حصی لبان الجاوی
بفتح حا و کسر صاد مهملتین و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم لام و
فتح باء موحده و الف و ضم نون و لام و فتح جیم و الف و کسر واو و سکون یا و بفارسی
حسن لبه و بهندی لبان نامند
ماهیت آن
صمغ ضرو یمنی است و کمکام عبارت از ان است و در ضرو مذکور خواهد
شد و انطاکی نوشته که اهل این صناعت تحقیق نکرده اند و من بعد از مشقت بسیار تحقیق
و تشخیص نمودم که صمغ ضرو است و در اول تکون بقدر دانۀ کندم می باشد و بتدریج بقدر
خربزه می شود و بوی آن مرکب از بوی مصطکی و کندر و خوشبوترین صمغها است چون در آتش
اندازند و از بخورات طیبه است و بهترین آن آنست که خوش بو و سفید مائل بسرخی و سیاهی
باشد و مغشوش بمصطکی و کندر و صمغ می نمایند و فرق آنست که چون در آتش اندازند اصلی
آن خوش بو می باشد بخلاف مغشوش
طبیعت آن
در دوم کرم و در اول خشک
افعال و خواص آن
القلب مقوی دل و مورث سرور شربا و بخورا الفم خائیدن آن جهت رفع
قلاع دهان و تقویت لثه و سرفه الراس طلای آن جهت حبس نزلات الاذن قطور آن با روغنهای
مناسب جهت درد کوش بارد الصدر و الدماغ و المعده آشامیدن آن جهت امراض سینه و سرفۀ
رطوبی و تقویت دماغ و معده و اذابت رطوبات و تحلیل آنها و رفع مغص و تقویت آلات تناسل
و مقعده الزینه اغتسال بدان جهت تقویت بدن و حفظ موی از افتادن مقدار شربت آن تا دو
درهم بدل آن لادن و مصطکی بالمتاصفه و مصدع محرورین مصلح آن روغن بنفشه و خشخاش است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
حسن لبه . [ ح َ س َ ل َ ب َ / ب ِ ]
(اِ مرکب ) شلم .درخت ضرو. (منتهی الارب ). کمکامه* . اسم فارسی حصی البان . حلتیت
الطیب . انگم . کنگام . درختش کلنگو نام است .
* کمکام . [ ک َ ] (اِ) دارویی است
که آن را به عربی افواه الطیب و ضرو خوانند و آن نوعی از درخت بلوط است و در کوهستان
یمن بسیار می باشد و صمغ آن را صمغ الکمکام خوانند و بعضی گویند پوست بیخ آن درخت و
بعضی دیگر گویند کمکام صمغ آن درخت است . (برهان ) (آنندراج ). بنه . ضرو. (فرهنگ فارسی
معین ). و گویند کمکام برگ درخت صمغ ضرو است که کمکام خوانند. (ابن البیطار، یادداشت
به خط مرحوم دهخدا). برگ بطم ، و بعضی گویند پوست بطم است و بعضی گویند علک بطم است
. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || صمغی است یا حسن لبه که شلم درخت ضرو است . (منتهی
الارب ). شکم ۞ درخت ضرو و یاپوست آن درخت .
(ناظم الاطباء). صمغ درخت بنه . مصطکی .صمغ الکمکام . (فرهنگ فارسی معین ): صمغش را
۞ کمکام خوانند و آن ... مانند
لادن خوشبوی است و در عطریات بکار دارند. (نزهة القلوب ).
