حاشیش . (اِ) بعربی و بفارسی حسن یوسف
نامند،چیزی است که در آبها منجمد میشود مایل بسفیدی و بدمزه و مایل بشیرینی و حار و
بسیار تند و قویتر از فرفیون . در چهارم گرم و خشک و نیم درهم او مقیی قوی و یک درهم او کشنده است به قی مفرط و ضماد اوجالی
و سرخ کننده رنگ رخسار و مستعمل زنان است و
جهة امراض بارد استعمال او در خارج بدن جائز است . (تحفه حکیم مومن ). حاسیس . (دزی ج 1 ص 239). بعضی آن
را دوایی ارمنی دانسته اند. (دزی ج 1، ص 239). رجوع بحاسیس* شود.
* حاسیس . (اِ) محمدبن زکریای رازی در حاوی گوید حاسیس داروئی فارسی
است و به گفته حورفیه ؟ حاسیس از فربیون قوی باشد و محرق است و قی باکثار تولد کند
و بی مزه است و آن کس را که دردی سخت بود، و درهمی از آن بیاشامد چیزی چون خون قی کند
لیکن آن خون نبود و درد او آرامش پذیرد و بیش از یک درهم آن کشنده است و صاحب کتاب
منهاج گوید اصلاح آن بلبن حلیب و ماءالشعیر و جلاب و سویق جو ببرف آمیخته و دوغ گاو
و قرص کافور کنند. (ابن البیطار ج 2 ص 3).
/////////
حاشیش
بفتح حاء مهمله و الف و کسر شین معجمه
و سکون یاء مثناه تحتانیه و سکون شین معجمه بفارسی حسن یوسف نامند
ماهیت ان
چیزیست مانند موم که در آبها منجمد می
کردد و رنک آن مائل بسفیدی و بدمزه مائل بشیرینی و تندی و آنچه بتحقیق پیوسته
دانها ایست بسیار ریزه و سفید از خشخاش ریزه تر و صلب و بهندی تخم کرملی نامند
طبیعت آن
کرم و خشک در چهارم
افعال و خواص آن
بسیار تند و قویتر از افربیون و مقئ
قوی چون بیاشامد شخصی که وجع شدید داشته باشد مقدار نیم درهم آن را با آب کرم قئ
شدید آورد و چیزی شبیه بخون قئ نماید و نجات یابد از ان و ضماد آن جالی و سرخ
کنندۀ رخسار و مستعمل زنانست و جهت امراض بارده استعمال آن از خارج بدن مجوز و
خوردن یکدرهم آن کشنده بقئ مفرط و احتراق و لهیب و احتناق و اختلاط ذهن و مداوای
آن آشامیدن شیر تازه دوشیده و ماء الشعیر و روغن بادام و سویق آرد جو سرد کرده
ببرف و یخ و جلاب سرد کرده و دوغ کاو با قرص کافور است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
حاماسوقی . (اِ) گیاهی است به اندازه یک بدست بر زمین پهن شود و شاخه های آن از پنج نگذرد،
از ریشه ای به ضخامت یک انگشت برآید، و برگهای آن کوچک و گل آن سفید و بر شاخه های
وی میوه ای چون فلفل باشد که چون بکنند رطوبتی شیرمانند از آن برآید. و آن خشک و گرم
است در اول . برای عقرب گزیدگی آشامیدن و ضماد آن تجربه نیکو داده و ریختن آن دررحم زن مصلح آنست . (تذکره ضریر انطاکی ج 1 ص 116).
////////////
حاماسوقی
بفتح حاء مهمله و الف و فتح میم و الف
و ضم سین مهمله و سکون واو و کسر قاف و سکون یا
ماهیت ان
نباتیست منبسط بر روی زمین بقدر شبری
و شاخهای آن پنج شعبه بسطبری انکشتی رسته با برکهای ریزه و کل آن سفید و از شاخهای
آن ثمری بقدر فلفلی می روید و چون قطع نمایند از ان لبن جاری می کردد
طبیعت ان
کرم و خشک در اول
افعال و خواص آن
جهت لسع عقرب شربا و ضمادا مجرب و
فرزجۀ آن جهت اصلاح رحم مفید است
فصل الحاء المهمله مع الباء الموحده
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
حباب
بضم حاء مهمله و فتح باء موحده و الف
و باء موحده
ماهیت ان
حیوانی است بسیار کوچک و سیاه شبیه
بعقرب و از جعل باریکتر و در غیر بید انجیر بهم نمی رسد و چون کسی را بکزد آن را
می کشد در ان روز نهایت تا سه روز و صاحب آن را سرخی چشم و کرب و کرمی و اضطراب
قلب عارض می کردد و علاج آن خورانیدن مخدرات قوی مانند کافور و امثال آنست
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
حباحب . [ ح ُ ح ِ ] (ع اِ) کرم شب تاب
. چراغله . آتشپزه . کرم شب افروز. کرم شب فروز. شب تاب . شب افروز.شب فروز. شب چراغک
. آتشک . چراغک . کمیچه . کاونه . سراج اللیل . سوزنه . شب سوزنه . زنازاده . ولدالزنا.
گی ستاره . عروسک . یراع . طیبوث . سراج القطلب . (تذکره ضریر انطاکی در شرح حباحب ). ضریر انطاکی در تذکره
گوید: حباحب ، و هو الطیبوث و یسمی بالشام ، سراج القطلب و هو حیوان کالذباب الکبیر،
له جناحان و اذا طار فی اللیل اضاءَ مثل السراج . و هو حار یابس اذا جفف و لو فی غیر
النحاس و رمی براسه و شرب بالحلتیت فتتت الحصی ، مجرّب . و اذا خلط بالاسفیداج و الصبر
اسقط البواسیر طلاء. و سمیته تقارب الذراریح ، فلایستعمل منه فوق دانق و ینبغی اصلاحه
بالزیت - انتهی . و صاحب تحفه گوید: بفارسی کرم شب تاب نامند. حیوانی است از مگس کوچکتر
و رنگش اغبر و زرد و مقعدش در غایت سبزی و در زیر بال او مستور، چون پرواز کند مکشوف
میگردد و در شب مانند اخگرمیدرخشد. گرم و خشک باشد با دوازده مثقال نقیع حلتیت چون
در سه روز بنوشند جهت اخراج سنگ گرده و مثانه مجرّب دانسته اند. و قطور یک عدد از خشک
او با روغن گل جهت چرک گوش و کری و با صبر و سفیداب مسقط بواسیر،و تدهین او با روغن
کنجد بر رخسار مورث دوستی مردم و در قضای حاجات موثر است . || مگس شب تاب .(آنندراج
). || نام حشره ایست که به رز [ مو ] زیان رساند. || آتشی که از بهم خوردن دو سنگ و
آتشزنه برجهد. (آنندراج ). آتشی که از ساییدن سم اسب با سنگ برجهد.
///////////
حباحب
بفتح اول و ثانی و الف و کسر حاء
مهمله و باء موحده بفارسی کرم شب تاب و بهندی جکنی و بهک جکنی نیز نامند
ماهیت آن
حیوانی است از مکس کوچکتر و اندک
باریک و اغبر و زرد و مقعدش در غایت سبزی و در
زیر بال آن مستور و چون پرواز کند
مکشوف کردد و در شب مانند اخکر می درخشد
طبیعت آن
کرم و خشک و حاد و از زراریح قویتر
افعال و خواص آن
سه عدد آن قتال و یک عدد مقطوع الراس
آنکه خشک شده باشد با دوازده مثقال نقیع حلتیت چون سه روز بنوشند جهت اخراج سنک
کرده و مثانه مجرب دانسته اند و قطور یک عدد خشک سائیدۀ آن با روغن کل جهت اخراج
چرک کوش و زوال کری آن و با صبر و سفیدآب جهت اسقاط دانۀ بواسیر و کویند چون آن را
در روغن کنجد اندازند و آن روغن را بر صورت بمالند باعث دوستی با مردم و قضای
حاجات است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
کرمِ شبتاب (در متون طب سنتی حباحب، یراع)
بر خلاف نامش از خانواده حشرات و زیرمجموعه سوسکها و زیرشاخه غلاف پران یا قاب بالان
میباشد. کرمهای شب تاب نور سرد تولید میکنند که فاقد طیفهای فروسرخ و فرابنفش میباشد.
این نور که طول موج آن از ۵۱۰ تا ۶۷۰ نانومتر متغیر است میتواند به رنگهای زرد، سبز
یا قرمز کمرنگ دیده شود. دانشمندان پیشتر بر این عقیده بودند که این حشرات با نور
شفقی فسفری شان موجب جلب توجه جنس مخالف برای جفتگیری و یا صید برای شکار میشوند.
اما تحقیقاتی که اخیرا توسط گروهی از محققین با سرپرستی دانشمند بلژیکی، رافائل دی
کاک انجام شده است نشان میدهد که کرمهای شب تاب از نوردهی به عنوان یک سیستم دفاعی
برای مقابله با شکارچیان استفاده میکنند. تاکنون در حدود ۲۰۰۰ گونه از این نوع حشرات
در نواحی معتدل و گرمسیری شناسایی شده است. بسیاری از انها در مناطق مردابی و جنگلی،
جایی که لاروهایشان به منابع غذایی دسترسی داشته باشند زندگی میکنند. در بین بیشتر
گونهها هر دو جنس نر و ماده توانایی پرواز دارند. اما در بین بعضی گونهها، جنس ماده
قادر به پرواز نمیباشد.
ویکی
/////////
به عربی يراعة:
يراعة[عدل]
اضغط هنا للاطلاع على كيفية قراءة التصنيف
يراعة
صورة معبرة عن يراعة
أنثى يراعة تقوم بظاهرة الإضاءة
التصنيف العلمي
النطاق: حقيقيات النوى
المملكة: الحيوانات
الشعبة: مفصليات الأرجل
الشعيبة: سداسيات الأرجل
الطائفة: حشرة
الاسم العلمي
Lampyridae[1][2][3] تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
بييار أندريه لاتريل ، 1817
تعديل قيمة خاصية الاسم العلمي للأصنوفة (P225) في ويكي بيانات
انظر التصنيف العلمي
تعديل طالع توثيق القالب
اليراعة أو الخنافس المضيئة أو الحباحب
(بالإنجليزية: Fireflies
أو Lightning bugs) حشرة تنتمي إلى أسرة الخنافس غمدية الأجنحة،
من رتيبة بوليفاجا. تتميز بظاهرة الإضاءة الباردة. يوجد في جميع أنحاء العالم حوالي
2000 نوع منها، تنتشر في معظم المناطق الاستوائية الحارة والغابات.
محتويات [أخف]
1 تركيب
2 دورة
حياة اليراع
3 ظاهرة
الضياء
4 أسباب
استعمال الضوء
5 أهم
أنواع الخنافس المضيئة والأكثر انتشارا في العالم
6 علاقتها
بالإنسان
7 انظر
أيضًا
8 مراجع
9 وصلات
خارجية
تركيب[عدل]
جسم ذكر وأنثى لديدان متوهجة، أحد أنواع
اليراعات
يتركب جسم الخنافس المضيئة من ثلاث مناطق
هي:
-الرأس: وهى المنطقة الأمامية من الجسم
ويحمل الرأس زوجين من الأعين المركبة وزوجًا من قرون الاستشعار وكذلك أجزاء الفم القارضة
والتي تستخدمها الخنافس وكذلك يرقاتها في افتراس الحشرات الأخرى الصغيرة وافتراس البزاقات
والقواقع وديدان الأرض.
-الصدر: عبارة عن ثلاث حلقات وتحمل كل
حلقة زوج من أرجل المشي وتحمل الحلقة الثانية والثالثة زوجين من الأجنحة. وبعض الأنواع
نجدها غير مجنحة.
-البطن: وهي المنطقة الأخيرة من الجسم
وتتكون من 11 حلقة
دورة حياة اليراع[عدل]
يحدث التزاوج بين الذكور والإناث في فصل
الصيف ليلاً ثم تضع الأنثى البيض في التربة والذي يفقس بعد 4 أسابيع ثم يعطي عدة أطوار
يرقية والتي تتغذى بافتراس الحشرات الصغيرة ثم تقضي فصلي الخريف والشتاء في بيات شتوي
حيث تدفن نفسها في التربة وممكن أن تظل في بياتها لمدة سنتين ومع بداية الصيف تتغذى
وتنشط وتتحول إلى طور العذراء وبعد ذلك تتحول إلى خنافس كاملة ذكور وإناث وتعيش الخنافس
الكاملة من عدة أسابيع إلى شهرين حسب النوع.[4]
ظاهرة الضياء[عدل]
الضوء الصادر من الخنافس المضيئة يسمى
الضوء البارد
تحدث هذه الظاهرة عند توافر صبغة تسمى
لوسيفرين (Luciferin)
وإنزيم يسمى لوسيفراز (Luciferase) مع وجود مصدر للأكسجين ومصدر للطاقة وهو مركب أدينوسين ثلاثي الفوسفات.
(ATP) ونتيجة هذا التفاعل
ينتج مركب يسمى (Oxyluciferen) وينبعث الضوء.[5]
توجد هذه المركبات الكيميائية في الخنافس
المضيئة على جانبي السطح البطني لمنطقة البطن عدد من الخلايا تسمى الخلايا الضوئية
(Photocytes) وهذه الخلايا غالبا
ما توجد في الحلقات الأخيرة من البطن سواء للأطوار الكاملة أو يرقاتها. وتتوقف كمية
الضوء المنبعثة من الخنافس على كمية الأكسجين الداخلة في التفاعل فعندما تريد الخنافس
إنتاج وميض طويل لفترة طويلة فإن المخ يعطى تياراً عصبياً إلى نهايات الجهاز التنفسي
لإنتاج كمية كبيرة من الأكسجين إلى داخل الخلايا الضوئية فيصدر ضوء بكمية كبيرة. وفي
بعض الأنواع تصدر الخنافس وميض متقطع وفي هذه الحالة يتوقف التيار العصبي لثواني فيتوقف
الوميض ثم يحدث التيار العصبي مرة أخرى ويصدر الضوء من جديد.
إن الضوء الصادر من الخنافس المضيئة يسمى
الضوء البارد، عند تحليل العلماء لهذا الضوء وجدوا أنه عبارة عن 100% طاقة ضوئية وصفر%
حرارة، حيث أن هذا الضوء لو كان به نسبة حرارة ولو بسيطة لاحترق جسم الخنفساء ودمرت.
أسباب استعمال الضوء[عدل]
هذه الخنافس تتواجد في بيئة قاسية ذات
حرارة مرتفعة جدّاً فلهذا تلجأ إلى النشاط والبحث عن الغذاء ليلاً. لكي ترى بعضها وسط
الغابات الشاسعة والأشجار العالية المتشابكة والتي تخفي ضوء القمر والنجوم في الليالي
الصافية، جعل لهذه الخنافس هذه الظاهرة لعدة أسباب وهي:
لتنير لها الغابات الكثيفة المظلمة ليلاً
وترى ما حولها من ظلام دامس.
