امره (امله، املی، انبله؟)
بفتح همزه و سکون میم و فتح راء هندی چهار
نقطه و ها
ماهیت آن
ثمر درختی است هندی ببزرکی درخت کردکان و
شبیه بدان در هیئت و برک و خزان نمودن الا آنکه برک امره کوچکتر و نرمتر و باریکتر
از برک آن است و اول شکوفه و ثمر می آورد و بعد از ان برک و ثمر آن در خامی سبز و
نازک و بیریشه و ترش باندک عفوصت و در قلیه و دو پیازه و قورمه و دال که عبارت از
ماش مقشر و یا عدس مقشر و یا نخود و مانند اینها است از حبوب با روغن و پیاز بریان
کرده یا آب خالص و یا آب یخنی پخته باشند داخل می نمایند ترش و لذیذ می کرداند و
عفوصت آن بعد از طبخ بسیار کم می کردد و چون ثمر آن بزرک شد ریشه ریشه بهم می
رساند و سخت می کردد و بعد رسیدن زرد و اندک چاشنی دار و بزرکی ثمر آن بمقدار
کردکان پوست جدا کرده می باشد و برک آن نیز اندک ترش و با عفوصت بسیار و کل آن ترش
تر از ان و لطیف و نیز آن را مانند ثمر آن و برکهای نازک آن را نیز پخته می خورند
و با ماهی می پزند بسیار لذیذ می شود و منبت آن در بنکاله بسیار است و در بلاد
دیکر هند نمی شود و چون ابتدای موسم برسات شاخ درخت آن را می نشانند در یک سال بیخ
آن قایم می شود و ثمر می دهد
ص: 31
طبیعت آن
سرد در دوم و خشک در اول
افعال و خواص و منافع آن
جهت محرور المزاج و امراض صفراوی و بدستور
اسهال صفراوی نافع و پوست درخت آن را اهل بنکاله جهت دفع غایلۀ مرضی که مخصوص بدان
بلد است و می کویند که در بینی مردم می شود و اهوه می نامند مقدار پنج شش مثقال آن
را در پنجاه شصت مثقال شیر بز تازه دوشیده خام سائیده صاف نموده می آشامند دو سه
روز صبح ناشتا تسکین می دهد حدت عوارض آن را و نیز بر سر و کفدست و پای او می
مالند و می کویند که اکر شیر بز سیاه یکرنک باشد بهتر است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
امسوخ . [ اُ ] (ع اِ) دارویی است مانند نی و بنددار. (ناظم الاطباء).
نباتی است مثل نی بنددار قابض و مقوی اعضا و نیکوکن رنگ روی و مسمن بدن و منقی رحم
. ذرور آن برای قطع نزف الدم جراحات و رویانیدن گوشت مؤثر است . (از منتهی الارب
) (از آنندراج ). گیاهی است که از یک ریشه شاخه های بسیار دارد و میوه آن به اندازه
ٔ دانه نخود است وقتی پخته شود سیاه گردد. (از اقرب الموارد). در لغت بمعنی انابیب
است و در لهجه ٔ عامیانه اسپانیا آنرا اینیشلا (ای نیش تلا) نامند و آن بر دو گونه
ٔ صغیر و کبیر باشد. (از مفردات ابن بیطار). دم اسب . ذنب الحصان . ذنب الفرس* . ذنب
الخیل** . کنیاث . حشیشة الطوخ . آت قویروغی . امشوخ . (فرهنگ گیاهی ).
* ذنب
الفرس . [ ذ ن بُل ف ] (ع اِ مرکب ) در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ذیل
کلمه ٔ ذنب الخیل گوید: ذنب الفرس نباتی است که عصاره ٔ او خون بینی را قطع کند - انتهی
. و معلوم نیست که مراد او همان ذنب الخیل است یا ذنب الفرس فقره جداگانه ای است که به سرخی نوشته نشده است .
** ذنب
الخیل . [ ذ ن بُل ْ خ ] (ع اِ مرکب ) امسوخ
. کنیاث . در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان آمده است : ابوحنیفه گوید: او را لحیةالتیس
گویند و در زمین عرب بسیار باشد و عصاره ٔ او درمعدن او منجمد نشود تا او را در زمین
دیگر نقل نکنند و در کتاب حشایش آورده که ذنب الخیل کرفس کوهی را گویند و جبرئیل گوید:
به سریانی او را لحیةالتیس گویند و اوریباسیوس گویند: او را لحیةالعنز هم نامند و در
منقول خود، مخلص گوید، او را به سریانی طویورا و به یونانی فیاوادیس گویند و چنین گویند
که منبت او خندقها باشد و شاخهای او را میان تهی بود. رنگ او به سرخی مایل باشد و جرم
او صلب بود و نبات او را گره ها باشد و پیوندها و قدری درشتی باشد در او و بر هر پیوندی
برگی بود و آن برگها به برگ نبات اذخر شبیه بود ولون او سیاه بود. و ارّجانی گوید:
ذنب الخیل سرد است در اوّل و خشک است در دوّم و در اطلاق شکم نیک بود ودرد دهن را منفعت
کند و دمش خون را تسکین دهد و آماس گرم را سود دارد و ریش امعا را نیکو بود و فتق را
مفید است و قروح را پاک کند و گوشت برویاند. دیسقوریدوس گوید: ذنب الفرس نباتی است
که عصاره ٔ او خون بینی را قطع کند - انتهی . و ابن البیطار در مفردات آورده است :
دیسقوریدوس فی الرابعة اقودش هو نبات ینبت فی مواضع فیها ماء و فی الخنادق و له قضبان
مجوفة لونها الی الحمرة فیها خشونة و هی صلبة معقدة و العقد داخل بعضها فی بعض و عند
العقدة ورق شبیه بورق الاذخر دقاق متکاثفة و هذا النبات یستنبت بما قرب من الشجر و
یعلو علی الشجر ثم یتدلی منه اطراف کثیرة شبیهة باذناب الخیل و له اصل خشبی صلب . جالینوس
فی السادسة: هذانبات قوته قابضة مرّ و لذلک صار یجفف غایةالتجفیف من غیر لذع فهو بهذا
السبب یدمل الجراحات العظیمة اذاوضع علیها کالضماد و لو کان العصب فی تلک الجراحات
قد انقطع فینفع من الفتق الذی تنحدر فیه الامعاء و من نفث الدم و من النزف العارض للنساء
و خاصة ما کان من النزف احمر و من قروح الامعاء و سائر أنواع استطلاق البطن اذا شرب
بالماء و قد تحدّث عنه قوم انه ادمل فی وقت من الاوقات به جراحة وقعت بالمثانه و الامعاء
الدقاق و عصارته تنفع من الرعاف و من العلل التی تستطلق فیها البطن اذا شرب بشراب مع
شی ٔ من الادویةالقابضة فان کان هناک حمی فبالماء. دیسقوریدوس : و هذا النبات قابض
و لذلک صارت عصارته تقطع الرعاف جیدة و اذا شرب بشراب نفع من قرحةالامعاء و قد یدر
البول و ورقه اذا دق ناعما و ضمدت به الجراحات یدملها و الحمها و أصل هذا البنات و
النبات ایضاً ینفعان من السعال و من عسرالنفس الذی یحتاج معه الی الانتصاب و من شدخ
أوساط العضل و قد یقال ان ورقه اذا شرب بالماء ألحم قطع الامعاء و قطع المثانة و
الکلی و اضمر قیلة الامعاء و قد یکون صنف آخر من اقودش و هو ذنب الخیل له أطراف اقصر
من أطراف الصنف الاخر و اشدّ بیاضا و الین و اذا دق ناعما و خلط بالخل و ضمدت به الجراحات
الخبیثة أبرأها. مجهول : ذنب الخیل ینفع من اورام المعدة و الکبد و من الأستسقاء.
(ابن البیطار). و داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ذنب الخیل او الفرس ، اصل ُ خشبی
صلب یقوم عنه فروع کثیرة عقدة متداخلة العقد. تحف العقدة منها اوراق کثیرة دقاق وعلی
النبت هدب کالشعر و قد تتشبث بما حولها. و لم نر لها زهراً و لا ثمراً. و قیل ان لها
زهراً بین بیاض و زرقة و تکثر بالشام و تدرک بتموز و تبقی قوتها مدّة طویلة. و هی باردة
فی الثانیة، یابسة فی الثالثة.جل نفعها الألحام و الأدمال و قطع النزف مطلقا شربامن
داخل و ضماداً من خارج و ذروراً. و تحل مع ذلک عسرالنفس و السعال الدموی و امراض الصدر
و الکبد، خصوصاً الأستسقاء و تحل القیلة معاینة و ربّما الحمت الفتق اذا کوثر شربها
و قال قوم انّها بدل دهن الصبر و هی تولد السوداء و تفضی الی الجذام و یصلحها السکر
ودهن اللوز و شربتها درهم و بدلها مثلها رامک - انتهی . و صاحب تحفه گوید: ذنب الخیل
بیخ نباتی است ، با صلابت و [ آنرا ] نوعی از لحیةالتیس دانسته اند. منبت اوکنار آبها
و شاخهای او بسیار و مجوّف و مایل به سرخی و با خشونت و پرگره و گرهها با هم متصل و
پربرگ و باریک شبیه به برگ اذخر و از گرهها روئیده و در اطرافش [ ریشه ها ] شبیه به
دم اسب و بر اشجار مجاور متشبث میگردد و بی گل و ثمر و بعضی گویند گلش ما بین سفیدی
و کبودی است و قوتش مدتها باقی میماند در اوّل و دوّم سرد و در آخر آن خشگ و قابض و
بی لذع و قاطع نزف الدّم و نفث الدّم و جهت قرحه ٔ امعا و جراحت مثانه و سرفه و عسر
نفس حاره و اقسام اسهال حار و استسقا و ورم حار جگر و امراض سینه و کثرت شرب او جهت
التحام فتق و التیام روده ٔ مقطوع مؤثر و ضماد او جهت التیام جراحات عظیمه و عصب مقطوع
و قیله ٔ امعا و ورم مقعد و اورام حاره ٔ اعضا و سعوط آب او جهت رفع رعاف نافع و قدر
شربتش یک درهم و مولد سودا و مصلحش شکر و روغن بادام است و بدلش انجبار است . و صاحب
اختیارات آرد:ذنب الخیل نباتی است که در خندقها و گوها روید و قضبان وی مجوف بود و
به سرخی مایل بود و صلب بود و پرگره و بنزدیک گره ورق بود مانند ورق اذخر باریکتر و
اطراف وی بسیار بود، در اول خشک بود در دویم و گویند سرد و خشک بود در دویم و قابض
بود خصوص عصاره ٔ وی و مجفف بود بغیر لذع و قطع خون رفتن بکند و جراحتهای عظیم چون
بر وی ضماد کنند به اصلاح آورد اگرچه عصب بود و فتق را نافع بود و قرحه ٔ امعاء و مجموع
انواع شکم رفتن چون به آب بیاشامند نافع بود و عصاره ٔ وی رعاف را نافع بود و بیخ وی
و حشیش وی سرفه و عسرالنفس را نافع بود و آن نوعی از لحیةالتیس است و بسیار مستعمل
کردن مرخی اعصاب بود. مصلح وی خمیر (؟) بنفشه بود.