اصطرک هم گفته اند:
اصطرک . [ اَطَ رَ ] (معرب ، اِ) صمغی
است سرخ بسیاهی مایل . || و بعضی گویند صمغ درخت زیتون است ، نزله را نافع باشد. (برهان
) (هفت قلزم ) (آنندراج ). بیونانی میعه ٔ یابسه است . (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه
). میعه ٔ یابسه و آن صمغ درخت رومی است
. (بحر الجواهر). گفته اند میعه ٔ یابسه است . (مفردات ابن البیطار). نوعی است از میعه و
گفته اند صمغ زیتون . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صمغ زیتون . (مفاتیح ) (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صمغ درخت رومی است
. (از نزهةالقلوب ). میعه* یا صمغ زیتون . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 51). و رجوع
به مخزن الادویه شود. میعه و گویند صمغی است که از درخت روم حاصل می شود و بعضی گویند
صمغ زیتون است . (از الفاظ الادویه ). دیسقوریدوس گوید که آن نوعی از میعه است . و
در نزد بعضی صمغ زیتون است و دخان آن بدل دخان کندر است در هر چیز. (قانون ابن سینا
چ تهران ص 158). عسل لُبنی . سطرکا گویند و آن صمغی است برنگ عناب جرجانی سرخ که بسیاهی
مایل بود بغایت خلوقی رنگ . دیسقوریدوس گوید نوعی از میعه است و گویند صمغ است که در
درخت روم حاصل شود. جالینوس و غیر وی گویند زیتون است و طبیعت آن گرم است در سیم و
خشک است در اول و رازی گوید گرم و خشک است در دویم و منفعت وی آنست که جهت سعال و نزله
ٔ سر سودمند بود حیض براند و صلابت
رحم را سود دهد چون بیاشامند و یا بخود برگیرند. و صاحب منهاج گوید مصدع بود و مصلح
آن رازیانه است و شربتی از وی یک درم و نیم باشد و صاحب تقویم گوید مولد صداع و سبات
بود و مصلح وی خمیره ٔ بنفشه با شراب نیلوفر بود و بدل آن گویند جندبیدستر است . (اختیارات
بدیعی ). اصطرکا. (ترجمه ٔ صیدنه ). ۞ سطرکا. (اختیارات ). و رجوع به میعه و صمغ شود. دیسقوریدوس
گفته که آن نوعی از میعه است و بعضی گفته اند صمغ زیتون است و دخان آن قائم مقام و
بدل دخان کندر در جمیع امور و بعضی گفته اند صمغ شجر رومی است . دیسقوریدوس گفته است
بهترین آن اشقر چوب شبیه به راتینج و سفیدرنگ و خوشبوی آنست که چون بمالند مانند عسل
نرم گرددو سیاه آن بد است و خالص آن کمیاب و مغشوش پنبه و موم گداخته با قدری خالص
آن نموده میفروشند. طبیعت آن گرم در سوم و خشک در اول است . افعال و خواص و منافعآن
: مسخن و منضج و ملین و جهت زکام و نزله و سرفه ونجوحت صوت و انقطاع آن که از سردی
باشد نافع و چون با قدری علک البطم فروبرند طبیعت را نرم گرداند و روغن آن جهت صلابت
رحم و تفتیح سده ٔ آن و ادرار حیض نافعمصدع و ثقل
رأس آورد و اسقاط جنین زنده نماید.
مصلح آن تخم رازیانه ، مقدار شربت آن نیم درم تا یک درم و نیم ، بدل آن میعه ٔ سائله است . (از مخزن الادویه
).
* میعه . [ م َ ع َ ] (ع اِ) ماده
ٔ خوشبوی صمغ و سقزی که از یکی
از اشجار طایفه ٔ آبنوس اخذ می شود. (ناظم الاطباء).
رجوع به میعة شود.
- میعه ٔ سایل ؛ میعه ٔ سایله .
- میعه ٔ سایله ؛ آنچه بخودی خود از درخت
[ میعة ] تراوش می کند. (ناظم الاطباء). عسل اللبنی . حصی لبان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن وترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان شود.
- میعه ٔ یابس ؛ میعه ٔ یابسه . رجوع به ترجمه ٔ صیدنه شود.
