۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

مداخل مخزن الادویه عقیلی خراسانی (بیست و یکم) 3

جبره . [ ج َ رَ / رِ ] (اِ) گویند دوایی است که آنرا به یونانی اولسطیون نامند. (از مفردات ابن البیطار ج 1 ص 159) و به لاتینی آنرا اوبه باحه نامند که معنی آن بگفته ٔ ابن حسان «جامعالبضع» است . و رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل کلمه ٔ اولسطیون شود. به لغت مغربی اسم نباتی است طولش سه چهار انگشت و برگش شبیه ببرگ نیل و بیخش مثل موی و سفید و بی گل و بی ثمر است و در بو شبیه به خمر و در اول و دوم گرم و تر و مقوی دل و فکر و حواس و مف__رح و جهت صاف کردن خون و التیام جراحات شرباً و ضماداً و با شراب دو درهم او جهت وهن عضل و پاره شدن آن نافع و گویند بیخش را چون با پاره های گوشت طبخ نمایند قطعهای گوشت را با هم ملاصق می سازد و مرق او را جهت یرقان مجرب دانسته اند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به مخزن الادویه شود.
//////////
جبره
بفتح جیم و باء موحده و راء مهمله و ها لغت مغربی است مشتق از جبر و بیونانی اولسطیون بمعنی جمع کنندۀ جلد
ماهیت ان
کیاهی است ربیعی و هر سال تازه می روید منبت آن بلاد مغرب و بر تلها و بلندیها بسیار می روید و بلندی آن مقدار سه انکشت تا چهار انکشت و بوی آن مانند بوی شراب و برک آن شبیه ببرک سیب و قابض و بیخ آن سفید و مانند موی باریک و کیاه آن بی کل و ثمر و نهایت بقای آن تا سرطان است و زیاده از سه ماه نمی ماند مکر آنکه در عسل نکاه دارند
طبیعت ان
در اول دوم کرم و تر
افعال و خواص آن
مقوی دل و فکر و حواس و مفرح و جهت صاف کردن خون و التیام جراحات شربا و طلاء و با شراب دو درم آن جهت وهن عضل و فسخ آن نافع و کویند چون بیخ آن را با کوشت پارچه پارچه نموده طبخ نمایند پارچهای کوشت را بهم ملصق سازد و آشامیدن مرقه آن جهت یرقان مجرب دانسته اند و چون بر جراحت تازه بچکانند آن را ملتزق و ملتئم سازد مصدع محرورین مصلح آن مغز بادام تلخ مقدار شربت آن تا چهار درم بدل آن در التحام قنطوریون و در تفریح مثل و ربع آن زعفران است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////
به عربی جبرة خيمية:
الجبرة[1] الخيمية (باللاتينية: Holosteum umbellatum) نوع نباتي يتبع جنس الجبرة من الفصيلة القرنفلية.
الموئل والانتشار[عدل]
تنتشر في بلاد الشام والمغرب العربي وتركيا والقوقاز والبلقان وأوكرانيا والنمسا ومعظم مناطق أوروبا.[2]
المراجع[عدل]
^ كتاب النبات الطبي عند العرب. المفردة رقم 197 بجامع ابن البيطار (ج1 ـ ص 67) : {أولوسطيون} Holosteum تاريخ الولوج 5 كانون الثاني 2012.
^ قاعدة البيانات الأوروبية-المتوسطية للنباتات.خريطة انتشار الجبرة الخيمية (بالإنكليزية). تاريخ الولوج 5 كانون الثاني 2012.
////////////
Holosteum umbellatum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Holosteum umbellatum
Holosteum umbellatum
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
H. umbellatum
Holosteum umbellatum
L.
Holosteum umbellatum, the jagged chickweed,[1][2] is a species of flowering plant in the Caryophyllaceae family. It is native to Europe but has also been introduced to North America.
References[edit]
Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
Jump up^ "Holosteum umbellatum"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 20 January 2016.

