بقثوفرثن . [ ب َ ث ُ ف ِ ث ُ ] (معرب ، اِ)
لغت یونانی و آن نباتی است برگ آن شبیه به برگ تره تیزک و از آن ضخیم تر و تیزطعم و
ساق آن مربع و گل آن شبیه بگل بادروج و تخم آن مانند تخم گندنا و بیخ آن سیاه مدور
مایل به زردی و کوچکتر از سیب و بوی آن شبیه به بوی شراب و منبت آن سنگلاخهاست . (مخزن
الادویه ).
///////////////
بقثوفرثن
بفتح باء موحده و سکون قاف و ضم ثای مثلثه
و سکون واو و کسر فا و سکون راء مهمله و ضم ثای مثلثه و نون لغت یونانی است
ماهیت آن
نباتی است برک آن شبیه ببرک ترۀ تیزک و از
ان ضخیم تر و تیز طعم و ساق آن مربع و کل ان شبیه بکل بادروج و تخم آن مانند تخم
کندنا و بیخ آن سیاه مدور مائل بزردی و کوچکتر از سیب و بوی آن شبیه ببوی شراب
منبت آن سنک لاخها
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
محلل و ملطف و مقطع ضماد برک آن جهت
خراجات عظیم و ثوالیل منکوسه و جذب خار و پیکان از بدن و تخم آن قویتر از برک آن و
ضماد آن با آرد جو محلل قوی
ص: 439
و جاذب خار و پیکان از عمق بدن بسوی ظاهر
و بیرون آورندۀ آن و چون بیاشامند از تخم آن یک مثقال خوابهای ردی مشوش بینند و
بیخ آن در جمیع افعال از ان ضعیف تر و چون بیاشامند مقدار دو مثقال آن را با ماء
القراطن که ماء العسل است اسهال بلغم و مرۀ سودا نماید مقدار شربت آن تا دو مثقال
است
&&&&&&&
بقر. [ ب َ ق َ ]
(ع اِ) ج ِ بَقَرَة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی مطلق گاو خواه نرخواه ماده
بخلاف ثور که گاو نر را گویند. (آنندراج ) (از غیاث ). گاو، نام جنس است . (مهذب الاسماء).
ثور. (یادداشت مولف ). گاو که حیوان چهارپای شیرده است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به
مخزن الادویه شود
///////////////
بقر
بفتح با و قاف و سکون راء مهمله بفارسی
کاو ماده و بهندی کای نامند
ماهیت آن
معروف است و نر آنکه ثور باشد بهندی بیل
نامند طبیعت کوشت آن زیاده از یکساله عمر آن کرم و خشک است و از جمل کمتر و از بز
خشک تر
افعال و خواص ان
کوشت آن بطئ الهضم و غلیظ و خون متولد از
ان غلیظ سوداوی و محدث امراض سوداوی مانند سرطان و جذام و ورم سپرز و داء الفیل و
دوالی و بهق و جرب و قوبا و سواس و تپ ربع و مانند اینها از امراض و مداومت آن مضر
اصحاب مفاصل و عرق النسا و قاطع حیض و ولادت پیش از وقت و مورث جرب و حکه و موت
فجاءه بسبب سده و صعود بخار غلیظ و بدبوئی بسوی قلب و دماغ و نصاری چون بالای آن
خمر می آشامند لهذا بسیار استعمال می نمایند جهت آنکه خمر آن را هضم می نماید و
قوت آن را باقی می دارد و کسی که خمر نمی آشامد نباید که استعمال نماید و باید کسی
که کوشت آن را تناول می نماید کاه کاهی تنقیۀ سودا بآشامیدن مسهل سودا می نموده
باشد و متعرض ادرار بول نشود و اجتناب نماید از آشامیدن شرابها و آبهای غلیظ نی
زارها و ایستاده و چون بیابد در بدن خود التهابی و سوزشی سرکه بیاشامد و یا در
طبیخ آن سرکه داخل نماید و لیکن سرکه با آن معین بر زیادتی تولید سودا است و لحم
آن در طعم لذیذ می باشد و از برای صاحبان کدو ریاضات و فتق نیکو است و مسمن و مقوی
بدن و قاطع مرار رقیق و اما باعث تعفن خون است و بهترین آن کوشت کوسالۀ فربه صحیح
المزاج است و بعضی آن را بهتر از کوسفند چهار ساله می دانند و زرد آن بهتر از سائر
الوان و بهترین اوقات خوردن آن ایام ربیع است و بدترین آن پیر و لاغر و علیل است و
چون از کوشت آن سکباج پزند منع سیلان ماده از معده و کبد نماید و آشامیدن مرقۀ
آنکه دهنیت آن را تمام کرفته باشند با سرکه جهت منع انصباب مواد صفراوی بسوی معده
و کبد و امعا و منع انتشار آن در بدن و دفع یرقان و ادرار صفرا و قطع اسهال صفراوی
نافع و چون مبرود المزاج و صاحب معدۀ ضعیف ارادۀ تناول آن نماید باید که آن را خوب
مهرا طبخ نماید و با کاشم و سداب و سیر و یا سرکه و عسل و شیرینیها سوای خرما
تناول نماید و خوردن تره تیزک و خردل بعد از ان نیکو است و باید که آب بالای آن
بزودی نیاشامند تا اینکه شکم خشک کرده پس بیاشامند بالای آن شراب قلیل المزاج رقیق
زرد یا سرخ و چون کوشت بی چربی آن را بریان نمایند و چون آب آن را کرفته در کوش
بچکانند کرم آن را بکشد و چون بر سوختکی آتش بمالند منع آبلۀ آن نماید و مصلح کوشت
آن دارچینی و فلفل و زنجبیل و مهرا پختن آنست و چون در هنکام طبخ قدری پوست خربزه
در ان دیک اندازند مهرا و لذیذ کرداند و مصلح کوشت کوساله استحمام و ریاضات بود و
سر آن تپ را زائل کرداند و قوت باه بیفزاید و چون با سرکه پیش از طلوع آفتاب بر
برص بمالند زائل کرداند و شاخ آن سرد در دوم و خشک در سوم است و چون شاخ کاو نر را
خشک نموده براده نمایند خصوصا از کنارهای آن و مقدار یک مثقال آن را با آب سرد
بیاشامند جهت حبس رعاف و با شراب عفص جهت حبس اسهال و همچنین شاخ سوخته و استخوان
بینی آن و سم سوختۀ آن جهت تسکین وجع و جلای دندانها مفید و چون دو مثقال آن را با
عسل بیاشامند اخراج حب القرع نماید و چون هر روز نیم درهم آن را با سکنجبین
