۱۳۹۵ مهر ۲۴, شنبه

حب الریباس، تخم ریواس، اقراص الریباس

حب الریباس . [ ح َب ْ بُرْ ری ] (ع اِ مرکب ) صاحب اختیارات گوید: بپارسی تخم ریباس خوانند. بهترین وی تازه بود و طبیعت وی سرد و خشک و قابض بود. و نافع باشد جهت حرقت صفرائی و جرب و حکة و بدل آن تخم حماض بستانی بود.
///////////////
حب الریباس
بکسر راء مهمله و سکون یا مثناه تحتانیه و فتح بای موحده و الف و سین مهمله بفارسی تخم ریباس نامند بهترین آن تازۀ آنست
طبیعت ان
سرد و خشک
افعال و خواص ان
قابض و جهت قرحۀ صفراوی و جرب و حکه شربا و ضمادا نافع بدل آن تخم حماض بستانیست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
حب الریباس‌
بپارسی تخم ریباس خوانند بهترین وی تازه بود و طبیعت وی سرد و خشک و قابض بود و بغایت سرخ بود و سودمند بود جهت سرفه صفرایی و جرب و حکه را نافع بود و بدل آن تخم حماض بستانی بود
ریباس به لاتین‌RHEUM RIBES فرانسه‌RHUBARBE DES MOINFS انگلیسی‌SORREL یاRHAPONTIC
 /////////////
ابومنصور از دو گونه ریوند (rhubarb) یاد می کند: یکی چینی، ریوند چینی ، (rīwand-i sīnī) و دیگری برخاستــــــه از خراسان، و می‌افزاید اولی را بیشتر کار ‌گیرند. 5 از اینرو توان گفت بسا که گونه‌ای از ریوند (احتمالاً Rheum ribes) بومی ایران بوده است.  یاقوت گوید بهترین گونه از خاک نیشابور خیزد. 6 به گفته بواسیه،7 Rheum ribes در نزدیکی وان و آغریداغ، آرارات (Agerowdagh) در ارمنستان، کوه جودی (Pir Omar Gudrun) در کردستان[ شرق دجله، نزدیک کرکوک و سلیمانیه] ، کوه دنا در خاور ایران، نزدیک تخت‌جمشید، در استان آذربایجان در شمال ایران و در کوههای بلوچستان می‌روید. "ریواس" نام فراگیر ایرانی دارد: در پارسی میانه rēwās ، در پارسی امـــــروزی rēwās ، ریوند،  rēwand  و rīwand (که واژه ارمنی erevant از آن می‌آید)، در کردی rīwās ، rībās ؛ در بلوچی ravaš ؛ در افغانی rawaš .[1] این واژه پارسی به همین صورت وارد زبانهای عربی و ترکی و به صورت reven' وارد زبان روسی و به صورت reved به زبان صربی در آمده است.  گمان می‌رود که واژه یونانی 2411 (از *rewon) و 2412 از واژه ایرانی مشتق شده‌اند و به احتمال زیاد ایران فراهم کننده ریوندی بوده که مردمان باستان می‌شناختند.  دو نام یونانی نخست در نوشته دیوسکوریدس2 آمده.  وی می‌گوید این گیاه در سرزمین های  فراسوی بُسفُر می‌روید و ازیراست که آن را rha ponticum یا rha barbarum نامیدند (rhubarb انگلیسی، ruibarbo اسپانیایی، rabarbaro ایتالیایی و rhubarbe فرانسوی) ـ که موردی است جالب، مشابه نامگذاری گیاهانِ هو نزد چینیان. آمیانوس مارسلینوس،3 در سده چهارم، گفته است این گیاه نام خود را از رودخانه را (Rah) (‛pã، در فنلاندی Rau، Rawa) گرفته است چون در کرانه آن می‌روید.  سخن از ولگاست، اما این گیاه در آنجا نمی‌روید.  نظر آمیانوس آشکارا نادرست و تنها  زاده هماوایی نام گیاه و رودخانه است.  پلینی4 ریشه‌ای بنام rhacoma را بازنموده که چون کوبیده شود برنگ شرابی  زعفرانی فام درمی‌آید و آن را از سرزمینهای آن سوی پونتوس می‌آوردند.  