جاورس
. [ وَ ] (اِ) نوعی از غله باشد. (آنندراج ). معرب گاورس . (آنندراج ) (غیاث اللغات
).گاورس . (مهذب الاسماء). معرب گاورس است که ارژن باشد. (منتهی الارب ). معرب گاورس
و آن غیر ارزن است که ذرت باشد. (یادداشت مؤلف
). جاورش کنخرس . رجوع به لکلرک در شرح کلمه ٔ عشرق
و رجوع به جاورش شود. و آن سه نوع است یکنوع دخن گویند و بپارسی ارزن گویند بشیرازی
الم و یکنوع جاورس هندی خوانند و آن ذرتست و بپارسی گاورس و بشیرازی کال خوانند و طبیعت
آن سرد است در اول ، خشک است در سیم لطیف بود در همه ٔ حالها
بهتر ازارزن بود و گویند سرد و خشک است در سیم و قابض بود و مجفف بغیرلذع ، شکم ببندد
و بول راند، خون بد از وی متولد شود و دیر هضم شود و غذائی اندک تر از مجموع حبوب دهد
که از ایشان نان پزند و بچه بیندازند و مصلح وی آن است که با شیر تازه پزند و با آب
سبوس و روغن بادام یا روغن کاو یا روغن کنجد و حلوای چرب از پس آن خورند و بدل وی در
شکم بستن برنج بود. (اختیارات بدیعی ). رجوع به تحفه ٔ حکیم
مؤمن و
بحر الجواهر و نزهةالقلوب و تذکره ٔ ضریر انطاکی شود:
جریبی از جاورس در همه ٔ رساتیق قم چهارده درهم . (تاریخ قم ص 112).
- گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس
، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان
چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین
و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی
نوشته که آن را به هندی یاجره گویند، جاورس معرب همین است . (غیاث ) (آنندراج ). وخن
، گاورس ، جاورس . (السامی فی الاسامی ). و این غیر از ارزن است چه او را به ذره ترجمه
میکند. جاورس معرب آن است و آن ریزه ارزن می باشد که به کبوتران دهند و بشیرازی الم
به فتح الف و ضم لام و میم خوانند و فقرا از آن نان کنند و خورند. (انجمن آرای ناصری
). رجوع به ارزن شود. بَسَک . دانه ٔ گاورس شبیه به دانه
ٔ قرفاهو
است . رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل کلمه ٔ عشرق و رجوع به
کهله و بسک شود. پورداودنوشته اند: ذرت ، گاورس ، ارزن . گیاه و دانه ای که امروزه
نزد ما ذرت نامیده میشود، از رستنیهائی است که ازآمریکا به بخشهای دیگر جهان رسیده
است . پس خود این گیاه در همه جای روی زمین (جز امریکا) از نورسیدگان است و اکنون در
ردیف دانه های هفتگانه چون گندم و جو و چاودار و دوسر و برنج و ارزن یا گاورس مایه
ٔ زندگی
و پایه ٔ خورش
بسیاری از مردمان گیتی است ، اما نامی که در ایران بدان داده شده ، نام دانه ٔ بسیار
کهنسال دیگری است و آن را یاد خواهیم کرد. چنانکه میدانیم کریستف کلمب در سال 1492
م . آمریکا را پیدا کرد و به دستیاری او ذرت به اروپا درآمد. هیچ جای شبهه نیست که
پیش از پیدا شدن امریکا در هیچ جای از جهان کهن نام و نشانی از گیاه و دانه ای که امروزه
ذرت خوانیم نیست ، نه در نبشتهای بابل و آشور و مصر و نه در ودا واوستا و تورات و نه
در آثار چین و یونان . از مردم اروپا نخست دو تن از همراهان کریستف کلمب در ماه نوامبر
1492 م . ذرت را در آمریکا، در سرزمین کوبا دیدند. کلمب در سال 1493 که از نخستین سفر
خود به اروپا بازگشت ، ذرت را با خود به آنجا برد. از این تاریخ ذرت در اروپا شناخته
شد، دیری نپائید که سراسر اروپا را فراگرفت . ذرت از اسپانیا به ایتالیا و ترکیه رفت
و از ترکیه به اروپای مرکزی رسید و در سال 1539 در یکی از آثار کتبی آلمان یاد شده
است . نامه ای که کلمب در سی ام ماه مه 1498 م . به پادشاه و ملکه ٔ اسپانیا
فردیناند و ایزابلا نوشت ، شرح داده که چگونه این دانه را به کار برند. ذرت را نخست
در اروپا در باغها کاشتند و مانند بسیاری از گیاهان دیگر که تازه به جائی وارد میشود،
پس از گذراندن یک دو کشت در باغ و بستان راه کشتزاران فراختر را پیش گرفت . ذرت در
کشورهای دیگر روی زمین در تأثیر آب و هوا و نهاد
خاک زود تغییرمییابد و با ذرت امریکا سرزمین اصل تفاوت بهم میرساند بویژه در هندوستان
این تفاوت زودتر پیدا می شود و تندتر رو به انحطاط میرود. بناچار باید هر یک دو سالی
تخم نو از آمریکا به آنجا برند. در پایان سده ٔ پانزدهم
میلادی ذرت به دستیاری پرتقالیها به هند رفت ، درحدود سال 1540 از راه تبت ، از هند
به چین درآمد، شاید از راه جنوب بدستیاری بازرگانان پرتقالی و اسپانیائی در زمان صفوی
وارد ایران شده باشد. امروزه جائی در روی زمین نیست که ذرت در آنجا کشت نشود. کشت آن
در اروپا و آسیا و افریقا از سده ٔ پانزدهم میلادی
آغازمیگردد. اما در میهن دیرین خود، در سرزمینهای گرمسیر امریکا، بویژه کوبا و مکزیک
و جزیره های آنتیل از گیاهان چندین هزارساله است . اما در هیچ جا خودرو دیده نشده است
. ذرت مانند همه ٔ گیاهان
کهنسال در سرزمین اصلی خود داستانهائی داردو بسا هم رنگ و روی دینی گرفته ، ستوده میشود.
درباره ٔ ذرت
یکی از سران قبیله ٔ امریکائی داستانی یاد میکند: «در روزگاران پیش
نیاکان ما همواره از گوشت جانوران خورش می یافتند، بسا میشد که شکاری نیافته ، گرسنه
میماندند. روزی دو مرد جوان از قبیله ٔ ما شکاری بدست آورده
، آن را پاره پاره کرده ، در روی آتش بریان میکردند. ناگاه زنی از آسمان فرود آمده
بروی پشته ای فرونشست . شک نیست که بوی کباب این موجود مینوی را بدانسوی کشیده بود.
آن دو مردجوان با خود گفتند لختی از این کباب بدو دهیم ، پس زبان آن شکار را که بهترین
بخش آن جانور بود بدو دادند. آن زن از آن بریان بسیار خشنود و شادمان شده گفت :بپاداش
بخششی که بمن شده ، اگر پس از سیزده ماه دیگربهمین جا بیائید چیزی خواهید یافت که از
آن پس مایه ٔزندگی
شما و فرزندانتان خواهد گردید. آن دو شکاربان فرمان را بیاد سپرده ، پس از سیزده ماه
به آنجای شتافتند. دیدند در همانجائی که آن موجود مینوی آرمیده بود از سوی راست ذرتی
سر بر زده و از سوی چپ لوبیای سفید روئیده و در سرجای آن زن آسمانی توتون سبز گردیده
.» این است که ذرت نزد بومیان آمریکا از بخشایش ایزدی است و از برای سپاسگزاری ، دانه
های آن را به الاهه سنتولت تقدیم میکردند براستی در میان دانه هائی که از آنها نان
پخته مایه ٔ زندگی
مردم جهان است ، ذرت بیش از همه درخور ستایش و سپاسگزاری است . زیرا بهترین دانه ای
که آردش از برای نان بکار آید. از هر تخم آن که کاشته شود سی تخم برمیدارند. اما هر
یک دانه ٔ ذرت
سیصد و بسا چهارصد دانه میدهد. در یکی از سرودهای دینی بومیان امریکا، ذرت شخصیت یافته
به پیغمبر هیوثه چنین گوید: «مرا به جائی بکار که باران همی فروریزد و خورشید به من
بتابد، آنگاه مرا با خاک سبک و نرم بپوشان ، مگذار که کرمها مرا بخایند و کلاغها مرا
بیازارند، تا اینکه در تابش خورشید شادمان سر از خاک بدرآورم ، هیوثه آنچه شنید بکار
بست و در تابستان به کشتزاری که در آنجا ذرت درنشانده بود، برگشت و از دیدن آن کشتزار
بانگ شادمانی برداشته گفت : مندامین (این است مایه ٔ خوشی
مردم ). ذرت را کلمب با نام آن مایز از امریکا به اروپا برد و در همه زبانهای اروپائی
با اندک تغییری همین لغت را بکار بردند، چنانکه در فرانسه و آلمانی و انگلیسی و جز
اینها مایز و در گیاه شناسی زی مایز خوانده میشود. زی بگفته ٔ پلینیوس
در نخستین سده ٔ میلادی
، نام یک گونه گندمی بوده که درمصر میروئیده نام این گیاه در زبانهای اروپائی همان
نام بومی امریکای جنوبی است از کلمه ٔ مریسی یا مهیز که
به هیئت میز با کلمب به اسپانیا رفت . گذشته از اینکه همین نام چنانکه گفتیم با اندک
تغییری در همه ٔ زبانهای
مغربی بجای مانده ، با نامهای دیگر هم ، هر یک بمناسبتی ، آن را نامزد ساخته اند مانند
گندم ترکی یا ارزن ترکی . در زبان ایتالیائی کنونی نیز این دانه به ترک باز خوانده
میشود. هم چنین آن را ارزن هندی یا گندم هندی و گندم آسیائی و گندم اسپانیائی و دانه
ٔ بیگانه
نامیده اند ذرت که یگانه دانه ٔ خوراکی امریکا بوده
در آغاز توجه مردمان اروپا را بخود نکشید چنانکه گندم را که کریستف کلمب با خود به
آمریکا برد، در آغاز بومیان آنجا آن را نپسندیدند و همچنان بدانه ٔ دیرین
خود که از روزگاران بسیار کهن مایه ٔ خورش نیاکانشان
بود ساختند. امروزه هم امریکا در کشت ذرت به بخشهای دیگر روی زمین برتری دارد. در زبان
انگلیسی رایج امریکای شمالی کرن (دانه ) به همین ذرت اطلاق میشود. چنانکه در انگلستان
از همین کلمه گندم اراده کنند و در اکس دوسر را دانه ٔ مطلق
خوانند. در سال 1946 م . در امریکای شمالی (اتازونی ) به اندازه ٔ 85
میلیون تن ذرت به دست آمد، بنابراین اتازونی (ممالک متحده ) در سر کشورهائی که ذرت
کشت میکنند جای گرفته ، زیرا محصول غله ٔ ذرت در جهان سالیانه
بمقدار 125 میلیون تن برآورده شده است . از این شماره بخوبی دانسته میشود که ذرت امروزه
چه اهمیتی در خورش مردم گیتی دارد. فقط گندم و برنج است که بپای آن میرسد. محصول ذرت
در ممالک متحده ٔ امریکا
که نزدیک شصت درصد محصول ذرت جهان است ، همه بخورد مردم آنجا نمیرود، بلکه دوسوم
23 آن از برای خوراک جانداران چون خوک و گاو و بوقلمون و جز اینها به کار میرود و فقط
یک سوم 13 آن از برای خوراک مردمان آنجا کافی است . آرد ذرت را با آرد گندم یا آرد
چاودار درآمیخته نان پزند. ذرت که از دانه های بسیار کهنسال امریکا است ، در آنجا و
در سرزمینهای دیگر جهان بواسطه ٔ آب و هوای اقلیم
های مختلف و خصایص خاکهای متفاوت ، انواع و اقسام شده ، فقط در روسیه هشت هزار گونه
باز شناخته شده است . از این ذرتهای گوناگون چهار نوع عمده شناخته شده که در خود آمریکا
چنین خوانده میشود:
1 -
دانه = ذرت سنگی ، این نوع از ذرت میانه بالا و چوب آن نیز میانه است دانه ٔ آن
دو پهلو هموار است و در بالا گرد است ، رنگش بسا زرد است ، گاهی هم برنگهای سرخ و بنفش
است .
2 -
ذرت دندانی ، گیاه آن بسیار بزرگ میشود. به دو متر تا به دو متر و نیم میرسد و چوبش
هم بزرگ میشود، دانه اش از دو پهلو هموار است و بالای آن دارای شکلی است که یادآور
دندان است ، رنگش بسا سفید است و برنگهای زرد و سرخ هم دیده میشود.
3 -
ذرت پستانی ، گیاهش کوچک است و چوبش نیز کوچک است ، دانه اش شفاف است و از دو پهلو
مانند ذرت سنگی و ذرت دندانی هموار است . رنگش در برخی سفید و در برخی دیگر زرد و سرخ
است .
4 -
ذرت شیرین ، گیاهش در برخی میانه و در برخی دیگر بلندبالاست . چوبش بزرگ است و دانه
اش به شیشه همی ماند و از دو پهلو ناهموار است : به این ماند که آن را نارس چیده باشند
و در هنگام خشک شدن چین و چروک و شکن بهم رسانیده باشد. این دانه هیچگاه سفید یکرنگ
نیست همیشه رگهای زرد و سرخ و سیاه با آن رنگ سفید درآمیخته است . ذرت از گیاهان یک
ساله است که پس از باردادن خشک می شود. معمولاً از هر گیاه دو چوب سرزند یکی بزرگ و
دیگری کوچکتردانه ٔ ذرت
از همه دانه هائی که از برای پخت نان به کار آید درشت تر است . در این چوب دانه ها
پهلوی هم چیده شده و گفتیم معمولاً از هر نی این گیاه سیصد تا چهارصد دانه بر میگیرند
و گاهی هم بیشتر از این . این گیاه پرسود و بهره نسبت به گیاهان دیگر دانه ور، کمتر
نیازمند کار و کوشش کشاورز است . همینکه کشتزارش خوب شخم و شیار گردید و از کوت پهن
نیروئی یافت و آفتاب بر آن تابید دیگر به چیزی نیازمند نیست ، چون ریشه ٔ بلند
و توانا دارد و خوب بتک زمین فرومیرود چندان نیازمند آبیاری نیست . برای اینکه این
گیاه آنچنانکه بایددانه ٔ خود را برساند و از برای آرد نان بکار آید ازتابش
خورشید بی نیاز نیست ، چون اصلاً از سرزمین های گرمسیر آمریکای جنوبی است . در هر جای
دیگر جهان که کشت شود از همان تابش خورشید نباید بی بهره ماند. در هر آنجائی از روی
زمین که رز میروید و انگور خوب میرسد در همانجا ذرت هم خوب بار میدهد مواد غذائی که
در ذرت است نسبت به نهاد زمینی که بر آن کشت میشود و نسبت بتأثیر
اقلیمی که در آن پرورش می یابد کم و بیش می گردد، در هر حال ماده ٔ چربی
آن از دانه های دیگری که از برای نان بکار آید بیشتر است . در برخی از انواع آن تا
شش و نیم درصد بازشناخته شده است . همین چربی را که از آن کشیده شود میتوان در آشپزخانه
از برای خوراک بکار برد. هم چنین از برای صابون نیز بکار برند. بومیان امریکای جنوبی
از ذرت یک گونه آشام الکلی سازند بنام چیچه . برگهای نازکی که سراسر چوب ذرت را پوشاند،
دانه ها را نگهداری میکند، بومیان آمریکا در پارینه تاباک (توتون ) را در آنها پیچیده
آتش زده می کشیدند. امروزه از همین برگها کاغذ سیگارت ساخته می شود. یا این که از آنها
یک گونه کاه نرم ساخته از برای پرکردن تشک و بالش و اثاثیه ٔدیگر
بکار میبرند.
در روزگاران
پیش که هیزم در آمریکا کم بود، چوب ذرت از برای سوختن بکار میرفت . ذرت در سراسر گیتی
کم و بیش کشت میشود و در بسیاری از سرزمینها پایه ٔ خورش
یا اساس غذای مردم است و در هر جا که به اندازه ای از گرما برخوردار نیست و دانه ٔ آن
درست نمیرسد، آن را بریان کرده (مانند بلال در ایران ) میخورند یا اینکه گیاه سبز آن
از برای علوفه ٔ چارپایان
به کار میرود. آنچه را که در ایران بلال خوانند در لهجه ٔ مگدهی
در سرزمین بهار (در هندوستان ) «بال » نامیده می شود. (بلال ندانستم چه لغتی است ؟).
گذشته از نان آرد ذرت آمیخته با آرد گندم و یا چاودار، که یاد کردیم ، از آن در بالکان
که کوکوروز خوانند، یک قسم آش پزند و در رومانی آن آش مملیگا و در ایتالیا پلنتا خوانده
میشود. رنگ دانه ٔ ذرت
معمولاً زرد است . اما برنگهای سفید و سیاه و بنفش و آبی و سرخ هم دیده میشود. در گیلان
ذرت را بابا گندم گویند، هم چنین آن را مکابج (برنج ) خوانند. در آذربایجان «ذرت »
را مکه نامند. در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده
: «ذره مکه خندروس است » در مخزن الادویه که در هند نوشته شده گوید: «خندروس و آن را
خالاون و به فارسی ذره ٔ مکه و به عربی حنطه رومیه و در تنکابن گندم مکه
به هندی جوار نامند. شک نیست که مکه و مکا در لهجه ٔ آذربایجانی
و گیلکی همان «مکه » است که در تحفه ٔ حکیم مؤمن و
مخزن الادویه یاد گردیده است . در منتهی الارب آمده : علس ... و نوعی از گندم دوگانه
در یک غلاف و آن گندم صنعاست و گندم مکه نیز گویند. در برخی از فرهنگهای فارسی گندم
مکه یاد شده و عربی آن علس دانسته شده که یک گونه گندم است . (مکه ندانستم چه لغتی
است ). در زبانهای هند هم ریشه وبن آن دانسته نشده است در بسیاری از زبانهای رایج کنونی
هندوستان چنانکه در هندی و بنگالی و مراتی و تامیل و تلوگو (تامیل و تلوگو دو زبان
دراویدی در جنوب ). مکّا و مکای و مکی و موکّا و مکّا گویند. از این کلمه گذشته در
زبانهای گوناگون هند چه در زبانهای از ریشه ٔ سانسکریت
و چه در زبانهای غیرآریائی دراویدی این گیاه و دانه اش بنام های دیگر هم مانند جوار
که یاد کردیم و جنورا و بهوتا و چلم و جز اینها نیز خوانده می شود، چنانکه در لهجه
ٔ ایرانی
خواه در ایران و خواه در افغانستان ،آن را گذشته از ذرت بنامهای دیگر هم نامزد ساخته
اند. گفتیم در اروپا هم در هر سرزمینی بمناسبتی آن را بنامی خوانده اند، اما نامی که
در مرز و بوم دیرین خودداشته بنامهای ساخته ٔ اروپا
غلبه کرده است . نزد ما این گیاه و دانه ٔ آن با نام بومی
دیرین خود نرسیده ، چنانکه گیاه تنباکو با همان نام بومی امریکائی خود که از آن در
گفتاری جداگانه صحبت خواهم داشت ، خوانده می شود.
