مومیایی . (ص نسبی ) منسوب به مومیا*. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند
مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه مانند قیر و خوپخین . (ناظم
الاطباء). مومیا. داروی شکستگی : و از دارابگرد فارس مومیایی خیزد که به همه
ٔ جهان جایی دیگر نبود. (حدود العالم ).
* مومیا.(معرب ، اِ) حنوط کردن اجساد مردگان با بعضی
داروهای بلسانی به طریقه ٔ مخصوص به نحوی که به همان حالت طبیعی و بدون فساد و
تعفن خشک شود و باقی ماند چنانکه در قدیم معمول مصریها بوده است . (از ناظم
الاطباء). ورجوع به مومیاکاری و مومیایی کردن شود. مصریان قدیم در حنوط کردن اجساد
مردگان مهارت تام داشتند و طریقه ٔ حنوط کردن این بود که نخست نعش میت را شکافته ،
امعاء و احشاء و دیگر اعضای درون او را بیرون آورده جای آنها را با ادویه و عطریات
از قبیل مروکاسیا و زفت می انباشتند و اینها رطوبت بدن را به خود جذب کرده ، جسد
را از فساد نگاه می داشتند. سپس بیرون جسد را نمک باروت پاشیده و یا هفتاد روز در
محلول نمک باروت می گذاشتند، سپس بیرون آورده در کتانی که با عطریات و ادویه ٔ
خوشبو پرورش یافته بود پیچیده در تابوتی از چوب جمیر یا سنگ می نهادند. بسا می شد
که هیأت و ترکیب شخص میت را بر زبر تابوتش نقش کرده تابوت را در دیوار خانه کار
می گذاشتند و سالهای دراز برای یادگاری و دید و بازدید خویشان و منسوبان باقی بود.
از آن پس آن را در محلی که از سنگ در زیر زمین ترتیب داده بودند می گذاردند که از
دو تا سه هزار سال بدون عیب و نقص می ماند. اجساد یعقوب و یوسف را برای اینکه باقی
مانده به زمین موعود آورده شود حنوط و مومیایی کردند. (از قاموس کتاب مقدس ). ||
جسدی که به طریق مذکور خشک کرده باشند و خوپخین نیز گویند. (ناظم الاطباء). جسد
حنوطشده . جسد مومیایی شده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مومیایی و مومیایی کردن
شود. || نام دارویی سیاه که برای حفظ اجساد مردگان از پوسیدگی و گندیدگی و زوال و
نیز برای معالجه ٔ برخی از امراض به کار بردندی . مومیایی . (از یادداشت مؤلف ).
به لغت یونانی به معنی حافظالاجساد است و به فارسی مومیایی نامند و آن را عرق
الجبال نیز نامند و بهترین اوسیاه براق است که بوی بد نداشته باشد و ارسطو فرموده
که بهترین او آن است که چون جگر گوسفند را در گرمی ذبح با ریزه ٔ نی شکسته شق کرده
بر آن بمالند التیام یابد. مقوی دل و اعضای ظاهری و باطنی و مفرح و محلل مواد بارده
و مخفف رطوبات و رعشه و لقوه و معین باه و تسکین دهنده ٔ بسیاری از امراض دیگر است
. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در دیگر ولایات به کوه برانس از توابع اندلس معدن
گوگرد است مومیای معادنش بسیار است ، آنچه در ایران است معدن به دیه آیی از توابع
شبانکاره کوهی است که از او قطرات فرومی چکد و چون موم منجمد می گردد و آن را موم
آبی گفته اند مومیائی اسم علم آن شد. (از نزهةالقلوب ج 3 ص 207). دو قسم است : قسمی از آن مومیایی معدنی است و بهترین
این قسم ، مومیایی دارابجرداست و آن از چشمه به دست می آید هر سالی سی الی شصت
مثقال و سخت عزیزالوجود است و ملوک ایران بدان فخر کنند چنانکه ملوک روم به گل
مختوم و ملوک چین به راوند و ملوک هند به هلیله . و در صنعای یمن و جاهای دیگر نیز
به دست می آید، نه بدین خوبی . و آن از ادویه ٔ قلبیه باشد و نیز در جبر کسر به
کار برند. و قسم دیگرآن مومیایی قبوری است و آن ماده ای بوده است که مصریان مردگان
خود را بدان آغشتندی تا از گندیدن و پوسیدن اجساد منع کند و امروز کس نداند آن چه
بوده است . دارویی باشد چون قیر که شکسته و خسته را بدان بندند از تن آدمی و نیز
ترسیده را حبی از آن خورانند به جای آمدن دل را. (یادداشت مؤلف ). دارویی سیاه یا
قهوه ای که بدان مرده را حنوط کنند. ماده ٔ قهوه ای یا سیاه رنگ نیم جامد که در
نتیجه ٔ اکسیده شدن هیدروکربورهای نفتی در شکافها و شکستهای طبقات زمین که در
مجاورت ذخایر نفتی زیرزمینی هستند، پیدا می شود. مومیا در حقیقت یک نوع قیر طبیعی
است که غالباً مخلوط با شن و خاک می باشد و بنابراین نوعی اسفالت طبیعی همیشه در
محلهایی که مومیایی پیدا می شود به وجود می آید. مومیایی در 100 درجه حرارت ذوب می گردد و وزن مخصوصش در حدود 1/2 است . در ترکیبش علاوه بر هیدروکربور اکسیژن و ازت گاهی گوگرد هم وجود دارد.
از حل کردن مومیایی در روغن ، ماده ٔ نرم و خمیری شکلی به دست می آید که سابقاً
روی پوست بدن در نقاط ضربه دیده می مالیدند. مومیایی . قیر طبیعی .
زفت رومی . عرق الجبال . قیر معدنی . زفت . زفت یابس . زفت البحر. حمر. کفرالیهود.