روشن است که این دارو از گونه‌ای Rheum به دست می‌آید که از دید من همان گونه ایرانی است. 5 چرا باید چون برخی از نویسندگان به این گمانه زنی روی آریم که ریواسِ مردمان باستان از چین می‌آمده؛ زیرا برخلاف آنچه از این پیش گمان می رفت چینی‌ها ریوند را از روزگاران بسیار دور نمی‌شناخته‌اند.  دلیل این امر پیش از هر چیز نـــام مرکب ta hawan   2413  (" زردِ بزرگ") یا hwan lian  2414  (" زردِ خوب") است که تنها  نشانه‌های باز نمودی‌اند، در حالی که برای کلیه گیاهان کهن چین که براستی باستانی اند بن‌واژه ای تک‌هجایی هست . اینکه ادعا می‌شود ریوند در Pen kin یا گیــــــــاهنامه منتسب به فغفور افســــــــــانه‌ای شن ـ نون (Šen-nun)شمرده شده است چیزی را اثبات نمی‌کند؛ آن کتاب یکسره ساختگی است و متنی که اکنون از آن در دسترس است بازسازی گفته هائی است که در  گیاهنامه‌ها آمده، آکنده از افـــزوده ها و ناهمزمانی‌های تاریخی. [2] روشن است چینی‌ها در دوره هان ریواس را می‌شناختند، زیرا نام ta hwan روی یکی از لوح های چوبی آن دوره که سِر استاین در ترکستان یافت و شاوان آنها را برگردانده آمده است. 2
همچنان که از این پیش گفته شد، ابومنصور نخستین  نویسنده ایرانی است که از ریوند چینی سخن می‌گوید. چند تازی نویس هم از وی پیروی کرده‌اند.  پس  برداشت   منطقی این است که تازه در سده دهم ریوند جزو کالاهای  صادراتی چین به باختر آسیا قرار گرفت. ادریسی در سال 1154 ریوند را برخاسته از چین شمرده گوید در کوههای بوتینک (Buthink) (احتمالاً شمال خاور تبت) می‌روید. 3 ابن سعید، که در سده سیزدهم می‌نوشت، از فراوانی  ریوند در چین گوید. 4 ابن بیطار به تفصیل از rawend که آن را ریوند ایرانی و چینی می‌داند5 و نیز ریباس،  rībās سخن رانده "که در سوریه و سرزمینهای شمالی فراوان  یافت می‌شود" و لوکلر آن را همان Rheum ribes دانسته است. 6
مارکو گوید ریوند در تمام کوههای استان سوکچور (Sukchur) (سو ـ چو در کان ـ سو) فراوان روید و بازرگانان  برای خرید بدان جا رفته به سراسر گیتی می برند. 7 در جایی دیگر، ریوند فرآورده  کوههای پیرامون شهر سوـ چو در کیان ـ سو نیز دانسته شده،8 که یول می‌گوید به نظرِ پادارترین مراجع یکسره نادرست است. درست است که ریوند هیچ‌گاه در این استان یا هر جای دیگر در مرکز چین دیده  نشده است و در تاریخچه‌های چینی که منطقه رشد این گیاه را به شن ـ سی، کان ـ سو، سه ـ چوان و تبت محدود کرده‌اند، هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.  با این همه دور نیست که در روزگار مارکو پولو تکاپوی  پراکنده‌ای برای کشت ریوند پیرامون سو ـ چو شده باشد. راهب اودوریک در سـخن  از استان کان‌سان (Kansan) (کان ـ سو) گوید در آنجا چنان فراوان است که می‌توان یک بارِ الاغ آن را به بهای کمتر از شش غرش* (groat) خرید. [3]
از نوشته های چینی چیز زیادی درباره صادرات ـ داد و ستد این کالا بر نمی آید. تنها چائو ژو ـ کواست که از ریوند درشمار  کالاهای  وارداتی سن ـ فو ـ تسی (San-fu-ts‛i) (پالمبانگ) و مالابار نام می‌برد. 2 جستجو در کتابهای چینی بهر یافتن چیزی درباره این موضوع که همسنگ اهمیتی باشد که در باختر بدان داده شده نیز تا کنون راه به جایی نبرده است.