گفتیم
در پایان سده ٔ پانزدهم
میلادی ممکن است ذرت به دستیاری پرتقالیها به ایران رسیده باشد، اما نامی که امروزه
معمولاً در فارسی به آن داده ذرت خوانند بسا قدیمتر از ورود آن است به ایران . کلمه
ٔ ذرت
در نوشته های فارسی و عربی قدمت هزارساله دارد و نظر به آثار بابل و آشور، راه چندین
هزارساله پیموده است . همانند ذرت گیاه دیگری که از آمریکا رسیده و امروزه یکی از گلهای
زیبای باغ و بستان ایران است و آن را در فرانسه کاپوسین خوانند در فارسی لادن خوانده
اند و آن را در گفتار دیگر یاد خواهیم کرد. لغت لادن قرنها پیش از پیدا شدن آمریکا،
نزد ما معروف بوده است . اینک ببینیم ذرت چه گیاهی بوده و به چه مناسبت گیاه امریکائی
که در هیچ جای روی زمین جز آمریکا نام و نشانی نداشته و در هیچ جا، حتی در خود امریکای
جنوبی هم ، خودرو دیده نشده نزد ما چنین خوانده شده است .
واژه
ٔ ذرت
در برخی از کتابهای لغت و ادویه ٔ مفرده ، تا به اندازه
ای که نگارنده دیده چنین یاد شده : زمخشری در مقدمة الادب نوشته : «دخن ، ارزن ، ذره
، حطام ... » المیدانی در السامی فی الاسامی آورده : «ارزن ، جاورس ؛ گاورس ؛ جاورس
. نوعی از ارزن ؛ الذرة، ارزن . » در منتهی الارب یاد شده : «الذرة، ارزن » در شرح
اسماءالعقار آمده : «جاورسر هو نوع من الدخن والجاورسر الهندی ، هوالذرة ». الغافقی
در جامع المفردات گوید: «جاورس (ابن وافد) هو صنف من الدخن صغیرالحب شدیدالقبض ، اغبراللون
(دیسقوریدس ) قنخروس هو اقل غذا من سائر الحبوب یعقل البطن و یدر البول (جالینوس )
یبرد فی الاولی و یخفف فی اول الثالثة و فی آخر الثانیة، اذا کمد به فی کیس صار انفع
من امغص ». در جامع المفردات ابن البیطار آمده «ذره (الفلاحة) هو من جنس الحبوب یطول
علی ساق اغلظ من ساق الحنطه والشعیر بکثیر و ورقه اغلظ و اعرض من ورقها (المجوسی )
اجوده الابیض الرزین و هی باردة یابسة مجففة و لذلک صارت تقطع الاسهال و ان استعملت
من خارج کالضماد بردت و جففت ». باز ابن البیطار در کلمه ٔ دخن
گوید: «دخن ، هو جنسان احدهما احرش من الاَّخر... هو ایضاً من الحبوب التی یعمل منهاالخبز.
کما یعمل من الجاورس و یوافق ما یوافقه الجاورس غیر ان الدخن اقل غذاء من الجاورس و
اقل قبضاً ».
در کتاب
الابنیه آمده : «گاورس بر سه گونه است یکی دخنست ». ابن الحشاء در مفیدالعلوم و مبیدالهموم
گوید:«ذرة هو الحب المسمی شینة». در جای دیگر گوید: «دخن هو حب یختبز یسمی بالبربریة
آفسوا او لعرب توقعه علی الجاورس المسمی بالبربریة آنلی و تسمی العرب هذاالمأکول
هناالسیال ». باز در کلمه ٔ گاورس گوید: «جاورس
هو الحب المسمی بالبربریة بأنیل و بالعجمیة بنج
باؤه و
جیمه أعجمیتان
و یسمی بافریقیة قمح السودان والذرة . در صیدنه ٔ ابوریحان
بیرونی آمده : ذره نوعی است از حبوب و پارسیان او را ارزن گویند و یکی را ذره گویند...
و به لغت هندی او را جواری گویند و پارسیان او را ارزن هندی گویند. دانه ٔ او
بزرگ باشد... ابوحنیفه ٔ دینوری گوید: ذره را نزدیک ما جاورس هندی گویند
و بعضی از او سبید باشدو بعضی سیاه . در جواهراللغة آمده : الذره بضم هی جاورس الهندی
منها بیضاء و منها حمراء منها سوداء... علی بن الحسین الانصاری المشتهر به حاجی زین
العابدین عطار در اختیارات بدیعی گوید: «ذره جاورس هندی است و به شیرازی ذره خوانند
و آن دو نوع است سفید و سیاه وبهترین وی سفید فربه بود...» در مخزن الادویه گوید:
«ذره به ضم ذال ... جاورس است و به هندی جوار نامند و غلیظتر از دخن ». زکریابن محمدبن
محمود القزوینی در عجایب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات آورده : «جاورس هوالدخن
قال صاحب الفلاحة الارض التی یزرع بهاالجاورس تفسد و لاترجع الی صلاحها الابعد مدة
طویلةحبه یبقی مدة طویلة لاتصیبه آفة و لهذا یدّخره الناس لخوف القحط قال ابن سینا
انه ضماد جید لتسکین الأوجاع و قال غیره انه یمسک بیبوسة و یسقطالاجنه
» . در تحفه ٔ حکیم
مؤمن آمده
: «ذره جاورس هندی است و آن دانه ای است شیرین و سفید و نباتش مثل گیاه نی و سرد و
خشک و قوی الغذاء و غلیظتر ازدخن و مجفف و حابس اسهال و در جمیع افعال مانند خندروس
و مصلحش روغنها و شیرینیها است » . جوار که در مخزن الادویه یاد شده در هندوستانی یک
گونه ارزن سفید است که از برای خورش مردم بکار رود و جوار سیاه چینا خوانده میشود و
از وا
//////////
جاورس
بفتح
جیم و الف و فتح واو و سکون را و سین مهملتین معرب از کاورس فارسی است و آن نوع ریزۀ
دخن است که بفارسی ارزن و بهندی باجرا نامند و کنکنی نوعی از ان است
ماهیت
ان
حبی
است رنک آن اغبر و از ارزن ریزه تر و صاحب اختیارات نوشته که سه نوع است یک نوع را
دخن و بفارسی ارزن و بشیرازی الم بفتح الف و ضم لام و میم و دیکری را ذره بذال معجمه
و بفارسی زرت بزاء معجمه کویند و نوع سوم را جاورس که معرب کاورس است و بشیرازی کال
نامند و اول متوسط در بزرکی و کوچکی و آن را بهندی باجرا نامند و نوع دوم را بهندی
جوار و نوع سوم که از همه کوچکتر است بهندی کنکنی کویند و نیز در هند و بنکاله یک نوع
دیکر می شود که از کنکنی بزرکتر و زردرنک است و آن را چینه نامند و دخن و ذره در جای
خود مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی و برک آن مانند جو و اندک عریضتر و درازتر از
ان و خوشۀ آن نیز مانند خوشۀ جو و دانهای آن از ان ریزه تر و نرم تر و متراکم تر و
بهترین آن زرد سنکین آن است
طبیعت
ان
در اول
سرد و در آخر دوم خشک و بعضی سرد و خشک در دوم کفته اند
افعال
و خواص آن
لطیفتر
از دخن و قابض و مجفف و بی لذع و ردی الکیموس قلیل الغذاء یعنی خون صالح از ان کم متولد
می یابد و دیرهضم و چون هضم کردد بدن را قوی کرداند و با روغن و چربی غذائیت آن بیشتر
و خوردن مهرا پختۀ آن جهت التوای حجاب و انشقاق آن و نزلات نافع و خوردن نان مطبوخ
آن حابس اسهال مراری و مدر بول و مسقط جنین و اکثار آن مولد خون سوداوی و مورث سده
و مصلح آن روغنها و شکر و حلواهای چرب و یا با شیر و یا با نخاله پختن و با روغن خوردن
و بحمام رفتن و مالیدن روغنها بر بدن و کماد کرم کردۀ آن محلل نفخ معده و تهیکاه و
مغص و درد بواسیر و پختن آن با شیر تازه دوشیده جهت صاحبان خون زائد و رطوبات فاسده
و جلوس بر سائیدۀ آن با نمک که در خرقۀ بسته باشند جهت بروز مقعده و پیچش و ثفل محتبس
در امعا نافع و بدل آن در اضمده شونیز و استعمال کهنۀ آنکه یک سال بران کذشته باشد
جائز نیست
مخزن
الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
جاورس
سه نوع
است یک نوع را دخن گویند و بپارسی ارزن و بشیرازی الم (با فتح الف و ضم لام و سکون
میم) و یک نوع را جاورس هندی و آن کاورس است که بشیرازی گال خوانند طبیعت آن سرد است
در اول و خشک است در سیم قابض و مجفف بود بغیر لذع شکم ببندد و بول براند و خونی بد
از وی متولد شود و دیر هضم گردد و غذا کمتر دهد از دیگر حبوبات که از ایشان نان پزند
و بچه بیندازد و مصلح وی آنست که با شیر تازه پزند یا به آب سبوس و روغن بادام یا روغن
گاو یا روغن کنجد و حلوای چرب پس از آن خورند و بدل آن در حبس شکم برنج بود
______________________________
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: جاورس معرب کاورس فارسی است و آن نوع ریزه دخن است که بفارسی
ارزن و بهندی باجرا نامند و کنکنی نوعی از آن است
ارزن
را به لاتینPANICUM MILIACEUM فرانسهMILLET انگلیسیMILLET SEEDS
اختیارات
بدیعی
///////////
ارزن
اشاره
این
گیاه از خانوادهGramineae میباشد و
دارای انواع مختلفی است که دو نوع معروف آنکه در ایران نیز میرویند شرح داده میشود.
1.
«ارزن دانهدرشت» یا «ارزن سفید» که در کتب طب سنتی «دخن» نوشته شده به فرانسوی:Millet blanc وMillet Commun وGrand millet وMillet وMil و به انگلیسیMillet گفته میشود و نام علمی آنPanicum miliaceum L . است.
2.
«ارزن دانه ریز» و یا «ارزن رسمی» که «دخن ریز» نیز گفته میشود و در کتب طب سنتی با
نام «دخن ریز» یا «جاورس» آمده است که همان معرب «گاورس» فارسی است. به فرانسویPetit millet وMillet des oiseaux وMiliade و به انگلیسیSpiked millet نامیده میشود. نام علمی آنPanicum italicum L . و مترادف آنSetaria italica (L .) P .Beauve وS .viridis sensu Stuart میباشد.
مشخصات
1. ارزن
رسمی گیاهی است یکساله دارای ساقهای افراشته که ارتفاع آن 100- 50 سانتیمتر میشود.
برگهای آن سبز، دراز، بدون دمبرگ ساقه را در بغل گرفته و نوکتیز و میوههای آن در
اطراف انتهای محور گلدهنده به صورت خوشه مرکب و متراکم و دانههای آن ریز کمی مسطح
و به رنگهای مختلف است. ارزن
معارف
گیاهی، ج1، ص: 312
رسمی
گیاهی است متحمل و سازگار و ضمنا دیررس.
2. ارزن
دانهدرشت گیاهی است یکساله ساقه آن قوی افراشته در قسمت پایین منشعب و شاخهدار برگهای
آن ساده سبز، خطی، دراز و نوکتیز. گلهای آن خوشهای باز و خمیده و دانههای آن برحسب
واریتههای مختلف سیاه یا خاکستری و زرد و در آخر قرمز هم میباشد. دانههای آن گرد
است و ارتفاع ساقه آن 30/ 1- 1 متر میباشد.
ارزن
رسمی در آذربایجان و جنوب شرقی بلوچستان میروید و در مازندران و در یزد با نام «ارزن»
و «گاورس» کاشته میشود.
ارزن
دانهدرشت یا دخن در آذربایجان در کشتزارهای یام با نام «داری» و در اشترانکوه لرستان
و همچنین در نواحی مرزی شرق در بادقیس و جنوب شرقی بلوچستان میروید.
ترکیبات
شیمیایی
از نظر
ترکیبات شیمیایی در ارزن رسمی(S .italica)
در دانههای آن وجود یک گلوکوزید سمی، آلکالویید روغنی، لیزین 434]، هیستیدین، آرژینین
و آمیلاز[435] [روی*] تأیید شده است و در ارزن دانهدرشت(Panicum .miliaceum) در دانههای آن فورمیک اسید[436]، لینولئیک
اسید، مارگارینیک اسید[437] و ریسیناولئیک اسید[438] مشخص شده است، به علاوه دارای
کولین، فیتوسترول، سیتوسترول 439] و ویتامینهایA وB وC میباشد [روا*].
خواص-
کاربرد
در هند
از گیاه ارزن درشت برای معالجه سوزاک استفاده میشود و در بلوچستان در لورالایی نوعی
نان از آن درست میکنند و در شوران برای معالجه سوزاک از آن استفاده مینمایند. در
هندوستان در مورد ارزن رسمی معتقدند که دانههای آن مدر و قابض است و در استعمال خارجی
ضماد آن در موارد روماتیسم مصرف میشود و همچنین به عنوان یک داروی محلی برای کاهش
درد زایمان تجویز میگردد.
معارف
گیاهی، ج1، ص: 313
ارزن
و شاخه ارزن
حکمای
طب سنتی ایرانی جاورس را از نظر طبیعت سرد و خشک میدانند و معتقدند که قابض است و
غذاییت چندانی ندارد. خوردن نان پخته آن اسهال را بند میآورد و مدر است و سقط جنین
مینماید.
اسراف
در خوردن آن خون را کثیف و سودایی و مجاری عروق را مسدود مینماید و از این نظر باید
با روغن و شکر و حلواهای چرب خورده شود. اگر با شیر تازه پخته و خورده شود برای اشخاصی
که خون زاید دارند مفید است و اگر دانههای آن را ساییده و با نمک مخلوط کرده و در
کیسهای بریزند و روی آن بنشینند برای بیرون آمدن معقد و پیچش در رودهها مفید است.
در مورد
دخن نیز معتقدند که از نظر طبیعت سرد و خشک است و خواص آن شبیه جاورس، جز اینکه خشکی
آن کمتر است. شکم را بند میآورد و مدر و قابض است و اگر دانه پوستگرفته آن را در
شیر تازه پخته و بخورند برای نرم کردن سینه و تولید اسپرم مفید است ولی ایجاد گرفتگی
مجاری عروق و سنگ مثانه میکند از این جهت باید با شکر و عسل خورده شود.
معارف
گیاهی، ج1، ص: 314
در چین
از دانههای ارزن درشت، در درجه اول به عنوان غذا در خوراک استفاده میشود و از نظر
دارویی معتقدند که خنککننده و نرمکننده است. پخته آن را به عنوان ضماد برای فروکش
کردن جوش و کورک و آبسهها استعمال مینمایند.
جویده
آن را در دهان روی زخم بچهها میگذارند که التیام دهد. خاکستر آن را با روغن مخلوط
کرده برای التیام زخم به کار میبرند زخم خوب میشود بدون اینکه اثری در جای آن باقی
بماند.
جوشانده
ریشه و شاخههای آن را برای رفع وجود خون در ادرار در زنها تجویز میکنند به علاوه
برای شستن تاولهای پوست به کار میبرند [استوارت . در هندوچین برای معالجه استسقا که
علامت آن جمع شدن غیر طبیعی آب در فضای بین سلولی بافتهای بدن است استفاده میشود و
به جای جوشانده در برخی موارد خاکستر ارزن را با الکل مخلوط کرده و برای معالجه وجود
خون در ادرار زنها تجویز مینمایند.
[فوکود-
کروست و پتلو**].
ارزن
دانه ریز در اغلب کشورهای دنیا در سطح وسیعی کاشته میشود. در چین آن را تونیک و مدر
میدانند [روا*]. و خنککننده [هاو] و نرمکننده و قابض و در موارد وبا و اسهال و ناراحتیهای
وبائی و خونروی از بینی و برای التیام زخمهای پنجههای خرس و ببر کاربرد دارد [استوارت
. در هندوچین آرد ارزن دانهریز را با ملاس مخلوط کرده روی جوشها و کورکهای بچهها
میاندازند [کروست و پتلو**]. در اندونزی جوشاندهای که از لهشده تخم ارزن دانهریز
درست میشود برای کاهش تب داده میشود [ورد رمان*].
ارزن
رسمی
معارف
گیاهی، ج1، ص: 315
////////////
ارزن
معمولی (در متون طب سنتی جاورس از گاورس فارسی) (نام علمی: Panicum miliaceum) که نامهای عمومی زیادی مثل ارزن قرمز[۲] و
ارزن سفید دارد[۲]گونهای علف است که به عنوان غله استفاده میشود. جد وحشی و مکان
اصلی نوع اهلی آن ناشناخته است، اما اولین بار در قفقاز جنوبی و چین حدود ۷۰۰۰ سال
پیش به عنوان غله شناخته شد، با اشاره به این مطلب که احتمالاً در هر ناحیه به طور
مستقل اهلی شده است. هنوز هم در هندوستان،روسیه،اکراین و خاورمیانه، ترکیه و رومانی
به طور وسیعی کشت میشود. در ایالات متحده ارزن برای تغذیه پرنده کاشته می شود.ارزن
به عنوان غذای سالم فروخته می شود و باتوجه به نداشتن گلوتن می توان آن را در رژیم
غذایی افرادی که نمیتوانند گندم بخورند گنجاند.
نام
آن از نام عمومی و نام تیره ارزن در زبان پان اسلاویسم گرفته شده است.
ارزن
با بسیاری از خاکها و وضعیتهای آب و هوایی سازگار میشود.فصل رشد کوتاهی داشته و
به آب کمی نیاز دارد. احتمالاً ارزن کمتر از هر غلۀ اصلی دیگری به آب نیاز دارد.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان
ویکیپدیا، «Proso millet»، ویکیپدیای
انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد
(بازیابی در ۱ ژانویه ۲۰۱۶).
پرش
به بالا ↑
"The Plant List: A Working List of All Plant
Species". Retrieved 8 January 2015.
↑ پرش
به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱
"USDA GRIN Taxonomy". Retrieved 8 January 2015.
پیوند
به بیرون[ویرایش]
Wikimedia Commons logo رسانههای مرتبط با ارزن در انبار
ویکیمدیا
Alternative Field Crops Manual: Millets
دادههای
کتابخانهای
LCCN: sh96009055 GND: 4159957-3 BNF: cb12328085h (دادهها)
NDL: 00565693
ویکی
//////////////
به
عربی ذيل الثعلب الإيطالي:
ذيل
الثعلب الإيطالي أو دخن ذيل الثعلب (بالإنجليزية: Foxtail millet) واسمه العلمي (باللاتينية: Setaria italica) نوع نباتي عشبي يتبع جنس ذيل الثعلب من الفصيلة
النجيلية. هو أحد محاصيل الحبوب من مجموعة الدخن.
//////////////
به
کردی
Genimok an jî garis (bi latînî, Panicum) giyayekî
ji famîleya Poaceae ye.
////////////
به
پنجابی گنگنی:
کنگنی اک نکے ناپ دے
دانے نیں۔ ایہدا ایڈا مل نہیں ہوندا تے پنجھیاں دے جوکے لئی وی اگائی جاندی اے۔
ایس بارے اک پنجاب اکھان اے : کنگنی دا جور تے دو تپھے مار کے جھوڑ۔
///////////
Foxtail millet
From Wikipedia, the free encyclopedia
Foxtail millet
|
|
Immature seedhead
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Subfamily:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
S. italica
|
Alopecurus caudatus Thunb.