تتعرف الخنافس التابعة لنفس النوع على
بعضها من خلال درجة الضوء وهل هو متصل أم متقطع في شكل ومضات منفصلة.
تستخدم هذا الضوء في جذب فرائسها من الحشرات
الأخرى الصغيرة والبزاقات والقواقع وديدان الأرض والتي تنبهر بأضوائها فتقترب منها
ثم تقوم بالتغذية عليها.
يستخدم الذكور هذا الضوء لجذب الإناث لعملية
التزاوج حيث لكل ذكر إشارة ضوئية معروفة لدى الإناث التابعة لنفس نوعه. بمجرد رؤية
الإناث لهذه الإشارات الضوئية فإنها تعطى إشارةً مماثلةً للذكر فينجذب إليها الذكر
للتزاوج ونجد بعض الإناث التي لا ترغب في التزاوج من الذكور تقوم بعدم الرد عليهم بالإشارات
الضوئية المتعارف عليها فيما بينهما.
بعض الإناث ترسل إشارة ضوئية مضللة وكاذبة
لذكر يتبع نوعً آخر وعندما يقترب منها للتزاوج تتغذى عليه.
تستخدم الخنافس الضوء في تخويف وترهيب
بعض الحيوانات الأخرى التي تقوم بافتراسها فهذه وسيلة الدفاع الوحيدة لها.
أهم أنواع الخنافس المضيئة والأكثر انتشارا
في العالم[عدل]
ذكر
لاحظ عينيها السوداء، إنها حساسة جدًّا
للضوء
Lampyris noctiluca :وتسمى الديدان المتوهجة
(glow
worms)وذلك
لأن الإناث تشبه شكل الدودة وليس لها أجنحة ويبلغ طولها حوالي 10-25 مم. لونها بني
داكن والحلقات الثلاث البطنية هي التي ينبعث منها الضوء لوجود الخلايا الضوئية بهم.
الذكور مجنحة ولونها بني وأصغر حجمًا من الإناث وحواف الأجنحة الغمدية لونها أصفر وتتركز
الخلايا المضيئة على الحلقة قبل الأخيرة للبطن.
Photinus pyralis: وتسمى الخنافس الخاطفة
طول الإناث حوالي 30مم والذكور أصغر حجمًا وكلا النوعين مجنح ولهما نفس الشكل حيث نجد
أن الجسم لونه أسود داكن مع خطين لونهم أحمر على جانبي الرأس ونجد حواف الأجنحة الغمدية
لونها بني كريمي. والخلايا الضوئية موجودة على الثلاث حلقات البطنية الأخيرة في كلا
من الذكر والأنثى.
Photurissp: وهى أصغر حجمًا من
النوعين السابقين والذكور والإناث متشابهة في الشكل إلا أن الإناث أكبر حجما من الذكور
ونجد أن لون الجسم بني مع وجود خطين لونهما أصفر على جانبي الرأس وعلى حواف الأجنحة
الغمدية. وتنتشر الخلايا الضوئية على الحلقات الثلاث الأخيرة لكل من الذكور والأناث.
علاقتها بالإنسان[عدل]
فورتوريس بنسيلفانيا هي الحشرة الرسمية
لولاية بنسيلفانيا.
لقد كان اليراع جزءاً من الأساطير عن شعب
المايا، حيث كان يربط بالنجوم. كما أنها أيضاً كانت تشبه بتدخين السجائر وربما يكون
لها ممثل واحد على الأقل في مجموعة الآلهة ضمن آلهة المايا.
في شرق آسيا، يقوم الصينيون بإمساك اليراعات
ووضعها في أوعية شفافة أو نصف شفافة حيث تستخدم على أنها قناديل.
انظر أيضًا[عدل]
خنفساء
جعل
حشرات مضيئة
مراجع[عدل]
^ مذكور في : نظام معلومات تصنيفية متكاملة
— وصلة : http://www.itis.gov/servlet/SingleRpt/SingleRpt?search_topic=TSN&search_value=113835 — تاريخ النشر: 2007 — تاريخ الاطلاع: 22 أكتوبر
2013
^ مذكور في : Order Coleoptera Linnaeus,
1758 — Adam Slipinski، Richard A. B. Leschen & John Francis Lawrence — نشر في: Animal
Biodiversity: An Outline of Higher-level Classification and Survey of Taxonomic
Richness
— الصفحة: 203–208
^ تعديل قيمة معرف موسوعة الحياة (P830) في ويكي بيانات"معرف
Lampyridae في موسوعة الحياة".
eol.org. اطلع عليه بتاريخ
12 أكتوبر 2016.
^ http://insects.tamu.edu/fieldguide/bimg153.html
^ http://iris.biosci.ohio-state.edu/projects/FFiles/frfact.html
وصلات خارجية[عدل]
فيلم حاسوبي عن اليراع على يوتيوب
حشرة اليراعة - موسوعة الحياة و الطبيعة
حشرة اليراعة - موسوعة الجياش
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
يراعة مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: يراعة
أيقونة بوابةبوابة علم الحيوان أيقونة
بوابةبوابة حشرات
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 7487 GBIF: 4737 ITIS:
113835 ncbi: 7049 Fossilworks: 69371
السجل الدولي للأنواع البحرية: 766414 Fauna Europaea: 11168
ضبط استنادي
NDL: 00563550
تصنيفات: متعضيات ضيائيةفصائل الحشراتخنافسلافقارياتليلحشرات
مضيئة
///////
به آذری ایشیل داقوس:
//////////
به عبری:
הגחליליות (שם מדעי: Lampyridae)
הן משפחה של חיפושיות ליליות, אשר ידועות בכך שמינים מסוימים מייצרים הבזקי אור כדי למשוך את בני-זוגם, ומכאן גם נובע שמם, שהוא הלחם של המילים גחלת ולילה. הבזקי האור נוצרים בעזרת איברים מיוחדים בביטנן התחתונה של הגחליליות; החלבון בעזרתו מווסתת פליטת האור הוא הלוציפראז, שהוא בעל ערך מדעי וגנים המייצרים אותו הוחדרו לתוך יצורים רבים ושונים.
מיני הגחליליות השונים נבדלים זה מזה בדפוס ההיבהוב והמעוף שלהם.
קיימים למעלה מ-2,000 מינים של גחליליות, המצויים באזורים ממוזגים וטרופיים ברחבי העולם. בישראל קיימים 8 מינים.
בשנים האחרונות גילו חוקרים במקומות שונים בעולם[1] כי אוכלוסיית הגחליליות מתמעטת בצורה משמעותית. אם כי יש השערות שונות לסיבת התופעה, טרם פורסם מחקר מדעי המנתח את התופעה וסיבותיה.
את המילה גחלילית חידש חיים נחמן ביאליק מן המילה גַּחֶלֶת בעקבות מדרש חז"ל.
בעלי חיים הפולטים אור (גחלילית) מוזכרים בילקוט שמעוני (ישעיהו רמז תעד): "אמר ר' יהודה בר ר"ש, למי שהיה רואה תולעת והיה ירא ממנו, רואה אותה כגחלת ונקראת גומרת לילה. א"ל מזו אתה ירא? בלילה היא גחלת ויוקדת, יבוא הבוקר ואתה רואה שאינה אלא תולעת".
//////////
به پنجاب تتیانا:
ٹٹیانا ਟਟਹਿਣਾ
اک اڈن والا کیڑا اے۔ ایدے پچھے فطری طور تے اک بتی لگی ہوندی اے جیڑی بیلیاں تے دشمناں نوں اپنی طرف کھچدی اے۔ ایدی چانن نوں ٹھنڈی چانن کیا گیا اے۔ ٹٹیانے دیاں دو ہزار قسماں نیں۔
///////////
به کرئی سورانی:
گوڵە ئەستێرە ( Firefly)
زۆرێک لە ئێمە لە شەوانی هاویندا و لە ناوچە جیاجیاکانی کوردستاندا و بە تایبەتی لە ناوچە لادێ نشینەکان و دەشت و دەر و قەراخ شاردا، مێروویەکی درەوشاوەی ورد سەرنجی راکێشاوین، پرسیاری لا دروستکردووین
لەسەر چۆنێتی و هۆکارەکانی پشت ئەو فلاش لێدان و درەوشانەوە و رووناکی درووستکردنەی ئەو مێرووە ووردەی کە لە کوردەواریدا بە گووڵە ئەستێرە ناسراوە.
گوڵە ئەستێرە “Firefly” ، جۆرێکی قالۆنچەیە، قەبارەیەکی ووردی هەیە، لەو مێرووانەیە کە بەشەوان چالاکن. مێروویەکی ڕاوکەرە و بە دووی نێچیردا دەگەڕێت، ئامرازی پێوەدانی نییە و هیچ زیانێک بە مرۆڤ ناگەیێنێت و نەخۆشیش ناگوێزێتەوە. ئەم مێرروانە بەوە ناسراون کە دەدرەوشێنەوە و رووناکی درووست دەکەن، ئەم رووناکییەش بە رێگەیەکی بایۆلۆجییانە دروست دەبێت لەناو خانەکانی لەشی گوڵە ئەستێرەکەدا بەتایبەتی خانەکانی لای کۆتایی لەشییەوە. کە خانەی تایبەتمەندن بە درووستکردنی رووناکی بە بوونی گەردیلە کیمیاییە ووزەهەڵگراکان ATP و ئەنزایمی لیوسیفیرینەیز ئەو ووزەیە لە بری گۆڕینی بە گەرمی، دەگۆڕدرێت بە رووناکی و بە درەوشانەوە لە کۆتایی لای سکییەوە دەردەپەڕێت. دیاردەی درووستکردنی رووناکی و فلاش
لێدان لەم قالۆنچەیەدا بۆ مەبەستی پەیوەندی کردنە لە نێوان تاکەکانی هەمان جۆردا، زیاتریش بۆ لێکتر نزیکبوونەوەی نێر و مێییەکانە و دۆزینەوە و هەڵبژاردنی تاکی بەرامبەرە بۆ بەجێهێنانی کرداری جووت بوون. جاریش
هەیە بە رێکەوت مێیینەکە برسیەتی و بۆ نێچیری باش دەگەڕێت، بۆیە دەکەوێتە فلاش لێدان، لەو لاشەوە نێرینەیەکی داماو بە دوای هاوەڵێکی مێینەدا دەگەڕێت بۆ جووتبوون، بۆیە دەکەوێتە داوی ئەو گووڵە ئەستێرە برسییەی کە فلاش لێدەدات و لێی نزیکدەبێتەوە، بەڵام لە بری جووتبوون دەبێت بەخۆراک!
//////////
به اردو جگنو:
جگنو اڑنے والا ایک کیڑا ہے۔ اس کی دم کے پاس قدرتی روشنی لگی ہوتی ہے۔ اس روشنی کی مدد سے جگنو اپنی خوراک اور اپنے جیسے دوسرے جگنوؤں کو متوجہ کرتے ہیں۔ ان کی روشنی کو ٹھنڈی روشنی کہا جاتا ہے کیونکہ ان میں بالائے بنفشی یا زیریں سرخ روشنی نہیں ہوتی۔ ان کے جسم کے نچے حصے میں موجود کیمیائی مادے سے پیدا ہونے والی یہ روشنی پیلے رنگ کی ہوتی ہے۔
جگنوؤں کی 2000 سے زیادہ اقسام پائی جاتی ہیں۔ زیادہ تر دلدلوں اور نم جگہوں پر رہتے ہیں جہاں ان کے لاروے کے لئے بکثرت خوراک موجود ہو۔ ان کے لاروے بھی روشنی پیدا کرتے ہیں۔
///////////
به ترکی استانبولی آتش بوچگلی:
Ateş böceği
Vikipedi, özgür
ansiklopedi
Ateş böceği
|
||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||
yıldız böceği, yıldız kurdu
|
||||||||||||||||||
Dış bağlantılar
|
||||||||||||||||||
|
Ateş böceği, ateş böceğigiller (Lampyridae) familyasını oluşturan bahar ve yaz aylarında geceleri
uçarken yanıp sönen ışıkları ile tanınan, kınkanatlılar takımından böcek türlerine verilen ad.
Ateşböcekleri genellikle kısa aralıklarla
yanıp sönen bir ışık saçar; bu ışığın yanıp sönme ritmi, erkek ile dişinin buluşmasını
sağlayan işaret sisteminin bir parçası ve ateşböceklerini öbür ışık saçan
böceklerden ayırt eden bir özelliktir. Işık saçmasının hızı, sıklığı ve dişinin
erkeğe yanıt vermesinden önce geçen süre özel anlamlar taşır. Bazı uzmanlar bu
parıltının ayrıca bir savunma mekanizması olduğunu ve saldırgana ateşböceğinin
acımsı tadını anımsattığını öne sürerler. Oysa, bu önleme karşın, bazı kurbağalar o kadar çok ateşböceği yer ki, sonunda kendileri de ışık saçmaya
başlar.
Erkekleri kanatlı, dişileri kanatsız olup
larvalarına benzerler. Bazı çeşitlerinde erkek, dişi ve larvalar da ışıküretir. Bu özelliklerinden dolayı bazı bölgelerde dişi ve larvalara yıldız
kurdu adı verilir. Her türün kendisine has sinyal şifresi vardır. Kuzey
Amerika'da bazı çeşitlerin dişileri de kanatlı ve ışık üreticidir. Bütün ateş
böceklerinin larva ve erginleri etçil olup, yumuşakça böcek ve böcek
larvalarıyla beslenir.
Işık organları karın bölümünün son kısmında
bulunur. Saydam bir kütikula tabakası
ile örtülüdür. İç kısmı fotojenik hücreler ve otomobil farları gibi ışığı
yansıtıcı bir tabakadan müteşekkildir. Işık organında üretilen yağa
benzer Lüsiferin maddesi Lüsiferinaz enziminin katalizörlüğünde kademeli olarak oksijenle yakılır. Bu kimyasal olayda ışık meydana gelir. Hava oksijeninin kontrollü
tüketimine bağlı olarak ışık zaman zaman yanıp söner. Bu yanıp sönmeler eşlerin
birbiriyle haberleşmesini sağlar. Ateş böceğinin ürettiği ışık, yavaş yavaş
meydana gelen oksitlenme sonucu kimyasal enerjinin ışığa dönüşmesidir.
Tayland'da geceleri nehir kıyısındaki Ton Lampoo ağaçlarını
saran ateş böcekleri bir dakikada 120 defa parıldayıp söndüklerinden ortalık
yarım saniye aralıklarla şimşek çakmış gibi aydınlanır ve ardından zifiri
karanlığa boğulur. Jamaika'da ateş böcekleri o kadar parlak ve ışıklıdır ki, dallarda toplandıkları
zaman beş yüz metre uzaktan ağaçlar alevler içinde yanıyormuş hissini verir.