بیاشامند و مداومت بران نمایند ورم طحال عظیم را تحلیل دهد و باه را برانکیزاند و
ذرور آن مانع زیادتی اکله است و بخور آن جهت کریزانیدن هوام و چون از شاخ چپ آن
انکشتری سازند و بپوشند در انکشت دست چپ جهت صرع و ام الصبیان نافع و اهل سودان
ص: 440
بسیار مستعمل دارند و زهرۀ آن کرم و خشک
قریب بچهارم بلکه در اوائل آن اکتحال آن جهت جلای بیاض چشم و لعوق آن با عسل جهت
خناق و حکه و نار فارسی که آتشک نامند و اهل مصر این را در ان مرض مستعمل دارند و
دور نیست و لیکن بی عسل استعمال آن جائز نیست و همچنین مالیدن آن از بیرون بر حلق
جهت خناق و چکانیدن آن در کوش جهت تسکین وجع آن و قطع چرک و ریم از ان خصوصا با
عسل و یا با آب سداب و زیت و طلای آن جهت سائر قروح و با نطرون جهت زوال آثار جلد
و کلف و بتنهائی بر مقعده جهت قروح آن و همچنین قطور آن با شیر بز یا شیر زنان در
کوش جهت قطع سیلان چرک از ان و چاق نمودن خراج که در ان بهم رسیده باشد و یا
انخراقی که در ان عارض شده باشد و با آب کندنا جهت طنین و صداهائی که در کوش بهم
رسیده باشد و غرغرۀ آن با عسل و با مراهم جهت جمره بجیم و مانع تفتیح آنست و چون
بر نهش جانوران سمی بمالند درد آن را تسکین دهد و سمیت آن را زائل کرداند و بعضی
برای دفع سموم مقدار یک دانک آن را با مصلح آنکه کثیرا و عسل است جهت دفع سموم می
آشامند و طلای آن با عسل جهت فروح خبیثه و تسکین وجع آن و وجع قروح فرج و ذکر و
غلاف انثیین و معین بر تحلیل اورام آنها است و ضماد آن با نطرون و طین قیمولیا جهت
جرب متقرح و برص و سبوسۀ سر و کلف و آثار جلد نافع و با معاجین جهت صاف کردن منی و
فرزجۀ آن با ادویۀ مناسبه جهت احتباس حیض و تنقیۀ رحم و مالیدن آن بر تنۀ درخت
مانع کرم افتادن در ثمر آن است و خرزۀ آنکه چیزی است که در زهرۀ بعضی کاوان می
کردد و نرم می باشد و بعد بر آوردن و رسیدن هوا بدان اندک صلب می کردد و آن را حجر
البقر و بهندی کاوروهن نامند در حرف الحاد را حجار ان شاء اللّه تعالی ذکر آن
خواهد آمد و احشاء البقر در حرف الالف مع الحا ذکر یافت و خون ثور یعنی کاو نر آن
بسیار کرم و خشک و غلیظ ضماد آن با آرد جو جهت تلیین و تحلیل اورام صلبه و طلای
مخلوط آن بخون حیض و کرم کردۀ آن جهت تسکین وجع نقرس و مفاصل مجرب و خوردن آن در
ساعت ذبح مقدار ربع اوقیه کشنده بخناق بسبب سد منافذ روح و حدوث ورم حنجره و
لوزتین و سرخی زبان و کرب و غشی شدید و عارض می کردد شارب آن را غثیان شدید و
اضطراب و انضجار پس سرخی زبان و ظاهر شدن قطعۀ خون جامد بر اسنان و وجع نواحی حلق
پس ورم و تشنج و اختناق و کزاز و علاج آن آنست که قئ او را نفرمایند بلکه پنیر
مایها با سرکه حل نموده و تخم کرنب و خاکستر سرو و چوب انجیر و شیر انجیر و برک
طباق که بیونانی قوثور نامند و حلتیت و بوره باو بخورانند و یا جوشانیدۀ آن را با
فلفل و عصارۀ عوسج و تحقین فرمایند بحقنۀ حاده و مکرر بحلق او رادعات و مبردات
بریزند و تقویت فرمایند دماغ و حلق او را بشمومات و لطوخات و بر شکم او آرد جو و
ماء العسل ضماد نمایند و علامت برء او آنست که از مخرج اسفل او چیزی شبیه بزعفران
دفع کردد و کفته اند از خواص کوشت آنست که چون پخته و در خون آن فرو برده در شیشه
کنند و سر آن را محکم بندند و تا چهل روز بکذارند تا متعفن کردد و کرم افتد و آن
کرمها را در شیشۀ دیکر کنند و بکذارند تا یکدیکر را بخورند و یک کرم بماند آن کرم
سم قاتل است و نیم درهم آن در ساعت کشنده و چون با بزر البنج قدری آن را سائیده در
بینی دمند بیهوش کرداند و بول آن جهت جلای کلف و با سرکه جهت درد دندان و چون با
حرمل بجوشانند و بشویند بآن عضو مخدور را خدر آن زائل کردد و مجرب است و چون
نانخواه را در بول کوساله یک شبانه روز بخیسانند پس برآورده خشک نموده نرم بکوبند
و هر روز بمقدار برداشت مزاج تناول نمایند جهت استسقا مفید و اغتسال دست و پای
صاحب تپ ربع ببول آن با بول آدمی ممزوج کرده زائل کنندۀ آنست و قضیب خشک کردۀ کوساله
مقوی باه و نعوظ و بدستور خصیه خشک کرده براده نمودۀ آن و پیه آن جهت سرفه و ضعف و
قروح قصبه رئه و معده
ص: 441
و حرقه البول شربا و در جمیع افعال بهتر
از پیه خوک است و طلای آن بر خنازیر و قروح و جروح و بواسیر مفید و خاصیت بول آن
در ابوال و لبن آن در البان مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی و چون رودهای آن را
کرفته پاک شسته پر باد نمایند و سر آنها را بسته ریسمانی بآنها بندند و آن رودهای
پر باد را در حوض و یا غدیر و یا نهری که در آنها وزغها بسیار باشند و فریاد کنند
شب سر دهند و حرکت دهند همه وزغها خیال مار نموده از ترس خاموش کردند و بکریزند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
گاو (در متون طب سنتی بقر) (به پارسی کهن:
کاو) پستانداری است سُمدار، نشخوارکننده و تهیشاخ از راسته زوجسُمان، از خانواده
گاوسانان. خانواده گاوسانان در برگیرنده چندین سرده است که سرده Bos همه گاوها و گاومیشها را در بر
میگیرد.[۳]
جد گاوهای اهلی امروزی حیوانی منقرضشده به
نام نیاگاو (Bos primigenius) میباشد.