This Caryophyllales article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
&&&&&&
جبسین . [ ج َ / ج ِ ] (معرب ، اِ) گچ را گویند که بدان خانه سفید کنند و معرب جصین است . (آنندراج ). شاروق . کج . (از دزی ). هو حجرالجص صفایحی ابیض مشف و اذا احرق ازداد لطافة. (مقاله ٔثانیه از کتاب ثانی قانون ابوعلی چ طهران ص 175).
در مخزن الادویه بفتح جیم ضبط کرده و چنین آرد: به فارسی آنرا سنگ گچ نامند. ماهیت آن سنگی است رخو سریعالتفنبت و ذوطبقات که به آسانی از روی هم جدا گردد. سه قسم میباشد یکی سفید براق صفایحی . و داود ضریر انطاکی گفته است که این فی الحقیقه طلقی است که نضج کامل نیافته و بعضی گفته اند زیبق است که غالب آمده بر آن اجزاء ترابیه و متحجر گشته و این را اسفیداج جاسین نامند. و دوم سرخ رنگ حجری و سیوم غیرصفایحی و غیربراق و این حجر گچ است که پخته کوبیده گچ از آن میسازند. بدترین آن سرخ آن است و بالجمله طبیعت اقسام آن در سیوم سرد و خشک و بعضی در اول چهارم خشک گفته اند. افعال و خواص آن : قابض و مقوی و ضماد آن با سرکه ملصق و ملزق جراحات و مغری و حابس خون جاری از اعضا و محلل ورم و ترهل و استسقا و امراض الرأس .طلای آن مفرداً و با سفیدی تخم مرغ و غبار آسیا جهت قطع سیلان خون و با سرکه بر پیشانی جهت حبس رعاف و باگل ارمنی و عدس و لحیةالتیس و آب مورد و سرکه جهت حبس رعاف العین : طلای آن با سفیدی تخم مرغ جهت رمد دموی و منع ریختن مواد بچشم و با آب گشنیز جهت رفع باد سرخ و اورام ملتهبه مجرب و از خواص آن ، آن است که چون با روغن زیتون و اندک بوره و شبت یمانی بسایند و بر کتابت و نوشته جات بمالند زائل گرداند و بر جامها و فرشها باعث قلع چرک و چربی آن است . و طلای آن بر بواسیر جهت رفع آن مؤثر است . مضار آن : آشامیدن آن کشنده است بخناق و خشکی دهان و قولنج و تریاق آن آشامیدن ماءالعسل و اشیای لعابی و عصاره ٔ خطمی تر و تازه و ملوکیه . پس آشامیدن ربع درهم سقمونیا در جلاب و حب النیل و قی فرمودن اگر سجح عارض گردد و بمعالجه ٔ آن پردازند و در اکثر اعراض و تداوی نیز مانند اسفیداج و قویتر از آن است و سفیدآب جساسین در جمیع افعال قویتر از همه اقسام و بغایت قابض و رادع و جامع و مجفف است .(از مخزن الادویه ). و در مفردات ابن بیطار چنین آمده است : جبسین همان جص و جص همان جبسین است و آن سنگ سست و براقی است که سفید و سرخ و مختلط دارد و قسم اخیر را افریقایی گویند. جبسین الفرانین و آن از ابدان سنگی زمین است . رجوع بمفردات ابن بیطار عربی و ترجمه ٔ صیدنه و کلمه ٔ صفائحی در لغت نامه شود. از سموم است . (یادداشت مؤلف ).
//////////
جبسین
بفتح اول و سکون باء موحده و کسر سین مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و نون بفارسی سنک کج نامند
ماهیت ان
سنکی است رخو سریع التفتیت و ذو طبقات که بآسانی از روی هم جدا می کردد سه قسم می باشد یکی سفید براق صفایحی انطاکی کفته که این فی الحقیقه طلقی است که نضج کامل نیافته و بعضی کفته اند که زیبق است که غالب آمده بران اجزای ترابیه و متحجر کشته و این را اسفیداج جبساسین نامند و دوم سرخرنک حجری و سیوم غیر صفایحی و غیر براق و این حجر کج است که پخته کوبیده کج از ان می سازند بدترین آن سرخ آن است و بالجمله طبیعت اقسام آن در سیوم سرد و خشک و بعضی در اول چهارم خشک کفته اند
افعال و خواص آن
قابض و مغری و ضماد آن با سرکه ملصق و ملزق جراحات و مغری و حابس خون جاری از اعضا و محلل ورم و ترهل و استسقا امراض الراس طلای آن مفردا و با سفیدی تخم مرغ و غبار آسیا جهت قطع سیلان خون و با سرکه بر پیشانی جهت حبس رعاف و با کل ارمنی و عدس و لحیه التیس و آب مورد و سرکه جهت حبس رعاف العین طلای آن با سفیدی تخم مرغ جهت رمد دموی و منع ریختن مواد بچشم و با آب کشنیز جهت رفع باد سرخ و اورام ملتهبه مجرب و از خواص آن آنست که چون با روغن زیتون و اندک بوره و شب یمانی بسایند و بر کتابت و نوشتجات بمالند زائل کرداند و بر جامه ها و فرشها باعث قلع چرک و چربی آن است و طلای آن بر بواسیر جهت رفع آن مؤثر المضار آشامیدن آن کشنده است بخناق و خشکی دهان و قولنج و تریاق آن آشامیدن ماء العسل و اشیای لعابی و عصارۀ خطمی تر و تازه و ملوکیه پس آشامیدن ربع درهم سقمونیا در جلاب و حب النیل و قئ فرمودن اکر سحج عارض کردد بمعالجۀ آن پردازند و در اکثر اعراض و تداوی نیز مانند اسفیداج و قویتر از ان است و سفید آب جبساسین در جمیع افعال قویتر از همه اقسام و بغایت قابض و رادع و جامع و مجفف است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
به عربی جص:
الجص أو الجبس هو مادة صلبة مكونة من ثنائي هيدرات كبريتات الكالسيوم ( الصيغة الكيميائية {\displaystyle CaSO_{4}} {\displaystyle CaSO_{4}} • {\displaystyle 2H_{2}O} {\displaystyle 2H_{2}O}). من الخامات المتوفرة بكثرة في الأرض وهو أكثر معدن كبريتي منتشر في الطبيعة بأحد شكليه المعدني أو صخر رسوبي وهو يتداخل مع معدن الأنهدريت ( كبريتات الكالسيوم اللامائية) ويتواجد مع الدولوميت والطين والحجر الجيري وهو ذو لون رمادي أوأبيض ويميل إلى الإحمرار في بعض الأحيان وقد يكون وجوده على سطح الأرض أو على أعماق قد تصل إلى /350/م .
///////////
به عبری گوباس، گِوِس:
גבס הוא מינרל רך מאוד המורכב מסידן וסולפט והרכבו הכימי הוא CaSO4•2H2O.
כאשר מחממים את הגבס מעל ל-150 מעלות צלזיוס מתאיידים 75% מהמים האגורים במבנה הכימי שלו על פי הנוסחה הבאה:
CaSO4•2H2O + חום → CaSO4•½H2O + 1½ H2O (משתחרר כקיטור)
והגבס רוכש תכונות אנהידריטיות (חסרי מי גבש). בצורה הזאת הוא נקרא טיח פריז. ולכן מלט העשוי טיח פריז או המכיל אותו נוטה להתקשות במים, ומכאן נובע השימוש בו לקיבוע איברי גוף שבורים. גבס רך נמס במים בתגובה אקסותרמית.
ברוב המקרים הגבס הוא משקע הנוצר כאשר מים מתאדים בלגונות ימיות או באגמים סגורים. באזורים מדבריים נוצר הגבס כקרוםמעלייה נימית של מי תהום מלוחים.
ישנן כמויות מעטות של גבס הנוצרות ממוצא געשי כאשר הגזים העשירים במימן גופרתי מתרכבים עם הסלעים הסידניים שבסביבת ההתפרצות.
כמויות מסחריות של גבס מצויות באנגליהקנדה, ובניו יורקמישיגןאיווהקנזסניו מקסיקוקולורדו ויוטה בארצות הברית.
///////////////
به پنجابی جِپسِم:  
جپسم اک نرم معدن اے۔ نرمی چ موس ناپ تے ایدا دوجا نمبر اے۔
///////////
به کردی چِپس:
Ceps ardekî gewresipî ye.Hefer mirov avê berde ser dibê hevîr. Zû zuwa û hişk dibe. Mirov dikare ji cepsê peykeran jî çêke. Dema ciyekî mirov bişikê heta rind bibe,wî ciyî bi cepsê dipeçin, girêdidin û weng dihêlin. Pir şewekar ji ji bo berhemen xwe bi kar tînin û pê hunerên gelek xwêş diafrînin.
//////////
به ترکی استانبولی آلچی تاشی:
Alçı taşı, kimyasal bileşimi kalsiyum sülfat olan bir mineraldir. Bileşiminde iki molekül kristal suyu bulunan türüne jips (CaSO4 + 2 H2O) denir. İçinde su bulunan kalsiyum sülfat minerali, tek veya ikiz sütunlar hâlindebillûrlanır. Alçı billurlarına kil ve marn içinde veya tuzlu ve alçılı dağların boşluklarında rastlanır. Anadolu'dakaya tuzu ile birlikte bilhassa yukarı Kızılırmak bölgesinde büyük kayalar hâlinde bulunur.
Alçı taşı iki şekilde işlenerek birbirinden farklı iki cins alçı elde edilir.
//////////
به اویغوری گِپس:
گىپىس بولسا مىنېرال

