۱۴۰۲ آبان ۲, سه‌شنبه







موازنه حقارت بار

نه شرقی و نه غربی در ایران




هفته گذشته اجلاس یک کمربند – یک راه در بالاترین سطح در کشور چین تشکیل شد. علاوه بر شی جی پینگ رئیس جمهور چین و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، روسای جمهور کشورهای آسیای مرکزی و بیشتر کشورهای بریکس و حتی نخست وزیر مجارستان در این اجلاس حضور یافتند و با یکدیگر ملاقات و گفتگو کردند. موضوع عمده بحث این اجلاس همان تنظیم نقشه راه و برنامه عملی در جهت باز کردن کریدورها و راه های انتقال کالاها در سطح جهانی بود. نکته چشمگیر این اجلاس عدم شرکت ایران در سطح ریاست جمهوری یا وزرا، یعنی درسطح تصمیم گیری های کلان و فرستادن شهردار تهران به آن بود. عدم شرکت ایران حاکی از آن است که دولت ایران در واقع به نوعی می خواهد نقش هند را بازی کند و بصورت یک مانع در راه کریدورهای عبور طرح یک کمربند – یک راه در خدمت منافع غرب خود را نشان دهد. دلیل این امر چه می تواند باشد؟

می دانیم که سیاست خارجی ایران از زمان افول و انحطاط ایران در دوران قاجارها بر مبنای موازنه بوده است. موازنه ای که غربگرایان ایرانی امروز نیز مدام از آن سخن می گویند و منظورشان دوری از جبهه شرق و پیوستن به جبهه غرب است. بنظر می رسد که حکومت در یک تفاهم نانوشته با غرب این موازنه را به شکلی دیگر برقرار کرده است. ایران مسئله امنیت و افزایش قدرت نظامی و همکاری با روسیه و متحدان آن را در این عرصه خط قرمز خود می داند و در مقابل به غرب در جنگ اقتصادی آن علیه روسیه و چین یاری می رساند. نوع حرکت ایران در زمینه مانع تراشی دربرابر کریدور شمال - جنوب و شرق - غرب را تنها در این چارچوب می توان درک کرد. ایران دربرابر امتیازی که در برابر افزایش قدرت نظامی از غرب و آمریکا می گیرد به آمریکا و غرب در عرصه نبرد کریدورها علیه روسیه و چین کمک می کند. آن موازنه تاریخی حقارت آمیز دوران نیمه استعماری ایران به این شکل برقرار می شود.

این موازنه فقط یک تصمیم سیاسی نیست بلکه بیان یک تناسب قوا و سمتگیری اقتصادی داخلی و بین المللی نیز هست. با مانع تراشی دربرابر همکاری اقتصادی با چین و روسیه بنوعی رضایت الیگارش های داخلی و اتاق بازرگانی جلب می شود تا کمتر دربرابر برنامه های پیشرفت نظامی کشور کارشکنی کنند. در واقع نوعی تناسب قوا میان بخش نظامی که هدف آن تضمین امنیت کشور است که تنها در همکاری با روسیه و چین و کره شمالی و بلاروس و کشورهایی نظیر آن تامین می شود با بخش اقتصادی حاکمیت که منافع آن در صادرات و واردات و فروش نفت و دلار به غرب است به این شکل برقرار می شود. در عرصه بین المللی هم نوعی امیدواری به شریک کردن غرب در حفظ یکپارچگی ایران بعنوان بزرگترین مانع دربرابر طرح یک کمربند – یک راه چین و کریدور شمال – جنوب روسیه است.

بازتاب های این موازنه و تفاهم نوشته یا نانوشته پشت پرده را در پیامدهای عملیات اخیر فلسطینی ها در اسرائیل می توان دید. تاکیدات بایدن رئیس جمهور آمریکا بر اینکه ایران دخالتی در حمله اخیر نداشته و حتی از آن آگاه نبوده است، هم راهکاری برای بیرون نگه داشتن ایران از این نبرد است و هم تاکید بر اینکه به تفاهم با ایران همچنان پایبند است. در مقابل یک سلسله از تحولات داخلی و در راس آن برکناری سلاح ورزی از ریاست اتاق بازرگانی یا اعلام ساخت ورزشگاه بزرگ تهران توسط چین یا اعلام رسمی خرید واگن های مترو از چین نشان می دهد که تناسب قوای داخلی پس از این عملیات به زیان غربگرایان در حال بر هم خوردن است. قدرت اتاق بازرگانی و غربگرایان داخلی فقط از تسلط آنها بر شاهرگ های اقتصادی ایران بدست نمی اید، بلکه بعنوان پایگاه های غرب در ایران قدرت آمریکا و اسرائیل و اروپا و امپریالیسم جهانی هم پشت سر آنهاست. شکست سخت اسرائیل و فروپاشی ابهت آن و جمع شدن حقارت آمیز همه کشورهای غربی و آمریکا و اروپا برای حمله به باریکه غزه ضربه ای سهمگین به غربگرایان داخلی نیز هست. در این شرایط کوشش اصلاح طلبان و اصولگرایان غربگرا برای همراهی نیم بند با مبارزه مردم فلسطین بدلیل نگرانی از حذف آنان در صورت اشکار شدن شکست کامل اسرائیل است.

به این ترتیب سرنوشت نبرد داخلی میان حامیان نگاه به شرق و طرفداران ماندن در جبهه غرب، میان توسعه و شکوفایی اقتصادی با انحطاط و نابرابری، به میزان زیادی به سرنوشت نبرد در جبهه غزه وابسته است. نبردی که می توان از هم اکنون غرب را در آن عمیقا شکست خورده دانست علیرغم هر نتیجه ای که در روزها و هفته های آینده حاصل شود. در اینصورت می توان معتقد بود که نفس های آن موازنه حقارت آمیزی که اکنون حاکمیت میان شرق و غرب برقرار کرده است به شماره خواهد افتاد.