسانی پس خلیصی است که خوش بو و خوش طعم و املس
و خوش قماش و خوشرنک و سائیدۀ آن سفید و خوش بو و کفدار باشد و هرچند این اوصاف در
ان زیاده و بیشتر باشد بهتر و اثر آن قویتر است و دیکر آنکه چون با افیون و یا با آب
برک نیم بسایند تلخی آن هر دو را زائل کند و یا آنکه چون برک نیم را بخایند و مقارن
آن زهر مهره سائیده بخورند تلخی آن محسوس نکردد و همچنین افیون و دیکر آنکه در یکی
از سموم مشروبه و یا ملدوغه استعمال نمایند اکر نفع و اثر از ان ظاهر شد خوب است و
الا نه و امتحانات دیکر نیز کفته اند و اکثری از انها خالی از مبالغه نیستند مانند
آنکه چون بقدر دو جو از آن را بسایند و بخورد افعی دهند اکر آن را هلاک نماید خوب است
و الا فلا و آنکه چون بر طعام سم آلوده کذارند اکر عرق کند بسیار خوب است و الانی و
بدترین آن دکهنی است و کویند الوان مفردۀ آن شش است زرد و سفید و سبز و اغبر و نخدی
و منقط و این شش قسم را احقر دیده و الوان دیکر مانند سیاه و ما بین زردی و سفیدی و
برنک وسمه و زرد مائل بسبزی و زرد مائل بسرخی و سرخ کلابی شلغمی و مخطط بسبز و زرد
و سیاه و ابری ملون بدان الوان و غیر اینها نیز بنظر رسیده و جرم
ص: 37
بعضی بسیار صلب مانند قندهاری و شاه مقصودی و بعضی متوسط مانند خطائی
و خلیصی و بعضی رخو مانند دکهنی و جمیری
طبیعت آن
بعضی کرم می دانند و بعضی سرد و بعضی معتدل مائل بحرارت شاید قول اول
باعتدال اقرب بصواب باشد و یابس در دوم بالاتفاق
افعال و خواص و منافع آن
آن موافق جمیع امزجه و دافع سموم و سم بیش و مقوی همه قوی و ارواح و حافظ
آنها جهت آنکه فعل آن بخاصیت است نه بطبیعت فقط و مانع ضرر هوای وبائی و اختلاف میاه
و اهویه و مانع تعفن اخلاط و ازالۀ سمیت آنها و مبهی و مقوی اعصاب و مفاصل و محلل و
رادع اورام حاره و بارده و جهت مالیخولیا و ربو و ضیق النفس و ازالۀ هم و غم و توحش
و خفقان و ضعف قلب و معده و اسهال و قئ و هیضه و طاعون و وبا نافع شربا با کلاب یا
با عرق بیدمشک و یا عرقهای مناسبۀ دیکر و یا با آب خالص و چون آن را به آب بسایند و
حب ساخته هر روز یک قیراط فرو برند تا چهل روز جهت حفظ صحت و منع ضرر هوای وبائی و
اختلاف میاه و اهویه و منع تعفن اخلاط و ازالۀ سمیت آنها و تقویت اعصاب و باه نافع
رازی کفته که آن را در دفع سمیت بیش بهتر از ادویۀ تریاقیۀ مفرده و مرکبۀ دیکر یافتم
و آن بادزهر زرد مائل بسفیدی رخو موج دار براق مانند شب یمانی بود و حکیم هاشم طهرانی
در رسالۀ فادزهریۀ خود نوشته که از غرایب آثار آن این است که شخصی از روی جهل در حالت
تخمه فصد کرد و درد شدیدی در جانب جکر و اضلاع او عارض کردید سه دانک ازین فادزهر سائیده
بسه دفعه هر دفعه یک دانک باو خورانیدم هر دفعه آزار او تخفیف می یافت تا آخر روز صحت
یافت و کویند آشامیدن نیم دانک از عرق آنکه از تابش آفتاب بهم رسد جهت ازالۀ خفقان
فی الفور و درد چشم و اشتعال جمی مجرب است اکر اصلی داشته باشد و از ان این مقدار عرق
براید و افلاطون در کتاب جامع الخواص آورده که آن سم را جذب می نماید و شریانات و سائر
عروق بدن را از ان پاک می سازد و خونرا از سمیت خالص می کرداند و هر سم قاتلی که باشد
هرکاه مبادرت در خوردن آن نموده شود پیش از انتشار و پراکنده شدن در بدن خواه آن سم
مشروب باشد یا ملدوغ و یا ملسوع و اکر آن را بسایند و بر موضع لسع هوام ارضیه بپاشند
سم را بترشح دفع نماید و ارسطو کفته که اکر از بادزهر معدنی نوع اعلای آن انکشتری سازند
و در دست کنند و همیشه با خود نکاهدارند سموم با دارندۀ آن چندان اثری نکند که در غیر
آن و دستی که در ان این انکشتری باشد اکر داخل طعامی مسموم کنند حدت و قوت آن را بشکند
و ضعیف کرداند و چون آن انکشتری را در دهن مسموم کذارند و بمکد آن را نافع است او را
و کفته اند که اکر برین سنک در وقتی که قمر در برج عقرب باشد صورت عقربی نقش کنند و
بر نکین دان انکشتری طلا نصب نمایند عقرب بدارندۀ آن مضرت نرساند و نزدیک او نکردد
و با خود داشتن این انکشتری نیز این اثر دارد و چون در دهان مسموم کذارند و بمکد و
یا بر موضع لذع عقرب و هوام و طیارات ذوات السموم مانند ذراریح بمالند نافع و موثر
است و کفته اند که چون نوع سفید آن را سائیده جهت سموم بخورند زهر را بطریق عرق دفع
نماید و چون بر موضع الم ضربه و سقطه طلا نمایند زوال الم و منع تورم آن نماید و بدستور
انواع دیکر آن مقدار شربت آن در دفع سموم از یک دانک تا دو دانک و در سائر امور از
یک قیراط تا دو دانک بدل آن زبرجد اعلی است بوزن آن و زمرد نیم وزن آن و طین داغستانی
یک وزن و نیم و حبوب و سفوف آن در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////////
Bezoar
From Wikipedia, the free encyclopedia
Bezoar stones were seen as valuable
commodities, sometimes with magical healing properties, as in the early modern
English case Chandelor v Lopus[1]
Bezoar
|
|
Classification and external resources
|
|
A bezoar /ˈbiːzɔər/ is a mass found trapped in the gastrointestinal system,[2]though it can occur in
other locations.[3][4] A pseudobezoar is
an indigestible object introduced intentionally into the digestive system.[5]
There
are several varieties of bezoar, some of which have inorganicconstituents and
others organic. The term has both a modern (medical,
scientific) and a traditional usage.
Contents
Bezoars
were sought because they were believed to have the power of a universal antidote against any poison. It was believed that a
drinking glass which contained a bezoar would neutralize any poison poured into
it. The word "bezoar" comes from the Persian pād-zahr (پادزهر),
which literally means "antidote".
The Andalusian physician Ibn Zuhr (d. 1161), known in
the West as Avenzoar, is thought to have made the earliest description of
bezoar stones as medicinal items.[6] Extensive reference
to it is also to be found in thePicatrix, which may be earlier.
In
1575, the surgeon Ambroise Paré described an
experiment to test the properties of the bezoar stone. At the time, the bezoar
stone was deemed to be able to cure the effects of any poison, but Paré
believed this was impossible. It happened that a cook at King's court was
caught stealing fine silver cutlery and was sentenced to death by hanging. The
cook agreed to be poisoned instead. Ambroise Paré then used the bezoar stone to
no great avail, as the cook died in agony seven hours later.[7] Paré had proved
that the bezoar stone could not cure all poisons as was commonly believed at
the time.
Modern
examinations of the properties of bezoars by Gustaf Arrhenius and Andrew A.
