بر
بفتح با و راء چهار نقطه هندی است
ماهیت آن
درختی است عظیم شاخهای آن پراکنده و از شاخهای آن ریشهای بلند
آویزان بعضی قریب بزمین و بعضی بزمین رسیده و برک آن اندک عریض طولانی از کف دست بزرک
تر و اندک ضخیم و بی تشریف و بی شعبه و در ممالک هند و بنکاله و دکهن کثیر الوجود و
در کرم سیرات و بعضی بنادر فارس نیز می شود و بزبان مردم آنجا آن را لول می نامند و
درخت آن بسیار بزرک می شود خصوص بعضی درخت کهنه شده که هزار سوار در زیر سایه آن درخت
ایستاده شوند و از بیخ برک آن چون بشکنند لبنی برمی آید چسپنده
ص: 398
طبیعت آن کرم و تر
افعال وخواص آن
آشامیدن لبن آن محلل ریاح و رادع اورام و محرک باه و دافع
بواسیر و چون لبن آن را هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب تازه بتازه بکیرند و با هموزن
آن شکر سفید ممزوج نموده ناشتا بخورند تا بیست و یک روز یا زیاده و یا کمتر بقدر احتیاج
که از یک درم شروع نمایند و هر روز قدری بیفزایند تا سه درم و باز بدستور کم نمایند
جهت بواسیر هر نوع که باشد و جریان و رقت منی و سرعت انزال و کثرت احتلام و تقویت اعضای
رئیسه نافع و مجرب و ضماد شیر تازۀ آن بر اورام در ابتدای ظهور خصوص بر ورم کش ران
رادع و مجرب و بر دمامیل ابتداء اکر مواد کم است تحلیل می دهد و اکر مواد بسیار باشد
منفجر نموده زود بالتیام می آرد و بهتر از مرهم است و چون برک آن را اندک کرم نموده
بر زخم تازه که محتاج ببخیه باشد دهن آن را بهم آورده بران کذارند و محکم بندند و تا
سه روز باز نکنند ملصق و ملتئم سازد و آشامیدن ریشهای آویخنۀ آن مقدار نیم درهم با
یک درهم شکر سفید ممزوج نموده با قدری آب جهت امساک منی و رفع جریان و سیلان آن نافع
مخزن الادویه
عقیلی خراسانی
&&&&&&&
بردی . [
ب َ دی ی ] (ع اِ) نباتی است که در آب روید و در مصر از آن کاغذ سازند. (منتهی الارب
). پیزر*. لوخ** . (بحر الجواهر). و بعربی حلفا می گویندو در اصفهان آن گیاه را پیزر
می گویند و آن نباتی باشد ساقش غلیظ و زیاده برذرعی و مدور و نرم و آنرا ریزه کرده
ریسمان ترتیب دهند و در تحفه گفته قرطاس مصری از آن است که آنرا با نشنین که نوعی نیلوفر
است مخلوط کرده کاغذ سازند. (از انجمن آرا). گیاهی است که از آن حصیر سازند. (از اقرب
الموارد). و کتب اهل مصرفی القرطاس المصری و یعمل من قصب البردی . (ابن الندیم ). لُخ
. لوخ . گیاهی که از آن حصیر بافند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به فهرست مخزن الادویه
و تحفه ٔ حکیم مؤمن و بحرالجواهر و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی شود.
* پیزر. [ زُ ] (اِ) پاپی روس . دُخ . دوخ . حلفاء. فیلکون . فافیر. بردی .
بابورس . حفا. تک . لخ . اباء. برس . لوخ . نوعی جگن که در آب روید. کاغذ معروف به
قرطاس مصری یا طومار مصری که یونانیان پاپورس می نامیدند از این گیاه کنند و پاپیروس
بمعنی سیگارت (روسی ) از این کلمه است . و از آن غلاف قرابه و جز آن کنند و آن غلاف
را پیزری نامند. و پنبه ٔ پیزر معروفست به لوئی که در صاروج کنند و عرب پنبه را بِرس
و بُرس خواند. رستنی سست بی دوام که هر چیز سست بی دوام را به آن تشبیه میکنند و پر
کردن پالان حیوانات را بکار است . رستنی بسیار باریک و ناتوان که بادزن از آن سازند
:
بادزن گاهی
تواند دست او را بوسه داد
کاش ما هم
اعتبار پیزری میداشتیم .
حمیدی طهرانی
.
** لوخ . (اِ) بَردی . پیزر. دُوخ . حفا. پاپیروس (لاتینی ). پاپورس (یونانی
). لغت محلی گناباد و به معنی دوخ است که به عربی اَسَل و لَمض و غَریف گویند. گیاهی
است که بر کناره ٔ آبها روید و بوریا از آن بافند. (غیاث ). گیاهی است که در آب روید
و از آن حصیر بافند و در خراسان بدان خربزه آونگ کنند و در هندوستان به فیل دهند.
(برهان ). لخ . (جهانگیری ). رُخ . (لغت محلی شوشتر ذیل کلمه ٔ رُخ ). رجوع به لُخ
، دوخ ، پیزر و بردی شود.
- پالانش
را لوخ زدن ؛ پیزر لای پالان کسی گذاشتن .
|| (ص ) گوژ
که مردم پشت خمیده باشد. خمیده و گوژ :
شود رخ زرد
و پشتت لوخ گردد
تنت باریک
همچون دوخ گردد.
زراتشت بهرام
.
|| صاحب آنندراج
گوید: رشیدی گفته که ظاهراً کوخ باشد که لوخ نوشته یعنی خانه خرپشته مرادف کاخ . (انجمن
آرا) (آنندراج ).
//////////////
پاپیروس
. (لاتینی ، اِ) بَردی . پیزُر. لُخ . اَباء. حفا. تک . جگَن . چغ (در مازندران ).
پاپورس (یونانی ). ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود. || کتاب خطی
بر ورق پوست این گیاه نوشته .
///////////
بردی
نباتیست که در آب روید و در مصر از وی
کاغذ سازند و مؤلف گوید بشیرازی وی را تک خوانند و شاخ میان وی را پیزور خوانند و در
قوت مانند قرطاس بود و سوخته وی را تجفیف زیادت بود و طبیعت وی سرد و خشک است در دویم
چون بکوبند و بر جراحتهای تر پاشند خشک گرداند و چون در سرکه خیسانند و خشک کنند ناصور
را نافع بود و خاکستر وی آکله را که در دهن باشد سود دارد و حبس نفث دم بکند و آنچه
مصری بود غذا دهد چون برکشند و بمکند مانند نیشکر
صاحب مخزن الادویه مینویسد: بفتح با لغت
عربی است بفارسی پیزور و بهندی کوندل و پهته و پیزا و بلغت اهل مصر فاقیر و بلغتی خوص
جهت مشابهت برگ آن برگ نخل و بسریانی بانورس نامند و قسمی دیگر از آن است که برگ و
ساق آن طولانی و غلیظتر و مدورتر میباشد و در مصر از پنبه آن کاغذ میسازند.
اختیارات بدیعی
///////////////
بردی
بفتح با و سکون را و کسر دال مهملتین و سکون یا لغت عربی است
بفارسی پیزر و بهندی کوندل و پهته و پیزا و بلغت اهل مصر فاقیر و بلغتی خوص جهت مشابهت
برک آن ببرک نخل و بسریانی بانورس نامند و قسمی دیکر از آن آنست که برک و ساق آن طولانی
و غلیظتر و مدورتر می باشد و در مصر از پنبۀ آن کاغذ می سازند
ص: 399
ماهیت آن
نباتی است ساق آن غلیظ و زیاده بر ذرعی و مدور و نرم آن را
ریزه کرده از ان ریسمان ترتیب می دهند و کل آن مستدیر و ضخیم و سفید و ذهبی و خوش منظر
و برک آن مانند برک خرما و دراز و تخم آن ریزه تر از حلبه و تلخ و بیخ آن با حلاوت
و از میان نبات آن ساقی می روید باریک و بر سر آن مانند شمع فتیلۀ بمقدار شبری و بالای
آن زغبی مانند کردی شکری رنک می باشد و آن را از ان جدا می نمایند و از ان قرصها ساخته
می فروشند و می خورند شیرین و خوش طعم می باشد و در زیر آن زغب چیزی مانند پنبه نرم
و از ان کاغذ می سازند و بنایان داخل صاروج می نمایند برای استحکام و باصفهانی آن را
لوئی می نامند و آن کرد مخصوص به بردی بلاد هند است منبت آن زمینهائی که در ان آبها
استاده می باشد
طبیعت آن
در دوم سرد و در اول خشک
افعال و خواص آن
آب آن جالی دندان و قاطع نزف الدم مطلقا و با سرکه جهت سپرز
و بدستور بیخ آن و خائیدن آن جهت رفع بوی سیر و پیاز و شراب و نبیذ خصوصا بیخ آن و
ضماد آن جهت تحلیل اورام و ذرور محرق آن جهت التیام زخمهای تازه و کهنه و قروح خبیثه
و اکله خصوصا اکلۀ دهان و نفث الدم و نزف الدم و جراحات تازه و آشامیدن محرق آن با
سرکه جهت سپرز نافع کویند مضر احشا است و مصلح آن عسل
مخزن الادویه عقیلی
خراسانی
پاپیروس یا قرطاس (در متون
طب سنتی با نام عربی و مصری آن بردی آمده است) که با نام کاغذ حصیری نیز آمده،[۱][۲] از نام
نی آبیِ بسیار بزرگی با نام نی مردابی (نام علمی: Cyperus papyrus) گرفته
شده که از ساقهٔ آن مصریان کالاهایی تهیه می کردند که بتوان روی آن نوشت و در
نتیجه این کالا نیز بنام پاپیروس خوانده می شود. گونه ابتدایی کاغذ بودهاست.در فرهنگها ومعاجم، از این گیاه ومحصول فرهنگی آن، با عناوین
ونامهای مختلفی یاد شده است. نامهایی که مصریان، قبطیان، یونانیان، رومیان،
عبریان، اعراب ودیگر ملل جهان باستان بر آن نهادهاند؛ از آن جمله است: پاپیروس،
بردی، قرطاس، پیزر، لخ، أباء، حفا، تک، جگن، چغ.[۳]. پاپیروس از مغزهٔ گیاهی به نام علف بوریا تهیه میشد. علف بوریا گونهای جگن است که روزگاری به فراوانی در دلتای رودخانه نیل در مصر میروئید.
بوریا
معمولاً به بلندی ۲ تا ۳ متر میروید ولی رویش آن تا ۵ متر هم مشاهده شدهاست. از
پاپیروس در مصر باستان استفاده میشد ولی این گونه کاغذ در منطقه مدیترانه و بخشهایی از اروپا و جنوب غربی آسیا نیز کاربرد داشت.
محتویات
[نمایش]
پیرامون
واژه[ویرایش]
مصریان
باستان از نزدیک ۲ هزار سال پیش از میلاد، از گیاه پاپیروس، که گونهای از نی است،
کاغذی میساختند که به همان نام پاپیروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهٔ Paper در زبان انگلیسی ماندگار شدهاست. قرطاس
واژهای اصلاً یونانی است مشتق از کارتس یعنی چیزی که بر آن مینویسند و معادل آن
در عربی ورقه و صحیفهاست.
ساخت[ویرایش]
در باب
کاغذهای پاپیروسی و چگونگی ساخت آنها چند تن از مستشرقین محقق تا کنون مطالعات
کردهاند و الفرد بتلر که یکی از ایشان است در این باب چنین میگوید: «در مصر سفلی
جنگلهای بسیاری است که گیاه پاپیروس در آنها میروید. مصریها مغز این گیاه بلندقامت
زیبا را میگرفتند و آن را قطعه قطعه میکردند بعد بفشار صفحاتی از آن درست
مینمودند سپس با آلتی از عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را بهم
میچسباندند و به این ترتیب مجموعههایی درست میکردند تا در نوشتن استفاده از آنها
آسان باشد.
به طور خلاصه مراحل تولید پاپیروس به شرح زیر است نقل از سایت پاپیروس.