اولین حیوانی که به سرده بوس متعلق بود در بیش از دو میلیون سال پیش در آسیا دیده شد.
نیاگاو در حدود دویست وپنجاه هزار سال پیش به اروپا رسید.
///////////////////
به عربی بقره:
البقرة جنس من الحيوانات الثديية المجترة.
وجدت أصلا في الطبيعة سائبة بشكل وحشي، أستأنست منذ زمن طويل، واستخدمت لأغراض شتى
من جر العربة والمحراث وتدوير الطاحونة والرحى وإدارة الساقية وللاستفادة من لحمها
وحليبها وجلدها.
البقرةُ اسم جنس البَقَرَةُ من الأَهلي والوحشي،
يكون للمذكر والمؤنث ويقع على الذكر والأُنثى، وإِنما دخلته الهاء على أَنه واحد من
جنس والجمع البَقَراتُ وصغيرهما يعرف بالعجل ويشبه حيوان الجاموس ولكنه يختلف في اللون
والحجم. اشتق الاسم من بقر إذا شق لأنها تشق الأرض بالحراثة، من الحيوانات.
البقرة مقدسة لدى الهندوس وللبقرة ذكر في الديانات
السماوية فقصتها معروفة مع نبي الله موسى وبني إسرائيل وقد ذكرها الله في القرآن تفصيلا
في سورة البقرة وهي أطول سور القرآن الكريم الحاوية على الأحكام.
لأهمية الأبقار في توفير الحليب واللحوم والجلود
فقد أخذت الدول عامة في تربيتها والاهتمام في تكاثرها بموجب نظم محسوبة ومحددة.
هناك مرض لحق بالبقر في السنوات الأخيرة عرف
بمرض جنون البقر وإن انحسر الآن.
والبقر تتعدد ألوانه فمنه البني والأسود والأبيض
والأصفر والمخلط من بين هذه الألوان، أما البقرة التي أحيا بها موسى الميّت فكان لونها
أصفر فاقع.
/////////////
به پنجابی گان:
گاں گھرپالے جانوالے کھروالے وڈے جانوراں چوں اک اے۔ ایہ گاں ٹبر دی سب توں عام ونڈ اے۔ ایہنوں گوشت، کھل، دد تے ایس توں بننوالیاں ہور شیواں لئی پالیا جاندا اے۔ ایس دا گویا بالن تے کھاد لئی کم آندا اے۔ کج تھانواں جیویں ہندستان وچ ایہنوں مذہبی مانتا وی ہے۔ ایہنوں پہلی واری 10,500 ورے پہلے چڑھدے دکھنی ترکی وچ پالنا شروع کیتا گیا تے ہن دنیا وچ 1.3 ارب ایسے ڈنگر ہے نیں۔
/////////////
به سندی گیئون:
ڳئون هڪ مئمل جانور جو نالو آهي هن جو مذڪر ڍڳو ٿيندو آهي۔ ڳئون جا ڪافي قسم آهن، هن جا مختلف رنگ ٿيندا آهن. هي هڪ پالتو جانور آهي سائو گاهہ کائيندي آهي. هن جو کير باقي تمام کير ڏيڻ واري جانورن کان خوش ذائقہ ۽ غذایت سان ڀرپور تصور ڪيو ويندو آهي.
به کردی سورانی گ، مانگا، چیل
گا (نێر)، مانگا یان چێڵ (مێ)
(ناوی زانستی: Bos
primigenius) ئاژەڵێکی گوانداری
ماڵییە.
بە کوردی بە بەچکەی تازەزاوی گوێلک یان گوێرەکە و
کاتێک لە شیر دەبڕدرێتەوە گوێر و
کاتێک دوو بەھار تێپەڕدەکات گوێلپار یانپارگوێر دەوترێ. کاتێک دەبێ سێ ساڵان بە نێرەکەی جوانەگا یان بەرجووت و
بە مێکەی نوێنگوون یان بەرکەڵ دەڵێن.
///////////
به اردو گائی:
گائے ایک ممالیہ جانور کا نام ہے اس کا مذکر بیل
ہوتا ہے۔ گائے کی بہت سی اقسام ہوتی ہیں اِس کے مختلف رنگ ہوتے ہیں یہ ایک پالتو جانور
ہے اور سبزہ گھاس چارہ کھاتی ہے گائے زیادہ تر ہر بھرے سبزہ زاروں میں پائی جاتی ہے
اِس کا دودھ باقی تمام دودھ دینے والے جانوروں سے خوش ذائقہ اور غذائیت سے بھرپور تصور
کیا جاتا ہے۔ گائے کو مختلف مذہبوں میں پاکیزہ اور متبرک مانا جاتا ہے۔ ہندو مت کے
مطابق گائے ماں کا درجہ رکھتی ہے۔
///////////
به آذری اینِک:
İnək (Ev öküzü (lat.
Bos taurus taurus) yarımnövünün dişisi) - Boşbuynuzlular fəsiləsinin əsl
öküzlər cinsinə aid yarımnöv.
/////////////
به عبری بوکِتو:
בקר הבית (שם מדעי: Bos taurus) היא חיית משק ממשפחת הבקר. נקבת בקר הבית מכונה
"פרה", והזכר מאותו מין מכונה "פר"[1], "שור"[2] או
"אלוף". כאשר מתייחסים לזכר בלתי מסורס, משתמשים במינוח פר (פר הרבעה או
פר לפיטום). "שור" מתייחס בדרך כלל לזכר מסורס המשמש לעבודה. פר צעיר נקרא
"עגל" ופרה צעירה - "עגלה". קולם של כל אלו נקרא "געייה".