///////////
امسوخ
بفتح همزه و سکون میم و ضم سین مهمله و
سکون واو و خای معجمه لغت بربری است بمعنی انابیب
ماهیت آن
نباتی است کبیر و صغیر و کبیر آن ما بین
شجر و کیاه و مانند نی مجوف و کره دار و منبت آن اکثر سنک لاخها و کنار آبها و
صغیر آن بقدر یک شبر و زیاده از ان و ساق آن خشبی صلب بسطبری انکشتی و از ساق آن
شاخهای بسیار باریک صلب کره دار روئیده که چون بکشند مواضع بندهای آن را شاخها از
هم جدا کردند و برک آن مانند برک زیتون و شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ بقدر نخودی و
بعد خشک شدن سیاه می کردد و در طعم نبات آن قبوضت با مرارت کمی است و بیخ آن خشبی
صلب منبت آن نیز سنک لاخها است
طبیعت آن
مرکب القوی در اول سرد و در دوم خشک
افعال و خواص و
ص: 31
منافع آن
قابض و مقوی اعضای باطنی و مانع نزلات و
چون بیاشامند از ان مقدار پنج درهم با شراب قابض جهت قطع اسهال و طبیخ آن جهت فتق
و قبله و منع علتهای کرده و مثانه و تقویت اعضای باطنی و شدخ عضل و با شراب و
انجیر جهت سرفه و عسر النفس و چون خشک آن را بجوشانند در آب تا بنصفه رسد صاف
نموده بیاشامند مقدار نیم رطل جهت ضعف دل و جکر و احشا مفید خصوصا چون مداومت بدان
نمایند و زنان مغرب تازۀ آن را با آب انکور طبخ نموده صاف کرده می آشامند هر روز
مقدار یکرطل جهت نیکوئی رنک رخسار و فربهی بدن و تنقیۀ رحم و اندک اسهال می نماید
و نفع می بخشد ایشان را و ذرور آن جهت قطع نزف الدم جراحات و رویانیدن کوشت تازه موثر
و ضماد آن بر قبله باعث ضمور و کوچکی او لاغری آن و انطاکی نوشته که آن را از
اندلس می آورند و کمان می برم که در غیر انجا یافت نمی شود.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
ذنب الخيل(دم اسب- شنگ چمنى):
گياهى است در گودال و كندكها رويد. شاخه هاى
توخالى و زبر و سخت و گره دار و مايل به سرخرنگى دارد و گره از هم نزديكند و از هر
گرهى برگهاى به شباهت برگ فريز بويا بيرون آمده كه باريك و بسيار و درهم آمده اند و
به نزديكترين درخت و بوته می چسبد و از هر طرفى آويزان میشود تو گويى دم اسب است و
بيخ سخت هم دارد.
مزاج:
در اول سرد و در دوم خشك است. خاصيت: گياه
و بويژه افشرهاش گيرنده و بسيار خشكاننده و بی آزار و در بند آمدن نزيف بسيار فعال
است. زخم و قرحه: در شفا دادن قرحه و زخم شگفت آور است و اگر در زخم عصبى هم باشد آن
را نيز شفا دهد. مفاصل: ضماد يا ماليدنش گسستگى وسطهاى ماهيچه را دوا كند و در علاج
بادكردگى
روده مفيد است.
اندامان
غذا:
در علاج ورم معده و كبد و استسقا مفيد است.
قانون در طب
///////////////
دم اسب از جمله گیاهان دارویی است که از قدیم در اروپا و چین بکار میرفتهاست.
در فارسی به آن «دم اسبی»، «دم اسب» و «علف هفت بند» نیز میگویند. درکتب طب سنتی با
نامهای «ذنب الخیل» و «ذنب الفرس» از آن نامبرده شدهاست. به فرانسوی آن را Prele
des Queue do cheval ،
Queue do renard ،
champs ،
Bottle brush Equisetum
مینامند. گیاهی است از تیره Equisetaceae نام علمی آن
Equisetum arvense L. میباشد.
دم اسب چون دارای مقدار زیادی سیلیس میباشد بنام سیلیس Silica نیز معروف
است.
دم اسب دو نوع ساقه هوایی دارد. ساقهای که برنگ قرمز است و در اوائل
بهار ظاهر میشود و دیگری ساقه نازک که برنگ سبز بوده و بعد از آن رشد میکند و مصرف
طبی دارد.
مشخصات به طور کلی گیاهان جنس دم اسب از گیاهان بی گل و نهانزادان آونددار
چند ساله هستند. همه آنها دارای برگهای کوچک رشد نکرده میباشند به طوری که ساقه هوایی
آنها ظاهراً بدون برگ است ولی وقتی خوب دقت شود در گروهها و بندهای متعددی که ساقه
دارد برگهای رشد نکردهای به صورت فلسهای کوچک سیلیسی و لخت دیده میشود. دم اسب دو
نوع ساقه هوایی دارد، ساقههای بارور که در اوایل بهار ظاهر میشوند و رنگ آنها قرمز
بدون سبزینه و دیگری ساقههای نازا که پس از آن ظاهر میشوند و رنگ آن سبز و کمی قطورتر
است.
ساقه بارور که قرمز است از قشر سیلیسی پوشیده شده که به آن سختی خاصی
میدهد و از آن برای صیقلی کردنه فلزات و چوب و پاک کردن ظرفهای فلزی مانند بروس فلزی
استفاده میشود و از ساقههای نازا که پس از آن ظاهر میشود و رنگ آن سبز و کمی قطورتر
است در طب گیاهی استفاده میشود. گیاه دم اسب دارای ساقه زیرزمینی بسیار دراز، افقی
و بندبند است و در هر بند تورمی غدهای شکل دیده میشود و ریشکهای آن که بر ساقه زیرزمینی
اتصال دارند در خاک فرو رفتهاند. دم اسب از علفهای هرز لجوج و مبرم است که معمولاً
در نقاط مرطوب در جویها و باتلاقها میروید. بلندی آن ۶۰-۵۰ سانتی متر است و در طب
سنتی از ساقههای نازای گیاه که سبزرنگ و قطورتر است به عنوان دارو استفاده میشود.
این گیاه در اروپا و آسیا انتشار دارد. در فرانسه و برخی کشورهای اروپایی از داروهای
مورد توجهاست. در هند در ارتفاعات هیمالیا و در ایران در مناطق شمال ایران، در گرگان،
بندرگز، و پیربازار رشت و در آذربایجان، تبریز و رنجناب به طور خودرو دیده میشود.
ترکیبات شیمیایی
در گیاه دم اسب وجود روغن چرب، سیلیسیک اسید، لینولئیک اسید، اکیستونین،
اکیستیک اسید و اکیستین تأیید شدهاست]چیو[. بعلاوه در گیاه یک ماده تلخ و مقدار کمی
اکسالیک اسید، مالیک اسید، نوعی ساپونین و... وجود دارد. در گیاه تازه ۱۵-۳ درصد و
در خاکستر گیاه تا ۷۰ درصد سیلیس یافت میشود.
خواص – کاربرد
در آلمان از این گیاه بعنوان مدّر و بند آورنده خون استفاده میشود. در
موارد استسقا، سنگ کلیه و ناراحتیهای کلیوی تجویز میشود. خاکستر گیاه برای رفع اسیدی
معده و سوء هاضمه استفاده میشود. ] G.I.M.P [.
در مناطق خاور دور و در چین معتقدند که گیاه دم اسب برای بند آوردن خونریزی مفید است]چیو
و روا[. معرّق و مدّر است] کاریونه و کیمورا[. ضد درد و مسکن و بادشکن است. ] استوارت[.
و برای معالجه روماتیسم، سوزاک و ناراحتیهای مجاری ادرار مصرف میشود ] چونگ یائو
تو نونگ یائوچی[. از جوشانده آن برای رفع حالت تب در معده و کبد میخورند]هو[. و آنتی
منوراجیک است یعنی برای قطع ترشحات مفرط زاید بر حد اعتدال عادت ماهیانه مفید است.