قفرالیهود. آسفالت معدنی . آسفالت . مومیایی اخیر در غارهای بعضی کوهها (از جمله
کوههای بهبهان و فارس و لرستان و سواحل دریای مغرب ) از شکافهای سنگها بیرون آید و
بهترین آن سیاه براق است که بوی بدی نداشته باشد. شرب محلول آن رادر روغنها و ضماد
آن را جهت شکستگی اعضا و بیرون رفتن مفاصل و کوفتگی و پاره شدن عصب و عضله در طب
قدیم تجویز می کردند. در عهد صفویه مومیایی فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از
کوهی نزدیک جهرم به دست می آمد متعلق به شاه بود و او یا آن را می فروخت و یا به
رسم هدیه برای حکام و بزرگان و پادشاهان دیگر می فرستاد. و رجوع به مومیایی و نیز
رجوع به آنندراج شود.
- مومیای کوهی ؛ قفرالیهود** است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قفرالیهود شود.
- مومیای کوهی ؛ قفرالیهود** است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قفرالیهود شود.
** قفرالیهود. [ ق َ
رُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دو قسم است ، یکی در ساحل دریایی یافت می شود که مسمی به
بحیرةالیهود است و موضعی که در قدیم کفرا میگفته اند و آن جسمی است بنفش مایل به
سرخی و در او حجریت غالب است و از دریا به ساحل می آید و قسمی از زمین کنار دریا
که حفر کنند به هم میرسد و مؤلف تذکره مخصوص به بحیره ٔ طبرستان و ساحل آن دانسته
است و آنچه از جبال حاصل میشود از اقسام مومیایی و عرق الجبال نامند و از
قفرالیهود الطف است ، و از مطلق قفر مراد اوست و بهترین قفرالیهود سیاه براق
زودشکن است که بی خاک و سنگ باشد و در رایحه شبیه به نفت و این قسم از اجزای تریاق
کبیر است نه سایر اقسام ، در سیُم گرم و خشک و در افعال قایم مقام زفت و قیر و
قطران و نزد بعضی در منافع نائب مناب عنبر و اکثر خواص او از مجربات است و شرب او
جهت شکستگی اعضاء و ضربه ... و رفع اسهال رطوبی و اقسام کرم معده و ریاح غلیظه ٔ
شکم و قراقر و تقویت هاضمه و اعصاب و قرحه ٔ ریه و اخراج چرک از سینه و رَبْو و
ورم لوزتین و خناق بلغمی و سوداوی و صلابت رحم و ضعف جگر و گرده و تقطیر بول و
بواسیر و باجند و شراب جهت رفع احتباس حیض مأیوس العلاج و با سرکه جهت خون منجمد
در معده و تحلیل آن و ضماد او جهت تقویت اعضا و با موم وآرد جو و نطرون جهت نقرس و
مفاصل و اورام صلبه و باادویه مناسب جهت التیام زخمها و نرم کردن اورام آن و رفع
کرم آن و منع ورم جراحات و الصاق موی زیاد پلک چشم و صاف کردن بشره و نضج خنازیر و
رفع برص ناخن وقوبا مفید و بخور او جهت گریزانیدن هوام و مار و پشه و خروج رحم و
اختناق آن و نزولات نافع و محرک صرع مصروعین است . و حقنه ٔ او با ماءالشعیر جهت
قرحه ٔ امعاو سنون او جهت درد دندان کرم زده و رفع رایحه ٔ کریهه ٔ دهان و اکتحال
او جهت بیاض و مالیدن او بر درخت انگور مانع کرم زدن آن و مضر محرورین و مصلحش
سرکه و آب میوه های سرد و بدلش زِفت و قیر و قدر شربتش تا یک درهم است . (تحفه ٔ
حکیم مؤمن ). کفرالیهود. مومیایی کوهی . مومیایی پالوده . ابوطامون . اِسقلطس .
اِستطلس .
////////
مومیایی
نیکوترین آن معدنی
بود که از ولایت داراجرد خیزد و دیسقوریدوس گوید مومیایی بقوت زفت و قفر بود چون باهم
بیامیزند و به طبیعت آن بود الا مومیایی منفعتی بسیار تمام دارد و طبیعت آن گرم بود
در سئوم و لطیف بود و محلل شیخ الرئیس گوید گرم بود در آخر درجه دویم و خشک بود در
اول مقوی روح بود بخاصیت و سودمند بود ورمهای بلغمی را و خلع و کسر و سقط و ضربه و
فالج و لقوه را خوردن و طلا کردن و درد شقیقه و صداع سرد و دوار را سود دارد چون حبهای
به آب مرزنجوش سعوط کنند و گرانی زبان را قیراطی به طبیخ سعتر پارسی بیاشامند نافع
بود و منع نفث دم از شش بکند و خناق و درد حلق را قیراطی از وی با سکنجبین یا رب توت
سودمند بود و قیراطی از وی به آب کمون خفقان را نافع بود و حبه از وی فواق را زایل
کند چون به طبیخ کرفس بیاشامند و قیراطی از وی به شیر تازه بیاشامند ریش مثانه را نافع
بود و حبه از وی با قیراطی گزیدن عقرب را نافع بود و چون با شراب صرف بیاشامند یا مثلث
و همچندان یا روغن گاو بر موضع گزندگی بمالند و جهت کسر چون بیاشامند زود نفوذ کند
تا موضع کسر و نیم دانک در آبی که انیسون جوشانده بود حل کنند و بر شکم مستسقی طلا
کنند نافع بود و جهت امساک بول هر روز دو حبه با آبی که تخم کرفس جبلی و فقاح اذخر
در آن جوشانیده باشند بیاشامند نافع بود و در ابتدای جذام و برص و داء الثعلب هفت روز
پیاپی به طبیخ انتیمون هر روز نیم دانک بیاشامند و درد معده که از سردی بود و سوء الهضم
هر روز دو حبه بشراب صافی بیاشامند گزندگی مار و عقرب و کسی که زهره خورده باشد هر
روز دو حبه به آبی که انیسون و ورق درمنه و پودنه کوهی در آن پخته باشند بیاشامند و
رعشه که ظاهر گردد در اعضا به سبب برودت هر روز دو حبه به آبی که سعتر پارسی و راسن
جبلی در آن پخته باشند و جهت اختناق رحم و مجموع علتها که زنان را بازدید شود از سردی
دو حبه به آب سادج هندی بیاشامند و جهت تب ربع کهن هر روز نیم دانک در آبی که بیست
درم بادآورد در آن پخته باشند بیاشامند و این خاصیتها و زیادهتر از این دارد آنجا
کوتاه کردیم لیکن آنچه از ولایت داراجرد آورند و معروف به شبانکاره بود این منفعتها
دارد غیر انواع دیگر که از کوهها یا آب روان خیزد و آن قفر الیهود بود و منافع آن نزدیک
به مومیایی بود و گفته شد صفت آن
______________________________
صاحب مخزن الادویه
تحت عنوان مومیا مینویسد: بضم میم و سکون واو و کسر میم و فتح یا لغت یونانیست بمعنی
حافظ الاجساد و بعربی عرق الجبال و بفارسی مومیایی نامند.