گارسیا دا اورتا (1562) یه این باور رسیده بود  که "تمامی ریوندی که از هرمز به هند می‌آید نخست از راه  سرزمین ازبک (Uzbeg)، که بخشی از تاتارستان است،  از چین به هرمز می رود.  گویند آن را از راه  زمینی از چین می‌آورند، اما برخی ‌گویند از همان استان  در شهری بنام چمرکندر (Čamarcander) (سمرقند) خیزد . 3 اما پست است و با وزنی ناچیز.  در ایران برای روان کردن شکم به اسب ‌دهند و همین کاربرد را در بیجاپور*  (Balagate) دیده ام.  از دید من همانی است که در اروپا ravam truquino می‌نامیم، نه از آنرو که فرآورده ترکیه است بلکه چون از آنجا می‌آید. " وی تأکید می‌کند هیچ گونه ریواسی جز آنچه از چین می‌آید نیست و ریواسی که به ایران یا سرزمین ازبک می‌آید، از آنجا به ونیز و اسپانیا می‌رود؛ بخشی از راه  اسکندریه و بیشتر آن از راه  حلب و طرابلس سوریه به ونیز می‌رود و تمامی این مسیرها جز آن بخش که از دریا می گذرد زمینی است؛4 اندکی از آن را گرد شده می‌برند، زیرا در سفر دریایی یک ماهه و بیش از یک سال سفر زمینی ساییده می‌شود. 5 آن طور که از کتاب ابن بیطار برمی‌آید، دست کم از سده سیزدهم آنچه تازیان  "ریوند ترکان یا ایرانیان" می‌دانستند، در واقع از چین می‌آمد. به همین شکل، بعدتر بود که در اروپا "ریوند روسی، ترکی و چینی" را از هم متمایز کردند و این نامها تنها  نمایانگر مسیرهای گوناگونی بود که این ماده دارویی را از راه  آن از چین به اروپا می‌ بردند. [4] کریستوبال آکوستا (Christoval Acosta) نیزاز تباه شدن ریوند در سفر دریایی و زمینی به ایران، عربستان و اسکندریه یاد کرده است. 2
جان جرارد3 ریوند را کشیده درباره آن نوشته است: "آن را از سرزمین صین (که مردم آن را چین می‌نامند) و شمال خاوری هند جای دارد، و از آن بخش از هند که آن سوی رود گنگ واقع شده است می‌آورند و (برخلاف تصورنادرست برخی) آن را به هیچ روی از ایالات Ex Scenitarum در جنوب شبه جزیره عربستان و بسیار دور از چین واقع شده است نمی‌آورند"، تا آخر. "بهترین گونه ریواس همانی است که تر و تازه از چین می‌آورند،" ، تا آخر.
وات4 نامی پارسی ــ rēvande-hindi ]ریوند هندی[ ــ را برای Rheum emodi ارائه کرده است. شگفتا که در هندوستانی آن را Hindi-rēvand čīni ("ریوندِ چینیِ هند") و در بنگالی Bangala-revan čīnī ("ریوندِ چینیِ بنگال") می‌نامند و این نشان می‌دهد بیش از هر چیز فرآورده  چینی در اندیشه مردم بوده و اینکه ریوند هیمالیا تنها  جایگزینی ثانوی بوده است. *
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
به عربی ریباس:
ريباس[عدل]
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
الريباس

صورة معبرة عن ريباس
التصنيف العلمي
النطاق:    حقيقيات النوى
المملكة:  نباتات
الفرقة العليا:          النباتات الجنينية
القسم:     النباتات الوعائية
الشعبة:    حقيقيات الأوراق
الشعيبة:   البذريات
العمارة:   كاسيات البذور
الطائفة:    ثنائيات الفلقة
الطويئفة:  القرنفلانيات
الرتبة العليا:          القرنفلاوايات
الرتبة:     القرنفليات
الفصيلة:   البطباطية
الأسرة:    البطباطاوات
القبيلة:    الحماضاوية
الجنس:   الراوند
القطاع:    النباتات الوعائية
النوع:      راوند كشمشي
الاسم العلمي
Rheum ribes
لينيوس، ‏1753   تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب

الريباس أو راوند كشمشي (الاسم العلمي:Rheum ribes) هو نوع من النباتات يتبع جنس الراوند من الفصيلة البطباطية[1] .