گیاه دم اسب از نظر طبیعت طبق رأی حکمای طب سنتی ایران کمی سرد و خشک است و معتقدند
که گیاه قابض و بند آورنده خونریزی از اعضای مختلفه بدن است و در بند اوردن خونروی
از رحم نافع است. برای سفه مزمن در بیماریهای سینه و تنگی نفس (گرم و استسقا و ورم
گرم کبد و اقسام اسهالهای گرم در مواردی که تب نباشد و برای زخم روده و جراحت مثانه
نافع و مفید است. اگر مدتی خورده شود و یا تنقیه شود برای گوشت آوردن فتق و التیام
روده قطع شده مفید است. ضماد آن برای التیام جراحتهای سخت، عصب قطع شده، ورم مقعد،
ورمهای گرم و گرد آن برای بند آوردن خونریزی مفید است.
ردهها: دماسبی (گیاه)گونههای گیاهی مهاجم گیاگان انگلستان گیاگان سن
پیر و میکلن گیاهان باغی گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)گیاهان چندساله گیاهان دارویی
گیاهان دارویی آسیا گیاهان دارویی آمریکای شمالی گیاهان دارویی اروپا گیاهان در آسیا
گیاهان در اروپا
////////////
كنباث الحقول أو ذنب الخيل الحقلي (الاسم العلمي:Equisetum
arvense)
هو نوع من السراخس يتبع جنس الكنباث من فصيلة الكنباثية [2][3]. يسمى في بعض الأحيان
بذنب الجردان, ذنب الثعلب أو ذنب الحصان, نبات عشبي من الفصيلة الكنباثية.
الصفات المورفولوجية 'لكنبات الحقول
نبات الكنباث.
محتويات [أظهر]
الصفات[عدل]
هذه النبتة المعمرة قد تصل إلى ارتفاع ما بين 20 إلى 50 سم تمثل نوعين
من الجذوع: الجذوع الخصبة والجذوع العقيمة. في كلتا الحالتين، يتم تحول الأوراق إلى
حلقات الواقعة في شكل عقد من السيقان والفروع ليترك الشفاه الموجودة على صورة أكمام
قصيرة ومعقدة. في هذه الفصيلة، يضم الغلاف من 6الى 12 سنا, بلون قاتم(انظر الصورة المقابلة).
الجهاز النباتي[عدل]
الجذوع العقيمة، والخضراء، تتشكل انطلاقا منأبريل حتى مايو من أصل جذمورتحت
أرضي والذي يتكاثر بسرعة. براعمه تكون نحيلة تتوسطها فجوة صغيرة. تضم في عقدها تفرعات
من الأغصان الورقية الرقيقة، ذات مقطع عرضي مربع الزوايا في شكل أربع نجوم مدببة.
المسالك التناسلية[عدل]
الجذوع الخصبة ليست متفرعة ولا تحمل تفرعات الأغصان الورقية الرقيقة.
بل تحمل بالمقابل أذنا مسلكية مستطيلة الشكل متكونة من اكياس بوغية لاقطة مرتبة في
تفرعات متطاردة، والتي تنتج جراثيم خضراء.
المكونات[عدل]
يحتوي على مقادير كبيرة من حمض السيليسليك والسليسان والسيليكا.
الفوائد[عدل]
يجدد النسيج الضام. قاطع للنزيف ولائمة للجروح وهو مُخثر ممتاز. له مفعول
قابض للجهاز بولي. يعالج التهاب المسالك البولية (المثانةوالكلى والجهاز البولي). مفيد
لالتهاب المفاصل وهشاشة العظام. تساقط وضعف الشعر. التهاب وتضخم البروستات. يساعد في
تنقية الدم. يساعد في علاج الأكزما وتهيج الجلد. يعالج احتباس السوائل. يعادل المعادن
فيالجسم.
انظر أيضاً[عدل]
الكنباث
قائمة أنواع الكنباث
مراجع[عدل]
^ مذكور في : Species Plantarum. 1st
Edition, Volume 2
— كارولوس لينيوس — عنوان: Species Plantarum :
Exhibentes plantas rite cognitas ad genera relatas — الحجم: 1 — تاريخ النشر: 1753 — الصفحة:
1061 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: 359082
^ موقع زيبكودزو (بالإنكليزية) Zipcodezoo كنباث الحقول
تاريخ الولوج 21 أبريل 2013
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The
Plant List
كنباث الحقول تاريخ الولوج 21 أبريل 2013
/////////////
به آذری:
////////////
به ترکی:
Tarla
atkuyruğu (Equisetum arvense), atkuyruğugiller (Equisetaceae)
familyasından, Kuzey yarımküreninarktik
ve ılıman bölgelerinde yetişen çok yıllık bitki türüdür.
Çiçek
açmazlar, sporla ürerler. Mart, Nisan aylarında 15–25 cm boylarında
sürgünleri gelişir. Sürgünler Nisandan sonra yeşil rengini alırlar. Gövde içi
boş olan bitkinin, 6-15 arası boğumda ince, çam ağacına benzer yaprakları
çıkar. Derine kadar inen yumru kökleri bulunur. Yayılıcı bir tür olduğundan
kontrolsüz olarak tarlalara dikilmemelidir. Su kenarları, nemli alanlar ile
kumlu, balçıklı topraklarda yetişir.[1]
///////////
Equisetum arvense
From Wikipedia, the free encyclopedia
Equisetum arvense
|
|
Photosynthetic summer foliage
|
|
Kingdom:
|
|
Division:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
E. arvense
|
Equisetum
arvense,
the field horsetail or common horsetail is
a herbaceousperennial plant, native throughout
the arctic and temperate
regions of the northern hemisphere. It has separate sterile
non-reproductive and fertile spore-bearing stems, growing from a perennial
underground rhizomatous stem system. The
fertile stems are produced in early spring and are non-photosynthetic, while
the green sterile stems start to grow after the fertile stems have wilted, and
persist through the summer until the first autumn frosts.[2][3] It is commonly
confused with mare's tail, Hippuris vulgaris.[4]
Contents
The
sterile stems are 10–90 cm tall and 3–5 mm diameter, with jointed
segments around 2–5 cm long with whorls of side shoots at the segment
joints; the side shoots have a diameter of about 1 mm. Some stems can have
as many as 20 segments. The fertile stems are succulent-textured, off-white,
10–25 cm tall and 3–5 mm diameter, with 4–8 whorls of brown scale
leaves, and an apical brown spore cone 10–40 mm long and 4–9 mm
broad.[2]
The
specific name arvense is derived from the Latin arvensis,
meaning "from the meadow, field or grassland."
Drawing of a fertile stem of E.
arvense, 10 cm as drawn. At the top is the strobilus, that consists of the
axis (inside) and 15-20 horizontal circles of about 20 sporangiophores. Lower
down the stem, two sheaths of merged microphyls. The stem has lengthwise many
strong ridges.
The
plant contains several substances which can be used medicinally. It is rich in
the minerals silicon(10%), potassium, and calcium.[citation needed] The buds are eaten
as a vegetable in Japan and Koreain spring time. All
other Equisetum species are toxic.
Fertile shoots, in late April.
In
polluted conditions[citation needed], it may synthesizenicotine.[5] Externally it was
traditionally used for chilblainsand wounds.[6] It was also once
used to polish pewter and wood (gaining
the name pewterwort) and to strengthenfingernails. It is also an abrasive.
It was used by hurdy-gurdyplayers to dress the
wheels of their instruments by removing resin build up.[7]
Equisetum is used in
biodynamic farming (preparation BD 508) in particular to reduce the effects of
excessive water around plants (such as fungal growth). The high silica content
of the plant reduces the impact of moisture.[8]
E.
arvense herb
has been used in traditional Austrian medicine internally as tea, or externally
as baths or compresses, for treatment of disorders of the skin, locomotor
system, kidneys and urinary tract, rheumatism and gout.
Dense growth in moist soil.
Equisetum
arvense was
introduced into New
Zealand in
the 1920s and was first identified as an invasive species there byElla Orr Campbell in 1949.[9] It is listed on
the National Pest Plant Accord preventing its
sale, spread and cultivation.[10]
2.
^ Jump up to:a b c Hyde, H. A., Wade,
A. E., & Harrison, S. G. (1978). Welsh Ferns. National Museum
of Wales ISBN 0-7200-0210-9.
4.
Jump up^ Dao-Lan, Xu;
Jian-Guo, Cao; Quan-Xi, Wang; Xi-Ling, Dai (November 2015). "Cloning and
Characterization of DEAD-box RNA Helicases Gene from the Fern Equisetum
arvense". Plant Diversity And Resources 36 (6):
715–722. doi:10.7677/ynzwyj201414036.
8.
Jump up^ Kearny,
Peter. "Bio Dynamic Prep
508". Bio Dynamic Prep 208. City Food Growers. Retrieved
June 2011.
9.
Jump up^ Clemens, J
(2003). "In Memory of Ella
O. Campbell, DNZM, FRIH" (PDF). Royal New Zealand
Institute of Horticulture 6 (1): 2. Retrieved 14
March 2015.
10.
Jump up^ Howell, Clayson
(May 2008). Consolidated list of
environmental weeds in New Zealand (PDF). DRDS292. Wellington:
Department of Conservation. ISBN 978-0-478-14413-0.
Retrieved 2009-05-06.
///////////////
شنگ
اشاره
به فارسی
«اسلیخ»، «شنگ»، «آلاشنگ» و در کتب طب سنتی با نامهای «لحیة التیس» و «ذنب الخیل»
نامبرده شده است. به فرانسوی:Salsifis وSalsifis des
pre's وBarbe de chevre وBarbe de bouc وRatabou و به
انگلیسی:Buck's beard وYellow goats
breard وSalsify وVegetable -oyster گفته میشود. گیاهی است از
خانوادهCompositae که نام علمی وحشی آنTragopogon
pratensis L . و مترادفهای آنT .Carinatus Gilib . وT
.grandiflrurs Saut میباشد.