Benson of the Scripps Institution of Oceanography have shown that
they could, when immersed in an arsenic-laced solution, remove the poison. The
toxic compounds in arsenic are arsenate and arsenite. Each is acted upon
differently, but effectively, by bezoar stones. Arsenate is removed by being
exchanged for phosphate in the mineral brushite, a crystalline structure found
in the stones. Arsenite is found to bond to sulfur compounds in the protein of
degraded hair, which is a key component in bezoars.[8]
A
famous case in the common law of England (Chandelor v Lopus, 79 Eng Rep. 3, Cro.
Jac. 4, Eng.
Ct. Exch. 1603)
announced the rule of caveat emptor, "let the buyer
beware", if the goods they purchased are not in fact genuine and
effective. The case concerned a purchaser who sued for the return of the
purchase price of an allegedly fraudulent bezoar. (How
the plaintiff discovered the
bezoar did not work is not discussed in the report.)
The Merck Manual of Diagnosis
and Therapy notes that consumption of unripened persimmons has been identified
as causing epidemics of intestinal bezoars, and that up to 90% of bezoars that
occur from eating too much of the fruit require surgery for removal.[9]
A
2013 review of three databases identified 24 publications presenting 46
patients treated with Coca-Cola for phytobezoars. The cola was administered in
doses of 500 mL to up to 3000 mL over 24 hours, orally or by gastric lavage. A
total of 91.3% of patients had complete resolution after treatment with
Coca-Cola: 50% after a single treatment, others requiring the cola plus
endoscopic removal. Surgical removal was resorted to in four patients.[10]
·
Food boluses (or boli; singular
bolus) carry the archaic and positive meaning of bezoar, and are composed of
loose aggregates of food items such as seeds, fruit pith, or pits, as well as
other types of items such as shellac, bubble gum, soil, and concretions
of some medications.
·
Lactobezoar is a specific type
of food bezoar comprising inspissated milk. It is most
commonly seen in premature infants receiving formula foods.
·
Pharmacobezoars (or medication
bezoars) are mostly tablets or semiliquid masses of drugs, normally found
followingoverdose of sustained-release medications.[11]
·
Phytobezoars are composed of
indigestible plant material (e.g., cellulose), and are frequently
reported in patients with impaired digestion and decreased gastric motility.
·
Diospyrobezoar is type of
phytobezoar formed from unripe persimmons.[12] Coca-Cola has been used in
the treatment.[13][14][15]
·
Trichobezoar is a bezoar formed
from hair[16] – an extreme form
of hairball. Humans who frequently
consume hair sometimes require these to be removed. The Rapunzel syndrome, a very rare and extreme
case, may require surgery.
·
A bezoar in the esophagus is common in young
children and in horses. In horses, it is known
as choke.
·
Esophageal bezoars in the
nasogastrically fed patients on mechanical ventilation and sedation have been
reported to be due to precipitation of certain food types rich in casein, which
get precipitated with gastric acid reflux to form esophageal bezoars.
·
Ox bezoars (cow bezoars)
are used in Chinese herbology, where they are
called niu-huang (牛黃) or calculus bovis. These are gallstones,
or substitutes, from ox or cattle gall bladder bile. There are artificial
calculus bovis used as substitutes. These are manufactured from cholic acid
derived from bovine bile.[17] In some products,
they claim to remove "toxins" from the body.
·
In alchemy, "animal
bezoar" is the heart and lungs of the viper, pulverized together.[18] Mineral bezoar is
an emeticpowder of antimony, correct with nitric acid, and softened by
repeated lotions, which were said to carry off the purgative virtue of the
antimony, and substitute a diaphoretic one. It promoted
sweat like the stone of the same name.[18]
Notes
3. Jump up^ Bala M,
Appelbaum L, Almogy G (November 2008). "Unexpected cause of large bowel
obstruction: colonic bezoar". Isr. Med. Assoc. J. 10 (11):
829–30.PMID 19070299.
4. Jump up^ Pitiakoudis M,
Tsaroucha A, Mimidis K, et al. (June 2003)."Esophageal and
small bowel obstruction by occupational bezoar: report of a case". BMC
Gastroenterol. 3 (1): 13.doi:10.1186/1471-230X-3-13. PMC 165420.PMID 12795814.
5. Jump up^ Mintchev MP,
Deneva MG, Aminkov BI, Fattouche M, Yadid-Pecht O, Bray RC (1 February
2010). "Pilot study of
temporary controllable gastric pseudobezoars for dynamic non-invasive gastric
volume reduction". Physiol. Meas.31 (2):
131–44. doi:10.1088/0967-3334/31/2/001.PMID 20009188.
7. Jump up^ Stephen Paget (1897). Ambroise Paré and His
Times, 1510–1590. G.P. Putnam's Sons. pp. 186–187.
9. Jump up^ Merck Manual,
Rahway, New Jersey, Sixteenth Edition, Gastrointestinal Disorders, Section 52,
p. 780
10. Jump up^ Ladas SD,
Kamberoglou D, Karamanolis G, Vlachogiannakos J, Zouboulis-Vafiadis I (2013).
"Systematic review: Coca-Cola can effectively dissolve gastric
phytobezoars as a first-line treatment". Aliment Pharmacol
Ther. 37 (2): 169–173.doi:10.1111/apt.12141. PMID 23252775.
11. Jump up^ Buckley NA,
Dawson AH, Reith DA (January 1995). "Controlled release drugs in overdose.
Clinical considerations". Drug Safety. 12 (1):
73–84.doi:10.2165/00002018-199512010-00006.PMID 7741985.
13. Jump up^ Chung YW, Han
DS, Park YK, et al. (July 2006). "Huge gastric
diospyrobezoars successfully treated by oral intake and endoscopic injection of
Coca-Cola". Dig Liver Dis. 38(7):
515–7. doi:10.1016/j.dld.2005.10.024.PMID 16330268.
14. Jump up^ Ha SS, Lee HS,
Jung MK, et al. (December 2007). "Acute Intestinal
Obstruction Caused by a Persimmon Phytobezoar after Dissolution Therapy with
Coca-Cola".Korean Journal of Internal Medicine. 22 (4):
300–3.doi:10.3904/kjim.2007.22.4.300. PMC 2687663.PMID 18309693.
15. Jump up^ Hayashi, Kazuki;
Ohara, Hirotaka; Naitoh, Itaru; Okumura, Fumihiro; Andoh, Tomoaki; Itoh,
Takafumi; Nakazawa, Takahiro; Joh, Takashi (November 12, 2008). "Persimmon bezoar
successfully treated by oral intake of Coca-Cola: a case report". Cases Journal. London, England, U.K.:BioMed Central (published December
11, 2008). 1: 385.doi:10.1186/1757-1626-1-385. ISSN 1757-1626.OCLC 234326274. Retrieved November
23, 2015.Referring to past reports [1-9], the period from the
administration of Coca-Cola until the disappearance of the bezoars was a
minimum of 1 day and a maximum of 2 months.
16. Jump up^ Malhotra A,
Jones L, Drugas G (November 2008)."Simultaneous
gastric and small intestinal trichobezoars".Pediatr Emerg
Care. 24 (11): 774–6.doi:10.1097/PEC.0b013e31818c2891.PMID 19018222.
17. Jump up^ Ingredients, AN
KUNG NIU HUANG WAN (Bezoar Chest Functioning Pills), Peking
Tung Jen Tang, Peking, China. 1980.
18. ^ Jump up to:a b Chambers, Ephraim (1728).
"Bezoar". Cyclopaedia, or an
Universal Dictionary of Arts and Sciences. 1. London.
p. 98b.
Bibliography
·
Barry Levine. 1999. Principles
of Forensic Toxicology. Amer. Assoc. for Clinical Chemistry. ISBN 1-890883-87-5.
·
Martín-Gil FJ,
Blanco-Ávarez JI, Barrio-Arredondo MT, Ramos-Sanchez MC, Martin-Gil J. Jejunal
bezoar caused by a piece of apple peel – Presse Med, 1995 Feb. 11;
24(6):326.