اختیارات بدیعی، ص:
428
/////////////
مومیا نوعی مادهٔ معدنی است که در طب سنتی مورد استفاده قرار
می گرفته است و از این ماده برای درمان بسیاری از بیماری شایع نظیر درد مفاصل،
شکستگیها، بیماری نقرس و غیره بهره میگرفتند. تاریخ استفاده از ماده به هزاران
سال قبل باز میگردد و ظاهراً مصریان باستان ازاولین مللی بودند که از این ماده
برای درمان وهمچنین برای مومیایی کردن مردگان خود بهره بردند.
محمد بن زکریای رازی حکیم و
پزشک نامدار ایرانی معتقد است که این دارو برای اولین بار در روزگار پادشاهی
فریدون پیشدادی در شهر دارابجرد یا داراب کنونی شناخته شده و مورد استفاده قرار
گرفته است. رازی همچنین رساله کوتاهی به نام خواص مومیایی نگاشته است که این رساله
به فارسی ترجمه شده است.
منابع[ویرایش]
·
دو
رساله در فواید سکنجبین و خواص مومیایی، تالیف محمد بن زکریای رازی، دکتر احسان
مقدس، انتشارات نیلوبرگ، چاپ اول، مرداد ۱۳۹۱، تهران
//////////
به اردو سلاجیت:
سلاجیت بلتستان میں پایا جانے والا سیال مادہ ہے جسے پہاڑوں سے نکالا جاتا ہے
قدیم بلتی معالجوں امچیوں نے اس سیال مادہ کے کئی طبی فوائد بیان کئے ہیں ۔جن میں
ہڈیوں کی کمزوری ، جسمانی کمزوری ۔اور نا مردانگی وغیرہ۔سلاجیت شمالی پاکستان بالخصوص نگر،چترال اور کالاش جسے ازمنہ قدیم میں کافرستان بھی کہا جاتا تھا کی پہاڑوں سے نکلنے والا ایک مادہ ہے۔ اسکا رنگ سیاہی
مائل چاکلیٹکی
طرح ہوتا ہے۔ سلاجیت کو کھوار چترالی زبان میں زومو آشرو یعنی پہاڑ کا آنسو کہا جاتا ہے کھوار زبان میں آشرو آنسو کو کہا جاتا ہے لفظ آشرو پنجابی زبان کے لفظ آتھرو
سے بنا ہے اور تھوڑی سی ترمیم کے ساتھ چترالی زبان کھوار میں بھی مستعمل ہے۔ سلاجیت ٹوٹی ہوئی ہڈیوں کو جوڑنے اور جسم کو گرمائش
دینے کیلیۓ استعمال ہوتا ہے۔ عموما یہ مردانہ کمزوری دور کرنے کے لیے دوا کے طور
پر استعمال ہوتا ہے-:
·
حوالہ جات
·
کھوار اردو
لغت، رحمت عزیز چترالی، کھوار اکیڈمی، زومو آشرو (سلاجیت) سے اقتباس
//////////////
به آلمانی مومیو:
Mumijo (auch Shilajit) ist
ein Naturprodukt, das in
der zentralasiatischen Volksmedizin seit
Jahrtausenden als Heilmittel, aber auch als Stärkungsmittel verwendet wird.
Mumijo ist fester Bestandteil der ayurvedischen Medizin.
Inhaltsverzeichnis
Mumijo
ist ein hell- bis dunkelbrauner, je nach Gehalt ein pulverförmiges bis
zähviskoses, asphaltartiges Naturprodukt mit arttypischem, harzig- rauchigem
Geruch.