//////////
Firefly
From Wikipedia, the
free encyclopedia
Firefly
|
|
Kingdom:
|
|
Phylum:
|
|
Class:
|
|
Order:
|
|
Suborder:
|
|
Infraorder:
|
|
Superfamily:
|
|
Family:
|
|
|
The Lampyridae are a family of insects in the beetle order Coleoptera. They are winged beetles,
commonly called fireflies or lightning bugs for
their conspicuous use of bioluminescence during twilight to attract mates or prey.
Fireflies produce a "cold light", with no infrared or ultraviolet frequencies. This chemically
produced light from the lower abdomen may be yellow, green, or pale red,
with wavelengthsfrom 510 to 670 nanometers.[2]
About 2,000 species of fireflies are found
in temperate and tropical climates. Many are in marshes or in wet, wooded areas where
their larvae have abundant sources of food. Their
larvae emit light and often are called "glowworms" in Eurasia and elsewhere. In the Americas, "glow worm" also refers
to the related Phengodidae. In many species, both male and female fireflies have the ability to fly,
but in some species, the females are flightless.[3]
Contents
[hide]
Fireflies tend to be brown and soft-bodied,
often with the elytra, or front wings, more leathery than those of other beetles. Although the
females of some species are similar in appearance to males, larviform females are found
in many other firefly species. These females can often be distinguished from
the larvae only because they have compound eyes. The most commonly known fireflies
are nocturnal,[4]although there are numerous species that
are diurnal. Most diurnal species are not luminescent; however, some species that
remain in shadowy areas may produce light.
A few days after mating, a female lays her
fertilized eggs on or just below the surface of the ground. The eggs hatch
three to four weeks later, and the larvae feed until the end of the summer. The
larvae are commonly called glowworms (not to be confused with the distinct
beetle family Phengodidae or the fly genus Arachnocampa.) Lampyrid
larvae have simple eyes. The term glowworm is also used for both adults and
larvae of species such as Lampyris noctiluca, the common European glowworm, in which only the nonflying adult females
glow brightly and the flying males glow only weakly and intermittently.
A video of
fireflies.
Fireflies hibernate over winter during the larval stage, some species for several years. Some do this
by burrowing underground, while others find places on or under the bark of
trees. They emerge in the spring. After several weeks of feeding on other
insects, snails and worms, they pupate for 1.0 to 2.5 weeks and emerge as
adults. The larvae of most species are specialized predators and feed on other larvae,
terrestrial snails, and slugs. Some are so specialized that they have
grooved mandibles that deliver digestive fluids directly to their prey. Adult diet
varies: some are predatory, while others feed on plant pollen or nectar. Some, like the European Glow-worm
beetle, Lampyris noctiluca, have no mouth.
Most fireflies are quite distasteful to eat
and sometimes poisonous to vertebrate predators. This is due at least in part
to a group of steroid pyrones known as lucibufagins, which are similar to cardiotonic bufadienolides found in some poisonous toads.[5]
Firefly (species
unknown) captured in eastern Canada – the top picture is taken with a flash,
the bottom only with the self-emitted light
Light production in fireflies is due to a
type of chemical reaction calledbioluminescence. This process occurs in specialized
light-emitting organs, usually on a firefly's lower abdomen. The
enzymeluciferase acts on the luciferin, in the presence of magnesium ions, ATP, and oxygen to produce light. Gene coding for these substances have been
inserted into many different organisms (see Luciferase – Applications). Firefly
luciferase is used in forensics, and the enzyme has medical uses — in
particular, for detecting the presence of ATP or magnesium. It has been speculated that Baroque painter Caravaggio may have prepared his canvases
with a powder of dried fireflies to create a photosensitive surface on which he
projected the image to be painted.[6]
All fireflies glow as larvae.
Bioluminescence serves a different function in lampyrid larvae from the
function served in adults. It appears to be a warning signal topredators, since many firefly larvae contain
chemicals that are distasteful or toxic.
Light in adult beetles was originally
thought to be used for similar warning purposes, but now its primary purpose is
thought to be used in mate selection. Fireflies are a classic example of an
organism that uses bioluminescence for sexual selection. They have a variety of
ways to communicate with mates in courtships: steady glows, flashing, and the
use of chemical signals unrelated to photic systems.[7] The signal provides potential mates
with information about the species of the signaller or its quality as a mate.[8]
Some species, especially lightning bugs of
the genera Photinus, Photuris, and Pyractomena, are distinguished by the unique courtship flash patterns emitted by
flying males in search of females. In general, females of the Photinus genus
do not fly, but do give a flash response to males of their own species.
Firefly larva
Tropical fireflies, in particular, in
Southeast Asia, routinely synchronise their flashes among large groups. This
phenomenon is explained as phase synchronization[9]and spontaneous order. At night along river
banks in the Malaysian jungles, fireflies synchronize their light emissions
precisely. Current hypotheses about the causes of this behavior involve diet,
social interaction, and altitude. In the Philippines, thousands of fireflies
can be seen all year-round in the town of Donsol (calledaninipot or totonbalagon in Bicol). In the United States, one of the most
famous sightings of fireflies blinking in unison occurs annually near Elkmont, Tennessee, in the Great Smoky Mountains during the first weeks of June.[10] Congaree
National Park in South Carolina is another host to this
phenomenon.[11]
Female Photuris fireflies
are known for mimicking the mating flashes of other "lightning bugs"
for the sole purpose ofpredation. Target males are attracted to what appears to be a suitable mate, and are
then eaten. For this reason, sometimes, Photuris species are
referred to as "femme fatale fireflies."
Many fireflies do not produce light.
Usually these species are diurnal, or day-flying, such as those in the
genus Ellychnia. A few diurnal fireflies that inhabit primarily shadowy places, such as
beneath tall plants or trees, are luminescent. One such genus is Lucidota. Non-bioluminescent fireflies use pheromones to signal mates. This is
supported by the fact that some basal groups do not show bioluminescence and,
rather, use chemical signaling. Phosphaenus hemipterus has
photic organs, yet is a diurnal firefly and displays large antennae and small
eyes. These traits strongly suggest pheromones are used for sexual selection,
while photic organs are used for warning signals. In controlled experiments,
males coming from downwind arrived at females first, indicating males travel
upwind along a pheromone plume. Males were also found to be able to find
females without the use of visual cues, when the sides of test Petri dishes were covered with black tape.
This and the facts that females do not light up at night and males are diurnal
point to the conclusion that sexual communication in P. hemipterus is
entirely based on pheromones.[12]
Firefly systematics, as with many insects,
are in a constant state of flux, as new species continue to be discovered. The
five subfamilies listed above are the most commonly accepted ones, though others, such
as the Amydetinae and Psilocladinae, have been proposed. This was mainly done
in an attempt to revise the Lampyrinae, which bit by bit had become
something of a "wastebin taxon" to hold incertae sedis species
and genera of fireflies. Other changes have been proposed, such as merging
the Ototretinae into the Luciolinae, but the arrangement used here
appears to be the most frequently seen and stable layout for the time being.
Though most groups appear to be monophyletic, some (e.g., thetribe Photinini) are perhaps better divided.
Two groups of subfamilies seem to exist: one
containing many American and someEurasian species in the Lampyrinae and Photurinae, and one, predominantly
Asian, made up from the other subfamilies. While the subfamilies as understood
here are, in general, monophyletic, a few genera still need to be moved
for the subfamilies to accurately represent the evolutionary relationships among the
fireflies.
The Rhagophthalmidae are a glow
worm-like lineage of Elateroidea. They have in the recent past
usually been considered a distinct family, but whether this is correct is still
disputed. Indeed, they might be the only close relative of the puzzling firefly
genus Pterotus, which sometimes is placed in a monotypic subfamily.
The genus Phausis, usually placed in the tribe Photinini of the Lampyrinae, might represent
another rather distinct lineage instead.
2. Jump up^ HowStuffWorks "How do fireflies light up?". Science.howstuffworks.com (19 January 2001). Retrieved on 22 June 2013.
3. Jump up^ In Fireflies, Flightless Females Lose out On Gifts from Males. Science Daily (27 June 2011). Retrieved on 22 June 2013.
5. Jump up^ Eisner, Thomas; Wiemer, David;
Haynes, Leroy; Meinwald, Jerrold (1978). "Lucibufagins: Defensive steroids from the fireflies Photinus ignitus
and P. marginellus (Coleoptera: Lampyridae)". Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States
of America. 75 (2): 905–8. doi:10.1073/pnas.75.2.905. PMC 411366. PMID 16592501.
7. Jump up^ Stanger-Hall, K.F.; Lloyd, J.E.;
Hillis, D.M. (2007). "Phylogeny of North American fireflies (Coleoptera:
Lampyridae): implications for the evolution of light
signals". Molecular Phylogenetics and Evolution. 45 (1):
33–49. doi:10.1016/j.ympev.2007.05.013.PMID 17644427.
8. Jump up^ Hopkins, Juhani; Baudry, Gautier;
Candolin, Ulrika; Kaitala, Arja (2015). "I'm sexy and I glow it: female
ornamentation in a nocturnal capital breeder". Biology Letters. 11. doi:10.1098/rsbl.2015.0599.
9. Jump up^ Murray, James D. (2002). Mathematical Biology. I. An Introduction
(3rd ed.). Springer. pp. 295–299. ISBN 978-0-387-95223-9.
10. Jump up^ Synchronous Fireflies – Great Smoky Mountains National Park. Nps.gov (3 June 2013). Retrieved on 22 June 2013.
12. Jump up^ De Cock, R.; Matthysen, E. (2005).
"Sexual communication by pheromones in a firefly, Phosphaenus
hemipterus (Coleoptera: Lampyridae)". Animal Behaviour. 70 (4):
807. doi:10.1016/j.anbehav.2005.01.011.
·
Branham, M. A.; Wenzel, J. W. (2003). "The origin of photic behavior
and the evolution of sexual communication in fireflies (Coleoptera:
Lampyridae)". Cladistics. 19 (1): 1–22.doi:10.1111/j.1096-0031.2003.tb00404.x.
·
Lewis, S. M.; Cratsley, C. K. (2008). "Flash signal evolution, mate
choice, and predation in fireflies". Annual Review of
Entomology. 53: 293–321. doi:10.1146/annurev.ento.53.103106.093346.
·
Stous, Hollend (1997). "A review of predation in Photuris, and
its effects on the evolution of flash signaling in other New World
fireflies".
&&&&&
حبارا←حباری←هوبره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ)
شوات . چرز. (یادداشت مولف ). پرنده ای است که آن را به عربی حباری و به ترکی توغدری
گویند. (برهان ). مرغی است بری ، خاکستری رنگ و منقارش دراز. (تحفه حکیم مومن ).
حبارا
بضم حاء مهمله و فتح باء موحده و الف
و فتح راء مهمله و الف بفارسی هوبره و بترکی توغدری و بهندی چرز نامند
ماهیت ان
مرغی است بری و منقار آن بلند و
پایهای آن دراز و سه نوع می باشد یکی بزرک ابلق اندک بزرک تر از خروس خانکی و
دیکری خاکستری رنک منقش بسیاهی و از ان نوع اندک کوچکتر و دیکری بسیار کوچک که
بهندی لک نامند بکسر لام
طبیعت ان
در آخر دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
موافق مبرودین کوشت و پیه آن جهت ربو
و ضیق النفس و بهر و پردۀ سنکدان آن جهت خفقان و اکثر امراض سینه و اکتحال آن با
مثل آن نمک جهت ابتدای نزول آب بغایت نافع و چون پیه آن را با اندک نمک و سنبل
سرشته بقدر نخودی حب ساخته خشک کنند و پنج عدد آن را فرو برند در قطع اسهال دوری
که ذرب نامند بیعدیل است و خون آن تا سه مثقال با آب و شراب جهت ربو و عسر النفس و
خاکستر آن جهت ثآلیل ضمادا نافع و کوشت آن دیرهضم و مضر محرورین و مصلح آن سرکه و
دارچینی است و کویند چون ناخن آن را با هموزن آن حب المنسم سائیده با عسل بکسی
بخورانند باعث محبت مفرط می شود و تعلیق آن موجب قبول و تعلیق چشم راست آن رافع
چشم زخم و تعلیق سنکی که در سنکدان آن بهم می رسد قاطع رعاف و بیضۀ آن خضاب خوبی
است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////////
بوکان؛ آخرین زیستگاه پرندة افسانهای
میشمرغ
میشمرغ (چیرگ) با نام علمی Great bustard (Otis
Tarda)
از ردة پرندگان، راستة درناسانان، خانوادة هوبره و از جنس Otis میباشد. چیرگ جزء بزرگترین پرندگان گیاهخوار بوده
و با جثة بزرگ و بالهای کشیده و پرتوان، سنگینترین پرنده قادر به پرواز جهان لقب
گرفته است. طول بدن در نرها 1 متر و وزن آن 15-18 کیلوگرم و طول بدن مادهها 70-80
سانتیمتر با وزن 5- 8 کیلوگرم میباشد. این پرنده دارای گردنی افراشته و پاهای بلند
و قوی بوده که به سه انگشت ختم میشود. رنگ پرهای پشت حنایی روشن با خطوط قهوهای تیره
و سینه آن معمولاً سفید رنگ میباشد. چیرگ پرندهای بسیار محتاط با چشمهای تیزبین
بوده که از فاصله دور خطر را احساس میکند و با پرواز و یا استتار، خود را از خطر دور
نگه میدارد. این پرنده مناطق خلوت و آرام را ترجیح میدهد و از مکانهای پر تراکم
گریزان است. راه رفتن آن آرام و با وقار بوده و در حین راه رفتن و پاییدن اطراف، گردن
خود را بالا نگه میدارد. این پرنده بیشتر زمینهای پست و دشتهای دیمی را برای اسکان
خود بر میگزیند. شیوة زندگی آن کاملاً اجتماعی بوده و معمولاً در دستههای چندتایی
و یا چند دهتایی مشاهده میشود. چیرگ در ساختار زندگی گروهی خود تدابیر امنیتی مخصوص
را به اجرا میگذارد و برای حفاظت گروه از خطرات احتمالی به گماردن نگهبان میپردازد
که این ویژگی میتواند تا حدودی چیرگ را در برابر خطرات شکار محفوظ نگه دارد.