//////////

Gypsum

From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the mineral. For other uses, see Gypsum (disambiguation).
Gypsum
Selenite variety of gypsum
General
Category
Formula
(repeating unit)
CaSO4·2H2O
7.CD.40
Prismatic (2/m)
H-M symbol: (2/m)
a = 5.679(5), b = 15.202(14)
c = 6.522(6) [Å]; β = 118.43°; Z = 4
Identification
Color
Colorless to white; may be yellow, tan, blue, pink, brown, reddish brown or gray due to impurities
Massive, flat. Elongated and generally prismatic crystals
Monoclinic
Space groupI2/a
Very common on {110}
Perfect on {010}, distinct on {100}
Conchoidal on {100}, splintery parallel to [001]
Tenacity
Flexible, inelastic.
Mohs scalehardness
1.5–2 (defining mineral for 2)
Vitreous to silky, pearly, or waxy
White
Transparent to translucent
2.31–2.33
Optical properties
Biaxial (+)
nα = 1.519–1.521
n
β = 1.522–1.523
n
γ = 1.529–1.530
δ = 0.010
None
58°
5
Hot, dilute HCl
References
Major varieties
Satin spar
Pearly, fibrous masses
Transparent and bladed crystals
Fine-grained, slightly colored
Gypsum is a soft sulfate mineral composed of calcium sulfate dihydrate, with the chemical formula CaSO4·2H2O.[3] It is widely mined and is used as afertilizer, and as the main constituent in many forms of plasterblackboardchalk and wallboard. A massive fine-grained white or lightly tinted variety of gypsum, called alabaster, has been used for sculpture by many cultures including Ancient EgyptMesopotamiaAncient RomeByzantine empire and the Nottingham alabasters of medieval England. It is the definition of a hardness of 2 on the Mohs scale of mineral hardness. It forms as anevaporite mineral and as a hydration product of anhydrite.
Contents
  [show
Etymology and history[edit]
The word gypsum is derived from the Greek word γύψος (gypsos), "shock" or "master" (master of puppets).[4] Because the quarries of the Montmartredistrict of Paris have long furnished burnt gypsum (calcined gypsum) used for various purposes, this dehydrated gypsum became known as plaster of Paris. Upon addition of water, after a few tens of minutes plaster of Paris becomes regular gypsum (dihydrate) again, causing the material to harden or "set" in ways that are useful for casting and construction.
Gypsum was known in Old English as spærstān, "spear stone", referring to its crystalline projections. (Thus, the word spar in mineralogy is by way of comparison to gypsum, referring to any non-ore mineral or crystal that forms in spearlike projections). Gypsum may act as a source of sulfur for plant growth, which was discovered by J. M. Mayer, and in the early 19th century, it was regarded as an almost miraculous fertilizer. American farmers were so anxious to acquire it that a lively smuggling trade with Nova Scotia evolved, resulting in the so-called "Plaster War" of 1820.[5] In the 19th century, it was also known as lime sulfate or sulfate of lime.
&&&&&&&
جبن . [ ج ُ ب ُن ن ] (ع اِ) جُبُن . جُبْن .پنیر. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). حکیم مؤمن آرد: بتشدید نون ، به فارسی پنیر مینامند. تازه ٔ او در دوم سرد و تر و مقوی معده و روده و مقوی گرده و ملین طبع و مولد خلط صالح و خون و دیرهضم و بعد از هضم سریعالسلوک در اعضا و با مغز گردکان و صعتر بغایت مسمّن بدن و باعث نرمی جلد و برشته ٔ او بعد از طبخ و فشردن حابس اسهال و ضمادش مانع ورم جراحات و مضر مبرودین و رافع اشتهای طعام و غیرمهضوم او باعث قولنج و سده و ظلمت بصر و مصلحش عسل و نعناع و صعتر است . و پنیر نمکسود کهنه در دوم گرم و خشک و قاطع بلغم و مقوی اشتها و امعا و مجفف رطوبات و ضماد او با عسل جهت انفجار دمل و رفع داخس و با نوشادر جهت کلف نافع و مولد اخلاط مراری و معطش و مولد حکّه و جرب و مضر محرورین و صاحبان سده ٔ احشا و بسیار کهنه و متعفن او اقرب به سمیت و مصلحش مغز گردکان و در محرورین ، میوه ها وترشیها است . و غیر چکیده ٔ پنیر که آن را دلمه گویندو در نهایت ترطیب و منوّم و جهت تب دق و سل و التهاب معده و رفع یبوست جلد و طبع و وسواس و امراض صفراوی و التهاب خون نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 106 و ترجمه ٔ صیدنه شود.
- جبن . [ ج ُ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از قطر المحیط). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ).بددل گردیدن . (آنندراج ). به معنی غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (آنندراج ). ضد شجاعت . فشل . ترس . بیم . پروا. || در اصطلاح اخلاق و روانشناسی ، حالت خاصی است که بر قوه ٔ غضبیه ٔ نفس حاصل میشود و از هر کار شایسته و ناشایستی خودداری میکند. در نفائس الفنون چنین آمده : طرف تفریط شجاعت است و آن حذر کردن است ازچیزی که حذر از آن محمود نباشد. (نفائس الفنون ). جرجانی گوید: هی هیئة حاصلة للقوة الغضبیة بها یحجم عن مباشرة ما ینبغی و ما لاینبغی . (تعریفات جرجانی ). جُبُن . (منتهی الارب ). ترس . و رجوع به این کلمات شود.
- جبن . [ ج ُ ب ُ ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ).سفیدی که از آب شیر جدا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ج ِ جبین . (منتهی الارب ). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ). بددل گردیدن . (آنندراج ). غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (غیاث اللغات ). بددلی . ترسندگی . ترسانی . ترس . بی دلی . و رجوع به جُبْن و ترس شود. بددل شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
- ماءالجبن ؛ آبی است که بعد از جدا کردن سپیدی شیر باقی مانده و آن اگر از بز باشد در بعضی امراض بکار برند و عوام از نافهمیدگی ماءالجوبن یا مال جوبن گویند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
////////////
جبن
بضم جیم و باء موحده و نون مشدده بفارسی پنیر نامند
ماهیت ان
معروف است و آن شیر بسته است بتعمل بزدن پنیر مایه و غیره بران بهترین آن تازۀ چرب آن است که ما بین نرمی و صلبی و خوش بو و لذیذ مائل بحلاوت باشد که از شیر معتدل از حیوان صحیح البدن که خوراک آن کیاههای نیکو باشد بعمل آورده باشند و مصنوع از ماست بهتر و سریع الهضم تر است و دستور صنعت آن آنست که شیر را جوشانیده پنیر مایه بران زده منجمد ساخته نمک بران می پاشند تا مائیت آن از جبنیت جدا کردد و بعد از جدا شدن جبنیت آن را نمک زده در سبدها و یا کیسۀ صفیقی کرده نمک بران پاشیده سنکی سنکین بران می کذارند تا مائیت آن تمام برآید و بعضی در خاکستر دفن می کنند برای جذب مائیت آن پس استعمال می نمایند و اکر نمکین نخواهند ثانیا بران نمک نمی پاشند و بهترین نمک سود آن آنست که تازه نمک زده چرب باشد و بسیار کهنه و طعم و رائحۀ آن نکشته باشد و چون تناول نمایند رائحۀ آن در جشا تا مدتی از دهان نیاید
طبیعت تازۀ آن
در دوم سرد و تر
افعال و خواص آن
مقوی معده و روده و کرده و ملین طبع و مولد خلط صالح و دیرهضم و بعد از هضم سریع لسلوک در اعضا و با مغز کردکان و صعتر بغایت مسمن بدن و باعث نرمی جلد و دافع مضرت کسی که مرداسنک خورده باشد اعضاء الغذاء اکل برشتۀ آن بعد از طبخ و فشردن آب آن حابس اسهال خصوصا اسهال مراری صفراوی العین ضماد آن جهت رمد و طرفه الصدر چون پنیر را در آب جوش دهند و مرضعه آب آن را بیاشامد شیر آن زیاده کردد و منع تورم جراحات و قروح امعا خصوصا با برک چنار که دلب نامند و با حماض بری المضار مضر مبرودین و دافع اشتهای طعام و غیر مهضوم آن باعث سده و قولنج و ایلاوس و ظلمت بصر مصلح آن عسل و نعناع و صعتر و پنیر نمک سود کهنه در دوم کرم و خشک و قاطع بلغم و مقوی اشتها و امعا و مجفف رطوبات و ضماد آن با عسل جهت انفجار دمل و رفع داخس و با زیت جهت تحجر مفاصل و قروح ردیه و بدستور با ماء اکارع و کویند از مفاصل چیزی مانند کچ برمیآورد بی اذیت و با نوشادر جهت کلف و جرب نافع السموم با فودنج جبلی جهت لسع جانوران سمی نافع و مولد اخلاط مراری و معطش و مولد حکه و جرب و مضر مبرودین و صاحبان سدۀ احشا و لاغر کنندۀ بدن و مولد حصاه و مصلح آن مغز کردکان و بسیار کهنه متعفن آن اقرب بسمیت مصلح آن مغز کردکان و در محرورین میوها و ترشیها و پنیر غیر چکیده که بفارسی دلمه نامند در غایت رطوبت است و منوم و جهت تپ دق و سل و التهاب معده و دفع یبوست جلد و طبع و وسواس و امراض صفراوی و التهاب خون نافع مضر مبرودین و مورث امراض باردۀ رطبه و مولد حصاه
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////
پَنیر یکی از گونه‌های لبنیات است که بطور گسترده‌ای در صدها نوع مختلف از شیر تهیه و در اکثر نقاط جهان مصرف می‌شود. پنیر را از دَلَمَه‌شدن شیر، معمولاً شیر گاو، گاومیش، شتر٬بز و گوسفند تهیه می‌کنند. شیر از طریق کشت باکتری‌ها ترش (اسیدی) می‌شود. سپس با اضافه شدن آنزیم Rennen (مایهٔ پنیر) و یا یک جایگزین (مانند اسید استیک یا سرکه) دَلَمَه می‌شود و شیر بسته‌شده و آب پنیر بدست می‌آید. بیشتر پنیرها در درجه حرارت پخت‌وپز ذوب می‌شوند.

