رند. (زمخشری ) (دهار). || عیار. در قدیم عیاران و شاطران کلاه
بلند نوک تیز منگوله دار به سر می گذاشتند و پاتابه به پای می پیچیدند و
پوست گرگ به کمر می بستند و دو خنجر به کمر می آویختند که یکی از
آنها خنجر نقب بری بود. (یا نقم بری ) و همواره کمند و تازیانه همراه
داشتند و جلبندهای پنهان و آشکارابخود می بستند که در آنها آلات
گوناگون از شمعچه ٔ عیاری و مهره ٔ عیاری و قلمدان و کارد و سوهان و
اره ٔ نرم بری و نیچه ٔ محتوی داروی بیهوشی جای داشت و این
بیهوشانه را در بینی خفته میدمیدند یا در شراب افکنده بخورد کسان
میدادند. برای تفصیل رجوع به داراب نامه وسمک عیار و اسکندرنامه و
رموز حمزه و حسین کرد و نظائر این داستانها شود.