۱۳۹۵ آبان ۸, شنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (بیست و ششم) 1

حَرشَف
بفتح حا و سکون راء مهملتین و فتح شین معجمه و سکون فا لغت نبطی است و بعربی عکوب و سلبین و خربع و بفارسی کنکر نامند
ماهیت آن
اصناف می باشد بستانی و بری و بری دو صنف کبیر و صغیر اما بستانی آن با اضلاع و طبقات مانند کاهو و بی تشریف و اما صنف کبیر بری آن را ساق بقدر انکشتی و طول تا دو ذرع و پربرک و با خارهای تند و کویند برک این کوچک تر از برک بستانی است و مائل بسیاهی و بر ساق آن چیزی شبیه بسیب و انار مجتمع کردد از اجزای زرد رنک و تخم آن طولانی از جو بزرکتر و بیخ آن مائل بسرخی و با لزوجت و از مطلق حرشف مراد این است و اما صنف صغیر بری آن بیساق و کوچک و خاردار و آن را خویه نامند و همه آنها با رطوبت چسپنده و برک صنف نوع بستانی ماکول آن را پخته با ماست و کشک و غیر آن و با کوشت و یا بدون کوشت می خورند لذیذ می باشد
طبیعت بستانی آن
در دوم کرم و در اول خشک و کویند در اول تر است و با رطوبت فضلیه
افعال و خواص آن
مبهی و مدر بول و حابس طبع و مسخن کرده و مثانه و محرک جماع و محلل ریاح و هاضم غذا و جهت قرحۀ شش و انقباض اطراف عضل و جراحت امعا و ضماد آن جهت داء الثعلب و خشبو کردن عرق و موم روغن آن را که با سه مثل آن آب کنکر ممزوج نموده باشند جهت تحلیل اورام صلبه سریع الاثر و جهت برص نافع و نطول آن جهت خارش بدن و ضماد بیخ آن جهت سوختکی آتش و التوای عصب مفید و مضر دماغ و مولد سودا و نفاخ و مصلح آن ادویۀ حاره و روغن و سرکه است و طبیعت صنف بری کبیر آن در آخر دوم کرم و در اول آن خشک و در جمیع افعال قویتر از بستانی و مصلح اخلاط متعفنه و مخرج مواد غلیظۀ سینه مضر محروین مصلح آن سرکه و ترشیها و طلای اجزای لطیفۀ کل آن با سرکه جهت جرب و نطول طبیخ جمیع اجزای آن جهت حزاز و رفع قمل نافع و صنف بری صغیر آن محلل و مقئ و صمغ حرشف را بفارسی کنکر زرد نامند و در حرف الکاف ان شاء اللّه تعالی مذکور خواهد شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
حَرشَف‌

عکوب خوانند و بپارسی کنگر گویند و آن انواع است و طبیعت وی معتدل بود در حرارت و تر بود در دویم و گویند سرد است و شیخ الرئیس گوید گرم و تر بود در اول و گویند گرم و خشک است در دوم چون بر داء الثعلب طلا کنند موی برویاند و اگر موم روغنی سازند و آب کنگر بخورد آن دهند و بر برص که بر روی پیدا شود بمالند زایل کند و هم دملهای صلب چون بدان طلا کنند زود تحلیل دهد و بول براند و ریش روده را سود دهد و بلغم بیرون آورد و اگر سر به آب کنگر بشویند شپش را بکشد و خارش سر ببرد و چون بخورند ورمها تحلیل دهد و چون بر سوختگی آتش ضماد کنند نیکو بود و طبیعت نرم دارد و چون با شراب بیاشامند شکم ببندد و رازی گوید باه را زیادت کند و گرده و مثانه را تسخین کند و گند بغل زایل کند و باد را بقوت بیرون آورد بخاصیتی که در وی است و مصلح وی آنست که در پخت مهرا کنند و توابل و ابازیر لطیف بر وی ریزند و صاحب منهاج گوید مغثی بود خاصه کوهی آن و گویند مولد سودا بود و مضر بود بدماغ و مصلح وی روغن بود و صاحب تقویم گوید مغثی بود و مصدع و مصلح وی مصطکی بود یا سلیخه
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: حرشف به فتح حا و شین لغت قبطی است و بعربی عکوب و سلبین و خربع و بفارسی کنگر نامند
لاتین‌GUNDELIA TOURNE FORTI فرانسه‌CARDONNETTE انگلیسی‌PRICKLY یاARTICHOKE
اختیارات بدیعی
////////////
کنگرفرنگی

اشاره

به فارسی «کنگرفرنگی» و «آرتیشو» می‌نامند. در کتب طب سنتی با نامهای «حرشف بستانی»، «کنگر بستانی»، «عکوب بستانی»، «خربع بستانی»، «زلم بستانی»، «خرشوف» نامبرده شده است. به فرانسوی‌Arthichaut و به انگلیسی‌Artichoke وGlobe artichoke گفته می‌شود. گیاهی است از تیره‌Compositae که نام علمی آن‌Cynara Scolymus L . می‌باشد.

مشخصات گیاه

کنگرفرنگی گیاهی است پایا، دارای برگهایی پهن دراز در ابعاد برگهای کاهو و بزرگتر و دارای بریدگی‌های عمیق ولی رنگ برگها غباری و سبز تیره، ساقه راست عمودی که تا یک متر ارتفاع آن می‌رسد. در انتهای ساقه، کاپی‌تول آن دیده می‌شود که در حالت سبزی پوشیده از گل‌برگ ضخیم گوشتی که آن را به شکل یک سیب فلسدار درآورده است و انتهای گل‌برگها که به بن‌کاپی‌تول می‌چسبد ضخیم‌تر و گوشتی و خوراکی است. دمبرگهای دراز آن را نیز پس از اینکه با خاک دادن سفید کردند ممکن است مثل کنگر معمولی صحرایی به مصرف خوراک برسانند. گلهای آن آبی و بنفش و میوه آن قهوه‌ای درخشان که انتهای آن تارهای سفید دیده می‌شود.
تکثیر آن از طریق کاشت بذر و یا پاجوش ریشه‌دار آن انجام می‌شود. به این
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 236
ترتیب که در مناطق معتدل با زمستان سرد اگر کشت بذر در خزانه و در محیط کنترل شده باشد ممکن است در اسفندماه یا کمی زودتر در خزانه کاشت و پس از آن در اواخر فروردین یا اردیبهشت به محل اصلی در فضای آزاد منتقل نمود، در این صورت محصول آن را می‌توان در پاییز برداشت نمود. اگر کاشت بذر در فضای آزاد صورت گیرد چون زمان کاشت و جوانه زدن به تأخیر می‌افتد برداشت محصول به سال دیگر موکول خواهد شد. در زمین اصلی فاصله بوته‌ها باید یک متر از هر طرف باشد.
کنگرفرنگی در ناحیه یقه گیاه، جوانه‌ها و چشمکهایی می‌زند که از آنها ساقه‌هایی برای جانشینی ساقه‌های قبلی که گل کرده و برداشت شده‌اند بیرون می‌آید.
از این جوانه‌ها و چشمکها که همراه با قسمتی از ریشه آن برداشته شود نیز برای تکثیر آن استفاده می‌شود. برای این کار در اوایل بهار خاک اطراف ریشه را کمی کنار زده این چشمکها و جوانه‌ها را با قسمتی از ریشه و قسمتی از ساقه و برگ آن جدا قسمت خوردنی سر کنگرفرنگی یا سر آرتیشو
می‌نمایند و قسمت زاید برگها را می‌زنند. برگچه‌های پوشیده اطراف جوانه را حذف می‌کنند و مستقیما آنها را در مزرعه اصلی می‌کارند 2- 1 ماه بعد اینها دارای ریشه کافی شده و مستقر می‌شوند.
کنگرفرنگی به خاک عمیق و غنی احتیاج دارد و باید در پاییز مزرعه شخم عمیق خورده و در حدود 100 تن در هکتار کود حیوانی داده شود که خاک کاملا پوک و آماده شود.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 237

ترکیبات شیمیایی

از نظر ترکیبات شیمیایی در قاعده گل‌برگهای متورم و خوردنی گیاه ماده اینولین یافت می‌شود که در رژیم غذایی بیماران قند مصرف مفید دارد و به علاوه گیاه دارای کوفیتول 319] و اینولاز[320] و سینارین 321] است.
در هریک صد گرم سر کنگرفرنگی پخته که آب آن کشیده شده باشد مواد زیر وجود دارد:
آب 86 گرم، پروتئین 8/ 2 گرم، مواد چرب 2/ 0 گرم، هیدراتهای کربن 9/ 9 گرم، کلسیم 51 میلی‌گرم، فسفر 69 میلی‌گرم، آهن 1/ 1 میلی‌گرم، سدیم 30 میلی‌گرم، پتاسیم 301 میلی‌گرم، ویتامین‌A 150 واحد بین المللی، تیامین 07/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 04/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 7/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 8 میلی‌گرم.
بوته کنگرفرنگی یا ارتیشو
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 238

خواص- کاربرد

در عصاره برگ و ساقه گیاه کنگرفرنگی ماده‌ای به نام‌Cophytol وجود دارد که ماده عامل برای تنظیم اعمال کبد است و برای افزایش ترشح صفرا، تقویت اعمال کبد و جلوگیری از تجمع چربی در کبد مؤثر است. مقدار خوراک آن از 1- 25/ 0 گرم می‌باشد. ضمنا عصاره تازه برگ و ساقه گیاه برای استسقا و یرقان مزمن و رفع عوارض کمبود ویتامین‌C نافع است، مصرف برگ کنگرفرنگی و عصاره آن در درمان بیماری‌های ناشی از افزایش کلسترول مانند سرگیجه، احساس صدا در گوش، سردرد، اضطراب و مورمور شدن بسیار مفید است.
در هندوستان برگهای کنگرفرنگی به عنوان مدر و برای رفع استسقا و روماتیسم تجویز می‌شود و سیب گل‌پخته آن را که دارای اینولین است در رژیم بیماران قند وارد می‌نمایند. سینارین که ماده عامل آن است در رفع تبهای نوبه‌ای نیز مؤثر است و عصاره آبی و الکلی کنگرفرنگی که از نظر طعم مانند صبر زرد تلخ است، مقدار زیادی سینارین دارد.
کنگرفرنگی طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت گرم و کمی خشک است و عده‌ای آن را کمی تر می‌دانند در مورد خواص آن معتقدند که برای افزایش نیروی جنسی و ترشح ادرار مفید است یعنی مدر است و گرم‌کننده کلیه و مثانه می‌باشد نفخ و گاز را تحلیل می‌برد و در هضم غذا مؤثر است. برای جراحتهای ریه و زخمهای روده‌ای مفید است. ضماد برگ آن برای جلوگیری از ریزش مو و خوش‌بو کردن عرق نافع است و مالیدن و شست‌وشوی عصاره آن برای رفع خارش پوست مفید می‌باشد.
ضماد ریشه آن برای سوختگی آتش مفید است.
کنگرفرنگی مضر دماغ است و تولید سودا می‌کند لذا باید با سرکه خورده شود.