Chaetochloa germanica (Mill.) Smyth
Chaetochloa italica (L.) Scribn.
Chamaeraphis italica (L.) Kuntze
Echinochloa
erythrosperma Roem. & Schult.
Echinochloa intermedia Roem. & Schult.
Ixophorus italicus (L.) Nash
Oplismenus intermedius (Hornem.) Kunth
Panicum aegyptiacum Roem. & Schult. nom. inval.
Panicum asiaticum Schult. & Schult.f.nom. inval.
Panicum chinense Trin.
Panicum compactum Kit. nom. inval.
Panicum elongatum Salisb. nom. illeg.
Panicum erythrospermum Vahl ex Hornem.
Panicum germanicum Mill.
Panicum germanicum Willd. nom. illeg.
Panicum globulare (J.Presl) Steud.
Panicum glomeratum Moench nom. illeg.
Panicum intermedium Vahl ex Hornem.
Panicum italicum L.
Panicum itieri (Delile) Steud.
Panicum macrochaetum (Jacq.) Link
Panicum maritimum Lam.
Panicum melfrugum Schult. & Schult.f.nom. inval.
Panicum miliaceum Blanco nom. illeg.
Panicum moharicum (Alef.) E.H.L.Krause
Panicum panis (Jess.) Jess.
Panicum pumilum Link nom. illeg.
Panicum serotinum Trin. nom. inval.
Panicum setaceum Trin. nom. inval.
Panicum setosum Trin. nom. inval.
Panicum sibiricum Roem. & Schult.nom. inval.
Panicum vulgare Wallr. nom. illeg.
Paspalum germanicum (Mill.) Baumg.
Penicillaria italica (L.) Oken
Pennisetum
erythrospermum (Vahl ex Hornem.) Jacq.
Pennisetum germanicum (Mill.) Baumg.
Pennisetum italicum (L.) R.Br.
Pennisetum
macrochaetum J.Jacq.
Setaria asiatica Rchb. nom. inval.
Setaria californica Kellogg
Setaria compacta Schur nom. inval.
Setaria erythrosperma (Vahl ex Hornem.) Spreng.
Setaria erythrosperma Hornem. ex Rchb. nom. inval.
Setaria flavida Hornem. ex Rchb.nom. inval.
Setaria germanica (Mill.) P.Beauv.
Setaria globulare J. Presl
Setaria globularis J.Presl
Setaria itieri Delile
Setaria japonica Pynaert
Setaria macrochaeta (Jacq.) Schult.
Setaria maritima (Lam.) Roem. & Schult.
Setaria melinis Link ex Steud.
Setaria moharica Menabde & Erizin
Setaria multiseta Dumort.
Setaria pachystachya Borbás nom. illeg.
Setaria panis Jess.
Setaria persica Rchb. nom. inval.
Setaria violacea Hornem. ex Rchb.nom. inval.
Setariopsis italica (L.) Samp.
|
Foxtail
millet (Chinese: 小米; botanic name Setaria
italica, synonym Panicum italicum L.) is the second-most
widely planted species of millet, and the most important
in East
Asia.
It has the longest history of cultivation among the millets, having been grown
in India since antiquity. According to some sources it was also grown in China from sixth millennium BC. Other names for the
species includedwarf setaria,[2] foxtail bristle-grass,[3] giant setaria,[2] green foxtail,[2] Italian millet,[2] German millet,[2] and Hungarian
millet.[2]
Contents
Foxtail
millet is an annual grass with slim,
vertical, leafy stems which can reach a height of 120–200 cm
(3.9–6.6 ft).
The
small seeds, around 2 mm (less than 1/8 in.) in diameter, are encased in a
thin, papery hull which is easily removed in threshing. Seed color varies
greatly between varieties.
Seeds of foxtail millet
Names
for foxtail millet in other languages spoken in the countries where it is
cultivated include:
Hindi कांगणी (Kangni)
Korean: jo (조). The grain obtained
from it is called jopsal (좁쌀), a word that is commonly used in Korean
as a metaphor for pettiness or innumerable small things (such as bumps of a
skin rash).
Malay: jewawut.
Malayalam: thina
Mandarin Chinese: xiǎomǐ (小米). It is the term commonly used for the
grain after it has been husked (husks have been removed); unhusked grain is
calledguzi (谷子) in North China. Also
called su (粟).[5]
Marathi: kang or rala
Sinhala: thana haal
Tamil: thinai, kavalai,
or kambankorai; nuvanam (millet flour). The gruel
made from millet, the staple of Ancient Tamils, is called kali, moddak
kali, kuul, orsangati.
In
South India, it has been a staple diet among people for a long time from thesangam period. It is
popularly quoted in the old Tamil texts and is
commonly associated with Lord Muruga and his
consort Valli.
In
China, foxtail millet is the most common millet and one of the main food crops,
especially among the poor in the dry northern part of that country. In Europe andNorth America it is planted at a
moderate scale for hay and silage, and to a more limited extent for birdseed.
It
is a warm season crop, typically planted in late spring. Harvest for hay or silagecan be made in 65–70 days
(typical yield is 15,000-20,000 kg/ha of green matter or
3,000-4,000 kg/ha of hay), and for grain in 75–90 days
(typical yield is 800–900 kg/ha of grain). Its early maturity and
efficient use of available water make it suitable for raising in dry areas.
Diseases
of foxtail millet include leaf and head blast disease caused byMagnaporthe grisea, smut disease caused
by Ustilago crameri, and green ear caused
by Sclerospora graminicola. The unharvested crop is
also susceptible to attack by birds and rodents.
The wild antecedent of foxtail millet
has been securely identified as Setaria viridis, which is interfertile
with foxtail millet; wild or weedy forms of foxtail
millet also exist. Zohary and Hopf note that the primary difference between the
wild and cultivated forms is "their seed dispersal biology. Wild and weedy
forms shatter their seed while
the cultivars retain them."[6] The earliest
evidence of the cultivation of this grain comes from the Peiligang culture of China, which
also cultivated the common millet, but foxtail millet
became the predominant grain only with the Yangshao culture.[6]
Foxtail
millet arrived in Europe later; carbonized seeds first appear in the second millennium BC in central Europe.
The earliest definite evidence for its cultivation in the Near East is at
the Iron
Age levels
at Tille
Hoyuk in Turkey, with an uncorrectedradiocarbon date of about 600
BC.[6]
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of
Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved 2014-10-17.
Jump up^ Dundoo,
Sangeetha Devi (August 18, 2013). "Magic of millets". The Hindu.
Jump up^ Lillian M. Li
(2010). Fighting Famine in North
China: State, Market, and Environmental Decline, 1690s-1990s. Stanford University
Press. p. 93-94.ISBN 978-0804771818.
^ Jump up to:a b c Daniel Zohary and
Maria Hopf, Domestication of plants in the Old World, third edition
(Oxford: University Press, 2000), p. 86-88
&&&&&&&
جاوشیر
بفتح
جیم و الف و ضم واو و کسر شین معجمه و سکون یاء مثناه تحتانیه بفارسی جواشیر و کوشیر
و نیز بشیرازی جاحوشی نامند
ماهیت
ان
صمغی
است بدبو ظاهر آن سرخ تیره و باطن آن سفید و نبات آن را ساق غلیظ و بلندتر از ذرعی
و نرم و برو چیزی سفید شبیه بپشم و برک آن شبیه ببرک انجیر مائل باستداره و مشرف بپنج
تشریف و خشن و بسیار سبز و قبۀ آن شبیه بقبۀ شبت و کل آن زرد و خشبو و تخم آن سیاه
و قریب بانیسون و خوش بو و تند و ساق آن کوتاه و غلیظ و نرم و مزغب بزغب سفید مانند
خیارزه و بیرون آن سیاه و اندرون آن سفید و بهترین صمغ آن تیزبوی زعفرانی رنک و طریق
اخذ آن آنست که بیخ آن را می شکافند در هنکام ظهور ساق آن و حوالی آن را خالی نموده
برکی در زیو آن فرش می نمایند که صمغ آن در ان جمع کردد و چون خشک کردد از ان برمیدارند
و نیز از ساق بیخ آن در هنکام ظهور کل آن که بودن شمس در جوزا است بطریق مذکور صمغ
اخذ می نمایند و نیز از علامت خوبی آن آنست که در هنکام ریزه شدن در سودن ریزهای آن
سفید باشد و زبان را بکزد و بدست بچسپد و چون در سرکه و یا آب حل نمایند زود منحل کردد
و بوی آن تند باشد و آنچه از ساق آن کیرند رنک خشک کردۀ آن زرد و محلول آن در آب برنک
شیر باشد و این ضعیف العمل و غیر مستعمل است و مغشوش آن سیاه رنک و غش باشق و موم می
کنند
طبیعت
ان
کرم
و خشک در سوم و بعضی خشک در دوم کفته اند
افعال
و خواص آن
محلل
ریاح و مفتح سدد و مقوی اعصاب ضعیفه و مضعف اعصاب صحیحۀ قویه و ملین صلابات و جالی
لزوجات و اوساخ و با قوت تریاقیه و جهت امراض باردۀ بلغمیه خصوصا عصبانیه و دماغیه
مانند صداع و فالج و لقوه و صرع و ام الصبیان و رعشۀ حادث از کثرت جماع و نزلات و کوفتکی
و تعقد عضل و درد مفاصل و دردی که از صدمات بهم رسیده باشد و جبر و کسر استخوان و درد
پهلو و نزف الدم و سرفۀ بلغمی نافع که نیم درهم آن را با آب مرزنجوش بیاشامند و بران
مواضع نیز ضماد نمایند و یک مثقال آن جهت لرزحمیات دائره و استسقا و یرقان و تقطیر
البول و جرب مثانه و نفخ رحم و ادرار طمث و قولنج ریحی و بلغمی و تفتیت حصاه و رفع
سموم امراض الراس آشامیدن آن جهت صداع و صرع و ام الصبیان و لقوه و رعشه و نزلات الضربه
و الصدمه آشامیدن نیم مثقال آن با ماء القراطن یا شراب جهت ضربه و صدمه العین اکتحال
آن جهت نزول آب و تقویت حدت بصر الاذن قطور آن در کوش جهت رفع کری الاسنان مالیدن آن
بر دندان و پر کردن در جوف دندان کرم خورده جهت تسکین وجع و منع تاکل آن الصدر آشامیدن
آن جهت سرفه و درد پهلو حادث از برودت و بدستور ضماد برک آن جهت درد پهلو اعضاء الغذاء
آشامیدن عصارۀ آن با سرکه و طلا نمودن بدان جهت تحلیل سپرز و چون ده مثقال آن را در
دو جرۀ عصیر عنبی اندازند و بعد از بیست روز صاف نمایند و بیاشامند جهت طحال و استسقا
جید النفع است اعضاء النفض آشامیدن یک بندقۀ آن با آب کرم جهت ادرار بول و حیض و اصلاح
رحم بارد و تحلیل صلابت آن و رفع تقطیر البول و ثمر آن نیز ادرار طمث آورد خصوصا با
افسنتین و اختناق رحم را مفید و اسقاط جنین نماید و ریاح رحم را پراکنده سازد و تحلیل
دهد و صلابت آن را زائل کند شربا و حمولا و قولنج و حکۀ مثانه را نافع و اسهال خلط
خام نماید و حمول محلول آن با عسل جهت ادرار طمث و قتل جنین و اخراج آن هرچند بعد سه
روز باشد خصوصا احتمال فتیلۀ آن و احتقان آن در رحم باعث تجفیف آن القروح و الجروح
و الاوجاع طلای آن با عسل جهت قروح مزمنه و نار فارسی و با زیت جهت اوجاع مفاصل و عرق
النسا و نقرس و با روغنها جهت رفع اعیا و بدستور آشامیدن عصیر آن جهت عرق النساء السموم
طبیخ آن بازیت به حدی که مرهم کردد جهت کزیدن سک دیوانه و با زراوند آشامیدن آن جهت
لسع هوام و غیرها و بدستور عصیر آن داخل کردن آن در مراهم جهت التیام قروح مضر انثیان
مصلح آن مرماحوز و خیسانیدن او در مطبوخ عنبی و بعضی مضر عصب صحیح دانسته اند مقدار
شربت آن یک مثقال بدل آن بوزن آن قنه یا شیر انجیر و در اسهال اشق آشامیدن تخم آن با
شراب جهت اختناق رحم و اصلاح عصب رطب و خدر و قولنج بلغمی و ریحی و نیم مثقال آن با
نیم مثقال زراوند طویل جهت کزیدن هوام و با نیم مثقال افسنتین جهت احتباس حیض بسیار
نافع و ضماد و ذرور و بیخ آن جهت قروح مزمنه و استخوان عاری از کوشت شده و حمول آن
جهت کشودن حیض و اخراج جنین مرده بغایت قوی الفعل و کل آن نیز جهت جراحات و بثور و
بالجمله جمیع اجزای آن جهت قروح خبیثه نافع است
مخزن
الادویه عقیلی خراسانی
////////////
جاوشیر
جاوشیر، جواشیر: Opopanax chironium
به
فارسی جواشیر و کوشیر و به شیرازی جاحوشی نامند؛ صمغی است بدبو ظاهر آن سرخ تیره و
باطن آن سفید.
طبیعت آن گرم و خشک در سوم و بعضی خشک در دوم گفتهاند
خواص آن: در رفع دردهای رحم سرد و آماس های زیاد و نفخ مؤثر و قولنج های مختلف را برطرف و اسهال را بند می آورد. نقرس و سیاتیک و نفخ های معده و امعاء را از بین برده و اعصاب را پاک نموده و کبد و طحال و سینه را پاک کنندۀ مفید و مؤثری است. مدر بول و حیض و خارج کننده جنین از رحم است. نفخ و دردهای زایمان و تنگی مجاری ادرار و درد مفاصل و شکنندگی سنگ های رسوبی و در پاک کردن رحم نافع است. ترکیب آن با سرکه برای پاک نمودن طحال به کار می رود. مضر معده و مصلح آن حماما می باشد
طبیعت آن گرم و خشک در سوم و بعضی خشک در دوم گفتهاند
خواص آن: در رفع دردهای رحم سرد و آماس های زیاد و نفخ مؤثر و قولنج های مختلف را برطرف و اسهال را بند می آورد. نقرس و سیاتیک و نفخ های معده و امعاء را از بین برده و اعصاب را پاک نموده و کبد و طحال و سینه را پاک کنندۀ مفید و مؤثری است. مدر بول و حیض و خارج کننده جنین از رحم است. نفخ و دردهای زایمان و تنگی مجاری ادرار و درد مفاصل و شکنندگی سنگ های رسوبی و در پاک کردن رحم نافع است. ترکیب آن با سرکه برای پاک نمودن طحال به کار می رود. مضر معده و مصلح آن حماما می باشد
افعال
و خواص دیگر آن: محلل ریاح[1] و مفتح سدد و مقوی اعصاب ضعیفه و مضعف
اعصاب صحیحه قویه و ملین سخت شدن و جلادهنده لزوجات و اوساخ[2] و با قوت تریاقیه و جهت امراض بارده
بلغمیه خصوصاً عصبانیه و دماغیه مانند صداع و فالج و لقوه[3] و صرع و ام الصبیان[4] و رعشه حادث از کثرت جماع و نزلات و
کوفتگی و تعقد[5] عضله و درد مفاصل و دردی که از صدمات
به هم رسیده باشد و بستن شکستن استخوان و درد پهلو و نزف الدم[6] و سرفه بلغمی نافع که نیم درهم آن در
آب مرزنجوش بیاشامند و بر آن مواضع نیز ضماد نمایند.
[3] بیماری کجی دهان و روی که علت آن این
است که عضله ها روی افتد و چشم و ابرو و پوست و پیشانی و لبها کوژ گردد.
مخزن
الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی
کلید
واژگان
////////////
جاوشیر
بپارسی
جواشیر خوانند و کاوشیر نیز گویند و بشیرازی جاجوشی و آن صمغ درختی بود که ساق کوتاه
دارد و برگ آن ببرگ انجیر ماند گردتر و کوچکتر و گویند ورق آن بورق زیتون ماند و قول
اول اصح بود که برگ آن گرد بود و برگ زیتون کشیده و گل وی زردرنگ بود خوشبوی و تیزبوی
و زود در آب حل شود و اول که از ساق بیرون آید سفیدرنگ بود و چون خشک شود زردرنگ گردد
و چون به آب حل شود برنگ شیر ماند و اگر سیاهرنگ بود مغشوش بود و غش آن به اشق و موم
کنند طبیعت جاوشیر گرم و خشک است در سئوم و گویند در دویم و عرق النسا و مفاصل را طلا
کنند نافع بود چون بر دندان نهند درد ساکن گرداند و صداع و صرع را سود دارد و در چشم
کشیدن جلا دهد و چشم را روشن گرداند چکیدن کمیز و صلابت رحم را نافع بود و بر جرب و
ذات الجنب ضماد کردن نافع بود و چون با عسل بگدازند و زن بخود برگیرد حیض براند و بچه
بکشد و بیندازد و با مویزج چون بر نقرس ضماد کنند نافع بود و قولنج را سود دارد و گزندگی
جانوران و سرفه کهن که از خلط غلیظ لزج بلغمی بود نافع است بیخ درخت وی چون بخراشند
و زن بخود برگیرد بچه بیندازد و ثمره چون با افسنتین بیاشامند حیض براند و اگر درد
رحم به سبب اختناق بود سود دهد و اگر با زراوند بیاشامند گزندگی جانوران را نافع بود
و اگر با شراب بیاشامند زردزخم را نافع بود مقدار شربتی از وی ما بین نیم مثقال بود
تا یک مثقال بعد از آنکه در مطبوخ خویسانده باشند و گویند بچه که سه ماه بود یا چهار
ماهه و در شکم بمیرد چون فتیله از جاوشیر بسازند و زن بخود برگیرد زود بیرون آید و
صرع و ام الصبیان را نافع بود و جاوشیر مضر بود به اعصاب و انثیین و مصلح وی مربا جوز
بود و بدل وی سکبینج بود و رازی گوید یدل وی لبن التین بود بوزن وی و گویند بدل آن
قنه و گویند دو وزن آن صمغ زیتون و شیخ الرئیس گوید ظن من آنست که اشق نزدیک بان بود
______________________________
صاحب
مخزن الادویه مینویسد: جاوشیر بفارسی جواشیر و کوشیر و نیز بشیرازی جاجوشی نامند
لاتینOPOBALSAMUM فرانسه و انگلیسیOPOPONAX
اختیارات
بدیعی، ص: 92
////////////
آن باریجه که در هند می
خورند از ایران به بمبئی برند. وات[1] سه نوع باریجه را که دادوستد میشود
برشمرده : باریجه شرق طالع، باریجه جامد ایرانی، و باریجه مایع ایرانی. اولی محصول شیراز است، دومی بوی تربانتین میدهد،
و سومی گواشیر، گاوشیر* gaoshir یا جاوشیر jawāshir؛ این یکی صمغی است نیمهمایع به رنگ زرد یا سبزفام که معمولاً با
ساقه، گل و میوه گیاه آمیخته است. آن را
از ساقه گیاه میگیرند که وقتی تیغ میزنند مایعی صمغ مانند به رنگ زرد نارنجی از آن می تراود. اما معمولاً باریجه بازاری به صورت قطرههای
گردی چسبیده به هم در اندازه ای نزدیک به نخود است، که بیرونشان به رنگ نارنجی
قهوه فام و درونشان سفید زرد فام یا آبی سبزفام، بوی آن، برخلاف آنغوزه ، ناپسند
نیست و مزه ای تلخ دارد.