انواع پنیر را بر اساس ویژگی‌هایشان چند نوع دسته‌بندی مختلف می‌کنند از جمله نوع ترکیبات شیر، آنزیم مورد استفاده برای ترش‌کردن آن، رژیم غذایی حیوان، روش کار و میزان رطوبت پنیر.[۱]

پنیرهای با رطوبت کم (۱۳ تا ۳۴ درصد) شامل پنیر دومان، پنیر پارمیجانو (پارمسان)، پنیر ریکوتای خشک، پنیر گجی توست و پنیر میزوست می‌شوند.
پنیرهای با رطوبت متوسط (۳۴ تا ۴۵ درصد) شامل پنیر ادام، پنیر سفید فتا، پنیر سوئیس، پنیر چدار، پنیر گودا و پنیر لیقوان است.
پنیرهای با رطوبت زیاد (۴۵ تا ۵۵ درصد) شامل موتزارلا، کممبرت، پنیر محلی، پنیر پیتزا و پنیر آبی می‌شوند.
پنیرهای با رطوبت خیلی زیاد (۸۰ تا ۸۵ درصد) شامل پنیر کاتیج، ریکوتا، پنیر ایمپاستاتا، پنیر نوفشاتل و پنیر خامه‌ای است.[۱]
ویکی
////////////
جبن[عدل]
 Disambig gray RTL.svg إن كنت تبحث عن عناوين مشابهة، فانظر جبن (توضيح).
جبن
Kaeseplatte.jpg 
القيمة الغذائية لكل (100 غرام)
الدهون
الفيتامينات
معادن وأملاح
معلومات أخرى
النسب المئوية هي نسب مقدرة بالتقريب
باستخدام التوصيات الأمريكية لنظام الغذاء للفرد البالغ.
تعديل طالع توثيق القالب

صحن من المقبلات والأجبان
الجُبنَةُ غذاء معروف مصنوع من الحليب. يصنع الجبن في بعض الدول من حليب الماعز أو حليب الغنم أو حليب البقر أو من أي نوع من أنواع حليب الحيوانات الأليفة اللبونة. قد يكون الحليب مبستراً أو غير مبستر مقشوط أو بكامل دسمه. قد يكون حامضاً أو حلواً.
محتويات  [أظهر]
أصل الكلمة[عدل]
الْجُبْنُ : ما جُمِّدَ من اللَّبَن وصُنِع بطريقةٍ خاصة .
لمحة تاريخية[عدل]
مقال تفصيلي: تاريخ الجبن
طريقة عمل الجبن[عدل]
يكون الجبن بفعل أنزيم المنفحة الغني بالبكتيريا النافعة. ويمكن استخلاص حوالي 16 كغم من الجبن من كل 100 كغم من الحليب. ويخلط مع الجبن بعض الأعشاب المنسمة والثوم البري ويحفظ في جلود الحيوانات ثم تدفن لفترة معينة لاستكمال تخمرها يسمى هذا النوع من الجبن جبن البشاري أو جبن بيزة تشتهر فيه قرى شمال العراق وشرق سوريا.
الأنواع[عدل]

قطع من الجبنة

جبن غودا في سوق للأجبان
هناك أنواع كثيرة من الأجبان ولكل بلد نوع من الجبن تختص بصنعه وتتميز به. ومن أشهر الأجبان في العالم الأجبان الفرنسية حيث هناك حوالي 370 نوع من الأجبان المختلفة، ويقال بأن شارل ديغول قال مازحاً كيف يمكنه حكم بلد فيه هذا العدد من أنواع الأجبان والأذواق. وهناك الجبن القاسي والجبن الطري اللين. من أنواع الجبن الصلبة الشيدار والايدام والجودا وتشتهر به سويسرا والبارميسان. وهناك الأجبان نصف الصلبة مثل الركفور والجور جنزولا. وهناك الأجبان الطرية النيف شاتل. وتتكاثر كائنات حية دقيقة في الجبن وخصوصاً أثناء عملية الإنضاج مما يعطيها نكهات مميزة.
أنواع عربية[عدل]
جبن قريش - معروف في بلاد الشام ومصر وهي جبن خالي الدسم.
جبن مجدول ويصنع من الحليب الطازج ويجدل بطريقة معينة وتشتهر به سوريا.
جبن براميلي ويصنع من الحليب الطازج وتشتهر به مصر.
جبن الحلوم وتشتهر به قبرص وبلاد الشام.
جبن دمياطي تشتهر به مدينة دمياط في مصر وهو شديد الملوحة.
جبن الرأس (الرومي أو التركي) يصنع من الحليب البقري أو الجاموسي في مصر وإيطاليا.
الجبن التعزي حيث يتم غلي الحليب على نار هادئة لفترة طويلة مع خلطه بمادة أساسية تستخرج من صغار الماعز تسمى «اللفح» تحمل مادة أنزيمية تعمل على ترسيب الجبن بينما يبقى الماء وحده، حيث يوضع بداخل قطعة من القماش ويتم ربطه جيداً إلى أن يجف بعد مرور حوالى 24 ساعة - تشتهر به مدينة تعز اليمنيه.
أنواع أوروبية[عدل]
توجد في أوروبا مئات بل ربما آلاف الأنواع من الجبن، ومن أشهر الأنواع الأوروبية:
جبن باراميزان: من الأجبان الجافة وتشتهر به إيطاليا.
جبن تشدر: يصنع من حليب البقر وتشتهر به بريطانيا وأستراليا وكندا وأمريكا.
جبن ركفور: وهو جبن نصف جاف لونه ضارب للخضرة بسبب تعفنه.
موزاريلا.
كامامبير: جبن نورمندي طري من حليب البقر.
ماسدام: جبن هولندي.
فيتا: جبن شعبي في منطقة البلقان.
غودا
حلوم
الأكل والطبخ[عدل]