1- چیدن ساقه های گیاه پاپیروس
2 - کندن پوست سبز ساقه و بیرون آوردن مغز داخلی آن و رشته رشته کردن مغز داخلی- خواباندن رشتهها به مدت 3 روز در آب
3 - بریدن رشتهها به طول دلخواه و نهادن آنها به شکل افقی بر روی صفحه ای پارچه ای به طوری که 1 میلی متر از هر رشته روی دیگری بیفتد. قرار دادن سایر رشتهها به صورت عمودی که به کاغذ بافتی صلیبی میدهد. نهادن یک صفحه پارچه ای روی همه این مجموعه مرحله سوم ساختن کاغذ پاپیروس می باشد
4 - قرار دادن صفحه زیر فشار و چسباندن نوارها به هم. برداشتن صفحات پارچه ای پس از خشک شدن
5- در نهایت فشردن شدید نوارها که موجب ساخته شدن کاغذ یکپارچه میشود.
به طور خلاصه مراحل تولید پاپیروس به شرح زیر است نقل از سایت پاپیروس.
1- چیدن ساقه های گیاه پاپیروس
2 - کندن پوست سبز ساقه و بیرون آوردن مغز داخلی آن و رشته رشته کردن مغز داخلی- خواباندن رشتهها به مدت 3 روز در آب
3 - بریدن رشتهها به طول دلخواه و نهادن آنها به شکل افقی بر روی صفحه ای پارچه ای به طوری که 1 میلی متر از هر رشته روی دیگری بیفتد. قرار دادن سایر رشتهها به صورت عمودی که به کاغذ بافتی صلیبی میدهد. نهادن یک صفحه پارچه ای روی همه این مجموعه مرحله سوم ساختن کاغذ پاپیروس می باشد
4 - قرار دادن صفحه زیر فشار و چسباندن نوارها به هم. برداشتن صفحات پارچه ای پس از خشک شدن
5- در نهایت فشردن شدید نوارها که موجب ساخته شدن کاغذ یکپارچه میشود.
صادرات
از مصر[ویرایش]
هر سال
مقدارکثیری پاپیروس از مصر از طریق بندر پرجمعیت اسکندریه بخارج حمل میشد. درست
معلوم نیست که این تجارت چه وقت از میان رفت و چه پیش آمد که کشت این گیاه از
مصربر افتاد. بلاذری در کتاب فتوح البلدان (از چ دخویه، لیدن ۱۸۶۶ ص ۲۴۰)، میگوید
که کاغذ پاپیروس را از مصر به سایر بلاد عالم مخصوصاً بممالک روم میبردند. این
کاغذ را دربسیاری از مآخذ قدیمی «قرطاس» خواندهاند و سیوطی (متوفی سال ۹۱۱ ه'.ق.
/ ۱۵۰۵ م.) یکی از امتیازات مصررا انواع قرطاس آن میشمارد و میگوید که آن را که
بصورت طومار مهیا میشود بهترین چیز برای نوشتن است در مصر از گیاه خشک درست میکنند،
این طومارها بعضی تا سی ذراع طول و بیش از یک وجب عرض دارند در اشاره بهمین
قرطاسهای مصری یکی از شعراء گوید: حملت الیک عروس الثناء علی هودج ماله من بعیر
علی هودج من قراطیس مصر یلین علی الطّی لین الحریر ابن حوقل که یکی از مشهورترین
جغرافیون عرب در قرن چهارم هجری است بوجود پاپیروس در جزیره سیسیل (صقلیه) اشاره میکند و میگوید در میان اراضی این جزیره اماکنی است که در
آنها گیاه بربیر یعنی همان بردی که از آن طومار میسازند میروید و من در هیچ نقطه
دنیا غیر از سیسیل از این نوع بردی که در مصر هم وجود دارد ندیدهام و در این
جزیره بیشتر این گیاه را در ساختن طناب جهت لنگر کشتیها به کار میبرند و مقدار
قلیلی از آن را صرف ساختن طومارهایی جهت پادشاه خود میکنند ولی چون مقدار آن کافی
نیست بیش از این نمیتوانند بسازند.
مسلمانان
و قرطاس[ویرایش]
ذکر
قراطیس که مفرد آن قرطاس است در قرآن کریم نیز آمده و علمای لغت آن را کلمهای
خارجی دانستهاند مثلاً جوالیقی میگوید که: «قرطاس بضم قاف و کسر آن کلمهای
قدیمی است و بعضی بر آنند که اصل آن عربی نیست. قرطاس اصلاً یونانی است مشتق از
کارتس یعنی چیزی که بر آن مینویسند و معادل آن در عربی ورقه و صحیفهاست. مسلمین
اوراق پاپیروس را در اوایل شروع تاریخ خود از مصریان اقتباس و در نوشتن از آنها
استفاده کردند و در قرن اخیر مقدار زیادی از این اوراق که بر آنها به خط عربی
کتابت شده در مصر بدست آمده و پس از قرائت آن اسناد گرانبها پرده از روی بسیاری
مسائل مبهم راجع به اداره مصر بتوسط مسلمین برداشته شده. از مستشرقینی که به
خواندن اوراق پاپیروس عربی و تحقیق در باب آنها توجه مخصوص کرده یکی کرباچک است
دیگری بکر و غیر از این دو تن جمعی دیگر نیز بودهاند ولی از تمام ایشان شاید
بزرگتر علامه استاد گروهمان باشد که یک عده از اوراق پاپیروس عربی را که در
کتابخانههای وینه و قاهره موجود است خوانده و مورد تحقیق قرار دادهاست.
ایرانیان
و قرطاس[ویرایش]
استعمال
کاغذ قرطاس مدتهای مدید پس از فتح عراق بدست مسلمین در آنجا معمول بود و ابن عبدوس
جهشیاری (متوفی سال ۳۳۱ ه'.ق. / ۹۴۲ م.) میگوید که ابوجعفر منصور خلیفه بانی
بغداد اطلاع یافت که قرطاسهائی که در خزائن او جمع آمده زیاد شدهاست بهمین جهت
بصالح صاحب مصلای خود گفت که آنها را از خزانهها بیرون آورد و او را مامور فروش
آنها کرد و گفت اگرچه هر طومار از آنها را بدانگی که شش یک درهم است بخرند بفروش
چه پولی که از این راه عاید شود از نگاهداری آنها بهتر است. صالح چون دید که هر
طومار قرطاس در آن ایام یک درهم قیمت دارد از این کار ابا کرد و دیگر به خدمت
خلیفه نرفت. خود او میگوید که خلیفه فردا مرا بحضور خواست و گفت من در باب
احتیاجات نوشتنی خود فکر کردم و دیدم که اوضاع مصر مورد اطمینان نیست و ممکن است
به علت حوادثی که در آنجا رخ دهد فرستادن قرطاس در آن سرزمین برای ما مشکل شود و
ما برای نوشتن به چیزی محتاج شویم که تهیه آن در بلادما میسر نگردد بهمین علت
طومارهای قرطاس را بهمان حال باقی بگذار، ایرانیان جز بر پوست کلفت و نازک بر چیزی دیگر نمینوشتند و میگفتند که
ما جز بر آنچه در مملکت ما فراهم میشود بر چیزی دیگر کتابت نمیکنیم.
قراطیسی[ویرایش]
در قسمت
غربی شهر بغداد یعنی در محله کرخ دربندی بود که آن را «درب القراطیس» یا «درب
اصحاب القراطیس» میخواندند و ذکر آن در کتب قدما مثل جاحظ و طبری و خطیب بغدادی و عمروبن متی و ماری بن سلیمان و دیگران آمدهاست اما از این مولفین
هیچیک نگفتهاند که آیا در این دربند کاغذ قرطاس ساخته میشدهاست یا آنجا محل
فروش آن بودهاست. ابوسعد سمعانی که در سال ۵۶۲ ه'.ق. / ۱۱۶۶ م. وفات کرده و در
کتاب الانساب (دست راست از ورق ۴۴۵، چ مارگلیوث در لیدن ۱۹۱۲) در ماده «القراطیسی»
میگوید که قراطیسی بکسی گفته میشود که بساخت قرطاس یا فروش آن میپردازد، سپس
نام یک عده اشخاص را که اغلب ایشان از مردم بغداد بوده یا در آنجا ساکن شده بودند
و به این عمل اشتغال داشتهاند میبرد و احتمال دارد که ایشان را به آن جهت بنسبت
قراطیسی یاد میکردهاند که در محله «درب القراطیس» سکونت داشته یا اینکه شغلشان
ساختن یا فروش قرطاس بودهاست. خطبیب بغدادی که در ۴۶۳ ه'.ق. / ۱۰۷۰ م. وفات یافته
در تاریخ بغداد (ج ۲ ص ۹۱ و ج ۴ ص ۴۳ و ج ۱۱ ص ۲۳۳ و ج ۱۲ ص ۳ و ۱۵۱ و ج ۱۳ ص ۴۵)
از هفت نفر نام میبردکه همه به نسبت «قراطیسی» منسوب بودهاند ولی او مثل سمعانی
در باب علت انتساب ایشان به این نسبت توضیحی نمیدهد و مطلب را همچنان مبهم
میگذارد. در ایام خلافت معتصم ساخت کاغذ از بغداد به سامرا منتقل گردید و یعقوبی
که در اواخر قرن سوم هجری مرده میگوید که معتصم بعد از آنکه سامرا را ساخت جمعی
از پیشه وران و صنعتگران را به آنجا منتقل نمود تا بر آبادی و رونق آن شهر
بیفزایند. از این جماعت بودند عدهای از پیشه وران مصری که در ساخت قرطاس مهارت
داشتند و اگرچه در سامرا به این کار مشغول شدند لیکن قرطاسهای ایشان بخوبی
قرطاسهای مصری از کار درنیامد.
ویژگی
برجستهٔ پاپیروس در دوران خلفا[ویرایش]
ابوریحان
بیرونی در کتاب ماللهند خود (ص ۸۱)بوجود پاپیروس (بردی) اشاره میکند و میگوید:
«قرطاسی که در مصر ساخته میشود از مغز گیاه بردی است و آن را از گوشت آن درخت
میتراشند و تا نزدیک به عهد ما خلفا نوشتههای خود را بر آنها مینوشتند چه اگر
کسی میخواست که نوشته هائی را که بر قرطاس مصری نقش شده پاک کند یا تغییر دهد ممکن
نمیشد بلکه بعلت خرابی که براثر این اعمال در آن نوشتهها پدید میآمد تصرف در
آنها واضح میگردید».
منابع[ویرایش]
- پرش به بالا↑ «لغتنامه دهخدا - درآیه پهلوی».
بازبینیشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۳.
- پرش به بالا↑ «لغتنامه دهخدا - درآیه بطلمیوس هفتم».
بازبینیشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۳.
- پرش به بالا↑ «نی مردابی». بازبینیشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۳.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Papyrus»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد.
(بازیابی در ۲۶ فوریه ۲۰۰۷).
- فرهنگ فارسی دهخدا
/////////////////
الفافير أو ورق البردي هو نوع
قديم من الورق المصنوع من نبات البردي وهو نبات طويل من جنس السُعد تمتد سيقانه إلى أعلى وهي ذات مقطع مثلث الشكل، وأزهاره خيمية الشكل
ويرتفع نبات البردي من خمسة إلى تسعة أمتار
الفافير معرب اليونانية πάπυρος المنقولة
من المصرية فا-فر-عا [p3y pr-ˁ3] وهو إضافة إلى الفرعون، أي ما هو ملكي فقد كان صنعه حكرا على الملوك.
كان أول
استخدام لورق البردي كان في مصر القديمة وخصوصا في دلتا النيل، وانتقلت بعدها في العصور القديمة إلى فلسطين
وصقلية، واستخدم الورق في كل نواحي مناطق البحر المتوسط، وبعض مناطق أوروبا وجنوب غربي آسيا، وقد
وصل إلينا من العصر اليونانى والرومانى عدد كبير نسبيا من النصوص المكتوبة على ورق
البردى، ومعظم هذه النصوص عثر عليها في مصر.
وحسب
الوصف المفصل الذي تركه لنا بلين الكبير في كتابه "التاريخ الطبيعى"،
فإن ورق البردى كان يصنع من ساق تلك النبتة التي توجد تحت الماء والتي يمكن أن يصل
عرضها إلى عرض يد الإنسان. وبعد أن تزال كانت الساق تقسم إلى شرائح طولية تمتد إلى
متر تقريبا أو ثلاث أقدام ثم توضع الشريحة فوق الأخرى بشكل عمودى. وبعد ذلك كانت
الشرائح تغمر بمياه النيل ثم تجفف تحت أشعة الشمس وتصقل بعد ذلك وتسوى أطراف
الورقة الناتجة أخيرا بحيث لا يتعدى طول الصفحة 25- 30سم أو من 10 إلى 12 بوصة.