باریجه از نزدیک به 65
درسد رزین، 20 درسد صمغ و
بین 3 تا 7 درسد روغن فرّار تشکیل شده است.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
////////////
فيس بوك Twitter.svg تويتر
جاوشير كيروني[عدل]
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
جاوشير كيروني
صورة معبرة عن جاوشير كيروني
التصنيف العلمي
النطاق: حقيقيات النوى
المملكة: نباتات
الفرقة العليا: النباتات
الجنينية
القسم: النباتات الوعائية
الشعبة: حقيقيات الأوراق
الشعيبة: البذريات
العمارة: كاسيات البذور
الطائفة: ثنائيات الفلقة
الطويئفة: النجميانيات
الرتبة العليا: النجمياوايات
الرتبة: الخيميات
الفصيلة: الخيمية
الأسرة: الخيمياوات
القبيلة: الأندراسيوناوية
الجنس: الجاوشير
القطاع: النباتات الوعائية
النوع: جاوشير كيروني
الاسم العلمي
Opopanax chironius
(L.) W.D.J.Koch
معرض صور جاوشير
كيروني - ويكيميديا كومنز تعديل قيمة خاصية معرض صور كومنز (P935)
في ويكي بيانات
تعديل طالع توثيق القالب
جاوشير كيروني أو الجاوشير المعروف (الاسم العلمي:Opopanax
chironius) هو نوع من النباتات يتبع جنس الجاوشير من الفصيلة الخيمية[1]. والجاوشير
مفردة معربة عن الفارسية ومعناه لبن البقر لبياضه[2]. والاسم العلمي Opopanax مركب من اليونانية opos بمعنى صمغ suc او عصارة أو نُـسغ أو مُجاجة و من panax بمعنى نبات طبي ـ و منها panacée.
هو نبات المناطق الحارة بأوروبا وآسيا، يستعمل في الصيدلة لصناعة مراهم وبلاسم baumes كما يستعمل في صناعة العطور.[3]
ومن أسمائه كذلك:كاوشير وحليب البقر وفاناقس إيراقليون (يونانية
Panakes herakleon) وفاناقس خرونيون (يونانية Panakes
chironium). والجاوشير أيضا هو صمغ هذا النبات.
وقد جاء في تذكرة أولى الألباب للشيخ داود الأنطاكي:"[جاوشير]
نبات فارسي معرب عن كلوشير ومعناه حليب البقر لبياضه وهو شجر يطول فوق ذراع خشن مزغب
ورقه كورق الزيتون وله أكاليل كالشبت يخلف زهرا أصفر وبزرا يقارب الانيسون لكنه كقشر
أصله بين زرقة وسواد مر الطعم تشرط هذه الشجرة فيسيل منها صمغ إذا جمد كان باطنه أبيض
وظاهره بين سواد وحمرة هو الجاوشير المستعمل ويدرك بتموز أجوده الطيب الرائحة المتفتت
السريع الانحلال في الخل والماء المبيض للماء إذا حل فيه ويغش بالشمع والأشق والفرق
ما ذكرنا وهو حار يابس في الثالثة أو يبسه في الثانية ينفع من سائر الأمراض الباردة
خصوصا البلغمية كالفالج واللقوة والقولنج الغليظ والرصاصي يدر الحيض بسرعة ويخرج الجنين
الميت أكلا وحمولا ويقطر في الاذن فيفتح الصمم وينفع نزف المدة والسعال واليرقان والحصى
وعسر البول. ومن خواصه: أنه يصلح الأعصاب الضعيفة ويضعف الصحيحة ويجبر العظام ويمنع
النوازل والسموم والصرع وبياض العين كحلا ونزول الماء وتحشى به الأسنان فيسكن الوجع
ويمنع التأكل وإذا طلى على القروح والنار الفارسية قطعها وهو يضر الأنثيين ويصلحه المرماخور
وشربته إلى نصف مثقال وبدله لبن التين أو القنة وكل ما كان أسود أو قليل المرارة أو
جاوز سنة ففاسد".[4]
انظر أيضاً[عدل]
الجاوشير
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The
Plant List جاوشير كيروني تاريخ الولوج 27 كانون الثاني 2014
^ معجم أسماء النبات للدكتور أحمد عيسى
^ معجم لاروس الفرنسي 1949
^ تذكرة أولى الألباب للشيخ داود الأنطاكي ج 1 - الصفحة
102
//////////
Opopanax chironium
From Wikipedia, the free encyclopedia
Opopanax chironium
|
|
Plant of Opopanax chironium
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
O. chironium
|
Laserpitium chironium L.
Maspeton chironium (L.) Raf.
Opopanax bulgaricus Velen.
|
Opopanax
chironium,
common name Hercules-all-heal,[2] also known assweet myrrh[3] or bisabol myrrh,[3] is a herb belonging to the
family Apiaceae.
Contents
Opopanax chironium subsp. chironium
Opopanax
chironium grows
1–3 metres (3 ft 3 in–9 ft 10 in) high.[3] This perennial herb
has a branching stem, thick and rough close to the base. Leaves are serrate,
pinnate, with long petioles. It produces a large, flat, yellowinflorescence at the top of the
branches.[5][6]
This
plant is used in the production of certain perfumes. A consumable resinknown as opopanax can be extracted
from the Opopanax plant by cutting at the base of a stem and sun-drying the
juice that flows out. Though people often find the taste acrid and bitter, the
highly flammable resin can be burned as incenseto produce a scent
somewhat like balsam or lavender.[3]
Flowers of Opopanax chironium
The
resin has been used in the treatment of spasms,[5] and, before that,
as an emmenagogue, in the treatment
of asthma, chronic visceral
infections, hysteria andhypochondria.[3] Opopanax resin is
most frequently sold in dried irregular pieces, though tear-shaped gems are not
uncommon.[5]
The
plant thrives in warm climates like Iran, Italy, Greece, Turkey and Somalia, but also grows in
cooler climates.[5][7] Some view opopanax
grown in cooler climates as being of inferior quality.
^ Jump up to:a b c d e Scents of Earth Cite error: Invalid tag; name
"fc" defined multiple times with different content (see the help page).
Tutin, T. G. et al., eds.
1964–1980. Flora Europaea.
//////////
الجاوشير (الاسم العلمي:Opopanax)
هو جنس من النباتات يتبع الفصيلة الخيمية من رتبة الخيميات[1][2]. والجاوشير مفردة
معربة عن الفارسية ومعناه لبن البقر لبياضه[3]. والاسم العلمي Opopanax مركب من اليونانية opos بمعنى صمغ suc او عصارة أو نُـسغ أو مُجاجة و من panax بمعنى نبات طبي ـ و منها panacée.
يقترن إسم الجاوشير في اى؛الطب العربي الصيدلة وصناعة العطور بنوع الجاوشير الكيروني.
والجاوشير أيضا هو صمغ هذا النبات.
أنواع الجاوشير[عدل]
جاوشير كيروني (الاسم العلمي:Opopanax
chironius)
جاوشير أهلب (الاسم العلمي:Opopanax
hispidus)
جاوشير فارسي (الاسم العلمي:Opopanax
persicus)
جاوشير أرمني (الاسم العلمي:Opopanax
armenus)
جاوشير أجرد (الاسم العلمي:Opopanax
glabrus)
جاوشير شائك (الاسم العلمي:Opopanax
horridus)
جاوشير عادي (الاسم العلمي:Opopanax
opopanax)
جاوشير صقلي (الاسم العلمي:Opopanax
siculus)
جاوشير سوري (الاسم العلمي:Opopanax
syriacus)
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The
Plant List جنس الجاوشير تاريخ الولوج 27 كانون الثاني 2014
^ موقع تاكسونوميكون (بالإنكليزية) Taxonomicon جنس الجاوشير تاريخ الولوج 27 كانون الثاني 2014
^ معجم أسماء النبات للدكتور أحمد عيسى
////////////
Opopanax (plant)
From Wikipedia, the free encyclopedia
Opopanax
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
The
genus was created by Wilhelm Koch based on the species Opopanax chironium, previously known
as Pastinaca opopanax L. and Ferula opopanaxSpreng.[2]
Jump up^ "Generum Tribuumque
plantarum umbelliferarum nova dispositio". Nova Acta
Physico-Medica Academiae Caesareae Leopoldino-Carolinae Naturae Curiosum. 12(1):
55–156 (on page 96). Retrieved 8 June 2014.
/////////
جاشیر
اشاره
گیاهی است که گونههای مختلف آن در
ایران با نامهای «جاشیر»، «جاوشیر»، «جواشیر»، «گاوشیر»، «کوشیر» و «جاوشی» نامیده
میشود. در کتب طب سنتی، صمغی که از گیاه گرفته میشود «جاوشیر» نامیده میشود. به
هندی نیز گونهای از گیاه را «جاوشی» و «جوواشور» مینامند. به فرانسوی آن راOpoponax یاOpopanax و به انگلیسیOpoponax tree نامند. گیاهی است
از خانوادهUmbelliferae دارای گونههای مختلفی که در زیر معروفترین آنها که در طب سنتی
مستعمل است ذکر میشود:
1.Opoponax chironium Koch . این گونه بومی
جنوب اروپا و آسیای صغیر است.
2.Opoponax persicum Boiss .. این گونه در
دامنههای البرز و در کوههای آهکی جنوب کوه کیلویه و در شوش و در کشور در 1400 متر
ارتفاع و در بیشه در 1300 متر ارتفاع دیده میشود.
3.Opoponax hispidum (Friv .)
Griseb
. و مترادف آنO .orientale Boiss . وFerula hispida Friv . میباشد. این گونه در مناطق غربی ایران در مراتع کردستان و در
سنقر و در کوه امروله دیده میشود.
معمولا در بازار دارویی، جاوشیر به
صمغ رزینی که از گیاه جاوشیر گرفته میشود، میگویند.
معارف گیاهی، ج5، ص: 366
دکتر پولاک که سالها در حرفه طبابت و
تحقیق در گیاهان دارویی همزمان با دکتر شلیمر در ایران میزیسته، معتقد است که
جاوشیر صمغ رزینی است که از گیاهی به نامDiplotaenia cochrydifolia گرفته میشود و
این گیاه را در دامنههای کوههای شمال شهرستان تهران نزدیک آزادبر دیده است. طبق
یادداشتهای او محلیها شاخههای سبز و جوان گیاه را به صورت سبزی تازه یا در سرکه
پرورده و به صورت ترشی میخورند.
لازم بتذکر است که گونهO .persicum که در بالا ذکر شد
نیز در همین دامنهها میروید.
مشخصات
جاوشیر گیاهی است چندساله علفی بلندی
ساقه آن در حدود یک متر. ساقه آن استوانهای پوشیده از تار سفید پنبهای که به
ساقه رنگ خاکستری سفید میدهند. در بعضی گونهها خوابیده. برگهای آن ساده، کامل،
بیضی، پهن نامنظم، زبر و خشن، کناره برگها دارای دندانه و بسیار سبز است. گلهای آن
زرد به صورت چتر مرکب و خوشبو و تخم آن سیاه و در ابعاد انیسون است.
از ریشه گیاه در ناحیه یقه گیاه با
تیغ زدن و خراش و شکاف شیرهای خارج میشود که بتدریج در مقابل هوا سفت میشود.
این شیره صمغ رزینی جاوشیر است. البته از ساقه گیاه نیز گرفته میشود ولی کیفیت
صمغ ساقه پستتر از صمغ ریشه است. در گیاه یک اسانس وجود دارد که در عطرسازی مورد
توجه و مصرف است.
مشخصات صمغ جاوشیر و روش گرفتن آن
در اوایل تابستان 12- 10 سانتیمتر
خاک کنار ریشه در محل یقه را کنار زده و زیر آن را با برگهای تمیز فرش میکنند و
ریشه را شکاف میدهند و شیره بتدریج در روزهای گرم خارج شده روی برگها جمع میشود
که پس از سفت شدن آن را جمعآوری مینمایند. رنگ سطح خارجی جاوشیر زعفرانی و یا
قرمز تیره است و مقطع آن سفید است که در مجاورت هوا تیره میشود. طعم آن تند و
زبان را میگزد.
بوی آن نامطبوع در آب و سرکه حل میشود
و پس از حل در آب مایعی سفید شیری رنگ ایجاد میشود.
معارف گیاهی، ج5، ص: 367
جاوشیر
ترکیبات شیمیایی
در گیاه جاوشیر یک اسانس روغنی فرّار
وجود دارد که در صنعت عطرسازی استفاده میشود.
خواص- کاربرد
خواص صمغ جاوشیر خیلی شبیه صمغ آنقوزه
ولی ضعیفتر از آن است و در موارد مشابه باید مقدار بیشتری از این صمغ مصرف نمود.
از نظر طبیعت صمغ جاوشیر خیلی گرم و خشک است و از نظر خواص آن معتقدند که بادشکن
است و نفخ و گاز را تحلیل میبرد. بازکننده گرفتگیها و انسداد مجاری و مقوی اعصاب
ضعیف است. در عین حال چون اعتدالدهنده است، مضعف اعصاب قوی نیز میباشد. ضد سم
است و برای بیماری سرد بلغمی خصوصا بیماریهای اعصاب و بیماریهای دماغی نظیر
سردرد، فلج، لقوه، صرع، صرع کودکان و رعشه حاصل از کثرت جماع و برای درد مفاصل،
کوفتگی، درد استخوان شکسته و ترمیم آن، درد
معارف گیاهی، ج5، ص: 368
پهلو، خونریزی و سرفههای بلغمی نافع
است، در این قبیل موارد اگر 2 گرم آن را با آب مرزنجوش بخورند و یا به مواضع
شکستگی و کوفتگی بمالند و ضماد آن را بیندازند بسیار نافع است. اگر در حدود 5 گرم
از آن خورده شود برای استسقا، ازدیاد ترشح ادرار، ازدیاد ترشح عادت ماهیانه،
یرقان، معالجه قطرهقطره ادرار کردن، نفخ رحم، خرد کردن سنگ مثانه و کلیه و خنثی
کردن سموم مفید است. اگر قدری از آن در دندان کرمخورده گذارده شود یا مالیده شود
برای تسکین درد دندان نافع است.
مالیدن آن به چشم برای افزایش بینایی
مفید است. ریختن چند قطره از محلول آن در آب، در گوش برای کاهش سنگینی گوش نافع
است. ضماد برگ گیاه برای تسکین درد پهلو مفید است. خوردن عصاره برگ گیاه با سرکه و
مالیدن آن برای تحلیل ورم طحال مفید است. اگر 10 گرم آن را در مقداری آب انگور
مخلوط و پس از 20 روز صاف نمایند و بخورند برای استسقا و طحال بسیار نافع است.
خوردن تخم آن برای ازدیاد ترشح عادت ماهیانه مؤثر است. اگر تخم آن با افسنطین
خورده شود برای اختناق رحم مفید است و جنین را سقط میکند و نفخ و گاز رحم را
پراکنده میسازد.
خوردن عصاره برگ آن برای سیاتیک و دمکرده
آن با روغن زیتون در حدی که به صورت مرهم درآید و مالیدن و گذاردن آن در محلی از
عضو که سگ هار گاز گرفته باشد مفید است. ضدعفونیکننده است. داخل کردن عصاره برگ
آن در مرهمها برای التیام زخمها بسیار نافع است. مقدار خوراک از صمغ آن تا 5 گرم و
جانشین آن باریجه است. ضمّاد ریشه و همچنین گرد ریشه آن برای زخمهای کهنه و
استخوان عاری از گوشت و شیاف آن برای باز کردن قاعده زنان و اخراج جنین مرده مفید
است.
مصرف این گیاه باید زیر نظر پزشک
انجام گیرد.
معارف گیاهی، ج5، ص: 369
////////////
جاشیر
نام فارسی: گونههای مختلف آن در ایران با نامهای
«جاشیر»، «جاوشیر»، «جواشیر»، «گاوشیر»، «کوشیر» و «جاوشی» نامیده میشود.
نام عربی:
نام انگلیسی: Opoponax tree
نام محلی:
نام فرانسوی: Opoponax یا Opopanax
نام علمی: نام علمی معروفترین آنها که در طب
سنتی مستعمل است: 1. Opoponax chironium Koch؛ 2. Opoponax persicum Boiss و 3. Opoponax hispidum (Friv.) Griseb..
نام در کتب طب سنّتی: در کتب طب سنتی، صمغی که از
گیاه گرفته میشود، «جاوشیر» نامیده میشود.
مترادف: O.orientale Boiss. و Ferula hispida Friv. (مترادفهای سومی)
خانواده: Umbelliferae
جنس:
مشخصات و ویژگی ها
معمولاً در بازار دارویی، جاوشیر به
صمغ رزینی که از گیاه جاوشیر گرفته میشود، میگویند. جاوشیر گیاهی است چندساله
علفی بلندی ساقۀ آن در حدود یک متر. ساقۀ آن استوانهای پوشیده از تار سفید پنبهای
که به ساقه رنگ خاکستری سفید میدهند. در بعضی گونهها خوابیده. برگهای آن ساده،
کامل، بیضی، پهن نامنظم، زبر و خشن، کنارۀ برگها دارای دندانه و بسیار سبز است.
گلهای آن زرد بهصورت چتر مرکب و خوشبو و تخم آن سیاه و در ابعاد انیسون است. از
ریشۀ گیاه در ناحیۀ یقۀ گیاه با تیغ زدن و خراش و شکاف شیرهای خارج میشود که بهتدریج
در مقابل هوا سفت میشود. این شیره صمغ رزینی جاوشیر است. البته از ساقۀ گیاه نیز
گرفته میود ولی کیفیت صمغ ساقه پستاز صمغ ریشه است. در گیاه یک اسانس وجود دارد
که در عطرسازی مورد توجه و مصرف است. دارای گونههای مختلفی که در زیر معروفترین
آنها که در طب سنتی مستعمل است، ذکر میشود: 1. Opoponax chironium Koch. 2. Opoponax
persicum Boiss.. 3. Opoponax hispidum (Friv.) Griseb. و مترادف آن O.orientale Boiss. و Ferula hispida Friv. میباشد. دکتر پولاک که سالها در
حرفه طبابت و تحقیق در گیاهان دارویی همزمان با دکتر شلیمر در ایران میزیسته،
معتقد است که جاوشیر صمغ رزینی است که از گیاهی به نام diplotaenia cochrydifolia گرفته میشود و این گیاه را
در دامنههای کوههای شمال شهرستان تهران نزدیک آزادبر دیده است. طبق یادداشتهای
او محلیها شاخههای سبز و جوان گیاه را بهصورت سبزی تازه یا در سرکه پرورده و بهصورت
ترشی میخورند.
دانشنامه شفا سنتر
///////////
جاشیر با نام علمی Prangos ferulacea
(L.) Lindl.
گیاهی دارویی و بومی نواحی جنوبی ایران است که در طب سنتی در درمان بسیاری از اختلالات
مورد استفاده بوده و تحقیقات متعددی در جهت شناسایی ترکیبات گیاهی و خواص درمانی آن
انجام گرفته است.
خواص دارویی[ویرایش]
جوشیر صمغی است که از گیاهی به همین نام
گرفته میشود.