الجبنة بالطماطم أكلة مصرية
هناك الشرش وهو منتوج جانبي في صناعة الجبن يحوي على الماء واللاكتوز والالييومين ومعادن قابلة للذوبان ودهون وبروتينيات. للشرش استخدامات كثيرة منها علف للحيوانات أو لتحضير حامض اللبنيك والجلسرين أو تصنع منه جبن كالبريموست. وفي بلاد الشام وتركيا يصنع اليوكرت أو العيران والذي يعتبر نوع من الجبان ويمكن تناوله سائلاً أو جافاً ويختلف قليلا من منطقة لأخرى.
التغذية[عدل]
بشكل عام للأجبان قيمة غذائية عالية فهي مصدر للبروتينات والدهون والأملاح والكالسيوم والفسفور والكبريت والحديد. حيث أن 30 جرام من جبنة الشيدر تحتوي على 7 جرامات من البروتينات و200 مليجرام من الكالسيوم. وهذا يتطلب تناول 200 جرام من الحليب للحصول على ذات القدر من البروتين أو تناول 150 جرام من الحليب للحصول على ذات الكمية التي توفرها الأجبان من الكالسيوم.
بعض أنواع الأجبان تحتوي على سعرات حرارية و دهون أكثر من غيرها . مثلاً كل 30غ من الروكفور تحتوي على 105 وحدات حرارية و 8.69غ من الدهون. بينما كل 100غ من القريشة تحتوي على 100 وحدة حرارية و4 غ من الدهون. لهذا السبب ينصح بتناول الأجبان القليلة الدهن كجبنة الماعز خاصة لللأشخاص الذين يعانون من ارتفاع نسبة الدهون في الدم (الكولسترول) أو مشاكل في القلب لأن الدهون المشبعة الموجودة في هذه الأجبان تساعد على ارتفاع نسبة الكولسترول مما يؤدي إلى زيادة خطر الإصابة بأمراض القلب أو الجلطة.
أمراض القلب[عدل]
يحتوي الجبن كامل الدسم على نسبة عالية من الكولسترول والدهنيات المشبعة لذلك من الضروري تجنب تناولها ممن يعانون من أمراض القلب والكولسترول. أما الشخص السليم فينصح عادة بأن لا تتجاوز الكمية المستهلكة من الجبن كامل الدسم عن 57 جراما بالأسبوع. وعلى الرغم من ذلك لازال هناك نقاش حول مدى تأثير الجبن كامل الدسم على زيادة خطر النوبات القلبية حيث لوحظ قلة الحوادث المرتبطة بالقلب والأوعية الدموية في سكان فرنسا واليونان الذين ترتفع لديهم كميات استهلاك الجبن إلى 400 جرام بالأسبوع أي أكثر من 20 كيلوجرام بالسنة.
الإنتاج والاستهلاك العالمي[عدل]
أكثر الدول إنتاجا للجبن
(1,000 طن متري)[1]
 الولايات المتحدة   4,275 (2006)
 ألمانيا    1,927 (2008)
 فرنسا    1,884 (2008)
 إيطاليا    1,149 (2008)
 هولندا    732 (2008)
 بولندا    594 (2008)
 البرازيل  495 (2006)
 مصر     462 (2006)
 الأرجنتين           425 (2006)
 أستراليا  395 (2006)
أكبر الدول تصديرا للجبن من حيث القيمة (من حليب البقر فقط) - 2004
(بالألف دولار أمريكي)[2]
 فرنسا    2,658,441
 ألمانيا    2,416,973
 هولندا    2,099,353
 إيطاليا    1,253,580
 الدنمارك            1,122,761
 أستراليا  643,575
 نيوزيلندا 631,963
 بلجيكا   567,590
 جمهورية أيرلندا    445,240
 المملكة المتحدة   374,156
أكثر الدول استهلاكا للجبن - 2003
(بالكيلوغرام للشخص الواحد في السنة)[3]
 اليونان   27.3
 فرنسا    24.0
 إيطاليا    22.9
 سويسرا  20.6
 ألمانيا    20.2
 هولندا    19.9
 النمسا    19.5
 السويد   17.9
الجوانب الثقافية[عدل]
Crystal xedit.png هذا القسم فارغ أو غير مكتمل، تفضل بتعديله.
انظر أيضا[عدل]
موزيريلا.
الحلوم.
ملاحظات ومراجع[عدل]
الجبن في المشاريع الشقيقة
Wiktionary-logo-ar-without-text.svg تعريفات قاموسية في ويكاموس
Wikibooks-logo.svg كتب من ويكي الكتب
Wikivoyage-Logo-v3-icon.svg رحلات من ويكي الرحلات
Wikiquote-logo.svg اقتباسات من ويكي الاقتباس
Wikisource-logo.svg نصوص مصدرية من ويكي مصدر
Commons-logo.svg صور وملفات صوتية من كومنز
Wikinews-logo.png أخبار من ويكي الأخبار.
ملاحظات[عدل]
^ United States Department of Agriculture for the US and non European countries in 2006 [1]and يوروستات for European countries in 2008 [2]
^ منظمة الأغذية والزراعة (FAO)[3]
^ CNIEL
مراجع[عدل]
Ensrud، Barbara (1981). The Pocket Guide to Cheese. Sydney: Lansdowne Press. ISBN 0-7018-1483-7.
Jenkins، Steven (1996). Cheese Primer. Workman Publishing Company. ISBN 0-89480-762-5.
McGee، Harold (2004). On Food and Cooking (الطبعة Revised). Scribner. صفحات 5163. ISBN 0-684-80001-2.
Mellgren، James (2003). "2003 Specialty Cheese Manual, Part II: Knowing the Family of Cheese". اطلع عليه بتاريخ 2005-10-12.
وصلات خارجية[عدل]
أنواع الجبنة
Cheese Making Illustrated — The science behind homemade cheese.
كتاب مجاني: الكتب الكامل عن الجبن على مشروع غوتنبرغ
Cheese.com — includes an extensive database of different types of cheese.
الجبن في مشروع الدليل المفتوح
Cheese Guide & Terminology — Different classifications of cheese with notes on varieties.
Fresh Cheeses at The Cook's Thesaurus, page about different kinds of fresh cheeses and how to make them.
http://www.nal.usda.gov/fnic/foodcomp/search/
http://www.heart.org/HEARTORG/GettingHealthy/FatsAndOils/Fats101/Saturated-Fats_UCM_301110_Article.jsp#
ع ن ت
أنواع الأجبان الشامية
ع ن ت
أنواع الأجبان الفرنسية
ع ن ت
مطبخ
أيقونة بوابةبوابة مطاعم وطعام
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: جبن
ضبط استنادي      
GND: 4029176-5 NDL: 00573131
تصنيفان: أجبانمنتجات ألبان
//////////
به ترکی آذری پِندیر:
Pendir — südün mayalanması ilə əldə olunan yüksək kalorili qida məhsuludur. Adətən ağ və açıq-sarı rəngdə, deşikli və ya deşiksiz olur.

Pendirin tərkibində zülal (25%-ə qədər), yağ (60%-ə qədər) və mineral maddələr (3,5 %-ə qədər) vardır. Pendirin tərkibində olan zülallar insan orqanizimində südə nisbətən daha yaxşı həzm olunurlar. Pendirdə olan ekstraktlar dəmirin həzminə və yaxşı iştahın yaranmasına şərait yaradır. Onun təşkilediciləri orqanizm tərəfindən tam həzm olunur. Pendirdə A, D, E, B1, B2, PP, C və başqa vitaminlər mövcuddurlar. Yağın tərkibindən asılı olaraq 100 q pendirdə enerji ehtiyatı 200-400 kkal arasındadır. Pendirə həm də südə olan elementlərin konsentratı kimi baxmaq olar: buraya zülallar, yağlar, mineral maddələr, kalsium, fosfor da daxildir.

Pendirin hazırlanmasında istifadə edilən südün tərkibi (qoyun, keçi, inək), istehsal prosei (temperatur, ölçü), əlavə olunan dadvericilər, bakteriyalar, kiflər, sonrakı emalı (barlanma, duzda saxlama) və yetişmə vaxtından asılı olaraq dadına və kondinsesninə görə müxtəlif pendir növləri əldə edilir.Pendirlər bərk, yarımbərk, yumşaq, toz və krem şəklində olurlar.

//////////////
به عبری گرینا
גבינה היא מוצר חלב מוצק המיוצר מחלב של פרות, עזים, כבשים, תאו (באפלו) ויונקים אחרים. יחד עם זאת, החלב המתאים ביותר לייצור גבינות הוא של מעלי הגרה מאחר שהוא עשיר בחלבון החלב קזאין. ברחבי העולם קיימים כ-500 סוגים ייחודיים של גבינות ואלפי סגנונות המתבססים על סוגים אלה. למרות שכל הגבינות מיוצרות מאותו חומר גלם, מגוון הטעמים והמרקמים הוא עצום. הטעמים השונים של הגבינות הם תוצאה של מספר משפיעים: מקור החלב (סוג החיה ותזונתה), טכניקת הייצור, תמהילים שונים של חיידקים וסוגי עובשים, רמות שונות של שומן, ומשכי זמן שונים של התיישנות. גורמים אחרים כוללים הוספת חומרי טעם כמו עשבי תיבול, תבלינים, סוג העץ המשמש לאחסון ועיבוד בשיטות שונות כמו עישון מזון. גם תהליך הפסטור יכול להשפיע על טעם המוצר.
/////////
به سواحلی جیبینی:
Jibini ni chakula kutokana na maziwa.
Maziwa ya ng'ombe, kondoo au mbuzi hugandishwa. Hupikwa katika sufuria na dawa asilia kutoka tumbo la ng'ombe humwagwa humo pamoja na chumvi. Maziwa yanaganda mara moja na kumwagwa katika kitambaa ili majimaji yatoke na sehemu imara pekee ibaki.
Jibini bichi inaweza kukandamizwa na kuwa imara zaidi. Baadaye ilhali ni bado laini huwekwa katika bakuli na kupokea umbo lake wakati inaendelea kukauka.
Baadaye inakaa na kuiva. Aina mbalimbali za jibini huiva kwa muda tofautitofauti.
Katika nchi za joto ni vigumu zaidi kutengeneza jibini bila mashine na friji lakini katika nchi nyingi jibini ni sehemu ya utamaduni. Jibini ni chakula bora chenye protini na mafuta sawa na maziwa. Kiuchumi ni muhimu kama njia ya kutunza maziwa kwa miezi mingi.
Nchi kama UswisiUholanzi na Ufaransa ni maarufu kwa aina nyingi za jibini na kila moja ina ladha na rangi tofauti.
/////////
به کردی پنیر:
Penîr an penêr zadekê hişk e ko ji şîrê çêlan (manga), mihanbizinan û memikdarên dî dihêt çêkirin. Şîrî bi hêvênê penîrî ango rennetê û tirşandinê dikin penîr. Bakterî dikarin şîrî bitirşînin û dewrekê girîng di pêkhatina penîrî û çêjango tam û bêhna penîrî da digêrin.
Bi sedan cureyên penîran hene. Penîrên curane bi rêya bikaranîna şîrê memikdarên cuda cuda, bakteriyên cidacida û şêwazên din tên berhemanîn. Zadê ku memikdar dixwerin û bikaranîna giyayên bêhndar jî yek ji rêyên berhemanîna coreyên penîran in.
Jibo hindek penîran şîrî bi sirke an ava lîmoyê ditirşînin. Lê piraniya penîran bi rêya tirşandina şîrî bi bakteriyayan dihên çêkirin. Bakterî şekira şîrî dikin Tirşê Şîrî anko laktîk asîdhêvênê penîrî coreyekê anzîman e ko bi awayekê kevneşopî ji navpoşa aşika savayên pez û gareşan dihêt girtin. Lê niha ev hêvên di ezmûngehan da jî dihêt berhemanîn.
Çend cureyên penêran[biguherîne]
Jajî, li Behdînan