- میعه ٔ یابسه ؛ آنچه از جوشاندن اجزای
آن درخت [ میعه ] در آب به دست می آید. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختیارات بدیعی و
تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
////////////
59. چینیها دو ماده خوشبوی متفاوت را به نــــــــــــــــــام an)
-si hian یاnan ( مینامند ــ یكی
از فرآورده های باستانی سرزمین های ایرانی
است كه هنوز شناسایی نشده و دیگری حسنلبه كه از Styrax benjoin گیرند
كه درختچهای است در مجمعالجزایر مالایا. 4 این دو را باید
بدرستی جدای از یكدیگر شمرد و دانست كه نام باستانی را كه در اصل
به ماده خوشبو ی ایرانی داده بودند، بعدها، پس
از قطع ورود آن از ایران به كالای مالایایی داده شد ــ شاید به
دلیل وجود شباهتی ظاهری میان این دوــ
هر چند از نظر گیاهشناسی و تاریخی هیچ
ارتباطی میانشان نیست. تلاش چائو ژوـ كوا
برای ایجاد رابطهای میان این دو، و این حدس كه احتمالاً نام این ماده از آن ـ سی
(سرزمین پارت) گرفته شده، اما خود آن از راه
سان ـ فوـ تسی (San-fo-ts‛i) (پالمبانگ
در سوماترا) وارد چین شده،5 نباید پایه ای
داشته باشد، زیرا مسئله ورود از سرزمین پارت یا ایران به سوماترا نیست، بلكه این
ماده فرآورده بومی گیاهی است كه در واقع در سوماترا، بورنئو و دیگر جزایر مالایا
میروید. 1 این فرآورده را در زبان مالایایی kamiñan (گارسیا: cominham)، در زبان جاوهای meñan ، در زبان سوندایی miñan مینامند. روشن است که وجود
دو ماده با یک نام نویسندگان چینی را بسی سر درگم کرده و شاید سردرگمی نویسندگان
اروپایی نیز كم از آنها نبوده است. دست كم
این موضوع تاكنون بروشنی نشان داده نشده و آنكه گنگ تر از همه سخن گفته برتشنایدر
است. 2
به گفته سو كون، nan-si hian در مـــــتیان مردمان ژون (Žun) باخـــــــتری (سیـ ژون)
تولید میشودـ نامی گنگ كه شاید اشاره به سرزمین های ایرانی داشته باشد (ص203). لی سون در كتابش، Hai yao pen ts‛ao ، كه در نیمه دوم سده هشتم نوشته شده، میگوید این گیاه در نان ـ هایی
(Nan-hai)
(’’دریــــــــای جنوب‘‘، یعنی مجمعالجزایر) و در سرزمین پوـ سه میروید. ملازم شدن پوـ سه با نان ـ هایی در اینجا این احتمال را پیش میآورد
كه اشاره وی به پوـ سه مالایا باشد
نه ایران، و آنچه این گمان را تیز می کند گفته لیشیـچن خود است که این گیاه
اینک در آنام، سوماترا و تمامی سرزمینهای بیگانه میروید. 3گذاردن
نام nan-si
بر فرآورده ای مالایایی را میتوان بر این پایه
درست شمرد كه درجنوب باختری چین، در باختر
ایراوادی، شهری نان ـ سی (Nan-si) نام بود كه در سفرنامه كیا تان (Kia
Tan) و در Man
šu از دوره
تانگ آمده است. 4 جای درست این مكان دانسته نیست. شاید این جا
یا جائی همنام با آن نام خود را به این محصول داده باشد؛ اما اینک
این نگر از اندازه گمانی فراتر نرود. در Tien hai yü hen či5
آمده است كه nan-si در سرزمین
بومی پا ـ پو
تا ـ تین (Pa-po
ta-tien) در یون ـ نان
تولید میشود كه پیشتر نام داشت.