انظر أيضاً[عدل]
الراوند
قائمة أنواع الراوند
قائمة نباتات لبنان
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List راوند كشمشي تاريخ الولوج 16 شباط 2014
///////////
به آذری قره قات رِوِندی:
Qarağat rəvəndi (lat. Rheum ribes)[1] - rəvənd cinsinə aid bitki növü.[2]
////////////
به ترکی استانبولی ایشگین:
Işgın[1][2][3][4][5][6][7] ya da Işkın[8][9] (Rheum ribes), kuzukulağıgiller (Polygonaceae) familyasından 1000 – 4000 m yüksekliklerde yetişen, mayıs-haziran aylarında sarımsı beyaz çiçek açan, 40–150 cm boyunda, çok yıllık, otsu bir ravent türü[1]. Tanımlanmış 103 Rheum türünden biridir ve nominat (autonym) seksiyonda (sect. Rheum) sınıflandırılır[10]Güneybatı Asya'nın ılıman ve subtropikal bölgelerinde (TürkiyeSuriyeİsrail,FilistinÜrdünLübnanErmenistanAzerbaycanIrakİranAfganistan ve Pakistan) yayılım gösterir ve Türkiye'de yabani olarak yetişen tek ravent (Rheum) türüdür. Cinsin diğer türleriyle serbestçe melezlenebilenışgının çiçekleri hermafrodittir ve tozlaşması rüzgâr tarafından yapılır[11]. Tıbbi bitkilerden olup farmakolojikaraştırmalarda çok sık kullanılır.
//////////////////
Rheum ribes
From Wikipedia, the free encyclopedia
Syrian rhubarb
Rivach=Rivas.JPG
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
R. ribes
Rheum ribes
L.
Rheum ribes, the Syrian rhubarb or currant-fruited rhubarb,[1] rhubarb-currant,[2] warted-leaved rhubarb,[3] warty-leaved rhubarb,[4] rhubarb ofBabilonia[5] is an edible wild rhubarb species in the genus Rheum. It grows between 1000 and 4000 m on dunite rocks, among stones and slopes, and is distributed in the temperate and subtropical regions of the world, chiefly in Western Asia (TurkeySyriaLebanonIraqIranAzerbaijanArmenia) to Afghanistan andPakistan. The Syrian rhubarb a partially commercial vegetable collected from the nature in Eastern and Southern Anatolia, Northern Iraq and partly Northwestern Iran in early spring. Rheum ribes is considered as a valuable medicinal species inherbal medicine.
The epithet of species name is derived from the Arabic word rībās (ريباس), referring to the Syrian rhubarb.[6] The Syrian rhubarb is so called probably from the resemblance of its panicle of fruit to bunches of currants, is particularly ornamental by reason of its leaves as well as flowers and fruit.
The Syrian rhubarb as "ornamental rhubarb" in horticulture with Rheum officinale.