Çend giya ji bo bêhndarkirina penêrê[biguherîne]
Penêrên cuda cuda[biguherîne]


Fabrîkaya penîrêParmigiano (Îtalya)

Bazarê penîrê Gouda(Holand)
Penîrê Qerecdaxê nane genim
Digel zebeşê çem benimdir benim
Mela Birhanê Tarînî
ji bo xwarinê kurdan divê em pirtûka ku Mela Birhanê Tarînî amadekiriye bixwînin...
//////////
به پنجابی پنیر:
پنیر دد تون بنن والی اک کھان پین دی چیز اے۔ یہ دد گاں، مجھ، بکری یا ہور کیسے جنور دا ہو سکدے اے۔
دنیاں وچ سینکڑے کسم دا پنیر ملدا اے۔
/////////////
به کردی سورانی په نیر:
پەنیر یان پەنێر جۆرە خۆراکێکە لە شیر بە دەست دێت.
/////////////
به ترکی استانبولی پِنیر:
Peynir, çok büyük bir çeşitlilikteki aroma, tat, yapı ve şekle sahip bir grup fermente süt ürünü için kullanılan genel isimdir.
////////////
به ترکمنی پنیر:
Peýnir — süýt uýadyjy fermentleri hem-de süýt-turşy bakteriýalary ulanmak ýa-da erediji duzlary ulanyp, dürli süýt önümleri we süýtden alynmaýan çig mallary eretmek arkaly peýnire ýaramly süýtden alynýan azyk önümi.
///////////
به اردو پنیر:
پنیر، ایک عمومی اصطلاح جو کہ دودھ سے بنی کئی خوراکی مصنوعات کے لیے استعمال ہوتی ہے۔ پنیر پوری دنیا میں تجارتی بنیادوں پر تیار کی جاتی ہے اور اس کے بے شمار ذائقے، اشکال اور اقسام دستیاب ہیں۔
پنیر میں لحمیات، دودھ سے حاصل شدہ چربی، پانی، اور خالص دودھ کے اجزاء (معدنیات، حیاتیات) شامل ہوتے ہیں اور یہ گائے، بھینس، بکری یا بھیڑ کے دودھ سے تیار کی جاتی ہے۔ پنیر تیار کرنے کے لیے کیمیائی طور پر دودھ میں شامل خاص قسم کی لحمیات کیزین کی پھٹکیاں بنائی جاتی ہیں۔ یہ پھٹکیاں دودھ میں تیزابی خصوصیات کے حامل اجزاء شامل کرنے سے بنتی ہیں۔ پھٹکیاں بننے کے بعد ٹھوس اجزاء کو پانی یا محلول سے دباؤ کے ذریعے علیحدہ کر دیا جاتا ہے، اور یہی ٹھوس پھٹکیاں پنیر کی اصل شکل ہیں۔ بعد میں اس کی شکل ، قسم یا ذائقہ مختلف اجزاء ڈال کر حاصل کیا جاتا ہے۔[1] پنیر کی بنیادی شکل میں تیاری کے مراحل کے دوران خلا پیدا کیا جاسکتا ہے، اور یہ انسانی درجہ حرارت پر پگھلنے کی خصوصیت کی حامل ہوتی ہے۔
//////////////
Cheese
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Cheese (disambiguation).
A platter with cheese and garnishes
A variety of cheeses for sale in Amsterdam
Cheese is a food derived from milk that is produced in a wide range of flavors, textures, and forms by coagulation of the milk protein casein. It comprises proteins and fat from milk, usually the milk of cowsbuffalogoats, or sheep. During production, the milk is usually acidified, and adding the enzyme rennet causes coagulation. The solids are separated and pressed into final form.[1] Some cheeses have molds on the rind or throughout. Most cheeses melt at cooking temperature.
Hundreds of types of cheese from various countries are produced. Their styles,textures and flavors depend on the origin of the milk (including the animal's diet), whether they have been pasteurized, the butterfat content, the bacteria and mold, the processing, and aging. Herbsspices, or wood smoke may be used as flavoring agents. The yellow to red color of many cheeses, such as Red Leicester, is produced by adding annatto. Other ingredients may be added to some cheeses, such as black peppergarlicchives or cranberries.
For a few cheeses, the milk is curdled by adding acids such as vinegar or lemon juice. Most cheeses are acidified to a lesser degree by bacteria, which turn milk sugars into lactic acid, then the addition of rennet completes the curdling.Vegetarian alternatives to rennet are available; most are produced by fermentationof the fungus Mucor miehei, but others have been extracted from various species of the Cynara thistle family. Cheesemakers near a dairy region may benefit from fresher, lower-priced milk, and lower shipping costs.
Cheese is valued for its portability, long life, and high content of fatprotein,calcium, and phosphorus. Cheese is more compact and has a longer shelf life than milk, although how long a cheese will keep depends on the type of cheese; labels on packets of cheese often claim that a cheese should be consumed within three to five days of opening. Generally speaking, hard cheeses, such as parmesan last longer than soft cheeses, such as Brie or goat's milk cheese. The long storage life of some cheeses, especially when encased in a protective rind, allows selling when markets are favorable.
There is some debate as to the best way to store cheese, but some experts[who?] say that wrapping it in cheese paper provides optimal results. Cheese paper is coated in a porous plastic on the inside, and the outside has a layer of wax. This specific combination of plastic on the inside and wax on the outside protects the cheese by allowing condensation on the cheese to be wicked away while preventing moisture from within the cheese escaping.[2]
A specialist seller of cheese is sometimes known as a cheesemonger. Becoming an expert in this field requires some formal education and years of tasting and hands-on experience, much like becoming an expert in wine or cuisine. The cheesemonger is responsible for all aspects of the cheese inventory: selecting the cheese menu, purchasing, receiving, storage, and ripening.[3]
Contents
  [show
Etymology
Cheese on market stand in Basel,Switzerland
The word cheese comes from Latin caseus,[4] from which the modern word caseinis also derived. The earliest source is from the proto-Indo-European root *kwat-, which means "to ferment, become sour".
More recently, cheese comes from chese (in Middle English) and cīese or cēse (inOld English). Similar words are shared by other West Germanic languagesWest Frisian tsiisDutch kaasGerman KäseOld High German chāsi—all from the reconstructed West-Germanic form *kāsī, which in turn is an early borrowing from Latin.
When the Romans began to make hard cheeses for their legionaries' supplies, a new word started to be used: formaticum, from caseus formatus, or "molded cheese" (as in "formed", not "moldy"). It is from this word that the French fromage, proper Italian formaggioCatalan formatgeBreton fourmaj, and Provençal furmoare derived. Of the Romance languages, SpanishPortugueseRomanianTuscanand Southern Italian dialects use words derived from caseus (quesoqueijocașand caso for example). The word cheese itself is occasionally employed in a sense that means "molded" or "formed". Head cheese uses the word in this sense.
History
Main article: History of cheese
Origins
A piece of soft curd cheese, oven-baked to increase longevity
Cheese is an ancient food whose origins predate recorded history. There is no conclusive evidence indicating where cheesemaking originated, either in Europe,Central Asia or the Middle East, but the practice had spread within Europe prior toRoman times and, according to Pliny the Elder, had become a sophisticated enterprise by the time the Roman Empire came into being.[5]