Die
Wortverwandtschaft zu Mumie hat vor allem in
der westeuropäischen Literatur für viel Verwirrung gesorgt. Mumijo hat nichts
zu tun mit der „Mumia vera aegyptiaca- echte ägyptische
Mumie“, wurde aber fälschlicherweise oft damit gleichgesetzt. Im altpersischen
Sprachraum steht der Begriff mum für Wachs. Durch den Wandel
im Sprachgebrauch trat nach der Übernahme des Begriffes in den arabischen
Sprachraum und die damit einhergehende Verbreitung die Bedeutung Bitumen und Asphalt sowie Pissasphalt (Pechbitumen)
hinzu. Diese auf Erdöl basierenden
Substanzen wurden aufgrund ihrer konservierenden Wirkung für die Einbalsamierung von Leichen verwendet. In
den verschiedenen Sprachregionen des Orients gibt es heute die vielfältigsten
Namen für Mumijo. Alle Namen der jeweiligen Sprachen deuten jedoch auf die
Erscheinungsform des Mumijo hin: In allen Sprachen wird es dargestellt als eine
Art Ausschwitzung der Berge. In Indien ist es unter den Namen Shilajit bekannt
und fester Bestandteil der ayurvedischen Medizin. In der südsibirischen Region
des Altai-Gebirges wird es Barachschin genannt;
dies bedeutet so viel wie Öl der Berge. In den Regionen Tibet, Mongolei, Transbaikalien findet man den
Namen Brogschaun, was so viel bedeutet wie Bergsaft.
Im Iran und Irak findet
man den Namen Arakul dshibal, das so viel wie Bergschweiß bedeutet.
In den Regionen mit den Hauptvorkommen, Kasachstan, Usbekistan und Kirgisistan sowie in den meisten
anderen GUS-Staaten
wird es Mumijo genannt.[1]
Dieser Artikel oder nachfolgende
Abschnitt ist nicht hinreichend mit Belegen (beispielsweise Einzelnachweisen)
ausgestattet. Die fraglichen Angaben werden daher möglicherweise demnächst
entfernt. Bitte hilf der Wikipedia, indem du die Angaben recherchierst und
gute Belege einfügst. Näheres ist eventuell auf der Diskussionsseite oder
in der Versionsgeschichte angegeben. Bitte entferne zuletzt diese
Warnmarkierung.
|
Trotz
genauer botanischer und geologischer Aufnahme der jeweiligen Vorkommen kann man
noch keine endgültige Aussage über den exakten Entstehungsprozess, der je nach
Fundstätte variieren kann, treffen. Wissenschaftlich gesichert sind die
notwendigen Standortvoraussetzungen. Allen Fundstätten ist gemeinsam, dass sie
einer langen und intensiven Sonnenbestrahlung unterliegen, die Luft besonders
sauber ist und ein spezielles Pflanzenbewuchsspektrum vorliegen muss. Vor
allem Milchsaft-bildende höhere Pflanzen, hier
besonders Euphorbia-Arten, sind
eine der Voraussetzungen für die Bildung der zähviskosen, aber außerordentlich
gut wasserlöslichen Mumijo-Matrix.
Die
von D.D. Djenchorow 1995 formulierte Substanzbeschreibung des Mumijo als „ein
komplexes hochmolekulares organisch-minerales Stoffwechselprodukt aerober
Mikroorganismen, entstanden im Verwesungsprozeß von Pflanzenresten, Flechten
und Harzen“ ist der derzeitige Konsens über den Erkenntnisstand des
Entstehungsprozesses.
In
der indischen Fachliteratur wird oft der Begriff des Humus gebraucht,
die Entstehung ist einer Art Kompostbildung nicht unähnlich. Die
Argumente für einen rein pflanzlichen Ursprung liegen im Gehalt sekundärer
Pflanzenstoffe wie z.B. Alkaloiden und der kompakten gummiartigen
Erscheinung des Mumijo, das mit organischen Fasern, Sand und sonstigen
Erdbestandteilen durchsetzt ist. Es ist keine vergleichbare Substanz aus dem
Tierreich bekannt, die ein Gel dieser Art bildet.
Die chemische Beschreibung der wässrigen Lösung jedoch spricht auch für einen
tierischen Ursprung, da im wässrigen Auszug sowohl Hippursäure als auch albuminoide Eiweiße erscheinen. Es gibt auch eine
Theorie eines ausschließlich tierischen Ursprungs, Die Mumijo-Bildung wird
analog zur Guano-Bildung gesehen. Hier wird davon
ausgegangen, dass es sich um Exkremente von Fledermäusen handelt. Diese Exkremente
werden durch Regen aus den Bergen ausgewaschen und bleiben in den Spalten und
Ritzen der Gesteine als Rückstände zurück und bilden im Laufe der Zeit clusterförmige Sedimente. Diese Theorie
hat insoweit Schwächen, als in den Höhenlagen von über 4000 m die Anzahl
höherer Tiere, die eine so große Menge an Exkrementen ausscheiden könnte, in
aller Regel nicht vorhanden ist. Des Weiteren müssten o.g. typische Stoffwechselprodukte vorkommen,
was nicht in der zu erwartenden Menge der Fall ist. In Höhlen wird Mumijo nicht
nur vom Boden aufgelesen (wo eine Verunreinigung durch z.B. Fledermäuse möglich
und wahrscheinlich ist) sondern auch von der Decke gekratzt. Es besteht der
Verdacht, dass durch unreine Sorten belastete Proben untersucht wurden und der
Gehalt an tierischer Substanz als natürlich angesehen wurde, obgleich es sich
nur um Rückstände handelt. Der Reifeprozess des Mumijo wird in der Fachwelt
zurzeit mit etwa 20 Jahren diskutiert, Tendenz eher steigend, aber auch hier
steht der endgültige Beweis dieses diskutierten Zeitraumes noch aus, da dieser
Zeitraum auf Annahmen und Hochrechnungen beruht, die naturgemäß mit einem
statistischen Fehler behaftet sind.
Bedeutende Fundstätten gibt es in Zentralasien
in den nördlichen und südlichen Ausläufern des Himalaja, des Altai sowie in
einigen Bergregionen Südkasachstans. Die untere Verbreitungsgrenze von Mumijo
liegt bei ca. 1000 m über dem Meeresspiegel, in Tibet wurde es in einer
Höhe über 5000 m nachgewiesen. Rohmumijo wird dabei in Höhlen, Nischen und
Felsspalten als poröse Gesteinsbrocken sowohl auf dem Boden als auch an der
Decke hängend beschrieben. Die Gesteinsarten und das Alter der Gebirge haben
offensichtlich keine primäre Bedeutung bei der Bildung von Mumijo. Die
Bandbreite reicht vonKalksteinen bis hin
zu granitartigen Gesteinsformationen. Die verschiedenen Fundorte spiegeln sich
im unterschiedlichen Gehalt der im Mumijo enthalten Mineralien wider.
