سریالهای نمایش خانگی «مستهجن»، «هالیودی» یا نمایی از زندگی واقعی
- مسعود آذر
- بیبیسی
خبر توقیف یا سانسور بعضی از سریالها و تولیدات شبکه خانگی نمایش هرازگاهی حاشیههایی به همراه دارند. اخیرا خبر توقیف یا «عدم صدور مجوز پخش» سریال «غربت» به کارگردانی امیر پورکیان و «جوکر۲» به کارگردانی احسان علیخانی و حامد میرفتاحی منتشر شد.
شبکه خانگی نمایش فیلم و سریال مخالفان سرسختی دارد. از نظر کسانی مانند رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آنچه در این شبکههای اینترنتی تولید و پخش میشود «مستهجن» است و نمیتوان «با خانواده» پای سریالهای این شبکهها نشست.
از نظر روزنامه کیهان سریالهای این شبکهها «مبتذل و سخیف» هستند و بعضی از آنها مانند «نیوکمپ» و «سرگیجه»، «زباله به تمام معنا هستند».
روزنامه کیهان پیشتر در یادداشتی با تیتر «فـوران ابتذال در شـبکه نمایش خانـگی» براین باور است که بعضی از برنامههای تولید شده مانند رئالیتیشوهایی چون «تی ان تی»، «دست به مهره»، «ناتو» و «ارتش سری»، «برای تخریب سبک زندگی ایرانی-اسلامی و ترویج سبک زندگی اباحهگر و بیبند و باری» ساخته شدهاند.
نگاه بخشی از رسانههای اصولگرا و نزدیک به حکومت به سریالهای شبکه نمایش از مشکوک بودن هم گذشته است و از یک «ابتذال اخلاقی» سخن میگویند که «هدفمند» از طرف یکسری کارگردانهای سیاسی با سرمایهگذاران «اختلاسگر و رانتی» و «پولهای آلوده» به مردم عرضه میشود.
End of مطالب پیشنهادی
در شبکههای سرگرمی چه چیزی به بیننده نمایش داده میشود که موجب نگرانی این رسانهها و بعضی از چهرههای سیاسی و فرهنگی نزدیک به حکومت شده است؟ در سالهای اخیر شبکه نمایش چه تابوهایی را شکسته و چگونه خط قرمزهای فرهنگی و اسلامی- شرعی مورد حمایت حکومت جابجا شده است؟
چه اتفاقی افتاده؟
بیش از یک دهه است که از بدنه سینما و تلویزیون دولتی ایران شماری از کارگردانها و بازیگران به شبکه خانگی نمایش کوچ کردهاند، جایی که کارگردانها با محدودیتهای کمتری در قصه نویسی، تولید و ساخت سریال روبرو هستند و سرمایهگذاران نیز رغبت بیشتری برای سرمایهگذاری در این بخش از خودشان نشان دادهاند.
در مجموعه چهار قسمتی «اسطوره تختی» از زندگی شخصی، ورزشی و اجتماعی غلامرضا تختی میشنویم.
پادکست
پایان پادکست
اگر به اواخر دهه هشتاد شمسی برگردیم همزبان با فراگیری شبکههای توزیع خانگی فیلم و سریال مانند «نتفلیکس» در دنیا، ایده تهیه و تولید سریال در ایران نیز به سرعت جا افتاد.
سریالهایی مانند «قلب یخی» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و «قهوه تلخ» به کارگردانی مهران مدیری به شکل دیویدی به بازار آمدند و ضلع سومی در بازار فیلم و سرگرمی در ایران باز کردند.
دستاندرکاران شبکه خانگی نمایش برای جذب مخاطب و فروش بیشتر زمینه جدیدی را در عرصه کارگردانی، فیلمنامه دنبال کردند و رنگ و لعابی به فضای سریالها دادند که در سی و چند سال قبل از آن دیده نشده بود.
در سالهای اولیه، بیننده در سریال «قلب یخی» در همان ابتدا با تیتراژ و موسیقی و ساز و آوازی روبرو شد که در سریالهای تلویزیونی نبود. در سریال صحبت از برگزاری مد و فشن و مدلینگ، کلاس موسیقی، نگاههای عاشقانه و روابط دختر و پسر، باند مافیا، قتل و ... در میان بود.