پراکندگی جمعیت
پراکندگی جهانی چیرگ از شبهجزیرة ایبری
در اسپانیا شروع و تا شرق چین در آسیا ادامه مییابد. جمعیت میشمرغ در جهان مابین
32200 تا 42600 قطعه تخمین زده میشود که بیشترین آمار مربوط به کشورهای اسپانیا، روسیه،
اکراین، ترکیه و مجارستان میباشد این در حالی است که بیش از نیمی از جمعیت چیرگهای
دنیا در اسپانیا زندگی می کنند. شرایط نامناسب
زیستگاهی و امنیتی باعث شده که امروزه جمعیت چیرگ در معرض انقراض جهانی قرار گیرد و
از جمعیت آن با گذشت زمان کاسته شود.
تولید مثل
حرکات جفتیابی چیرگ در اواخر فصل زمستان
و اوایل فصل بهار با گرم شدن دمای هوا و طولانی شدن طول روز شروع میشود. پرندة نر
با انجام نمایشات پرگشایی دم خود را به صورت چتر باز کرده بهطوریکه پرهای ثانویه موجود
در دو طرف بدن به شکل گل سفید و بزرگی در میآید و غبغب پرنده متورم و برجسته میشود.
این حرکات و حالات در پی بهدست آوردن همسر صورت گرفته و پرنده نر سعی دارد با ابراز
احساسات و قدرت نمایی مادههای بیشتری را به طرف خود جلب کند. چیرگ از نظر جفتیابی
دارای خاصیت چند همسری بوده بدین معنا که هر کدام از نرها به وسعت قدرت و جاذبه خود
به تعیین قلمرو و جفت اقدام میکنند. سن بلوغ در مادهها بین 2-3 سال و در نرها
4-5 سال میباشد. طریقة لانهسازی ساده بوده و گاهی بدون استفاده از پوشال و تنها برروی
زمین ساخته میشود. زمان تخمگذاری عمدتاً در اواسط بهار بوده و معمولاً 2 تا 3 تخم
گذاشته که رنگ آن خاکستری زیتونی با لکههای درشت و تیره میباشد. وزن تخمها حدود
150 گرم بوده و در فاصله 2 تا 3 روز گذاشته میشوند. بعد از گذاشتن آخرین تخم دورة
هچینگ تخمها شروع شده و تقریباً 4 هفته به طول میانجامد. بعد از جفتگیری پرندة نر
عملاً هیچ نقشی در پرورش و نگهداری از جوجهها نخواهد داشت. پرندة ماده در پی اکتشاف
لانه توسط انسان و جانوران لانه را ترک کرده و تغییر جایگاه میدهد. جوجهها بعد از
بیرون آمدن از تخم و تا مدتها به مادر وابسته خواهند بود.
تغذیه
چیرگ پرندهای تقریباً همه چیز خوار است
که بیشتر از گیاهان (ساقة گیاهان، دانة غلات، جوانههای مرتعی، یونجه و ...)، حشرات،
مارمولکها، ملخها و سنجاقکها تغذیه میکند. بررسیها نشان میدهد که بیشترین ساعات
تغذیه در اوایل و اواخر روز (صبح و غروب) میباشد و بقیه روز را به استراحت و پاییدن
منطقه میپردازد.
زیستگاه
این پرنده بیشتر در دشتهای باز، استپهای
مرتعی، کشت زارها، مزارع دیمی و بدون درخت بهسر برده و در روی زمین آشیانه میسازد.
یکی از خصوصیات بارز این پرنده نشستن برروی زمین است که این ویژگی یکی از مشخصههای
زندگی در زمینهای وسیع و بدون درخت میباشد که به پرنده این امکان را میدهد که از
دور خطر را تشخیص داده و عکسالعمل مناسب نشان دهد. علاوه بر دشتهای باز و زمینهای
مسطح، چیرگ را گاهی میتوان برروی تپههای ماهوری اطراف زیستگاه مشاهده کرد.
حفاظت
چیرگ جزء پرندگان نادر و آسیبپذیر (Vulnerable) بوده که از نظر جهانی
جمعیت آن رو به کاهش است و در حال حاضر در لیست سرخ اتحادیه بینالملی حفاظت از طبیعت
و منابع طبیعی (IUCN)
قرار گرفته است. در ایران نیز از سال 1346 این پرنده تحت حمایت اعلام شد و شکار آن
ممنوع گردید. با توجه به اینکه در حال حاضر در ایران چیرگ در معرض انقراض قرار دارد
لازم است نسبت به آسیبشناسی و احیای این گونه با ارزش اقدامات اساسی صورت پذیرد.
وضعیت گونة چیرگ در ایران
چیرگ بیشتر در قسمتهای غرب و شمالغرب
کشور خصوصاً در منطقة مکریان واقع در جنوب استان آذربایجانغربی پراکنده است. شکار
بیرویه، تخریب زیستگاه، تبدیل زمینهای دیمی به آبی (مکانیزه شدن کشاورزی) باعث کاهش
بیرویه این گونه در دهههای اخیر شده است. جمعیت چیرگ در حال حاضر از 100- 150 قطعه
تجاوز نمیکند و همین مسئله، نگرانیهای عمدهای را از جانب دوستداران محیط زیست به
همراه داشته است.
از عمدهترین زیستگاههای چیرگ در ایران
میتوان به دشتهای اطراف بوکان (دشت سوتاو حمامیان، دشت اینگیجه و آلبلاغ، دشت قازلیان
و دشت سهکانیان) اشاره کرد که بیشترین جمعیت تولیدمثلکننده و زمستان گذران میشمرغ
در ایران را در خود جای دادهاند. در حال حاضر شهرستان بوکان آخرین پناهگاه این گونه
با ارزش در کشور میباشد و میش مرغ همچون نگینی زیبا بر تارک دشتهای استیپی بوکان
میدرخشد. امروزه میش مرغ یکی از مهمترین آثار طبیعی ملی در شهرستان بوکان بشمار می
رود که میبایست تمهیدات ویژهای را در راستای کاهش تهدیدات وارده و بالا بردن راندمان
جمعیتی آن بهکار گرفت. از طرف دیگر میشمرغ میتواند به عنوان یک جاذبه توریستی در
منطقه مطرح شده و سیاحان زیادی را وارد منطقه نماید. از اقدامات اساسی که میبایست
در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- راهاندازی مرکز تحقیقات میش مرغ (البته مرکز تحقیقات در زمستان 87 توسط ریاست وقت
سازمان کلنگ زنی شد ولی تاکنون به صورت عملی هیچگونه اقدامی صورت نگرفته است) 2- تجهیز
و سازماندهی گارد اجرایی حفاظت محیط زیست بوکان 3- تلاش برای همکاری بیشتر کشاورزان،
روستاییان و نهادهای مدنی و مردمی در حفاظت و مراقبت از گونه مربوطه 4- معرفی شهرستان
بوکان به عنوان منطقه شکار ممنوع و جلوگیری از اقدامات شکار در سطح حوزه استحفاظی.
رحیم عبدالکریمی(اداره حفاظت محیط زیست
شهرستان بوکان)
///////////
میشمُرغ (در متون طب سنتی حبارا/حباری،
هوبره، شوات، چرز)پرندهای از خانواده هوبرهایان است که در دشتهای وسیع بیدرخت،
زمینهای استپی و کشتزارهای پهناور حبوبات و علفزارها زندگی میکند.
این پرنده دارای گردن و پاهای کشیده، بالها
و منقار پهن و پرهای رنگارنگ است و روی زمین لانهسازی میکند. میش مرغ در فصل بهار
تخمگذاری میکند و در هر دوره تخمگذاری نیز دو تا چهار تخم میگذارد؛ پس از ۲۵ الی
۲۷ روز جوجهها به دنیا میآیند. میش مرغ یکی از بزرگترین پرندگان ایران است و از نظر
شکل و جثه شباهت زیادی به بوقلمون دارد. طول بدن آن به یک متر و وزنش به بیش از ۱۵
کیلوگرم میرسد. پرهای میشمرغ در قسمت پشت نخودی سیر با راههای عرضی سیاه و در قسمت
شکمی، کاملاً سفید رنگ است. میش مرغ پاهای قوی و بلندی دارد که به سه انگشت ختم میشود.
این پاهای قوی، برای میشمرغ که کمتر پرواز میکند، اهمیت زیادی دارد. این پرنده بسیار
زودرَم و محتاط است و با اینکه پروازش قوی است، اغلب در مقابل خطر میدود یا مخفی میشود.
نر و ماده این پرنده شبیه به هم هستند ولی نرها جثه بزرگتری دارند. پرنده نر بالغ نوار
بلوطی رنگی در ناحیه سینه دارد و پرهای سبیلمانندی مرکب از موپرهای سفید در دو طرف
صورت آن دیده میشود. میشمرغها، بیشتر در کشتزارهای مسطح مانند مزرعههای گندم، نخود،
یونجه و... زندگی میکنند. تغذیه این پرنده بسیار متفاوت و شامل مواد گیاهی و حیوانی
مختلف است، از جمله حشرات، قورباغه و سوسمار.
در بهار که زمان جوجهآوری است آشیانه
خود را در قسمتهای انبوه این مزارع میسازند اما در پاییز و زمستان نیز میتوان آنها
را در مزارع درو شده مشاهده کرد. میشمرغها به محض احساس خطر، به طرف نقاط مرتفع پرواز
میکنند و در آنجا به دیدهبانی میپردازند.
در ایران[ویرایش]
هم اکنون دشت «سوتاو» بوکان مهمترین زیستگاه
پرنده میشمرغ در کشور است. این مکان به دلیل شرایط مطلوب و منحصر بفرد خود به مهمترین
زیستگاه پرنده نادر میشمرغ در سطح کشور تبدیل شدهاست. دشت سوتاو که یک پهنه تپه ماهوری
به وسعت ۴۰۰ هکتار را در روستای حمامیان از توابع شهرستان بوکان شامل میشود، سالانه
پذیرای ۲۰ تا ۲۵ قطعه از ایننوع پرنده نادر است. اخیراً از سوی اداره کل حفاظت از
محیط زیست آذربایجان غربی این منطقه به عنوان پناهگاه میشمرغ در آذربایجان غربی اعلام
شده و مهمترین محل تجمع و زادآوری میش مرغ در ایران دشتهای استپی بوکان اعلام شده
است.[۴] محل زیست این پرنده در آذربایجان غربی مناطق «آزاد»، «باجوند» و «کانی سیب»
در مهاباد و «دشت سوتاو»، «حمامیان» و «ینگجه» در بوکان است. اخیراً احداث نخستین مرکز
تحقیقات و مطالعات میشمرغ کشور در شهر بوکان آغاز شده است. این پرنده طی سالهای گذشته
به دلیل محدود شدن زیستگاههای طبیعی، شکار بیرویه و اختلال در مناطق زیست و تخمگذاری
آن، در معرض تهدید انقراض قرار گرفتهاست. میشمرغ یک پرنده نادر در جهان به شمار میرود
که در زمان حاضر در فهرست سرخ اتحادیه بینالمللی حفاظت از جمعیت و منابع طبیعی قرار
گرفتهاست. در سال ۱۳۷۲ شانزده قطعه میشمرغ در همدان وجود داشت که طی سالهای بعدی
کاهش چشمگیر این پرنده در استان ملموس است به طوری که در سال ۸۱ فقط سه پرنده میشمرغ
در همدان دیده شده و به گفته کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست استان همدان اکنون
۲ سال است که هیچ میشمرغی در استان دیده نشدهاست؛ ولی طی گزارشی ۲۳ مرغمیش در شهرستان
اسدآباد همدان دیده شده است. در دشت اوباتو (هه وه تو) هم میش مرغها زندگی میکنند
و در حال حاضر هم در زرینه و هم در شالیشل مشاهده شدهاند - زمستان ۹۳
منابع[ویرایش]
http://jjtvn.ir/display_full.aspx?data_id=21575
پرش به بالا ↑ Gruiformes
پرش به بالا ↑ Otidae
پرش به بالا ↑ Otis
پرش به بالا ↑ محل تجمع و زادآوری میش مرغ در
ایران-خبرگزاری دولتی ایران – ایرنا
ویکی
////////////
به عربی حباری کبری:
حبارى كبرى (الاسم العلمي: Otis tarda) (بالإنجليزية: Great Bustard) هو طائر ينتمي إلى
حباريات (فصيلة: Oriolidae).
انظر أيضا[عدل]
قائمة طيور الشرق الأوسط
مراجع[عدل]
^ مذكور في : The IUCN Red List of
Threatened Species 2016.2
— تاريخ النشر: 4 سبتمبر 2016 — معرف القائمة الحمراء للأنواع
المهددة بالانقراض: 22691900 — تاريخ الاطلاع: 18 سبتمبر 2016
////////////
به آذری دُوْداغ:
Dovdaq (lat. Otis tarda), Durnakimilər dəstəsindan bir quş növü. Azərbaycanda təhlükədə
olan quşlar siyahısına daxil edilmişdir.[1]
·
Status. Nadir, qışlayan növdür.
·
Yayılması. Əvvəllər Qızılağac
qoruğunda, Acınohur, Muğan və Şirvan çöllərində rast gəlinirdi. Hazırda
Kür-Araz ovalığının çöl rayonlarında müşahidə edilir.
·
Yaşayış yeri. Çöllərdə açıq sahələrdə
yaşayır.
·
Təbiətdə sayı. Bəzi illərdə tək-tək
fərdlərə təsadüf edilir.
·
Çoxalması. XX əsrin 50-ci illərinə
qədər çox cüzi miqdarda yuvalayırdı. Hazırda yuvalaması müşahidə edilmir.
·
Rəqibi, düşməni, xəstəliyi. Yumurta
qoyulmuş yuvaları mal – qara tapdalayır, balalar tülkü və yırtıcı quşlar
tərəfindən məhv edilir.
·
Sayının dəyişilmə səbəbləri. Münasib
yaşayış sahələrinin azalması. Qeyri-qanuni ov.
·
Qorunması üçün zəruri tədbirlər.
Qorunmasına ciddi əməl edilməsi. Yuva biotoplarını bərpa etmək, sonradan
təbiətə buraxılmaqla volyerlərdə çoxaldılma təcrübəsini həyata keçirmək. Xam
torpaqları şumlayarkən bu quşların yuvaladığı sahələrə toxunmamaq.
//////////
به عبری
חובה גדולה (שם מדעי: Otis tarda)
היא מין של חובה גדולה יחידה בסוגה, החיה בערבות עשב ובתות, בעיקר בדרום אירופה ובמרכז ומערב אסיה ולעתים אפילו בישראל. זו ציפור שוכנת קרקע ואחת העופות המעופפים הגדולים ביותר בעולם. היא גם המין הגדול ביותר במשפחת החובתיים.