نظری به تحقیقات جدید بین المللی در مورد خواص دارویی کنگرفرنگی

در سالهای اخیر دانشمندان توجه زیادی به بررسی خواص دارویی کنگرفرنگی نداشته‌اند ولی مطالعات محققان که در سالهای 70- 1940 انجام شده نشان می‌دهد که کنگرفرنگی در فیزیولوژی بدن انسان آثار بسیار مفیدی دارد.
در 1940 دانشمندان ژاپنی یک سری مفصل مطالعات علمی انجام و به اتفاق نشان داده‌اند که خوردن کنگرفرنگی در کاهش کلسترول خون تا حدود زیادی مؤثر است، به علاوه تولید صفرا را در کبد تحریک می‌نماید و بسیار مدّر است و ترشح ادرار را افزایش می‌دهد. چند سال بعد دانشمندان سویسی تحقیقات مشابهی را انجام
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 239
و نشان دادند که پس از خوردن کنگرفرنگی کلسترول خون انسان محسوسا کاهش می‌یابد. در 1947 نظیر این بررسی‌ها توسط محققان تکزاس انجام و نتیجه گرفتند که کنگرفرنگی کلسترول خون انسان را کاهش می‌دهد.
محققان روسی در 1970 در گزارشی اعلام کرده‌اند که قسمت هوایی و خوردنی گیاه کنگرفرنگی در سگها خاصیت ضد التهاب نشان داده است. دانشمندان فرانسوی با موفقیت فراوان از برگهای گیاه کنگرفرنگی در درمان ناراحتی‌های کبد و کلیه استفاده کرده و آن را به عنوان یک داروی مؤثر برای تنظیم کار کبد و کلیه به ثبت رسانیده‌اند.
در گیاه کنگرفرنگی بخصوص در برگهای آن ماده‌ای به نام سینارین که تلخ است وجود دارد و به صورت داروی شیمیایی فرموله شده و برای کاهش کلسترول تجویز می‌شود. سینارین از داروهای معروف محافظ کبد شناخته شده است.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 240

کنگر

اشاره

به فارسی «کنگر» و در کتب طب سنتی با نامهای «حرشف برّی» نامبرده شده آن هم دو نوع است، نوعی از آن بزرگ و یا به اصطلاح طب سنتی صنف کبیر است.
گیاهی است از خانواده‌Compositae نام آن به فرانسوی‌Cardon و به انگلیسی‌Cardoon و نام علمی آن‌Cynara cardunculus L . می‌باشد.
گیاهی است یکساله که به‌طور پرورشی کاشته می‌شود و در اروپا و امریکا معمول است که آن را می‌کارند. برگهای آن دارای نوعی دمبرگ درازگوشتی متورم که تا یک متر هم می‌رسد و در انتهای آنها قسمت سبزبرگ که شدیدا منشعب است قرار دارد و ساقه‌های گل‌دهنده منتهی به کاپی‌تول با گلهای آبی است. در این نوع کنگر به جای کاپی‌تول سبز که در کنگرفرنگی مصرف غذایی داشت این دمبرگهای ضخیم گوشتی است که به مصرف می‌رسد. به عقیده عده‌ای از گیاه‌شناسان این نوع، منشأ نژادی کنگر فرنگی می‌باشد.
نوع دوم که آن را «حرشف بری صغیر» می‌گویند یا کنگر وحشی همان نوع «کنگر صحرایی» است که در ایران به نام «کنگر» نامیده می‌شود و از آن به عنوان سبزی استفاده می‌شود. گیاهی است پایا از تیره‌Compositae به فرانسوی‌Chardonnette گفته می‌شود، نام علمی آن‌Gundelia tournefortii L . است.
از نظر ارتفاع کوچک، دارای برگهای خیلی کوچکتر از نوع قبلی با دمبرگهای
گوشتی خوراکی با رنگ روشن منتهی به قسمت سبزبرگ که آن هم به خارهایی منتهی می‌باشد. کنگر در ایران در کوههای جنوب و کرمان و نزدیک اصفهان، خرم‌آباد غرب، آبادان، کازرون، اراک، بیشه، رزوند، کوههای منطقه مرکزی به‌طور وحشی می‌روید.

خواص- کاربرد

کنگر وحشی یا به عبارت دیگر کنگر صحرایی از نظر طبیعت گرم و خشک و به همین علت است که اغلب آن را با ماست می‌خورند که برای گرم‌مزاجان نیز مناسب شود. خواص آن شبیه کنگرفرنگی و در تمام موارد از آن قویتر. خوردن آن موجب خارج شدن اخلاط سینه است اگر گرم‌مزاجان به تنهایی آن را بخورند عوارضی دارد که برای رفع آن باید از سرکه استفاده کنند یا با ماست بخورند. مالیدن ضماد یا عصاره آن برای دفع جرب مفید است.
معارف گیاهی، ج‌1، ص: 241
///////////
کنگر فرنگی، "کنگر بری، اقسون، هیشر" (در منابع طب سنتی ایرانی ارده شاهی یا آرتیشو ، حرشف، حرشوفه) (نام گیاهشناسی: Cynara scoolymus) نوعی گیاه یکساله است که بومی جنوب اروپا و کنارهٔ مدیترانه‌است. غنچهٔ این گیاه خوراکی است و بیشتر به صورت آب‌پز پخته می‌شود. همچنین، در ایتالیا، این گیاه سبزی اصلی پیتزای چهارفصل در فصل بهار است.[1] کنگر گیاهی است علفی که در ایران نیز پرورش داده می‌شود و در طب جدید عصارهٔ ان به صورت آمپول یا قطره بنام کوفیتول تجویز می‌شود.

ترکیب شیمیایی: اینولین، سینا روپکتین، سینارین، قندها، آنزیمها، کافئیک اسید، اوژنول....

مصارف درمانی
۱-ترشح صفرا از کبد را افزایش می‌دهد.
۲-تقویت اعمال کبد.
۳-جلوگیری از تجمع چربی در سلولهای کبدی، تحریک کلیه در دفع اوره و کلسترول.
۴-پایین آوردن کلسترول وتری گلیسیرید خون.
۵-درمان یرقان؛زردی، قولنج کبدی، سنگ کیسهٔ صفرا، آب آوردن شکم.
۶-درمان سنگ کلیه، قولنج کلیه، درمان ازدیاد اورهٔ خون .
۷-درمان بیماریهای پوستی خارشدار.
۸-تب‌بر است. و نیزدر درمان رماتیسم و یبوست مؤثر است

طریقه و مقدار مصرف
۱- برگه‌های کنگر فرنگی را پس از پختن به مصرف می‌رسانند.
۲- ۳۰ تا ۱۰۰ گرم شیرهٔ تازهٔ برگ کنگر فرنگی را گرفته با مقداری شربت مطبوع مخلوط نموده صبح و ظهر وشب هر دفعه قبل از هر غذاثلث آن را تناول می‌نمایند.
۳- ۱۰ گرم برگ آرتیشو را در ۴ لیوان آب جوش دم کرده صبح و ظهر وشب قبل از هر غذا ۲ استکان با کمی شکر تناول نمایید

مضرات
آرتیشو (کنگر فرنگی)چون گرم است ممکن است در بعضی از اشخاص تولید سودا کند لذا بهتر است با سرکه خورده شود ضمناً طعم آرتیشو را دوست ندارند. اینگونه اشخاص اگر بخواهند از مزایای آرتیشو استفاده کننده تنطور قرص یا کپسول آرتیشو مصرف نمایند.

جستارهای وابسته
کنگر
منابع
          در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ کنگر فرنگی موجود است.
Four Seasons Pizza Recipe at Cooking.com
درمان بوسیلهٔ گیاهان دارویی تالیف دکتر محمد صادق رجحان چاپ دوم سال۱۳۷۷ ناشر مرکز فرهنگی آبا
ویکی
/////////////
به عربی خرشوف سكوليمي:
خرشوف سكوليمي (الاسم العلمي:Cynara scolymus) هو نوع من النباتات يتبع جنس الخرشوف من الفصيلة النجمية.[1] يسمى ثمره بتسميات مختلفة منها القوق في المغرب والقرنون في الجزائر والقنّاريّة في تــونــس.
انظر أيضاً[عدل]
الخرشوف
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List خرشوف سكوليمي تاريخ الولوج 20 أيار 2014
///////////
به آذری اکین انجیناری، اکین آرتیشوکو، تیکانلی انجینار:
Əkin ənginarı, əkin artişoku, tikanlı ənginar (lat. Cynara scolymus) – fəsiləsinin ənginar cinsinə aid bitki növü. Çoxillik, göy – yaşıl rəngdə bitkidir, 2 m-ə qədər hündürlükdə yerüstü gövdəsi var. Çiçəkləri qırmızı və ya bənövşəyidir, meyvəsi qutucuqdan ibarətdir. Bitki iyul ayında çiçəkləyir, meyvəsi avqustda yetişir. Əkin artişoku Azərbaycanda Lerik, Şamaxı rayonlarında və Mərəzədə becərilir. Abşeronda da becərilməsi yaxşı nəticə verir.

N. Nərimanov adına Azərbaycan Dövlət Tibb Universitetinin əməkdaşları tərəfindən respublikada becərilən əkin artişokunun tərkibi kimyəvi analiz edilmiş, onun yarpaqlarında, çiçəklərində, toxumlarında və köklərində bir sıra bioloji fəal maddələr müəyyənləşdirilmişdir. Belə maddələrdən: sinarin qlikozidini, acı maddələri, şəkəri, piyli və qatranlı maddələri, üzvi turşuları, C vitaminini və s. göstərmək olar.
///////////
به عبری آرتیشو:
אַרְטִישׁוֹק (בעברית: קִנְרֵס; שמו המדעי Cynara scolymus ובאנגלית: Artichoke שם שהושאל לעברית בת ימינו) הוא ירק מאכל ממשפחת המורכבים.

הארטישוק מכונה גם חֻרְשָׁף (מערבית: خرشوف, ח'רשוף), אך אין לו קשר עם הסוג הבוטני חורשף. כמו כן קיים בלבול בשמו עם הארטישוק הירושלמי שהוא מסוג "חמנית הפקעות". שם נוסף לארטישוק הוא צ'ינר.

מוצאו של הצמח במערב הים התיכון, שם הוא גדל בר גם כיום. לארצות הברית הגיע הארטישוק עם המתיישבים הספרדים בשנת 1600, ותפס לעצמו מקום של קבע בעיר קסטרוויל (Catroville) שבקליפורניה, שם מגדלים 80% מאספקת הארטישוק לארצות הברית כולה. האיטלקים מיצרים ממנו ליקר ממשפחת הביטר הנקרא צ'ינר (Cynar).

ב-100 גרם ארטישוק מבושל או אפוי יש רק 53 קלוריות, 2.89 גרם חלבון, 0.34 גרם שומן ו-8.6 גרם סיבים תזונתיים[1].
به کردی آرتیشوک:
Artîşok (Cynara scolymus), riwekek ji famîleya stêregulan e. 50-150 cm bilind dibe, di pêjgehan de tê bikaranîn. Riwekeke pirrsalane ye. Ji parevên Deryaya Navîn, bakurê Afrîka, Îran û Kurdistanê belav bûye.