לפי ממצאים ארכאוזואולוגיים,
בקר הבית בוית לראשונה מבקר הבר במהלך התקופה הנאוליתית של הסהר הפורה, ככל הנראה לפני
יותר מ-10,000 שנים. בהודו, צפון אפריקה ואירופה הבקר המבוית הופיע כמה אלפי שנים לאחר
מכן. לפי המחקר הגנטי, במקומות אלה מוצא בקר הבית מבקר הבר המקומי, מייבוא של בקר בית
מהמזרח התיכון, או מהכלאה של פרי בר מקומיים ופרות בית מיובאות[3]. מספר הפרות בעולם
כיום מוערך בכ-1.5 מיליארד, ברחבי העולם. הפרות מספקות לבני האדם מספר צרכים: חלב,
ממנו מיוצרים מוצרי חלב שונים, ובשר למאכל. כמו כן משתמש האדם בשוורים לחרישה ואף לגרירת
עגלות. בנוסף, עורן של הפרות משמש כחומר גלם ליצירת מוצרים שונים. לפרות משמעות דתית
בתרבויות שונות. חלק מהפרות, בעיקר אלו המיועדות לחליבה, שוכנות במבנה הקרוי רפת והשאר
ממשיכות את חייהן במרעה, באחו או בחוצות העיר.
//////////
به سواحلی نگومبه:
Ng'ombe (kutoka Kireno "gumbe")
ni wanyama wakubwa
wanaokula nyasi.
Ni wanyama wanaofugwa kwa wingi sana kwa ajili ya nyama, maziwa, ngozi au pia kwa
kuvuta plau au gari la kukokotwa.
Kibiolojia ni
wanyama wa jenasi Bos. “Ng'ombe-kaya” ni
aina zifugwazo za “ng'ombe-mwitu” (Bos primigenius).
Kwa asili kuna aina
mbili za ng'ombe-kaya: ng'ombe wa Ulaya na ng'ombe wa Uhindi ambazo ni nususpishi za B. primigenius (B. p. taurus na B. p. indicus mtawalia,
ingawa mara nyingi nususpishi hizo zinaainishwa
kama spishi zaB. taurus na B. indicus). Zinatoka kwa nususpishi
za zamani B. p. primigenius na B. p. namadicus.
Siku hizi ni vigumu
kufahamu nususpishi za ng'ombe, kwa sababu takriban aina zote za ng'ombe
ni chotara sasa.
Ng'ombe hula nyasi na kutembea
kwa vidole viwili.
Ng'ombe waliofugwa na binadamu walitokana na ng'ombe-mwitu ili kujipatia nyama na maziwa.
Katika nchi nyingi hutumiwa pia kama mnyama wa mizigo anayevuta plau au magari.
Wataalamu huamini ya
kwamba aina zote za ng'ombe zina asili katika mashariki ya
kati mnamo milenia ya 9 KKambako
watu waliwahi kuwafuga na kutoka hapa ufugaji ng'ombe
ulisambaa kote duniani.
Ng'ombe wanapatikana
kote duniani na kuna aina kwa kila namna ya hali ya hewa.
Wengine huishi katika milimabaridi za Uskoti na Skandinavia,
wengine katika joto la Afrika au Australia.
Wanacheua chakula chao
na huwa na tumbo lenye
vyumba vinne. Baada ya kula nyasi mara ya kwanza wanairudisha kutoka chumba cha
kwanza cha tumbo na kuitafuna tena. Kwa njia hii wanapata lishe nyingi kutoka nyasi.
//////////////
به ترکی :
Sığır (Latince: Bos primigenius taurus ile Bos primigenius indicus), memeli
hayvanların çift toynaklılar(Artiodactyla) takımının, boynuzlugiller (Bovidae)
familyasının sığırlar (Bovinae) alt
familyasından evcil büyükbaş
hayvan.
Çoğunlukla evcil olan,
kaba ve hantal yapılı, kuyrukları püsküllü, boynuzlu büyükbaş hayvanlardır. Mideleri dört
gözlüdür ve geviş getirirler. Üst çenelerinde
kesici dişleri bulunmaz. Otları alt çenelerinin dişleriyle
keserler.Boynuzları daimidir.
Kırıldığında bir daha yeniden çıkmaz.
Sığır kelimesi, halk
arasında geniş manada geviş getiren, etinden, sütünden ve
hizmet hayvanı olarak faydalanılan büyükbaş evcil hayvanlar için
kullanılır. Dar manada ise, evcilleştirilen ve etinden, sütünden veya
gücünden faydalanılan ve birçok soyu üretilen evcil boğa (Bos
taurus)dır. Sığırın doğumundan altı aylığa kadar olan erkek ve dişi yavrularına buzağı;
altı aylıktan bir yıllığa kadar olan erkek ve dişi yavrularına dana; altı aylıktangebelik dönemine kadar dişilerine düve;
altı aylıktan babalık dönemine
kadar erkeklerine tosun; damızlık erkeğineboğa;
yavrulayan dişiye inek;
enenmiş erkeğine öküz denir.
Boğa damızlık olarak,
öküz ise iş ve besi hayvanı olarak kullanılır. Ortalama 800 kg gelebilen öküz,
4500 kg'lık yükü rahatça çekebilir. Traktörün giremediği
yerlerde ziraatın temel
direğidir. Sığırların eti ve sütü insan için en iyi bir besin kaynağı olduğu
gibi derisinden de gön ve kösele yapılır.
Boynuz ve kemikleri sanayide, gübresi tarlalardakullanılır.
Yayıldıkları merayı at, keçi ve koyun gibi kuvvetten
düşürmez, bilakis düzenli otlayarak ıslahını sağlarlar.
///////////
Cattle
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Cow" redirects here. For other
uses, see Cow (disambiguation).
For other uses, see Cattle
(disambiguation).
Cattle
|
|
Domesticated
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Subclass:
|
|
Infraclass:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
B. taurus
|
Bovine range
|
|
Bos primigenius,
Bos indicus |
Cattle—colloquially cows[note 1]—are the most common type of largedomesticated ungulates. They are a prominent modern member
of thesubfamily Bovinae, are the most widespread species of
the genus Bos,
and are most commonly classified collectively as Bos taurus.
Cattle are raised aslivestock for meat
(beef and veal),
as dairy animals for milk and
other dairy products,
and as draft animals (oxen or bullocks that pull carts, plows and
other implements). Other products include leather and dung for manure orfuel.
In some regions, such as parts of India, cattle have significant
religious meaning. From as few as 80 progenitors domesticated in
southeast Turkey about 10,500 years ago,[1] according to an
estimate from 2011, there are 1.4 billion cattle in the world.[2] In 2009, cattle became one of the
first livestock animals to have a fully mapped genome.[3] Some consider
cattle the oldest form of wealth, and cattle raiding consequently one of the
earliest forms of theft.