יש לה תת-מינים:
Otis tarda tarda
Otis tarda dybowskii
החובה היא עוף גדול ממדים - אורכה 105 ס"מ בממוצע, גובהה 90–105 ס"מ ומוטת כנפיה 240ס"מ. הזכרים שוקלים בין 5.8 ל-11ק"ג והנקבות 3.1-8 ק"ג, אף שלעתים יש פרטים גדולים יותר. למעשה החובה היא אחת העופות המעופפים היותר גדולים בעולם, יחד עם שקנאי מסולסל, קונדור האנדים וברבור מחצצר. אלה עופות עם נוצות כתומות בחזה ובבטן וכנפיים חומות עם דוגמה סרוגה של קווים שחורים, זנב גדול עם אברות רחבות פרועות מעט וראש אפור עם עיניים קטנות וצוואר לבן ושעיר בעל זיפי נוצות הפונים אחורה בקצהו. הרגליים כהות וארוכות מאוד.
החובה היא אוכלת כל מובהקת הניונה הן מהחי והן מהצומח. הם חיים לבד אך בחורפים הם מתקבצים ללהקות כדי לנדוד דרומה, זאת הם עושים בעיקר במרכז אסיה ורוסיה שם החורפים קשים מאוד. החובה יכולה לרוץ במהירות על הקרקע כדי להימלט מטורפים כמו שועלים. היא יכולה להגיע למהירות של עד 48 קמ"ש.
///////////
به کردی بت:
Bet (Otis tarda), cureyekî çirgan (Otidae)
e. Çûkê herî mezin yê difre ye. Mezinbûna bazikên wî bi firehî digihêje 260
cm'yan. Graniya nêrê wan heyta 18 kîloyan jî dibîne. Lê mêya wan bi qeysî 8-10
kîloyan derdikeve.
Hebûna wê dibin xeterê de ye lewra Nêçirvan ji ber ku goştê wî
pirr e pirr bi nezanî seyda vê çûkê dikin.
1.
Jump up↑ BirdLife International (2004). Otis
tarda. 2006. IUCN Red List of Threatened Species. IUCN 2006.www.iucnredlist.org. Retrieved on 11 May 2006. Database
entry includes justification for why this species is vulnerable
/////////
به پنجابی: وڈا بسٹارڈ
///////////
به ترکی عثمانی توی (کوش):
Toy (Otis tarda), toygiller (Otididae) familyasından çok ürkek bir kuş türü. Türkiye'nin en büyük kuş türü olan toy, aynı
zamanda dünyada en büyük uçabilen kuşlardan biridir.
/////////
The great
bustard (Otis tarda) is a bird in the bustard family, the only member of
the genus Otis. It breeds in open
grassland and farmland in southern and central Europe, and across temperate Asia. European populations are mainly
resident, but Asian birds move further south in winter. Portugal
and Spain now contain about 60% of the world's population.[2] It became extinct in Great
Britain when the last
bird was shot in 1832. Recent attempts to reintroduce it into the UK have met
with limited success [3] and there is a population of 40
birds on the UK Army training area, Salisbury plain. Here the lack of public
access allows them the freedom needed as a large ground nesting bird. It is
classified by the IUCN as "vulnerable".
&&&&&&
حبحبو
بفتح اول و سکون ثانی و فتح حاء مهمله
و ضم باء موحده و سکون واو
ماهیت ان
ثمر درختی است در سحو و عمان ببزرکی
درخت نارجیل و لیکن لیف ندارد و مستعمل ثمر آنست که بزرکتر از ثمر نارجیل است و
پوست آن نازکتر و چون بشکنند از جوف آن دانها بقدر نخودی و بزرکتر از ان و چیز
نرمی شبیه بآرد اغبر لذاع تند ترش با قبوضت بسیار برمیآید و ما دام که در پوست است
قوت آن تا هفت سال باقی می ماند و چون برون آورند تا یک سال
طبیعت آن
در دوم سرد و در سوم خشک
افعال و خواص آن
قاطع اسهال مزمن و نزف الدم و تشنکی و
التهاب صفراوی و قئ و غثیان و چون یک هفته بدان مداومت نمایند جهت رفع صداع حار و
منع تصاعد بخار بدماغ و سدر و دورار و با عسل جهت زحیر نافع مضر سینه و صوت و مورث
سعال مصلح آن کثیرا مقدار شربت آن یکدرهم بدل آن سماق است و در هند و بنکاله ثمری
شبیه بدانچه مذکور شد بهم می رسد و لیکن درخت آن شبیه بدرخت نارجیل نیست بلکه شبیه
بدرخت بیل است و در هیأت و ثمر اندک کوچکتر و برک آن نیز کوچکتر از برک آن و تخم
آن کوچکتر از نخود و مغز آن ترش و با قبوضت و بعضی نوع آن اندک چاشنی دار و آن را
بهندی و در بنکاله کویته و کته بیل نامند و ان شاء اللّه تعالی در حرف الکاف مذکور
خواهد شد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
&&&&&
حبرج . [ ح ُ رُ ] (ع اِ) نوعی مرغابی
. (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند چرز نر. ج ، حبارج ، حباریج . ابن بیطار گوید:
مرغی است ۞ در مصر معروف . و بالسی گوید:
گوشت آن گرم و سنگین وناگوار و مولد سودا باشد. (ابن بیطار ج 2 ص 5). قلقشندی گوید:
و هو الحباری . قال فی «المصاید و المطارد»:و یقع علی الذکر و الانثی و یجمع علی حباریات
. و ذکرغیره ان واحده و جمعه سواء و بعضهم یقول : ان الحبرج هو ذکر الحباری . قال فی
«المصاید و المطارد» و هو طائر فی قدر الدیک ، کثیر الریش ، و یقال لها: دجاجة البر.
قال فی حیاة الحیوان : و هی طایر طویل العنق ، رمادی ّاللون ، فی منقاره بعض طول .
یقال لذکر الحباری : الخرب . (بفتح الخاءالمعجمه و سکون الراءالمهملة ۞ و باء موحدة فی الاَّخر) و یجمع
علی خراب و اخراب و خربان . و من خاصیته : ان الجارح اذا اعتنقها ارسلت علیه ذرقا حاصلا
معها، متی احبت ارسلته ، فیه حدة تمعط ریشه و لذلک یقال : «سُلاحها سِلاحها». قال فی
«حیاة الحیوان »: و هی من اشد الطیر طیراناً، و ابعدها شوطا، فانها تصاد بالبصرة فیوجد
فی حواصلها الحبة الخضراء التی شجرها البطم ، و منابتها تخوم بلاد الشام . و اذا نتف
ریشها و ابطا نباته ماتت کمداً. قال : و هی من اکثرالطیر جهداً فی تحصیل الرزق ، و
مع ذلک تموت جوعا بهذا السبب . قال فی «المصاید و المطارد»: و هی مما یعاف ، لانها
تاکل کل شی حتی الخنافس . و قال فی «حیاة الحیوان
»: حکمها الحل ، لانها من الطیبات و استشهد له بحدیث الترمذی من روایة سفینة مولی رسول
اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم انه قال : «اکلت مع رسول اﷲحباری » و یقال لولدها! الیحبور و
ربما قیل له نهار،کما یقال لولد الکروان : لیل . (صبح الاعشی ج 2 ص 64).
//////////
حبرج
بفتح حاء مهمله و باء موحده و راء مهمله
و سکون جیم
ماهیت ان
مرغی است معروف شبیه بحبارا و از ان کوچکتر
و در کنار آبها می باشد
طبیعت ان
کرم و خشک
افعال و خواص آن
غلیظ مولد خون سوداوی مصلح آن مهرا پختن
و با مصطکی و دارچینی و سرکه و مری و اشتر غار و بی روغن خوردن است و اکر اندک روغنی
بران مالیده بریان نمایند بد نیست و مجوز است
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
/////////////
به عبری مایم، اُفُت، سگ ای مایم؟:
עופות מים הם עופות ממספר
סדרות בהם מינים המותאמים לחיים במים או בסביבתם ומצויים בהם רוב זמנם או מחפשים שם
את מזונם.
מיני אלה שונים אחד מהשני
במראם ובהתנהגותם אך יש כמה דברים דומים אצלם: כפות רגליים שטוחות ובעלות קרומי שחייה,
יכולת לראות מבעד לשבר של קו המים וכך לתפוס טרף מיימי כמו סרטנים ודגים קטנים, נחיריים
מוגבהים ובעלי שסתומים לעופות הצוללות ושכבת שומן מבלוטות בקצה הזנב (דבר הנפוץ בעיקר
אצל הברווזים).
חלק מעופות אלה הן עופות
יבשה המחפשים במים את טרפם (כמו השלדגיים ומיני העיטם והשלך), אחרים מותאמים הן למים
והן ליבשה ואחדים נמצאים כמעט כל זמנם בתוך המים והם נעים באיטיות מחוץ למים. חלק מהמינים
מעדיפים לשחות ולצלול במים מתוקים ואחרים שוחים בים הפתוח. חלקם צוללים לעומק רב ואחרים
עפים מלמעלה ואף לא מסוגלים לשחות (כמו עופות הפרגטה).
הרבה מיני עופות מים
מתקבצים יחדיו כשהתנאים טובים ויוצרם להקות גדולות. דבר זה מתרחש בביצות שונות, אגמים
ואף בחופי הים, אז ישנם עופות רבות המתקבצות יחדיו לאכול.
עופות המים נפוצים בכל
היבשות והימים בעולם כולל באנטארקטיקה שבה אין כלל עופות יבשתיים.
סדרות ומשפחות[עריכת
קוד מקור | עריכה]
סדרת החופמאים (Charadriiformes) - בה רוב
המשפחות חיים בקרבת המים וחלק מהמשפחות יכולים לשחות, הן במים מתוקים והן בים
סדרת האווזאים (Anseriformes) - בה
2 משפחות המותאמות לחיי מים מובהקים: משפחת הברווזיים ומשפחת האווזים עורבניים ומשפחה
נוספת, הקמיקיים חיה בסביבות ביצות ואגמים.
סדרת הטבלנאים (Podicipediformes)
סדרת הצוללנאים (Gaviiformes)
סדרת הפינגווינאים (Sphenisciformes)
סדרת היסעוראים (Procellariiformes)
סדרת החסידאים (Ciconiiformes)
סדרת השקנאים (Pelecaniformes)
סדרת הפתוניים (Phaethontiformes)
סדרת הפלמינגואים (Phoenicopteriformes)
סדרת העגוראים (Gruiformes)
מסדרת הכחלאים (Coraciiformes) ישנם את
השלדגיים המותאמים לציד במים
מסדרת דורסי יום (Accipitriformes) ישנם כמה
מיני נציים כמו העיטם והשלך המותאמים לציד דגים
מסדרת דורסי לילה (Strigiformes) מצוי המין
קטופה המותאם לחיים בביצות ותזונה של דגים
מסדרת ציפורי שיר (Passeriformes) ישנה רק
משפחה אחת המותאמת לחיי מים - האמודאיים (Cinclidae)
ראו גם[עריכת קוד מקור
| עריכה]
עופות ימיים
אוכלי דגים
קישורים חיצוניים[עריכת
קוד מקור | עריכה]
ויקישיתוף מדיה וקבצים
בנושא עופות מים בוויקישיתוף
///////////
Water bird
From Wikipedia, the free encyclopedia
Water birds
The
term water bird, waterbird or aquatic bird (not
to be confused with wading birds) is used to refer to birds that live on or
around water. Some definitions apply the term especially to birds in freshwater
habitats, though others make no distinction from birds that inhabit marine
environments. In addition, some water birds are more terrestrial or aquatic
than others, and their adaptations will vary depending on their environment.
These adaptations include webbed feet, bills and legs adapted to feed in water,
and the ability to dive from the surface or the air to catch prey in water.
The
term aquatic bird is sometimes also used in this context. A
related term that has a narrower meaning is waterfowl. Some birds of prey, such as ospreys andsea eagles, take prey from water but are not
considered water birds. The term waterbird is also used in the context of
conservation to refer to any birds that inhabit or depend on bodies of water or
wetland areas. Examples of this use include the Agreement on the Conservation of African-Eurasian
Migratory Waterbirds(AEWA) and the Wallnau
Waterbird Reserve.
Some
examples of water birds are:
·
Kingfishers (mainly the water kingfishers, sometimes the river kingfishers, and rarely the tree kingfishers)
&&&&&&
حب البان . [ ح َب ْ بُل ْ ] (ع اِ مرکب
) پسته غالیه . (بحر الجواهر) (ریاض الادویة).
تخم غالیه . فستق الهاویة. جوزبوا. جوزبویا. جوزالطیب . چارگون . جارگون . شوع . صاحب
اختیارات گوید: دانه ایست به شکل فستق اما پوست وی تنک بود و سهل شکن باشد و آنرا فستق
الهاویة خوانند و در طعم وی تلخی بود با قبض و بهترین وی بزرگ و خوشبوی بود و طبیعت
وی گرم است در سیم و گویند تر است در اول ، سودا و بلغم رانافع و مقدار مستعمل روزی
تا دو درم بود جلاء بدهد وثآلیل و کلف و دانه هائی که در روی پیدا میشود و جرب و حکه
را نافع بود و سدّه جگر و سپرز بگشاید و صلابت
آن نرم کند چون با آرد کرسنه ضماد کنند، و اسحاق گوید مضر است به جگر و مصلح وی رازیانه
است و دیسقوریدوس گوید بدل وی به وزن وی قشورالسلیخه بود و گویند بدل آن به وزن آن
فوه و نیم وزن آن قشورالسلیخه و ده یک آن بسباسه بود و آن را به شیرازی تخم غالیه خوانند.
و صاحب تحفه گوید: دانه ایست کوچکتر از پسته و مدوّر و در غلافی مثل غلاف لوبیا و با
اندک تلخی و پوست اوسفید و رقیق و درخت او بزرگتر از درخت گز و برگش شبیه برگ بید و
بسیار سبز و گلش مثل ریحان و آژده . در دوم گرم و خشک و مفتح سدّه جگر و سپرز و مسهل بلغم خام و عصاره او مقیی
و آشامیدن جرم او با آب و سرکه جهت سپرز مجرّب و فتیله او جهت رعاف و سنون آن جهت استحکام لثه و ضماد او
جهت اورام صلبه و تشنج و مفاصل و ضعف و صلابت جگر و سپرز و مواد سوداوی و بلغمی و کلف
و جرب و حکه و با بول جهت ثآلیل نافع و مقیی
و مضر جگر و معده و مصلحش رازیانه و قدر شربتش تا دودرم و بدلش یک وزن و نیم
او سلیخه و عشر او بسباسه و روغن او جالی و محلل و جهت درد گوش و دوی و طنین ورفع ثآلیل
و شقاق مزمن و نرم کردن عصب و درد دندان و اوجاع بارده و فالج و امثال آن و تحلیل ورم
جگر و سپرز و بواسیر و با مصطکی جهت قی بلغمی و ضماد او باعنبر جهت نزلات بارده و سردی
دماغ و جرب و حکّه و تقشر جلد و قلع آثار قروح و آشامیدن یک مثقال او با آب و عسل مهیج
قیی و مسهل و با آب سرکه جهت تنقیه جگر و سپرز و پنج درهم او مسهل رطوبات رقیقه و مضر
معده و مصلحش انیسون و چون داخل طیوب کنند متکرج نمیشود. و در مخزن الادویة آمده است
: به پارسی پسته غالیه گویند. گرم است در دوم
و تر است در اول ، کلف و خیلان را ببرد و جرب و خارش اعضاء را نفع دهد و صلابت سپرز
را سودمند آید و شربتی از او دو درم تا سه درم است .