وإذا كان
الأمر يتعلق بنص طويل فقد كانت تلصق عدة صفحات من هذا النوع بحيث يتشكل شريط
يتراوح طوله من 6 إلى 10 أمتار أو من 20 إلى 33 قدم. وفي حالات نادرة كان الشريط
الواحد يمتد إلى 40 مترا أو 131 قدم وأحيانا أكثر من ذلك. وقد كان الشريط من هذا
النوع يلف حول عود من الخشب أو من العاج كان يدعى "أومفالوس" من قبل اليونانيين
و"أمبليكس" من قبل الرومانيين. أما اللفافة من ورق البردى فقد دعيت
توموس أو كيليندروس في اليونانية وفوليمون في اللاتينية.
وحسب أحد
الجغرافيين من القرن الرابع الميلادي أن ورق البردى كان ينتج في ذلك الحين في
الإسكندرية، وضواحيها فقط. وقد كانت الإسكندرية، بالطبع هي الميناء الذي تأتى إليه
السفن من بلدان حوض المتوسط للتزود بهذه المادة الثمينة. وفي الواقع لقد كان
ازدهار الإسكندرية، الاقتصادى منذ تأسيسها ينبع من التجارة بورق البردى.
انظر
أيضا[عدل]
مصادر[عدل]
- معجم الحضارة المصرية القديمة،
الهيئة المصرية العامة للكتاب
- Papyrus history and making
//////////
به مصری
ورق بردی:
ورق البردي
من أنواع الأوراق القديمة الذي استخدمه المصريين القدام لكتابة الهيروغليفية و تسجيل
احداثهم و علومهم و ادابهم. ويصنع ورق البردي من نبات اسمه نبات البردي الذي ينمو في
الدلتا و ضفاف النيل و الترع، خصوصا فى الشمال فى منطقة الدلتا. الورقه المكتوب او
المرسوم عليها تسمى بردية
////////////
به کردی
سورانی پاپیروس:
پاپیروس جۆرێکە لە پەڕ کە لەلایەن میسری کۆنەکانەوە بەکارھاتووە و ھەرلەلایەن ئەوانیشەوە دروستکرا ، پاپیروس لە قامیش بەرھەم
دەھێنرا
////////////////
به اردو
پیپرس:
پیپِرَس
(پے + پِرَس) ، اس کو قرطاس مصری بھی کہتے ہیں۔ مصر میں دریائے نیل کے کنارے نرسل کی
طرح کے پودے سے بنایا جانے والا "کاغذ" ہے۔ کیونکہ کہ یہ نیل کے کنارے اگنے
والے پودے سے بنایا جاتا تھا اس لیے یہ بات یقین سے کہی جا سکتی ہے کہ مصری ہی اس کو
دریافت کرنے اور اس سے کاغذ بنانے والے پہلے لوگ ہیں۔ اسی لیے اس کو قرطاس مصری بھی
کہا جاتا ہے۔
////////////
به عبری:
פפירוס הוא סוג קדום של נייר שיוצר מצמח הגומא, הנודע גם כצמח הפפירוס. השימוש הידוע הראשון בנייר פפירוס נעשה במצרים העתיקה, עוד בימי השושלת הראשונה של מצרים ואולי אף לפני-כן. נעשה שימוש בפפירוס בכל אזור המזרח התיכון, כמו גם ביבשת אירופה ובדרום-מערב אסיה.
גומא
גליונות פפירוס יוצרו מגזע הגומא. ראשית מסירים את הקליפה החיצונית, ולאחר-מכן פורסים את תוכן הגזע לרצועות דקות באורך 40 ס"מ בערך. מניחים את הרצועות זו לצד זו על משטח קשה, כששוליהן חופפים קמעה, ואז מניחים שכבה שנייה בזווית של 90 מעלות לראשונה. ייתכן כי לפני-כן נטבלו הרצועות במים עד להתחלת רקב, אולם הדבר אינו ודאי. בעודן לחות, שתי השכבות נלחצות זו לזו עד שהן הופכות לגיליון יחיד, וגיליון זה מיובש בלחץ. לאחר הייבוש לוטש הגיליון בעזרת חפץ מעוגל כלשהו (אולי אבן).
באקלים יבש כמו זה של מצרים, הפפירוס יציב, ונשמר בצורה טובה יחסית. אולם אחסון בתנאי לחות מוביל לרקב המשמיד את הגליונות. פפירוסים מיובאים, שהיו נפוצים בעבר ביוון ובאיטליה, התקלקלו עד שלא ניתן לשחזרם, אולם במצרים עדיין מתגלים מדי פעם גליונות פפירוס חדשים בחפירות ארכאולוגיות.
אחד הפפירוסים החשובים שנמצאו במצרים הוא פפירוס אברס,
מסמך עתיק המכיל רשימה של 867 מיני צמחים, בעיקר צמחים אשר מיוחסות להם סגולות רפואיות. לימוד הפפירוסים מהווה את מקור הידע העיקרי ללימוד החיים במצרים עתיקה. כך למשל אוסף של פפירוסי הכישוף היווניים מהווה בסיס ללימודי מצרים מהמאה ה-2 לפנה"ס ועד למאה ה-5.
במצרים נמשך השימוש בפפירוס עד למאה ה-8 לערך, ואז הוחלף בידי הנייר,
שהיה זול יותר; הנייר הגיע למצרים בידי הערבים. עוד לפני-כן שימש הקלף כתחליף לפפירוס באזורים מסוימים במצרים. השימוש המאוחר ביותר הידוע הוא לפסק-דין של האפיפיור משנת 1057, ומסמך ערבי משנת 1087. באימפריה הביזנטית נעשה שימוש בפפירוס עד למאה ה-12, אולם לא שרדו פפירוסים מתקופה זו.
///////////////
به آذری پاپیروس:
Papirus (yun. πάπυρος) və ya Biblios (βιβλίον — kitab) — qədim dövrdə,
Misirdə və digər ölkələrdə yazı materialı, informasiya daşıyıcısı. Papirusların
hazırlanması üçün su-bataqlıq bitkisi olan Cyperus papyrusdan istifadə
edilirdi. Tez bitən papirus bitkisi Nil deltasında çox yayılmışdı, hal-hazırda
az bitir.
////////////////
به ترک پاپیروس:
Papirüs, Cyperaceae ailesinden
bir su bitkisi ve eski çağlarda bu bitkinin gövdesinden hazırlanan yazı
kağıdının adıdır.
Eski Mısırlıların
yelken, bez, hasır ve yazı kağıdı olarak kullandıkları papirüs onlardan
Yunanlara daha sonraRomalılara intikal etti ve M.S. 3. yüzyılda yerini parşömen alıncaya
dek kullanımı sürdürüldü.
Yunanca papirüs
kelimesi Kıptice’den
alınmış ve neredeyse tüm batı dillerine girmiştir (İngilizce, Almanca, FransızcaPapyrus, Rusça папирус, İspanyolca, İtalyanca papiro)
İngilizce paper
“kâğıt” ve Türk argosunda “para”
anlamına gelen “papel” kelimelerinin de orijininin bu kelime olduğu
düşünülmektedir.
/////////////
Papyrus
From Wikipedia, the free encyclopedia
For Papyrus plant in the sedge family
Cyperaceae, see Cyperus papyrus.
For other uses, see Papyrus
(disambiguation).
Papyrus (P. BM EA 10591 recto column IX,
beginning of lines 13-17)
The
word papyrus /pəˈpaɪrəs/ refers
to a thick type of paper made from the pithof
the papyrus plant, Cyperus papyrus.[1] Papyrus can
also refer to a document written on sheets of papyrus joined together side by
side and rolled up into ascroll, an early form of a
book. The plural for such documents is papyri.
An official letter on a papyrus of the 3rd
century BC
Papyrus
is first known to have been used in ancient Egypt (at least as far back as
the First Dynasty),
as the Cyperus papyrus plant was a wetland sedge that was once abundant in the Sudd of Southern Sudan along with the Nile Delta of Egypt.
Papyrus was also used throughout the Mediterranean region
and in Kingdom of Kush.
The Ancient Egyptians used papyrus as a writing material,[2] as well as
employing it commonly in the construction of other artifacts such
as reed boats,mats, rope, sandals, and baskets.
Contents
A section of the Egyptian Book of the Dead written on papyrus
Papyrus
was first manufactured in Egypt as far back as the fourth millennium BCE.[3][not in citation
given][4] The earliest
archaeological evidence of papyrus was excavated in 2012 and 2013 at Wadi al-Jarf, an ancient Egyptian harbor located on the Red Sea coast. These documents date from
c. 2560–2550 BCE (end of the reign of Khufu).[3] The papyrus rolls
describe the last years of building theGreat Pyramid of Giza.[5] In the first
centuries BCE and CE, papyrus scrollsgained
a rival as a writing surface in the form of parchment, which was prepared from animal
skins.[6] Sheets of parchment
were folded to form quires from whichbook-form
codices were fashioned. Early
Christian writers soon adopted the codex form, and in the
Græco-Roman world, it became common to cut sheets from papyrus rolls to form
codices.
Codices
were an improvement on the papyrus scroll, as the papyrus was not pliable
enough to fold without cracking and a long roll, or scroll, was required to
create large-volume texts. Papyrus had the advantage of being relatively cheap
and easy to produce, but it was fragile and susceptible to both moisture and
excessive dryness. Unless the papyrus was of perfect quality, the writing
surface was irregular, and the range of media that could be used was also
limited.
Papyrus
was replaced in Europe by the cheaper, locally produced products parchment and vellum, of significantly higher durability in
moist climates, though Henri Pirenne's connection of its
disappearance with the Muslim conquest of Egypt is contested.[7] Its last appearance
in the Merovingian chancery
is with a document of 692, though it was known in Gaul until
the middle of the following century. The latest certain dates for the use of
papyrus are 1057 for a papal decree (typically conservative, all papal bulls were on papyrus until 1022),
under Pope Victor II,[8] and 1087 for an
Arabic document. Its use in Egypt continued until it was replaced by more
inexpensive paper introduced by Arabs who
originally learned of it from the Chinese. By the 12th century, parchment and
paper were in use in the Byzantine Empire, but papyrus was still an
option.[9]
Papyrus
was made in several qualities and prices; these are listed, with minor
differences, both by Pliny and Isidore of Seville.
Until
the middle of the 19th century, only some isolated documents written on papyrus
were known. They did not contain literary works.[10] The first discovery
of papyri rolls in modern days was made at Herculaneum in 1752. Before that date,
the only papyri known were a few surviving from medieval times.[11][12]
The English word "papyrus" derives,
via Latin, from Greek πάπυρος (papyros),[13] a loanword of
unknown (perhaps Pre-Greek) origin.[14] Greek has a second
word for it, βύβλος (byblos,[15] said to derive from
the name of the Phoenician city ofByblos). The Greek writer Theophrastus, who flourished during the 4th
century BC, uses papyros when referring to the plant used as a
foodstuff and byblos for the same plant when used for nonfood
products, such as cordage, basketry, or writing surfaces. The more specific
term βίβλος biblos, which finds its way into English in such words
as 'bibliography', 'bibliophile', and 'bible', refers to the inner bark of the
papyrus plant. Papyrus is also the etymon of 'paper', a
similar substance.
In
the Egyptian language,
papyrus was called wadj (w3ḏ), tjufy (ṯwfy),
or djet (ḏt).
Bill of sale for a donkey, papyrus; 19.3 by
7.2 cm, MS Gr SM2223, Houghton Library, Harvard University
The
word for the material papyrus is also used to designate documents written on
sheets of it, often rolled up into scrolls. The plural for such documents is
papyri. Historical papyri are given identifying names—generally the name of the
discoverer, first owner or institution where they are kept—and numbered, such
as "Papyrus Harris I".
