۱۴۰۲ آبان ۶, شنبه

والله اعلم!




راز بزرگ تاختن اعراب به ایران

اعراب در گام نخست از ایرانیان خواستند، این که به آنان اجازه داده شود تا هم بتوانند در بازارهای ایران دادوستد کنند و هم از راه ایران بتوانند به چین بروند و به بازارهای آسیا دست یابند. آنان بازارهای ایران
را می خواستند و دنبال اشغال ایران نبودند؛ این موضوع را فردوسی در جلد هفتم شاهنامه نوشته است: *** از ایشان فرستاده آمد به من** سخن رفت هر گونه بر انجمن‏*** که از قادسى تا لب رودبار** زمین را به بخشیم با شهریار*** وزآن سو یکى برگشاییم راه** به شهرى کجا هست بازارگاه‏***
بدان تا خریم و فروشیم چیز** ازین پس فزونى نجوییم نیز*** آنان گفتند مالیات های خوبی به شاه ساسانی خواهند داد:*** پذیریم ما ساو و باژ گران** نجوییم دیهیم کنداوران (تاج پهلوانان)*** ساو= زری که شاهان نیرومند از شاهان ضعیف ستانند. (دهخدا)‏ ***باژ= باج ما هم باج
به فرمانروایان محلی می دهیم و هم مالیات گران به شاه ایران و دنبال جایگاه فرماندهان سپاه ایران هم نیستیم. یعنی به رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایران گفتند که ما به دنبال به چنگ آوردن جایگاه تو نیستیم.*** شهنشاه را نیز فرمان بریم** گر از ما بخواهد گروگان بریم‏***
آنان گفتند اگر شاه ایران گروگان هم از آنان بخواهد، خواهند داد: ***چنین است گفتار و کردار نیست** جز از گردش کژ پرگار نیست‏*** به آن چه گوییم، عمل خواهیم کرد و جز این نیست. ***برین نیز جنگى بود هر زمان** که کشته شود صد هژبر دمان‏*** بزرگان که با من به جنگ اندرند**
به گفتار ایشان همى ننگرند*** ولی فرمانده سپاه ایران چون سیاستمدار نبود، منظور آنان را نفهمید و به سخنان آنان توجهی نکرد و باعث شد اعراب به جنگ متوسل شوند و ایران را بگیرند و ...