در
Yu yan tsa tsu6 شرح زیر آمده است: ’’درخت مولد ماده خوشبو
nan-si از سرزمین پوـ سه
خیزد . 1
در پوـ سه آن را درخت p‛i-sie
(’’درخت دور کننده بدشگونی‘‘) مینامند. 2
بلندای درخت به ده متر میرسد و پوستی به
رنگ زردـ سیاه دارد. برگها مستطیلاند،3
و در سرتاسر زمستان سبز میمانند. در
دومین ماه سال شكوفه هائی زرد آرد. وسط
گلها كم و بیش به سبز (یا آبی) میزند. گل
میوه نشود؛ با خراشیدن پوست درخت ژدی شهد مانند پدید آید كه آن را ماده خوشبو nan-si مینامند. در ماه ششم یا
هفتم، وقتی این ماده سخت میشود، میتوان آن را بخور كرد، بخوری كه به جهان ارواح
اندر شده همه ارواح خبیث را میتاراند. " گرچه گیاهشناس نیستم نمیتوانم بپذیرم كه این وصفِ Styrax
benjoin باشد. این جنس تنها از درختچه هائی تشكیل میشود كه
هیچگاه بلندای آنها به ده متر نمیرسد و گلهای آن سفید است نه زرد. از این گذشته،
باورم نیست كه در اینجا با گیاهی ایرانی سروكار داشته باشیم، بلكه از دید من مراد
از آن پوـ سهای كه در Yu yan tsa tsu یاد شده باید مثل موارد دیگر، پوـ سه
مالایایی باشد. 4
یك مورد شناسایی nan-si هست كه نخستین
بار پلیو5 بدان توجه
داد: در فرهنگ چینیـ سنسكریت Fan
yi min yi tsi6
این نام برابر guggula در
سنسكریت آمده است:
نامِ ژد ـ انگمی كه از Boswellia serrata به دست آید و محصول Balsamodendron mukul یا Commiphora roxburghii ، همان bdellion یونانیان، است. 7 شاید پای انواع
دیگر Balsamodendron نیز در میان باشد؛ و نیاید فراموش کرد كه Balsamodendron و Boswellia
دو گونه از یك تیره، تیره Burseraceae
]بورسراسه[ یا Amyrideae ]نرگسیان[،اند. حق
با پلیو است كه گمان میبرد بدینترتیب درك نامِ nan-si
hian آسانتر است، زیرا گویا با نام باستانی
ایرانِ دوران اشكانی در زبان چینی ارتباط دارد. در واقع در سنـــــــــگلاخهای بلوچستان دو گـــــــونه
ی مـــــــــــولد بخور هســــــت : pubescens
Balsamodendron
و B. mukul،1 كه مردان
اسكندر آنها را در صحراهای گدروسیا دیدند، و بازرگانان فنیقی كه وی را همراهی میكردند،
بسی از آن را گرد آوردند.
بدینترتیب،
هر چند این امكان هست كه نام nan-si hian در اصل برای رساندن ’’ماده خوشبو
پارتی‘‘ به كار میرفته، نباید این حقیقت را نادیده گرفت كه در اسناد
تاریخی باستانی درباره سرزمین پارت (آن ـ سی) و
ایران (پوـ سه) نامی از آن به میان نیامده است ــ وضعیتی
استثنایی كه باید تأمل انگیز باشد. از این ماده تنها بهعنوان محصول كوچا (Kuča) در تركستان و قلمرو تسائو (Ts‛ao)
(جغتا) در شمالِ تسون ـ لین (Ts‛un-lin) یاد شده است. 2
فزون
بر توضیح جغرافیایی، چینیها کوشیده اند ریشهای
واژه به واژه ی برای این نام پیدا كنند. به گفته لیشی
ـ چن، این ماده خوشبو’’ دفع
بلا كند و تمامی ارواح پلید را آرام
؛ از همینرو چنین نام گرفته است. البته كسانی هم بر این باورند كه nan-si نام سرزمینی است." البته این تفسیر واژه به واژه ای بی گمان تحمیلی و خیالبافانه است.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
/////////
استیراکس ( در متون طب سنتی اصطرک، حصی
لبان الجاوی، لبان جاوی، حسن لبه)
(نام علمی: Styrax)
نام سرده ای از رده دولپهایها است.