Often an abbreviated form is used, such as "pHarris I". These documents
provide important information on ancient writings; they give us the only extant
copy of Menander, the Egyptian Book of the Dead, Egyptian treatises on
medicine (the Ebers Papyrus) and
on surgery (the Edwin Smith papyrus),
Egyptian mathematical treatises (the Rhind papyrus), and Egyptian folk tales
(the Westcar
papyrus). When, in the 18th century, a library of ancient papyri was
found in Herculaneum, ripples
of expectation spread among the learned men of the time. However, since these
papyri were badly charred, their unscrolling and deciphering is still going on
today.
Different ways of cutting papyrus stem and
making of papyrus sheet
Papyrus plant Cyperus papyrus at
Kew Gardens, London
Papyrus plants nearSyracuse, Sicily
Papyrus
is made from the stem of the papyrus plant, Cyperus papyrus. The outer rind is first
removed, and the sticky fibrous inner pith is
cut lengthwise into thin strips of about 40 cm (16 in) long. The
strips are then placed side by side on a hard surface with their edges slightly
overlapping, and then another layer of strips is laid on top at a right angle.
The strips may have been soaked in water long enough for decomposition to begin, perhaps
increasing adhesion, but this is not certain. The two layers possibly were
glued together.[16] While still moist,
the two layers are hammered together, mashing the layers into a single sheet.
The sheet is then dried under pressure. After drying, the sheet is polished
with some rounded object, possibly a stone or seashell or round hardwood.[17]
Sheets
could be cut to fit the obligatory size or glued together to create a longer
roll. A wooden stick would be attached to the last sheet in a roll, making it
easier to handle.[18]To form the long strip
scrolls required, a number of such sheets were united, placed so all the
horizontal fibres parallel with the roll's length were on one side and all the
vertical fibres on the other. Normally, texts were first written on the recto,
the lines following the fibres, parallel to the long edges of the scroll.
Secondarily, papyrus was often reused, writing across the fibres on the verso.[4] Pliny the Elder describes the methods of
preparing papyrus in his Naturalis Historia.
In
a dry climate, like that of Egypt, papyrus is
stable, formed as it is of highly rot-resistantcellulose; but storage in humid conditions can
result in molds attacking and destroying the
material. Library papyrus rolls were stored in wooden boxes and chests made in
the form of statues. Papyrus scrolls were organized according to subject or
author, and identified with clay labels that specified their contents without
having to unroll the scroll.[19] In European
conditions, papyrus seems to have lasted only a matter of decades; a
200-year-old papyrus was considered extraordinary. Imported papyrus once
commonplace inGreece and Italy has
since deteriorated beyond repair, but papyrus is still being found in Egypt;
extraordinary examples include the Elephantine papyri and
the famous finds atOxyrhynchus and Nag Hammadi. The Villa of the Papyri at Herculaneum, containing the library of Lucius Calpurnius Piso Caesoninus, Julius Caesar's father-in-law, was preserved
by the eruption of Mount Vesuvius,
but has only been partially excavated.
Sporadic
attempts to revive the manufacture of papyrus have been made since the mid-18th
century. Scottish explorer James Bruce experimented in the late 18th
century with papyrus plants from the Sudan,
for papyrus had become extinct in Egypt. Also in the 18th century, Sicilian Saverio Landolina manufactured
papyrus at Syracuse, where
papyrus plants had continued to grow in the wild. During the 1920s, when
EgyptologistBattiscombe Gunn lived
in Maadi, outside Cairo, he experimented with the
manufacture of papyrus, growing the plant in his garden. He beat the sliced
papyrus stalks between two layers of linen, and produced successful examples of
papyrus, one of which was exhibited in the Egyptian Museum in Cairo.[20][21] The modern
technique of papyrus production used in Egypt for the tourist trade was
developed in 1962 by the Egyptian engineer Hassan Ragab using plants that had
been reintroduced into Egypt in 1872 from France. Both Sicily and Egypt have
centres of limited papyrus production.
Papyrus
is still used by communities living in the vicinity of swamps, to the extent
that rural householders derive up to 75% of their income from swamp goods.[22] Particularly in
East and Central Africa, people harvest papyrus, which is used to manufacture
items that are sold or used locally. Examples include baskets, hats, fish
traps, trays or winnowing mats and floor mats.[23] Papyrus is also
used to make roofs, ceilings, rope and fences. Although alternatives, such
as eucalyptus, are increasingly available,
papyrus is still used as fuel.[24]
The Heracles Papyrus
·
Amherst Papyri: This is a collection
of William Tyssen-Amherst, 1st Baron Amherst of Hackney.
It includes biblical manuscripts, early church fragments, and classical
documents from the Ptolemaic, Roman, and Byzantine eras. The collection was
edited by Bernard Grenfell and Arthur Hunt in 1900–1901. It is housed at
the Pierpont
Morgan Library (New York).
·
Archduke
Rainer Papyri: One of the world's largest collection of
papyri (about 180,000 objects) in the Austrian National
Library.[25]
·
Bodmer Papyri: This collection was
purchased by Martin Bodmer in
1955–1956. Currently it is housed in theBibliotheca Bodmeriana in Cologny. It includes Greek and Coptic documents,
classical texts, biblical books, and writing of the early churches.
·
Brooklyn Papyrus: This papyrus focuses
mainly on snakebites and its remedies. It speaks of remedial methods for
poisons obtained from snakes, scorpions, and tarantulas. The Brooklyn Papyrus
currently resides in the Brooklyn Museum.[27]
·
Chester Beatty Papyri: collection of 11
codices acquired by Alfred Chester Beatty in
1930–1931 and 1935. It is housed at the Chester Beatty
Library. The collection was edited by Frederic G. Kenyon.
·
The Herculaneum papyri:
These papyri were found in Herculaneum in the eighteenth century, carbonized by
the eruption of Mount Vesuvius.
After some tinkering, a method was found to unroll and to read them. Most of
them are housed at the Naples
National Archaeological Museum.[28]
·
The Heroninos Archive is a collection of
around a thousand papyrus documents, dealing with the management of a large
Roman estate, dating to the third century CE, found at the very end of the 19th
century at Harit,
the site of ancient Theadelphia,
in the Faiyum area of Egypt by Bernard Pyne
Grenfell and Arthur Surridge Hunt. It is spread over many collections
throughout the world.
·
The Houghton's
papyri: the collection at Houghton Library, Harvard University was
acquired between 1901 and 1909 thanks to a donation from the Egypt Exploration
Fund.[29]
·
Saite Oracle Papyrus: This papyrus located at
the Brooklyn Museum records
the petition of a man named Pemou on behalf of his father, Harsiese to ask
their god for permission to change temples.
·
Martin Schøyen
Collection: biblical manuscripts in Greek and
Coptic, Dead Sea Scrolls,
classical documents
·
Michigan
Papyrus Collection: this collection contains above
10 000 papyri fragments. It is housed at the University of
Michigan.
·
Oxyrhynchus Papyri: these numerous papyri
fragments were discovered by Grenfell and Hunt in and aroundOxyrhynchus. The publication of these papyri
is still in progress. A large part of the Oxyrhynchus papyri are housed at
the Ashmolean Museum in Oxford, others in the British Museum in London, in the Egyptian Museum in Cairo,
and many other places.
·
Rylands Papyri: this collection
contains above 700 papyri, with 31 ostraca and 54 codices. It is housed at
the John
Rylands University Library.
·
Tebtunis Papyri: housed by the Bancroft
Library at the University of California, Berkeley, this is a collection of more
than 30,000 fragments dating from the 3rd century BCE through the 3rd century
CE, found in the winter 1899–1900 at the site of ancient Tebtunis, Egypt, by an
expedition team led by the British papyrologists Bernard P. Grenfell and Arthur
S. Hunt.[31]
·
Washington University
Papyri Collection: includes 445 manuscript fragments, dating from the
first century BC to the eighth century AD. Housed at the Washington
University Libraries.
·
Will of Naunakhte: found at Deir el-Medina and dating to the 20th dynasty,
it is notable because it is a legal document for a non-noble woman.[32]
·
Yale Papyrus Collection: numbers over six
thousand inventoried items and is cataloged, digitally scanned, and accessible
online for close study. It is housed at the Beinecke Library.
·
For Egyptian papyri:
·
Other papyri:
·
The papyrus plant in
Egyptian art
·
Palmette
Other
ancient writing materials:
·
Palm leaf manuscript (India)
·
Amate (Mesoamerica)
·
Paper
·
Ostracon
3.
^ Jump up to:a b Tallet,
Pierre (2012). "Ayn Sukhna and Wadi el-Jarf: Two newly discovered
pharaonic harbours on the Suez Gulf" (PDF). British Museum
Studies in Ancient Egypt and Sudan. 18: 147–68. ISSN 2049-5021.
Retrieved21 April 2013.
4.
^ Jump up to:a b H. Idris
Bell and T.C. Skeat, 1935. "Papyrus and its uses" (British Museum pamphlet). Archived 18 October 2013 at the Wayback Machine.
5.
Jump up^ Stille, Alexander. "The World's Oldest Papyrus and What It Can Tell Us
About the Great Pyramids". Retrieved2015-09-27.
6.
Jump up^ Černý,
Jaroslav. 1952. Paper and Books in Ancient Egypt: An
Inaugural Lecture Delivered at University College London, 29 May 1947.
London: H. K. Lewis. (Reprinted Chicago: Ares Publishers Inc., 1977).
7.
Jump up^ Pirenne, Mohammed and
Charlemagne, critiqued by R.S. Lopez, "Mohammed and Charlemagne: a
revision",Speculum (1943:14–38.).
8.
Jump up^ David Diringer, The Book before
Printing: Ancient, Medieval and Oriental, Dover Publications, New York
1982, p. 166.
9.
Jump up^ Bompaire, Jacques and Jean
Irigoin. La paleographie grecque et byzantine, Centre National de
la Recherche Scientifique, 1977, 389 n. 6, cited in Alice-Mary Talbot (ed.).Holy
women of Byzantium, Dumbarton Oaks, 1996, p. 227.ISBN 0-88402-248-X.
12.
Jump up^ Diringer, David (1982). The Book
Before Printing: Ancient, Medieval and Oriental. New York: Dover Publications.
pp. 250–256. ISBN 0-486-24243-9.
17.
Jump up^ Bierbrier, Morris Leonard, ed.
1986. Papyrus: Structure and Usage. British Museum Occasional
Papers 60, ser. ed. Anne Marriott. London: British Museum Press.
18.
Jump up^ Lyons, Martyn (2011). Books:
A Living History. Los Angeles, California: Getty Publications.
p. 21. ISBN 978-1-60606-083-4.
19.
Jump up^ Murray, Stuart (2009). The
Library: An Illustrated History. New York, NY: Skyhorse. pp. 10–12.ISBN 9781602397064.
20.
Jump up^ Cerny, Jaroslav (1947). Paper
and books in Ancient Egypt. London: H. K. Lewis & Co. Ltd.
21.
Jump up^ Lucas, A. (1934). Ancient
Egyptian Materials and Industries, 2nd Ed. London: Edward Arnold and Co.
24.
Jump up^ Maclean, I.M.D., R. Tinch, M. Hassall
and R.R. Boar. 2003c. Towards optimal use of tropical wetlands: an economic
evaluation of goods derived from papyrus swamps in southwest Uganda.
Environmental Change and Management Working Paper No. 2003-10, Centre for
Social and Economic Research into the Global Environment, University of East
Anglia, Norwich.
28.
Jump up^ Diringer, David (1982). The Book
Before Printing: Ancient, Medieval and Oriental. New York: Dover Publications.
p. 252 ff. ISBN 0-486-24243-9.
32.
Jump up^ Černý, Jaroslav. "The Will of
Naunakhte and the Related Documents." The Journal of Egyptian Archaeology
31 (1945): 29-53
·
Leach, Bridget, and
William John Tait. 2000. "Papyrus". In Ancient Egyptian
Materials and Technology, edited by Paul T. Nicholson and Ian Shaw.
Cambridge: Cambridge University Press. 227–253. Thorough technical discussion
with extensive bibliography.
·
Leach, Bridget, and
William John Tait. 2001. "Papyrus". In The Oxford
Encyclopedia of Ancient Egypt, edited by Donald Bruce Redford. Vol. 3 of 3
vols. Oxford, New York, and Cairo: Oxford University Press and The American
University in Cairo Press. 22–24.
·
Parkinson, Richard Bruce,
and Stephen G. J. Quirke. 1995. Papyrus. Egyptian Bookshelf.