·
The Poison Sleuths:
Arsenic – The King of Poisons. Retrieved March 10, 2007. (This webpage
is a reprint by the author of an article originally published in the 1997 issue
of Science Reporter, published by the National Institute of Science
Communication (CSIR) in India.)
·
This article incorporates
text from a publication now in the public domain: Chambers,
Ephraim (ed.). "Bezoar".Cyclopædia, or an Universal
Dictionary of Arts and Sciences. James and John Knapton,
et al.
Further
reading
·
Borschberg, Peter,
"The Euro-Asian Trade in Bezoar Stones (approx. 1500–1700)", Artistic
and Cultural Exchanges between Europe and Asia, 1400–1900: Rethinking Markets,
Workshops and Collections, ed. Thomas DaCosta Kaufmann and Michael North,
Aldershot: Ashgate, 2010, pp. 29–43. https://www.academia.edu/4311591
·
Borschberg, Peter,
"The Trade, Forgery and Medicinal Use of Porcupine Bezoars in the Early
Modern Period (c.1500–1750)", ed. Carla Alferes Pinto, Oriente,
vol. 14, Lisbon: Fundação Oriente, 2006.
Definitions from
Wiktionary
|
|
Media from Commons
|
|
Quotations from
Wikiquote
|
|
Texts from Wikisource
|
|
Textbooks from
Wikibooks
|
&&&&&&&&&&&
باذنجان . [ ذَ / ذ ] (معرب ، ا) معرب باذنگان
. ترکاری معروف که بهندی بیگن گویند. (غیاث ) (آنندراج ). ماخوذ از بادنجان فارسی و
بمعنی آن . (ناظم الاطباء). باتنگان . بادنجان . و رجوع به بادنجان و بادمجان و المعرب
جوالیقی ص 314 و نشوءاللغه صص 88 - 98 شود. جیم آن معرب از کاف فارسی است و آنرا مَغْذ.
و وَغْذ نیز نامند، و آن بر دو گونه است ، سپید که ثمره آن دراز و نرم است و طول آن قریب بیک وجب میرسد،
و سیاه که مستدیر است و گاهی هم اندکی دراز میباشد و نوع نخست ، نیکوتر و لطیف تر است
. (از تذکره داود ضریر انطاکی ). و رجوع به
ج 1 ص 69 همان کتاب شود. || ابوجراده (نوعی پرنده
طعمه خوار). و در شام البصیر خوانند. (دزی ج 1 ص 48).
//////////////
بادنجان
بفتح با و الف و کسر دال مهمله و سکون نون و فتح جیم و
الف و نون معرب بادنکان فارسی است بعربی مغد و وغد و بهندی بیکن بلغتی بهانتا
نامند
ماهیت آن
معروف است بری و بستانی می باشد و نزد اطلاق مراد ثمر
بستانی
٢٠٠آنست که مستعمل است غذاء و دواء و بهترین
آن تازه کم تخم پوست بنفش براق مدور و باندک طولانی آنست و سفید باوصاف مذکوره نیز
خوب می باشد و باید که چون ارادۀ طبخ و اکل آن نمایند پوست آن را جدا کنند و یا با
پوست چهار شق نموده و خار زده و در اندرون و برون آن نمک بمالند و یا ورق نمایند و
بران نمک بمالند و بروی هم بچینند و بکذارند دو سه ساعت در آب سرد تا آب سیاه و
تیز طعم کردد پس آن آبرا بریزند و آب دیکر بران ریزند و همچنین تجدید نمایند تا
آنکه آب سیاه نکردد و تیزی آن کم کردد پس پاک شسته با کوشت بره و بزغالۀ جوان و یا
مرغ جوان فربه و روغن کاو تازه طبخ نمایند و یا در روغن بریان کنند و زمانی دم
دهند تا خوب پخته کردد پس با سرکه یا آبکامه یا آب انارین و اناردان و کوله پر و
کرویا و امثال اینها که مصلح و دافع سده اند تناول نمایند یا بدون کوشت بروغن
مذکور پخته یا ورق ورق کرده بدستور نمک مالیده و آب سیاه و تیز برآورده در روغن
بریان کرده و یا در تنور و یا در خاکستر کرم اجاغ بکذارند که پخته شود برآورده و
پوست آن را جدا کرده و ریشها دور کرده از دست خوب مالیده در کوشت و یا بی کوشت در
ان نمک و پیاز و زنجبیل تر را ریزه ریزه کرده و قدری ماست داخل کرده در روغن بریان
نموده یا خام که بهندی بهرته نامند تناول کنند و اکر چنان نکنند و بعد شق و یا ورق
خارها بران بزنند و نمک در جوف آن پر کنند و یا بران بمالند و زمانی بکذارند تا
زردآب حاد آن از ان جدا کردد پس با آب خالص پاک شسته بدستور طبخ نموده تناول
نمایند و یا آنکه با آب و نمک یکدو جوشی داده آب آن را بریزند پس طبخ نموده بخورند
بد نیست و بادنجانی که مدتی بر درخت مانده باشد و یا سخت کشته بالیده نکردد نباید
خورد
ص: 37
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم منسوب بمشتری است و بعضی در سوم خشک
کفته اند
افعال و خواص آن
مقوی معده و مفتح سددی که از غیر آن بهم رسیده باشد زیرا
که خود مسدد کبد و طحال است و ملین صلابات و با روغن ملین طبع و با سرکه قابض و
مدر بول و بالخاصیت مسکن اوجاع حار و خوش بوکنندۀ عرق و قاطع عرق الدم و دافع سنان
که بدبوئی زیر بغل و کنج ران باشد و مجفف رطوبات غریبه و مورث درد پهلو و عانه و
بواسیر و مولد سودا و ادمان آن مفسد رنک رخسار و محدث بثور و قوبا و بواسیر و درد
چشم سوداوی و قولنج مصلح آن طبخ نمودن آن با کوشتها و روغن و اشیای مذکوره است و
چون بریان نمایند بدستور مذکور و بخورند جهت تقویت معده و دفع قئ شخصی که طعام
تناول نماید و قئ کند و چون بکیرند از آب مغز پختۀ آن مقدار یک اوقیه و در شراب
خوب بمالند و بیاشامند ادرار بول نماید و چون از آب حادی که بادنجان را در آب خیسانیده
باشند چنانچه ذکر یافت دست و پا را که عرق نماید بشویند چند مرتبه زائل کردد و چون
بسوزانند و خاکستر آن را با سرکه خمیر نمایند و بر ثآلیل بمالند قلع نماید و چون
اقماع یعنی دنبالۀ آن را در سایه خشک نمایند و نرم سائیده بر بواسیر و سائر امراض
مقعده بپاشند بعد از آنکه آن موضع را بروغن بادام تلخ یا بنفشه یا بابونه چرب
نموده باشند مفید و اهل هند کویند که چون بادنجان را در زیر آتش کنند تا نیم پخته
کردد پس برآورده بفشارند و آب آن را بکیرند مقدار ده پانزده مثقال و با پنج و شش
مثقال شکر سیاه که بهند کر نامند بیاشامند جهت رفع الم ضربه و سقطه قائم مقام
مومیائی است و مجرب و چون بادنجان های کوچک را با اندک آبی و قلیل نمکی طبخ نمایند
تا پخته شود پس فشرده آب آن را بکیرند و با هموزن آن زیت بآتش ملایم طبخ دهند تا
آب رفته روغن بماند و روز بر ثآلیل برآمده بمالند و شب ثفل آن را بران به بندند آن
را زائل کرداند و اکر بجای روغن زیت روغن تخم کتان نمایند جهت ازالۀ شقاق و اورام
عصب و سرمازدکی مفید و چون بادنجان زرد شدۀ رسیده را با تخم پزند تا مهرا شود و
تخم آن را نرم سائیده
ص: 377
٢٠١با موم روغن بر شقاق میان انکشتان و پاشنۀ
پا بمالند در حال زائل کرداند و چون جوف بادنجان زرد شده را خالی کنند و بروغن کدو
پر کرده در تون تنور نیمکرم مقدار یک روز بکذارند پس روغن را برآورده در کوش
بچکانند جهت ازالۀ درد آن مجرب و چون اقماع و کلش را اضافه نمایند جهت بواسیر
بیعدیل المضار سفید طولانی و یا بنفش پرتخم با حدت آن ردی و مضر و از ان در رداءت
زیاده نوعی است که در هند و بنکاله باره مسیا نامند یعنی دوازده ماه ثمر می دهد و
ثمر آن همیشه یافت می شود و آن باریک طولانی است تا یک شبر و زیاده و غیر طولانی
نیز و پر تخم و تند می شود مکر نوعی که نیز دوازده ماه یافت می شود سفید و مدور و
کم تخم می باشد بد نیست چندان ضرر ندارد و از خاصیت بادنجان است که چون آن را
برخلاف جهت دو سوراخ نمایند یکی در عرض که از طرف دیکر بکذرد و سوراخ دیکر که
نکذرد و در آب نمک اندک جوشی دهند و در آب آن بکذارند متغیر و فاسد نمی کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
بادنجان
اشاره
در کتب طب سنتی با نامهای «بادنجان»،
«مغد»، «وغد» و در کتب فارسی قدیم «پاتنگان» آمده است. به فرانسویMelongine وAubergine وMelongene و به انگلیسیEggplant نامیده میشود. گیاهی
است از خانوادهSolanaceae
نام علمی آنSolanum melongena L . و مترادف آن:Solanum melongena Var
esculentum Nees
. است.