Weitere
Vorkommen gibt es in der Antarktis. Das dortige
Mumijo sind die wachsartig versteinerten fossilen Ablagerungen des
Magenöls der in der Ostantarktis lebenden Schneesturmvögel. Dieses Öl benutzen die Vögel um sich gegen ihre Feinde zu
verteidigen. Man findet Ablagerungen von bis zu 50 cm Stärke.[2]
Folgende
Mumijo-Arten werden derzeitig unterschieden:
·
Artscha-Mumijo:
Häufigstes Auftreten. Harzähnliche braun-schwarze Masse mit typischem
aromatischem Harzgeruch, tritt als Verkrustung in Felsspalten auf. Diese Mumijo
Art wird von einigen Autoren nach dem chemischen Element Eisen auch
als Iron-Mumijo bezeichnet. Es gibt auch noch eine Varietät, die als rotes
Mumijo oder Gold-Mumijo bezeichnet wird aufgrund eines Rotschimmers. Im
indischen Sprachraum existiert noch ein blaues Mumijo, das seine Färbung
aufgrund eines erhöhten Kupfergehaltes haben soll. Es wird von einigen Autoren
als Copper-Mumijo beschrieben.
·
Bitumen-Mumijo: flüssige
bis wachsartige, viskose dunkle Masse, tritt häufig an den Wänden von Höhlen
und Spalten aus, Ausgangsprodukt sind verschiedenste natürlich gepresste
Wurzelsäfte insbesondere von Juniperus-Arten.
·
Honig-Wachs-Mumijo:
braune oder schwarze Masse, vermutlich Ausgangsprodukt der wildlebenden
Bienenvölker, das sich infolge der Zeit durch natürliche chemische Veränderung
verfestigt.
·
Mineralisches Mumijo:
Gekennzeichnet durch Fundorte in extremen Höhen. Schwarze Masse, entsteht nach neueren
Theorien vermutlich durch Bakterienund
niedere Algen in Verbindung mit einer großen
Anzahl verschiedenster Mineralien unter starker UV-Bestrahlung.
·
Flechten-Mumijo als
Stoffwechselprodukt der Flechten mit der
Bildung von flechtentypischen Eiweißen und organischen Säuren.
Dieser Artikel oder nachfolgende
Abschnitt ist nicht hinreichend mit Belegen (beispielsweise Einzelnachweisen)
ausgestattet. Die fraglichen Angaben werden daher möglicherweise demnächst
entfernt. Bitte hilf der Wikipedia, indem du die Angaben recherchierst und
gute Belege einfügst. Näheres ist eventuell auf der Diskussionsseite oder
in der Versionsgeschichte angegeben. Bitte entferne zuletzt diese
Warnmarkierung.
|
Das
derzeitig qualitativ beste Mumijo kommt aus den Regionen Kirgisistans.
Besonders
die Arbeitsgruppe um einen Prof. Ghosal an der
Universität Benares (Indien) hat viel zur Aufklärung
der Inhaltsstoffe des Mumijo beigetragen und in namhaften wissenschaftlichen
Zeitschriften publiziert. Der mineralische Anteil des Mumijo ist stark abhängig
vom Fundort, es sind aber fast ausnahmslos alle physiologisch wichtigen Spurenelemente enthalten. Der organische
Anteil wird zu 80-85 % bestimmt durch latex- und harzartige Humus-Bestandteile,
die restlichen Anteile bestehen im Wesentlichen aus niedermolekularen
organischen Substanzen, besonders dibenzo-a-pyrone, Triterpene vom Tirucallan-Typ,
phenolische Lipide, kurzkettige Tannine und Gallotannine. Die organischen Bestandteile
mittlerer Molarer Masse werden
im Wesentlichen von Humin- undFulvinsäure gebildet, die wiederum als
Carrier für niedermolekulare Verbindungen dienen. Das latexartige Grundgerüst
der Mumjio-Matrix ähnelt sehr den Inhaltsstoffen der umgebenden Flora. Mumijo
wird vermehrt dort gefunden, wo Euphorbia
royleana oder Trifolium repens wächst.
Inhaltsstoffe der Wolfsmilchgewächse wurden in leicht modifizierter Form im
Mumijo wiedergefunden.
Mumijo
zeigt deutliche Eigenschaften eines Pflanzenextraktes. Die lakritzartige
Erscheinung gereinigter Mumijo-Extrakte steht in unmittelbarem Zusammenhang mit
dem Gehalt an Restwasser. Gereinigtes Mumijo als plastische Masse enthält etwa
15 % Wasser. Bei Trocknung erstarrt es zu einer glasartigen Schmelze, die
pulverisiert werden kann. Dieses Pulver zieht sehr stark Luftfeuchtigkeit an,
bis der o.g. Wassergehalt wieder erreicht wird. Dieses Verhalten ist vonPflanzenextrakten bekannt.
Mumijo/Shilajit
ist seit alters her ein fester Bestandteil der Volksmedizin Zentralasiens.
Nördlich und südlich des Himalaya wird die Substanz unterschiedlich angewendet.
Während in Indien und Pakistan das Shilajit therapeutisch nach der
ayurvedischen Lehre einschließlich des umgebenden Trägergesteins verwendet
wird, extrahiert man nördlich des Himalaya das Mumijo aus dem Trägergestein und
dickt den Extrakt ein.