//////////
حب البان
بفتح حاء مهمله و ضم باء مشدده و الف
و لام و فتح باء موحده و الف و نون بهندی بکاین و بفرنکی توزانکون ناریه نامند
ماهیت ان
دانه ایست کوچکتر از پسته و مدور در
غلافی مانند غلاف لوبیا و با اندک تلخی و پوست آن سفید و رقیق و درخت آن بزرکتر از
درخت کز و برک آن شبیه ببرک بید انجیر و کوچکتر از ان و بسیار سبز و کل آن زرد رنک
مانند ریسمان و از ده و کویند برکهای بعضی شاخهای آن بسیار سفید می باشد بخلاف
اشجار دیکر
طبیعت آن
در دوم کرم و خشک
افعال و خواص آن
مفتح سدۀ جکر و سپرز و مسهل بلغم خام
و عصارۀ آن مقئ و آشامیدن جرم آن با آب و سرکه جهت سپرز مجرب و فتیلۀ آن جهت رعاف
و سنون آن جهت استحکام لثه و ضماد آن جهت تحلیل اورام صلبه و تشنج و مفاصل و سعفه
و صلابت جکر و سپرز و دفع مواد سوداویه و بلغمیه و کلف و جرب و حکه و با بول جهت
ثآلیل نافع و مغثی مضر جکر و معده مصلح آن رازیانه مقدار شربت آن تا دو درهم بدل
آن یک وزن و نیم آن سلیخه و عشر آن بسباسه و روغن آن جالی و محلل و قطور آن جهت
درد کوش و دوی و طنین و تمریخ بدان جهت رفع ثآلیل و شقاق مزمن و نرم کردن عصب و
درد دندان و اوجاع بارده و فالج و امثال آن و تحلیل ورم جکر و سپرز و بواسیر و با
مصطکی جهت قئ بلغمی و ضماد آن با عنبر جهت نزلات بارده و سردی دماغ و جرب و حکه و
تقشر جلد و قروح نافع و آشامیدن یک مثقال آن به آب و عسل مهیج قئ و مسهل و با آب و
سرکه جهت تنقیۀ جکر و سپرز و پنج درهم آن مسهل رطوبات رقیقه مضر معده مصلح آن
انیسون چون داخل حبوب کنند متکرج نمی کردد
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
//////////////
حب البان
دانهایست بشکل فستق اما پوست وی تنک
بود و سهلشکن باشد و آن را فستق الهاویه خوانند و در طعم وی تلخی بود با قبض و
بهترین وی بزرگ خوشبوی بود طبیعت وی گرم بود در سیوم و گویند تر است در اول بلغم
را سودمند بود و مقدار دو درم از وی مستعمل بود جلا دهد و ثالیل و کلف و دانهها
که بر روی پیدا شود و جرب و حکه را نافع بود و سده جگر و سپرز بگشاید و صلابت آن
نرم کند چون با آرد کرسنه ضماد کنند و اسحق گوید مضر است بجگر و مصلح وی رازیانه
است و دیسقوریدوس گوید بدل وی قشور سلیخه بود و گویند بدل آن بوزن آن قوت و نیم
وزن آن قشور سلیخه و دهیک وزن آن بسیاسه و آن را شیرازیان تخم غالیه خوانند
اختیارات بدیعی
/////////////
گَز روغَن (Moringa) (در منابع طب سنتی
حب البان) یا گز رخ نام گونهای گیاه است از تیره گزروغنیان. گزروغنیان (Moringaceae) تیرهای از کلمسانانِ
غالباً درختی شامل سیزده گونه با برگهای مرکب و میوۀ پوشینۀ نیاممانند هستند.[۴]
خانواده گزروغنیان تیره کوچکی از گیاهان
گلدار جداگلبرگ و فقط شامل یک جنس بنام گز روغن مرکب از معدودی انواع درختی است غالب
آنها در نواحی گرم و مرطوب مانند عربستان، هند، هیمالیا، برمه و استانهای جنوبی ایران
(سیستان و بلوچستان و هرمزگان) مشاهده شده است. از مشخصات این گیاه این است که برگهایی
شانه ایی مضاعف با تقسیمات بیشتر که مرکب از برگچههای کوچک ومتقابل وگلهایی با اجزای
۵ قسمتی دارند میوه آنها به صورت کپسول دراز و نیام مانند محتوی دانههایی به اندازه
مغز پسته تا ۱۵ و گاهی بیشتر و با جنین راست و مجاوری ترشحی برخی از گونههای این خانواده
از انواع دارویی و صمغ تولید مینمایند. ازدانههای برخی از این گونهها روغن استخراج
میشود.
گونهها[ویرایش]
تیره گزروغنیان حدود ۱۴ گونه دارد که تعدادی
از گونههای این خانواده عبارتاند از:
دانههای روغنی گز روغن
Moringa arborea
Moringa borziana
Moringa concanensis
Moringa drouhardii
Moringa hildebrandtii
Moringa longituba
Moringa oleifera
Moringa ovalifolia
Moringa peregrina
Moringa pygmaea
Moringa rivae
Moringa ruspoliana
Moringa stenopetala
موارد استفاده[ویرایش]
روغن: بذرهای جمع آوری شده پس از جداسازی
پوست از مغز به طور کلی له میشوند و پس از له شدن در داخل دیگی ریخته و آب به آن اضافه
میشود و در معرض حرارت آتش قرار گرفته و محلول به دست آمده بدون وقفه هم زده میشود.
روغن موجود در بذرها در اثر حرارت در سطح آب قرار میگیرد و به وسیله قاشق جمع آوری
میشود. عملکرد تولید روغن به روش سنتی بیش از ۲۰ درصد برآورد شده است و در صورت استفاده
از روشهای مناسب و مکانیزه روغنگیری این عملکرد تا ۴۰ درصد قابل افزایش است. روغن
به دست آمده مایع و درجه انجماد آن بسیار پایین و به ندرت فاسد میشود. علاوه برارزش
خوشخوراکی و استفاده در طبخ غذا در صنعت نیز برای جلاکاری، عطرسازی، روغنکاری چرخ
دندههای ساعتهای دیواری، مچی و چرخهای خیاطی و ماشینهای مکانیکی ظریف و چرخنده دار
کاربرد دارد.
برگ و شاخه، میوه و پوست و تفاله میوه
علوفه مناسبی برای دامهایی نظیر بز و گوسفند است.
گلهای آن برای پرورش زنبورعسل و تهیه عسل
دارویی بسیار مناسب است.
ساقه درخت صمغی ترشح میکند که سفید بوده
و در برابر هوازدگی به رنگ قهوهای قرمز یا قهوهای مایل به سیاه در میآید و در چارچوب
نقش و نگار روی پارچه پنبهای یا چیت مورد استفاده قرار میگیرد.
عصاره حاصله از جوشانده برگ در دباغی پوست
و آمادهسازی مشک آب و دوغ استفاده میشود.
چاشنی و ادویهای که از ریشه درخت تهیه
میشود به هضم غذا کمک بسیاری مینماید.
پوست تنه گیاه ضد جَرَب است و در درمان
خارش مورد استفاده قرار میگیرد.
جوشانده پوست و ریشه به صورت حمام گرم
و کمپرس محلول گرم برای رفع اسپاسم یا انقباض عضلانی مفید است.
برگهای گیاه به عنوان مدر و دارای اثرات
دارویی شبیه آدرنالین برای درمان سوزاک بسیار مفید است.
از گلهای آن برای دفع انگل، معالج تورم
و جلوگیری از بزرگ شدن پروستات استفاده میشود.
از میوه نارس به عنوان سم استفاده میشود.
برای این که درختچهای زیبا و با شاخههای
بلند و گلهای سفید و میوههای تشکیل و منحصر به فرد است بنابراین برای کشت در پارکها،
بلوارهای شهری میتواند کاربرد داشته باشد.
منابع[ویرایش]
پرش به بالا ↑ Angiosperm Phylogeny Group
(2009). "An update of the Angiosperm Phylogeny Group classification for
the orders and families of flowering plants: APG III" (PDF). Botanical
Journal of the Linnean Society 161 (2): 105–121.
doi:10.1111/j.1095-8339.2009.00996.x. Retrieved 2013-07-06.
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ "Genus: Moringa
Adans.". Germplasm Resources Information Network. United States Department
of Agriculture. 1996-09-17. Retrieved 2011-09-26.
پرش به بالا ↑ "Moringa Adans.".
TROPICOS. Missouri Botanical Garden. Retrieved 2009-12-30.
پرش به بالا ↑ فرهنگستان زبان فارسی.
در
ویکیانبار پروندههایی درباره گز روغن موجود است.
ماهنامه ترویجی سبزینه - شماره ۵ و ۶
ویکی
//////////
به عربی بان، مورنغا:
البان أو المورنغا (الاسم العلمي:Moringa) جنس نباتي يتبع الفصيلة
البانية من رتبة الكرنبيات.[1][2]
تُستخدم كغذاء مكمل، لأمراض سوء التغذية.
حيث تحتوي على نسبة عالية من الفيتامينات، فتحتوي سبعة أضعاف فيتامين سي الموجود في
البرتقال، وأربعة أضعاف فيتامين إي الموجود في الجزر، وأربعة أضعاف الكالسيوم الموجود
في الحليب، وتُسوق في السودان.[3]
محتويات [أظهر]
الاسم العلمي[عدل]
تغنى الشعراء بشجرة البان وأطلقوا عليها
اسم شجرة الحب أو شجرة غصن البان لأن قامتها طويلة ممشوقة، وتوصف المرأة عند العرب
بأنها كغصن البان لو كانت طويلة وعودها مفرود- ومن أسماء شجرة المورينجا: شجرة اليســر
– شجرة اليسار - شجرة البهين -
شجرة الحياة - كما يطلق عليها شجرة الرواق لما لها من خصائص في تنقية المياة حيث لها
خاصية تجميع وترسيب الشوائب العالقة بالماء فتعمل علي تنقية المياة من الشوائب والبكتيريا
في نفس الوقت بكفاءة تصل الي 99% ويمكن استخدامها في تنقية مياة الترع والمصارف وهى
من الأشجار سريعة النمو يصل ارتفاعها إلى أكثر من عشرة أمتار، وتتكاثر بالبذرةاو العقل.
الجزء المستعمل: البذور وتعرف بالحبة الغالية، الجذور، الثمار، الأوراق، الأزهار، الساق
تبعاً للمناخ المحلي ووفق عوامل البيئة الزراعية العامة.
النضج[عدل]
تنمو في البيئات الحارة ونصف الجافة والجافة
في المناطق المعتدلة والدافئة في أغلب أنواع الأراضي. والبيئــة قارتى أسيا وأفريقيا
وفي الجزيرة العربية حيث نشأت المورينجا بيرجرينا (Moringa peregrina) والتي تسمى أيضا Moringa arabica فقد لوحظ أن بعض
الأهالي بالقرى المحيطة بالمدينة المنورة وفى منطقة الوجه ومنطقة تهاما يعرفون هذه
الشجرة ويطلقون عليها بعض الأسماء المحلية كشجرة اليسر أو شجرة البان أو شجرة البهين
وأنهم يقطفون ثمارها لاستخراج الزيت بطرق تقليدية تتمثل في تكسير البذور وغليها في
الماء وقطف الزيت من سطح الماء في اليوم التالى.وقد لوحظ أن الزيت يحظى بمكانة خاصة
وأنه يباع بأسعار مرتفعة ويستغل في مجالات عديدة تشمل الطبخ والعلاج ومسح البشرة للترطيب
والوقاية من لفحات الشمس، ولم تدون أي استعمالات أخرى لأوراق أو ثمار الشجرة وسط اهالى
في المناطق المشار إليها كما هو الحال في بعض الأقطار الأسيوية والأفريقية ،كما لم
تحظ الشجرة العربية بالقدر المطلوب من البحث العلمي والمتابعة. وفي مرتفعات الدرع العربى
لللمنطقة المتددة من المدينة المنورة وحتى الوجه شمالاَ لوحظ أن قطعان الماشية من الضان
و الماعز والبقر والجمال ترعى الأشجار المتناثرة على سفوح الجبال والوديان وأن رعى
أشجار اليسر يؤدى إلى زيادة إدار الحليب والسمنة وزيادة الخصوبة وقوة التحمل كما أن
حليب القطعان التى ترعى على شجرة اليسر يساعد على بناء الجسم والمحافظة على الصحة العامة.
ولتطابق هذه المعلومات الأولية مع نتائج العديد من الدراسات التى أشارت للقيمة الغذائية
لأوراق شجرة اليسر للإنسان والحيوان [4]
موطن العائلة[عدل]
شجرة المورينجا تنمو في الاراضى القاحلة
والحارة حيث تتحمل الجفاف وتمتاز بسرعة النمو، وهي تعتبر من أسرع الأشجار في النمو
حيث يصل ارتفاعها إلى أكثر من مترين في أقل من شهرين وأكثر من ثلاثة أمتار في أقل من
عشرة أشهر من زراعة البذور وقد يصل ارتفاعها إلى ما بين 9 و12 مترا خلال ثلاث سنوات.
تحتوى عائلة المورينجا على 14 صنف من أصناف المورينجا المختلفة، ولها عدة أسماء حول
العالم، فيما يطلق عليها في في بعض المواقع الغربية اسم شجرة الحياة أو الشجرة المعجزة
لانها تحمل جوانب إنسانية عديدة للفقراء لما يمكن أن تمثله من مصدر غذائي كامل لهم
ولاسيما أنها تنمو بريا وتنتشر في بلاد عديدة من قارتى أسيا وأفريقيا. أن أوراق شجرة
البان تحتوى على 30 م جراما من الكالسيوم وهومايوازى محتوى أربعة أمثال من الحليب ومن
البوتاسيوم مايوازى ثلاثة أضعاف محتواه في الموز. وقال ان هذه الاوراق تحتوى على فيتامين
(ج) مايوازى محتواه في سبعة مرات من عصير البرتقال وفيتامين (أ) مايوازى أربعة أضعاف
محتواه في الجزر ومن الحديد مايوازى ثلاثة أضعاف محتواه في السبانخ ومن البروتين ما
يعادل مرتين في الحليب أو ما يعادل بيضة. يطلق على شجرة المورينجا من صنف (Moringa Peregrina) شجرة البان وقد تغنـى
بهــا الشـــعــراء ونالت إهتـــمام العديــد من الباحثـين. البان شجـرة لها فوائد
عديدة قيمتها الغذائية ما زال العلماء يعملون على اكتشافها، وشجرة البان يطلق عليها
بالعربية اسم اليسر أو الحبة الغالية أو شجرة الفقراء.