مشخصات
بادنجان گیاهی است یکساله ساقه آن استوانهای،
پوشیده از کرک و پرشاخه.
برگهای آن بیضی، نوک باریک، با کرکهای
پنبهای. گلهای آن بنفش، میوه آن اغلب دراز با رنگ بنفش تیره و سیاه. بعضی از ارقام
آن زرد یا سفید است.
واریته سیاه آن خوردنی است و سایر واریتهها
زینتی هستند. تکثیر آن از طریق کاشت بذر آن در خزانه در زیر شاسی در اسفند انجام میگیرد.
یک ماه بعد نهالهای کوچک را در خزانه دیگری در زیر شاسی با فواصل بیشتری میکارند و
آن را در اواخر اردیبهشت به مزرعه منتقل میکنند. بادنجان بومی هند است و از آن دیار
برخاسته و به سایر مناطق رفته است و در حال حاضر در اغلب کشورها کاشته میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 11
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در برگ و شاخهها
و گل بادنجان الکالوئیدسولانین 28] وجود دارد و همچنین در میوه نارس آن نیز مشخص شده
است. ولی در میوه رسیده آن مقدارش خیلی کم است و فقط میوه رسیده بادنجان خوراکی است
و با توجه به این که در معدههای ضعیف حتی وجود مقدار کم الکالوئیدسولانین نیز ممکن
است اختلالات مسمومیت ضعیفی ایجاد نماید، لذا در مصرف و خوردن بادنجان باید رعایت احتیاط
به عمل آید. برای این کار بادنجان را قبل از طبخ باید به برشهایی با پوست یا بیپوست
تقسیم و داخل و خارج آن را نمک پاشید 3- 2 ساعت بگذارند که زردآب و آب سیاهی که محتوی
الکالوئید است از آن خارج شود و در خلال این 3- 2 ساعت چند بار آب آن را عوض کنند و
آب تازه بریزند تا بکلی سیاهآب از آن خارج شود و پس از آن پخته و مصرف کنند.
گزارش دیگری نشان میدهد که در میوه بادنجان
وجود تریگونلین 29] و کولین 30] و پروتئین 31] و کلسیم و فسفر و آهن و ویتامینهایA وB وC تأیید شده است.
از نظر مواد معدنی و ویتامینها در هریک
صد گرم بادنجان رسیده مواد زیر موجود است (ارقام بالا مربوط به بادنجان خام و ارقام
زیر مربوط به بادنجان پخته با آب کم است):
آب 94/ 92 گرم، پروتئین 1؟؟؟؟ 2/ 1 گرم،
چربی 2/ 0؟؟؟؟ 2/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 2/ 3؟؟؟؟ 7/ 4 گرم، کلسیم 11/ 12 میلیگرم،
فسفر 21/ 26 میلیگرم، آهن 7/ 0؟؟؟؟ 6/ 0 میلیگرم، سدیم 1/ 2 میلیگرم، پتاسیم
150/ 214 میلیگرم، ویتامینA 10/ 10
واحد بین المللی، تیامین 5/ 0؟؟؟؟ 5/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 04/ 0؟؟؟؟
05/ 0 میلیگرم، نیاسین 5/ 0؟؟؟؟ 6/ 0 میلیگرم، ویتامینC 3/ 5 میلیگرم.
خواص- کاربرد
ریشه بادنجان و شاخههای خشک شده و برگهای
آن و گرد دم میوه آنهمه قابض و بندآورنده خون است و برای معالجه احتلام در شب و خونریزیهای
رودهای
معارف گیاهی، ج1، ص: 12
انواعی از بادنجان سیاه
و سایر انواع خونریزیها مفید است [استوارت
.
میوه بادنجان در موارد مسمومیتهای حاصل
از خوردن قارچ سمی پادزهر خوبی است و آن را خنثی میکند.
گیاه بادنجان بازکننده انسداد و گرفتگیهای
مجاری عروق است [هاو].
در هندوچین از بادنجان به عنوان یک داروی
ملین استفاده میشود [مینات و قابض است. برگها و پوست سیاه میوه ضد اسهال خونی است
[پروت و هرریر]. در فیلیپین جوشانده ریشه بادنجان به عنوان محرک و ضد آسم خورده میشود.
[گررو و کوی زمبینگ .
از نظر طبیعت بادنجان طبق نظر حکمای طب
سنتی گرم و خیلی خشک است و از نظر خواص معتقدند که مقوی معده و بازکننده انسداد و گرفتگیهای
مجاری عروق است البته نه آن دسته گرفتگیها که خود بادنجان عامل ایجاد آن است زیرا
خود بادنجان در بیماری کبد و طحال ایجاد انسداد میکند. اگر با روغن سرخ شود کمی لینت
دارد و با سرکه قابض و مدر است و مسکن دردهای گرم میباشد. بدبویی زیر
معارف گیاهی، ج1، ص: 13
بغل و کنج ران را رفع مینماید. خوردن
بادنجان به تنهایی ممکن است درد پهلو، زهار، و بواسیر و درد چشم سوداوی ایجاد کند به
همین علت معمولا آن را با گوشت و روغن و گاهی با سرکه طبخ و میخورند. آب سیاهی که
قبل از طبخ در موقع خیسانیدن از بادنجان بریده شده، خارج میشود برای رفع و خشک کردن
عرق دست و پا مفید است و اگر دست و پا را چند بار با آن آب بشویند عرق بکلی زایل میشود.
اگر بادنجان را بسوزانند و خاکستر آن را
با سرکه خمیر نمایند و به زگیل بمالند زگیل کنده میشود. و اگر بادنجان را زیر آتش
بگذارند تا نیمپخته شود و سپس آن را بیرون آورده و با فشار آب بگیرند و 75- 50 گرم
از آب آن را با 30- 25 گرم شکر قهوهای مخلوط کرده بیاشامند برای تسکین درد استخوان
شکسته و ضربخورده مفید و جانشین مومیایی است.