توضیح: به گیاه
دیگری(Fraise de mer) هم اسلیخ گفته میشود به آن گیاه مراجعه شود.
گونه دیگری از
گیاه شنگ که در ایران نمیروید و آن هم به عنوان سبزی سالاد خورده میشود به نام
علمیTragopogon porrifolius میباشد. که گونه پرورشی شنگ است و در شمال اروپا در مزارع
سبزیکاری کاشته میشود.
مشخصات گیاه
گیاهی است علفی
دوساله جزء سبزیهای خوردنی تنها یا در سالاد. بلندی آن در زمینهای رسی 15- 10
سانتیمتر و در اراضی دشت نسبتا مرطوب و علفزارها گاهی تا 70 سانتیمتر هم میرسد.
ریشه آن دوکیشکل سفید مایل به زرد. گلها لولهای زرد و
معارف گیاهی، ج1،
ص: 152
به شکل طبق گل در
اواخر بهار ظاهر میشود. برگها نواری دراز مانند برگ تره قسمت پایین آن پهنتر از
قسمت بالای برگ است به رنگ سبز مایل به کبود. میوه آن خاکستری مایل به سبز که در
انتهای آن یکدسته تار سفیدرنگ مایل به بنفش است.
دانههای آن قهوهای
دراز، در دو طرف نوکتیز شیاردار و کمی خمیدهاند. برگهای جوان سبز آنکه قسمتی از
برگ نزدیک به ریشه سفید شده باشد، برای سالاد بهطور خام مصرف میشود.
تکثیر آن از طریق
بذر صورت میگیرد و چون ریشه آن عمودی و عمیق است خاک باید خوب شخم عمیق خورده و
غنی باشد و علاوه بر کود حیوانی 500- 400 کیلوگرم در هکتار کود سوپر فسفات داده
شود. بذر آن را در طول فصل بهار در مزرعه اصلی روی خطوطی با فاصله 30 سانتیمتر میتوان
کاشت با این طرز کاشت در حدود 12 کیلوگرم در هکتار بذر احتیاج خواهد داشت (120 گرم
برای هر صد متر مربع باغچههای کوچک) پس از ریختن بذر، روی آن را با ورقه نازکی
خاک میپوشانند و بعد از اینکه گیاه چندبرگه شد آن را تنک کرده و فاصله هر دو بوته
را در حدود 10 سانتیمتر میگیرند.
این گیاه در
چمنزارهای مرطوب مناطق شمال ایران و در مناطق مغرب ایران در کردستان، تفرش، اراک و
در دامنههای البرز و ارتفاعات اطراف تهران و در اصفهان و شیراز میروید. در این
گیاه به مقیاس 007/ 0 میلیگرم در 100 گرم وجود ارسنیک مشخص شده است.
خواص- کاربرد
شنگ از نظر طبیعت
طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و در مورد خواص آن معتقدند که قابض است و کمی
تلخ و خونریزی را بند میآورد و اسهال خونی و اسهال صفراوی را نیز قطع میکند.
ریشه آن از نظر قابض بودن قویتر از برگ آن است. عصاره آن مقوی معده و آشامیدن
عصاره آن با سرکه رقیق برای جلوگیری از خونریزی رحم مفید است. ضماد آن مقوی اعضای
ضعیف و دهانه معده و کبد است. ریشه آن برای بند آوردن چرک گوش مفید است و خشککننده
آن میباشد. خوردن برگ و ریشه و گل آن با ماء الشعیر برای قرحه ریه مفید است و
عصاره آن برای بند آوردن خونروی از سینه و التیام زخم معده و تقویت معده نافع است
و جوشانده آن برای رفع کمی اشتها و اختلالات کبد و پستان و رفع ترش کردن و رفع
احساس سوزش در معده و مری مفید است مقدار خوراک از عصاره آن تا 12
معارف گیاهی، ج1،
ص: 153
شنگ
گرم و از برگ و
گل آن تا 16 گرم است.
گرد برگ گل
ساییدهشده آن برای التیام زخمها و جراحتهای کهنه و رفع تعفن آنها مفید است.
زکریای رازی
خوردن ریشه شنگ را برای دفع سموم مفید میدانسته است. مضر کلیه است و لذا باید با
عناب خورده شود.
در هریک صد گرم شنگ
خام مواد زیر موجود است:
آب 77 گرم،
پروتئین 9/ 2 گرم، مواد چرب 6/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 18 گرم، کلسیم 47 میلیگرم،
فسفر 66 میلیگرم، آهن 5/ 1 میلیگرم، پتاسیم 380 میلیگرم، ویتامینA 10 واحد
بین المللی، تیامین 04/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 04/ 0 میلیگرم، نیاسین 3/ 0 میلیگرم،
ویتامینC 11 میلیگرم.
در هریک صد گرم
شنگ پخته کمآب مواد زیر موجود است:
آب 81 گرم،
پروتئین 6/ 2 گرم، مواد چرب 6/ 0 گرم، هیدرات کربن 1/ 15 گرم، کلسیم 42 میلیگرم،
فسفر 53 میلیگرم، آهن 3/ 1 میلیگرم، پتاسیم 266 میلیگرم، ویتامینA 10 واحد
بین المللی، تیامین 03/ 0 میلیگرم، رایبوفلاوین 04/ 0 میلیگرم، نیاسین 2/ 0 میلیگرم
و ویتامینC میلیگرم.
گونه دیگری از
خانوادهCompositae شنگ سیاه است که به فرانسویSalsifis noir وScorzone're یاScorzone're و به
انگلیسیScorzonera یاEscorzonera وBlack salsify
معارف گیاهی، ج1،
ص: 154
گفته میشود. نام
علمی آنScorzonera humilis که در چمنزارهای مرطوب میروید
وS .hispanica که بومی اسپانیا میباشد. ریشه این گیاه دراز و شبیه ریشه شنگ ولی
رنگ پوست ریشه سیاه است. از برگ و ریشه این گیاه مانند شنگ استفاده میشود. این
گیاه نیز مانند سبزیهای خوردنی در مزارع پرورش داده میشود. از ریشه این گیاه
سابقا در اروپا برای التیام نیش یا گاز گرفتن حشرات و جانوران سمّی استفاده میشده
است. که با احتمال زیاد بر مبنای نظریه زکریای رازی بوده است.
معارف گیاهی، ج1،
ص: 155
////////////
شنگ از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است
برگهای گیاه شنگ از خونریزی معده جلوگیری میكند. اگر مسموم شدید از ریشهاین
گیاه استفاده كنید. برای رماتیسم مفید است و آب ریشه خام شنگ زگیل را از بین میبرد.
برای مسلولین نفع بسیار دارد. گل این گیاه را بر روی محل سوختگی قرار دهید تا از قدرت
آن التیام سوختگی پی ببرید! فارسی این کیاه شنگ است، در شیراز و اصفهان به شنگ آلاله
شنگ و در خراسان ریش بز خالدار خطاب میكنند. به این گیاه یمنیه، قندرون، سنسفیل، تسلسفیل،
اسپلنج و اسفلنج هم میگویند. عربی نوع چمنی این گیاه كه برگهای آن باریكتر از شنگ
میباشد، لحیه التیس و زنب الخیل است، ولی در عراق و شامات به آن اذناب الخیل میگویند.
شنگ در چمنزارهای نمناك شمال ایران، عمارلو، بین كبوتر چای و زرد چین، ایسپیلی ییلاق
دامنه البرز، مخصوصا افجه و نارون میروید و نوع چمنی این گیاه در مغرب ایران، تفرش،
اراك، كوه شاهو و كردستان زیاد است، و در اروپا به علت زیبایی گل این گیاه شنگ پرورش
میدهند. گیاه شناسان قدیم نوع حقیقی شنگ را نر و نوع چمنی را ماده میدانستند، و در
زبان فرانسه به شنگ یارب دوشوو، در فاصله اردیبهشت تا تیر ماه ظاهر میشود ریشه گیاه
شنگ دارای لعاب بوده و كمی تلخ است و خوردن آن اشتها را فوق العاده زیاد میكند. ریشه
شنگ خلط آور و نرم كننده سینه و التیام دهنده زخمهاست. از برگهای شنگ در سالاد استفاده
میكنند و ایرانیان آن را مانند كاهو و كاسنی با سركه و بدون آن میخورند، چون بسیار
خنك میباشم. خوردن برگهای شنگ اسهال و خونریزی معدی را بند میآورد و از خونریزی سینه
جلوگیری میكند و برای مسلولین نافع است.
ریشه شنگ برای جلوگیری از اسهال و خونریزی، از برگش قویتر است و خوردن
خیسانده آن در شراب برای جلوگیری از خونریزی رحم تجویز میشود پاشیدن برگ و گل خشك
شده این گیاه در روی زخمهای چركی و متعفن سودمند میباشد ضماد آنرا برای التیام عصب
قطع شده مفید دانستهاند ضماد گل شنگ با موم جهت سوختگی آتش مفید است حكیم محمد بن
زكریای رازی خوردن ریشه گیاه شنگ را پادزهر سموم میدانست.
عصاره گیاه شنگ كه در طب سنتی ایران طرثوث خوانده شده است پادزهر قوی
است و در ساختن تریاق فارون به كار میرود. برای معالجه نزله ریوی، نقرس، رماتیسم و
امراض جلدی جوشانده شصت گرم ریشه شنگ تجویز می كردهاند. اگر این گیاه را پختید هرگز
آب آن را دوز نریزند بلكه آن را بنوشید، زیرا منافع شنگ در آب جوشانده جمع میشود.
عصاره شنگ جهت درمان كچلی و زخمهای جلدی مفید است. آب ریشه خام شنگ زگیل را از بین
میبرد.