ویکی
///////////
الإصطرك (باللاتينية: Styrax) [1] جنس نباتي يتبع الفصيلة
الإصطركية (باللاتينية: Styracaceae).
يضم حوالي 130 نوعًا من الشجيرات الكبيرة والأشجار.
من أنواعه[عدل]
الإصطرك الطبي أو اللبنى في بلاد الشام
الإصطرك البيروفي (باللاتينية: Styrax peruvianum)
الإصطرك دلبي الأوراق
المراجع[عدل]
^ موقع أغروفوك. الإصطرك. تاريخ الولوج
18 أيلول 2011.
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: إصطرك
Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 38079 GBIF: 3032925 Tropicos: 40007742 ITIS: 23867
ncbi: 13699 IPNO: 327016-2 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomygenus.aspx?id=11707 FNA: 131861 FOC: 131861
PLANTS: STYRA
تصنيفان: نباتات طبيةإصطركية
/////////////
به آذری استیراکس:
//////////
به زبان بهاسای اندونزی استیراکس:
Styrax adalah
nama "marga"
atau "genus" perdu-perduan
atau pohon kecil anggota suku Styracaceae. Marga yang beranggotakan sekitar 130 spesies ini
kebanyakan menyebar di Asia timur dan tenggara di wilayah beriklim
hangat hingga tropika di
sebelah utara katulistiwa; meskipun juga menyebar ke belahan bumi
selatan di Amerika Selatan[1]. Beberapa spesiesnya merupakan pohon-pohon
penghasil kemenyan.
Marga Pamphilia,
kadang-kadang masih dianggap terpisah, kini digabungkan ke dalam Styrax berdasarkan kajian morfologis dan DNA.[2]
Perdu Styrax tumbuh antara 2-14 m,
dengan daun-daun tunggal bundar telur 1–18 cm ×
2–10 cm; selalu hijau atau mengalami gugur daun. Bunga menggantung, dengan mahkota putih
bertaju 5–10; berkumpul dalam malai terbuka atau malai rapat berisi 3 – 30
kuntum, hingga sepanjang 25 cm. Buah batu bulat
memanjang, kering atau berdaging.
///////////
Styrax
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Styrax
(disambiguation).
Styrax (snowbell)
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
About 130, see text
|
|
Styrax is a genus of
about 130 species of large shrubs or
small trees in the familyStyracaceae, mostly native to warm temperate to tropical regions of the Northern
Hemisphere, with the majority in eastern and southeastern Asia, but also
crossing the equator in South America.[1] Common names
include snowbell,[2] styrax, and the more ambiguous storax and benzoin.
The
genus Pamphilia, sometimes regarded as distinct, is now included
within Styrax based on analysis of morphological and DNA sequence data.[3] The spicebush (Lindera benzoin) is a
different plant, in the family Lauraceae.
Styrax
trees grow to 2–14 m tall, and have alternate, deciduous or evergreensimple ovate leaves 1–18 cm
long and 2–10 cm broad. The flowers are pendulous, with a white
5–10-lobed corolla,
produced 3–30 together on open or dense panicles5–25 cm long. The fruit is
an oblong dry drupe, smooth and lacking ribs or narrow
wings, unlike the fruit of the related snowdrop trees (Halesia) and epaulette trees (Pterostyrax).
Contents
[show]
Benzoin resin, a dried exudation from pierced bark,
is currently produced from various Styrax species native to Sumatra, Java, and Thailand. Commonly traded are the resins of S.
tonkinensis (Siam
benzoin), S. benzoin (Sumatra
benzoin), and S.
benzoides. The name "benzoin" is probably derived from Arabic lubān jāwī (لبان
جاوي, "Javan frankincense"); compare the obsolete
terms "gum benjamin" and "benjoin". This incidentally shows
that the Arabs were aware of the origin of these resins, and that by the late Middle Ages at latest international trade
in them was probably of major importance.