Contents
Taxonomy
Cattle
were originally identified as three separate species: Bos taurus,
theEuropean or "taurine" cattle (including
similar types from Africa and Asia);Bos indicus, the zebu;
and the extinct Bos primigenius, the aurochs. The aurochs is ancestral to both zebu
and taurine cattle.[citation needed] Now, these have
been reclassified as one species, Bos taurus, with three
subspecies:Bos taurus primigenius, Bos taurus indicus,
and Bos taurus taurus.[4][5]
Complicating
the matter is the ability of cattle to interbreed with other closely related
species. Hybrid individuals and even breeds exist, not only between taurine
cattle and zebu (such as the sanga cattle, Bos taurus africanus),
but also between one or both of these and some other members of the genusBos – yaks (the dzo or
yattle[6]), banteng, and gaur.
Hybrids such as thebeefalo breed can
even occur between taurine cattle and either species ofbison,
leading some authors to consider them part of the genus Bos, as
well.[7] The hybrid origin of some types may
not be obvious – for example,genetic testing of the Dwarf Lulu breed, the only taurine-type
cattle in Nepal, found them to be a mix of taurine cattle, zebu, and yak.[8] However, cattle cannot successfully
be hybridized with more distantly related bovines such aswater buffalo or African buffalo.
The
aurochs originally ranged throughout Europe, North Africa, and much of Asia. In historical
times, its range became restricted to Europe, and the last known individual
died in Masovia, Poland, in about 1627.[9] Breeders have
attempted to recreate cattle of similar appearance to aurochs by crossing
traditional types of domesticated cattle, creating the Heck cattle breed.
Etymology
Cattle did not originate
as the term for bovine animals. It was borrowed fromAnglo-Norman catel,
itself from medieval Latin capitale 'principal sum of
money, capital', itself derived in turn from Latin caput 'head'. Cattle originally
meant movable personal property,
especially livestock of any kind, as opposed to real property (the land, which also
included wild or small free-roaming animals such aschickens — they were sold as part of the
land).[10] The word is a
variant of chattel(a
unit of personal property) and closely related to capital in
the economic sense.[11] The term replaced
earlier Old English feoh 'cattle,
property', which survives today as fee (cf. German: Vieh, Dutch: vee, Gothic: faihu).
The
word "cow" came via Anglo-Saxon cū (plural cȳ),
from Common Indo-European gʷōus (genitive gʷowés) = "a bovine
animal", compare Persian gâv, Sanskrit go-, Welsh buwch.[12] The plural cȳ became ki or kie in
Middle English, and an additional plural ending was often added, giving kine, kien,
but also kies, kuin and others. This is the origin
of the now archaic English plural, "kine". The Scots language singular is coo or cou, and the plural is "kye".
In
older English sources such as the King James Version of
the Bible, "cattle" refers to livestock,
as opposed to "deer" which refers to wildlife. "Wild
cattle" may refer to feral cattle or to undomesticated species
of the genus Bos. Today, when used without any other
qualifier, the modern meaning of "cattle" is usually restricted to
domesticated bovines.[13]
Terminology
An Ongole bull
A Hereford bull
In
general, the same words are used in different parts of the world, but with
minor differences in the definitions. The terminology described here contrasts
the differences in definition between the United Kingdom and other British-influenced parts of world such as
Canada, Australia, New Zealand, Ireland and the United States.[14]
·
An "intact"
(i.e., not castrated) adult male
is called a bull. A wild, young, unmarked bull is
known as a "micky" in Australia.[15] An unbranded bovine
of either sex is called a "maverick" in the USA and Canada.
·
An adult female that has
had a calf (or two, depending on regional usage) is acow.
·
A young female before she
has had a calf of her own[16] and is under three
years of age is called a heifer (/ˈhɛfər/ hef-ər).[17] A young female that
has had only one calf is occasionally called a first-calf heifer.
·
Young cattle of both
sexes are called calves until they
are weaned, thenweaners until they are
a year old in some areas; in other areas, particularly with male beef cattle,
they may be known as feeder calves or simply feeders. After
that, they are referred to as yearlings or stirks[18] if between one and
two years of age.[19]
·
A castrated male is
called a steer in the United States; older steers are often
called bullocks in other parts of the world,[20] but in North
America this term refers to a young bull. Piker bullocks are micky bulls
(uncastrated young male bulls) that were caught, castrated and then later lost.[15] In Australia, the
term "Japanese ox" is used for grain-fed steers in the weight range
of 500 to 650 kg that are destined for the Japanese meat trade.[21] In North America,
draft cattle under four years old are called working steers. Improper or late
castration on a bull results in it becoming a coarse steer known as a stag in
Australia, Canada and New Zealand.[22] In some countries,
an incompletely castrated male is known also as a rig.
·
A castrated male
(occasionally a female or in some areas a bull) kept for draft purposes is
called an ox (plural oxen); "ox" may
also be used to refer to some carcass products from any adult cattle, such as
ox-hide, ox-blood, oxtail, or ox-liver.[17]
·
In all cattle species, a
female twin of a bull usually becomes an infertile partial intersex, and is called a freemartin.
·
Neat (horned oxen, from
which neatsfoot oil is
derived), beef (young ox) and beefing (young animal fit for slaughtering) are
obsolete terms, although poll, pollard or polled cattle are still terms in use
for naturally hornless animals, or in some areas also for those that have
been disbudded or dehorned.
·
Cattle raised for human
consumption are called beef cattle. Within the American beef
cattle industry, the older term beef (plural beeves) is still used to refer to
an animal of either sex. Some Australian, Canadian, New Zealand and British
people use the term beast, especially for single animals when the
sex is unknown.[24]
·
Cattle bred specifically
for milk production are called milking or dairy cattle;[14] a cow kept to
provide milk for one family may be called a house cow or milker.
A "fresh cow" is a dairy term
for a cow or first-calf heifer who has recently given birth, or
"freshened."
·
The adjective applying to
cattle in general is usually bovine. The terms "bull",
"cow" and "calf" are also used by extension to denote the
sex or age of other large animals, including whales, hippopotamuses, camels, elk andelephants.