Somit hat dort die Substanz grundsätzlich einen höheren Gehalt an Wirkstoffen
als in Indien oder Pakistan. In den 1950er- bis 1980er Jahren wurden in der
UdSSR umfangreiche großflächige Studien über die therapeutischen Anwendungen
von Mumijo durch Adyl Shakirov an der Universität Tashkent durchgeführt. Als
medizinisch gesichert gelten folgende Hauptindikationen:
·
Nachbehandlung von Frakturen
·
Magen-Darm-Schleimhauterkrankungen
(Gastritis)
Als
Wirkprinzip wurden die antiinflammatorisch (entzündungshemmend) wirkenden
niedermolekularen Inhaltsstoffe in Kombination mit den Fulvinsäuren erkannt.
Bei der Nachbehandlung von Frakturen schreibt man einen Teil der
Wirkung dem Vorkommen von natürlichem Strontium zu. Interessant ist, dass es
umfangreiche Synergismen der Wirkstoffe geben muss, denn eine
Dosis-Wirkungsbeziehung besonders bei den mineralischen Komponenten lässt sich
nicht herstellen. Sämtliche Anorganika liegen isoliert betrachtet in subtherapeutischer Dosierung vor. Eine
Wirkung ist jedoch beobachtbar, beispielsweise bei der Vorbeugung gegen Osteoporose. Die Einlagerung von Calcium in den Knochen ist durch Knochendichtemessung nachweisbar,
jedoch ist die Menge des Calciums im Mumijo nach Verständnis der evidenzbasierten
Medizin zu niedrig. Die immer wieder im Internet gepriesene
Anwendung als Potenzmittel entbehrt
einer wissenschaftlichen Grundlage und fußt auf der konstitutionsstärkenden
Wirkung des Mumijo.
1. Hochspringen↑ Benno R. Meyer-Hicken: Über die
Herkunft der Mumia genannten Substanzen und ihre Anwendung als Heilmittel.
Diss. Fachbereich Medizin, Universität Kiel 1978 Meyer-Hicken: Über die
Herkunft der Mumija genannten Substanzen, Dissertation Kiel 1978
2. Hochspringen↑ http://www.bgr.bund.de/DE/Themen/Sammlungen-Grundlagen/GG_Sammlungen/Objekt_Monat/1004_mumiyo.html
·
Robert Talbert – SHILAJIT
– a materia medica monograph – California College of Ayurveda„Shilajit“,
2004
·
Yarovaya, Sofiya
Alekseevna – Medical preparations based on Mumijo [1]
·
The antioxidant –
genoprotective mechanism of the preparation Mumijo-Vitas [2]
·
Igor Schepetkin, Andrei
Khlebnikov, Byoung Se Kwon, Medical drugs from humus matter: Focus on
mumijo [3]
·
S. Ghosal, J. Lal, Sushil
Singh: The core structure of shilajit humus. Soil
bio.biochem.Vol 23, No.7, 673-80 (1991)
·
S. Ghosal: Shilajit VII:
Chemistry of shilajit, an immunmodulatory ayurvedic rasayan. Pure Appl. Chem.,
Vol 62, No.7,pp 1285–1288 (1990)
·
S. Ghosal, Reddy Lal,
J.P. Shilajit I: Chemical Constituents J. pharm Sci., pp
772-773 (1976)
·
S. Ghosal, S. Singh, R.
Srivastava: Shilajit II: Biphenyl-metabolites form Trifolium repens. J.Chem.
Research pp 196-197 (1988)
·
ASh Shakirov: Treatment
of Infected Wounds by mumiyah. In the Experiment (Russian).In Materials of the
Scientific Practical Conference of the Tashkent Advanced Training Institute for
Physicians, pp. 58-59, Tashkent (1966)
·
ASh Shakirov:
Antimicrobial Action of mumiyah-asil in Connection wih some Pus Causing
Microorganism (russisch) In: Materials of the Secound Scientific Conference of
the Young Scholar-Physicians of Uzbekistan, pp. 127-128, Tashkent (1966)
·
Shamarpa Rinpoche: Sangye
Menla, approche spirituelle de la médecine tibétaine. Traduction de
Jérome Edou, 47 p.Ed. Dhagpo Kagyu-Ling Montignac (1982)
·
Wolfgang Windmann: Mumijo-
Das schwarze Gold des Himalaja. Windpferd-Verlag, 2005, ISBN 978-3-89385-475-2.
·
Gerhard
Steinmüller: Perlen der russischen Medizin. 1. Auflg.
Stadtdruckerei, Pawlograd, Ukraine 1993, S. 11–13.
·
Jürgen Bause: Gesundheit
aus den Bergen Asiens. Wissenschaftsverlag Ulm, 2007, ISBN 978-3-9811471-0-0.
·
Jens Brehl: Was
soll ich noch glauben? (Kapitel „Ein altes Naturheilmittel noch heute
ein Rätsel“), Lerato-Verlag, Oschersleben 2007, ISBN 978-3-938882-58-0.
Dieser
Artikel behandelt ein Gesundheitsthema. Er dient nicht der
Selbstdiagnose und ersetzt keine Arztdiagnose. Bitte
hierzu diese
Hinweise zu Gesundheitsthemen beachten!
|
·
Ayurveda
///////////////
به انگلیسی
شیلاجیت، مومی:
Shilajit
From Wikipedia, the free encyclopedia
Shilajit (Sanskrit: शिलाजतु, śilājatu)[1] is a thick,
sticky tar-like substance with a colour ranging from
white to dark brown (the latter is more common), is found predominately
in Himalaya and Tibet mountains, Caucasus mountains, Altai Mountains, and mountains of Gilgit BaltistanPakistan.[2][3]
Shilajit is a blackish-brown exudation, of
variable consistency, obtained from steep rocks of different formations found
in the Altai Mountains
It
is used in Ayurveda, the traditional
Indian system of medicine. It has been reported to contain at least 85 minerals
in ionic form, as well as triterpenes, humic acid and fulvic acid.[4][5]
Contents
Shilajit
comes from the Sanskrit compound
word shilajatu meaning "rock-conqueror", which is the regularAyurveda term. It is also spelled
shilajeet (Hindi: शिलाजीत) and salajeet (Urdu: سلاجیت).