منابع[ویرایش]
مقاله مروری بر ترکیبات ثانویه و اثرات
فارماکولوژیکی گیاه دارویی جاشیر
[دوره ۱۵، شماره ۳ - ( مرداد ،شهریور
۱۳۹۲ )مجله دانشگاه علوم پزشکی شهر کرد]
خواص گیاهان دارویی
////////
به عربی برنقوس:
البرنقوس [1] (باللاتينية: Prangos) جنس نباتي ينتمي إلى
الفصيلة الخيمية. يضم هذا الجنس 18 نوعا مقبولا و73 لم يحسم أمرها بعد.[2] موطن كثير
منها بلاد الشام.
من أنواعه الواطنة في الوطن العربي[عدل]
البرنقوس الحرموني (باللاتينية: Prangos hermonis) في بلاد الشام
البرنقوس الخشن (باللاتينية: Prangos asperula) في بلاد الشام
البرنقوس زنزلختي الثمار (باللاتينية:
Prangos
meliocarpoides)
في بلاد الشام وتركيا وجنوب القوقاز
البرنقوس الصحراوي (باللاتينية: Prangos deserti) في بلاد الشام
البرنقوس الكلخي (باللاتينية: Prangos ferulacea) في بلاد الشام وتركيا
والقوقاز والبلقان وإيطاليا
البرنقوس المسطح (باللاتينية: Prangos
platychloena)
في بلاد الشام وتركيا
مصادر[عدل]
^ برنامج التعاون البحثي السوري اللبناني
لعام 2002. المشاريع المقبولة. ص 9. تاريخ الولوج 4 كانون الثاني 2014.
^ موقع لائحة النباتات. أنواع البرنقوس
(بالإنكليزية). تاريخ الولوج 17 كانون الثاني 2013.
////////////
Content
^ [ A b c ] Roskov
Y., Kunze T., Orrell T., Abucay L., Paglinawan L., Culham A., Bailly N. Kirk P.,
Bourgoin T., Baillargeon G., Decock W., de Wever A., Didžiulis V. (ed) (29
september 2014). "Species
2000 & ITIS Catalogue of Life: 2014 Annual Checklist." . Species 2000:
Reading, . Read May 26, 2014.
&&&&&&
چاول منکری
بفتح جیم فارسی و الف و ضم واو و سکون
لام و ضم میم و سکون نون و کاف فارسی و کسر راء مهمله و سکون یا
ماهیت ان
ثمر درختی است که در اسلام آباد مشهور
بچاتکام مضاف صوبۀ بنکاله است می شود در غلافی اندک نازک صلب اغبر و ظاهر مغز آن سیاه
رنک و باطن تازۀ آن سفید مائل بزردی و با دهنیت و بی طعم و رائحۀ غالب و هرچند کهنه
کردد میل بزردی و سیاهی می نماید و بهتر و مستعمل تازۀ آن است
طبیعت ان
کرم و خشک در سوم و با تریاقیت
افعال و خواص آن
مفتح و جالی و مصلح خون فاسد و جهت جذام
و جرب متقرح و قوبا و اکثر امراض دمویه و سوداویه نافع شربا و ضمادا مضر محرورین و
روغن آن نیز برای جرب و قوبا مفید
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&
چای
خطائی . [ خ َ ](اِ مرکب ) نباتی است ساقش زیاده بر دو ذرع و سرخ و برگش مایل به بنفشی
گرم باعتدال و تر و ملین و منضج و مقوی هاضمه و ضماد شحیه ٔ او
جهت اورام صلبه و تسکین درد بواسیر نافع و نطول او معرق و منوم و مضر معده بارد رطب
و مصلحش بادیان خطائی و رازیانه است و ابن تلمیذ گوید که چای قرصی است که از چین می
آورند و مسهل و دافع ضرر شراب است و از کتاب اخبارالصین ظاهر می گردد که نباتی است
شبیه برطبه و خوشبو و با اندک تلخی ، که از جوشیدن تلخی او زایل می شود و طبیخ او مسکن
التهاب و صاف کننده ٔ خون است . (تحفه ٔ حکیم
مؤمن
).
///////////
چای
خطائی
بفتح
جیم عجمی و الف و یا و فتح خاء معجمه و فتح طاء مهمله و الف و کسر همزه و یا و صحیح
بتاء مثناه فوقانیه است نه طای مؤلفه
ماهیت
و سبب اطلاع بران
حکیم میرزا قاضی در رسالۀ خود نوشته که سبب معرفت
و شناخت چای چنان بوده که پادشاهی از پادشاهان چین بر یکی از خواص خود خشم کرفته آن
را از ملک خود اخراج نمود آن شخص در جنکلها و بیشها و کوهها می کشت و زرد و علیل و
ضعیف کشته بود روزی از غایت کرسنکی بر اطراف کوهی می کشت کیاهی دید آن را غذای خود
ساخت در اندک مدتی آثار صحت و حسن صورت در خود مشاهده نمود و کمال قوت در خود یافت
در شهر آمده با یکی از مقربان پادشاه احوال خود را نقل کرد و آن شخص بحضور پادشاه عرض
نمود پادشاه باحضار اوامر فرمود و از دیدن صورت او متعجب شد بعد سوال از احوال آن اطبا
را امر فرمود تا آن کیاه را حاضر سازند و تجربه نموده خواص آن را ثبت نمایند و نیز
چنین در اختیارات خود نوشته که نبات چای شبیه بنات شبت است و باریکتر از ان و خوش بو
و با اندک تلخی است و چون آن را بجوشانند تلخی آن زائل کردد و آشامیدن آب مطبوخ آن
حرارت باطن را تسکین دهد و خون را صاف نماید و آن خودرو و مزروع می باشد و کفته که
طائفۀ که در بلاد چین نبات آن را مشاهده کرده اند چنین می کویند که در میان شهر چین
وادئی است و کیاه این برک بر اطراف آن می روید و بر خمار مردمان بخوردن آن اعتیاد دارند
و بیع و شرای آن بی رخصت پادشاه آنجا نمی توانند نمود خراج آن بخزانۀ پادشاه عاید می
سازند و مترجم صیدنه ابو ریحان می کوید که چای نوعی است از انواع نبات منبت آن زمین
چین است و آن را می برند و در سایه خشک می کنند و در وقت حاجت با آب کرم شربت می کنند
و می خورند شربت آن قائم مقام ادویۀ مرکبه است و مضرت ادویۀ مرکبه ندارد و ازین جهت
اهل تبت دفع مضرت شراب بآن می کنند زیرا که ایشان افراط در خوردن شراب می کنند و در
دفع مضرت او هیچ داروی بآن نمی رسد و نافع ترین ادویه است و طایفۀ که بر زمین تبت می
برند در قیمت آن جز مشک نمی کیرند و فرق بسیار است در میان قیمت اعلای آن تا ادنی و
همچنین در رائحه و منافع آن و نیز نقل است که در ولایت خطا جمعی مردم بطریق سیر بصحرا
رفته بودند طعامی پخته در ظرفی کرده بالای آن را بشاخۀ پربرکی از اشجار آن صحرا پوشیده
بکاری مشغول شدند که بعد از انفراغ تناول نمایند و بعد از اندک زمانی که فارغ شدند
و خواستند که تناول نمایند دیدند که تمام آن طعام مضحمل شده است این امر را نزد اطبا
اظهار نمودند اوشان بعد از تفحص بحدس و قیاس دریافتند که برکهای آن شاخه را در هضم
طعام و غذا اثر تمام است و درصدد تجربۀ آن درآمدند و محرر کتاب می کوید که آنچه مشاهده
شده برک آن شبیه ببرک انار و حنا و ریحان است و از ان بزرکتر و عریضتر و ضخیم تر و
شعبهای آن بلندتر و برک بعض نوع آن ریزه تر از بعضی درخت آن شنیده شده که بقدر یک قامت
تا بدو سه قامت و شبیه بدرخت حنا و انار و بر ساق آن قریب بانتها شاخهای باریک رسته
و بر آنها کلهای کوچک و برک آن مدور در بعضی جاها سه عدد و در بعضی جاها چهار عدد بهم
پیوسته شبیه بکل سه برکه و چهار برکه و بر سر شاخها نیز کلی پنج برک و منبت آن ملک
چین و خطا و نیپال و آن انواع و الوان می باشد سفید و سبز و بنفش و تیره و سیاه اما
سفید ریزه برک خوشبوی آنکه برکهای آن بسیار درهم پیچیده باشد از همه اقوی است و بعد
از ان سبز و اما یبس این از ان زیاده و بعد از ان بنفش و بعد از ان سیاه و این از همه
ضعیف تر و زبون تر و نوع اول یعنی خوب و اعلای آن عزیز الوجود و کران بها است و برای
تجارت نمی آورند و سلاطین و حکام آن دیار برای امثال و اقران خود بطریق تحفه و هدیه
بدیار دیکر می فرستند و اما انواع دیکر آن بسیار است خصوصا سبز تیره و سیاه آنکه وافر
و ارزان است و از بعضی شنیده شده که بعضی تا مقیدان مستعمل آن را با غیر مستعمل مغشوش
و تبدیل نموده می فروشند بدین طریق که چون ضابطۀ نصاری است که مطبوخ یعنی جوشانیدۀ
آن را نمی خورند و مضر و بدذائقه می دانند جرم آن را و لهذا آب را خوب جوش نموده بلکه
آن مقدار که ربع آن یا خمس آن کم کردد پس قدری قلیل چای را در ظرفی که چایدان چینی
یا نقره است ریخته آب کرم را بر روی آن می ریزند مثلا در یکمن طبی آب که تخمینا سه
ثلث یک آثار هندی باشد یک درم نهایت یک مثقال از نوع متوسط آن و از نوع اعلای آن کمتر
و از زبون آن بیشتر تا دو مثقال ریخته تا نیم ساعت کامل می کذارند تا قوت و رائحه آن
در آب باز داده شود و آب اندک رنکین کردد پس آب صاف آن را که مطلق دردی و برک در ان
نباشد در پیالها ریخته چون طعم آن با اندک عفوصت و تلخی است برای اصلاح آن با نبات
اندک شیرین نموده می آشامند و اکثر قدری شیر کاو یا شیر بز تازه دوشیده اندک جوشانیده
برای اصلاح یبوست آن نیز در ان ریخته نیم کرم می آشامند پس خدمۀ آنها آن برکهای مستعمل
را خشک نموده و بتدریج جمع نموده در قوطیها و غیر آن بدستور اول پر کرده سر آنها را
بسته می فروشند و فرق میان مستعمل و غیر آن بزهومت رائحه و سیاهی رنک و کم رنک شدن
آب و اندک باز بودن برکها است از هم بخلاف غیر مستعمل آن
طبیعت
ان
کرم
تا آخر دوم و خشک در اواسط آن و نوع اعلای آن کرم در سوم و بعضی سرد می دانند بجهت
تسکین آن عطش و حرارت و التهاب باطن و دفع آن ضرر شراب را و این توهمی است بلکه صدور
افعال مذکوره از ان بسبب تلطیف و تقطیع آنست بلاغم و اخلاط لزجه و معطشۀ ملتهبه را
و دافع رطوبات حادثه از شراب است
افعال
و خواص ان
مقوی
قوی و ارواح و معده و باه مبرودین و مرطوبین و منشط و منعظ و ملطف و مقطع و مفتح و
منضج و مرفق مواد و معرق و مدر بول و مسکن عطش کاذب و صداع بارد و التهاب معده و جشای
دخانی و صاف کنندۀ خون و رنک رخسار و مبدرق ادویه بقعر معده و عمق بدن و منقی معده
و دماغ و جهت ازالۀ بخر و بدبوئی دهن و رائحۀ شراب و سیر و پیاز و طیب و نکهت بغایت
مفید و جهت خفقان و امراض قلب و انتصاب نفس و انبساط نفس و ازالۀ غم و هم و یرقان و
سوء القنیه و استسقا و مراض سدی بواسیر و حبس البول و تقطیر حادث از برودت و ضعف کرده
هریک به تنهائی و یا با ادویۀ مناسبه و ضماد پختۀ آن جهت اورام صلبه و تسکین درد بواسیر
و نطول آن معرق و منوم و در طعم آن اندک تلخی و عفوصتی که دست بنقوع آن در آب کرم بطرز
مسطور و یا جوشانیدن در آب و داخل کردن نبات و شیر جوش داده بسیار کم و زائل می کردد
و لهذا مصلح آن را شیرینی و شیر می دانند و بی شیرینی استعمال نمی نمایند و مضر می
دانند و نیز ناشتا آشامیدن آن مضر و باعث حدوث امراض حاره است خصوص در محرور المزاج
و اما جهت کسی که در معده او اخلاط فاسدۀ لزجۀ ردیه بسیار باشد خصوص که از طعام سابق
در خود ثغلی و جشائی و نفخی دریابد البته نافع است و آشامیدن آن را بسیار کرم نیز مضر
می دانند خصوص در اوقات حاره و مزاجهای کرم و جوانان بالای طعام کرم بلکه نیم کرم آن
را نافع کفته اند و نیز بالای طعام باعث سرعت انهضام و تحلیل آن و ازین جهت نصاری قاطبه
و اتباع اوشان صبح بعد ناشتا و آخر روز وقت انحدار غذا مستعمل دارند و بهترین مصلحات
آن در محرورین نوفل و شیر بز و در مبرودین مشک و قرنفل و بادیان خطائی و زنجبیل و دارچینی
و جهت انعاش حرارت غریزی عود هندی و عنبر و زعفران و دارچینی و امثال اینها است و برای
تقویت باه و دفع مضرت کثرت جماع با خصیه الثعلب و دارچینی و عنبر و نبات و شیر و بالجمله
با هر دوائی که مقوی فعل آن است از دوای مسهل و قابض و ملین و مقوی و غیرها استعمال
نمایند مثلا اکر با تربد و ریوند چینی بجوشانند و بیاشامند صفرا و بلغم لزج را اخراج
نماید و چون با بنفشه و پرسیاوشان و اصل السوس و کل خطمی و بابونه و سناء مکی بجوشانند
و صاف نموده قدری ملح طعام و شکر خام و روغن کل داخل کرده احتقان بدان نمایند تنقیۀ
امعا از فضول لزجۀ بارد نماید بآسانی و همچنین بیان و طرق استعمال آن در قرابادین بتفصیل
ذکر یافت و نیز بهترین طرق استعمال آن آنست که بطور نصاری درینجا ذکر یافت و قهوۀ آن
مقوی قوی و ارواح و باه و معده و منعظ و ممسک است صنعت آن چای قسم اعلی و دارچینی قلمی
و خصیه الثعلب مصری از هریک نیم درم اسکند ناکوری کبابۀ چینی از هریک ربع درمی کوفته
پیخته بدستور مقرر طبخ نموده و حبه و عنبر اشهب در آن کداخته نبات بقدر آنکه آن را
شیرین کرداند داخل نموده نیمکرم بنوشند و اکر پنج عدد قرنفل نیز اضافه نمایند بهتر
است و نیز یک نوع چای دیده شده که از جبال نیپال و بهتنت می آورند کیاه آن فی الجمله
شبیه بکیاه نعناع بقدر یک شبر و زیاده و برک آن اندک باریک و بلند و با خشونت و ضخامت
کمی تازۀ آن زرد رنک و خشک آن اغبر و خاکستری رنک خصوص پشت آن و بسیار لطیف و نازک
به حدی که چون برک آن را در دهان نکاهدارند با اندک زمانی منحل کردد و از ان ثفلی چندان
نماند
طبیعت
آن
کرم
و تر از طبیعت خطائی است و لطیف تر از ان و طریقۀ استعمال این نیز مانند آن و در افعال
و خواص قریب بدان است.
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
////////////
17. فراهم آوری دانستنی های درست تر درباره تاریخ و چگونگی گسترش چای نوشی چینی (Cameilia
theifera)* در میان مسلمانان بس پسندیده است. چنین می نماید که سلیمان، تاجر عرب که پیرامون
سال 851 م مینوشت، نخستین بیگانه
ای باشد که شرحی درست درباره کارگیری برگ چای به عنوان نوشیدنی نزد چینیان داده و
نام نا آشنای ساخ* sāx را برای آن به کار برده است. 4 شگفتا که نویسندگان عربی
که نامشان را بر می شمارم و در امور مربوط به چین چیز نوشتهاند در این جا یکسره
خاموشند. در مجموعه بسیار خوب نوشته های
عربی مربوط به خاور، که فراند با قابلیت تمام گردآوری و تفسیر کرده است، حتی نام
چای هم نیامده است. در دارونامه پارسی ابومنصور و در کتاب بزرگ ابنبیطار نیز نامی
از چای در میان نیست.از سوی دیگر، نویسندگان
چینی در سدههای میانه مثل چو کو ـ فی (Čou K‛ü-fei) و چائو ژو
ـ کوا اشارهای به چای به
عنوان یکی از کالاهای صادراتی چین نکردهاند.
در وضعیت امروزی میتوان به این نتیجه رسید
که عادت نوشیدن چای بیش از سده سیزدهم به باختر آسیا نرسید و بسا که مغولان آن را
گسترانده باشند. در زبانهای مغولی، ترکی،
پارسی، هندی، پرتغالی، یونانی نو و روسی واژه čai ]چای[ را مییابیم که همگی بر پایه č‛a در زبانِ شمالِ چین است.[2] راموسیو (Ramusio) در دیباچه
ویراست خویش از کتاب مارکو پولو که پس از مرگش در سال 1545 منتشر شد، گفته
است از بازرگانی ایرانی حاجی محمد نام، ساخت نوشیدنی از چای را شنیده است. 2
ماندلسلو3 می گوید تا سال 1662 نیز ایرانیان به جای چای، The' ، همچـــنان قهوه Kahwa، میخوردند. در سده
پانزدهم، آ ـ لو ـ تین (A-lo-tin)، فرستادهای از تیین ـ فان
(T‛ien-fan) (عربستان) هنگام پیش
داشت پیشکشهای خود به فغفوری از دودمان مینگ خواستار برگ چای شد. 4
خبرنامه باغهای کیو (Kew
Gardens) از سال 1896 (ص 157)
دارای اطلاعات جالب زیر درباره "چای سفید ایران" است:
"در
گزارش کنســــــــــــــــــــــــــــــولگری در بــــــــــــــــــــــــاره
بازرگانی اصفهان و یزد (Foreign Office, Annual Series 1896, No 1662) نکات زیر
درباره بازرگانی چای در ایران آمده: ’چای سیاه یا چای کلکته همچنان به یک اندازه
برای نوشیدن مردم به ایران وارد میشود؛ سال گذشته بالغ بر دو میلیون پوند ]پیرامون هزار تن[ بوده است. چای سفید را که از چین، یا به سخن درست تر از تونگ کینگ
وارد میشود، تنها در یزد می خوردند و از همین رو کم عرضه است. ‘ جناب آقای جان پریس، کنسول علیاحضرت ملکه در
اصفهان، مقدار کمی از ’چای سفید‘ بالا را به موزه گیاهشناسی اقتصادی پیشکش کردند؛
بسیار مانند آن که در خبرنامه باغهای کــیو زیر نام چای پو ـ اره
(p‛u-erh) آمده (Kew
Bulletin, 1889, pp. 118 and 139). گویــند بهترینش را برای دربار
چین نگاه میدارند. نمونه یزدی جوانههای
بسیار جوان برگ پوشیده از کرکهای نازکی داشت که سبب میشد رخششی سیمگون پیدا کند.
