تجول . [ ت َ ج َوْ وُ] (ع مص).
پرسه زدن، تکاپو، گشتن، سیر کردن، گردیدن،
سرگردانی، سرگردان بودن، آواره بودن، منحرف شدن.
"و قیل
و رفعنا لک ذکرک عند الملایکة فی السماء و قیل رفعه باخذ میثاقه علی النبیین و الزامهم
الایمان به و الاقرار بفضله و قال ذو النون همم الانبیاء تَجَوُّل حول العرش و همة
محمد ص فوق العرش لذلک قال و رفعنا لک ذکرک ثم وعده الیسر و الرخاء بعد الشدة...."
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار
- || فدیت رجالا فی الغیوب نزول
و اسرارهم فیما هناک تجول.
"هیچ کس را از اهل
آفرینش بحقیقت حیاة مسلم نیست بی اجابت توحید و بی توقیع تحقیق تا از حضرت نبوت این
نداء عزت می آید که امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله ... "
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار
انگلیسی: wander from