London: British Museum Press. General overview for a popular reading audience.
·
Horst Blanck: Das
Buch in der Antike. Beck, München 1992, ISBN 3-406-36686-4
·
Rosemarie
Drenkhahn: Papyrus. In: Wolfgang Helck, Wolfhart Westendorf
(Hrsg.): Lexikon der Ägyptologie. Bd. IV, Wiesbaden 1982, Spalte
667-670
·
David Diringer, The
Book before Printing: Ancient, Medieval and Oriental, Dover Publications,
New York 1982, pp. 113–169, ISBN 0-486-24243-9.
·
Victor Martin
(Hrsg.): Ménandre. Le Dyscolos. Bibliotheca Bodmeriana, Cologny –
Genève 1958
·
Otto Mazal: Griechisch-römische
Antike. Akademische Druck- und Verlagsanstalt, Graz 1999, ISBN 3-201-01716-7(Geschichte der Buchkultur;
Bd. 1)
Wikimedia Commons has media
related to Papyrus.
|
Wikimedia Commons has media
related to Papyri.
|
·
Yale Papyrus Collection Database at
the Beinecke Rare Book and Manuscript Library at Yale
University
·
Papyrus
&&&&&&&&&
پر سیاوشان . [ پ
َ رِ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پر سیاووشان . پر سیاوش . پر سیاووش . ضفیره
. (منتهی الارب ). ضفائرالجن ّ. کزبرةالبئر. سبعالارض . شعرالارض . شعرالغول . شعرالخنازیر.
شعرالجن ّ. شعرالجیاد. لحیةالحمار. لحاءالغول . مُل . ساق اَسود. طرنجومانس . عرصف
. کثیرالثغر. بولوطریخون . جعدة قناة. بقلةالبئر. برگش مثل کرفس است و ساق و شاخ و
گل ندارد. (نزهةالقلوب ). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است که : «پر ساوشان ، لغت یونانی و بمعنی
دواءالصدر است و بفارسی پر سیاوشان و عوام سنبل نامند و بعربی شعرالجیاد و شعرالارض
وشعرالجن و شعرالخنازیر و جعدةالقنا و شعرالکلاب و کزبرةالبئر و ساق الاسود و عرصف
نامند و آن نباتی است برگش شبیه به گشنیز و بی ساق و ثمر و شاخهای او بسیار باریک و
صلب و سیاه و در مواضع نمناک و سایه میروید و قوتش تا شش ماه باقیست .معتدل مایل به
گرمی و خشکی و ملطف و مجفف و محلل و مفتح و منضج و مدرّ بول و حیض و مسهل سودا و بلغم
معده و امعاء و جهة تنقیه سینه و شش و ربو و ضیق النفس و درد سینه و یرقان و حصاة و
اخراج مشیمه و خون نفاس و ضمادش که پخته باشند با روغن جهة داءالثعلب و خنازیر و نواصیر
و دبیلات و خائیده او جهة غرب و محرقش جهة منع ریختن موی و رویانیدن آن و خزار (؟)
و سفوف خشک او جهة اسهال و طلای تازه ٔ او جهت قروح خبیثه
نافعو جهت گزیدن سگ دیوانه شرباً و ضماداً مفید و طلاء کوبیده ٔ او با مغز ساق گاو جهة دردسر بسیار نافع و ذرور سوخته
ٔ او جهت اندمال قروح و آکله . مفسد و مضر سپرز و مصلحش
مصطکی و قدر شربت از جرم او تا هفت درهم و از آب طبیخش تا بیست درهم و بدلش جهت آلام
شش بوزنش بنفشه و نصف آن اصل السوس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان چنین آمده است : ارپاسیوس گوید او [ پرسیاوشان
] را به رومی ازیارطون (آدیانطن ) گویند. منبت او بر لبهای جوی و چشمه ها باشد. رودس
گوید نبات او را اطراف شکافته بود و ساقهای نبات او دراز باشد و او را گل و بار نبود.
بولس و اطیوش و ابن سرافیون گویند آن نباتی است که عرب او را شعرالجبار گوید و صاحب
المنقول گوید او را به یونانی بولیطره گویند و به لاطینی قافلارا (کاپیلرا) گویند و
جبرئیل گوید منبت او در سایه ها بود و چاهها و سرچشمه ها وبرگ او به کرفس ماند و ساقهای
او سرخ بود و باریک به مقدار بدست و در بعض مواضع او را کرفس دیو گویند. ح گوید که
او را شعرالعیار گویند و گویا که آن تصحیف شعرالجبار است ص اولی گوید گرم و خشک است
در اول بادهای غلیظ را بشکند و قصبه ٔ شش را پاک سازد و
خنازیر را تحلیل کند و سنگ مثانه بریزاند و سده ها بگشاید و بول براند و موی بر داءالثعلب
و داءالحیه برویاند چون بسوزند و خاکستر او طلا کنند و اگر موی را به طبیخ او بشویند
دراز کند و نواصیر و دملها را تنقیه کند بدل او در دفع دمه و تاسه بوزن او بنفشه و
هم وزن او سوس یا برگ سوس بود. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). و صاحب اختیارات گوید: شعرالجن و شعرالخیار
(کذا) و شعرالارض و لحیةالحمار و شعرالخنازیر و ساق الاسود و الوصیف الاسود و کزبرةالبئر
نیز خوانند و آن شعرالغول است . بپارسی پر سیاوشان گویند و به کرمانی کرسو خوانند و
بهترین وی آن است که چوب وی سیاه بود و ورق آن سبز و گویند بهترین او آن است که چوب
او بسرخی زند طبیعت وی معتدل است در گرمی و سردی و گویند میل به گرمی و خشکی دارد و
سه درم از وی مسهل بلغم و سودا بود و شش وسینه از فضول غلیظ پاک کند و بگدازاند و یرقان
و سپرز را نافع بود و بول و حیض براند و سنگ بریزاند چون بیاشامند شکم ببندد و مشیمه
بیرون آورد و گزیده ٔ سگ هار و مار را
نافع بود و دیگر جانوران موذی چون با شراب بیاشامند ملطف و محلل بود و داءالثعلب را
نافع بود و موی برویاند و خنازیر و دبیلات تحلیل کند چون بیاشامند ربو و یرقان و عسرالبول
را نافع بود و اگر با لادن و روغن مورد با روغن سوسن و زوفاء و شراب بیامیزند و بر
موی که ریزد طلا کنند دیگر نریزد و بیخ آن محکم دارد و اگر بسوزانند و بر سر کل مالند
موی برویاند و جهت جرب چشم نافع بود اسحاق گوید مضر است بسپرز و مصلح آن مصطکی است
و رازی گوید بدل آن در سودمندی ربو بوزن آن بنفشه با نیم وزن آن آب رب ّالسوس است
.و در بعض کتب طب آمده است : که پر سیاوشان را بعربی کزبرةالبئر گویند طبیعتش به گرمی
و خشکی مایل است بهترینش آن است که چوب وی بسرخی زند و برگش سبز بود سینه و شش را از
فضول غلیظه پاک گرداند و بلغم و سودا را رفع کند و یرقان و صلابت سپرز را نفع دهد و
مشیمه بیرون آرد و بول و حیض براند و سنگ گرده و مثانه بریزاند و ضیق النفس و بحةالصوت
را سودمند آید و مضر است به سپرز و مصلح آن مصطکی است و شربتی از او دو مثقال است و
بدلش به وزن آن بنفشه و نیم وزن آن رب سوس .
////////
برسیاوشان
بفتح با و کسر را و سین مهملتین و فتح یاء مثناه تحتانیه و
الف و فتح واو و شین معجمه و الف و نون لغت یونانی است بمعنی دواء الصدر و بعربی شعر
الجبال و شعر الارض و شعر الجن و شعر الخنازیر و جعده القنا و شعر الکلاب و کزبره البئر
و ساق الاسود و ساق الوصیف و بیونانی بولوطونخون یعنی کثیر الشعر و بفارسی پرسیاوشان
ببای عجمی و عوام سنبل و بهندی کالی جهانپ و کرجاورتکوت نامند
ص: 400
ماهیت آن
نباتی است برک آن شبیه ببرک کشنیز و بی ساق و ثمر و شاخهای
آن بسیار باریک و صلب و سیاه و سرخ رنک منبت آن مواضع نمناک و سایه مانند کنارهای چاه
و پای دیوارهای کهنه و خرابها و قوت آن تا شش ماه باقی می ماند و چون یک سال بران بکذرد
قوت آن باطل می کردد و بهترین آن پر برک شبیه بکرفس شاخۀ صلب سیاه آن است
طبیعت آن
معتدل مائل بکرمی و خشکی
افعال و خواص آن
ملطف و مفتح و منضج و محلل و مجفف آشامیدن مطبوخ آن جهت اسهال
فرمودن صفرا و سودا و بلغم موجود در معده و امعا و جهت تنقیۀ سینه و شش و ربو و ضیق
النفس و درد سینه و یرقان و حصاه و ادرار بول نمودن و حیض و نفاس و اخراج مشیمه و کزیدن
سک دیوانه و استنشاق آب مطبوخ آن جهت زکام و نطول آب پختۀ آن جهت تفتیح سدۀ انف و زکام
و ضماد آن جهت صداع بارد و ضماد پختۀ آن با روغن جهت داء الثعلب و خنازیر و نواصیر
و دبیلات و چون در دهن بخایند و آب آن را بر غرب و ناصور کنج چشم بچکانند و یا جرم
خائیدۀ آن را بران بندند نافع و آشامیدن سفوف خشک آن جهت رفع اسهال و امساک بطن مفید
و ضماد پختۀ آن بر انثیین جهت تحلیل ورم و صلابت آن و طلای تازۀ آن جهت قروح خبیثه
و کزیدن سک دیوانه و داء الثعلب خصوصا که تازۀ آن را بقوت برداء الثعلب بمالند و طلای
کوبیدۀ آن با مغز ساق کاو جهت دردسر بسیار نافع و ضماد کوبیدۀ آن با لادن و روغن مورد
و روغن سوسن و زوفی و شراب مقوی موی و همچنین چون مخلوط نمایند با آب طبیخ و یا خاکستر
آن شراب و عسل و موی را بدان بشویند جهت قروح سر مفید و ضماد محرق آن جهت منع ریختن
موی و رویانیدن آن و حزاز و ذرور محرق آن جهت تجفیف و اندمال قروح خبیثه و اکله و حمول
آن با مرمکی جهت رفع سیلان رحم نافع مضر سپرز مصلح آن مصطکی و کویند کل بنفشه مقدار
شربت از جرم آن تا هفت درهم و از مطبوخ آن تا بیست درهم بدل آن در امراض رئه بوزن آن
کل بنفشه و نصف آن اصل السوس کویند از خواص آنست که چون بکوبند تازۀ آن را و بر موضع
مخالف عضوی که پیکان رفته باشد کذارند بدان موضع آید و پیکان را برآورد
ص: 401
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
پرسیاوشان (نام علمی: Adiantum
capillus-veneris) نام یک گونه از سرده پرسیاوش است که در ایران
میروید. این گونه جزو گیاهان
دارویی به شمار میرود.[۱] گیاهی است پایا
از رده سرخسها با ساقههای باریک و برگهای ریز که در جاهای
گرم و مرطوب میروید.
////////
كزبرة البئر أو البَرشاوشان
الشُعَيْري الزُهري (الاسم العلمي:Adiantum capillus-veneris) (بالإنجليزية:
MAIDENHAIR FERN) هو نوع من النباتات يتبع جنس البرشاوشان من الفصيلة الديشارية[2]
. وهو نبات رقيق ذو جزء قاعدي أسود لامع ، السيقان أيضا سوداء لامعة ، ما تشبه الأوراق
ريشية متضاعفة وهي مستديرة إلي حد ما وذي حافة مسننة قليلا ، مقلوبة ، النبات في مجمله
في شكله العام يشبه المروحة ويوجد به عرق يأخذ الشكل الشعاعي ، يبدأ من القاعدة . وهو
نبات مهم في الطب الشعبي.