The earliest evidence of cheese-making in the archaeological record dates back to 5,500 BCE, in what is now KujawyPoland, where strainers with milk fats molecules have been found.[6] Earliest proposed dates for the origin of cheesemaking range from around 8000 BCE, when sheep were first domesticated. Since animal skins and inflated internal organs have, since ancient times, provided storage vessels for a range of foodstuffs, it is probable that the process of cheese making was discovered accidentally by storing milk in a container made from the stomach of an animal, resulting in the milk being turned to curd and whey by the rennet from the stomach. There is a legend – with variations – about the discovery of cheese by an Arab trader who used this method of storing milk.[7]
Cheesemaking may have begun independently of this by the pressing and salting of curdled milk to preserve it. Observation that the effect of making cheese in an animal stomach gave more solid and better-textured curds may have led to the deliberate addition of rennet.
Early archeological evidence of Egyptian cheese has been found in Egyptian tomb murals, dating to about 2000 BCE.[8]The earliest cheeses were likely to have been quite sour and salty, similar in texture to rustic cottage cheese or feta, a crumbly, flavorful Greek cheese.
Cheese produced in Europe, where climates are cooler than the Middle East, required less salt for preservation. With less salt and acidity, the cheese became a suitable environment for useful microbes and molds, giving aged cheeses their respective flavors.
The earliest ever discovered preserved cheese was found in the Taklamakan Desert in XinjiangChina, and it dates back as early as 1615 BCE.[9]
Ancient Greece and Rome
Cheese in a market in Italy
Ancient Greek mythology credited Aristaeus with the discovery of cheese. Homer'sOdyssey (8th century BCE) describes the Cyclops making and storing sheep's and goats' milk cheese (translation by Samuel Butler):
We soon reached his cave, but he was out shepherding, so we went inside and took stock of all that we could see. His cheese-racks were loaded with cheeses, and he had more lambs and kids than his pens could hold...
When he had so done he sat down and milked his ewes and goats, all in due course, and then let each of them have her own young. He curdled half the milk and set it aside in wicker strainers.
By Roman times, cheese was an everyday food and cheesemaking a mature art. Columella's De Re Rustica (circa 65 CE) details a cheesemaking process involving rennet coagulation, pressing of the curd, salting, and aging. Pliny's Natural History (77 CE) devotes a chapter (XI, 97) to describing the diversity of cheeses enjoyed by Romans of the early Empire. He stated that the best cheeses came from the villages near Nîmes, but did not keep long and had to be eaten fresh. Cheeses of the Alps and Apennines were as remarkable for their variety then as now. A Ligurian cheese was noted for being made mostly from sheep's milk, and some cheeses produced nearby were stated to weigh as much as a thousand pounds each. Goats' milk cheese was a recent taste in Rome, improved over the "medicinal taste" of Gaul's similar cheeses by smoking. Of cheeses from overseas, Pliny preferred those of Bithynia in Asia Minor.
Cheese, Tacuinum sanitatisCasanatensis (14th century)
Post-Roman Europe
As Romanized populations encountered unfamiliar newly settled neighbors, bringing their own cheese-making traditions, their own flocks and their own unrelated words for cheese, cheeses in Europe diversified further, with various locales developing their own distinctive traditions and products. As long-distance trade collapsed, only travelers would encounter unfamiliar cheeses: Charlemagne's first encounter with a white cheese that had an edible rind forms one of the constructed anecdotes of Notker's Life of the Emperor.
The British Cheese Board claims that Britain has approximately 700 distinct local cheeses;[10] France and Italy have perhaps 400 each. (A French proverb holds there is a different French cheese for every day of the year, and Charles de Gaulleonce asked "how can you govern a country in which there are 246 kinds of cheese?")[11] Still, the advancement of the cheese art in Europe was slow during the centuries after Rome's fall. Many cheeses today were first recorded in the late Middle Ages or after—cheeses likeCheddar around 1500, Parmesan in 1597, Gouda in 1697, and Camembert in 1791.[12]
In 1546 The Proverbs of John Heywood claimed "the moon is made of a greene cheese." (Greene may refer here not to the color, as many now think, but to being new or unaged.)[13] Variations on this sentiment were long repeated and NASAexploited this myth for an April Fools' Day spoof announcement in 2006.[14]
Modern era
Until its modern spread along with European culture, cheese was nearly unheard of in east Asian cultures, in the pre-Columbian Americas, and only had limited use in sub-Mediterranean Africa, mainly being widespread and popular only in Europe, the Middle East, the Indian subcontinent, and areas influenced by those cultures. But with the spread, first of European imperialism, and later of Euro-American culture and food, cheese has gradually become known and increasingly popular worldwide.
The first factory for the industrial production of cheese opened in Switzerland in 1815, but large-scale production first found real success in the United States. Credit usually goes to Jesse Williams, a dairy farmer from RomeNew York, who in 1851 started making cheese in an assembly-line fashion using the milk from neighboring farms. Within decades, hundreds of such dairy associations existed.[15]
The 1860s saw the beginnings of mass-produced rennet, and by the turn of the century scientists were producing pure microbial cultures. Before then, bacteria in cheesemaking had come from the environment or from recycling an earlier batch's whey; the pure cultures meant a more standardized cheese could be produced.[16]
Factory-made cheese overtook traditional cheesemaking in the World War II era, and factories have been the source of most cheese in America and Europe ever since.
&&&&&&
جبلهنج . [ ج َ ل َ هََ ] (معرب ، اِ) جبرآهنگ . جبلاهنگ . جلبهنگ . در اختیارات بدیعی چنین آمده : جبلاهنگ و جبلهنگ نیز گویند. بپارسی جبراهنگ گویند و آن تخم زرد خار است و بیخ وی تربد زرداست و گویند تخم دند سیاه است و فعل وی مانند فعل خربق بود و بهترین وی هندی بود، خلوقی رنگ ، برنگ سعترک و بغایت خرد بود و درازقد و مقیی ٔ بود بقوت بلغم و اخلاط غلیظه ٔ لزج را، و خطر بود، مگر مفلوج را نافع بود و شربتی از وی نیم درم بود تا یک درم ، و اگر از این زیاده بود کشنده بود و در خوردن وی غثیان عظیم پیدا شود تا حدی که خناق آورد و عرقی سرد و معالجه ٔ آن به قی و آب گرم و حقنه ٔ قوی که در وی شحم حنظل بود و بعد از آن شیر تازه بیاشامند، و اگر تشنج پیدا کندموم روغن نرم پیدا کنند و بمالند و در آب نیم گرم نشانند و بدل وی خربق بود. (اختیارات بدیعی ). و رجوع به الفاظ الادویه و کلمات فوق (مترادفات مذکور) شود.
- زردخار. [ زَ ] (اِ مرکب ) این گیاه را به نامهای جلبهنگ ، جبلهنگ و جبرآهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آن را همان «سمسم بری » می داند که به فارسی «اسپرک سفید»* گویند و نیز تربد زرد نامیده میشود و نام جلبهنگ وزردخار در کتب مختلف به گیاهان دیگر هم داده شده است . در بعضی کتب آن را مرادف با جوزالقی و برخی هم آن را مرادف با کنگر دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین ).
* اسپرک سفید