چنانچه گیاه شنك چمنی را قطع كنید، از آن یك ماده كائوچو كی ترشح میشود،
كه به آن قندرون و قندران میگویند. این ماده در برابر هوا سفت میشود و ایرانیان آن
را مانند سقز میجویند و چنانچه كمی حرارت به آن بدهید، به صورت كش در میآید و با
آن بهترین لاستیك را میتوان ساخت، ولی چون مقدار آن كم است و ساختن لاستیك با آن به
صرفه نیست. قندرون از دوستان كبد بوده و سریع الهضم است و از احتقان خون جلوگیری كرده،
جویدن آن هضم غذا را آسان میكند، اشتها را زیاد مینماید. برای پاك شدن سینه از اخلاط
نافع است. برای شش و قلب نیز مفید میباشد. خوردن مقدار كمی از آن، شب مواقع خواب برای
تسكین سرفه تجویز شده است، ضماد آن با سندروس یا زرده تخم مرغ نیم برشته بر روی زخم
جهت التیام و رویاندن گوشت سودمند میباشد. ضماد گداخته آن با پیه بزجهت رفع كجی ناخن
و درد عضلات و ترك پوست و شقای مزمن مخصوصا با كمی شنجرف نافع میباشد و با روغن زیتون
جهت تحلیل ورمها و شكاف كشاله ران و تقویت اعصاب و خارش نافع میباشد. مقدار خوراك
آن یك مثقال است.
///////////
به کردی سورانی شنگ:
شنگ یان ئەسپنگ گیایەکی خۆڕسکە کە لە بەھاردا سەوز دەبێت و تا دوو ساڵیش
عومر دەکات. لە شوێنی باشدا ھەتا ٧٠ سانتیمەتریش بەرز دەبێت. شنگ یەکێک لە گیا خواردەمەنییەکانی
وەرزی بەھارە و کەڵکی دەرمانیشی ھەیە.
//////////
Tragopogon dubius
From Wikipedia, the free encyclopedia
Western salsify
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
T. dubius
|
Tragopogon
dubius (yellow
salsify,[1] western salsify,
western goat's-beard, wild oysterplant, yellow goat's beard, goat's beard,
goatsbeard, common salsify, salsify) is a species of salsify native to southern and central Europe andwestern Asia and found as far
north and west as northern France. Although it has been
reported from Kashmir and India, recent evidence
suggests that specimens from these areas may be a different species. Western
salsify has been introducedinto North America where it has become
widespread, being reported from all the continental United States except for a few in
the far south-east, and all provinces of Canada except Newfoundland
and the northern territories.
Like
most salsifies, the western salsify grows as an annual or
occasionally biennialforb, reaching a height of
typically 20–60 cm but sometimes almost a metre. It grows typically in
warm, sheltered spots with moist soil. Its yellow flower is 4–6 cm in
diameter and is likely to be seen in late spring or early summer. The flowers
open early in the morning and often close up by late afternoon. Later the plant
forms a seed head that resembles that of the dandelions but is distinctly
larger. The seeds themselves (known as achenes) are 2–4 cm long
but featherweight, weighing about 8 mg each on average. There is some
natural variation between the central and peripheral achenes in the seedhead,
with the peripheral ones being generally darker and heavier, and having a
higher concentration of phenoliccompounds; this may
enhance their survival potential.
Western
salsify is quite similar to the generally commoner meadow salsify, T. pratensis,
but the bracts which show behind
the flower, a distinctive feature of salsifies, are longer and more noticeable.
Although not particularly closely related to meadow salsify or the common
salsify or oyster plant (T. porrifolius), the western salsify hybridises
readily with both, and in North America its hybrids have given rise to the
new alloploid hybrid
species T. mirus and T. miscellus.
Because
western salsify is a widespread plant, it has a large number of alternative
common names. They include western goat's beard, wild oysterplant, yellow
salsify, yellow goat's beard, meadow goat's beard, goat's beard, goatsbeard,
common salsify, or salsify. Some of these are also, or more commonly, used for
other species, and are better avoided. Asynonym, Tragopogon
major, may also be encountered.
Unlike
some other species of salsify such as the oyster plant Tragopogon porrifolius, western salsify is not
generally regarded as edible, though the root can be eaten (raw or cooked) and
so can the young stems. No uses in herbal medicine are commonly known.
It is regarded as invasive in most states of
the USA and in some Canadian provinces such
as Ontario, British Columbia, and Alberta.
Wishie or Clock of the Salsify
1.
Jump up^ "Tragopogon
dubius". Natural Resources
Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 14
December 2015.
·
Mavrodiev, E. V.,
Nawchoo, I., Soltis, D. E., & Soltis, P. S. (2006). Molecular
data reveal that the allotetraploid Tragopogon kashmirianus Singh,
a narrow endemic of Kashmir, is distinct from the North American T.
mirus. Poster presented at the conference of the Botanical Society of
America.
·
Mavrodiev, E. V., Tancig,
M., Sherwood, A. M., et al. (2005). Phylogeny ofTragopogon L.
(Asteraceae) based on internal and external transcribed spacer sequence
data. International Journal of Plant Sciences, 166, 117-133.
·
Maxwell, C. D., Zobel,
A., & Woodfine, D. (1994). Somatic polymorphism in the achenes of Tragopogon
dubius.Canadian Journal of Botany, 72, 1282-1288.
·
Soltis, D. E., Soltis, P. S., Pires, J. C., Kovarik,
A., Tate, J. A., & Mavrodiev, E. (2004). Recent and recurrent polyploidy
in Tragopogon (Asteraceae): cytogenetic, genomic and genetic
comparisons. Biological Journal of the Linnean Society, 82,
485-501.
&&&&&&
امعاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَعی و مِعَی و مِعاء. روده ها. (از اقرب الموارد).
اعفاج . (بحر الجواهر). رودگانیها . در حدیث است : ان المؤمن یأکل فی معاً واحداً
و الکافر یأکل فی سبعة امعاء؛ یعنی ان المؤمن یأکل من وجه واحد و هوالحلال و الکافر
یأکل من وجوه و لایبالی ما اکل و من این اکل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در
طب قدیم روده ها را به شش قسم تقسیم کرده اند سه علیا و سه سفلی . روده های علیا دقاق
و رودهای سفلی غلاظاند و شش روده بترتیب عبارتند از: اثنی عشر یا اثناعشری ، صائم ،
دقیق (لفایفی )، اعور، قولون ، اثناعشری یا مستقیم . که سه روده ٔ اول علیا (دقاق
) و سه روده ٔ دوم سفلی (غلاظ)اند. (از خلاصةالحکمه ، چ سنگی ص 200 ببعد)
/////////
امعا
بفتح همزه و سکون میم و فتح عین مهمله و
الف جمع آن معا است بعربی مصارین نیز و بفارسی روده و بهندی انتری
١٨نامد مراد از ان رودۀ حیوانات است که از
جملۀ اعضای عصبانی است
طبیعت آن
در سوم سرد و خشک
افعال و
خواص و منافع آن
خوردن مطبوخ آن با کوشت و سرکه و زعفران و
ادویۀ حاره که مصلح آنست جهت معده که صفرای رقیق مائی در ان متولد شده باشد مفید
قلیل الغذا و دیرهضم و مولد خلط بارد و قولنج مصلح آن جوارش عود کمونی و فلافلی
است که آن را خورده خواب نمایند و بعد از خواب یکی ازین تراکیب را بخورند.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
ام غیلان . [ اُم
ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) درخت خار داری است . در بادیه می روید عوام طلح و اهل بادیه سمر
و بفارسی مغیلان گویند. صمغ آن را صمغ عربی و ثمر آنرا قرظ و صنط و عصاره ٔ ثمر آن
را اقاقیا گویند. قسمی از آن بقدر درخت سیب و از آن کوچکتر و ساقش ستبر و در اول سفید
است و چون کهن گردد مانند آبنوس سیاه میشود و قسمی پرخارتر و ساقش سیاه رنگ و بسیار
بلند میشود و برگ هر دو قسم ریزتر از برگ سیب و گلش سفید و ثمرش مانند غلاف باقلا و
لوبیا و دانه های آن پهن و به اندازه ٔ ترمس وسرخ است و با آن پوست حیوانات را دباغ
میکنند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). درخت ام غیلان بزرگ و خار آن کج است و صمغ آن نیکوترین
صمغهاست و شاخه های آن دراز و دارای خارهای بسیار است و ساق آن بزرگ است چنانکه هر
دو دست آدمی به گرد آن نرسد و بعضی گویند آنرا گلی خوشبوی بود و چون گل آن زرد شود
از وی تخمی بیرون آید به اندازه ٔ باقلا که عرب آن را عُلَف گوید. (از ترجمه ٔ صیدنه
ٔ ابوریحان ، خطی ). بمعنی مادر دیوان است چه ام بضم اول بمعنی مادر و غیلان بکسر جمع
غول است که بمعنی دیو باشد لیکن بمناسبت مسکن و مأوای دیوان بودن بمعنی درخت خاردار
که بهندی ببول و کیکر گویند مستعمل است و مغیلان مخفف همین است . (از غیاث اللغات
). حصص مکی را از برگ آن سازند و بعربی شوکة المصریه خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج
). سمر. (ترجمه ٔ فارسی قاموس ). درخت سمر. (معجم متن اللغة). درخت طلح . (منتهی الارب
). طلح . (غیاث اللغات ). نوعی از درخت شوک . (از المرصع) :
هرکه مغرور بانگ غولان
است
اجلش زیر ام غیلان
است .
سنایی .
و رجوع به مغیلان*
و طلح** شود.