Herçendî di pêjgeha kurd de tê bikaranîn jî, li Kurdistan çandiniya wê nakin. Sedemê herî mezin şer e ku rewşa asayî xirab kiriye. Li Îtalyayê ji artîşokê lîkoran çêdikin. Di sedsala 15em de derbasê Brîtanya û bakurê Ewropayê bûye.
///////////
به ترکی استانبولی اِنجینار:
Enginar (Cynara scolymus), papatyagiller familyasından mavi-mor renkli çiçekler açan, 50–150 cm boyunda çok senelik otsu bir bitki. Güney Avrupa ve Akdeniz çevresinde yetişir.
///////////
Artichoke
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the globe artichoke. For other uses, see Artichoke (disambiguation).
Artichoke
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Tribe:
Genus:
Species:
Subspecies:
scolymus
Cynara cardunculus var. scolymus
L.
The globe artichoke (Cynara cardunculus var. scolymus)[1] is a variety of a species of thistle cultivated as a food.
The edible portion of the plant consists of the flower buds before the flowers come into bloom. The budding artichoke flower-head is a cluster of many budding small flowers (an inflorescence) together with many bracts, on an edible base. Once the buds bloom, the structure changes to a coarse, barely edible form. Another variety of the same species is the cardoon, a perennial plantnative to the Mediterranean region. Both wild forms and cultivated varieties (cultivars) exist.
Contents
  [show] 
Description[edit]
This vegetable grows to 1.4–2 m (4.6–6.6 ft) tall, with arching, deeply lobed, silvery, glaucous-green leaves 50–82 cm (20–32 in) long. The flowers develop in a large head from an edible bud about 8–15 cm (3.1–5.9 in) diameter with numerous triangular scales; the individual florets are purple. The edible portions of the buds consist primarily of the fleshy lower portions of the involucral bractsand the base, known as the "heart"; the mass of immature florets in the center of the bud is called the "choke" or beard. These are inedible in older, larger flowers.
Chemical constituents[edit]
Artichoke contains the bioactive agents apigenin and luteolin.[2]
The total antioxidant capacity of artichoke flower heads is one of the highest reported for vegetables.[3] Cynarine is a chemical constituent in Cynara. The majority of the cynarine found in artichoke is located in the pulp of the leaves, though dried leaves and stems of artichoke also contain it. It inhibits taste receptors, making water (and other foods and drinks) seem sweet.[4]
Early history of use[edit]
The naturally occurring variant of the artichoke, the cardoon (Cynara cardunculus), which is native to the Mediterranean area,[1] has records of use as a food among the ancient Greeks and Romans. In North Africa, where it is still found in the wild state, the seeds of artichokes, probably cultivated, were found during the excavation of Roman-period Mons Claudianus in Egypt.[5] Varieties of artichokes were cultivated in Sicilybeginning in the classical period of the ancient Greeks; the Greeks calling them kaktos. In that period, the Greeks ate the leaves and flower heads, which cultivation had already improved from the wild form. The Romans called the vegetable carduus (whence the name cardoon). Further improvement in the cultivated form appears to have taken place in the medieval period in Muslim Spain and the Maghreb, although the evidence is inferential only.[6] Names for the artichoke in many European languages today come from medieval Arabic الخرشوف Al Khurshuuf via late medieval Spain (where it is nowadays alcachofa).[7]
Le Roy Ladurie, in his book Les Paysans de Languedoc, has documented the spread of artichoke cultivation in Italy and southern France in the late 15th and early 16th centuries, when the artichoke appeared as a new arrival with a new name, which may be taken to indicate an arrival of an improved cultivated variety:
The blossom of the thistle, improved by the Arabs, passed from Naples to Florence in 1466, carried by Filippo Strozzi. Towards 1480 it is noticed in Venice, as a curiosity. But very soon veers towards the northwest...Artichoke beds are mentioned in Avignon by the notaries from 1532 onward; from the principle [sic] towns they spread into the hinterlands ... appearing as carchofas at Cavaillon in 1541, at Chateauneuf du Pape in 1553, at Orange in 1554. The local name remains carchofas, from the Italian carciofo ... They are very small, the size of a hen's egg ... and are still considered a luxury, a vaguely aphrodisiac tidbit that one preserved in sugar syrup.[8]
The Dutch introduced artichokes to England, where they grew in Henry VIII's garden at Newhall in 1530. They were brought to the United States in the 19th century, to Louisiana by French immigrants and to California by Spanish immigrants.
&&&&&
حُرف
بضم حا و سکون راء مهملتین و فا اسم نبطی حب الرشاد و بسریانی مقلیاثا و بعربی ثغا و ببربری بلاسفین و بفارسی تخم سپندان و اسفند سفید و تخم ترۀ تیزک و شب خیزک و بیونانی قردامومن و حرف ابیض و بهندی هالم نامند و کویند چون آن را بریان نمایند آن زمان مقلیاثا نامند
ماهیت آن
از جنس تره تیزک است و بری و بستانی می باشد و رشاد قسم بستانی آنست و ماکول و برک آن نرم و ریزه و در جرجیر مذکور شد و تخم آن اشقر و طولانی و برک بری آن مائل بتدویر و با تشریف و بهترین آن بابلی است و مستعمل بستانی آنست هم کیاه و هم تخم آن و کفته اند آنچه تخم آن کوچک است آن را حرف نامند و در خوردنیهای کرم بیشتر استعمال می نمایند و آنچه سفید و مدور است آن را خردل کویند و این را بیشتر در طلاها بکار دارند و آنچه طولانی شبیه بتخم شاهسفرم است آن را حب الرشاد کویند
طبیعت نبات آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
ملطف و کشندۀ کرم معده و حب القرع و محلل ریاح و مقطع بلغم و نبات خشک آن در افعال قریب بتخم آن و ضماد و نطول آب مطبوخ آن جهت منع ریختن موی مضر معده و مثانه و مورث تقطیر البول مصلح آن کاسنی و سرکه و بری آن شدید الحرافه و شبیه به بستانی و از ان در افعال قویتر و بدستور تخم آن از تخم بستانی
طبیعت تخم بستانی ان
 که حب الرشاد مراد است در سوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
بغایت محرک باه و مدر بول و محلل اورام سپرز و منضج اورام بلغمیه و محلل آنها و قاتل جنین و اقسام کرم معده و امعا و مقوی ذهن و تریاق هوام و مخرج فضول سینه و رئه و مواد فاسده از بدن و استیصال سودا و رطوبات غلیظه از ان و منحدر کنندۀ بلغم خام بطرف مثانه و رافع استرخای کل بدن و مفتح سدد و دافع سیلان چرک معده و امعا و مقوی اشتها و آشامیدن مقدار سه درهم آن با آب کرم جهت رفع قولنج و تحلیل ریاح و تنقیۀ سینه و رئه و جهت ربو و ادرار حیض و نهش هوام و تسخین معده و کبد و برانکیختن شهوت طعام و باه و اخراج دیدان و حب القرع و اخراج مشیمه و کشندۀ جنین در شکم و اخراج آن و بدستور پنج درهم آن با آب کرم و فانیذ سنجری و روغن کنجد جهت رفع قولنج سریع الاثر و لعوق آن با عسل جهت سرفه و ربو و درد پهلو که از خلط غلیظ عارض شده باشد و با زردۀ تخم مرغ نیمبرشت و عسل جهت درد سینه و شکاف عضل و تنقیۀ موادی که بسبب صدمه بسینه ریخته باشد و با تخم نیمبرشت بتنهائی بغایت مبهی و مصلح سینه و جابر شکستکی اعضا و با شیر بز بقدر دو درهم تا ده یوم جهت ازالۀ برص مؤثر بشرط نهایت امساک از اطعمه و بو دادۀ آن بسیار قابض جهت سحج و اسهال بلغمی نافع مضر کرده مصلح آن شکر و نبات و خیار بدل آن خردل و تخم تره تیزک مقدار شربت آن تا چهار درهم و ضماد آن با عسل جهت تحلیل ورم سپرز سریع الاثر و جهت تنقیۀ قروح شهدیۀ سر و قوبا و جرب متقرح که نار فارسی نامند و کزیدن هوام و منع ریختن موی و درد سر و وجع ورک و ضماد آن با آرد جو و سرکه جهت عرق النسا و اورام حاره و سوختکی آتش و با آب و نمک جهت انضاج دمامیل و بدستور برک آن الا آنکه ضعیف العمل است و نیز نطول و شرب آن جهت منع ریختن موی و شستن سر به آب آن جهت دفع چرک و رطوبات لزجه و منع اسقاط موی و لطوخ آن جهت بهق ابیض و برص و طلای آن با خون خطاطیف جهت رفع وضح و غیر آن و با عسل جهت نمش و با صابون جهت نمش مستحکم و با زفت جهت درد سر کهنه و با غار جهت درد اسافل و کمرکاه و در انفجار دبیله مؤثر و تحقین بدان جهت قرحۀ امعا و وجع ورک و حبس اسهال و استرخای مقعده و دود آن جهت بواسیر و کریزانیدن هوام مفید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
حرف . [ ح ُ رُ / ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان . (منتهی الارب ). ترتیزک . تره تندک . شب خیزک . شاهی . حرف ابیض . سفیداسفند. خردل سفید. خردل فارسی . خردل . سفندان تیز. تیز خردل . تخم ترتیزک . گنده . و بهندی ، هالون . (غیاث ). ثفاء.مقلیاثا. دفع مضرتش را با سپیدباها و حلوا و شیرینی خورند تا زیان ندارد. (نوروزنامه ). حسین خلف گوید: بضم اول و ثانی و سکون فا بلغت رومی سپندان باشد که تخم تره تیزک است و به عربی حب الرشاد گویند. اگر قدری از آن دود کنند گزندگان بگریزند و بعضی گفته اند عربی است . و صاحب ذخیره گوید: حرف تخم سپندان است ، و تخم سپندان چند نوع است بعضی خرد است آنرا حرف گویند واندر خوردنیهای گرم بیشتر بکار دارند، و بعضی سپید است و گرد و آنرا خردل گویند و اندر طلی ها بیشتر بکار دارند، و بعضی دراز است بر شکل شاه اسفرم و آنرا حب الرشاد گویند. و در جای دیگر گوید: هر روز یک درمسنگ تخم سفندان که به تازی الحرف گویند... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و در موضع دیگر گوید: حرف تخم اسفندان است .(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان آمده است : لیث گوید: حرف دانه ای است بمقدار خردلی ... اهل عراق حب الرشاد گویند و در تفأل لفظ حرف نیکو ندارند به آن معنی که گویند در اول او حرف حاست و این حرمان اقتضا کند و در منقول آورده که حب الرشاد را به یونانی کردامی نا (کردامن )گویند. جالینوس و ارباسیوس گویند... ابوعبید گوید: حرف را ثفاء گویند، و هر دانه که به حرف ماند آنرا نیز ثفاء گویند. و ابن الاعرابی گوید: ثفاء حرف را گویند و لیث گوید: ثفاء بلغت اقصی بلاد شام خردل را گویند، و هم او گوید: خردل را که نانخورش سازند ثفاء گویند، و اهل ماوراءالنهر سپندان و تره تیزک گویند... ارجانی گوید: گرم و خشک است در دویم ، جگر و معده را گرم کند و اخلاط غلیظ را قطع کند و طبع را نرم گرداند و کرم شکم بکشد و شهوت باه زیادت کند و شش پاک کند و عسرالنفس را مفید باشد... و ورم سپرز را زایل سازد و اسقاط جنین کند، و اگر بکوبند و به آب گرم بخورند شکم براند، و چون بریان کنند قابض بود و بواسیر را سوددارد - انتهی . داود ضریر گوید: حرف نبطی بالعربیة السفاة و بالبربریة بلاشقین و هو حب الرشاد، بری شدیدالحرافة مشرف الاوراق الی الاستدارة و بستانی دونه فی ذلک ، یدرک اواخر الربیع و هو حار یابس فی آخر الثالثة وبقلته فی الثانیة یقارب الحرمل فی افعاله و یستأصل الباردین و سائر الرطوبات ، و یحل عسرالنفس و القولنج و الیرقان و السدد و الحصی شرباً و یزیل الصداع و ان ازمن و الوضح و کذا البرص و الدیدان و القروح السائلة و العقد البلغمیة و اوجاع الظهر و عرق النسا و الورک و یسقط الاجنة و یدرک الطمث شرباً و طلاءً خصوصاًبالزفت فی الصداع و دم الخطاطیف فی الوضح و هو یقاوم السموم و یزیل السعال البلغی سقاءً بالماء الحار، ویمنع تساقط الشعر نطولاً و شرباً و البرص بلبن الماعز الی عشرة ایام کل یوم ثلاثة دراهم مع الامساک عن الطعام غالب النهار. و یزیل الاثار و یلین و یفجر الدبیلات بالصابون و العسل و بالنیمبرشت یهیج الباه و یصلح الصدر و یجبر الکسر، و هو یضر المعدة و یحرق البول ویصلحه السکر. و شربته الی ثلاثة و بدله الخردل . و المقلیاسا بالسریانیة، ما قلی من بزره . یستعمل لقطع الاسهال و الزحیر . حکیم مؤمن گوید: حرف اسم نبطی حب الرشاد و نبات اوست و از جنس ترتیزک و بری و بستانی میباشد، و رشاد قسم بستانی ومأکول است و در جرجیر صفت او مذکور شد، و تخمش اشقر و باطول و برگش مایل به تدویر و باتشریف ، و نبات او در دوم گرم و خشک و ملطف و کشنده ٔ کرم معده و حب القرع و محلل ریاح و مقطع بلغم ، و خشک او قریب الفعل باتخم او، و مضر معده و مثانه و مورث تقطیرالبول ، و مصلحش کاسنی و سرکه است . و بری او شدیدالحرافه و شبیه به بستانی و از آن بزرگتر و قوی تر از آن در افعال وبه دستور تخم او نسبت به بستانی اقوی . و مستعمل بستانی اوست ، و تخم بستانی در سیم گرم و خشک و بغایت محرک باه و مدر بول و محلل ورم سپرز و قاتل جنین و اقسام کرم و مقوی ذهن و تریاق هوام و مخرج فضول سینه . وبجهت انحدار بلغم خام بطرف مثانه و رفع استرخاء بدن و اخراج مواد فاسده و رفع سیلان چرک امعا و معده و تقویت اشتها و استیصال سودا و رطوبات غلیظه و تفتیح سدد، و با آب جهت قولنج و با عسل جهت سرفه و درد پهلوکه از خلط غلیظ باشد و با زرده ٔ تخم نیم برشت و عسل جهت شکاف عضل سینه و تقیه ٔ موادی که بسبب صدمه به سینه ریخته باشد و بوداده ٔ او به غایت قابض و جهت سحج و اسهال بلغمی نافع و مضر گرده و معده و مصلحش شکر وخیار و بدلش خردل و تخم ترتیزک و قدر شربتش تا چهارمثقال و با تخم نیم برشت بغایت مبهی و مصلح سینه و جابر شکستگی اعضا، و با شیر بز بقدر دو درهم تا ده یوم جهت ازاله ٔ برص بغایت مؤثر است بشرط نهایت امساک از اطعمه . و نطول و شرب او جهت منع ریختن موی ، و ضماد او مسکن درد گزیدن عقرب ، و با عسل جهت ورم سپرز و جرب متقرح و قروح شهدیه ٔ سر و قوبا و نار فارسی و ریختن موی ، و با سویق و سرکه جهت عرق النسا و اورام حاره و با آب و نمک جهت نضج دمل و با سرکه جهت بهق و برص سفید و با خون خطاف جهت رنگ کردن وضح که هرگز زایل نشود، و با زفت جهت دردسر کهنه ، و با غار جهت درد اسافل و کمرگاه ، و با صابون و عسل جهت نمش مجرب ، و درانفجار دبیله مؤثر است . و نطول طبیخ او جهت پاک کردن چرک تحت موی و رفع رطوبات لزجه مفید. و صاحب اختیارات گوید: حب الرشاد گویند و بسریانی مقلیثا و بعربی ثفاء و در پارسی تخم سپندان گویند. تره تیزک و شب خیزک نیز گویند، و بیونانی قردامومن (کردامن ) خوانند و حرف ابیض و اسفند سفید و خردل اسفید خوانند. و حرف بابکی و بذر بلاسقیس (بلاشقین ) خوانند و حرف دو نوع است یک نوع ورق آن باسفاناج و یک نوع سرخ رنگ بود و آن را اسفند سپید و خردل سپید و حرف سپید گویند. و حرارت وی کمتر از حرارت سرخ بود. و بهترین وی فربه بود. وطبیعت حرف گرم و خشک بود در سیم ، و گویند در اول درجه ٔ چهارم منضج و محلل بود و موی ریزه نگاه دارد، و خوردن و طلا کردن یا به آب سرشتن ورم بلغمی و دملها را نافع بود، و جهت ربو و غلیظی سپرز خوردن و ضماد کردن و جهت عرق النسا خوردن و با عسل طلا کردن ، و ریشی که آنرا شهدیه گویند و استرخاء جمیع اعضا را نافع بود. و بچه بکشد و بیندازد آشامیدن و به خود برگرفتن ، وچون دود کنند گزندگان بگریزند. و جرب ریش شده و قوبا با آب نمک مالیدن نافع بود. و چون پنج درم سحق کنند و به آب گرم بیاشامند طبیعت براند و قولنج بگشاید و حب القرع بیرون آورد و باد که در روده بود بشکند و بریان کرده شکم ببندد و زحیر را نافع بود خاصه سحق ناکرده و سردی گرده را نافع بود. و بریان ناکرده شکم براند و بلغم لزج از معده بیرون کند، و چون سحق کنند وسفوف سازند برص را نافع بود. و چون با سرکه یا بهق سپید بمالند سود دهد، و چون با عسل بیامیزند و لعق کنند سرفه را که از خلط غلیظ بود فایده دهد. و همچنین درد پهلو که از خلط غلیظ بود. و چون سحق کنند و با عسل بر ریش طلا کنند و یا با صابون ریش زایل کند و بشره را به حال اول بازآورد. و چون بر گزیدگی عقرب ضماد کنند نافع بود ورق آن چون خشک کنند بقوة تخم بود وچون تر بود از قوة تخم کمتر بود، بسبب رطوبتی مائی که در وی است ، و معده را بد بود و تخم وی نیم مثقال مسهل مره ٔ صفرا بود، و باه را زیاده کند و اشتهاء طعام پدید کند اما معده را بد بود، و سینه را مضر بود.و صاحب منهاج گوید: مصلح وی قند است . و صاحب تقویم گوید: مصلح وی نبات نیکو بود. و بدل وی خردل و تخم ترتیزه بود یا تخم جرجیر و خردل . (اختیارات بدیعی ).
///////////
حُرف‌
حب الرشاد گویند و بسریانی مقلیاثا و بعربی ثفاه و بپارسی سپندان و تره‌تیزک و شب‌خیزک نیز گویند و بیونانی یقردامومن و حرف ابیض و اسفند اسفید خوانند و خردل سفید گویند و حرف بابلی را بلاسقیس خوانند و حرف دو نوع است یک نوع ورق آن بزرگ باشد و باسفناج ماند و یک نوع برگ خرد دارد و یک نوع را تخم سفیدرنگ بود و تخم یک نوع سرخرنگ از آن سفید اسفید سفید و وی را حرف سفید گویند و حرارت وی کمتر از حرارت سرخ بود و بهترین وی فربه بود و طبیعت حرف گرم و خشک بود در سیم و گویند در اول درجه چهارم منضج و محلل بود و موی که ریزاند نگاه دارد خوردن و طلا کردن یا به آب آن سر شستن ورم بلغمی و دملها و عرق النسا را نافع بود خوردن و ضماد کردن جهت ربو و غلیظی سپرز و خون با عسل و طلا کردن ریشی که آنر شهدیه گویند و استرخا جمیع اعضا نافع بود چون بر گزندگی جانوران ضماد کنند نافع بود و بچه بکشد و بیندازد بقوت البته بخوردن و آشامیدن و بخود برگرفتن چون دود کنند گزندگان بگریزند و جرب ریش شده و قوبا با نمک
مالیدن نافع بود و چون پنج درم سحق کنند و به آب گرم بیاشامند طبیعت براند و قولنج بگشاید و حب القرع بیرون آورد و باد که در روده بود بکشد و بریان کرده شکم ببندد و بر جرب طلا کردن نافع بود خاصه سحق ناکرده و سردی گرده را نافع بود بریان کرده بلغم لزج معده قطع کند و چون سحق کنند و سفوف سازند برص را نافع بود و چون با سرکه بر بهق سفید مالند سود دهد و چون با عسل بیامیزند سرفه که از خلطی غلیظ بود سود دهد همچنین درد پهلوها که شدت آن از خلط غلیظ بود و چون سحق کنند و با عسل بر نمش طلا کنند یا با صابون نمش زایل کند و بشره را بحال آورد و چون بر گزندگی عقرب ضماد کنند نافع بود ورقش چون خشک کنند بقوت تخم بود و چون تر بود از قوت تخم کمتر بود به سبب رطوبتی که بسیار دارد و وی معده را بد بود و سینه را مضر بود و بچه بیندازد و مصلح وی صاحب منهاج گوید شکر بود صاحب تقویم گوید مصلح وی نبات و بنکو بود بجلاب و بدل وی خردل و تخم خربزه بود و تخم جرجیر و خردل
______________________________
صاحب مخزن الادویه می‌نویسد: حرف بضم حا و سکون را و فا اسم نبطی حب الرشاد و بسریانی مقلیاثا و بعربی ثغا و به بربری بلاسفین و بفارسی تخم سپندان و اسفند سفید و تخم تره‌تیزک و شب‌خیزک و بیونانی قردامون و بهندی هالم نامند و گویند چون آن را بریان کنند آن زمان مثلیاثا نامند و آن از جنس تره‌تیزک است و بری و بستانی می‌باشد و رشاد قسم بستانی است.
لاتین‌LEPIDIUM SATIVUM فرانسه‌CRESSON ALENOIS انگلیسی‌GARDEN CRESS
اختیارات بدیعی، ص: 122
////////////
شاهی،تره ،تره تیزک یا تره تندک ( در متون طب سنتی حُرف، سپندان، حب الرشاد) نوعی سبزی خوردن است که به صورت خام و گاهی پخته مصرف می‌شود. به بذر آن سپندان گویند.[۱] 'که به زبان محلی منطقه گرگان زمین با نام تره شناخته می شود.' شاهی یا تره گیاهی است علفی و یک ساله که در طب قدیم ایران به نام هی جرجیزبستانی و رشاد نیز معروف است. این نوع سبزی به داشتن مقادیر زیادی ویتامین C معروف است و از دیرباز برای مداوای سرماخوردگی کاربرد داشته‌است.
برگ‌های آن سبزو روشن، گل‌هایش کوچک و به رنگ سفید یا قرمز ارغوانی و با عطر ملایم به طور گروهی در انتهای شاخه ظاهر می‌شود. میوه آن بیضوی به طول تقریبی۵۰ میلی‌متر و عرض چهار میلی‌متر است.