- ويقال أن زيت هذه الشجرة يفوق في قيمته
الغذائية زيت الزيتون. ان هذه الشجرة تسـاعد على عــلاج أنيمـيا الـدم وأمـراض القـلب
والمخ والأعصاب والسرطان والسكر إلى جانب مفعوله في الوقاية من الاصابة بفقدان البصر
الناتج من نقص فيتامين (أ) فيما أجمع عدد من الأطباء على القيمة الفعالة للشجرة في
علاج أمراض التهاب المثانة والبروستاتا والسيلان والزهرى والحمى الصفراء والروماتيزم.
الشجرة المعجزة.. مورينجا، إسمحوا لى أن أقدم لكم معلومات عن تلك الشجرة :مورينجا اسم
شجرة تتميز بالآتى (1) تنقية المياه :معالجة مياه الشرب ومياه الصرف (2) استخدامات
طبية :ورد عنها في الطب الشعبي الهندي أنها تعالج 300 مرض, لإحتوائها على الحمض الدهني
الغير مشبع مثل حبة البركة (3)
غذاء[عدل]
للإنسان :يستخلص من " جميع
" أجزاء الشجرة مواد غذائية عالية القيمة وتطبخ أورقها كالسبانخ ونسبة الحديد
بها أكثر للحيوان :يصنع منها علف جيد للحيونات أسماك:تم استخراج غذاء للأسماك في نيكاراجوا
من الشجرة النحل:نظراً لنضارة الزهرة " طول العام " أصبحت مرعى مفضل للنحل
(4) استخدامات زراعية:- جذور الشجرة المتشعبة مثل " الشمسية " تزيد نسبة
الرطوبة في التربة حتى في أوقات الجفاف.- تستخدم كحاجز للرياح والأتربة بين القطع الزراعية
وتلقى بظل كبير نظرا لإرتفعها؛ قد يصل لـ 12 متر.- يستخرج منها سماد أيضاً (5)
الصناعة[عدل]
الزيت: لأن ورقها يحتوى على نسبة 40 %
من زيت يضاهي زيت الزيتون الورق: من خشب جزع الشجرة.وقود: من الزيت والخشب النسيج:
خشب الشجرة المميز يساعد في صناعة ألياف معينه تستخدم في النسيج مشروبات: تقوم بعض
الشركات الأسيوية بصناعة مشروب منعش مثل المشروبات الغازية مستحضراتةةم التجميل: من
الزيوت وتطحن بعض الأجزاء لصناعة بودرة تجميل .
أماكن زراعتها في العالم[عدل]
زراعة المورينجا تزداد في جميع أنحاء هندوراس
وأمريكا الجنوبية ولكن هنالك مطالبات تعتبر مربحة لمكافحة إزالة الغابات ؛ فالمورينجا
ليس النبات الأصلي لتلك الغابات في العالم الجديد . بدًأ من عام 2012 قُدِّمَ الدعم
لمزارعيّ المورينجا من قبل الحكومة الاتحادية في هندوراس من خلال وزير الزراعة وشركات
الاستثمار الأجنبي الخاص. المتاجر التي تبيع هذه النبتة في انتشار وتزايد كبير لسهولة
وسرعة نموها ولإحتواءها على نسبة عالية من المغذيات . كما زرعت في السنوات الاخيرة
بجنوب البلاد التونسية(تحديدا ولاية تطاوين) و اثبتت نجاعتها و تاقلمها مع المناخ الشبه
صحراوي
انظر أيضاً[عدل]
قائمة أنواع البان
مراجع[عدل]
^ موقع zipcodezoo.com جنس البان تاريخ
الولوج 12 أبريل 2012
^ موقع لائحة النباتات أنواع البان. تاريخ
الولوج 12 أبريل 2012
^ FaOrnYRKujw تسويق شجرة المورنغا
في السودان على يوتيوب
^ Dadamouny (2009)، Mohamed A.
"Population Ecology of Moringa peregrina growing in Southern Sinai,
Egypt.". M.Sc. Suez Canal University, Faculty of Science, Botany
Department.
اطلع عليه بتاريخ 2009-12-26.
◄ ع ن ت
نبات البان
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
بان
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
تصنيفات: نباتات صالحة للأكلبانيةأجناس
نباتيةنباتات
/////////
Moringa
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the genus Moringa. Moringa is
also the common name of a particular species, Moringa oleifera.
Moringa
|
|
M. ovalifolia in Namibia
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species
|
|
See text
|
|
Moringa, native to parts of
Africa and Asia, is the sole genus in the flowering plantfamily Moringaceae.
The name is derived from murungai/munakkai/muringa, theTamil/Telugu/Malayalam word for drumstick. It contains 13 species from tropicaland subtropical climates that range
in size from tiny herbs to massive trees.
The
most widely cultivated species is Moringa oleifera, a multipurpose tree native to the
foothills of the Himalayas in
northwestern India[4] and cultivated throughout the
tropics.[5] M. stenopetala, an African species, is also
widely grown, but to a much lesser extent than M. oleifera.
Moringa species grow
quickly in many types of environments.
·
Moringa oleifera Lam. (syn. M. pterygosperma) –
horseradish tree (indigenous to northwestern India)[6]
1. Jump up^ Angiosperm
Phylogeny Group (2009). "An update of the
Angiosperm Phylogeny Group classification for the orders and families of
flowering plants: APG III" (PDF).Botanical Journal of the
Linnean Society. 161 (2): 105–121. doi:10.1111/j.1095-8339.2009.00996.x.
Retrieved 2013-07-06.
2. ^ Jump up to:a b "Genus: Moringa Adans.". Germplasm
Resources Information Network. United States Department of Agriculture. 1996-09-17.
Retrieved 2011-09-26.
4. Jump up^ Olson, Mark
(2010). "Moringaceae
Martinov. Drumstick Tree Family" (PDF). Flora of North
America. 1993+. Flora of North America North of Mexico. 7: 167–169.
5. Jump up^ Janick, Jules;
Robert E. Paull (2008). The Encyclopedia of Fruit
& Nuts. CABI. pp. 509–510. ISBN 978-0-85199-638-7.
6. ^ Jump up to:a b c d e f g h i j k l m Leone A, Spada
A, Battezzati A, Schiraldi A, Aristil J, Bertoli S (2015). "Cultivation,
Genetic, Ethnopharmacology, Phytochemistry and Pharmacology of Moringa
oleifera Leaves: An Overview". International Journal of
Molecular Sciences. 16: 12791–12835. doi:10.3390/ijms160612791.
7. Jump up^ Dadamouny, M.A.
(2009). "Population Ecology
of Moringa peregrina growing in Southern Sinai, Egypt.". M.Sc. Suez Canal
University, Faculty of Science, Botany Department. Retrieved 2009-12-26.
8. Jump up^ Dadamouny, M.A.,
Unterseher, M., König, P., & Schnittler, M. (2016). "Population
performance of Moringa peregrina (Forssk.) Fiori (Moringaceae) at Sinai Peninsula,
Egypt in the last decades: Consequences for its conservation.". Journal for nature
conservation. doi:10.1016/j.jnc.2016.08.005.
9. Jump up^ "Subordinate Taxa of Moringa Adans.". TROPICOS. Missouri
Botanical Garden. Retrieved 2009-12-30.
10. Jump up^ Dadamouny, M.A.,
Zaghloul, M.S., & Moustafa, A.A. (2012). "Impact of Improved
Soil Properties on Establishment of Moringa peregrina seedlings and trial to decrease its
Mortality Rate.". Case Study. Egyptian Journal of
Botany, NIDOC. Retrieved2012-07-03.
/////////
همچنین:
زیتون تلخ (نام علمی: Melia azedarach) نام یک گونه از سرده
زیتونتلخ است.
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Melia azedarach»، ویکیپدیای انگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۲۰ مه ۲۰۱۶).
ویکی
/////////////
به عربی أزدرخت شائع، الزنزلخت، الليلك الهندي، الليلك الفارسي:
أزدرخت شائع أو الزنزلخت أو الليلك الهندي
أو الليلك الفارسي وأحيانا التمر الأخرس (الاسم العلمي:Melia azedarach) هو نوع من النباتات
يتبع جنس الأزدرخت من الفصيلة الأزدرختية[1]. وهي شجرة برية متساقطة، أوراقها كبيرة
سريعة النمو، تزرع في الحدائق والميادين لتوفير الظل، تتحمل الجفاف ولا تتحمل الادخنة
والاتربة. وهو نبات معروف، منذ قديم الزمن، في المناطق المدارية والمعتدلة والدافئة
من العالم القديم منذ العصر الكريتاسي السفلي، ذكره ابن ماسويه في الاستطباب. اشتهرت
زراعة هذا النوع كشجرة تزيينية، على نطاق واسع، في بلدان المناطق المدارية، منذ القرن
السادس عشر. تنمو في مختلف أنواع الأتربة، ولا ترتفع كثيرا، إذ لا يتجاوز ارتفاعها
10-15 مترا. تتحمل الجفاف والصقيع وتنمو جيدا في المناطق تحت الاستوائية والمعتدلة
والدافئة.
الموطن الأصلي للزنزلخت هو المناطق الجبلية،
من جنوبي آسيا ووسط الصين وهيمالايا وغربيهما حتى ارتفاع 1830م. ثم زرع في كثير من
دول المناطق المدارية وشبه المدارية، ينتشر في جنوب شرقي آسيا، وفي آسيا الوسطى والقوقاز
وشبه جزيرة القرم، وأدخل إلى سورية والدول المجاورة شجرةً تزيينيةً سريعة النمو. انتقلت
شجرة الزنزلخت من بلاد فارس والهند إلى العديد من المناطق الاستوائية كمصدر للحطب والوقود
والتدفئة كما استخدم خشبها الجيد المستقيم منذ القدم في الصناعات الخشبية وخصوصاً صناعة
المفروشات، إلا انها كانت تستعمل في مهدها لخصائص طبية وكمبيد للحشرات.
محتويات [أظهر]
أزهارها وثمارها[عدل]
أزهارها بنفسجية صغيرة لها رائحة مميزة
تظهر في فصل الربيع. أما الثمار فهى كروية الشكل صغيرة الحجم بداخلها البذرة, وتحتفظ
الشجرة بالثمار بعد نضجها واصفرارها، وثمارها على شكل عنقود حباته متباعدة تشبه حبات
الحمص عندما تنضج وهي طبعا لا تؤكل، وتستعمل حبات الزنزلخت لصنع السبحات في بعض المناطق
المسيحية.
التكاثر[عدل]
تتكاثر بالبذور وبتجذير العقل وتخلّف بعد
قطعها
منافع الزنزلخت[عدل]
Commons-emblem-issue.svg بعض المعلومات الواردة
هنا لم تدقق وقد لا تكون موثوقة بما يكفي، وتحتاج إلى اهتمام من قبل خبير أو مختص.
فضلًا ساعد بتدقيق المعلومات ودعمها بالمصادر اللازمة. (يوليو 2016)
مع أن البعض يرى أن أوراق الزنزلخت وثماره
شديدة السميّة للإنسان لاحتواها على مادة Tazetine المضرّة بالجهاز التنفسي، إلا أن الشائع عن الزنزلخت
في الطب الشعبي السائد الكثير من المنافع، نذكرها من دون التبنّي لأي منها:
أوراقة خافضة للحرارة.
طارد للحشرات والبعوض.
يعالج بعض الأمراض الجلدية.
تقلل الخصوبة عند الرجال.
يقوي الشعر.
يستخدم مستخلص الثمار كمنظم نمو.
مكافحة البعوض[عدل]
في الماضي كانت تزرع بجانب البيوت لما
لها من أثر وأهمية في إبعاد البعوض والحشرات عن المدى الحيوي للبيوت المتواضعة، وقد
توصل العلماء الصينيون في مقاطعة يوننان الواقعة جنوب غرب الصين إلى صنع مبيد حشرات
جديد مستخلص من بذور شجر الزنزلخت.
وكان سكان الريف الهندي والباكستاني يضعون
أوراقها بين طيات الملابس وصفحات الكتب لحمايتها من العثّ والحشرات المنزلية الأخرى،
كما كانوا يخلطون أوراقها مع محاصيل القمح والأرز والذرة وغيرها عند تخزينها للحؤول
دون التسوّس.
في الطب[عدل]
يحوي الزنزلخت بعض المكونات الفعالة طبيا
مثل Azaridine
, Margosine, Margaspierin
وحامض المارجوستين والراتنجات والتربينات كما تحوي بعض المركبات الأخرى
مثل Tetranortri terpenoids. يؤثر مستخلص الأوراق والبذور في تقليل الخصوبة عند الرجال كما يقاوم
الإصابة بالنيماتودا. أما القلويدات بالزنزلخت فهي مواد قابضة ضد الحمي والرشح و أمراض
الجلد وتساعد علي سرعة تجلط الدم .
ولقد استخدم العرب والفرس عصير الأوراق
داخليا كدواء طارد للديدان ومدرّ للبول . كما امكن استخدام مغلي الجذور في التخلص من
الديدان الأسطوانية وتستخدم الأزهار الجافة كمقوي عام ضد بعض الأمراض . يستخرج من بذور
الزنزلخت مواد تستخدم صيدلانياً لمعالجة الأمراض الجلدية ولتقوية الشعر. ويستخدم الزيت
العطري الناتج من الأزهار في صناعة المستحضرات التجميلية.