The
chemical benzoin (2-Hydroxy-2-phenylacetophenone),
despite the apparent similarity of the name, is not contained in benzoin resin
in measurable quantities. However, benzoin resin does contain small amounts of
the hydrocarbon styrene, named however for Levant styrax (from Liquidambar
orientalis), from which it was first isolated, and not for
the genus Styrax itself; industrially produced styrene is now
used to produce polystyrene plastics, including StyrofoamTM.
Styrax officinalis resin was mainly
used in antiquity
There
is some degree of uncertainty as to exactly what resin old sources refer to. Turkish sweetgum (Liquidambar
orientalis) is a quite unrelated tree in the family Altingiaceae that produces a similar
resin traded in modern times as storax or as "Levant
styrax," like the resins of other sweetgums, and a number of confusing
variations thereupon. Turkish sweetgum is a relict species that occurs only in a
small area in SW Turkey (and not in the Levant at all); presumably, quite some of
the "styrax resin" of the Ancient Greek and the Ancient Roman sources was from this
sweetgum, rather than a Styrax, although at least during the
former era genuine Styrax resin, probably from S. officinalis, was
imported in quantity from the Near East by Phoenician merchants, and Herodotus of
Halicarnassus in the 5th century BC indicates that different
kinds of "storax" were traded.[4]
The nataf (נטף) of the incense sacred to Yahweh, mentioned in the Book of Exodus, is loosely translated by the Greek term staktē (στακτή, AMP: Exodus 30:34), or an unspecific "gum
resin" or similar term (NIV: Exodus 30:34). Nataf may have
meant the resin of Styrax officinalis or of some other plant,
perhaps Turkish sweetgum, which is unlikely to have been imported in quantity
into the Near East.
Since
the Middle Ages, Southeast Asian benzoin resins
became increasingly available; today there is little international trade in S.
officinalis resin and little production of Turkish sweetgum resin due
to that species' decline in numbers.
Styrax
incense is used in the Middle East and
adjacent regions as an air freshener. This was adopted in the
European Papier d'Arménie.
Though highly toxic benzene and formaldehyde are produced when burning Styrax incense
(as with almost all organic substances), the amounts produced by burning a
strip of Papier d'Arménie every 2–3 days are less than those
achieved by many synthetic air fresheners. Styrax resin from southern Arabian species was burned during frankincense (Boswellia resin) harvesting; it was
said to drive away snakes:
"[The
Arabians] gather frankincense by burning that storax which
Phoenicians carry to Hellas; they burn this and so get the frankincense; for
the spice-bearing trees are guarded by small winged snakes of varied color,
many around each tree; these are the snakes that attack Egypt.[5] Nothing except the smoke of storax will
drive them away from the trees."[6]
Sumatra
Benzoin (Styrax benzoin) parts drawing.
Franz Eugen Köhler: Köhler's Medizinal-Pflanzen in naturgetreuen Abbildungen, etc. (1887)
Franz Eugen Köhler: Köhler's Medizinal-Pflanzen in naturgetreuen Abbildungen, etc. (1887)
There
has been little dedicated research into the medical properties of styrax resin,
but it has been used for long, and apparently with favorable results. It was
important in Islamic medicine; Avicenna (Ibn Seena, ابن
سینا) discusses S. officinalisit
in his Al-Qanun fi al-Tibb (القانون في الطب, The Law of Medicine).
He indicates that styrax resin mixed with other antibiotic substances and
hardening material gives a good dental
restorative material. Benzoin resin is a component of the
"Theriaca Andromachi Senioris", a Venice treacle recipe in the 1686 d'Amsterdammer
Apotheek.