See also: List of animal names
Singular terminology issue
Cattle
can only be used in the plural and not in
the singular: it
is a plurale tantum.[25] Thus one may refer
to "three cattle" or "some cattle", but not "one
cattle". No universally used singular form in modern English of
"cattle" exists, other than the sex- and age-specific terms such as
cow, bull, steer and heifer. Historically, "ox" was not a
sex-specific term for adult cattle, but generally this is now used only
for draft cattle, especially adult castrated
males. The term is also incorporated into the names of other species, such as
the musk ox and "grunting ox" (yak),
and is used in some areas to describe certain cattle products such as ox-hide
and oxtail.[26]
A Brahman calf
"Cow"
is in general use as a singular for the collective "cattle", despite
the objections by those who insist it to be a female-specific term. Although
the phrase "that cow is a bull" is absurd from a lexicographic
standpoint, the word "cow" is easy to use when a singular is needed
and the sex is unknown or irrelevant – when "there is a cow in the
road", for example. Further, any herd of fully mature cattle in or near
a pasture is statistically likely to
consist mostly of cows, so the term is probably accurate even in the
restrictive sense. Other than the few bulls needed for breeding, the vast
majority of male cattle are castrated as calves and slaughtered for meat before
the age of three years. Thus, in a pastured herd, any calves or herd bulls
usually are clearly distinguishable from the cows due to distinctively
different sizes and clear anatomical differences. Merriam-Webster, a US dictionary,
recognizes the sex-nonspecific use of "cow" as an alternate
definition,[27] whereas Collins, a
UK dictionary, does not.
Colloquially, more general nonspecific terms may denote cattle when a
singular form is needed. Australian, New Zealand and British farmers use the
term "beast" or "cattle beast". "Bovine" is also
used in Britain. The term "critter" is common in the western United
States and Canada, particularly when referring to young cattle.[28] In some areas of
the American South (particularly the Appalachian region), where both dairy and
beef cattle are present, an individual animal was once called a "beef
critter", though that term is becoming archaic.
Other terminology
|
MENU
0:00
|
Problems playing this file?
See media help.
|
Cattle
raised for human consumption are called "beef cattle". Within the beef cattle
industry in parts of the United States, the term "beef" (plural
"beeves") is still used in its archaic sense to refer to an animal of
either sex. Cows of certain breeds that are kept for the milk they give are
called "dairy cows" or "milking cows"
(formerly "milch cows"). Most young male offspring of dairy cows are
sold forveal, and may be referred to as veal calves.
The
term "dogies" is used to describe orphaned calves in the context of
ranch work in the American West,
as in "Keep them dogies moving".[29] In some places, a
cow kept to provide milk for one family is called a "house cow".
Other obsolete terms for cattle include "neat" (this use survives in
"neatsfoot oil",
extracted from the feet and legs of cattle), and "beefing" (young
animal fit for slaughter).
An onomatopoeic term for one of the most
common sounds made
by cattle is "moo" (also called lowing). There are a
number of other sounds made by cattle, including calves bawling,
and bulls bellowing. Bawling is most common for cows after weaning
of a calf. The bullroarer makes a
sound similar to a bull's territorial call.[30]
&&&&&&&
بقرالوحش* . [ ب َ ق َ رُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب
) رَمَک . (یادداشت مولف ). گاو کوهی . (یادداشت مولف ). بقرالوحش و بقرالوحشی : مها
(گاودشتی )، ایل (بز نر)، یحمور (گورخر)، ثیتل (نوعی گاودشتی )، وعل (بز کوهی ). (از
اقرب الموارد). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 44 و بقرالوحش در ترکیبات بقر شود.
* - بقرالوحش ؛ نوعی گاو کوهی و بز کوهی است
که در صحراهای عربستان زندگی کند. (از دزی ج 1 ص 102). و رجوع به بقرالوحش در ردیف خود شود.
/////////////////
به عربی:
برغز،البَرْغَزُ والبُرْغُزُ: ولد البقرة،
وقيل: البقرة الوحشية، والأُنثى بَرْغَزَةٌ؛ قال الشاعر: كأَطُومٍ فَقَدَتْ بُرْغُزَها،
أَعْقَبَتْها الغُبْسُ منه عَدَمَا غَفَلَتْ ثم أَتَتْ تَرْقُبُهُ، فإِذا هي بعِظامٍ
ودَمَا قال: الأَطُوم ههنا البقرة الوحشية، والأَصل في الأَطُوم أَنها سمكة غليظة الجلد
تكون في البحر، شبه البقرة بها. والغُبْسُ: الذئاب، الواحد أَغْبَسُ، وقوله بعظام ودما
أَراد ودم ثم ردَّ إِليه لامه في الشعر ضرورة وهو الياء فتحركت وانفتح ما قبلها فانقلبت
أَلِفاً وصار الاسم مقصوراً؛ قال ابن بري وعلى هذا قول الآخر: فَلَسْنا على الاَعقابِ
تَدْمَى كُلُومُنا، ولكن على أَعقابنا يَقْطُرُ الدَّما والدما في موضع رفع بيقطر وهو
اسم مقصور. وقال ابن الأَعرابي: البُرْغُزُ هو ولدُ البقرة إِذا مشى مع أُمه؛ قال النابغة
يصف نساء سُبِينَ:ويَضْرِبْنَ بالأَيْدِي وراءَ بَرَاغِزٍ حِسَانِ الوجُوه، كالظِّباءِ
العواقد أَراد بالبراغِز اَولادَهُنَّ، الواحد بَرْغَزٌ. ابن الأَعرابي: يقال لولد
بقر الوحش بَرْغَزٌ وجُؤْذَرٌ. [1]
[2]
مصادر[عدل]
^ الكتب - لسان العرب - حرف الباء - برغز-
الجزء رقم2
^ Arabic
Language لــســان الـعـــرب
Midori Extension.svg
&&&&&
بقس . [ ب َ ق َ
] (ع اِ) درختی است که برگ و دانه آن به برگ و دانه مورد ماند یا درخت شمشاد است . (منتهی الارب ) (ناظم
الاطباء) (از آنندراج ). گز مازک . (فرهنگ فارسی معین ). بقش یا بقسیس . (ابن بیطار).