أنظر أيضاً[عدل]
الأزدرخت
مراجع[عدل]
^ موقع لائحة النباتات (بالإنكليزية) The Plant List أزدرخت شائع تاريخ
الولوج 07 أيلول 2014
مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن:
أزدرخت شائع
▼ ع ن ت
أنواع الأزدرخت
أزدرخت شائع · أزدرخت فولكنسي · أزدرخت أثيوبي · أزدرخت أسترالي · أزدرخت أهلب
· أزدرخت بسيط الأوراق · أزدرخت بغوري · أزدرخت توتي
· أزدرخت ثنائي التفرع · أزدرخت جاوي · أزدرخت جبلي
· أزدرخت حاد · أزدرخت رائع · أزدرخت رخو
· أزدرخت ريشي · أزدرخت صغير الأزهار · أزدرخت صلب
· أزدرخت صيني · أزدرخت عصاري · أزدرخت غيني
· أزدرخت فضي · أزدرخت قزمي · أزدرخت كامل
· أزدرخت كاندولي · أزدرخت كثير الأزهار · أزدرخت متهدل · أزدرخت متهدل الأزهار · أزدرخت مراني الأوراق · أزدرخت هسكارلي ·
معرفات الأصنوفة
موسوعة الحياة: 581918 GBIF: 5914287
PlantList: kew-2505106 Tropicos: 20400345 ITIS: 29024 ncbi: 155640 IPNO:
578949-1 GRIN:
ps://npgsweb.ars-grin.gov/gringlobal/taxonomydetail.aspx?id=23936 FOC:
200012507 PLANTS: MEAZ AFPD: 56907
أيقونة بوابةبوابة علم النبات
تصنيفات: أزدرختاواتأزدرختاويةأزدرختيةأزدرختأشجار
أسترالياأشجار الصينأشجار النيبالأشجار الهندأشجار شبه القارة الهنديةأشجار متحملة
للجفافأشجار متوطنة في ألاباماأنواع نباتيةصابونيات أسترالياصابونياتنباتات سامةنباتات
كوينزلاندنباتات مجتاحةنباتات مجتاحة في الولايات المتحدةنباتات نيبالنباتات نيوساوث
ويلزنباتات وصفت في 1753نباتات وصفها لينيوس
////////////
به آذری ملیا آزِداراخ:
Melia
azedarach (lat. Melia azedarach) – meliekimilər fəsiləsinin melia cinsinə aid
bitki növü.
///////////
به عبری لوکامسیا، زبرامتسویا،
ایزدارِخِت:
אִזדרכת מצויה (שם מדעי:
Melia
azedarach) הוא עץ נשיר ממשפחת האזדרכתיים (Meliaceae) – היא
משפחת התולענה. מקום גידולו הטבעי בדרום ובמזרח אסיה (הודו, סרי לנקה, דרום סין, יפן,
אינדונזיה, אוסטרליה ובדרום-מערב האוקיינוס השקט - איי שלמה).
///////////
به پنجابی دریک:
دریک نم ٹبر دا اک رکھ اے۔ ایہ پنجاب چ ہون آلا عام رکھ اے۔ اے ست توں بارہ میٹر تک اچا جاندا اے۔ پھل چھوٹے تے خوشبو آلے ہوندے نیں۔
/////////////
به اردو بکائن:
بکائن یا دھریک (نباتیاتی نام:Melia azedarach، دیگر نام: بکانیہ(گجراتی)، بکائن نم(سندھی)، نمب برکش(سنسکرت)، Persian Lilac یا Bead Tree یا Ceylon Cedar(انگریزی)) ایک بڑا گھنا اور سایہ دار درخت ہے۔ اس کے پتے، پھول اور پھل نیم کے درخت سے مشابہہ ہوتے ہیں لیکن پھل کے چار خانے ہوتے ہیں جن میں ہر خانہ میں ایک سیاہ جھلی والا بیج ہوتا ہے جو اندر سے سفید ہوتا ہے۔ اس بیج کو تخم بکائن یا پنجابی
میں دھرکونے کہا جاتا ہے۔ اس سفید گودے کے طبی فوائد بے شمار ہیں۔ اس درخت کا آبائی وطن بھارت، پاکستان، چین اور آسٹریلیا کو سمجھا جاتا ہے۔ یہ درخت تقریباً سارا سال ہرا بھرا رہتا ہے۔ اونچائی 7 سے 12 میٹر تک ہوتی ہے۔ سایہ دار ہے۔ پھول ہلکی خوشبو رکھتا ہے۔ پتے ہرے رنگ کے اور 50 سنٹی میٹر تک لمبے ہوتے ہیں۔ لکڑی مضبوط اور قابل استعمال ہوتی ہے۔
عام استعمال[ترمیم]
اسے بخوبی لکڑی کے لیے استعمال کیا جاتا ہے۔ درمیانی کمیت کی اس لکڑی کا رنگ ہلکے بھورے سے ہلکے سرخ تک ہوتا ہے۔ اسے 1830ء میں امریکہ میں لگایا گیا جہاں یہ خوب پھلا پھولا۔ موجودہ دور میں بعض امریکی اسے اجنبی درخت (Invasive species) گردانتے ہیں کیونکہ یہ یورپی نہیں۔ اس کے برعکس بے شمار یورپی درختوں کو جو امریکہ میں لگائے گئے ہیں انہیں اجنبی نہیں کہا جاتا۔
ادویاتی استعمال[ترمیم]
اس کے بیج کے اندر سفید مغز کو دوا کے طور پر استعمال کی جاتا ہے جسے تخم بکائن کہتے ہیں۔ اسے خون صاف کرنے کے لیے، درد میں آرام کے لیے، بواسیر میں بہتری کے لیے استعمال کیا جاتا ہے۔ پتے اور پھل بھی خون صاف کرنے کے لیے صدیوں سے ہندی اور چینی طبیب استعمال کرتے رہے ہیں۔ پھل زیادہ مقدار میں کھایا جائے تو زہریلے اثرات ہو سکتے ہیں۔ جب اس کا پھل پک کر زرد ہو جائے تو اسے پانی میں پکا کر سر دھونے سے جوئیں مر جاتی ہیں۔ اگر اس کے بیج سات آٹھ سے زیادہ کھا لیے جائیں تو انسان کی موت بھی واقع ہو سکتی ہے کیونکہ یہ زہریلا ہوتا ہے۔ البتہ بعض پرندے یہ بیج بغیر کسی نقصان کے کھا سکتے ہیں۔ اس کا ذائقہ تلخ اور مزاج گرم خشک ہوتا ہے۔
مزید دیکھیے[ترمیم]
نیم (Azadirachta indica)
▼width گفتگو ترمیم
پاکستان کے درخت
چیڑ چنار دیودار چلغوزہ پیپل نیم بکائن کچنار سنبل املتاس
کیکر
ویکی
کومنز پر بکائن سے متعلق سمعی و بصری مواد ملاحظہ کریں۔
زمرہ جات: ایشیاء کے درختچین کے درختآسٹریلیا کے درختبھارت کے درختدرخت
///////////
به ترکی استانبولی نِسپیح آغاچی:
Tespih ağacı (Melia
azedarach), tespih ağacıgillerden (Meliaceae) Hindistan'da ve Avrupa'nın sıcak bölgelerinde yetişen bir ağaç türü. Meyvesi zehirli ve kabukları ateş düşürücüdür.
///////
Melia azedarach
From Wikipedia, the free encyclopedia
Melia azedarach
|
|
Leaves, flowers, and fruit
|
|
Kingdom:
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
(unranked):
|
|
Order:
|
|
Family:
|
|
Genus:
|
|
Species:
|
M. azedarach
|
·
Azedara speciosa Raf.
·
Azedarach commelinii Medik.
·
Azedarach deleteria Medik.
·
Azedarach fraxinifolia Moench
·
Azedarach odoratum Noronha
·
Azedarach sempervirens Kuntze
·
Azedarach sempervirens var. glabrior (C.DC.) Kuntze
·
Azedarach sempervirens f. incisodentata Kuntze
·
Azedarach sempervirens f. longifoliola Kuntze
·
Azedarach sempervirens f. subdentata Kuntze
·
Melia azedarach var. intermedia(Makino) Makino
·
Melia azedarach var. subtripinnataMiq.
·
Melia azedarach var. toosendan(Siebold & Zucc.) Makino
·
Melia bukayun Royle
·
Melia cochinchinensis M.Roem.
·
Melia commelini Medik. ex Steud.
·
Melia composita Benth.
·
Melia florida Salisb.
·
Melia guineensis G.Don
·
Melia japonica G.Don
·
Melia japonica var. semperflorensMakino
·
Melia orientalis M.Roem.
·
Melia sambucina Blume
·
Melia sempervirens Sw.
|
Melia
azedarach,
commonly known by many names, including chinaberry tree,[3] Pride of India,[4] bead-tree, Cape
lilac,[3] syringa
berrytree,[3]Persian lilac,[3] and Indian
lilac, is a species of deciduous tree in themahogany family, Meliaceae, that is native to Indomalaya and Australasia.[5]
Contents
[hide]
Drupes of Melia azedarach during
winter.
The
adult tree has a rounded crown, and commonly measures 7–12 metres
(20–40 ft) tall, however in exceptional circumstances M. azedarach can
attain a height of 45 metres (150 ft).[6]
The leaves are up to 50 centimetres
(20 in) long, alternate, long-petioled, two or three times compound
(odd-pinnate); the leaflets are dark green
above and lighter green below, with serrate margins.
The fruit is a drupe, marble-sized, light
yellow at maturity, hanging on the tree all winter, and gradually becoming
wrinkled and almost white.
Melia
azedarach should
not be confused with the Azadirachta trees, which are in
the same family, but a different genus.
Common names of Melia azedarach include
chinaberry, chinaberry tree,Persian lilac (ambiguous), this
name is also used for a lilac hybrid, Syringa × persica.Texas umbrella, umbrella
tree, umbrella cedar, white cedar, bead-tree, Cape lilac, Ceylon cedar, Ceylon
mahogany, syringa, syringa berry tree.[7]
Names
in other languages include malai vembu (Tamil: மலை வேம்பு),bakain (Hindi), zanzalakht (Arabic: زنزلخت), dharek or dhraik (Urdu: دھریک),
andturaka vepa (Telugu).[7] Ghora ("horse") neem (Bengali: ঘোড়ানিম or
paya),hebbevu in Kannada, Shandai in Pashto, vilayati ("foreign") neem inBundelkhand, and bkain in Haryana, Rajasthan, East Uttar Pradesh andJharkhand, India. It has
been naturalized in Madagascar, where it is calledvoandelaka.
Indian grey hornbill (Ocyceros birostris) eating Melia
azedarach fruit at Roorkee in Haridwar District ofUttarakhand, India.
Melia azedarach plank
The
main utility of chinaberry is its timber. This is of medium density, and ranges
in colour from light brown to dark red. In appearance it is readily confused
with the unrelated Burmese teak (Tectona grandis). Melia
azedarach – in keeping with other members of the family Meliaceae – has a timber of
high quality, but as opposed to many almost-extinct species of mahogany, it is
under-utilised. Seasoning is relatively
simple, in that planks dry without cracking or warpingand are resistant to
fungal infection. The taste of the leaves is not as bitter asneem (Azadirachta
indica).
The
hard, five-grooved seeds were widely used for making rosaries and other products
requiring beads; however, the seeds were
later replaced by plastics.
The
cut branches with mature fruit are sold commercially to the florist and
landscaping trade particularly as a component for outdoor holiday décor. The
fruits may persist for some time prior to shattering off the stem or
discoloring, which occurs rapidly after a relatively short time in subfreezing
weather.
Some
hummingbirds like the sapphire-spangled emerald (Amazilia lactea),glittering-bellied emerald (Chlorostilbon
lucidus) and planalto hermit (Phaethornis
pretrei) have been recorded as feeding on and pollinating the flowers;
these only take it opportunistically.[8]
In Kenya the trees have been
grown by farmers and used as fodder trees. The leaves
can be fed to cattle to improve milk yields and improve farm incomes.[9]
Fruits
are poisonous to humans if eaten in
quantity.[10] However, like those
of theyew tree, these toxins
are not harmful to birds, who gorge themselves on the fruit, eventually
reaching a "drunken" state. The birds that are able to
eat the fruitspread
the seeds in
their droppings. The toxins are neurotoxins and unidentified
resins, found mainly in the fruits. The first symptoms of poisoning appear a
few hours after ingestion. They may include loss of appetite, vomiting,
constipation or diarrhea, bloody faeces, stomach pain, pulmonary
congestion, cardiac
arrest,
rigidity, lack of coordination and general weakness. Death may take place after
about 24 hours. Like in relatives, tetranortriterpenoids constitute an
important toxic principle. These are chemically related toazadirachtin, the primary insecticidal compound in the
commercially important neem oil. These compounds are
probably related to the wood and seed's resistance to pest infestation, and
maybe to the unattractiveness of the flowers to animals.
Leaves
have been used as a natural insecticide to keep with stored food, but must not be eaten
as they are highlypoisonous. Chinaberry fruit was
used to prevent insect larvae from growing in the fruit. By placing the berries
in drying apples (etc.) and keeping the fruit turned in the sun without
damaging any of the chinaberry skin, the fruit will dry and not have insect
larvae in the dried apples.
The
plant was introduced around 1830 as an ornamental in the United States
(South
Carolina and Georgia) and widely planted in southern states.
Today it is considered an invasive species by some groups as
far north as Virginia andOklahoma.[11] But nurseries continue to sell
the trees, and seeds are also widely available. It has become naturalized to
tropical and warm temperate regions of the Americas and is planted in
similar climates around the world. Besides the problem of toxicity, its
usefulness as a shade tree in the United States is diminished by its tendency
to sprout where unwanted and to turn sidewalks into dangerously slippery
surfaces when the fruits fall, though this is not a problem where songbird
populations are in good shape. As noted above, the possibility of commercially
profitable harvesting of feral stands remains largely unexplored.
4.
Jump up^ Gil Nelson
(1996). The Shrubs and Woody
Vines of Florida – A Reference and Field Guide. Pineapple Press Inc.
p. 213.
5.
Jump up^ Mabberley, David
J. (1984). "A Monograph of Melia in Asia and the Pacific: The history of
White Cedar and Persian Lilac"(PDF). The Gardens'
Bulletin Singapore. 37 (1): 49–64. Retrieved 18
June 2014.
6.
Jump up^ Floyd, A.G.,
Rainforest Trees of Mainland South-eastern Australia, Inkata Press 1989, ISBN 0-909605-57-2
7.
^ Jump up to:a b Porcher, Michel
H.; et al. (2012). "Melia names". Multilingual
Multiscript Plant Name Database. University of Melbourne.
9.
Jump up^ http://r4d.dfid.gov.uk/PDF/Outputs/Forestry/DFID_impact_case_study_Fodder_trees_FINAL%5B1%5D.pdf
·
Linnaeus,
C[arolus]
(1753): Species Plantarum 1: 384–385. Tropicos - Missouri Botanical Garden, Saint
Louis, Missouri.
·
Baza
Mendonça, Luciana & dos Anjos, Luiz (2005): Beija-flores (Aves,
Trochilidae) e seus recursos florais em uma área urbana do Sul do Brasil
[Hummingbirds (Aves, Trochilidae) and their flowers in an urban area of
southern Brazil]. [Portuguese with English abstract] Revista Brasileira
de Zoologia 22(1): 51–59. doi:10.1590/S0101-81752005000100007PDF fulltext.
·
Langeland,
K.A. & Burks, K. Craddock (eds.) (2005): "Melia azedarach".
In: Identification and Biology of Non-Native Plants in Florida's
Natural Areas: 96–97. Version of 2005-SEP-05. PDF fulltext.
·
Russell,
Alice B.; Hardin, James W. & Grand, Larry (1997): "Melia azedarach".
In: Poisonous Plants of North
Carolina.
Retrieved 2008-JAN-26.