* مغیلان . [ م ُ غ َ / م ُ ] (اِ) نام درختی است خاردار و به عربی آن را ام
غیلان خوانند. (برهان ). درخت کیکر و ببول . (الفاظ الادویه ). درخت ببول که به هندی
کیکر نیز گویند. در اصل ام غیلان بود که معنی آن مادر دیوان است چه ام به معنی مادر
و غیلان جمع غول و لفظ «ام » مجازاً برای مقارنت و مجاورت می آید... پس لفظ مغیلان
مفرد است و جمع مغیل نیست ، چنانکه بعضی گمان برند... (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از
تازی ، درختی خاردار که در مصر و عربستان فراوان و شبیه به درخت اقاقیا، ولی غیر از
آن است و به تازی ام غیلان نامند. (ناظم الاطباء). طَلح . سَمُر. درخت صمغ، و بار او
را ظفرةالعجوز نامند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
** طلح . [ طَ ] (ع اِ) یکی از بزرگترین درختان نوع عضاه . ام غیلان . (مهذب
الاسماء). رجوع به ام غیلان شود. درخت خارآورد و گویند درخت ام غیلان . (مهذب الاسماء).
مغیلان . خار مغیلان . درختی بزرگ و خاردار در ریگستان . (منتخب اللغات ). سمر. سمرة.
(منتهی الارب ). قال بشربن ابی حازم :
للّه دَرﱡ بنی حداء
من نفر
و کل جار علی جیرانه
کلب
اذا عدوا و عصی الطلح
ارجلهم
کما تنصب وسط البیعة
الصلب .
(و انما یعنی انهم
کانوا عرجاً فارجلهم کعصی الطلح و عصی الطلح معوجة). (البیان والتبیین ج 3 ص 53). العلفة؛
ثمرةالطلح .(البیان والتبیین ج 2 ص 127). || اقاقیا . || درخت کیله . (منتخب اللغات
). درخت موز که به هندی کیله گویند. (غیاث ). موز . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء)
(دهار) (مجمل ). طلح منضود. موز. || شکوفه ٔ خرما که از غنچه پدید آید. کارد. (مهذب
الاسماء). شکوفه ٔ خرما. (منتخب اللغات ). شکوفه ٔ نخستین خرمابن . طلع. (منتهی الارب
). کویلة. چگرد. رجوع به چگرد شود. || آب تیره ٔ باقی مانده ٔ در تک حوض . (منتهی الارب
). || (ص ) مرد گرسنه . (منتهی الارب ). خالی شکم از طعام . (منتخب اللغات ).
////////////
امغیلان
بضم همزه و تشدید میم مکسوره و کسر غین
معجمه و سکون یای مثناه تحتانیه و فتح لام و الف و نون و عوام آن را طلح و اهل
بادیه سمر و شوکۀ مصریه و شوکۀ اعرابیه نیز و بفارسی مغیلان و بهندی کیکر و ببول
نیز نامند
ماهیت آن
درختی است خاردار منبت آن اکثر صحراها و
دامنهای کوه و دو قسم می باشد یکی بزرک و دیکر کوچک و هر دو در شکل و برک قریب بهم
و قسم اول درخت آن کوچکتر از درخت سیب و پرخار و خارهای آن کج و ساق آن سطبر و در
اول سبز مائل بسفیدی و چون کهنه شود مانند آبنوس سیاه مائل بسرخی می کردد و ثمر
این مانند باقلی و خرنوب دو غلاف طولانی و کره دار پنج و شش تا نه عدد و زیاده نیز
و در هر کرهی دانه پهن بقدر ترمسی و پهنتر از ان و سرخ و ثمر این را با غلاف قرظ و
صنط نیز و غرب و علف و عفعف و عصناه نیز و عصارۀ این را اقاقیا و صمغ این را که
سرخ رنک و زرد رنک شفاف صافی است صمغ عربی نامند و کفته اند در میان پوست و چوب
طلح چیزی شبیه بصمغ جمع می شود و صمغ نیست و چون این را از درخت طلح بکیرند در
میان آن چیزی شبیه بخون باشد سیال و چون آن را از ان جدا نمایند و باقی را بشویند
در نهایت سفیدی باشد و مانند علک آن را بخایند از ان آب شیرین خوش بو جدا کردد و
دهان را خوش بو کند و قسم دوم درخت آن کم خار و بعضی بیخار و شاخهای آن انبوه و
این را بعربی سلم نامند و ساق آن سیاه رنک تر از اول و ثمر این را نیز قرظ کویند و
در غلافی مانند باقلی است اما مدور و بی کره و پوست آن بنفش مائل بسیاهی و در ان
دانهای کوچک اندک پهن سبز تیره ماشی و در هر غلافی از نه و یازده دانه تا سی و یک
دانه باختلاف بزرکی و کوچکی و در بین هر دانه پردۀ سفید رنک و محیط بر بالای آن
دانها نیز و در میان آن پردۀ سفید و پوست بنفشی مائل بسیاهی و رطوبتی لزج چسپنده
زرد رنک و کل هر دو قسم زرد مدور مانند تکمه و خوش بو و برک هر دو شبیه بهم و
طولانی و بسیار ریزه انبوه در شاخهای باریک محاذی هم در دو صنف رسته و طعم آن عفص
و مستعمل بیشتر اجزای قسم کبیر آن است و نیز قسمی دیکر می شود در بعضی بنادر و
شاخهای آن کره دار
ص: 317
طبیعت
جمیع اجزای آن در دوم سرد و خشک
افعال و خواص آن
حابس فضلات و رادع آشامیدن عرق کل آن جهت
خفقان حار و هول دل و توحش و تقویت اعضای باطنی و بتنهائی و یا با ادویه و اشربۀ
مناسبه مفید و برک آن جهت قطع اسهال و تفتیح سدد و نطول آن جهت تقویت اعضای
مسترخیه و نقوع آب برک تازۀ نو رستۀ آنکه در آب خیسانیده شب تحت السماء کذاشته و
صبح آب صافی آن را کرفته بیاشامند جهت قروح مجاری بول و حرقت آن مفید و سفوف برک و
پوست و کل خشک و صمغ آن هر چهار مساوی صبح ناشتا با آب سرد چند روز متوالی هر روز
نیم درهم تا یکدرهم جهت رفع رقت منی و سرعت انزال و کثرت احتلام و جریان منی و
سیلان رحم نافع و خورانیدن قدری از برک نورستۀ آن با اندکی زیرۀ سفید و یکدو عدد
غنچۀ کل انار ناشکفته با آب سائیده و صاف کرده سنک تاب نموده که پنج یا هفت
سنکریزه و یا پارچهای خزف را در آتش سرخ کرده در ان خاموش نمایند سه مرتبه یا پنج
مرتبه جهت حبس اسهال اطفال خصوصا در هنکام دندان برآوردن در اواخر که بسیار زیادتی
کند و ضعف آورد نه در اوائل و غیر اطفال را نیز نافع اما باید که بحسب سن و قوت بر
مقدار اوزان
ادویه بیفزایند و ضماد برک تازۀ آن جهت
التحام جراحت و رفع اورام و جلوس در طبیخ آن جهت بروز مقعده و نشف رطوبات رحم مفید
و عصاره و برک ثمر تازۀ آن قاطع نزف الدم و نفث الدم و فرزجۀ ثمر آنکه آن را در آب
جوش داده پارچۀ کرپاس را بدان مکرر تر کرده خشک نموده زن بخود بردارد در نشف
رطوبات و تضییق قبل بحدی است که بمرتبۀ بکارت می رساند و چون ثمر خام آن را کرفته
شکافته تخمهای آن را دور کرده طرف اندرون آن را بر پارچۀ کرپاس نوی بمالند تا رطوبات
و مغز آن بدان خوب آلوده که بعد از خشک شدن مانند موم جامه کردد و از ان پارچه
سینه بند زنانی که پستان آنها آویخته باشد سازند و بر سینه بندند تا مدتی رفع آن
علت کردد و پوست ساق و شاخ آن جهت قطع خون جراحت تازه بسیار نافع و عمدۀ اجزای
روغن شیخ صنعان است و چون پوست درخت آن را هر مقدار که خواهند نیم کوفته در ده
چندان آب بخیسانند تا دو روز پس بجوشانند تا بنصفه رسد و بمالند و صاف کنند و در
ظرف چینی و یا شیشه نکاهدارند و در ایام حیض بعد از بول هر مرتبه بدان استنجا
نمایند و بدستور در هر ایام حیض دائم فرج آن مانند فرج بکر باشد و ثمر و برک و
پوست آن جهت دباغت پوست حیوانات قائم مقام مازو است و نیز پوست و کل آن جزو اعظم و
اصل عرق قند و شراب آنست و در هند و بنکاله بسیار مستعمل خصوص پوست آن و بیخ آن
جالی و سون آن جهت استحکام لثه و مسواک آن مقوی دندان و از چوب آن بجهت صلابت و
استحکام پایۀ کردون و رته و کادی و غیرها و آلت شخم زمین نیز می سازند و قسم دیکر
نیز می باشد شبیه بقسم دوم در برک و ثمر و رنک و پوست و لیکن بدبو و پرکل تر از ان
هر دو قسم و لیکن این غیر مستعمل است و این قسم اکثر مخصوص بنکاله است و ریشۀ آن
را چون نزد مار برند سر را بزیر اندازد و اندک سست کردد و آنچه اکثر اطبا در کتب
ادویۀ مفرده ذکر کرده اند باسم قرظ و امغیلان و طلح شاید هریک اسم قسمی باشد که
بطریق اشتباه بیان فرموده اند و بعد تامل رفع شبه می کردد.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
Acacia
arabica
Acacia arabica (Lam.) Willd.
Local name: Babul
English Name: Acacia
Family: Leguminosae
Habitat: Acacia arabica is
commonly found in dry forest areas. It is commonly found in India particularly
in Punjab, Rajasthan and Southern states of India.