Contents
  [show] 
Description[edit]
The Syrian rhubarb is a dichotomously branched perennial stout herb, up to 1 m tall. Has thick perennial rhizomes, annual large bean-like reddish-green leaves withstalks, edible flower stalks, yellowish small paniculated flowers, three-sided ovate-oblong nut and broad red winged dull brown seeds.[7] Stem solid, warty, leafy below, leafless above. Irano-Turanian Region or Iran-Turan Plant Geography Region element.[8]
Cooking[edit]
The edible part of the plant is the stem, which is eaten raw or cooked (ekşili ışgın[9] and ışkınlı yumurta [lit. 'eggs with wild rhubarb, Rheum ribes'] in Elâzığ, Turkey; khoresh rivas [خورش ریواس] or "Persian rhubarb stew" in Iran) by the local people of TurkeySyriaIraqIranAfghanistanPakistan.[10] The leaves and petiole are often eaten raw as salad, sometimes sold in the local markets of Northern Balochistan.[11]
Traditional and current medicinal uses[edit]
Rheum ribes is the source of one of the most important crude drugs in West Asiatic regions. These plant vitamins A, B, C are seen in abundance. Syrian rhubarb root (Rhizoma Rhei ribi) is used traditionally to treat diabeteshemorrhoidsulcers, and diarrhea.[12] The plant is also used as a digestive and appetizer in Bitlis, Turkey.[13] Traditional herbal medicine stem and root dry plant for the treatment of anemiaanorexiaweaknessanxietydepression and diabetes.[14] TraditionallyRheum ribes has been used in Iran as sedative and mood enhancer.
The anthraquinones chrysophanol, parietin and emodin, the flavonoids quercetinfisetin, quercetin 3-0-rhamnoside, quercetin 3-0-galactoside and quercetin 3-0-rutinoside were isolated from the shoots of Syrian rhubarb.[15]
Local names[edit]
·         Arabicrībās [16] (ريباس) or rāvandu'r-rībāṣ[17] (راوند الريباص ) (lit. "rībās rhubarb)
·         Hebrew ribes hermoni[18] (ריבס חרמוני) (lit. "rhubarb of Mount Hermon)
·         Zazaki rıbês
·         Kurdish ribêz, rêvaz, rêvas, rêwas, rêwaz
·         Persian rīvās (ريواس)
·         Syriac yaġmīṣā[19][20] (ܝܓܡܝܨܐ)
·         Turkish ışgın.[21] From Middle Turkic Divânu Lügati't-Türk by Mahmud al-Kashgariışgun[22] (اِشْغُنْ)
·         Azerbaijani qarağat rəvəndi (lit. "currant rhubarb")
·         Armenian xanjil haġarǰi (Խանձիլ հաղարջի) or Turkish loanword išxun (իշխուն)
·         Dari (Afghan Persian) čukri[23] (چکری)
Insects[edit]
Rheum ribes is main food plant of a hairstreak butterfly (Rhubarb Hairstreak Callophrys mystaphia; Turkish name:ışgınzümrütü [lit. 'Rhubarb Emerald']) in IğdırVanHakkâriKars, and Siirt provinces in eastern Turkey,.[24][25]
Rheum ribes leaves is food plant of Xylena exsoleta moth in Van Province, Turkey.[26]
References[edit]
2.     Jump up^ The medical formulary of al-Samarqandī and the relation of early Arabic simples to those found in the indigenous medicine of the Near East and India, Najīb al-Dīn Muḥammad ibn 'Alī al-Samarqandī, Martin Levey, Noury Al-Khaledy, Univ. of Pennsylvania Press, 1967
6.     Jump up^ Flora Hibernica (1836) (Name, Ribes, a word applied by the Arabic Physicians to a species of RhubarbRheum Ribes.)