از بقسین و یابقسلون یونانی است و اهل شام شمشار و بفارسی شمشاد نامند و آن درختی است
عظیم ، برگ آن مانند برگ انار ومورد و از آن کوچکتر و سبزتر و ساق آن سفید و صلب وچون
خشک شود مایل بزردی گردد و از آن قاشق و عصا و متکی و شانه و غیرها سازند، بسبب نرمی
و صافی آن ورقهای نازک مانند کاغذ نیز میسازند و بر آن قرآن و کتاب مینویسند و شاخه
های آن پریشان و خزان نمیکند و گل آن سفید و با عطریت بسیار و تخم آن سیاه مانند حب
الاَّس و فلفل است . (از مخزن الادویه ). و رجوع به درختان جنگلی ایران ثابتی چ
1326 دانشگاه طهران ص 166 و تذکره داود ضریر
انطاکی ص 83 و نشوءاللغة ص 49، 96 شود.
///////////
بقس
بفتح باء موحده و قاف و سکون سین مهمله
معرب از بقسین و یا بقسیون یونانی است و اهل شام شمشار و بفارسی شمشاد نامند
ماهیت آن
درختی است عظیم برک آن مانند برک انار و
مورد و از ان کوچکتر و سبزتر و ساق آن سفید و صلب و چون خشک شود مائل بزردی کردد و
از ان قاشق و عصا و متکی و شانه و غیرها سازند بسبب نرمی و صافی آن و ورقهای نازک
مانند کاغذ نیز می سازند و بران قرآن و کتاب می نویسند و شاخهای آن پریشان و خزان
نمی کند و کل آن سفید با عطریت بسیار و تخم آن سیاه مانند حب الآس و فلفل
طبیعت ان
در دوم کرم و خشک و سرد نیز کفته اند
افعال و
خواص آن
برک آن سم حیوانات خصوصا شتر و ضماد نشارۀ
آن با حنا بر سر جهت تقویت موی و دفع صداع و تفرق شؤون آن و با سفیدی تخم مرغ و
آرد کندم جهت استحکام مفاصل و وثی و وهن و نطول طبیخ برک آن جهت خروج مقعده مجرب و
تخم آن قابض و مجفف رطوبات معده و امعا و قاطع سیلان لعاب از دهان و ضماد مطبوخ آن
با شراب که بحد قوام رسد جهت جمره و نملۀ ساعیه و سعفه و با عسل و حنا جهت رفع
آثار جلد نافع مقدار شربت از تخم تازۀ آنکه دانۀ آن را بیرون کرده باشند تا یک
اوقیه و از خشک آن سه مثقال و عرق شکوفه آن در تقویت دل و دماغ قوی تر از عرق بهار
و نارنج است و چون از چوب آن شانه سازند موی را تقویت بخشد و فساد آن را دفع
کرداند.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
بقس
بیونانی بقسین
خوانند و اهل شام شمشار گویند و ورق آن مانند ورق مورد بود و تخم آنهم مانند تخم
مورد بود و قابض بود و چون بیاشامند شکم ببندد و شریف گوید نشاره چوب وی چون با
حنا بسرشند و بر سر ضماد کنند صداع را نافع بود و چون با سفیده تخممرغ و گرد اسیا
بسرشند و بر وی ضماد کنند سودمند بود
______________________________
صاحب مخزن
الادویه مینویسد: بقس معرب از بقسین و یا بقسیون یونانیست و اهل شام شمشار و
بفارسی شمشاد گویند.
اختیارات بدیعی، ص:
70
//////////////
شِمشاد ( در متون
طب سنتی شمشیر و بقس که نام علمی گیاه، "Buxus"
از همین ضبط عربی اخیر است) یکی از درختان همیشه سبز است که چوب سخت آن در صنعت استفاده
میشود. شمشاد معمولاً در مناطق مرطوب کاشته نمیشود ولی فقط توسط باران تغذیه میشود.
جنگلهای انبوهی از شمشاد در کنار سواحل شنی ایجاد میکنند تا از پراکندگی شنها جلوگیری
نمایند. از جنگلهای انبوه شمشاد برای تهیه الوار استفاده میشود.از مهم ترین مکان
های پرورش شمشاد مخصوصا از نوع طلایی در ایران روستای نعمت آباد شهر تنکابن است
//////////
به عربی شمشاد،
شمشیر و بقس:
الشمشاد أو الشمشير
أو البقس (الاسم العلمي:Buxus) هو جنس من النباتات يتبع الفصيلة الشمشادية من رتبة الشمشاديات.[1]
أنواع الشمشاد[عدل]
شمشاد دائم الخضرة
شمشاد شجري
شمشاد صغير الأوراق
شمشاد ليموني الأوراق
شمشاد مفلطح الأوراق
شمشاد ماكواني
شمشاد نياسالاندي
شمشاد فاهلي
شمشاد إكماني
شمشاد أزغب
شمشاد أليف الجبال
شمشاد أليف الصخور
شمشاد باهامي
شمشاد بلياري
شمشاد بنغويلي
شمشاد بورتوريكي
شمشاد بيضاوي
شمشاد تاريخي
شمشاد ثلاثي الأجنحة
شمشاد ثنائي المسكن
شمشاد أجعد
شمشاد جميل
شمشاد حليمي
شمشاد خطي الأوراق
شمشاد رايتي
شمشاد رفيع الأوراق
شمشاد زغبي الأوراق
شمشاد زيتوني
شمشاد سميك الأوراق
شمشاد سناني الأوراق
شمشاد صيني
شمشاد عريض القلم
شمشاد عنيبي
شمشاد غليظ الأوراق
شمشاد قصير الساق
شمشاد قلبي
شمشاد كابوروني
شمشاد كبير الأوراق
شمشاد كبير الثمار
شمشاد كلسي
شمشاد كليل
شمشاد كوبي
شمشاد لوهيري
شمشاد ليزوسكي
شمشاد مبتور
شمشاد متباين الأوراق
شمشاد متجمع
شمشاد متراكب
شمشاد متصلب الأوراق
شمشاد مدبب
شمشاد مدغشقري
شمشاد مستدق
شمشاد مكسيكي
شمشاد ملتف
شمشاد مولرياني
شمشاد ناعم
شمشاد نتالي
شمشاد نضر الثمار
شمشاد نهري
شمشاد هامشي
شمشاد هلدبرندي
شمشاد همبيرتي
شمشاد هنري
شمشاد واليشياني
شمشاد ورقي
شمشاد يوناني جنوبي
أنظر أيضاً[عدل]
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات
(بالإنكليزية) The Plant List شمشاد تاريخ الولوج 29 كانون أول
2015
///////////////
به آذری شومشاد:
Şümşad (lat. Buxus) - şümşadkimilər fəsiləsinə aid bitki cinsi.