Plant Description: The bark is dark either brownish or greyish with longitudinal
cleavages. The branches are simple, spiked. Spikes are white, sharp and 0.5 to
2 inch long. There are two spikes below the petiole of the leaf. There is 10 to 12 pair of leaflets of 1/8 to 1/4 inch long. The
uppermost and lowermost leaflets have small glands at the roots. Yellow flowers of 1/2 inch diameter are sweet and fragrant.
Flowering occurs in August to September. It is 3 to 6 inch
long, 1/2 inch wide. There are 8 to 12 seeds in the flat legume. The legume is
constricted in between seeds. Fruition period is from January to April.
Plant parts used: Leaves, Seeds, Bark, Gum
Chemical constituents:
Acacia gum contains chiefly arabin which is
the mixture of calcium, magnesium and potassium salts of arabic acid. On
hydrolysis arabic acid yields L-rhamnophyranose, galactopyranose,
L-arabofuranose and the aldobionic acid 6- -d-glucuronosido-d-galactose.
Further hydrolysis yields L-arabinose, D-galactose, d-glucuronic acid and rhamnose.
The gum also possesses enzymes like oxidases, peroxidases and pectinases.
Medicinal and Traditional Uses:
Used in the treatment of diarrhea of ordinary intensity. The gum used either in decoction or in syrup, is an effective
medicine for diarrhea. Bark is useful in the treatment of eczema. Chewing of fresh bark of babul tree daily, helps strengthen
loose teeth and arrest any bleeding from the gums. Leaves of are effective in the treatment of conjunctivitis.
Leaves of babul are also beneficial in treating epiphora (Watering of the
eyes). A decoction of the babul bark, mixed with rock salt, should be used as a
gargle in treating tonsillitis.
/////////
کرت، سلم، چِش، صمغ
عربی ( استان هرمزگان ) یا چش ( استان سیستان و بلوچستان ) نام درختی است که در استانهای
ساحلی جنوب ایران میروید. این درخت گونهای اقاقیا است و بومی شبه قاره هند، جنوب
ایران، شبه جزیره عربستان و بخشهایی از آفریقا می باشد. نام این درخت احتمالاً هندی
است، زیرا در هند نیز «بابول» (Babul -
Babool) نامیده میشود. نام علمی این
درخت Acacia nilotica است و نام علمی
مترادف آن Acacia arabica می باشد . عمر این درخت بسیار طولانی است و به صدها
سال میرسد. بلندی درخت معمولاً حدود ۱۰ متر است، ولی مواردی هم وجود دارند که ارتفاعشان
تا ۲۰ متر هم می رسد. درخت تاج گرد و پرپشتی ایجاد میکند. پوست تنه آن بسیار تیره
و تقریباً سیاه رنگ و چاک چاک است. میوه ی قابل خوردن ندارد و برگهای آن شانهای و
ریز است و دانههای آن در یک غلاف بلند قرار دارند.
سودمندی ها[ویرایش]
بابل درختی سایه دار
است . این درخت با درختانی که صمغ عربی تولید میکنند (مانند Acacia senegal & Acacia seyal)،
از یک خانوادهاست، ولی صمغ بابل کم ارزش است، هر چند که مصارف محلی دارد. چوب آن سرخ
تیره مایل به قهوهای است و بسیار سخت و چگال است و در برابر آب به خوبی پایداری میکند.
به همین خاطر در جنوب ایران از گذشته تا به حال چوب بابل یکی از چوبهای اصلی برای
ساخت لنج به شمار میرفته است. برگها و غلاف دانههای این درخت، خوراک خوبی برای چارپایان
به ویژه گاو است.
منابع[ویرایش]
Acacia-nilotica.jpg
«ویکیپدیای انگلیسی». بازبینیشده
در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۰.
فرهنگ بزرگ مواد
. نوشته مهندس پرویز فرهنگ، چاپ اول ، ۱۳۷۹، انتشارات سپیده سحر
//////////
السنط النيلي أو السنط
العربي أو الشَوْكَة المِصْرِيَّة[1] شجر شوكي اسمه العلمي (.Acacia arabica (Lam.) Willd أو Acacia nilotica (L.) Willd. ex Delile أو Acacia scorpioides W.Wight أو .Mimosa arabica Lam أو .Mimosa nilotica L أو .Mimosa scorpioides L)،
وهو نوع من السنط من الفصيلة البقولية.
أنظر أيضا[عدل]
السنط.
المراجع[عدل]
^ ابن البيطار المالقي.
تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة. تحقيق إبراهيم بن مراد. بيت الحكمة، قرطاج
(تونس) 1990.
///////////
به اردو کیکر:
کیکر ایک درخت ہے
جو پاکستان اور خصوصاً پنجاب میں بکثرت پایا جاتا ہے۔ یہ بھارت میں بھی موجود ہے۔
ماہرین نباتیات کے
مطابق یہ Fabaceae خاندان سے تعلق
رکھنے والے درخت یا جھاڑیاں ہیں۔ یہ درخت چھال دار ہوتے ہیں اور جب یہ چھال اُتاری
جاتی ہے تو اس سے رس دار کیمائی مادّہ نکلتا ہے۔ اس درخت کی ایک تاریخ ہے اور انکی
زیادہ تر انواع دوا سازی اور مختلف اشیاء کو محفوظ رکھنے میں استعمال ہوتی ہیں۔[1]
//////////
به سندی:
ٻٻر (Acacia Arabica/ nilotica
) ھڪ عام مشھور وڻ، جنھن ۾ ڪنڊا ٿين، پن سنھڙا، گل ڦڪا، ڦر پلڙا، جن ۾ چيچڪا ٿين. ٻج
ڪاري رنگ جو، چيچڪن وارو ٿئي. ھيءُ وڻ گرم علائقن ۾ ٿيندو آھي. سنڌ بہ گرم خطي ۾ آھي،
تنھنڪري ھتي ٻٻر جو وڻ عام جام ٿئي ٿو. درياهه جي ڪچي وارن حصن ۾ تہ ھيءُ وڻ بي انداز
ٿيندو آھي. ٻٻر خاص ڪري سخت گرمين ۾ ٿيندو آھي. ٿر جي ڪن علائقن، جھڙوڪ ننگرپارڪر،
ڏونگري، موندي ۽ آڌيگام جي وچ، ڏيپلي ۽ مٺيءَ جي ڀرپاسي ۽ ڇاڇري جي پاسي، جتي پڪي زمين
آھي، اتي به ھيءُ وڻ ٿئي ٿو، نہ تہ عام طور ٿر ۾ ”ٻائريءَ“ جو وڻ ٿئي. سنڌ ۾ ڪن جاين
تي ٻٻرن جون ھڙيون ڏسجڻ ۾ اچن ٿيون. ھن وڻ جي ٽارين ۾ اڇي رنگ جا وڏا ڪنڊا ٿين ٿا،
جن کي ٿري ماڻھو ”سول“ ۽ سڄيءَ سنڌ ۾ عام طرح ”سيلهہ“ چوندا آھن، ھيءُ وڻ قد جي لحاظ
کان تمام وڏو ۽ اوچو ٿيندو آھي، انھيءَ ڪري ھن ۾ ڇانوَ بہ وڌيڪ ٿيندي آھي. ھيءُ وڏو
۽ مضبوط وڻ آھي. ھيءُ وڻ لڳ ڀڳ 40 فوٽ اوچو ٿئي ۽ ان جي ٿڙ جو گھيرو وڌ کان وڌ ٽن فوٽن
تائين ٿئي ٿو. عام طرح ٻٻر ٽن قسمن جو ڏسڻ ۾ ايندو آھي، سنڌي ٻٻر، ڍليار ٻٻر ۽ ڪابولي
ٻٻر، ڍليار، سنڌي -ٻٻر- کان ڏهہ فوٽ کن ڊگھو ٿيندو آھي، پر سندس ٿڙ وارو گھيرو قدري
ننڍو ٿئي ٿو. ڪابولي ٻٻر سڌو ٿيندو آھي ۽ ان جون ٽاريون به ٿڙ سان گڏ سڌيون ۽ اڀيون
ٿين ٿيون. هي ٻٻر ٻور ۽ پلڙا ڪونه جهلي. شاعر قد لاءِ ’ڪابولي ٻٻر‘ جي تشبيهہ به ڏيندا
آھن. ٻٻر جي ٽاري ھر قسم جو مال کائيندو آھي. البت ٻڪريون ۽ رڍون ان کي وڏي چاهہ سان
کائينديون آھن. ٻٻر جو پلڙو ٽاريءَ کان به وڌيڪ طاقتور آھي ۽ مال جي کير وڌائڻ جو ذريعو
پڻ آھي. خالي ۽ سڪل ٽارين کي ”ڍينگھر“ چئجي ٿو، جن سان گھرن ۽ ٻنين وغيره جي حفاظت
لاءِ لوڙھا ڏبا آھن. ٻٻر جا پن، پلڙا ۽ ٻوري، اٺ ۽ ٻڪريون جام کائينديون آھن. ھيءُ
وڻ پاڙن کان وٺي ٻور تائين تمام ڪمائتو آھي. ھن وڻ جون طبي خاصيتون ھيٺ ڏجن ٿيون. حڪيمن
جي چوڻ موجب ٻٻر جي پنن مان ٺاھيل عرق، ٻٻر جا ڇوڏا، گل ۽ پن ۽ کئونر کي استعمال ڪرائيندا
آهن تہ شفا ٿيندي آهي. ٻٻر جو ڏندڻ، ڏندن جي صفائيءَ ۽ مضبوطيءَ لاءِ تمام سٺو سمجهيو
ويندو آھي. ڏندن کي مضبوط ڪرڻ لاءِ ٻٻر جي ڏندڻ جھڙو ٻيو ڪو ڏندڻ آھي ئي ڪو نہ. ھن
وڻ جا پن، گلڙا، کل، ڇوڏا، کئونر ۽ ڪاٺيون دوائن ۾ استعمال ٿين ٿيون. ھن جا پلڙا بہ
حڪيم استعمال ڪندا آهن . ٻٻر تمام ڪارائتو وڻ آھي. ھن جي قيمتي ڪاٺ مان ھر قسم جو فرنيچر
ٺھندو آھي. عمارتي ڪمن ۾ ڪامن، داسن، پٽين، ٿنڀن ۽ ٿوڻين ۾ بہ گھڻو ڪم ايندو آھي. ٻبر
جي ڇوڏيءَ کي چمڙي رڱڻ جي صنعت ۾ بہ استعمال ڪيو ويندو آھي. ان جي اڱرن کي ٻارڻ واري
توانائيءَ جي ھڪ وسيلي طور ۽ ڪاربان کي مختلف ڪيميائي مرڪبن ٺاھڻ لاءِ ڪتب آندو ويندو
آھي. ٻٻر مان حاصل ٿيندڙ کئونر ڪارائتو آھي. جڏھن ته لاک بہ ٻٻر مان حاصل ٿئي ٿي. ٻٻر
جو رس، رنگن کي پختو ڪري ٿو، انڪري ڪپڙي رڱڻ لاءِ ھن جو رس ڪتب آندو ويندو آھي. ٻٻرن
جي ڇوڏي مان سنڌ اندر وڏي عرصي کان شراب ٺھندو اچي ٿو ۽ اھو سلسلو اڄ بہ قائم آھي.