از بادنجان در برخی مناطق افریقا به عنوان
ضد تشنج استفاده میشود. موشهای آزمایشگاهی که تحت رژیم داروهای تشنجزا قرار داده
شده در مواردی که در عین حال در رژیم غذایی آنها عصاره بادنجان نیز وارد شده است خیلی
کمتر تشنج داشتهاند. در بادنجان ترکیبات شیمیایی به نامScopoletin وScoparone وجود دارد که ظاهرا
تشنج را متوقف میکند به این دلیل بیماری صرع و سایر ناراحتیهایی که تشنجزا هستند
بادنجان تجویز میشود.
پیماز
گونه دیگری از بادنجان که نام علمی آن-Solanum Xanthocapum
Schrad .Wendl
. و مترادف آنS .diffusum Roxb . است. مخصوص مناطق حاره است میوهاش خوراکی نیست و فقط از نظر خواص
طبی مورد توجه میباشد. در بلوچستان ایران میروید و نام محلی آن در بلوچستان «پیماز»
است و در جلالوان که با این نام شناخته میشود از جوشانده برگهای آن با شستن و کمپرس
برای کاهش تب بچهها استفاده میشود.
این گیاه که بلندی ساقه آن تا یک متر میرسد
و خاردار است برگهای آن خاردار به رنگ سبز براق و بیضی یا تخممرغی. گلهای آن آبی و
میوههای آن ریز و کوچکتر از زیتون است.
معارف گیاهی، ج1، ص: 14
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی در میوههای آن
کارپسترال 32] و در حدود 3/ 1 درصد از یک گلوکوالکالوئید به نام سولانوکارپین 33] وجود
دارد. الکالوئید گلوکوزیدی به نام سولانوکارپین که از تخم آن گرفته میشود شبیه سولانین-
اس 34] است [G .I .M .P].
گزارش دیگری نشان میدهد که در این گیاه
گلوکوزید[35] و سولاسودین 36] وجود دارد [پتلو]. روغنی که از تخم آن گرفته میشود دارای
اولئیک اسید[37]، لینولئیک اسید[38]، پالمیتیک اسید[39]، استآریک اسید[40]، آراشیدیک
اسید[41] و مخلوطی از دو استرول 42] است [گوپتا و دوت . و به علاوه بررسی دیگری نشان
میدهد که گیاه دارای در حدود 1 درصد الکالوئیدهایی است که منبع تولید کورتیزون و هورمونهای
جنسی است.
خواص- کاربرد
ریشه گیاه ملین و نرمکننده سینه است و
برای تسکین سرفه و آسم و رفع درد سینه به کار میرود. لهشده آن را اگر با شراب مخلوط
و کمی بخورند برای قطع تهوع و قی مفید است. عصاره میوههای آن برای رفع جراحت گلو مصرف
میشود و مفید است ساقه و گلها و میوه آن تلخ است و بادشکن و در موارد سوختگی پا با
آب جوش که تاولهای آبدار به کار میرود و خیلی نافع است. برگهای آن به صورت ضماد برای
رفع دردهای موضعی استعمال میشود و عصاره برگ مخلوط با فلفل در موارد روماتیسم تجویز
میشود.
غنچههای گلهای آن با محلول آب نمک برای
رفع آب که از چشم میآید مفید است. در تایوان از این گیاه برای معالجه کمخونی و کلوروز
استفاده میشود.
معارف گیاهی، ج1، ص: 15
///////////////
بادنجان
آنب و حصیل و وعد خوانند بهترین وی فارسی
شیرین تازه بود طبیعت وی گرم و خشک است در دویم اگر در روغن بریان کنند شکم براند و
اگر در سماق و یا سرکه پزند امساک کند و درد معده و خاصره آورد و سر و چشم را بد بود
و خون سیاه از وی حاصل شود و سودا تولید کند و سدّه آورد و بواسیر و لون سیاه کند شیخ
الرئیس گوید کهن وی بد بود و تازه سالمتر بود و جذام و صداع و بیخوابی آورد و مولد
سرطانات و کلف و سدّه جگر بود و اگر بسرکه پزند سدّه جگر بگشاید اما بواسیر آورد و
چون گل وی در سایه خشک کنند طلا کردن نافع بود جهت بواسیر و اگر بادنجان با روغن بذر
بپزند و از آن روغن موم روغن سازند و بر شقاق کعبین و میان انگشتان طلا کنند نافع بود
و اگر گل وی با روغن بادام تلخ همچندان بکوبند و بروغن بنفشه بسرشند و بر بواسیر طلا
کنند ببرد بفرمان خدای عز و جل و مجرب است و چون بادنجان بسوزند و خاکستر بسرشند و
بر ثالیل طلا کنند ببرد و گویند مقوی معده و قطع نزف دم بکند بخاصیت و خوردن آن اولی
بود که در آب و نمک بجوشانند و با روغن کنجد و بادام بریان کنند و با سرکه و کرویا
صاحب مخزن الادویه مینویسد: بادنجان معرب
بادنکان فارسی است بعربی مفسد و وغد و بهندی بیکن و بلغتی بهانتا گویند
لاتینSOLANUM MELONGENA انگلیسیEGG PLANT بفرانسهAUBERGINE
اختیارات بدیعی
/////////////
Eggplant
From Wikipedia, the free encyclopedia
Eggplant or aubergine
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. melongena
|
"Eggplant"
is the common name in North American and Australian English but British English
uses "aubergine".[1] It is known
in South
Asia, Southeast Asia andSouth Africa as brinjal.[2][3][4][5] Other common names
are melongene,[6] garden egg,[7] or guinea
squash.[8]
The
fruit is widely used in cooking. As a member of the genus Solanum, it is related to both
the tomato and the potato. It was originally
domesticated from the wild nightshade species, the thorn or bitter apple, S. incanum,[9][10][11] probably with two
independent domestications, one in South Asia and one in East Asia.[12]
Contents
The
eggplant is a delicate, tropical perennial often cultivated as
a tender or half-hardy annual in temperate climates. It grows 40 to
150 cm (16 to 59 in) tall, with large, coarsely lobed leaves that are 10 to
20 cm (3.9 to 7.9 in) long and 5 to 10 cm (2.0 to 3.9 in)
broad. Semiwild types can grow much larger, to 225 cm (7.38 ft) with
large leaves over 30 cm (12 in) long and 15 cm (5.9 in)
broad. The stem is often spiny. The flower is white to purple,
with a five-lobed corolla and yellow stamens. The egg-shaped glossy
purple fruit has white flesh with a meaty texture. The cut surface of the flesh
rapidly turns brown when the fruit is cut open. On wild plants, the fruit is
less than 3 cm (1.2 in) in diameter, but very much larger in
cultivated forms, reaching 30 cm (12 in) or more in length.
Botanically
classified as a berry, the fruit contains
numerous small, soft seedsthat, though edible,
taste bitter because they contain nicotinoid alkaloids like the plant's
relative, tobacco.
The
plant and vegetable have a profusion of English names: eggplant (North America, Australia), aubergine (Britain), brinjal (South Asia, South Africa,Malaysia, Singapore, and West Indies, Trinidad), melongene (Caribbean), and formerly melongena and mad-apple.
The
word "eggplant" was first recorded in 1767, and was originally
applied to white varieties;[13] some 18th-century European cultivars were
small, round, yellow or white, resembling goose or hen's eggs.
Eggplant with chicken eggs
The
other names, even mad-apple, all ultimately derive from a Dravidian word with reflexes in modern Malayalam vaṟutina andTamil vaṟutuṇai,
transmitted throughSanskrit vātigama, Prakrit vāiṃaṇa, Persian بادنجان bādingān, and Arabic bāḏinjānباذنجان.[14]
The
Arabic name is the common source of all the European names for this plant, but
through two distinct paths of transmission, with the melongene family
coming through the eastern Mediterranean, and the aubergine family
through the western Mediterranean.