در نتیجه تکانهای سفر کرکها ریخته و گلولههای کوچک زرد رنگ به قطری نزدیک به یک
سانتیمتر شده بودند. گرچه فراوانی کرکهای این نمونه بسیار بیشتر از حدِ معـــــــمول
است، روشن است که این بـــــــــرگها از گیاه چای آســــــام (Camelia theifera, Griff. ) که در بخشهایی از آسام و برمه خودروست ، ولی اینک در برمه، تونگکینگ و نقاط دیگر کشت گسترده دارد
بـــــه دست میآیـــــــد. چای لائو (Lao) (Kew Bulletin, 1892, p. 219) و چـــــــــــــــــــای لپــــــت (Leppett) (Kew Bulletin, 1896, p. 10) از همین گونه به دست آید. نوشیدنی که در ایران از چای سفید سازند
برنگ کاهیِ روشن، با مزه دلنشین چای خوب چینی است. گرچه این چای در بازار انگلستان ناشناخته نیست
چندان ارزشی ندارد.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
//////////
چای
اشاره
در کتب
طب سنتی با نام «چای ختائی» و «چای خطائی» و عربی آن «شای» نام برده میشود. به فرانسوی
درختچه یا بوته آن راTheier و به انگلیسیTea plant نامند.
گیاهی
است از خانوادهTernstroemiaceae وCamelliaceae) و(Theaceae
نیز گویند. نام علمی آنCamellia sinensis (L .) O .Kutze و مترادفهای
آنThea sinensis L . وThea sinensis L .var macrophylla Sieb . وThea viridis L . وThea
cochinchinensis Lour . وThea
chinensis Sims . وCamellia
thea Link . وCamellia
theifera Griff . از طرف گیاهشناسان مختلف نامگذاری شده است.
برگهای
جوان بوته چای که به فارسی چای نامند به فرانسویThe و به انگلیسیTea گفته میشود.
مشخصات
درختچه
چای که از حدود 5 هزار سال قبل در چین شناخته بوده و مصرف میشده، امروزه در اغلب کشورهای
آسیا که برای چای اقلیم مناسبی داشته باشند، کاشته میشود. چای را در قرن سیزدهم میلادی
برای اولین بار مارکوپولو سیاح ونیزی به اروپا وارد کرد و مدتها به علت گرانی و کمیاب
بودن آن فقط مشروب لوکس طبقات بالای جامعه اروپا و درباریان بوده است. از اوایل قرن
هجدهم هلندیها و انگلیسیها از طریق کمپانی معروف هند ورود چای را به اروپا آغاز کردند.
تا قبل از
معارف
گیاهی، ج2، ص: 297
قرن
حاضر در ایران چای کاشته نمیشد و از خارج وارد میگردید. در اوایل قرن حاضر تخم چای
را کاشف السلطنه از چین به ایران وارد کرد و در سواحل دریای خزر که دارای خاک غیر آهکی
است و از نظر خاک و تا اندازهای درجه حرارت مناسب چای میباشد، کاشته شد زیرا چای
مناطق سرد را تحمل نمیکند و در سالهایی که در شمال ایران در زمستان درجه حرارت خیلی
پایین میآید، رشد آن کمی متوقف میشود.
گیاه
چای درختچه یا درخت کوچکی است که دارای برگهای همیشه سبز و ناخزان به رنگ سبز تیره
مایل به سیاه است، ارتفاع آن تا 2 متر و در خاکها و مناطق خیلی مناسب تا 7 متر نیز
میرسد. برگهای آن بیضی نوکتیز که با دمبرگ به ساقه چای متصل میشود. گلهای آن کوچک
سفید اغلب منفرد ولی گاهی بهطور گروهی با تعداد کم (3- 2 عدد) در کنار برگها ظاهر
میشود. میوه آن به رنگ خاکستری و پوشینه دارای 3 قسمت که پس از رسیدن، دانههای آن
که 2- 1 عدد در داخل آن قرار دارد، خارج میشوند. دانه آن روغنی و به رنگ خرمایی است.
برگهای درختچه چای که مصرف دارد محتوی در حدود 3- 2 درصد ماده محرکی به نام تئین
465] میباشد.
از نظر
آب و هوا درختچه چای مناطق خیلی گرم و مرطوب را دوست دارد و در مناطقی نزدیک به استوا
مانند جاوه و سیلان که گرم و مرطوب است، رشد چای بسیار خوب است. درجه حرارت کمتر از
صفر درجه سانتیگراد را تحمل نمیکند و رشد آن متوقف میشود. محصول چای مربوط به مزارع
چایکاری در ارتفاع کم و هم سطح دریا، دارای کیفیت بالایی نیست و چای با کیفیت عالی
در ارتفاعات 2000- 1500 متری این مناطق به دست میآید.
برای
اینکه چیدن برگ چای به سهولت انجام گیرد با هرس کردن درختچه چای مانع از آن میشوند
که ارتفاع آن از حد دسترسی خارج شود.
بهطور
کلی در بازار سه نوع چای عرضه میشود: چای سیاه، چای سبز و سرانجام چای تختهای که
به صورت تختههای شبیه آجر یا بستههای کوچک فشردهشده و یا قرص تهیه میشود. نوع اخیر
چای را معمولا در چین و در روسیه از باقیماندههای چای سبز و چای سیاه در کارخانجات
درست میکنند که البته از نظر کیفیت در درجه پایینی قرار دارد.
معارف
گیاهی، ج2، ص: 298
چای
سبز و چای سیاه هر دو از برگهای چای تهیه میشوند و فقط از نظر رنگ و نوع و روش تهیه
باهم اختلاف دارند.
چای
سبز که به سبب رنگ سبز برگش، به این نام گفته میشود بیشتر از چای سیاه محرک است و
در چین، ژاپن، افریقای شمالی و در روسیه مستعمل است.
چای
خیلی سریع بوها را به خود میگیرد و در نگهداری آن باید دقت شود که در نزدیکی و تماس
با چیزهای بودار نباشد به همین دلیل معمولا آن را در قوطی و ظرفها و جعبههای دوجداره
بستهبندی میکنند. برای مصارف جاری نیز باید سعی کرد در قوطیهای فلزی یا در شیشه
که درب آن خیلی خوب بسته شود، نگهداری شود.
چینیها
از این خاصیت بوگیری چای استفاده کرده و چای را در تماس با گل سرخ و یا گل یاسمن یا
بهار نارنج میگذارند که چای بوی آنها را به خود بگیرد و معطر شود. در اروپا بخصوص
در فرانسه طی چند قرن فقط به عنوان یک گیاه دارویی مورد توجه بود و تنها در قرن اخیر
است که بتدریج چای جای خود را به عنوان یک مشروب غیر الکلی مفید در فرانسه باز کرده
است.
ترکیبات
شیمیایی
از نظر
ترکیبات شیمیایی، کیفیت مخصوص چای به عنوان یک نوشیدنی دلپذیر، مربوط به وجود کافئین
466] یا تئین، چند پولیفنول 467] و اسانس در آن است. در برگهای آن کاروتن، رایبوفلاوین،
نیکوتینیک اسید[468] و پانتوتنیک اسید[469]، اسکوربیک اسید، مالیک اسید، اکسالیک اسید،
کمپفرول 470]، کوئرستین، تئوفیلین 471] و تئوبرومین 472]، کزانتین 473]، هایپوکزانتین
474]، آدنین، صمغ، دکسترین 475]، اینوزیتول 476]، تانن، شیکیمیک
معارف
گیاهی، ج2، ص: 299
اسید[477]
و فلوئوراید[478] وجود دارد.
برگهای
تازه بهاره چای در حدود 014/ 0 درصد و برگهای تازه تابستانه چای در حدود 007/ 0 درصد
اسانس دارد. وجود کزانتین و تئوفیلین و آدنین در برگ چای موجب آن میشود که در صورت
اسراف در خوردن چای عوارضی به نام تئیسم 479] ایجاد شود. دمکرده چای منبع غنی از فلوئوراید
است.
[کیگل*]
معتقد است که تانن چای را باید به نام پولیفنول نامید.
خواص-
کاربرد
دمکردهای
که از برگهای چای و جوانههای آن تهیه میشود، مقوی معده [روا*]، ضد تشنج و معرق [دراگندرف*]،
تقویتکننده اعصاب [اپهوف ، نرمکننده سینه و مدر [چیو*]، آرامبخش [ایشیدویا]، کمککننده
به هاضمه و ضد اسهال خونی میباشد [کروست و پتلو**] و محرک قلب و مغز است [یونگکن
. طبق آنچه که درPen ts'ao Kang Mu آمده است چای
صافکننده صدا، درخشانکننده چشم میباشد. فعالیتهای مغزی و فکری را کمک میکند. مجاری
بدن را باز مینماید و به اصطلاح مفتح است، به هاضمه کمک میکند و آن را تقویت مینماید
و نفخ را از بین میبرد و درجه حرارت بدن را تنظیم مینماید.
دمکرده
چای برای شستوشوی چشم به عنوان محلول ضدعفونیکننده قابض مفید است.
چای
طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت گرم و خشک است و از نظر خواص، مقوی روح و فکر و
معده و نیروی جنسی سردمزاجان و منعظ است.
بازکننده
گرفتگیها و انسداد و اعتدالدهنده اخلاط و رقیقکننده مواد غلیظه و معرق و مدر است.
سردرد را تسکین میدهد و عطش کاذب را رفع میکند. صافکننده خون و درخشانکننده رنگ
چهره میباشد و برای خفقان و بیماریهای قلب و انتصاب نفس (سخت نفس کشیدن و در مواردی
که ناچار باید سر را بالا نگهداشت و کمر را راست کرد تا نفس راحت بیرون آید) و رفع
غم، یرقان، استسقا، بواسیر و بند آمدن مکرر ادرار نافع است. دمکرده آن دبش و کمی تلخ
که مورد پسند اکثر
معارف
گیاهی، ج2، ص: 300
علاقهمندان
به آن است، اگر بجوشانند تلخی و دبشی آن رفع میشود، بخصوص که با قند یا نبات خورده
شود. به همین جهت اغلب چای را شیرین میخورند. خوردن چای بسیار گرم مضر است بخصوص در
فصل گرما و برای مزاجهای گرم و جوانان، اگر بعد از طعام گرم خورده شود مفید است. خوردن
چای بعد از طعام باعث سهولت هضم آن میشود. بهترین اصلاحکننده چای برای گرممزاجان
این است که با فوفل و شیرین بخورند، ولی برای سردمزاجان خوردن با مشک، قرنفل، بادیان
ختائی، زنجبیل و دارچین و برای تقویت قوای جنسی با خصی الثعلب، دارچین، عنبر، نبات،
شیر و بهطور کلی با انواع داروهایی که آثار مختلف آن را در جهتی که مورد نظر است تقویت
نماید، توصیه میشود. مثلا اگر با تربد و ریوند چینی بجوشانند و بخورند بلغم لزج را
خارج سازد و اگر با بنفشه و پرسیاوشان و ریشه شیرینبیان و گل خطمی و یا پونه و سنای
مکی بجوشانند و صاف کنند و کمی نمک طعام و شکر خام و روغن گل داخل آن کرده و تنقیه
کنند، مسهل خوبی برای خارج ساختن فضول لزج سرد میباشد.
قهوه
آن بسیار مقوی روح و معده و نیروی جنسی میباشد و منعظ است. برای تهیه قهوه به این
ترتیب عمل میشود: چای اعلا 2 گرم، دارچین 2 گرم، خصی الثعلب 2 گرم، کبابه چینی 1 گرم
کوبیده و بیخته و دم کنند و قدری عنبر در آن ریخته و آنقدر قند یا نبات بریزند که
شیرین شود و بخورند. اگر 5 عدد قرنفل نیز در آن بریزند بهتر و مؤثرتر میشود.
شاخه
گلدار چای
معارف
گیاهی، ج2، ص: 301
نظری
به تحقیقات علمی جدید در مورد خواص درمانی چای
ممکن
است در بادی امر به نظر کمی نامعقول برسد که چای یعنی معمولیترین نوشابه غیر الکلی
بینالمللی که فقط با ریختن شاید کمتر از یک گرم برگ آن در آب جوش به دست میآید، یک
نوشابهای با خواص درمانی متعددی باشد. ولی دانشمندان که چای را از نظر بررسی خواص
درمانی زیر ذرّهبین تحقیق قرار دادهاند در چای سبز و سیاه که در چین و هند و سایر
مناطق با اقلیمهای مشابه کاشته میشود و رایجترین نوشابه مردم دنیا میباشد، خواص متعدد
درمانی یافتهاند که شاید هیچیک از آن خواص مورد توجه و شناخت مردم مصرفکننده آن
نمیباشد. چای دارای مواد شیمیایی متعددی میباشد که ویروسها و باکتریها را از بین
میبرند و فعالیت عوامل سرطانزا را خنثی میسازند و فشار خون و کلسترول زیاد را کاهش
میدهند و رگهای خونی را حمایت میکنند و سرانجام نوشابه آرامبخش است و در دانش غذادرمانی
از موضوعهای بسیار جالب و مورد توجه میباشد.
چای
به عنوان ضد ویروس
چای
شاید به سبب داشتن انواع تانن که به آن طعم گس مخصوصی را میدهد، بدون تردید یک ضد
باکتری و ضد ویروس است. در 1940 دانشمندان امریکایی کشف کردند که تانن یک نوع ویروس
انفلوانزا را کنترل مینماید. دانشمندان اخیرا پس از تحقیقاتی اعلام نمودند که چای
به صورت مایع دمشده و همچنین تانن چای، ویروس تبخال را مهار میکند ولی فقط دمکرده
آن فعالیت ویروس پولیو را متوقف میسازد. در تحقیقاتی که در کانادا به عمل آمده مشاهده
شده است که چای در لولههای آزمایش تعداد زیادی از انواع ویروسهای بیماریزا را غیر
فعال نموده است.
چای
به عنوان یک مایع شستوشوی دهان و ضد کرمخوردگی و فساد دندان
چای
در درجه اول به علت داشتن مقدار قابل ملاحظهای تانن و فلوئوراید، عامل ناسازگار نیرومندی
با فساد و کرمخوردگی و پوسیدگی دندان است. طبق تحقیقاتی که
معارف
گیاهی، ج2، ص: 302
دکتر
شلبی کاشکت 480]، از محققان درجه اول مرکز تحقیقات دندانپزشکی فورسیت 481] در بوستون
به عمل آورده، چای از ایجاد حفره، پوسیدگی در دندانها جلوگیری مینماید. بررسیهای
دانشمندان ژاپنی نیز نشان میدهد کودکانی که از انواع چای که دارای مقدار زیادی فلوئوراید
است مینوشند خیلی کم به پوسیدگی و کرمخوردگی دندان دچار میشوند. ژاپنیها اخیرا
یک نوع خمیردندان ساخته و به بازار عرضه کردهاند که پایه ساخت آن تانن میباشد. طبق
تحقیقاتی که روی جانوران آزمایشگاهی به عمل آمده نیز وجود نیروی ضد فساد دندان در چای
مورد تأیید قرار گرفته است. محققان تایوان در آزمایشی دهان تعدادی موش را مرتبا با
مایع دمکرده چای آغشته نموده و ملاحظه کردهاند که پیشرفت پوسیدگی دندان 2/ 1 تا
4/ 3 کاهش یافت. در سال 1983 دانشمندان دانشگاه ایالتی اوهایو و دانشکده دندانپزشکی
دانشگاه واشنگتن به تعدادی موش باکتریهای موجد فساد و کرمخوردگی دندان تلقیح نموده
و مرتبا به آنها قند دادند. ضمنا دمکرده چند نوع چای شامل دمکرده برگهای چای سبز
چینی و دمکرده برگهای چای سیاه هندی و انواع دیگر آماده نمودند که موشها به مدت 5
هفته آن چایها را مینوشیدند. در انتهای مدت آزمایش البته چند لکه روی دندانهای موشها
ظاهر شده بود ولی خیلی کمتر از موشهایی که در این مدت از این چایها نخورده و فقط آب
ساده خورده بودند. یکی از انواع چای به نام یونگهایزن 482] تعداد لکههای سیاه پوسیدگی
را به نصف تقلیل داده بود.
محققان
مرکز تحقیقات فورسیت در پژوهشهای خود دریافتند که بین چندین نوع مواد خوراکی ضد پوسیدگی
دندان شامل قهوه، عصاره میوهها و ...، چای از همه مؤثرتر میباشد. در این آزمایشها
نوع چای مصرفی لیپتون ساده بوده که 3 دقیقه در آب جوش دم شده بوده است. در این آزمایشها
نشان داده شده است که چای تا 95 درصد از تشکیل دکستران 483] که منجر به پوسیدگی دندان
میشود جلوگیری نموده است. دکستران ماده چسبناکی است که از درهم آمیختن و واکنش بین
باکتریها و شکر ایجاد و به دندانها میچسبد.
معارف
گیاهی، ج2، ص: 303
چای
به عنوان نوشابه ضد سرطان
دانشمندان
هر سال که از عمر پژوهشی آنها میگذرد بیشتر به ضد سرطان بودن چای معتقد میشوند. تحقیقات
نشان میدهد همان انواع تاننهای موجود در چای که ویروسها و باکتریها را از بین میبرد،
میتواند پیشرفت انواعی سرطان را نیز متوقف نماید. در ژاپن که دانشمندان مرتبا با تلاشی
قابل تحسین درصدد پیدا کردن ضد سرطانهای طبیعی خوراکی هستند و تحقیقات دامنهداری انجام
میدهند. معتقدند که تا به حال چای یا به عبارت روشنتر چای سبز مقام اول را احراز نموده
است. در 1985 عدهای از دانشمندان درجه اول مؤسسه ملی ژنتیک ژاپن طی گزارشی اعلام کردند
که در چای سبز ژاپن یک نوع تانن به نام اپیگالو- کاتچین- گالات 484] وجود دارد که
از عوامل نیرومند ضد موتاسیون سلولی و در نتیجه از عوامل ضد سرطان است. بین صدها نوع
گیاهی که دانشمندان ژاپنی در یک برنامه وسیع مطالعاتی به منظور یافتن بهترین و مؤثرترین
گیاه ضد موتاسیون سلولی تحت بررسی قرار دادند، چای سبز به نام علمی «کاملیا سایننزیس»[485]
در آزمایشگاه نیرومندترین اثر را داشته است. و قسمت بسیار جالب در این تحقیقات بهطوری
که ژاپنیها اعلام کردهاند این است که ماده شیمیایی چای سبز برای سرکوبی تومورهای
سارکوما[486] در موشها نیز مؤثر است و به علاوه اشخاصی که معمولا چای سبز مینوشند
نرخ ابتلای به سرطان معده در آنها خیلی کمتر از سایر اشخاص است.
سارکوما
سرطانی است که معمولا در ماهیچهها، استخوانها و سایر نسوج ارتباطی ظاهر میشود و ممکن
است در استخوانها، مثانه، کلیه، کبد، ریهها و طحال نیز دیده شود.
محققان
کانادایی در مرکز تحقیقات کلمبیای انگلیس نیز دریافتهاند که چای بر علیه تشکیل نیتروزامینها[487]
مبارزه میکند. (نیتروزامینها دستهای از عوامل نیرومند سرطانزا هستند که در جانوران
آزمایشگاهی موجب ایجاد انواع سرطان میشوند).