در آن زمان سریال «قلب یخی»، خط قرمز ساخت و تولید نمایش در ایران را جابجا کرد و نوید دوره جدیدی در سریالسازی در ایران داد. با وجود این، در سریال قلب یخی دختر پشت یک پسر، ترک یک موتور نمینشست و مثل فیلم هندی «شعله»، موتور یک صندلی بغلی (سایددار) داشت که دختر کنار موتور سوار می نشست و بازیگران هنگام نوشیدن، صحبت از خوردن «ماالشعیر» میکردند، حجاب بازیگران کم و بیش مثل محدودیتهای تلویزیونی بود با این تفاوت که بازیگران زن آرایش کرده و لباس شیک به تن داشتند و لزوما چادری نبودند و بازیگران مرد هم لباس شیک به تن میکردند.
با آمدن سریال پر مخاطب «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی در سال ۱۳۹۴، یک جهش بزرگ از نظر جذب مخاطب در عرصه نمایش خانگی شکل گرفت. اشتیاق دیدن این سریال، فراتر از مرزهای ایران رفت و به جرات میتوان گفت که سریال شهرزاد فصل نوینی در تهیه و تولید سریال در جمهوری اسلامی باز کرد. این سریال موجب شد که موجی از اشتیاق و توجه در بین بازیگران، کارگردانان و سرمایهگذاران برای کار در شبکه نمایش خانگی شکل بگیرد و تولیدات این شبکه فراگیر شود.
به موازات رشد کمی و کیفی محصولات ارایه شده در این شبکه، از نظر مضمون و داستان نیز شاهد سریالهایی مانند «ممنوعه» به کارگردانی امیر پورکیان بودیم که تصویری از جامعه رنگینکمانی به تصویر میکشید و به مسایل ممنوعهای مانند آرایش کردن یک پسر و تغییر جنسیت و روابط آزاد دختر و پسر وارد میشدند. بخش زیادی از این سریال گرفتار تیغ سانسور شد اما موضوع تعییر جنیسیت در سریال «همگناه» (۱۳۹۸) به کارگردانی مصطفی کیایی اینبار از طرف یک دختر دوباره مطرح شد.
تلویزیون دولتی ایران پیش از راهاندازی شبکه خانگی نمایش گامهایی برای نزدیک شدن به مخاطب برداشته بود و سریالهای تاریخی و پربینندهای مانند سربداران و امام علی و... ساخته بود اما همگام با تغییر و تحولات جامعه ایران حرکت نکرد. در سال ۱۳۷۴ سریال معروف و پرطرفدار «در پناه تو» به کارگردانی حمید لبخنده از جمله قدمهایی بود که میخواست با نبض جامعه حرکت کند. این سریال با وجود حذف و سانسورهای شرعی و مذهبی و ...طرفداران زیادی پیدا کرد ولی تلویزیون حاضر نشد که این خط را به شکل پیوسته ادامه دهد.
تلویزیون دولتی ایران با تغییر مدیران و سیاستهای سازمانی گهگاهی تولیدات متفاوت دیگری نیز داشته است. در سال ۱۳۸۰ قاسم جعفری بعد از کارگردانی سریال «همسفر» به سراغ سریال «خط قرمز» رفت. سریالی که قصه محوری آن فرار چند جوان از خانه بود. «خط قرمز» نتوانست به شهرت «در پناه تو» برسد و محدودیتهای «رسانه ملی» در سالهای اخیر با وجود تغییرات حداقلی در سریالها، همچنان نتوانسته در جذب مخاطب موفق باشد. نتایج نظرسنجی «ایسپا» در اردیبهشتماه ۱۴۰۳ نشان میدهد که ۷۰ درصد مردم تلویزیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را تماشا نمیکنند.
خط قرمزهایی که شکسته شد؟
«اجازه نمیدهیم هالیود را در ایران تکرار کنند». این جمله عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در انتقاد به تولیدات شبکه نمایش خانگی است.
به چشم منتقدان شبکه نمایش خانگی، خانه و خانواده و ارزشهای اسلامی در فیلمها و سریالهایی که به نمایش در میآید هدف قرار گرفته شده است و به نمادی از «بیدینی» و «پشت کردن به ارزشهای اسلامی» تبدیل شدهاند.
به طور مشخص زنان در سریالهای ایرانی که در سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش در میآید بیشترین محدودیتها را در اجرای نقش دارند.
جدا از محدودیتهای زیادی که زن و مرد در نقش همسر و پدر و مادر و فرزند داشته و همچنان دارند، زنان به عنوان مثال در سریالها و فیلمها هیچ وقت به دستشویی نمیرفتند، یا در رختخواب نبودند. به گفته پیمان قاسمخانی، فیلمنامهنویس «در تلویزیون خانمها حتی اجازه خوردن خیار یا هویج را هم ندارند».