In
the western Mediterranean, the Arabic (al)-bāḏinjān was
borrowed as Spanish alberengena and berenjena, Catalanalbergínia, and Portuguese beringela, whence the modern
French aubergine (and the earlier albergine, albergaine,albergame, belingèle),
the source of the British English aubergine.[14]
“
|
...probably there is no word of
the kind which has undergone such extraordinary variety of modifications,
whilst retaining the same meaning, as this...
|
”
|
In
the eastern Mediterranean, bāḏinjān was borrowed into Byzantine Greekfirst as ματιζάνιον, then
modified to μελιτζάνα melitzána and melanzana,
influenced by Greek μελανο- 'black'. This came into Italian as melongiana andmelanzana,
and into Medieval
Latin as melongena.
The Latin name was later used by Tournefort as a genus name, then by Linnaeus as a species name. These forms
came into English; though melongene has become obsolete, as
have the French merangène, melongène/melanjan,
it persists in theCaribbean English melongene or meloongen.[16] In Italian, melanzana was
interpreted as mela insana 'crazy apple', this was translated
into English asmad apple.[17]
The
Anglo-Indian name "brinjal" or brinjaul comes from
the Portuguese bringella, bringiela,
or beringela,[14] whereas the name baingan or baigan,
also sometimes used in English in South Asia as well as in Trinidad, appears to be
reborrowed from the Persian.[15]
The
plant species originated in cultivation. It has been cultivated in southern and
eastern Asia since prehistory.
The first known written record of the plant is found in Qimin Yaoshu , an ancient
Chinese agricultural treatise completed in 544.[18]The numerous Arabic and North African
names for it, along with the lack of the ancient Greek and Roman names,
indicate it was introduced throughout the Mediterranean area by the Arabs in the early Middle Ages. A book on agriculture
by Ibn
Al-Awwam in
12th century Arabic Spain described how to grow aubergines.[19] There are records
from later medieval Catalan and Spanish.[20]
The
aubergine is unrecorded in England until the 16th century. An English botany
book in 1597 stated:
This
plant groweth in Egypt almost everywhere... bringing forth fruit of the bigness
of a great cucumber.... We have had the same in our London gardens, where it
hath borne flowers, but the winter approaching before the time of ripening, it
perished: nothwithstanding it came to bear fruit of the bigness of a goose egg
one extraordinary temperate year... but never to the full ripeness.[21]
Because
of the plant's relationship with the Solanaceae (nightshade)
family,
the fruit was at one time believed to be extremely poisonous. The flowers and
leaves can be poisonous if consumed in large quantities due to the presence ofsolanine.[22]
Three varieties of
eggplant.
Different
varieties of the plant produce fruit of different size, shape, and color,
though typically purple. The most widely cultivated varieties (cultivars) in Europeand North America today are elongated
ovoid, 12–25 cm long (4 1⁄2 to 9 in) and
6–9 cm broad (2 to 4 in) in a dark purple skin.
A
much wider range of shapes, sizes and colors is grown in India and elsewhere in
Asia. Larger varieties weighing up to a kilogram (2.2 pounds) grow in the
region between the Ganges and Yamuna rivers, while
smaller varieties are found elsewhere. Colors vary from white to yellow or
green, as well as reddish-purple and dark purple. Some cultivars have a color
gradient, from white at the stem to bright pink to deep purple or even black.
Green or purple cultivars in white striping also exist. Chinese varieties are
commonly shaped like a narrower, slightly pendulous cucumber, and are sometimes
called Japanese eggplants in North America.
Oval
or elongated oval-shaped and black-skinned cultivars include 'Harris Special
Hibush', 'Burpee Hybrid', 'Bringal Bloom', 'Black Magic', 'Classic', 'Dusky',
and 'Black Beauty'. Slim cultivars in purple-black skin include 'Little
Fingers', 'Ichiban', 'Pingtung Long', and 'Tycoon'; in green skin, 'Louisiana
Long Green' and 'Thai (Long) Green'; in white skin, 'Dourga'. Traditional,
white-skinned, egg-shaped cultivars include 'Casper' and 'Easter Egg'.
Bicolored cultivars with color gradient include 'Rosa Bianca', 'Violetta di
Firenze', 'Bianca Smufata di Rosa' (heirloom), and 'Prosperosa' (heirloom).
Bicolored cultivars with striping include 'Listada de Gandia' and 'Udumalapet'.
In some parts of India, miniature varieties (most commonly called vengan)
are popular.
Melanzane alla Parmigiana, or Eggplant Parmesan
The
raw fruit can have a somewhat bitter taste, but becomes tender when cooked and
develops a rich, complex flavor. Many recipes advise salting, rinsing and
draining of the sliced fruit (known as "degorging"), to soften it and
to reduce the amount of fat absorbed during cooking, but mainly to remove the
bitterness of the earlier cultivars. Some modern varieties—including large,
purple varieties commonly imported into western Europe—do not need this
treatment. The fruit is capable of absorbing large amounts of cooking fats and
sauces, making for very rich dishes, but salting reduces the amount of oil
absorbed. Eggplant, due to its texture and bulk, is sometimes used as a meat
substitute in vegan and vegetarian cuisine.[23][24]
The
fruit flesh is smooth, as in the related tomato. The numerous seeds are soft and edible
along with the rest of the fruit. The thin skin is also edible.
Eggplant
is used in the cuisine of many countries. Eggplant is widely used in its
native Indian
cuisine,
for example in sambhar, dalma (a dal preparation with
vegetables, native to Odisha), chutney, curry, and achaar. Owing to its versatile
nature and wide use in both everyday and festive Indian food, it is often
described (under the name "baingan" or "brinjal") as the
"king of vegetables". Roasted, skinned, mashed, mixed with onions,tomatoes and spices and then slow
cooked gives the South Asian dish baingan bharta or gojju,
similar to salată de vinetein Romania. Another version of the
dish, begun-pora (eggplant charred or burnt), is very popular
in Bangladesh and the east Indian
states of Odisha and West Bengal where the pulp of
the vegetable is mixed with raw chopped shallot, green chilies, salt, fresh
coriander and mustard oil. Sometimes fried tomatoes and deep-fried potatoes are
also added, creating a dish called begun bhorta. In a dish
called bharli vangi, brinjal is stuffed with ground coconut, peanuts, and masala, and then cooked in oil.[25]
It
is often stewed, as in the French ratatouille, or deep fried as in
the Italian parmigiana di melanzane, the Turkishkarnıyarık or Turkish and
Greek musakka/moussaka, and Middle-Eastern and South Asian dishes. Eggplants can also be
battered before deep-frying and served with a sauce made of tahini and tamarind. In
Iranian cuisine, it is blended with whey as kashk e-bademjan, tomatoes as mirza
ghasemi or made into stew as khoresh-e-bademjan. It can be
sliced anddeep-fried, then served with
plain yogurt, (optionally) topped
with a tomato and garlic sauce, such as in the Turkish dishpatlıcan kızartması (meaning fried
aubergines) or without yogurt as in patlıcan şakşuka. Perhaps the
best-known Turkish eggplant dishes are imam bayıldı (vegetarian) and karnıyarık (with minced meat).
Almagro eggplants
It
may also be roasted in its skin until charred, so the pulp can be removed and
blended with other ingredients, such as lemon, tahini, and garlic, as in the
Arabbaba ghanoush and the
similar Greek melitzanosalata. A mix of roasted
eggplant, roasted red peppers, chopped onions, tomatoes, mushrooms, carrots,
celery and spices is called zacuscă in Romania , and ajvar or pinjur in the Balkans. A Spanish dish
called escalivada in Catalonia calls
for strips of roasted aubergine, sweet pepper, onion and tomato. In Andalusia,
eggplant is mostly cooked thinly sliced, deep fried in olive oil and served hot
with honey ("Berenjenas a la Cordobesa"). In the La Mancha region of central
Spain a small eggplant is pickled in vinegar, paprika, olive oil and red
peppers. The result is berenjena de Almagro, Ciudad Real. A Levantine specialty is Makdous, another pickling of
eggplants, stuffed with red peppers and walnuts in olive oil.