ھن وقت تائين ٻٻر جا عام مشھور ٽي قسم ڳڻبا آھن پر ماھرن سنڌ ۾ ٻٻرن جا ڇٽيهہ قسم ڄاڻايا
آھن .[1]
////////////
به آذری:
Ərəbistan akasiyası (lat. Acacia arabica)[1] — paxlakimilər
fəsiləsinin akasiya cinsinə aid bitki növü.[2]
Sinonimləri[redaktə | əsas redaktə]
Acacia arabica (Lam.) Willd.
Acacia scorpioides W.Wight
Mimosa arabica Lam.
Mimosa nilotica L.
Mimosa scorpioides L.
Mənbə[redaktə | əsas redaktə]
Jump up ↑ Nurəddin Əliyev. Azərbaycanın dərman bitkiləri və
fitoterapiya. Bakı, Elm, 1998.
Jump up ↑ Elşad Qurbanov. Ali bitkilərin sistematikası,
Bakı, 2009.
//////////
Vachellia nilotica
From Wikipedia, the free encyclopedia
Vachellia nilotica
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
V. nilotica
|
Range of Vachellia nilotica
|
|
·
Mimosa arabica Lam.
·
Mimosa nilotica L.
·
Mimosa scorpioides L.
|
Vachellia
nilotica (widely
known by the taxonomic synonym Acacia nilotica, or the
common names gum arabic tree,[5] Babul/Kikar, Egyptian
thorn, Sant tree,Al-sant or prickly acacia;[6][7][8] called thorn
mimosa or prickly acacia in Australia; lekkerruikpeul or scented
thorn in South Africa; karuvela maram in South India)
is a species of Vachellia native to Africa, the Middle East and theIndian subcontinent. It is also currently
an invasive species of significant
concern in Australia.
Contents
This
tree was originally the type species of the genus Acacia, which derives its name
from ακακία (akakia), the name given by early Greek botanist-physicianPedanius Dioscorides (ca. 40–90) to this
tree as a medicinal, in his book Materia Medica.[9] The renaming of the
genus to Vachellia remains controversial.[10]
The
genus name Acacia derives from
the Greek word for its
characteristic thorns, ακις (akis, thorn).[11] The species
name nilotica was given by Linnaeus from this tree's
best-known range along the Nile river. The
plant V. nilotica then, in turn, became the type species for
the Linnaean Acacia genus (not all of
which have thorns, even though they are named for them). For the ongoing
reclassification of this and other species historically classified under
genus Acacia, see the Acacia.
Vachellia
nilotica is
a tree 5–20 m high with a dense spheric crown, stems and branches
usually dark to black coloured, fissured bark, grey-pinkish slash, exuding a
reddish low quality gum. The tree has thin, straight, light, grey spines in
axillary pairs, usually in 3 to 12 pairs, 5 to 7.5 cm (3 in) long in
young trees, mature trees commonly without thorns. The leaves are bipinnate,
with 3–6 pairs of pinnulae and 10–30 pairs of leaflets each, tomentose, rachis
with a gland at the bottom of the last pair of pinnulae. Flowers in globulous
heads 1.2–1.5 cm in diameter of a bright golden-yellow color, set up
either axillary or whorly on peduncles 2–3 cm long
located at the end of the branches. Pods are strongly constricted, hairy,
white-grey, thick and softly tomentose. Its seeds number approximately 8000/kg.[12]
Vachellia
nilotica is
native from Egypt, across the Maghreb and Sahel, south to Mozambique and KwaZulu-Natal, South Africa, and east
through Arabian Peninsula to Pakistan, India and Burma.[13] It has become
widely naturalised outside its native
range including Zanzibar and Australia. Vachellia nilotica is
spread by livestock.[13]
Seed pods
Gum Arabic exuding
In
part of its range smallstock consume the pods and leaves, but elsewhere it is
also very popular with cattle. Pods are used as a
supplement to poultry rations inIndia. Dried pods are
particularly sought out by animals on rangelands. In India branches are
commonly lopped for fodder. Pods are best fed dry
as a supplement, not as a green fodder.
The
exudate gum of this tree is known as gum arabic and has been
collected from the pharaonic times for the
manufacture of medicines, dyes and paints. In the present commercial market,
gum arabic is defined as the dried exudate from the trunks and branches
of Senegalia (Acacia) senegal or Vachellia (Acacia)
seyal in the family Leguminosae (Fabaceae).[16]:4 The gum of A.
nilotica is also referred to in India as Amaravati gum.[17]
The
tree's wood is "very durable if water-seasoned" and its uses include
tool handles and lumber for boats.[18] The wood has a
density of about 1170 kg/m3.[2]
Compound leaf, seed,
flower and seed pod
1.
Jump up^ Kyalangalilwa B,
Boatwright JS, Daru BH, Maurin O, van der Bank M. (2013). "Phylogenetic
position and revised classification of Acacia s.l. (Fabaceae: Mimosoideae) in Africa,
including new combinations in Vachellia andSenegalia.". Bot J Linn
Soc 172 (4): 500–523.doi:10.1111/boj.12047.
2.
^ Jump up to:a b Wickens, G.E. (1995). "Table 2.1.2 The
timber properties of Acacia species and their uses". Role of Acacia species in
the rural economy of dry Africa and the Near East. FAO Conservation
Guide 27. Food and Agriculture Organization of the United
Nations. ISBN 92-5-103651-9.
3.
Jump up^ USDA, ARS,
National Genetic Resources Program."Acacia
nilotica". USDA Germplasm Resources Information
Network (GRIN).
5.
Jump up^ "Vachellia nilotica (as Acacia nilotica (L.) Willd. ex Delile)". Integrated Taxonomic
Information System.
9.
Jump up^ "Acacia nilotica (acacia)". Plants &
Fungi. Royal Botanic Gardens, Kew. Archived from the original
on 12 January 2010. Retrieved 2010-01-28.
10.
Jump up^ Kull, Christian
A.; Rangan, Haripriya. "Science, sentiment
and territorial chauvinism in the acacia name change debate" (PDF). In Haberle, Simon P.; David,
Bruno.Peopled Landscapes: Archaeological and Biogeographic Approaches to
Landscapes. Terra Australis 34.
11.
Jump up^ Quattrocchi,
Umberto (2000). CRC World Dictionary of
Plant Names. 1 A-C. CRC Press. p. 6. ISBN 978-0-8493-2675-2.
13.
^ Jump up to:a b "Prickly acacia – Acacia nilotica" (PDF). Weed Management
Guide. Weeds of National Significance. 2003.ISBN 1-920932-14-3.
14.
Jump up^ Saurabh
Rajvaidhya et al. (2012) "A review on Acacia Arabica, an Indian medicinal
plant" International
Journal of Pharmaceutical Sciences and Research Vol 3(7) pp 1995-2005
15.
Jump up^ A Hooda, M Rathee,
J Singh (2009) "Chewing Sticks In
The Era Of Toothbrush: A Review", The Internet Journal of Family
Practice Vol 9(2)
16.
Jump up^ "Production and
marketing of gum arabic" (PDF). Nairobi, Kenya: Network
for Natural Gums and Resins in Africa (NGARA). 2004.
17.
Jump up^ "Acacia nilotica
(gum arabic tree)". Invasive species compendium. Centre
for Agriculture and Biosciences International. Retrieved 24
January 2016.
18.
^ Jump up to:a b Mueller,
Ferdinand (1884). "Acacia longifolia,
Willdenow". Select extra-tropical plants readily
eligible for industrial culture or naturalization. G.S. Davis. p. 7.
·
Carter, J.O.
(1998). "7.2 Acacia nilotica: a Tree Legume out of
Control". In Gutteridge, Ross C.; Shelton, H.
Max. Forage Tree Legumes in
Tropical Agriculture. The Tropical Grassland Society of
Australia. ISBN 0-9585677-1-9.
·
"Vachellia nilotica (as Acacia nilotica subsp. indica (Benth.) Brenan)". FloraBase the West
Australian Flora.
·
Broad
bean
·
Vitis vinifera
·
Mimosa
bark
·
Myrtan
or black marlock
|
|||||||||||||||||||||||||||||||
·
Dhawa
·
Myrobalan
fruit
·
Valonia
oak
·
Tara
pod
|
|||||||||||||||||||||||||||||||
Other sources by organ
|
|