7.     Jump up^ Önder Türkmen, Mustafa Çirka and Suat Şensoy (2005),Initial Evaluation of a New Edible Wild Rhubarb Species (Rheum ribes L.) with a Modified Weighted Scaling Index Method, Pakistan Journal of Biological Sciences 8 (5): 763-765, 2005
10.  Jump up^ Seval Andıç, Yusuf Tunçtürk, Elvan Ocak and Senol Köse (2009), Some Chemical Characteristics of Edible Wild Rhubarb Species (Rheum Ribes L.), Research Journal of Agriculture and Biological Sciences, 5(6): 973-977, 2009
12.  Jump up^ Aladdin M. Naqishbandi, Knud Josefsen, Mikael Egebjerg Pedersen, Anna K. Jäger. Hypoglycemic activity of Iraqi Rheum ribes root extract. Pharmaceutical Biology, May 2009, Vol. 47, No. 5 : Pages 380-383
13.  Jump up^ Hanefi Özbek, Ebubekir Ceylan, Mehmet Kara, Fevzi Özgökçe, Mehmet Koyuncu (2004), Hypoglycemic effect of Rheum ribes roots in alloxan induced diabetic and normal mice. Scand. J. Lab. Anim. Sci. No. 2. 2004. Vol. 31
14.  Jump up^ Sayyah M, Boostani H, Pakseresht S, Malayeri A. Efficacy of hydroalcoholic extract of Rheum ribes L. in treatment of major depressive disorder. Journal of Medicinal Plant Research. 2009, 3(8):573-575
15.  Jump up^ Fatma Tosun & Çiğdem Akyüz-Kızılay (2003),Anthraquinones and Flavonoids from Rheum ribes / Rheum ribes Bitkisinin Antrakinonları ve Flavonoitleri, Ankara Ecz. Fak. Derg. 32(1)31-35,2003
20.  Jump up^ The Medieval Islamic Underworld, The Banū Sāsān in Arabic Society and Literature, Clifford Edmund Bosworth, 1976
21.  Jump up^ Prof. Dr. Turhan Baytop (1997), Türkçe Bitki Adları Sözlüğü, TDK yayınları: 578, Ankara, 1997
22.  Jump up^ Divanü Lûgat-it-Türk Tercümesi, çeviren Besim Atalayi TDK yayınları:521, Ankara 1941, cilt: 1, sayfa: 109
26.  Jump up^ Muhabbet Kemal, Halil Özkol & Lokman Kayci (2008),Xylena Ochsenheimer in East Turkey with new provincial records and larval food-plants (Noctuidae, Lepidoptera), in Miscellaneous Papers, Centre for Entomological Studies Ankara, no: 139-140, 20.03.2008



1. واژه افغانی بویژه  نام  Rheum spiceforme است که در بسیاری از نقاط افغانستان خودروست. وقتی هنوز ساقه‌های آن سبزند rawāš نامیده می‌شود؛ و چون با چیدن توده‌ای از سنگ و کلوخ گرد ساقه‌ها سفیدشان می‌کنند بدان čukri می‌گویند؛ تازه اش را خام یا پخته می خورند (Watt, Dictionary, Vol. VI, p. 487).  این گونه در کان ـ سو در چین نیز می‌روید: .Forbes and Hemsley, Journal Linnean Soc., Vol. XXVI, p. 355.   پس روا نیست برای این واژه ایرانی پی خاستگاهی خارجی بگردیم (بسنجید با Schrader, Reallexikon, p. 685). واژه ایرانی در اصل نام یک گونه بومی ایران بود و از سده دهم به بعد، وقتی ریشه گونه‌های Rheum officinale و Rheum palmatum از چین به ایران آمد، به این گونه‌ها نیز همین نام را دادند.
2. .iii, 2. تئوفراستوس با این جنس آشنا نبوده است.
3. Ammianus Marcellinus, XXII, viii, 28.
4. Xxvii, 105.
5. فلوکیگر و هانبری (Flückiger and Hanbury, Pharmacographia, p. 493) گویند: «اینکه این ماده از کرانه های دریای سیاه [Euxine/Pontvs] خیزد  یا اینکه از سرزمینهای دوردست ‌تر به این جا می‌آید مسئله‌ای است که نمی‌توان حل کرد. » این نویسندگان با گونه ایرانی آشنا نبودند و چون و چرای آنها نابجاست.
1. اینکه به گفته وو پو (Wu P‛u) از سده سوم، شن نون و لی کون (Lei Kun) برای ta hwan خواص زهری قائل شده‌اند چون و چرا پــــــذیرد، و چنین چیزی درســــــــت نیست. در Pen kin (به گفته دیگران، در Pie lu) آمده که این ماده نا زهری است.