نام علمى: Reseda alba L , Syn. R. fruticulosa L ,R. suffruticulosa L
نام انگليسى: White migonette
   گياهچه
لپه‌ها تخم‌مرغى کشيده هستند؛ که، به طرف پايهٔ خود باريک مى‌شوند و طول آنها ۱۲ تا ۱۴ ميلى‌متر است. اولين برگ‌هاى حقيقى سرنيزه‌اى تا تخم‌مرغى شکل هستند؛ که، به دمبرگى باريک ختم مى‌شوند. برگ‌هاى بعدى داراى لوب‌هاى انتهائى بزرگ و لوب‌هاى بزرگ و طويل جانبى که تقريباً از وسط برگ شروع مى‌شود و تقسيمات آنها تا انتهاء قاعدهٔ برگ ادامه دارد. برگ‌ها غالباً در ابتدا صاف ولى داراى موج‌هاى نامنظّم هستند که بعداً به‌صورت لوب‌هاى عميق ديده مى‌شوند.
   گياه کامل
- اندام‌هاى رويشى :
گياهى دوساله و يا چندساله و به ارتفاع ۳۰ تا ۹۰ سانتى‌متر که توسط بذر تکثير مى‌يابد. ساقهٔ آن معمولاً ساده و يا فقط در بخش‌هاى بالائى منشعب است. برگ‌ها ابتدا سرنيزه‌اى تا تخم‌مرغى شکل که بعد از مدتى داراى بريدگى‌هاى عميق شده و به شکل شانه‌اى درمى‌آيند.
- اندام‌هاى زايشى :
گل‌آذين به‌صورت خوشه‌هاى متراکم و شامل گل‌هاى سفيدرنگ، خوشبو و معطّر است. ميوهٔ اين گياه کپسول، استوانه‌اى تا بيضى شکل، متورّم و محتوى بذرهاى متورّمى به رنگ قهوه‌اى است.
موسم گلدهى اين گياه تير تا مهرماه است.
   محل رشد و پراکنش
اين گياه بيشتر در مناطق خشک در خاک‌هائى با موادّ غذائى فراوان رشد مى‌کند. زمين‌هاى باير، حاشيهٔ جاده‌ها و مزارع و محصولات زراعى چندساله از مهمترين مکان‌هائى هستند؛ که اين علف هرز را مى‌توان در آنها مشاهده نمود.
مطالب مرتبط

////////////
جبلاهنک
لغت فارسی است و جبلهیج معرب آنست
ماهیت ان
تخم خاری است زرد رنک شبیه بشیوران بترکی صفرا اودی کویند و آن ثومونست و ذکر یافت
افعال و خواص ان
مسهل و مقئ و آشامیدن تا یکدرهم آن جهت فالج مقدار شربت آن تا نیم درهم و یکدرهم آن کشنده زیرا که با قوت سمیت است و کسی که آن را خورده باشد خناق آن را عارض کردد و تدبیر کسی که آن را خورده باشد آنست که قئ فرمایند بتدابیر چنین که مذکور شد و خورانیدن روغن و زیرا و انیسون و جند بیدستر با نبیذ و خوردن غذای چرب و شیر تازه با عسل و ضماد نمک کرم کرده بر شکم آن و هرکاه شکم آن محتبس باشد او را تحقین فرمایند بحقنهای مناسب
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
جبلهیج‌
جبلاهنک و جبلهنک و جلینک گویند و بفارسی جبراهنک خوانند و آن تخم زردخار است و بیخ وی تر بدزرد بود و فعل وی مانند فعل خربق بود و بهترین وی هندی بود خلوقی رنگ‌برنگ شفترک و بغایت حرز بود و درازقد مغثی بود و بقوت بلغم و اخلاط غلیظ لزج را و خطر بود مگر مفلوج را نافع بود و شربتی از وی نیم درم بود
تا یک درم و اگر زیاده بود کشنده بود و از خوردن آن غثیان عظیم پیدا شود تا بحدی که خناق آورد و عرقی سرد و معالجه آن بقی به آب گرم و حقنه قوی که در وی شحم حنظل بود بعد از آن شیر تازه بیاشامند و اگر تشنج پیدا کند موم روغن نرم بمالند و در آب نیمگرم نشانند و بدل وی خربق بود
صاحب مخزن الادویه تحت عنوان جبلاهنک می‌نویسد: جبلاهنک معرب آن جبلهیج بود و آن تخم حاری است زردرنگ شبیه به شیوران بترکی صفراودی گویند و آن ثومون است و ذکر یافت‌
اختیارات بدیعی
/////////////
به عربی بليحاء بيضاء:
بليحاء بيضاء
البليحاء البيضاء
البليحاء البيضاء

المملكة:
الشعبة:
الشعيبة:
الرتبة:
الكرنبيات Brassicales
الفصيلة:
الجنس:
النوع:
البيضاء alba
Reseda alba
لينيوس، ‏1753
 معرض صور بليحاء بيضاء  - ويكيميديا كومنز   
البليحاء البيضاء (باللاتينية: Reseda alba) نوع نباتي من جنس البليحاء.
محتويات
  [أظهر
الموئل والانتشار[عدل]
الوصف النباتي[عدل]
نبات عشبي.
مرادفات للاسم العلمي[عدل]
·         (باللاتينية: Eresda alba (L.) Spach)
·         (باللاتينية: Tereianthes alba (L.) Raf.)
مرادفات غير مقبولة للاسم العلمي[عدل]
·         (باللاتينية: Reseda plinii Bubani, nom. illeg.)
المصادر[عدل]

هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة للتوسيعشارك في تحريرها.

في كومنز صور وملفات عنبليحاء بيضاء
·         موسوعة الحياة487607

·         GBIF3040254

·         PlantListkew-2525256
·         Tropicos27300001

·         ITIS504737

·         ncbi28546

·         IPNO715421-1

·         FNA200009756

·         FOC200009756

·         PLANTSREAL

·         AFPD: 152307
·         بليحائية
·         نباتات ألبانيا
·         نباتات إسبانيا
·         نباتات إيطاليا
·         نباتات البرتغال
·         نباتات البوسنة
·         نباتات الشام
·         نباتات اليونان
·         نباتات بلغاريا
·         نباتات تركيا
·         نباتات سلوفينيا
·         نباتات صربيا
·         نباتات فرنسا
·         نباتات كرواتيا
·         نباتات لبنان
·         نباتات مقدونيا
//////////////
به ترکی آذری آق اسپرک:
Ağ əspərək (lat. Reseda alba)[1] - əspərək cinsinə aid bitki növü.[2]
/////////////
Reseda alba
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article includes a list of references, related reading or external linksbut its sources remain unclear because it lacks inline citations. Please help to improvethis article by introducing more precise citations. (January 2012) (Learn how and when to remove this template message)

Reseda alba
Kingdom:
(unranked):
(unranked):
(unranked):
Order:
Family:
Genus:
Species:
R. alba
Reseda alba
L.
October flowers of Reseda alba inFrontignan, France
Reseda alba is a species of flowering plant in the reseda family known by the common names white mignonette[1] or white upright mignonette.[2] It is native to Europe, Asia, and North Africa, and it can be found in parts of the Americas and Australia as an introduced species. It is also cultivated as an ornamental plant for its spikelike racemes of fragrant white flowers. This is an annual or perennial herb growing up to a meter tall. The leaves are divided deeply into many narrow lobes. The inflorescence, which may take up most of the upper stem, is densely packed with many white flowers. Each flower has five or six petals, each of which is divided into three long, narrow lobes, making the raceme appear frilly. The fruit is a nearly rectangular four-angled capsule up to 1.4 centimeters in length.
References[edit]
1.     Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25. Retrieved 2014-10-17.
2.     Jump up^ "Reseda alba"Natural Resources Conservation Service PLANTS Database.USDA. Retrieved 20 October 2015.
External links[edit]
·         Jepson Manual Treatment
·         GRIN Species Profile
·         Flora of North America
·         Photo gallery

This Brassicales article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
·         Resedaceae

·         Flora of Lebanon
·         Plants described in 1753
·         Brassicales stubs