Tincture of benzoin is
benzoin resin dissolved in alcohol. This and its
numerous derived versions like lait virginal and friar's
balsam were highly esteemed in 19th-century European cosmetics and other household purposes;
they apparently had antibacterial properties.
Today tincture of benzoin is most often used in first aid for small injuries, as it acts
as a disinfectant and
local anesthetic and seems to promote healing.
Benzoin resin and its derivatives are also used as additives
in cigarettes.
The
antibiotic activity of benzoin resin seems mostly due to its abundant benzoic acid and benzoic acid esters,
which were named after the resin; other less well known secondary compounds such
as lignans like pinoresinol are
likely significant too.[7]
Early summer blossoms of Styrax
japonicus
Several
species of styrax are popular ornamental trees in parks and gardens,
especially S.
japonicus and its cultivars like 'Emerald Pagoda', and Styrax obassia.
The
wood of larger species is suitable for fine handicrafts. That of egonoki (エゴノキ, S. japonicus) is used to
build kokyū (胡弓), the Japanese bowed instrument.
The
resin of Styrax acts to kill wound pathogens and deter herbivores. Consequently, for example, few Lepidoptera caterpillars eat styrax compared to other
plants. Those of the two-barred flasher (Astraptes
fulgerator) were recorded on S.
argenteus, but they do not seem to use it on a regular basis.[8]
Some
styrax species have declined in numbers due to unsustainable logging and habitat degradation.
While most of these are classified as vulnerable (VU)
by the IUCN, only four trees of the nearly extinct palo de jazmin (S. portoricensis)
are known to survive at a single location. Although legally protected, this
species could be wiped out by a single hurricane.
Styrax
camporum parts drawing.
Johann Baptist Emanuel Pohl: Plantarum Brasiliae icones et descriptiones hactenus ineditae Vol. 1. (1827)
Johann Baptist Emanuel Pohl: Plantarum Brasiliae icones et descriptiones hactenus ineditae Vol. 1. (1827)
2. Jump up^ "Styrax". Natural
Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA.
Retrieved 4 December 2015.
5. Jump up^ Although Herodotus saw bones of many
of "these [...] snakes", their having wings is hearsay information
and either incorrect or refers to some kind of agama with neck or body ornaments. See
Herodotus of Halicarnassus (c.440 BC) II.75.1-4.
ton
men ge libanôton sullegousi tên sturaka thumiôntes, tên es
Hellênas Phoinikes exagousi: tautên thumiôntes lambanousi: ta gar dendrea tauta
ta libanôtophora ophies hupopteroi, mikroi ta megathea, poikiloi ta eidea,
phulassousi plêtheï polloi peri dendron hekaston, houtoi hoi per ep' Aigupton
epistrateuontai, oudeni de allôi apelaunontai apo tôn dendreôn ê tês sturakos tôi
kapnôi.
Wikimedia Commons has media
related to Styrax.
|
·
Brower,
Andrew V.Z. (2006):
Problems with DNA barcodes for species delimitation: 'ten species' of Astraptes
fulgerator reassessed (Lepidoptera: Hesperiidae). Systematics
and Biodiversity 4(2): 127–132. doi:10.1017/S147720000500191X PDF fulltext
·
Fritsch,
P.W.; Morton, C.M.; Chen, T. & Meldrum, C. (2001). Phylogeny
and Biogeography of the Styracaceae. Int.
J Plant Sci. 162(6, Supplement): S95–S116. doi:10.1086/323418 HTML abstract, first page image
·
Herodotus of Halicarnassus (c.440 BC): The Histories. Annotated HTML fulltext of 1921 A. D. Godley translation.
