سروده ای دلنشین و گیرا از خواجه عبدالله انصاری(پیر هرات):
ما را دلـیست گـوهــر دریــای نیمشب
گوهر فشان محنت و غمهای نیمشب
گـو خواجـه صبحـدم به تماشـای گل برو
ما را بس است ذوق تماشای نیمشب
روحـانیـان ســدره بپـای تـو ســر نهنـد
چون سر نهاد نقش تو برپای نیمشب
خوش دولتی که سیر تو باشد بسوی عرش
هرشب روان زمسجد اقصـای نیمشب
یک صبحـدم چـو صبـح برآورد مـی زدل
تـا وا شـود زبهـر تـو درهــای نیمشب
ما را همین بس است تفاخر که هر شبی
درمیکشیم جـام غــم افــزای نیمشب
ما مـلک نیمـروز بیـک جــو نمی خریـم
تـا وام مـاسـت نالـه و نجــوای نیمشب
انصـاریـا دریـغ کـه هـرکـس نمی شود
واقـف بسرّ صبـح و معمـای نیمشب
ما را دلـیست گـوهــر دریــای نیمشب
گوهر فشان محنت و غمهای نیمشب
گـو خواجـه صبحـدم به تماشـای گل برو
ما را بس است ذوق تماشای نیمشب
روحـانیـان ســدره بپـای تـو ســر نهنـد
چون سر نهاد نقش تو برپای نیمشب
خوش دولتی که سیر تو باشد بسوی عرش
هرشب روان زمسجد اقصـای نیمشب
یک صبحـدم چـو صبـح برآورد مـی زدل
تـا وا شـود زبهـر تـو درهــای نیمشب
ما را همین بس است تفاخر که هر شبی
درمیکشیم جـام غــم افــزای نیمشب
ما مـلک نیمـروز بیـک جــو نمی خریـم
تـا وام مـاسـت نالـه و نجــوای نیمشب
انصـاریـا دریـغ کـه هـرکـس نمی شود
واقـف بسرّ صبـح و معمـای نیمشب