2. Chavannes, Documents chinois découverts dans les sables du Turkestan oriental, p. 115, No. 527
3. .W. Heyd, Histoire du commerce du levant, Vol. II, p. 665 نیز، نک : .Flückiger and Hanbury, Pharmacographia,
pp. 493-494
4. G. Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, p. 350.
5. Leclerc, Traité des simples, Vol. II, pp. 155-164.
6. همانجا، ص. 190. وقتی که در بالا مراد از نام ایرانیِ rīwand را همین گونه دانستم از این نوشته چیزی نمی دانستم  و تنها برپایه زیای بواسیه به این نتیجه رسیده بودم.
7. Yule, Marco Polo, Vol. I, p. 217.
8. Ibid., Vol. II, p. 181.

* غرش از مسکوکات برابر با چهل باره است . (المنجد) (دزی)  .و قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است . ج ، غروش . و غروش خود به صورت جمع پول نقره ای  است و غروشه شود. لغت نامه دهخدا.


1. Yule, Cathay, Vol. II, p. 247.
2. Hirth, Chau Ju-kua, pp. 61, 88.
3. بسا که سخن از Rheum ribes باشد که پیشتر یاد شد.
* پرتغالیان عادل خان، شاه بیجاپور را ایدال خان و کشورش را بالاگیت می گفتند:
 Pierre Du Jarric, Akbar and the Jesuits: An Account of the Jesuits Missions to the Court of Akbar; p. 249, No. 6.
 امروز بالا گیت را همبرابر احمدنگر در همسایگی بیجاپور هم می گیرند که درست نمی نماید.  م.
4. لئونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــهارت راوولف (Beschreibung der Raiss inn die Morgenländer, 1583, p. 461) گوید ریوند فراوانی از راه دریا و خشکی از هند به حلب برده می شد.
5. Cf. Markham, Colloquies, pp. 390-392.
1. درباره تجارت ریوند روسها، نک :
G. Cahen, Le livre de comptes de la caravane russe à Pékin, p. 108 (Paris, 1911).
2. Reobarbaro (medicina singular, y digna de ser de todo el linage humano ve nerada) se halla solamente dentro de la China, de donde lo traen a vender a Cāltaon (que es el puerto de mas comercio de la China, donde estan los Portugueses) y de alli viene por mar a la India: y deste que viene por mar no se haze mucho caso, por venire, por la mayor parte corropido (por quanto el Reobarbaro secorrope co mucha facilidad enla mar) y dela misma tierra detro de la China, lo lleuan a la Tartaria, y por la prouincia de Vzbeque lo lleu a Ormuz, y a toda la Persia, Arabia, y Alexadria: de dode se distribuye por toda la Europa (Tractado de las drogas, y medicinas de las Indias Orientales, p. 287, Burgos, 1576).
نیز، بسنجید با لینشوتن که همچون بسیاری از نکات دیگرش درباره محصولات هندی از گارسیا بهره گرفته است،
. (Linschoten, Vol. II, p. 101, ed. Of Hakluyt Society)
3. John Gerarde, The Herball or Generall Historie of Plantes, p. 317 (London, 1597).
4. Dictionary, Vol. VI, p. 486.

5 . آخوندوف، ابومنصور، ص 74.
** فندق هندی. [ ف َ دُ ق ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رته است که به هندی ریتهه نامند. (مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ بُقولات که در غالب نواحی آمریکا و آفریقا و آسیا از جمله جنوب ایران میروید. شاخه هایش دارای خارهایی است به رنگ زرد و در قاعده ٔ برگهایش نیز یک زوج خار کوچک دیده میشود. برگهایش مرکب و به بزرگی سی سانتیمتر است . گلهایش زردرنگ و میوه اش نیام و دارای یک یا دو دانه است . قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه دانه های آن است که مورد استفاده ٔ طبی دارد. بعلاوه از دانه های آن میتوانند مقادیری روغن گیاهی استخراج کنند. طعم دانه های این گیاه تلخ است ولی در طب بعنوان ضد کرم و ضد تب نوبه و تقویت از آن استفاده میکنند. گیاه مذکور در بلوچستان به مقدار زیاد میروید. قارچ . رته . ریتهه . اطیوط. اطموط  . ریته . تخم ابلیس . (فرهنگ فارسی معین ).  لغت نامه دهخدا.