Shilajit
is known universally by various other names,[6] such as mineral
pitch or mineral wax in English, black asphaltum, Asphaltum
punjabianum in Latin, also locally as shargai, dorobi,
barahshin, baragshun (Mongolian: Барагшун), mumlai (Farsi مملایی),
brag zhun (Tibetan: བྲག་ཞུན་), chao-tong, wu ling zhi
(Chinese:五灵脂, which generally refers
to the excrement of flying squirrels), baad-a-ghee (Wakhi for "devil's feces"), and
arkhar-tash (Kyrgyz:
архар-таш).[6] The most widely
used name in the former Soviet Unionis mumiyo (Russian: мумиё, variably transliterated
as mumijo, mumio, momia, and moomiyo), which is ultimately from Persian mūmiyā (مومیا).
The
primary active ingredients in Shilajit are fulvic acids, dibenzo alpha pyrones, humins, humic acids, trace minerals, vitamins A, B Complex, C and P
(citrines), phospholipids and polyphenol complexes, terpenoids. Also present are microelements (cobalt, nickel, copper, zinc,manganese, chrome, iron, magnesium and others).[citation needed]
Shilajit
is found predominately in Himalaya and Tibet mountains, "mumio" is found in
the Altai and Caucasus mountains.
The color range varies from a yellowish brown to pitch-black, depending on
composition. For use in Ayurvedic medicine the black variant is considered the
most potent. Shilajit has been described as 'mineral oil', 'stone oil' or 'rock
sweat', as it seeps from cracks in mountains due mostly to the warmth of the
sun. There are many local legends and stories about its origin, use and
properties, often wildly exaggerated. It should not be confused with ozokerite, also a humic substance, similar in
appearance, but apparently without medicinal qualities. In fact, neither of the
substances, ozokerite nor shilajit, possesses any scientifically proven
medicinal qualities.
Once
cleaned of impurities and extracted, shilajit is a homogeneous brown-black
paste-like substance, with a glossy surface, a peculiar smell and bitter taste.
Dry shilajit density ranges from 1.1 to 1.8 g/cm3. It has a plastic-like
behavior, at a temperature lower than 20 °C/68 °F it will solidify
and will soften when warmed. It easily dissolves in water without leaving any
residue, and it will soften when worked between the fingers.
It
is still unclear whether shilajit has a geological or biological origin as it
has numerous traces of vitamins and amino acids. A shilajit-like substance
from Antarctica was found to contain glycerol derivatives and was also believed
to have medicinal properties.[7]
Based
on currently available studies, the bioactivity of shilajit lacks substantial
evidence. The immuno-modulatory activity does not stand the test of critical
assessment and is considered as unproven.[8]
This section needs more medical references for verification or
relies too heavily on primary sources. Please review the contents of
the section and add the appropriate references if you
can. Unsourced or poorly sourced material may be challenged andremoved. (June 2013)
|
Shilajit
has been the subject of scientific research in Russia and India since
the early 1950s. Though there is no clinical study to support any benefits to
human health, some observed effects in animal models include:
In
the former USSR, medical preparations based on
mumiyo/shilajit are still being sold,[16] further developed
and investigated.
2.
Jump up^ A. Hill, Carol; Forti, Paolo
(1997). Cave minerals of the world, Volume 2. National Speleological
Society. pp. 217–23. ISBN 978-1-879961-07-4.
3.
Jump up^ David
Winston & Steven Maimes. Adaptogens: Herbs for
Strength, Stamina, and Stress Relief, Healing Arts Press, 2007. ISBN 978-1-59477-158-3
4.
Jump up^ Ahmed R. Al-Himaidi, Mohammed Umar
(2013). "Safe Use of Salajeet During the Pregnancy of Female
Mice". Journal of Biological Sciences 3 (8):
681–684. doi:10.3923/jbs.2003.681.684.
5.
Jump up^ Shibnath Ghosal (January
2009). "Chemistry of shilajit, an immunomodulatory
Ayurvedic rasayan". Pure and Applied Chemistry 62 (7):
1285–1288. doi:10.1351/pac199062071285.
6.
^ Jump up to:a b Winston,
David; Maimes, Steven (2007). "Shilajit". Adaptogens: Herbs for Strength, Stamina, and Stress
Relief. Inner Traditions / Bear & Company.
pp. 201–204. ISBN 978-1-59477-969-5.
Retrieved November 29, 2010.
7.
Jump up^ Anna Aiello, Ernesto Fattorusso,
Marialuisa Menna, Rocco Vitalone, Heinz C. Schröder, Werner E. G. Müller
(September 2010). "Mumijo Traditional Medicine: Fossil Deposits from
Antarctica (Chemical Composition and Beneficial Bioactivity)". Evidence-Based
Complementary and Alternative Medicine 2011: 738131. doi:10.1093/ecam/nen072. PMC 3139983. PMID 18996940.
8.
Jump up^ Wilson, Eugene; Rajamanickam, G.
Victor; Dubey, G. Prasad; Klose, Petra; Musial, Frauke; Saha, F. Joyonto;
Rampp, Thomas; Michalsen, Andreas; Dobos, Gustav J. (June 2011). "Review
on shilajit used in traditional Indian medicine". Journal of
Ethnopharmacology 136 (1): 1–9.doi:10.1016/j.jep.2011.04.033. PMID 21530631.