·
Pastrorova,
I.; de Koster, C.G. & Boom, J.J. (1997): Analytical Study of Free and
Ester Bound Benzoic and Cinnamic Acids of Gum Benzoin Resins by GC-MS and
HPLC-frit FAB-MS. Phytochem. Analysis 8(2):
63-73. DOI:10.1002/(SICI)1099-1565(199703)8:2<63::aid-pca337>3.0.CO;2-Y63::aid-pca337> HTML abstract
·
Hébert, Paul D.N.; Penton, Erin H.; Burns,
John M.; Janzen, Daniel H. & Hallwachs, Winnie (2004): Ten species
in one: DNA barcoding reveals cryptic species in the semitropical skipper
butterfly Astraptes fulgerator. PNAS 101(41):
14812-14817. doi:10.1073/pnas.0406166101 PDF fulltext Supporting Appendices
·
Wallnöfer,
B. (1997).
A revision of Styrax L. section Pamphilia (Mart.
ex A. DC.) B. Walln. (Styracaceae). Annalen des Naturhistorischen
Museums in Wien 99B: 681–720.
·
Styrax
1.
به گفته گارسیا (C. Markham, Colloquies, p. 49)، حسنلبه تنها در
سوماترا، و سیام شناخته است. به گفته پایرارد (F. Pyrard, Vol. II, p. 360,
ed. of Hakluyt Society)، كه از سال 1601 تا 1610 در سفر بود، این ماده عمدتاً در مالاكا و
سوماترا تولید میشود.
2. Bot.
Sin, pt. III, No. 313.
3. از آنجا كه فرآورده مالایایی
در پژوهش پیش رو نمیگنجد از این بیش پیش
نگیریم (نك: (Hirth,
Chao Ju-kua. pp. 201-202. در بـــــــرگردان برتشنایدر از این مطلب، كه برپایه مــــــــتن اتکا ناپذیر Pen
ts‛ao صــــــــــــــــورت
گرفته، کژفهمیِ شـــــــــــــــگفتی رخ نـــــــــــــــــــموده و جــــــــــــــــــمله را چنــــــــــین برگردانده
است: ’’با سوزاندن an-si hiang اصل میتوان موشها را به دام انداخت ) ؟(.‘‘
نشان پرسش از اوست. از دید من معنای این جمله این است: ’’آن نوع كه هنگام سوختن
موجب جلب جوندگان شود اصل است.‘‘
4.
Cf. Pelliot, Bull. de l’Ecole française, Vol. IV, pp. 178, 371.
5. Ch. 3, p. 1
(وص 228 کتاب پیش رو ).
6. Ch. 18,
p. 8b.
1. هم برتشنایدر (Bot. Sin. , pt. III,
p. 466) و هم
هیرت (Chao
Ju-kua, p. 202)
این پوـ سه را همان ایران دانستهاند،
بدون اینكه این زحمت را به خود بدهند تا روشن کنند كدام درخت درنگر است؛ ضمناً Styrax-benzoin در ایران نمیروید. پیشتر گارسیا
گفته است كه benjuy (با دست نگاشت او) در ارمنستان، سوریه، افریقا
یا كورنه (Cyrene) نمیروید، بلكه فقط در
سوماترا و سیام یافت میشود.
2. p‛i-sie آوانگاشت واژهای بیگانه
نیست؛ صورت كهن *
bik-dzaنه ما را به واژهای فارسی میرساند نه مالایایی.
3. برتشنایدر ، كه گیاهشناس بود، این بند (
) را چنین برگردانده است: «برگها به چهار گوشه رشد میكنند (!).» معنای واژه به واژه آن چنین است ’’برگها چهار گوشه دارند‘‘؛ یعنی
برگها چهارگوش یا بساددگی
مستطیلاند. عبارت se len در مورد برگها به معنای
’’چهار نوكه‘‘ است و با برداشت تیزی آنها.
4. درباره این موضوع نک. فصل بعد.
5. T‛oung Pao, 1912, p. 480.
6.
Ch. 8, p. 106
7. Cf. T‛oung Pao, 1914, p. 6.
2. Sui šu, Ch. 83, pp. 5b, 7b.