ترکیبات
شیمیایی موجود در چای از جمله تانن، نیتروزامینها را حتی بهتر از ویتامینC
معارف
گیاهی، ج2، ص: 304
که معمولا
برای این هدف مصرف میشود، سرکوب و منکوب میکند. و مقدار کمی دمکرده چای از انواع
ژاپنی- چینی یا سیلان در آزمایشها اثر ضد عوامل سرطان از خود نشان داده است. دکتر هانس
استیچ 488] از مرکز تحقیقات عوامل سرطانزای محیط زیست میگوید: «چای و قهوه دارای مقدار
زیادی فنولیک اسید[489] هستند و فنولیک اسیدها مواد ضد عوامل سرطانزا و ضد اکسیدکنندهها
میباشند». در یک پژوهش دکتر استیچ دریافته است که خوردن روزانه چند فنجان چای بهطور
معمول بر ضد عوامل سرطانزایی که در ماهی نمکسود تخمیرشده چینی به نام پاکویک
490] وجود دارد بسیار مؤثر است. ماهی نمکسود تخمیرشده چینی از خوراکیهایی است که
خوردن آن احتمال ابتلای به سرطان بینی را در هونگکونگ و جنوب چین و فیلیپین و اندونزی
افزایش داده است. به دلایل فوق است که دانشمندان معتقدند که چای ممکن است از دشمنان
عوامل سرطانزا باشد. این خاصیت چای در حیوانات و در کشتهای نسج در آزمایشگاه نیز نشان
داده شده است. و در پژوهشهای دیگری تأیید شده است که چای و قهوه هر دو تشکیل نیتروزامین
را حتی در انسان متوقف کردهاند. دکتر استیچ تا آنجا به خواص ضد سرطانی چای معتقد است
که برای متوقف کردن پیشرفت سرطان دهان در مورد اشخاصی که در مناطق مختلف دنیا توتون
میجوند و یا اشخاصی که انفیه به کار میبرند، معمولا کپسولهای کاتچین 491]، که از
برگهای چای استخراج شده باشد، به کار میبرد. به علاوه تحقیقات جدید علمی دیگری در
ژاپن، روسیه و هند نشان میدهد که چای ممکن است بدن انسان را از آثار زیانآور تشعشعات
در درازمدت حفظ کند. دانشمندان ژاپنی معتقدند و مدعی هستند که کاتچینهای چای، ماده
استرونتیوم 90[492] (یا استرونسیوم 90) را قبل از اینکه در مغز استخوانها مستقر شود
از بدن خارج میسازند.
آثار
چای در بیماریهای عروقی قلب
دانشمندان
روسی پس از اجرای طرحهای تحقیقاتی گستردهای روی بیماران
معارف
گیاهی، ج2، ص: 305
دریافتهاند
که چای بخصوص کاتچینهای موجود در چای آثار نیرومندی برای تأخیر انداختن پیشرفت تصلب
شرایین و تقویت عروق مویین و رقیق کردن خون و کاهش فشار خون، در متابولیسم بدن انسان
دارد. مثلا میخائیل بوکوچاوا[493] در مؤسسه بیوشیمی باخ در مسکو گزارش میدهد که در
بیماران روسی چای فشار خون بالا را کاهش داده، سردرد را برطرف میکند، عروق خونی را
تقویت نموده و از ایجاد لخته خون در رگها جلوگیری مینماید، او معتقد است که کاتچینهای
چای از هر دارویی برای تقویت عروق مویین مؤثرتر است. تحقیقات دیگری نیز آثار مفید چای
را در حمایت عروق قلبی تأیید مینماید. در اواخر سالهای 1960 دانشمندان آزمایشگاه لاورنس
لیورمور[494] در دانشگاه کالیفرنیا درجه تصلب شرایین را در شریانهای اکلیلی قلب و شریانهای
مغز در حدود 300 نفر از قفقازیها که عادت به خوردن قهوه دارند و 100 نفر چینی که چایخور
بودهاند طی 14 سال در بررسی جسد آنها اندازهگیری نمودند. نتیجه این است: آنهایی که
چای میخوردهاند فقط 3/ 2 آنهایی که قهوه میخوردهاند آسیب عروق قلبی داشتهاند و
همچنین آنها که چای میخوردهاند 3/ 1 آنهایی که قهوه میخوردهاند به عروق مغزی آنها
آسیب وارد شده است. سپس برای آزمایش به رژیم غذایی تعدادی خرگوش، غذاهای پرچربی و انواع
نوشابهها را وارد نموده و مشاهده شده است خرگوشهایی که به عنوان نوشابه چای خورده
بودند از همه کمتر به آئورت 495] آنها آسیب وارد شده است، حتی از خرگوشهایی که آب ساده
خوردهاند نیز خیلی کمتر دچار ناراحتی و آسیب آئورت شدهاند و به این ترتیب نشان داده
شد که چای از حامیان آئورت است و از تشکیل آتروما[496] (یعنی تشکیل پلاکهای انسداد
عروق) در آئورت جلوگیری میکند. اگر چای بیدرنگ بعد از غذاهای پرچربی خورده شود خیلی
بهتر با تصلب شرایین مبارزه میکند.
تحقیقات
ژاپنیها در سالهای 1980 نشان میدهد که چای کلسترول و تریگلیسرید را در حیوانات و
انسان که از غذاهای پرچربی استفاده میکنند کاهش میدهد و در این باره نظریه این است
که تاننهای موجود در چای سبز میزان کلسترول را در سطح عادی نگه میدارد و در تحقیقات
دیگری نشان داده شده است که تاننهای
معارف
گیاهی، ج2، ص: 306
چای
کبد را نیز محافظت میکند.
چای
به عنوان مسکّن ملایم و کاهنده فشار خون
دانشمندان
و محققان کالیفرنیا در سال 1984 گزارش نمودهاند چای سبز که کافئین آن گرفته شده باشد
خاصیت مسکّن ملایم در موش نشان داده است. طبق نظر دکتر جیمز هانری 497]، یکی از استادان
روانپزشکی در دانشکده پزشکی لومالیندا، چای بدون کافئین با تأثیری که روی اعصاب مرکزی
و سیستم اعصاب و ترشحات غدد داخلی جانوران میگذارد به نظر میرسد که اثر مسکّن و آرامبخش
دارد. چای قطعا در کاهش فشار خون جانوران تأثیر دارد و به علاوه دیده شده است موشهایی
که مرتبا چای خوردهاند بیشتر عمر کردهاند. دکتر هانری این خاصیت را متأثر از مواد
بایوفلاوونوئید[498] در چای میداند. دانشمندان فرانسوی نیز تأیید نمودهاند موشهایی
که با دو نوع خاص ترکیبات فلاوونوئید[499] تغذیه شدهاند فشار خون آنها محسوسا کاهش
یافته است. محققان فرانسوی معتقدند که خاصیت بایوفلاوونوئیدها در مورد کاهش فشار خون
احتمالا شبیه اثر داروهای بتابلوکر[500] نظیر ایندرال است.
دانشمندان
ژاپنی مادهای از چای سبز و سیاه جدا کردهاند که قند خون را کاهش میدهد. دانشمندان
و محققان ژاپنی در عین حال که خواص متعدد چای را در مورد حمایت عروق خونی و سرکوبی
سرطان و عمر دراز قبول دارند ولی معتقدند که هیچیک از این خواص ناشی از یک ماده خاص
در چای نیست، بلکه تأثیر مجموعهای از انواع مواد شفابخش در چای است که بهطور توأم
و باهم در یک مجموعه این آثار را دارند. ژاپنیها از چای 4 نوع مختلف کاتچین 501] جدا
کردهاند که همه آنها ضد اکسیدکنندهها هستند. ضد اکسیدکنندهها به مقدار زیاد در برگ
چای خشک و در چای دمکرده از برگ در هر دو وجود دارد. محققان و کارشناسان روسی و کانادایی
نیز خاصیت ضد اکسیدکننده بودن چای را تأیید میکنند.
معارف
گیاهی، ج2، ص: 307
توصیهها:
1. چای
سبز در تحقیقات مختلف از نظر خواص درمانی آثاری قویتر از چای سیاه نشان داده است.
مقدار انواع کاتچین در برگهای چای سبز دو برابر بیشتر از چای سیاه است. البته هر قدر
چای پررنگتر باشد خواص آن از این نظر بیشتر است. (البته باید به مضرات چای پررنگ از
سایر جهات نیز توجه داشت.)
2. اگر
به دلایل پزشکی خاصی کافئین برای شخصی مناسب نیست ممکن است از چایهای بدون کافئین
استفاده نمود. گرفتن کافئین از برگهای چای اثری در ظرفیت درمانی سایر ترکیبات شیمیایی
چای نمیگذارد.
3. همواره
سعی شود چای داغ خورده نشود. دلایلی در دست است که خوردن چای خیلی داغ (نظیر هر نوع
نوشابه خیلی داغ) ممکن است به مخاط گلو و نای آسیب برساند و منجر به سرطان شود. در
یک تحقیق جدیدی که در هند انجام شده دیده شده است اشخاصی که زیاد چای میخورند بیشتر
مستعد ابتلای سرطان نای هستند. تا چند سال قبل دانشمندان تصور میکردند شاید در چای
عاملی وجود دارد که موجب سرطان نای میشود ولی حالا معتقدند که این ضرر چای مربوط به
چای داغ خوردن است. در ژاپن به مردم اخطار و اعلام خطر میشود که از خوردن چای داغ
پرهیز کنند.
مضرّات
احتمالی چای
1. چای
دندانها را لکهدار و سیاه میکند.
2. در
چای ترکیباتی از جمله کافئین وجود دارد که احتمال مبتلا شدن به بیماری ایجاد سیست
502] در پستان را در برخی زنها افزایش میدهد، البته این موضوع هنوز کاملا و صددرصد
تأیید نشده است. مقدار کافئین در برگهای چای زیاد است ولی در یک فنجان مایع چای دمشده
ثلث یک فنجان قهوه کافئین وجود دارد. کافئین از محرکهای سیستم اعصاب مرکزی است.
3. چای
ترشح اسید معدی را تحریک میکند بنابراین برای اشخاصی که زخم معده دارند توصیه نمیشود
ولی آن را میتوان با کمی شیر و شکر مخلوط کرد. ولی باید توجه کرد که شیر برخی از ترکیبت
مفید چای نظیر تاننها را خنثی و بیاثر میکند.
4. افراط
در خوردن چای ممکن است جذب آهن آلی از خوراکیهای گیاهی را
معارف
گیاهی، ج2، ص: 308
متعسر
سازد و موجب کمخونی شود. بخصوص در مورد اطفال توصیه میشود که زیاد چای نخورند تا
مبادا موجب کمخونی آنها شود.
5. افراط
در خوردن چای یعنی در حدود 2 لیتر در روز ممکن است ایجاد یبوست نماید.
بحثی
درباره رسم انگلیسیها در مورد اضافه کردن شیر به چای
حد اقل
تا سال 1660 میلادی چای در انگلستان یک نوشابه غریب خارجی زیانآور تلقی میشد و فقط
در برخی ناراحتیها به عنوان دارو مصرف میشد، ولی از زمانی که صاحبنظران پزشکی آن
سامان اعلام کردند چای را میتوان خورد مشروط به اینکه کمی شیر به آن اضافه شود چای
در انگلستان مرسوم شد. پروتئین شیر فعالیت تاننهای چای را مهار کرده و زیانهای آن را
از بین میبرد، و هنوز هم عدهای فکر میکنند که علت کمی سرطان نای در انگلستان در
اثر عادت آنها به خوردن چای با شیر است. ولی تا به حال هیچ قراین علمی این نظریه را
تأیید ننموده است. اضافه کردن شیر به چای ممکن است برخی از آثار نافع چای را خنثی کند
از جمله ممکن است آثار ضد سرطانی آن را که ناشی از وجود ترکیبات تانن میباشد از بین
ببرد. شیر همچنین فعالیت فلوراید مفید ضد کرمخوردگی دندان موجود در چای را متوقف مینماید.
ولی فقط اگر شخص مبتلا به اولسر باشد ممکن است اضافه کردن شیر به چای فکر خوبی باشد،
زیرا شیر توانایی آثار تاننهای چای را که محرک افزایش ترشحات عصیر معده هستند خنثی
میکند.
معارف
گیاهی، ج2، ص: 309
چای
جاوه
اشاره
در ایران
چای نمسه و چای آلمانی گفته میشود. برگ درختچهای است که به فرانسویThe de java و به انگلیسیJava tea گفته میشود. این نامها برای برگ
و برای درختچه استعمال میشود. گیاهی است از خانوادهLabiatae ، نام علمی آنOrthosiphon grandiflorus Boldingh . و
مترادف آنOrthosiphon stamineus Benth
. میباشد.
در مدارک
امریکایی نام گیاه راOrthosiphon aristatus (B I .) Miq
. و دو گونه بالا را مترادفهای آن ذکر میکنند.
مشخصات
درختچهای
است که بلندی آن حدود یک متر است. برگهای آن بزرگ و هر دو طرف آن پوشیده از کرک دندانهدار
معطر و بوی آن شبیه بوی چای معمولی است.
گلهای
آن ابتدا سفید و پس از چندی آبیرنگ میشود.
این
گیاه در جاهای مرطوب و کنار استخرها میروید. بومی مناطق حاره و امریکا و استرالیا
است.
ترکیبات
شیمیایی
از نظر
ترکیبات شیمیایی برگهای آن دارای اسانس روغنی فرّار و گلوکوزیدی به
معارف
گیاهی، ج2، ص: 310
نامOrthosiphonin است. بررسی دیگری نشان میدهد
که در برگها یک گلوکوزید و 65/ 0 درصد اسانس وSaponin وPhytosterol وTannin است. در اسانس آن یک ماده متبلور
مشخص شده است. در قسمت غیر فرّار عصاره برگ موادSito -sterol وa -Linoleic acid وB -Linoleic acid و یک آلکالوئید یافت میشود و
به علاوه در گیاه املاح پتاسیم وجود دارد]G .I .M .P[ .
در گزارش
تجزیه شیمیایی دیگری آمده است که در گیاه یک گلوکوزید به نامOrthosiphonin و در برگهای گیاه و سرشاخههای
آن مقدار زیادی پتاسیم وUrea
وUreids وجود دارد
[وان دراسلیسن**].
خواص-
کاربرد
در تایوان
از دمکرده برگهای درختچه به عنوان مدر استفاده میشود.Van der sleesein میگوید که تقریبا در تمام مناطق
اندونزی و کمتر در فیلیپین مانند چای دم میکنند و مصرف مینمایند.
در شبهجزیره
مالایا از آن در موارد نزله مثانه استفاده میشود [برکیل*]. و برای بیماریهای مختلفی
نظیر التهاب کلیه یا نفریتیس و وجود سنگ در کلیه یا نفرولی تیازیس 503] و تجمع اورین
یا ادرار در کلیه به علت انسداد مجاری آن و سنگ مثانه و تصلب شرایین یا ضخیم شدن و
سفت شدن شریانها و نقرس و سرانجام روماتیسم بسیار مفید است [اوکابه*]. برای سنگ کیسه
صفرا و بیماری قند نیز مفید است [کلوپنبرگ- ورستیغ . مصرف برگهای تازه آن معمولا تهوعآور
است [آتندولی .
علت
اینکه آن را چای آلمانی نیز میگویند شاید به این دلیل باشد که سابقا این چای در آلمان
بستهبندی شده و به ایران وارد میشده است. ولی در حال حاضر در مواقعی که واردات آن
آزاد باشد، مستقیما از بندر باتاویا به ایران وارد میشود.
معارف
گیاهی، ج2، ص: 311
/////////
*Camellia oleifera
From Wikipedia, the free encyclopedia
Oil-seed camellia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
C. oleifera
|
Camellia
oleifera,
which originated in China, is notable as an important source of edible oil
(known as tea
oil or
camellia oil) obtained from its seeds.[1] It is commonly
known as the oil-seed camellia or tea oil camellia,
though to a lesser extent other species of camellia are used in oil
production too.
It
is widely distributed in China and is cultivated extensively there. It is found
in forests, thickets, banks of
streams and foothills at elevations of 500 to 1,300 metres.[2]
This
species looks much similar to Camellia sasanqua except the dark
green, evergreen leaves are a bit larger, three to five inches long and two to
three inches wide. Single, white, fragrant flowers are produced in mid to late
fall, and this large shrub or small tree will reach a height of 20 feet with
thin, upright, multiple trunks and branches. The crown forms a rounded or oval
vase with lower branches removed.[3]
The
seeds of Camellia oleifera can be pressed to yield tea oil, a sweetish seasoning
and cooking oil that should not be confused with tea tree oil, an essential oil that
is used for medical and cosmetic purposes and originates from the leaves of a
different plant. Tea oil is commonly over 80% monounsaturated fat. Oleic acid is essential to
human health; one of its effects is to reduce LDL ('bad
cholesterol'). Tea oil is also high inlinoleic acid, an essential fatty acid
from the omega-3 group, which is important in the development and maintenance
of the nervous system and physiological functions. Camellia seed oil also has
anti-obesity properties. This oil is considered to have the highest antioxidant
contents, higher than that of olive oil, or that of other high quality
oils. [4]
Tea
oil is also known as "Tea Seed Oil" when sold as cooking oil in
supermarkets throughout Australia, New Zealand and the United States.[5]
It
can also be used in textile manufacture, soap making and as an illuminant.[2] Camellia oil is
also traditionally used to protect Japanese woodworking tools and cutlery from
corrosion and is currently sold for that purpose.[6][7]
Tea seed oil is the name given
to the oil created by pressing the seeds of Camellia oleifera.
Tea tree oil is derived
from Melaleuca alternifolia which is native
to Australia and unrelated to
the tea plant discussed here.
Tea tree is a name sometimes
applied to a number of different species of plants endemic to Australia. These plants are
unrelated to the tea plant.
Jump up^ "Fatty Acid
Composition and Antioxidant Activity of Tea (Camellia sinensis L.) Seed Oil
Extracted by Optimized Supercritical Carbon Dioxide", International Journal of
Molecular Sciences, published online Nov 8, 2011
Jump up^ Odate, T:
"Japanese Woodworking Tools: Their Tradition, Spirit, and Use" page
174. Linden Publishing, Reprint edition 1998.
Jump up^ Nakahara, Y; Sato,
H.; Nii, P.: "Complete Japanese Joinery: A Handbook of Japanese Tool Use
and Woodworking for Joiners and Carpenters" pages 5, 15, 28. Hartley &
Marks Publishers, 1998
//////////
چای سفید نوعی چای است که از جوانه ها و گلبرگهای تازه گیاه
چای به دست می آید. برای جلوگیری از اکسایش ،این گلبرگهای تازه را در نور طبیعی آفتاب
خشک کرده و سپس مراحل بعدی تهیه چای را طی می کنند. نام گذاری چای سفید بدین نام ناشی
از پرزهای سفید نقره ای جوانه های نشکفته گیاه چای است که به آن ظاهری سفید می دهد،
هر چند دم کرده آن به رنگ زرد کم رنگ است.
///////////
شاي أبيض[عدل]
Question book-new.svg المحتوى هنا ينقصه الاستشهاد بمصادر.
يرجى إيراد مصادر موثوق بها. أي معلومات غير موثقة يمكن التشكيك بها وإزالتها. (مارس
2016)
أحد أنواع الشاي الأبيض
يعتبر الشاي الأبيض من أندر أنواع الشاي, وهو مشروب خفيف الطعم,
ولإنتاجه يتم قطف البراعم الصغيرة لشجرة الشاي وكذلك الأوراق الصغيرة بعناية ورفق,
ويتم تجاهل الأوراق الكبيرة والعادية, ويتم تجفيفها بعد ذلك بعناية أيضاً.
ويؤكد خبراء التغذية على أن دول العالم المتقدم بدأت في تداول
نوعية معينة من الشاي يطلق عليها الشاي الأبيض ويحتوي على مركبات البوليفينول وهي تعمل
على تقوية الجهاز المناعي للجسم والحماية من السرطان.