تخم تره یا همان شاهی دارای آلکالوئیدی به نام اسید سناپینیک و کولین اتر choline ether و یک اسانس روغنی که خاصیت ساخت استروژن را در بدن دارد می‌باشد.
تخم تره یا شاهی را اگر در آب خبس کنید لیزاب و لعابی ایجاد می‌کند که می‌توان به جای صمغ عربی و کتیرا از آن استفاده کرد.
تره یا شاهی گیاهی است یک ساله و خودرو که طول آن به ۲۰ تا ۳۰ سانتی‌متر می‌رسد و به شکل نپخته، بعنوان طعم دهنده به غذا و دم‌کرده مورد استفاده قرار می‌گیرد. برگ، گل، میوه و دانه تره یا شاهی از مهم‌ترین قسمت های این گیاه بهاری هستند و به عنوان گیاه دارویی مورد استفاده قرار می‌گیرند.[۲]
محتویات  [نمایش]
بیماری[ویرایش]
وجود لکه‌های سفید روی گیاه تره تیزک که نوعی قارچ است عامل بیماری این گیاه می‌باشد و توصیه می‌شود از خوردن این نوع تره تیزک‌ها خودداری کنند.[۲]
غذا[ویرایش]
تره یا شاهی به صورت خام به عنوان سبزی و به شکل سالاد و یا غذاهای مختلف مصرف می‌شود.[۲]