در مقابل فضای بسته و محدودیتهای «رسانه ملی» آرام آرام این خطوط قرمز در شبکه خانگی نمایش شکسته میشوند. مثلا در سریال «عاشقانه» به کارگردانی منوچهر هادی در سال ۱۳۹۵ زنان در چند سکانس از جمله قسمت سوم، در مقابل یک توالت عمومی در رستوان بینراهی ایستادهاند وبه دستشویی میروند.
بخشی از داستان سریال «عاشقانه» حکایت از روابطی بین یک دختر جوان با مرد پا به سن گذاشته دارد که به «شوگر ددی» معروف هستند؛ دختران و پسران جوانی که مردان و زنان پولدار را به دام میاندازند تا یک شبه ثروتمند شوند.
اگر در گذشته به قول مجید قناد، تهیه کننده و مجری برنامههای سابق کودکان، بچهها اجازه کف و دست زدن در برنامه کودک نداشتند یا زنان و مردان با فاصله معنا داری کنار هم می نشستند، حالا در اکثر سریالها لمس کردن، هل دادن، مرتب کردن لباس و کروات یکدیگر امر عادی و مرسومی است و بازیگران مرد دختران نوجوان و کودک را که در نقش فرزندشان است میبوسند و به آنها ابراز محبت میکنند (سریال گناه فرشته به کارگردانی حامد عنقا).
زمانی حتی امکان نمایش بدن لخت یک مرد در یک سریال نبود اما حالا در اکثر سریالهای شبکه خانگی از جمله «زخم کاری» به کرات این صحنهها مشاهده میشود و گاهی احساس میکنی کارگردان هرجا لوکیشنی کم میآورد، بازیگران مرد را راهی استخر یا زیر دوش حمام میکند.
اگر بخواهیم به سریالهای همین یک سال اخیر اشاره کنیم ملاحظه میشود که در سریال «افعی تهران» و «گناه فرشته» ابراز عشق در بین شخصیتها امر عادی و جا افتاده است و در «گناه فرشته» کارگردان با کمک طراحی صحنه، حرکات بدن بازیگر و دیالوگ تا مرز نشان دادن روابط جنسی پیش میرود و بقیه را به ذهن بیننده واگذار میکند. برای نمونه در سکانسی از سریال «گناه فرشته»، کارگردانی سریال به گونهای پیش میرود که دو شخصیت محوری داستان یعنی حامد (با بازی شهاب حسینی) و فرشته (با بازی پردیس پورعابدینی) پس از مراسم عقد در زندان، شب زفاف را تا پیش از اعمال عاشقانه به نمایش میگذارد، سکانسی که تا چند سال پیش تابوی بزرگی محسوب میشد.
در نمونه دیگر، سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده از نظر مضامینی که بین زن و شوهر رد و بدل میشود، شایان توجه است و معضلات زناشویی و شکست عشقی یکی از محوریترین موضوعات این سریال است.
شبکه خانگی نمایش در زمینههای دیگر نیز از خط قرمزهایی عبور کرده است، پخش موسیقی خارجی، نمایش فساد در جامعه و مدیران عالیرتبه، زد و بندهای سیاسی، نمایش زندگی و خانههای لاکچری موضوعات دیگری است که در سریالهای پرخرج این مجموعه به نملیش در میآید.
دستهای پنهان و آشکار در تولیدات نمایش خانگی
در شبکه خانگی نمایش با پلتفورمهای شناخته شدهای مانند «فیلیمو»، «نماوا» و «فیلمنت» دهها فیلم تاریخی، کمدی، اجتماعی و خانوادگی در یک دهه گذشته ساخته و عرضه شده است.
گلشیفته، دندون طلا، شوخی کردم، شاهگوش، ساخت ایران، ابله، عشق تعطیل نیست، عطسه، عالیجناب، ویلای من، مانکن، آشوب، نیسان آبی، آقازاده و ... هریک در زمینهها و عرصههای مختلف توانستند همزمان با جذب مخاطب، سهمی نیز در نزدیکی سریال با زندگی مردم کوچه و بازار ایفا کنند هرچند تعدادی از آنها از نظر تجاری شکست خوردند.
از سال ۱۳۹۴ مجوز سریالهای شبکه خانگی به «ساترا» (سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی) وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران واگذار شد. پیش از آن یک دعوای طولانی میان وزارت ارشاد و مسئولان صدا و سیما برسر نظارت و ممیزی سریالهای شبکه خانگی وجود داشت.
کسانی مانند صادق یاری، تهیهکننده مجموعههای «ممنوعه» و «کرگدن» معتقدند مخاطب در شبکه نمایش خانگی، محتوا را رایگان دریافت نمیکند و برای دانلود یا اشتراک باید پول بپردازد و انتظار دارد از نظر کمی و کیفی و رنگ و لعاب محصولی که میخرد بهتر از تلویزیون باشد.