وكان الشاي الأخضر يحتل المرتبة الأولى في هذا المجال بالمقارنة
بالشاي التقليدي إلا أن الشاي الأبيض بدأ يحتل هذه المرتبة نظرا لتمتعه بطعم ومذاق
جيد. والشاي الأبيض عبارة عن الأوراق الصغيرة جدا في مرحلة التفتح من البراعم وتتميز
هذه الأوراق بوجود كمية من الشعيرات الزغبية البيضاء من السطح السفلي لكل وريقة ولهذا
السبب أطلقوا عليه اسم الشاي الأبيض ، وتعتبر الصين واليابان من أهم الدول المنتجة
والمصدرة لهذا النوع من الشاي .
بحثت مئات الدراسات في الخصائص الصحية للشاي الأخضر والأسود
.ولكن الدراسة الجديدة حولت الاهتمام نحو الشاي الأبيض الذي يتفوق في مزاياه الطبية
على كلا النوعين . فقد وجد الباحثون أن استخدام أوراق الشاي سواء كان من النوع الأخضر
أو الأسود دون معالجتها .
وهو ما يسمى بالشاي الأبيض .. يضمن الحصول على أكبر مقدار
ممكن من المواد المفيدة المضادة للأكسدة التي تعرف بمركبات( بوليفينول ) النشطة ..
ووجد الباحثون عند اختبار قدرة هذا الشاي على عكس الطفرات الموجودة في خلايا البكتيريا
.. أن فاعليته كانت أقوى من النوع الأخضر .. نظرا لوجود أنواع إضافية من مركبات ( بوليفينول
) القوية وكميات أكثر من مركبات ( ميثلزانثين) كالكافيين وثيوبرومين التي تمنحه صفاته
المقاومة للطفرات ..
من جانب آخر أثبت باحثون مختصون أن بالإمكان تخفيف حالات الأكزيما
والطفح الجلدي بشرب ثلاثة أكواب يوميا من الشاي .. ويتوقع الباحثون أن مركبات ( بوليفينول)
المعروفة بقوتها كمواد مضادة للأكسدة هي المسؤولة عن الخصائص الوقائية للشاي الذي يخضع
لعمليات معالجة أقل من الشاي الأسود العادي .. وخاصة في إيقاف التفاعلات الجلدية المسببة
للأكزيما ..
محتويات [أظهر]
فوائد الشاي الأبيض[عدل]
يحتوي الشاي الأبيض على الكثير من الفوائد الصحية التي تفوق
أي نوع آخر من الشاي عرفه الإنسان. وقد تم اكتشاف الشاي الأبيض بداية في إحدى المقاطعات
الصغيرة في الصين قبل ما يقرب من الألف سنة. فقد كان يُشرب كأحد الأنواع الشائعة من
الشاي كما كان يستخدم في الإستشفاء. بحلول عام 2010 أصبح الشاي الأبيض وعلى نحو متزايد
ضمن الخيارات المفضلة لدى أكثر الغربيين، حيث بدأ استخدامه كوسيلة من وسائل الحمية
الغذائية، وقد ساعد على انتشاره توفره بسهولة وعدم تسببه في أي أعراض جانبية. ويتميز
الشاي الأبيض بطعم خفيف مقارنة بالشاي الأسود أوالشاي الأخضر، وبالإمكان تناول كميات
كبيرة منه تصل إلى خمسة أكواب في اليوم دون أي أضرار جانبية. ولكن ما الذي يجعل الشاي
الأبيض خيارا أفضل للصحة مقارنة بأنواع الشاي الأخرى؟ يكمن السر فيما يحتويه الشاي
الأبيض من مكونات! معظم الخصائص الشفائية للشاي الأبيض تأتي بسبب احتوائه على كميات
غير عادية من مضادات الأكسدة. وتعرف مضادات الأكسدة بأن لها الكثير من الفوائد الصحية،
ولا شك أن تناول الشاي الأبيض هو وسيلة جيدة للإستفادة منها. سنحاول في هذا المقال
تسليط الضوء على مزايا الشاي الأبيض والفوائد التي يقدمها لصحة الإنسان:
الوقاية من السرطان[عدل]
على الرغم من أن ذلك لم يثبت بعد، إلا أن الشاي الأبيض يحتوي
على الكثير من مضادات الأكسدة التي يطلق عليها اسم (flavanoids).
هذه المضادات لها مزايا خاصة تجعلها تمنع تشكّل أي خلايا سرطانية جديدة وفي ذات الوقت
تقوم بالقضاء على الخلايا القديمة المسببة للسرطان. بالطبع لا يعني ذلك أن تتوقف عن
علاج السرطان بالوسائل الطبية وتقتصر على تناول الشاي الأبيض. ما نقوله هنا هو أن الإستهلاك
المنتظم للشاي الأبيض من الممكن أن يساعد في تقليل احتمالات الإصابة بالسرطان. وهي
ظاهرة جديدة لا زالت قيد الدراسة والبحث .
التخلص من الدهون[عدل]
يساعد الشاي الأبيض على التخلص من الدهون، ذلك أنه يعمل على
زيادة معدل التمثيل الغذائي في الجسم وبالتالي يزيد من معدل استهلاك السعرات الحرارية
مما يساعد على فقدان الوزن. وللشاي الأبيض القدرة على رفع معدل التمثيل الغذائي لأنه
يحتوي على كميات كبيرة من مضادات الأكسدة تفوق تلك الموجودة في أنواع الشاي الأخرى.
وذلك يجعله خيارا أفضل لأولئك الذين يرغبون في إنقاص أوزانهم. وأستطيع القول أنه أكثر
فعالية حتى من الشاي الأخضر.
يخفض الكوليسترول[عدل]
الكوليسترول، وبخاصة النوع السيئ دون شك يضر بصحتك. وللأسف
أنه أصبح مشكلة يعاني منها الكثير من الأشخاص بمجرد وصولهم إلى سن الأربعين. ويعتبر
الشاي الأبيض متميزا من حيث أنه يقلل معدل الكوليسترول السيئ في حين يزيد معدل الكوليسترول
الجيد. وهو يقوم بذلك عن طريق استخدام مادة كاتشين (catechins)
والتي هي شكل من أشكال مضادات الأكسدة. حيث يحتوي الشاي الأبيض على كميات وفيرة جدا
من الكاتشين. ولا شك أن إضافة الشاي الأبيض إلى نظامك الغذائي سيكون أمرا مفيدا جدا
وبخاصة إذا كان سنك قد تجاوز الأربعين. كما أن هناك فائدة أخرى للشاي الأبيض تفيد الأشخاص
الذين اقتربوا من سن الخمسين .
يخفض ضغط الدم[عدل]
يتميز الشاي الأبيض بقدرته على تخفيض ضغط الدم. حيث يقوم بذلك
من خلال تخفيف الدم وتحسين وظائف الشرايين. وهي عملية طويلة المدى، مما يعني أنك إذا
كنت تعاني من ضغط الدم، فإن إضافة الشاي الأبيض إلى نظامك الغذائي قد يساعد في تخفيض
ضغط دمك بشكل عام. وذلك لا يعني أن يكون بديلا عن العلاج الطبي الذي تتناوله لضغط الدم
إنما هو علاج بالأعشاب من الممكن أن يساعد في تخفيض ضغط دمك على المدى الطويل. ولا
شك أن تميز الشاي الأبيض بقدرته على تخفيف الدم وتنظيم الضغط يجعله وسيلة جيدة للحفاظ
على سلامة القلب. ويبدو أن للشاي الأبيض القدرة على وقاية الشخص من الأمراض القلبية.
يقضى على البكتريا[عدل]
أن الشاي الأبيض يحتوي على كميات وفيرة من مضادات الأكسدة.
وهي تساعد على تقوية جهاز المناعة الذي يعمل على حماية الجسم من دخول البكتريا والفيروسات.
وبالتالي يؤدي ذلك إلى التقليل من الإصابة بالعدوى ويجعل الشخص يتمتع بصحة جيدة. وهو
يساعد المصابين بمرض نقص المناعة ( الإيدز) حيث يقوي النظام المناعي، فيقلل من فرص
الإصابة بالإنفلونزا أو الرشح الموسمي التي عادة ما يصاب بها مريض الإيدز بسهولة.
يحافظ على صحة الجلد ويمنع الإصابة بحب الشباب[عدل]
تعمل مضادات الأكسدة الموجودة في الشاي الأبيض على تخليص الجلد
من الجذور المتجمعة. هذه الجذور المتجمعة التي تظهر بسبب التغذية السيئة وكذلك بسبب
المكوث في الشمس لفترات طويلة، من الممكن أن تكون سببا في ظهور الشيخوخة المبكرة للجلد.
يساعد تناول الشاي الأبيض بشكل يومي على المحافظة على الجلد أكثر شبابا. يمكنك استعمال
الكريمات التي تحتوي على الشاي الأبيض كمكون أساسي والتي ستجعل الإستفادة من مزايا
الشاي الأبيض في الحفاظ على صحة الجلد أكثر فعالية. كما يساعد الشاي الأبيض في الحماية
من حب الشباب. والمعروف أن السبب في ظهور حب الشباب هو ارتفاع نسبة السموم المتراكمة
داخل الجسم . لذا فإن مضادات الأكسدة الموجودة في الشاي الأبيض تعمل على تخليص الجسم
من السموم الزائدة مما يحافظ على البشرة نقية ويحمي الجلد من الإصابة بالأمراض الجلدية
ذات العلاقة.
▼ ع ن ت
الشاي
الشاي الأحمر
شاي أسام · شاي وويي · شاي سيلون · شاي دارجيلينغ · شاي ديانهونغ
· كيمون · لابسانج سوتشونج · شاي كرك · نيباليس · نيلجيري · أورانج بيكو · تيبيتي
· الشاي التركي · ينج دي هونج
شاي التنين بالسواد
شاي باي جي جوان · شاي دا هونج باو · دارجيلنغ التنين بالسواد
· شاي دون دينج (تونج- تينج) · شاي دونغ فانغ رن مى · شاي هونين جوي (جولدن أوسمانثاس)
· شاي كوي لان · شاي بوتشونج · شاي رو جوي · شاي شوي جين غوي · شاي شوى شيان (شاي شوي
زيان) · شاي تاي لوهان · شاي تايجوانين (شاي أيرون بودها)
الشاي الأخضر
شاي أراتشا · شاي بانتشا · شاي الباي لو تشون · شاي التشان
مي · شاي الدافانج · شاي الجينمايكا · شاي الجوبيان · شاي جانباودر · شاي جيوكورو
· شاي هوجيتشا · شاي الهو كوي · شاي هانج شان ماو فينج · شاي الكابوستشا · شاي كامايريتشا
· شاي الكوناتشا · شاي كوكيتشا · شاي لونجين · شاي الماتشا · شاي ماو جيان · شاي المتشا
· شاي المنج دينج جان لو · شاي سنتشا · شاي تماريويوتشا
الشاي الأبيض
شاي باو هاو ينزهين · شاي باي مو دان · شاي دارجيلينج وايت
· شاي شو مي · شاي وايت مونكي باو
الشاي الأصفر
شاي جنشان يينزهين · شاي هوشان هونجيا
الشاي المخمر
شاي البيو-إيره
الشاي المخلوط بنكهات
شاي الإيرل غراي · شاي الإفطار الإنجليزي · شاي الإفطار الأيرلاندي
· شاي الياسمين · شاي القافلة الروسية
الشاي تبعا للثقافة
الأمريكي · الإنجليزي · الصيني · الهونج كونجي · الهندي ·
الياباني · الكوري · المغربي · النيبالي · الروسي · التايواني · السريلانكي · التركي
· الفيتنامي
مشروبات الشاي
الشاي بالفقاقيع · الشاي بالزبدة · الشاي المثلج · لي تشا
· جاجريتي · الشاي الحلو · ته تريك · ته بوتول · الشاي ذو السبع طبقات
أخرى
كاميليا صينية (نبتة الشاي) · كيس الشاي · إبريق الشاي · تناول
الشاي · أكواب تقديم الشاي · الآثار الصحية · تجهيز الشاي · السماور · الشاي الطوب
· زراعة الشاي · أماكن تقديم الشاي · طعم الشاي
· غلاية الشاي · حفلة شاي · فنجان شاي
· البيالة
أيقونة بوابةبوابة مشروبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: شاي أبيض
ضبط استنادي
GND: 7721280-0
تصنيف: شاي
///////////
به ترکی آذری آق چای:
Ağ çay
(çin. 白茶), (Pinyin:báichá) — yüngül oksidə çay ki əvvəlcə
Çində və əsasən Fuciyan əyalətində yetişdirilib və biçinib. Ağ çay Çin Camellia
sinensis bitkisinin qönçələr və yarpaqları gəlir.Yarpaqları və qönçələr oksidləşmə
və ya əlavə çay emalın qarşısını almaq üçün yüngül emaldan əvvəl təbii günəş
işığında soluxulur.
"Ağ
çay" adı çay bitkisinin açılmamış qönçələrinin üzərində olan gözəl
gümüşü-ağ tüklərdən irəli gəlir ki bitkiyə ağımtıl görünüş verir.İçki özü ağ və
ya rəngsiz deyil bəlki solğun sarıdır.
Ağ çay yağ
yığılmasının tənzimlənməsi ilə piylənməni azalda bilər.[1]
///////////
به عبری لاوان:
תה לבן
עלי תה לבן מיובשים
שיער לבן הנוצר כחלק מתהליך הפקת התה
תה לבן (סינית: 白茶; פין-יין: báichá) הוא תה מחומצן קלות[1] הגדל ונקצר, כמעט באופן בלעדי, בסין, בעיקר במחוז פוג'יין[2].
תה לבן מגיע אך ורק מהניצנים העדינים של צמח הקמליה הסינית, בניגוד לשאר סוגי התה המכילים בעיקר עלי הצמח. בתהליך הפיכתם לעלים מוכנים, מאפשרים לניצני ועלי הצמח לקמול לאור שמש טבעי, לפני שהם מעובדים קלות כדי למנוע חמצון או תסיסהנוספים. מהלך המשמר את טעמו האופייני של התה הלבן.
///////////
White tea
From Wikipedia, the free encyclopedia
|
This article contains Chinese text.Without
proper rendering support,
you may see question marks,
boxes, or other symbols instead
of Chinese characters.
|
White tea
|
||
白茶
|
||
|
White
tea may
refer to one of several styles of tea which generally feature young and/or
minimally processed leaves of the Camellia sinensis plant. Currently
there is no generally accepted definition of white tea and very little
international agreement; some sources use the term to refer to tea which is
merely dried with no additional processing,[1] while others
include tea buds and very young leaves which have been steamed or fired before
drying.[2]Most definitions agree,
however, that white tea is not rolled or oxidized, resulting in a flavour which
is characterized as "lighter" than green or traditional black teas.
It
is harvested primarily in China, mostly in the Fujian province,[3] but more recently
it is produced in Eastern Nepal, Taiwan, Northern Thailand, Galle(Southern Sri Lanka) and
India.
White
tea comes from the buds and immature tea
leaves that are picked shortly before the buds have fully opened. The leaves
and buds are allowed to wither and dry in natural sun.
The
name "white tea" derives from the fine silvery-white hairs on the
unopened buds of the tea plant, which gives the plant a whitish appearance.[4] The beverage itself
is not white or colourless but pale yellow and light to the taste.
Contents
Scholars
and tea merchants generally disagree as to when the first production of white
tea (as it is understood in China today) began. What is today known as white
tea may have come into creation in the last two centuries. White tea may have
first appeared in English publication in 1876, where it was categorized as
a black
tea because
it is notinitially[clarification needed] cooked like a green tea, to deactivate internal
enzymes and external microbes.[5]
White
tea is often being sold as Silvery Tip Pekoe, a form of its
traditional name, and now also under the simple designations China
White and Fujian White.[3]
White
tea, like black and green tea, is made from the Camellia sinensis plant and
contains polyphenols, a set of phytonutrients that are thought
to be responsible for the health effects of tea.[6][7] Different white
teas have different amounts of catechins, a category of
polyphenols, and the overall range of concentrations overlaps with that green
tea, meaning that some white teas have the same concentration of polyphenols as
some green teas. This may be due to the variety of the tea plant from which the
tea was picked, the cultivation technique, and the way in which the tea was
processed.[8]
The
base process for manufacturing white tea is as follows:
White
tea belongs to the group of tea that does not require panning, rolling or
shaking. However, the selection of raw material in white tea manufacture is
extremely stringent; only the plucking of young tea leaves with much fine hair
can produce good-quality white tea of a high pekoe (grading) value.[9]
Jump up^ Dulloo, AG;
Seydoux, J; Girardier, L; Chantre, P; Vandermander, J (February 2000).
"Green tea and thermogenesis: Interactions between catechin-polyphenols,
caffeine and sympathetic activity". International journal of obesity
and related metabolic disorders: journal of the International Association for
the Study of Obesity. 24 (2): 252–258.doi:10.1038/sj.ijo.0801101. PMID 10702779.
Jump up^ Hursel, R;
Westerterp-Plantenga, MS (December 2013). "Catechin- and
caffeine-rich teas for control of body weight in humans".American Journal of
Clinical Nutrition. 98 (6 Suppl 1): 1682S–1693S.doi:10.3945/ajcn.113.058396. PMID 24172301.
Jump up^ Unachukwu, UJ;
Ahmed, S; Kavalier, A; Lyles, JT (August 2010). "White and green teas
(Camellia sinensis var. sinensis): variation in phenolic, methylxanthine, and
antioxidant profiles". Journal of Food Science. 75 (6):
C541–C548. doi:10.1111/j.1750-3841.2010.01705.x. PMID 20722909.
Hui, Y. H.;
Meunier-Goddik, Lisbeth; Slovejg Hansen, Ase (2004). Handbook of Food and
Beverage Fermentation Technology. CRC Press. p. 1000. ISBN 0-203-91355-8.
Pettigrew, Jane
(2004). The Tea Companion: A
Connoisseur's Guide. Running Press Book Publishers.
p. 129. ISBN 0-7624-2150-9.
Ho, Chi-Tang (2008). Tea and Tea Products:
Chemistry and Health-Promoting Properties. CRC Press. p. 305. ISBN 0-8493-8082-0.
Hanson, Reginald
(1878). A Short Account of Tea
and the Tea Trade. Whitehead, Morris and Lowe.
p. 127. ISBN 1-4021-5748-7.
* گواشیر.
[ گ
َ ] (اِ مرکب ) گاوشیر، و آن صمغ درختی است که در دواها به کار برند. گرم و خشک است در
دویم و سیم . (از برهان ). و رجوع به گاوشیر و جاوشیر و جاشیر شود.
لغت نامه دهخدا.
1 . تبتیها در تاریخچه چای جایگاهی
ویژه دارند. آنان هنوز هم واژه چینی چای
را به صورت باستانی آن، (dža) ja ، در زبان خود حفظ
کردهاند و چنان که از T‛oung Pao (1916, p. 505)
دریافتهام، از دوره تانگ چای را از چین وارد و مصرف میکردهاند. در واقع، چای
یکی از عوامل اقتصادی اصلی بوده و برجستهترین نقش را در روابط سیاسی چین و تبت
ایفا میکرده است.
2.
Yule, Cathay, new ed., Vol. I, p. 292; or Hobson-jobson, p. 906.
3. A. de Mandelslo, Travels,
p. 15.
4. Bretschneider, Mediæval Researches, Vol. II, p.
300.