Şümşad cinsinə daxil olan nümayəndələr həmişəyaşıl kol, yaxud ağacdır.
Gec böyüyür. Hündürlüyü 2-12 m, bəzən hətta 15 m olur.
Latınca adı yunanca buxe - sıx, bərk sözündən götürülüb ki, bu da
oduncağının sıx və möhkəm olmasına görədir.
////////////
به ترکی شیمشیر:
Şimşir, şimşirgiller (Buxaceae)
familyasının Buxus cinsinden çalılara verilen ad.
Genel olarak çalı
nadiren ağaççık formunda herdemyeşil bitkilerdir. Sürgünleri dört köşelidir.
Yaprakları derimsi, tam kenarlı ve tüysüzdür. Gölgeye dayanıklı, yavaş büyüyen
nemli besin maddelerince zengin toprakları tercih eder. Çok nadir de olsa ağaç
formunda olabilir ve kuşüzümüne benzer meyveler verir.
///////////////
Buxus
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the asteroid, see 8852 Buxus.
"Boxtree" redirects here. For the
publisher, see Macmillan Publishers.
"Boxwood" redirects here. For
other uses, see Boxwood
(disambiguation).
This article needs additional citations for verification. Please
help improve this article by adding citations to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and removed. (November 2011) (Learn
how and when to remove this template message)
|
Buxus
|
|
Common box, Buxus sempervirens
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
About 70 species; see
text
|
Buxus sempervirens
Buxus sinica foliage
Buxus henryi foliage
Buxus wallichiana foliage and seed
capsules
Buxus sempervirens bark
Buxus sempervirens bark closeup
Buxus is a genus of
about 70 species in the family Buxaceae. Common names include box (majority
of English-speaking countries) or boxwood(North America).[1]
The
boxes are native to
western and southern Europe, southwest, southern and eastern Asia, Africa,
Madagascar, northernmost South America, Central America, Mexico and the
Caribbean, with the majority of species being tropical or subtropical; only the
European and some Asian species are frost-tolerant.
Centres of diversity occur in Cuba (about 30 species), China (17 species) and
Madagascar (9 species).
They
are slow-growing evergreen shrubs and
small trees, growing to 2–12 m (rarely 15 m) tall.
The leaves are opposite, rounded to
lanceolate, and leathery; they are small in most species, typically
1.5–5 cm long and 0.3-2.5 cm broad, but up to 11 cm long and
5 cm broad in B. macrocarpa. The flowers are small and
yellow-green, monoecious with
both sexes present on a plant. The fruit is
a small capsule 0.5-1.5 cm long (to 3 cm in B. macrocarpa),
containing several small seeds.
The
genus splits into three genetically distinct sections, each section in a
different region, with the Eurasian species in one section, the African (except
northwest Africa) and Madagascan species in the second, and the American
species in the third. The African and American sections are genetically closer
to each other than to the Eurasian section.[2]
Contents
Europe, northwest Africa, Asia
·
Buxus sempervirens (Common box or
European box; western and southern Europe, except far southwest)
Africa, Madagascar
Americas
In Great Britain and Mainland Europe box is subject to damage
from caterpillarsof Diaphania
perspectalis which can devastate a box hedge within a short
time. This is a recently introduced species first noticed in Europe in 2007 and
in the UK in 2008 but spreading. There were 3 UK reports of infestation in
2011, 20 in 2014 and 150 in the first half of 2015.[3]
The white pieces are made of boxwood. The
black piece is ebonized, not ebony.
Owing
to its fine grain it is a good wood for fine wood carving, although this is limited by the
small sizes available. It is also resistant to splitting and chipping, and thus
useful for decorative or storage boxes. Formerly, it was used for
wooden combs. As a timber or wood for carving it is "boxwood" in all
varieties of English.
Owing
to the relatively high density of the wood (it
is one of the few woods that are denser than water), boxwood is often used
for chess pieces, unstained boxwood for the white
pieces and stained ('ebonized')
boxwood for the black pieces, in lieu of ebony.[4]
The
extremely fine endgrain of box
makes it suitable forwoodblock printing and woodcut blocks, for which it was the
usual material in Europe.
High
quality wooden spoons have usually been carved from box, with beech being the
usual cheaper substitute.
Boxwood
was once called dudgeon, and was used for the handles of dirks, and daggers,
with the result that such a knife was known as a dudgeon. Although one "in
high dudgeon" is indignant and enraged, and while the image of a dagger
held high, ready to plunge into an enemy, has a certain appeal, lexicographers
have no real evidence as to the origin of the phrase.
Due
to its high density and resistance to chipping, boxwood is a relatively
economical material, and has been used to make parts for various stringed instruments since
antiquity.[5] It is mostly used
to make tailpieces, chin rests and tuning pegs, but may be used for a variety
of other parts as well. Other woods used for this purpose are rosewood and ebony.
Boxwood
was a common material for the manufacture of recorders in
the eighteenth century, and a large number of mid- to high-end instruments made
today are produced from one or other species of boxwood. Boxwood was once a
popular wood for other woodwind instruments, and was among the traditional
woods for Great Highland
bagpipes before tastes turned to imported dense tropical woods
such as cocuswood, ebony,
and African blackwood.[6]
General Thomas F.
Meagher decorated the hats of the men of the Federal Irish
Brigade with boxwood during the American Civil War, as he could find no
shamrock.[7]
·
Cydalima perspectalis -
box tree moth
2.
Jump up^ von Balthazar, M.; Endress, P. K.;
Qiu, Y.-L. (2000). "Phylogenetic relationships in Buxaceae based on
nuclear internal transcribed spacers and
plastid ndhF sequences". International Journal of Plant
Science. 161 (5): 785–792.doi:10.1086/314302.
6.
Jump up^ Joshua Dickson (9 October
2009). The Highland bagpipe: music, history, tradition.
Ashgate Publishing, Ltd. pp. 50–.ISBN 978-0-7546-6669-1.
Retrieved 29 April 2011.
7.
Jump up^ https://irishamericancivilwar.com/2011/11/27/illustrations-of-the-irish-brigade-at-fredericksburg/
·
Revision of the genus Buxus in Madagascar (pdf
file)
Wikispecies has information related
to: Buxus
|
Wikimedia Commons has media
related to Buxus.
|
Wikisource has the text of the 1911 Encyclopædia Britannica article Boxwood.
|