Eggplant
can be hollowed out and stuffed with meat, rice, or other fillings, and
then baked. In the Caucasus, for example, it is
fried and stuffed with walnut paste to make nigvziani badrijani.
In tropical and subtropical climates, eggplant can be sown
directly into the garden. Eggplant grown in temperate climates fares
better when transplanted into the garden after all danger of frost is passed. Seeds
are typically started eight to ten weeks prior to the anticipated frost-free
date.
Many
of the pests and diseases that afflict other Solanaceous plants, such
as tomato, pepper (capsicum),
and potato, are also troublesome to
eggplants. For this reason, it should generally not be planted in areas
previously occupied by its close relatives. However, since eggplants can be
particularly susceptible to pests such as white flies, they are sometimes
grown with slightly less susceptible plants, such as pepper, as a sacrificial trap crop.
Common North American pests include
the potato beetles, flea beetles, aphids, white flies and spider mites. (Adults can be removed by hand, though
flea beetles can be especially difficult to control.) A commonly used herbicide
for eggplant isdimethyl tetrachloroterephthalate. Good sanitation
and crop
rotation practices
are extremely important for controlling fungal disease, the most serious of
which is Verticillium. Four years should
separate successive crops of eggplants to reduce pest pressure.
Spacing
should be 45 to 60 cm (18 to 24 in) between plants, depending on
cultivar, and 60 to 90 cm (24 to 35 in) between rows, depending on
the type of cultivation equipment being used. Mulching helps conserve
moisture and prevent weeds and fungal diseases. The flowers are relatively
unattractive to bees and the first
blossoms often do not set fruit. Hand pollination improves the set of
the first blossoms. Growers typically cut fruits from the vine just above the
calyx owing to the somewhat woody stems. Flowers are complete, containing both female
and male structures, and may be self-pollinated or cross-pollinated.[26]
Solanum
melongena is
included in the Tasmanian Fire Service's list
of low flammability plants, indicating
that it is suitable for growing within a building protection zone.[27]
In
2013, global production of eggplants was 49.4 million tonnes, with 57% of output
coming from China alone.[29] India (27% of world
total), Iran, Egypt and Turkey were also major
producers that, combined with other Asian countries, constituted 94% of world
production.[29] More than 1,600,000
hectares (4,000,000 acres) are devoted to the cultivation of eggplants in the
world.[30]
Rank
|
Country
|
Production
|
|||
1
|
28.4
|
||||
2
|
13.4
|
||||
3
|
1.4
|
||||
4
|
1.2
|
||||
5
|
0.8
|
||||
World
|
49.4
|
Eggplant, raw
|
|
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
|
|
104 kJ
(25 kcal)
|
|
5.88 g
|
|
3.53 g
|
|
3 g
|
|
0.18 g
|
|
0.98 g
|
|
(3%)
0.039 mg
|
|
(3%)
0.037 mg
|
|
(4%)
0.649 mg
|
|
(6%)
0.281 mg
|
|
(6%)
0.084 mg
|
|
(6%)
22 μg
|
|
(3%)
2.2 mg
|
|
(2%)
0.3 mg
|
|
(3%)
3.5 μg
|
|
(1%)
9 mg
|
|
(2%)
0.23 mg
|
|
(4%)
14 mg
|
|
(11%)
0.232 mg
|
|
(3%)
24 mg
|
|
(5%)
229 mg
|
|
(2%)
0.16 mg
|
|
·
Units
|
|
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database |
Nutritionally,
raw eggplant is low in fat, protein, dietary fiber andcarbohydrates (table). It also
provides low amounts of essential nutrients, with only manganese having a moderate
percentage (11%) of the Daily Value (table).
Minor
changes in nutrient composition occur with season and environment
(open field or greenhouse) of cultivation
and genotype.[31]
One
of the compounds in eggplant thought to be beneficial to human health is chlorogenic acid.[32] However, cooking at
higher temperatures does somewhat alter the amount of chlorogenic acid in eggplant.
Color
of purple skin varieties is due to an anthocyanin (nasunin ordelphinidin-3-(p-coumaroylrutinoside)-5-glucoside).[33]
Browning of eggplant flesh
results from the oxidation of polyphenols, such as the most
abundant phenolic compound in the fruit, chlorogenic acid.[34]
Case
reports of itchy skin or mouth, mild headache, and stomach upset after handling
or eating eggplant have been reported anecdotally and published in medical
journals (see also oral allergy syndrome). A 2008 study of a
sample of 741 people in India, where eggplant is commonly consumed, found
nearly 10% reported some allergic symptoms after consuming eggplant, with 1.4%
showing symptoms within less than two hours.[35] Contact dermatitis
from eggplant leaves[36] and allergy to
eggplant flower pollen[37] have also been
reported. Individuals who are atopic (genetically
predisposed to developing certain allergic hypersensitivity reactions) are more
likely to have a reaction to eggplant, which may be because eggplant is high
in histamines. A few proteins and at
least one secondary metabolite have been identified as potential allergens.[38] Cooking eggplant
thoroughly seems to preclude reactions in some individuals, but at least one of
the allergenic proteins survives the cooking process.
·
Solanum melongena var. esculentum common
eggplant, including white varieties, with many cultivars[39]
·
Solanum melongena var. depressum dwarf
eggplant
·
Solanum melongena var. serpentium snake
eggplant
Bt brinjal is a transgenic eggplant that
contains a gene from the soil bacterium Bacillus thuringiensis.[40] This variety was
designed to give the plant resistance to lepidopteran insects like the
brinjal fruit and shoot borer (Leucinodes orbonalis) and fruit borer (Helicoverpa armigera).[40][41]
On
9 February 2010, the Environment Ministry of India imposed a
moratorium on the cultivation of Bt brinjal after protests against regulatory
approval of cultivated Bt brinjal in 2009, stating the moratorium would last
"for as long as it is needed to establish public trust and
confidence".[40] This decision was
deemed controversial, as it deviated from previous science-based, objective
successes of other genetically modified crops in India.[42]
The
eggplant is quite often featured in the older scientific literature under
the junior
synonyms S.
ovigerum and S. trongum. Several other now-invalid names
have been uniquely applied to it:[43]
·
Melongena ovata Mill.
·
Solanum album Noronha
·
Solanum insanum L.
·
Solanum longum Roxb.
·
Solanum melanocarpum Dunal
·
Solanum melongenum St.-Lag.
·
Solanum oviferum Salisb.
·
Prachi Salisb.
Segmented purple
eggplant.
A
number of subspecies and varieties have been named,
mainly by Dikii, Dunal, and (invalidly) by Sweet. Names for various eggplant
types, such as agreste, album, divaricatum, esculentum, giganteum,
globosi, inerme, insanum, leucoum, luteum, multifidum, oblongo-cylindricum,
ovigera, racemiflorum, racemosum, ruber, rumphii, sinuatorepandum, stenoleucum,
subrepandum, tongdongense, variegatum, violaceum and viride,
are not considered to refer to anything more than cultivar groups at best. On
the other hand, Solanum incanum and cockroach berry (S. capsicoides),
other eggplant-like nightshades described by Linnaeusand Allioni, respectively, were
occasionally considered eggplant varieties, but this is not correct.[43]
The
eggplant has a long history of taxonomic confusion with
the scarlet andEthiopian eggplants, known as gilo and nakati,
and described by Linnaeus as S. aethiopicum. The eggplant was
sometimes considered a variety violaceum of that
species. S. violaceum of de Candolleapplies to
Linnaeus' S. aethiopicum. There is an actual S. violaceum,
an unrelated plant described by Ortega, which used to include Dunal's S.
amblymerum and was often confused with the same author's S.
brownii.[43]
Like
the potato and Solanum
lichtensteinii, but unlike the tomato, which then was
generally put in a different genus, the eggplant was also described as S.
esculentum, in this case once more in the course of Dunal's work. He also recognized varieties aculeatum, inerme and subinerme at
that time. Similarly, H.C.F. Schuhmacher and Peter Thonning named the eggplant
as S. edule, which is also a junior synonym of sticky nightshade (S.
sisymbriifolium). Scopoli's S. zeylanicumrefers
to the eggplant, and that of Blanco to S. lasiocarpum.[43]
In
19th century Egypt, it was said that insanity was "more common and more
violent" when the eggplant is in season, that is, in the summer.[44]
Matured yellow eggplant
Varieties of eggplants, showing diversity
in forms and colors (purple, green, red, white and yellow)
3.