برداشت[ویرایش]
ماه‌های اردیبهشت و خرداد زمان برداشت این گیاه است که به صورت وحشی سبز می‌شود.[۲]

خواص طبی[ویرایش]
تره یا شاهی از نظر طب قدیم ایران،گرم و نستا خشک وبده و دارای خواص مهم زیر است.

۱- در طب آیورودا برای درمان ناراحتی های بعد از زایمان به کار می رود.

۲- برای پایین آوردن قند خون یک قاشق مرباخوری تخم شاهی را در یک لیوان آب ریخته و بگذارید به مدت ۵ دقیقه بجوشد سپس آن را صاف کرده و بنوشید.

۳- برای سفید کردن پوست و برطرف کردن لکه های قهوه ای و کک و مک،جوانه شاهی را له کرده و با گلسیرین و آب مخلوط کرده و روی صورت بمالید.

۴- تره یا شاهی آنتی اکسیدان است.

۵- ادرار آور است.

۶- ضد بیماری اسکوربوت می باشد.

۷- برای تسکین ضرب دیدگی عضلات از ضماد برگ تره یا شاهی استفاده کنید.

۸-آسم را درمان می کند.

۹- بواسیر را برطرف می کند.

۱۰- برای ازدیاد شیر در مادران شیرده استفاده می وشد.

۱۱- دم کرده تره یا شاهی نیرو بخش است.

۱۲- برای تمیز کردن کبد و طحال به کار می رود.

۱۳- سنگ مثانه و کلیه را خرد می کند و از بین می برد.

۱۴- اسپرم را زیادمی کند.

۱۵- محرک و تقویت کننده نیروی جنسی در مردان و زنان است.

۱۶- هضم غذا را تسریح می کند.

۱۷- گاز و نفخ معده را از بین می برد.

۱۸- خون را تصفیه می کند.

۱۹- تخم تره یا شاهی تقویت کننده معده است.

۲۰ - تخم تره یا شاهی خلط آور و قاعده آور است.

۲۱- عروق را باز می کند بنابراین گیای مفیدی برای تقویت قلب است.

ارزش غذایی[ویرایش]
Garden cress, raw
مواد مغذی در هر ۱۰۰ گرم (۳٫۵ اونس)
انرژی   ۱۳۴ کیلوژول (۳۲ کیلوکالری)
کربوهیدرات‌ها   ۵٫۵ g
قندها    ۴٫۴ g
فیبر     ۱٫۱ g
پروتئین ۲٫۶ g
ویتامین آی معادل        ۳۴۶ میکروگرم (۳۸٪)
- بتاکاروتن      ۴٬۱۵۰ میکروگرم (۳۸٪)
- لوتئین و زآکسانتین    ۱۲٬۵۰۰ μg
تیامین (ویتامین ب۱)     ۰٫۰۸ میلی‌گرم (۶٪)
ریبوفلاوین (ویتامین ب۲)        ۰٫۲۶ میلی‌گرم (۱۷٪)
نیاسین (ویتامین ب۳)    ۱ میلی‌گرم (۷٪)
پانتوتنیک اسید (ویتامین ب۵)    ۰٫۲۴۷ میلی‌گرم (۵٪)
ویتامین ب۶     ۰٫۲۴۷ میلی‌گرم (۱۹٪)
اسید فولیک (ویتامین ب۹)        ۸۰ میکروگرم (۲۰٪)
ویتامین C       ۶۹ میلی‌گرم (۱۱۵٪)
ویتامین E       ۰٫۷ میلی‌گرم (۵٪)
ویتامین K       ۵۴۱٫۹ میکروگرم (۵۱۶٪)
کلسیم   ۸۱ میلی‌گرم (۸٪)
آهن     ۱٫۳ میلی‌گرم (۱۰٪)
منیزیم   ۳۸ میلی‌گرم (۱۰٪)
منگنز    ۰٫۵۵۳ میلی‌گرم (۲۸٪)
فسفر    ۷۶ میلی‌گرم (۱۱٪)
پتاسیم   ۶۰۶ میلی‌گرم (۱۳٪)
Link to USDA Database entry
درصدها نسبی‌اند
منبع: پایگاه اطلاعاتی مواد غذایی آمریکا
منابع[ویرایش]
پرش به بالا لغتنامه دهخدا
پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ بازشدن رگهای قلب با تره تیزک بیتوته
رده‌ها: ازمکداروهای گیاهیسبزیجاتسبزیجات برگیگیاهان استفاده‌شده در آیوروداگیاهان توصیف‌شده در ۱۷۵۳ (میلادی)گیاهان خوراکی گیاهان دارویی

//////////
به عربی رشاد مزروع:
الرشاد المزروع ويعرف شعبياً بالرشاد نوع نباتي ينتمي إلى جنس الرشاد من الفصيلة الصليبية. يستعمل كخضراوات ورقية في السلطة والمقبلات.
//////////
به آذری وِزِری:
Vəzəri və ya Vəzəri-bozalaq (lat. Lepidium sativum)[1] - bozalaq cinsinə aid bitki növü.[2]
///////////
به ترکی استانبولی تِرِه:
Tere (Lepidium sativum), turpgiller (Brassicaceae) familyasından, yaprakları salata olarak yenen baharlı bir bitki türüdür, vücuttaki yağ yakımını hızlandırıyor. İnce yaprakları pişince acılaştığı için çiğ yemek gerekir. Ayrıca içinde birçok vitamin barındıran bir bitkidir.
Anadolu'da bolca yetişir. Anavatanı Asya'dır. Karaciğere faydalıdır. Sigaranın zararlarını azaltır.[kaynak belirtilmeli]
Yabani olanına ıspatan denir.
///////
Garden cress
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the edible plant known as cress, not to be confused with watercress. For other uses, see Cress (disambiguation).
Garden cress
Young plants
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
L. sativum
Lepidium sativum
L.
·         Arabis chinensis Rottler ex Wight
·         Cardamon sativum (L.) Fourr.
·         Crucifera nasturtium E.H.L.Krause
·         Lepia sativa (L.) Desv.
·         Lepidium hortense Forssk.
·         Lepidium spinescens DC.
·         Nasturtium crispum Medik.
·         Nasturtium hortense Garsault nom. inval.
·         Nasturtium sativum (L.) Moench
·         Nasturtium spinescens (DC.) Kuntze
·         Thlaspi sativum (L.) Crantz
·         Thlaspidium sativum (L.) Spach
Cress (Lepidium sativum), sometimes referred to as garden cress to distinguish it from similar plants also referred to as cress (from old Germanic cresso which means sharp, spicy), is a rather fast-growing, edible herb.
Garden cress is genetically related to watercress and mustard, sharing their peppery, tangy flavor and aroma. In some regions, garden cress is known asmustard and cressgarden pepper cresspepperwort pepper grass, or poor man's pepper.[2][3]
This annual plant can reach a height of 60 cm (~24 inches), with many branches on the upper part. The white to pinkish flowers are only 2 mm (1/12 of an inch) across, clustered in branched racemes.[4][5]
When consumed raw, cress is a high-nutrient food containing substantial content of vitamins A, C and K and several dietary minerals.
Contents
  [show] 
Garden cress in agriculture[edit]
Garden cress is commercially grown in England, France, the Netherlands and Scandinavia.[6]
Cultivation of garden cress is practical both on mass scales and on the individual scale. Garden cress is suitable for hydroponic cultivation and thrives in slightlyalkaline water. In many local markets, the demand for hydroponically grown cress can exceed available supply, partially because cress leaves are not suitable for distribution in dried form, so they can only be partially preserved. Consumers commonly acquire cress as seeds or (in Europe) from markets as boxes of young live shoots.[6]
Edible shoots are typically harvested in one to two weeks after planting, when they are 5–13 cm (2–5 in) tall.[7]
Culinary[edit]
Garden cress, raw
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
134 kJ (32 kcal)
5.5 g
4.4 g
1.1 g
0.7 g
2.6 g
(43%)
346 μg
(38%)
4150 μg
12500 μg
(7%)
0.08 mg
(22%)
0.26 mg
(7%)
1 mg
(5%)
0.247 mg
(19%)
0.247 mg
(20%)
80 μg
(83%)
69 mg
(5%)
0.7 mg
(516%)
541.9 μg
(8%)
81 mg
(10%)
1.3 mg
(11%)
38 mg
(26%)
0.553 mg
(11%)
76 mg
(13%)
606 mg
Other constituents
Water
89.4 g