روزنامه همشهری در اسفندماه سال ۱۴۰۱ از قول معاون تنظیم بازار و توسعه کسب و کار ساترا خبر داد که گردش مالی شبکه خانگی نمایش «سالانه ۶ هزار میلیارد تومان از محل تبلیغات، ماهانه ۱۳۰ میلیارد تومان از محل اشتراک و روزانه حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان از محل ترافیک اینترنتی» است و چنین بازار اقتصادی محرک مهمی برای ورود بخش خصوصی و حتی «دولتیها و شبه دولتیها» به آن است.
به تازگی روزنامه فرهیختگان در گزارشی با عنوان «پول طنزهای سیاه از کجا میآید؟» از ورود دولتیها، «شرکتهای خصولتی» (شرکتهای خصوصی که سهامدار اصلی آن دولت یا نهادهای حکومتی هستند) و «ستاد اجرایی فرمان امام» که زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی ایران اداره میشود، در صنعت فیلم و سریالسازی خبر داد.
در گزارش روزنامه فرهیختگان با اشاره به محصولات تاریخی پرهزینه مثل «جیران» (فیلیمو) و «سووشون» (نماوا) آمده که دولتیها و شبهدولتیها «با تولیدات تجاری، سلبریتیزده و عامهپسند» به رقابت با بخش خصوصی پرداختهاند و علاوه برای تولید فیلم و سریال، «سهامدار اصلی» شبکههای نمایش خانگی نیز شدهاند.
بعضی از ناظران معتقدند سیاستگذاری اصلی پلتفورمهای عرضه فیلم و سریال به دست «نهادهای دولتی و حکومتی و بعضا امنیتی» افتاده است و تغییر فضای سریالها و فیلمهای این شبکهها و دست باز سازندگانشان را باید از قدرت درون این بخشها جستوجو کرد.
یکی از دلایل دیگری که احتمالا منجر به گشایش یا چشم پوشی یا عقبنشینی مسئولان فرهنگی در سیاستهای عرصه سرگرمی در ایران شده است به کوچ بینندگان ایرانی به شبکههای خارجی بخصوص ترکیهای برمیگردد.
روزنامه اعتماد در آذرماه سال گذشته نوشت «چه ما بخواهیم و چه نخواهیم سریالهای ترکیه در سبد خانوارهای ایرانی قرار گرفتهاند و بخش اعظمی از مردم نیز با الگوپذیری از فرهنگ این کشور و مشاهده زندگیهای لاکچری و رنگارنگ، به سمت آنها جذب شده و از فرهنگ غنی خود روز به روز فاصله میگیرند.»
به رغم اینکه گفته میشود شبکه خانگی از آزادی عمل بیشتری در تولید و ساخت سریال برخوردار است اما ممیزیهای عجیب و غریب نیز دارد و علاوه برا مسایل ظاهری بازیگران، مسایل کلان و ریز و درشت سیاسی داخلی و خارجی و حتی اقتصادی را نیز شامل میشود.
مدیرعامل نماوا در مردادماه ۱۴۰۱ گفته بود در جریان پخش سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان، گفته شده بود که «چرا گفتید روس ها از شمال وارد ایران شدند؟ باید میگفتید متفقها!... ما که نمیتوانیم تاریخ را عوض کنیم».
قصه سریال خاتون، به حضور متقفین در ایران میپرداخت و داستان سریال در شهر رشت میگذشت و در جریان جنگ جهانی دوم شمال ایران به اشغال نیروهای شوروی درآمده بود. در زمان عرضه این سریال پانزده قسمتی بارها خبرهایی از توقیف یا سانسور این سریال منتشر شد. با وجود اینکه قسمت آخر این سریال در فروردینماه ۱۴۰۱ پایان یافت اما دیالوگهای این سریال در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بسیار دست به دست میشد.
در نمونه دیگر مسعود اطبایی کارگردان فیلم «دینامیت» به خبرگزاری ایسنا از «رفتارهای مشکوک در شیوههای نظارت به خصوص در ارکان سازمان صدا و سیما» خبر داده بود و گفته بود «اگر لیستی از ممیزیهای این آقایان را به شما ارائه کنم یک کتابچه فکاهی طنز به دست شما میآید که سرتاسرش خندههای گریه آور است».
آقای اطبایی گفته بود مسئولان مربوطه به مواردی از ممیزی اهمیتی نمیدهند اما مثلا واژه «مذاکره» را از تمام فیلمها با «تعمد» برمیدارند.