Jump up^ "brinjal |
Infopedia". Singapore Government. Retrieved 25
March 2014. Brinjal (Solanum melongena), is an easily cultivated
plant belonging to the family Solanaceae. Its fruit is high in nutrition and
commonly consumed as a vegetable. The fruit and other parts of the plant are
used in traditional medicine.
4.
Jump up^ Chandran, Sheela
(March 1, 2014). "Going green's good
for the wallet". The Star Online, Star Publications
(Malaysia) Berhad. Retrieved 28 November 2014. Dr Hashim devotes
a large portion of his time tending to his vegetable plot where spinach, lady’s
finger, sweet potato, brinjal, sweet corn and long beans grow.
5.
Jump up^ "Start your own
vegetable garden". The Star, Independent Newspapers, South
Africa. March 11, 2011. Retrieved 25 March2014. Plant this month
beetroot, broccoli, carrots, celery, brinjal (frost-free areas), lettuce
(choose heat tolerant varieties), peppers (frost-free areas), spinach, Swiss
chard, a first sowing of peas, and in cold gardens a final sowing of beans.
7.
Jump up^ Vanguard Magazine,
Nigeria, April 16, 2013: Garden egg useful for
weight reduction says nutritionist Linked 2015-02-09
8.
Jump up^ John Martin
Taylor (2001). "Boiled
Peanuts". Gastronomica: The Journal of Critical Food
Studies. 1 (4): 25–28.doi:10.1525/gfc.2001.1.4.25.
9.
Jump up^ Tsao and Lo in
"Vegetables: Types and Biology". Handbook of Food Science,
Technology, and Engineering by Yiu H. Hui (2006). CRC Press. ISBN 1-57444-551-0.
10.
Jump up^ Doijode, S. D.
(2001). Seed storage of horticultural crops (pp 157). Haworth
Press: ISBN 1-56022-901-2
14.
^ Jump up to:a b c Oxford English Dictionary, 1st edition,
1888, s.v. 'brinjal', which supersedes the 1885 OED
etymology s.v. 'aubergine'
15.
^ Jump up to:a b Henry Yule, A.C.
Burnell, Hobson-Jobson: The Anglo-Indian Dictionary, 1886,
reprint ISBN 185326363X, p. 115, s.v.'brinjaul'
18.
Jump up^ Fuchsia Dunlop
(2006), Revolutionary Chinese Cookbook: Recipes from Hunan Province, Ebury
Press, p. 202
19.
Jump up^ The Book of Agriculture by Ibn Al-Awwam, translated from Arabic
to French by J.-J. Clément-Mullet, year 1866, volume 2 page 236.
20.
Jump up^ The first record of
Catalan albergínia = "aubergine" is in 1328 according
to the Catalan dictionary Diccionari.cat. There is an earlier
record in Catalan, from the 13th century, according to the French Centre National de Ressources Textuelles et
Lexicales.
A number of old variant spellings for the aubergine word in Romance dialects in
Iberia indicate the word was borrowed medievally from Arabic; Dictionary of Arabic and
Allied Loanwords: Spanish, Portuguese, Catalan, Galician and Kindred Dialects, by Federico Corriente,
year 2008 page 60.
25.
Jump up^ "Bharli vangi or
Bharva Baingan – stuffed baby eggplants". Retrieved 23
September 2014.
26.
Jump up^ Westerfield, Robert
(2008-11-14). "Pollination of
Vegetable Crops" (PDF).
Retrieved 2009-07-01.
27.
Jump up^ Mark Chladil and
Jennifer Sheridan. "Fire retardant
garden plants for the urban fringe and rural areas" (PDF).www.fire.tas.gov.au.
Tasmanian Fire Research Fund.
29.
^ Jump up to:a b c "Production/Crops for Eggplant in
2013". Food and Agriculture Organization of the United
Nations, Statistics Division (FAOSTAT). 2015. Retrieved 20
November 2015.
31.
Jump up^ San José R,
Sánchez-Mata MC, Cámara M, Prohens J (2014). "Eggplant fruit composition
as affected by the cultivation environment and genetic
constitution". J Sci Food Agric. 94 (13):
2774–84. doi:10.1002/jsfa.6623. PMID 25328929.
32.
Jump up^ "Breeding for
Chlorogenic Acid Content in Eggplant: Interest and Prospects". ResearchGate.
Retrieved 2016-04-07.
33.
Jump up^ Antioxidant
activity of nasunin, an anthocyanin in eggplant peels. Noda Y, Kneyuki T,
Igarashi K, Mori A and Packer L, Toxicology, 7 Aug 2000, volume 148, issues
2-3, pages 119-123, PubMed, doi:10.1016/S0300-483X(00)00202-X
34.
Jump up^ Jaime Prohens,
Adrián Rodríguez-Burruezo, María Dolores Raigón and Fernando Nuez (2007). "Total Phenolic
Concentration and Browning Susceptibility in a Collection of Different Varietal
Types and Hybrids of Eggplant: Implications for Breeding for Higher Nutritional
Quality and Reduced Browning" (PDF). J Amer Soc Hort
Sci. 132 (5): 638–646. )
35.
Jump up^ B. N. Harish Babu
*, P. A. Mahesh † and Y. P. Venkatesh * A cross-sectional study on the
prevalence of food allergy to eggplant (Solanum melongena L.) reveals female
predominance. Clinical & Experimental Allergy 38(11):1795–1802, 2008
36.
Jump up^ Kabashima K.,
Miyachi Y. Contact dermatitis due to eggplant Contact Dermatitis 2004;50(2):101–102
37.
Jump up^ Gerth van Wijk R,
Toorenenbergen AW, Dieges PH. Occupational pollinosis in commercial gardeners.
[Dutch] Ned Tijdschr Geneeskd 1989;133(42):2081-3
38.
Jump up^ SN Pramod,* YP
Venkatesh. Allergy to Eggplant (Solanum melongena) Caused by a Putative
Secondary Metabolite. J Investig Allergol Clin Immunol 2008; Vol. 18(1): 59–62
39.
Jump up^ Stephens, James
M. "Eggplant, White —
Solanum ovigerum Dun. and Solanum melongena var. esculentum (L.) Nees."(PDF). University of Florida
IFAS Extension. Retrieved 31 August 2012.
40.
^ Jump up to:a b c Kumar S, Misra
A, Verma AK, Roy R, Tripathi A, Ansari KM, Das M, Dwivedi PD (2011). "Bt
brinjal in India: a long way to go". GM Crops. 2 (2):
92–8. doi:10.4161/gmcr.2.2.16335. PMID 21865863.
41.
Jump up^ Kumar S, Chandra
A, Pandey KC (2008). "Bacillus thuringiensis (Bt) transgenic crop: an
environment friendly insect-pest management strategy". J Environ
Biol. 29 (5): 641–53. PMID 19295059.
42.
Jump up^ Choudhary B,
Gheysen G, Buysse J, van der Meer P, Burssens S (2014). "Regulatory
options for genetically modified crops in India". Plant Biotechnol
J. 12 (2): 135–46. doi:10.1111/pbi.12155. PMID 24460889.
43.
^ Jump up to:a b c d Solanum melongena L. on Solanaceae Source: Images, specimens and a
full list of scientific synonyms previously used to refer to the
eggplant. Archived March 10, 2008, at
the Wayback
Machine.
44.
Jump up^ Edward William Lane, An Account of
the Manners and Customs of the Modern Egyptians, v. 1, p. 378, footnote 1.