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated usingUS recommendations for adults.
Garden cress is added to soups, sandwiches and salads for its tangy flavor.[7] It is also eaten as sprouts, and the fresh or dried seed pods can be used as a peppery seasoning (haloon).[6] In the United Kingdom, cut cress shoots are commonly used in sandwiches with boiled eggsmayonnaise and salt.
Timelapse of garden cress sprouting.
Garden cress can grow almost anywhere.
Nutrition[edit]
Raw cress is 89% water, 6% carbohydrates (including 1% dietary fiber), 3%protein and less than 1% fat (table). In a 100 gram amount, raw cress supplies 32 calories and numerous nutrients in significant content, includingvitamin K (516% of the Daily Value, DV), vitamin C (83% DV) and vitamin A(43% DV). Among dietary minerals, manganese levels are high (26% DV) while several others, including potassium and magnesium, are in moderate content (table).
Other uses[edit]
Garden cress, known as chandrashoor, and the seeds, known as halloon[8] in India, are commonly used in the system of Ayurveda.[9]
References[edit]
2.     Jump up^ Cassidy, Frederic Gomes and Hall, Joan Houston. Dictionary of American regional English, Harvard University Press, 2002. Page 97. ISBN 0-674-00884-7ISBN 978-0-674-00884-7
3.     Jump up^ Staub, Jack E, Buchert, Ellen. 75 Exceptional Herbs for Your GardenPublished by Gibbs Smith, 2008. ISBN 1-4236-0251-X, 9781423602514
4.     Jump up^ Vegetables of Canada. Published by NRC Research Press. ISBN 0-660-19503-8ISBN 978-0-660-19503-2
5.     Jump up^ Boswell, John T. and Sowerby, James. English Botany: Or, Coloured Figures of British Plants. Robert Hardwicke, 1863. Page 215.
9.     Jump up^ The Wealth of Indian Raw Materials ,. New Delhi: Publication and information Directorate. 1979. pp. CSIR Vol 9, Page 71–72.
External links[edit]
[show]
·         v
·         t
·         e
Culinary herbs and spices
·         Herbs
·         Leaf vegetables
·         Lepidium
·         Medicinal plants
·         Plants described in 1753
·         Plants used in Ayurveda
&&&&&&&
حرف ابیض
بضم حا و سکون راء مهملتین و فا و فتح الف و سکون باء موحده و فتح یاء مثناه تحتانیه و ضاد معجمه در آخر بفارسی اسفندان سفید و بهندی سرسون کویند
ماهیت آن
کویند قسمی از حرف بستانی است برک آن پهن و بیخ آن بزرک و کل آن سفید و حدت آن کمتر از رشاد و خردل فارسی است
طبیعت آن
قریب بدان
افعال و خواص آن
منشف رطوبات و آروغ آورنده و در سائر افعال مانند رشاد است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
 حُرف ابیض . [ ح ُ ف ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گویند قسمی از حرف بستانی است عریض الورق و بیخش بزرگ و گلش سفید و حدت او کمتر از رشاد است . و خردل فارسی و خردل سفید نامند. و بعضی حرف بابلی را به این اسما مسمی میدانند. مشهی و منشف رطوبات و آروغ آورنده و در سایر افعال مثل رشاد است .
//////////
خردل سفید

خردل سفید، Sinapis alba
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو:  گیاهان
راسته:     کلم‌سانان
تیره:       شب‌بویان
گونه:      S. alba
نام علمی
Sinapis alba
خردل سفید ( در متون طب سنتی حُرف ابیض ) (نام علمی: Sinapis alba) نام یک گونه از تیره شب‌بویان است.
ویکی
/////////
به عربی سينابس أبيض، خردل أبيض:
السينابس الأبيض أو الخردل الأبيض نوع نباتي يتبع جنس الخردل من الفصيلة الصليبية. اسمه العلمي (باللاتينية: Sinapis alba) أو (باللاتينية: Brassica alba) أو (باللاتينية: Brassica hirta). يزرع لبذور الخردل التي ينتجها أو لاستعمال نباته كعلف.
/////////
به آذری آق خردل:
Ağ xardal (lat. Sinapis alba)[1] - xardal cinsinə aid bitki növü.[2]

3 növmüxtəlifliyi məlumdur[3]:

Sinapis alba subsp. alba
Sinapis alba subsp. dissecta
Sinapis alba subsp. mairei
İstinadlar[redaktə | əsas redaktə]
Jump up ↑ Nurəddin Əliyev. Azərbaycanın dərman bitkiləri və fitoterapiya. Bakı, Elm, 1998.
Jump up ↑ Elşad Qurbanov. Ali bitkilərin sistematikası, Bakı, 2009.
Jump up ↑ GRİN saytının məlumatına əsasən
///////////
به دیوهی (مالدیوی):
ރީނދޫ ރެވި(ސައިންޓިފިކް ނަން: Brassica Alba)ނުވަތަ (އިނގިރޭސި ބަހުން: Yellow Mustard) އަކީ ރެވިގެ ވައްތަރެކެވެ. ރެވި ފަދަ އިން ރީނދޫ ރެވި އަކީ ވެސް ހަވާދުގެ ބާވަތެކެވެ. ރީނދޫ ރެވި ފުރަތަމަ ފެނިފައިވަނީ ނުވަތަ ހައްދާފައިވަނީ ޔޫރަޕުގެ މެދުތެރޭ ކަނޑާވީ ހިސާބުގައިވާ ގައުމުތަކުގައެވެ. ރީނދޫ ރެވި އަށް ބައެއް ފަހަރު ހުދު ރެވި ވެސް ކިޔައިއުޅެއެވެ.
ރީނދޫރެވި ކިޔަނީ އާންމު ގޮތެއްގައި ރީނދޫރެވި ތޮޅީގެ ތެރޭގައި ހުންނަ އޮށަށެވެ. ރީނދޫ ރެވިތޮޅި އަޅާ ގަހުގައި ހުންނަނީ ރީނދޫ ކުލައިގެ މަލެއް ނިކުމެފައެވެ. އަދި މިގަހުގައި އަޅާ ކޮންމެ ތޮޅިއެއްގައި ގާތްގަނޑަކަށް 6 ރެވި ފުށް އޮވެއެވެ. މިއިން ކޮންމެ ރެވި ފުކެއްގެ ބޮޑުމިނުގައި 2-1 މިލިމީޓަރު ހުރެއެވެ. މިއީ ހަރު ފުކެކެވެ ނުވަތަ އޮށެކެވެ. ހުދު ރެވި އިން ވެސް ތެޔޮ ތައްޔާރު ކުރެއެވެ.
///////////
به پنجابی چتی رائی:
چٹی رائی سروں دے ٹبر دی اک ونڈ اے۔ ایہ پنجاب وچ بیجی جانوالی اک فصلاے۔
//////////
White mustard
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations for verification. Please help improve this article by adding citations to reliable sources. Unsourced material may be challenged and removed. (June 2011) (Learn how and when to remove this template message)
"Yellow mustard" redirects here. For the condiment, see Mustard (condiment). For the North American plant, seeGuillenia flavescens. For Mustard White butterfly, see Pieris oleracea.
White mustard
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
S. alba
Sinapis alba
L.
Brassica alba
Brassica hirta
White mustard seeds (right) compared with rice seeds (left)
White mustard (Sinapis alba) is an annual plant of the family Brassicaceae. It is sometimes also referred to as Brassica alba or B. hirta. Grown for its seeds,mustard, as fodder crop or as a green manure, it is now widespread worldwide, although it probably originated in the Mediterranean region.

Contents
  [show] 
Description[edit]
White mustard is an annual, growing to 70 cm high with stalkless pinnate leaves. Similar to Sinapis arvensis.[1]
Distribution[edit]
It is found as a casual alien in the area of BelfastNorthern Ireland[2] and naturalized throughout Great Britain and Ireland.[3]
Culinary uses[edit]
The yellow flowers of the plant produce hairy seed pods, with each pod containing roughly a half dozen seeds. These seeds are harvested just prior to the pods becoming ripe and bursting.
White mustard seeds are hard round seeds, usually around 1.0 to 1.5 mm (0.039 to 0.059 in) in diameter,[4] with a color ranging from beige or yellow to light brown. They can be used whole for pickling or toasted for use in dishes. When ground and mixed with other ingredients, a paste or more standard condiment can be produced.
The seeds contain sinalbin, which is a thioglycoside responsible for their pungent taste. White mustard has fewer volatile oils and the flavor is considered to be milder than that produced by black mustard seeds.[citation needed]
In Greece, the plant's leaves can be eaten during the winter, before it blooms. Greeks call it vrouves (βρούβα) or lapsana (λαψάνα). The blooming season of this plant (February–March) is celebrated with the Mustard Festival, a series of festivities in the wine country of California (Napa and Sonoma Counties).
Mustard sauce has traditionally been prepared in the following manner:
1.   Take 9 teaspoons of mustard seeds and roast in skillet (without oil)
2.   Pound the roasted seeds in mortar with pestle
3.   Take 3 egg yolks (boiled) and crush. Mix with ground mustard
4.   Add 10 cloves of garlic (crushed). Mix.
5.   Add 2 ½ heaping teaspoons of white wheat flour. Mix.
6.   Add 3/4 cup of wine vinegar. Mix.
7.   Add lemon juice. Mix.
8.   Add 1 teaspoon of table salt
9.   Add honey (if desired)
See also[edit]
·         Mustard plant
·         Mustard seed
References[edit]
1.     Jump up^ Webb, D.A., Parnell, J. and Doogue, D. 1996. An Irish Flora. Dundalgan Press Ltd., Dundalk. ISBN 0-85221-131-7
2.     Jump up^ Beesley, S. and Wilde, J. 1997. Urban Flora of Belfast. The Institute of Irish Studies and The Queen's University of Belfast. ISBN 0-85389-695-X.
3.     Jump up^ Clapham, A.R., Tutin, T.G. and Warburg, E.F. 1968 Excursion Flora of the British Isles. Cambridge University Press. ISBN 0-521-04656-4
4.     Jump up^ Balke, D. (2000). "Rapid aqueous extraction of mucilage from whole white mustard seed". Food Research International. 33 (5): 347–356. doi:10.1016/S0963-9969(00)00055-7.
External links[edit]
·         http://www.maltawildplants.com/CRUC/Sinapis_alba.php Comprehensive profile for Sinapis alba.
·         Sinapis alba Flowers in Israel
·         http://mustardfestival.org
[show]
·         v
·         t
·         e
Culinary herbs and spices
·         Spices
·         Brassiceae
·         Medicinal plants
·         Plants described in 1753