محتويات [أظهر]
التسمية[عدل]
شعر الغول, شعر الجبار,
شعر الأرض, شعر الكلاب, شعر الخنزير, شعر الجن, ضفائر الجن, لحية الحمار, جعدة القناة,
بقلة البئر, كزبرة البير, الساق الوصيف, ساق الأكحل, الساق الأسود, سبيكة, سانقة (فارسية),
برسيان وبرسياوشان (فارسية ومعناها دواء الصدر)[3]. كلمة veneris الموجودة في اسم
العشبة مشتقة من فينوس آلهة الجمال عند الإغريق ، أما capillus فمعناها شعيرة،
و adiantum فمعناها غير قابل للبلل.
التزهير والإثمار[عدل]
النبات أولي ، لذا
فانه لا يزهر ولا يثمر ، وإنما يتكاثر بواسطة الريزومات والجراثيم التي تتكون علي السطح
السفلي لأشباه الأوراق وعند النضج تتطاير تلك الجراثيم لتعيد دورة الحياة ويكون ذلك
غالبا في فصلى الربيع والصيف .
انظر أيضاً[عدل]
البرشاوشان
قائمة أنواع البرشاوشان
قائمة نباتات لبنان
مراجع[عدل]
^ مذكور في : Species
Plantarum. 1st Edition, Volume 2 — كارولوس لينيوس — الحجم: 1 — تاريخ النشر:
1753 — الصفحة: 1096 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: 359117
^ موقع لائحة النباتات
(بالإنكليزية) The Plant List البئر تاريخ الولوج 09 كانون الثاني
2014
^ أحمد عيسى بك،
1931. معجم أسماء النبات. وزارة المعارف العمومية. القاهرة. الطبعة الأولى. ص 6.
///////////////
به پنجابی:
ٹھنڈی بوٹی جیہنوں کھوئی
بوٹی وی کیندے نیں فرن ٹبر دی اک بوٹی
اے۔ ایہ کھوئیاں وچ تے ٹھنڈی گلی تھاں تے ہوندی اے۔ ایہ دنیا وج عام ملدی اے تے پھلواریاں
تے گھراں وچ لگائی جاندی اے.
///////////////
به عبری شولومیت ها اِوِن/شولومیت گیبو/سِعاووت:
שַׂעֲרוֹת שׁוּלַמִית מְצוּיוֹת (שם מדעי: Adiantum
capillus-veneris) הוא שרך רב-שנתי ממשפחת האברתיים.
השרך נפוץ בישראל במקומות לחים ומוצלים, במעיינות ניקבה, במצוקים, במערות ובסדקי סלעים.
לצמח קנה-שורש זוחל, מכוסה קשקשים, וממנו יוצאים עלים מנוצים ומחולקים שלוש פעמים.
ציר העלה חום-שחור, ועליו יושבים עלעלים דמויי מניפה. המנבגים יושבים בצברים
בצד התחתון, קרוב לקצות העלעלים. בישראל מכנים אותו שערות שולמית על שמה של הדמות
הראשית במגילת שיר השירים, השולמית.
//////////
به آذری:
Adiantum capillus–veneris, baldırıqara (lat. Adiantum capillus–veneris) - adiantkimilər fəsiləsinin adiantcinsinə
aid bitki növü.
Bu, ayıdöşəyinin bir növüdür. Azərbaycanda
bu bitki Abşеronda və Lənkəran dağlarında yayılmışdır.
////////////////
Adiantum
capillus–veneris, baldırıqara (lat. Adiantum capillus–veneris)
- adiantkimilər fəsiləsinin adiantcinsinə
aid bitki növü.
Bu,
ayıdöşəyinin bir növüdür. Azərbaycanda bu bitki Abşеronda və Lənkəran
dağlarında yayılmışdır.
//////////
Adiantum capillus-veneris
From Wikipedia, the free encyclopedia
Adiantum capillus-veneris
|
|
Kingdom:
|
|
Division:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
A. capillus-veneris
|
Adiantum
capillus-veneris, the Southern maidenhair fern, black
maidenhair fern, maidenhair fern,[2] and venus
hair fern, is a species of ferns in the genusAdiantum with a subcosmopolitan
worldwide distribution. It is cultivated as a popular garden fern and houseplant.[3]
Contents
Adiantum
capillus-veneris is native to the southern half of the United States
fromCalifornia to the Atlantic coast, through
Mexico and Central America, to South America. It is also native to Eurasia, the Levant in Western Asia, andAustralasia.[3][4][5] There are two
disjunct occurrences in the northern part of North America: at Cascade Springs
in the Black Hills of South Dakota and Fairmont
Hot Springs, British Columbia. In both instances, the warm
microclimate created by hot mineral springs permits the growth of the plant far
north of its normal range. It is similar in Zvonce spa resort (Звоначка Бања,
Zvonačka Banja), near Pirot in Serbia, where hot mineral springs provide
adequate heat and humidity for the survival of this species.[6][7]
It
is found in temperate climates from warm-temperate to tropical, where the
moisture content is high but not saturating, in the moist, well-drained sand,
loam or limestone many habitats, including
rainforests, shrub and woodlands, broadleaf and coniferous forests, and desert
cliff seeps,
and springs. It
often may be seen growing on moist, sheltered and shaded sandstone or limestone formations, generally
south-facing in the southern hemisphere, north-facing in the north, or in
gorges.[3] It occurs
throughout Africa in moist places by streams.[8] On moist sandstone
cliffs it grows in full or partial shade, even when unprotected.[9]
Adiantum capillus-veneris foliage texture.
In limestone cliff seep habitat,Judean Desert of Israel and Palestine.
Adiantum
capillus-veneris grows from 6 to 12 in (15 to 30 cm) in
height; its fronds arising in clusters from creeping rhizomes 8 to 27.5 in
(20 to 70 cm) tall, with very delicate, light green fronds much
subdivided into pinnae 0.2 to 0.4 in (5 to 10 mm) long and broad; the
frond rachis is black and wiry.[3][5]
Adiantum
capillus-veneris is cultivated and widely available around the world
for planting in natural landscape native plants and traditional shade gardens, for outdoor container gardens, and commonly as an
indoor houseplant.
The
fern is listed as an endangered species in North Carolina (as southern
maidenhair-fern) and threatened species inKentucky (as venus hair fern), due to
loss of Appalachian habitat.
This
plant is used medicinally by Native Americans. The Mahuna people
use the plant internally for rheumatism,[10] and the Navajo people of Kayenta, AZ use an infusion of the plant as a lotion for
bumblebee and centipede stings.[11] The Navajo people
also smoke it or take it internally to treat mental illness.[11]
1.
^ Jump up to:a b Christenhusz,
Maarten J. M.; Zhang, Xian-Chun; Schneider, Harald (2011). "A linear sequence of extant families and genera of
lycophytes and ferns" (PDF). Phytotaxa. 19: 7–54.
2.
Jump up^ "BSBI
List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived
from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved2014-10-17.
3.
^ Jump up to:a b c d Wildflower.org-NPIN: Adiantum capillus-veneris (Southern maidenhair
fern) . accessed 4.04.2011
5.
^ Jump up to:a b Cundall.
P., (2004) Native Plants:The definitive guide to Australian plants, Global Book
Publishing Lane Cove, N.S.W, p.298,ISBN 978-1-74048-027-7
8.
Jump up^ Sim, Thomas Robertson
(1915). The Ferns of South Africa. London & Edinburgh: Cambridge
University Press.
9.
Jump up^ Roux, J.P. (1979). Cape
Peninsula Ferns. Kirstenbosch: National Botanic Gardens of South Africa. ISBN 0-620-03775-X.
10.
Jump up^ Romero, John Bruno 1954 The Botanical
Lore of the California Indians. New York. Vantage Press, Inc. (p. 60)
11.
^ Jump up to:a b Wyman,
Leland C. and Stuart K. Harris 1951 The Ethnobotany of the Kayenta Navaho.
Albuquerque. The University of New Mexico Press (p. 14)
Wikimedia Commons has media
related to Adiantum
capillus-veneris.
|
·
Adiantum
&&&&&&&&&
برسیا. [ ب َ ] (اِ) برسیان . الوسیون
. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که منبت آن بلاد بابل و کوفه است و بی شکوفه و گل
تخم کند و در اول تموز می رسد وعرق آن بوی قرنفل می دهد و در خواص مثل بادرنجبویه است
. (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به برسیان شود.
برسیانا. [ ب َ ] (اِ) برسیانه . رستنیی
باشد که تخم آن مانند تخم کرفس است و علت جرب را نافع باشد. (برهان ). رجوع به برسیا
و برسیان و برسیانه شود.
/////////////
برسیانا
نباتیست که تخم وی مانند کرفس بود و جهت
جرب استعمال کنند و بشیرازی تالکرو خوانند
صاحب مخزن الادویه و صاحب تحفه هر دو آن
را برسیان نوشتهاند و آن را نباتی دانستهاند که بیشکوفه و گل تخم میکند و آن را
از ادویه غیر مشهور شمردهاند.
اختیارات بدیعی
////////////
برسیان
بفتح با و سکون را و کسر سین مهملتین و فتح یاء مثناه تحتانیه
و الف و نون و برسیانا بالف در آخر نیز آمده
ماهیت آن
اسم فارسی نباتی است منبت آن بلاد بابل که حوالی کوفه است
و بی شکوفه و کل و تخم می کند و در اول تموز می رسد و از ادویۀ غیر مشهوره است
طبیعت آن
کرم و خشک منسوب بمشتری است
افعال و خواص آن
بوئیدن و آشامیدن آن مقوی دماغ و روح نفسانی و بصر و جکر و
معده و محلل ریاح و ملطف و مسهل اخلاط و طلای آب معصور و یا مطبوخ آن با آب برک کل
سرخ سائیده دو مرتبه یا سه مرتبه در حمام جهت قلع آثار سیاهی که از جوب و غیر آن بهم
رسیده باشد مجرب دانسته اند به آب مقطر یعنی عرق آن بوی قرنفل دهد و در خواص مانند
بادرنجبویه است در تقویت و تفریح نفس
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
پرسیکاریا بیسترتا (برسیان و برسیانا در
منابع طب سنتی) (نام علمی: Persicaria bistorta)
نام یک گونه از تیره هفتبندیان است.
//////////////
Persicaria bistorta
From Wikipedia, the free encyclopedia
It has been suggested that Bistorta officinalis be merged into
this article. (Discuss)Proposed since October 2015.
|
Persicaria bistorta
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
P. bistorta
|
Persicaria
bistorta (bistort, common
bistort, or meadow bistort) is a speciesof flowering plant native to Europe and north and west Asia.
The generic placement of this species is in flux. While treated here in Persicaria, it has also been placed
in Polygonum or Bistorta.
Contents
Numerous
other vernacular names have been recorded for the species in historical texts,
though none is used to any extent. Many of the following refer to the plant's
use in making puddings:
·
Adderwort
·
Dragonwort
·
Easter
giant
·
Easter
ledger
·
Easter
ledges
·
Easter
magiant
·
Easter
man-giant
|
·
Gentle
dock
·
Great
bistort
·
Osterick
·
Oysterloit
·
Passion
dock
·
Patient
dock
|
·
Pink
pokers
·
Pudding
grass
·
Pudding
dock
·
Red
legs
·
Snakeweed
·
Twice-writhen
·
Water
ledges
|
P.
bistorta is
an herbaceous perennial growing to 75 cm
(30 in) tall by 90 cm (35 in) wide. The foliage is normally basal with a few smaller leaves produced
near the lower end of the flowering stems. The leaves are oblong-ovate or
triangular-ovate in shape and narrow at the base. The petioles are broadly winged. The plant
blooms from late spring into autumn, producing tall stems ending in single
terminal racemes that are club-like spikes,
5–7 cm (2–3 in) long, of rose-pink flowers.[2] The plant grows in
moist soils and under dry conditions goes dormant, losing its foliage until
adequate moisture exists again.
This
species is grown as an ornamental garden plant, especially the form 'Superba'
which has larger, more showy flowers, and has gained the Royal
Horticultural Society's Award of Garden Merit.[3] It is suitable for
use as a marginal or in bog gardens.
In
Northern England the plant was used to make a bitter pudding in Lent from a
combination of the leaves, oatmeal, egg and other herbs. It is the principal
ingredient of dock pudding or
Easter-Ledge Pudding.[4] The root of Bistort
can be used to produce an astringent that was used in medicine.
Bistort or Easter Ledges in the spring in
Scotland.
Common bistort stem.