9.
^ Jump up to:a b Acharya,
SB; Frotan, MH; Goel, RK; Tripathi, SK; Das, PK (1988). "Pharmacological
actions of Shilajit". Indian journal of experimental biology 26(10):
775–7. PMID 3248832.
10.
Jump up^ Goel, R.K.; Banerjee, R.S.;
Acharya, S.B. (1990). "Antiulcerogenic and antiinflammatory studies with
shilajit". Journal of Ethnopharmacology 29 (1):
95–103. doi:10.1016/0378-8741(90)90102-Y. PMID 2345464.
11.
^ Jump up to:a b Ghosal,
Shibnath; Singh, Sushil K.; Kumar, Yatendra; Srivastava, Radheyshyam; Goel, Raj
K.; Dey, Radharaman; Bhattacharya, Salil K. (1988). "Anti-ulcerogenic
activity of fulvic acids and 4′-methoxy-6-carbomethoxybiphenyl isolated from
shilajit". Phytotherapy Research 2 (4): 187–191.doi:10.1002/ptr.2650020408.
12.
^ Jump up to:a b Jaiswal,
AK; Bhattacharya, SK (1992). "Effects of Shilajit on memory, anxiety and brain
monoamines in rats". Indian Journal of Pharmacology24 (1):
12–7.
13.
^ Jump up to:a b Mukherjee,
Biswapati (1992). Traditional Medicine, Proceedings of an International
Seminar. Nov. 7–9 1992. Hotel Taj Bengal, Calcutta India: Oxford & IBH
Publishing, New Delhi. pp. 308–19. ISBN 81-204-0817-9.
14.
Jump up^ Schliebs, R; Liebmann, A;
Bhattacharya, S; Kumar, A; Ghosal, S; Bigl, V (1997). "Systemic
administration of defined extracts from Withania somnifera (Indian ginseng) and
Shilajit differentially affects cholinergic but not glutamatergic and GABAergic
markers in rat brain". Neurochemistry International 30 (2):
181–90. doi:10.1016/S0197-0186(96)00025-3. PMID 9017665.
15.
Jump up^ Sidney J. Stohs (April
2014). "Safety and Efficacy of Shilajit (Mumie,
Moomiyo)". Phytotherapy Research 28 (4):
475–479. doi:10.1002/ptr.5018.PMID 23733436.
16.
Jump up^ Schepetkin, Igor; Khlebnikov,
Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from humus matter: Focus on
mumie". Drug Development Research57 (3): 140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Bucci, Luke R
(2000). "Selected herbals and human exercise performance". The
American Journal of Clinical Nutrition 72 (2 Suppl):
624S–36S. PMID 10919969.
·
Hill, Carol A.; Forti,
Paolo (1997). Cave minerals of the world 2 (2nd ed.).
National Speleological Society. p. 223. ISBN 978-1-879961-07-4.
·
Schepetkin, Igor;
Khlebnikov, Andrei; Kwon, Byoung Se (2002). "Medical drugs from humus
matter: Focus on mumie". Drug Development Research 57 (3):
140–159. doi:10.1002/ddr.10058.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva,
T. L. (1996). "Chemical composition of mumijo and methods for determining
its authenticity and quality (a review)".Pharmaceutical Chemistry
Journal 30 (8): 543–547. doi:10.1007/BF02334644.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova,
L. N.; Baratova, L. A.; Yus'Kovich, A. K. (1996). "HPLC study of
fatty-acid components of dry mumijo extract".Pharmaceutical Chemistry
Journal 30 (6): 421–423. doi:10.1007/BF02219332.
·
Frolova, L. N.; Kiseleva,
T. L.; Kolkhir, V. K.; Baginskaya, A. I.; Trumpe, T. E. (1998). "Antitoxic
properties of standard dry mumijo extract".Pharmaceutical Chemistry
Journal 32 (4): 197–199. doi:10.1007/BF02464208.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova,
L. N.; Baratova, L. A.; Baibakova, G. V.; Ksenofontov, A. L. (1998).
"Study of the amino acid fraction of dry mumijo
extract". Pharmaceutical Chemistry Journal 32 (2):
103–108. doi:10.1007/BF02464176.
·
Kiseleva, T. L.; Frolova,
L. N.; Baratova, L. A.; Ivanova, O. Yu.; Domnina, L. V.; Fetisova, E. K.;
Pletyushkina, O. Yu. (1996). "Effect of mumijo on the morphology and
directional migration of fibroblastoid and epithelial cellsin
vitro". Pharmaceutical Chemistry Journal 30 (5):
337–338.doi:10.1007/BF02333977.
·
Joshi, G. C., K. C.
Tiwari, N. K. Pande and G. Pande. 1994. Bryophytes, the source of the origin of
Shilajit – a new hypothesis. B.M.E.B.R. 15(1–4): 106–111.
·
Ghosal, S., B. Mukherjee
and S. K. Bhattacharya. 1995. Ind. Journal of Indg. Med. 17(1): 1–11.
·
Ghosal, S.; Reddy, J. P.;
Lal, V. K. (1976). "Shilajit I: Chemical constituents". Journal
of Pharmaceutical Sciences 65 (5): 772–3.doi:10.1002/jps.2600650545. PMID 932958.
·
Faruqi, S.H. 1997, Nature
and Origin of Salajit, Hamdard Medicus, Vol XL, April–June, pages 21–30
·
Zahler, P; Karin, A
(1998). "Origin of the floristic components of Salajit". Hamdard
Medicus 41 (2): 6–8.
·
Shafiq, Muhammad Imtiaz;
Nagra, Saeed Ahmad; Batool, Nayab (2006). "Biochemical and Trace Mineral Analysis of Silajit
Samples From Pakistan". Nutritional Sciences 9 (3):
190–4.