&&&&&&&
حُرف البابلی
بضم حا و سکون راء مهملتین و فا و فتح باء موحده و الف و کسر با و لام و یاء نسبت
ماهیت آن
کیاه آن بقدر شبری و برک آن شبیه ببرک ترب و با خشونت و کل آن زرد و تخم آن سفید و مدور و در تنکابن خاصتره
و در مازندران کلمه تره و شاه تره نامند
طبیعت آن
کرم تر و تندتر از حرف نبطی است که حب الرشاد باشد
افعال و خواص آن
مقئ قوی و مسهل خون بسبب شدت تفتیح و جذب و مدر حیض و مفسد جنین و مخرج آن و جهت امراض بارده و عرق النسا نافع و ضماد آن منفجر کنندۀ دبیله و در سائر افعال قویتر از حرف بستانی و شانزده قیراط از کل آن مسهل قوی و مقئ اخلاط مریه مقدار شربت آن یکدرهم است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
 حرف بابلی . [ ح ُ ف ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نبات او بقدر شبری و برگش شبیه به برگ ترب و باخشونت و گلش زرد و تخمش سفید و مدور. و در تنکابن خاص تره و در مازندران کولمه تره و شاه تره گویند. گرم تر و تندتر از حرف نبطی که حب الرشاد باشد و مدر حیض و مفسد جنین و مخرج آن و مفجر دیله . و جهت امراض بارده و عرق النسا و مقیی ٔ قوی و مسهل خون بسبب شدت تفتیح و جذب و در سایر افعال قویتر از حرف بستانی و شانزده قیراط گل او مسهل و مقیی ٔ اخلاط مریه و قدر شربتش یک درهم . و صاحب بحر الجواهر، ثالسفیس و ثالیفس را مرادف حرف بابلی آورده است . و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: حرف بابلی ، سپندان سپید است . و بعضی آنرا حرف السطوح ، تلسفی ، اسارون گفته اند. رجوع به حرف السطوح شود.
به عربی رشاد حقلی: الرشاد الحقلي نوع نباتي ينتمي إلى جنس الرشاد من الفصيلة الصليبية.
//////////
به آذری:
Lepidium campestre (lat. Lepidium campestre) - kələmçiçəyikimilər fəsiləsinin bozalaq cinsinə aid bitkinövü.
////////////
Lepidium campestre
From Wikipedia, the free encyclopedia
Lepidium campestre
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
L. campestre
Lepidium campestre
(L.W.T.Aiton
Lepidium campestre (field pepperwort[1] or field pepperweed) is an annual plantin the Brassicaceae or mustard family, native to Europe, but commonly found inNorth America as an invasive weed. The most notable characteristic of field pepperweed is the raceme of flowers which forks off of the stem. These racemes are made up of first small white flowers and later green, flat and oval seedpods each about 6 mm long and 4 mm wide.[2] Each seedpod contains two brown, 2.5 mm long seeds.
The stem of field pepperweed comes out of a basal rosette of toothed leaves. The stem is covered in leaves, which are sessile, alternate and arrow-shaped.[2] The entire plant is generally between 20 and 60 cm tall and covered in small hairs.[2]
Cultivation and uses[edit]
Field pepperweed grows in disturbed land, crops, and waste places.[2] It can tolerate most soils.
The plant is edible. The young leaves can be eaten as greens, added raw to saladsor boiled for ten minutes.[3] The young fruits and seeds can be used as a spice, with a taste between black pepper and mustard. The leaves contain proteinvitamin Aand vitamin C.[3]
References[edit]
1.     Jump up^ "BSBI List 2007" (xls). Botanical Society of Britain and Ireland. Retrieved2014-10-17.
2.     Jump up to:a b c d Richard H. Uva, Joseph C. Neal and Joseph M. Ditomaso, Weeds of The Northeast, (Ithaca, NY: Cornell University Press, 1997), Pp. 176-177.
3.     Jump up to:a b Lee Allen Peterson, Edible Wild Plants, (New York City: Houghton Mifflin Company, 1977), p. 26.
External links[edit]
·         Jepson Manual Treatment
·         USDA Plants Profile
·         Photo gallery
·         Lepidium
·         Invasive plant species
·         Plants described in 1753
&&&&&&&&
حرف السطوح
بضم سین و طاء مهمله و سکون واو و حا هر سه مهمله بیونانی تلسفی و عامتنا و در اندلس معروف با شیرون و اکثر اطبا آن را حرف بابلی نامند
ماهیت آن
بقول دیسقوریدوس در ثانیه کیاهی است منبسط بر روی زمین برک آن باریک طولانی بقدر یک انکشت و مشرف و با رطوبت لزجه و از وسط آن شاخی باریک بقدر شبر متشعب بدو شعبه برآمده و بر اطراف آنها کلی سفید و ثمری که کویا چیزی است که فشرده اند منبت آن سقف خانها و دیوارها است و صاحب تحفه آن را حرف مشرقی دانسته
طبیعت آن
کرم و با حدت قویتر از انواع مذکوره است
افعال و خواص آن
منفجر کنندۀ دبیلات اندرونی و مدر طمث و مفسد جنین و مخرج آن شربا و حمولا جهت لقوه و عرق النسا مفید مسهل خون و مقئ قوی و مخرج بلاغم و خراجات و اخلاط مراریه و نهایت مقدار شربت آن تا یک دانک و نیم و چون هیزده قیراط از کل آن بیاشامند اخراج مرۀ صفرا بقئ و اسهال نماید و تحقین بدان جهت عرق النسا نافع و بسبب قوت تفتیح و جذبی که دارد اسهال خون می نماید و دبیلات اندرونی را منفجر می سازد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
حرف السطوح . [ ح ُ فُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) حرف مشرفی . حرف بابلی* . تلسفی . اسارون . خردل فارسی . حشیشةالسلطان . صناب بری . خرفق . خرفوق . حرف . (ابن بیطار). داود ضریر انطاکی گوید: حرف السطوح ما ینبت فی الحیطان و الدور منبسطاً علی الارض متشرف ورقه اذا کبر و یخرج ثمره کالفلکة دقیقةالجانبین ، داخلها حب ابیض .
- تلسفی . [ ت ِ ل َ ] (اِ) خردل فارسی . حرف یا نوعی حُرف . حُرف السطوح . حرف بابلی . صناب بری . حشیشةالسلطان . اساردن . خرفق . خرفوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
*گفته شد
&&&&&&&&&
حرف الماء
بضم حا و سکون راء مهملتین و فا و الف و لام و فتح میم و الف بعضی سیسنبریون و بعضی مردم آن را قردا مومن نامند
ماهیت آن
نباتی است که بر کنار آبها می روید و برک آن شبیه ببرک تره تیزک و در اول مستدیر و در آخر با تشریف می باشد و آن غیر جرجیر الماء است چه جرجیر الماء در میان آبها ایستاده می روید و برک آن بی تشریف است
طبیعت تازۀ آن
در دوم کرم و خشک و خشک آن در سوم
افعال و خواص آن
مسخن و مدر بول و حیض و جهت علتهای باردۀ باطنی و ضماد آن جهت قروح و بثور لبنیه و کلف نافع بشرط آنکه شب بمالند و صبح بشویند
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
 حرف الماء. [ ح ُ فُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آب تره . اوتره . سیسنبریون . ماماچم چم . مچی . قردامینی (کردامی ). سین . صاحب اختیارات گوید: سیسنفریون . سبزون است و قردامینی (کردامی نا) نیز گویند، از بهر آنکه بطعم قردامومن بود، و آن حُرف است و آن نباتی است که در آب روید مانند قرةالعین چون تر بود گرم و خنک بود در دویم ، وچون خشک گردد گرم و خشک بود در سیم . ورق وی پخته و خام خورند بول براند، و چون بشب ضماد کنند بر بثور لبنیه و بروز بشویند زایل گرداند - انتهی . و حکیم مؤمن گوید: نباتی است که در کنار آبها میروید برگش شبیه به برگ ترتیزک و در اول تکون مستدیر و در آخر باتشریف می شود، و او غیر جرجرالماء است ، چه جرجرالماء درمیان آبهای ایستاده میروید و برگش بی تشریف است . تازه ٔ او در دوم گرم و خشک و یابس او در سیم ، و مسخن و مدر بول و حیض و جهت علتهای بارده ٔ باطنی ، و ضمادش جهت قروح و شور و کلف نافع است . داود ضریر انطاکی گوید: اما حرف الماء هو قلیل الحدة یقارب السلق ، لطیف ، قلیل التحلیل ، لانه لاینبت الا فی المیاه فهی تضعف قوته .
//////////////
مصاحب، غلامحسین، و دیگران. دائرةالمعارف مصاحب. مدخل «آب‌تره»، ص ۵.
سبزی درمانی، نویسنده آریا فلاحتگر لیش، انتشارات نیلوفرانه، چاپ سوم.
Watercress Nutrition watercress.com
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد اول، چاپ پنجم، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۷۰، صفحهٔ ۲۴۷
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج اول، ص ۲۴۸
Alan Davidson, Tom Jaine, Watercress," The Oxford companion to food, Oxford University Press, 2006, Page 840, ISBN 0-19-280681-5
Watercress may help fight cancer Daily Telegraph
Hecht SS, Chung FL, Richie JP, et al. "Effects of watercress consumption on metabolism of a tobacco-specific lung carcinogen in smokers", Cancer Epidemiology, December 1995 4; 877
Watercress 'helps protect against cancer' Times Online, 15 Feb 2007
ویکی
///////////
الجَرْجَار[2] أو قُرَّة العَيْن[3][4][5] أو جِرْجِير الماء[3][6] أو الحُرْف المائي[7] أو حُرْف الماء[6] أو الحُرْف الطبي[8] أو فُجْل الماء[6] هو نوع نباتات مائية أو شبه مائية معمرة تنمو في أوروبا وآسيا.
ومن فوائد الجرجير الهامة :
يساعد علي ضبط مستوي الكوليسترول بالدم وكذلك ضغط الدم .
يعمل علي حماية العين لاحتوائه علي الليوتين .
تحسين الذاكرة والوظائف العقلية كما يساعد في تأخر الشيخوخة .
يزيد من الطاقة الجنسية ويعزز الخصوبة .
يزيد من انتاج لبن الام .
مدر للبول .
يقلل من نزيف اللثة والاسنان .
من المعروف والشائع اسخدامه موضعيا *لعلاج القشرة و تساقط الشعر ( وذلك بعصر الجرجير في الخلاط وتصفيته ثم وضعه علي الشعر لمدة 6 الي 8 ساعات ثم غسل الشعر وتصفيفه )
كما استخدم الجرجير لعدة قرون في علاج الصداع النصفي والاكزيما وفقر الدم (الانيميا ) والسل وامراض الكلي والكبد .
وبفضل احتواء الجرجير علي كمية كبيرة من اليود فانه له تأثير علي تقوية الغدة الدرقية وبالتالي فهو مفيد لمرضي الغدة الدرقية .
طارد للبلغم .
الجرجير .... يحمي من السرطان : الجرجير له خصائص مضادة للسرطان نظرا لاحتوائه علي مضادات الأكسدة بل وله دور كبير في الوقاية من سرطان الرئة ، وقد قام مجموعة من الباحثين في مركز ابحاث السرطان بجامعة ساوثمبتون في بريطانيا بدراسة علي الجرجير وجاء من نتائجها ان استهلاك الجرجير قد يمنع أيضا من سرطان الثدي . وكشف علماء من جامعة ألستر ان تناول الجرجير بشكل منتظم يمكن ان يقلل وبشكل كبير التلف في الحمض النووي DNA ) ) لخلايا الدم ومن المعروف ان تلف ذلك الحمض النووي يعتبر محفز هام لتطور السرطان .
ونظرا لان الجرجير غذاء وليس دواء فيمكن استهلاك كميات كبيرة منه بأمان وذلك للحصول علي فوائده العلاجية ، ولكن ينصح بعدم الاكثار منه للاشخاص الذين يعانون من التهابات في المثانة وايضا الذين يعانون من زيادة افراز الغدة الدرقية لاحتوائه علي كميات وفيرة من اليود .
وهناك وسائل عديدة لاستعمال الجرجير علي الموائد اليومية حيث يمكن ان يضاف الي السلطات الخضراء والسندوتشات ويضاف لبعض اصناف الشوربات كما يمكن استخدامه كعصير يومي سواء منفردا او مضافا للخضروات والفواكه الاخري
المراجع[عدل]
^ مذكور في : The IUCN Red List of Threatened Species 2016.2 تاريخ النشر: 4 سبتمبر 2016 معرف القائمة الحمراء للأنواع المهددة بالانقراض: 164311 تاريخ الاطلاع: 18 سبتمبر 2016
^ المعجم الكبير لمجمع اللغة العربية في مصر حرف الجيم الطبعة الأولى إهداءات 2003 ص 188
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب «وقُرَّةُ العَيْنِ: جِرْجِيرُ الماءِ.» فيروزآبادي، القاموس المحيط.
^ فهرس الأعشاب والنباتات الطبية.
^ القائمة الوطنية الفلسطينية للنباتات الطبية.
^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب ت «هو حرف الماء عند عامة أهل المغرب، وفجل الماء أيضا، وجرجير الماء أيضا.» ابن البيطار، تفسير كتاب دياسقوريدوس في الأدوية المفردة.
^ أعشاب وخضار وفواكه التقويم الشمسي.
^ ترجمة nasturtium officinale في قاموس glosbe.com.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: جرجير الماء
معرفات الأصنوفة  
موسوعة الحياة: 583920  GBIF: 5708806  PlantList: kew-2381026  Tropicos: 4100231  ITIS: 23255  iucn: 164311  ncbi: 65948  GRIN: ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=25072 FNA: 200009627  FOC: 200009627  PLANTS: NAOF
تصنيفات: أنواع القائمة الحمراء غير المهددةحشائشحياة نباتية في أوروباخضراوات ورقيةكرنبيةنباتات آسيانباتات الجزر الكاريبيةنباتات المياه العذبةنباتات الولايات المتحدةنباتات طبيةنباتات لبناننباتات مائية
////////////
به آذری دِرمان آچی قیجی سی، بولاغ اتو، عادی آچی قیجی:
Dərman acıqıjısı, bulağ otu, adi acıqıjı (lat. Nasturtium officinale)[1] – acıqıjı cinsinə aid bitki növü.[2]
Adi acıqıjı çoxillik ot bitkisidir.
///////////////
به عبری گالگران خَلیم، هادوف هنه خَلیم
גַּרְגִּיר הנחלים (שם מדעי: Rorippa nasturtium-aquaticum) הוא צמח עשבוני רב-שנתי ממשפחת המצליבים. בעבר השתייך לסוג Nasturtium ונקרא Nasturium officinale. הוא משמש בעיקר כירק ומכיל כמות גדולה של מינרלים, ויטמינים וחלבונים. שם נרדף הוא גַרְגֵר הנחלים.
////////////
به کردی توژیک:
TûzikKûzele, کووزەڵە (Lat. Nasturitium Officinale) cureyeke pincaran e ku tê xwarin. Bejna wê 50 - 120 cm bilind dibe. Weke movikan li ser hev bilind dibe. Hundirê navtenga wê vala ye. Ji navtengê çiqil diderkevin. Bi çiqilan ve pelên kesk yên zirav diderkevin. Bizrên wê di nava kulîlkan de pahn û hêkanî (peyzî) ne. Rengê wan esmerê qehweyî ye.
Tûzik ji Ewropa heta Asyaya Navîn şîn dibe.... Li bashur em dibêjn PUZ u pir bashyên vî gyay hene. . Kolîstrolê xunê kêm dike (ldl) . Bo hizir kirin u pîratyê direng dêxît. . Pestana xunê kêm diket. . Nexweshyêt çava. . Hewdanên pêtya u didana. . Mîz kirin zêde diket u nexweshyên gulçîska bash diket. . Yod gelek têdaye u perîzadê yê bashe. . Hez kirina seksî zêde diket . . Shîrê dayka zêde diket . Eve zur bashyên din jî hene u giringe ku em puzî gelek bikar bînîn digel xwarnên xwe , çi wek zelate u çi jî kelandî .
///////////
به ترکی سو تره سی:

Su teresibotanik adı ile Nasturtium officinale, hızlı büyüyen, sucul ya da yarı sucul yıllık bitkidir. Avrupa ve Asya'ya yerlidir. İnsanlar tarafından tüketilen yapraklı bitkidir. Brassicaceae ailesine mensuptur. Bahçe teresine akrabadır.
Biberli, keskin, mayhoş bir lezzeti ile bilinir. Sığ ve sulak alanda yetişir. 8–10 cm uzunluğunda ve genişliğinde yaprakları vardır. Dört yapraklı beyaz çiçekleri vardır. Su teresi keskin kokulu ve baharatlı bir bitkidir. En faydalı yapraklı sebzelerdendir. C ve A vitaminleri bakımından oldukça zengindir. Bazen "Çin teresi" olarak da adlandırılır.
////////////
Watercress
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the vegetable sometimes called Chinese watercress, see Ipomoea aquatica. For the railway line, see Watercress Line.
Watercress
Nasturtium officinale
Nasturtium officinale
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
N. officinale
Nasturtium officinale
W.T. Aiton
Synonymy[show]
Watercress is an aquatic plant species with the botanical name Nasturtium officinale. This should not be confused with the quite different group of plants with the common name of nasturtium, botanical name Tropaeolum.
Watercress is a rapidly growing, aquatic or semi-aquatic, perennial plant native to Europe and Asia, and one of the oldest known leaf vegetables consumed by humans. It is currently a member of the family Brassicaceae, botanically related to garden cressmustardradish and wasabi—all noteworthy for their piquant flavor.
The hollow stems of watercress will float, the leaf structure is pinnately compound. Small, white and green flowers are produced in clusters and are frequently visited by insects, especially hoverflies such as Eristalis flies.[2]
Contents
  [show] 
Taxonomy[edit]
Watercress is also listed in some sources as belonging to the genus Rorippa, although molecular evidence shows the aquatic species with hollow stems are more closely related to Cardamine than Rorippa.[3] Despite the Latin name, watercress is not particularly closely related to the flowers popularly known as nasturtiums (Tropaeolum majus); T. majus belongs to the family Tropaeolaceae, a sister taxonto the Brassicaceae within the order Brassicales.
Cultivation[edit]
Watercress beds in WarnfordHampshire.
Cultivation of watercress is practical on both a large-scale and a garden-scale. Being semi-aquatic, watercress is well-suited to hydroponic cultivation, thriving best in water that is slightly alkaline. It is frequently produced around the headwaters of chalk streams. In many local markets, the demand for hydroponically grown watercress exceeds supply, partly because cress leaves are unsuitable for distribution in dried form, and can only be stored fresh for a short period.
Watercress can be sold in supermarkets in sealed plastic bags, containing a little moisture and lightly pressurised to prevent crushing of contents. This has allowed national availability with a once-purchased storage life of one to two days in chilled/refrigerated storage.
Also sold as sprouts, the edible shoots are harvested days after germination. If unharvested, watercress can grow to a height of 50 to 120 centimetres ( 1 12–4 ft). Like many plants in this family, the foliage of watercress becomes bitter when the plants begin producing flowers.
Distribution[edit]
In some regions, watercress is regarded as a weed, in other regions as an aquatic vegetable or herb. Watercress has been grown in many locations around the world.
In the United Kingdom, watercress was first commercially cultivated in 1808 by the horticulturist William Bradbery, along the River Ebbsfleet in Kent. Watercress is now grown in a number of counties of the United Kingdom, most notably HertfordshireHampshireWiltshire and Dorset. The town of Alresford, near Winchester, holds a Watercress Festival that brings in more than 15,000 visitors every year, and a preserved steam railway line has been named after the local crop. In recent years,[when?] watercress has become more widely available in the UK, at least in the southeast; it is stocked pre-packed in some supermarkets, as well as fresh by the bunch at farmers' markets and greengrocers.
Alresford in the U.K. is considered to be that nation's watercress capital.[4] In the United States in the 1940s, Huntsville, Alabama, was locally known as the "watercress capital of the world".[5]
Nutrition[edit]
Watercress, raw
Nutritional value per 100 g (3.5 oz)
46 kJ (11 kcal)
1.29 g
0.2 g
0.5 g
0.1 g
2.3 g
(20%)
160 μg
(18%)
1914 μg
5767 μg
(8%)
0.09 mg
(10%)
0.12 mg
(6%)
0.31 mg
(10%)
0.129 mg
(2%)
9 μg
(52%)
43 mg
(7%)
1 mg
(238%)
250 μg
(12%)
120 mg
(2%)
0.2 mg
(6%)
21 mg
(12%)
0.244 mg
(9%)
60 mg
(7%)
330 mg
(3%)
41 mg

·         Units
·         μg = micrograms • mg = milligrams
·         IU = International units
Percentages are roughly approximated using US recommendations for adults.
Source: USDA Nutrient Database
A 100-gram serving of watercress provides 11 calories and is particularly rich in vitamin K (table). It also contains significant amounts of vitamin Avitamin Criboflavinvitamin B6calciummanganese, and folate (table). Watercress has low contents of carbohydratesproteinfat and dietary fiber (table).
·        
A simple watercress soup
Side effects[edit]
Watercress crops grown in the presence of manure can be a haven for parasites such as the liver fluke Fasciola hepatica.[6] Watercress is a known inhibitor of the cytochrome P450 CYP2E1, which may result in altered drug metabolism for individuals on certain medications such as chlorzoxazone.[7]
See also[edit]
·         Fool's watercress — Apium nodiflorum
·         Garden cress
·         Watercress soup
References[edit]
2.     Jump up^ Van Der Kooi, C. J.; Pen, I.; Staal, M.; Stavenga, D. G.; Elzenga, J. T. M. (2015). "Competition for pollinators and intra-communal spectral dissimilarity of flowers" (PDF). Plant Biology. doi:10.1111/plb.12328.
3.     Jump up^ Al-Shehbaz, Ihsan A.; Price, Robert A. (June 1998). "Delimitation of the genus Nasturtium (Brassicaceae)". Novon. 8 (2): 124–6. doi:10.2307/3391978JSTOR 3391978.
4.     Jump up^ Peters, Rick (30 March 2010). "Seasonal food: watercress". The Guardian. Retrieved 15 December2012.
5.     Jump up^ "Huntsville's Missile Payload", MotherJones.com, July 2001.
7.     Jump up^ Leclercq, I; Desager, J. P.; Horsmans, Y (August 1998). "Inhibition of chlorzoxazone metabolism, a clinical probe for CYP2E1, by a single ingestion of watercress". Clin Pharmacol Ther. 64 (2): 144–9. doi:10.1016/S0009-9236(98)90147-3PMID 9728894.
External links[edit]
Wikimedia Commons has media related to Nasturtium officinale.
·         Rorippa nasturtium-aquaticum (ITIS)
·         GLANSIS Species Fact Sheet
·         Brassicaceae

·         Freshwater plants
·         Herbs
·         Leaf vegetables
·         Medicinal plants
·         Perennial vegetables
·         Flora of Europe
·         Flora of Asia