The large-floweredcultivar Persicaria bistorta 'Superba'
is grown as an ornamental plant.
In Vitosha, Bulgaria
2.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
Wikimedia Commons has media
related to Polygonum
bistorta.
|
&&&&&&&&
برطانیقی . [ ب ِ ] (معرب ، اِ) بستان افروز.
(ترجمه ٔ صیدنه ). گلی است که آن را بستان افروز خوانند و بعضی گویند تخم بستان افروز
است . (برهان ) (آنندراج ) (بحر الجواهر). بعضی گفته اند نباتیست برگ آن مانند برگ
حماض با درشتی و سیاهی بیشتر از برگ حماض . و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و تذکره ٔ
داود ضریر انطاکی شود.
//////////////
برطانیقی
بستانافروز* است و گفته شود
صاحب مخزن الادویه میگوید برطانیقی لغت
یونانیست و بهندی سروالی نامند وی و حکیم مؤمن آن را غیر بستانافروز دانند
اختیارات بدیعی
* بستان افروز. [ ب ُ اَ ](اِ مرکب
) بوستان افروز. گلی است سرخ رنگ و بی بوی که آن را تاج خروس و گل یوسف نیز گویند و
بعضی اسپرغم را که ضیمران باشد بستان افروز میگویند و بجای فا، بای فارسی هم آمده است
. (برهان ). سرخ مرد یا سرخ مرز یا گل یوسف . (سروری ). گل تاج خروس که بعضی اهل هند
آن را کلغا گویند. (غیاث ). نام گلی است سرخ رنگ که به تاج خروس اشتهار دارد. (انجمن
آرا). گلی است سرخ که خوشبو نیست و نام دیگرش تاج خروس است . (فرهنگ نظام ). نام گلی
است سرخ رنگ که به تاج خروس اشتهار دارد و مرادف چمن افروز باشد. (از آنندراج ). گل
تاج خروس . (رشیدی ).نام گلی است سرخ رنگ به تاج خروسک اشتهار دارد. (جهانگیری ). تاج
خروس گیاهی است که گلش مثل گوشت سر خروس است . عبهر. (منتهی الارب ). گل حلوا. (تحفه
ٔ حکیم مؤمن ). اهل بغداد او را باین اسم
خوانند و در میافارقین او را زینةالریاحین گویند و در بعضی مواضع داح نیز گویند. و
عرب هر چیزی را که بصورت نیکو بود داح و داحه گویند و او نوعیست از بقله یمانی . (ترجمه
ٔ صیدنه ابوریحان ). و رجوع به
فهرست مخزن الادویه ص 139 و ابن بیطار ص 94 و ترجمه ٔ فرانسوی آن ص 225 شود :
گر نخواهی بدم سرد صبا درگیرد
در شبستان چمن شعله ٔ بستان افروز.
سیف اسفرنگ .
////////////
برطانیقی
بفتح با و سکون راء مهمله و فتح طاء مهمله و الف و کسر نون
و سکون یاء مثناه تحتانیه و کسر قاف و سکون یا لغت یونانی است و بهندی سروالی نامند
ماهیت آن
نباتی است ربیعی و غیر بستان افروز است برک آن شبیه برک حماض
بری و از ان ریزه تر و سیاه تر و مزغب و ساق آن باریک و کل آن مائل بسرخی و قسمی از
ان شبیه بخیری است
طبیعت آن
مرکب القوی با قوت
قابضه و بعضی در اول دوم کرم و خشک کفته اند و منسوب بمشتری
ص: 402
افعال و خواص آن
ضماد آن محلل اورام و منقی آثار و برک و عصارۀ آن جهت التیام
جراحات و مضمضه بطبیخ خشک آن جهت قروح دهن و زخمهای متعفن و ورم و بدبوی دهان و آشامید
آن جهت تپها نافع و بهترین ادویۀ قابضۀ مستعمله است از برای دفع عفونات مورث غثیان
مصلح آن عناب بدل آن آب چغندر است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
پرسیکاریا بیسترتا (برسیان و برسیانا در
منابع طب سنتی) (نام علمی: Persicaria bistorta) نام یک گونه از تیره هفتبندیان
است.
////////////
Persicaria bistorta
From Wikipedia, the free encyclopedia
It has been suggested that Bistorta officinalis be merged into
this article. (Discuss)Proposed since October 2015.
|
Persicaria bistorta
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
P. bistorta
|
Persicaria
bistorta (bistort, common
bistort, or meadow bistort) is a speciesof flowering plant native to Europe and north and west Asia.
The generic placement of this species is in flux. While treated here in Persicaria, it has also been placed
in Polygonum or Bistorta.
Contents
Numerous
other vernacular names have been recorded for the species in historical texts,
though none is used to any extent. Many of the following refer to the plant's
use in making puddings:
·
Adderwort
·
Dragonwort
·
Easter
giant
·
Easter
ledger
·
Easter
ledges
·
Easter
magiant
·
Easter
man-giant
|
·
Gentle
dock
·
Great
bistort
·
Osterick
·
Oysterloit
·
Passion
dock
·
Patient
dock
|
·
Pink
pokers
·
Pudding
grass
·
Pudding
dock
·
Red
legs
·
Snakeweed
·
Twice-writhen
·
Water
ledges
|
P.
bistorta is
an herbaceous perennial growing to 75 cm
(30 in) tall by 90 cm (35 in) wide. The foliage is
normally basal with
a few smaller leaves produced near the lower end of the flowering stems. The
leaves are oblong-ovate or triangular-ovate in shape and narrow at the base.
The petioles are
broadly winged. The plant blooms from late spring into autumn, producing tall
stems ending in single terminal racemes that are club-like spikes,
5–7 cm (2–3 in) long, of rose-pink flowers.[2] The plant grows in
moist soils and under dry conditions goes dormant, losing its foliage until
adequate moisture exists again.
This
species is grown as an ornamental garden plant, especially the form 'Superba'
which has larger, more showy flowers, and has gained the Royal
Horticultural Society's Award of Garden Merit.[3] It is suitable for
use as a marginal or in bog gardens.
In
Northern England the plant was used to make a bitter pudding in Lent from a
combination of the leaves, oatmeal, egg and other herbs. It is the principal
ingredient of dock pudding or
Easter-Ledge Pudding.[4] The root of Bistort
can be used to produce an astringent that was used in medicine.
Bistort or Easter Ledges in the spring in
Scotland.
Common bistort stem.
The large-floweredcultivar Persicaria bistorta 'Superba'
is grown as an ornamental plant.
In Vitosha, Bulgaria
2.
Jump up^ RHS A-Z encyclopedia of garden
plants. United Kingdom: Dorling Kindersley. 2008. p. 1136. ISBN 1405332964.
Wikimedia Commons has media
related to Polygonum
bistorta.
|
&&&&&&&
////////
برک
بفتح با و را و کاف بلغت انکلشی بمعنی پوست درخت است
ماهیت آن
پوست درختی است شبیه بقرفه و از ان تیره تر که از ارض جدید
می آورند کفته اند طایفۀ از قسیسان ملقب ببحرویت در مملکت پریو که در امریکای جنوبی
واقع است بر خاصیت این قشر اطلاع یافتند و بفرنک آوردند و لهذا منسوب بآنها کشت و آن
را جروتیس برک نامند و درین پوست طعمی و رائحۀ غالب نیست مکر آنکه اندک قبوضتی دارد
و رنک کوبیدۀ آن از قرفه کمتر
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت حمیات مزمنۀ کهنه و نائبه مسبوقۀ ببرد مانند ربع و دوریۀ
عتیقه بعد تنقیه که زائل نکردد مفید بدین قسم که در هنکام فتره و انقضای نوبت مقدار
یک درم تا یک مثقال طبی آن را به آب سرد حل کرده بیاشامند سه روز پیهم یا پنج روز تا
هفت روز و فرنکان تا یک روز و یک شب و تا دو روز تا نوبت دیکر بفاصلۀ دو دو ساعت نجومی
که پنج کهری هندی است در همان وقت مذکور یکیکدرم طبی که دوماشه می شود به آب سرد حل
کرده می خورانند و در حمیات عرضی و مزاجی و قروحی و امزجۀ متغیرۀ فاسده و هنکامی که
شراسیف ورم کرده و منتفخ شده یا سدۀ در احشا بهم رسیده باشد و در حمیات لازمه و محرقه
و در هنکام امتلا و فساد و تعفن اخلاط بحد کمال باشد این دوا عدیم النفع و غیر مستعمل
است و همچنین در صداع دوری و امراض نائبۀ رحم و اکثر امراض که دورۀ منتظم داشته باشد
مکر بعد از تنقیه بقئ و اسهال و انقضای نوبت در اکثری مفید و آن را کنه کنه نیز نامند
و با اندک ملح طرطیر جهت حمی ربع کهنه همان وقت و همان مقدار تا سه روز پی هم نیز می
دهند
ص: 403
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
////////////////
الكينا[4][5] أو السنكونا[6] هو جنس من العائلة الفوية التي تحوي 23 نوعا من الأشجار والشجيرات (الجنبات).[7]
مراجع[عدل]
- ^ "Genus Cinchona". Taxonomy.
UniProt. اطلع عليه بتاريخ 2010-02-13.
- ^ مذكور في : Species Plantarum — كارولوس لينيوس —
الاصدارالأول — الحجم: 1 — الصفحة: 172 —
معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي:358191
- ^ "معرف Cinchona في موسوعة الحياة". eol.org. اطلع عليه بتاريخ 22 أغسطس 2016.
- ^ بنك باسم الآلي للمصطلحات.
- ^ قاموس المورد، البعلبكي، بيروت،
لبنان.
- ^ بنك باسم الآلي للمصطلحات.
- ^ Cinchona. Selected
Rubiaceae Tribes and Genera. Tropicos. Missouri Botanical Garden.
////////////
به پنجابی سنکونا:
سنکونااس
کو چائنا بھی کہاجاتا ہے۔اس کا مریض خوشی اور غمی دونوں کیفیات رکھتا ہے۔ ڈاکٹر
انجم سلطان شہباز نے اس پر ریسرچ کی ۔مریض جانورں سے ڈرتا ہے اس کی لکھائی اچھی
نہیں ہوتی اور بے ربط و بے ترتیب ہوتی ہے۔ اخلاق بہتر نہیں ہوتا۔لاپروا اور بے رخ
ہوتا ہے۔بچے ذکی الحس اور ضدی ہوتے ہیں ان کے چہرے کا رنگ بدلتا رہتا ہے۔
//////////
به آذری:
//////////////
Cinchona
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Cinchona
(disambiguation).
Cinchona
|
|
Cinchona pubescens - flowers
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Tribe:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
about 38 species; see
text
|
Cinchona is a genus of
flowering plants in the family Rubiaceae containing at least 23 species
of trees and shrubs.[2] They are native to
the tropical Andeanforests of western South America.[3] A few species are
reportedly naturalized inCentral America, Jamaica, French Polynesia, Sulawesi, Saint Helena in the South Atlantic, and São Tome &
Principe off the coast of tropical Africa. A few species are
used as medicinal plants,
known as sources for quinine and other
compounds.
Linnaeus named the genus in 1742 after
the Second Countess of Chinchón,
the wife of a viceroy of Peru.
According to some accounts, she suffered from malaria and was cured by a
botanical remedy made of the powdered bark of a native tree. The veracity of
the story is uncertain, but the tree still carries her name.[3]
Contents
Cinchona plants are
large shrubs or small trees with evergreen foliage, growing 5–15 m
(16–49 ft) in height. The leaves are opposite,
rounded to lanceolate and 10–40 cm long.
The flowers are white, pink or red, produced
in terminal panicles. The fruit is
a small capsule containing
numerous seeds.
The
medicinal properties of the cinchona tree were originally discovered by theQuechua peoples of Peru, Bolivia, and Ecuador, and long cultivated by them as amuscle relaxant to abate shivering due to
low body temperatures, and symptoms of Malaria. The Countess of Chinchón
contracted malaria and native people persuaded her to bathe in a small pond
beneath a tree; the water was bitter (due to the quinine contents). After a few
days the Countess was cured of malaria. When the scientific botanical
classification was determined, the tree was named cinchona after the Countess
of Chinchón [In Spanish "chi" is pronounced "chee"]. Later
the Jesuit Brother Agostino Salumbrino
(1561–1642), an apothecary by
training who lived in Loja (Ecuador) andLima, observed the Quechua using the
quinine-containing bark of the cinchona tree to cure malaria. While its effect
in treating malaria (and related malaria-induced
shivering) was entirely unrelated to the plant's efficacy in controlling
shivering from cold, it was nevertheless the correct medicine for malaria. The
use of the “fever tree” bark was introduced into European medicine by Jesuit
missionaries (Jesuit's bark).
Jesuit Bernabé Cobo (1582–1657),
who explored Mexicoand Peru, is credited with taking
cinchona bark to Europe. He took the bark from Lima to Spain, and afterwards to
Rome and other parts of Italy, in 1632. To maintain their monopoly on cinchona
bark, Peru and surrounding countries began outlawing the export of cinchona
seeds and saplings beginning in the early 19th century.
In
the 19th century, the plant's seeds and cuttings were smuggled out for new
cultivation at cinchona plantations in
colonial regions of tropical Asia, notably by the British to the British Raj and Ceylon (present day India and Sri Lanka), and by the Dutch to Java in the Dutch East Indies (present day Indonesia).[5]
As
a medicinal herb, cinchona bark is also known as Jesuit's
bark or Peruvian bark. The bark is stripped from the tree, dried, and powdered
for medicinal uses. The bark is medicinally active,
containing a variety of alkaloids including
the antimalarial compound quinine and the antiarrhythmic quinidine. Although the use of the bark has
been largely superseded by more effective modern medicines, cinchona is the
only economically practical source of quinine, a drug that is still recommended for
the treatment of Malaria.[6]
Cinchona species are used as
food plants by the larvae of some Lepidoptera species, including the engrailed, the commander,
and members of the genus Endoclita, including E. damor, E. purpurescens and E. sericeus.
Cinchona officinalis, the harvested bark
Main article: Jesuit's bark
Peru offers a branch of
cinchona toScience (from a 17th-centuryengraving): Cinchona, the source
ofPeruvian bark, is an early remedy
against malaria.
A 19th-century illustration ofCinchona
calisaya
South America
See also: Quinine
The
cinchona tree's medicinal uses were first discovered by the Quechua people of Peru and Bolivia. [Note 1]
Europe
The
Italian botanist Pietro Castelli wrote
a pamphlet noteworthy as being the first Italian publication to mention the
cinchona. By the 1630s (or 1640s, depending on the reference), the bark was
being exported to Europe. In the late 1640s, the method of use of the bark was
noted in the Schedula Romana, and in 1677, the use of the bark was
noted in the London Pharmacopoeia.
English
King Charles II called
upon Robert Talbor, who had become famous for his miraculous malaria cure.[7] Because at that
time the bark was in religious controversy, Talbor gave the king the bitter
bark decoction in great secrecy. The treatment gave the king complete relief
from the malaria fever. In return, Talbor was offered membership of the
prestigious Royal College
of Physicians.
In
1679, Talbor was called by the King of France, Louis XIV, whose son was suffering from
malaria fever. After a successful treatment, Talbor was rewarded by the king
with 3,000 gold crowns and a lifetime pension for this prescription. Talbor was
asked to keep the entire episode secret.
After
Talbor's death, the French king found this formula: seven grams of rose leaves,
two ounces of lemon juice and a strong decoction of the cinchona bark served
with wine. Wine was used because some alkaloids of the cinchona bark are not
soluble in water, but are soluble in the ethanol in wine.
In
1738, Sur l'arbre du quinquina, a paper written by Charles Marie
de La Condamine,lead member of the expedition, along
with Pierre Godin and Louis Bouger that was sent to Ecuador to
determine the length of a degree of the 1/4
of meridian arc in the neighbourhood of the equator, was published by the French Academy
of Sciences. In it he identified three separate species.[8]
In
1743, on the basis of a specimen received from La Condamine, Linnaeus named the
tree Chinchona citing La Condamine's paper. Establishing his
binomial system In 1753, he further designated it as Cinchona
officinalis[9][10]
Homeopathy
The
birth of homeopathy was
based on cinchona bark testing. The founder of homeopathy, Samuel Hahnemann, when translating William Cullen's Materia medica, noticed Cullen had written
that Peruvian bark was known to cure intermittent fevers.[11] Hahnemann took
daily a large, rather than homeopathic, dose of Peruvian bark. After two weeks,
he said he felt malaria-like symptoms. This idea of "like cures like"
was the starting point of his writings on homeopathy. Hahnemann's symptoms are
believed[by
whom?] to be the result of a
hypersensitivity to cinchona bark on his part.[12]
The
bark was very valuable to Europeans in expanding their access to and
exploitation of resources in distant colonies and at home. Bark gathering was
often environmentally destructive, destroying huge expanses of trees for their
bark, with difficult conditions for low wages that did not allow the indigenous
bark gatherers to settle debts even upon death.[13]
Further
exploration of the Amazon Basin and
the economy of trade in various species of the bark in the 18th century is
captured by the extract from a book by Lardner Gibbon:
"...this
bark was first gathered in quantities in 1849, though known for many years. The
best quality is not quite equal to that of Yungas, but only second to it. There
are four other classes of inferior bark, for some of which the bank pays
fifteen dollars per quintal. The best, by law, is worth fifty-four dollars. The
freight to Arica is seventeen dollars the mule load of three quintals. Six
thousand quintals of bark have already been gathered from Yuracares. The bank
was established in the year 1851. Mr. [Thaddäus] Haenke mentioned the
existence of cinchona bark on his visit to Yuracares in 1796". (Source:
Exploration of the Valley of the Amazon, by Lieut. Lardner Gibbon, USN. Vol.II, Ch.6,
pp. 146-47.)
Asia
In
1860, a British expedition to South America led by Clements Markham brought back smuggled
cinchona seeds and plants, which were introduced in several areas of the
British Raj in India and Sri Lanka. In Sri Lanka, it was planted in theHakgala Botanical
Garden in January 1861.[14] James Taylor,
the pioneer of tea planting in Sri Lanka, was one of the pioneers of cinchona
cultivation.[15] By 1883, about
64,000 acres (260 km2) were in cultivation in
Sri Lanka, with exports reaching a peak of 15 million pounds in 1886. It was
also cultivated by British in 1862 in the hilly terrain of Darjeeling District of West Bengal, India.
There is a factory and plantation named after Cinchona at Mungpoo, Darjeeling, West Bengal. The factory
is called a Govt. Quinine Factory. Cultivation of Cinchona continues at places
like Mungpoo, Munsong, Latpanchar, and Rongo under
the supervision of the government of West Bengal's Directorate of Cinchona
& Other Medicinal Plants.
Mexico
In
1865, "New Virginia" and "Carlota Colony" were established
in Mexico by Matthew Fontaine
Maury, a former confederate in the American Civil War.
Postwar confederates were enticed there by Maury, now the "Imperial
Commissioner of Immigration" for Emperor Maximillian of
Mexico, and Archduke of Habsburg. All that survives of those two colonies are
the flourishing groves of cinchonas established by Maury using
seeds purchased from England. These seeds were the first to be introduced into
Mexico.[16]
Cinchona pubescens - fruit
General structure of Cinchonaalkaloids
The
bark of trees in this genus is the source of a variety of alkaloids, the most familiar of which is quinine, an antipyretic (antifever) agent especially
useful in treating malaria.
Cinchona
alkaloids include:
They
find use in organic chemistry as organocatalysts in asymmetric synthesis.
Alongside
the alkaloids, many cinchona barks contain cinchotannic acid, a particular tannin, which
by oxidation rapidly yields a dark-coloured phlobaphene[17] called red cinchonic,[18] cinchono-fulvic
acid or cinchona red.[19]
There
are at least 23 species recognized by botanists. There are likely several
unnamed species and many intermediate forms that have arisen due to the plants'
tendency to hybridize.[2] Resolution of
species boundaries is awaiting results of DNA studies. Several species formerly
in the genus are now placed in Cascarilla.
1.
Jump up^ According to legend, the first
European ever to be cured from malaria fever was the countess of Chinchón, the
wife of the Spanish Luis Jerónimo de Cabrera, 4th Count of Chinchón - the
Viceroy of Peru. The namesake Chinchón is a small town in central Spain.
In the Viceroyalty of Peru,
the court physician was summoned and urged to save the countess from the waves
of fever and chill threatening her life, but every effort failed to relieve
her. At last, the physician administered some medicine he had obtained from the
local Indians, who had been using it for similar syndromes. The countess
survived the malarial attack and reportedly brought the cinchona bark back with
her when she returned to Europe in the 1640s.
2.
^ Jump up to:a b Cinchona. Selected
Rubiaceae Tribes and Genera. Tropicos. Missouri Botanical Garden.
3.
^ Jump up to:a b Motley,
Cheryl. "Cinchona and its product--Quinine".Ethnobotanical
leaflets. Southern Illinois University Herbarium. Retrieved 11
June 2010.
4.
Jump up^ Deborah Kopka (12 Jan 2011). Central & South America. Milliken Pub. Co.
p. 130. ISBN 978-1429122511.
Retrieved 15 April 2013.
5.
Jump up^ Rice, Benjamin Lewis (1897). Mysore: A gazetteer compiled for Government Vol. 1.
Westminster: A Constable. p. 892.
6.
Jump up^ Guidelines for the treatment of
malaria. Second editionMarch 2010, World Health Organization, 2010. Available
on-line at: WHO Document centre
·
Paul Reiter (2000)
"From Shakespeare to Defoe: Malaria in England in the Little Ice
Age," Emerging Infectious Diseases, 6 (1) :
1-11. Available on-line at:National Center for Biotechnology Information.
·
Robert Talbor (1672) Pyretologia:
a Rational Account of the Cause and Cures of Agues.
·
Robert Talbor
(1682) The English Remedy: Talbor’s Wonderful Secret for Curing of
Agues and Feavers.
8.
Jump up^ Joseph P. Remington, Horatio C.
Wood, ed. (1918). "Cinchona". The Dispensatory of the United States of America.
11.
Jump up^ William Cullen, Benjamin Smith
Barton (1812). Professor Cullen's treatise of the materia medica.
Edward Parker.
12.
Jump up^ William E. Thomas. "Chapter
2: The basis of Homeopathy". Homeopathy; Historical Origins and the
End.
13.
Jump up^ Taussig, M. (1987). Shamanism,
Colonialism and the Wild Man. University of Chicago Press.
14.
Jump up^ "Hakgala garden". Department of
Agriculture, Government of Sri Lanka. Retrieved 11 June 2010.
15.
Jump up^ Fry, Carolyn (6 January
2007). "The Kew Gardens of Sri Lanka". Travel.
London: Timesonline, UK. Retrieved11 June 2010.
16.
Jump up^ Sources: "Life of Maury" by
Diane Corbin and "Scientist of the Sea" by Frances Leigh Williams.
17.
Jump up^ Henry G. Greenish (1920). "Cinchona
Bark (Cortex Cinchonae). Part 3". A Text Book Of Materia Medica, Being An Account Of The
More Important Crude Drugs Of Vegetable And Animal Origin. J. &
A. Churchill.ASIN B000J31E44.
18.
Jump up^ Alfred Baring Garrod (2007).
"Cinchonaceae. Part 2".Essentials Of Materia Medica And Therapeutics.
Kessinger Publishing. ISBN 1-4326-8837-5.
·
The Journals of Hipólito Ruiz:
Spanish Botanist in Peru and Chile 1777–1788, translated by Richard
Evans Schultes and María José Nemry von Thenen de Jaramillo-Arango, Timber
Press, 1998
·
Druilhe, P.; et al.
"Activity of a combination of three Cinchona bark alkaloids
against Plasmodium falciparum in
vitro".Antimicrobial Agents and Chemotherapy. 32 (2):
250–254. doi:10.1128/aac.32.2.250.
Wikimedia Commons has media
related to Cinchona.
|
Wikimedia Commons has media
related to Cinchona
calisaya and Cinchona
pubescens.
|
Wikisource has the text of the Encyclopaedia
Britannica(9th ed.) article Cinchona.
|
·
Burba, J. Cinchona Bark. University of Minnesota
Libraries.
·
Using Bark to Cure the Bite. Botany
Global Issues Map. McGraw Hill.
·
Peruvian Bark, Cinchona succirubra. Botanical.com
·
Cinchona